- 901
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 26 تا 30 سوره سجده (پایان سوره)
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 26 تا 30 سوره سجده (پایان سوره)"
- خداشناسی در پرتو شناخت رسالت الهی ابر و باد؛
- اقسام هدایتگری خدای سبحان؛
- وجه تشابه انسان با ملائکه و حیوانات در تعبیرات لطیف قرآن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ أَفَلاَ یَسْمَعُونَ (26) أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ یُبْصِرُونَ (27) وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (28) قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُنتَظِرُونَ (30)﴾
مراتب عبادت مومنان در بیان قرآن کریم
این بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است چند نکتهای که مربوط به مطالب قبل است این است که در قرآن کریم گاهی برای اوساط اهل ایمان که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکنند وعدههایی را قرآن مشخص میکند, گاهی هم برای اوحدی اهل ایمان درجاتی را ذکر میکند آنجا که برای اوحدی و علمای مؤمن درجه ذکر میکند نامی از خوف و طمع نیست آنجا که برای اوساط از مؤمنان مسئله مطرح میکند گرچه جای خوف و طمع هست اما جای بیان آن مرحله عالیه نیست در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» که جمع فرمود بین آن مرحله عالیه و مراحل میانی، این معلوم میشود برای آن گروههای سهگانه است عدهای «حباً لله» خدا را عبادت میکنند عدهای «خوفاً من النار» عدهای «شوقاً الی الجنة»[1] و مستحضرید که کلمه «واو» همانطوری که برای جمع میآید برای تقسیم هم میآید اینکه میگویند کلمه, اسم است و فعل است و حرف این به جای اینکه بگویند کلمه «إمّا اسمٌ و إمّا فعلٌ و إمّا حرف» میگویند «اسمٌ و فعلٌ و حرف» که این «واو» برای تنویع و تقسیم است لذا اینکه فرمود: ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾[2] یعنی یک عده «خوفاً من النار» یک عده «طمعاً الی الجنّة» خدا را عبادت میکنند. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» سخن درباره مرحله عالیه است که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً ٭ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی﴾[3] اینها همین که نام خدا و یاد خدا مطرح میشود به سجده میافتند اینها کسانیاند که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾اند درباره اینها سخن از خوف و طمع مطرح نیست در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آنجا سخن از خوف و طمع مطرح است اما از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نامی به میان نیامده آیه 56 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ چه خوف و طمع در دنیا, چه خوف و طمع در آخرت ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ در سورهٴ «اعراف» سخن از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نیست در سورهٴ «اسراء» سخن از خوف و طمع نیست اما در سورهٴ «سجده» آیات پانزده و شانزده که بین این دو عنوان جمع کرد معلوم میشود که سند همان روایتی است که عبادت کنندهها سه قسماند بعضیها حبّاً و شکراً خدا را عبادت میکنند بعضیها «خوفاً من النار» و برخیها هم «شوقاً الی الجنة».
سرّ تفاوت تعبیر در بخش پایانی آیات 26 و 27 سوره «سجده»
در بخش پایانی سورهٴ «سجده» یعنی آیه 26 به بعد هم از تبشیر سخن به میان آمده هم از انذار, احیا و اماته خدای سبحان به صورت تبشیر و انذار ذکر شد در آیه 26 فرمود مگر این قصص گذشتگان را نشنیدند که ما اینها را به هلاکت رساندیم و خانههای اینها و دیارهای متروک اینها به دست بعدیها رسید که از آن استفاده میکنند این یک امر خبری است لذا در آن آیه 26 تعبیر به ﴿أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ فرمود برای اینکه جریان عاد و ثمود و اقوام دیگر را که اینها ندیدند فقط قصههای اینها را شنیدند و آثار بهجا مانده اینها را میبینند ولی در آیه 27 که از احیای الهی سخن به میان آمده از نظم و تدبیر خدا سخن به میان آمده اینها مشهود و دیدنی است فرمود مگر نمیبینند ما با چه نظم علمی اینها را آفریدیم که این بشر با هوشی که ما به او دادیم سالیان متمادی زحمت کشید تازه یک گوشه از هواشناسی را تشخیص داد بعدها فهمیدند کم و بیش که ما چگونه اول نسیم تولید میکنیم بعد این نسیم را به صورت باد در میآوریم ابر تولید میکنیم ابر بعضیها مذکرند بعضیها مؤنثاند این ابرها را با نکاح تلقیح میکنیم این ابرها را باردار میکنیم این ابر وقتی باردار شد مأموریت خاص دارد که کجا برود و کجا ببارد و چقدر ببارد ما این مأموریت را به وسیله فرستادههایمان انجام میدهیم ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾.[4]
خداشناسی در پرتو شناخت رسالت الهی ابر و باد
این بادها چند برنامه دارند چند رسالت دارند اینها رسول ما هستند در نظام تکوین, هم باید این ابرها را جابهجا کنند هم بین این گیاهان نر و ماده, نباتات مذکر و مؤنث نکاح برقرار کنند تلقیح کنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ تازه بشر با تشکیل چندین دانشکده به گوشهای از رمز و راز هواشناسی پی برد بعد فرمود ما اینها را راهنمایی میکنیم که کجا ببارند ما اجازه نمیدهیم این زحمات ما هدر برود که این بادها این ابرها را به سرزمین سباخ و شورهزار ببرند ـ ارض سباخ یعنی سرزمین شورهزار ـ ما اینها را به ارض جُرز میبریم ارض جرز غیر از ارض سباخ است باراندن باران در سرزمین شورهزار اتلاف باران است ـ اما ارض جُرز یعنی ارضی که آماده کشت و زرع است ارضی که آماده کشاورزی است ارضی که آماده باغداری و زراعت است چنین سرزمینی را ما میدانیم کجاست این ابرهای ما راهنمایی میشوند بادهای ما میدانند کلّ این سرزمینها را میفهمند کدام سرزمین سباخ است و شورهزار است کدام سرزمین آماده بذر و کشاورزی است که این باران هدر نرود این ابرها رسالتی دارند بادها اینها را سائقاند از پشت سر سوق میدهند که ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ﴾ البته ما این کار را میکنیم ابرها رسالت ما را دارند انجام میدهند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ آنجا بارانداز میکنیم میگوییم اینجا باشید بارهایتان را خالی کنید بعد برگردید وقتی بارتان را خالی کردید دیگر آزادید خب این نظم علمی است این آقایان استاد دانشگاهاند, دانشمندند برای اینکه یک گوشه را فهمیدند آنکه اینها را آفرید علیم نیست آنکه این نظم محیّرالعقول را آفرید علیم نیست فرمود اینها را اگر ببینند به مدبّر بودن ما, مدیر بودن ما پی میبرند چرا نگاه نمیکنند.
اقسام هدایتگری خدای سبحان
ما آن قصّه انذار را ذکر کردیم عاد و ثمود و اقوام طاغی دیگر را ذکر کردیم در آیه 26 گفتیم: ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا﴾ کارِ ما هدایت است یک وقت است ما دلیل میآوریم آیه نازل میکنیم معجزه میآوریم یک وقت با نظم کار میکنیم این نظم ما هادی است چرا شما از هدایت نظمی ما کمک نمیگیرید ما در اینجا حرف نزدیم کار کردیم این کار منظّم, هادی است شما باید از هدایت این کارِ ما استفاده میکردید ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا﴾ یک وقت است ما آیه نازل میکنیم یک وقت برهان اقامه میکنیم خب اینها هدایت است یک وقت به وسیله انبیا و اهل بیت(علیهم السلام) دلیل اقامه میکنیم خب این هدایت است یک وقت کارِ محقّقانه انجام میدهیم این کار محقّقانه باید شما را هدایت کند ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ﴾ که اینها فعلاً در مساکن آنها زندگی میکنند و حرکت میکنند ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ اما درباره هواشناسی فرمود ببینید ﴿أَفَلاَ یُبْصِرُونَ﴾ اینکه در آیه 27 سخن از ﴿أَفَلاَ یُبْصِرُونَ﴾ است و در آیه 26 سخن از ﴿أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ است آن مربوط به گذشته است به نقل باید اعتماد کرد اینجا به بینایی و تجربه حسی باید اعتماد کرد ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ نه ارض سباخ ﴿فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً﴾ که این زرع ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾.
وجه تشابه انسان با ملائکه و حیوانات، در تعبیرات لطیف قرآن
چقدر این کتاب شیرین است! وقتی سخن از علم و معرفت است علما را با ملائکه ذکر میکند آنجا که سخن از خوردن است انسان را با دام یکجا ذکر میکند شاهد آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) همان آیه سورهٴ «آلعمران» بود فرمود در فضل علم همین بس که وقتی خدا نام علما را میخواهد ببرد فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾[5] اینجا علمای موحد را کنار ملائکه ذکر میکند این ذیل در آن حدیث نیست از آن تقارن معلوم میشود که اینجاها که سخن از خوردن است انسانِ بخور را با دام یکجا ذکر میکند معلوم میشود این کار, کار حیوانی است نه کار فرشتگی.
نقد سخن فخر رازی در علت تقدم انعام بر انفس در آیهٴ 27
فرمود ما این باغ و مزرعه را سرسبز و خرم و پربار کردیم ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ تلاش وافری جناب فخررازی دارد که چرا انعام بر انفس مقدم شد زحمت کشید که اینها اول این علفها را میخورند بعد از گوشت اینها انسان استفاده میکند[6] این سخن بدی نیست لکن اینگونه از موارد ترتیب را نمیرساند در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آنجا اول سخن از انسان است بعد سخن از دام فرمود: ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾[7] قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید اینچنین نیست که در همه موارد اکلِ دام مقدم شده باشد بر اکل خود انسان گاهی اکل دام مقدم است نظیر همین آیه که فرمود: ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ گاهی هم فرمود: ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ بعد در بخشهای دیگر فرمود آنها که همّشان فقط شکم آنهاست در حدّ حیات حیوانی زندگی میکنند ﴿یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ﴾,[8] اینها در حدّ یک حیات حیوانی به سر میبرند.
خطوط کلی سخنان انبیا
در قرآن کریم چه از زبان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه از زبان انبیای دیگر این انذار و تبشیر هست میفرمودند روزی فرا میرسد که حق ظاهر خواهد شد بطلان شما معلوم میشود شما شکست میخورید هم از معاد سخن به میان میآمد هم از فتح و پیروزی دنیا این یک رسم کلی بود که انبیا(علیهم السلام) با اقوامشان داشتند قوم نوح به آن حضرت(سلام الله علیه) گفتند: ﴿یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾[9] اگر راست میگویی آن چیزی که به سود شماست و علیه ماست را بیاورید که قصه طوفان اتفاق افتاد فرمود صبر کنید یک فرصت مناسبی دارد.
تبیین مراد از ﴿یَوْمَ الْفَتْح﴾ و چگونگی قبولی ایمان
این ﴿یَقُولُونَ﴾ که به صورت فعل مضارع درآمده و مفید استمرار است یعنی مرتب اینها میگفتند که ما یک روز پیروزی در پیش داریم مشرکین هم میگفتند آن روز چه وقت است ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفتح﴾ بعد پاسخ داده شد که اگر منظور فتح دنیا باشد یک حکم دارد فتح آخرت باشد حکم دیگر دارد در فتح آخرت اگر کسی تا آن روز ایمان آورد که آورد اگر کسی تا آن روز ایمان نیاورد به نحو سالبه کلیه هیچ ممکن نیست بتواند ایمان بیاورد و از ایمانش استفاده کند چون در حال اضطرار یا در دالان ورودی برزخ یا ایمانِ اختیاری فرض نمیشود یا اگر بشود در عین اضطرار است نظیر ایمان فرعون که مقبول نشد ولی اگر فتح, فتح دنیا بود مردم دو قسماند یک عده واقعاً تسلیم میشوند مسلمان میشوند چون در دنیاست هنوز حیات باقی است واقعاً مسلمان میشود واقعاً توبه میکنند به درجاتی از ایمان میرسند برخیها هستند که نه, ظاهراً مسلمان میشوند باطناً بر همان کفر باقیاند همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) درباره دودمان اموی که فرمود: «ما أسلموا ولکن استسلموا»[10] کار امویان را باید تاریخ به دو قسمت تقسیم میکرد و کرد اینها قبل از فتح مکه کافر بودند بعد از فتح مکه هم منافق شدند و لحظهای هم ایمان نیاوردند این گروه کسانی هستند که در یوم الفتح بهرهای نمیبرند چه آنها که کشته شدند یا در آستانه کشته شدن هستند در حال اضطرارند یا در حال ورود به دالان برزخی قیامتاند ایمانشان نافع نیست آنها هم که بر اساس نفاق ایمان آوردند ایمانشان نافع نیست ولی اگر کسی واقعاً در فتح مکه مؤمن شده باشد ایمانش مقبول است در اینکه فرمود: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾ فرمود به آنها بگو ﴿یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ قبلاً کفر ورزیدند آن روز بخواهند ایمان بیاورند ایمان نافع نیست اگر منظور فتح قیامت باشد که ذات اقدس الهی «یفتح بین المؤمن و الکافر» خب معلوم است آن روز ایمان حقیقی نیست اگر در حین کشته شدن باشد نظیر فرعون که در حین اضطرار ایمان آورد آن هم میگویند: ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ﴾[11] این نافع نیست, اما اگر کسی در فتح مکه و امثال فتح مکه توبه کرد و ایمان آورد البته ایمان او مقبول است ﴿قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ﴾.
تشابه آیهٴ 158 سورهٴ «انعام» با آیات محل بحث
مشابه همان بخشی که در قسمتهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این آیه بود؛ آیه 158 سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ اگر قبلاً ایمان نیاورد آن لحظه بخواهد ایمان بیاورد این یا نظیر ایمان انسان نائم است یا نظیر ایمان فرعون که در حال غرق شدن دارد ایمان میآورد ایمان نائم, ایمان بر اساس شعور نیست ایمان مضطرّ در حال غرق شدن ایمان اختیاری نیست آن ایمان بالأخره نافع نیست ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ (یک) ﴿أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً﴾ این ﴿کَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است یعنی «لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا» کسی ایمان آورد ولی حالا یک ایمان شناسنامهای بود کاری نکرد نه عبادتی نه خمسی نه زکاتی نه صومی نه صلاتی نه حجی نه عمرهای کاری انجام نداد البته مثل آن کافر نیست که مخلّد باشد ولی بالأخره گرفتار عذاب الهی است مدّتش را هم ذات اقدس الهی میداند.
مراد از انتظار مومنان و کافران در بیان آیه سی سوره «سجده»
درباره این گروهها فرمود شما منتظر باشید آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشید این منتظر بودن به عنوان تهدید است یعنی منتظر باشید روزی میرسد خب آنها منتظر چه چیزی هستند و شما منتظر چه چیزی هستید اگر این دستور و این فرمان از طرف ذات اقدس الهی باشد مورد انتظار یک چیز است و آن رسیدن حکم نهایی است این حکم نهایی به سود مؤمنان است و علیه کافران چون او ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾[12] است, ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾[13] است, ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾[14] است و مانند آن, اگر منظور این باشد که آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشید این مورد انتظار دو چیز است آنها منتظرند که چه نقشهٴ شومی بکشند ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ﴾[15] چه چیزی شیطان در دلشان وسوسه میکند شما منتظرید ببینید چه وحیای از طرف ذات اقدس الهی میرسد پس انتظار اگر خدای سبحان بفرماید هم شما منتظر باشید هم آنها منتظر یعنی شما منتظر پیروزی آنها هم منتظر شکست باشند اگر سخن از نقل باشد نه انشاء, اِخبار باشد یعنی شما منتظر هستید آنها هم منتظرند یعنی شما منتظر وحی الهی هستید آنها منتظرند تا بر اساس ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ﴾ چه نقشه شومی بکشند.
تلازم قلب طاهر با عمل صالح
پرسش:برخیها میگویند دلت پاک باشد.
پاسخ: بله, اگر دل پاک باشد که عمل پاک است.
پرسش: میگویند عمل لازم نیست.
پاسخ: آن میشود ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[16] اگر واقعاً دل پاک باشد عمل پاک است برای اینکه دلی که سمّی نیست دلی که پاک است به فکر اعضا و جوارح است, به فکر خودش است آنکه جزء ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ است این حرف را میزند.
وجه تشابه آیهٴ سی سوره «سجده» با آیهٴ 52 سورهٴ «توبه»
اگر انتظار به معنای تهدید باشد مشابه آیه 52 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است در آنجا فرمود: ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ فرمود شما به کفار بگویید شما منتظرید که ما به یکی از دو پیروزی برسیم یا شهادت یا پیروزی ظاهری هر دو فتح است ما ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نصیبمان میشود اما شما: ﴿وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا﴾ شما منتظر احدیالسیّئتین هستید ما منتظر احدیالحَسنتین هستیم, ما منتظر ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ هستیم یا پیروزی یا شهادت, شما منتظر احدیالسیّئتین هستید که جمع را شاید, شکست در دنیا و عذاب در دنیا؛ یا به دست ما عذاب میشوید در جنگ ما پیروز میشویم که خدا فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾[17] یا نه ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾[18] این همه عذابهای الهی این همه سونامی, این دریا را یک تکان مختصر داد مثل کاسه آب که شما یک مختصر تکان بدهید این شناور میشود میریزد این اقیانوس کبیر را این اقیانوس بزرگ را ذات اقدس الهی یک مختصر تکان داد ژاپن آنطور گرفتار سونامی شد که هنوز با گذشت مدتها در خسارت است یک تکان جزئی، بنابراین این خداست, فرمود یا به دست شما ما آنها را عذاب میکنیم یا با عذابهای الهی البته اگر به دست شما هم عذاب کردیم در حقیقت کار الهی است فرمان الهی است که فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ یا به دست شما یا به دست فرشتههای الهی همه مأموران الهی خواهند بود ﴿نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾[19] ما هم منتظریم شما هم منتظر باشید ﴿وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾[20] این وعده الهی یقینی است یقیناً ذات اقدس الهی مسلمانها را پیروز میکند به احدیالحُسنیین میرساند و کفار را هم به احدیالسیّئتین میرساند گذشته از آن عذاب آخرت یا خود مسلمانها را بر آنها غالب میکند یا با عذاب الهی و پیشبینی نشده به حیات آنها خاتمه میدهد. این بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است که تقریباً از باب ردّالعجز الی الصدر باز به مسئله وحی و نبوت برمیگردد که در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «سجده» از وحی و نبوت الهی سخن گفته است.
متعلق ﴿فِی یَوْمٍ﴾ در آیهٴ پنج سورهٴ «سجده»
پرسش:... پاسخ: نه, آن ﴿ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾[21] این ذیل برای ﴿یَعْرُجُ﴾ است ﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾[22] که دائمی است در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مبسوطاً آنجا بیان فرمود که تدبیر امر از ذات اقدس الهی است؛ در آیه سوم سورهٴ «یونس» فرمود خدای سبحان امر را تدبیر میکند در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» فرمود هر چیزی که نزد شماست اول در مخزن الهی است ﴿وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[23] تمام این امور مسبوق به مخزن الهی است ما آنجا تقدیر میکنیم تدبیر میکنیم بعد از مخزن الهی پیاده میکنیم این برای تدبیر است که قوس نزول است ﴿مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾ اما قوس صعود که ﴿ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ﴾ بر اساس ﴿أَلاَ إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾[24] که صیرورت است نه تنها سیرِ ظاهری آن مربوط به ذیل آیه است که فرمود: ﴿کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ امیدواریم که سال نو برای نظام و ملت و مملکت با برکت الهی همراه باشد و خدا امام و شهدا را غریق رحمت کند!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . ر.ک: الکافی، ج2، ص84.
[2] . سورهٴ سجده، آیهٴ 16.
[3] . سورهٴ سجده، آیات 107ـ110.
[4] . سورهٴ حجر، آیهٴ 22.
[5] . (سورهٴ آل عمران، آیهٴ 18)؛ ر.ک: تفسیر الامام العسکری، ص 625.
[6] . التفسیر الکبیر، ج 25، ص 151.
[7] . سورهٴ طه، آیهٴ 54.
[8] . سورهٴ محمد، آیهٴ 12.
[9] . سورهٴ هود، آیهٴ 32.
[10] . نهج البلاغة، خطبهٴ 16.
[11] . سورهٴ یونس، آیهٴ 91.
[12] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 87 ، سورهٴ یونس، آیهٴ 109، سورهٴ یوسف، آیهٴ 80 .
[13] . سورهٴ انعام، آیهٴ 57.
[14] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 89 .
[15] . سورهٴ انعام، آیهٴ 121.
[16] . سورهٴ بقره، آیهٴ 10.
[17] . سورهٴ توبه، آیهٴ 14.
[18] . سورهٴ حاقة، آیهٴ 7.
[19] . سورهٴ توبه، آیهٴ 52.
[20] . سورهٴ حج، آیهٴ 47.
[21] . سورهٴ سجده، آیهٴ 5.
[22] . سورهٴ سجده، آیهٴ 5.
[23] . سورهٴ حجر، آیهٴ 21.
[24] . سورهٴ شوری، آیهٴ 53.
- خداشناسی در پرتو شناخت رسالت الهی ابر و باد؛
- اقسام هدایتگری خدای سبحان؛
- وجه تشابه انسان با ملائکه و حیوانات در تعبیرات لطیف قرآن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ أَفَلاَ یَسْمَعُونَ (26) أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ یُبْصِرُونَ (27) وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (28) قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُنتَظِرُونَ (30)﴾
مراتب عبادت مومنان در بیان قرآن کریم
این بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است چند نکتهای که مربوط به مطالب قبل است این است که در قرآن کریم گاهی برای اوساط اهل ایمان که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکنند وعدههایی را قرآن مشخص میکند, گاهی هم برای اوحدی اهل ایمان درجاتی را ذکر میکند آنجا که برای اوحدی و علمای مؤمن درجه ذکر میکند نامی از خوف و طمع نیست آنجا که برای اوساط از مؤمنان مسئله مطرح میکند گرچه جای خوف و طمع هست اما جای بیان آن مرحله عالیه نیست در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» که جمع فرمود بین آن مرحله عالیه و مراحل میانی، این معلوم میشود برای آن گروههای سهگانه است عدهای «حباً لله» خدا را عبادت میکنند عدهای «خوفاً من النار» عدهای «شوقاً الی الجنة»[1] و مستحضرید که کلمه «واو» همانطوری که برای جمع میآید برای تقسیم هم میآید اینکه میگویند کلمه, اسم است و فعل است و حرف این به جای اینکه بگویند کلمه «إمّا اسمٌ و إمّا فعلٌ و إمّا حرف» میگویند «اسمٌ و فعلٌ و حرف» که این «واو» برای تنویع و تقسیم است لذا اینکه فرمود: ﴿خَوْفاً وَطَمَعاً﴾[2] یعنی یک عده «خوفاً من النار» یک عده «طمعاً الی الجنّة» خدا را عبادت میکنند. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» سخن درباره مرحله عالیه است که فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً ٭ وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ٭ وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً ٭ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی﴾[3] اینها همین که نام خدا و یاد خدا مطرح میشود به سجده میافتند اینها کسانیاند که ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾اند درباره اینها سخن از خوف و طمع مطرح نیست در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آنجا سخن از خوف و طمع مطرح است اما از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نامی به میان نیامده آیه 56 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾ چه خوف و طمع در دنیا, چه خوف و طمع در آخرت ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ در سورهٴ «اعراف» سخن از ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ نیست در سورهٴ «اسراء» سخن از خوف و طمع نیست اما در سورهٴ «سجده» آیات پانزده و شانزده که بین این دو عنوان جمع کرد معلوم میشود که سند همان روایتی است که عبادت کنندهها سه قسماند بعضیها حبّاً و شکراً خدا را عبادت میکنند بعضیها «خوفاً من النار» و برخیها هم «شوقاً الی الجنة».
سرّ تفاوت تعبیر در بخش پایانی آیات 26 و 27 سوره «سجده»
در بخش پایانی سورهٴ «سجده» یعنی آیه 26 به بعد هم از تبشیر سخن به میان آمده هم از انذار, احیا و اماته خدای سبحان به صورت تبشیر و انذار ذکر شد در آیه 26 فرمود مگر این قصص گذشتگان را نشنیدند که ما اینها را به هلاکت رساندیم و خانههای اینها و دیارهای متروک اینها به دست بعدیها رسید که از آن استفاده میکنند این یک امر خبری است لذا در آن آیه 26 تعبیر به ﴿أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ فرمود برای اینکه جریان عاد و ثمود و اقوام دیگر را که اینها ندیدند فقط قصههای اینها را شنیدند و آثار بهجا مانده اینها را میبینند ولی در آیه 27 که از احیای الهی سخن به میان آمده از نظم و تدبیر خدا سخن به میان آمده اینها مشهود و دیدنی است فرمود مگر نمیبینند ما با چه نظم علمی اینها را آفریدیم که این بشر با هوشی که ما به او دادیم سالیان متمادی زحمت کشید تازه یک گوشه از هواشناسی را تشخیص داد بعدها فهمیدند کم و بیش که ما چگونه اول نسیم تولید میکنیم بعد این نسیم را به صورت باد در میآوریم ابر تولید میکنیم ابر بعضیها مذکرند بعضیها مؤنثاند این ابرها را با نکاح تلقیح میکنیم این ابرها را باردار میکنیم این ابر وقتی باردار شد مأموریت خاص دارد که کجا برود و کجا ببارد و چقدر ببارد ما این مأموریت را به وسیله فرستادههایمان انجام میدهیم ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾.[4]
خداشناسی در پرتو شناخت رسالت الهی ابر و باد
این بادها چند برنامه دارند چند رسالت دارند اینها رسول ما هستند در نظام تکوین, هم باید این ابرها را جابهجا کنند هم بین این گیاهان نر و ماده, نباتات مذکر و مؤنث نکاح برقرار کنند تلقیح کنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾ تازه بشر با تشکیل چندین دانشکده به گوشهای از رمز و راز هواشناسی پی برد بعد فرمود ما اینها را راهنمایی میکنیم که کجا ببارند ما اجازه نمیدهیم این زحمات ما هدر برود که این بادها این ابرها را به سرزمین سباخ و شورهزار ببرند ـ ارض سباخ یعنی سرزمین شورهزار ـ ما اینها را به ارض جُرز میبریم ارض جرز غیر از ارض سباخ است باراندن باران در سرزمین شورهزار اتلاف باران است ـ اما ارض جُرز یعنی ارضی که آماده کشت و زرع است ارضی که آماده کشاورزی است ارضی که آماده باغداری و زراعت است چنین سرزمینی را ما میدانیم کجاست این ابرهای ما راهنمایی میشوند بادهای ما میدانند کلّ این سرزمینها را میفهمند کدام سرزمین سباخ است و شورهزار است کدام سرزمین آماده بذر و کشاورزی است که این باران هدر نرود این ابرها رسالتی دارند بادها اینها را سائقاند از پشت سر سوق میدهند که ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ﴾ البته ما این کار را میکنیم ابرها رسالت ما را دارند انجام میدهند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ آنجا بارانداز میکنیم میگوییم اینجا باشید بارهایتان را خالی کنید بعد برگردید وقتی بارتان را خالی کردید دیگر آزادید خب این نظم علمی است این آقایان استاد دانشگاهاند, دانشمندند برای اینکه یک گوشه را فهمیدند آنکه اینها را آفرید علیم نیست آنکه این نظم محیّرالعقول را آفرید علیم نیست فرمود اینها را اگر ببینند به مدبّر بودن ما, مدیر بودن ما پی میبرند چرا نگاه نمیکنند.
اقسام هدایتگری خدای سبحان
ما آن قصّه انذار را ذکر کردیم عاد و ثمود و اقوام طاغی دیگر را ذکر کردیم در آیه 26 گفتیم: ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا﴾ کارِ ما هدایت است یک وقت است ما دلیل میآوریم آیه نازل میکنیم معجزه میآوریم یک وقت با نظم کار میکنیم این نظم ما هادی است چرا شما از هدایت نظمی ما کمک نمیگیرید ما در اینجا حرف نزدیم کار کردیم این کار منظّم, هادی است شما باید از هدایت این کارِ ما استفاده میکردید ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا﴾ یک وقت است ما آیه نازل میکنیم یک وقت برهان اقامه میکنیم خب اینها هدایت است یک وقت به وسیله انبیا و اهل بیت(علیهم السلام) دلیل اقامه میکنیم خب این هدایت است یک وقت کارِ محقّقانه انجام میدهیم این کار محقّقانه باید شما را هدایت کند ﴿أَوَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِنَ الْقُرُونِ﴾ که اینها فعلاً در مساکن آنها زندگی میکنند و حرکت میکنند ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ اما درباره هواشناسی فرمود ببینید ﴿أَفَلاَ یُبْصِرُونَ﴾ اینکه در آیه 27 سخن از ﴿أَفَلاَ یُبْصِرُونَ﴾ است و در آیه 26 سخن از ﴿أَفَلاَ یَسْمَعُونَ﴾ است آن مربوط به گذشته است به نقل باید اعتماد کرد اینجا به بینایی و تجربه حسی باید اعتماد کرد ﴿أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ نه ارض سباخ ﴿فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً﴾ که این زرع ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾.
وجه تشابه انسان با ملائکه و حیوانات، در تعبیرات لطیف قرآن
چقدر این کتاب شیرین است! وقتی سخن از علم و معرفت است علما را با ملائکه ذکر میکند آنجا که سخن از خوردن است انسان را با دام یکجا ذکر میکند شاهد آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) همان آیه سورهٴ «آلعمران» بود فرمود در فضل علم همین بس که وقتی خدا نام علما را میخواهد ببرد فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾[5] اینجا علمای موحد را کنار ملائکه ذکر میکند این ذیل در آن حدیث نیست از آن تقارن معلوم میشود که اینجاها که سخن از خوردن است انسانِ بخور را با دام یکجا ذکر میکند معلوم میشود این کار, کار حیوانی است نه کار فرشتگی.
نقد سخن فخر رازی در علت تقدم انعام بر انفس در آیهٴ 27
فرمود ما این باغ و مزرعه را سرسبز و خرم و پربار کردیم ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ تلاش وافری جناب فخررازی دارد که چرا انعام بر انفس مقدم شد زحمت کشید که اینها اول این علفها را میخورند بعد از گوشت اینها انسان استفاده میکند[6] این سخن بدی نیست لکن اینگونه از موارد ترتیب را نمیرساند در سورهٴ مبارکهٴ «طه» آنجا اول سخن از انسان است بعد سخن از دام فرمود: ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾[7] قدری خودتان بخورید قدری به دامهایتان بدهید اینچنین نیست که در همه موارد اکلِ دام مقدم شده باشد بر اکل خود انسان گاهی اکل دام مقدم است نظیر همین آیه که فرمود: ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾ گاهی هم فرمود: ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ بعد در بخشهای دیگر فرمود آنها که همّشان فقط شکم آنهاست در حدّ حیات حیوانی زندگی میکنند ﴿یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ﴾,[8] اینها در حدّ یک حیات حیوانی به سر میبرند.
خطوط کلی سخنان انبیا
در قرآن کریم چه از زبان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه از زبان انبیای دیگر این انذار و تبشیر هست میفرمودند روزی فرا میرسد که حق ظاهر خواهد شد بطلان شما معلوم میشود شما شکست میخورید هم از معاد سخن به میان میآمد هم از فتح و پیروزی دنیا این یک رسم کلی بود که انبیا(علیهم السلام) با اقوامشان داشتند قوم نوح به آن حضرت(سلام الله علیه) گفتند: ﴿یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تِعِدُنَا إِن کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾[9] اگر راست میگویی آن چیزی که به سود شماست و علیه ماست را بیاورید که قصه طوفان اتفاق افتاد فرمود صبر کنید یک فرصت مناسبی دارد.
تبیین مراد از ﴿یَوْمَ الْفَتْح﴾ و چگونگی قبولی ایمان
این ﴿یَقُولُونَ﴾ که به صورت فعل مضارع درآمده و مفید استمرار است یعنی مرتب اینها میگفتند که ما یک روز پیروزی در پیش داریم مشرکین هم میگفتند آن روز چه وقت است ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفتح﴾ بعد پاسخ داده شد که اگر منظور فتح دنیا باشد یک حکم دارد فتح آخرت باشد حکم دیگر دارد در فتح آخرت اگر کسی تا آن روز ایمان آورد که آورد اگر کسی تا آن روز ایمان نیاورد به نحو سالبه کلیه هیچ ممکن نیست بتواند ایمان بیاورد و از ایمانش استفاده کند چون در حال اضطرار یا در دالان ورودی برزخ یا ایمانِ اختیاری فرض نمیشود یا اگر بشود در عین اضطرار است نظیر ایمان فرعون که مقبول نشد ولی اگر فتح, فتح دنیا بود مردم دو قسماند یک عده واقعاً تسلیم میشوند مسلمان میشوند چون در دنیاست هنوز حیات باقی است واقعاً مسلمان میشود واقعاً توبه میکنند به درجاتی از ایمان میرسند برخیها هستند که نه, ظاهراً مسلمان میشوند باطناً بر همان کفر باقیاند همان بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) درباره دودمان اموی که فرمود: «ما أسلموا ولکن استسلموا»[10] کار امویان را باید تاریخ به دو قسمت تقسیم میکرد و کرد اینها قبل از فتح مکه کافر بودند بعد از فتح مکه هم منافق شدند و لحظهای هم ایمان نیاوردند این گروه کسانی هستند که در یوم الفتح بهرهای نمیبرند چه آنها که کشته شدند یا در آستانه کشته شدن هستند در حال اضطرارند یا در حال ورود به دالان برزخی قیامتاند ایمانشان نافع نیست آنها هم که بر اساس نفاق ایمان آوردند ایمانشان نافع نیست ولی اگر کسی واقعاً در فتح مکه مؤمن شده باشد ایمانش مقبول است در اینکه فرمود: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾ فرمود به آنها بگو ﴿یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ قبلاً کفر ورزیدند آن روز بخواهند ایمان بیاورند ایمان نافع نیست اگر منظور فتح قیامت باشد که ذات اقدس الهی «یفتح بین المؤمن و الکافر» خب معلوم است آن روز ایمان حقیقی نیست اگر در حین کشته شدن باشد نظیر فرعون که در حین اضطرار ایمان آورد آن هم میگویند: ﴿آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ﴾[11] این نافع نیست, اما اگر کسی در فتح مکه و امثال فتح مکه توبه کرد و ایمان آورد البته ایمان او مقبول است ﴿قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لاَ یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ﴾.
تشابه آیهٴ 158 سورهٴ «انعام» با آیات محل بحث
مشابه همان بخشی که در قسمتهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «انعام» این آیه بود؛ آیه 158 سورهٴ «انعام» فرمود: ﴿هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ اگر قبلاً ایمان نیاورد آن لحظه بخواهد ایمان بیاورد این یا نظیر ایمان انسان نائم است یا نظیر ایمان فرعون که در حال غرق شدن دارد ایمان میآورد ایمان نائم, ایمان بر اساس شعور نیست ایمان مضطرّ در حال غرق شدن ایمان اختیاری نیست آن ایمان بالأخره نافع نیست ﴿لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ﴾ (یک) ﴿أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً﴾ این ﴿کَسَبَتْ﴾ عطف بر ﴿آمَنَتْ﴾ است یعنی «لم تکن کسبت فی ایمانها خیرا» کسی ایمان آورد ولی حالا یک ایمان شناسنامهای بود کاری نکرد نه عبادتی نه خمسی نه زکاتی نه صومی نه صلاتی نه حجی نه عمرهای کاری انجام نداد البته مثل آن کافر نیست که مخلّد باشد ولی بالأخره گرفتار عذاب الهی است مدّتش را هم ذات اقدس الهی میداند.
مراد از انتظار مومنان و کافران در بیان آیه سی سوره «سجده»
درباره این گروهها فرمود شما منتظر باشید آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشید این منتظر بودن به عنوان تهدید است یعنی منتظر باشید روزی میرسد خب آنها منتظر چه چیزی هستند و شما منتظر چه چیزی هستید اگر این دستور و این فرمان از طرف ذات اقدس الهی باشد مورد انتظار یک چیز است و آن رسیدن حکم نهایی است این حکم نهایی به سود مؤمنان است و علیه کافران چون او ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾[12] است, ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾[13] است, ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾[14] است و مانند آن, اگر منظور این باشد که آنها هم منتظرند شما هم منتظر باشید این مورد انتظار دو چیز است آنها منتظرند که چه نقشهٴ شومی بکشند ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ﴾[15] چه چیزی شیطان در دلشان وسوسه میکند شما منتظرید ببینید چه وحیای از طرف ذات اقدس الهی میرسد پس انتظار اگر خدای سبحان بفرماید هم شما منتظر باشید هم آنها منتظر یعنی شما منتظر پیروزی آنها هم منتظر شکست باشند اگر سخن از نقل باشد نه انشاء, اِخبار باشد یعنی شما منتظر هستید آنها هم منتظرند یعنی شما منتظر وحی الهی هستید آنها منتظرند تا بر اساس ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ﴾ چه نقشه شومی بکشند.
تلازم قلب طاهر با عمل صالح
پرسش:برخیها میگویند دلت پاک باشد.
پاسخ: بله, اگر دل پاک باشد که عمل پاک است.
پرسش: میگویند عمل لازم نیست.
پاسخ: آن میشود ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[16] اگر واقعاً دل پاک باشد عمل پاک است برای اینکه دلی که سمّی نیست دلی که پاک است به فکر اعضا و جوارح است, به فکر خودش است آنکه جزء ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾ است این حرف را میزند.
وجه تشابه آیهٴ سی سوره «سجده» با آیهٴ 52 سورهٴ «توبه»
اگر انتظار به معنای تهدید باشد مشابه آیه 52 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است در آنجا فرمود: ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ فرمود شما به کفار بگویید شما منتظرید که ما به یکی از دو پیروزی برسیم یا شهادت یا پیروزی ظاهری هر دو فتح است ما ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نصیبمان میشود اما شما: ﴿وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا﴾ شما منتظر احدیالسیّئتین هستید ما منتظر احدیالحَسنتین هستیم, ما منتظر ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ هستیم یا پیروزی یا شهادت, شما منتظر احدیالسیّئتین هستید که جمع را شاید, شکست در دنیا و عذاب در دنیا؛ یا به دست ما عذاب میشوید در جنگ ما پیروز میشویم که خدا فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾[17] یا نه ﴿سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ﴾[18] این همه عذابهای الهی این همه سونامی, این دریا را یک تکان مختصر داد مثل کاسه آب که شما یک مختصر تکان بدهید این شناور میشود میریزد این اقیانوس کبیر را این اقیانوس بزرگ را ذات اقدس الهی یک مختصر تکان داد ژاپن آنطور گرفتار سونامی شد که هنوز با گذشت مدتها در خسارت است یک تکان جزئی، بنابراین این خداست, فرمود یا به دست شما ما آنها را عذاب میکنیم یا با عذابهای الهی البته اگر به دست شما هم عذاب کردیم در حقیقت کار الهی است فرمان الهی است که فرمود: ﴿قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ﴾ یا به دست شما یا به دست فرشتههای الهی همه مأموران الهی خواهند بود ﴿نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَن یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾[19] ما هم منتظریم شما هم منتظر باشید ﴿وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾[20] این وعده الهی یقینی است یقیناً ذات اقدس الهی مسلمانها را پیروز میکند به احدیالحُسنیین میرساند و کفار را هم به احدیالسیّئتین میرساند گذشته از آن عذاب آخرت یا خود مسلمانها را بر آنها غالب میکند یا با عذاب الهی و پیشبینی نشده به حیات آنها خاتمه میدهد. این بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «سجده» است که تقریباً از باب ردّالعجز الی الصدر باز به مسئله وحی و نبوت برمیگردد که در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «سجده» از وحی و نبوت الهی سخن گفته است.
متعلق ﴿فِی یَوْمٍ﴾ در آیهٴ پنج سورهٴ «سجده»
پرسش:... پاسخ: نه, آن ﴿ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾[21] این ذیل برای ﴿یَعْرُجُ﴾ است ﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾[22] که دائمی است در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «یونس» مبسوطاً آنجا بیان فرمود که تدبیر امر از ذات اقدس الهی است؛ در آیه سوم سورهٴ «یونس» فرمود خدای سبحان امر را تدبیر میکند در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» فرمود هر چیزی که نزد شماست اول در مخزن الهی است ﴿وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ﴾[23] تمام این امور مسبوق به مخزن الهی است ما آنجا تقدیر میکنیم تدبیر میکنیم بعد از مخزن الهی پیاده میکنیم این برای تدبیر است که قوس نزول است ﴿مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾ اما قوس صعود که ﴿ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ﴾ بر اساس ﴿أَلاَ إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ﴾[24] که صیرورت است نه تنها سیرِ ظاهری آن مربوط به ذیل آیه است که فرمود: ﴿کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ امیدواریم که سال نو برای نظام و ملت و مملکت با برکت الهی همراه باشد و خدا امام و شهدا را غریق رحمت کند!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . ر.ک: الکافی، ج2، ص84.
[2] . سورهٴ سجده، آیهٴ 16.
[3] . سورهٴ سجده، آیات 107ـ110.
[4] . سورهٴ حجر، آیهٴ 22.
[5] . (سورهٴ آل عمران، آیهٴ 18)؛ ر.ک: تفسیر الامام العسکری، ص 625.
[6] . التفسیر الکبیر، ج 25، ص 151.
[7] . سورهٴ طه، آیهٴ 54.
[8] . سورهٴ محمد، آیهٴ 12.
[9] . سورهٴ هود، آیهٴ 32.
[10] . نهج البلاغة، خطبهٴ 16.
[11] . سورهٴ یونس، آیهٴ 91.
[12] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 87 ، سورهٴ یونس، آیهٴ 109، سورهٴ یوسف، آیهٴ 80 .
[13] . سورهٴ انعام، آیهٴ 57.
[14] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 89 .
[15] . سورهٴ انعام، آیهٴ 121.
[16] . سورهٴ بقره، آیهٴ 10.
[17] . سورهٴ توبه، آیهٴ 14.
[18] . سورهٴ حاقة، آیهٴ 7.
[19] . سورهٴ توبه، آیهٴ 52.
[20] . سورهٴ حج، آیهٴ 47.
[21] . سورهٴ سجده، آیهٴ 5.
[22] . سورهٴ سجده، آیهٴ 5.
[23] . سورهٴ حجر، آیهٴ 21.
[24] . سورهٴ شوری، آیهٴ 53.
تاکنون نظری ثبت نشده است