- 459
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش دوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش دوم"
- پذیرش مشتاقانه قرآن کریم توسط بعضی از اهل کتاب؛
- انکار توحید عملی مثل توحید در عبادت و توحید در اطاعت؛
- تکلیف در اعتقاد به رسالت؛
- تحزب مشرکین و اهل کتاب در مقابل اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )
اموری که دراین آیه کریمه مطرح بود یک قسمتش به این بود که بعضی از اهل کتاب مشتاقانه وحی الهی را میپذیرند نه به عنوان یک تکلیف بلکه به عنوان یک تشریف با شوق و با نشاط قرآن کریم را میپذیرند گروهی خواه از اهل کتاب خواه از مشرکین بعضی از وحی را انکار میکنند آن بخش از وحی که اینها را به توحید توحید در عبادت توحید در اطاعت و مانند آن دعوت میکند انکار میکنند آن بخش از وحی که اینها را به معاد و رسالت دعوت میکند انکار میکنند اما آن قسمت از وحی که برای عالم مبدئی قائل است این را احیاناً میپذیرند زیرا اعتقاد به اینکه عالم خدایی دارد و آسمان و زمین را خدا آفرید اما از انسان تکلیفی نخواهد و قیامتی نداشته باشد این اعتقاد سهل است مشرکین این اعتقاد را داشتند که نظام آفرینش مخلوق خدای سبحان است اعتقاد به اینکه عالم خدایی دارد این سهل است چون مسئولیتی را به دنبال ندارد اما اعتقاد به قیامت است به نام یوم الحساب که مسئولیت میآورد ومسلئه رسالت و تکلیف است که تعهّد میآورد والا صرف اینکه عالم خدایی دارد و انسان هم بعد از مرگ نابود میشود و هر کس هر چه کرد از بین میرود این اعتقاد آسان است مشرکین هم به این اعتقاد معتقد بودند این را انکار نمیکردند مسئله معاد مسئله رسالت مسئله توحید در اطاعت و مانند آن را انکار میکردند امر سوم این بود که خدای سبحان دستور میدهد میفرماید بگو که مأموریت من توحید است چه در دعوت و چه در عمل مقداری درباره امر اول بحث شد.
سؤال ... جواب: آنها را هم شامل میشود چون در موقع خطر هم اهل کتاب تحزبی داشتند علی الاسلام هم مشرکین تحزبی داشتند علی الاسلام یعنی این گروهها جمع میشدند علیه اسلام به مبارزه برمیخواستند هم مشرکین هم اهل کتاب در امر اول مطالبی گذشت که آیاتی در قرآن کریم نشان میداد که همه اهل کتاب گرفتار استکبار و عناد نیستند بعضی اهل کتاب در برابر وحی و حق خاضع اند اما تتمه آنچه که باز به امر اول برمیگردد این است که اولاً خدای سبحان در قرآن کریم نشاط ما را هدایت کرد که ما به چه امر خرسند و خوشحال بشویم فرمود حوادث روزگار گاهی به وفق مراد است گاهی به وفق نیست نه آنچه که وفق مراد است شما را خوشحال کند و نه آنچه از دست شما میرود و بر خلاف مراد شماست شما را متأثّر کند ﴿لِکَیْلاَ تَأسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُم﴾( )، که در سوره حدید بود اما میفرماید شما به فهمیدن وحی و حق خوشحال بشوید یعنی این را با نشاط درک کنید این را در سورهای که ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، سوره یونس (آیهٴ 58) ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، اگر خواستند خوشحال بشوند اگر فضل و رحمت الهی شامل اینها شد خوشحال شوند قبلش هم جریان قرآن و عظمت قرآن را ذکر کرد آیه قبلش این است که ﴿یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾( )، که این قرآن همه بیماریهای دل را شفا میدهد جهل از بدترین بیماریهای دل است قرآن علم است شفا میدهد حسد از امراض است کبر از امراض است و مانند آن از امراض قلب است قرآن شفا میدهد آن گاه در آیه بعد فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، که لسان لسان حصر است گرچه حرف حصر مثل انما و امثال ذلک ندارد اما سیاق سیاق حصر است فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، هم تقدیم این جار و مجرور هم تکرار این تعبیر ﴿فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، آن فضل و رحمت الهی که نصیب شما میشود بهتر از ثروتی است که دیگران جمع میکنند و به ما گفتند شما اگر خواستید خود را بیازمایید ببینید اهل دنیایید یا اهل آخرت اگر کسی آمد چیزی به شما داد شما خوشحال شدید و اگر شما خواستید خیری به دیگری برسانید آن سرور و نشاط را ندارید بدانید اهل دنیایید و اهل دنیا همواره در زحمت و عذاب است قرآن کریم فرمود شما نشاطتان را در فهم معارف بدانید که اگر یک آیهای معلوم شد خوشحال بشوید ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، چرا چون ﴿هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، آنها چیزهایی را جمع میکنند که وبال است برای آنها شما چیزی را تحصیل میکنید که روح است برای شما و روح و ریحان خواهد بود پس اصل نشاط را قرآن کریم هدایت کرد که به کدام سمت متوجه باشید درباره اهل کتاب چون قرآن حق است حق هیچ ذی حقی را ضایع نمیکند اگر در یک گروهی اکثری آنها بد باشند چند نفر هم در بین آنها سالم و معتدل باشند قرآن کریم حق آن چند نفر را حفظ میکند همه را مذمت نمیکند گرچه در بین یهودیها اکثریت طرفدار فساد بودند اما یک اقلیت محدودی که تابع حق و علاقمند به حق بودند قرآن حق آنها را رعایت کرده از آنها به عظمت و نیکی یاد کرده و آنها را همواره استثنا کرده نگفت همه اهل کتاب بدند نفرمود همه یهودیها بدند اگر چند عضو خوب در بینشان بود آنها را علی حده استثنا کرده .
سؤال ... جواب: اینها بله دیگر.
سؤال ... جواب: نه در اینکه فرح منحصر در فضل خداست این انحصار دارد آن روایات بیان مصداق است نه حصر مفهومی همه آن روایات حق است معارض هم نیستند اینها مثبتات اند هم وجود مبارک رسول هم وجود مبارک امام هم قرآن هر چه که به ثقلین برگشت فضل الهی هستند و رحمت الهی اند این روایات تطبیق دارد نه تفسیر یعنی مصداق فضل را بیان میکند مصداق رحمت را بیان میکند لذا معارض هم نیستند اگر یک کسی یک روایتی را فهمید فضل الهی نصیب او شد یک یک مسأله فقهی فهمید فضل الهی نصیب او شد همه آنچه که به ثقلین بر میگردد فضل الهی است اما حصر در این است که فرمود نشاطتان را در این قرار بدهید آنچه که به ثقلین برمی-گردد در برابر ﴿مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، یک وقت آدم یک آیه را فهمید بیش از آن مقدار خوشحال بشود که شهریه گرفت بیش از آن مقدار خوشحال بشود که یک کسی سهم امام به او داد آن فقط برای اینکه آبروی دینایش محفوظ باشد بیش از این وبال است ما اگر خواستیم خودمان را بیازماییم ببینیم که در چه حدیم اگر کسی آمد یک پولی به ما داد خوشحالیم یا یک آیه را فهمیدیم اگر راه برای حساب باز نبود به ما نمیگفتند قبل از اینکه بمیرید خودتان را بسنجید اینکه فرمودند «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»( )، برای همین کار است دیگر به ما فرمودند که ببینید اهل دنیایید یا اهل آخرت همه راهها را هم به ما نشان دادند و در آن کریمه فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، چرا چون ﴿هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، ادب قرآن کریم این است که حق هیچ کسی را ضایع نمیکند اگر در بین یهودیها اکثریت با فاسدین است چند نفر انسان سالم در بین آنهاست حق آن چند نفر را هم حفظ میکند لذا در بعضی از آیات که دیروز خوانده شد ملاحظه فرمودید حق آن اهل کتابی که تابع حقاند قرآن حفظ کرد در سورهٴ اعراف (آیهٴ 159) هم این چنین میفرماید ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَی أمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ﴾( )، اگر درباره یهود آن طور لحن تند دارد که یهود «أشد الناس عداوةً للإسلام والمسلمین» ﴿أشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ﴾( )، و اگر به رسولش میفرماید این یهود خائن است هر روز خیانت جدید دارد ﴿تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾( )، هر روز این یهودیها نقشه جدید میکشند و همه خیانتهای اینها را افشا میکند اگر در بین یهودیان چند عنصر سالم و حق طلب باشند قرآن کریم حق آنها را حفظ میکند میفرماید ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَی أمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ﴾( )، هم خودشان در مسیر حق اند هم دیگران را به حق هدایت میکنند و مردم را از باطل به حق عدول میدهند این هست .
سؤال ... جواب: استکبار است دیگر این دیروز به عرض رسید برای اینکه وقتی مسیحیها را استثنا میکند میفرماید ﴿ذلِکَ بِأنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾( )، این قسیس و رهبان را یهودیها هم دارند عمده آن استکبار است استکبار نمیگذارد انسان در برابر حق خضوع کند قرآن کریم در سورهٴ بقره گروهی از اهل کتاب را به این وضع میستاید که اینها آیات الهی را آن طوری که شایسته است تلاوت میکنند (آیهٴ 120 و121) سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، نوع یهود و نصاری این چنین هستند که تا تو یهودی و مسیحی نشوی آنها راضی نخواهند بود باید تابع ملت اینها بشوی آن هم دین تحریف شده ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، ولی ﴿قُلْ﴾ تو در برابر این آرزوی اینها بگو ﴿إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، که لسانش حصر است تنها هدایت هدایت اله است ولاغیر ﴿إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، نه آنچه که دیگران طرح کردند ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ العِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، یعنی آنچه که خدا به تو داد علم است آنچه که اینها دارند هواست جهل است و محصول هوای اینهاست هر فکری و هر مبنایی دارند محصول هوای اینهاست و این میشود جهل اگر آنچه که تو داری علم است پس آنچه که در قبال اوست می-شود جهل ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ العِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، که دیگر تحت ولایت الله نیستی و از نصرت الهی هم برخوردار نخواهی بود اما همه اهل کتاب این چنین نیستند ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ﴾( )، گروهی از اهل کتاب که ما به آنها تورات یا انجیل دادیم آن تورات یا انجیل را به درستی تلاوت میکنند و در آن تورات و انجیل مسئله رسالت شما به عنوان بشارت مطرح شده است آنها که کتاب آسمانی خود را به درستی تلاوت میکنند به تو ایمان میآورند ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ﴾ آن کتابی که به ایشان دادیم ﴿حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ﴾( )، که این به ضمیر به عنوان استخدام توجیه خواهد شد به این کتاب یعنی به قرآن اینها هستند که به قرآن ایمان میآورند البته در بین اینها کسی که کفر بورزد ﴿وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ﴾( )، به این کتاب به قرآن ﴿فَأولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾( )، پس اگر در بین اهل کتاب چند نفر شایسته باشند قرآن کریم حقوق آنها را حفظ کرده است روشنتر از همه سوره آل عمران است که مقداری از این سوره دیروز تلاوت شد در سوره آل عمران بسیار مبسوط و گسترده در بارهٴ یهودیها و مسیحیها بحث کرده بود یعنی از طلیعه آیه شصت به بعد که جریان مباهله شروع میشود آیه شصت سورهٴ آل عمران تا به 116 و117 و اینها برسد قسمت مهم این آیات درباره اهل کتاب است خیانتهای اینها توطئه اینها کارشکنی اینها کفر ورزی اینها یکی پس از دیگری مطرح است تا میرسد به آن آیهای که دیروز تلاوت شد و آن در پایانش این است که میفرماید ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾( )، از آیهٴ شصت تا 113 به بعد که جریان اهل کتاب را مطرح می-کند در این پنجاه آیه تقریبا بسیاری از فسادها و تبهکاریهای اهل کتاب را که تبیین میکند آخر میفرماید همهشان یکنواخت نیستند در بین اینها انسانهای صالح هم هست ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾( )، این طور نیست که اگر اکثریت یک قومی فاسد بودند قرآن کریم آن اقلیت را هم به حساب اکثریت بگوید همهشان فاسدند حقوق آن اقلیت را هم علی حده تصریح میکند .
سؤال ... جواب: این صابئینی که چیز هستند میگویند ما تابع حضرت یحیی هستیم که حضرت یحیی کتابی هم جز کتاب حضرت عیسی نداشت اینها خودشان را اهل کتاب میدانند .
سؤال ... جواب: این صابئینی که در ایران فعلاً هستند خودشان را تابع حضرت یحیی میدانند اما آن صابئینی که در آثار باقیه ابوریحان و دیگر کتابها نقل شده آنها ستارهپرستان اند جزء مشرکین اند و قرآن کریم در دو آیه از قرآن یکی همین آیه که تلاوت شده است یکی هم مشابه این میفرماید چه انسان یهودی باشد چه مسیحی باشد چه صابئی باشد چه گروههای دیگر فرق نمیکند هر کس این اصول را پذیرفته باشد بهشت میرود مؤمن به خدا باشد مؤمن به قیامت باشد و عمل صالح بکند عمل صالح یعنی کار خودش را تطبیق با وحی آن عصر بکند که این علیحده باید بحث بشود لذا در آنجا دیگر واو نیست نفرمود و من آمن فرمود این گروه هر کسی هر نامی دارد داشته باشد هر کسس هر نامی دارد داشته باشد کسی بهشت میرود که این سه اصل را داشته باشد اول توحید دوم معاد سوم عمل صالح عملی را قرآن صالح میداند که برابر با دستور وحی آن عصر باشد بنابراین در این امر اول از امور سه گانه آیه سوره رعد که محل بحث است فرمود ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ هم از نظر قرآن معلوم شد که فرح و نشاط انسان باید به کدام سمت باید هدایت بشود و هم اینکه همه اهل کتاب یکسان نیستند بعضی مشتاقانه حق را میپذیرند و عدهای که در برابر حق ایستادند ﴿فَأولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾( )، که بحثش گذشت .
سؤال ... جواب: بله دیگر ولایت نداشت یعنی عمل صالح ندارد دیگر.
سؤال ... جواب: یعنی عمل صالح ندارد دیگر .
سؤال ... جواب: بله دیگر یعنی آن عمل صالح ندارد در حقیقت برای اینکه عملش برابر وحی نیست دیگر مگر یک مستضعفی.
سؤال ... جواب: علی ای حال یک کسی معاند است یک مسئله است یک کسی مستضعف است یک مسئله دیگر است در امر ثانی که ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ این چنین است که خواه از اهل کتاب خواه از مشرکین و بتپرستان که اینها بعضی از کتاب را منکرند در باره یهودیها سعی میکردند میگفتند آنچه برابر با تورات و انجیل است بپذیرید و آنچه مخالف تورات و انجیل است نپذیرید این توطئهها را داشتند و دستور میدادند میگفتند اگر چیزی مطابق با تورات و انجیل نبود رد کنید در همان سورهٴ آل عمران که تقریباً پنجاه آیه در شرح حال اینهاست این توطئهها و نقشهها هست در آیه 69 و هفتاد همان سورهٴ آل عمران این است که ﴿یَا أهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَأنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾( )، با اینکه میدانید و حق برای شما روشن شد و توطئه گروهی از اهل کتاب این بود که ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾( )، همان سورهٴ آل عمران (آیهٴ 72) توطئهشان این بود که عدهای را اعزام میکردند بیایند در مسجد در جمع مسلمین بگویند ما ایمان آوردیم و تا پایان روز را با مسلمین باشند به عنوان اینکه اهل اسلام اند پایان روز برگردند به دیگران بگویند ما رفتیم ایمان آوردیم و پشیمان شدیم چیزی در این مکتب نیست ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَار﴾( )، در اوایل صبح ﴿وَاکْفُرُوا آخِرَهُ﴾( )، آخر روز بگویید که ما رفتیم و اسلام آوردیم دیدیم خبری نبود برگشتیم این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾( )، تا دیگر مسلمانها هم برگردند با این توطئه این کار را هم اهل کتاب داشتند اینها کسانی اند که ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ شامل اینها هم میشود. دیگر مشرکینی هم که علیه اسلام تحزب داشتند هم شامل آنها میشود.
سؤال ... جواب: آنها همان گروهی بودند که با اینکه شهدوا الحق که قرآن در همین سوره ظاهراً دارد با اینکه حق برایشان روشن شد کفر ورزیدند. در همین سورة آلعمران (آیهٴ 86) این است ﴿کَیْفَ یَهْدِى اللهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهَدُوا أنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ﴾( )، اینها فهمیدند رسول حق است بینات الهی را یافتند اما دیگر ایمان نیاوردند. اینها دیگر از توفیق الهی محرومند. بنابراین نسبت به این گروه قرآن در پایان حق آن اقلیتها را هم حفظ کرد و حق اکثریت را بیان کرد.
سؤال ... جواب: نه، این گروه که ایمان آوردند ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ یا آنچه در سورة مائده بود که دیروز خوانده شد که ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، با اشک شوق دست از یهودیت و مسیحیت کشیدند و ایمان آوردند حق اینها را قرآن رعایت کرده. اما اهل کتاب بودند که حق را تشخیص دادند و مسلمان شدند.
سؤال ... جواب: نه خب مسلمینی که در حوزة اسلام به دنیا آمدند و دارای اسلام فطری اند قبلاً کیش و مذهبی دیگر نداشتند. یهودیها دو دسته هستند؛ یک عده خواهان حق بودند تا حق را دیدند فوراً پذیرفتند یک عده منکر و مستکبر بودند، با اینکه حق برایشان روشن شد ایستادگی کردند. پس یهود دو دسته است نمیشود گفت این قوم یهود همهشان بدند، یک عده منتظر ظهور حضرت بودند پذیرفتند یک عده با اینکه در کتاب آسمانی دیدند وحق برایشان روشن شد مع ذلک مقامت کردند. حق آن دسته از یهود را قرآن کریم حفظ کرد چون سخن از یهود است یهودیها دو قسمت بودند اکثریتشان فاسد و اقلیتشان منتظر ظهور حق بودند وقتی حق ظهور کرد با اشک شوق پذیرفتند. این حق را قرآن کریم حفظ کرده . میماند امر سوم، در امر سوم خدای سبحان فرمود به مردم بگو: ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )، اینکه فرمود در برابر منکرین این چنین سخن بگو برای اینکه راه انکار آنها را ببندید منکر، منکر یک حجت واضحه است. مگر نه آن است که انسان در برابر آفریدگارش خاضع و خاشع باید باشد. و نه آن است که جز در برابر آفریدگار سخن احدی را نباید بشنود. فرمود به مردم بگو که من جز چیزی که عقل میپذیرد نیاوردم این جا برای انکار نیست. ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ﴾ یک، ﴿وَلاَ أشْرِکَ بِهِ﴾ در این عبادت هیچ چیزی را شریک قرار ندهیم. نه در عبادت و نه در اطاعت. ﴿إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾ به الله دعوت میکنم و بازگشت من هم به الله است. الیه مئابِ که این کسره نشانة حذف یا است یعنی الیه مئابی، بازگشت من به سوی الله است. و این جای انکار نیست. قرآن کریم گاهی به رسولش دستور میدهد از طرف خدای سبحان که بگو من مأمور شدم که خدا را مخلصاً عبادت کنم. گاهی میفرماید من مأمور شدم که خدا را عبادت کنم و به او شرک نورزم. گاهی میفرماید: ﴿قُلْ إِنِّى أمِرْتُ أن أعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ﴾( )، گاهی میفرماید ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ﴾ گاهی با لسان اثبات گاهی با لسان نفی. گاهی با لسان اثبات خلوص گاهی با لسان نفی شرک. آن گاه به منکرین میفرماید: آنچه را که من آوردم عقل میپذیرد، جا برای انکار شما نیست. این آیه با آنچه که در سورة زمر آمده با آنچه که در سورة آل عمران آمده به خواست خدا در جلسة بعد مطرح میشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
- پذیرش مشتاقانه قرآن کریم توسط بعضی از اهل کتاب؛
- انکار توحید عملی مثل توحید در عبادت و توحید در اطاعت؛
- تکلیف در اعتقاد به رسالت؛
- تحزب مشرکین و اهل کتاب در مقابل اسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )
اموری که دراین آیه کریمه مطرح بود یک قسمتش به این بود که بعضی از اهل کتاب مشتاقانه وحی الهی را میپذیرند نه به عنوان یک تکلیف بلکه به عنوان یک تشریف با شوق و با نشاط قرآن کریم را میپذیرند گروهی خواه از اهل کتاب خواه از مشرکین بعضی از وحی را انکار میکنند آن بخش از وحی که اینها را به توحید توحید در عبادت توحید در اطاعت و مانند آن دعوت میکند انکار میکنند آن بخش از وحی که اینها را به معاد و رسالت دعوت میکند انکار میکنند اما آن قسمت از وحی که برای عالم مبدئی قائل است این را احیاناً میپذیرند زیرا اعتقاد به اینکه عالم خدایی دارد و آسمان و زمین را خدا آفرید اما از انسان تکلیفی نخواهد و قیامتی نداشته باشد این اعتقاد سهل است مشرکین این اعتقاد را داشتند که نظام آفرینش مخلوق خدای سبحان است اعتقاد به اینکه عالم خدایی دارد این سهل است چون مسئولیتی را به دنبال ندارد اما اعتقاد به قیامت است به نام یوم الحساب که مسئولیت میآورد ومسلئه رسالت و تکلیف است که تعهّد میآورد والا صرف اینکه عالم خدایی دارد و انسان هم بعد از مرگ نابود میشود و هر کس هر چه کرد از بین میرود این اعتقاد آسان است مشرکین هم به این اعتقاد معتقد بودند این را انکار نمیکردند مسئله معاد مسئله رسالت مسئله توحید در اطاعت و مانند آن را انکار میکردند امر سوم این بود که خدای سبحان دستور میدهد میفرماید بگو که مأموریت من توحید است چه در دعوت و چه در عمل مقداری درباره امر اول بحث شد.
سؤال ... جواب: آنها را هم شامل میشود چون در موقع خطر هم اهل کتاب تحزبی داشتند علی الاسلام هم مشرکین تحزبی داشتند علی الاسلام یعنی این گروهها جمع میشدند علیه اسلام به مبارزه برمیخواستند هم مشرکین هم اهل کتاب در امر اول مطالبی گذشت که آیاتی در قرآن کریم نشان میداد که همه اهل کتاب گرفتار استکبار و عناد نیستند بعضی اهل کتاب در برابر وحی و حق خاضع اند اما تتمه آنچه که باز به امر اول برمیگردد این است که اولاً خدای سبحان در قرآن کریم نشاط ما را هدایت کرد که ما به چه امر خرسند و خوشحال بشویم فرمود حوادث روزگار گاهی به وفق مراد است گاهی به وفق نیست نه آنچه که وفق مراد است شما را خوشحال کند و نه آنچه از دست شما میرود و بر خلاف مراد شماست شما را متأثّر کند ﴿لِکَیْلاَ تَأسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُم﴾( )، که در سوره حدید بود اما میفرماید شما به فهمیدن وحی و حق خوشحال بشوید یعنی این را با نشاط درک کنید این را در سورهای که ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، سوره یونس (آیهٴ 58) ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، اگر خواستند خوشحال بشوند اگر فضل و رحمت الهی شامل اینها شد خوشحال شوند قبلش هم جریان قرآن و عظمت قرآن را ذکر کرد آیه قبلش این است که ﴿یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾( )، که این قرآن همه بیماریهای دل را شفا میدهد جهل از بدترین بیماریهای دل است قرآن علم است شفا میدهد حسد از امراض است کبر از امراض است و مانند آن از امراض قلب است قرآن شفا میدهد آن گاه در آیه بعد فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، که لسان لسان حصر است گرچه حرف حصر مثل انما و امثال ذلک ندارد اما سیاق سیاق حصر است فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، هم تقدیم این جار و مجرور هم تکرار این تعبیر ﴿فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، آن فضل و رحمت الهی که نصیب شما میشود بهتر از ثروتی است که دیگران جمع میکنند و به ما گفتند شما اگر خواستید خود را بیازمایید ببینید اهل دنیایید یا اهل آخرت اگر کسی آمد چیزی به شما داد شما خوشحال شدید و اگر شما خواستید خیری به دیگری برسانید آن سرور و نشاط را ندارید بدانید اهل دنیایید و اهل دنیا همواره در زحمت و عذاب است قرآن کریم فرمود شما نشاطتان را در فهم معارف بدانید که اگر یک آیهای معلوم شد خوشحال بشوید ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، چرا چون ﴿هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، آنها چیزهایی را جمع میکنند که وبال است برای آنها شما چیزی را تحصیل میکنید که روح است برای شما و روح و ریحان خواهد بود پس اصل نشاط را قرآن کریم هدایت کرد که به کدام سمت متوجه باشید درباره اهل کتاب چون قرآن حق است حق هیچ ذی حقی را ضایع نمیکند اگر در یک گروهی اکثری آنها بد باشند چند نفر هم در بین آنها سالم و معتدل باشند قرآن کریم حق آن چند نفر را حفظ میکند همه را مذمت نمیکند گرچه در بین یهودیها اکثریت طرفدار فساد بودند اما یک اقلیت محدودی که تابع حق و علاقمند به حق بودند قرآن حق آنها را رعایت کرده از آنها به عظمت و نیکی یاد کرده و آنها را همواره استثنا کرده نگفت همه اهل کتاب بدند نفرمود همه یهودیها بدند اگر چند عضو خوب در بینشان بود آنها را علی حده استثنا کرده .
سؤال ... جواب: اینها بله دیگر.
سؤال ... جواب: نه در اینکه فرح منحصر در فضل خداست این انحصار دارد آن روایات بیان مصداق است نه حصر مفهومی همه آن روایات حق است معارض هم نیستند اینها مثبتات اند هم وجود مبارک رسول هم وجود مبارک امام هم قرآن هر چه که به ثقلین برگشت فضل الهی هستند و رحمت الهی اند این روایات تطبیق دارد نه تفسیر یعنی مصداق فضل را بیان میکند مصداق رحمت را بیان میکند لذا معارض هم نیستند اگر یک کسی یک روایتی را فهمید فضل الهی نصیب او شد یک یک مسأله فقهی فهمید فضل الهی نصیب او شد همه آنچه که به ثقلین بر میگردد فضل الهی است اما حصر در این است که فرمود نشاطتان را در این قرار بدهید آنچه که به ثقلین برمی-گردد در برابر ﴿مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، یک وقت آدم یک آیه را فهمید بیش از آن مقدار خوشحال بشود که شهریه گرفت بیش از آن مقدار خوشحال بشود که یک کسی سهم امام به او داد آن فقط برای اینکه آبروی دینایش محفوظ باشد بیش از این وبال است ما اگر خواستیم خودمان را بیازماییم ببینیم که در چه حدیم اگر کسی آمد یک پولی به ما داد خوشحالیم یا یک آیه را فهمیدیم اگر راه برای حساب باز نبود به ما نمیگفتند قبل از اینکه بمیرید خودتان را بسنجید اینکه فرمودند «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»( )، برای همین کار است دیگر به ما فرمودند که ببینید اهل دنیایید یا اهل آخرت همه راهها را هم به ما نشان دادند و در آن کریمه فرمود ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾( )، چرا چون ﴿هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ﴾( )، ادب قرآن کریم این است که حق هیچ کسی را ضایع نمیکند اگر در بین یهودیها اکثریت با فاسدین است چند نفر انسان سالم در بین آنهاست حق آن چند نفر را هم حفظ میکند لذا در بعضی از آیات که دیروز خوانده شد ملاحظه فرمودید حق آن اهل کتابی که تابع حقاند قرآن حفظ کرد در سورهٴ اعراف (آیهٴ 159) هم این چنین میفرماید ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَی أمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ﴾( )، اگر درباره یهود آن طور لحن تند دارد که یهود «أشد الناس عداوةً للإسلام والمسلمین» ﴿أشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ﴾( )، و اگر به رسولش میفرماید این یهود خائن است هر روز خیانت جدید دارد ﴿تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾( )، هر روز این یهودیها نقشه جدید میکشند و همه خیانتهای اینها را افشا میکند اگر در بین یهودیان چند عنصر سالم و حق طلب باشند قرآن کریم حق آنها را حفظ میکند میفرماید ﴿وَمِن قَوْمِ مُوسَی أمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ﴾( )، هم خودشان در مسیر حق اند هم دیگران را به حق هدایت میکنند و مردم را از باطل به حق عدول میدهند این هست .
سؤال ... جواب: استکبار است دیگر این دیروز به عرض رسید برای اینکه وقتی مسیحیها را استثنا میکند میفرماید ﴿ذلِکَ بِأنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾( )، این قسیس و رهبان را یهودیها هم دارند عمده آن استکبار است استکبار نمیگذارد انسان در برابر حق خضوع کند قرآن کریم در سورهٴ بقره گروهی از اهل کتاب را به این وضع میستاید که اینها آیات الهی را آن طوری که شایسته است تلاوت میکنند (آیهٴ 120 و121) سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، نوع یهود و نصاری این چنین هستند که تا تو یهودی و مسیحی نشوی آنها راضی نخواهند بود باید تابع ملت اینها بشوی آن هم دین تحریف شده ﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾( )، ولی ﴿قُلْ﴾ تو در برابر این آرزوی اینها بگو ﴿إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، که لسانش حصر است تنها هدایت هدایت اله است ولاغیر ﴿إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدَی﴾( )، نه آنچه که دیگران طرح کردند ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ العِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، یعنی آنچه که خدا به تو داد علم است آنچه که اینها دارند هواست جهل است و محصول هوای اینهاست هر فکری و هر مبنایی دارند محصول هوای اینهاست و این میشود جهل اگر آنچه که تو داری علم است پس آنچه که در قبال اوست می-شود جهل ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِى جَاءَکَ مِنَ العِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِىٍّ وَلاَ نَصِیرٍ﴾( )، که دیگر تحت ولایت الله نیستی و از نصرت الهی هم برخوردار نخواهی بود اما همه اهل کتاب این چنین نیستند ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ﴾( )، گروهی از اهل کتاب که ما به آنها تورات یا انجیل دادیم آن تورات یا انجیل را به درستی تلاوت میکنند و در آن تورات و انجیل مسئله رسالت شما به عنوان بشارت مطرح شده است آنها که کتاب آسمانی خود را به درستی تلاوت میکنند به تو ایمان میآورند ﴿الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ﴾ آن کتابی که به ایشان دادیم ﴿حَقَّ تِلاَوَتِهِ أولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ﴾( )، که این به ضمیر به عنوان استخدام توجیه خواهد شد به این کتاب یعنی به قرآن اینها هستند که به قرآن ایمان میآورند البته در بین اینها کسی که کفر بورزد ﴿وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ﴾( )، به این کتاب به قرآن ﴿فَأولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾( )، پس اگر در بین اهل کتاب چند نفر شایسته باشند قرآن کریم حقوق آنها را حفظ کرده است روشنتر از همه سوره آل عمران است که مقداری از این سوره دیروز تلاوت شد در سوره آل عمران بسیار مبسوط و گسترده در بارهٴ یهودیها و مسیحیها بحث کرده بود یعنی از طلیعه آیه شصت به بعد که جریان مباهله شروع میشود آیه شصت سورهٴ آل عمران تا به 116 و117 و اینها برسد قسمت مهم این آیات درباره اهل کتاب است خیانتهای اینها توطئه اینها کارشکنی اینها کفر ورزی اینها یکی پس از دیگری مطرح است تا میرسد به آن آیهای که دیروز تلاوت شد و آن در پایانش این است که میفرماید ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾( )، از آیهٴ شصت تا 113 به بعد که جریان اهل کتاب را مطرح می-کند در این پنجاه آیه تقریبا بسیاری از فسادها و تبهکاریهای اهل کتاب را که تبیین میکند آخر میفرماید همهشان یکنواخت نیستند در بین اینها انسانهای صالح هم هست ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾( )، این طور نیست که اگر اکثریت یک قومی فاسد بودند قرآن کریم آن اقلیت را هم به حساب اکثریت بگوید همهشان فاسدند حقوق آن اقلیت را هم علی حده تصریح میکند .
سؤال ... جواب: این صابئینی که چیز هستند میگویند ما تابع حضرت یحیی هستیم که حضرت یحیی کتابی هم جز کتاب حضرت عیسی نداشت اینها خودشان را اهل کتاب میدانند .
سؤال ... جواب: این صابئینی که در ایران فعلاً هستند خودشان را تابع حضرت یحیی میدانند اما آن صابئینی که در آثار باقیه ابوریحان و دیگر کتابها نقل شده آنها ستارهپرستان اند جزء مشرکین اند و قرآن کریم در دو آیه از قرآن یکی همین آیه که تلاوت شده است یکی هم مشابه این میفرماید چه انسان یهودی باشد چه مسیحی باشد چه صابئی باشد چه گروههای دیگر فرق نمیکند هر کس این اصول را پذیرفته باشد بهشت میرود مؤمن به خدا باشد مؤمن به قیامت باشد و عمل صالح بکند عمل صالح یعنی کار خودش را تطبیق با وحی آن عصر بکند که این علیحده باید بحث بشود لذا در آنجا دیگر واو نیست نفرمود و من آمن فرمود این گروه هر کسی هر نامی دارد داشته باشد هر کسس هر نامی دارد داشته باشد کسی بهشت میرود که این سه اصل را داشته باشد اول توحید دوم معاد سوم عمل صالح عملی را قرآن صالح میداند که برابر با دستور وحی آن عصر باشد بنابراین در این امر اول از امور سه گانه آیه سوره رعد که محل بحث است فرمود ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ هم از نظر قرآن معلوم شد که فرح و نشاط انسان باید به کدام سمت باید هدایت بشود و هم اینکه همه اهل کتاب یکسان نیستند بعضی مشتاقانه حق را میپذیرند و عدهای که در برابر حق ایستادند ﴿فَأولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾( )، که بحثش گذشت .
سؤال ... جواب: بله دیگر ولایت نداشت یعنی عمل صالح ندارد دیگر.
سؤال ... جواب: یعنی عمل صالح ندارد دیگر .
سؤال ... جواب: بله دیگر یعنی آن عمل صالح ندارد در حقیقت برای اینکه عملش برابر وحی نیست دیگر مگر یک مستضعفی.
سؤال ... جواب: علی ای حال یک کسی معاند است یک مسئله است یک کسی مستضعف است یک مسئله دیگر است در امر ثانی که ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ این چنین است که خواه از اهل کتاب خواه از مشرکین و بتپرستان که اینها بعضی از کتاب را منکرند در باره یهودیها سعی میکردند میگفتند آنچه برابر با تورات و انجیل است بپذیرید و آنچه مخالف تورات و انجیل است نپذیرید این توطئهها را داشتند و دستور میدادند میگفتند اگر چیزی مطابق با تورات و انجیل نبود رد کنید در همان سورهٴ آل عمران که تقریباً پنجاه آیه در شرح حال اینهاست این توطئهها و نقشهها هست در آیه 69 و هفتاد همان سورهٴ آل عمران این است که ﴿یَا أهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَأنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾( )، با اینکه میدانید و حق برای شما روشن شد و توطئه گروهی از اهل کتاب این بود که ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾( )، همان سورهٴ آل عمران (آیهٴ 72) توطئهشان این بود که عدهای را اعزام میکردند بیایند در مسجد در جمع مسلمین بگویند ما ایمان آوردیم و تا پایان روز را با مسلمین باشند به عنوان اینکه اهل اسلام اند پایان روز برگردند به دیگران بگویند ما رفتیم ایمان آوردیم و پشیمان شدیم چیزی در این مکتب نیست ﴿وَقَالَت طَائِفَةٌ مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِى أنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَار﴾( )، در اوایل صبح ﴿وَاکْفُرُوا آخِرَهُ﴾( )، آخر روز بگویید که ما رفتیم و اسلام آوردیم دیدیم خبری نبود برگشتیم این کار را بکنید ﴿لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ﴾( )، تا دیگر مسلمانها هم برگردند با این توطئه این کار را هم اهل کتاب داشتند اینها کسانی اند که ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ شامل اینها هم میشود. دیگر مشرکینی هم که علیه اسلام تحزب داشتند هم شامل آنها میشود.
سؤال ... جواب: آنها همان گروهی بودند که با اینکه شهدوا الحق که قرآن در همین سوره ظاهراً دارد با اینکه حق برایشان روشن شد کفر ورزیدند. در همین سورة آلعمران (آیهٴ 86) این است ﴿کَیْفَ یَهْدِى اللهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهَدُوا أنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ﴾( )، اینها فهمیدند رسول حق است بینات الهی را یافتند اما دیگر ایمان نیاوردند. اینها دیگر از توفیق الهی محرومند. بنابراین نسبت به این گروه قرآن در پایان حق آن اقلیتها را هم حفظ کرد و حق اکثریت را بیان کرد.
سؤال ... جواب: نه، این گروه که ایمان آوردند ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ یا آنچه در سورة مائده بود که دیروز خوانده شد که ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، با اشک شوق دست از یهودیت و مسیحیت کشیدند و ایمان آوردند حق اینها را قرآن رعایت کرده. اما اهل کتاب بودند که حق را تشخیص دادند و مسلمان شدند.
سؤال ... جواب: نه خب مسلمینی که در حوزة اسلام به دنیا آمدند و دارای اسلام فطری اند قبلاً کیش و مذهبی دیگر نداشتند. یهودیها دو دسته هستند؛ یک عده خواهان حق بودند تا حق را دیدند فوراً پذیرفتند یک عده منکر و مستکبر بودند، با اینکه حق برایشان روشن شد ایستادگی کردند. پس یهود دو دسته است نمیشود گفت این قوم یهود همهشان بدند، یک عده منتظر ظهور حضرت بودند پذیرفتند یک عده با اینکه در کتاب آسمانی دیدند وحق برایشان روشن شد مع ذلک مقامت کردند. حق آن دسته از یهود را قرآن کریم حفظ کرد چون سخن از یهود است یهودیها دو قسمت بودند اکثریتشان فاسد و اقلیتشان منتظر ظهور حق بودند وقتی حق ظهور کرد با اشک شوق پذیرفتند. این حق را قرآن کریم حفظ کرده . میماند امر سوم، در امر سوم خدای سبحان فرمود به مردم بگو: ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )، اینکه فرمود در برابر منکرین این چنین سخن بگو برای اینکه راه انکار آنها را ببندید منکر، منکر یک حجت واضحه است. مگر نه آن است که انسان در برابر آفریدگارش خاضع و خاشع باید باشد. و نه آن است که جز در برابر آفریدگار سخن احدی را نباید بشنود. فرمود به مردم بگو که من جز چیزی که عقل میپذیرد نیاوردم این جا برای انکار نیست. ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ﴾ یک، ﴿وَلاَ أشْرِکَ بِهِ﴾ در این عبادت هیچ چیزی را شریک قرار ندهیم. نه در عبادت و نه در اطاعت. ﴿إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾ به الله دعوت میکنم و بازگشت من هم به الله است. الیه مئابِ که این کسره نشانة حذف یا است یعنی الیه مئابی، بازگشت من به سوی الله است. و این جای انکار نیست. قرآن کریم گاهی به رسولش دستور میدهد از طرف خدای سبحان که بگو من مأمور شدم که خدا را مخلصاً عبادت کنم. گاهی میفرماید من مأمور شدم که خدا را عبادت کنم و به او شرک نورزم. گاهی میفرماید: ﴿قُلْ إِنِّى أمِرْتُ أن أعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ﴾( )، گاهی میفرماید ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ﴾ گاهی با لسان اثبات گاهی با لسان نفی. گاهی با لسان اثبات خلوص گاهی با لسان نفی شرک. آن گاه به منکرین میفرماید: آنچه را که من آوردم عقل میپذیرد، جا برای انکار شما نیست. این آیه با آنچه که در سورة زمر آمده با آنچه که در سورة آل عمران آمده به خواست خدا در جلسة بعد مطرح میشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است