display result search
منو
تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش اول

تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 87 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 36 سوره رعد _ بخش اول"
- پایان کار مؤمنین و کفار
- عکس‌العمل اهل کتاب و غیر اهل کتاب با وحی الهی
- پذیرش با نشاط کلام الهی توسط مؤمنین
- صرفا پذیرش قسمت‌های بدون مسئولیت دین مثل خالقیت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )
بعد از اینکه پایان کار مؤمنین و کفار را بیان فرمود که پایان کار مؤمنین بهشتی است که ﴿أکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا﴾( )، و پایان کار کفار همان آتشی است که اگر همه زمین را هم با ذخایرش در اختیار داشته باشند حاضرند به عنوان فدا بدهند و برهند و فرمود ﴿ تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوا وَعُقْبَی الکَافِرِینَ النَّارُ﴾( )، عاقبت مؤمنین و عاقبت کفار را بیان فرمود آن گاه برخوردی که اهل کتاب و گروهی از غیر اهل کتاب در برابر وحی الهی دارند بازگو می‌‌‌‌‌‌کند می‌‌‌‌‌‌فرماید ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ﴾ عده‌‌‌‌‌‌ای از اهل کتاب این به نحو موجبه کلیه نیست این به نحو قضیه مهمله است که در حکم موجبهٴ جزئیه است ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ﴾ یعنی از این گروهی که ما به آنها کتاب دادیم اهل کتاب ﴿آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ﴾ معمولاً به یهودیها و مسیحیها و مجوسیها گفته می‌‌‌‌‌‌شود اینها ﴿یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ آنچه که به طرف تو نازل شده است اینها مسرور می‌‌‌‌‌‌شوند خوشحال می‌‌‌‌‌‌شوند نه تنها می‌‌‌‌‌‌پذیرند با نشاط می‌‌‌‌‌‌پذیرند با علاقه ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ در قبال اینها گروهی هم هستند که اینها تحزبی علیه اسلام و مسلمین دارند اینها بعضی از وحی را انکار می‌‌‌‌‌‌کنند آن قسمت از وحی که به اینها آسیبی نمی‌‌‌‌‌‌رساند مثل اینکه در جهان خالقی هست خدا خالق سماوات و ارض است و اما از خدا باید اطاعت کرد فقط باید او را عبادت کرد و لاغیر اینها را نمی‌پذیرند اصل اینکه جهان خالقی دارد که ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ﴾( )، که این نه مسئولیتی می-آورد نه تعهدی این را می‌پذیرند اما اینکه باید او را عبادت کرد جز او احدی شایسته عبادت نیست و معادی هست و مانند آن اینها را انکار می‌کنند آن گاه در پایان فرمود تو در برابر اینها بگو من مأمورم که خدا را عبادت کنم فقط و هرگز به او شرک نورزم و دیگران را هم به الله فرا بخوانم هم خودم را در این مسیر وابدارم هم دیگران را به این مسیر هدایت کنم و مرجع همه کارهای من خداست یا بازگشت من به سوی خداست در اینکه فرمود ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ این آیه را باید در سه قسمت بحث کرد قسمت اول آنچه مربوط به نشاط عده‌‌‌‌‌‌ای از اهل کتاب است که در برابر «ما جاء به النبى»( )، با نشاط ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند قسمت دوم این آیه انکاری است که بعضی از احزاب اهل کتاب و دیگران دارند قسمت سوم جوابی است که خدای سبحان به رسولش می‌‌‌‌‌‌آموزد که این جواب را به آنها بگو قهراً بحث در این آیه در سه مقام خلاصه خواهد شد اما مقام اول که به جملهٴ اولای آیه برمی‌‌‌‌‌‌گردد این است که فرمود عده‌‌‌‌‌‌ای با آمدن وحی خوشحال می‌‌‌‌‌‌شوند قرآن افراد را که در برابر وحی حالتهای گوناگون دارند ذکر می‌‌‌‌‌‌کند درباره یک عده می‌‌‌‌‌‌فرماید اینها وقتی که وحی آمده است فقط به همان علوم و صنایعی که خودشان دارند عشق می‌‌‌‌‌‌ورزند به همانها خوشحال اند در مورد دیگر می‌‌‌‌‌‌فرماید هر کسی مکتبی و عقیده‌ای که دارد به همان خوشحال است در اینجا می‌‌‌‌‌‌فرماید که اهل کتاب به وحیی که بر تو نازل شده است خوشحال اند اما آن امر اول را در پایان سوره غافر بیان کرد در آخر سوره غافر (آیهٴ 83) سورهٴ غافر همان سوره مؤمن است فرمود ﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾( )، وقتی انبیای الهی وحی را ‎آوردند اینها به همان علوم مادی که داشتند خوشحال بودند همان پیشرفتهای مادی اینها را مسرور نگه می‌داشت به وحی سر نمی‌‌‌‌‌‌سپردند همان علوم طبیعی و مادی که اینها دنیای اینها را به حسب ظاهر تأمین می‌‌‌‌‌‌کرد به همانها خوشحال بودند ﴿فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾( )، و در برابر وحی هم استهزا می‌‌‌‌‌‌کردند و این استهزا اینها دامنگیر اینها شد و اینها را فرو برد و احاطه کرد که ﴿وَحَاقَ بِهِم مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ﴾( )، که حاق یعنی احاط چون ﴿وَلاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّىءُّ إِلاّ بِأهْلِهِ﴾( )، که نمونه-هایش قبلا گذشت اینها یک گروه اند که با داشتن علوم مادی خوشحال اند و در برابر وحی به همان علوم مادی خودشان مسرور اند که احیانا افرادی که با پیشرفت علوم مادی مغرور اند گرفتار همین هستند ﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ﴾( )، آن علم مادی که دارند به همان مسرور هستند دیگر نمی‌دانند علم مادی راهگشای سعادت نیست امر دوم این است که فرمود وقتی که ما به وسیله وحی مردم را هدایت کردیم هر کسی هر مکتب و مرامی که داشت به همان مکتب و مرام خودش دل بست اینجا تنها سخن از پیشرفت علوم مادی نیست هر کسی هر مکتبی که دارد به همان مکتب دل می‌‌‌‌‌‌بندد در حالی که باید به این آخرین وحی سربسپرد آن در سوره مؤمنون (آیهٴ 53) است که فرمود ﴿وَإِنَّ هذِهِ أمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ ٭ فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ﴾( )، اینها به جای اینکه امت واحده بشوند تقطیع شدند به گروههای مختلف تقسیم شدند هر گروهی هر حزب و فرقه‌‌‌‌‌‌ای به آن مرام و مکتب خاص خودش دل بست نشاطش به همان مرام و مکتب خصوصی خودش بود ولی در قبال اینها خدا عده‌‌‌‌‌‌ای را از اهل کتاب یعنی مسیحیها را می‌ستاید می‌‌‌‌‌‌گوید اینها منتظر رسیدن وحی بودند وقتی اسلام آمد با نشاط پذیرفتند با اشک شوق قبول کردند در سورهٴ مائده (آیهٴ 82 و83) این است فرمود ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا﴾( )، ‌فرمود بدترین گروهی که علیه مسلمین به مبارزه برمی‌‌‌‌‌‌خیزند یهودیان و مشرکین هستند ﴿وَلَتَجِدَنَّ أقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَاری﴾( )، نزدیک‌ترین گروه به مسلمین مسیحیها هستند برای اینکه مسیحیها دارای سه خصوصیت اند ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَاناً وَأنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾( )، ‌اینها دارای قسیس و کشیش بودند دارای رهبان و روحانیون بودند و استکبار نداشتند این خصوصیتهای سه‌‌‌‌‌‌گانه که قسیس داشتند رهبان داشند واستکبار نداشتند دو تای از این خصوصیت مشترک است زیرا یهودیها هم قسیس و رهبان دارند آنچه که نمی‌گذارد در برابر وحی تمکین بکنند آن استکبارشان است این گروهی از مسیحیت که استکبار نداشتند به دین نزدیک شدند و اسلام را پذیرفتند تنها عاملی که اینها را به دین نزدیک کرد همان استکبار نداشتن بود مانعی نداشتند ﴿وَأنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾( )، معلوم می‌‌‌‌‌‌ود آنها که دشمن اسلام و مسلمین اند مستکبرند یعنی اگر هم قسیس و رهبان در بینشان باشد کاری از پیش نمی‌برند چون یا خود قسیس و رهبان هم مثل اینها در برابر این وحی اسلامی مستکبرند یا عرضه هدایت و تدبیر و رهبری را ندارند علی ای حال آنچه که باعث دشمنی اسلام و مسلمین است همان استکبار است در برابر حق آن گاه همین گروهی که اهل استکبار نیستند خدا آنها را این چنین می‌ستاید می‌‌‌‌‌‌فرماید ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾( )، این گروه که در درونشان استکبار نبود وقتی وحی را شنیدند اشک شوق از چشمانشان ریخت که حق را یافتند و به او گرویدند ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ﴾( )، ‌وقتی این وحی را شنیدند ﴿تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، چشمشان را می‌‌‌‌‌‌بینی که از اشک می‌‌‌‌‌‌ریزد آبی که از بالا به پایین می‌‌‌‌‌‌ریزد این گونه از ریزش را و جریان را فیض می‌‌‌‌‌‌گویند اگر در یک سطح حرکت کند فیض نمی‌‌‌‌‌‌گویند جریان می‌‌‌‌‌‌گویند حرکت می‌‌‌‌‌‌گویند اما فیض نمی‌گویند نمی‌‌‌‌‌‌گویند فاض الماء اگر از بالا بریزد می‌‌‌‌‌‌گویند فاض فیض آن است که از بالا بریزد اشک چشم چون از بالا می‌‌‌‌‌‌ریزد می‌‌‌‌‌‌گویند فاض الدمع در این کریمه فرمود چشمشان می‌ریزد نه اشک از چشمشان می‌‌‌‌‌‌ریزد ﴿تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، یعنی چشمشان می‌‌‌‌‌‌ریزد نه اشک از چشمشان می‌ریزد این برای آن است که وقتی اشک کم باشد چشم به عنوان یک مبدأ محفوظ است قطره قطره از چشم اشک می‌‌‌‌‌‌ریزد اما وقتی تمام شبکهٴ چشم را اشک پرکند و یک دفعه بریزد مثل اینکه چشم ریخت لذا در این کریمه فرمود گویا می‌بینی که چشمشان دارد می‌‌‌‌‌‌ریزد یعنی چشم مالامال اشک شد و ریخت﴿تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، نه تری الدمع یفیضوا من اعینهم این نشانه شدت شوق و شدت نشاط است که حق را فهمیدند اینها کسانی اند که «شوقاً الی الحق إیمان» می‌آورند نه خوفاً من النار نه شوقاً الی الجنة التة تجرى من تحتها الانهار نه برای اینکه نسوزند یا نه برای اینکه میوه بهشت به ایشان داده بشود برای اینکه حق برایشان روشن شد انسان تشنه حق هیچ چیزی در جان کام او لذیذتر از مشاهده حق نیست ﴿تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، اینها در حبشه یا در دیگر نقاط اسلام را خوب یاری کردند و نشاطشان هم به وحی الهی تأمین شد که در آیه محل بحث سورهٴ رعد می‌خوانیم ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ که حق برایشان روشن شد اینها «شوقاً إلى الحق ایمان» می‌آورند نه شوقاً الی الجنة آنگاه مما عرفوا من الحق آنگاه یقولون میگویند ﴿رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾( )، آنها که شاهد بالحق اند ما را هم در ردیف آنها ثبت کن اینها مشتاقانه ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند اشک شوق می‌‌‌‌‌‌ریزند که به حق رسیده‌‌‌‌‌‌اند در کنار اینها گروهی از مسلمین اند که آنها اگر دستشان از یاری حق کوتاه بشود و دستشان به یاری حق نرسد آنها هم اشک می‌‌‌‌‌‌ریزند منتها اشک غم که چرا دست ما به یاری دین نرسید این گروه اشک شوق می‌‌‌‌‌‌ریزند که حق برای ما روشن شد نمردیم و مسلمان شدیم آن مسلمین اشک می‌ریزند که چرا توفیق خدمت به دین نصیب ما نشده آن را در سوره ،
سؤال ... جواب: نه در زمان اسلام است . در سورهٴ توبه (آیهٴ 91 و92 و93) این بحث را مطرح می‌‌‌‌‌‌کند می‌فرماید در زمان جنگ و دفاع آنها که ضعیف وناتوان و مریض اند حرجی بر آنها نیست ﴿لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَاءِ وَلاَ عَلَی الْمَرْضَی وَلاَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَجِدُونَ مَایُنْفِقُونَ حَرَجٌ﴾( )، آن کس که نه می‌‌‌‌‌‌تواند به جبهه جنگ برود و نه می‌‌‌‌‌‌تواند جبهه را تأمین کند و به پشت جبهه کمک کند نمی‌‌‌‌‌‌تواند حرجی بر او نیست ﴿إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ﴾( )، اگر خالصاً و ناصحاً به سر بردند حرجی بر آنها نیست زیرا اینها محسن هستند ﴿مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ٭ وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأجِدُ مَاأحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوا وَأعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ﴾( )، آنهایی هم که نه تنها خودشان امکانات ندارند می‌‌‌‌‌‌آیند پیش شما که شما آنها را به جبهه اعزام کنید می‌گویی من وسیله اعزام ندارم می‌‌‌‌‌‌گویند مرا به همراه خودتان به جبهه ببرید شما می‌گویید مقدورمان نیست اینها از این که دستشان به توفیق شهادت و جهاد و دفاع در راه دین نمی‌‌‌‌‌‌رسد غمگین اند اشک می‌‌‌‌‌‌ریزند که چرا توفیق خدمت به دین نصیب اینها نشده بر اینها هم حرجی نیست اینها اشک غم می‌ریزند این اشک غم هم محصول آن اشک شوق است در حقیقت آن که حق را دوست دارد در فراق حق اشک می‌‌‌‌‌‌ریزد که چرا توفیق خدمت دین نصیب من نشده ﴿وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَا أتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ﴾( )، ‌تا تو اینها را به همراه ببری یا اعزام کنی ﴿قُلْتَ﴾ تو می‌گویی ﴿لاَأجِدُ مَاأحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ﴾( )، تو می‌‌‌‌‌‌گویی که ما وسیله نقلیه نداریم شما را سوار آن وسیله نقلیه کنیم به جبه بفرستیم اینها وقتی می‌‌‌‌‌‌بینند بی‌وسیله اند و توفیق یاری دین نصیب آنها نشده ﴿تَوَلَّوا﴾ برمی‌‌‌‌‌‌گردند اما ﴿وَأعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾( )، اینها هم چشمشان مالامال از اشک می‌‌‌‌‌‌شود و فرو می‌ریزد به سبب حزن و اندوه که چرا توفیق یاری دین نصیب اینها نشده نمی‌‌‌‌‌‌گویند ما تکلیفمان را ادا کردیم خودمان را عرضه کردیم منتها نخواستند سخن این نیست سخن اسقاط تکلیف نیست سخن آن است که به محبوب نرسیدند آنها به محبوب رسیدند اشک شوق ریختند اینها به محبوب نرسیدند اشک غم ریختند «هل الدین الاّ الحب»( )، نمی‌‌‌‌‌‌گویند ما رفتیم و لازم نداشتند ما را برگرداندند این می‌‌‌‌‌‌شود تکلیف آن که می‌‌‌‌‌‌گوید من خودم را عرضه کردم نخواستند آن مکلف به دین است و اما آن که می‌‌‌‌‌‌بیند توفیق پیدا نکرده رنج می‌‌‌‌‌‌برد او مشرف به دین است نه مکلّف دین را شرف می‌‌‌‌‌‌داند نه کلفت این که در سیرهٴ مرحوم سید بن طاووس (رضوان الله علیه) آمده که سالروز بلوغ خود را جشن گرفت و گفت امروز روز جشن من است برای اینکه من مشرف شدم و نه مکلف زیرا نمردم سنم به این حد رسید که خدای سبحان مرا مخاطب قرار می‌‌‌‌‌‌دهد می-گوید ﴿وَأقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾( )، یا ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾( )،‌ تا قبل از این لحظه من مخاطب خدا نبودم که خدا از من چیزی بخواهد هم اکنون که سنم به این حد رسید که خطاب الهی متوجه من شد من مشرف شدم به این خطاب باید جشن بگیرم آن سالروز روز بلوغش را مرحوم سید بن طاووس جشن گرفته که من به دین مشرف شدم نه مکلف کلفتی نیست نشانه‌اش در همین گروه است آنها که دستشان به یاری دین نمی‌‌‌‌‌‌رسد اشک غم جاری می‌‌‌‌‌‌کنند که چرا ما این توفیق را نداشتیم نه اینکه بگویند تکلیف از گرده ما ساقط شد ما رفتیم نخواستند این نیست .
سؤال ... جواب: ‌خب آن تکلیفی که مستقیما خدای سبحان امر و نهی را متوجه یک انسان بالغ می‌‌‌‌‌‌کند که متوجه یک انسان نابالغ نمی‌‌‌‌‌‌کند به نابالغ نمی‌‌‌‌‌‌فرماید ﴿أقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾( )، یا به نابالغ نمی‌فرماید تو مهمان من هستی ﴿وَللهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ﴾( )، الزامی نمی‌‌‌‌‌‌کند یا روزه یا سایر تکالیف را اما خب به بالغ می‌‌‌‌‌‌فرماید .
سؤال ... جواب: با چه وسیله‌‌‌‌‌‌ای بروند.
سؤال ... جواب: نه تا اینها به جبهه برسند جنگ تمام شده بود بله، بنابراین اینها «شوقاً الی الحق» حق را می‌شناسند ویاری می‌‌‌‌‌‌کنند نه به عنوان یک تکلیف آن گاه در ذیل می‌فرماید ﴿إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأذِنُونَکَ وَهُمْ أغْنِیَاءُ﴾( )، ‌فقط سبیل بر کسانی است که امکانات دارند و یاری نمی‌کنند که آن از بحث این آیه بیرون است بنابراین زمینه نشاط الی الحق در گروهی بود و عده‌‌‌‌‌‌ای هم که ایمان آوردند اسلام محبوب آنهاست اینها به اسلام مشرف می-شوند و نه مکلف لذا وقتی دستشان نرسد که دین را یاری کنند غمگین می‌‌‌‌‌‌شوند و اشک غم می‌‌‌‌‌‌ریزند اصل این زمینه در بین اهل کتاب بود در مسیحیها خیلی بیشتر و در غیر مسیحیها هم کم و بیش بود در این آیه محل بحث می-فرماید که ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ ‌با یک نشاط این وحی را می‌‌‌‌‌‌پذیرند دوست وحی اند که آن آیه ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ﴾( )، شاهد این مطلب بود اما اینکه زمینه در اهل کتاب فی الجمله بود که عده‌‌‌‌‌‌ای از اهل کتاب حق را یاری می‌‌‌‌‌‌کردند و زمینه درک حق و پذیرش حق در آنها بود آیات دیگر هم این معنا را می‌‌‌‌‌‌رساند در همان سوره مائده دو قسمت مطرح است یک قسمت قبلا ذکر شد آنچه که در سورهٴ آل‌عمران (آیهٴ 113) به بعد هست مشابه بعضی از آیات مائده است در سورهٴ آل‌عمران (آیهٴ 113) این است که ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِى الْخَیْرَاتِ وَأولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ ٭ وَمَا یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَن یُکْفَرُوهُ وَاللهُ عَلِیمٌ بِالمُتَّقِینَ﴾( )، وقتی جریان یهودیها را ذکر می‌‌‌‌‌‌کند که می‌‌‌‌‌‌فرماید آن تبهکارانشان همواره گرفتار ذلت اند ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُوا﴾( )، اینها یا باید به خدا معتقد بشوند یا باید بنده یکی از این ابرقدرتها باشند تا آرام باشند یا حبل من الله باید نجاتشان بدهد یا حبل مردم آن گاه در برابر اینها فرمود همه اهل کتاب یکسان نیستند ﴿لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ﴾( )، ‌یعنی همه اهل کتاب یکسان نیستند که در برابر حق بایستند برای اینکه ﴿مِنْ أهْلِ الْکِتَابِ أمَّةٌ قَائِمَةٌ﴾( )، که به حق قیام می‌‌‌‌‌‌کنند ﴿یَتْلُونَ آیَاتِ اللهِ آنَاءَ اللّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾( )، در اوقات شب آیات خدا را تلاوت می‌‌‌‌‌‌کنند و اهل سجده اند به خدا ایمان دارند به قیامت ایمان دارند امر به معروف می‌کنند نهی از منکر می‌‌‌‌‌‌کنند و در خیرات هم سرعت دارند و اینها من الصالحین اند و هر کار خیری که انجام دادند خدا شکر گزاری می‌‌‌‌‌‌کند خدا کفران نمی‌‌‌‌‌‌کند و خدا به متقین عالم است پس در بین یهودیها هم افرادی که گرایش به حق داشته باشند هستند این طور نیست که همه یکسان باشند در بین مسیحیها هم افرادی که حق شناس و حق‌دوست باشند هستند و منشأ آن حق‌شناسی همان عدم استکبار است ﴿وَأنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ﴾( )، اگر کسی در برابر حق خضوع داشت حق را می-شناسد و در برابر حق اطاعت می‌‌‌‌‌‌کند و اشک شوق می‌‌‌‌‌‌ریزد این است که درآیه محل بحث سوره رعد فرمود ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ ‌نه اینکه منظور از ﴿آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ﴾ مسلمین باشد که منظور از کتاب قرآن باشد والا می‌‌‌‌‌‌شود تکرار پس آن احتمالی که مرحوم شیخ در تبیان بیان فرمود و مرحوم طبرسی (رضوان الله علیه) در مجمع پذیرفت ظاهرا با آیه مطابق نیست پس ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ یعنی همین اهل کتاب چه مسیحی چه غیر مسیحی آنهایی که در برابر حق خضوع داشتند و استکباری نداشتند اینها با نشاط حق را پذیرفتند اگر مسلمین به حبشه رفتند آنها یاور اسلام و مسلمین بودند در حبشه و در مواطن دیگر .
سؤآل ... جواب: اینها؟ چون اینها کلیاتی است که در همه ادیان آمده اینها کلیاتی است که در همهٴ ادیان آمده .
سؤال ... جواب: بله دیگر مسلمان می‌‌‌‌‌‌شوند آنچه که در‌ آیه سورهٴ مائده بود این بود ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾( )، یعنی ‌آمنا به این اسلام والا در دین خودشان که مؤمن بودند اینها ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند و مسلمان راستین می‌‌‌‌‌‌شوند و یاور اسلام .
سؤال ... جواب: یعنی ایمان آوردند دیگر ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند.
سؤال ... جواب: بله دیگر.
سؤال ... جواب: نه مسیحیها و اهل کتابی که ایمان می‌‌‌‌‌‌آورند و مسلمان می‌شود غیر از مسلمینی هستند که وقتی آیه نازل می‌‌‌‌‌‌شود خوشحال بشوند ایشان این چنین می‌‌‌‌‌‌گوید ﴿وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ﴾ یعنی مسلمین، مسلمین وقتی آیه نازل می‌‌‌‌‌‌شود خوشحال می‌‌‌‌‌‌شوند آیه آن را نمی‌خواهد بگوید ظاهراً بنابراین آنچه که به امر اوّل از امور سه-گانه آیه برمی‌‌‌‌‌‌گردد این است که عده‌‌‌‌‌‌ای از اهل کتاب علاقمند به حق اند حق را دوست دارند ﴿یَفْرَحُونَ بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ اما امر ثانی از امور مربوط به این آیه ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ اما اینکه گفتیم اهل کتاب نه همه اهل کتاب گروهی که در برابر اسلام ایستادند خواه از اهل کتاب خواه از احزاب سیاسی شرک و مانند آن ﴿وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ﴾ بعض از ﴿بِمَا أنزِلَ إِلَیْکَ﴾ را انکار می‌کنند چون بعضی از آنچه که بر شما نازل شده است مورد قبول کفار از اهل کتاب هم هست یا مورد قبول مشرکین هم هست مشرکین یعنی بت پرستان نه ملحدین مثل اینکه اصلاً عالم خدایی دارد آسمانها و زمین را خدایی خلق کرد این عقیده چون به هیچ‌جا آسیبی نمی‌‌‌‌‌‌رساند و سهل است این را می‌‌‌‌‌‌پذیرند آنچه که مسئولیت می‌آورد ربوبیت است که به ربوبیت الله معتقد نبودند به ربوبیت اربابانشان که بتها بودند و صاحبان آن صنم و وثن بودند معتقد بودند وحی و رسالت را هم که انکار می‌‌‌‌‌‌کردند معاد را هم که از بین برده بودند می‌گفتند انسان با مرگ نابود می‌شود صرف اعتقاد اینها به اینکه جهان خدایی دارد اما نه انسان باید او را اطاعت کند نه از انسان مسئولیت می‌خواهد نه حساب و کتابی در بین هست این قابل تحمل است این را قبول می-کردند این را انکار نمی‌‌‌‌‌‌کردند اما خدا وحیی دارد روز حسابی دارد باید اطاعت بشود فرمان او باید اطاعت بشود ولاغیر این را انکار می‌کردند لذا در امر سوم همین آیه خدای سبحان به رسولش دستور می‌‌‌‌‌‌دهد فرمود ﴿قُلْ إِنَّمَا أمِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ وَلاَ أشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أدْعُوا وَإِلَیْهِ مَآب﴾( )، نه تنها انسان معتقد باشد به اینکه عالم خدایی دارد تنها باید او را عبادت کرد بس در عبادت و ربوبیت برای او شریک قائل نشد و روش من این است که نه تنها خداپرستم مردم را به خدا‌پرستی فرا می‌‌‌‌‌‌خوانم آن احزاب از اهل کتاب و غیر اهل کتاب در برابر پرستش و اعتقاد به قیامت و جریان وحی و رسالت انکار می‌‌‌‌‌‌کردند که توضیح امر دوم و امر سوم به بحث بعد موکول می‌‌‌‌‌‌شود ان شاء الله .
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی