display result search
منو
تفسیر آیه 125 سوره بقره

تفسیر آیه 125 سوره بقره

  • 1 تعداد قطعات
  • 41 دقیقه مدت قطعه
  • 112 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 125 سوره بقره
- اهمیت و عظمت کعبه
- کعبه محل تجمع توحیدی
- کعبه محل رجوع مسلمین
- کعبه نمادی از بیت النور
- حرمت حاجی
- ویژگی های خاص کعبه و مکه
- خداوند مستقیما از کعبه محافظت می کند
- طهارت حاجی

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و أمناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلی و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل أن طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرّکّع السجود﴾
نقل جریان امامت ابراهیم(سلام الله علیه) تقریباً مقدمه‌ای است برای مسئلهٴ قبله و تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه و مانند آن. بعد از اینکه جریان امامت ابراهیم(سلام الله علیه) را ذکر فرمود، مسئلهٴ کعبه و أهمیت کعبه را ذکر می‌کند. آن‌طوری که در خارج واقع شد، بصورت شروع از نقص به کمال آن‌چنان در این آیات نقل نشد. چون آنچه که در خارج واقع شد، اول ساختن کعبه است، بعد تطهیر کعبه از هر رجس و رجز و خدای سبحان جریان تطهیر کعبه را اول ذکر می‌کند، بعد جریان ساختن کعبه را بعد ذکر می‌کند که می‌فرماید: ﴿و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربّنا تقبّل منّا انّک انت السّمیع العلیم﴾ ؛ اینکه فرمود: ﴿واذ جعلنا البیت﴾؛ یعنی أذکر یا أذکروا آن وقتی را که ما این کعبه را مثابه و أمن برای مردم قرار دادیم که این ﴿إذ﴾ منصوب است به آن اذکری که مقدر است: اذکروا ﴿اذ جعلنا البیت مثابة للناس و أمناً و اتّخذوا﴾ که این ﴿و اتخذوا﴾ عطف باشد بر آن «اذکروا»ی مقدَّر.
خدای سبحان از کعبه به عنوان بیت یاد می‌کند که بیت عند الاطلاق در قرآن کریم همان کعبه است و از کعبه به عظمت یاد می‌کند. گاهی به عنوان البیت که با الف و لام ناظر به همان کعبه باشد یاد می‌کند، گاهی صفت برای این بیت ذکر می‌کند و می‌فرماید: بیت عتیق یا بیت حرام و گاهی حکمی که برای این بیت مقرَّر است ذکر می‌کند، گاهی مردم را به زیارت این بیت تشویق می‌کند و سایر احکامی که در قرآن برای کعبه هست.

رجوع به کعبه
[خدای سبحان] فرمود: ﴿و اذ جعلنا البیت مثابةً للناس﴾؛ مثاب و مثابه یعنی مرجع یعنی این خانه مرجع مردم است، همهٴ مردم باید به این خانه رجوع کنند، مشکلاتشان را در جوار این خانه حل کنند. و تای مثابه را هم گفته‌اند تای مبالغه است. مثاب یعنی مرجع، چون این خانه مرجع مکرر مردم است از آن به مثابه یاد شده است. معلوم می‌شود وطن اصلی مردم کعبه است. مردم وقتی به سراغ کعبه می‌روند به آن جایگاه اصلی برمی‌گردند. این‌چنین نیست که کعبه یک خانهٴ جدایی باشد، مردم یک وطن جدائی داشته باشند بلکه کعبه اصل است. وقتی انسان به کعبه می‌رود، مثل اینکه به اصلش رجوع کرده است، مرجع یعنی جایی که انسان به او پناه می‌برد و رجوع می‌کند. معلوم می‌شود از آنجا آمده و به آنجا برمی‌گردد. فرمود: ما این خانه را مرجع عمومی قرار دادیم که همهٴ مردم به این خانه مراجعه می‌کنند، تنها مسلمین و أمثال مسلمین نیست نفرمود «واذ جعلنا البیت مثابة للمسلمین» بلکه ﴿للناس﴾؛ همهٴ مردم باید به این خانه مراجعه کنند.

ویژگیهای کعبه
ـ کعبه محور قیام و مقاومت
لذا گاهی از این خانه به عنوان ﴿قیاماً للناس﴾ یاد می‌شود که می‌فرماید: ﴿جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس﴾ ؛ خدای سبحان کعبه را که بیت حرام هست، بیت خداست و از حرمت خاص برخوردار است، آن را قیام عمومی قرار داد که مردم قیام کنند لله. اگر قیام کردند لله، علی الشرک قیام می‌کنند، علی الباطل قیام می‌کنند. اگر الله حق است و مردم قیام می‌کنند لله قهراً علی الباطل قیام می‌کنند7 پس کعبه عامل قیام عمومی است برای همهٴ مردم.

ـ کعبه مرجع همهٴ انسانها
کعبه مرجع و بازگشتگاه همهٴ مردم است: ﴿و اذ جعلنا البیت مثابةً﴾؛ چون ثوب عبارت از آن است که انسان آن مواد خام رشته شده را که به صورت نخ است به آن صورت اصلی دربیاورد، به صورت اصلی که می‌اندیشد. وقتی به آن صورت اصلی که می‌اندیشید درآورد، می‌شود ثوب و جامه‌ای که در برمی‌کند و انسان هم که اگر کار نیک کرد به او پاداش خیر می‌دهند، برای اینکه ثوب عمل خود را در برمی‌کند. جامه‌ای که خود بافت آن جامه را در بر می‌کند.
و ثواب اختصاصی به پاداش کارهای خیر ندارد، کیفر کارهای شر را هم احیاناً ثواب می‌گویند. بلکه تثویب در قرآن کریم جز دربارهٴ گناه و شرّ استعمال نشده است: ﴿هل ثوّبَ الکفّار ماکانوا یفعلون﴾ . دربارهٴ شر هم احیاناً به مثوبه یاد شده است. این از باب ﴿فبشّرهم بعذابٍ ألیم﴾ نیست که انسان بگوید: کفّار را به عذاب جهنّم ثواب می‌دهند که این ثواب از باب ﴿فبشرهم بعذاب ألیم﴾ باشد کمحتمله بعض، برای اینکه معنای اصلی ثواب هم همین است، منتها غالباً ثواب در کارهای خیر استعمال می‌شود. بالاخره هر جامه‌ای که انسان درست کرد همان جامه را در بر می‌کند. اگر لباس خوب درست کرد حریر و استبرق درست کرد با اعمال صالح همان ثواب اوست و ثوب اوست و در برمی‌کند و اگر قطران درست کرد که لباسهم من قطرٰان است. آن هم ثوبی است که خود بافته است و همان را در برمی‌کند، منتها غالباً وقتی گفته می‌شود ثواب، همان پاداش کارهای خیر به ذهن می‌آید. پس چیزی که به حالت اوّلی برمی‌گردد این را می‌گویند: ثوب.
ثابه یعنی رجع. مرجع را می‌گویند: مثاب، معلوم می‌شود حالت اصلی انسانها رجوع به کعبه است.
انسانی که از کعبه منصرف است، از آن حالت اصلی خود برگشت ولی وقتی که به کعبه برمی‌گردد به حال اصلی خود برمی‌گردد.

