display result search
منو
تفسیر آیات 23 تا 24 سوره شوری، بخش اول

تفسیر آیات 23 تا 24 سوره شوری، بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 31 دقیقه مدت قطعه
  • 124 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 23 تا 24 سوره شوری، بخش اول"
- مأذون بودن انبیا در شرایع عام؛
- راز اجر رسالت قرار گرفتن مودّت اهل بیت(ع)؛
- بی‌ثمر شدن رسالت با نبود ولایت و تلاش ائمه(ع) در حفظ آن.






بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (23) أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِباً فَإِن یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلَی قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (2٤)﴾

مأذون بودن انبیا در شرایع عام
بعد از اینکه در این سوره مبارکه «شوریٰ» معارف توحیدی و بخشی از مسائل وحی و نبوّت را ذکر فرمود، اثر ایمان و کفر را هم که بیان فرمود، قبل از جریان «حَرثْ» دنیا و «حَرثْ» آخرت، فرمود انبیا(علیهم السلام) به اذن خدا شریعت عام را آوردند: ﴿شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی﴾ که ﴿أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ﴾،[1] آن‌گاه در آیه 21 فرمود: ﴿أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ﴾؛[2] آیا بت‌هایی هستند که راه قیامت را و راه مستقیم در دنیا را برای آنها تشریع کرده باشند؟ چنین چیزی که نیست! آنها که از مسیر توحید منحرف شدند، هم به خود ظلم کردند و هم به دین، در قیامت آثار هراس در چهرهٴ اینها مشهود است که نه تنها تو ای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بلکه هر بیننده‌ای این صحنه را می‌بیند.

امامت، تضمین کننده کلیّت و دوام دین
آن‌گاه برای تتمیم مسئله جریان ولایت را ذکر فرمود؛ فرمود از آن جهت که شریعت اسلام همگانی و همیشگی است؛ یعنی کلّی و دائم است؛ یعنی برای «کُلّ أحد و فی کُلّ زمان» است؛ یعنی «الی یَوم القیامة» است و از طرفی وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عمر جاودانه ندارد ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾،[3] ﴿وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ﴾؛[4] لذا برای حفظ این دو اصل ـ کلیت و دوام دین ـ امامت و خلافت لازم است.

راز اجر رسالت قرار گرفتن مودّت اهل بیت(علیهم السلام)
لذا فرمود تنها اجر تو نگهبانی و نگهداری کسانی است که این شریعت را حفظ می‌کنند که آنها هم اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هستند، من مودّت اینها را از شما به عنوان اجر رسالت می‌خواهم. اینکه فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾، این حرف همه انبیاست؛ یعنی قصهٴ بسیاری از انبیا(علیهم السلام) را هم که قرآن کریم ذکر فرمود، آنها هم به امت‌های خودشان فرمودند: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾.[5] برهان مسئله هم در همان اوایل سوره مبارکهٴ «یس» گذشت که همه اینها مردم را به حق دعوت می‌کنند، یک؛ ادّعای صادقانه دارند که می‌گویند ما پیامبریم، دو؛ چیزی هم طلب نمی‌کنند اجر و عوضی نمی‌خواهند و غرضی هم ندارند، سه: ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَ هُم مَّهْتَدُونَ﴾؛[6] براساس این دو اصل که اینها هم حرف خوب دارند، هم غرض و عوضی نمی‌خواهند، وجود مبارک پیغمبر اسلام هم همین‌طور است. اما اینکه فرمود: ﴿إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾، این استثنا، استثنای متصل باید باشد، نه منقطع و اگر هم قدری منقطع باشد، باید رابطه داشته باشد، وگرنه حرف بیگانه‌ زدند که مطابق با ادبیات گفتاری نیست. فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾.

اقسام «ذی القُربیٰ» در قرآن و تعیین مصداق آن در روایات
در قرآن کریم گاهی «ذی القُربیٰ» و گاهی هم «قُربیٰ» مطرح است. «ذی القُربیٰ» در مسئله خمس مطرح است، در مسئله انفال مطرح است، کسانی که به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک‌ هستند و قَرابتی دارند، سه گروه می‌باشند: گروهی که دشمنان آن حضرت‌ هستند که با ﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ﴾[7] محکوم‌ می‌باشند؛ عموی پیغمبر است و آن آیه نفرین درباره او نازل شده است! پس این «قُربیٰ»، قُربایی نیست که مورد اجر حضرت باشد؛ این نه جزء «قُربیٰ» است نه جزء «ذی القُربیٰ». افراد دیگر که به خاندان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب‌ هستند و از مسائل سهم سادات برخوردارند، از آنها تعبیر به «ذی القُربیٰ» شده است که در سوره مبارکه «انفال» آیه 41 به این صورت بیان شده است: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا﴾ ـ متأسفانه حالا «انَّ مَا» با هم نوشته شده ـ ﴿وَ اعْلَمُوا أَنّ مَا غَنِمْتُم مِن شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی﴾ که این برای سادات است و اختصاصی به اهل بیت(علیهم السلام) که معصوم هستند ندارد. در بخشی از سوره مبارکه «حشر» ـ آن‌جا که جریان انفال مطرح است ـ آن‌جا هم از «ذی القُربیٰ» سخنی به میان آمده است؛ آیه هفت سوره مبارکه «حشر» این است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ﴾، این دو گروه. پس یک گروه که جزء دشمنان حضرت هستند، اینها محکوم به نفرین الهی‌ هستند؛ مثل ﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ﴾، گروه دوم که سادات متوسط‌ می‌باشند ـ اعم از معصوم و غیر معصوم ـ اینها مشمول آیه سوره مبارکه «انفال» و سوره مبارکه «حشر» هستند، امّا آنچه مربوط به امامت و ولایت و متمّم بودن شریعت و امثال آنهاست، آن در همین آیه 23 سوره مبارکه «شوریٰ» مطرح است که سخن از «ذی القُربیٰ» نیست، سخن از «قُربیٰ» است که حتماً چیزی محذوف است، چون «قربیٰ» وصف کسی نیست، نه مفرد است و نه جمع، این به معنی «قَرابت» است؛ منتها از «قَرابت» لطیف‌تر است و دقیق‌تر است. «قَرابت» با «قُربیٰ» از جهت معنا سهیم و شریک‌ می‌باشند، لکن لطافتی که در «قُربیٰ» است در «القَرَابَة» نیست، بنابراین این «ذی القُربیٰ» گروه خاصی خواهند بود. همان‌طوری که اصل صوم و صلات در قرآن آمده است، ولی خصوصیت نماز و روزه را روایات مشخص کرده، خصوصیت «قربیٰ» را هم روایات مشخص کرده است. ما از صوم و صلات و حج و زکات که دیگر مهم‌تر در اسلام نداریم؛ بسیاری از مسائل توحید هست که در روایات بیان شده و بسیاری از مسائل وحی و نبوت هم هست که در روایات مشخص شده است، پس این بیان که فرمود: ﴿إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ باید مشخص شود.

نقد دیدگاه بعضی از مفسّرین در مقصود از مودّت ﴿ فِی الْقُرْبَی﴾
برخی‌ها بر این عقیده هستند که منظور از ﴿الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ این است که قریش نسبت به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) علاقه‌مند شوند؛ این «بیّن الغی» است، برای اینکه قریشی که «اعدیٰ عدوّ» اوست، در صدد تبعید کردن او بودند، درصدد اعدام آن حضرت بودند و در صدد لشکرکشی بودند؛ منتها در مکه به یک صورت و در مدینه به صورت دیگر، چگونه ذات اقدس الهی به قریش که «اعدیٰ عدوّ» حضرت‌ هستند، می‌فرماید که اجر رسالت مودّت است؟! اینها رسالت را که «فِریة» می‌دانند و رسالتی را قبول ندارند تا در برابر آن اجر بدهکار باشند، پس منظور از اینکه من از شما اجر می‌خواهم، این نیست که از قریش بخواهد که شما علاقه‌مند به پیغمبر باشید و به عنوان اجر رسالت به حضرت بدهید، اینها که رسالت حضرت را قبول نکردند! گفتند یا شاعری یا کاهنی یا ساحری یا متأسفانه محجوری و مانند آن، پس منظور این نیست. جریان صله رحم و امثال آن هم نیست، برای اینکه خودش جزء احکام دین است! مسئلهٴ صله رحم، نظیر مسئله صوم و صلات جزء فروع دین است که خداوند در موارد فراوانی فرمود صله رحم واجب است و کسانی که ﴿وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ﴾[8] مورد لعن ذات اقدس الهی است و مانند آن، اینها جزء برنامه‌های دینی است و این نمی‌تواند اجر رسالت باشد.

تبیین مصداق «قُربیٰ» از روایات

پس اگر به افراد خاص من علاقه‌مند شوید این روایت باید آن را مشخص ‌کند: ابن عباس با سند معتبر و مفصّل می‌گوید وقتی این آیه نازل شد، ما از حضرت سؤال کردیم منظور شما از «قُربیٰ» چیست؟ فرمود وجود مبارک علی بن ابی طالب است فاطمه است فرزندان اینها(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هستند؛[9] روایات خاصه که ائمه(علیهم السلام) فرمودند مفصّل است، امّا آنکه از ابن عباس و امثال ابن عباس نقل شده است هم همین است. سَرایندگان و شعرا ـ چه کمیت و چه غیر کمیت ـ همین را گفتند که آنچه در «حم» آمده است که محبّت شما را ذات اقدس الهی معیار قرار داده است و برای ما کافی است.[10] این سَرایندگان که این‌گونه گفتند، آن محدّثان عامه که آن‌گونه گفتند، خاصه که اهل بیت هستند که مرتّب فرمودند منظور از «قُربیٰ» مائیم، در سخنان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هم هست که فرمود خداوند در قرآن کریم محبّت ما و مودّت ما را اجر رسالت قرار داده است.[11] بنابراین از اینکه منظور از «قُربیٰ» صفت است؛ یعنی نظیر قَرابت است، نه مفرد است و نه جمع، برای اینکه به معنی قَریب نیست، همان معنای «قَرابت» را دارد، منتها از آن «قَرابت» لطیف‌تر است حرفی در آن نیست و برابر روایاتی که چه عامه و چه خاصه نقل کردند که منظور اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هستند، حرفی نیست؛ آن لطیفهٴ بحث جلسه گذشته که این ظرف، ظرف مُستَقَر است و نه ظرف لغو هم سر جایش محفوظ است؛ یعنی اجر رسالت محبّتی است که کانون آن اهل بیت‌ می‌باشند و محبّت این‌جا مستقر است؛ به هر کسی که بخواهید علاقه‌مند شوید حتی به خودتان، باید از آن‌جا مُنشعب بشود؛ لذا در روایات دارد که مؤمن وقتی مؤمن است که پیغمبر و اهل بیت(علیهم السلام) نزد او محبوب‌تر از خود او باشند، چه رسد به اینکه محبوب‌تر از فرزندان او! آن تهدید که هست: ﴿قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا﴾،[12] می‌ماند مطلب بعدی که چگونه اجر رسالت این است؟

بی‌ثمر شدن رسالت با نبود ولایت و تلاش ائمه(علیهم السلام) در حفظ آن

قرآن کریم مسئلهٴ ولایت را متمّم و مکمّل رسالت و نبوّت می‌داند. می‌ببینید در سوره مبارکه «مائده» دو تعبیر دارد که نشان می‌دهد که «لولا الولایة، لولا الامامة» و مانند آن، رسالت بی‌ثمر خواهد بود؛[13] برای اینکه طولی نکشید که اینها آن را با سقیفه حل کردند؛ اگر نبود مسئله «غدیر»، اگر نبود صبر و بردباری ائمه(علیهم السلام) و اگر نبود فداکاری حسین بن علی، اینها در واقع رفتند تا غدیر را حفظ کردند! در همان دروازهٴ شام وقتی از وجود مبارک امام سجاد کسی سؤال می‌کند که «مَنْ غَلَب‌» در این صحنه نبرد چه کسی غالب شد؟ فرمود ما رفتیم پیروز شدیم و برگشتیم، صریح! با اینکه زنجیر به گردن حضرت بود فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم‌»؛[14] وقتی دم دروازه شام از حضرت سؤال کردند در این جنگ چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما، اگر می‌خواهی بفهمی که چه کسی پیروز شد، موقع نماز اذان و اقامه بگو، ببین نام چه کسی را می‌بری! ما رفتیم این نام را حفظ کردیم و برگشتیم! در کمال شهامت! در حالی که زنجیر بر گردن حضرت است! فرمود ما پیروز شدیم، ما رفتیم که این نام را حفظ کنیم و برگردیم! حالا هزینه سنگینی هم دادیم؛ ولی به هر حال پیروز شدیم. آن سخنرانی زینب کبریٰ این‌طور بود، سخنرانی امام سجاد(سلام الله علیهما) این‌طور بود، اینها غدیر را حفظ کردند! بنابراین اینها متمّم و مکمّل دین‌ هستند.

تبیین جایگاه ولایت در سوره «مائده»

در سوره مبارکه «مائده» این دو آیه را ملاحظه بفرمایید که جایگاه ولایت و امامت را چگونه قرآن کریم مشخص کرده است. در سوره مبارکهٴ «مائده» آیه سوم چند حکم فقهی است که قبلاً هم نازل شده بود: ﴿الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ﴾،[15] تنها یک‌جا نیست، پس این مطلبی نیست که خدا درباره آن بفرماید: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾،[16] به دو دلیل: یکی اینکه این حرمت و این چند حکم فقهی قبلاً هم آمده بود. دوم اینکه با چند حکم فقهی که دین کامل نمی‌شود و دشمن ناامید نمی‌شود، در ادامه فرمود: ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾؛ امروز همه کفّار ناامید شدند، برای اینکه ما میته را حرام کردیم؟! اولاً این تحریم «میته» قبلاً هم آمده بود، ثانیاً با تحریم «میته» که کفّار از مسلمان‌ها ناامید نمی‌شوند، معلوم می‌شود که خبر رهبری در کار هست! ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾، پس معلوم می‌شود که اینها نیست، ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾؛ امروز دشمنان اسلام ناامید شدند، برای چه؟ معلوم می‌شود که خبری است! آنها گفتند بعد از رحلت حضرت ما دیگر بر مسلمین می‌تازیم، وقتی مشخص شد که جریان «غدیر» حق است و وجود مبارک حضرت امیر جای پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) می‌نشیند، آیه نازل شد که امروز دیگر کفّار ناامید شدند، دیدند که علی کار همان پیغمبر(علیهم السلام) را دارد می‌کند، وگرنه با حکم حرمت «میته» که کفّار ناامید نمی‌شوند؛ زیرا هم قبلاً این حکم آمده بود و هم اینکه این حکم و مسئله فقهی که باعث ناامیدی کافر نیست. جانشینی حضرت؛ یعنی «غدیر» کاری کرده که ﴿یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾.

رابطه ابلاغ ولایت با اکمال دین
حالا وقتی که جایگاه امامت، خلافت و غدیر روشن شد چیست، دو مطلب مشخص می‌شود: یکی اینکه در همان سوره مبارکه «مائده» آیه 67 فرمود: اگر جریان ولایت حضرت را ابلاغ نکنی هیچ کاری نکردی! یکی هم جریان اجر رسالت است؛ این دو عنصر محوری که یکی در آیه 67 سوره مبارکه «مائده» است و یکی هم محل بحث سوره مبارکه «شوریٰ» است باید به هم مرتبط باشند. در آیه 67 سوره مبارکه «مائده» فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾؛ تو اگر جریان ولایت حضرت علی(سلام الله علیه) را ابلاغ نکنی، اصل رسالت را انجام ندادی! نه اینکه رسالت یا مأموریت خود را در این زمینه انجام ندادی! وگرنه این اتحاد مقدم و تالی می‌شود؛ مثل اینکه کسی بگوید اگر زید نیامد، زید نیامد؛ این کلام لَغوی است. ﴿إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾ «فی الولایه»، اینکه اتحاد مقدم و تالی است! تو اگر جریان ولایت حضرت علی را ابلاغ نکردی، ولایت حضرت امیر را ابلاغ نکردی؟! این مقدم و تالی یکی می‌شود که این می‌شود لَغو؛ مثل اینکه کسی بگوید اگر زید نیامد، زید نیامد. وقتی این کلام معنا پیدا می‌کند که تالی غیر از مقدم باشد «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَ الله» را، در غیر این صورت اصل رسالت را انجام ندادی! برای اینکه اینها با رحلت تو مسئله سقیفه را درست می‌کنند که در آن کلّ مسئله دین حل می‌شود! اگر تو این را اعلام نکنی، اصل رسالت خدا را ابلاغ نکردی، چون رسالتی باقی نمی‌ماند! الآن هم این برادران اهل سنّت باید بدانند اگر دینی هم مانده است به برکت غدیر است، ولو اینها باور نکنند! فرمود تو باید کاری بکنی که این قرآن بماند، قرآن را اینها نگه داشتند! پس این ضمیر به «الله» برمی‌گردد، یک؛ مقدم غیر از تالی و تالی غیر از مقدم است، دو؛ اگر غدیر را به پا نکنی، اصل رسالت خدا را ابلاغ نکردی، برای اینکه ما تو را برای چند روز که به عنوان نبیّ نفرستادیم، تو را برای این دو مطلب کلّی و جهانی ـ یعنی همگانی و همیشگی ـ برای «یوم القیامة» فرستادیم. تنها عاملی که می‌تواند تا «یوم القیامة» دین را نگه بدارد امامت است، پس ﴿وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ﴾؛ یعنی اگر جریان «غدیر» را اعلام نکنی، اصل رسالت را اعلام نکردی، برای اینکه دین ناقص را زود از بین می‌برند.

مقصود از وعده حفظ پیامبر بعد از ابلاغ ولایت

می‌ماند یک مسئله مهم دیگر و آن این است که فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾،[17] این آیه در «حجة الوداع» نازل شد و بعد از جریان فتح مکه است، بعد از اینکه همه «صنادید»[18] قریش خلع سلاح شدند، حالا «أَسْلَمُوا» یا «اسْتَسْلَمُوا»، بعد از جریان فتح مکه است و بعد از پیروزی مطلق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر «جزیرة العرب» است که حضرت از کسی هراس ندارد، این چیست که فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾؛ خدا تو را از مردم حفظ می‌کند، از کدام مردم؟ مردمی که خلع سلاح شدند؟ مردمی که همه تسلیم شدند؟ این برمی‌گردد به مشکل سیاسی، نه مشکل نظامی! فرمود اگر یک وقت بخواهند تهمت بزنند، اگر یک وقت بخواهند دسیسه‌ای کنند و اگر یک وقت بگویند که داماد و پسرعمویش را به جای خودش نشانده، ما این را حل می‌کنیم: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾، وگرنه مشکل نظامی نبود! آن وقتی که هم تنها بود نمی‌ترسید! فرمود: ﴿لاَ تُکَلَّفُ إِلاّ نَفْسَکَ﴾،[19] پیغمبر که تقیّه نمی‌کند! حضرت علی(علیه السلام) فرمود: در بحبوحهٴ جنگ‌ها، مخصوصاً در جنگ اُحُد که خیلی‌ها هراسان بودند، ترسیدند و فرار کردند: «کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّه‌»،[20] درست است که حضرت امیر شجاع بود؛ امّا پیغمبر از او «أشجع» بود؛ حضرت فرمود هر وقت ما در نائرهٴ جنگ، وقتی جنگ خیلی داغ می‌شد، احساس هراس می‌کردیم، همین که نزدیک پیغمبر می‌شدیم آرام می‌گرفتیم: «کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّه‌»، «مَلاذ» ما او بود، پس حضرت آن وقتی هم که تنها بود نمی‌ترسید، حالا که فاتح «جزیرة العرب» شد، همه خلع سلاح شدند و همه گفتند: «آمَنَّا»، یا «أَسْلَمُوا» یا «اسْتَسْلَمُوا»، دشمنی در «جزیرة العرب» نبود تا وجود مبارک حضرت از آنها هراسان باشد! اینکه فرمود ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾، این همان هراس سیاسی بود که مبادا دیگران فتنه کنند و بگویند پسرعمو یا دامادش را جانشین گذاشته، ما این مسائل را حلّ می‌کنیم.

بیان ارتباط ولایت با اجر رسالت قرارگرفتن آن

پس در سوره مبارکه «مائده» فرمود اگر جریان «غدیر» را به راه نمی‌انداختی، اصل رسالت را عمل نکردی! نه اینکه رسالت ما را دربارهٴ حضرت امیر بیان نکردی که در این صورت مقدم و تالی یکی می‌شود، هیچ ادیبی این‌گونه حرف نمی‌زند! هیچ عاقلی این‌گونه حرف نمی‌زند که اگر شما این جریان را نگفتی، این جریان را نگفتی. اگر شما جریان حضرت امیر را نگفتی، اصل رسالت را نگفتی! حالا معلوم می‌شود که اصل رسالت می‌شود اجر، برای اینکه تتمیم و تکمیل دین به این است! اصلِ ولایت حافظ و نگهبان دین «الی یوم القیامة» است! منتها ائمه(علیهم السلام) یکی پس از دیگری «کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ»،[21] این روایت را مرحوم کلینی نقل کرد که فرمود هر وقت یکی از ائمه(علیهم السلام) رحلت بکنند و این ستاره غروب کند، یک ستاره دیگری طلوع می‌کند: «کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ»، تا به وجود مبارک حضرت برسد. بنابراین اگر ولایت این پایگاه را دارد، آن وقت به خوبی روشن می‌شود که اجر رسالت است؛ به دلیل اینکه اگر این نباشد، اصل رسالت نیست. این آیه 67 سوره مبارکه «مائده» می‌گوید که اگر جریان «غدیر» را نگفتی اصل رسالت را نگفتی: ﴿إن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾، پس این عظمت برای ولایت و امامت است که می‌تواند اجر رسالت باشد، مزد رسالت همین است!

اجر رسالت قرارگرفتن ولایت و رسول خدا اولین پرداخت‌کننده آن

بعد هم فرمود مزد مادی نیست که به ما برگردد، خود من هم اجر رسالت را باید بدهم! من مگر نباید اجر رسالت را بدهم؟ مگر رسالت یک نعمت شخصی است که خدا به من داد؟ مگر این مسکن است که به من داد؟ مگر زمین و زمان است که به من داد؟ این مأموریتی است که به من داد، پس من هم باید اجر رسالت را بدهم؛ لذا ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِن رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾،[22] اول کسی که به غدیر ایمان آورد خود وجود مبارک پیغمبر بود، مگر او معتقد نشد که دوازده امام داریم؟ مگر معتقد نشد که امام اول علی(علیه السلام) است؟ خود پیغمبر هم باید اجر این رسالت را بدهد؛ لذا فرمود ما که چیزی از شما نخواستیم ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾.[23] اگر مسئلهٴ رسالت است، مسئلهٴ ولایت هست و مسائل دیگر است، اول کسی که به ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ﴾ ایمان آورده خود پیغمبر است. ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِن رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ بنابراین فرمود ما چیزی از شما نخواستیم ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾.

توطئه سیاسی سرّ تأخیر ابلاغ ولایت توسط رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پرسش: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ﴾ که منظور منافقین هست، چطور کفّار را هم شامل می‌شود؟ پاسخ: چون کافر و منافق و همه اینها می‌خواهند دسیسه کنند که داماد و پسرعمویش را گذاشته، فرمود ما این را جبران می‌کنیم. این «ناس»ی که یا در اثر نفاق یا در اثر کفر بخواهند توطئه کنند ـ توطئه سیاسی کنند، نه توطئه نظامی ـ ما تو را حفظ می‌کنیم. وجود مبارک حضرت از جهت نظامی هیچ مشکلی نداشت، چون غدیر در «حجة الوداع» بود و «حجة الوداع» بعد از فتح مکه است، همه آن مسلح‌ها خلع سلاح شدند، حالا یا اسلام بود یا «إسْتِسْلَام»، طبق بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَکِنِ اسْتَسْلَمُوا»؛[24] اینها منافقانه زندگی کردند، حالا چه این گروه چه گروه دیگر، فرمود اینها نمی‌توانند توطئه سیاسی کنند، ما تو را حفظ می‌کنیم، چه اینکه حفظ هم کرده است و هیچ‌کسی هم نتوانست در قبال این جریان غدیر مقاومت کند! پرسش: آیه 41 سوره مبارکه مائده دارد که محزون نکنند تو را کسانی که قبلاً ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْر﴾، می‌توانیم بگوییم که حزن پیامبر از بابت ﴿یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْر﴾ امت بوده است؟ پاسخ: غرض این است که در محدودهٴ ولایت حضرت هیچ مشکلی نداشت، یک؛ و ولایت هم آن‌قدر مهم است که اول کسی که به او ایمان می‌آورد خود پیغمبر است، دو؛ و آن‌قدر مهم است که اگر آن نباشد اجر رسالت و اصل رسالت در کار نیست، سه؛ چند بار در این ابلاغ تأخیر شده است، حضرت منتظر آن دلگرمی نهایی بود که مبادا توطئه‌ای شود، مبادا فریبی شود، مبادا یک عدّه را به طرف خودشان بگردانند، فرمود ما همه جهات را تکمیل می‌کنیم؛ لذا در آن صحنه غدیر هیچ حادثه‌ای پیش نیامد و هیچ‌کسی نتوانست اعتراضی کند. پرسش: پس روایتی که دارد «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی...»،[25] ‌ منظور ارتداد واقعی بوده؟ پاسخ: ارتداد «عَنِ الوِلایَة» بود نه ارتداد «عَنِ الإسلامْ»، وگرنه اینها حکم مسلمان داشتند، به اینها زن می‌دادند، از اینها زن می‌گرفتند، اینها را طاهر می‌دانستند و با اینها زندگی می‌کردند. این «ارْتَدُّ عَنِ الوِلایَة» است نه «ارْتَدُّ عَنِ الإسلامْ»؛ البته وقتی دَرِ سقیفه باز شود و دَرِ غدیر بسته شود، همین است. بنابراین ارتداد «عَنِ الإسلامْ» نبود، برای اینکه همه مسلمان‌ها به اینها زن می‌دادند از اینها زن می‌گرفتند و با اینها غذا می‌خوردند، اینها ارتداد «عَنِ الوِلایَة» بود. در این‌جا هم فرمود ـ آیه 67 ـ اگر این کار را نکنی اصل رسالت را انجام ندادی، پس آن‌قدر مسئلهٴ ولایت مهم است که می‌تواند اجر رسالت باشد؛ رسالت که یک کار شخصی نیست، یک وقت وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای کسی کاری انجام می‌دهد که این اجر می‌خواهد، امّا رسالت که کار او نبود، یک مأموریت الهی بود و این مأموریت الهی اجر هم می‌خواهد، اول کسی که این اجر را می‌دهد خود پیغمبر است! «شکراً لله» را انجام می‌دهد! اول کسی که به جریان غدیر ایمان آورد خود پیغمبر است، بعد اهل بیت(علیهم السلام) هستند. بنابراین این‌قدر جریان امامت آن عظمت و ابّهت و جلال و شکوه دارد که در آیه محلّ بحث به عنوان اجر رسالت قرار می‌گیرد ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ که خود من هم باید این اجر را بدهم.

تفاوت ﴿فِی الْقُرْبَی﴾ با «ذی القُربیٰ» و حفظ دین در گرو ولایت آنان

پس ما أقربایی داریم نظیر «ابی لهب» که ﴿تَبَّتْ یَدَا﴾ برای او هست؛ «ذی القُربیٰ» داریم که آیه سوره مبارکه «انفال» درباره خمس به آنها می‌رسد؛ «ذی القُربیٰ» داریم که «فیء» و «انفال» به آنها می‌رسد؛ «قُربیٰ»ای داریم که البته این هم در حقیقت «ذی القُربیٰ» است، امّا این مسئله تنها در مسئله «خمس» یا مسئله «انفال» نیست، این امامت به اینها می‌رسد که این جانشینی رسالت است که اگر این نباشد اصل رسالت نیست و واقع آن هم همین‌طور است! اگر نباشد مسئله «غدیر»، همان جریان خاصی که امویین وقتی روی کار آمدند، آن کار را انجام می‌دادند که ابوریحان بیرونی نقل کرد ـ ابوریحان یک آدم معمولی نیست، حکیمی است همسان و همسطح تقریباً مرحوم بوعلی ـ ایشان در کتاب تحقق ماللهند نوشته، بعد از اینکه بخشی از مغرب زمین فتح شد؛ البته آنها بت‌پرست بودند و سلاطین آنها بت‌های قیمتی داشتند، همین معاویه این بت‌های زرّین قیمتی سلاطین غرب را بازسازی کرد و به وسیله کشتی به هند صادر می‌کرد، چون در هند بت‌پرستی بود و درآمد سنگینی از راه بت‌فروشی همین معاویه درآمد پیدا می‌کرد،[26] اینها این‌گونه بودند! این را محدّثی نظیر مرحوم آقا شیخ عباس نقل نمی‌کند، این را قبل از هزار سال جناب ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند نقل می‌کند، همین معاویه! غیر از ابوریحان بیرونی یک حکیم بزرگوار دیگری که در همان عصر می‌زیست، او هم نقل کرده است؛ این بود بت‌فروشی! دیگر چیزی نمی‌ماند! حالا آن شعر «لَیْتَ أَشْیاخِی» یا «لَعِبَتْ هاشِمُ»[27] نیّات آنان را نشان می‌دهد. وجود مبارک سید الشهداء آمده «غدیر» را زنده کرده، فرمود ما رفتیم دین را زنده کردیم و برگشتیم؛ حالا مصیبت بر ما وارد شد و گریه می‌کنیم مطلب دیگری است؛ ولی ما پیروز شدیم! «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم‌»، اینها دین را زنده کردند، اگر اینها نبودند که دینی نمی‌ماند! بنابراین جریان رسالت منهای ولایت، یعنی رسالت منهای رسالت! پس اگر در آیه 67 سوره «مائده» فرمود اگر شما غدیر را اعلام نکردی، اصل رسالت را اعلام نکردی، یا در سوره مبارکه «شوریٰ» می‌فرماید اجر رسالت این است، برای همین است که ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾. الآن اگر بخواهند اسلام را معرفی کنند، به وسیله غدیر معرفی می‌شود!

نمونه‌ای از فضل علی(علیه السلام) در برابر همه صحابه از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)

خدا سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی را غریق رحمت کند! ایشان بارها می‌فرمود که این اُسدالغابة فی معرفه الصحابه و غیر اُسد الغابة، حداقل هفت هزار نفر ـ بیش از اینها هستند ـ اصحاب را شناسایی کردند که اینها خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند، حالا یا یک روز یا تمام عمر؛ این هفت هزار نفر یک طرف، وجود مبارک حضرت امیر یک طرف! بعضی‌ها عمری با پیغمبر بودند! سخنانی، خطبه‌ای، بیانی یا حدیثی که بتواند معادل گوشه‌ای از سخنان حضرت امیر باشد ندارند، این یک نفر در برابر آن هفت هزار نفر آمده و گفته «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی‌»،[28] هیچ‌کسی این جرأت را می‌کند؟! می‌فرماید هر چه از من می‌خواهید بپرسید، این حافظ دین است! بالاخره آدم چه قدر عالم است؟ چه قدر می‌تواند از غیب خبر بدهد؟ با شهامت در برابر دوست و دشمن! بعضی‌ها خواستند تقلیداً این حرف را بزنند که زود رسوا شدند، این‌چنین کسی زیر آسمان فقط علی است! بگوید هر چه از من بخواهید من بلدم! «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض‌»، این است که دین را نگه می‌دارد! «الیوم» هم دیگران به برکت علی(سلام الله علیه) متدیّن‌ هستند، حالا نمی‌دانند که دین از کجا به اینها رسیده است. بنابراین اگر خدا دارد که اجر رسالت این است و اگر در آیه 67 «مائده» دارد که اگر غدیر نبود اصل دین نبود، کاملاً حق است.
[1] شوری/سوره42، آیه13.
[2] شوری/سوره42، آیه21.
[3] زمر/سوره39، آیه30.
[4] انبیاء/سوره21، آیه34.
[5] انعام/سوره6، آیه90.
[6] یس/سوره36، آیه21.
[7] مسد/سوره111، آیه1.
[8] بقره/سوره2، آیه27.
[9] نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، السیدعلی الحسینی المیلانی، ج‌20، ص140.
[10] تفسیر الطبری جامع البیان ت شاکر، الطبری، ابوجعفر، ج‌21، ص348.
[11] شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج‌2، ص205.
[12] توبه/سوره9، آیه24.
[13] مائده/سوره5، آیه3 و 67.
[14] الامالی، ابی جعفرمحمدبن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی(الشیخ الطائفه)، ص677.
[15] بقره/سوره2، آیه173.
[16] مائده/سوره5، آیه3.
[17] مائده/سوره5، آیه67.
[18] لغت‌نامه دهخدا، صنادید: [ص َ] مهتران، بزرگان.
[19] نساء/سوره4، آیه84.
[20] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج19، ص116.
[21] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص338، ط اسلامی.
[22] بقره/سوره2، آیه285.
[23] سبأ/سوره34، آیه47.
[24] (للصبحی صالح)، نامه16.
[25] الاختصاص، الشیخ المفید، ص6.
[26] تحقیق ماللهندمن مقوله مقبوله فی العقل اومرذوله، البیرونی، ص87.
[27] معالم المدرستین، السیدمرتضی العسکری، ج‌3، ص161.
[28] شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج12، ص202.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 31:38

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی