- 3257
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 72 و 73 سوره احزاب (پایان سوره)
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 72 و 73 سوره احزاب"
- عدم دلالت باطن فعلی انسان بر قیامت کبرای او؛
- ناتوانی فیض رسانی دانی بر عالی؛
- مجموعهٴ نظام خلقت مخاطب خداوند در عرض امانت؛
- هدف آفرینش غایت مخلوق نه غایت خالق.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (73)﴾
عدم دلالت باطن فعلی انسان بر قیامت کبرای او
چند سؤال مربوط به مسائل قبل مطرح شد که اگر کسی باطن زید را ببیند که مثلاً زید به چه صورتی در آمده است آیا قیامتِ او را دید یا نه, معلوم است نه, برای اینکه فعلاً زید از نظر باطن در این حالت است بعد ممکن است برگردد یا صالح بشود یا طالح بشود دیدنِ باطن یک شخص غیر از دیدن قیامت کبراست چه اینکه دیدن آتش غیر از دیدن قیامت کبراست اما آنکه در آیه دارد این است که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[1] یعنی خود جهنم را میبینید آن بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در خطبهای که اوصاف متّقیان را دارد این درباره بهشت و جهنم کبراست «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[2] این مربوط به آن است و آنکه حضرت میفرماید: «لو کُشف الغطاء ما ازددت یقینا»[3] راجع به قیامت کبراست بنابراین دیدن باطن زید غیر از دیدن قیامت کبراست, دیدن آتش غیر از دیدن جهنم است چه اینکه دیدن باغ هم غیر از دیدن بهشت است آنکه حضرت فرمود: «لو کُشف الغطاء» آن البته درباره قیامت کبراست آنکه در خطبه متّقیان فرمود آن هم در همین زمینه است.
ناتوانی فیضرسانی دانی بر عالی
مسئله اینکه ذات اقدس الهی به هر کسی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾[4] است این درست است هر کسی هم طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در دعای «ابوحمزه» که فرمود هر کسی میتواند «بغیر وسیلة و بغیر رابطة» با تو مناجات کند[5] این هم درست است اما اگر ما بتوانیم با ذات اقدس الهی در اثر اینکه «أقرب الینا من حبل الورید» بدون واسطه سخن بگوییم معنایش این نیست که دعای ما اثری درباره معصومین دارد چون آن ذوات قدسی(علیهم السلام) هم اینچنین هستند یعنی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ درباره آنها هم هست اگر ما نظام عالَم را طولی حساب بکنیم بر اساس درجات، آنها بالا هستند اگر بر اساس ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ عرضی حساب بکنیم آنها در خطّ مقدماند یعنی وقتی همه در پیشگاه الهی صف میبندند و خدا با همه بلاواسطه سخن میگوید آنها در صف اوّلاند اگر طولی باشد آنها در رتبه اُولیٰ هستند بنابراین فرض ندارد که دعای ما وسیله باشد که ما فیضی را بگیریم به ائمه(علیهم السلام) برسانیم دعای ما در سایه ادعیه آنهاست چه بر اساس ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ حساب بشود چه بر اساس «أنا عند المنکسرة قلوبهم»[6] حساب بشود چه بر اساس «أبی اللهُ أن یُجری الأشیاء الاّ بأسباب»[7] حساب بشود در همه این مراحل آنها جلو هستند.
تبیین معنا و مفهوم «عرض» در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ ...﴾
اما مسئله عرض امانت باید ثابت بشود که عرض چیست و امانت چیست و حمل چیست در این آیه 72 سخن از امر نیست در جریان فرشتهها سخن از امر است که فرمود ما فرشتههایی که ابلیس در جمع اینها بود اینها را امر کردیم و گفتیم ﴿اسْجُدُوْا لآِدَمَ﴾[8] آنها اطاعت کردند و ابلیس اطاعت نکرد به خدا فرمود چرا وقتی ما امر کردیم اطاعت نکردی ﴿أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ﴾[9] لذا اِبای او ابای استکباری است نه اِبای اشفاقی اینجا سخن از عرض است عرض مستحضرید یعنی سان دادن که این در راه اجلال و تکریم و اینهاست مثل اینکه فرشتهها را در پیشگاه خدای سبحان سان میدهند یا برای داوود و سلیمان(سلام الله علیهما) جنود آنها را سان میدادند این عرض یعنی سان دادن با اجلال و تکریم همراه است. یک عرض تهدیدی است نشان دادن است هراساندن است این عرض تهدیدی و نشان دادن متقابل است گاهی تبهکار را نزدیک جهنم میبرند گاهی جهنم را به او نشان میدهند این دو آیه با هم یک پیام دارد گرچه تعبیرها فرق میکند آیه صد سورهٴ مبارکهٴ «کهف» این است ﴿وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضاً﴾ ما جهنم را نشان اینها دادیم در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آنجا به این صورت است آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» ﴿وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ﴾ گاهی اینها را به لبه آتش میبریم اینها را عرض بر آتش میکنیم لتهدید, گاهی از دور یا نزدیک، آتش را نشان اینها میدهیم برای تهدید اینها تهدیدهای متقابل است که از حریم بحث بیرون است اما این عرضی که فرمود: ﴿عَرَضْنَا﴾ یعنی گفتیم چه کسی این بار را حمل میکند امر نکردیم.
مجموعهٴ نظام خلقت مخاطب خداوند در عرض امانت
دو عرض هم نیست یکی برای سماوات و ارض و جبال, یکی هم برای انسان, معلوم میشود که این سماوات و ارض و جبال که ذکر میشود یعنی مجموعه نظام خلقت, اینچنین نیست که بر انسان عرض نشده باشد به انسان امر بکند اینطور نیست ما بر این مجموعه عرض کردیم گفتیم چه کسی این بار را برمیدارد چه کسی این گوهر گرانبها را برمیدارد بر سماوات و اهلش, زمین و اهلش همه اینها که انسان و جن و فرشتهها همه در این مجموعه بودند ما عرض کردیم که این بار سنگین را چه کسی برمیدارد امر نکردیم عرض کردیم و در این عرض, انسانها هم داخل بودند وگرنه اگر ما بر خصوص سماوات و ارض و جبال عرض میکردیم و انسان داخل در این عرض نبود او از کجا داوطلبانه حمل میکرد پس معلوم میشود ما کلّ این نظام آفرینش را در برابرمان حاضر کردیم گفتیم این گوهر را چه کسی حمل میکند فرشتهها هم در بین آنها بودند جن هم در بین آنها بود حیوانات هم در بین آنها بودند و همه در بین آنها بودند انسان هم در بین آنها بود.
توضیح چیستی امانت و چگونگی برخورد انسان با آن
حالا این بیان لطیف که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد که این مقام ولایت است[10] با این مقدمه تبیین میشود این مقام را چه کسی حمل میکند امر نکردیم چون امر نکردیم آنها بررسی کردند دیدند که مقدورشان نیست مقام انسانیّت دید مقدورش است حمل کرد زیرمجموعه انسان, سه گروه شدند بعضیها این امانت را شکاندند بعضی این امانت را ارزان فروختند بعضی این امانت را سالم برگرداندند یک عده مؤمن بودند چه زن و مرد, یک عده مشرک بودند چه زن و مرد, یک عده هم منافق بودند چه زن و مرد. اینطور نیست که ما دو عرض داشته باشیم یا در عرض اول انسان داخل نبوده باشد اینطور نیست ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ خب انسان داخل است یا داخل نیست, اگر داخل نیست او بدون عرض چگونه حمل کرده است ما نه امر کردیم نه عرض کردیم او را در صحنه حاضر نکردیم معلوم میشود که در صحنه بود مجموعه خلقت را میگویند آسمان و زمین, وقتی میگویند آسمان و زمین اگر خدای سبحان بخواهد اهل آسمان را جدا کند اهل زمین را جدا کند میفرماید: «والسماوات و ما فیهن والارض وما علیهن» ذکر میکند اما اگر اهل آسمان, اهل زمین را ذکر نفرمود, فرمود سماوات و ارض یعنی مجموعه نظام خلقت پس آنها هم داخلاند انسان آیا در ساحت عرض داخل است یا داخل نیست اگر داخل نبود امر که نیست عرض هم که نیست او چگونه بدون اجازه آمده گفته من بار را برمیدارم معلوم میشود او هم در صحنه هست فرشته این بار را نمیتواند بلند کند فرشته این مسئولیت را نمیتواند قبول کند جن هم این مسئولیت را قبول نمیکند معلوم میشود ولایت به خلافت است احکامی که مربوط به اصل توحید باشد به دنبال همین ولایت است.
در طول هم بودن حمل امانت اقرار به وحدانیت و تعلیم اسما
مستحضرید که اگر خصوص اعتقاد به ربوبیت بود در آنجا خصوص انسان را مطرح میکند آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾[11] بعد از اینکه این بار را او برداشت خصوص بنیآدم را جداگانه در مسئله اخذ ذریّه احضار کرد فرمود مگر من ربّ شما نیستم آنها که بار را برداشتند عرض کردند بله. معلوم میشود این سه مقطع در طول هم است در جریان ﴿إِنَّا عَرَضْنَا﴾ با «اذ» و امثال «اذ» ذکر نکرد برای اینکه ما یادمان نیست پس سخن از «إذ» نیست بعد از اینکه این صحنه تمام شد یعنی این کالا و این درّ گرانبها عرضه شد و انسان این بار را حمل کرد مسئله ﴿وَإِذْ أَخَذَ﴾ مطرح شد یعنی «اُذکر» به یادت بیاور که انسان این کار را کرده است و گفت ﴿بَلَی﴾ بخش سوم مرحله اجرائیات است که درباره خصوص حضرت آدم یعنی انسان کامل(سلام الله علیه) اجرا شد که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾[12] مستحضرید که این قضیه شخصیه نیست قضیة فی واقعة نیست این ناظر به مقام انسانیّت است از حضرت آدم تا خاتم انبیا تا خاتم اوصیا(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) همهشان مشمول این مقاماند که فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾[13] همهشان مشمول این مقاماند که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾ امروز مصداق کامل «علّم الأسماء» وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیه) است اینها متعلِّم بلاواسطه محضر ذات اقدس الهیاند اسمای الهی را میدانند و اینها خِصّیصیناند و صدّیقیناند و اخصّاند وضع عمومی موحدان همان است که در سورهٴ «اعراف» آمده ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ﴾ آن دو مرحله بعد از این مرحله ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ است یعنی آسمان و زمین و موجودات سنگین در این صحنهٴ عرض حضور داشتند انسان هم حضور داشته فرشته هم حضور داشت جن هم حضور داشت هیچ کس نتوانست خلیفةالله بشود مگر مقام انسانیّت، آن وقت این انسان این حقیقت انسان وقتی در خارج محقَّق شد افراد فراوانی زیرمجموعه خود دارد که بعضیها وفادار به آن هستند شایسته هستند میشوند خلیفةالله همان انبیا و اولیا و اهل بیت(علیهم السلام) بعضیها شاگردان اینها هستند که از فیض اینها بهره میبرند بعضیها بیراهه رفتند حالا این درّ گرانبها را این سرمایه را یا شکستند یا ارزان فروختند.
پرسش:...پاسخ: نه, سه مقطع است این مسئله عرض امانت باید مقدم باشد بعد آن مرحله که ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ﴾ مرحله میانی است آن مسئله ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾ برای اخصّ خواص افراد انسان است اخصّ خواصّش که الآن وجود مبارک حضرت است مقام کامل انسانیت است اینها علوم لدنّی را از ذات اقدس الهی دارند (یک) عموم افراد در مسئله ربوبیّت سهیماند (دو) بار امانت ولایت و خلافت را مقام انسانیّت حمل میکند (سه).
هدف آفرینش غایت مخلوق نه غایت خالق
این انسان, مصادیق فراوانی دارد این «لام», «لام» عاقبت است نه «لام» غایت, «لام» غایت آن است که هدف خلقت باشد مثل بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که فرمود: ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾[14] که این غایت مخلوق است و نه غایت خالق, بارها عنایت فرمودید که غایت خالق, خود خالق است هر فاعلی کاری را انجام میدهد برای اینکه به مقصد برسد یک فاعل ناقصی است که کار, واسطه است بین آن فاعل و بین کمال و اگر فاعلی کمال نامتناهی بود این کار را انجام نمیدهد که به مقصد برسد بلکه چون کمال است عین اراده و اختیار است مختارانه فعل از او صادر میشود لذا در سورهٴ «ابراهیم» فرمود اگر همهتان کافر بشوید برای ما بیتفاوت است[15] نه اینکه ما به مقصد نرسیدیم, شما به مقصد نرسیدید چون غنیّ محض است خودش هم اول است هم آخر, هم فاعل است هم هدف; چون حکیم است فعلش سرتاسر حکمت است انسان برای عبادت خلق شد انسان برای معرفت خلق شد زمین برای فلان چیز خلق شد چون حکیم است فعلش هدفمند است چون غنی است خودش هدف ندارد زیرا خودش هدف است هر فاعلی کاری را انجام میدهد برای اینکه به کمال برسد اگر کمالِ نامتناهی خواست کاری را انجام بدهد دیگر برای چیزی نیست بلکه چون کمال است و عین جود است کار از او صادر میشود.
امانت بودن ولایت انبیا تا خاتم پیامبران و امیرالمؤمنین تا خاتم اوصیا
پرسش:... پاسخ: نه, خلیفه نمیشوند نظیر انسان نیستند که خلیفه بشود از آنها پیغمبری, امامی چیزی نقل نشده در آن حد نیستند چه اینکه فرشتهها هم هیچ کدام خلیفةالله نیستند همه اینها زیرمجموعه انسان کاملاند که امروز زیرمجموعه وجود مبارک ولیّ عصرند. پس عرض غیر از امر است (یک) و انسان هم در این زیرمجموعه دخیل است (دو) حالا این روایت نورانی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که فرمود این امانت, ولایت علیبنابیطالب است[16] این به عنوان مثال و نمونه است یعنی ولایت اهل بیت است ولایت انبیاست ولایت مرسلین است از آدم تا خاتم انبیا(علیهم السلام) و از خاتم انبیا تا خاتم اوصیا(علیهم السلام) اینچنین است منتها در بین ما فعلاً مصداق روشن و شفافش وجود مبارک حضرت امیر است.
دایره شمول ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مقصود از آن
اگر کسی واقعاً ولیّ خدا بود همه احکام را انجام میدهد اگر مسئله شریعت اسلامی است نماز, ستون دین است اگر سخن از سیاست اسلامی است رعایت حال مردم, ستون دین است این دو بیان هر دو را اهل بیت فرمودند این مسئله «الصلاة عمود الدین»[17] این گفته اهل بیت است که عِدل قرآناند این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نامه 53 نهجالبلاغه است برای مالک اشتر مرقوم فرمودند آن هم این است فرمود مالک! «إنّما» با «إنّما» ذکر کرد که مهمتر از «الصلاة عمود الدین» است در مسئله «الصلاة عمود الدین» با حصر بیان نکرده اما در مسئله رعایت حقوق مردم فرمود: «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّیْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِیْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» اگر بخواهید نظامتان اسلامی باشد سیاستتان اسلامی باشد باید کار مردم, مشکل مردم, رفاهیات مردم، تربیت مردم, فرهنگ مردم, اجتماع مردم, عدل مردم, پیشرفت مردم, مردم و زن و بچههایشان را تأمین کنید اینها ستون دینِ سیاستاند نه اینکه حرف بزنیم بگوییم که مشکلات مردم را حل میکنیم وقتی به کاری رسیدیم توجه نداشته باشیم باید باور کنیم که در نظام اسلامی رعایت حقوق مردم, ستون دین است مردم را نمیشود همین طور سرگرم کرد مردم را نمیشود با فقر اداره کرد «إنّما عماد الدین» اگر نمازِ بیوضو صحیح بود رعایت مردم هم با این وضع میشود صحیح, نماز بدون طهارت صحیح نیست بدون قرائت فاتحةالکتاب صحیح نیست «لا صلاة الاّ بفاتحة الکتاب»،[18] «لا صلاة الاّ بطهور»,[19] لا سیاسة الاّ به رعایت حقوق مردم خب اینها امانت الهی است آن ولایت حضرت امیر متن است اگر کسی بخواهد ولیّ الله بشود این متن را بخواهد شرح کند مثل اینکه شما بخواهید یک آیه را تفسیر کنید, شرح کنید خب بالأخره این آیهای که یک خط است ممکن است شما یک رساله دربارهاش بنویسید ولایت علیبنابیطالب یعنی مجموعه عقاید و اصول مذهب و اصول دین و فروع دین, آنوقت این روایت نورانی که خود حضرت امیر در نهجالبلاغه دارد آن هم در صدد حصر نیست بیان یکی از مصادیق است در خطبه 199 نهجالبلاغه وجود مبارک حضرت امیر بعد از اینکه مسئله نماز را ذکر کرد بعد از اینکه مسئله زکات را ذکر کرد «ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاَةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلاَمِ» یعنی اگر «الصَّلاَةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ»[20] الزکاة هم «قربان کلّ تقی» قربان یعنی «ما یتقرّب به العبد الی المولی» هر کاری که بنده را به خدا نزدیک میکند کار عبادی است کار قربی است این قربان است فرمود زکات هم مثل نماز قربان است بعد از چند جمله میفرماید: «ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَاإِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَی السَّموَاتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرَضِینَ المَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلاَ أَْطَولَ وَ لاَ أَعْرَضَ وَ لاَ أَعْلَی وَ لاَ أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لاَمْتَنَعْنَ وَ لکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أضْعَفُ مِنْهُنَّ هُوَ الْإِنْسَانُ ﴿إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾» الآن اصلاً کسی نیست که راه حضرت امیر را طی کند ماها که الآن آزمودیم این هوس را ما از ذهن دور کنیم که این بار امانت را ما به مقصد میرسانیم این نیست بنابراین باید اعتراف بکنیم حالا عنایت الهی, غفور است رحیم است بخشنده است صرفنظر میکند به برکت اهل بیت, شفاعت آنها, یک مطلب دیگر است ولی غرض این است که همیشه ما این امانت را به آسمان بزنیم به ولایت کلیه اهل بیت برسیم بله, آن ولایت کلیه مثل یک آیه است وقتی آیه را شما باز میکنید احکام شرعی هم در آن هست اگر متن را شما شرح میکنید این واجبات, واجباند چه چیزی واجب است چه چیزی حرام است این زیرمجموعه ولایت است.
تأکید علامه طباطبایی(ره) بر امانت الهی بودن ولایت علی(علیه السلام)
آن بیانی که آن روز از سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) عرض شد این بیان, بیان عَتیق و اریقی است ایشان در همان نوشتههای عمومیشان فارسیشان عربیشان اصراری دارند که در بین امت اسلام نه در اسلام, در اسلام اول کسی که این حرف را زد خود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود در امت اسلامی ایشان فرمود سابقه ندارد اول کسی که راه ولایت را باز کرده وجود مبارک حضرت امیر است[21] راه ولایت این انسان بشود ولیّ الله, ولیّ الله یعنی چه؟ یعنی عابد بشود؟ نه, ولیّ الله بالاتر از عابد است یعنی زاهد بشود؟ نه, ولیّ الله بالاتر از زاهد است آن کسی که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکند این یا عابد است یا زاهد است اهل نجات است اهل بهشت است از بزرگان دین است مقدس است اما ولیّ الله نیست وَلْی یعنی قُرب, آن کسی که میخواهد به خدا نزدیک بشود «لا خوفاً من النار, لا شوفاً الی الجنّة» خدا را عبادت بکند او میشود ولیّ الله، اوّل کسی که در امت اسلام این حرف را زد وجود مبارک حضرت امیر بود این حرف را زد و روی حرفش ایستاد آن روزی که خاورمیانه در اختیار حضرت امیر بود خاورمیانه دو امپراطوری قدر داشت یکی امپراطوری اسلام بود که تسلیم شد یکی هم امپراطوری روم بود که تسلیم شد کلّ خاورمیانه آن روز در اختیار حکومت مرکزی حضرت امیر بود همه غنایم جنگی از ایران رفته حجاز و غنایم جنگی روم هم رفته حجاز در چنین حالتی که در کلّ خاورمیانه حضرت امیر دوّمی ندارد به کلّ این صحنه مقام میگوید عفطه عنز,[22] به این حکومت میگوید عفطه عنز این همان اوست کسی هوس این کار نمیکند به آن ولایتی که ذات اقدس الهی به او که ـ معاذ الله ـ به آن نمیگوید عفطه عنز, به همین چیزی که الآن ما به جان هم میافتیم به همین میگوید عفطه عنز که من باید باشم تو نباید باشی تو نباید باشی من باید باشم! بالأخره یک وقت بویش در میآید فرمود این عفطه عنز است وگرنه آن سجود و آن رکوع و آن مقام که محبوب آن حضرت است بنابراین ما غیر از وجود مبارک حضرت امیر کسی را طبق بیان سیدناالاستاد نشان نداریم در بین امت اسلامی که این راه را باز کرده باشد خودش رفته اهل بیت رفتند شاگردان خصوصی او مثل سلمان و اباذر و اینها هم کم و بیش این راه را رفتند این راه تا روز قیامت رده رده و رگه رگه به تبع او ممکن است ادامه داشته باشد ولی غیر از آن حضرت و اهل بیت کسی این راه را نیاورده بنابراین آن روایتی که از وجود مبارک امام صادق رسیده است که منظور از این امانت, ولایت علیبنابیطالب است درست است و آن هم که خود حضرت امیر در خطبه 199 فرمود امانت مالی جزء همین است این هم زیرمجموعه آن است نماز هم در آن هست روزه هم در آن هست همه احکام در آن هست چون اگر کسی بخواهد خلیفةالله بشود ولیّ الله بشود بالأخره با انجام واجبات و ترک محرّمات میشود ولیّ الله بدون اینها که نخواهد شد; منتها انجام واجبات و ترک محرّمات اگر «خوفاً من النار» باشد میشود عابد و زاهد یا «شوقاً الی الجنّة» بشود باز هم میشود عابد و زاهد اما «لا حبّاً الی الجنّة و لا خوفاً من النار» باشد بلکه شکراً باشد حبّاً باشد عبادت محبّانه باشد میشود ولیّ الله[23] این است که در دعای «کمیل» بگوید «هَبنی صبرتُ علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النّظر الی کرامتک»[24] این واقعاً ولیّ الله است بنابراین اول کسی که این راه را باز کرد خود حضرت است و خود این خاندان به این مقام رسیدند البته در شعاع اینها هم اولیای الهی به آن مقام رسیدند بنابراین انسان است که میتواند این گوهر را به مقصد برساند.
اقسام انسان حمل کننده امانت الهی
آن وقت زیرمجموعه انسان, افرادی هستند یا منافق در میآیند یا مشرک در میآیند یا مؤمن در میآیند این سه گروهاند یعنی گوهری است که سه گروه با آن مرتبطاند حَملی است که سه گروه با آن مرتبطاند وگرنه آن مسئله ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ در آن, ﴿لِیُعَذِّبَ﴾ منافق و مشرک و اینها نیست همان اصل اقرار است.
انکار خدا ثمره جهل انسان نه مجهول بودن او
اقرار به ذات اقدس الهی در نهان هر موجودی هست لذا مسئله ملحد و کمونیستها و اینها را ذکر نکردند خدا انکارپذیر نیست این روایت نورانی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همان جلد اول کافی نقل کرد ملاحظه فرمودید, فرمود او «معروفٌ عند کلّ جاهل» خدا انکارپذیر نیست یعنی محال است کسی خدا را انکار کند منتها نمیفهمد که خدا یعنی چه, یعنی حقیقتی که دارد این عالَم را اداره میکند بالأخره عالَم که پوچ نیست این نظم محیّرالعقول هم که حساب و کتابی دارد منتها او نمیفهمد میگوید طبیعت, بالأخره ما به فلان آقا میگوییم دانشمند است مهندس کشاورزی است برای اینکه چهارتا دانه را بلد است میکارد که میوه بدهد خب این علم تابع معلوم است آنکه معلوم را آفرید عالِم نیست تو که چهارتا علم حصولی داری عالم شدی؟! کلّ نظام را دارد میگرداند تازه آن مقداری که کشف شده نسبت به آن مقداری که کشف نشده ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ٭ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾, ﴿مَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾ یعنی «ما لا تعلمون» آن مقداری که کشف شده نسبت به مقداری که کشف نشده قابل قیاس نیست منتها این شخص نمیفهمد و نمیداند خیال میکند طبیعت است خدا قابل انکار نیست این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرده فرمود: «عارفٌ بالمجهول معروفٌ عند کلّ جاهل»[25] هر مطلب پیچیده ناشناختهای نزد خدا معلوم است چون او ﴿بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾[26] است و خداوند نزد هر کمونیستی معلوم است نزد هر منکری معلوم است نزد هر ملحدی معلوم است اصلاً قابل انکار نیست مسئله ربوبیت است که مشکل دارند مسئله الوهیت است مشکل دارند مسئله مربّی بودن و مدبّر بودن و رازق بودن و اینهاست که مشکل دارند ولی اصل حقیقتی که مدیر و مدبّر عالم است قابل انکار نیست لذا مسئله ملحد را اینجا ذکر نفرمود.
بررسی ادبی ذکر منافقین و منافقات کنار هم
«لام» هم «لام» عاقبت است فرمود: ﴿لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ﴾ این منافقین و منافقات در برابر آن آیهای است که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ زن و مرد را در چند جهت ذکر کرده یعنی آیه 35 همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ تا آخر، این منافقین و منافقات, مشرکین و مشرکات در برابر آن است فرمود: ﴿لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ﴾.
بررسی دامنهٴ رحمت الهی و شفیعان روز قیامت
منتها رحمت الهی اوسع است اگر مؤمن و مؤمناتاند که خدای سبحان غفور و رحیم است ظلم بعضیها بالأخره ممکن است اگر لیاقت داشته باشند به وسیله شفاعت اهل بیت با غفران الهی حل بشود و جهل بعضیها اگر لیاقت داشتند به برکت شفاعت اهل بیت به رحمت الهی ختم میشود آنها که مرتضیالمذهب نیستند آنها بیرون از حوزه شفاعتاند فرمود: ﴿لاَّ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً﴾[27] یا ﴿لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾[28] اگر کسی مرتضیالمذهب بود یا اگر کسی یَملک عند الله عهدا بود اینها ممکن است مشمول شفاعت باشند و در نتیجه در قبال آن جهل و در قبال آن ظلم, رحمت الهی هم شامل حالشان بشود.
علت قبول مسئولیت خلافت الهی به وسیلهٴ انسان
پرسش:... پاسخ: قدرت چرا, قدرت دارند برای اینکه آن پنج طایفه آیهای که قبلاً خوانده شد اینها مسلماند, مطیعاند, ساجدند, مسبّحاند, حامدند همه اینها نشانه آن بود ولی گفتند مقدورمان نیست ما این بار خلافت را بکشیم این کار, کار ما نیست این انسان است که هم وهم دارد هم خیال و هم عقل در بخش اندیشه, هم شهوت دارد هم غضب دارد هم عقل عملی در بخش انگیزه، این جامع است و مستحضرید اگر قابلیت میداشتند ذات اقدس الهی این اسما را که به انسان کامل یاد داد خب فرشتهها میگفتند که اگر یاد ما هم میدادی ما هم یاد میگرفتیم بعد هم تازه فرشتهها وقتی که بنا شد آگاه بشوند باز هم خدا خودش اینها را به شاگردی قبول نکرد فرمود شما شاگرد آدم هستید بروید از آدم یاد بگیرید این مرحله دوم, تازه وقتی اینها را برد به مدرسه آدم نفرمود «یا آدم علّمهم بأسمائهم» فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[29] آنها در حدّی نیستند که عالِم بشوند گزارش را ممکن است بفهمند خب این نشان میدهد آنها در این حد نیستند شما میبینید در روایات ما هست اوّلین چیزی که ذات اقدس الهی خلق کرد نور وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که وقتی میگویند که پیامبر بود چون آنها «کلّهم نورٌ واحد» یک واقعیتاند اگر آنها «أول ما خلق الله» هستند معلوم میشود فرشتهها زیرمجموعه آنها هستند اگر اینها آن لیاقت را میداشتند فرشتهها میگفتند خب تو یادش دادی به ما هم یاد بده چرا گفتند: ﴿لاَ عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا﴾[30] بعد هم چرا خدا فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ نفرمود «یا آدم علّمهم بأسمائهم» اگر فرشته میتوانست این بار را بکشد یقیناً ذات اقدس الهی به اینها عطا میکرد این است که مقدورشان نیست بنابراین هیچ روایتی ما نداریم که مثلاً اوّلین مخلوق فلان فرشته است در حالی که اوّلین مخلوق همین انسان کامل است وجود مبارک پیغمبر است, بنابراین این امانت همان خلافت الهی است که این را انسانیّت میتواند حمل بکند زیرمجموعه انسان, افراد گوناگونی هستند که ـ انشاءالله ـ خدا توفیق فراگیری آن را به همه ما مرحمت کند!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ تکاثر, آیات 5 و 6.
[2] . نهجالبلاغه, خطبه 193.
[3] . غررالحکم و دررالکلم, ص119, ح2086.
[4] . سورهٴ ق, آیهٴ 16.
[5] . ر.ک: مصباح المتهجّد, ص582.
[6] . منیةالمرید, ص123.
[7] . الکافی, ج1, ص183.
[8] . سورهٴ بقره, آیهٴ 34.
[9] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 12.
[10] . المیزان, ج16, ص350.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 172.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 31.
[13] . سورهٴ بقره, آیهٴ 30.
[14] . سورهٴ ذاریات, آیهٴ 56.
[15] . ر.ک: سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 8.
[16] . الکافی, ج1, ص413.
[17] . الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[18] . فقه القرآن(راوندی)، ج1، ص102.
[19] . من لا یحضره الفقیه, ج1, ص33.
[20] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[21] . المیزان, ج16, ص354.
[22] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبه 3.
[23] . الکافی, ج2, ص84; نهجالبلاغه, حکمت 237.
[24] . مصباح المتهجّد, ص847.
[25] . الکافی, ج1, ص91.
[26] . سورهٴ بقره, آیهٴ 29.
[27] . سورهٴ مریم, آیهٴ 87.
[28] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 28.
[29] . سورهٴ بقره, آیهٴ 33.
[30] . سورهٴ بقره, آیهٴ 32.
- عدم دلالت باطن فعلی انسان بر قیامت کبرای او؛
- ناتوانی فیض رسانی دانی بر عالی؛
- مجموعهٴ نظام خلقت مخاطب خداوند در عرض امانت؛
- هدف آفرینش غایت مخلوق نه غایت خالق.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (73)﴾
عدم دلالت باطن فعلی انسان بر قیامت کبرای او
چند سؤال مربوط به مسائل قبل مطرح شد که اگر کسی باطن زید را ببیند که مثلاً زید به چه صورتی در آمده است آیا قیامتِ او را دید یا نه, معلوم است نه, برای اینکه فعلاً زید از نظر باطن در این حالت است بعد ممکن است برگردد یا صالح بشود یا طالح بشود دیدنِ باطن یک شخص غیر از دیدن قیامت کبراست چه اینکه دیدن آتش غیر از دیدن قیامت کبراست اما آنکه در آیه دارد این است که ﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾[1] یعنی خود جهنم را میبینید آن بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در خطبهای که اوصاف متّقیان را دارد این درباره بهشت و جهنم کبراست «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[2] این مربوط به آن است و آنکه حضرت میفرماید: «لو کُشف الغطاء ما ازددت یقینا»[3] راجع به قیامت کبراست بنابراین دیدن باطن زید غیر از دیدن قیامت کبراست, دیدن آتش غیر از دیدن جهنم است چه اینکه دیدن باغ هم غیر از دیدن بهشت است آنکه حضرت فرمود: «لو کُشف الغطاء» آن البته درباره قیامت کبراست آنکه در خطبه متّقیان فرمود آن هم در همین زمینه است.
ناتوانی فیضرسانی دانی بر عالی
مسئله اینکه ذات اقدس الهی به هر کسی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾[4] است این درست است هر کسی هم طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در دعای «ابوحمزه» که فرمود هر کسی میتواند «بغیر وسیلة و بغیر رابطة» با تو مناجات کند[5] این هم درست است اما اگر ما بتوانیم با ذات اقدس الهی در اثر اینکه «أقرب الینا من حبل الورید» بدون واسطه سخن بگوییم معنایش این نیست که دعای ما اثری درباره معصومین دارد چون آن ذوات قدسی(علیهم السلام) هم اینچنین هستند یعنی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ درباره آنها هم هست اگر ما نظام عالَم را طولی حساب بکنیم بر اساس درجات، آنها بالا هستند اگر بر اساس ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ عرضی حساب بکنیم آنها در خطّ مقدماند یعنی وقتی همه در پیشگاه الهی صف میبندند و خدا با همه بلاواسطه سخن میگوید آنها در صف اوّلاند اگر طولی باشد آنها در رتبه اُولیٰ هستند بنابراین فرض ندارد که دعای ما وسیله باشد که ما فیضی را بگیریم به ائمه(علیهم السلام) برسانیم دعای ما در سایه ادعیه آنهاست چه بر اساس ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ﴾ حساب بشود چه بر اساس «أنا عند المنکسرة قلوبهم»[6] حساب بشود چه بر اساس «أبی اللهُ أن یُجری الأشیاء الاّ بأسباب»[7] حساب بشود در همه این مراحل آنها جلو هستند.
تبیین معنا و مفهوم «عرض» در آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ ...﴾
اما مسئله عرض امانت باید ثابت بشود که عرض چیست و امانت چیست و حمل چیست در این آیه 72 سخن از امر نیست در جریان فرشتهها سخن از امر است که فرمود ما فرشتههایی که ابلیس در جمع اینها بود اینها را امر کردیم و گفتیم ﴿اسْجُدُوْا لآِدَمَ﴾[8] آنها اطاعت کردند و ابلیس اطاعت نکرد به خدا فرمود چرا وقتی ما امر کردیم اطاعت نکردی ﴿أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ﴾[9] لذا اِبای او ابای استکباری است نه اِبای اشفاقی اینجا سخن از عرض است عرض مستحضرید یعنی سان دادن که این در راه اجلال و تکریم و اینهاست مثل اینکه فرشتهها را در پیشگاه خدای سبحان سان میدهند یا برای داوود و سلیمان(سلام الله علیهما) جنود آنها را سان میدادند این عرض یعنی سان دادن با اجلال و تکریم همراه است. یک عرض تهدیدی است نشان دادن است هراساندن است این عرض تهدیدی و نشان دادن متقابل است گاهی تبهکار را نزدیک جهنم میبرند گاهی جهنم را به او نشان میدهند این دو آیه با هم یک پیام دارد گرچه تعبیرها فرق میکند آیه صد سورهٴ مبارکهٴ «کهف» این است ﴿وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضاً﴾ ما جهنم را نشان اینها دادیم در سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» آنجا به این صورت است آیه بیست سورهٴ مبارکهٴ «احقاف» ﴿وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ﴾ گاهی اینها را به لبه آتش میبریم اینها را عرض بر آتش میکنیم لتهدید, گاهی از دور یا نزدیک، آتش را نشان اینها میدهیم برای تهدید اینها تهدیدهای متقابل است که از حریم بحث بیرون است اما این عرضی که فرمود: ﴿عَرَضْنَا﴾ یعنی گفتیم چه کسی این بار را حمل میکند امر نکردیم.
مجموعهٴ نظام خلقت مخاطب خداوند در عرض امانت
دو عرض هم نیست یکی برای سماوات و ارض و جبال, یکی هم برای انسان, معلوم میشود که این سماوات و ارض و جبال که ذکر میشود یعنی مجموعه نظام خلقت, اینچنین نیست که بر انسان عرض نشده باشد به انسان امر بکند اینطور نیست ما بر این مجموعه عرض کردیم گفتیم چه کسی این بار را برمیدارد چه کسی این گوهر گرانبها را برمیدارد بر سماوات و اهلش, زمین و اهلش همه اینها که انسان و جن و فرشتهها همه در این مجموعه بودند ما عرض کردیم که این بار سنگین را چه کسی برمیدارد امر نکردیم عرض کردیم و در این عرض, انسانها هم داخل بودند وگرنه اگر ما بر خصوص سماوات و ارض و جبال عرض میکردیم و انسان داخل در این عرض نبود او از کجا داوطلبانه حمل میکرد پس معلوم میشود ما کلّ این نظام آفرینش را در برابرمان حاضر کردیم گفتیم این گوهر را چه کسی حمل میکند فرشتهها هم در بین آنها بودند جن هم در بین آنها بود حیوانات هم در بین آنها بودند و همه در بین آنها بودند انسان هم در بین آنها بود.
توضیح چیستی امانت و چگونگی برخورد انسان با آن
حالا این بیان لطیف که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد که این مقام ولایت است[10] با این مقدمه تبیین میشود این مقام را چه کسی حمل میکند امر نکردیم چون امر نکردیم آنها بررسی کردند دیدند که مقدورشان نیست مقام انسانیّت دید مقدورش است حمل کرد زیرمجموعه انسان, سه گروه شدند بعضیها این امانت را شکاندند بعضی این امانت را ارزان فروختند بعضی این امانت را سالم برگرداندند یک عده مؤمن بودند چه زن و مرد, یک عده مشرک بودند چه زن و مرد, یک عده هم منافق بودند چه زن و مرد. اینطور نیست که ما دو عرض داشته باشیم یا در عرض اول انسان داخل نبوده باشد اینطور نیست ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ خب انسان داخل است یا داخل نیست, اگر داخل نیست او بدون عرض چگونه حمل کرده است ما نه امر کردیم نه عرض کردیم او را در صحنه حاضر نکردیم معلوم میشود که در صحنه بود مجموعه خلقت را میگویند آسمان و زمین, وقتی میگویند آسمان و زمین اگر خدای سبحان بخواهد اهل آسمان را جدا کند اهل زمین را جدا کند میفرماید: «والسماوات و ما فیهن والارض وما علیهن» ذکر میکند اما اگر اهل آسمان, اهل زمین را ذکر نفرمود, فرمود سماوات و ارض یعنی مجموعه نظام خلقت پس آنها هم داخلاند انسان آیا در ساحت عرض داخل است یا داخل نیست اگر داخل نبود امر که نیست عرض هم که نیست او چگونه بدون اجازه آمده گفته من بار را برمیدارم معلوم میشود او هم در صحنه هست فرشته این بار را نمیتواند بلند کند فرشته این مسئولیت را نمیتواند قبول کند جن هم این مسئولیت را قبول نمیکند معلوم میشود ولایت به خلافت است احکامی که مربوط به اصل توحید باشد به دنبال همین ولایت است.
در طول هم بودن حمل امانت اقرار به وحدانیت و تعلیم اسما
مستحضرید که اگر خصوص اعتقاد به ربوبیت بود در آنجا خصوص انسان را مطرح میکند آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾[11] بعد از اینکه این بار را او برداشت خصوص بنیآدم را جداگانه در مسئله اخذ ذریّه احضار کرد فرمود مگر من ربّ شما نیستم آنها که بار را برداشتند عرض کردند بله. معلوم میشود این سه مقطع در طول هم است در جریان ﴿إِنَّا عَرَضْنَا﴾ با «اذ» و امثال «اذ» ذکر نکرد برای اینکه ما یادمان نیست پس سخن از «إذ» نیست بعد از اینکه این صحنه تمام شد یعنی این کالا و این درّ گرانبها عرضه شد و انسان این بار را حمل کرد مسئله ﴿وَإِذْ أَخَذَ﴾ مطرح شد یعنی «اُذکر» به یادت بیاور که انسان این کار را کرده است و گفت ﴿بَلَی﴾ بخش سوم مرحله اجرائیات است که درباره خصوص حضرت آدم یعنی انسان کامل(سلام الله علیه) اجرا شد که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾[12] مستحضرید که این قضیه شخصیه نیست قضیة فی واقعة نیست این ناظر به مقام انسانیّت است از حضرت آدم تا خاتم انبیا تا خاتم اوصیا(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) همهشان مشمول این مقاماند که فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً﴾[13] همهشان مشمول این مقاماند که ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾ امروز مصداق کامل «علّم الأسماء» وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیه) است اینها متعلِّم بلاواسطه محضر ذات اقدس الهیاند اسمای الهی را میدانند و اینها خِصّیصیناند و صدّیقیناند و اخصّاند وضع عمومی موحدان همان است که در سورهٴ «اعراف» آمده ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ﴾ آن دو مرحله بعد از این مرحله ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ است یعنی آسمان و زمین و موجودات سنگین در این صحنهٴ عرض حضور داشتند انسان هم حضور داشته فرشته هم حضور داشت جن هم حضور داشت هیچ کس نتوانست خلیفةالله بشود مگر مقام انسانیّت، آن وقت این انسان این حقیقت انسان وقتی در خارج محقَّق شد افراد فراوانی زیرمجموعه خود دارد که بعضیها وفادار به آن هستند شایسته هستند میشوند خلیفةالله همان انبیا و اولیا و اهل بیت(علیهم السلام) بعضیها شاگردان اینها هستند که از فیض اینها بهره میبرند بعضیها بیراهه رفتند حالا این درّ گرانبها را این سرمایه را یا شکستند یا ارزان فروختند.
پرسش:...پاسخ: نه, سه مقطع است این مسئله عرض امانت باید مقدم باشد بعد آن مرحله که ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ﴾ مرحله میانی است آن مسئله ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا﴾ برای اخصّ خواص افراد انسان است اخصّ خواصّش که الآن وجود مبارک حضرت است مقام کامل انسانیت است اینها علوم لدنّی را از ذات اقدس الهی دارند (یک) عموم افراد در مسئله ربوبیّت سهیماند (دو) بار امانت ولایت و خلافت را مقام انسانیّت حمل میکند (سه).
هدف آفرینش غایت مخلوق نه غایت خالق
این انسان, مصادیق فراوانی دارد این «لام», «لام» عاقبت است نه «لام» غایت, «لام» غایت آن است که هدف خلقت باشد مثل بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «ذاریات» که فرمود: ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾[14] که این غایت مخلوق است و نه غایت خالق, بارها عنایت فرمودید که غایت خالق, خود خالق است هر فاعلی کاری را انجام میدهد برای اینکه به مقصد برسد یک فاعل ناقصی است که کار, واسطه است بین آن فاعل و بین کمال و اگر فاعلی کمال نامتناهی بود این کار را انجام نمیدهد که به مقصد برسد بلکه چون کمال است عین اراده و اختیار است مختارانه فعل از او صادر میشود لذا در سورهٴ «ابراهیم» فرمود اگر همهتان کافر بشوید برای ما بیتفاوت است[15] نه اینکه ما به مقصد نرسیدیم, شما به مقصد نرسیدید چون غنیّ محض است خودش هم اول است هم آخر, هم فاعل است هم هدف; چون حکیم است فعلش سرتاسر حکمت است انسان برای عبادت خلق شد انسان برای معرفت خلق شد زمین برای فلان چیز خلق شد چون حکیم است فعلش هدفمند است چون غنی است خودش هدف ندارد زیرا خودش هدف است هر فاعلی کاری را انجام میدهد برای اینکه به کمال برسد اگر کمالِ نامتناهی خواست کاری را انجام بدهد دیگر برای چیزی نیست بلکه چون کمال است و عین جود است کار از او صادر میشود.
امانت بودن ولایت انبیا تا خاتم پیامبران و امیرالمؤمنین تا خاتم اوصیا
پرسش:... پاسخ: نه, خلیفه نمیشوند نظیر انسان نیستند که خلیفه بشود از آنها پیغمبری, امامی چیزی نقل نشده در آن حد نیستند چه اینکه فرشتهها هم هیچ کدام خلیفةالله نیستند همه اینها زیرمجموعه انسان کاملاند که امروز زیرمجموعه وجود مبارک ولیّ عصرند. پس عرض غیر از امر است (یک) و انسان هم در این زیرمجموعه دخیل است (دو) حالا این روایت نورانی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است که فرمود این امانت, ولایت علیبنابیطالب است[16] این به عنوان مثال و نمونه است یعنی ولایت اهل بیت است ولایت انبیاست ولایت مرسلین است از آدم تا خاتم انبیا(علیهم السلام) و از خاتم انبیا تا خاتم اوصیا(علیهم السلام) اینچنین است منتها در بین ما فعلاً مصداق روشن و شفافش وجود مبارک حضرت امیر است.
دایره شمول ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مقصود از آن
اگر کسی واقعاً ولیّ خدا بود همه احکام را انجام میدهد اگر مسئله شریعت اسلامی است نماز, ستون دین است اگر سخن از سیاست اسلامی است رعایت حال مردم, ستون دین است این دو بیان هر دو را اهل بیت فرمودند این مسئله «الصلاة عمود الدین»[17] این گفته اهل بیت است که عِدل قرآناند این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نامه 53 نهجالبلاغه است برای مالک اشتر مرقوم فرمودند آن هم این است فرمود مالک! «إنّما» با «إنّما» ذکر کرد که مهمتر از «الصلاة عمود الدین» است در مسئله «الصلاة عمود الدین» با حصر بیان نکرده اما در مسئله رعایت حقوق مردم فرمود: «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّیْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِیْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» اگر بخواهید نظامتان اسلامی باشد سیاستتان اسلامی باشد باید کار مردم, مشکل مردم, رفاهیات مردم، تربیت مردم, فرهنگ مردم, اجتماع مردم, عدل مردم, پیشرفت مردم, مردم و زن و بچههایشان را تأمین کنید اینها ستون دینِ سیاستاند نه اینکه حرف بزنیم بگوییم که مشکلات مردم را حل میکنیم وقتی به کاری رسیدیم توجه نداشته باشیم باید باور کنیم که در نظام اسلامی رعایت حقوق مردم, ستون دین است مردم را نمیشود همین طور سرگرم کرد مردم را نمیشود با فقر اداره کرد «إنّما عماد الدین» اگر نمازِ بیوضو صحیح بود رعایت مردم هم با این وضع میشود صحیح, نماز بدون طهارت صحیح نیست بدون قرائت فاتحةالکتاب صحیح نیست «لا صلاة الاّ بفاتحة الکتاب»،[18] «لا صلاة الاّ بطهور»,[19] لا سیاسة الاّ به رعایت حقوق مردم خب اینها امانت الهی است آن ولایت حضرت امیر متن است اگر کسی بخواهد ولیّ الله بشود این متن را بخواهد شرح کند مثل اینکه شما بخواهید یک آیه را تفسیر کنید, شرح کنید خب بالأخره این آیهای که یک خط است ممکن است شما یک رساله دربارهاش بنویسید ولایت علیبنابیطالب یعنی مجموعه عقاید و اصول مذهب و اصول دین و فروع دین, آنوقت این روایت نورانی که خود حضرت امیر در نهجالبلاغه دارد آن هم در صدد حصر نیست بیان یکی از مصادیق است در خطبه 199 نهجالبلاغه وجود مبارک حضرت امیر بعد از اینکه مسئله نماز را ذکر کرد بعد از اینکه مسئله زکات را ذکر کرد «ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاَةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلاَمِ» یعنی اگر «الصَّلاَةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ»[20] الزکاة هم «قربان کلّ تقی» قربان یعنی «ما یتقرّب به العبد الی المولی» هر کاری که بنده را به خدا نزدیک میکند کار عبادی است کار قربی است این قربان است فرمود زکات هم مثل نماز قربان است بعد از چند جمله میفرماید: «ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَاإِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَی السَّموَاتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرَضِینَ المَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلاَ أَْطَولَ وَ لاَ أَعْرَضَ وَ لاَ أَعْلَی وَ لاَ أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لاَمْتَنَعْنَ وَ لکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أضْعَفُ مِنْهُنَّ هُوَ الْإِنْسَانُ ﴿إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾» الآن اصلاً کسی نیست که راه حضرت امیر را طی کند ماها که الآن آزمودیم این هوس را ما از ذهن دور کنیم که این بار امانت را ما به مقصد میرسانیم این نیست بنابراین باید اعتراف بکنیم حالا عنایت الهی, غفور است رحیم است بخشنده است صرفنظر میکند به برکت اهل بیت, شفاعت آنها, یک مطلب دیگر است ولی غرض این است که همیشه ما این امانت را به آسمان بزنیم به ولایت کلیه اهل بیت برسیم بله, آن ولایت کلیه مثل یک آیه است وقتی آیه را شما باز میکنید احکام شرعی هم در آن هست اگر متن را شما شرح میکنید این واجبات, واجباند چه چیزی واجب است چه چیزی حرام است این زیرمجموعه ولایت است.
تأکید علامه طباطبایی(ره) بر امانت الهی بودن ولایت علی(علیه السلام)
آن بیانی که آن روز از سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) عرض شد این بیان, بیان عَتیق و اریقی است ایشان در همان نوشتههای عمومیشان فارسیشان عربیشان اصراری دارند که در بین امت اسلام نه در اسلام, در اسلام اول کسی که این حرف را زد خود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود در امت اسلامی ایشان فرمود سابقه ندارد اول کسی که راه ولایت را باز کرده وجود مبارک حضرت امیر است[21] راه ولایت این انسان بشود ولیّ الله, ولیّ الله یعنی چه؟ یعنی عابد بشود؟ نه, ولیّ الله بالاتر از عابد است یعنی زاهد بشود؟ نه, ولیّ الله بالاتر از زاهد است آن کسی که «خوفاً من النار» یا «شوقاً الی الجنّة» عبادت میکند این یا عابد است یا زاهد است اهل نجات است اهل بهشت است از بزرگان دین است مقدس است اما ولیّ الله نیست وَلْی یعنی قُرب, آن کسی که میخواهد به خدا نزدیک بشود «لا خوفاً من النار, لا شوفاً الی الجنّة» خدا را عبادت بکند او میشود ولیّ الله، اوّل کسی که در امت اسلام این حرف را زد وجود مبارک حضرت امیر بود این حرف را زد و روی حرفش ایستاد آن روزی که خاورمیانه در اختیار حضرت امیر بود خاورمیانه دو امپراطوری قدر داشت یکی امپراطوری اسلام بود که تسلیم شد یکی هم امپراطوری روم بود که تسلیم شد کلّ خاورمیانه آن روز در اختیار حکومت مرکزی حضرت امیر بود همه غنایم جنگی از ایران رفته حجاز و غنایم جنگی روم هم رفته حجاز در چنین حالتی که در کلّ خاورمیانه حضرت امیر دوّمی ندارد به کلّ این صحنه مقام میگوید عفطه عنز,[22] به این حکومت میگوید عفطه عنز این همان اوست کسی هوس این کار نمیکند به آن ولایتی که ذات اقدس الهی به او که ـ معاذ الله ـ به آن نمیگوید عفطه عنز, به همین چیزی که الآن ما به جان هم میافتیم به همین میگوید عفطه عنز که من باید باشم تو نباید باشی تو نباید باشی من باید باشم! بالأخره یک وقت بویش در میآید فرمود این عفطه عنز است وگرنه آن سجود و آن رکوع و آن مقام که محبوب آن حضرت است بنابراین ما غیر از وجود مبارک حضرت امیر کسی را طبق بیان سیدناالاستاد نشان نداریم در بین امت اسلامی که این راه را باز کرده باشد خودش رفته اهل بیت رفتند شاگردان خصوصی او مثل سلمان و اباذر و اینها هم کم و بیش این راه را رفتند این راه تا روز قیامت رده رده و رگه رگه به تبع او ممکن است ادامه داشته باشد ولی غیر از آن حضرت و اهل بیت کسی این راه را نیاورده بنابراین آن روایتی که از وجود مبارک امام صادق رسیده است که منظور از این امانت, ولایت علیبنابیطالب است درست است و آن هم که خود حضرت امیر در خطبه 199 فرمود امانت مالی جزء همین است این هم زیرمجموعه آن است نماز هم در آن هست روزه هم در آن هست همه احکام در آن هست چون اگر کسی بخواهد خلیفةالله بشود ولیّ الله بشود بالأخره با انجام واجبات و ترک محرّمات میشود ولیّ الله بدون اینها که نخواهد شد; منتها انجام واجبات و ترک محرّمات اگر «خوفاً من النار» باشد میشود عابد و زاهد یا «شوقاً الی الجنّة» بشود باز هم میشود عابد و زاهد اما «لا حبّاً الی الجنّة و لا خوفاً من النار» باشد بلکه شکراً باشد حبّاً باشد عبادت محبّانه باشد میشود ولیّ الله[23] این است که در دعای «کمیل» بگوید «هَبنی صبرتُ علی حرّ نارک فکیف أصبر عن النّظر الی کرامتک»[24] این واقعاً ولیّ الله است بنابراین اول کسی که این راه را باز کرد خود حضرت است و خود این خاندان به این مقام رسیدند البته در شعاع اینها هم اولیای الهی به آن مقام رسیدند بنابراین انسان است که میتواند این گوهر را به مقصد برساند.
اقسام انسان حمل کننده امانت الهی
آن وقت زیرمجموعه انسان, افرادی هستند یا منافق در میآیند یا مشرک در میآیند یا مؤمن در میآیند این سه گروهاند یعنی گوهری است که سه گروه با آن مرتبطاند حَملی است که سه گروه با آن مرتبطاند وگرنه آن مسئله ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ﴾ در آن, ﴿لِیُعَذِّبَ﴾ منافق و مشرک و اینها نیست همان اصل اقرار است.
انکار خدا ثمره جهل انسان نه مجهول بودن او
اقرار به ذات اقدس الهی در نهان هر موجودی هست لذا مسئله ملحد و کمونیستها و اینها را ذکر نکردند خدا انکارپذیر نیست این روایت نورانی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در همان جلد اول کافی نقل کرد ملاحظه فرمودید, فرمود او «معروفٌ عند کلّ جاهل» خدا انکارپذیر نیست یعنی محال است کسی خدا را انکار کند منتها نمیفهمد که خدا یعنی چه, یعنی حقیقتی که دارد این عالَم را اداره میکند بالأخره عالَم که پوچ نیست این نظم محیّرالعقول هم که حساب و کتابی دارد منتها او نمیفهمد میگوید طبیعت, بالأخره ما به فلان آقا میگوییم دانشمند است مهندس کشاورزی است برای اینکه چهارتا دانه را بلد است میکارد که میوه بدهد خب این علم تابع معلوم است آنکه معلوم را آفرید عالِم نیست تو که چهارتا علم حصولی داری عالم شدی؟! کلّ نظام را دارد میگرداند تازه آن مقداری که کشف شده نسبت به آن مقداری که کشف نشده ﴿فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ ٭ وَمَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾, ﴿مَا لاَ تُبْصِرُونَ﴾ یعنی «ما لا تعلمون» آن مقداری که کشف شده نسبت به مقداری که کشف نشده قابل قیاس نیست منتها این شخص نمیفهمد و نمیداند خیال میکند طبیعت است خدا قابل انکار نیست این روایتی که مرحوم کلینی نقل کرده فرمود: «عارفٌ بالمجهول معروفٌ عند کلّ جاهل»[25] هر مطلب پیچیده ناشناختهای نزد خدا معلوم است چون او ﴿بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ﴾[26] است و خداوند نزد هر کمونیستی معلوم است نزد هر منکری معلوم است نزد هر ملحدی معلوم است اصلاً قابل انکار نیست مسئله ربوبیت است که مشکل دارند مسئله الوهیت است مشکل دارند مسئله مربّی بودن و مدبّر بودن و رازق بودن و اینهاست که مشکل دارند ولی اصل حقیقتی که مدیر و مدبّر عالم است قابل انکار نیست لذا مسئله ملحد را اینجا ذکر نفرمود.
بررسی ادبی ذکر منافقین و منافقات کنار هم
«لام» هم «لام» عاقبت است فرمود: ﴿لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ﴾ این منافقین و منافقات در برابر آن آیهای است که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ زن و مرد را در چند جهت ذکر کرده یعنی آیه 35 همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ﴾ تا آخر، این منافقین و منافقات, مشرکین و مشرکات در برابر آن است فرمود: ﴿لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ﴾.
بررسی دامنهٴ رحمت الهی و شفیعان روز قیامت
منتها رحمت الهی اوسع است اگر مؤمن و مؤمناتاند که خدای سبحان غفور و رحیم است ظلم بعضیها بالأخره ممکن است اگر لیاقت داشته باشند به وسیله شفاعت اهل بیت با غفران الهی حل بشود و جهل بعضیها اگر لیاقت داشتند به برکت شفاعت اهل بیت به رحمت الهی ختم میشود آنها که مرتضیالمذهب نیستند آنها بیرون از حوزه شفاعتاند فرمود: ﴿لاَّ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً﴾[27] یا ﴿لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی﴾[28] اگر کسی مرتضیالمذهب بود یا اگر کسی یَملک عند الله عهدا بود اینها ممکن است مشمول شفاعت باشند و در نتیجه در قبال آن جهل و در قبال آن ظلم, رحمت الهی هم شامل حالشان بشود.
علت قبول مسئولیت خلافت الهی به وسیلهٴ انسان
پرسش:... پاسخ: قدرت چرا, قدرت دارند برای اینکه آن پنج طایفه آیهای که قبلاً خوانده شد اینها مسلماند, مطیعاند, ساجدند, مسبّحاند, حامدند همه اینها نشانه آن بود ولی گفتند مقدورمان نیست ما این بار خلافت را بکشیم این کار, کار ما نیست این انسان است که هم وهم دارد هم خیال و هم عقل در بخش اندیشه, هم شهوت دارد هم غضب دارد هم عقل عملی در بخش انگیزه، این جامع است و مستحضرید اگر قابلیت میداشتند ذات اقدس الهی این اسما را که به انسان کامل یاد داد خب فرشتهها میگفتند که اگر یاد ما هم میدادی ما هم یاد میگرفتیم بعد هم تازه فرشتهها وقتی که بنا شد آگاه بشوند باز هم خدا خودش اینها را به شاگردی قبول نکرد فرمود شما شاگرد آدم هستید بروید از آدم یاد بگیرید این مرحله دوم, تازه وقتی اینها را برد به مدرسه آدم نفرمود «یا آدم علّمهم بأسمائهم» فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[29] آنها در حدّی نیستند که عالِم بشوند گزارش را ممکن است بفهمند خب این نشان میدهد آنها در این حد نیستند شما میبینید در روایات ما هست اوّلین چیزی که ذات اقدس الهی خلق کرد نور وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که وقتی میگویند که پیامبر بود چون آنها «کلّهم نورٌ واحد» یک واقعیتاند اگر آنها «أول ما خلق الله» هستند معلوم میشود فرشتهها زیرمجموعه آنها هستند اگر اینها آن لیاقت را میداشتند فرشتهها میگفتند خب تو یادش دادی به ما هم یاد بده چرا گفتند: ﴿لاَ عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا﴾[30] بعد هم چرا خدا فرمود: ﴿یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾ نفرمود «یا آدم علّمهم بأسمائهم» اگر فرشته میتوانست این بار را بکشد یقیناً ذات اقدس الهی به اینها عطا میکرد این است که مقدورشان نیست بنابراین هیچ روایتی ما نداریم که مثلاً اوّلین مخلوق فلان فرشته است در حالی که اوّلین مخلوق همین انسان کامل است وجود مبارک پیغمبر است, بنابراین این امانت همان خلافت الهی است که این را انسانیّت میتواند حمل بکند زیرمجموعه انسان, افراد گوناگونی هستند که ـ انشاءالله ـ خدا توفیق فراگیری آن را به همه ما مرحمت کند!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ تکاثر, آیات 5 و 6.
[2] . نهجالبلاغه, خطبه 193.
[3] . غررالحکم و دررالکلم, ص119, ح2086.
[4] . سورهٴ ق, آیهٴ 16.
[5] . ر.ک: مصباح المتهجّد, ص582.
[6] . منیةالمرید, ص123.
[7] . الکافی, ج1, ص183.
[8] . سورهٴ بقره, آیهٴ 34.
[9] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 12.
[10] . المیزان, ج16, ص350.
[11] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 172.
[12] . سورهٴ بقره, آیهٴ 31.
[13] . سورهٴ بقره, آیهٴ 30.
[14] . سورهٴ ذاریات, آیهٴ 56.
[15] . ر.ک: سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 8.
[16] . الکافی, ج1, ص413.
[17] . الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[18] . فقه القرآن(راوندی)، ج1، ص102.
[19] . من لا یحضره الفقیه, ج1, ص33.
[20] . الکافی, ج3, ص265; نهجالبلاغه, حکمت 136.
[21] . المیزان, ج16, ص354.
[22] . ر.ک: نهجالبلاغه, خطبه 3.
[23] . الکافی, ج2, ص84; نهجالبلاغه, حکمت 237.
[24] . مصباح المتهجّد, ص847.
[25] . الکافی, ج1, ص91.
[26] . سورهٴ بقره, آیهٴ 29.
[27] . سورهٴ مریم, آیهٴ 87.
[28] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 28.
[29] . سورهٴ بقره, آیهٴ 33.
[30] . سورهٴ بقره, آیهٴ 32.
تاکنون نظری ثبت نشده است