- 394
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش هفتم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش هفتم"
- حکم عربی بودن قرآن؛
- حکمت و حکم بودن قرآن از نظر محتوا؛
- عذاب قطعی و ابدی شامل کسانی که وحی الهی را کم و زیاد کنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾
بحث در این آیه کریمه در دو مقام خلاصه میشد مقام اول راجع به صدر آیه بود، که قرآن را به عنوان اینکه حکم عربی است و به عنوان حکم عربی نازل شده است بیان میفرمود که از لحاظ محتوا حکمت است و حکم، و از لحاظ لفظ عربی است و مقام ثانی این بود که اگر اهوای افراد غیر معتقد به وحی قبول بشود بعد از اینکه وحی آسمانی به عنوان علم قطعی رسیده است، آن چنان عذابی از خدای سبحان مقرر میشود که هیچ ولایتی و هیچ حراستی نصیب کسی که دست به این کار زده است نمیشود.
مقام ثانی خطاب به وجود مبارک حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) که فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ اگر این تبعیت، تبعیت عملی باشد، خطاب به همه خواهد بود و میشود گفت که ظاهر خطاب متوجه حضرت است و محتوای خطاب متوجه امت. اگر اهوا و امیال آنها این بود که رسول خدا بعضی از مقررات وحی را تغییر بدهد یا تبدیل بکند این خطاب لفظاً و معناً متوجه حضرت است، نمیشود گفت از باب «ایاک اعنی واسمعی» نازل شده است زیرا این پیشنهاد را به غیر حضرت نمیدادند به غیر حضرت نمیگفتند شما این مواد قانونی را این آیات را عوض کنید یک وحی دیگر یک قرآن دیگر بیاورید. و قرآن کریم هم این تهدید را اعلام کرد که هر کس وحی خدا را بخواهد کم و زیاد کند هرگز از عذاب الهی نمیرهد و خدای سبحان به او مهلت هم نخواهد داد. این تغییر وحی و افترای بر خدا یک گناهی نیست نظیر دیگر گناهان که فقط در قیامت کیفر داده بشود نه در دنیا و در قیامت کیفر داده خواهد شد.
سر اینکه مشرکین و همچنین بعضی از اهل کتاب پیشنهاد تغییر و تبدیل را به حضرت میدادند یا مایل بودند که حضرت بعضی از مواد قانونی قرآن کریم را عوض کند، این بود که هم خودشان دست به این خلاف میزدند، هم از احبار و رهبانهای یهود این کار را سراغ داشتند، هم خودشان آیات الهی را تحریف میکردند، هم دیده بودند که علمای یهود با گرفتن یک رشوه دست به این کار میزنند، وحی را تغییر میدهند. آنچه که خود میکردند یا از دیگر علما و احبار و رهبانان یهود سراغ داشتند همان را پیشنهاد میدادند. و این تنها دربارهٴ قران کریم نبود نسبت به انبیای دیگر هم مسئله افترا را به عنوان تهمت نسبت میدادند در سورهٴ.
سؤال ... جواب: بله دیگران را که آیات دیگر به صراحت مخاطب قرار داد، اما این گناه، گناهی نیست که از دیگران بر بیاید. دیگری که به عنوان یک فرد ساده از امت به حساب میآید، این نمیتواند بگوید اوحی الی کذا و کذا. او نمیتواند قرآن را عوض کند آن وحی نازل شده را کتمان کند یا وحی نازل نشده را به عنوان افترا به خدای سبحان نسبت بدهد. گناه، یک گناهی است که مخصوص انبیاست و آنها منزه اند و دست به چنین گناهی نمیزنند و الا اصل پیروی عملی مربوط به همه است.
سؤال ... جواب: آنهایش که بله اما فرید
سؤال ... جواب: درست است اما افترا یعنی یک چیزی را به حساب وحی آوردن یعنی انسان بگوید اوحی الی انّه کذا و کذا. این را یک فرد عادی نمیتواند بگوید مگر اینکه ادعای نبوت بکند مثل مسیلمه و مانند آن تا دعوی نبوت.
سؤال ... جواب: بله این اطاعت عملی، تبعیت عملی منهیّ عنهاست برای همه، تبعیت عملی، اما پذیرش پیشنهاد آنها که در سوره یونس آمده بود ﴿بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾( )، این پیشنهاد را به افراد عادی که نمیدادند. و این کاری نبود که افراد عادی هم بتوانند انجام بدهند. اصل این عمل که دست به تحریف میزدند از مردم عادی بعید نبود هم خودشان این کار میکردند هم از علمای یهود سراغ داشتند. در سورهٴ بقره (آیهٴ 75 و79) این است: ﴿أفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ﴾( )، شما طمع دارید که اینها ایمان بیاورند؟ ﴿وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾( )، شما طمع دارید اینها ایمان بیاورند در حالی که اینها وحی را شنیدند فهمیدند مع ذلک تحریف کردند. ﴿ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾( )، این کار منافقانهٴ منافقین است آن گاه در آیهٴ 79 (فرمود): ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾( )، وای به حال کسانی که یک سلسله مطالب را مینویسند و به حساب وحی میآورند میگویند این وحی خداست ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ﴾( )، سخن خود را مینویسند کلام خود را مینویسند به خدا نسبت میدهند ﴿ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ﴾( )، منظورشان چیست؟ منظورشان فراهم کردن ثمن قلیل است. ثمن قلیل نه یعنی مال کم، چون دنیا قلیل است اگر همهٴ دنیا را هم میگرفتند کم بود ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، اگر به اینها همهٴ این کوهها طلا را هم میدادند باز اینها ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾( )، چون ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، چیزی که رفتنی است و از بین رفتنی است کم است. و چیزی که با جان آدم ارتباط ندارد کم است، چیزی که بیرون از ذات آدم است و فقط در یک تماس عرضی انسان از آن لذت میبرد این ﴿مَتاعُ﴾ قلیل است. ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، اینها اگر همهٴ دنیا را هم میگرفتند باز قلیل بود چه اینکه آن رشوههای سنگینی هم که گرفتند خدای سبحان از آن مالها به عنوان مال قلیل یاد میکند. ﴿لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾( )، که این لام عاقبت است یعنی پایان کارشان این است که آن ﴿مَتاعُ﴾ آسمانی را فروختند یعنی دین را فروختند بهای اندک گرفتند. ﴿ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾( )، پس این کار را میکردند. خودشان این کار را میکردند از علمای یهود هم سراغ داشتند آن را در سورهٴ مائده بیان میکند. در سورهٴ مائده آیهٴ 41 به بعد این است، فرمود: عدهای که در محضرتو میآیند برای این است که خلاصهٴ خبر را بفهمند و گزارش بدهند نه برای اینکه از وحی چیزی باخبر بشوند. ﴿وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ﴾( )، اینها میآیند جاسوسانه شرکت میکنند تا حرفها را ببرند به کسانی که در مجلس حضور نداشتند برسانند. ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾( )، بعد از اینکه مواضع این کلام روشن شد که این کلمات باید در کجا قرار بگیرد، اینها را تحریف میکردند، تغییر میدند جاهای اینها را عوض میکردند. آن وحی الهی را که در تورات و انجیل بود، جاب جا میکردند بعد به دیگران میدادند میگفتند این عصاره وحی موسی و عیسی است این را ببرید در مجلس پیامبر اسلام اگر برابر این سخن گفت نظر داد، قبول کنید اگر مخالف این نظر داد رد کنید. ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾( )، آن گاه به ارباب رجوع میدادند. میگفتند ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾( )، میگفتند بروید در مجلس مسلمین اگر رهبر اسلامی حرفی برابر این نوشته زد، بپذیرید اگر مخالف این گفت نپذیرید. ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾( )، آن گاه فرمود: ﴿وَمَن یُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللهِ شَیْئاً أولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِى الدُّنْیَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیم﴾( )، آنهایی که دست به تحریف وحی الهی میزنند، دل آنها پاک نیست خدا آن توفیق را نداد که اینها دلشان را تطهیر کنند. قهرا دل آلوده است وقتی دل آلوده شد، تعبیر قرآن کریم در مورد دیگر این است که شما چیزی به احبار و رهبان یهود ندهید ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، این در سورهٴ نساء یا آلعمران هست. فرمود: اگر آنها این چنیناند که دلشان طاهر نیست، شما کاری نکنید که مالی به آنها بدهید تا ادلا کنید به وسیلهٴ ادلا یک مقدار مال حرام گیرتان بیاید. تعبیر ادلا دربارهٴ رشوه به این مناسبت است که فرمود: ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، در آنجایی که فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾( )، در آن مضمون این بیان را هم دارد که به حاکمان به احبار و علمای یهود و مانند آنها مالی ندهید که ادلا کنید. ادلا القاء الدلو فی البئر است. وقتی انسان دلو را در چاه میاندازد، میگویند ادلی دلوه ادلا القای دلو در بئر است. در قرآن کریم فرمود: اینها که رشوهبگیرند قلبشان آلوده است در آن آیه فرمود شما این دلوها را درون این چاه نکنید که یک مشت لجن گیرتان بیاید.
جواب سؤال: بله.
بله سورهٴ مبارکهٴ بقرهٴ آیهٴ 188 ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾( )، مالتان را نه به باطل به دست بیاورید نه به باطل صرف کنید. ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ﴾( )، که این تدلوا عطف بر تأکلوا لذا مجزوم شد به لای ناهیه و نونش حذف شد ﴿وَتُدْلُوا﴾ یعنی لا تدلوا بها یعنی به این اموال الی الحکام.
﴿لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، مبادا ادلا بکنید تا یک مشت مال مردم گیرتان بیاید. این مال مردم که به وسیلهٴ ادلا گیرتان آمد، چیزی به حاکم یا والی رشوه دادید، مثل آن است که یک دلوی را انداختید در چاه یک مشت لجن در آمد و شما خیال میکنید این مال است. بگذارید در این چاه پوشیده باشد، که بویش مردم را آزار نکند تا یوم القیامه معلوم بشود که این چه بوی بدی داشت. فرمود این دلو را نیندازید در این چاه چیزی گیرتان نمیآید. معلوم میشود کسی که در درونش اینکاره است یک چاهی بیش نیست. الان سر این چاه پوشیده است وقتی مرد سر این چاه باز میشود آن گاه معلوم میشود بوی عالم بیعمل چه میکند. جهنمیها را هم میرنجاند. چون در جهنم، جهنمیها هم متأذّیاند از بوی عالم بیعمل. در آیهٴ محل بحث سوره مائده، فرمود: ﴿أولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾( )، خدا آن توفیق را نداد که دلهای اینها را تطهیر کند. پس دل اینها تطهیر شده نیست. در سورهٴ بقره هم فرمود: شما یک مشت مال را به وسیلهٴ اینها نگیرید. شما اگر یک قدری مال دادید مثل یک دلوی است که در چاه فرو کردید. این کنیف منزل این چاه فاضلاب این چاه آلوده این یک مشت لجن در دلوتان میریزید چیز دیگر نیست. اگر در همان بیان مبارک حضرت امیر (سلاماللهعلیه) که فرمود: «طارق طرقنا»( )، من دیدم شبانه یک کسی آمد و یک چیزی هم کنار لباسش بستهای به من نشان داد و بعد فهمیدم چیزی به همراه آورده گفتم یا صله است یا صدقه است یا زکات است اینها که به ما نمیرسد و اگر منظور دیگری داری یعنی خلاصه اگر صله و صدقه و زکات و امثال ذلک نیست لابد رشوه است، اگر منظور دیگری دارید، «امختبط»( )، تو آدم دیوانهای!. آن گاه فرمود آنچه که به همراه توست از این حلوای شیرین، مثل آن است که افعی یک غذایی را بخورد، قی بکند، قی کردهٴ افعی را کسی بهصورت خمیر دربیاورد. هیچ آدم عاقلی مگر قی کردهٴ افعی را میخورد. این باطن آن عمل است دیگر. این طور نیست که حضرت ـمعاذاللهـ شاعرانه اغراق گفته باشد که. کلام معصوم که منزه از قول شعری است که. این باطن عمل حرام و مال حرام همین است دیگر. چیز دیگر نیست که آن وقت اگر کسی با این مال ارتزاق کرد، میشود میشود کنیف میشود یک چاه. اگر کنیف شد دیگری آمد چیزی از او خواست مثل اینکه دلوی انداخت در کنیف. خب اگر انسان ادلا کند دلو بگذارد در یک چاه فاضلاب خب چه درمیآید؟ مرحوم کلینی (رضواناللهعلیه) نقل میکند که فرشتگان که اعمال عباد را مینویسند، آن اعمال ظاهره را میبینند و مینویسند. آن نیتها و اعمال درونی را که انسان انجام نداد، آن را از کجا میفهمند تا بنویسند؟ این ظاهراً در روضهٴ کافی است این جلد هشتم از این هشت جلد کافی شریف است. اگر در جلد دوم نباشد در جلد هشتم است به نام روضهٴ کافی. حضرت فرمود آیا بوی روضه و بوی کنیف یکسان است است؟ روضه یعنی باغ. فرمود مگر نه است که اگر شما عبور میکنید یک بوی خوبی به مشام شما رسید میفهمید ایجا باغ است و گل و ریحان دارد. و اگر عبور کردید بوی بدی به شامهٴ شما رسید میفهمید اینجا کنیف است و چاه است. مگر انسان با بو نمیتواند بفهمد کجا باغ است و کجا کنیف؟ عرض کرد چرا. فرمود: با بو فرشتهها میفهمند که این شخص در درونش باغ است یا کنیف. سبحان الله و تعالی. این است که در این کریمه فرمود: شما مواظب باشید اگر یک چیزی به عنوان رشوه دادید یک دلو لجن گیرتان میآید بگذارید آن چاه سرش پوشیده باشد شما متأذی نشوید تا یک روزی که بالاخره اسرار ﴿یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ﴾( )، این اسرار میرود کنار روشن میشود تا آن روز معلوم بشود که چه کسی خوشبو است و چه کسی بدبو. در این جا اگر در سورهٴ مائده فرمود: ﴿لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾( )، به دنبالش هم فرمود: ﴿لَهُمْ فِى الدُّنْیَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیم﴾( )، در سورهٴ بقره فرمود شما ادلا نکنید. دلو نیندازید در این چاه. اینها این گونهاند.
آن گاه در همین سورهٴ مائده که فرمود اینها احکام الهی را تغییر میدهند بعد به دیگران میگویند که اگر برابر با این احکام رهبر اسلامی چیزی گفت، قبول کنید و الا نه. پس تحریف و تغییر ما انزل الله در حد عمل هم سیرهٴ منافقین بود هم از احبار و رهبان اهل کتاب دیده بودند آن گاه میآیند پیشنهاد میدهند که شما این را عوض کنید. آیات را تغییر بدهید این کاری بود میکردند و این کاری بود سابقهدار. گفتند: ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، که در سورهٴ یونس بود. اگر مشرکین دربارهٴ دین یک سلسله کارهایی میکردند به دست همان احبار و رهبان یهود بود دیگر. آن گاه در همین سورهٴ مائده آیهٴ بعدش فرمود آیهٴ 43 این است که ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللهِ﴾( )، تو را حکم قرار بدهند در حالی که تورات پیش اینهاست حکم خدا هم در تورات بیان شده. اینها به محکمهٴ تو مراجعه میکنند به امید اینکه یک حکم دلپسند آنها صادر کنی. ﴿وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾( )، آن گاه در همین سورهٴ مائده آیهٴ 49 که در بحث دیروز اشاره شد خدای سبحان رسولش را هشدار میدهد که بدان اینها این گونهاند. اینها حاضرند وحی الهی را عوض کنند تا به آن مطامع برسند. ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ﴾( )، بپرهیز که مبادا یک وقتی ـمعاذ اللهـ پایت را بلغزانند بعضی از وحی را کم و زیاد کنی. این هشدار است به پیامبر. ﴿وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾( )، آن گاه اصل این کار را به عنوان یک خطر قطعی به پیامبر گوشزد کرد پیامبر هم به امت گفت. گفت من اهل فریه بستن نیستم. چون من میدانم که فریه بستن به خدا چه کیفر نابخشودنی در پیش دارد. آن را در سورهٴ احقاف بیان کرده. در سورهٴ احقاف این چنین فرمود آیهٴ هشتم از سورهٴ احقاف هشتم و نهم ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾( )، اینها گفتند تو این آیاتی که نازل کردی از خودت آوردی افترا بستی به خدا ـمعاذاللهـ، یعنی سخنان خود را به عنوان کلام الله بر مردم تحمیل کردی. ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، اگر من دست به این کار میزدم مستحق یک عذابی بودم که از هیچ کدام شما قدرت حمایت ساخته نبود. این همان ﴿مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ است. این همان ﴿مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، است. فرمود من اگر دست به یک چنین کاری میزدم مستحق عذابی میشدم که از احدی از شما حمایت ساخته نبود چون من میدانم. این مسئلهٴ وحی و دین امری نیست که خدای سبحان دربارهٴ آن به عنوان مهلت میدهیم تا اینکه چند صباحی بگذرد بلکه توبه کند، این طور نیست. و اگر کسی چیزی را به نام دین به مردم رساند تنها یک جای قرآن است که خدای سبحان آن لطف و رحمت خاصهٴ خود را عرضه میکند میفرماید من خودم توبهٴ او را قبول میکنم اما در صورتی که ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، آن کار هم کار بسیار سختی است که اگر کسی یک مطلب خلافی را گفت آن شهامت را داشته باشد به مردم بگوید مردم یا من نفهمیدم یا شیطان مرا اغوا کرد و عمدا خلاف گفتم. آن کار هر کسی نیست. آن شهامت که انسان بگوید من نفهمیدم در طول تاریخ شاید قرنها بگذرد تا یک عالمی پیدا بشود این طور بر نفسش مسلط باشد. آن مقدور همه نیست. لذا قرآن کریم فرمود اگر کسی حکمی را بر خلاف گفت بعد هم ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَیَّنُوا﴾( )، هم توبهٴ عملی کرد هم وظایف فردیش را انجام داد هم اصلاح کرد آنچه را که قبلا فاسد کرد هم به مردم رساند و بیان کرد، ﴿فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، اینجاست که توبه را به خود نسبت میدهد در بقیهٴ موارد ﴿وَأَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾( )، و امثال ذلک است. تنها اینجاست که میفرماید من بر آنها توبه میکنم، تائبم، یعنی رجوع میکنم بر اینها. ﴿فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، البته کاری به این دشواری کم اتفاق میافتد که انسان به مردم بگوید من نفهمیده بودم. تا آنجا که ممکن است و زنده است سعی میکند حرفهایش را توجیه کند. این است که جهاد نفس میشود جهاد اکبر این است. در این سورهٴ احقاف رسول خدا فرمود از طرف خدای سبحان مأمور شد که این چنین بگوید ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ﴾( )، اگر من افترا بستم میدانم چه بلایی به سر من میآید و میدانم که از هیچ کدام شما ساخته نیست آن روز از من حمایت کنید ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، چه میکنید شما برای من؟! ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ کَفَی بِهِ شَهِیداً بَیْنِى وَبَیْنَکُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾( )، بنابراین آنچه که خدای سبحان به عنوان تهدید فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ همان بیان را در سورهٴ احقاف رسولش میگوید که اگر من افترا ببندم ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، و این معنا همان طوری که در همین سورهٴ احقاف آیهٴ بعدش آیهٴ نه این چنین است که ﴿قُلْ مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ﴾( )، من یک پیامبر بیسابقه نیستم پیامبر نوظهور نیستم قبل از من انبیایی آمدند و این سنت الهی بود که رسالت را برای هدایت مردم ذخیره کند انبیای دیگر هم همین حرف را میزدند. به نوح گفتند تو افترا بستی گفت من اگر افترا میبستم ﴿فَعَلَیَّ إِجْرَامِی﴾( )، من اگر مجرم باشم این جرم من علیه من است. از هیچ کدام شما حمایت ساخته نیست. آن را در سورهٴ هود بیان فرمود. آیهٴ 35 سورهٴ هود فرمود ﴿وَلاَ یَنفَعُکُمْ نَصْحِی إِنْ أرَدْتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ٭ أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾( )، اگر این تتمهٴ جریان نوح (سلام الله علیه) باشد گفتهٴ اوست و اگر مربوط به حضرت رسول باشد که همان مطلب است. آنها این ام، ام منقطعه است به معنای بل، ام یقولون یعنی بل یقولون حرفشان این است که اینها را تو افترا بستی ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾( )، یعنی بل یقولون. ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی﴾( )، این طور نیست که عفو بشود یا از احدی از شما شفاعت و نصرت و ولایت ساخته باشد من از عذاب برهم این چنین که نیست. و آدم عاقل دست به این کار نمیزند. دست به کاری بزند که عذابش قطعی و ولایت و نصرت و حمایتش هم مقطوع العدم، ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾( )، بنابراین این چنین نیست که از تغییر وحی خدای سبحان بگذرد و این پیشنهادها را به حضرت میدادند. قهرا ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ مستقیماً خطاب متوجه حضرت است. پس این طور نیست که از باب «إیاک أعنی وأسمعی» باشد. و اگر روایاتی دارد که قرآن به «إیاک أعنی» نازل شده است این دربارهٴ آن مسائلی است که یا جهات مشترک است یا مخصوص امت است اما دربارهٴ یک مسائلی که مخصوص خود حضرت است دیگران اصلاً مطرح نیستند چگونه تهدید متوجه دیگران خواهد شد. جملهای در طی بحث دیروز مانده بود در همان سورهٴ اسراء که خدای سبحان سخت تهدید کرده بود رسولش را فرمود ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾( )، آیهٴ 75 سورهٴ اسراء ﴿إِذاً لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً﴾( )، تو اگر دست به چنین کاری میزدی یعنی نزدیک بود که میل کم پیدا کنی به طرف این گروه پیشنهاددهندهٴ تحریف، ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، دو برابر عذاب دنیا دو برابر عذاب آخرت. چون کسی که در محیط وحی است اگر خلاف بکند عذابش دو چندان است چه اینکه اگر وفاق بکند ثواب او دو چندان. در سورهٴ احزاب به اهل بیت حضرت میفرماید ﴿لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾( )، اگر راه ثواب رفتید پاداشتان دو برابر و اگر راه خلاف را طی کردید کیفرتان دو برابر. شما یک حساب شخصی دارید یک حساب دارید که حیثیت بیت وحی را باید حفظ بکنید. این حیثیت بیت وحی را خود حضرت هم باید حفظ میکرد و اعضای خانوادهٴ او هم باید حفظ میکردند. دربارهٴ خود حضرت همین آیهٴ سورهٴ اسراست که فرمود ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، دربارهٴ اعضای خانوادگی رسول اکرم در سورهٴ احزاب این چنین فرمود ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾( )، آیهٴ سیام سورهٴ احزاب ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ مَن یَأتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً﴾( )، در طرف فضیلت هم ﴿وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ﴾( )، زیرا انسان تنها یک بعد شخصی ندارد اگر به یک بیتی بسته بود باید حرمت آن بیت را هم حفظ بکند. اینها که وابسته به بیت وحی و رسالت بودند اگر کار خیر انجام میدادند هم حرمت بیت وحی محفوظ بود هم وظیفهٴ شخصی را امتثال میکردند و اگر کار خلاف انجام میدادند هم معصیت شخصی مرتکب شدند هم حرمت بیت وحی را رعایت نکردند. این هتک حرمت بیت وحی باعث عذاب مجدد است. این خاندان و این بیت باید به عظمت محفوظ باشد چه مسئول اصلی این بیت که رسول خداست چه اعضای این خانواده. وحی باید از هر گزندی مصون باشد. در آنجا فرمود ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، در اینجا به اعضای خانوادهاش هم میفرماید شما هم اگر معصیت کردید ﴿یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ﴾( ).
«و أعاذنا الله من شرور أنفسنا و الحمد لله رب العالمین»
- حکم عربی بودن قرآن؛
- حکمت و حکم بودن قرآن از نظر محتوا؛
- عذاب قطعی و ابدی شامل کسانی که وحی الهی را کم و زیاد کنند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَکَذلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾
بحث در این آیه کریمه در دو مقام خلاصه میشد مقام اول راجع به صدر آیه بود، که قرآن را به عنوان اینکه حکم عربی است و به عنوان حکم عربی نازل شده است بیان میفرمود که از لحاظ محتوا حکمت است و حکم، و از لحاظ لفظ عربی است و مقام ثانی این بود که اگر اهوای افراد غیر معتقد به وحی قبول بشود بعد از اینکه وحی آسمانی به عنوان علم قطعی رسیده است، آن چنان عذابی از خدای سبحان مقرر میشود که هیچ ولایتی و هیچ حراستی نصیب کسی که دست به این کار زده است نمیشود.
مقام ثانی خطاب به وجود مبارک حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) که فرمود: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ اگر این تبعیت، تبعیت عملی باشد، خطاب به همه خواهد بود و میشود گفت که ظاهر خطاب متوجه حضرت است و محتوای خطاب متوجه امت. اگر اهوا و امیال آنها این بود که رسول خدا بعضی از مقررات وحی را تغییر بدهد یا تبدیل بکند این خطاب لفظاً و معناً متوجه حضرت است، نمیشود گفت از باب «ایاک اعنی واسمعی» نازل شده است زیرا این پیشنهاد را به غیر حضرت نمیدادند به غیر حضرت نمیگفتند شما این مواد قانونی را این آیات را عوض کنید یک وحی دیگر یک قرآن دیگر بیاورید. و قرآن کریم هم این تهدید را اعلام کرد که هر کس وحی خدا را بخواهد کم و زیاد کند هرگز از عذاب الهی نمیرهد و خدای سبحان به او مهلت هم نخواهد داد. این تغییر وحی و افترای بر خدا یک گناهی نیست نظیر دیگر گناهان که فقط در قیامت کیفر داده بشود نه در دنیا و در قیامت کیفر داده خواهد شد.
سر اینکه مشرکین و همچنین بعضی از اهل کتاب پیشنهاد تغییر و تبدیل را به حضرت میدادند یا مایل بودند که حضرت بعضی از مواد قانونی قرآن کریم را عوض کند، این بود که هم خودشان دست به این خلاف میزدند، هم از احبار و رهبانهای یهود این کار را سراغ داشتند، هم خودشان آیات الهی را تحریف میکردند، هم دیده بودند که علمای یهود با گرفتن یک رشوه دست به این کار میزنند، وحی را تغییر میدهند. آنچه که خود میکردند یا از دیگر علما و احبار و رهبانان یهود سراغ داشتند همان را پیشنهاد میدادند. و این تنها دربارهٴ قران کریم نبود نسبت به انبیای دیگر هم مسئله افترا را به عنوان تهمت نسبت میدادند در سورهٴ.
سؤال ... جواب: بله دیگران را که آیات دیگر به صراحت مخاطب قرار داد، اما این گناه، گناهی نیست که از دیگران بر بیاید. دیگری که به عنوان یک فرد ساده از امت به حساب میآید، این نمیتواند بگوید اوحی الی کذا و کذا. او نمیتواند قرآن را عوض کند آن وحی نازل شده را کتمان کند یا وحی نازل نشده را به عنوان افترا به خدای سبحان نسبت بدهد. گناه، یک گناهی است که مخصوص انبیاست و آنها منزه اند و دست به چنین گناهی نمیزنند و الا اصل پیروی عملی مربوط به همه است.
سؤال ... جواب: آنهایش که بله اما فرید
سؤال ... جواب: درست است اما افترا یعنی یک چیزی را به حساب وحی آوردن یعنی انسان بگوید اوحی الی انّه کذا و کذا. این را یک فرد عادی نمیتواند بگوید مگر اینکه ادعای نبوت بکند مثل مسیلمه و مانند آن تا دعوی نبوت.
سؤال ... جواب: بله این اطاعت عملی، تبعیت عملی منهیّ عنهاست برای همه، تبعیت عملی، اما پذیرش پیشنهاد آنها که در سوره یونس آمده بود ﴿بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾( )، این پیشنهاد را به افراد عادی که نمیدادند. و این کاری نبود که افراد عادی هم بتوانند انجام بدهند. اصل این عمل که دست به تحریف میزدند از مردم عادی بعید نبود هم خودشان این کار میکردند هم از علمای یهود سراغ داشتند. در سورهٴ بقره (آیهٴ 75 و79) این است: ﴿أفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ﴾( )، شما طمع دارید که اینها ایمان بیاورند؟ ﴿وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾( )، شما طمع دارید اینها ایمان بیاورند در حالی که اینها وحی را شنیدند فهمیدند مع ذلک تحریف کردند. ﴿ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾( )، این کار منافقانهٴ منافقین است آن گاه در آیهٴ 79 (فرمود): ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾( )، وای به حال کسانی که یک سلسله مطالب را مینویسند و به حساب وحی میآورند میگویند این وحی خداست ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ﴾( )، سخن خود را مینویسند کلام خود را مینویسند به خدا نسبت میدهند ﴿ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ﴾( )، منظورشان چیست؟ منظورشان فراهم کردن ثمن قلیل است. ثمن قلیل نه یعنی مال کم، چون دنیا قلیل است اگر همهٴ دنیا را هم میگرفتند کم بود ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، اگر به اینها همهٴ این کوهها طلا را هم میدادند باز اینها ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾( )، چون ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، چیزی که رفتنی است و از بین رفتنی است کم است. و چیزی که با جان آدم ارتباط ندارد کم است، چیزی که بیرون از ذات آدم است و فقط در یک تماس عرضی انسان از آن لذت میبرد این ﴿مَتاعُ﴾ قلیل است. ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾( )، اینها اگر همهٴ دنیا را هم میگرفتند باز قلیل بود چه اینکه آن رشوههای سنگینی هم که گرفتند خدای سبحان از آن مالها به عنوان مال قلیل یاد میکند. ﴿لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾( )، که این لام عاقبت است یعنی پایان کارشان این است که آن ﴿مَتاعُ﴾ آسمانی را فروختند یعنی دین را فروختند بهای اندک گرفتند. ﴿ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾( )، پس این کار را میکردند. خودشان این کار را میکردند از علمای یهود هم سراغ داشتند آن را در سورهٴ مائده بیان میکند. در سورهٴ مائده آیهٴ 41 به بعد این است، فرمود: عدهای که در محضرتو میآیند برای این است که خلاصهٴ خبر را بفهمند و گزارش بدهند نه برای اینکه از وحی چیزی باخبر بشوند. ﴿وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ﴾( )، اینها میآیند جاسوسانه شرکت میکنند تا حرفها را ببرند به کسانی که در مجلس حضور نداشتند برسانند. ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾( )، بعد از اینکه مواضع این کلام روشن شد که این کلمات باید در کجا قرار بگیرد، اینها را تحریف میکردند، تغییر میدند جاهای اینها را عوض میکردند. آن وحی الهی را که در تورات و انجیل بود، جاب جا میکردند بعد به دیگران میدادند میگفتند این عصاره وحی موسی و عیسی است این را ببرید در مجلس پیامبر اسلام اگر برابر این سخن گفت نظر داد، قبول کنید اگر مخالف این نظر داد رد کنید. ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾( )، آن گاه به ارباب رجوع میدادند. میگفتند ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾( )، میگفتند بروید در مجلس مسلمین اگر رهبر اسلامی حرفی برابر این نوشته زد، بپذیرید اگر مخالف این گفت نپذیرید. ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾( )، آن گاه فرمود: ﴿وَمَن یُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللهِ شَیْئاً أولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِى الدُّنْیَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیم﴾( )، آنهایی که دست به تحریف وحی الهی میزنند، دل آنها پاک نیست خدا آن توفیق را نداد که اینها دلشان را تطهیر کنند. قهرا دل آلوده است وقتی دل آلوده شد، تعبیر قرآن کریم در مورد دیگر این است که شما چیزی به احبار و رهبان یهود ندهید ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، این در سورهٴ نساء یا آلعمران هست. فرمود: اگر آنها این چنیناند که دلشان طاهر نیست، شما کاری نکنید که مالی به آنها بدهید تا ادلا کنید به وسیلهٴ ادلا یک مقدار مال حرام گیرتان بیاید. تعبیر ادلا دربارهٴ رشوه به این مناسبت است که فرمود: ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، در آنجایی که فرمود: ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾( )، در آن مضمون این بیان را هم دارد که به حاکمان به احبار و علمای یهود و مانند آنها مالی ندهید که ادلا کنید. ادلا القاء الدلو فی البئر است. وقتی انسان دلو را در چاه میاندازد، میگویند ادلی دلوه ادلا القای دلو در بئر است. در قرآن کریم فرمود: اینها که رشوهبگیرند قلبشان آلوده است در آن آیه فرمود شما این دلوها را درون این چاه نکنید که یک مشت لجن گیرتان بیاید.
جواب سؤال: بله.
بله سورهٴ مبارکهٴ بقرهٴ آیهٴ 188 ﴿وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ﴾( )، مالتان را نه به باطل به دست بیاورید نه به باطل صرف کنید. ﴿وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ﴾( )، که این تدلوا عطف بر تأکلوا لذا مجزوم شد به لای ناهیه و نونش حذف شد ﴿وَتُدْلُوا﴾ یعنی لا تدلوا بها یعنی به این اموال الی الحکام.
﴿لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ﴾( )، مبادا ادلا بکنید تا یک مشت مال مردم گیرتان بیاید. این مال مردم که به وسیلهٴ ادلا گیرتان آمد، چیزی به حاکم یا والی رشوه دادید، مثل آن است که یک دلوی را انداختید در چاه یک مشت لجن در آمد و شما خیال میکنید این مال است. بگذارید در این چاه پوشیده باشد، که بویش مردم را آزار نکند تا یوم القیامه معلوم بشود که این چه بوی بدی داشت. فرمود این دلو را نیندازید در این چاه چیزی گیرتان نمیآید. معلوم میشود کسی که در درونش اینکاره است یک چاهی بیش نیست. الان سر این چاه پوشیده است وقتی مرد سر این چاه باز میشود آن گاه معلوم میشود بوی عالم بیعمل چه میکند. جهنمیها را هم میرنجاند. چون در جهنم، جهنمیها هم متأذّیاند از بوی عالم بیعمل. در آیهٴ محل بحث سوره مائده، فرمود: ﴿أولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾( )، خدا آن توفیق را نداد که دلهای اینها را تطهیر کند. پس دل اینها تطهیر شده نیست. در سورهٴ بقره هم فرمود: شما یک مشت مال را به وسیلهٴ اینها نگیرید. شما اگر یک قدری مال دادید مثل یک دلوی است که در چاه فرو کردید. این کنیف منزل این چاه فاضلاب این چاه آلوده این یک مشت لجن در دلوتان میریزید چیز دیگر نیست. اگر در همان بیان مبارک حضرت امیر (سلاماللهعلیه) که فرمود: «طارق طرقنا»( )، من دیدم شبانه یک کسی آمد و یک چیزی هم کنار لباسش بستهای به من نشان داد و بعد فهمیدم چیزی به همراه آورده گفتم یا صله است یا صدقه است یا زکات است اینها که به ما نمیرسد و اگر منظور دیگری داری یعنی خلاصه اگر صله و صدقه و زکات و امثال ذلک نیست لابد رشوه است، اگر منظور دیگری دارید، «امختبط»( )، تو آدم دیوانهای!. آن گاه فرمود آنچه که به همراه توست از این حلوای شیرین، مثل آن است که افعی یک غذایی را بخورد، قی بکند، قی کردهٴ افعی را کسی بهصورت خمیر دربیاورد. هیچ آدم عاقلی مگر قی کردهٴ افعی را میخورد. این باطن آن عمل است دیگر. این طور نیست که حضرت ـمعاذاللهـ شاعرانه اغراق گفته باشد که. کلام معصوم که منزه از قول شعری است که. این باطن عمل حرام و مال حرام همین است دیگر. چیز دیگر نیست که آن وقت اگر کسی با این مال ارتزاق کرد، میشود میشود کنیف میشود یک چاه. اگر کنیف شد دیگری آمد چیزی از او خواست مثل اینکه دلوی انداخت در کنیف. خب اگر انسان ادلا کند دلو بگذارد در یک چاه فاضلاب خب چه درمیآید؟ مرحوم کلینی (رضواناللهعلیه) نقل میکند که فرشتگان که اعمال عباد را مینویسند، آن اعمال ظاهره را میبینند و مینویسند. آن نیتها و اعمال درونی را که انسان انجام نداد، آن را از کجا میفهمند تا بنویسند؟ این ظاهراً در روضهٴ کافی است این جلد هشتم از این هشت جلد کافی شریف است. اگر در جلد دوم نباشد در جلد هشتم است به نام روضهٴ کافی. حضرت فرمود آیا بوی روضه و بوی کنیف یکسان است است؟ روضه یعنی باغ. فرمود مگر نه است که اگر شما عبور میکنید یک بوی خوبی به مشام شما رسید میفهمید ایجا باغ است و گل و ریحان دارد. و اگر عبور کردید بوی بدی به شامهٴ شما رسید میفهمید اینجا کنیف است و چاه است. مگر انسان با بو نمیتواند بفهمد کجا باغ است و کجا کنیف؟ عرض کرد چرا. فرمود: با بو فرشتهها میفهمند که این شخص در درونش باغ است یا کنیف. سبحان الله و تعالی. این است که در این کریمه فرمود: شما مواظب باشید اگر یک چیزی به عنوان رشوه دادید یک دلو لجن گیرتان میآید بگذارید آن چاه سرش پوشیده باشد شما متأذی نشوید تا یک روزی که بالاخره اسرار ﴿یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ﴾( )، این اسرار میرود کنار روشن میشود تا آن روز معلوم بشود که چه کسی خوشبو است و چه کسی بدبو. در این جا اگر در سورهٴ مائده فرمود: ﴿لَمْ یُرِدِ اللهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ﴾( )، به دنبالش هم فرمود: ﴿لَهُمْ فِى الدُّنْیَا خِزْىٌ وَلَهُمْ فِى الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیم﴾( )، در سورهٴ بقره فرمود شما ادلا نکنید. دلو نیندازید در این چاه. اینها این گونهاند.
آن گاه در همین سورهٴ مائده که فرمود اینها احکام الهی را تغییر میدهند بعد به دیگران میگویند که اگر برابر با این احکام رهبر اسلامی چیزی گفت، قبول کنید و الا نه. پس تحریف و تغییر ما انزل الله در حد عمل هم سیرهٴ منافقین بود هم از احبار و رهبان اهل کتاب دیده بودند آن گاه میآیند پیشنهاد میدهند که شما این را عوض کنید. آیات را تغییر بدهید این کاری بود میکردند و این کاری بود سابقهدار. گفتند: ﴿ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أوْ بَدِّلْهُ﴾( )، که در سورهٴ یونس بود. اگر مشرکین دربارهٴ دین یک سلسله کارهایی میکردند به دست همان احبار و رهبان یهود بود دیگر. آن گاه در همین سورهٴ مائده آیهٴ بعدش فرمود آیهٴ 43 این است که ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللهِ﴾( )، تو را حکم قرار بدهند در حالی که تورات پیش اینهاست حکم خدا هم در تورات بیان شده. اینها به محکمهٴ تو مراجعه میکنند به امید اینکه یک حکم دلپسند آنها صادر کنی. ﴿وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾( )، آن گاه در همین سورهٴ مائده آیهٴ 49 که در بحث دیروز اشاره شد خدای سبحان رسولش را هشدار میدهد که بدان اینها این گونهاند. اینها حاضرند وحی الهی را عوض کنند تا به آن مطامع برسند. ﴿وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ﴾( )، بپرهیز که مبادا یک وقتی ـمعاذ اللهـ پایت را بلغزانند بعضی از وحی را کم و زیاد کنی. این هشدار است به پیامبر. ﴿وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أنزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾( )، آن گاه اصل این کار را به عنوان یک خطر قطعی به پیامبر گوشزد کرد پیامبر هم به امت گفت. گفت من اهل فریه بستن نیستم. چون من میدانم که فریه بستن به خدا چه کیفر نابخشودنی در پیش دارد. آن را در سورهٴ احقاف بیان کرده. در سورهٴ احقاف این چنین فرمود آیهٴ هشتم از سورهٴ احقاف هشتم و نهم ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾( )، اینها گفتند تو این آیاتی که نازل کردی از خودت آوردی افترا بستی به خدا ـمعاذاللهـ، یعنی سخنان خود را به عنوان کلام الله بر مردم تحمیل کردی. ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، اگر من دست به این کار میزدم مستحق یک عذابی بودم که از هیچ کدام شما قدرت حمایت ساخته نبود. این همان ﴿مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ است. این همان ﴿مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، است. فرمود من اگر دست به یک چنین کاری میزدم مستحق عذابی میشدم که از احدی از شما حمایت ساخته نبود چون من میدانم. این مسئلهٴ وحی و دین امری نیست که خدای سبحان دربارهٴ آن به عنوان مهلت میدهیم تا اینکه چند صباحی بگذرد بلکه توبه کند، این طور نیست. و اگر کسی چیزی را به نام دین به مردم رساند تنها یک جای قرآن است که خدای سبحان آن لطف و رحمت خاصهٴ خود را عرضه میکند میفرماید من خودم توبهٴ او را قبول میکنم اما در صورتی که ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، آن کار هم کار بسیار سختی است که اگر کسی یک مطلب خلافی را گفت آن شهامت را داشته باشد به مردم بگوید مردم یا من نفهمیدم یا شیطان مرا اغوا کرد و عمدا خلاف گفتم. آن کار هر کسی نیست. آن شهامت که انسان بگوید من نفهمیدم در طول تاریخ شاید قرنها بگذرد تا یک عالمی پیدا بشود این طور بر نفسش مسلط باشد. آن مقدور همه نیست. لذا قرآن کریم فرمود اگر کسی حکمی را بر خلاف گفت بعد هم ﴿تَابُوا وَأصْلَحُوا وَبَیَّنُوا﴾( )، هم توبهٴ عملی کرد هم وظایف فردیش را انجام داد هم اصلاح کرد آنچه را که قبلا فاسد کرد هم به مردم رساند و بیان کرد، ﴿فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، اینجاست که توبه را به خود نسبت میدهد در بقیهٴ موارد ﴿وَأَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ﴾( )، و امثال ذلک است. تنها اینجاست که میفرماید من بر آنها توبه میکنم، تائبم، یعنی رجوع میکنم بر اینها. ﴿فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾( )، البته کاری به این دشواری کم اتفاق میافتد که انسان به مردم بگوید من نفهمیده بودم. تا آنجا که ممکن است و زنده است سعی میکند حرفهایش را توجیه کند. این است که جهاد نفس میشود جهاد اکبر این است. در این سورهٴ احقاف رسول خدا فرمود از طرف خدای سبحان مأمور شد که این چنین بگوید ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ﴾( )، اگر من افترا بستم میدانم چه بلایی به سر من میآید و میدانم که از هیچ کدام شما ساخته نیست آن روز از من حمایت کنید ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، چه میکنید شما برای من؟! ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ کَفَی بِهِ شَهِیداً بَیْنِى وَبَیْنَکُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾( )، بنابراین آنچه که خدای سبحان به عنوان تهدید فرمود ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ﴾ همان بیان را در سورهٴ احقاف رسولش میگوید که اگر من افترا ببندم ﴿فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَّ اللَّهِ شَیْئاً﴾( )، و این معنا همان طوری که در همین سورهٴ احقاف آیهٴ بعدش آیهٴ نه این چنین است که ﴿قُلْ مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ﴾( )، من یک پیامبر بیسابقه نیستم پیامبر نوظهور نیستم قبل از من انبیایی آمدند و این سنت الهی بود که رسالت را برای هدایت مردم ذخیره کند انبیای دیگر هم همین حرف را میزدند. به نوح گفتند تو افترا بستی گفت من اگر افترا میبستم ﴿فَعَلَیَّ إِجْرَامِی﴾( )، من اگر مجرم باشم این جرم من علیه من است. از هیچ کدام شما حمایت ساخته نیست. آن را در سورهٴ هود بیان فرمود. آیهٴ 35 سورهٴ هود فرمود ﴿وَلاَ یَنفَعُکُمْ نَصْحِی إِنْ أرَدْتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ٭ أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾( )، اگر این تتمهٴ جریان نوح (سلام الله علیه) باشد گفتهٴ اوست و اگر مربوط به حضرت رسول باشد که همان مطلب است. آنها این ام، ام منقطعه است به معنای بل، ام یقولون یعنی بل یقولون حرفشان این است که اینها را تو افترا بستی ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ﴾( )، یعنی بل یقولون. ﴿قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی﴾( )، این طور نیست که عفو بشود یا از احدی از شما شفاعت و نصرت و ولایت ساخته باشد من از عذاب برهم این چنین که نیست. و آدم عاقل دست به این کار نمیزند. دست به کاری بزند که عذابش قطعی و ولایت و نصرت و حمایتش هم مقطوع العدم، ﴿أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ﴾( )، بنابراین این چنین نیست که از تغییر وحی خدای سبحان بگذرد و این پیشنهادها را به حضرت میدادند. قهرا ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم﴾ مستقیماً خطاب متوجه حضرت است. پس این طور نیست که از باب «إیاک أعنی وأسمعی» باشد. و اگر روایاتی دارد که قرآن به «إیاک أعنی» نازل شده است این دربارهٴ آن مسائلی است که یا جهات مشترک است یا مخصوص امت است اما دربارهٴ یک مسائلی که مخصوص خود حضرت است دیگران اصلاً مطرح نیستند چگونه تهدید متوجه دیگران خواهد شد. جملهای در طی بحث دیروز مانده بود در همان سورهٴ اسراء که خدای سبحان سخت تهدید کرده بود رسولش را فرمود ﴿لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً﴾( )، آیهٴ 75 سورهٴ اسراء ﴿إِذاً لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیراً﴾( )، تو اگر دست به چنین کاری میزدی یعنی نزدیک بود که میل کم پیدا کنی به طرف این گروه پیشنهاددهندهٴ تحریف، ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، دو برابر عذاب دنیا دو برابر عذاب آخرت. چون کسی که در محیط وحی است اگر خلاف بکند عذابش دو چندان است چه اینکه اگر وفاق بکند ثواب او دو چندان. در سورهٴ احزاب به اهل بیت حضرت میفرماید ﴿لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾( )، اگر راه ثواب رفتید پاداشتان دو برابر و اگر راه خلاف را طی کردید کیفرتان دو برابر. شما یک حساب شخصی دارید یک حساب دارید که حیثیت بیت وحی را باید حفظ بکنید. این حیثیت بیت وحی را خود حضرت هم باید حفظ میکرد و اعضای خانوادهٴ او هم باید حفظ میکردند. دربارهٴ خود حضرت همین آیهٴ سورهٴ اسراست که فرمود ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، دربارهٴ اعضای خانوادگی رسول اکرم در سورهٴ احزاب این چنین فرمود ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾( )، آیهٴ سیام سورهٴ احزاب ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِىِّ مَن یَأتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً﴾( )، در طرف فضیلت هم ﴿وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ﴾( )، زیرا انسان تنها یک بعد شخصی ندارد اگر به یک بیتی بسته بود باید حرمت آن بیت را هم حفظ بکند. اینها که وابسته به بیت وحی و رسالت بودند اگر کار خیر انجام میدادند هم حرمت بیت وحی محفوظ بود هم وظیفهٴ شخصی را امتثال میکردند و اگر کار خلاف انجام میدادند هم معصیت شخصی مرتکب شدند هم حرمت بیت وحی را رعایت نکردند. این هتک حرمت بیت وحی باعث عذاب مجدد است. این خاندان و این بیت باید به عظمت محفوظ باشد چه مسئول اصلی این بیت که رسول خداست چه اعضای این خانواده. وحی باید از هر گزندی مصون باشد. در آنجا فرمود ﴿لأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ﴾( )، در اینجا به اعضای خانوادهاش هم میفرماید شما هم اگر معصیت کردید ﴿یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ﴾( ).
«و أعاذنا الله من شرور أنفسنا و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است