- 603
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 58 تا 64 سوره فرقان
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 58 تا 64 سوره فرقان"
- معنای توکل واقعی؛
- معنای صلوات؛
- در صلوات بر اهلبیت (ع) بیشترین فیض را ما میبریم؛
- ویژگیهای عباد الرحمن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً (58) الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْأَلْ بِهِ خَبِیراً (59) وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً (60) تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً (61) وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً (62) وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (63) وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً (64)﴾
در جریان توکل باید توجه داشت که توکل نه به معنی تعطیل است (یک) نه به معنی تقسیم کار است (دو) اگر کسی توکل کند یعنی بگوید من کارها را به خدا واگذار کردم و خودش گرفتار عُطله و تنبلی بشود این ترک واجب کرده است این توکل نیست و اگر تقسیم بکند بگوید که یک مقدار قدرت برای من است یک مقدار قدرت برای خدا ، آن مقداری که برای من است خودم انجام میدهم آن مقداری که مقدور من نیست به خدا توکل کنم این یک شرک خفی است این تشریک در کار است این توکل نیست معنایش این است که من مقداری را به حول و قوّه خودم انجام میدهم بقیه را به حول و قوّه خدا واگذار میکنم این با توحید سازگار نیست زیرا یک موحد همه با حول و قوّه الهی کار میکند نه خود را به تنبلی و عُطله محکوم میکند نه کار را از ذات اقدس الهی جدا میداند میگوید در همه امور «بحول الله و قوّته أقوم و أقعد»[1] این ذکر نورانی مخصوص نماز نیست در حال نماز ، توحید را به ما آموختند نه یعنی نمازگزار در قیام و قعود به حول و قوّه الهی حرکت میکند بلکه معنای این ذکر این است که نمازگزار میگوید من معتقدم قیام من و قعود من به حول و قوّه الهی است «بحول الله و قوّته تعالی فی جمیع اموری آناء اللیل و أطراف النهار أقوم و أقعد» نه یعنی قیام و قعود نماز من به حول و قوّه الهی است.
بنابراین یک انسان متوکّل به وظایف شرعیاش عمل میکند در تمام فرصتها مشغول کار است و ترک واجب نمیکند چه اینکه مستحب را هم ترک نمیکند (این یک) در تأمین هزینه در خدمات فردی و جمعی کوشاست (این دو) ولی در تمام این امور میگوید خدایا من تو را وکیل کردم تو وکیل من هستی وکیلِ مطلق در کلّ عالم اثر دارد اگر ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾[2] اگر ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾[3] یک انسان متوکّل عرض میکند خدایا من و همه موجودات جزء سربازان آماده شماییم ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ من شما را وکیل کرده ام (این دو) شما کار مرا با آن جنودی که داری انجام بده (سه) خود من هم در خدمت سربازان شما هستم (چهار) بنابراین اگر کسی توکل کرد و موفق شد نمیگوید بخشی برای من بود بخشی برای خدا میگوید ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[4] خدا را شاکرم که خدا به وسیله سربازان کار مرا انجام داد و من هم یکی از سربازان الهی بودم نه اینکه تقسیم بکند بگوید تا این مرز برای من از آن به بعد برای خدا این یک شرک مشهور اگر نباشد لااقل یک شرک مستور است آن وقت خودش در متن کار است و خود را سرباز الهی میبیند چرا چون خود را به وکیل سپرده است و سراسر عالم هم سربازان الهیاند اینچنین نیست که این شخص متوکّل جزء جنودالرحمان نباشد.
آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هم مؤیّد همین آیه است اگر در آیه دارد ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[5] آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که «وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ»دست و پای شما سربازان خداست ؛ اینچنین نیست که شما اگر وقتی کاری انجام دادید موفق شدید بگویید من این کار را کردم نه خیر جنود الهی این کار را کردند چه اینکه اگر کسی خدای ناکرده کجراهه رفت بیراهه رفت راه دیگران را بست اگر خدا بخواهد او را تنبیه کند با دست او, او را میگیرد با زبان او, او را میگیرد حرفی میزند رسوا میشود کاری میکند رسوا میشود این طور نیست که لازم باشد خدا از جای دیگر سربازکشی بکند فرمود: «وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ» دست و پای شما سربازان اوست خب پس ما نه در مثبت نه در منفی حق نداریم بگوییم ما مستقلّیم اگر یک کار خیری انجام دادیم حرف خوبی زدیم مطلب خوبی نوشتیم خدمت خوبی کردیم اقدام خوبی داشتیم بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[6] باید شاکر باشیم که خدای سبحان با سربازان داخلی آبروی ما را حفظ کرد و اگر خدای ناکرده بیراهه رفتیم باید این خطر را احساس کنیم که گاهی با سربازان داخلی گاهی با سربازان خارجی میگیرد پس معنای توکل, عُطله و تعطیلی و تنبلی نیست معنای توکّل تقسیم کار نیست که تا بخشی برای ما باشد بخش دیگر برای خدا باشد اینکه میشود استقلال این میشود شریک داشتن اینکه با توحید سازگار نیست بنابراین یک انسان متوکّل میگوید: ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[7] آن وقت می گوید:«اُفوّض امری کله الی الله سبحانه و تعالی» آن وقت شروع به فعالیت میکند این معنی توکل است.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر, «بحول الله و قوّته أقول و أقعد, أتکلّم و أسْکُت اُجاهد و اُدافع أکتب و أسمع و اُدرّس و أتدرّس» و مانند آن ، این مکتبی است که ائمه(علیهم السلام) به ما آموختند. آن که جبری است میگوید «لا حول و لا قوّة الاّ لله» آن که تفویضی است میگوید «لا حول و لا قوّة لله» آن که امر بین الأمرینی است مثل ما به ما آموختند بگویید «لا حول و لا قوّة إلاّ بالله»[8], «بحول الله و قوّته أقوم و أقعد»[9] انسان کار را با اختیار انجام میدهد اما «آن اختیار هم به کفِ اختیار اوست» خب.
اما معنای صلوات, دعا, طلب مغفرت همه اینها هر موجود دانی نسبت به بالا انجام بدهد همین طور است این صلواتی که وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) انجام داد[10] خود حضرت انجام میدهد یک حساب دیگری دارد خب این انسان کامل معصوم است میتواند واسطه فیض باشد برای فرشتهها و اینها اما این صلواتی که حضرت به ما آموخت ما این صحیفه سجادیه را قرائت و تلاوت میکنیم نه نسبت به ملائکه آن سِمت را داریم که واسطه فیض باشیم یعنی بین خدا و فرشتهها قرار بگیریم فیضی را از خدا دریافت بکنیم و به ملائکه برسانیم نه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام), ما آن صلاحیّت و لیاقت و درجه وجودی را نداریم که بین خدا و ائمه قرار بگیریم بین خدا و پیغمبر قرار بگیریم بین خدا و فرشته قرار بگیریم نعم, یک مؤمن ممکن است نسبت به مؤمنان دیگر اینچنین باشد یک واسطه در فیض باشد آن ممکن است عالِمی یک مؤمن برتری که رفعت درجه دارد این ممکن است که واسطه فیض باشد به برکت او و به وساطت او فیضی به دیگران برسد وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) به همین زکریابن آدم که در شیخان دفن است فرمود در قم باش خدا به برکت تو خیلی از عذابها را برمیدارد[11] این ممکن است اما حالا مؤمنی واسطه بشود که فیضی را از خدا دریافت کند به وجود مبارک ولیّ عصر برساند یا به ائمه برساند یا به ملائکه برساند اینچنین نیست آن وقت تمام این صلواتهایی که میفرستیم یک تقرّبی است برای ما همان مثالی که سیدناالاستاد و دیگران داشتند مثل آن است که در روز عید ، باغبانِ کسی یک ظرف میوه یا یک دسته گل از باغِ صاحبباغ به پیشگاه صاحبباغ ببرد این طور نیست که چیزی از خودش به صاحبباغ داده باشد یا از جای دیگر آورده باشد به صاحبباغ داده باشد میوه باغ اهل بیت را که همین دعا و صلوات و طلب مغفرت و «وتقبّل شفاعته و قرب وسیلته»[12] همین ادعیه و اینهاست اینها میوه باغ اینهاست این میوهها را انسان به پیشگاه اینها تقدیم میکند از انسان چیزی به این ذوات قدسی نمیرسد ولی خود انسان ، متقرّب میشود متکامل میشود و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر نه اینکه من واسطه بشوم و سلام را از خدا دریافت بکنم قبل از شما بعد به شما برسانم که شما بعد از ما باشید این طور نیست این برکاتی که از طرف خدا به آنها میرسد ما همین برکات را از ذات اقدس الهی مسئلت بکنیم که خودمان متقرّب بشویم در آن مثال اگر کسی از باغِ صاحبباغ یک سبد میوهای یا یک دستهگُلی روز عید چیده و به آنها داد این طور نیست که چیزی از خودش به صاحبباغ داده باشد این نیست که این دسته گل را یا این سبد میوه را از جای دیگر آورده باشد به صاحبباغ داده باشد بلکه میوه و گل صاحبباغ است که به پیشگاه صاحبباغ تقدیم میشود خود این باغبان متقرّب میشود نه اینکه صاحبباغ به برکت و وساطت این باغبان به جایی برسد.
پرسش ...
پاسخ: بله همه اینها تقرّب خود شخص است نه اینکه این شخص واسطه فیض باشد بین خدا و امام زمان یا ائمه دیگر(علیهم السلام) که اینها صادر اولاند نور واحدند.
پرسش ...
پاسخ: یقیناً به وجود مبارک ولیّ عصر هر لحظه فیض میرسد مخصوصاً در شبهای جمعه این یک رابطهای است بین خدا و امام زمان بین خدا و اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً شبهای جمعه اما ما هیچ کارهایم این طور نیست که ما بین خدا و امام زمان ـ معاذ الله ـ واسطه باشیم که ما فیضی را از خدا بگیریم به امام زمان بدهیم .
بنابراین فرمود: ﴿الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ﴾ که این ﴿الرَّحْمنُ﴾ هم میتواند فاعل ﴿اسْتَوَی﴾ باشد هم خبر برای مبتدای محذوف. سرّ طرح نام مبارک ﴿الرَّحْمنُ﴾ برای آن است که در فضای جاهلی الرّحمان معروف نبود شناختهشده نبود اینها الله را میشناختند میگفتند الله موجود است شریک ندارد واجبالوجود است کلّ عالَم را او خلق کرد کلّ عالم را او تدبیر میکند او اله الآلهه است ربّ العالمین است ربّ الأرباب است و مانند آن اما کارهای دریا و صحرا و بشر و امثال بشر را ارباب متفرّقه اداره میکنند این ارباب متفرّقه را ما میپرستیم تا ما را به الله نزدیک کنند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ﴾ اینها الله را قبول داشتند میگفتند ما به الله دسترسی نداریم این بتها واسطه فیض ما هستند بدون اینها نمیشود خدا را عبادت کرد بدون اینها نمیشود از خدا کمک گرفت ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾[13] (یک) ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[14] (دو) اینها الله را میشناختند الله را قبول داشتند و مانند آن, اما ﴿الرَّحْمنُ﴾ برای اینها شناخته شده نبود وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿الرَّحْمنُ﴾ را عبادت کنید ﴿الرَّحْمنُ﴾ است که بر عرش مستوی[15] است یعنی آن موجود مطلقی که شما او را به عنوان الله قبول دارید او دارای وصف جامع رحمانیّت است عالم را﴿الرَّحْمنُ﴾ دارد اداره میکند اگر﴿الرَّحْمنُ﴾ دارد اداره میکند رحمتش ﴿وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ﴾[16] شما نیازی به بت و امثال بت ندارید اینها الرحمان را نمیفهمیدند لذا میگفتند رحمان کیست به «ما» هم تعبیر میکردند که اهانتآمیز باشد که برای غیر ذویالعقول است.
ذات اقدس الهی در چند آیه رحمان را معنا کرد فرمود اولاً الرحمان در کنار الله نام مبارک همان حقیقت نامتناهی است که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مبسوطاً گذشت ؛ آیه 110 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» همین مباحث گذشت که ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی﴾ که آنجا گذشت که آیا این «له» به آن ذات برمیگردد یا به ﴿ أیّاً ﴾ برمیگردد ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ﴾ الله را بخوانید (یک) ﴿أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾ رحمان را بخوانید (دو) ﴿أَیّاً مَا تَدْعُوا﴾ یعنی «أیّاً ما تدعوا من الاسمین من الله و من الرحمن» چه بگویید الله چه بگویید الرحمان ﴿فَلَهُ﴾ این له به ﴿ أیّاً ﴾ برمیگردد یعنی اگر بگویی الله همه اسما را داراست چون الله اسم اعظم است اگر بگویی الرحمان همه اسما را دارد چون الرحمان اسم اعظم است اما آنچه معهود است معروف است و متبادر به ذهن است این است که ضمیر به همان ذات برمیگردد چه از آن ذات به ﴿ الله﴾ تعبیر کنید چه از آن ذات به ﴿الرَّحْمَانَ﴾ تعبیر کنید آن ذات دارای اسمای حسناست غرض آن است که الرحمان برای مردم حجاز شناخته شده نبود و قرآن کریم با این تعبیرات الرحمان را کاملاً توضیح داد.
در تفسیر علیبنابراهیم این روایت هست که آنها که گفتند ﴿ما الرَّحْمَانَ﴾ خدای سبحان بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» را نازل کرد اگر شما بخواهید بدانید الرحمان کیست ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ﴾[17] اینها همه وصف الرحمان است تا آنهایی که گفتند ﴿مَا الرَّحْمنُ﴾ بفهمند که رحمان چه کسی است. اما در جریان قیامت چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» گذشت که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ یعنی آیه 26 همین سوره ، قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «حج» آیه 56 گذشت ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[18] گرداننده اصلی صحنه قیامت گاهی از او به الله یاد میشود نظیر آیه 56 سورهٴ «حج» که فرمود: ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ گاهی از او به الرحمان یاد میشود نظیر آیه 26 همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که فرمود: ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ مُلک, حق است سخن از آسمان نیست در قیامت مالک یوم الدین کیست مَلک یوم الدین کیست الله ، خب مِلک چیست مُلک چیست آسمان و زمین مِلک و مُلک است یا حق مِلک و مُلک است فرمود نگو آسمان نگو زمین ؛ آسمان و زمین ظهور حقّ فعلیاند آنچه در قیامت مطرح است حق است ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ سخن از آسمان و زمین نیست تا شما بگویید زمین برای کیست آسمان برای کیست حق است که به صورت آسمان و زمین ظهور کرده به دلیل اینکه همه اسرار را این زمین میداند و میگوید در طلیعه قیامت که ﴿یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا﴾ همین است ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ٭ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا﴾[19] در آن روز ﴿یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ٭ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَی لَهَا﴾[20] همان طوری که در دنیا فرمود: ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[21] این زمین گیرنده وحی است اسراری که دارد تا آن روز نگه میدارد و هر سرّی را که خدا فرمود آشکار کن آشکار میکند و زمین دهن باز میکند میگوید فلان شخص در فلان لحظه این کار را کرده پس سخن از زمان و زمین نیست تا بگویند متری چند ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾[22] نه اینکه مِلک حق است نه خیر حق, مِلک است آن وقت آن حق میشود زمین آن حقّ فعلی است دیگر آن حق میشود آسمان و کاملاً اسرار را بازگو میکند و آنچه را که نباید بگوید نمیگوید آنچه را که باید بگوید میگوید هر اندازه که باید سخن بگوید سخن میگوید. غرض این است که الرحمان را خدای سبحان برای اینها تشریح کرده که رحمان این است در کنار الله است اسم اعظم است معلّم قرآن است معلّم بیان است خالق انسان است این کان ناقصه و کان تامّه را الرحمان عطا کرده .
﴿تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً﴾ در توضیح شمس و قمر برخیها خواستند بگویند که فرق ضیاء و نور این است که اگر بالاصاله و بالذّات باشد میگویند ضیاء و اگر اعم باشد میگویند نور آنجا که دارد خدای سبحان شمس را ضیاء قرار داد و قمر را نور قرار داد آیه پنج سورهٴ مبارکهٴ «یونس» ناظر به همین مطلب است ﴿هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُوراً﴾ میگویند نور اعم از آن است که برای خود منیر باشد یا از جای دیگر گرفته باشد ولی ضیاء آن است که از خود شیء باشد لذا در سورهٴ مبارکهٴ «شمس» فرمود: ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ٭ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا﴾[23] که قمر در تِلو شمس قرار میگیرد و از همان ضحای شمس استفاده میکند ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ که این روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است یک تطبیق خوبی است که اگر کسی عبادتهای شب از دستش رفته قضا شده میتواند در روز انجام بدهد که اگر کسی به نماز شب نرسیده لااقل روز همانها را قضا به جا بیاورد[24] که لیل خِلْفه روز است روز خلفه شب است برخیها به فکر مشغولاند بعضیها به ذکر مشغولاند بعضیها به شکر مشغولاند و انسان موحّد تام به هر سه مشغول است آنچه در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت این بود ﴿الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً﴾[25] بعد سخن از عبادت آنهاست.
اما آنچه در بخش پایانی این سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» میآید همان مسئله ذکر و شکر است این ذکر و این شکر مسبوق به آن فکری است که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آمده ﴿وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ این مجموعه را با یک اسم اشاره مفرد تعبیر میکند ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا﴾ نه هذه این واحد حقیقی حق است ﴿یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ چه میگویند میگویند: ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا﴾ نه هذه ﴿بَاطِلاً﴾. حالا در قبال آن کفاری که با کجدهنی بددهنی از الرحمان جلّ جلاله با اهانت یاد میکردند میگفتند: ﴿وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا﴾ در قبال آنها مردان موحد الهیاند که بندگان رحماناند ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این چند آیه در وصف انسانهای متکاملی است که بندگان الرحماناند پس یک وقت انسان در جاهلیّت است میگوید ﴿مَا الرَّحْمنُ﴾ یک وقت در عقلانیّت است میشود ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ یک رابطهای با خودشان دارند که خودشان را مدیریت میکنند یک مدیریت جمعی دارند که با جامعه رفتار میکنند یک پیوند ناگسستنی عبادی با خالقشان دارند که شبها مخصوصاً آن کار را انجام میدهند و فضایلی دارند از مسالب و مطاعن مصوناند واجبها را انجام میدهند از محرّمات پرهیز میکنند این اوصاف کمال را ذکر میکنند بعد میفرمایند: ﴿أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ﴾[26] این ﴿أُولئِکَ﴾ یا خبر است برای ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ که ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این ﴿الَّذِینَ﴾ به بعد اوصاف آنها باشد ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ﴾ کذا و کذا ﴿أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ﴾ که آیه 75 همین سوره است ولی اگر این ﴿الَّذِینَ﴾ خبر بود آن دیگر خبر دوم است ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ چه کسانی هستند ﴿الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ فرومایه نیستند ولی فروتنانه زندگی میکنند هَیِّن یعنی با اهانت نیستند سست نیستند ولی فروتنانه به سر میبرند یک انسان فرومایه ، سست است یک انسان فروتن ، مُتقن و محکم است ولی آرام به سر میبرد ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ .
در بخشهای دیگر هم فرمود: ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾[27] گردنکشی بکنی که چه؟! اگر از نظر جسم باشی که این زمین از تو سنگینتر است این کوهها و تپهماهورها از تو بلندترند ستبرترند اگر بخواهی معنویّت داشته باشی البته کاری از تو ساخته است که آسمان آن بار را نمیتواند بکشد پس اگر آن معنویّت و خلافت الهی باشد که راه دیگر است مشمول بخش آیه پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» خواهید بود که ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ﴾[28] اگر بخواهید بر اساس بدنی و جِرمی و جسمی فکر بکنید زمینی که روی آن راه میروی از تو سنگینتر است کوهی که در کنارش قدم میزنی از تو سنگینتر است ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾ خب پس عبادالرحمان کسانیاند که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ نه تنها مَشی فیزیکی یعنی خطّمشیشان این است نه بیراهه میروند نه راه کسی را میبندند نه بددهناند نه توهینی میکنند نه کسی را میرنجانند و اگر جاهلی با آنها برخورد کرد اینها بهشتیگونه رفتار میکنند بهشتی چه کار میکند در بهشت چه خبر است در بهشت که جا برای لغو و حرف زشت و حرف تلخ نیست این شخص بهشتی در جامعه بهشتیگونه رفتار میکند در دنیا جهنّمیها هم هستند اگر یک جهنّمی در دنیا نسبت به اینها دهنکجی کرد اینها بهشتیگونه جواب میدهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ این تعلیق حکم بر وصف ، مشعر به آن نحوه کار است جاهل وقتی با اینها حرف بزند بر اساس جاهلیّت حرف میزند دیگر فحش میگوید اهانت میکند بددهنی دارد دروغ میگوید تهمت میزند این کارها را میکند چون اسناد فعل به موصوف به یک وصف نشان آن است که آن فعل از چه سنخ خواهد بود ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ یعنی خطاباً جاهلیّه خطاب بر اساس جهل علمی یا جهالت عملی اگر جاهلی خطاب جهل علمی داشت یا خطاب جاهلیّت عملی داشت به اینها اهانت کرد اینها مانند مردان بهشت بهشتیگونه پاسخ میدهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ یعنی «قالوا قولاً سالماً سلیماً» سخنی که از هر گزند و اُفت و آفتی سالم است اینها جواب بد نمیدهند.
﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا﴾ قولاً سلیماً سالما, قالوا قولاً سدیدا, قالوا قولاً حقّا . در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» آنجا دارد که ﴿لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِیماً ٭ إِلَّا قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾[29] قیل یعنی قول در بهشت جز حرف سلامتآمیز حرف سِلم حرف نرم حرف حق چیز دیگری نیست مردان بهشتی هم جز حق چیزی نمیگویند و اگر کسی نسبت به اینها دهنکجی بکند اینها ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ این خطّمشیشان مشخص شد (یک) روابط اجتماعیشان مشخص شد (دو) حالا رابطه عبادیشان با خدا را مشخص میکند ﴿وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ بیتوته به معنی خواب نیست یعنی شب را گذراندن تَبییت به معنای خوابیدن در شب نیست بات یعنی شب را گذراند اینکه در این اتاق بیتوته میکند یعنی شب را در اینجا به سر میبرد خواه بخوابد خواه بیدار باشد خواه تلفیقی از نوم و یقظه باشد اینها شب در پیشگاه پروردگار یا ساجدند یا قائم یا در حال قیام مشغول عبادتاند یا در حال سجده مشغول ذکر ﴿یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ این بزرگوارها کسانیاند که ﴿یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ﴾[30].
در بخشهایی که گفته شد بدن کافر سجده میکند سایه کافر سجده میکند این سجده تکوینی است مثل زمین و همه اجزای زمین ؛ خود کافر ملحد است منکر است در ساحت تشریع هیچ ذکری ندارد اما بدن او مثل بدن سایر موجودات مثل سایر اجرام و اجسام در تسبیح حق است وقتی هم که مُرد در قبر رفت این بدن او چه خاک بشود چه نشود مثل سایر موجودات تسبیح میکند آن لسان تکوین آن تسبیح تکوینی سودی به لسان تشریع ندارد بنابراین اینکه هرموجودی اهل تسبیح اهل سجده اهل حمد اهل اسلام و انقیاد در پیشگاه خدای سبحان است ،این شامل بدن کافر هم میشود چه زنده چه مرده اما هیچ ثوابی عائد خود کافر نخواهد شد مگر از راه کارهای تشریعی او.
پرسش ...
پاسخ: خضوع دارد دیگر حالا رو به قبله باشد یا پشت به قبله چون بر اساس ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾[31] این سجده صادق است منتها اگر نماز بود البته قبلهاش باید مشخص باشد اما در حال غیر نماز اگر کسی خواست سجده شکر بکند افضلش ممکن است رو به قبله باشد اما اینچنین نیست که اگر کسی به خاک افتاد و سجده کرد _ سجده شکر البته _ این درست نباشد.
﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَاماً﴾[32] انسان وقتی بدهکار بود طلبکار او را رها نمیکند طلبکار را میگویند غَریم یعنی آدم را رها نمیکند ملازم آدم است. جهنم ، طلبکار انسان تبهکار است میشود غَریم آدم غارم آدم یعنی ملازم آدم ، عذاب آن هم غرام است لِزام است لازم است دستبردار نیست عرض میکنند خدایا عذاب آن دستبردار نیست عذاب جهنم را از ما به دور دار! اینها در عین حال که خطّمشیشان تواضع و فروتنی است رفتارشان با جامعه بر اساس زندگی مسالمتآمیز است رفتارشان نسبت به ذات اقدس الهی خاضعانه و ساجدانه و قائمانه است مرتب از ذات اقدس الهی درخواست نجات از عذاب میکنند که مبادا بلغزند و گرفتار آن عذاب بشوند که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . الکافی, ج3, ص338.
[2] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 31.
[3] . سورهٴ فتح،آیات4و7.
[4] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[5] . سورهٴ فتح،آیات4و7.
[6] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[7] . سورهٴ انعام, آیهٴ 162.
[8] . الکافی،ج1،ص230.
[9] . الکافی،ج3،ص338.
[10] . الصحیفة السجادیة،دعای3.
[11] .ر.ک:الاختصاص،ص87.
[12] . الصحیفة السجادیة،دعای42 ؛ مصباح المتهجد،ص495 و 522.
[13] . سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[14] . سورهٴ یونس, آیهٴ 18.
[15] . سورهٴ طه, آیهٴ 5.
[16] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 156.
[17] .( سورهٴ الرحمن, آیات1-4)تفسیرالقمی،ج2،ص115.
[18] . سورهٴ اسراء، آیهٴ 110.
[19] . سورهٴ زلزله, آیات 1و2.
[20] . سورهٴ زلزله, آیات4و5.
[21] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 12.
[22] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 26.
[23] . سورهٴ شمس, آیات1و2.
[24] . من لا یحضره الفقیه،ج1،ص496؛تهذیب الاحکام،ج2،ص275.
[25] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 191.
[26] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 75.
[27] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 37.
[28] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 72.
[29] . سورهٴ واقعه, آیات25و26.
[30] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 65.
[31] . سورهٴ بقره, آیهٴ 115.
[32] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 65.
- معنای توکل واقعی؛
- معنای صلوات؛
- در صلوات بر اهلبیت (ع) بیشترین فیض را ما میبریم؛
- ویژگیهای عباد الرحمن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً (58) الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْأَلْ بِهِ خَبِیراً (59) وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً (60) تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً (61) وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً (62) وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (63) وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً (64)﴾
در جریان توکل باید توجه داشت که توکل نه به معنی تعطیل است (یک) نه به معنی تقسیم کار است (دو) اگر کسی توکل کند یعنی بگوید من کارها را به خدا واگذار کردم و خودش گرفتار عُطله و تنبلی بشود این ترک واجب کرده است این توکل نیست و اگر تقسیم بکند بگوید که یک مقدار قدرت برای من است یک مقدار قدرت برای خدا ، آن مقداری که برای من است خودم انجام میدهم آن مقداری که مقدور من نیست به خدا توکل کنم این یک شرک خفی است این تشریک در کار است این توکل نیست معنایش این است که من مقداری را به حول و قوّه خودم انجام میدهم بقیه را به حول و قوّه خدا واگذار میکنم این با توحید سازگار نیست زیرا یک موحد همه با حول و قوّه الهی کار میکند نه خود را به تنبلی و عُطله محکوم میکند نه کار را از ذات اقدس الهی جدا میداند میگوید در همه امور «بحول الله و قوّته أقوم و أقعد»[1] این ذکر نورانی مخصوص نماز نیست در حال نماز ، توحید را به ما آموختند نه یعنی نمازگزار در قیام و قعود به حول و قوّه الهی حرکت میکند بلکه معنای این ذکر این است که نمازگزار میگوید من معتقدم قیام من و قعود من به حول و قوّه الهی است «بحول الله و قوّته تعالی فی جمیع اموری آناء اللیل و أطراف النهار أقوم و أقعد» نه یعنی قیام و قعود نماز من به حول و قوّه الهی است.
بنابراین یک انسان متوکّل به وظایف شرعیاش عمل میکند در تمام فرصتها مشغول کار است و ترک واجب نمیکند چه اینکه مستحب را هم ترک نمیکند (این یک) در تأمین هزینه در خدمات فردی و جمعی کوشاست (این دو) ولی در تمام این امور میگوید خدایا من تو را وکیل کردم تو وکیل من هستی وکیلِ مطلق در کلّ عالم اثر دارد اگر ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾[2] اگر ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾[3] یک انسان متوکّل عرض میکند خدایا من و همه موجودات جزء سربازان آماده شماییم ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ من شما را وکیل کرده ام (این دو) شما کار مرا با آن جنودی که داری انجام بده (سه) خود من هم در خدمت سربازان شما هستم (چهار) بنابراین اگر کسی توکل کرد و موفق شد نمیگوید بخشی برای من بود بخشی برای خدا میگوید ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[4] خدا را شاکرم که خدا به وسیله سربازان کار مرا انجام داد و من هم یکی از سربازان الهی بودم نه اینکه تقسیم بکند بگوید تا این مرز برای من از آن به بعد برای خدا این یک شرک مشهور اگر نباشد لااقل یک شرک مستور است آن وقت خودش در متن کار است و خود را سرباز الهی میبیند چرا چون خود را به وکیل سپرده است و سراسر عالم هم سربازان الهیاند اینچنین نیست که این شخص متوکّل جزء جنودالرحمان نباشد.
آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هم مؤیّد همین آیه است اگر در آیه دارد ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[5] آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که «وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ»دست و پای شما سربازان خداست ؛ اینچنین نیست که شما اگر وقتی کاری انجام دادید موفق شدید بگویید من این کار را کردم نه خیر جنود الهی این کار را کردند چه اینکه اگر کسی خدای ناکرده کجراهه رفت بیراهه رفت راه دیگران را بست اگر خدا بخواهد او را تنبیه کند با دست او, او را میگیرد با زبان او, او را میگیرد حرفی میزند رسوا میشود کاری میکند رسوا میشود این طور نیست که لازم باشد خدا از جای دیگر سربازکشی بکند فرمود: «وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ» دست و پای شما سربازان اوست خب پس ما نه در مثبت نه در منفی حق نداریم بگوییم ما مستقلّیم اگر یک کار خیری انجام دادیم حرف خوبی زدیم مطلب خوبی نوشتیم خدمت خوبی کردیم اقدام خوبی داشتیم بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[6] باید شاکر باشیم که خدای سبحان با سربازان داخلی آبروی ما را حفظ کرد و اگر خدای ناکرده بیراهه رفتیم باید این خطر را احساس کنیم که گاهی با سربازان داخلی گاهی با سربازان خارجی میگیرد پس معنای توکل, عُطله و تعطیلی و تنبلی نیست معنای توکّل تقسیم کار نیست که تا بخشی برای ما باشد بخش دیگر برای خدا باشد اینکه میشود استقلال این میشود شریک داشتن اینکه با توحید سازگار نیست بنابراین یک انسان متوکّل میگوید: ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[7] آن وقت می گوید:«اُفوّض امری کله الی الله سبحانه و تعالی» آن وقت شروع به فعالیت میکند این معنی توکل است.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر, «بحول الله و قوّته أقول و أقعد, أتکلّم و أسْکُت اُجاهد و اُدافع أکتب و أسمع و اُدرّس و أتدرّس» و مانند آن ، این مکتبی است که ائمه(علیهم السلام) به ما آموختند. آن که جبری است میگوید «لا حول و لا قوّة الاّ لله» آن که تفویضی است میگوید «لا حول و لا قوّة لله» آن که امر بین الأمرینی است مثل ما به ما آموختند بگویید «لا حول و لا قوّة إلاّ بالله»[8], «بحول الله و قوّته أقوم و أقعد»[9] انسان کار را با اختیار انجام میدهد اما «آن اختیار هم به کفِ اختیار اوست» خب.
اما معنای صلوات, دعا, طلب مغفرت همه اینها هر موجود دانی نسبت به بالا انجام بدهد همین طور است این صلواتی که وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) انجام داد[10] خود حضرت انجام میدهد یک حساب دیگری دارد خب این انسان کامل معصوم است میتواند واسطه فیض باشد برای فرشتهها و اینها اما این صلواتی که حضرت به ما آموخت ما این صحیفه سجادیه را قرائت و تلاوت میکنیم نه نسبت به ملائکه آن سِمت را داریم که واسطه فیض باشیم یعنی بین خدا و فرشتهها قرار بگیریم فیضی را از خدا دریافت بکنیم و به ملائکه برسانیم نه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام), ما آن صلاحیّت و لیاقت و درجه وجودی را نداریم که بین خدا و ائمه قرار بگیریم بین خدا و پیغمبر قرار بگیریم بین خدا و فرشته قرار بگیریم نعم, یک مؤمن ممکن است نسبت به مؤمنان دیگر اینچنین باشد یک واسطه در فیض باشد آن ممکن است عالِمی یک مؤمن برتری که رفعت درجه دارد این ممکن است که واسطه فیض باشد به برکت او و به وساطت او فیضی به دیگران برسد وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) به همین زکریابن آدم که در شیخان دفن است فرمود در قم باش خدا به برکت تو خیلی از عذابها را برمیدارد[11] این ممکن است اما حالا مؤمنی واسطه بشود که فیضی را از خدا دریافت کند به وجود مبارک ولیّ عصر برساند یا به ائمه برساند یا به ملائکه برساند اینچنین نیست آن وقت تمام این صلواتهایی که میفرستیم یک تقرّبی است برای ما همان مثالی که سیدناالاستاد و دیگران داشتند مثل آن است که در روز عید ، باغبانِ کسی یک ظرف میوه یا یک دسته گل از باغِ صاحبباغ به پیشگاه صاحبباغ ببرد این طور نیست که چیزی از خودش به صاحبباغ داده باشد یا از جای دیگر آورده باشد به صاحبباغ داده باشد میوه باغ اهل بیت را که همین دعا و صلوات و طلب مغفرت و «وتقبّل شفاعته و قرب وسیلته»[12] همین ادعیه و اینهاست اینها میوه باغ اینهاست این میوهها را انسان به پیشگاه اینها تقدیم میکند از انسان چیزی به این ذوات قدسی نمیرسد ولی خود انسان ، متقرّب میشود متکامل میشود و مانند آن.
پرسش ...
پاسخ: بله دیگر نه اینکه من واسطه بشوم و سلام را از خدا دریافت بکنم قبل از شما بعد به شما برسانم که شما بعد از ما باشید این طور نیست این برکاتی که از طرف خدا به آنها میرسد ما همین برکات را از ذات اقدس الهی مسئلت بکنیم که خودمان متقرّب بشویم در آن مثال اگر کسی از باغِ صاحبباغ یک سبد میوهای یا یک دستهگُلی روز عید چیده و به آنها داد این طور نیست که چیزی از خودش به صاحبباغ داده باشد این نیست که این دسته گل را یا این سبد میوه را از جای دیگر آورده باشد به صاحبباغ داده باشد بلکه میوه و گل صاحبباغ است که به پیشگاه صاحبباغ تقدیم میشود خود این باغبان متقرّب میشود نه اینکه صاحبباغ به برکت و وساطت این باغبان به جایی برسد.
پرسش ...
پاسخ: بله همه اینها تقرّب خود شخص است نه اینکه این شخص واسطه فیض باشد بین خدا و امام زمان یا ائمه دیگر(علیهم السلام) که اینها صادر اولاند نور واحدند.
پرسش ...
پاسخ: یقیناً به وجود مبارک ولیّ عصر هر لحظه فیض میرسد مخصوصاً در شبهای جمعه این یک رابطهای است بین خدا و امام زمان بین خدا و اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً شبهای جمعه اما ما هیچ کارهایم این طور نیست که ما بین خدا و امام زمان ـ معاذ الله ـ واسطه باشیم که ما فیضی را از خدا بگیریم به امام زمان بدهیم .
بنابراین فرمود: ﴿الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ﴾ که این ﴿الرَّحْمنُ﴾ هم میتواند فاعل ﴿اسْتَوَی﴾ باشد هم خبر برای مبتدای محذوف. سرّ طرح نام مبارک ﴿الرَّحْمنُ﴾ برای آن است که در فضای جاهلی الرّحمان معروف نبود شناختهشده نبود اینها الله را میشناختند میگفتند الله موجود است شریک ندارد واجبالوجود است کلّ عالَم را او خلق کرد کلّ عالم را او تدبیر میکند او اله الآلهه است ربّ العالمین است ربّ الأرباب است و مانند آن اما کارهای دریا و صحرا و بشر و امثال بشر را ارباب متفرّقه اداره میکنند این ارباب متفرّقه را ما میپرستیم تا ما را به الله نزدیک کنند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ﴾ اینها الله را قبول داشتند میگفتند ما به الله دسترسی نداریم این بتها واسطه فیض ما هستند بدون اینها نمیشود خدا را عبادت کرد بدون اینها نمیشود از خدا کمک گرفت ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾[13] (یک) ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾[14] (دو) اینها الله را میشناختند الله را قبول داشتند و مانند آن, اما ﴿الرَّحْمنُ﴾ برای اینها شناخته شده نبود وقتی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿الرَّحْمنُ﴾ را عبادت کنید ﴿الرَّحْمنُ﴾ است که بر عرش مستوی[15] است یعنی آن موجود مطلقی که شما او را به عنوان الله قبول دارید او دارای وصف جامع رحمانیّت است عالم را﴿الرَّحْمنُ﴾ دارد اداره میکند اگر﴿الرَّحْمنُ﴾ دارد اداره میکند رحمتش ﴿وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ﴾[16] شما نیازی به بت و امثال بت ندارید اینها الرحمان را نمیفهمیدند لذا میگفتند رحمان کیست به «ما» هم تعبیر میکردند که اهانتآمیز باشد که برای غیر ذویالعقول است.
ذات اقدس الهی در چند آیه رحمان را معنا کرد فرمود اولاً الرحمان در کنار الله نام مبارک همان حقیقت نامتناهی است که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» مبسوطاً گذشت ؛ آیه 110 سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» همین مباحث گذشت که ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی﴾ که آنجا گذشت که آیا این «له» به آن ذات برمیگردد یا به ﴿ أیّاً ﴾ برمیگردد ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ﴾ الله را بخوانید (یک) ﴿أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾ رحمان را بخوانید (دو) ﴿أَیّاً مَا تَدْعُوا﴾ یعنی «أیّاً ما تدعوا من الاسمین من الله و من الرحمن» چه بگویید الله چه بگویید الرحمان ﴿فَلَهُ﴾ این له به ﴿ أیّاً ﴾ برمیگردد یعنی اگر بگویی الله همه اسما را داراست چون الله اسم اعظم است اگر بگویی الرحمان همه اسما را دارد چون الرحمان اسم اعظم است اما آنچه معهود است معروف است و متبادر به ذهن است این است که ضمیر به همان ذات برمیگردد چه از آن ذات به ﴿ الله﴾ تعبیر کنید چه از آن ذات به ﴿الرَّحْمَانَ﴾ تعبیر کنید آن ذات دارای اسمای حسناست غرض آن است که الرحمان برای مردم حجاز شناخته شده نبود و قرآن کریم با این تعبیرات الرحمان را کاملاً توضیح داد.
در تفسیر علیبنابراهیم این روایت هست که آنها که گفتند ﴿ما الرَّحْمَانَ﴾ خدای سبحان بخش اول سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» را نازل کرد اگر شما بخواهید بدانید الرحمان کیست ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ﴾[17] اینها همه وصف الرحمان است تا آنهایی که گفتند ﴿مَا الرَّحْمنُ﴾ بفهمند که رحمان چه کسی است. اما در جریان قیامت چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» گذشت که ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ یعنی آیه 26 همین سوره ، قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «حج» آیه 56 گذشت ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ برابر آیه سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[18] گرداننده اصلی صحنه قیامت گاهی از او به الله یاد میشود نظیر آیه 56 سورهٴ «حج» که فرمود: ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ گاهی از او به الرحمان یاد میشود نظیر آیه 26 همین سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که فرمود: ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ مُلک, حق است سخن از آسمان نیست در قیامت مالک یوم الدین کیست مَلک یوم الدین کیست الله ، خب مِلک چیست مُلک چیست آسمان و زمین مِلک و مُلک است یا حق مِلک و مُلک است فرمود نگو آسمان نگو زمین ؛ آسمان و زمین ظهور حقّ فعلیاند آنچه در قیامت مطرح است حق است ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾ سخن از آسمان و زمین نیست تا شما بگویید زمین برای کیست آسمان برای کیست حق است که به صورت آسمان و زمین ظهور کرده به دلیل اینکه همه اسرار را این زمین میداند و میگوید در طلیعه قیامت که ﴿یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا﴾ همین است ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ٭ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا﴾[19] در آن روز ﴿یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ٭ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَی لَهَا﴾[20] همان طوری که در دنیا فرمود: ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[21] این زمین گیرنده وحی است اسراری که دارد تا آن روز نگه میدارد و هر سرّی را که خدا فرمود آشکار کن آشکار میکند و زمین دهن باز میکند میگوید فلان شخص در فلان لحظه این کار را کرده پس سخن از زمان و زمین نیست تا بگویند متری چند ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ﴾[22] نه اینکه مِلک حق است نه خیر حق, مِلک است آن وقت آن حق میشود زمین آن حقّ فعلی است دیگر آن حق میشود آسمان و کاملاً اسرار را بازگو میکند و آنچه را که نباید بگوید نمیگوید آنچه را که باید بگوید میگوید هر اندازه که باید سخن بگوید سخن میگوید. غرض این است که الرحمان را خدای سبحان برای اینها تشریح کرده که رحمان این است در کنار الله است اسم اعظم است معلّم قرآن است معلّم بیان است خالق انسان است این کان ناقصه و کان تامّه را الرحمان عطا کرده .
﴿تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَجَعَلَ فِیها سِرَاجاً وَقَمَراً مُنِیراً﴾ در توضیح شمس و قمر برخیها خواستند بگویند که فرق ضیاء و نور این است که اگر بالاصاله و بالذّات باشد میگویند ضیاء و اگر اعم باشد میگویند نور آنجا که دارد خدای سبحان شمس را ضیاء قرار داد و قمر را نور قرار داد آیه پنج سورهٴ مبارکهٴ «یونس» ناظر به همین مطلب است ﴿هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُوراً﴾ میگویند نور اعم از آن است که برای خود منیر باشد یا از جای دیگر گرفته باشد ولی ضیاء آن است که از خود شیء باشد لذا در سورهٴ مبارکهٴ «شمس» فرمود: ﴿وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ٭ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا﴾[23] که قمر در تِلو شمس قرار میگیرد و از همان ضحای شمس استفاده میکند ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُوراً﴾ که این روایتی که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) رسیده است یک تطبیق خوبی است که اگر کسی عبادتهای شب از دستش رفته قضا شده میتواند در روز انجام بدهد که اگر کسی به نماز شب نرسیده لااقل روز همانها را قضا به جا بیاورد[24] که لیل خِلْفه روز است روز خلفه شب است برخیها به فکر مشغولاند بعضیها به ذکر مشغولاند بعضیها به شکر مشغولاند و انسان موحّد تام به هر سه مشغول است آنچه در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت این بود ﴿الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً﴾[25] بعد سخن از عبادت آنهاست.
اما آنچه در بخش پایانی این سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» میآید همان مسئله ذکر و شکر است این ذکر و این شکر مسبوق به آن فکری است که در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آمده ﴿وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ این مجموعه را با یک اسم اشاره مفرد تعبیر میکند ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا﴾ نه هذه این واحد حقیقی حق است ﴿یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ چه میگویند میگویند: ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا﴾ نه هذه ﴿بَاطِلاً﴾. حالا در قبال آن کفاری که با کجدهنی بددهنی از الرحمان جلّ جلاله با اهانت یاد میکردند میگفتند: ﴿وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا﴾ در قبال آنها مردان موحد الهیاند که بندگان رحماناند ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این چند آیه در وصف انسانهای متکاملی است که بندگان الرحماناند پس یک وقت انسان در جاهلیّت است میگوید ﴿مَا الرَّحْمنُ﴾ یک وقت در عقلانیّت است میشود ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ یک رابطهای با خودشان دارند که خودشان را مدیریت میکنند یک مدیریت جمعی دارند که با جامعه رفتار میکنند یک پیوند ناگسستنی عبادی با خالقشان دارند که شبها مخصوصاً آن کار را انجام میدهند و فضایلی دارند از مسالب و مطاعن مصوناند واجبها را انجام میدهند از محرّمات پرهیز میکنند این اوصاف کمال را ذکر میکنند بعد میفرمایند: ﴿أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ﴾[26] این ﴿أُولئِکَ﴾ یا خبر است برای ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ که ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ این ﴿الَّذِینَ﴾ به بعد اوصاف آنها باشد ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ﴾ کذا و کذا ﴿أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ﴾ که آیه 75 همین سوره است ولی اگر این ﴿الَّذِینَ﴾ خبر بود آن دیگر خبر دوم است ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ چه کسانی هستند ﴿الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ فرومایه نیستند ولی فروتنانه زندگی میکنند هَیِّن یعنی با اهانت نیستند سست نیستند ولی فروتنانه به سر میبرند یک انسان فرومایه ، سست است یک انسان فروتن ، مُتقن و محکم است ولی آرام به سر میبرد ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ .
در بخشهای دیگر هم فرمود: ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾[27] گردنکشی بکنی که چه؟! اگر از نظر جسم باشی که این زمین از تو سنگینتر است این کوهها و تپهماهورها از تو بلندترند ستبرترند اگر بخواهی معنویّت داشته باشی البته کاری از تو ساخته است که آسمان آن بار را نمیتواند بکشد پس اگر آن معنویّت و خلافت الهی باشد که راه دیگر است مشمول بخش آیه پایانی سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» خواهید بود که ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ﴾[28] اگر بخواهید بر اساس بدنی و جِرمی و جسمی فکر بکنید زمینی که روی آن راه میروی از تو سنگینتر است کوهی که در کنارش قدم میزنی از تو سنگینتر است ﴿إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً﴾ خب پس عبادالرحمان کسانیاند که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ نه تنها مَشی فیزیکی یعنی خطّمشیشان این است نه بیراهه میروند نه راه کسی را میبندند نه بددهناند نه توهینی میکنند نه کسی را میرنجانند و اگر جاهلی با آنها برخورد کرد اینها بهشتیگونه رفتار میکنند بهشتی چه کار میکند در بهشت چه خبر است در بهشت که جا برای لغو و حرف زشت و حرف تلخ نیست این شخص بهشتی در جامعه بهشتیگونه رفتار میکند در دنیا جهنّمیها هم هستند اگر یک جهنّمی در دنیا نسبت به اینها دهنکجی کرد اینها بهشتیگونه جواب میدهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ این تعلیق حکم بر وصف ، مشعر به آن نحوه کار است جاهل وقتی با اینها حرف بزند بر اساس جاهلیّت حرف میزند دیگر فحش میگوید اهانت میکند بددهنی دارد دروغ میگوید تهمت میزند این کارها را میکند چون اسناد فعل به موصوف به یک وصف نشان آن است که آن فعل از چه سنخ خواهد بود ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ یعنی خطاباً جاهلیّه خطاب بر اساس جهل علمی یا جهالت عملی اگر جاهلی خطاب جهل علمی داشت یا خطاب جاهلیّت عملی داشت به اینها اهانت کرد اینها مانند مردان بهشت بهشتیگونه پاسخ میدهند ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ یعنی «قالوا قولاً سالماً سلیماً» سخنی که از هر گزند و اُفت و آفتی سالم است اینها جواب بد نمیدهند.
﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا﴾ قولاً سلیماً سالما, قالوا قولاً سدیدا, قالوا قولاً حقّا . در سورهٴ مبارکهٴ «واقعه» آنجا دارد که ﴿لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِیماً ٭ إِلَّا قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾[29] قیل یعنی قول در بهشت جز حرف سلامتآمیز حرف سِلم حرف نرم حرف حق چیز دیگری نیست مردان بهشتی هم جز حق چیزی نمیگویند و اگر کسی نسبت به اینها دهنکجی بکند اینها ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ این خطّمشیشان مشخص شد (یک) روابط اجتماعیشان مشخص شد (دو) حالا رابطه عبادیشان با خدا را مشخص میکند ﴿وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ بیتوته به معنی خواب نیست یعنی شب را گذراندن تَبییت به معنای خوابیدن در شب نیست بات یعنی شب را گذراند اینکه در این اتاق بیتوته میکند یعنی شب را در اینجا به سر میبرد خواه بخوابد خواه بیدار باشد خواه تلفیقی از نوم و یقظه باشد اینها شب در پیشگاه پروردگار یا ساجدند یا قائم یا در حال قیام مشغول عبادتاند یا در حال سجده مشغول ذکر ﴿یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ این بزرگوارها کسانیاند که ﴿یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ﴾[30].
در بخشهایی که گفته شد بدن کافر سجده میکند سایه کافر سجده میکند این سجده تکوینی است مثل زمین و همه اجزای زمین ؛ خود کافر ملحد است منکر است در ساحت تشریع هیچ ذکری ندارد اما بدن او مثل بدن سایر موجودات مثل سایر اجرام و اجسام در تسبیح حق است وقتی هم که مُرد در قبر رفت این بدن او چه خاک بشود چه نشود مثل سایر موجودات تسبیح میکند آن لسان تکوین آن تسبیح تکوینی سودی به لسان تشریع ندارد بنابراین اینکه هرموجودی اهل تسبیح اهل سجده اهل حمد اهل اسلام و انقیاد در پیشگاه خدای سبحان است ،این شامل بدن کافر هم میشود چه زنده چه مرده اما هیچ ثوابی عائد خود کافر نخواهد شد مگر از راه کارهای تشریعی او.
پرسش ...
پاسخ: خضوع دارد دیگر حالا رو به قبله باشد یا پشت به قبله چون بر اساس ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾[31] این سجده صادق است منتها اگر نماز بود البته قبلهاش باید مشخص باشد اما در حال غیر نماز اگر کسی خواست سجده شکر بکند افضلش ممکن است رو به قبله باشد اما اینچنین نیست که اگر کسی به خاک افتاد و سجده کرد _ سجده شکر البته _ این درست نباشد.
﴿وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَاماً﴾[32] انسان وقتی بدهکار بود طلبکار او را رها نمیکند طلبکار را میگویند غَریم یعنی آدم را رها نمیکند ملازم آدم است. جهنم ، طلبکار انسان تبهکار است میشود غَریم آدم غارم آدم یعنی ملازم آدم ، عذاب آن هم غرام است لِزام است لازم است دستبردار نیست عرض میکنند خدایا عذاب آن دستبردار نیست عذاب جهنم را از ما به دور دار! اینها در عین حال که خطّمشیشان تواضع و فروتنی است رفتارشان با جامعه بر اساس زندگی مسالمتآمیز است رفتارشان نسبت به ذات اقدس الهی خاضعانه و ساجدانه و قائمانه است مرتب از ذات اقدس الهی درخواست نجات از عذاب میکنند که مبادا بلغزند و گرفتار آن عذاب بشوند که «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . الکافی, ج3, ص338.
[2] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 31.
[3] . سورهٴ فتح،آیات4و7.
[4] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[5] . سورهٴ فتح،آیات4و7.
[6] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[7] . سورهٴ انعام, آیهٴ 162.
[8] . الکافی،ج1،ص230.
[9] . الکافی،ج3،ص338.
[10] . الصحیفة السجادیة،دعای3.
[11] .ر.ک:الاختصاص،ص87.
[12] . الصحیفة السجادیة،دعای42 ؛ مصباح المتهجد،ص495 و 522.
[13] . سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[14] . سورهٴ یونس, آیهٴ 18.
[15] . سورهٴ طه, آیهٴ 5.
[16] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 156.
[17] .( سورهٴ الرحمن, آیات1-4)تفسیرالقمی،ج2،ص115.
[18] . سورهٴ اسراء، آیهٴ 110.
[19] . سورهٴ زلزله, آیات 1و2.
[20] . سورهٴ زلزله, آیات4و5.
[21] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 12.
[22] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 26.
[23] . سورهٴ شمس, آیات1و2.
[24] . من لا یحضره الفقیه،ج1،ص496؛تهذیب الاحکام،ج2،ص275.
[25] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 191.
[26] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 75.
[27] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 37.
[28] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 72.
[29] . سورهٴ واقعه, آیات25و26.
[30] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 65.
[31] . سورهٴ بقره, آیهٴ 115.
[32] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 65.
تاکنون نظری ثبت نشده است