- 1317
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 86 تا 88 سوره نمل
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 86 تا 88 سوره نمل"
- مطالب اصلی سوره نمل در اصول اعتقادی؛
- کسی که اهل شهوت و غضب است در بخش عمل، اهل وهم و خیال است
- رجعت، جزء اجماع قطعی ما امامیّه است و اخبار و روایات مؤیّد این است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (86) وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ (87) وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (88)﴾
سورهٴ مبارکهٴ «نمل» که در مکه نازل شد مطالب اصلی آن را اصول اعتقادی تشکیل میدهد یعنی اصول دین البته خطوط کلی اخلاق و فقه را هم در بردارد لذا مسئله توحید و وحی و نبوّت و معاد را یکی پس از دیگری بیان میفرماید. در جریان معاد چند مطلب که مربوط به اشراط الساعه و طلیعه قیامت است ذکر فرمود و ذکر میفرماید. قبلاً در آیه 82 ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ﴾ در آیه 83 ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یُکَذِّبُ﴾ این ناظر به رجعت و امثال اینهاست ذکر کرده مرحوم امینالاسلام میفرمایند رجعت را ما با روایات ثابت نکردیم رجعت، جزء اجماع قطعی ما امامیّه است و اخبار و روایات مؤیّد این است[1] از بس جریان رجعت نزد اینها مسلّم و قطعی است که با خبر ثابت نشده بلکه با اجماع قطعی ثابت شده آن وقت این روایات میشود مؤیّد مسئله رجعت. بعد از آن جریان، مطلب توحیدی را ذکر فرمود خلاصه یک تلفیق زیبا و حَسنی بین آیات توحید و آیات معاد مطرح است فرمود: ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ﴾ این مسئله توحید ربوبی است این کاری به مسئله معاد ندارد. فرمود شما نظم عالم را رعایت کنید این عالم به قدری منظّم است این کُره زمین به قدری منظّم حرکت میکند که شب آن از روز, روز آن از شب حسابشده جداست فصولش کاملاً از هم جداست منطقههای قطبی از منطقههای استوایی با نظم خاص از هم جداست هر اندازه به قطب نزدیک باشد از خطّ استوا دور باشد نظمش مشخص است هر اندازه از قطب دور باشد به خط استوا نزدیک باشد نظمش مشخص است این نظم را شما ببینید پی به وحدانیّت ربوبی خدا ببرید این آیه کاری به مسئله معاد ندارد مستقیماً مربوط به توحید ربوبی است البته غیر مستقیم جریان معاد را هم به دنبال دارد و برای هر متفکّری هم این آیات, برهان قاطع است یعنی میتواند استنباط کند و استدلال کند لکن بهرهاش برای مردان الهی است کسی که اهل شهوت و غضب است در بخش عمل, اهل وهم و خیال است در بخش نظر این پی به آیات توحید نمیبرد نظیر آنچه در قرآن کریم راجع به خود قرآن آمده که ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾[2] خب این ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[3] است ولی متّقین بهره میبرند این «شفاء للناس» است ولی مؤمنین بهره میبرند: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾[4] این نظم دقیق ریاضی لکلّ متفکّر است لکن مردان با ایمان استفاده میکنند و بهره میبرند لذا فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ این «آیاتٍ للناس» است منتها مردان با ایمان بهره میبرند.
مطلب دیگر آن است که جریان نظم لیل و نهار را ذات اقدس الهی در قرآن کریم بر اساس شئون متعدّد ذکر کرده گاهی بر اساس نظم ریاضی و اینها ذکر کرده که سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾[5] این راجع به روشن بودن روز, تاریک بودن شب و مانند آن است گاهی راجع به آسایش و کار انسانهاست که شب را برای آسایش، روز را برای کار فرمود ما لیل را برای خواب شما و خواب را برای آسایش شما قرار دادیم[6] در اینجا هم فرمود لیل را برای سکونت و آرامش شما قرار دادیم در آیات دیگر فرمود نهار را برای معاش قرار دادیم[7] پس گاهی لیل و نهار به عنوان روشن و تاریک مطرحاند که در سورهٴ «اسراء» آمده ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ گاهی برای بهرهبرداری است فرمود ما روز را برای معیشت شما و شب را برای آسایش قرار دادیم گاهی تلفیقی است از مسئله ریاضی و مسئله اجتماعی نظیر این آیه که فرمود ما شب را برای آسایش شما قرار دادیم روز را روشن قرار دادیم این روز را روشن قرار دادیم البته یعنی برای کسب و کار و زندگی شما پس آیاتی که شب و روز را در قرآن مطرح میکند بر چند طایفه است و همه اینها نظم را میرساند حکمت را میرساند مصلحت را میرساند و با این نظم و حکمت و مصلحت انسان میتواند به توحید ربوبی پی ببرد که خدای واحدی که ﴿لاَ شَرِیکَ لَهُ﴾[8] این را عمیقاً دارد اداره میکند پس این مسئله مربوط به توحید است و هیچ ارتباط مستقیم با معاد ندارد البته خدایی که بالحق عالم را آفرید یاوه نیافرید فرمود: ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾[9] ما این عالَم را به حق و هدفمند خلق کردیم اگر هدفمند خلق کردیم پس حسابی هست کتابی هست این طور نیست که هر کسی هر کاری بکند و برود و از یاد ما برود و حساب و کتابی نباشد. در جریان ﴿تَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ وجوهی گفته شده که برخی از آنها ناظر به معاد است درست است, برخی از آنها هم راجع به نظم فعلی است که آن هم میتواند درست باشد اگر ما گفتیم آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ﴾ ناظر به نظم جهان است ناظر به برهان توحید ربوبی است و مانند آن, آن وقت آیه ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ هم میتواند راجع به توحید ربوبی و مانند آن باشد ممکن است جریان آخرت را هم به دنبال داشته باشد.
پرسش: آیا از اینجا میشود فهمید که فیزیک غیر اسلامی نداریم؟
پاسخ: نه, برای اینکه وقتی جهان, خلقت شد خلقتشناسی اصلاً غیر اسلامی فرض ندارد.
بنابراین آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا﴾ ناظر به توحید ربوبی است آیه بعد مربوط به اشراطالساعه است و طلیعه قیامت و خود قیامت، فرمود: ﴿وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ اگر واقعاً حوزههای علمیه بود و بیوت ائمه(علیهم السلام) روشن بود و رفت و آمد میکردند خب خیلیها سؤال میکردند این نفخ صور چیست این ناقور چیست این شیپور چیست شیپور میزنند همه مردهها زنده میشوند چیست خب متأسفانه این خانه بسته بود روایات کمی به دست ما رسیده اگر درِ مدینه علم باز بود چون «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها»[10] مخصوص وجود مبارک حضرت نیست یعنی ولایت, باب علم نبوّت است فرقی بین وجود مبارک حضرت امیر تا وجود مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیهم اجمعین) نیست همه آنها باب مدینةالعلم هستند اگر این باب باز بود ما خیلی چیز میفهمیدیم اما الآن شما مثلاً به ناقور مراجعه میکنید که ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ﴾[11] متأسفانه نمیدانید یعنی چه، شیپور میزنند مُردهها از قبر بیرون میآیند این یعنی چه؟ در این شیپور دمیده میشود همه زنده میشوند این یعنی چه؟ خب آدم نمیفهمد این حرفها را, میتوانیم بگوییم هر چه فرمودید حق است اما بالأخره از ما کسی سؤال بکند این ناقور چیست این شیپور چیست ما که نمیتوانیم مثل بعضی از اهل سنّت طول و عرضی برای این شیپور درست بکنیم میگوییم نمیفهمیم, راست میگوییم! خیلی از چیزهاست نمیفهمیم یکی از آنها هم همین است اما هر چه اینها فرمودند حق است ولی اگر درِ این خانه باز بود خیلی چیز روشن میکردند. فرمود: ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ﴾ وقتی که در شیپور بدمند اینجا دارد که ﴿یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ همان طوری که فرمود: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ اگر ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾[12] روح را به بدن عطا میکند با شیپور زدن نیست با یک افاضه غیبی است نفخ صور هم این معنا خواهد بود به هر تقدیر این معنا هم هست آن معنای در شیپور دمیدن هم هست ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[13] هم هست آن ﴿یَوْمَ نَدْعُوا﴾ که در بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت افراد را به اسم صدا نمیزنند که زید بیا حسن بیا, میگویند علوی بیا حسینی بیا موسوی بیا به اسم امام صدا میزنند و همه صف میکشند سه مطلب است یکی اینکه در آن حالی که نفخ صور است فزع اکبر پدید میآید همگان هراسان هستند دوم اینکه بعضیها مدهوش میشوند ﴿فَصَعِقَ﴾ مدهوش میشوند سوم این است که همه داخراً خاضعاً ذلیلاً به پیشگاه خدا میروند این مرحله سوم برای نفخ صور دوم است که ﴿ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنظُرُونَ﴾[14] این نفخ صور دوم است. نفخ صور اول یک مرحله ابتدایی دارد که فزعآور است یک مرحله میانی یا پایانی دارد که صعقهآور است در نفخ صور اول که بخشی از آن به فزع, بخشی از آن به صعقه همراه است یک عدّه مستثنا هستند در نفخ صور دوم جا برای استثنا نیست در نفخ صور اول که یک عدّه فزع دارند ﴿فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾ که در سورهٴ «نمل» است یا ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾ که در سورهٴ «زمر» است در هر دو بخش یعنی چه در سورهٴ «نمل» چه در سورهٴ «زمر» یک عدّه استثنا شدند ﴿إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ﴾ گفتند جبرئیل, میکائیل, اسرافیل که اینها ذوات قدسی هستند, اهل بیت(علیهم السلام), انبیای اولواالعزم, انبیای بزرگ اینها میتوانند جزء ﴿مَن شَاءَ﴾ باشند ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ﴾[15] که استثنا دارد اما در نفخ صور دوم جا برای استثنا نیست چون همگان باید حضور پیدا کنند هیچ کس نیست که در آنجا مُرده باشد یا حضور پیدا نکند و مانند آن. پس فزع هست صَعقه هست آیا اینها دو مرحله است یُمکن, دو تعبیر از یک واقعیّت است یُمکن, اما ما سه نفخه نداریم که در برخی از تفسیرهای اهل سنّت آمده یک نفخه فزع باشد یک نفخه صعقه باشد یک نفخه حضور همگان[16] بلکه در همان نفخه اُولیٰ که طلیعه قیامت است یا فزع و صعقه در دو مرحله قرار میگیرد یا برای دو گروه است به هر تقدیر به همان نفخه صعقه برمیگردد اگر با نفخه دوم یک عدّه زنده میشوند آنهایی که با نفخه اول مردند با نفخه دوم زنده میشوند اما آنهایی که جزء ﴿مَن شَاءَ اللَّهُ﴾ بودند با نفخه اول صعقه نزدند دیگر در نفخه دوم زندهاند اگر کسی گفت
ما زنده به ذکر دوست باشیم دیگر حیوان به نفخه صور[17]
ناظر به همین مرحله است. بنابراین این جریان در کنار ﴿إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ﴾[18] که مسئله رجعت و اینها را مطرح کرده است این مربوط به طلیعه قیامت و خود قیامت است. اما آیه 86 که فرمود: ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ﴾ کاری به معاد ندارد مربوط به توحید ربوبی است البته توحید ربوبی زمینه برای معاد است برای اینکه ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ را به همراه دارد.
از این مجموعه میتوان گفت که ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾ این هم میتواند ناظر به مسئله قیامت باشد هم ناظر به مسئله حرکت جوهری که بعضیها گفتند[19] هم ناظر به مسئله حرکت انتقالی که برخیها گفتند[20] و مانند آن باشد نمیشود گفت که چون آیه در سیاق معاد است مربوط به حرکت جوهری یا مربوط به حرکت انتقالی نیست ظاهر آیه این است که شما زمین را جامد میبینید این جمود گاهی در مقابل میعان است میگویند یخ منجمد شد در برابر آب که مایع است یک وقت در برابر حرکت است میگویند این کوه را شما جامد یعنی ساکن میپندارید در حالی که آن متحرّک است فخررازی همانند جناب زمخشری میگویند که شیء بزرگ وقتی حرکت میکند حرکتش محسوس نیست ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ اما در حقیقت این هم مثل ابر حرکت دارد[21] اگر بر حرکت انتقالی تطبیق شود قابل است بر حرکت جوهری تطبیق شود قابل است اگر مخصوص معاد بود با هیچ کدام از این دو سازگار نبود برای اینکه فرمود از شما سؤال میکنند خدا در معاد با این کوهها چه میکند ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ﴾ فرمود: ﴿فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[22] از تو سؤال میکنند این سلسله جبال در قیامت چه میشود؟ فرمود بگو خدا اینها را پودر میکند تمام این درّهها با این کوهها هموار میشود آن وقت کلّ کُره زمین شفاف و صاف میشود که نه عِوَج است نه اَمت, اَمت یعنی اعوجاج و کجی مثل خود عِوَج نه تپّه ماهوری در آن هست نه درّه در آن هست نه کوه در آن هست نه درخت در آن هست, الآن یک انسان شرمنده بالأخره پشت دیوار و کوه و درخت خودش را پنهان میکند آن روز کسی نمیتواند خودش را پنهان کند آن روز بدون دوربین همه دوربین هستند فرمود: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ حدید یعنی حِدّت دارد دو فرسخ دو هزار فرسخ دو میلیارد فرسخ را بالأخره میبیند چنین روزی را ما در پیش داریم آن وقت چه کسی میتواند خودش را پنهان کند اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ خلاف کرد نه کوه و دشت و درّهای است برود خودش را پنهان کند نه چشم دیگران نیازی به دوربین دارد چشمی است دارد دو هزار فرسخی را هم میبیند ده هزار فرسخی را هم میبیند این است که در مناجات شعبانیه دارد خدایا مرا «علی رئوس الأشهاد» رسوا نکن[23] همین است خب حالا اگر کسی جمعیّت که هست بین جمعیّت خودش را پنهان کند این هم شدنی نیست برای اینکه ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[24] دیگران چشمشان تیزبین است ما چنین روزی را در پیش داریم و شرمندگی آن روز هم که قابل درمان نیست. به هر تقدیر فرمود از تو سؤال میکنند خدا با کوهها چه میکند فرمود بگو: ﴿یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾.
در جریان کوه گاهی سخن از پودر کردن و کوبیدن و هموار کردن است اما چندین بخش درباره جبال هست در بیانات نورانی حضرت امیر است که «و وَتَّدَ بالصُّخور مَیَدانَ اَرضه»[25] مَیَدان یعنی اضطراب؛ خدای سبحان با میخِ کوه, اضطراب زمین را تثبیت کرد «و وَتَّدَ بالصُّخور مَیَدانَ اَرضه» یعنی «اضطراب ارضه» خب اگر تختهای را نجّار میخکوب کند دیگر حرکت نمیکند این برای زمین. فرمود کوهی که الآن زمین را میخکوب میکند خودش کم کم میلرزد چطور میلرزد؟ اول خیلی سِفت و سخت است بعد ﴿کَثِیباً مَّهِیلاً﴾[26] مثل یک تپّه ماهوری شن الآن در این منطقههای کویری با یک گردباد یک مقدار شن روی هم میآید تپّهای درست میشود این تپّه را میگویند کثیب مهیل که همین که یک مختصر دست بزنی بقیه میریزد این دوامی ندارد چنین تپّهای را میگویند کثیب مهیل بعد میگوید از تپّه شن هم ضعیفتر است ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾[27] عِهْن یعنی پنبه اگر پنبهای را بزنند قدری بالا بیاید این خب از آن شن سبکتر است این عِهن منفوش از آن تپّه شن سستتر است قدری جلوتر میروی میبینید که این پودر شده که ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾ در بخشی از قرآن کریم دارد ﴿إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ﴾[28] قدری جلوتر حرفی میزند که واقعاً ما نمیفهمیم فرمود: ﴿وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکَانَتْ سَرَاباً﴾ حالا ما چون نمیفهمیم این ﴿کَانَتْ﴾ را به معنی «صارت» میگیریم یعنی کوهها میرود بعد سراب میشود سراب یعنی چه؟! هیچ یعنی هیچ! آنها قابل فهم است یعنی عِهن منفوش شدن, کثیب مهیل شدن, ﴿إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ﴾ شدن خب اینها کاملاً قابل فهم است چیزی بیاید کوه را پودر بکند میشود اما سراب یعنی چه؟ یعنی معلوم میشود کوهی در کار نبود حالا ما چون واقعاً این درِ خانه بسته است نمیفهمیم این ﴿کَانَتْ﴾ را به معنی «صارت» میگیریم در حالی که ﴿کَانَتْ﴾ به معنی ﴿کَانَتْ﴾ است یعنی آن وقتی هم که میدیدی سراب بود یک چیز دیگر میدیدی خیال میکردی کوه است جای دیگر را میدیدی. همان بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) در کتاب شریف توحید همین است فرمود خَلق مثل صورت مرآتیه است[29] صور مرآتیه دروغ نمیگوید جایی را نشان میدهد منتها در آینه خبری نیست یک کودک وقتی عکس سیبی را در آینه ببیند مرتّب به طرف آینه حمل میکند که سیب را بگیرد مادرش میگوید سیب روی میز است جای دیگر است در آینه نیست ما همه به طرف آینه داریم حمله میکنیم به زید و عمرو, به کیف زید به جیب عمرو داریم حمله میکنیم در حالی که رزق جای دیگر است واقعاً جای دیگر است این بیان نورانی امام رضا از غرر بیانات است بنابراین این ﴿فَکَانَتْ سَرَاباً﴾[30] را حالا ما چون نمیفهمیم این «کانَتْ» را به معنی «صارت» میگیریم وقتی در مغنی و امثال مغنی میگویند گاهی «کان» به معنی «صارت» است ما با همان دستمایههای عوامانه میرویم سراغ قرآن! عوامانه یعنی عوامانه! «از شافعی نپرسند امثال این مسائل»[31] آیا واقعاً کوهها حقیقتی هستند بعد سراب میشوند که «فصارت سرابا» یا نه, از همان اول هم سراب بود ﴿وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَکَانَتْ أَبْوَاباً﴾[32] یعنی «فصارت أبوابا» یا هم اکنون ﴿أَبْوَاباً﴾ آنجا که نمیفهمیم چاره نداریم بگوییم که «آمنّا و صدّقنا» به آنچه معصومین فرمودند, پس مراحل ﴿کَثِیباً مَّهِیلاً﴾ هست, ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾ هست, منسوف بودن هست این سه مرحله را آدم با مفاهیم میفهمد اما سراب بودن را که نمیفهمیم واقعاً نمیفهمیم بعد میگوییم «فصارت سرابا», ﴿سَرَاباً﴾ یعنی چه؟! کوه بالأخره موجود است باید شهادت بدهد ما این معانی ظاهری که ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[33] کذا یا ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾[34] کذا یا ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾[35] کذا اینها را مقداری میفهمیم اما معانی دقیق قرآن را نمیفهمیم. در اینجا فرمود: ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ در جریان معاد حق است که این کوهها به این صورت در میآید این مراحل یاد شده است اما درباره حرکت جوهری یا حرکت انتقالی نمیشود به صورت قطعی گفت آیه اینها را نمیخواهد بگوید برای اینکه در سیاق معاد است خب یک قدم جلوتر در سیاق توحید ربوبی بود دیگر, چرا شما آن آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً﴾ که مربوط به معاد نیست را در نظر نمیگیرید پس بگویید هر سه احتمال دارد یعنی هم حرکت جوهری احتمال دارد که به حسب ظاهر آرام است ولی سیّار است, هم حرکت انتقالی ـ خود زمین چطور؟ «وتری الارض جامدة» دیگر، شما زمین را خیال میکنید آرام است در حالی که «و هی تمرّ مرّ السّحاب» پس هم حرکت انتقالی میتواند درست باشد هم حرکت جوهری میتواند درست باشد ـ هم جریان معاد به دلیل اینکه در جریان نفخ صور، شما دو مرحله را کنار هم گذاشتید و کار درستی هم کردید برای اینکه در نفخه اُولیٰ فزع و صعقه است در نفخه ثانیه همه میآیند وگرنه در نفخه اول که همه نمیآیند اینکه فرمود نفخ صور میشود همه میآیند یعنی این دو را یکجا جمع کرده وگرنه در نفخ صور اول که سخن از آمدن همه نیست همه صعقهزده هستند این ﴿وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یعنی خاضعین, متواضعین, ذلیلین این برای نفخه ثانیه است دیگر, پس این مجموعه را ذات اقدس الهی با یک آیه بیان کرده پس این آیه دوم هم این طور نیست که بگوییم الاّ ولابد ناظر به مسئله قیامت است ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ آن بیان لطیفی هم که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد میفرماید عندالقیامه که دیگر ﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ نیست [در آن روز] این دارد کوبیده میشود دارد ریز ریز میشوند معلوم میشود که به توحید ربوبی نزدیکتر است تا مسئله معاد.[36]
﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾ آنها که اهل معرفت هستند از این آیه بهره دیگری بردند گفتند مردان الهی به حسب ظاهر وقورند اما در باطن دارند سیر میکنند اهل سیر و سلوک هستند اگر عدّهای مانند جبل راسخ هستند اینها کسانی هستند که همانند کوه در باطن دارند معدن میپرورانند در دل دارند گوهر میپرورانند به حسب ظاهر آرام هستند مردان الهی که به منزله جبال زمین هستند وسیله آرامش و طمأنینهٴ زمین و مردم منطقه هستند این میتواند مصداق معنوی جبال را مردان الهی بداند که اینها به حسب ظاهر آرام هستند ولی باطنشان دارد سیر میکند.
﴿صُنْعَ اللَّهِ﴾ این اضافه ﴿صُنْعَ﴾ به ﴿اللَّهِ﴾ مفید تأکید است این اسناد مصدر به ذات اقدس الهی مفید تأکید است ﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ خب این تأیید میکند که این مربوط به مسئله توحید ربوبی است با آیه 86 هماهنگ است و بعد همان طوری که آن آیه زمینه برای معاد بود این هم زمینه برای معاد است که ﴿إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ﴾ هر کاری که میکنید او میداند درون شما, بیرون شما, ظاهر شما, باطن شما, اوّل شما, آخر شما را او کارشناس است میداند و در مشهد و در محکمه او باید پاسخ بدهید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . مجمعالبیان, ج7, ص367.
[2] . سورهٴ بقره, آیات 1و 2.
[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[4] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 82.
[5] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 12.
[6] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 47.
[7] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 11.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 163.
[9] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 36.
[10] . الامالی (شیخ صدوق), ص345.
[11] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 8.
[12] . سورهٴ حجر, آیهٴ 29; سورهٴ ص, آیهٴ 72.
[13] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 71.
[14] . سورهٴ زمر, آیهٴ 68.
[15] . سورهٴ زمر, آیهٴ 68.
[16] . کشف الأسرار (میبدی), ج8, ص230 و ج10, ص353.
[17] . دیوان سعدی, غزل 303.
[18] . سورهٴ نمل, آیهٴ 82.
[19] . تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا), ج7, ص419; المیزان, ج15, ص402.
[20] . المیزان, ج15, ص402.
[21] . الکشاف, ج3, ص387; التفسیر الکبیر, ج24, ص574.
[22] . سورهٴ طه, آیات 105 ـ 107.
[23] . اقبال الأعمال, ص686.
[24] . سورهٴ ق, آیهٴ 22.
[25] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 1.
[26] . سورهٴ مزمل, آیهٴ 14.
[27] . سورهٴ قارعه, آیهٴ 5.
[28] . سورهٴ مرسلات, آیهٴ 10.
[29] . التوحید (شیخ صدوق), ص434 و 435.
[30] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 20.
.[31] دیوان حافظ، غزل307.
[32] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 19.
[33] . سورهٴ بقره, آیهٴ 25.
[34] . سورهٴ بقره, آیهٴ 43.
[35] . سورهٴ بقره, آیهٴ 183.
[36] . ر.ک: المیزان, ج15, ص402.
- مطالب اصلی سوره نمل در اصول اعتقادی؛
- کسی که اهل شهوت و غضب است در بخش عمل، اهل وهم و خیال است
- رجعت، جزء اجماع قطعی ما امامیّه است و اخبار و روایات مؤیّد این است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (86) وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ (87) وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (88)﴾
سورهٴ مبارکهٴ «نمل» که در مکه نازل شد مطالب اصلی آن را اصول اعتقادی تشکیل میدهد یعنی اصول دین البته خطوط کلی اخلاق و فقه را هم در بردارد لذا مسئله توحید و وحی و نبوّت و معاد را یکی پس از دیگری بیان میفرماید. در جریان معاد چند مطلب که مربوط به اشراط الساعه و طلیعه قیامت است ذکر فرمود و ذکر میفرماید. قبلاً در آیه 82 ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ﴾ در آیه 83 ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یُکَذِّبُ﴾ این ناظر به رجعت و امثال اینهاست ذکر کرده مرحوم امینالاسلام میفرمایند رجعت را ما با روایات ثابت نکردیم رجعت، جزء اجماع قطعی ما امامیّه است و اخبار و روایات مؤیّد این است[1] از بس جریان رجعت نزد اینها مسلّم و قطعی است که با خبر ثابت نشده بلکه با اجماع قطعی ثابت شده آن وقت این روایات میشود مؤیّد مسئله رجعت. بعد از آن جریان، مطلب توحیدی را ذکر فرمود خلاصه یک تلفیق زیبا و حَسنی بین آیات توحید و آیات معاد مطرح است فرمود: ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ﴾ این مسئله توحید ربوبی است این کاری به مسئله معاد ندارد. فرمود شما نظم عالم را رعایت کنید این عالم به قدری منظّم است این کُره زمین به قدری منظّم حرکت میکند که شب آن از روز, روز آن از شب حسابشده جداست فصولش کاملاً از هم جداست منطقههای قطبی از منطقههای استوایی با نظم خاص از هم جداست هر اندازه به قطب نزدیک باشد از خطّ استوا دور باشد نظمش مشخص است هر اندازه از قطب دور باشد به خط استوا نزدیک باشد نظمش مشخص است این نظم را شما ببینید پی به وحدانیّت ربوبی خدا ببرید این آیه کاری به مسئله معاد ندارد مستقیماً مربوط به توحید ربوبی است البته غیر مستقیم جریان معاد را هم به دنبال دارد و برای هر متفکّری هم این آیات, برهان قاطع است یعنی میتواند استنباط کند و استدلال کند لکن بهرهاش برای مردان الهی است کسی که اهل شهوت و غضب است در بخش عمل, اهل وهم و خیال است در بخش نظر این پی به آیات توحید نمیبرد نظیر آنچه در قرآن کریم راجع به خود قرآن آمده که ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾[2] خب این ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[3] است ولی متّقین بهره میبرند این «شفاء للناس» است ولی مؤمنین بهره میبرند: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾[4] این نظم دقیق ریاضی لکلّ متفکّر است لکن مردان با ایمان استفاده میکنند و بهره میبرند لذا فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ این «آیاتٍ للناس» است منتها مردان با ایمان بهره میبرند.
مطلب دیگر آن است که جریان نظم لیل و نهار را ذات اقدس الهی در قرآن کریم بر اساس شئون متعدّد ذکر کرده گاهی بر اساس نظم ریاضی و اینها ذکر کرده که سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾[5] این راجع به روشن بودن روز, تاریک بودن شب و مانند آن است گاهی راجع به آسایش و کار انسانهاست که شب را برای آسایش، روز را برای کار فرمود ما لیل را برای خواب شما و خواب را برای آسایش شما قرار دادیم[6] در اینجا هم فرمود لیل را برای سکونت و آرامش شما قرار دادیم در آیات دیگر فرمود نهار را برای معاش قرار دادیم[7] پس گاهی لیل و نهار به عنوان روشن و تاریک مطرحاند که در سورهٴ «اسراء» آمده ﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾ گاهی برای بهرهبرداری است فرمود ما روز را برای معیشت شما و شب را برای آسایش قرار دادیم گاهی تلفیقی است از مسئله ریاضی و مسئله اجتماعی نظیر این آیه که فرمود ما شب را برای آسایش شما قرار دادیم روز را روشن قرار دادیم این روز را روشن قرار دادیم البته یعنی برای کسب و کار و زندگی شما پس آیاتی که شب و روز را در قرآن مطرح میکند بر چند طایفه است و همه اینها نظم را میرساند حکمت را میرساند مصلحت را میرساند و با این نظم و حکمت و مصلحت انسان میتواند به توحید ربوبی پی ببرد که خدای واحدی که ﴿لاَ شَرِیکَ لَهُ﴾[8] این را عمیقاً دارد اداره میکند پس این مسئله مربوط به توحید است و هیچ ارتباط مستقیم با معاد ندارد البته خدایی که بالحق عالم را آفرید یاوه نیافرید فرمود: ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾[9] ما این عالَم را به حق و هدفمند خلق کردیم اگر هدفمند خلق کردیم پس حسابی هست کتابی هست این طور نیست که هر کسی هر کاری بکند و برود و از یاد ما برود و حساب و کتابی نباشد. در جریان ﴿تَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ وجوهی گفته شده که برخی از آنها ناظر به معاد است درست است, برخی از آنها هم راجع به نظم فعلی است که آن هم میتواند درست باشد اگر ما گفتیم آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ﴾ ناظر به نظم جهان است ناظر به برهان توحید ربوبی است و مانند آن, آن وقت آیه ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ هم میتواند راجع به توحید ربوبی و مانند آن باشد ممکن است جریان آخرت را هم به دنبال داشته باشد.
پرسش: آیا از اینجا میشود فهمید که فیزیک غیر اسلامی نداریم؟
پاسخ: نه, برای اینکه وقتی جهان, خلقت شد خلقتشناسی اصلاً غیر اسلامی فرض ندارد.
بنابراین آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا﴾ ناظر به توحید ربوبی است آیه بعد مربوط به اشراطالساعه است و طلیعه قیامت و خود قیامت، فرمود: ﴿وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ اگر واقعاً حوزههای علمیه بود و بیوت ائمه(علیهم السلام) روشن بود و رفت و آمد میکردند خب خیلیها سؤال میکردند این نفخ صور چیست این ناقور چیست این شیپور چیست شیپور میزنند همه مردهها زنده میشوند چیست خب متأسفانه این خانه بسته بود روایات کمی به دست ما رسیده اگر درِ مدینه علم باز بود چون «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها»[10] مخصوص وجود مبارک حضرت نیست یعنی ولایت, باب علم نبوّت است فرقی بین وجود مبارک حضرت امیر تا وجود مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیهم اجمعین) نیست همه آنها باب مدینةالعلم هستند اگر این باب باز بود ما خیلی چیز میفهمیدیم اما الآن شما مثلاً به ناقور مراجعه میکنید که ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ﴾[11] متأسفانه نمیدانید یعنی چه، شیپور میزنند مُردهها از قبر بیرون میآیند این یعنی چه؟ در این شیپور دمیده میشود همه زنده میشوند این یعنی چه؟ خب آدم نمیفهمد این حرفها را, میتوانیم بگوییم هر چه فرمودید حق است اما بالأخره از ما کسی سؤال بکند این ناقور چیست این شیپور چیست ما که نمیتوانیم مثل بعضی از اهل سنّت طول و عرضی برای این شیپور درست بکنیم میگوییم نمیفهمیم, راست میگوییم! خیلی از چیزهاست نمیفهمیم یکی از آنها هم همین است اما هر چه اینها فرمودند حق است ولی اگر درِ این خانه باز بود خیلی چیز روشن میکردند. فرمود: ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ﴾ وقتی که در شیپور بدمند اینجا دارد که ﴿یُنفَخُ فِی الصُّورِ﴾ همان طوری که فرمود: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ اگر ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾[12] روح را به بدن عطا میکند با شیپور زدن نیست با یک افاضه غیبی است نفخ صور هم این معنا خواهد بود به هر تقدیر این معنا هم هست آن معنای در شیپور دمیدن هم هست ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[13] هم هست آن ﴿یَوْمَ نَدْعُوا﴾ که در بحث سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت افراد را به اسم صدا نمیزنند که زید بیا حسن بیا, میگویند علوی بیا حسینی بیا موسوی بیا به اسم امام صدا میزنند و همه صف میکشند سه مطلب است یکی اینکه در آن حالی که نفخ صور است فزع اکبر پدید میآید همگان هراسان هستند دوم اینکه بعضیها مدهوش میشوند ﴿فَصَعِقَ﴾ مدهوش میشوند سوم این است که همه داخراً خاضعاً ذلیلاً به پیشگاه خدا میروند این مرحله سوم برای نفخ صور دوم است که ﴿ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنظُرُونَ﴾[14] این نفخ صور دوم است. نفخ صور اول یک مرحله ابتدایی دارد که فزعآور است یک مرحله میانی یا پایانی دارد که صعقهآور است در نفخ صور اول که بخشی از آن به فزع, بخشی از آن به صعقه همراه است یک عدّه مستثنا هستند در نفخ صور دوم جا برای استثنا نیست در نفخ صور اول که یک عدّه فزع دارند ﴿فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾ که در سورهٴ «نمل» است یا ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ﴾ که در سورهٴ «زمر» است در هر دو بخش یعنی چه در سورهٴ «نمل» چه در سورهٴ «زمر» یک عدّه استثنا شدند ﴿إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ﴾ گفتند جبرئیل, میکائیل, اسرافیل که اینها ذوات قدسی هستند, اهل بیت(علیهم السلام), انبیای اولواالعزم, انبیای بزرگ اینها میتوانند جزء ﴿مَن شَاءَ﴾ باشند ﴿فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ﴾[15] که استثنا دارد اما در نفخ صور دوم جا برای استثنا نیست چون همگان باید حضور پیدا کنند هیچ کس نیست که در آنجا مُرده باشد یا حضور پیدا نکند و مانند آن. پس فزع هست صَعقه هست آیا اینها دو مرحله است یُمکن, دو تعبیر از یک واقعیّت است یُمکن, اما ما سه نفخه نداریم که در برخی از تفسیرهای اهل سنّت آمده یک نفخه فزع باشد یک نفخه صعقه باشد یک نفخه حضور همگان[16] بلکه در همان نفخه اُولیٰ که طلیعه قیامت است یا فزع و صعقه در دو مرحله قرار میگیرد یا برای دو گروه است به هر تقدیر به همان نفخه صعقه برمیگردد اگر با نفخه دوم یک عدّه زنده میشوند آنهایی که با نفخه اول مردند با نفخه دوم زنده میشوند اما آنهایی که جزء ﴿مَن شَاءَ اللَّهُ﴾ بودند با نفخه اول صعقه نزدند دیگر در نفخه دوم زندهاند اگر کسی گفت
ما زنده به ذکر دوست باشیم دیگر حیوان به نفخه صور[17]
ناظر به همین مرحله است. بنابراین این جریان در کنار ﴿إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ﴾[18] که مسئله رجعت و اینها را مطرح کرده است این مربوط به طلیعه قیامت و خود قیامت است. اما آیه 86 که فرمود: ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ﴾ کاری به معاد ندارد مربوط به توحید ربوبی است البته توحید ربوبی زمینه برای معاد است برای اینکه ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ را به همراه دارد.
از این مجموعه میتوان گفت که ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾ این هم میتواند ناظر به مسئله قیامت باشد هم ناظر به مسئله حرکت جوهری که بعضیها گفتند[19] هم ناظر به مسئله حرکت انتقالی که برخیها گفتند[20] و مانند آن باشد نمیشود گفت که چون آیه در سیاق معاد است مربوط به حرکت جوهری یا مربوط به حرکت انتقالی نیست ظاهر آیه این است که شما زمین را جامد میبینید این جمود گاهی در مقابل میعان است میگویند یخ منجمد شد در برابر آب که مایع است یک وقت در برابر حرکت است میگویند این کوه را شما جامد یعنی ساکن میپندارید در حالی که آن متحرّک است فخررازی همانند جناب زمخشری میگویند که شیء بزرگ وقتی حرکت میکند حرکتش محسوس نیست ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ اما در حقیقت این هم مثل ابر حرکت دارد[21] اگر بر حرکت انتقالی تطبیق شود قابل است بر حرکت جوهری تطبیق شود قابل است اگر مخصوص معاد بود با هیچ کدام از این دو سازگار نبود برای اینکه فرمود از شما سؤال میکنند خدا در معاد با این کوهها چه میکند ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ﴾ فرمود: ﴿فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾[22] از تو سؤال میکنند این سلسله جبال در قیامت چه میشود؟ فرمود بگو خدا اینها را پودر میکند تمام این درّهها با این کوهها هموار میشود آن وقت کلّ کُره زمین شفاف و صاف میشود که نه عِوَج است نه اَمت, اَمت یعنی اعوجاج و کجی مثل خود عِوَج نه تپّه ماهوری در آن هست نه درّه در آن هست نه کوه در آن هست نه درخت در آن هست, الآن یک انسان شرمنده بالأخره پشت دیوار و کوه و درخت خودش را پنهان میکند آن روز کسی نمیتواند خودش را پنهان کند آن روز بدون دوربین همه دوربین هستند فرمود: ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾ حدید یعنی حِدّت دارد دو فرسخ دو هزار فرسخ دو میلیارد فرسخ را بالأخره میبیند چنین روزی را ما در پیش داریم آن وقت چه کسی میتواند خودش را پنهان کند اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ خلاف کرد نه کوه و دشت و درّهای است برود خودش را پنهان کند نه چشم دیگران نیازی به دوربین دارد چشمی است دارد دو هزار فرسخی را هم میبیند ده هزار فرسخی را هم میبیند این است که در مناجات شعبانیه دارد خدایا مرا «علی رئوس الأشهاد» رسوا نکن[23] همین است خب حالا اگر کسی جمعیّت که هست بین جمعیّت خودش را پنهان کند این هم شدنی نیست برای اینکه ﴿فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[24] دیگران چشمشان تیزبین است ما چنین روزی را در پیش داریم و شرمندگی آن روز هم که قابل درمان نیست. به هر تقدیر فرمود از تو سؤال میکنند خدا با کوهها چه میکند فرمود بگو: ﴿یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾.
در جریان کوه گاهی سخن از پودر کردن و کوبیدن و هموار کردن است اما چندین بخش درباره جبال هست در بیانات نورانی حضرت امیر است که «و وَتَّدَ بالصُّخور مَیَدانَ اَرضه»[25] مَیَدان یعنی اضطراب؛ خدای سبحان با میخِ کوه, اضطراب زمین را تثبیت کرد «و وَتَّدَ بالصُّخور مَیَدانَ اَرضه» یعنی «اضطراب ارضه» خب اگر تختهای را نجّار میخکوب کند دیگر حرکت نمیکند این برای زمین. فرمود کوهی که الآن زمین را میخکوب میکند خودش کم کم میلرزد چطور میلرزد؟ اول خیلی سِفت و سخت است بعد ﴿کَثِیباً مَّهِیلاً﴾[26] مثل یک تپّه ماهوری شن الآن در این منطقههای کویری با یک گردباد یک مقدار شن روی هم میآید تپّهای درست میشود این تپّه را میگویند کثیب مهیل که همین که یک مختصر دست بزنی بقیه میریزد این دوامی ندارد چنین تپّهای را میگویند کثیب مهیل بعد میگوید از تپّه شن هم ضعیفتر است ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾[27] عِهْن یعنی پنبه اگر پنبهای را بزنند قدری بالا بیاید این خب از آن شن سبکتر است این عِهن منفوش از آن تپّه شن سستتر است قدری جلوتر میروی میبینید که این پودر شده که ﴿وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً﴾ در بخشی از قرآن کریم دارد ﴿إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ﴾[28] قدری جلوتر حرفی میزند که واقعاً ما نمیفهمیم فرمود: ﴿وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکَانَتْ سَرَاباً﴾ حالا ما چون نمیفهمیم این ﴿کَانَتْ﴾ را به معنی «صارت» میگیریم یعنی کوهها میرود بعد سراب میشود سراب یعنی چه؟! هیچ یعنی هیچ! آنها قابل فهم است یعنی عِهن منفوش شدن, کثیب مهیل شدن, ﴿إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ﴾ شدن خب اینها کاملاً قابل فهم است چیزی بیاید کوه را پودر بکند میشود اما سراب یعنی چه؟ یعنی معلوم میشود کوهی در کار نبود حالا ما چون واقعاً این درِ خانه بسته است نمیفهمیم این ﴿کَانَتْ﴾ را به معنی «صارت» میگیریم در حالی که ﴿کَانَتْ﴾ به معنی ﴿کَانَتْ﴾ است یعنی آن وقتی هم که میدیدی سراب بود یک چیز دیگر میدیدی خیال میکردی کوه است جای دیگر را میدیدی. همان بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) در کتاب شریف توحید همین است فرمود خَلق مثل صورت مرآتیه است[29] صور مرآتیه دروغ نمیگوید جایی را نشان میدهد منتها در آینه خبری نیست یک کودک وقتی عکس سیبی را در آینه ببیند مرتّب به طرف آینه حمل میکند که سیب را بگیرد مادرش میگوید سیب روی میز است جای دیگر است در آینه نیست ما همه به طرف آینه داریم حمله میکنیم به زید و عمرو, به کیف زید به جیب عمرو داریم حمله میکنیم در حالی که رزق جای دیگر است واقعاً جای دیگر است این بیان نورانی امام رضا از غرر بیانات است بنابراین این ﴿فَکَانَتْ سَرَاباً﴾[30] را حالا ما چون نمیفهمیم این «کانَتْ» را به معنی «صارت» میگیریم وقتی در مغنی و امثال مغنی میگویند گاهی «کان» به معنی «صارت» است ما با همان دستمایههای عوامانه میرویم سراغ قرآن! عوامانه یعنی عوامانه! «از شافعی نپرسند امثال این مسائل»[31] آیا واقعاً کوهها حقیقتی هستند بعد سراب میشوند که «فصارت سرابا» یا نه, از همان اول هم سراب بود ﴿وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَکَانَتْ أَبْوَاباً﴾[32] یعنی «فصارت أبوابا» یا هم اکنون ﴿أَبْوَاباً﴾ آنجا که نمیفهمیم چاره نداریم بگوییم که «آمنّا و صدّقنا» به آنچه معصومین فرمودند, پس مراحل ﴿کَثِیباً مَّهِیلاً﴾ هست, ﴿کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ﴾ هست, منسوف بودن هست این سه مرحله را آدم با مفاهیم میفهمد اما سراب بودن را که نمیفهمیم واقعاً نمیفهمیم بعد میگوییم «فصارت سرابا», ﴿سَرَاباً﴾ یعنی چه؟! کوه بالأخره موجود است باید شهادت بدهد ما این معانی ظاهری که ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾[33] کذا یا ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾[34] کذا یا ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾[35] کذا اینها را مقداری میفهمیم اما معانی دقیق قرآن را نمیفهمیم. در اینجا فرمود: ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ در جریان معاد حق است که این کوهها به این صورت در میآید این مراحل یاد شده است اما درباره حرکت جوهری یا حرکت انتقالی نمیشود به صورت قطعی گفت آیه اینها را نمیخواهد بگوید برای اینکه در سیاق معاد است خب یک قدم جلوتر در سیاق توحید ربوبی بود دیگر, چرا شما آن آیه ﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً﴾ که مربوط به معاد نیست را در نظر نمیگیرید پس بگویید هر سه احتمال دارد یعنی هم حرکت جوهری احتمال دارد که به حسب ظاهر آرام است ولی سیّار است, هم حرکت انتقالی ـ خود زمین چطور؟ «وتری الارض جامدة» دیگر، شما زمین را خیال میکنید آرام است در حالی که «و هی تمرّ مرّ السّحاب» پس هم حرکت انتقالی میتواند درست باشد هم حرکت جوهری میتواند درست باشد ـ هم جریان معاد به دلیل اینکه در جریان نفخ صور، شما دو مرحله را کنار هم گذاشتید و کار درستی هم کردید برای اینکه در نفخه اُولیٰ فزع و صعقه است در نفخه ثانیه همه میآیند وگرنه در نفخه اول که همه نمیآیند اینکه فرمود نفخ صور میشود همه میآیند یعنی این دو را یکجا جمع کرده وگرنه در نفخ صور اول که سخن از آمدن همه نیست همه صعقهزده هستند این ﴿وَکُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ یعنی خاضعین, متواضعین, ذلیلین این برای نفخه ثانیه است دیگر, پس این مجموعه را ذات اقدس الهی با یک آیه بیان کرده پس این آیه دوم هم این طور نیست که بگوییم الاّ ولابد ناظر به مسئله قیامت است ﴿وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ آن بیان لطیفی هم که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد میفرماید عندالقیامه که دیگر ﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ نیست [در آن روز] این دارد کوبیده میشود دارد ریز ریز میشوند معلوم میشود که به توحید ربوبی نزدیکتر است تا مسئله معاد.[36]
﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾ آنها که اهل معرفت هستند از این آیه بهره دیگری بردند گفتند مردان الهی به حسب ظاهر وقورند اما در باطن دارند سیر میکنند اهل سیر و سلوک هستند اگر عدّهای مانند جبل راسخ هستند اینها کسانی هستند که همانند کوه در باطن دارند معدن میپرورانند در دل دارند گوهر میپرورانند به حسب ظاهر آرام هستند مردان الهی که به منزله جبال زمین هستند وسیله آرامش و طمأنینهٴ زمین و مردم منطقه هستند این میتواند مصداق معنوی جبال را مردان الهی بداند که اینها به حسب ظاهر آرام هستند ولی باطنشان دارد سیر میکند.
﴿صُنْعَ اللَّهِ﴾ این اضافه ﴿صُنْعَ﴾ به ﴿اللَّهِ﴾ مفید تأکید است این اسناد مصدر به ذات اقدس الهی مفید تأکید است ﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ خب این تأیید میکند که این مربوط به مسئله توحید ربوبی است با آیه 86 هماهنگ است و بعد همان طوری که آن آیه زمینه برای معاد بود این هم زمینه برای معاد است که ﴿إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ﴾ هر کاری که میکنید او میداند درون شما, بیرون شما, ظاهر شما, باطن شما, اوّل شما, آخر شما را او کارشناس است میداند و در مشهد و در محکمه او باید پاسخ بدهید.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . مجمعالبیان, ج7, ص367.
[2] . سورهٴ بقره, آیات 1و 2.
[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[4] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 82.
[5] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 12.
[6] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 47.
[7] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 11.
[8] . سورهٴ انعام, آیهٴ 163.
[9] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 36.
[10] . الامالی (شیخ صدوق), ص345.
[11] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 8.
[12] . سورهٴ حجر, آیهٴ 29; سورهٴ ص, آیهٴ 72.
[13] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 71.
[14] . سورهٴ زمر, آیهٴ 68.
[15] . سورهٴ زمر, آیهٴ 68.
[16] . کشف الأسرار (میبدی), ج8, ص230 و ج10, ص353.
[17] . دیوان سعدی, غزل 303.
[18] . سورهٴ نمل, آیهٴ 82.
[19] . تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا), ج7, ص419; المیزان, ج15, ص402.
[20] . المیزان, ج15, ص402.
[21] . الکشاف, ج3, ص387; التفسیر الکبیر, ج24, ص574.
[22] . سورهٴ طه, آیات 105 ـ 107.
[23] . اقبال الأعمال, ص686.
[24] . سورهٴ ق, آیهٴ 22.
[25] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 1.
[26] . سورهٴ مزمل, آیهٴ 14.
[27] . سورهٴ قارعه, آیهٴ 5.
[28] . سورهٴ مرسلات, آیهٴ 10.
[29] . التوحید (شیخ صدوق), ص434 و 435.
[30] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 20.
.[31] دیوان حافظ، غزل307.
[32] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 19.
[33] . سورهٴ بقره, آیهٴ 25.
[34] . سورهٴ بقره, آیهٴ 43.
[35] . سورهٴ بقره, آیهٴ 183.
[36] . ر.ک: المیزان, ج15, ص402.
تاکنون نظری ثبت نشده است