- 1958
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 74 تا 78 سوره قصص
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 74 تا 78 سوره قصص"
- خالقیت و ربوبیّت احسن الهی؛
- مخلوقات عالم, مختار و برگزیدهٴ خدای سبحان؛
- ربوبیّت خداوند در نظام تکوین و تشریع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ (74) وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ (75) إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (76) وَابْتَغِ فِیَما آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (77) قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً وَلاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)﴾
خالقیت و ربوبیّت احسن الهی
بخشی از مطالب مربوط به آیات قبل این است که در آیه 68 فرمود: ﴿رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ﴾ آن خلقت ناظر به کان تامّه و خالقیّت خداست این اختیار, ناظر به کان ناقصه و ربوبیّت اوست دو اصل را قرآن کریم در آیات فراوان ذکر میکند گاهی به طور تفصیل, گاهی به طور اجمال; به طور تفصیلش این است که هر چه شیء است مخلوق خداست ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] این کان تامّه است آنچه مربوط به کان ناقصه است و ربوبیّت است این است که فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[2] هر چه آفرید نیکو آفرید هیچ نقصی در آن نیست که مثلاً اگر زمین این طور بود بهتر بود اگر آسمان این طور بود بهتر بود اگر وضع جماد یا نبات یا حیوان یا انسان یا فرشته طرز دیگر بود بهتر بود این ممکن نیست زیرا اگر وضعی و نظامی بهتر از نظام کنونی فرض میشد و خدای سبحان آن را نمیآفرید إما للجهل بود أو للعجز بود أو للبُخل و التالی بأسره مستحیل فالمقدّم مثله این یک قیاس استثنایی است اگر نظامی بهتر از این ممکن بود و خدا آن نظام را نیافریده بود یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ علمش را نداشت یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ قدرتش را نداشت یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ آن جود و سخا را نداشت و بخل ورزید تالی از این سه قسم بیشتر فرض نمیشود و هر سه قسمش محال است فالمقدّم مِثله پس نظامی از این نظام زیباتر و احسن فرض ندارد. آیهای که فرمود: ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ ناظر به همین است هر چیزی را که آفرید زیبا آفرید پس اصل اول کان تامّه است و خالقیّت خدا را تبیین میکند ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ «کلّ ما صدق علیه أنّه شیء فهو مخلوق الله سبحانه و تعالی» اصل دوم ناظر به کان ناقصه است که به ربوبیّت خدا برمیگردد فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ این ﴿خَلَقَهُ﴾ جمله در محلّ جر تا صفت باشد برای ﴿شَیْءٍ﴾ هر چه آفرید زیبا آفرید.
مخلوقات عالم, مختار و برگزیدهٴ خدای سبحان
به تعبیر برخی از بزرگان اهل معرفت هیچ چیز زایدی در عالَم نیست در عالم اصلاً زباله وجود ندارد در بین مخلوقهای خدا زباله وجود ندارد اگر وارد دستگاه انسان [و مانند انسان] بشود میشود حثاله و کناسه و مانند آن, همین عذرخواهی که انسان باید بکند برای اینکه آن موجودات دستشویی به انسان میگویند ما سیب بودیم گلابی بودیم یک ساعت با شما بودیم ما را به این صورت در آوردیم وگرنه ما سیب و گلابی بودیم ما نان و گوشت بودیم این انسان است که زباله درست میکند. پس آن دو اصل کلی یکی کان تامه یکی کان ناقصه یکی خلقت یکی ربوبیت آن دو که در آیات دیگر مفصّلاً بیان شد در این آیه مجملاً بیان شد فرمود: ﴿رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ این ناظر به کان تامّه است ﴿وَیَخْتَارُ﴾ ناظر به کان ناقصه است یعنی هر چه هست مختار اوست خِیَره اوست مصطفای اوست مجتبای اوست انتخابشدهٴ اوست برگزیدهٴ اوست چیزی در عالم نیست که برگزیده خدا نباشد بنابراین هر چه در عالم هست زیباست و احیاناً اگر ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾، ﴿ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ﴾ است اینکه فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ﴾ اصل اول, ﴿وَیَخْتَارُ﴾ اصل دوم آن ناظر به خلقت, این ناظر به ربوبیت.
ربوبیّت خداوند در نظام تکوین و تشریع
حالا که ناظر به ربوبیت شد ربوبیت هم در تکوین است هم در تشریع, خدای سبحان آسمان و زمین و جماد و حیوانات را اداره میکند با یک سب خاصّ غریزی و مانند آن, انسان را تدبیر میکند ربّ انسان است مدیر و مربّی انسان است بالوحی و التشریع انسان را بخواهد بپروراند اینکه مثل درخت نیست که پرورشش پرورش گیاهی باشد انسان را با دین میپرورانند با عقیده و اخلاق و عمل میپرورانند بنابراین نظام تشریع در اختیار خداست چه اینکه نظام تکوین در اختیار خداست او ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ است «احسن کلّ شیء أنزله» لذا فرمود قرآن را که ما آفریدیم با بهترین وجه این کتاب را آفریدیم انسان را ﴿فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾[3] آفریدیم اگر داستانی برای شما میگوییم به بهترین وجه داستانسرایی میکنیم و مانند آن.
خیر بودن تمامی مخلوقات الهی
پرسش:...
پاسخ: ما اگر خدا را بشناسیم «از خیّر محض جز نکویی ناید»[4] ما این مقدار را که میبینیم که الآن سالیان متمادی است که بشر درباره نظم عالَم فکر میکند تازه به یک گوشهاش پی برده است پس آفرینندهٴ او حکیمِ مطلق است اگر حکیم مطلق باشد از او جز خیر چیزی نشئت نمیگیرد جودی بالاتر از جود او نیست او امِساکی ندارد بخل ندارد لذا هر چه در عالَم باشد خیر و رحمت و برکت است.
نقد سخن برخی از اهل معرفت در تفسیر آیهٴ 68
برخی اهل معرفت احتمال دادند که این «ما» موصوله باشد و منصوب باشد و مفعول ﴿یَخْتَارُ﴾ باشد[5] معروف بین اهل تفسیر این است که ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ این ناظر به کان تامّه (یک) ﴿وَیَخْتَارُ﴾ ناظر به ربوبیّت است کان ناقصه (دو) ﴿مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ بشر نه در خلقت حقّ انتخاب دارد نه در پرورش و ربوبیت چه در تکوین چه در تشریع اما برخیها احتمال دادند که این «ما» منصوب باشد مفعول «یختار» باشد فرمود: ﴿وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾[6] خدا انتخاب میکند چیزی را که خیر و رحمت و برکت مردم در آن است خب این تفطّنی میخواهد ذوقی میخواهد معروف بین اهل تفسیر این نیست ظاهرش هم این نیست اما این تفطّنی است ﴿وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ هر چه را که خیر مردم است خدا انتخاب میکند البته این معنا حق است از آیات دیگر استفاده میشود که هر چه خیر مردم است ذات اقدس الهی انتخاب میکند این طور نیست که شرّ کسی را بخواهد نشانهاش هم نظم شب و روزی است که بعد ذکر میکند.
اشاره آیهٴ هفتاد به اقسام چهارگانه توحید
بعد وقتی که خدا را از شرک تنزیه فرمود فرمود خدا میداند ﴿مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ﴾[7] بعد چهار توحید را ذکر فرمود, «لا إله الاّ الله» است توحید در حمد است توحید در حکم است توحید در مرجعیّت. برای همه اقسام چهارگانه توحید مخصوصاً برای توحید در محمود بودن, جریان نظام آسمان و زمین و شب و روز را ذکر میکند اینها نعمت الهیاند در برابر هر نعمتی باید حمد کرد پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾[8] درباره آفرینش شب, آفرینش روز و مانند آن اگر فرمود: ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این اجمال را این متن را دارد شرح میدهد که شبها این طور است روزها این طور است یکی را برای کار یکی را برای آسایش.
نمونهای از سنّت انذاری بشر در نظام احسن خلقت
حالا بشر آنچه خدای سبحان آفرید و با نظام احسن آفرید وضعش را به هم میزنند اینها روز میگیرند میخوابند شب تا پاسی از شب مغازهها باز است انرژی مصرف میشود وقت مصرف میشود بهترین فرصت برای عبادت و مطالعه, بیجا مصرف میشود خب اینکه میبینید کتاب خواندن و مطالعه کردن و مسائل علمی در جامعه ما رواج ندارد برای اینکه اینها شب را در مغازهها میگردند برای خرید و فروش, فرمود روز برای کسب است شب برای مطالعه و تأمّل و عبادت و استراحت و اینها.
علت تقدّم لفظی شب بر روز در آیات 71 و 73
حالا اگر خدای سبحان لیل را ادامه بدهد زندگی فلج است روز را ادامه بدهد زندگی فلج است ولی در غالب موارد لیل را بر نهار مقدّم داشتند در تعبیرات چه در آیه قبل چه در آیه بعد ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾[9] بعد فرمود: ﴿وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ﴾[10] چه در تفصیل چه در جمعبندی لیل را مقدم داشتند حالا به لحاظ ماههای قمری البته لیل مقدّم است چون هلال است هلال در شب طلوع میکند وگرنه عندالتحقیق لیل و نهار هیچ کدام مقدّم نیستند برای اینکه این کُره زمین همواره یک طرفش روز است یک طرفش شب اینچنین نیست که روز مقدم بر شب باشد یا شب مقدّم بر روز باشد این کُره که خلق شد در برابر شمس قرار گرفت یک طرفش شب است یک طرفش روز دیگر فرض ندارد که ما بگوییم شب مقدم است یا روز مقدم است بله, این فرض دارد که آن رُبع مسکون آن قسمتی که بشر روی آن زندگی میکند اول این قسمت رو به آفتاب بود یا آن قسمت, این فرض دارد وگرنه ما بگوییم شب مقدم بر روز است یا روز مقدم بر شب این فرض علمی ندارد در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آمده که برای لیل این نیست که از نهار سبقت بگیرد[11] اینها نظمشان محفوظ است هیچ کدام جلوتر از دیگری نبودند.
خدای سبحان با رحمت این نظم را آفریده بعد فرمود وقتی صحنه قیامت قیام کرد ما اینها را احضار میکنیم اتمام حجّت میکنیم بعد وقتی که محکوم شدند به عذاب گرفتار میشوند اگر قابل شفاعت نباشند.
سرّ تکرار مفاد آیه 62 در آیه 74
این ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ که در آیه 74 هست یک ترجیعبندگونهای است که در قبل هم به همین صورت بود ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ آیه 62 همین سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این بود ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ یعنی قیامت که شد اینها را احضار میکنیم سؤال میکنیم که معبودهای شما چه چیزی هستند به چه وجه آنها را عبادت میکردید آنها جوابی برای گفتن ندارند باز چون سرفصل مطلب بعدی است این آیه را بازگو میفرمایند آیه 74 ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ﴾ دیگر حالا آنها چه چیزی گفتند که قبلاً گذشت آن را دیگر بازگو نمیکنیم.
شاهدان و گواهان اعمال در روز قیامت
بعد میفرمایند صحنه قیامت که میشود ما شاهدهای فراوانی داریم زمین شهادت میدهد و اشیای مجاور شهادت میدهند دست و پا شهادت میدهند و مانند آن, یک عدّه اولیای الهی هم شاهدند انبیا هستند ائمه هستند اهل بیت هستند و در قرآن کریم از اصل جامعشان به عنوان مقرّبین یاد میکنند که ﴿إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[12] الیوم مقرّبون شاهد اعمال ابرارند فضلاً از غیر ابرار, ابرار که اصحاب یمیناند هر کاری که بکنند در مشهَد و محضر مقرّبیناند آنها کاملاً میفهمند گذشته از اینکه فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[13] ائمه میبینند اینجا هم فرمود مقرّبون شاهدند یعنی الیوم وجود مبارک ولیّ عصر میبیند کسی دارد شب و روز چه کار میکند به طور رسمی میبیند ﴿إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾ که ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ فرمود ما شهدا زیاد داریم.
مراد از تعبیر «شهدا» در بیان قرآن کریم
شهدا در قرآن کریم ظاهراً بر همان شهدای اعمال اطلاق میشود آن کسی که شهید در معرکه است(رضوان الله علیه) قرآن از او به عنوان قَتیل فی سبیل الله یاد میکند شاید شهید یاد نکند شهید اصطلاح روایی است که از روایت به فقه آمده وگرنه شهیدِ قرآنی همان شهید اعمال است گرچه برخی از مفسّران احتمال دادند که ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾[14] منظور از این شهدا, شهدای معرکه باشند[15] از شهید در میدان جنگ به عنوان قتیل فی سبیل الله یاد شده است ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾, ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أمواتاً﴾.[16]
آگاهی اولیای الهی از اعمال انسان, مشروط به اذن خدای سبحان
شاهد بودن اینها به جعل خدای سبحان است ذات اقدس الهی اینها را شاهد قرار میدهد یک وقت است که خدا نمیخواهد پرده کسی دریده بشود در دعای «کمیل» ما چه میخوانیم خب خدا اصلاً بعضی از ملائکه را فرستاده مأمور کرده که اعمال ما را ببینند و یادداشت کنند اصلاً کارشان همین است ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾[17] اما گاهی خدا برای اینکه آبروی ما را حفظ بکند اجازه نمیدهد آنها ببینند, در دعای «کمیل» میخوانیم خدایا «و جعلتهم شهوداً علیَّ مع جوارحی» اما «کنتَ أنت الرّقیب علیَّ مِن وَرائهم و الشّاهد لما خَفِیَ عنهم و برحمتک أخفیته و بفضلک سَتَرْتَهُ»[18] خدایا اصلاً اینها را فرستادی مواظب ما باشند ولی گاهی اجازه نمیدهی آنها ببینند که ما نیّتمان چیست تا یادداشت کنند برای اینکه آبروی ما نزد اینها نرود تو چنین خدایی هستی ما با تو کار داریم. ذات مقدّس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به خدای سبحان عرض کرد که خدایا اعمال امّت مرا به من واگذار کن به اجازه شما از طرف شما حسابرس اینها باشم که امّت من در حضور دیگران خجل نشوند حسابشان با من باشد پاسخی که هست روایتی که هست این در نهجالفصاحه هست در کلمات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است فرمود آنها حسابشان با من است من برای اینکه آبروی آنها محفوظ باشد حتی اجازه نمیدهم تو ببینی[19] بعضیها هستند که با من کار دارند من مستقیماً حساب آنها را دارم آنها کسانی هستند که آبروی هیچ کس را نبردند اگر غفلتی کردند من هم نمیخواهم آبرویشان برود حتی نزد تو, اینها در تمام مدّت سعی کردند آبروی دیگران را حفظ بکنند حالا یک بار غفلتی کردند حساب اینها را من خودم به عهده میگیرم که حتی تویِ پیغمبر هم نبینی که نزد تو خجالت بکشند این خداست! خب اگر اینها شاهدند اینچنین نیست که شهید بالذّات باشند این ﴿مَا کُنتَ﴾, ﴿مَا کُنتَ﴾[20] که قبلاً خواندیم همین بود آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بود این بود که ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ﴾ درست است که ما همه این چیزها را به تو دادیم اما بالذّات که برای تو نیست تو مخلوقی اگر دادیم میدانی, ندادیم نمیدانی ما بعضی از موارد را به تو هم نمیگوییم این خداست.
روشن شدن حقیقت برای تبهکاران در قیامت
به هر حال فرمود خیلیها شاهدند ﴿وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً﴾ بعد در آن صحنه به اینها میگوییم ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ﴾ شما که به غیر خدا پناهنده میشدید غیر خدا را میپرستیدید دلیلتان را بیاورید ﴿فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ﴾ حق فقط برای ذات اقدس الهی است ﴿وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این فِریه و افترا و ترفندی که داشتند غیر خدا را شفیع میدانستند غیر خدا را مقرِّب میدانستند غیر خدا را رب میپنداشتند همه اینها گُم شده است وقتی که آفتاب طلوع بکند همه آن پندارها رخت برمیبندد دیگر.
نصیحت قوم حضرت موسی(علیه السلام) به قارون
بعد قصّه قارون را ذکر میکند ارتباط وجود مبارک موسی با فرعون و آلفرعون در آن مقاطع دیگر گذشت حالا به زراندوزی و مالمداری قارون میرسد میفرماید قارون از قوم موسی بود حالا چون به موسی ایمان آورد از قوم او بود یا نِبطی بود نه قِبطی از اسرائیلیها محسوب میشد نه از فرعونیها ولی دارد ﴿مِن قُومِ مُوسی﴾ بود قوم موسی هم به او نصیحت میکردند که این قدر تظاهر به ثروت نکن و این مقداری که خدا به تو داد بخشی را هم به مستمندان بده سهمت هم از دنیا فراموش نکن ﴿وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا﴾ یک زندگی قابل قبولی داشته باش بعد هم بدان موقع رفتن کَفنی بیش نمیبری هم مادامی که زندهای سهمت را فراموش نکن هم موقع رفتن هم بدان که یک کفن بیشتر نداری تظاهر به ثروت و رنجاندن طبقه فقرا را مرتکب نشو این گفت مال خودم است اختیار دارم و هر کاری دلم بخواهد میکنم.
ضرورت حضور دین در متن زندگی
ببینید بسیاری از ماها ـ در روزهای قبل هم داشتیم که ـ دین در زندگی ما نیست ما مسلمانیم نماز میخوانیم روزه میگیریم زندگی هم میکنیم یعنی مرز بندگی از زندگی جداست ما یک زندگی داریم یک بندگی اما اگر موحّدان را شما دیده باشید اینها مرزشان جدا نیست یعنی بندگیشان در زندگیشان است مثالی که ما آن روز داشتیم این بود که اگر یک ظرف میوهای به ما برسد میگوییم چیست؟ میگویند میوه است, میگوییم چه کسی داد؟ میگویند فلان باغبان همین! اما یک موحّد هرگز این طور حرف نمیزند میگوید این چیست؟ میگویند میوه است, میگوید چه کسی آورد, میگویند فلان باغبان, چه کسی داد؟ خدا, هرگز نمیگوید آن باغبان داد هرگز نمیگوید فلان کس داد این اصلاً مواظب زبانش است این خیلی فرق میکند با کسی که بگوید چه کسی داد خب چه کسی داد خدا داد اگر در قرآن است فرمود: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[21] گفتند در تعقیبات نماز بگویید «اللهم ما بِنا مِن نعمةٍ فَمِنک»[22] زندگیِ ما با بندگیِ ما تقریباً متأسفانه دوتاست همین حرف در خود ماها هم هست این غزالی آن کتابی که نوشته بعد مرحوم فیض(رضوان الله علیه) این را زنده کرد به برکت روایات اهل بیت آمده آن نقص و عیب و مشکلاتی که در احیاء علوم الدین بود برطرف کرده حرف او این است که اگر کسی برای رضای خدا درس خوانده برای رضای خدا تعلیم میدهد برای رضای خدا تبلیغ میکند اگر رفته روستایی یا شهری یک چهل, پنجاه سال یا کمتر و بیشتری آنجا بود به عنوان امام جماعت یا واعظ و خطیب بعد آقایی آمده مردم او را رها کردند رفتند به سراغ او, پای منبر او, پشت سر او نماز بخوانند اگر هیچ تحوّلی در او پیدا نشد معلوم میشود این چهل سال در خدمت خدا بود اما اگر گِله کرد عجب مردم خوشاستقبال و بدبدرقهای هستند ما این همه زحمت کشیدیم معلوم میشود این چهل سال خودش را میخواست,[23] اینکه میبینید ما یک طور زندگی میکنیم یک طور بندگی میکنیم برای آن تفکیک است همین حرفی که قارون زده متأسفانه در زندگی ما هم هست ما میگوییم ما خودمان سی, چهل سال دود چراغ خوردیم زحمت کشیدیم عالِم شدیم آن محروم هم غیر از این نگفت وقتی به او گفتند مواظب مالت باش درست صرف بکن گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم خیلی از اغنیای ما همین حرف را دارند خیلی از علمای ما همین حرف را دارند ما خودمان زحمت کشیدیم این همه رنج بردیم عالِم شدیم خب این با ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ هماهنگ نیست بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم مادامی که خودمان را میبینیم همین مشکلات را داریم که امیدواریم ـ انشاءالله ـ توحید نصیب همه ما بشود!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[2] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[3] . سورهٴ تین, آیهٴ 4.
[4] . رباعیات ابوسعید ابوالخیر, رباعی 274.
[5] . تفسیر ابن عربی, ج2, ص126.
[6] . سورهٴ قصص, آیهٴ 68.
[7] . سورهٴ قصص, آیهٴ 69.
[8] . سورهٴ قصص, آیهٴ 70.
[9] . سورهٴ قصص, آیهٴ 71.
[10] . سورهٴ قصص, آیهٴ 73.
[11] . سورهٴ یس, آیهٴ 40.
[12] . سورهٴ مطففین, آیات 18 ـ 21.
[13] . سورهٴ توبه, آیهٴ 105.
[14] . سورهٴ نساء, آیهٴ 69.
[15] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج3, ص250; مجمعالبیان, ج3, ص111.
[16] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 169.
[17] . سورهٴ انفطار, آیات 10 و 11.
[18] . مصباح المتهجّد, ص849.
[19] . الجامع الصغیر (سیوطی), ج2, ص36; نهجالفصاحه, ص517, ح1715.
[20] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 44; سورهٴ قصص, آیات 44 ـ 46 و... .
[21] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[22] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102, 111 و 217.
[23] . ر.ک: احیاء علوم الدین, ج10, ص151.
- خالقیت و ربوبیّت احسن الهی؛
- مخلوقات عالم, مختار و برگزیدهٴ خدای سبحان؛
- ربوبیّت خداوند در نظام تکوین و تشریع
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ (74) وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ (75) إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْفَرِحِینَ (76) وَابْتَغِ فِیَما آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (77) قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی أَوَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعاً وَلاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)﴾
خالقیت و ربوبیّت احسن الهی
بخشی از مطالب مربوط به آیات قبل این است که در آیه 68 فرمود: ﴿رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ﴾ آن خلقت ناظر به کان تامّه و خالقیّت خداست این اختیار, ناظر به کان ناقصه و ربوبیّت اوست دو اصل را قرآن کریم در آیات فراوان ذکر میکند گاهی به طور تفصیل, گاهی به طور اجمال; به طور تفصیلش این است که هر چه شیء است مخلوق خداست ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾[1] این کان تامّه است آنچه مربوط به کان ناقصه است و ربوبیّت است این است که فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾[2] هر چه آفرید نیکو آفرید هیچ نقصی در آن نیست که مثلاً اگر زمین این طور بود بهتر بود اگر آسمان این طور بود بهتر بود اگر وضع جماد یا نبات یا حیوان یا انسان یا فرشته طرز دیگر بود بهتر بود این ممکن نیست زیرا اگر وضعی و نظامی بهتر از نظام کنونی فرض میشد و خدای سبحان آن را نمیآفرید إما للجهل بود أو للعجز بود أو للبُخل و التالی بأسره مستحیل فالمقدّم مثله این یک قیاس استثنایی است اگر نظامی بهتر از این ممکن بود و خدا آن نظام را نیافریده بود یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ علمش را نداشت یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ قدرتش را نداشت یا برای آن است که ـ معاذ الله ـ آن جود و سخا را نداشت و بخل ورزید تالی از این سه قسم بیشتر فرض نمیشود و هر سه قسمش محال است فالمقدّم مِثله پس نظامی از این نظام زیباتر و احسن فرض ندارد. آیهای که فرمود: ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ ناظر به همین است هر چیزی را که آفرید زیبا آفرید پس اصل اول کان تامّه است و خالقیّت خدا را تبیین میکند ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾ «کلّ ما صدق علیه أنّه شیء فهو مخلوق الله سبحانه و تعالی» اصل دوم ناظر به کان ناقصه است که به ربوبیّت خدا برمیگردد فرمود: ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ این ﴿خَلَقَهُ﴾ جمله در محلّ جر تا صفت باشد برای ﴿شَیْءٍ﴾ هر چه آفرید زیبا آفرید.
مخلوقات عالم, مختار و برگزیدهٴ خدای سبحان
به تعبیر برخی از بزرگان اهل معرفت هیچ چیز زایدی در عالَم نیست در عالم اصلاً زباله وجود ندارد در بین مخلوقهای خدا زباله وجود ندارد اگر وارد دستگاه انسان [و مانند انسان] بشود میشود حثاله و کناسه و مانند آن, همین عذرخواهی که انسان باید بکند برای اینکه آن موجودات دستشویی به انسان میگویند ما سیب بودیم گلابی بودیم یک ساعت با شما بودیم ما را به این صورت در آوردیم وگرنه ما سیب و گلابی بودیم ما نان و گوشت بودیم این انسان است که زباله درست میکند. پس آن دو اصل کلی یکی کان تامه یکی کان ناقصه یکی خلقت یکی ربوبیت آن دو که در آیات دیگر مفصّلاً بیان شد در این آیه مجملاً بیان شد فرمود: ﴿رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ این ناظر به کان تامّه است ﴿وَیَخْتَارُ﴾ ناظر به کان ناقصه است یعنی هر چه هست مختار اوست خِیَره اوست مصطفای اوست مجتبای اوست انتخابشدهٴ اوست برگزیدهٴ اوست چیزی در عالم نیست که برگزیده خدا نباشد بنابراین هر چه در عالم هست زیباست و احیاناً اگر ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ﴾، ﴿ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ﴾ است اینکه فرمود: ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ﴾ اصل اول, ﴿وَیَخْتَارُ﴾ اصل دوم آن ناظر به خلقت, این ناظر به ربوبیت.
ربوبیّت خداوند در نظام تکوین و تشریع
حالا که ناظر به ربوبیت شد ربوبیت هم در تکوین است هم در تشریع, خدای سبحان آسمان و زمین و جماد و حیوانات را اداره میکند با یک سب خاصّ غریزی و مانند آن, انسان را تدبیر میکند ربّ انسان است مدیر و مربّی انسان است بالوحی و التشریع انسان را بخواهد بپروراند اینکه مثل درخت نیست که پرورشش پرورش گیاهی باشد انسان را با دین میپرورانند با عقیده و اخلاق و عمل میپرورانند بنابراین نظام تشریع در اختیار خداست چه اینکه نظام تکوین در اختیار خداست او ﴿أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ است «احسن کلّ شیء أنزله» لذا فرمود قرآن را که ما آفریدیم با بهترین وجه این کتاب را آفریدیم انسان را ﴿فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ﴾[3] آفریدیم اگر داستانی برای شما میگوییم به بهترین وجه داستانسرایی میکنیم و مانند آن.
خیر بودن تمامی مخلوقات الهی
پرسش:...
پاسخ: ما اگر خدا را بشناسیم «از خیّر محض جز نکویی ناید»[4] ما این مقدار را که میبینیم که الآن سالیان متمادی است که بشر درباره نظم عالَم فکر میکند تازه به یک گوشهاش پی برده است پس آفرینندهٴ او حکیمِ مطلق است اگر حکیم مطلق باشد از او جز خیر چیزی نشئت نمیگیرد جودی بالاتر از جود او نیست او امِساکی ندارد بخل ندارد لذا هر چه در عالَم باشد خیر و رحمت و برکت است.
نقد سخن برخی از اهل معرفت در تفسیر آیهٴ 68
برخی اهل معرفت احتمال دادند که این «ما» موصوله باشد و منصوب باشد و مفعول ﴿یَخْتَارُ﴾ باشد[5] معروف بین اهل تفسیر این است که ﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ﴾ این ناظر به کان تامّه (یک) ﴿وَیَخْتَارُ﴾ ناظر به ربوبیّت است کان ناقصه (دو) ﴿مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ بشر نه در خلقت حقّ انتخاب دارد نه در پرورش و ربوبیت چه در تکوین چه در تشریع اما برخیها احتمال دادند که این «ما» منصوب باشد مفعول «یختار» باشد فرمود: ﴿وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾[6] خدا انتخاب میکند چیزی را که خیر و رحمت و برکت مردم در آن است خب این تفطّنی میخواهد ذوقی میخواهد معروف بین اهل تفسیر این نیست ظاهرش هم این نیست اما این تفطّنی است ﴿وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ﴾ هر چه را که خیر مردم است خدا انتخاب میکند البته این معنا حق است از آیات دیگر استفاده میشود که هر چه خیر مردم است ذات اقدس الهی انتخاب میکند این طور نیست که شرّ کسی را بخواهد نشانهاش هم نظم شب و روزی است که بعد ذکر میکند.
اشاره آیهٴ هفتاد به اقسام چهارگانه توحید
بعد وقتی که خدا را از شرک تنزیه فرمود فرمود خدا میداند ﴿مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ﴾[7] بعد چهار توحید را ذکر فرمود, «لا إله الاّ الله» است توحید در حمد است توحید در حکم است توحید در مرجعیّت. برای همه اقسام چهارگانه توحید مخصوصاً برای توحید در محمود بودن, جریان نظام آسمان و زمین و شب و روز را ذکر میکند اینها نعمت الهیاند در برابر هر نعمتی باید حمد کرد پس ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾[8] درباره آفرینش شب, آفرینش روز و مانند آن اگر فرمود: ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَالْآخِرَةِ﴾ این اجمال را این متن را دارد شرح میدهد که شبها این طور است روزها این طور است یکی را برای کار یکی را برای آسایش.
نمونهای از سنّت انذاری بشر در نظام احسن خلقت
حالا بشر آنچه خدای سبحان آفرید و با نظام احسن آفرید وضعش را به هم میزنند اینها روز میگیرند میخوابند شب تا پاسی از شب مغازهها باز است انرژی مصرف میشود وقت مصرف میشود بهترین فرصت برای عبادت و مطالعه, بیجا مصرف میشود خب اینکه میبینید کتاب خواندن و مطالعه کردن و مسائل علمی در جامعه ما رواج ندارد برای اینکه اینها شب را در مغازهها میگردند برای خرید و فروش, فرمود روز برای کسب است شب برای مطالعه و تأمّل و عبادت و استراحت و اینها.
علت تقدّم لفظی شب بر روز در آیات 71 و 73
حالا اگر خدای سبحان لیل را ادامه بدهد زندگی فلج است روز را ادامه بدهد زندگی فلج است ولی در غالب موارد لیل را بر نهار مقدّم داشتند در تعبیرات چه در آیه قبل چه در آیه بعد ﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾[9] بعد فرمود: ﴿وَمِن رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ﴾[10] چه در تفصیل چه در جمعبندی لیل را مقدم داشتند حالا به لحاظ ماههای قمری البته لیل مقدّم است چون هلال است هلال در شب طلوع میکند وگرنه عندالتحقیق لیل و نهار هیچ کدام مقدّم نیستند برای اینکه این کُره زمین همواره یک طرفش روز است یک طرفش شب اینچنین نیست که روز مقدم بر شب باشد یا شب مقدّم بر روز باشد این کُره که خلق شد در برابر شمس قرار گرفت یک طرفش شب است یک طرفش روز دیگر فرض ندارد که ما بگوییم شب مقدم است یا روز مقدم است بله, این فرض دارد که آن رُبع مسکون آن قسمتی که بشر روی آن زندگی میکند اول این قسمت رو به آفتاب بود یا آن قسمت, این فرض دارد وگرنه ما بگوییم شب مقدم بر روز است یا روز مقدم بر شب این فرض علمی ندارد در سورهٴ مبارکهٴ «یس» آمده که برای لیل این نیست که از نهار سبقت بگیرد[11] اینها نظمشان محفوظ است هیچ کدام جلوتر از دیگری نبودند.
خدای سبحان با رحمت این نظم را آفریده بعد فرمود وقتی صحنه قیامت قیام کرد ما اینها را احضار میکنیم اتمام حجّت میکنیم بعد وقتی که محکوم شدند به عذاب گرفتار میشوند اگر قابل شفاعت نباشند.
سرّ تکرار مفاد آیه 62 در آیه 74
این ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ که در آیه 74 هست یک ترجیعبندگونهای است که در قبل هم به همین صورت بود ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ آیه 62 همین سورهٴ مبارکهٴ «قصص» این بود ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ﴾ یعنی قیامت که شد اینها را احضار میکنیم سؤال میکنیم که معبودهای شما چه چیزی هستند به چه وجه آنها را عبادت میکردید آنها جوابی برای گفتن ندارند باز چون سرفصل مطلب بعدی است این آیه را بازگو میفرمایند آیه 74 ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکَائِیَ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ﴾ دیگر حالا آنها چه چیزی گفتند که قبلاً گذشت آن را دیگر بازگو نمیکنیم.
شاهدان و گواهان اعمال در روز قیامت
بعد میفرمایند صحنه قیامت که میشود ما شاهدهای فراوانی داریم زمین شهادت میدهد و اشیای مجاور شهادت میدهند دست و پا شهادت میدهند و مانند آن, یک عدّه اولیای الهی هم شاهدند انبیا هستند ائمه هستند اهل بیت هستند و در قرآن کریم از اصل جامعشان به عنوان مقرّبین یاد میکنند که ﴿إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[12] الیوم مقرّبون شاهد اعمال ابرارند فضلاً از غیر ابرار, ابرار که اصحاب یمیناند هر کاری که بکنند در مشهَد و محضر مقرّبیناند آنها کاملاً میفهمند گذشته از اینکه فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[13] ائمه میبینند اینجا هم فرمود مقرّبون شاهدند یعنی الیوم وجود مبارک ولیّ عصر میبیند کسی دارد شب و روز چه کار میکند به طور رسمی میبیند ﴿إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ٭ وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾ که ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ فرمود ما شهدا زیاد داریم.
مراد از تعبیر «شهدا» در بیان قرآن کریم
شهدا در قرآن کریم ظاهراً بر همان شهدای اعمال اطلاق میشود آن کسی که شهید در معرکه است(رضوان الله علیه) قرآن از او به عنوان قَتیل فی سبیل الله یاد میکند شاید شهید یاد نکند شهید اصطلاح روایی است که از روایت به فقه آمده وگرنه شهیدِ قرآنی همان شهید اعمال است گرچه برخی از مفسّران احتمال دادند که ﴿فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً﴾[14] منظور از این شهدا, شهدای معرکه باشند[15] از شهید در میدان جنگ به عنوان قتیل فی سبیل الله یاد شده است ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾, ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أمواتاً﴾.[16]
آگاهی اولیای الهی از اعمال انسان, مشروط به اذن خدای سبحان
شاهد بودن اینها به جعل خدای سبحان است ذات اقدس الهی اینها را شاهد قرار میدهد یک وقت است که خدا نمیخواهد پرده کسی دریده بشود در دعای «کمیل» ما چه میخوانیم خب خدا اصلاً بعضی از ملائکه را فرستاده مأمور کرده که اعمال ما را ببینند و یادداشت کنند اصلاً کارشان همین است ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾[17] اما گاهی خدا برای اینکه آبروی ما را حفظ بکند اجازه نمیدهد آنها ببینند, در دعای «کمیل» میخوانیم خدایا «و جعلتهم شهوداً علیَّ مع جوارحی» اما «کنتَ أنت الرّقیب علیَّ مِن وَرائهم و الشّاهد لما خَفِیَ عنهم و برحمتک أخفیته و بفضلک سَتَرْتَهُ»[18] خدایا اصلاً اینها را فرستادی مواظب ما باشند ولی گاهی اجازه نمیدهی آنها ببینند که ما نیّتمان چیست تا یادداشت کنند برای اینکه آبروی ما نزد اینها نرود تو چنین خدایی هستی ما با تو کار داریم. ذات مقدّس پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به خدای سبحان عرض کرد که خدایا اعمال امّت مرا به من واگذار کن به اجازه شما از طرف شما حسابرس اینها باشم که امّت من در حضور دیگران خجل نشوند حسابشان با من باشد پاسخی که هست روایتی که هست این در نهجالفصاحه هست در کلمات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است فرمود آنها حسابشان با من است من برای اینکه آبروی آنها محفوظ باشد حتی اجازه نمیدهم تو ببینی[19] بعضیها هستند که با من کار دارند من مستقیماً حساب آنها را دارم آنها کسانی هستند که آبروی هیچ کس را نبردند اگر غفلتی کردند من هم نمیخواهم آبرویشان برود حتی نزد تو, اینها در تمام مدّت سعی کردند آبروی دیگران را حفظ بکنند حالا یک بار غفلتی کردند حساب اینها را من خودم به عهده میگیرم که حتی تویِ پیغمبر هم نبینی که نزد تو خجالت بکشند این خداست! خب اگر اینها شاهدند اینچنین نیست که شهید بالذّات باشند این ﴿مَا کُنتَ﴾, ﴿مَا کُنتَ﴾[20] که قبلاً خواندیم همین بود آنکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بود این بود که ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ﴾ درست است که ما همه این چیزها را به تو دادیم اما بالذّات که برای تو نیست تو مخلوقی اگر دادیم میدانی, ندادیم نمیدانی ما بعضی از موارد را به تو هم نمیگوییم این خداست.
روشن شدن حقیقت برای تبهکاران در قیامت
به هر حال فرمود خیلیها شاهدند ﴿وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً﴾ بعد در آن صحنه به اینها میگوییم ﴿هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ﴾ شما که به غیر خدا پناهنده میشدید غیر خدا را میپرستیدید دلیلتان را بیاورید ﴿فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ﴾ حق فقط برای ذات اقدس الهی است ﴿وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این فِریه و افترا و ترفندی که داشتند غیر خدا را شفیع میدانستند غیر خدا را مقرِّب میدانستند غیر خدا را رب میپنداشتند همه اینها گُم شده است وقتی که آفتاب طلوع بکند همه آن پندارها رخت برمیبندد دیگر.
نصیحت قوم حضرت موسی(علیه السلام) به قارون
بعد قصّه قارون را ذکر میکند ارتباط وجود مبارک موسی با فرعون و آلفرعون در آن مقاطع دیگر گذشت حالا به زراندوزی و مالمداری قارون میرسد میفرماید قارون از قوم موسی بود حالا چون به موسی ایمان آورد از قوم او بود یا نِبطی بود نه قِبطی از اسرائیلیها محسوب میشد نه از فرعونیها ولی دارد ﴿مِن قُومِ مُوسی﴾ بود قوم موسی هم به او نصیحت میکردند که این قدر تظاهر به ثروت نکن و این مقداری که خدا به تو داد بخشی را هم به مستمندان بده سهمت هم از دنیا فراموش نکن ﴿وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا﴾ یک زندگی قابل قبولی داشته باش بعد هم بدان موقع رفتن کَفنی بیش نمیبری هم مادامی که زندهای سهمت را فراموش نکن هم موقع رفتن هم بدان که یک کفن بیشتر نداری تظاهر به ثروت و رنجاندن طبقه فقرا را مرتکب نشو این گفت مال خودم است اختیار دارم و هر کاری دلم بخواهد میکنم.
ضرورت حضور دین در متن زندگی
ببینید بسیاری از ماها ـ در روزهای قبل هم داشتیم که ـ دین در زندگی ما نیست ما مسلمانیم نماز میخوانیم روزه میگیریم زندگی هم میکنیم یعنی مرز بندگی از زندگی جداست ما یک زندگی داریم یک بندگی اما اگر موحّدان را شما دیده باشید اینها مرزشان جدا نیست یعنی بندگیشان در زندگیشان است مثالی که ما آن روز داشتیم این بود که اگر یک ظرف میوهای به ما برسد میگوییم چیست؟ میگویند میوه است, میگوییم چه کسی داد؟ میگویند فلان باغبان همین! اما یک موحّد هرگز این طور حرف نمیزند میگوید این چیست؟ میگویند میوه است, میگوید چه کسی آورد, میگویند فلان باغبان, چه کسی داد؟ خدا, هرگز نمیگوید آن باغبان داد هرگز نمیگوید فلان کس داد این اصلاً مواظب زبانش است این خیلی فرق میکند با کسی که بگوید چه کسی داد خب چه کسی داد خدا داد اگر در قرآن است فرمود: ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[21] گفتند در تعقیبات نماز بگویید «اللهم ما بِنا مِن نعمةٍ فَمِنک»[22] زندگیِ ما با بندگیِ ما تقریباً متأسفانه دوتاست همین حرف در خود ماها هم هست این غزالی آن کتابی که نوشته بعد مرحوم فیض(رضوان الله علیه) این را زنده کرد به برکت روایات اهل بیت آمده آن نقص و عیب و مشکلاتی که در احیاء علوم الدین بود برطرف کرده حرف او این است که اگر کسی برای رضای خدا درس خوانده برای رضای خدا تعلیم میدهد برای رضای خدا تبلیغ میکند اگر رفته روستایی یا شهری یک چهل, پنجاه سال یا کمتر و بیشتری آنجا بود به عنوان امام جماعت یا واعظ و خطیب بعد آقایی آمده مردم او را رها کردند رفتند به سراغ او, پای منبر او, پشت سر او نماز بخوانند اگر هیچ تحوّلی در او پیدا نشد معلوم میشود این چهل سال در خدمت خدا بود اما اگر گِله کرد عجب مردم خوشاستقبال و بدبدرقهای هستند ما این همه زحمت کشیدیم معلوم میشود این چهل سال خودش را میخواست,[23] اینکه میبینید ما یک طور زندگی میکنیم یک طور بندگی میکنیم برای آن تفکیک است همین حرفی که قارون زده متأسفانه در زندگی ما هم هست ما میگوییم ما خودمان سی, چهل سال دود چراغ خوردیم زحمت کشیدیم عالِم شدیم آن محروم هم غیر از این نگفت وقتی به او گفتند مواظب مالت باش درست صرف بکن گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم خیلی از اغنیای ما همین حرف را دارند خیلی از علمای ما همین حرف را دارند ما خودمان زحمت کشیدیم این همه رنج بردیم عالِم شدیم خب این با ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ هماهنگ نیست بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم مادامی که خودمان را میبینیم همین مشکلات را داریم که امیدواریم ـ انشاءالله ـ توحید نصیب همه ما بشود!
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ رعد, آیهٴ 16; سورهٴ زمر, آیهٴ 62.
[2] . سورهٴ سجده, آیهٴ 7.
[3] . سورهٴ تین, آیهٴ 4.
[4] . رباعیات ابوسعید ابوالخیر, رباعی 274.
[5] . تفسیر ابن عربی, ج2, ص126.
[6] . سورهٴ قصص, آیهٴ 68.
[7] . سورهٴ قصص, آیهٴ 69.
[8] . سورهٴ قصص, آیهٴ 70.
[9] . سورهٴ قصص, آیهٴ 71.
[10] . سورهٴ قصص, آیهٴ 73.
[11] . سورهٴ یس, آیهٴ 40.
[12] . سورهٴ مطففین, آیات 18 ـ 21.
[13] . سورهٴ توبه, آیهٴ 105.
[14] . سورهٴ نساء, آیهٴ 69.
[15] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج3, ص250; مجمعالبیان, ج3, ص111.
[16] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 169.
[17] . سورهٴ انفطار, آیات 10 و 11.
[18] . مصباح المتهجّد, ص849.
[19] . الجامع الصغیر (سیوطی), ج2, ص36; نهجالفصاحه, ص517, ح1715.
[20] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 44; سورهٴ قصص, آیات 44 ـ 46 و... .
[21] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[22] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102, 111 و 217.
[23] . ر.ک: احیاء علوم الدین, ج10, ص151.
تاکنون نظری ثبت نشده است