سرّ نامگذاری کعبه
چون کعبه مظهر عبادت خدای سبحان است، مظهر فطرت خدای سبحان است و از امام صادق(سلام الله علیه) هم نقل شده است این حدیث شریف را مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در بحار نقل کرد، مرحوم طبرسی در مجمع در ذیل این آیه این را بیان می‌کند. امّا نمی‌گوید این روایت هست و چه کسی نقل کرد. ولی أصلش در بحار هست در عظمت کعبه و حج که از امام صادق ظاهراً (سلام الله علیه) سؤال کردند که چرا کعبه را کعبه نامیدند؟ یا حضرت ابتداءًا سرّش را فرمودند. فرمودند: برای اینکه خانه‌ای است مکعب شکل، وقتی خانه چهار سطح داشته باشد و چهار دیوار باشد و یک سقف داشته باشد و یک سطح می‌شود شش سطحی خب حجم شش سطحی مکعب است مکعب را مکعب می‌گویند، برای اینکه این شش سطح دارد و خانه که دارای شش سطح است به شکل مکعب است. چون بیت الحرام شش سطح دارد و مکعب شکل است از این جهت گفته‌اند: کعبه.

ـ کعبه تجلی عرش الهی
اینکه کمال و عظمتی نشد برای کعبه آن وقت حضرت راز این کار را ذکر می‌کند، می‌فرماید: چون چهار دیوار دارد از این جهت آن را کعبه می‌گویند. یک سقف دارد یک سطح که می‌شود شش سطح ولی جمعاً چون چهار دیوار دارد از این جهت آن را کعبه می‌گویند. چرا کعبه چهار دیوار دارد؟ برای اینکه بیت المعموری که در آسمان است و این کعبه محاذی اوست. آن هم چهار دیوار دارد. خب، چرا بیت المعمور چهار دیوار دارد؟ برای اینکه عرش اله دارای چهار گوشه و چهار ضلع است. خب، چرا عرش اله دارای چهار گوشه و چهار ضلع است؟ برای اینکه کلماتی که اسلام بر آن کلمات بنا نهاده شده است چهارتا است: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» خب، می‌بینید یک گوشهٴ نام گذاری کعبه انسان را به کجاها منتهی می‌کند چون آن عقاید حقّه بیش از اینها نیست أسمای حسنای حق به این چهارتا برمی‌گردد: تسبیح است و تحمید است و تهلیل است و تکبیر، لذا عرش خدا هم با این چهار ضلع تأمین است. پائین‌تر از عرش (البیت المعمور فی السماء بعبادة الملائکه) آن هم با این چهار ضلع مرمّت می‌شود و در عالم طبیعت که با سنگ و گل می‌سازند آن هم چهار گوشه دارد.

درجات و مراتب زائرین کعبه
قهراً زائرین و طائفین و عاکفین کعبه هم یکسان نیستند. بعضیها می‌روند همین مکعب شکل را زیارت می‌کنند. همین کعبه را زیارت می‌کنند. بعضیها اوج زیارتشان طوری است که تا بیت المعمور هم می‌رسد. بعضی از زائرین و طائفین کسانی هستند که تا به عرش هم راه پیدا می‌کنند که «أنّ قلب المؤمن عرشُ الرحمن» . بعضی هستند مانند اولیای الهی که به مبنای عرش هم می‌رسند؛ مثل ائمه معصومین(سلام الله علیهم أجمعین). لذا امام سجاد می‌فرماید: ما فرزند کعبه و مکه و منائیم. ما با اینکه مکّه را به حسب ظاهر ترک کردیم، آمدیم به سمت قربانگا‌همان در کربلا ولی فرزند سرزمین مکه و منا مائیم: «أنا ابن مکّة و منی» و مانند ذلک. بنابراین هر اثری که در عالم طبیعت هست، گوشه‌ای از آثار آنچه که در جهان واقعیت مطلوب هست تا زائر چه کسی باشد و هدف چه کسی باشد و چگونه احرام ببندد و مانند آن. آنها که طبق بیان امام سجاد حضرت فرمود به اینکه «ما اکثر الضجیج و أقلَّ الحجیج» ، آنها کعبه را زیارت می‌کنند و آنها آن حجیج، آن حاجیان کم آن کسانی هستند که یا به بیت المعمور می‌رسند یا به عرش می‌رسند یا بالاتر از عرش خدای سبحان.

ـ حاجی و معتمِر جزء شعائر الهی‌اند
از این جهت خدای متعال برای کعبه یک حرمت خاصّی قائل است. آنچنان حرمت قائل است که خود حاجی را جزء شعائر خود می‌داند، خود این حاجی را. کسی که احرام در برکرده است قصد کعبه دارد، همین شخص جزء شعائر الهی است. نه تنها حج جزء شعائر است، نه تنها زیارت جزء شعائر هست، بلکه حاجی، حاجّ و معتمِر، همین که احرام در بر کرد و عزم زیارت کعبه کرد، همین شخص جزء شعائر الهی است که نباید او را توهین کرد، نباید مشکلاتی برای او ایجاد کرد، نباید او را تحقیر کرد. در سورهٴ مبارکهٴ مائده آیهٴ 2 این‌چنین است: ﴿یا ایها الذین آمنوا لا تحلّوا شعائر الله ...﴾؛ مؤمنین شما حرمت شعائر الهی را حفظ کنید، آنها را حلّ نشمارید: ﴿... و لا الشّهَر الحرام ولا الهَدْی و لا القلائد و لا آمّین البیت الحرام یبتغون فضلاً من ربّهم﴾ ؛ آنها که آمّین‌اند، «آمّ» یعنی قاصد، «اَمّ» یعنی قَصَد. عآمّین» یعنی قاصدین، آنها که قاصد کعبه‌اند. به قصد تجارت نمی‌روند به قصد زیارت می‌روند، اینها را إحلال نکنید، اینها محترمند. اینها جزء حرمات الهی‌اند: ﴿ولا آمّین البیت الحرام یبتغون فضلاً من ربّهم﴾. یک وقت کسی قصد تجارت دارد، می‌رود کالائی وارد کند. این جزء حرمات الهی نیست. یک وقت کسی قصد زیارت دارد، این جزء حرمات الهی است. اگر می‌گویند: اهانت به حاجّ و معتمِر اهانت به شعائر الهی است، روی این جهات است. برای اینکه او احرام بسته است که قبله و مطاف مسلمین را زیارت کند. نباید مشکلاتی برای او ایجاد کرد و نباید او را تحقیر کرد و قبل از هر چیز خود این شخص باید خودش را حفظ کند. خود را کوچک نشمارد. خود را احلال نکند برای خود حرمت قائل باشد. خود را حرم الهی بداند: ﴿و لا آمّین البیت الحرام یبتغون فضلاً من ربّهم و رضواناً﴾ خب اینها جزء شعائر الهی‌اند که کسی حق ندارد اینها را احلال کند. حتی خود معتمر و حاج هم حق ندارد برای خودش حرمت قائل نباشد، بگوید: من حالا احرام بسته‌ام دیگران موظفند که مرا احترام کنند. برای من حرمت قائل بشوند من که موظّف نیستم، این‌چنین نیست. این خطاب به همه است به خود حاجّ و معتمِر هم خدای سبحان می‌گوید: تو که احرام در بر کردی از یک حرمت خاصّی برخورداری، جزء حرمات الهی آمدی، خود را اِحلال نکن ارزان نفروش و مانند آن.

ـ بازگشت به بحث: کعبه محور قیام و مقاومت
آن‌گاه در همین سورهٴ مبارکهٴ مائده آیهٴ 97 عظمت کعبه را که ذکر می‌کند، می‌فرماید: ﴿جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس و الشّهرَ الحرام و الهدی و القلائد﴾ ؛ خدای سبحان اینها را وسایل قیام مردم قرار داد، قیام عبادی اگر چنان‌چه کسی لله قیام کرد، قهراً علی الباطل قیام می‌کند. این‌چنین نیست که هم لله قیام بکند هم کاری به باطل نداشته باشد، این‌طور نیست و این تنها خانه‌ای است که از آنجا صدا برمی‌خیزد. این قیام عمومی است اگر اسلام ظهور کرد بوسیلهٴ رسول خدا(علیه آلاف التحیة والسلام) از کنار کعبه بود ولی‌عصر(ارواحنا فداه) هم که ظهور می‌کند از کنار این کعبه ندایِ «أنا بقیة الله» و ﴿بقیّت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین﴾ هست. اینکه اصرار مسئولین مخصوصاً رهبر انقلاب این است یکی از بهترین راههای صدور انقلاب این است که ما حرمین را از اسارت نجات بدهیم، برای همین است که وقتی صدای اسلام به عالم می‌رسد که حرمین از اسارت بیرون بیاید و از کنار کعبه این صدا به عالم منتشر بشود.

حرمت کعبه
فرمود: ﴿جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس و الشهر الحرام و الهدی و القلائد﴾ ؛ خدای سبحان این کعبه را بیت حرام قرار داد. بسیاری از کارها در مکّه ممنوع است که در غیر مکّه مجاز است. اولاً حرمتی که خدای سبحان برای کعبه قائل شد، یک سلسله حرمتهای تکوینی است، یک سلسله حرمتهای تشریعی.

ـ الف . حرمتهای تکوینی
حرمتهای تکوینی یعنی اگر کسی بخواهد بعضی از کارها را در مکّه بکند خدای سبحان نمی‌گذارد، او را محروم می‌کند، او را ممنوع می‌کند فرمود: ﴿من یرد فیه بالحادٍ بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾ ، الآن هم همان مسئلهٴ ابرهه هست، فرمود: این‌چنین نیست که در گذشته تاریخ ابرهه آمده که کعبه را ویران کند: ﴿ألم تر کیف فعل ربّک بأصحاب الفیل﴾ این‌چنین نیست. الآن هم همان سنت است. الآن هم با صدای رسا همه را تهدید کرد: ﴿و من یرد فیه بالحادً بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾ الآن هم اگر سراسر دنیا جمع بشوند بخواهند ـ معاذ الله ـ کعبه را از بین ببرند، همان جریان أبرهه تکرار می‌شود. بدون هیچ تردید یا قوی‌تر از آن. فرمود: این‌چنین نیست که اگر کسی خواست کعبه را از بین ببرد ما قرار بگیریم. اینطور نیست: ﴿و من یرد فیه بالحادٍ بظلمٍ﴾ یک وقت ظلم، ظلم شخصی است؛ کسی بر کسی ستم می‌کند. یک وقت می‌خواهد بساط کعبه را برچیند فرمود: اگر کسی قصد ظلم کرد ملحدانه نسبت به کعبه بخواهد اهانت کند: ﴿نذقه من عذاب ألیم﴾ ، این‌چنین نیست و اگر در روزگاری یک وقتی سیل آمد. یک وقتی علل و عوامل دیگر آمد کعبه را ویران کرد. بنای آنها بر این نبود که کعبه را از بین ببرند، سیل نیامده که کعبه را از بین ببرد. سیل یک حسب طبیعی است هر خانه‌ای را هم ویران می‌کند. چند بار این کعبه خراب شد. بوسیلهٴ سیل یا غیر سیل. الآن تنها خانه‌ای که حداقل چهل قرن روی پای خود ایستاده است حداقل این خانهٴ محترم است که بنا نهاده شده [است] امّا آن وقتی که ابراهیم(سلام الله علیه) این خانه را ساخت این همان سنگ و گل نیست که دهها بار عوض شده است. خودش خراب شده، با سیل خراب شده، با علل و عوامل دیگر خراب شده، ظالمین خراب کردند. امّا هیچ کس نتوانست کعبه را به عنوان قبله و مطاف مسلمین ریشه‌کن کند این اصل کلی است خدای سبحان فرمود، فرمود: اگر کسی بخواهد علیه کعبه به ظلم ملحدانه دست بزند: ﴿نذقه من عذاب ألیم﴾، ﴿نذقه من عذاب ألیم﴾ نه تنها در قیامت ما اینها را معذّب می‌کنیم، در قیامت همهٴ ظالمین را خدا معذّب می‌کند هر کسی خانهٴ کسی را ویران کرد در قیامت معذّب می‌شود. هر کسی به کسی ستم کرد در قیامت معذّب می‌شود، اینکه اختصاصی به بیت الله ندارد. اینکه آیهٴ جداگانه نازل کردن ندارد.

سرّ امهال موقت حجاج نسبت به ویران ساختن کعبه
فرمود: اگر کسی دربارهٴ کعبه قصد سوء کرد، این‌چنین نیست که ما به او مهلت بدهیم ولی اگر کسی کعبه را نه برای اینکه کعبه را ریشه‌کن، کند بلکه طبق یک علل و عوامل دیگری کعبه را ویران کرده است، مشمول این هشدارِ تهدید‌آمیز الهی نیست، گرچه مشمول غضب الهی خواهد بود، لذا مرحوم ابن بابویه قمی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف من لایحضر این مسئله را نقل می‌کند که ابن زبیر وقتی که وظیفه‌اش این بود حسین بن علی(سلام الله علیهما) را یاری کند و علی بن الحسین(علیهما السلام) را حمایت کند، قبل از شهادت و بعد از شهادت، این امام معصوم را یاری نکرد و خود داعیه‌ای داشت با اینکه موظّف بود، تابع علی بن الحسین(سلام الله علیهما) باشد، مع ذلک داعیه‌ای جداگانه داشت. با اینکه به کعبه متحصن شد و پناهنده شد حجّاج از طرف عبد الملک(علیهما اللعنة) مأمور شد که منجنیق بالای کوه ابو قبیس نصب کرد که مشرف بر کعبه بود، با سنگهای کوه ابو قبیس کعبه را به سنگ بستند، کعبه را ویران کردند و ابن زبیر را از درون کعبه درآوردند و او را مجازاتش کردند. مرحوم ابن بابویه نقل می‌کند به اینکه اگر کسی به ولی خدا به امام معصوم احترام نکرد، از فرمان ولی خدا و امام معصوم(علیه السلام) سرپیچی کرد. گرچه به درون کعبه هم پناه ببرد خدا او را پناه نمی‌دهد وگرنه نه ویران کردن کعبه بوسیلهٴ منجنیق حجّاج یک امر مشکوکی است و نه محاکمه‌ای که دامن‌گیر ابن زبیر شد هر دو جزء مسلّمات تاریخ است و این منافات ندارد با این اصل کلی که خدای سبحان فرمود: ﴿من یرد فیه بالحادٍ بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾ . این اصل کلی سرجای خود محفوظ است. اگر کسی بخواهد کعبه را از بین ببرد ممکن نیست، همان قهر الهی هست. همان جریان ابرهه باز تکرار می‌شود. ولی اگر کسی طبق علل و عوامل دیگر آن کعبهٴ حقیقی را یاری نکرد، به کعبه ظاهری پناهنده شد، خدای سبحان او را پناه نخواهد داد. پس این بیت، بیت حرام است یعنی یک حرمتی دارد که احدی حق ندارد او را ویران کند یعنی خدای سبحان نمی‌گذارد که این کعبه ویران بشود ممکن نیست بگذارد. هم قبل بود، هم وعدهٴ دائمی داد.

ـ ب . حرمتهای تشریعی
امّا یک سلسله حرمتهای تشریعی دارد یعنی احکام عبادی خاص دارد. در تمام روی زمین فقط مکّه است که به احترام کعبه این حکم را دارد، هیچ جائی از روی زمین این خصیصه را ندارد و آن خصیصه این است که در تمام ایّام سال چه در موسم حجّ چه در غیر موسم حج اگر کسی خواست مکه برود این‌چنین نیست که آزاد باشد. أولاً وقتی به میقات رسید باید احرام ببندد. وقتی محرِم شد همهٴ شرایط و احکام احرام را باید اجرا کند، بعد وارد مکه بشود طواف کند، نماز طواف، سعی بین صفا و مروه، تقصیر کند. بعد از لباس احرام و احرام بیرون بیاید بعد به دنبال کارش برود. الآن اگر کسی کاری در مکه داشت در غیر فصل حج هم بود، دوستی داشت، مشکلی داشت، قصد خرید و تجارت داشت یا قصد دیدار دوستی داشت، این نظیر شهرهای دیگر مثل مشهد یا قم نیست که انسان مستقیماً وارد این شهر بشود بدون احرام. در هر فصلی از فصول چهارگانه سال چه موسم حج، چه غیر موسم حج، هر کس از هر جای دنیا بخواهد وارد مکه بشود باید احرام ببندد. از این جهت چون احرام بستن برای غیر مسلمین میسر نیست، چون عبادت است و عبادت غیر مسلم مقبول نیست، لذا ورود افراد غیر مسلم در معرض حرم ممنوع است. برای اینکه آنها با احرام بخواهند بروند که احرامشان مقبول نیست، بدون احرام بخواهند بروند که این حکم الهی جلوی آنها را می‌گیرد. لذا می‌بینید حجاز برای خود دو مرکز دارد، یک مرکز سیاسی دارد به نام ریاض، یک مرکز عبادیِ صوری دارد به نام مکه. هیچ کسی حق ندارد که در هر فصلی از فصول سال بخواهد برود بدون احرام وارد حرم مطهر بشود، این‌چنین نیست باید حتماً احرام ببندد و وارد بشود، این حرمت خاصی است چه اینکه صید در آنجا ممنوع است، چه اینکه کندن گیاهان در آنجا ممنوع است. البته یک موارد استثنائی دارد مثل راننده‌ها و غیر راننده‌ها که روزانه چند بار از مکه بیرون می‌آیند و دوباره برمی‌گردند، اینها که روزانه چند بار رفت و آمد می‌کنند این گروه مستثنی شده‌اند در فقه. وگرنه افراد عادی در هر فصلی از سال از هر گوشهٴ عالم بخواهند وارد مکه بشوند باید با احرام بشوند یا یک عمره‌ای را داشته باشند. پس این یک حرمت تشریعی دارد که وظائف خاصی دارد. لقطه در حرم یک حکم خاص دارد. در غیر حرم یک حکم خاصی. در غیر حرم اگر کسی یک چیزی پیدا کرد مخیر بین سه أمر است و آنجا مخیر بین دو امر و امثال ذلک.

امنیت تشریعی کعبه
خصائص حرم از نظر حکم فقهی با سایر اماکن فرق دارد. پس خدای سبحان این بیت را بیت حرام قرار داده است و اگر کسی مجرم بود و به کعبه پناهنده شد، مادامی که آنجا متحصن است. نمی‌شود حدود الهی را جاری کرد، مگر آنکه از آنجا بیرون بیاید و مگر اینکه در همان جا خلافی را مرتکب شده باشد که ﴿و الحرمات قصاص﴾ ؛ یعنی اگر کسی حرمت کعبه را رعایت نکرد دیگر برای او در خود کنار کعبه هم حرمتی نیست.

ـ کعبه کهن‌ترین عبادتگاه همگانی
برای کعبه خدای سبحان این مزایا را قائل شد که فرمود: ﴿جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس﴾ آن‌گاه این خانه را اولین خانه‌ٴ عمومی مردم می‌داند که در سورهٴ آل‌عمران آیهٴ 96 می‌فرماید: ﴿انّ اوّل بیت وضع للناس للذی ببکّة مبارکاً و هدیً للعالمین﴾ ؛ خانه‌هائی که در روی زمین برای عبادت ساخته شد، عبادتهای فردی قبل از کعبه هم بود. امّا تنها خانه‌ای که جنبهٴ عمومی دارد و ﴿للناس﴾ ساخته شد.

ـ کعبه، منشأ برکت و هدایت
و برای مردم عالم ساخته شد کعبه است که ﴿هدیً للعالمین﴾ است ﴿مبارکاً ... للعالمین﴾ است. تنها سخن از مسلمین و امثال ذلک نیست: ﴿انّ اوّل بیت وضع للناس للذی ببکّة﴾ آنوقت این بیت ﴿مبارکاً و هدیً للعالمین﴾، بنابراین اصلاح جهانی باید از کنار کعبه شروع بشود و هدایت عالمی هم باید از کنار کعبه شروع بشود: ﴿انّ اول بیت وضع للناس للذی ببکّة مبارکاً و هدیً للعالمین ٭ فیه آیاتٌ بیناتٌ﴾ که یکی از این آیات بیّنه مقام ابراهیم است که در همین آیهٴ محل بحث معلوم می‌شود که مقام ابراهیم جزء آیات بیّنه الهی است: ﴿و مَنْ دخله کان آمنا﴾ ، این هم یک حرمت تشریعی است کسی که وارد شد هم أمن شرعی دارد، نمی‌شود کسی مزاحم او بشود و هم أمن تکوینی دارد که اگر کسی خواست کعبه را ویران کند برای اینکه مطاف و قبلهٴ مسلمین را از بین ببرد، خدای سبحان هم کعبه را حفظ می‌کند و هم پناهندگان کعبه را.

ـ ربوبیت خاص الهی نسبت به کعبه
گرچه خدای سبحان ﴿ربّ العالمین﴾ است ولی ملاحظه می‌فرمائید در همین سورهٴ مبارکهٴ قریش که فرمود: ﴿لإیلاف قریش ٭ ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف﴾ ، خدای سبحان را به عنوان ربّ الکعبه یاد می‌کند، فرمود: ﴿فلیعبدوا ربّ هذا البیت﴾ ؛ این بیت یک خصیصه‌ای دارد که خدای سبحان تدبیر او و ربوبیت او را شخصاً به عهده دارد با اینکه رب العالمین است: ﴿ربّ هذا البیت﴾ هم هست، عنایت خاصی دارد. این ممکن نیست بوسیلهٴ حوادث طبیعی یا قهری از بین برود. ممکن است سیل بیاید یک محلی را ویران کند، امّا ممکن نیست سیل بیاید کعبه را ویران کند و ریشه‌کن کند و اگر هم یک وقتی ویران شد، دوباره مرمّت خواهد شد.
آنچه هم که در حقیقت قبله و مطاف مسلمین است، خود این چهار دیوار به نام خانه نیست. آنکه قبله و مطاف مسلمین است آن بُعد مخصوص است «من تخوم الارض الی عنان السماء» این‌چنین نیست که خود این دیوار قبله باشد و گرنه لازمه‌اش آن است آن وقتی که این دیوار را خراب کردند بوسیلهٴ سیل خراب شد یا بوسیلهٴ منجنیق حجّاج خراب شد، لازمه‌اش این است که مسلمین قبله نداشته باشند. قبله آن بُعدی است که این کعبه در آن بُعد قرار دارد: «من تخوم الارض الی عنان السماء» اینکه می‌گویند: عبور انسان ناپاک از مسجد الحرام روا نیست. اگر کسی سوار هواپیما باشد در هواپیما باشد و ناپاک باشد. از فراز کعبه هم حق عبور ندارد. برای اینکه آن حرمت «من تخوم الأرض الی عنان السماء» است تا آنجا که اعتبار عقلائی مساعد هست. یک چنین حرمتی خدای سبحان برای این بیت قائل است.

ـ کعبه مظهر مساوات
و برای اینکه به مردم بفهماند این بیتی که قبلهٴ شماست و مطاف شماست، چه خصوصیتی دارد و طواف دور این بیت و استقبال این بیت در شبانه روز چه أثری دارد، این بیت را معرفی می‌کند وقتی این بیت را معرفی کرد استقبال به این بیت معنا پیدا می‌کند، طواف حولِ این بیت معنا پیدا می‌کند، مثلاً در سورهٴ حج آیهٴ 25 این‌چنین می‌فرماید: ﴿انّ الذین کفروا و یصدون عن سبیل الله و المسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواءً العاکف فیه و الباد و من یرد فیه بالحادٍ بظلم نذقه من عذاب ألیم﴾ وقتی مسجد الحرام را یاد می‌کند. حرمتی که برای مسجد الحرام قائل است به پاس آن کعبه است. می‌فرماید: این مسجدالحرام برای عاکف و برای بادی یکسان است. بادی آنچه از بدو می‌آید، «بدو» یعنی بیابان این اعراب بیابانی را می‌گفتند: بَدُوْ یعنی بیابانی: ﴿جاء بکم من البدو﴾ یعنی از بیابان. «بدو» غیر از «بدء» است «بدء» یعنی ابتداء امّا «بدو» یعنی بیابان «بدئی» یعنی ابتدائی ولی «بدوی» به معنای ابتدائی نیست: ﴿جاء بکم من البدو﴾ یعنی از بیابان شما را آورد که در قصهٴ یوسف(سلام الله علیه) هست. «بادی» یعنی کسی که از بیابان می‌آید، می‌فرماید: روستائی و شهری، بیابانی و شهری در برابر کعبه و مسجد الحرام یکسانند این مساوات کلی است که خدای سبحان اعلام کرده است. خب اگر مسجد الحرام به پاس احترام کعبه محلّ تساوی همهٴ طبقات هست، بعد به انسان فرمودند: شما شبانه روز چند بار به احترام کعبه به این سمت نماز بخوانید قبلهٴ‌ شما کعبه باشد یعنی قبله‌ شما جائی باشد که ﴿سواء العاکف فیه و الباد﴾ ، «عاکف» یعنی کسی که اهل همان مکه است، شهری است، مجاور است، همان جا است. «بادی» کسی که از بیابان می‌آید، می‌فرماید: اینجا جای الغایِ همهٴ امتیازات نژادی و وهمی و خیالی و مالی و امثال ذلک است. اینجا کسی برتر از کسی نیست. اینجا جای کرامت به تقواست و لاغیر. خب، اگر خدای سبحان می‌فرماید به اینکه شما به سمت کعبه‌ای مراجعه کنید که مسجد الحرام به پاس احترام آن کعبه جائی است که همهٴ طبقات در آن مساوی‌اند، آن‌گاه این «و الکعبةُ قبلتی» هم جزء شعار شبانه روزی ماست که در هنگام خواب، هنگام بیداری در تمام اعترافات می‌گوئیم: «و الکعبة قبلتی» خب، اگر کعبه اوصافش این است یعنی ما به جائی استقبال می‌کنیم که در آنجا هیچ خصوصیتی مطرح نیست، یعنی وقتی ما می‌توانیم مستقبل باشیم که دیگر نه خود را برتر از دیگران بدانیم که بشود غرور و خودبینی، نه دیگران را برتر از خود بفهمیم که بشود خود کم‌بینی. هم این مذموم است. هم آن ناروا. بالاخره انسان مسلمان است و به قدرت خدای سبحان متکی است ولا غیر. اگر کعبه را خدای سبحان به عنوان ﴿سواءً العاکف فیه و الباد﴾ معرفی کرده است، بعد به ما فرمود به اینکه هر جای عالم هستید: ﴿فولّو وجوهکم شطره﴾ ؛ یعنی به جائی استقبال کنید که ﴿سواءً العاکف فیه و الباد﴾ . ما را فرمود: مسجد الحرام متوجه بشوید در حقیقت به مناسبت کعبه متوجه می‌شویم وگرنه مسجد الحرام قبله نیست حرم قبله نیست «و الکعبةُ قبلتی» . اینکه احیاناً گفته می‌شود: کعبه قبله کسی است که در مسجد است. مسجد قبله کسی است که در حرم است. حرم قبله کسی است که در خارج است؛ این سخن مقبول نیست. آنچه که قبلهٴ همه مسلمین در سراسر عالم است کعبه است منتها کسی از دور بخواهد استقبال کند، استقبال از دور یک توسعه‌ای دارد. علی ای حال اگر خدای سبحان مسجد الحرام را این‌چنین معرفی کرد که ﴿سواء العاکف فیه و الباد﴾ به احترام کعبه است و اگر به ما فرمودند: در ﴿آناء اللیل ... و اطراف النهار﴾ به سمت کعبه متوجه بشوید حتی خوابیدنتان هم به سمت کعبه باشد یعنی به سمت خانه‌ای مراجعه کنید که آنجا برابری و مساوات حاکم است. هرگز خود را بالاتر از کسی ندانید و هرگز کسی را هم بالاتر از خود ندانید. اگر خود را بالاتر از دیگری دانستید یک فخر فروشی کاذبی دارید و اگر کسی را بالاتر از خود دانستید یک ذلّت بیجایی بر خود تحمیل کرده‌اید، هر دو بد است. ﴿سواء العاکف فیه و الباد﴾ و اگر چنانچه همین کعبه را در همین سورهٴ مبارکهٴ حج، به وصف دیگر ستود؛ ما را در حقیقت به اتصاف به آن وصف تشویق کرده است.
ـ کعبه خانهٴ آزاد و محور آزادی
در همین سورهٴ حج، آیهٴ 33 این‌چنین است که ﴿و لکم فیها منافع الی اجل مسمّی ثم محلّها الی البیت العتیق﴾ ، چه اینکه در قسمتهای دیگر هم دارد: ﴿و لیطّوّفوا بالبیت العتیق﴾ ؛ فرمود: این هدی و قربانی شما باید بیاید تا کنار کعبه یا طوافتان حول بیت عتیق باشد. اگر گفتند: دور خانهٴ عتیق طواف کنید یعنی درس عتق بیاموزید. خب، عتیق یعنی چه؟ یعنی آزاد. خب از چه آزاد است؟ «من أن یملَکه أحد» آزاد است این خانه را هیچ کس مالک نبود نظیر مساجد دیگر نیست. غیر از مساجد روی زمین است که قبلاً ملک شخصی بود، بعد آن شخص وقف کرد یا خودش مسجد ساخت یا به دیگران داد که مسجد بسازند. این «فکّ ملک» شد این آزاد شد، تحریر شد یعنی قبلاً ملک دیگری بود بعد فکّ ملک شد و مسجد شد. امّا این محدودهٴ خاص ملک أحدی نبود که کسی این را وقف کرده باشد و کعبه شده باشد، این یکی. و هیچ ظالمی هم بر کعبه مسلط نشد. پس نه ملک قهری، نه ملک اجباری بر آن مستولی نشد. هیچ کسی نتوانست بیاید کعبه را تصاحب کند. امّا بیت‌المقدس این‌چنین نیست. الآن در شرّ قدرت و قهر دیگری است. او را به عنوان قهر می‌توانند بگیرند، بر او مسلّط‌اند. امّا کعبه این‌چنین نیست. بیتی است عتیق اگر هم دیگران یک حرمت کاذبی دارند برای آن است که خود را متولّی حرمین می‌دانند فرمود این بیت عتیق است، آزاد شده است، هیچ ظالمی بر آن مسلّط نشد. هیچ مالکی هم بر او استیلای ملکی نداشت و این خانه آزاد است. خب این چه نقشی دارد که آزاد هست بعد بفرماید شما: ﴿و لیطوّفوا بالبیت العتیق﴾ ؟ اگر بیتی را به عتیق بودن متصف کردند بعد به ما گفتند: دور بیت عتیق طواف بکنید یعنی برای اینکه اینجا آزاد بشوید و گرنه انسان برود اطراف بیت عتیق طواف کند، همان بردهٴ هوس و بندهٴ هوی که بود برگردد. اینکه اطراف بیت عتیق طواف نکرد، این اطراف یک سنگ و گل طواف کرد.

ـ ولایت، روح کعبه
در بعضی از روایات ما از امام باقر(سلام الله علیه) از سایر ائمه(علیهم السلام) رسیده است که وقتی شما مکّه می‌روید، تمام زیارتتان این است که بیائید پیش ما: «من تمام الحج لقاء الامام(علیه السلام)» [امیر المؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغة می‌فرمایند:] «باحجار لا تضرُّ و لا تنفع» ؛ کعبهٴ منهای ولایت و امامت سنگ است که نه سودی دارد نه ضرری، دیگران دارند دیگر. فرمود: «من تمام الحج لقاء الامام»، فرمود: اصلاً شما آمده‌اید مکّه که بیائید مدینه پیش ما احکام یاد بگیرید وگرنه حجری است «لا تضرّ ولا تنفع». اگر این را غیر امام می‌گفت انسان جرأت نقل نداشت امّا خب، امام فرمود. فرمود: اصلاً حرمت کعبه مال امامت و ولایت است. بیائید اینجا زیارت کنید بعد از ما چیز یاد بگیرید، از ما احکامتان را یاد بگیرید، خودتان را به ما مرتبط کنید.
پس اگر خدای سبحان کعبه را به عنوان بیت عتیق ستود یعنی طوافتان باید بالاخره درس عتق بدهد که آزاد بشوید. انسان از هوس آزاد بشود. از آز آزاد بشود و مانند آن. پس گاهی می‌فرماید: آن هَدْی شما باید به بیت عتیق برسد، گاهی می‌فرماید: طوافتان باید حول بیت عتیق باشد، گاهی هم می‌فرماید: هر جای عالم هستید، ﴿فولّوا وجوهکم شطره﴾ که مسجد حرام حرمتش، همان حرمت کعبه است.
سؤال ...
جواب: آنها در حقیقت بردهٴ بیت‌اند. این‌چنین نیست که بر بیت مسلّط باشند، خود را به عنوان خادم معرّفی می‌کنند.
سؤال ...
جواب: نه چه تسلطی دارند، وقتی مسلمین ایران رفتند پیداست که تسلّط ندارند، همهٴ حرفها هم آنجا مطرح است.
سؤال ...
جواب: انسان اگر به همان قصد برود شاید حضرت یا اولیای از طرف حضرت را زیارت کند و خیلی از فیوضات نصیبش بشود، چه اینکه خیلیها هم این‌چنین‌اند. و اگر کسی خواست برود چیزی بیاورد خب، او بهره‌ای نمی‌برد.

ـ تأسیس پایه‌های کعبه بر خلوص ناب
فرمود: این بیت، بیت عتیق است. آن‌گاه در ساختن این بیت دو پیغمبر از پیغمبران بزرگ معماری و کارگری را به عهده گرفتند. ابراهیم(سلام الله علیه) که به آن مقام والا رسید و جزء أنبیای بنام اولوالعزم است معماری و بنّایی این کعبه را و این بیت را به عهده گرفت و خدای سبحان هم فرمود: ما نقشهٴ این بیت را نشان ابراهیم دادیم. در همین آیاتی که در سورهٴ مبارکهٴ بقره هست و بعد بحثش خواهد آمد می‌فرماید به اینکه ﴿و اذ بَوَّأنا لابراهیم مکان البیت﴾ ؛ ما نقشه بیت و جای ساختن بیت را نشان ابراهیمِ خلیل دادیم. در آیات دیگر است که ﴿و اذ بَوَّأنا لابراهیم مکانَ البیت﴾ که گفتیم: فلان جان خانه بساز و او هم با فرزندش این پایه‌ها را که بنا می‌کردند ﴿و اذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت و اسماعیل﴾ ، حرفشان این بود که ﴿ربّنا تقبّل مِنا﴾ ؛ این دوتا پیغمبر معصوم خانه را که می‌ساختند به عنوانِ ﴿ربّنا تقبّل منا﴾ ساختند و ما هم جای این خانه را نشان ابراهیم دادیم که اینجا جای کعبه است: ﴿و اذ بوّأنا لابراهیم مکانَ البیت﴾ همین جایی که باید بسازی. بنابراین یک خانهٴ عادی نیست لذا وقتی از این خانه یاد می‌کند می‌فرماید که ﴿فیه آیات بینات مقام ابراهیم﴾ ، پس بنابراین مهندسش خود خدای سبحان است که نقشه را فرمود: ما کشیدیم و جای کعبه را ما نشان ابراهیم دادیم معمار و کارگرش دوتا پیغمبرند عالی‌ترین درجهٴ اخلاص در اینها بود که حرفشان را خدای سبحان نقل می‌کند: ﴿و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربّنا تقبّل منّا﴾ ؛ یعنی با ﴿ربّنا تقبّل منّا﴾ این خانه ساخته شده، با این خلوص این خانه ساخته شده [است]. آن‌گاه وقتی هم که ساخته شد در همین آیهٴ محل بحث خدای سبحان می‌فرماید که ما به عنوان تعهّد به اینها گفتیم که این خانه را تطهیر کنید، گفتیم: ﴿و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و أمناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّیٰ﴾.

ـ کعبه مدار پاکی و مطاف پاکان
می‌فرماید: ﴿و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهّرا بیتی﴾؛ ما به این دو پیغمبر امر کردیم، اینها هم تعهّد سپردند، اینها با ما معاهده کردند، ما با اینها عهد بستیم که این خانه را تطهیر کنند. هم دفعاً تطهیر کنند، هم رفعاً؛ هم نگذارند آثار شرک و انحراف در این خانه پیدا بشود و هم آنچه که از دیگران احیاناً در این خانه رسوخ کرده است آنها را ازاله کنند: ﴿ان طهّرا بیتی﴾ خب، اگر چنانچه این بیت مطهَّر است، برای آن است که طائفین و عاکفین و رُکّع و سُجّد به این سمت نماز بخوانند و در اطراف این خانه طواف کنند. خب یعنی این خانه درس طهارت می‌دهد، این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علّیت است. این تناسب حکم و موضوع است. می‌فرماید: ما این خانه را پاک کردیم برای نمازگزاران. خب، اگر کسی اهل نماز باشد و ناپاک باشد پس به کعبه رو نکرد، اگر کسی اهل طواف باشد و ناپاک برگردد که دیگر دور کعبه طواف نکرد. فرمود: ما به این دوتا پیغمبر دستور دادیم که این خانه را پاک کنند از چه چیزی پاک کنند؟ ﴿ان طهّرا بیتی﴾؛ این تشریف هم از این اضافه پیداست که خدای سبحان کعبه را به خود نسبت داد، فرمود: ﴿بیتی﴾، خانه، خانهٴ من است. این را برای مهمانان من پاک کن. خب اگر کسی مهمان خداست، در این خانه و این‌چنین نیست که کسی که زائر است و حاجّ است و معتمر است، مهمان خدا باشد، بلکه این نمازگزاران هم مهمان خداست. تنها نفرمود ﴿للطائفین و العاکفین﴾ فرمود: ﴿و الرکّع السجود﴾، آنها همه چنین‌اند. پس انسان در تمام حالات مهمان خداست، از دور و نزدیک. منتها از نزدیک یک قدری بیشتر، از دور، کمتر. فرمود: این خانه را برای راکعین و ساجدین تطهیر کن. خب، اگر کسی اهل نماز بود و پاک نشد4 این به سمت خانهٴ خدا رو نکرد. فرمود: این خانه برای آن است که نمازگزاران را تطهیر کند: ﴿طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرّکع السجود﴾؛ این ﴿الرکع السجود﴾، جمع راکع و ساجد است. کسانی که در مکه هستند در همان مسجد الحرام‌اند. عدّه‌ای در آنجا نشسته‌اند و أهل اعتکاف‌اند، عدّه‌ای هم مشغول طواف‌اند، عدّه‌ای هم مشغول نمازاند. آنهائی که مشغول نمازاند، جزء رّکَّع السجوداند، آنها هم که از دور نماز می‌خوانند، آنها هم رکع السجودند؛ راکعین و ساجدین‌اند پس این خانه هم مطافی است طاهر، هم قبله‌ای است طاهر، قبله برای دور و نزدیک، مطاف برای نزدیکان،
سؤال ...
جواب: فرمود که این را بساز برای اینکه مردم به این سمت رکوع کنند، رُکَّع السجود باشد دیگر.
سؤال ...
جواب: همین دیگر، عرض کردیم: این جریان ذکر حضرت ابراهیم مقدمه‌ای است برای ذکر مسئلهٴ قبله دیگر.

ـ تطهیر ظاهری و باطنی کعبه
آن‌گاه فرمود: راکعین و ساجدین چون می‌خواهند به این سمت نماز بخوانند، این را تطهیر کن. خب، اگر مهماندار به مسئولینش دستور داد که این خانه را برای مهمانان من تطهیر کن. آن وقت مهمان ناپاک باشد که به این خانه راه ندارد. در حقیقت به این سمت نماز نخواند. ممکن نیست کسی به سمت کعبه نماز بخواند و ناپاک دربیاید یا دور کعبه طواف بکند و ناپاک برگردد، چون این خانه تطهیر شده است. تطهیر هم در قرآن تنها تطهیرهای ظاهری نیست. یک وقت انسان می‌بیند آیات قرآن دستور می‌دهد که ما باران می‌فرستیم. آب می‌فرستیم که شما را تطهیر کند. خب، اینها یک تطهیرهای ظاهری و نظافتهای ظاهری است، گاهی هم ملاحظه می‌کنید در همین آیه‌ای که حکم طهارات ثلاث: وضو و غسل و تیمم را دارد، می‌فرماید: تیمم کنید برای اینکه خدا می‌خواهد شما پاک بشوید، معلوم می‌شود تنها نظافت ظاهری نیست.

طهارت، حکمت عبادات
در همان آیهٴ سورهٴ مائده که احکام طهارت ثلاثه را دارد، سه طهارت در یک آیه ذکر شده است: وضو و غسل و تیمم بدل از وضو و بدل از غسل. این طهارت ترابیه و مائیه در پایان دارد که ما به شما دستور دادیم برای اینکه پاک بشوید. خدا می‌خواهد شما را پاک بکند. خب، از چه چیز پاک بکند؟ صورتتان را به خاک بمالید، خاک را به صورت و دستتان بمالید که پاک بشوید؛ اینکه طهارت ظاهری نیست. پس اینکه خدا فرمود: خدا می‌خواهد شما را پاک بکند یعنی از آن غرور، از آن هوس، از آن بردهٴ هوس بودن، از آن خودخواهی شما را پاک بکند. فرمود: تیمم بکنید که پاک بشوید. خب، انسان وقتی که صورتش را خاک بمالد، چهره را خاک بمالد، پیشانی را خاک بمالد بالاخره متواضع خواهد شد. می‌فهمد از خودش چیزی ندارد. اینکه می‌بینید تیمم کردن برای خیلی‌ها سخت‌تر از وضو گرفتن است، برای همین جهت است. تیمم سخت‌تر از وضو گرفتن است. برای اینکه گرچه کارش آسان‌تر است ولی انسان باید به خاک نزدیک‌تر بشود خودش را به خاک بچسباند، صورتش را خاکی کند. در همین بخش تیمم فرمود به اینکه اگر نیازی به آب داشتید آب در دسترستان نبود یا ضرر داشت: ﴿فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّباً ... و لکن یرید الله لیطهرکم﴾ ؛ خدا می‌خواهد شما را پاک بکند خب، یک انسان متیمِّم که بالاخره از غرورش می‌کاهد.

نقش تراشیدن سر در حج در طهارت انسان
در حجّ دستورات برای تطهیر است؛ یکی از بهترین راه تطهیر آْن است که انسان موی سرش را بتراشد. خب، اگر کسی پیر بود که مو برای او چه در سفر، چه در حضر مطرح نیست برای اینکه خودش ریخته و امّا اگر کسی جوان بود، تمام جمال او به موی اوست. لذا اگر کسی موی سر کسی را بزند دیه دارد. این‌چنین نیست که یک هتک حرمتی است، یک اهانتی است، موی سر زدن دیه دارد شرعاً. اگر کسی موی سر کسی را بزند خب، دیه دارد ولی همین جمال صوری و ظاهری که باعثِ غرور آدم است، فرمود به اینکه این را باید در پای محبوب بریزی اینجا رسیدی باید تیغ کنی. سر تراشیدن آن هم برای جوان، آن هم برای مردم جاهلی، مگر کار آسانی بود؟

تعصب عرب جاهلی نسبت به تراشیدن مو سر
لذا وقتی ابن ابی العوجا با امام ششم(سلام الله علیه) به مناظره پرداخت، وقتی که برگشت گفتند: او را چگونه یافتی؟ گفت: من خیال می‌کردم او قطره است، شما مرا به دریا غرق کردید، شما که می‌دانستید او این‌جوری است چرا مرا به جنگ او فرستادید؟ بعد گفت: «إنّه ابن من حلق رُءوس مَنْ ترونَ» ؛ او پسر کسی است که پدرش سر همهٴ اینها را تراشیده [است]، مگر می‌شود با اینها بحث کرد؟ مگر عرب حاضر بود سرش را بتراشد، آن هم با آن وضع. فرمود: همهٴ اینها که سرشان را تیغ کرده‌اند به دستور جدّ اوست. اینها بر مردم این‌چنین مسلّطند، بر جان مردم، بر مال مردم، بر روح مردم، بر قلب مردم، مسلط‌اند. آنها به فرمان این خاندان سرشان را تیغ می‌کنند، خب مرا با این هم بحث کردید: «إنّه ابن من حلق رؤس من ترون». در همین حجّ دارد که سرتان را بتراشید که تطهیر بشوید، پاک بشوید. معلوم می‌شود که یک طهارت دیگر معتبر است، یک مسائل دیگر معتبر است.

زکات مایه طهارت انسان
همان‌طور که در مسائل مالی در سورهٴ توبه دارد که ﴿خذ من اموالهم صدقةً تطهّرهم و تزکّیهم بها﴾ ، یعنی از اینها زکات بگیرید که اینها را پاک بکنی. معلوم می‌شود که پاک شدن در اسلام تنها آن وضو گرفتن و غسل کردن و شستشوی صوری نیست، فرمود: اینها مادامی که زکاة نداده‌اند، آلوده‌اند. تعلّق به مال آلودگی دارد، این را بگیر و اینها را پاک کن. مال فقرا و بیت المال اگر در عهدهٴ کسی باشد، انسان ناپاک است. طهارت تنها طهارت از مواد قَذِر ظاهری که نیست. اگر کسی بهترین فرشِ نخ فرنگ زیر پای اوست، قرآن می‌فرماید: این شخص نجس است، فرمود: زکات را بگیر و پاکش کن: ﴿خذ من اموالهم صدقةً تطهّرهم و تزکّیهم بها﴾، خب، پس طهارت در فرهنگ قرآن تنها طهارت ظاهری نیست. گاهی می‌گوید: صورتتان را به خاک بمالید، برای اینکه خدا می‌خواهد شما را پاک کند. گاهی می‌گوید: مالهای بیت المال را بدهید، برای اینکه خدا می‌خواهد شما را پاک کند. گاهی هم به ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) می‌فرماید به اینکه خانه را برای مهمانان من پاکیزه کن: ﴿طهّرا بیتی للطائفین و العاکفین و الرکّع السجود﴾، این اختصاصی به زائرین ندارد، کسی طائف باشد، کسی عاکف باشد در جوار کعبه است. کسی راکع باشد کسی ساجد باشد، اعم است چه در جوار، چه در غیر جوار. چون کعبه هم مطاف مسلمین عالم است هم قبله. تتمه‌اش برای بحث بعد، انشاء الله.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 41:26

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی