display result search
منو
تفسیر آیات 25 تا 29 سوره احزاب

تفسیر آیات 25 تا 29 سوره احزاب

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 95 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 25 تا 29 سوره احزاب"
- ادله اسوه بودن وجود مبارک پیغمبر (ص)؛
- قوی و عزیز بودن خدا دلیل برگشت مغلوبانه احزاب؛
- سرنوشت ذلت‌بار یهودیان مدینه بعد از احزاب.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً وَکَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیّاً عَزِیزاً (25) وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقاً (26) وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیراً (27) یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً (28) وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً (29)﴾

ادله اسوه بودن وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
جریان اسوه بودن وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ادله فراوانی استفاده می‌شود طایفه اُولیٰ ادله‌ای است که آن حضرت را به کمالات روحی و معنوی می‌ستاید گاهی می‌فرماید: ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾[1] گاهی هم قصص و داستان‌هایی نقل می‌کند که از کرامت روحی آن حضرت گزارش می‌دهد و مانند آن. نقل این جریان, طرح این قصّه‌ها خودش دلیل است بر اینکه آن حضرت قُدوه مؤمنان و اُسوه مسلمانان است این یک دلیل. دلیل دیگر, ادله‌ای است که ما را امر می‌کند به آن حضرت اقتدا کنیم و از آن حضرت پیروی کنیم که ﴿أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ﴾[2] از این قبیل است ﴿مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ﴾[3] از این قبیل است و مانند آن که اینها جزء طایفه ثانیه‌اند, طایفه ثالثه که اصرح از همه است همین آیه 21 سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» است که فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ پس قدوه بودن, اسوه بودن که برای آن حضرت است ائتسا و اقتدا و تأسّی که وظیفه ماست از این سه طایفه و ادله دیگر استفاده می‌شود.
گستره اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شمول آن بر مسائل خانواده
مطلب دوم آن است که چون اسوه بودن آن حضرت مطلق است ﴿أَطِیعُوا اللَّهَ﴾ هم مطلق است و فضایلی که برای آن حضرت نقل می‌کنند نظیر ﴿إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾ مطلق است اختصاصی به مسئله نظامی ندارد که این قسمت جنگ احزاب در آن واقعه رخ داده است بلکه آن حضرت در همه مسائل، اسوه و قدوه است نشانه آن, این است که بعد از جریان مسئله نظامی, جریان خانوادگی و طهارت روح و امثال ذلک را مطرح می‌کند که اصول خانوادگی و تربیت خانواده و حفظ خانواده و تربیت فرزند را در کنار اسوه بودن آن حضرت ذکر می‌کند که با همسرانش چگونه زندگی می‌کند و همسران او با او چگونه زندگی می‌کنند مهم‌ترین اصل در جامعه, خانواده است که خانواده اگر طیّب و طاهر بود جامعه طیّب و طاهر را می‌سازد فرزندان را اگر عزیز و محترم و مؤدّب بار آوردند اینها وقتی جوان شدند پرتوقّع نمی‌شوند که به اندک حادثه‌ای برنجند و ـ معاذ الله, خدای ناکرده ـ زمینه طلاق طرفین پیدا بشود این فرزند را انسان چطور بار بیاورد نازپروردِ تنعّم نکند او را وادار کند که به سرّاء و ضرّاء زندگی عادت کنند اگر چنین فرزندی در خانواده رشد کرد همین که مسئول خانواده جدید شد ازدواج کرد زودرنج نمی‌شود, پرتوقع نمی‌شود زود تصمیم نمی‌گیرد دست به طلاق نمی‌زند آیات مهمّ این بخش ناظر به اصول خانوادگی است که ـ ان‌شاءالله ـ ذکر می‌شود.
پرسش:...پاسخ: بله, ﴿مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ اللَّه﴾,[4] چون وقتی انسان خواهان الهی بود اسمای حسنای او و مانند آن مطرح است کسی امید لقاءالله را دارد یعنی بهشتِ او, رحمت او, ثواب او, کرامت او, فضیلتی که او آماده کرده است.
تبیین معنای اسوه بودن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش: برای اثبات اسوه بودن پیامبر اکرم می‌شود به ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾[5] میشود تمسّک کرد که اراده ایشان مقدّم بر اراده مؤمنین است؟
پاسخ: نه, اسوه آن است که هر چه او کرد ما بکنیم اینجا که فرمود: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾ یعنی او رهبر شماست هر چه گفت اطاعت کنید هر تصمیمی که شما می‌گیرید برای خودتان چون جانتان بر مال و بدنتان مسلّط است آن حضرت چون جان جانان است بر جانتان سلطه دارد شما به جانتان چقدر احترام می‌کنید؟ خیلی, برای اینکه تمام قدرت‌ها را صرف می‌کنید که جانتان محفوظ بماند او چون جان جانان است باید جانتان را هم صرف بکنید که او محفوظ بماند آن آیاتی که دارد ﴿مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ﴾[6] همین بود که قرائت شد یعنی هیچ کسی حق ندارد خودش را در جبهه‌های جنگ عزیزتر از پیامبر بداند خود را باید سپر قرار بدهد که حضرت محفوظ بماند.
چگونگی جان جانان بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش: جان جانان دلیل روایی هم دارد؟
پاسخ: ما یک نفس داریم یک اُولای از نفس, اولای از نفس یعنی جان جانان, اولای از بدن, جان ماست اولای از جان ما کیست؟ آن‌که جانِ این جان باشد خب ما مال را یا آسمان و زمین را که بالاتر از جانمان نمی‌دانیم ما آن‌که به منزلهٴ روحِ روح ماست به منزلهٴ قلبِ قلب ماست که قلب ما به مثابه بدن او محسوب می‌شود او را گرامی می‌داریم در روایات هست که ارواح شیعیان را از فاضلِ طینت ما آفریدند[7] این روایات طینت خیلی مهم است منتها چون صعب است از سنخ احادیثی است که «إنّ حَدیثَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ»[8] کم‌تر محلّ بحث است یعنی واقعاً قابل حل نیست مگر ظواهری از آنها. فرمود ارواح شیعیان ما را از جایی آفریدند که ابدان ما را از آنجا آفریدند آن وقت این می‌شود جان جانان, اگر روح ما به منزله بدن آنهاست پس جان آنها به منزله جان جانان است. به هر تقدیر ما جانمان را باید فدای آنها بکنیم طبق آن آیه‌ای که قبلاً قرائت شد فرمود: ﴿مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الْأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ﴾ شما باید جانتان را فدای او بکنید چرا, او چه سِمتی دارد یعنی جانتان را هدر بدهید یا همان‌طوری که با بدنتان از جانتان حمایت می‌کنید که جانتان محفوظ باشد و در سایه حفظ جان, بدن به کمال می‌رسد این جانتان را هم اگر در خدمت آن جانان قرار دادید این جانتان به کمال می‌رسد اُولای از جان, جان جان است.
به هر تقدیر این سه طایفه آیه دلالت می‌کند که آن حضرت, اسوه است. بعد از جریان نظامی, جریان خانوادگی را تشریح می‌کند که معلوم می‌شود اسوه بودن آن حضرت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای قسمت‌های جنگی نیست.
قوی و عزیز بودن خدا دلیل برگشت مغلوبانه احزاب
آیه 25 دارد که در جنگ احزاب اینها را ذات اقدس الهی برگرداند و مبارزه با اینها را خود خدا کفایت کرد بدون اینکه شما جنگی بکنید و نبردی بکنید و اینها خشمناک شدند و برگشتند چون خدا قوی عزیز است یعنی نفوذناپذیر است به او می‌گویند عزیز, تواناست که بتواند هر کسی را خاک کند این می‌شود قوی.
بررسی مدرک روایی بر اخلاص علی(علیه السلام) در نبرد با عمروبن‌عبدود
اینکه چند نفر از آقایان زحمت کشیدند ـ سعی‌شان مشکور باشد ـ در جریان قصه عمرو بن عبدود که وجود مبارک حضرت علی(سلام الله علیه) هنگامی که روی سینه نحس عمرو نشست از آنجا برخاست دوباره رفت سرش را جدا کرد که بعد در توضیح فرمود او چون مثلاً اهانتی به من کرد من صبر کردم که آن غضبم فرو بنشیند و بعد قربة الی الله سرش را جدا کنم این را یافتند که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در بحارالأنوار نقل کرد[9] که آقایان زحمت کشیدند پیدا کردند اصلش از مناقب ابن شهر آشوب(رضوان الله علیه) است[10] ولی ظاهراً آن بزرگوار این را به عنوان یک قصّه تاریخی نقل می‌کند نه به عنوان یک روایت, اگر روایتی پیدا بشود که خیلی این کمال برجسته است این را در ضمن قضایای تاریخی نقل می‌کند که این‌چنین اتفاق افتاده است حالا اگر سند روایی پیدا بشود این از قسمت تاریخ به قسمت روایت تبدیل می‌شود حالا فحص کنید ببینید که مرحوم ابن شهر آشوب یا دیگران سندی برای این ذکر کردند یا به عنوان قصّه تاریخی.
ارسال روایات یکی از مشکلات جدّی تفسیر
ما یکی از مشکلات جدّیمان در تفسیرهای آیات در مقتل, در تاریخ, در قصه‌ها و مسائل اخلاقی این است که بسیاری از این روایات ما مرسل است آن کاری که درباره روایات فقهی بزرگان ما کردند الآن اگر کسی بخواهد تشخیص بدهد این روایتی که مرحوم صاحب وسائل نقل کرده صحیح است یا نه خیلی دشوار نیست چون کتاب رجال و درایه این دو رشته خیلی کار شده اما درباره روایات تفسیری, روایات مقتلی, روایات تاریخی, روایات اخلاقی, روایات حقوقی اینها چون کار نشده بسیاری از اینها هم مرسل است اعتماد بر اینها آسان نیست در حدّ تأیید خوب است.
سرنوشت ذلت‌بار یهودیان مدینه بعد از احزاب
فرمود خدای سبحان این دشمنانی که از بیرون آمدند اینها را رد کرد در حالی که خشمناک بودند و محروماً برگشتند. دشمنان داخلی که یهودی‌های مدینه بودند و با مشرکان هماهنگ شده بودند اینها به قلعه‌هایشان به حصونشان به صَیاصیشان مغرور بودند اینها در قلعه زندگی می‌کردند در کاخ زندگی می‌کردند مسلمان‌ها و مهاجرین و انصار هم در این کوخ‌‌ها و خانه‌های ساده به سر می‌بردند این یهودیانی که در داخل با مشرکان مکه هماهنگ شدند و علیه اسلام احزابی تشکیل دادند آنها که فرار کردند و شکست‌خورده و با محرومیت برگشتند وضع اینها هم به این صورت شد که اینها هم لرزان و ترسان ناچار شدند آن قلعه‌ها را ترک بکنند و بیرون بیایند و تسلیم بشوند تعبیر قرآن کریم این است که ﴿وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم﴾ خدای سبحان اینها که ظَهیر و پشتوان و پشتیبان و پشتوانه مشرکین بودند را از بالای قلعه و قصرشان پایین کشاند مُظاهره یعنی پشت به پشت هم دادن اینکه می‌گویند تظاهرات از ظَهْر است نه از ظهور یعنی اینها ظهیر یکدیگر شدند پشتیبان یکدیگر شدند پشت به پشت هم دادند ﴿وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً﴾[11] از همین قبیل است مظاهره یعنی پشتیبان یکدیگر بودن پشتوانه هم شدن, تظاهرات 22 بهمن هم یعنی این, نه یعنی مردم ظاهر شدند, مردم ظَهیر شدند. اینها که ظهیر شدند ﴿ظَاهَرُوهُم﴾ پشتوانه آنها شدند پشتیبان مشرکان شدند رفتند در قلعه‌هایشان، خدای سبحان هراس و ترس را بر دل‌های اینها مستقر کرد (اولاً) اینها از ترس از بالای قلعه پایین آمدند بدون اینکه نبردی شده باشد (ثانیاً) منتها در تعبیر، اول فرود آوردن از قلعه را ذکر می‌کند بعد قذف رعب را.
سرّ تسلیم شدن ذلت‌بار یهودیان مدینه
فرمود: ﴿وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ﴾ (یک) ﴿وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾ (دو) گرچه این عطف با واو است که مطلق جمع است و معنایش این نیست که اول اینها را از قلعه آورد پایین بعد اینها را ترساند بلکه اول اینها مرعوب شدند و از شدت ترس از قلعه‌ها بیرون آمدند منتها تقدیم انزال بر قذف برای اینکه این اثربخش‌تر است وقتی که اینها از قلعه‌ها پایین می‌آیند و تسلیم می‌شوند و تحت اسارت در می‌آیند این نسبت به مسلمان‌ها مسرّت‌بخش‌تر از آن است که بفرماید: ﴿وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾ این انزال از صیاصی چون اهم بود این را قبلاً ذکر فرمود. صِیصیه آن وسیله دفاع را می‌گویند, اینها قلعه‌شان و قصرشان و آن حصونشان, بروج مشیّدشان برای اینها صیصیه بود صیصیه یعنی وسیله دفاع, شاخ گاو را می‌گویند صیصیه آن ابزاری که خروس‌های جنگی دارند آن را می‌گویند صیصیه, صیصیه یعنی ابزار دفاع, ابزار دفاعی این برج‌نشینان همان برجشان است ابزار دفاعی این قلعه‌نشینان همان قلاعشان است ﴿وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ﴾ یعنی مِن قلاعهم, من حصونهم, من بروجهم و مانند آن ﴿وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾ حالا اینها که فرار کردند عده‌ای کشته شدند عده‌ای هم به اسارت در آمدند اینها عصاره حکم یهودی‌های مدینه بود که در جنگ احزاب علیه مسلمان‌ها قیام کردند و با مشرکان هماهنگ شدند.
چگونگی ارث‌بری مسلمانان از اموال و اراضی یهود
بخشی از اینها هم بعدها به ارث مسلمان‌ها رسید نه ارث مصطلح, درباره بنی‌اسرائیل فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[12] این منطقه پهناور مصر را میراث مؤمنان به وجود مبارک موسای کلیم(سلام الله علیه) قرار دادیم آنجا هم ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ از همین قبیل است ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ﴾[13] از همین قبیل است ﴿وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ﴾ این مربوط به همان جریان احزاب ﴿وَأَرْضاً﴾ یعنی «و اورثکم ارضاً» ﴿لم تَطَؤوها﴾ شما الآن آمدید این منطقه یهودی‌نشین اینها را محاصره کردید و گرفتید اما بعضی از زمین‌‌هاست که در محدوده نظامی و جنگ نبود آنها هم بعدها به میراث شما رسید آنها را در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» آیه شش به این صورت بیان فرمود, فرمود: ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَن یَشَاءُ﴾ بعضی از سرزمین‌هاست که شما بدون جنگ بر آنها مسلّط شدید و آنها تسلیم شدند و به ارث اسلامی و میراث اسلامی در آمده است برخی از مفسّران گفتند این ﴿وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها﴾ ناظر به سرزمین ایران و روم است[14] روم یعنی همین ترکیه, خب اینها البته قبلاً به عنوان روم بود که ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ ٭ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ﴾[15] این منطقه وسیع ترکیه به بعد جزء روم بود و ایران در برابر آن, ارض ایران و روم بعد در اختیار مسلمان‌ها قرار گرفت ولی ظاهراً منظور از ﴿وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها﴾ این نیست چون در زمان وجود مبارک پیغمبر این فتح اتفاق نیفتاده; این قسمت فرمود: ﴿وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیراً﴾.
عدم اختصاص اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مسائل نظامی
اسوه بودن حضرت(سلام الله علیه و علی أهل بیته) اختصاصی به مسئله نظامی ندارد در مسائل خانوادگی و تشکیل خانواده و رعایت اصول همسرداری و کیفیت زیست هم مطرح است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً ٭ وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾.
وظیفه حوزه و دانشگاه در جریان خانواده در شرایط کنونی
جریان خانواده مخصوصاً در شرایط کنونی از حساس‌ترین مسائل مملکت ماست به ما گفتند فرزند به اندازه معقول داشته باشید متأسفانه ما در اثر این فشارهای اقتصادی و جنگ تحمیلی و مانند آن الآن نسل جوان ما دارد فروکش می‌کند کودک و فرزند کم شدند و خیال می‌کنیم اولاد کمتر زندگی بهتر! این راه اساسی نیست هم ازدواج را باید به عنوان اصل قرار داد هم ساده‌زیستی را به عنوان اصل قرار داد هم اولاد را به اندازه متعارف باید اصل قرار داد بعد از پیروزی مسلمان‌ها در جریان بعضی از مسائل نظامی یک مقدار غنایم نصیب مسلمان‌ها شد برخی‌ها سعی کردند به رفاه تن در بدهند همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم پیشنهاد دادند که زندگی ما باید بهتر باشد مستحضرید این انقلاب در درجه اول از امام و مراجع و حوزه شروع شد بعد به دانشگاه کشید بعد به توده مردم، الآن هم پرورش فرزند, حفظ نکاح, پرهیز از طلاق که أبغض الحلال نزد خداست[16] باید از همین روحانیت و حوزه و دانشگاه شروع بشود راهش این است که انسان ساده زندگی کند.
تبیین سبک زندگی برگرفته از کلام علی(علیه السلام)
البته آن علومی که اهل بیت دارند مقدور ما نیست آنها که فرمودند: «سلونی قبل أن تفقدونی فلأنا بطرق السماء أعلم منّی بطرق الأرض»[17] این دیگر تعارف نیست این نه مقدور ماست نه ما به آن دسترسی داریم این حداقلش این است که ما طرزی زندگی کنیم که در دنیا حسنه, در آخرت حسنه داشته باشیم از علی و اولاد علی، خدا عاقل‌تر خلق نکرده و خلق هم نمی‌کند از این به بعد که خلق نمی‌کند قبلش هم نبود وجود مبارک حضرت امیر بیاناتی در نهج‌البلاغه دارد که آن را چند بار در همین بحث‌های تفسیری خواندیم از ما قبول نمی‌کنند این حرف را بزنیم ولی ما می‌توانیم بیانات نورانی حضرت امیر را قبول کنیم. بسیاری از این مشکلات زندگی در اثر پرتوقع بودن, گرایش به تجمّل از این حرف‌هاست بخش وسیعی از طلاق‌ها بر اساس همین جهت است کمتر ازدواج کردن هم بر اساس همین جهت است انسان دو وظیفه دارد که هم با آسایش زندگی کند هم جامعه را مرفّه کند یکی تا نفس می‌کِشد تلاش در تولید حالا یا تولید علم و فرهنگ است اگر برای حوزه و دانشگاه است یا تولید کشاورزی و دامداری و صنعت و اینهاست اگر برای اصناف دیگر است فرمود تا نفس می‌کشید تولید, بیکاری و تعطیلی از بدترین رذایل اخلاقی است. دوم هم قناعت در مصرف این دو کار وظیفه ماست طبق رهنمود حضرت، تلاش در تولید, قناعت در مصرف. بعد فرمود در روایات ما هست دیگر که وقتی کسی دستشویی رفته یک سلسله فرشته‌هایی هستند که سرش را خم می‌کنند می‌گویند بهترین نعمت یک ساعت با تو بود تو این را به این صورت در آوردی[18] این سیب و گلابی و موز و اینها را تو به این صورت در آوردی این خجالت دارد این در روایات هست اینها را باید دید.
وجه تسمیه فقیر
مال چیز خوبی است که قوام مملکت است مطابق آیه سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که ﴿لاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾[19] یعنی ثروت, قوام مملکت است فقیر را که فقیر می‌گویند نه برای اینکه مال ندارد آن‌که مال ندارد فاقد مال است نداشتن مال یعنی فقدان مال, فقیر را فقیر می‌گویند برای اینکه ستون فقراتش شکسته است چون انسانِ ندار قدرت مقاومت ندارد به او می‌گویند فقیر چون ملت گرسنه قدرت ایستادگی ندارد به او می‌گویند فقیر, نه قدرت ایستادن, آ‌‌ن‌که ایستاده در کوی و برزن دارد گدایی می‌کند نشسته است ایستاده نیست فرمود: ﴿جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾ قیام مردم, مقاومت مردم, ایستادگی مردم بر اساس توانمندی آنهاست اگر کسی گرفتار فقر مالی باشد ستون فقرات او شکسته است و قدرت قیام ندارد مال چیز خوبی است خدا از آن به خیر یاد کرده.[20]
بیان نورانی علی(علیه السلام) در همراه نبودن ثروت با کمال
اما آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که شما تحلیل کنید که ثروتمند بودن و مرفّه بودن آیا کمال است یا کمال نیست این تحلیل عقلیِ حضرت است در نهج‌البلاغه فرمود اگر بگویید کمال است باید بگویید انبیا(علیهم السلام) که ساده‌زیست‌ترین مردم عالَم بودند و این ثروت را نداشتند خدا این کمال را به آنها نداد چه کسی جرأت می‌کند که بگوید کمالی را خدا به انبیا نداد پس اگر داشتن, کمال باشد چون قدر مسلّم این است انبیا دستشان از مسائل مالی کوتاه بود مال‌دار نبودند و مانند طبقه ضعیف به سر می‌بردند باید ملتزم بشوید که این کمال را خدا به انبیا(علیهم السلام) نداد هرگز این التزام ممکن نیست. پس معلوم می‌شود داشتن, کمال نیست قصص انبیا را هم نقل می‌کند جریان حضرت موسی و عیسی و داود را نقل می‌کند فرمود بالأخره این داود با اینکه رهبر انقلاب بود ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[21] با رهبری بالأخره به جایی رسید با انقلاب به جایی رسید اما با زنبیل‌فروشی داشت زندگی می‌کرد. بعد این حرف را می‌زند این حرف را ما نمی‌توانیم بنویسیم نمی‌توانیم روی منبر بگوییم چون از ما قبول نمی‌کنند ولی از علی قبول می‌کنند ما از علی قبول می‌کنیم فرمود حالا که این است نتیجه‌اش این است که اگر کسی ثروتمند بود باید بفهمد که خدا او را تحقیر کرده است مگر این حرف را می‌شود در جامعه گفت آن‌که وضع مالی‌اش خوب است و مرفّهانه به سر می‌برد مورد اهانت خداست این حرف را از ما قبول نمی‌کنند چون خود ما مبتلاییم ولی ما از علی قبول می‌کنیم حتماً این را در نهج‌البلاغه مراجعه بفرمایید فرمود: «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ»[22] بنابراین این هست, این باید از خود حوزه شروع بشود از دانشگاه شروع بشود ساده‌زیست بودن, شرف دنیا و آخرت است نه طلاقی در پیش است نه آن فضیلت فرزندپروری را انسان از دست می‌دهد نه مشکلات دیگر در پیش است.
لزوم تأسی به پیامبر در مسائل نظامی, خانوادگی و عبادی
اینکه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود تو اُسوه‌ای تنها برای نماز شب نیست تنها برای آن روزه‌های مستحبّی و اعتکاف نیست از یک طرف در آنها باید به پیامبر ائتسا و تأسّی کرد در مسائل نظامی از یک طرف باید به آن حضرت تأسّی کرد در مسائل خانوادگی هم باید به آن حضرت تأسّی کرد. وقتی وضع غنایم جنگی به مدینه آمد و توقّع همسران حضرت بالا رفت آیه نازل شد که به آنها بگو یا دنیا یا آخرت,[23] می‌خواهید با من زندگی کنید وضع همین است دنیا می‌خواهید بیایید من شما را طلاق بدهم با طلاق جمیل آبرومندانه از من خداحافظی کنید این می‌شود اسوه, اگر خود طلاّب جامعةالزهراء, طلبه‌های حوزه بخواهند نَبوی و وَلوی زندگی کنند و عزیزان دانشجویان دانشگاه, ببینید گاهی این دانشجویان که می‌آیند ما از اینها سؤال می‌کنیم طلبه‌ای یا غیر طلبه, فضای دانشگاه یک فضای علوی و ولوی و فاطمی است شما می‌بینید دانشگاه است و اعتکاف, دانشگاه است و نمازهای شب, اینها آماده‌اند منتها این حرف‌ها را ما باید عملاً به اینها منتقل کنیم که شرافت در ساده زیستن است آن حرف را مخفیانه در جلسات خصوصی می‌شود گفت اما در سخنرانی‌ها و جلسات عمومی بگوییم کسی که سرمایه‌دار است و مرفّه است مورد اهانت خدا و پیغمبر است این خیال می‌کند تولید چیز بدی است تولید, کمال و فضیلت است قناعت در مصرف چیز خوبی است.
وعده خدا در بی‌نیاز کردن فقیر با ازدواج
پرسش:... پاسخ: خب چرا آن مقدار را که خدای سبحان وعده داد فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾[24] فرمود شما ازدواج کنید عائله من هستید ما این آیات را باور نکردیم فرمود اَیّم‌ها, بی‌همسرها چه مردها چه زن‌ها ازدواج بکنید اگر در این مسئله مشکلی دارید ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾.
جهاد خانواده در ساده‌زیستی
پرسش: ملاک ساده‌زیستی چیست؟
پاسخ: خود انسان بین خود و خدای خود می‌داند که ساده‌زیستی چیست همین زندگی متعارف حالا حتماً باید فرشش کذا, خانه‌اش کذا, اتومبیلش کذا اینها نیست مسئولین هم باید بر اساس همین روال برنامه‌ریزی کنند آن‌گاه انسان به مقدار کافی اولاد دارد نه آن حدّی که نتواند تربیت کند به مقدار کافی جوان‌ها ازدواج می‌کنند طلاق فروکش می‌کند این آیه برای اسوه بودن نازل شده است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ﴾ درست است حالا جنگ‌ها به پیروزی ختم شد درست است که غنایم به کشورهای اسلامی رسیده اما به این همسرانت بگو شما اگر بخواهید انقلابتان محفوظ باشد باید جهادی هم داشته باشد جهاد خانوادگی در ساده‌زیستی است در این صورت آدم راحتِ راحت است.
تعلّقات دنیوی, بزرگ‌ترین مشکل انسان هنگام مرگ
یک وقت می‌گویند این شخص مُرد این را طبیب معالج می‌آید آزمایش می‌کند می‌گوید قلبش, مغزش همه از کار افتاد اجازه دفن می‌دهد این از نظر طبیب مُرده است یعنی از دنیا رفته و اما در فضای دین، این هنوز از دنیا نرفته برای اینکه وقتی بخواهد وارد برزخ بشود این یک مشکل جدّی دارد این شخصی که به مال دل بسته است به مال تعلّق پیدا کرده هنگام مرگ متعلَّق را از او می‌گیرند (یک) تعلّق می‌ماند (دو) درد و عذاب شروع می‌شود (سه) چرا معتادها را که گرفتند دردشان شروع می‌شود برای اینکه متعلَّق اعتیاد را از آنها گرفتند, اعتیاد همچنان هست, فریادشان بلند است این بیچاره که می‌خواهد از دنیا وارد برزخ بشود این فریادش بلند است این همان فشار قبر است فشار مرگ است تا تک تک این تعلّقات از جانش کَنده نشود این را وارد برزخ نمی‌کنند به حسب ظاهر وارد قبر شده این صلات لیلة الدفن که برای پرهیز از وحشت و نجات از وحشت است بخشی از آن برای همین است بنابراین از یک مرجع دینی سؤال بکنید که موت چیست این می‌گوید انتقال از دنیا به برزخ این شرایط را دارد از یک طبیب سؤال بکنید می‌گوید این مُرده است پس تعلّقات دنیا این مشکل را دارد.
این روایت نورانی را مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب کافی نقل کرد که بالأخره اموال او نزد او حاضر می‌شود و اعمال او هم نزد او حاضر می‌شود و اولاد او هم نزد او حاضر می‌شوند همه اینها حرف می‌زنند اموال می‌گویند تو هیچ سهمی از ما نداری فقط یک مقدار کفن باید بگیری, اولاد می‌گویند ما تا لبهٴ گور با تو هستیم, عمل می‌گویند ما با تو هستیم که هستیم[25] خب این خطرات هست بنابراین کسی بخواهد راحت زندگی کند, ما باور کردیم اینها عقل کلّ‌اند تنها مسئله بهشت نیست تنها مسئله نجات از جهنم نیست حَسنه دنیا یعنی همین! ما فقط حَسنه آخرت را می‌خواهیم و به اهل بیت مراجعه می‌کنیم یا حسنه دنیا را هم می‌خواهیم اگر می‌گوییم: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾[26] حَسنه دنیا همین است آدم خوب زندگی کند داشتن همسر خوب بدون دعوا بدون زد و خورد بدون طلاق داشتن فرزندان خوب اینها حسنه دنیاست حسنه دنیا در زندگی حلال و زندگی ساده است فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ﴾ به آنها صریحاً بگو, هر روز پیشنهاد می‌دهید که حالا غنایم آوردند به ما سهم بیشتری بدهید که ما مثلاً از بیت نبوّتیم اینها روا نیست.
پرسش:... پاسخ: تولید, کار بسیار خوبی است لازمه تولید این است که ما چند میلیون زیر خطّ فقر نداشته باشیم همین, الآن ما چند میلیون زیر خطّ فقر داریم؟ همین باید لذّت ببرد که من مشکل دیگران را دارم حل می‌کنم این لذّت روحی به مراتب بالاتر از لذّت اجوفین است, این لذّت است, اگر کسی بخواهد لذّت ببرد, لذّت احسان, لذّت اکرام خیلی بالاتر از لذّت اجوفین است.
مأمور شدن پیامبر به جدایی از دنیاطلبان
فرمود به آنها بگو یا دنیا یا آخرت; آخرت می‌خواهید با من باشید دنیا می‌خواهید بفرمایید طلاقتان بدهم طلاق جمیل, مؤدّبانه و محترمانه ما توقّعی نداریم ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا﴾ بعضی‌ها دنیا می‌خواهند کائناً ما کان چه حلال چه حرام چون دو آیه است در کنار هم, فرمود: ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾[27] دیگر حسنه ندارد می‌گویند: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ یعنی چه حلال چه حرام این ﴿مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ﴾ گروه دوم که در آیه بعد است ﴿وَمِنْهُمْ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً﴾ ما یک دنیای طیّب و طاهر می‌خواهیم ﴿وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾ خب الآن ما چند میلیون فقیر در کشور علی‌بن‌ابی‌طالب داریم هزارها شهید هم دادیم! این در اثر همان منظّم زندگی نکردن است گوشه‌ای از کارها را دستگاه قضایی می‌تواند اداره کند اساس کار همان ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾[28] است, ﴿یَلْفِظُ﴾ یعنی «یَکتب و یقول و یقوم و یَقعد» این لفظ, کنایه از مطلق فعل است فرمود شما اگر دنیا می‌خواهید کائناً ما کان اینجا جایش نیست آخرت می‌خواهید کائناً ما کان با هم زندگی می‌کنیم.
اختصاصی بودن احکام ازدواج و طلاق پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
﴿إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً﴾ این طلاق نیست, گرچه ابوحنیفه و بعضی از فقهای عامّه این را طلاق دانستند[29] لکن اگر باشد چه اینکه بعضی از فقهای ما(رضوان الله علیهم) فتوا دادند جزء خصائص‌النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است نظیر آنچه در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» آیه پنجاه دارد که ﴿وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ﴾ آنجا هم از همین قبیل است اگر ﴿وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ﴾ آنجا هم جزء مختصّات وجود مبارک پیغمبر است که نکاح محسوب می‌شود اینجا هم اگر طلاق محسوب می‌شود طبق بعضی از روایات که فاضل مقداد نقل کرد جزء مختصّات نبی است[30] ﴿أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ﴾ تَسریح همان تطلیق است اما ﴿سَرَاحاً جَمِیلاً﴾ بدون دعوا, بدون دلخوری, بدون نگرانی, راه مشخص است شما هر راهی را انتخاب کردید ما هم همان را قبول می‌کنیم.
شرایط بهره‌وری همسران از زندگی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
اما ﴿وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ﴾ با هم زندگی می‌کنیم ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾ این را هم باید بدانید صِرف بودن با من, بودن در این خانه مشکل شما را حل نمی‌کند باید باشید اما با تقوا و احسان, لذا صِرف مجاورت من, همسر پیامبر بودن مشکل را حل نمی‌کند چه اینکه همسر لوط راه به جایی نبرد, همسر نوح راه به جایی نبرد که ﴿کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا﴾[31] اینها ملعون شدند و معذّب شدند ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾ خب اگر این‌چنین شد یک زندگی مرفّهی دارند سَکینت و آرامش منزل به عهده زن است تهیّه مسکن به عهده مرد است مسکن, آشیانه‌ای بیش نیست فرمود: ﴿خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا﴾[32] سَکینت مرد, آرامش مرد به همسر با ایمان اوست آن وقت در چنین فضای نورانی فرزندان صالح هم تربیت می‌شوند سابق، طلاق جزء نوادر زندگی بود اما الآن متأسفانه طلاق پشت سر هم است اینها فاجعه است پرورش این فکر [ساده‌زیستی] اول باید از حوزه شروع بشود بعد از فضای دانشگاه بعد در جامعه که امیدواریم خدا این نظام را به برکت صاحب اصلی‌اش ـ ان‌شاءالله ـ از هر خطری حفظ بکند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ قلم, آیهٴ 4.
[2] . سورهٴ نساء, آیهٴ 59.
[3] . سورهٴ نساء, آیهٴ 69.
[4] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 5.
[5] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 6.
[6] . سورهٴ توبه, آیهٴ 120.
[7] . روضة الواعظین, ج2, ص296.
[8] . الکافی, ج1, ص401.
[9] . بحارالأنوار, ج41, ص50 و 51.
[10] . المناقب, ج2, ص115.
[11] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 88.
[12] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 137.
[13] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 128.
[14] . ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص333.
[15] . سورهٴ روم, آیات 2 و 3.
[16] . الکافی, ج5, ص328 و ج6, ص54.
[17] . نهج‌البلاغه, خطبه 189.
[18] . من لا یحضره الفقیه, ج1, ص23.
[19] . سورهٴ نساء, آیهٴ 5.
[20] . سورهٴ بقره, آیهٴ 180.
[21] . سورهٴ بقره, آیهٴ 251.
[22] . نهج‌البلاغه, خطبه 160.
[23] . تفسیر القمی, ج2, ص192.
[24] . سورهٴ نور, آیهٴ 32.
[25] . الکافی, ج3, ص231 و 232.
[26] . سورهٴ بقره, آیهٴ 201.
[27] . سورهٴ بقره, آیهٴ 200.
[28] . سورهٴ ق, آیهٴ 18.
[29] . الکشاف, ج3, ص534 و 535.
[30] . الکافی, ج6, ص136 و 137; کنزالعرفان فی فقه القرآن (فاضل مقداد), ج2, ص239.
[31] . سورهٴ تحریم, آیهٴ 10.
[32] . سورهٴ روم, آیهٴ 21.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:33

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی