- 1546
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 54 تا 58 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 54 تا 58 سوره احزاب"
- تفاوت کلام خدا با بندگان در بیان امیرالمؤمنین (ع)؛
- علم خدا به خلوت و جلوت بندگان در ایذای پیامبر؛
- چگونگی ارتباط محارم و غیر محارم با همسران پیامبر (ص).
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِن تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً (54) لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلاَ نِسَائِهِنَّ وَلاَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَاتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً (55) إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً (56) إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً (57) وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً (58)﴾
تسلیت به مناسبت رحلت یکی از فقها
قبل از بحث, رحلت عالِم ربّانی حضرت آیت الله آقای سیّد عزّالدین حسینی زنجانی را به پیشگاه ولیّ عصر و مراجع و رهبر معظّم انقلاب و حوزهها تسلیت عرض میکنیم امیدواریم خدای سبحان این عالِم ربّانی را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرماید بیت مکرّمش را همچنان محفوظ و آقازاده گرامیشان را همچنان محترم نگه بدارد به شاگردانی که از علوم ایشان استفاده کردند هم تسلیت عرض میکنیم به حوزههای علمیه مخصوصاً حوزه علمیه بزرگ و باعظمت خراسان تعزیت عرض میکنیم امیدواریم خدای سبحان همه علما را با اولیای الهی محشور بفرماید و علما و اساتید و فضلای زنده را هم مورد تأیید خود قرار بدهد!
بیان احکام و فضایل مشترک بین مؤمنین و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند نکته مربوط به آیات قبل اشاره بشود تا به بحث فعلی برسیم در این سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» احکام مشترکی بین پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست و احکام خاصی, آن احکام مشترک که مربوط به مسائل خانوادگی و حلیّت و حرمت همسران متعدّد یا غیر متعدّد است بیان فرمود آن فضایل مشترکی هم که بین مؤمنین و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است آن را هم ذکر فرمود آن احکام فقهی که قسمت مهمّش گذشت مربوط به حلیّت و حرمت همسرهای مشخص بود آن تکریم و اجلال مشترکی که بین پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست همان مسئله صلوات است در مسئله صلوات در آیه 43 ملاحظه فرمودید که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ خداوند و ملائکه خدا بر شما صلوات میفرستند خب یک مؤمن میتواند به جایی برسد که خدا بر او صلوات بفرستد و ملائکه خدا هم بر او صلوات بفرستند همین معنای مشترک را در آیه 56 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ منتها نحوه تعبیر فرق میکند که مقداری اشاره شد, مقداری هم در شرح کوتاه آیه 56 خواهیم گفت.
بررسی ادبی مقصود از ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ...﴾
مسئله آیه 52 که فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ گرچه کلمه ﴿بَعْدُ﴾ ظرف است و مفهوم ندارد ولی چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی از این به بعد زنها بر شما حلال نیست ﴿النِّسَاءُ﴾ مطلق است نمیشود گفت منظور از این ﴿النِّسَاءُ﴾ همان ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾[1] و مانند آن است چون آنها مطلقا حراماند چه بر پیغمبر چه بر غیر پیغمبر, چه قبل از این حکم و چه بعد از این حکم یعنی بعد از اینکه در آیه پنجاه فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾[2] بعد از آن ﴿أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ از این به بعد هیچ زنی بر شما حلال نیست چون این ﴿بَعْدُ﴾ در مقام تحدید است مفهوم دارد (یک) و نمیشود گفت منظور از این الف و لام در ﴿النِّسَاءُ﴾ الف و لام عهد است و آن نساء معهود است زیرا آن نساء یعنی امّهات و اخوات و امثال ذلک حراماند چه بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه بر غیر پیغمبر, چه قبل از این ﴿أَحْلَلْنَا﴾ چه بعد از این ﴿أَحْلَلْنَا﴾ نمیشود گفت از این به بعد آن زنها بر شما حلال نیستند آن زنها که محارماند مطلقا حراماند چه قبل از ﴿أَحْلَلْنَا﴾ چه بعد از ﴿أَحْلَلْنَا﴾.
بررسی دو قول در تفسیر «تبدّل» در آیه ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ...﴾
مطلب دیگر ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾[3] این یا کار جاهلیّت است که زنی را با زن دیگر مبادله میکردند با حفظ زوجیّت که خب یک کار جاهلی بود همیشه حرام بود هم بر پیامبر هم بر غیر پیامبر این را میشود گفت اما تبدیل بکنی یعنی این زنها را تبدیل بکنی به زنی که جزء محارم توست که حرمت ذاتی دارد این هم تکرار آن توهّم قبلی است که ما بگوییم منظور از این ﴿النِّسَاءُ﴾ یعنی همان محرّمات ذاتی این اولاً تکرار آن میشود و ثانیاً این تبدیل, دلیل میخواهد که ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ یعنی نمیتوانی این همسرها را رها کنی زنهایی را بگیری که حرمت ذاتی دارند این تقیید هم وجهی ندارد, بنابراین راهی که مرحوم شیخ طوسی و بعد امینالاسلام و اینها طی کردند[4] راه خوبی است.
دلیل ردّ قول به نسخ آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾
برخیها نقل کردند که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیش از آن مقدار زن حلال شد یعنی این آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ نسخ شده است[5] خب نسخ آیه به وسیله آیه دیگر ممکن است گرچه نسخ از نظر ذات اقدس الهی بازگشتش به تخصیص ازمانی است نسخ مصطلح درباره خدا فرض ندارد نسخ مصطلح این است که قانونی را انسان وضع بکند از آیندهاش باخبر نیست بعد در موقع اجرا معلوم میشود با مشکلاتی روبهروست این قانون را نسخ میکند یک قانون دیگر تصویب میکند این معنا برای خدای سبحان فرض ندارد. نسخ در شریعت, بازگشتش به تخصیص ازمانی است مثل پزشک ماهری که میداند این بیمار را در ظرف این شش ماه باید معالجه کند ماه اول باید این کپسولها را بدهد ماه دوم آن قرصها را بدهد ماه سوم آن شربتها را بدهد ماه چهارم آن آمپولها را بدهد اول که نسخه مینویسد این بیمار خیال میکند که داروی شفابخش همین است وقتی که ماه دوم عوض کرد او خیال میکند نظر دکتر عوض شد در حالی که نظر دکتر حاذق از همان اول مراحل شش ماهه بود نسخ درباره کسی که عالِم به عواقب امور است بازگشتش به تخصیص ازمانی است. به هر تقدیر برخیها گفتند این آیه نسخ شده است خب این دلیل میخواهد روایت که نمیتواند ناسخ آیه باشد فرمایش مرحوم شیخ طوسی این است که برخیها گفتند این آیه نسخ شده است و بیش از اینها برای آن حضرت جایز است و این مذهب اکثر فقهای عامه است در روایات ما هم هست[6] اما به این روایات فتوا ندادند خیلی از روایاتی است که انسان نمیفهمد و علمش را به اهلش واگذار میکند وقتی صریح قرآن این است که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ ما نمیتوانیم بگوییم که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی آن زنهایی که جزء محرّماتاند حراماند خب آن زنها قبلاً حرام بودند الآن هم حراماند بعداً هم حراماند دیگر قید ﴿بَعَدُ﴾ برای چیست؟
مفهوم ﴿بَعْدُ﴾ در آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾
پرسش:... پاسخ: ﴿بَعْدُ﴾ مفهوم دارد یعنی قبلاً نبود الآن هست اگر ﴿بَعْدُ﴾ ظرف است و در مقام تحدید است مفهوم دارد وقتی مفهوم داشت مثل ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[7] این ﴿بَعْدُ﴾ جایی که در مقام تحدید باشد مفهوم دارد معنای تحدید همین است ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی از این به بعد حکم همین است نه اینکه آن زنهایی که جزء محارم بودند بر تو حراماند آن زنها قبلاً هم حرام بودند ﴿لا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ ما باید یک قید خودمان اضافه بکنیم یعنی نمیتوانی این زن را تبدیل بکنی و یکی از آن محارمی که حرمت ذاتی دارند بگیری مثلاً دختر را رها بکنی و مادرش را بگیری این تفسیری است که نه عقل میپذیرد نه نقل تأیید میکند. راهی که شیخ طوسی و بعد به دنبالش مرحوم امینالاسلام طی کردند این نیست که انسان به آن روایت عمل بکند بگوید اینها نسخ شده است نسخ, دلیل میخواهد این یک قرن اول بالأخره روی قرآن کار کردند یا نه, مهمترین تفسیر که ما میتوانیم به آن مراجعه بکنیم تبیان مرحوم شیخ طوسی است و بعد تفسیر دیگران, یعنی بارها به عرضتان رسید که زعیم حوزه علمیه مکه عبداللهبنعباس بود زعیم حوزه علمیه مدینه ابیّبنکعب بود زعیم حوزه علمیه عراق عبداللهبنمسعود بود حرفی که شیخ طوسی نقل میکند در ذیل این آیه مهم آمده میگوید ابنعباس اینطور گفته, ابیّبنکعب اینطور گفته, ابنزید اینطور گفته, این سه قول را ایشان نقل میکند بعد امینالاسلام هم در مجمعالبیان به جای اینکه بگوید ابنعباس و ابیبنکعب و اینها میگوید «قیل, قیل, قیل» این اول و آخر تفسیر! اگر دست ما برای قرن اول باز بود حرفی برای گفتن داشتیم اینچنین نیست که نگفته باشند منتها باید تلاش و کوشش کرد پیدا کرد در این صد سال چیزی که از اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است آنها ارزیابی بشود اگر ما روایاتی میداشتیم حوزههای علمیه میداشتیم زعمایی میداشتیم که سلمانها و ابوذرها و مقدادها و حجربنعدیها(رضوان الله علیهم) بودند بالأخره دست ما باز بود اما اینجا شما میبینید مهمترین حرفی که مرحوم شیخ طوسی نقل میکند از عبداللهبنعباس است بعد از ابیّبنکعب است خب تازه آنها هم اینطور نگفتند, از عایشه نقل میکند که برای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج بیش از آن مقداری که بود جایز بود و میتوانست,[8] خب محال نیست ولی دلیل میخواهد به هر تقدیر این ﴿بَعْدُ﴾ چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی از این به بعد دیگر زنها بر شما حلال نیست معلوم میشود نسبت به آن ﴿أَحْلَلْنَا﴾ است.
ناسازگاری نسبت ناروای طلاق به امام حسن مجتبی(علیه السلام) با آیه تطهیر
اما مطلبی که مربوط به طلاق از وجود مبارک امام حسن(سلام الله علیه) سؤال شده است آن میدانید که تام نیست خیلی هم دفاع کردند آنها که درباره وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) سخن گفتند که آن بیت, منزّه از این «أبغض الحلال» است برخی از علما در گذشته توجیه میکردند میگفتند چون جنگها فراوان بود شهادتها فراوان بود همسران بسیار زیادی از شهدا به جا ماندند کسی با اینها ازدواج نمیکرد ولی نام مبارک حسنبنعلی اگر روی اینها بود حاضر بودند با اینها ازدواج کنند حضرت اینها را عقد میکرد بدون مِساس بعد اینها را رها میکرد یعنی طلاق میداد تا بتوانند ازدواج کنند این یکی از توجیهات مربوط به آن روایات است بارها به عرضتان رسید که ما محکماتی داریم که این محمکات, حاکم بر همه تفاسیر است در مسئله توحید, محکمترین آیه ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾[9] است اگر آیهای, روایتی درباره ذات اقدس الهی مطلبی دارد که این با عظمت ربوبی آن سازگار نیست با حقیقت نامتناهی آن سازگار نیست شبیه برخی از موجودات ممکن بشود این ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ بر آن حاکم است درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾[10] را داریم اگر چیزی مخالف با عظمت خُلقی آن حضرت باشد باید توجیه بشود درباره اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) آن جلال و شکوه آیه تطهیر را داریم اگر چیزی با این عظمت و جلال و شکوه طهارت و قداست و نزاهت این بیت سازگار نباشد باید توجیه کنیم محکم یعنی محکم, این محکمات که دست ما باشد دیگر به دنبال متشابهات نمیرویم همین مرحوم کلینی روایات تحریف قرآن را ـ معاذ الله ـ نقل کرده اما مگر کسی به آن عمل میکند چندین آیه را ایشان میگوید ـ معاذ الله ـ جابهجا شده مگر کسی به آن عمل میکند باید توجیه کرد فرمایش مرحوم کلینی را بررسی کرد اینچنین نیست که هر چه ایشان فرمودند بدون توجیه, بدون کم و زیاد, بدون مطلق و مقیّد, بدون عام و خاص, بدون تقدیم احدهما بر دیگری عمل کرد.
ضرورت سنجش نسبتهای ناروای به پیامبر و اهل بیت با محکمات وجود اینها
پرسش:... پاسخ: بله وقتی خُلق عظیم شد یعنی خدای سبحان [اخلاق او را عظیم قرار داد], مُلک عظیم معنایش مشخص است اما وقتی خدای سبحان درصدد مدحش باشد که تو دارای اخلاق عظیمی آن با عصمت همراه است با قداست همراه است اگر کسی در قلبش ـ معاذ الله ـ گرایشی به همسر نامحرم داشته باشد که دارای خُلق عظیم نیست پس آنچه در ماجرای همسر زید گفتند,[11] میشود ناروا.
پرسش:... پاسخ: بله خب, یک وقت جَبل عظیم هم گفتند, دندان عظیم هم میگویند, میگویند در جهنم, دندان کفار و منافقان عظیم خواهد بود[12] مثل کوه احد بزرگ میشود هر جا باید ببینیم آن موصوفش چیست صفتِ عظمت به اعتبار آن موصوف, جلال و شکوه پیدا میکند اگر گفتند درخت عظیم, اگر گفتند کوه عظیم این بر خلاف روح عظیم است بر خلاف اخلاق عظیم است. بنابراین این عظمت که وصف است در سایه موصوف, جلال و شکوه پیدا میکند آن وقت که دست ما پر است درباره اهل بیت, عصمت داریم, درباره حضرت پیغمبر گذشته از عصمت, خُلق عظیم داریم درباره ذات اقدس الهی ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ داریم آن وقت هر مطلبی چه در آیه چه در روایت راجع به ذات اقدس الهی باشد ولی با ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ هماهنگ نباشد باید توجیه بشود درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد با ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ هماهنگ نباشد باید توجیه بشود درباره اهل بیت(علیهم السلام) باشد با طهارت و نزاهت و قداست این بیت مکرّم همراه نباشد باید توجیه بشود.
علم خدا به خلوت و جلوت بندگان در ایذای پیامبر
فرمود برخیها درصدد ایذای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند از نظر ازدواج با همسران او بعد از رحلت آن حضرت. فرمود چه درونتان باشد چه در بیرونتان باشد چه اظهار بکنید چه اظهار نکنید خدا میداند در بخشهایی از قرآن کریم خدا را به عنوان رقیب معرفی کرد در آیات دیگر خدای سبحان فرمود هر کاری که شما میکنید در مَشهد ما هستید همین که میخواهید وارد کار بشوید در مشهد ما هستید ما شاهدیم, حاضریم ﴿وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾[13] همین که میخواهید وارد بشوید ما میبینیم این خداست لذا میفرماید نه تنها خود ما هستیم و همه جا حضور داریم خود ما هم مینویسیم ﴿سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ﴾[14] نه تنها ما حاضریم و مینویسیم ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾[15] نه تنها ﴿کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ است ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾,[16] ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ هر دو صفت یک فرشته است هم فرشته راست, هم فرشته چپ, هم فرشته راست رقیبِ عتید است نه «رقیبٌ» و «عَتید» رقیب مستعد و آماده, عَتید یعنی آماده, هم فرشته راست که مسئول نوشتن حسنات است رقیبی است عَتید هم فرشته چپ که مسئول نوشتن سیّئات است رقیبی است عتید ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ پس ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ هست ﴿کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ هست بعد ﴿سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ﴾ هست ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾[17] است ﴿وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾ هست اینجا هم فرمود چه اظهار چه اخفا برای ما خلوت و جلوت شما یکی است اینکه گفته شد ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[18] نه یعنی غیبی هست و شهادتی هست و خدا به غیب عالِم است این ارشاد به نفی موضوع است چون علم, به غیب تعلّق نمیگیرد بله, آنچه برای ما غیب است و ما از آن خبر نداریم مشهود خداست وگرنه غیب بما انّه غیب تحت علم قرار نمیگیرد علم یعنی کشف, علمِ یعنی شهود, علم یعنی حضور, علم یعنی ظهور, غایب بما انّه غایب معلوم نخواهد بود اینکه فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾ یعنی «لا غیب عنده» نه اینکه غیب هست و او به غیب علم دارد این ارشاد به نفی موضوع است لذا فرمود چه اظهار بکنید چه اخفا بکنید مشهود ماست در بیان نورانی حضرت امیر هم این بود فرمود: «خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ»[19] فرمود آنچه در درون دارید درون شما برای او مثل بیرون است خب اگر این است اگر خلوتِ ما, جلوت اوست پس ما نسبت به خدا درونی نداریم درون و بیرون ما نسبت به خدا یکسان است ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾[20] هم که بالای سر همه اینها هست فرمود: ﴿إِن تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً﴾ این کبرای مسئله و آن هم صغرای مسئله, اگر این کار را انجام بدهید اینها شیء است (یک) خدا ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً﴾ است (دو) پس به اینها علیم است (سه) نتیجه محذوف است و صغرا و کبرا مذکورند.
چگونگی ارتباط محارم و غیر محارم با همسران پیامبر
فرمود حالا که آیه حجاب نازل شد ﴿إِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتاعاً﴾ اگر چیزی خواستید ﴿فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾[21] وقتی آیه نازل شد خب دیگران عرض کردند که اگر محارم اینها هم بخواهند با اینها صحبت بکنند آنها هم باید ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد فرمود نه, ﴿لاَ جُنَاحَ عَلَیهِنَّ﴾ اینها میتوانند با همسران پیامبر چون محرم اینها هستند دیدار داشته باشند گفتگو بکنند و مانند آن ولی اینکه فرمود: ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ زنها هم باید بدانند که در مجالس جشن یا غیر جشن اگر یک زن دیگری را دیدند که از اینها با جمالتر است حق ندارند جمال و زیبایی آن زن را برای همسرشان نقل بکنند برای اینکه اگر اَعمام را نفرمود و اگر اخوال را نفرمود به همین مناسبت که مبادا برای بچههایشان نقل بکنند زنها هم حق ندارند که زیبایی زنی را برای همسر خودشان نقل بکنند ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانِهِنَّ﴾ هم همینطور است.
بیان احکام و فضایل مشترک و مختصّ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
پرسش:... پاسخ: اگر در خیابان و اینها باشد همان کافی است اما اگر در منزل در بیت بود چون آیه در کنار بیتالنبی است آیه 53 این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ﴾ اگر آنجا خواستید وارد بشوید این باید ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد پشت پرده باشد که نهایت صیانت محفوظ باشد اما حالا در غیر بیت بود همان چادر که باشد کافی است.
پرسش: بیت شامل دانشگاه و اینها هم میشود؟
پاسخ: نه, آنها جزء اماکن عمومی است. اینها مشترکات بود در احکام فقهی حالا مشترکات در افاضههای الهی هم هست اگر مشترکات در احکام الهی بود و مشترکات فیض الهی را هم بازگو میکند چه اینکه در آیه پنجاه فرمود حکم مؤمنان را هم ما قبلاً گفتیم که ﴿قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ﴾ این را ما گفتیم, معلوم میشود که حکم فقهی مشترک و حکم فقهی مختص, هر دو را بیان کرد اما حکم کلامی و افاضههای مشترک و افاضههای مختص را در این دو آیه بیان میکند افاضه مشترک این است که اصلِ صلوات را ذات اقدس الهی برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و برای مؤمنین قرار داد در آیه 43 فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ در آیه 56 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ اما مختص بودن, در جریان مختص ذات اقدس الهی همه فرشتهها را به خدمت خودشان آوردند با یک فعل که به صورت دستهجمعی است بر حضرت تصلیه دارند فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ عطف مفرد بر مفرد است نه عطف جمله بر جمله اما درباره مؤمنین در آیه 43 عطف جمله بر جمله است ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام شد ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ یعنی «و ملائکته یصلّون علیکم» عطف جمله بر جمله است دیگر اینچنین نیست که در هنگام تصلیه, فرشتهها در خدمت ذات اقدس الهی با این جلال و شکوه بر کسی صلوات بفرستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ هم «یصلّون علیکم» این هم جمله دوم است که فعلش محذوف است اما درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾.
علت نهی قرائت ابتر صلوات
منتها روایاتی که از ائمه(علیهم السلام) رسید و ائمه، عِدل قرآن کریماند وضع اهل بیت(علیهم السلام) طوری شد که در حدّ وجود مبارک پیغمبر مورد تصلیه هستند ما همانطوری که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تصلیه داریم بر اهل بیت هم تصلیه داریم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ﴾ این کار شد, در روایات ما که ائمه، عِدل قرآن کریماند فرمودند برای اینکه صلواتتان ابتر نشود هرگز نگویید «اللهم صلّ علی محمد» بلکه بگویید «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»[22] و در دعاها هم به خدا عرض میکنیم خدایا تو که بر پیامبر صلوات فرستادی بر پیامبر و آل او صلوات بفرست «کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم»[23] اینکه میگوییم «کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم» انبیای بعدیاند یعنی اسحاق است, یعقوب است, اسماعیل است و مانند آن, اهل بیت هم به منزله انبیای قبلیاند اگر بر ابراهیم و آلابراهیم صلوات میفرستی بر پیامبر و آل پیامبر هم که گرچه نبی نیستند اما به منزله انبیای قبلیاند درود بفرست ما هم همین عرض ادب را داریم میگوییم خدایا بر پیامبر و آل پیامبر درود بفرست همانطوری که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی.
تفاوت صلوات خداوند بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
پس غرض این است که آن صلواتی که خدای سبحان برای وجود مبارک حضرت میفرستد با صلواتی که برای ما میفرستد خیلی فرق دارد معلوم نیست صلواتی که بر مؤمنین میفرستد در کدام مقطع است اما در آنجا معلوم است که در حدّ بالایی است که فرشتهها که حامل عرش یا غیر حامل عرشاند اینها در صحابت ذات اقدس الهیاند اینطور است اما آن صلواتی که شامل حال ما میشود چون خدا به تعبیر نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه فرمود: «الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ»[24] فیض خدا یعنی فصل سوم, مقام فعل خدا نه مقام ذات و نه مقام اکتناه صفات ذاتی, در مقام فعل این فعل درجاتی دارد او همانطوری که عرش را اداره میکند فرش را هم اداره میکند اگر عرش را اداره میکند فرش را اداره میکند قرآن را نازل میکند باران را هم نازل میکند این درجات فعل فرق میکند آن صلواتی که بر مؤمن میفرستد آن کاری که خدا نسبت به مؤمن دارد برای کدام مرحله است این به درجاتی ایمان مؤمنان وابسته است اینچنین نیست که اگر گفته شد خدا بر شما صلوات میفرستد یعنی در مرحله خیلی بالا صلوات بفرستد حالا تا مؤمن چه کسی باشد اگر «جَلیس مَن ذکرنی»[25] است او ﴿مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾ است, اگر مؤمن بر اساس ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾[26] بعضیها یک درجه دارند که این درجهای که تمییز است محذوف است بعضی چند درجه دارند که این درجاتی که تمییز است مذکور است «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ درجةً» که محذوف است ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ که مذکور است این مذکور, دلیل آن محذوف است مؤمنِ بیعلم یک درجه دارد مؤمنِ باعلم چندین درجه دارد این جملهها فرق میکند این تمییزها هم فرق میکند ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ چقدر؟ «درجةً» وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ چقدر؟ ﴿دَرَجَاتٍ﴾ این ﴿دَرَجَاتٍ﴾ که جمع است تمییز جمله دوم است و تمییز جمله اول که مفرد است و نکره است محذوف است به قرینه تمییز جمله دوم. خب اینچنین نیست کسی که یک درجه دارد خدا بر او آنچنان صلوات بفرستد که برای مؤمن عالِمی که دارای درجات است بنابراین درباره صلوات بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما دو شاهد داریم که آن اوج صلوات است یکی همراهی فرشتههای حامل عرش و امثال ذلک نسبت به خدای سبحان, یکی اینکه در حدّی است که فرشتههای حامل عرش درود میفرستند پس با هم بودن (یک) درجه صلوات هم (دو) مشخص است اما درباره مؤمنان نه با هماند که ملائکه در خدمت ذات اقدس الهی باشند نه ما قرینه داریم که این صلوات از کجا نازل میشود از کدام مرحله نازل میشود از کدام نشئه به ما میرسد این به درجات ایمانی مؤمنان وابسته است.
تفاوت کلام خدا با بندگان در بیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)
پرسش: بنابراین با این تعبیر حضرتعالی معلوم میشود که سلام خدا از ناحیهٴ الفاظ نیست.
پاسخ: خب بله آن فیض است در بیان نورانی حضرت امیر هم قبلاً خواندیم فرمود اصلاً کلام خدا صوتی نیست که شنیده بشود یا مثل کَندن یا کوبیدنی نیست که صدایی داشته باشد مَقروع باشد «لاَ بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لاَ بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ»[27] از آن قبیل نیست.
لعنت خداوند بر ایذاء و اهانتکنندگان به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
خیلی از منافقین بودند یا در صدد ایذای بیت نبوّت بودند یا در صدد این بودند که ـ معاذ الله ـ تهمتی به حضرت بزنند یا در صدد این بودند که بعد از رحلت حضرت با همسرشان ازدواج بکنند یک دهنکجی به بیت نبوّت بکنند فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ یعنی اینها در حقیقت اگر چنین کاری ـ خدای ناکرده ـ بخواهند بکنند دارند درصدد ایذای خدا برمیآیند ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ اینها ملعون دنیا و آخرت هستند ملعون یعنی مطرود, ملعون دنیا و آخرت هستند و منفورند, تحقیر شدهاند, توهین شدهاند و خدای سبحان عذاب اهانتباری را برای آنها آماده کرده.
شمول عذاب روحانی و جسمانی برای ایذاءکنندگان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
ملاحظه فرمودید عذاب یک قسمت جسمانی است که مربوط به بدن است فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[28] این عذاب جسمانی است که مربوط به بدن است اما یک سلسله عذابهایی است که مربوط به روح است این کسی که درصدد اهانت بیت نبوّت است این روح پلیدی دارد این تنها با سوخت و سوز بدن, کیفر نمیبیند این روحش باید عذاب ببیند عذاب روحی در خِزی و رسوایی است یعنی موهون بودن, خوار و زبون بودن, فرومایه شدن, پَست شدن در قیامت که فرمود: ﴿عَذَابَ الْهونِ﴾[29] یا ﴿عَذَاباً مُهِیناً﴾ یا ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾[30] این همان عذاب روحی است اگر ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾[31] ـ معاذ الله ـ اینگونه از آتشها از دل برمیآید معلوم میشود عذاب روحانی است آن عذابی که سوخت و سوز است پوست و گوشت و اینها را میسوزاند البته عذاب جسمانی است این عذاب مهین است.
نتیجه ایذاء مؤمن حمل بدون حمّال بار سنگین در قیامت
مشترکاتی که ذات اقدس الهی برای مؤمنین و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر فرمود, هم در بحث حکم فقهی است (یک) هم در بحث کلامی, حکم فیض است (دو) هم در بحثهای سیاسی, اجتماعی, اخلاقی است (سه) فرمود ایذای پیامبر و بیت نبوّت آن مشکل را دارد ﴿وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾ آدم کاری بکند آبروی برادر مؤمن, آبروی خواهر مؤمن را ببرد ﴿بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً﴾ این یک بار سنگینی را دارد احتمال میکنند یعنی این بار را باید بِکَشند حمل بکنند اینکه ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾[32] این است چه کسی میتواند آن بار سنگین را حمل بکند باید این بار سنگین را حمل بکنند حمل کردن این بار سنگین هم مقدور نیست خودشان باید حمل بکنند باربر هم نیست ﴿کَلَّا لاَ وَزَرَ﴾[33] وَزر یعنی باربر, کسی وسیله داشته باشد بارِ کسی را ببرد نیست این بارِ سنگین را خود او باید ببرد که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ نساء, آیهٴ 23.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 50.
[3] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 52.
[4] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص355 و 356; مجمعالبیان, ج8, ص575 و 576.
[5] . ر.ک: مجمعالبیان, ج8, ص576.
[6] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص356.
[7] . سورهٴ نساء, آیهٴ 165.
[8] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص356.
[9] . سورهٴ شوری, آیهٴ 11.
[10] . سورهٴ قلم, آیهٴ 4.
[11] . جامعالبیان فی تفسیر القرآن, ج22, ص10.
[12] . حق الیقین(علامه مجلسی)، ص382.
[13] . سورهٴ یونس, آیهٴ 61.
[14] . سورهٴ مریم, آیهٴ 79.
[15] . سورهٴ انفطار, آیات 10 ـ 12.
[16] . سورهٴ ق, آیهٴ 18.
[17] . سورهٴ بقره, آیهٴ 282.
[18] . سورهٴ انعام, آیهٴ 73.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 199.
[20] . سورهٴ حدید, آیهٴ 4.
[21] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 53.
[22] . ر.ک: الکافی, ج2, ص495.
[23] . الامالی (شیخ صدوق), ص530.
[24] . الصحیفة السجادیة, دعای 47.
[25] . الکافی, ج2, ص496.
[26] . سورهٴ مجادله, آیهٴ 11.
[27] . نهجالبلاغه, خطبه 186.
[28] . سورهٴ نساء, آیهٴ 56.
[29] . سورهٴ انعام, آیهٴ 93; سورهٴ احقاف, آیهٴ 20.
[30] . سورهٴ مائده, آیهٴ 33.
[31] . سورهٴ همزه, آیات 6 و 7.
[32] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 13.
[33] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 11.
- تفاوت کلام خدا با بندگان در بیان امیرالمؤمنین (ع)؛
- علم خدا به خلوت و جلوت بندگان در ایذای پیامبر؛
- چگونگی ارتباط محارم و غیر محارم با همسران پیامبر (ص).
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِن تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً (54) لَا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلاَ أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلاَ نِسَائِهِنَّ وَلاَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَاتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً (55) إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً (56) إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً (57) وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً (58)﴾
تسلیت به مناسبت رحلت یکی از فقها
قبل از بحث, رحلت عالِم ربّانی حضرت آیت الله آقای سیّد عزّالدین حسینی زنجانی را به پیشگاه ولیّ عصر و مراجع و رهبر معظّم انقلاب و حوزهها تسلیت عرض میکنیم امیدواریم خدای سبحان این عالِم ربّانی را با انبیا و اولیای الهی محشور بفرماید بیت مکرّمش را همچنان محفوظ و آقازاده گرامیشان را همچنان محترم نگه بدارد به شاگردانی که از علوم ایشان استفاده کردند هم تسلیت عرض میکنیم به حوزههای علمیه مخصوصاً حوزه علمیه بزرگ و باعظمت خراسان تعزیت عرض میکنیم امیدواریم خدای سبحان همه علما را با اولیای الهی محشور بفرماید و علما و اساتید و فضلای زنده را هم مورد تأیید خود قرار بدهد!
بیان احکام و فضایل مشترک بین مؤمنین و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند نکته مربوط به آیات قبل اشاره بشود تا به بحث فعلی برسیم در این سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» احکام مشترکی بین پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست و احکام خاصی, آن احکام مشترک که مربوط به مسائل خانوادگی و حلیّت و حرمت همسران متعدّد یا غیر متعدّد است بیان فرمود آن فضایل مشترکی هم که بین مؤمنین و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است آن را هم ذکر فرمود آن احکام فقهی که قسمت مهمّش گذشت مربوط به حلیّت و حرمت همسرهای مشخص بود آن تکریم و اجلال مشترکی که بین پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست همان مسئله صلوات است در مسئله صلوات در آیه 43 ملاحظه فرمودید که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ خداوند و ملائکه خدا بر شما صلوات میفرستند خب یک مؤمن میتواند به جایی برسد که خدا بر او صلوات بفرستد و ملائکه خدا هم بر او صلوات بفرستند همین معنای مشترک را در آیه 56 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ منتها نحوه تعبیر فرق میکند که مقداری اشاره شد, مقداری هم در شرح کوتاه آیه 56 خواهیم گفت.
بررسی ادبی مقصود از ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ...﴾
مسئله آیه 52 که فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ گرچه کلمه ﴿بَعْدُ﴾ ظرف است و مفهوم ندارد ولی چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی از این به بعد زنها بر شما حلال نیست ﴿النِّسَاءُ﴾ مطلق است نمیشود گفت منظور از این ﴿النِّسَاءُ﴾ همان ﴿حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ﴾[1] و مانند آن است چون آنها مطلقا حراماند چه بر پیغمبر چه بر غیر پیغمبر, چه قبل از این حکم و چه بعد از این حکم یعنی بعد از اینکه در آیه پنجاه فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ﴾[2] بعد از آن ﴿أَحْلَلْنَا لَکَ﴾ فرمود: ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ از این به بعد هیچ زنی بر شما حلال نیست چون این ﴿بَعْدُ﴾ در مقام تحدید است مفهوم دارد (یک) و نمیشود گفت منظور از این الف و لام در ﴿النِّسَاءُ﴾ الف و لام عهد است و آن نساء معهود است زیرا آن نساء یعنی امّهات و اخوات و امثال ذلک حراماند چه بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه بر غیر پیغمبر, چه قبل از این ﴿أَحْلَلْنَا﴾ چه بعد از این ﴿أَحْلَلْنَا﴾ نمیشود گفت از این به بعد آن زنها بر شما حلال نیستند آن زنها که محارماند مطلقا حراماند چه قبل از ﴿أَحْلَلْنَا﴾ چه بعد از ﴿أَحْلَلْنَا﴾.
بررسی دو قول در تفسیر «تبدّل» در آیه ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ...﴾
مطلب دیگر ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾[3] این یا کار جاهلیّت است که زنی را با زن دیگر مبادله میکردند با حفظ زوجیّت که خب یک کار جاهلی بود همیشه حرام بود هم بر پیامبر هم بر غیر پیامبر این را میشود گفت اما تبدیل بکنی یعنی این زنها را تبدیل بکنی به زنی که جزء محارم توست که حرمت ذاتی دارد این هم تکرار آن توهّم قبلی است که ما بگوییم منظور از این ﴿النِّسَاءُ﴾ یعنی همان محرّمات ذاتی این اولاً تکرار آن میشود و ثانیاً این تبدیل, دلیل میخواهد که ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ یعنی نمیتوانی این همسرها را رها کنی زنهایی را بگیری که حرمت ذاتی دارند این تقیید هم وجهی ندارد, بنابراین راهی که مرحوم شیخ طوسی و بعد امینالاسلام و اینها طی کردند[4] راه خوبی است.
دلیل ردّ قول به نسخ آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾
برخیها نقل کردند که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیش از آن مقدار زن حلال شد یعنی این آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ نسخ شده است[5] خب نسخ آیه به وسیله آیه دیگر ممکن است گرچه نسخ از نظر ذات اقدس الهی بازگشتش به تخصیص ازمانی است نسخ مصطلح درباره خدا فرض ندارد نسخ مصطلح این است که قانونی را انسان وضع بکند از آیندهاش باخبر نیست بعد در موقع اجرا معلوم میشود با مشکلاتی روبهروست این قانون را نسخ میکند یک قانون دیگر تصویب میکند این معنا برای خدای سبحان فرض ندارد. نسخ در شریعت, بازگشتش به تخصیص ازمانی است مثل پزشک ماهری که میداند این بیمار را در ظرف این شش ماه باید معالجه کند ماه اول باید این کپسولها را بدهد ماه دوم آن قرصها را بدهد ماه سوم آن شربتها را بدهد ماه چهارم آن آمپولها را بدهد اول که نسخه مینویسد این بیمار خیال میکند که داروی شفابخش همین است وقتی که ماه دوم عوض کرد او خیال میکند نظر دکتر عوض شد در حالی که نظر دکتر حاذق از همان اول مراحل شش ماهه بود نسخ درباره کسی که عالِم به عواقب امور است بازگشتش به تخصیص ازمانی است. به هر تقدیر برخیها گفتند این آیه نسخ شده است خب این دلیل میخواهد روایت که نمیتواند ناسخ آیه باشد فرمایش مرحوم شیخ طوسی این است که برخیها گفتند این آیه نسخ شده است و بیش از اینها برای آن حضرت جایز است و این مذهب اکثر فقهای عامه است در روایات ما هم هست[6] اما به این روایات فتوا ندادند خیلی از روایاتی است که انسان نمیفهمد و علمش را به اهلش واگذار میکند وقتی صریح قرآن این است که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ ما نمیتوانیم بگوییم که ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی آن زنهایی که جزء محرّماتاند حراماند خب آن زنها قبلاً حرام بودند الآن هم حراماند بعداً هم حراماند دیگر قید ﴿بَعَدُ﴾ برای چیست؟
مفهوم ﴿بَعْدُ﴾ در آیه ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾
پرسش:... پاسخ: ﴿بَعْدُ﴾ مفهوم دارد یعنی قبلاً نبود الآن هست اگر ﴿بَعْدُ﴾ ظرف است و در مقام تحدید است مفهوم دارد وقتی مفهوم داشت مثل ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[7] این ﴿بَعْدُ﴾ جایی که در مقام تحدید باشد مفهوم دارد معنای تحدید همین است ﴿لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ﴾ یعنی از این به بعد حکم همین است نه اینکه آن زنهایی که جزء محارم بودند بر تو حراماند آن زنها قبلاً هم حرام بودند ﴿لا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ ما باید یک قید خودمان اضافه بکنیم یعنی نمیتوانی این زن را تبدیل بکنی و یکی از آن محارمی که حرمت ذاتی دارند بگیری مثلاً دختر را رها بکنی و مادرش را بگیری این تفسیری است که نه عقل میپذیرد نه نقل تأیید میکند. راهی که شیخ طوسی و بعد به دنبالش مرحوم امینالاسلام طی کردند این نیست که انسان به آن روایت عمل بکند بگوید اینها نسخ شده است نسخ, دلیل میخواهد این یک قرن اول بالأخره روی قرآن کار کردند یا نه, مهمترین تفسیر که ما میتوانیم به آن مراجعه بکنیم تبیان مرحوم شیخ طوسی است و بعد تفسیر دیگران, یعنی بارها به عرضتان رسید که زعیم حوزه علمیه مکه عبداللهبنعباس بود زعیم حوزه علمیه مدینه ابیّبنکعب بود زعیم حوزه علمیه عراق عبداللهبنمسعود بود حرفی که شیخ طوسی نقل میکند در ذیل این آیه مهم آمده میگوید ابنعباس اینطور گفته, ابیّبنکعب اینطور گفته, ابنزید اینطور گفته, این سه قول را ایشان نقل میکند بعد امینالاسلام هم در مجمعالبیان به جای اینکه بگوید ابنعباس و ابیبنکعب و اینها میگوید «قیل, قیل, قیل» این اول و آخر تفسیر! اگر دست ما برای قرن اول باز بود حرفی برای گفتن داشتیم اینچنین نیست که نگفته باشند منتها باید تلاش و کوشش کرد پیدا کرد در این صد سال چیزی که از اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است آنها ارزیابی بشود اگر ما روایاتی میداشتیم حوزههای علمیه میداشتیم زعمایی میداشتیم که سلمانها و ابوذرها و مقدادها و حجربنعدیها(رضوان الله علیهم) بودند بالأخره دست ما باز بود اما اینجا شما میبینید مهمترین حرفی که مرحوم شیخ طوسی نقل میکند از عبداللهبنعباس است بعد از ابیّبنکعب است خب تازه آنها هم اینطور نگفتند, از عایشه نقل میکند که برای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازدواج بیش از آن مقداری که بود جایز بود و میتوانست,[8] خب محال نیست ولی دلیل میخواهد به هر تقدیر این ﴿بَعْدُ﴾ چون در مقام تحدید است مفهوم دارد یعنی از این به بعد دیگر زنها بر شما حلال نیست معلوم میشود نسبت به آن ﴿أَحْلَلْنَا﴾ است.
ناسازگاری نسبت ناروای طلاق به امام حسن مجتبی(علیه السلام) با آیه تطهیر
اما مطلبی که مربوط به طلاق از وجود مبارک امام حسن(سلام الله علیه) سؤال شده است آن میدانید که تام نیست خیلی هم دفاع کردند آنها که درباره وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) سخن گفتند که آن بیت, منزّه از این «أبغض الحلال» است برخی از علما در گذشته توجیه میکردند میگفتند چون جنگها فراوان بود شهادتها فراوان بود همسران بسیار زیادی از شهدا به جا ماندند کسی با اینها ازدواج نمیکرد ولی نام مبارک حسنبنعلی اگر روی اینها بود حاضر بودند با اینها ازدواج کنند حضرت اینها را عقد میکرد بدون مِساس بعد اینها را رها میکرد یعنی طلاق میداد تا بتوانند ازدواج کنند این یکی از توجیهات مربوط به آن روایات است بارها به عرضتان رسید که ما محکماتی داریم که این محمکات, حاکم بر همه تفاسیر است در مسئله توحید, محکمترین آیه ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾[9] است اگر آیهای, روایتی درباره ذات اقدس الهی مطلبی دارد که این با عظمت ربوبی آن سازگار نیست با حقیقت نامتناهی آن سازگار نیست شبیه برخی از موجودات ممکن بشود این ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ بر آن حاکم است درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾[10] را داریم اگر چیزی مخالف با عظمت خُلقی آن حضرت باشد باید توجیه بشود درباره اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) آن جلال و شکوه آیه تطهیر را داریم اگر چیزی با این عظمت و جلال و شکوه طهارت و قداست و نزاهت این بیت سازگار نباشد باید توجیه کنیم محکم یعنی محکم, این محکمات که دست ما باشد دیگر به دنبال متشابهات نمیرویم همین مرحوم کلینی روایات تحریف قرآن را ـ معاذ الله ـ نقل کرده اما مگر کسی به آن عمل میکند چندین آیه را ایشان میگوید ـ معاذ الله ـ جابهجا شده مگر کسی به آن عمل میکند باید توجیه کرد فرمایش مرحوم کلینی را بررسی کرد اینچنین نیست که هر چه ایشان فرمودند بدون توجیه, بدون کم و زیاد, بدون مطلق و مقیّد, بدون عام و خاص, بدون تقدیم احدهما بر دیگری عمل کرد.
ضرورت سنجش نسبتهای ناروای به پیامبر و اهل بیت با محکمات وجود اینها
پرسش:... پاسخ: بله وقتی خُلق عظیم شد یعنی خدای سبحان [اخلاق او را عظیم قرار داد], مُلک عظیم معنایش مشخص است اما وقتی خدای سبحان درصدد مدحش باشد که تو دارای اخلاق عظیمی آن با عصمت همراه است با قداست همراه است اگر کسی در قلبش ـ معاذ الله ـ گرایشی به همسر نامحرم داشته باشد که دارای خُلق عظیم نیست پس آنچه در ماجرای همسر زید گفتند,[11] میشود ناروا.
پرسش:... پاسخ: بله خب, یک وقت جَبل عظیم هم گفتند, دندان عظیم هم میگویند, میگویند در جهنم, دندان کفار و منافقان عظیم خواهد بود[12] مثل کوه احد بزرگ میشود هر جا باید ببینیم آن موصوفش چیست صفتِ عظمت به اعتبار آن موصوف, جلال و شکوه پیدا میکند اگر گفتند درخت عظیم, اگر گفتند کوه عظیم این بر خلاف روح عظیم است بر خلاف اخلاق عظیم است. بنابراین این عظمت که وصف است در سایه موصوف, جلال و شکوه پیدا میکند آن وقت که دست ما پر است درباره اهل بیت, عصمت داریم, درباره حضرت پیغمبر گذشته از عصمت, خُلق عظیم داریم درباره ذات اقدس الهی ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ داریم آن وقت هر مطلبی چه در آیه چه در روایت راجع به ذات اقدس الهی باشد ولی با ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾ هماهنگ نباشد باید توجیه بشود درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد با ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ هماهنگ نباشد باید توجیه بشود درباره اهل بیت(علیهم السلام) باشد با طهارت و نزاهت و قداست این بیت مکرّم همراه نباشد باید توجیه بشود.
علم خدا به خلوت و جلوت بندگان در ایذای پیامبر
فرمود برخیها درصدد ایذای وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بودند از نظر ازدواج با همسران او بعد از رحلت آن حضرت. فرمود چه درونتان باشد چه در بیرونتان باشد چه اظهار بکنید چه اظهار نکنید خدا میداند در بخشهایی از قرآن کریم خدا را به عنوان رقیب معرفی کرد در آیات دیگر خدای سبحان فرمود هر کاری که شما میکنید در مَشهد ما هستید همین که میخواهید وارد کار بشوید در مشهد ما هستید ما شاهدیم, حاضریم ﴿وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾[13] همین که میخواهید وارد بشوید ما میبینیم این خداست لذا میفرماید نه تنها خود ما هستیم و همه جا حضور داریم خود ما هم مینویسیم ﴿سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ﴾[14] نه تنها ما حاضریم و مینویسیم ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾[15] نه تنها ﴿کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ است ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾,[16] ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ هر دو صفت یک فرشته است هم فرشته راست, هم فرشته چپ, هم فرشته راست رقیبِ عتید است نه «رقیبٌ» و «عَتید» رقیب مستعد و آماده, عَتید یعنی آماده, هم فرشته راست که مسئول نوشتن حسنات است رقیبی است عَتید هم فرشته چپ که مسئول نوشتن سیّئات است رقیبی است عتید ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ پس ﴿رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ هست ﴿کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ هست بعد ﴿سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ﴾ هست ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾[17] است ﴿وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾ هست اینجا هم فرمود چه اظهار چه اخفا برای ما خلوت و جلوت شما یکی است اینکه گفته شد ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾[18] نه یعنی غیبی هست و شهادتی هست و خدا به غیب عالِم است این ارشاد به نفی موضوع است چون علم, به غیب تعلّق نمیگیرد بله, آنچه برای ما غیب است و ما از آن خبر نداریم مشهود خداست وگرنه غیب بما انّه غیب تحت علم قرار نمیگیرد علم یعنی کشف, علمِ یعنی شهود, علم یعنی حضور, علم یعنی ظهور, غایب بما انّه غایب معلوم نخواهد بود اینکه فرمود: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾ یعنی «لا غیب عنده» نه اینکه غیب هست و او به غیب علم دارد این ارشاد به نفی موضوع است لذا فرمود چه اظهار بکنید چه اخفا بکنید مشهود ماست در بیان نورانی حضرت امیر هم این بود فرمود: «خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُهُ»[19] فرمود آنچه در درون دارید درون شما برای او مثل بیرون است خب اگر این است اگر خلوتِ ما, جلوت اوست پس ما نسبت به خدا درونی نداریم درون و بیرون ما نسبت به خدا یکسان است ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾[20] هم که بالای سر همه اینها هست فرمود: ﴿إِن تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً﴾ این کبرای مسئله و آن هم صغرای مسئله, اگر این کار را انجام بدهید اینها شیء است (یک) خدا ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً﴾ است (دو) پس به اینها علیم است (سه) نتیجه محذوف است و صغرا و کبرا مذکورند.
چگونگی ارتباط محارم و غیر محارم با همسران پیامبر
فرمود حالا که آیه حجاب نازل شد ﴿إِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتاعاً﴾ اگر چیزی خواستید ﴿فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾[21] وقتی آیه نازل شد خب دیگران عرض کردند که اگر محارم اینها هم بخواهند با اینها صحبت بکنند آنها هم باید ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد فرمود نه, ﴿لاَ جُنَاحَ عَلَیهِنَّ﴾ اینها میتوانند با همسران پیامبر چون محرم اینها هستند دیدار داشته باشند گفتگو بکنند و مانند آن ولی اینکه فرمود: ﴿نِسَائِهِنَّ﴾ زنها هم باید بدانند که در مجالس جشن یا غیر جشن اگر یک زن دیگری را دیدند که از اینها با جمالتر است حق ندارند جمال و زیبایی آن زن را برای همسرشان نقل بکنند برای اینکه اگر اَعمام را نفرمود و اگر اخوال را نفرمود به همین مناسبت که مبادا برای بچههایشان نقل بکنند زنها هم حق ندارند که زیبایی زنی را برای همسر خودشان نقل بکنند ﴿مَا مَلَکَتْ أَیْمَانِهِنَّ﴾ هم همینطور است.
بیان احکام و فضایل مشترک و مختصّ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
پرسش:... پاسخ: اگر در خیابان و اینها باشد همان کافی است اما اگر در منزل در بیت بود چون آیه در کنار بیتالنبی است آیه 53 این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ﴾ اگر آنجا خواستید وارد بشوید این باید ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد پشت پرده باشد که نهایت صیانت محفوظ باشد اما حالا در غیر بیت بود همان چادر که باشد کافی است.
پرسش: بیت شامل دانشگاه و اینها هم میشود؟
پاسخ: نه, آنها جزء اماکن عمومی است. اینها مشترکات بود در احکام فقهی حالا مشترکات در افاضههای الهی هم هست اگر مشترکات در احکام الهی بود و مشترکات فیض الهی را هم بازگو میکند چه اینکه در آیه پنجاه فرمود حکم مؤمنان را هم ما قبلاً گفتیم که ﴿قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ﴾ این را ما گفتیم, معلوم میشود که حکم فقهی مشترک و حکم فقهی مختص, هر دو را بیان کرد اما حکم کلامی و افاضههای مشترک و افاضههای مختص را در این دو آیه بیان میکند افاضه مشترک این است که اصلِ صلوات را ذات اقدس الهی برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و برای مؤمنین قرار داد در آیه 43 فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ در آیه 56 فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ اما مختص بودن, در جریان مختص ذات اقدس الهی همه فرشتهها را به خدمت خودشان آوردند با یک فعل که به صورت دستهجمعی است بر حضرت تصلیه دارند فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ﴾ عطف مفرد بر مفرد است نه عطف جمله بر جمله اما درباره مؤمنین در آیه 43 عطف جمله بر جمله است ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام شد ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ یعنی «و ملائکته یصلّون علیکم» عطف جمله بر جمله است دیگر اینچنین نیست که در هنگام تصلیه, فرشتهها در خدمت ذات اقدس الهی با این جلال و شکوه بر کسی صلوات بفرستند ﴿هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ﴾ این جمله تمام میشود ﴿وَمَلاَئِکَتُهُ﴾ هم «یصلّون علیکم» این هم جمله دوم است که فعلش محذوف است اما درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ﴾.
علت نهی قرائت ابتر صلوات
منتها روایاتی که از ائمه(علیهم السلام) رسید و ائمه، عِدل قرآن کریماند وضع اهل بیت(علیهم السلام) طوری شد که در حدّ وجود مبارک پیغمبر مورد تصلیه هستند ما همانطوری که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تصلیه داریم بر اهل بیت هم تصلیه داریم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ﴾ این کار شد, در روایات ما که ائمه، عِدل قرآن کریماند فرمودند برای اینکه صلواتتان ابتر نشود هرگز نگویید «اللهم صلّ علی محمد» بلکه بگویید «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد»[22] و در دعاها هم به خدا عرض میکنیم خدایا تو که بر پیامبر صلوات فرستادی بر پیامبر و آل او صلوات بفرست «کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم»[23] اینکه میگوییم «کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم» انبیای بعدیاند یعنی اسحاق است, یعقوب است, اسماعیل است و مانند آن, اهل بیت هم به منزله انبیای قبلیاند اگر بر ابراهیم و آلابراهیم صلوات میفرستی بر پیامبر و آل پیامبر هم که گرچه نبی نیستند اما به منزله انبیای قبلیاند درود بفرست ما هم همین عرض ادب را داریم میگوییم خدایا بر پیامبر و آل پیامبر درود بفرست همانطوری که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی.
تفاوت صلوات خداوند بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین
پس غرض این است که آن صلواتی که خدای سبحان برای وجود مبارک حضرت میفرستد با صلواتی که برای ما میفرستد خیلی فرق دارد معلوم نیست صلواتی که بر مؤمنین میفرستد در کدام مقطع است اما در آنجا معلوم است که در حدّ بالایی است که فرشتهها که حامل عرش یا غیر حامل عرشاند اینها در صحابت ذات اقدس الهیاند اینطور است اما آن صلواتی که شامل حال ما میشود چون خدا به تعبیر نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه سجادیه فرمود: «الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ»[24] فیض خدا یعنی فصل سوم, مقام فعل خدا نه مقام ذات و نه مقام اکتناه صفات ذاتی, در مقام فعل این فعل درجاتی دارد او همانطوری که عرش را اداره میکند فرش را هم اداره میکند اگر عرش را اداره میکند فرش را اداره میکند قرآن را نازل میکند باران را هم نازل میکند این درجات فعل فرق میکند آن صلواتی که بر مؤمن میفرستد آن کاری که خدا نسبت به مؤمن دارد برای کدام مرحله است این به درجاتی ایمان مؤمنان وابسته است اینچنین نیست که اگر گفته شد خدا بر شما صلوات میفرستد یعنی در مرحله خیلی بالا صلوات بفرستد حالا تا مؤمن چه کسی باشد اگر «جَلیس مَن ذکرنی»[25] است او ﴿مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾ است, اگر مؤمن بر اساس ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾[26] بعضیها یک درجه دارند که این درجهای که تمییز است محذوف است بعضی چند درجه دارند که این درجاتی که تمییز است مذکور است «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ درجةً» که محذوف است ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ که مذکور است این مذکور, دلیل آن محذوف است مؤمنِ بیعلم یک درجه دارد مؤمنِ باعلم چندین درجه دارد این جملهها فرق میکند این تمییزها هم فرق میکند ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ چقدر؟ «درجةً» وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ چقدر؟ ﴿دَرَجَاتٍ﴾ این ﴿دَرَجَاتٍ﴾ که جمع است تمییز جمله دوم است و تمییز جمله اول که مفرد است و نکره است محذوف است به قرینه تمییز جمله دوم. خب اینچنین نیست کسی که یک درجه دارد خدا بر او آنچنان صلوات بفرستد که برای مؤمن عالِمی که دارای درجات است بنابراین درباره صلوات بر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ما دو شاهد داریم که آن اوج صلوات است یکی همراهی فرشتههای حامل عرش و امثال ذلک نسبت به خدای سبحان, یکی اینکه در حدّی است که فرشتههای حامل عرش درود میفرستند پس با هم بودن (یک) درجه صلوات هم (دو) مشخص است اما درباره مؤمنان نه با هماند که ملائکه در خدمت ذات اقدس الهی باشند نه ما قرینه داریم که این صلوات از کجا نازل میشود از کدام مرحله نازل میشود از کدام نشئه به ما میرسد این به درجات ایمانی مؤمنان وابسته است.
تفاوت کلام خدا با بندگان در بیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)
پرسش: بنابراین با این تعبیر حضرتعالی معلوم میشود که سلام خدا از ناحیهٴ الفاظ نیست.
پاسخ: خب بله آن فیض است در بیان نورانی حضرت امیر هم قبلاً خواندیم فرمود اصلاً کلام خدا صوتی نیست که شنیده بشود یا مثل کَندن یا کوبیدنی نیست که صدایی داشته باشد مَقروع باشد «لاَ بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لاَ بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ»[27] از آن قبیل نیست.
لعنت خداوند بر ایذاء و اهانتکنندگان به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
خیلی از منافقین بودند یا در صدد ایذای بیت نبوّت بودند یا در صدد این بودند که ـ معاذ الله ـ تهمتی به حضرت بزنند یا در صدد این بودند که بعد از رحلت حضرت با همسرشان ازدواج بکنند یک دهنکجی به بیت نبوّت بکنند فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ یعنی اینها در حقیقت اگر چنین کاری ـ خدای ناکرده ـ بخواهند بکنند دارند درصدد ایذای خدا برمیآیند ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ﴾ اینها ملعون دنیا و آخرت هستند ملعون یعنی مطرود, ملعون دنیا و آخرت هستند و منفورند, تحقیر شدهاند, توهین شدهاند و خدای سبحان عذاب اهانتباری را برای آنها آماده کرده.
شمول عذاب روحانی و جسمانی برای ایذاءکنندگان پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
ملاحظه فرمودید عذاب یک قسمت جسمانی است که مربوط به بدن است فرمود: ﴿کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[28] این عذاب جسمانی است که مربوط به بدن است اما یک سلسله عذابهایی است که مربوط به روح است این کسی که درصدد اهانت بیت نبوّت است این روح پلیدی دارد این تنها با سوخت و سوز بدن, کیفر نمیبیند این روحش باید عذاب ببیند عذاب روحی در خِزی و رسوایی است یعنی موهون بودن, خوار و زبون بودن, فرومایه شدن, پَست شدن در قیامت که فرمود: ﴿عَذَابَ الْهونِ﴾[29] یا ﴿عَذَاباً مُهِیناً﴾ یا ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾[30] این همان عذاب روحی است اگر ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ٭ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ﴾[31] ـ معاذ الله ـ اینگونه از آتشها از دل برمیآید معلوم میشود عذاب روحانی است آن عذابی که سوخت و سوز است پوست و گوشت و اینها را میسوزاند البته عذاب جسمانی است این عذاب مهین است.
نتیجه ایذاء مؤمن حمل بدون حمّال بار سنگین در قیامت
مشترکاتی که ذات اقدس الهی برای مؤمنین و پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذکر فرمود, هم در بحث حکم فقهی است (یک) هم در بحث کلامی, حکم فیض است (دو) هم در بحثهای سیاسی, اجتماعی, اخلاقی است (سه) فرمود ایذای پیامبر و بیت نبوّت آن مشکل را دارد ﴿وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾ آدم کاری بکند آبروی برادر مؤمن, آبروی خواهر مؤمن را ببرد ﴿بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً﴾ این یک بار سنگینی را دارد احتمال میکنند یعنی این بار را باید بِکَشند حمل بکنند اینکه ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾[32] این است چه کسی میتواند آن بار سنگین را حمل بکند باید این بار سنگین را حمل بکنند حمل کردن این بار سنگین هم مقدور نیست خودشان باید حمل بکنند باربر هم نیست ﴿کَلَّا لاَ وَزَرَ﴾[33] وَزر یعنی باربر, کسی وسیله داشته باشد بارِ کسی را ببرد نیست این بارِ سنگین را خود او باید ببرد که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ نساء, آیهٴ 23.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 50.
[3] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 52.
[4] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص355 و 356; مجمعالبیان, ج8, ص575 و 576.
[5] . ر.ک: مجمعالبیان, ج8, ص576.
[6] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص356.
[7] . سورهٴ نساء, آیهٴ 165.
[8] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص356.
[9] . سورهٴ شوری, آیهٴ 11.
[10] . سورهٴ قلم, آیهٴ 4.
[11] . جامعالبیان فی تفسیر القرآن, ج22, ص10.
[12] . حق الیقین(علامه مجلسی)، ص382.
[13] . سورهٴ یونس, آیهٴ 61.
[14] . سورهٴ مریم, آیهٴ 79.
[15] . سورهٴ انفطار, آیات 10 ـ 12.
[16] . سورهٴ ق, آیهٴ 18.
[17] . سورهٴ بقره, آیهٴ 282.
[18] . سورهٴ انعام, آیهٴ 73.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 199.
[20] . سورهٴ حدید, آیهٴ 4.
[21] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 53.
[22] . ر.ک: الکافی, ج2, ص495.
[23] . الامالی (شیخ صدوق), ص530.
[24] . الصحیفة السجادیة, دعای 47.
[25] . الکافی, ج2, ص496.
[26] . سورهٴ مجادله, آیهٴ 11.
[27] . نهجالبلاغه, خطبه 186.
[28] . سورهٴ نساء, آیهٴ 56.
[29] . سورهٴ انعام, آیهٴ 93; سورهٴ احقاف, آیهٴ 20.
[30] . سورهٴ مائده, آیهٴ 33.
[31] . سورهٴ همزه, آیات 6 و 7.
[32] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 13.
[33] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 11.
تاکنون نظری ثبت نشده است