display result search
منو
تفسیر آیات 11 و 12 سوره نساء _ بخش اول

تفسیر آیات 11 و 12 سوره نساء _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 90 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 11 و 12 سوره نساء _ بخش اول"
- تعیین سهم‌الارث ابوین در طبقه اول؛
- حالت‌های ارث‌بری زن در اسلام و دفع شبهه؛
- شمول آیه ارث برای عموم انسانها اعم از انبیا و غیره.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ یَکُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً ﴿11﴾ وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِن لَم یَکُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٌٍ... ﴿12﴾

نحوه محاسبه سهم‌الارث اولاد دختر
در تفصیل مسئله ارث، اول طبقهٴ اُولیٰ را بیان فرمود که اولاد است و ابنا که فرمود: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾، بعد فرمود: ﴿فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی اگر فرزند، بعضی مذکرند بعضی مؤنث ـ که مذکر دو برابر مؤنث می‌برد ـ این حُکم، روشن است. اگر همه اینها دختر بودند یا یک نفرند یا بیش از یک نفر. اگر شخص، فرزندی غیر از دختر نداشت یا یک دختر دارد یا بیشتر. اگر یک دختر داشت حُکمش همان است که بیان شد که نصف است و اگر بیش از دو دختر داشت، آن‌هم حُکمش دو ثلث است و اگر دو دختر داشت به برکت روایات، روشن می‌شود که حُکم دو دختر مثل سه دختر و بیشتر است ولی استیناس آیه هم او را تأیید می‌کند.
استیناس آیه بر سهم‌الارث دو دختر و بیشتر.
مرحوم محقق اردبیلی(رضوان الله علیه) در آن زبدةالبیان، به بسیاری از این وجوه استیناسی تمسّک کردند . سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارند که اینها ضعیف است؛ با اینها نمی‌شود. البته، استنباط حُکم فقهی به این استیناسها کار سختی است ولی در حدّ استیناس تفسیری ممکن است. یکی از آن شواهد استیناسی که آن آقایان ذکر کردند ـ که خود سیدناالاستاد هم اشاره کرد ـ این است که سهم دو دختر باید دو ثلث باشد؛ مثل بیش از دو دختر. برای اینکه در جمله قبل فرمود: ﴿لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾ یعنی یک پسر، سهم دو دختر را می‌برد، یک پسر، سهم دو دختر را می‌برد. خب، اگر یک پسر بود و یک دختر، چون یک پسر، سهم دو دختر را می‌برد در جایی که میّت یک پسر داشت و یک دختر، پسر دو ثلث می‌برد و دختر یک ثلث، پس سهم دو دختر مشخص شد چقدر است[ زیرا چون پسر دو ثلث می‌برد و سهم پسر هم به اندازهٴ سهم دوتا دخت است ، پس دوتا دختر هم دوثلث می‌برند ، قهراً دو دختر دو ثلث می‌برند ، چه اینکه بیش از دو دختر هم دو ثلث می‌برند] این استیناس تفسیری، برابر با همان روایاتی است که وارد شده وگرنه اجماع امت یا اجماع امامیه ، با بودِ آن روایات، حُکم تعبّدی اثبات نمی‌کند، این یک مطلب.
پرسش:...
پاسخ: قهراً این امر دایر است که در مفهوم ذیل داخل است یا منطوق صدر ؛ معلوم نیست که در مفهوم ذیل داخل است یا منطوق صدر و امر دایر است بین ظاهر و اظهر؛ ذیل ، اظهر است در طرد بیش از یکی . چون فرمود: ﴿إِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النصف ﴾ این جملهٴ شرطیه با لقب و عدد خاصّی که دارد ، این نمی‌گذارد که شامل دو دختر بشود ؛ اما آن کلمهٴ ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ به قول مقدّس اردبیلی شاهد دارد ، چون در بعضی از تعبیرات دارد که اگر زن بخواهد مافوق سه روز سفر کند باید به اجازه باشد یا با مصاحبت باشد ؛ در صحابت محرم باشد و مانند آن. آنجا که دارد مافوق سه روز اگر بخواهد مسافرت کند باید زوجش با او باشد ، آنجا فتوا به این است که سه و مافوق سه . نظیر تحدید کُر، نظیر تحدید مسافت و مانند آن . این تعبیر ، رایج است که وقتی گفتند : مافوق سه. یعنی سه و مافوق سه بنابراین این داخل در همان منطوق صدر است نه مفهوم ذیل ، این مطلب اول.
اما مطلب دوم ؛ اینکه فرمود: ﴿إِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ﴾ حالا اگر یک پسر بود چطور؟ این حُکمش مشخص می‌شود «إن کان واحداً» نه «واحدةً» . اگر آن فرزند ، یک پسر بود این تمام مال را می‌برد، چرا؟ برای اینکه چون یک دختر، نصف را می‌برد بالأصل [ و ] باقی را بالرد و چون پسر ، سهم دو دختر را می‌برد دوتا نصف می‌شود تمام المال، پس فرض اصلی یک پسر ، تمام مال است [ و ] فرض اصلی یک دختر ، نصف مال است بقیه را بالرد می‌برد، پس حُکم یک پسر هم مشخص شد . قهراً حُکم طبقه اُولیٰ از نظر فرزند مشخص است ، برای اینکه فرزند اگر دختر باشند یا پسر یا مخلوط ، هر سه حال حُکمش بیان شده : «إمّا تصریحاً و إمّا تلویحاً» این فصل اول.
تعیین سهم¬الارث ابوین در طبقه اول
فصل دوم ، مربوط به پدر و مادر است که اینها هم جزء طبقه اوّل‌اند . فرمود: ﴿وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ در مسئله أب و اُم ، تغلیب راه دارد ؛ می‌گویند أبوین ، برای اینکه جا برای اشتباه نیست . اما در مسئله ابن و بنت اگر بگویند «بنتین» جا برای اشتباه است، بگویند «ابنین» جا برای اشتباه است . تغلیب در جایی رواست که اشتباه نباشد، نظیر شمسین و قمرین و والدین و امثال‌ذلک . ولی جایی که اشتباه راه پیدا می‌کند زمینه برای تغلیب نیست ؛ نمی‌شود گفت «بنتین» یا «ابنین» در صورتی که یکی ابن باشد و دیگری بنت ولی در مسئله ابوین چرا، بیش از یک أب و اُم که دوتا أب که نیست ، دوتا اُم که نیست . پس مسئله أبوین ، چون مصون از اشتباه است تغلیب‌پذیر است.
فرمود: ﴿وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ نکته‌ای هم هست که نوعاً آنهایی که به بخش ادبی قرآن بیشتر توجه می‌کنند ، از این نکته غفلت نکردند که اگر آ‌ن سهم ، سهمِ کاملی باشد کلمهٴ «مِن» را نمی‌آورند و اگر کم باشد، کلمهٴ «مِن» را که نشانه تبعیض است و قلّت می‌آورند . مثلاً درباره دو ثلث نفرمود «فلهنّ ثلثا مما ترک» ،«ثلثان مما ترک» ولی درباره سدس فرمود: ﴿لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ﴾ ؛ نفرمود «سدسُ ما ترک» [ بلکه ] فرمود: ﴿السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ﴾ چون یک ششم ، یک سهم کمی است بر خلاف دو سوم .
جمع پدر و مادر میت با اولاد آن در یک طبقه
﴿إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ ، این ﴿إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ نشانهٴ آن است که وَلد با پدر و مادر جمع می‌شود اینها یک طبقه‌اند [ و ] در طبقه واحدند، حالا خواه ولد بلافصل باشد که سهم بالاصاله می‌برد یا ولد مع‌الفصل باشد در صورتی که آن ولد بلافصل نباشد ، اینها قائم‌مقام پدر خودشان هستند ؛ سهم «مَن یتقرّب» را می‌برند . نوه‌ها سهم «مَن یتقرّب» را می‌برند در صورتی که پدر و مادرشان نباشد ، اگر پدر و مادرشان باشد دیگر سهم نمی‌برند.
سهم‌الارث ابوین در صورت وجود اولاد و عدم آن
﴿إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ یَکُن لَهُ وَلَدٌ﴾ ؛ خواه دختر، خواه پسر، خواه ولد بلافصل، خواه ولد مع‌الفصل ﴿وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ﴾ ؛ فقط پدر و مادر ارث بردند : ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ در اینجا هم ملاحظه می‌فرمایید در نوع این محورها ، مسئله ارث زن را اصل قرار می‌دهد یا تصریح می‌کند . برای اینکه این مطلب است که احتیاج به تثبیت دارد وگرنه مرد را که در جاهلیت ، ارث می‌دادند . آنچه نیازی به تصریح و تأکید دارد همان ارث زن است . فرمود: مادر یک سوم می‌برد، خب دو سوم را پدر می‌برد. دیگر نفرمود پدر ، دو سوم می‌برد و آن یک سوم را مادر می‌برد ، آن محذوف باشد «و حذف ما یعلم» باشد این‌چنین نفرمود، بلکه سهم مادر را ذکر کرد و سهم پدر را حذف کرد برای اینکه به قرینه مشخص می‌شود ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾.
این در صورتی است که اینها فرزند نداشته باشند. حالا یک وقت است که وارث ندارند ولی حاجب دارند، یک وقت است که نه وارث دارند نه حاجب . پدر و مادر که در طبقهٴ اول‌اند اگر اولاد بلافصل یا مع‌الفصل برای میّت بود، اینها شریک در ارث دارند. اگر اولاد بلافصل یا مع‌الفصل نبود، شریک در ارث ندارند ولی حاجب در ارث دارند . این حاجب ، کاری از او ساخته نیست ولی جلوی سهمی را می‌گیرد یعنی حاجب، خودش ارث نمی‌برد ولی جلوی سهم اعلای بعضی از ورثه را می‌گیرد . مادر اگر حاجب نباشد یک سوم می‌برد و اگر حاجب داشته باشد، سهم اقلّ می‌برد یعنی یک ششم . لذا فرمود اگر وَلد نداشت «وورثه أبواه» وارثانش فقط منحصر بودند در پدر و مادر ﴿فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ﴾ مادر یک سوم می‌برد، پدر دو سوم. ﴿فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ﴾ اگر این میّت، إخوه و برادرانی داشت مادر، سهم اقلّ می‌برد یعنی یک ششم می‌برد[ و] پنج ششم برای پدر. این اخوه که جمع است شامل برادران می‌شود، شامل خواهرها نخواهد شد. ولی آنچه به برکت روایات ثابت شد این است که منظور از این إخوه دو به بالاتر است ، این‌هم استیناسی است که آنجا که گفته شد: ﴿فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی دو و بیشتر از دو. در اینجا هم دو برادر و بیشتر از دو برادر- دو به بالا- اینها حاجب‌اند، با اینکه اخوه جمع است. اگر ما قرینه‌ای داشته باشیم البته جمع بر دو به بالا هم اطلاق می‌شود ولی به کمک همان روایات، اینجا منظور از إخوه یعنی دو برادر و بیشتر از دو برادر یعنی دو به بالا[ بلکه] نظیر همان ﴿فَوْقَ اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی دو به بالا؛ دو برادر اگر برای میّت باشند مادر محجوبه است دیگر ثلث نمی‌برد[ بلکه] سُدس می‌برد.
پرسش:...
پاسخ: این را در نکته دیروز اشاره کردند که چون عائله را پدر اداره می‌کند دیگر؛بارِ زندگی و هزینه زندگی به عهده پدر است، اینجا واجب‌النفقه پدرند پدر باید که امکانات بیشتری داشته باشد.
دلالت اخوه بر حالت‌های ارث بری اولاد.
اما بخشهای دیگر ملحق به این است از نظر نصوص؛ آ‌نجا که یک برادر باشد و دو خواهر- این یک فرض- یا چهار خواهر باشد، ملحق به همین اخوه‌اند با اینکه اخوه، اخوات را شامل نمی‌شود ولی اگر یک برادر بود و دو خواهر یا چهار خواهر بودند، اینها حاجبه‌اند و مادر از سهم اعلا که ثلث است، به سهم ادنی که سُدس است تنزّل می‌کند. پس اخوه در اینجا گرچه اخوات را شامل نمی‌شود ولی به برکت نصوص، سه مطلب فقهی از آن درمی‌آید. ظاهر اخوه که جمع است یعنی برادران یعنی اگر سه برادر بودند؛ اما آن‌ سه مطلب به برکت نصوص حل می‌شود: یکی اینکه دو برادر هم همان اثر سه برادر را دارند این (یک). یکی اینکه یک برادر و دو خواهر هم اثر اخوه را دارند این (دو).یکی اینکه چهار خواهر هم اثر اخوه را دارند این (سه). البته شرط این است که اینها یا ابوینی باشند یا أبی، با اینکه اخوه مطلق است[ و] شامل هر سه گروه می‌شود یعنی اخوهٴ ابی، اخوهٴ اُمّی، اخوهٴ أبوینی، مع‌ذلک نصوص،اخوهٴ امّی را خارج کرده است اخوهٴ ابوینی یا اخوهٴ ابی را که واجب‌النفقه اب‌اند داخل کرده است که با آن نکته هم هماهنگ باشد.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، چندتا شرط دارد چون الآن فرض کردند که پدر ارث می‌برد، مادر هم ارث می‌برد[ و] وارث ،همین پدر و مادرند. فرض آنجایی است که یک ثلث برای مادر، دو ثلث برای پدر و اگر در این فضا برادر و خواهری بودند سهم پدر بیشتر از سهم مادر است. خب، این معلوم است در جایی فرض شده است که پدر موجود است دیگر.
حالتهای ارث¬بری زن در اسلام و دفع شبهه
خب، غرض این است که یک وقت انسان درباره ارث از دور این‌‌چنین می‌گوید که اسلام در ارث دادن، همیشه سهم زن را کمتر از سهم مرد قرار داد، این نیست. اگر به تفسیر فقه مراجعه بشود بهتر از این ظهور می‌کند ولی اجمال قضیه این است که زن و مرد در ارث، گاهی برابر هم می‌برند، مثل پدر و مادر، مثل برادر و خواهر و مانند آن. گاهی مرد، دو برابر می‌برد، مثل پسر و دختر. گاهی زن دو برابر مرد می‌برد، مثل آنهایی که سهم و نصیب «من یتقرّب» را می‌برند، مثل نوه‌ها؛ اگر کسی بمیرد و دوتا نوه داشته باشد، یک نوهٴ دختری و یک نوهٴ پسری، اگر نوهٴ پسری، دختر باشد و نوهٴ دختری، پسر باشد این دختر دو برابر آ‌ن پسر ارث می‌برد ، این زن است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، آنچه فعلاً مال با آن معیار تقسیم می‌شود این است که الآن در این مورد ابتلا، مال و میراث طوری تقسیم شد که زن، دو برابر مرد بُرد. حالا منافع دیگری ترمیم کرده است حرف دیگر است. عمده اصرار قرآن است بر اینکه اصلاً اسم مرد را یا نبرد یا به اجمال ببرد و محورها را همین ارث زن قرار بدهد، این است که احتیاج به تثبیت و تصریح دارد که جاهلیت‌زدایی با این شروع می‌شود.
پرسش:...
پاسخ: بله، برای اینکه الآن هم یک جاهلیت دیگری است. الآن یک جاهلیت مُدرنی است که به مراتب، از جاهلیت کهن اَسوَءُ حالاً است
پرسش:...
پاسخ: هر وقتی« لکل موسی فرعون» ،﴿جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً﴾ .اگر نبوّت، مستمرّ است اعدای نبوت هم الی یوم القیامه خواهند بود. بنابراین اینکه فرمود: ﴿فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ﴾ بقیه فروعات فقهی را باید از نصوص استفاده کرد، آن‌گاه به کمک نصوص معلوم می‌شود که این اخوه، دو و بالاتر است( یک) و اختصاصی به برادرها ندارد، خواهرها را هم شامل می‌شود( دو)، تلفیق برادر و خواهر را هم شامل می‌شود (سه ).
این کلمهٴ ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ به عنوان تنازع، متعلّق به همه این مسائل است[ و] برای جملهٴ اخیر نیست، نظیر اینکه «وهذا شهر عظّمته وکرمته وشرّفته وفضّلته علی الشهور» ، این «علی الشّهور» متعلّق به همه است «علی سبیل التنازع» .این ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ هم متعلّق به همه است یعنی اگر اولاد، ارث می‌برند ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ است، پسر و دختر ارث می‌برند ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ ،پدر و مادر ارث می‌برند ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ است، حاجب بودن سهم اعلا و سهم اسفل، تنزّل به سهم اسفل برای مادر وقتی است که ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ ﴾ باشد، این ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ متعلّق به همه این احکام یاد شده است[ و] اختصاصی به هیچ حُکم ندارد.
تبیینی علت تقدم «وصیت» نسبت به «دیون» در آیه
در جریان توزیع میراث، اول حقّ میّت از مال گرفته می‌شود[ که] آن تجهیز است یعنی مقدار لازم کفن و آنچه در تکفین لازم است ؛ تجهیز میّت، بعد هم مسئلهٴ دِیْن است که دیون میّت باید تأدیه بشود از اصل مال، خواه حقّ‌الله، نظیر زکات و خمس و امثال‌ذلک، خواه حقّ‌الناس که دِین مصطلح است. بعد هم وصیّتش حالا وصیّتش یا به سقف ثلث می‌رسد یا کمتر از ثلث است. این تقدیم ذکری ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ﴾ نشانهٴ آن نیست که وصیت بر دِین مقدم است، یک تقدیم ذکری است؛ منتها چون اصل دِیْن مسلّم است که باید تأدیه بشود و طلبکارها هم مراجعه می‌کنند بر خلاف وصیّت که حقّ میّت است و فعلاً دسترسی به او نیست او هم قدرت استیفای حق ندارد، لذا این مسئله وصیّت را در نوع این موارد، مقدم ذکر کرده است و تأکید هم آورده فرمود: ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا ﴾، ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا﴾ نظیر همان جمله قبل است که ﴿إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ یا ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم﴾ یا ﴿یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ﴾ اینها یک وصف تأکیدی است، چون ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ﴾ کافی بود[و] دیگر احتیاجی به ﴿یُوصِی بِهَا﴾ نبوده ولی در نوع این موارد، کلمه وصیت موصوف می شود به وصفی ﴿مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا ﴾ و مانند آن ، این تأکید است.
مافوق فهم بشری بودن تقسیم ارث به ادعای صریح قرآن
اینکه فرمود : ﴿لاتدرون ایهم اقر لکم نفعاً﴾ خطاب به توده انسانهاست و منظور هم نفع مادی نیست منظور آن نفع معنوی است یا اگر مادی است ، اختصاصی به مسئله ارث ندارد . بیان‌ذلک این است که قرآن کریم در یک جا ادّعا کرد، فرمود. ما یک حرف تازه‌ای داریم. ما به شما چیزی یاد می‌دهیم که نه تنها نمی‌دانید، نمی‌توانید یاد بگیرید، این ادّعای قرآن است این را در چند جا بیان کرد. فرمود. در مکتب وحی، مطالبی هست که در هیچ جا نیست و هیچ‌کسی هم نمی‌تواند به اسرار و مزایای این مکتب پی ببرد و آن این است که فرمود: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ . این ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ در کنار ﴿وَیُعلّمکم الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ است یعنی نه تنها این احکام و معارف را یادتان می‌دهد، در این احکام و حِکَم یک سلسله چیزهایی پیدا می‌شود که شما نه تنها نمی‌دانید، در هیچ‌جای عالم هم نمی‌توانید یاد بگیرید، چون این خطاب به همهٴ مردم جهان است دیگر، اگر کتابی است که نازل شده است ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾ کتابی است که ﴿ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾ ، با بشر حرف می‌زند، با عالَمین حرف می‌زند، به عالَمین می‌گوید ما چیزی به وسیله وحی یادتان می‌دهیم که نه تنها نمی‌دانید، نمی‌توانید یاد بگیرید، این حرف هم «الی یوم القیامه» است. نمی‌فرماید «ویعلّمکم ما لا تعلمون»[ بلکه ] می‌فرماید: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ یعنی ما چیزی به شما یاد می‌دهیم که شما هرگز نمی‌توانید یاد بگیرید. بالاتر از این سخنی که به ما فرمود به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود. فرمود: بالأخره تو بنده‌ای هستی[ که ] از یک استعداد و نبوغ خاصی برخورداری؛ اما وحی چیز دیگر است. فرمود: ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً﴾ ، فرمود: ما چیزی به تو یاد دادیم که تو هیچ ممکن نبود از پیش خود یاد بگیری، نه با ریاضت و کشف و شهود عارفانه، نه با درس و بحث حکیمانه یا فقیهانه، هیچ ممکن نبود تو بتوانی پیش خود اینها را یاد بگیری ﴿وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾، نه «ما لا تعلم». به ماها هم که می‌فرماید: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ همین است. این است که عقل می‌فهمد که در بسیاری از اسرار عالم محتاج به راهنماست. این مال بعدها به دست چه کسی می‌افتد، از این مال چه استفاده‌هایی خواهد شد چه کسی می‌داند؟ کدام یک از این ورثه، صالح و دیگری طالح درمی‌آید آدم چه می‌داند؟ کدام‌ یک از اینها در آخرت به حال آدم سودمندند، قدرت شفاعت دارند چه می‌داند. فرمود: شما هر چه خدا به شما گفت بگویید چشم. چه می‌دانید که کدام یک از این ورثه به حال شما نافع‌تر است، کدام یکی باید بیشتر ببرد، کدام یکی کمتر ببرد. اگر خواستید درباره مالتان تصمیم بگیرید تا اندازه ثلث حق دارید بقیه را بگذارید «علی کتاب الله» تقسیم بشود چه می‌دانید گاهی می‌بینید آن دختری که شما می‌خواهید به او کم ارث بدهید، از او فرزندی به بار می‌آید که مایهٴ حیات دودمان شماست. آن پسری که اصرار دارید به او بیشتر برسد، فرزندی به بار می‌آید که ننگ خانواده است، چه اصراری دارید شما، چه می‌دانید که چه چیزی پیش می‌آید. نه از اسرار همین طبیعت و دنیا باخبرید، نه از اسرار آن عالم مستحضرید: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾.
بنابراین بگذارید حُکم همین طوری که خدا فرمود عمل بشود؛ «علی کتاب الله» تقسیم بشود. در زمان حیاتتان اگر عاقلانه خواستید چیزی را هِبه بکنید، خب مجازید و خواستید درباره بعد از مرگتان تصمیمی بگیرید تا سقف ثلث آزادید، از آن به بعد را دیگر نمی‌دانید، درباره ارث چرا این کمتر می‌برد، چرا آن بیشتر می‌برد نمی‌دانید شما.
ارجحیت تقسیم ارث بر اساس کتاب¬ا¬لله.
پس تَحَصَّلَ که این خطاب، ناظر به توده انسانهاست. نظیر همان ﴿یُوصِیکُمُ﴾ که در صدر آیه است و این نفع، اختصاصی به نفع مادی و مسئله ارث ندارد[ و] شامل سرنوشتها و سرگذشتهای دنیایی و آخرت هم خواهد بود و این مسئلهٴ ارث را فرمود با تعبّد بپذیرید خوب است و راه تعلیم هم ندارد؛ ما چطور حالیتان کنیم که چه می‌شود در نسل پنجم از این دختر، پسری به بار می‌آید ما این را چطور به شما بفهمانیم. یا در نسل دهم، از این پسر یک فرزند دیگری به بار می‌آید که علیه شما قیام می‌کند، ما این را چطور به شما بفهمانیم. وقتی که شما این چیزها را نمی‌دانید بهتر این است که اعتراض نکنید. خب، اینها علمی نیست که انسان بتواند با کشف و شهود درک کند بدون وحی یا از راه مدرسه بفهمد که. فرمود: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ این‌هم فریضه الهی است.
پرسش:...
پاسخ: او نمی‌داند ﴿لا تدرون﴾ است، چون نمی‌داند ، میّت نمی‌تواند بگوید که به حال من این سودمند است یا سودمند نیست «لا یدری» است و ذات اقدس الهی، مصلحت عامّه را لحاظ کرده است، فرمود: میراث این‌‌چنین توزیع بشود.
شمول آیه ارث برای عموم انسان‌ها اعم از انبیاء و غیره.
مطلب دیگر آن است که این آیه، نظیر همان ﴿لِلرِّجَالِ﴾ شامل انبیا(علیهم السلام) خواهد شد، وجود مبارک صدیقه طاهره(علیها سلام) هم مشمول همین آیه است، او هم مانند سایر اولاد از پدر بزرگوارش ارث می‌برد .
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:52

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی