display result search
منو
تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش اول

تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 71 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 35 سوره رعد _ بخش اول
- تبیین معارف الهی
- کیفر مبارزه با وحی الهی (اشق و ابقی)
- متقین، خاضعین در برابر معارف الهی
- پاداش متقین (جنات تجری، عند ملیک مقتدر و ...)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوا وَعُقْبَی الکَافِرِینَ النَّارُ﴾( )
بعد از تبیین معارف الهی مردم را در برابر این معارف آسمانی به دو دسته تقسیم فرمود عدّهای در برابر این وحی آسمانی به مبارزه برخاستند کیفر تلخ اینها را هم بیان فرمود که گرفتاریهای اینها اشق و ابقاست که بحث عذاب گذشت آنها که در برابر معارف الهی خضوع کردند به نام متّقین نه تنها از نظر اعتقاد پذیرفتند بلکه عمل هم کردند که شدند متّقین یعنی هم ایمان آوردند و هم عمل کردند پاداش اینها را نقل میکند پاداش اینها را در قرآن کریم در موارد فراوان گاهی به عنوان ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾( )، ذکر فرمود گاهی هم به عنوان اینکه اینها ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، حضور دارند ذکر فرمود وقتی که فرمود درباره کفار ﴿لَّهُمْ عَذَابٌ فِى الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أشَقُّ وَمَا لَهُم مِنَ اللهِ مِن وَاقٍ﴾( )، برای مؤمنین أهل تقوا وعدهٴ نعمت دنیایی نداد مؤمن را در دنیا وعدهٴ رفاه نداد ولی کافری که در برابر دین خدا به مبارزه برخداست به دو عذاب تحدید کرد هم عذاب دنیا هم عذاب آخرت ولی مؤمن با تقوا را فقط به بهشت وعده داد وعدهٴ رفاه دنیا نداد چون دنیا جای رفاه نبود و مؤمن برای دنیا کار نمیکند لذا این فرق هست که دربارهٴ کفّار فرمود اینها معذّب به عذابین هستند هم عذاب دنیا هم عذاب آخرت منتها عذاب آخرت اشق است شاق‌تر از عذاب دنیا است ولی دربارهٴ مؤمنین نفرمود اینها منعّم به دو نعمت هستند نعمت دنیا و نعمت آخرت اینها را فقط وعده بهشت داد چون آن که اهل تقوا است برای دنیا تلاش و کوشش نمیکند لذا فرمود ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ﴾ فقط سخن از بهشت است بهشتی که اهل تقوا به آن وعده دادهاند یک مقدار در همین سورهٴ رعد خصوصیتهای آنها بیان شد یک مقدار در سورهٴ قمر یک مقدار در سورهٴ واقعه یک مقدار هم در سورهٴ مبارکهای که به نام رسول خدا (علیه آلاف التحیة والثناء) است در اینجا فرمود متّقین را خدا به بهشت وعده میدهد متّقین به کسانی میگویند که گذشته از اعتقاد و ایمان عمل صالح داشته باشند آنکه اعتقاد پیدا کرد عمل صالح فراهم نکرد گرچه مؤمن است ولی باتقوا نیست تقوا آن طوری که در نهج البلاغه از علی‌ابن‌ابیطالب (علیه السلام) رسیده است رأس اخلاق حسنه است «رأس الاخلاق التُقی» «التُقی رئس الاخلاق»( )، این مضمون در نهج هست ممکن نیست انسان با تقوا باشد و در عمل کوتاهی داشته باشد و این وعده مال متّقین است یعنی کسانی که مؤمن هستند و عمل صالح انجان دادهاند ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾( )، برای مؤمنین محض نیست که صرف ﴿الَّذِینَ آمَنُوا﴾ باشد ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ﴾ این است که ﴿تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنهَارُ﴾ سه خصوصیّت را اینجا ذکر کرد فرمود این باغ آن چنان عظیم است و آن چنان به هم مرتبط است که گویا خود این باغ یک فضای سبز و سقف سبز است که زیر این باغ نهر جاری است نه تجری من تحت اشجارها الانهار نه زیر خود باغ آب جاری است این باغهای معمولی چون رویش باز است نمیگویند زیر باغ آب جاری است لذا میگویند اشجار در تقدیر است تجرى من تحت اشجارها الانهار و اما اگر درختها به هم پیچیده باشد آن چنان که جای خالی نباشد سقف هم سبز باشد و کف هم سبز باشد سر تا پای این فضا جنّت است آنگاه صادق است که بگوییم زیر این بهشت نهر جاری است اینها که معمولاً اشجار را در تقدیر میگیرند ﴿تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنهَارُ﴾ می‌گویند تجری من تحت اشجارها الانهار برای آن است که جنّت قیامت را با جنّت دنیا مقایسه میکنند میبینند که باغ دنیا طوری نیست که زیر باغ آب روان باشد زیر درختهایش نهر روان است نه زیر خود باغ برای اینکه یک باغی است سقفش خالی و درختان هم از یکدیگر فاصله دارند اما اگر جنات الفاف بود ﴿وَجَنَّاتٍ ألفَافاً﴾( )، لفیف بود ملفوف بود پیچیده بود جای باز نبود صادق است که بگوییم زیر این جنت نهر روان است یعنی سقفش هم مثل این دیوارها سبز است جای خالی نیست بنابراین نیازی به تقدیر ندارد که بگوییم تجری من تحت اشجارها الانهار نه ﴿تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنهَارُ﴾ این امر دوّم امر اوّل این است که متّقین را وعده داد .
سؤال ... جواب: اگر چنانچه این سقف باشد میگویند زیر این سقف است دیگر. سؤال ... جواب: یعنی این مجموعه، این مجموعه را به آن میگویند جنّت بنابراین این زیر رو دارد و رو دارد و پهلو صادق است که ما بگوییم که تحت و فوق و جنبین اگر ما بگوییم زیر مسجد بالای مسجد پهلوی مسجد درست است دیگر نه یعنی تحت المسجد نه تحت و فوق و امام و یمین و یسار اگر گفتیم تحت مسجد در برابر فوق مسجد این سطح مسجد را می-گویند یک وقتی میگویند فوق مسجد و تحت مسجد و امام مسجد و یمین و یسار مسجد و خلف مسجد یعنی این سقف را میگویند تحت مسجد آن سقف را میگویند فوق مسجد پس امر اوّل آن شد که خدا متّقین را وعده داد نه هر کسی که ایمان بیاورد ولو در عمل کوتاهی کند دوم آن است که بهشت آن چنان به هم بسته است که یک فضای سبزی است که سقفش هم سبز است درختان الفاف است لفیف است پیچیده است جای خالی ندارد لذا ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾( )، امر سوّم اینکه ﴿أکُلُهَا دَائِمٌ﴾ اکل یعنی خوراکی اکل یعنی خوردن خوراکیاش دائمی است دائماً میوه دارد این طور نیست که در بعضی از فصول میوه بدهد در بعضی از فصول میوه ندهد یا اگر نظیر درختهای دنیا احیاناً چهار فصل شد یعنی در چهار مقطع فقط میوه بدهد نه ﴿آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّح وَأطْرَافَ النَّهَارِ﴾( )، میوه میدهد ﴿أکُلُهَا دَائِمٌ﴾ ‌خوراکی او دائمی است کم نمیآید ﴿وَظِلُّهَا﴾ یعنی سایهٴ او هم دائمی است این طور نیست که گاهی هوا گرم باشد آفتاب بتابد گاهی سایه باشد این چنین نیست همواره یک فضای متبوعی دارد که ظلش دائمی است چون آنجا آفتابی نیست که بتابد و جایی را گرم کند ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾( )، سخن از آفتاب و ماه نیست این فضای با عظمت را خود مؤمن روشن میکند نه اینکه آفتابی باشد یا ستارهای باشد یا ماهی باشد یا چراغی باشد و مانند آن اینکه مصباح الهدایه شد در دنیا در آخرت هم این فضای عظیم را روشن میکند هر کسی خانهٴ خودش را روشن میکند این طور نیست که آنجا خانه انسان با نور و شمس و قمر روشن کنند این امر چهارم .
سؤال ... جواب: نه چون سایه مطبوع است دیگر. سؤال ... جواب: نه سایه برای که مثلاً آفتابی بتابد و شاخصی باشد کنار آن شاخصی ظل باشد این چین نیست همیشه سایه است یعنی یک فضای متبوعی است چون آفتابی نیست تا بتابد ﴿لاَ یَرَوْنَ فِیهَا شَمْساً وَلاَ زَمْهَرِیراً﴾( )، بساط آفتاب برچیده شد دیگر ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾( )، ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت﴾( )، بساط شمس و قمر برچیده شد دیگر .
سؤال ... جواب: بله دیگر ظل یعنی جایی که حرارت در برابر حرور است ظل در برابر حرور است نه ظل متفرّع بر شاخص باشد ظل و حرور نظیر اعمی و بصیر نظیر زنده و مرده که قرآن کریم اینها را کنار هم ذکر میکند حرور یعنی جای گرم ظل یعنی جای خنک و آرام و مطبوع آنگاه میفرماید ﴿تِلْکَ﴾ این جنت ﴿عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوا﴾ پایان متّقیان است که ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی﴾( )، ولی ﴿وَعُقْبَی الکَافِرِینَ النَّارُ﴾ که این تبشیر با آن انذار کنار هم است پایان کافرین آتش است آنچه که در این آیه از هر چیزی مهم‌تر است این کلمهٴ مَثَل است که این مثل یعنی چه که این باید در خلال بحثها به خواست خدا روشن بشود که این مَثل یعنی چه امّا این آیه تمام پاداشهای متّقین را ذکر نفرمود یک گوشه‌ای از پاداش‌ها را از کرکرد زیرا در سورهٴ قمر آیهٴ آخر سورهٴ قمر این است ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، برای متّقین چندین پاداش قائل شد یکی اینکه در بَحبوحهٴ بهشتهای فراوان ﴿وَنَهَرٍ﴾ زندگی میکنند اطرافشان باغ است در وسط باغ به سر میبرند اینکه در بهشت هستند و در بعضی از ادعیه ما از خدای سبحان بحبوحه بهشت را طلب میکنم بحبوحه یعنی درون نه وسط الان این سالن که همه جایش یک سطح هست این بحبوحه ندارد برای اینکه وسطش با کنارش یک کُهن دارد این طور نیست که وسطش ارفع باشد و کنارش غیر ارفع فضایلی که در وسطش هست در کنارش نباشد اما یک میوه وسط میوه محفوظ از هر جای دیگر است آن قلب میوه را می‌گویند بحبوحه آنچه که به پوست نزدیک‌تر است بحبوحه میوه نیست آنچه که به مغز نزدیک‌تر است مغز و اطراف مغز و درون مغز و وسط میوه را میگویند بحبوحه میوه نه بحبوحهٴ هر وسطی را بگویند آن وسطی که هستهٴ مرکزی اطراف را او تأمین میکند بهشت هم درجاتی دارد بحبوحهٴ یعنی آن وسطی که به منزلهٴ قلب جنّت است آن را مؤمنین با تقوا از خدا مسئلت میکنند که میگویند بحبوحٴ بهشت را به مابده و اینها هم در بهشت غرق هستند ﴿فِى جَنَّاتٍ﴾( )، نه ﴿لهم جَنَّات﴾( )، تعبیر لهم جنات غیر از اینکه آنها در جنات هستند یعنی محاط به بهشت هستند محفوف به بهشت هستند ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾( )، این یک پاداش ﴿فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾( )، آنها که قدم صدق داشتند جایگاه صداقت هم در جنت عالیه به انتظار اینها است ﴿فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾( )، این مقعد صدق نشستنگاه صادقانه مال آن صدیقین است که اینها که عندالله جزء صدقین هستند جایگاه اینها هم عندالله است ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، ﴿مَلیکٍ﴾ اقوای از مالک است چه اینکه مقتدر اقوای از قادر است اقتدار فوق قدرت است ﴿مَلیکٍ﴾ بودن فوق مالک بودن است اینها آن نکاتی که در ﴿مَلیکٍ﴾ است در مالک نیست و آن معانی که در مقتدر است در قادر نیست پس متّقین تنها جنات و انهار و امثال ذلک مال اینها نیست بلکه فوق اینها هم مال اینها است و اگر در آیه محل بحث سوره رعد فقط ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ را اشاره فرمود این گوشه‌ای از مقام است شاید آن آیاتی که بفرماید ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾( )، دو جنّت برای اینهایی است که اهل خوف من الله هستند یک جنّت همین است که ﴿ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ یک جنّت همان است که ﴿فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، آنجا دیگر سخن از درخت و آب نیست عندالله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست عندالله دیگر سخن از بهشت به این معنا که باغی باشد و نهری زیرش باشد نیست هر کس به آن جنّت اللقاء رسید این ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾( )، را یقیناً دارا است میشود ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾( )، و اگر کسی در حد متوسط بود فقط همین ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾( )، را دارا است دیگر به جنّت اللقاء نمیرسد پس اینکه در آیهٴ محل بحث از سورهٴ رعد فرمود ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾ این تمام پاداش اهل تقوا نیست این مقداری از پاداش متّقین است برای اینکه به شهادت آیه سورهٴ قمر برای متّقین دو درجه قائل شد یکی اینکه ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾( )، یکی اینکه ﴿فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، این عند الله بودن غیر از ﴿فِى جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ﴾( )، بودن است فاما اینکه فرمود ﴿تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ در سورهٴ دیگر این أنهار را به تفصیل ذکر فرمود در سورهای که به نام مبارک رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است این چنین فرمود سورهٴ محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) (آیهٴ 15) این سورهٴ فرمود ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ﴾( )، جریان بهشت اهل تقوا این است ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أنْهَارٌ﴾( )، در آن آیهٴ محل بحث فرمود ﴿تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ اما این انهار چند تا هستند و چی هستند بیان نفرمود در اینجا فرمود ﴿الأنْهَارُ﴾ چندین نهر است که بعضیها نهر آب هستند ﴿أنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ﴾( )، آبی که اصلاً متغیر نمیشود ﴿آسنٍِ﴾ یعنی متغیر غیر ﴿آسنٍ﴾ غیر متغیّر این طور نیست که اگر مدتی بماند بو بگیرد این طور نیست آبی نیست که بو داشته باشد اصلاً تغییر پذیر نیست ﴿مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ﴾( )، غیر متغیر ﴿وَأنهارٌ مِن لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ﴾( )، نهرهایی از شیر که طعمش و مزهاش هرگز تغییر نمیکنند نظیر شیر دنیا نیست که در معرض تغیر باشد ﴿وَأنهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ﴾( )، نهرهایی از خمر و شراب است که این جز لذّت برای نوشندهها دردسر و تهوع و قی آن آثار تلخی خمر دنیا را ندارد جز لذت و گوارایی چیزی نیست ﴿وَأنهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ وَأنهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّیً﴾( )، نهرهایی از عسل تصفیه شده که مشرب با موم و امثال ذلک باشد نیست نه تنها همین نهرها است بلکه ﴿وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الَّثمَرَاتِ﴾( )، هر چه بخواهند از هر میوهای و نه تنها ثمرات بلکه ﴿وَمَغْفِرَةٌ مِن رَبِّهِم﴾( )، آن بخششهای الهی هم در کنار این نصیب آنها خواهد شد شاید ﴿أنهار﴾ بیش از این باشد چون این لسان لسان حصر نیست بعضی از ﴿أنهار﴾ را در این سوره بیان فرمود که ظاهراً چهار نهر هستند اما همین چهارتا هستند و نه اضافه این لسان لسان حصر نیست دلیل بر حصر نیست ممکن است انهار دیگری هم باشد آنگاه در برابر این کفار و تبهکاران گرفتار عذابی میشوند که ذیل آن آیه فرمود ﴿کَمَن هُوَ خَالِدٌ فِى النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أمعَاءَهُم﴾( ).
سؤال ... جواب: معمولاً نهر غیر از بحر است و غیر از برکه است و امثال ذلک نهر به جای روان میگویند در این کریمه که خصوصیتّهای انهار را ذکر فرمود پیداست که احکام عالم دنیا را ندارند برای اینکه شیر دنیا از پستان یک حیوان دوشیده میشود او هم تغییر پذیر است یا عسل دنیا محصول کار یک کرم است این هم تغییر پذیر است و اما عسل آنجا یا شیر آنجا که محصول کار حیوان و کرم و امثال ذلک نیست که از کندو عسل بگیرند بنابراین عسل میشود مصفی این طور نیست که از پستان گاو یا گوسفند شیر بدوشند لذا میشود ﴿وَأنهارٌ مِن لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ﴾( ).
سؤال ... جواب: لابد دیگر هر کدام یک مخزنی دارند دیگر هر کدام یک مخزنی دارند .
سؤال ... جواب: مغفرت تنها بخشش گناه نیست ترفیع درجه هم مغفرت است آنچه که خدای سبحان از اینها عفو کرده است آن یک سلسله لذتهای درونی دارد و اینها هم یک سلسله لذتهای ظاهری کار به اینها اکتفا نمیشود عمده خصوصیتهای این انهار است یک و این انهار مال تودهٴ متّقین است امّا آنهایی که از اوحدیّ اهل تقوا هستند آنها را از یک جامی مینوشانند که روباز نیست مثل نهر نیست که همه ببینند آنها را از یک قدحی مینوشانند که سرش مُهر شده است بسته است کسی نمیداند در آن قدح چی هست و کسی هم نمیبیند در آن قدح چی هست برای آنها در سورهٴ إنسان یک مقدار از خصوصیّات را بیان فرمود و در سورهٴ مطففین هم خصوصیتّهای دیگر را در سورهٴ انسان وقتی ابرار را معرّفی میکند و پاداش ابرار را ذکر میکند میفرماید ﴿إِنَّ الأبرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً﴾( )، در اوایل سورهٴ ﴿هل أتی﴾ است ﴿إِنَّ الأبرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً﴾( )، اینها دیگر سخن از نهر عمومی نیست اینها آن ﴿أنهار﴾ عمومی را دارند اما از آن چشمههای خصوصی هم استفاده میکنند چون در دنیا هر کار خیری که دیگران میکردند اینها داشتند اما آن کارهای خصوصی و سری که اینها داشتند دیگران نداشتند لذا از نعمتهای عمومی دنیا قیامت که نوع متّقین برخوردار هستند مثل انهار نهرهای روباز آنها هم برخوردار هستند و اما آن چشمههای خصوصی که اینها متنعم هستند دیگران متنعم نیستند تازه این مال ابرار است فوق ابرار مقربین است آنچه را که مقربین دارند ابرار ندارند ﴿إِنَّ الأبرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأسٍ﴾( )، کأس آن قدح پر وم لبریز قدحی که پراز آب باشد آن ظرف خالی را نمیگویند ﴿کأسٍ﴾ ﴿یَشْرَبُونَ مِن کَأسٍ﴾( )، که این ﴿کأسٍ﴾ از کدام چشمه پر آب شده است ﴿کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً﴾( )، همهٴ آبهای این کأس از چشمهٴ کافور نیست یک مقداری از آن چشمه کافور در این کأس ممزوج کردند به اینها دارند مزاجش کافور است کافور چی است ﴿عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا﴾( )، کافور یک چشمهای است که بندگان خُلّص مینوشند آنها مال مقرّبین است ظاهراً مقداری از چشمهٴ کافور را در کأس ابرار میریزند ممزوج میکنند به اینها میدهند آن که اول تا آخر نماز جز خدا به یاد احدی نیست با آن کسی که در نماز گاهی به یاد خدا است گاهی به یاد غیر خدا این نمازش ممزوج است در قیامت هم پاداشی هم که به او خواهند داد این چنین است در توحید اگر یک کسی موحد محض بود از آن چشمهٴ محض مینوشد و اگر احیاناً به غیر خدا توجه داشت کأسش ممزوج از کافور خواهد بود نه از کافور محض پس ﴿یَشْرَبُونَ مِن کَأسٍ﴾( )، که ﴿کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً﴾( )، یعنی آنچه که در این کأس ممزوج میکنند به اینها میخورانند میچشانند مقداری از آن چشمه کافور است کافور چیست چه چشمهای است ﴿عَیناً﴾ یعنی آن کافور چشمه‌ای است که ﴿یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً﴾( )، خوب این چشمه کجاست این چشمه به دست خود آن ﴿عِبادُ اللهِ﴾ هست هر جا بخواهند بجوشد نه یک جایی میجوشد اینها کنار آن چشمه بیارمند تفجیر این عین منفجر کردن این عین و جوشش این عین به اختیار خود اینها است نه اینکه یک چشمهای باشد نظیر چشمهٴ دنیا که یک جای معینی می‌جوشد در جاهای دیگر نیست انسان همواره مجبور است که کنار آن چشمه باشد نه مؤمن باتقوا یعنی کسانی که به مقرّبین رسیدهاند جزء مقرّبین شدهاند هر جا باشند این چشمه با آنها است نه هر جا چشمه باشد اینها با چشمه باشند مثل دنیا نیست ﴿یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً﴾( )، اینها آن چشمه را میجوشانند هر جا بخواهند آنگاه .
سؤال ... جواب: اینها بعضی از کارهایشان کارهای ابرار است بعضی از کارهای اینها کارهای مقربین است اینها هم مثل اعلای ابرارند در این حدّ هم مصداق کامل مقرّبین هستند در آیهٴ سورهٴ مطففین ابرار هر کسی به این مقام ابرار رسید درجهاش این است و اینها چون فوق مقام ابرارند به مقام مقربین رسیدند هم این را دارند هم بالاتر از این را دارند که بخش می‌آید .
سؤال ... جواب: یعنی اگر اینها این مقامات را طی بکنند به تدریج طی میکنند دیگر این طور نیست که در همان لحظهٴ اول بدون اینکه این درجات را طی کرده باشند بدون ایمان بدون عمل صالح به آنجا رسیده باشند اینکه نیست که خدای سبحان میفرماید اینکه جزای اعمال اینها است اینها این کار را کردند گفتند ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُکُم لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلاَ شُکُوراً﴾( )، آنگاه خدای سبحان هم در برابر این ایثارشان آن پاداش را به ایشان مرحمت میکند .
سؤال ... جواب: آن عالمش درست است آن در قوس نزول است اما در قوس صعود از این طرف که می‌روند در برابر تکلیف مقام ابرار را اوّل طی میکنند بعد به مقام مقرّبین میرسند در قوس صعود در قوس نزول البته اینها صادر اول هستند دیگر در همین سورهٴ إنسان (آیهٴ 17) به بعد ﴿وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأساً کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلاً﴾( )، مقداری از زنجبیل را در این کأس ممزوج میکنند زنجبیل چیست ﴿عَیْناً فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلاً﴾( )، یک چشمهٴ مخصوصی است در بهشت که سلسبیل نامیده میشود پس چشمهها مال آن ابرار و مقربین است انهار مال این متّقین آنهای که در حد وسط از تقوا و ایمان هستند از این نهرهای همگانی استفاده میکنند آنهایی که در حدّ اعلای تقوا وایمانند هستند از آن چشمههای خصوصی برخوردارند آنگاه در سورهٴ مطففین بعضی از پاداشهای مقرّبین را ذکر میکنند (آیهٴ 18) به بعد سورهٴ مطففین ﴿کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ﴾( )، کتابی که سرنوشت و سرگذشت و محصول کار و سعادت ابرار در آن کتاب تنظیم شده است این کتاب در ﴿علّیّین﴾ است ﴿إِنَّ کِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ﴾( )، خوب علیینی که ظرف کتاب ابرار است چیست ﴿وَمَا أدرَاکَ مَا عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾( )، شما نمی-دانید ﴿علّیّین﴾ چه مقام بلندی است ﴿علّیّین﴾ یک کتاب خاصی است که مرقوم است و خدای سبحان آن حقایق را در آن کتاب رقم زد و تنظیم کرد پس آن میشود اصل و کتاب ابرار میشود فرع ﴿إِنَّ کِتَابَ الأبرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ﴾( )، علیین چیست ﴿وَمَا أدرَاکَ مَا عِلِّیُونَ﴾( )، این ﴿عِلِّیُونَ ٭ کِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾( )، پس کتاب در کتاب است آن کتاب یک باطنی دیگری دارد همان طوری که قرآن کتاب الهی است و این کتاب در کتاب دیگر است
﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ٭ فِى کِتَابٍ مَکْنُونٍ ٭ لا یَمَسُّهُ إِلاّ المُطَهَّرُونَ﴾( )، قرآن خودش یک کتابی است در کتاب دیگر است لذا این ظاهری دارد باطنی دارد باطن قرآن میرسد تا به مقام ﴿مَکنُونٍ﴾ ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ٭ فِى کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾( )، این محاط است به یک کتاب دیگری این محدود است به یک کتاب دیگری این محفوف است به یک کتاب دیگری که اگر کسی این حبل الله را گرفت و اعتصام کرد میتواند بالا برود تا به آن کتاب درونی هم برسد از قرآن کریم میتواند به ﴿کِتَابٍ مَکْنُونٍ﴾ راه پیدا کند اینجا هم کتاب ابرار در ﴿علّیّین﴾ است ﴿علّیّین﴾ خود یک کتاب جدایی است ﴿وَمَا أدرَاکَ مَا عِلِّیُونَ﴾( )، ﴿علّیُون﴾ خود کتاب مستقل و جدایی است ﴿کِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾( )، این کتابی که رقم دارد و نوشته شده چه کسی آن کتاب را میخواند و از محتوای آن کتاب با خبر است در دسترس چه کسانی است ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾( )، پس سرگذشت ابرار سعادت ابرار درجات ابرار محصول اعمال ابرار را مقرّبین میفهمند آنکه جزء مقرّبین است از همهٴ درجات وجودی ابرار باخبر است ﴿یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾( )، آنگاه پاداشی برای ابرار ذکر میکند ﴿إِنَّ الأبرَارَ لَفِی نَعِیمٍ ٭ عَلَی الأرَائِکِ یَنظُرُونَ ٭ تَعْرِفُ فِى وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ ٭ یُسْقَوْنَ مِن رَحِیقٍ مَخْتُومٍ ٭ خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِى ذلِکَ فَلیَتَنَافَسِ المُتَنَافِسُونَ﴾( )، آن نهرهای عمومی مال تودهٴ متّقین است اما ابرار از یک رحیق و قدحی است ساقی اینها را مینوشاند و سیراب می‌شوند یُسْقَوْنَ مِن رَحِیقٍ مَخْتُومٍ﴾( )، که این ﴿رَحِیقٍ مَخْتُومٍ﴾ است سر به مهر است خاتم دارد روباز نیست که همه ببینند و بفهمند این چه چیزی است این ﴿رَحِیقٍ﴾( )، و این قدح ﴿مَخْتُومٍ﴾ است خاتم زده است مهر زده است خوب مهرش چه چیزی است ﴿خِتَامُهُ مِسْکٌ﴾( )، با مشک این کاسه را مُهر کردهاند چطوری کاسه را با مشک مهر میکنند چطوری قدح را با عطر با مشک مهر میکنند ختام یعنی مهرش مشک است ﴿خِتَامُهُ مِسْکٌ﴾( )، مسک معرب مشک به کسر میم است و نه مشک ، مشک همان ﴿مِسک﴾ است ﴿مِسک﴾ همان مشک است این کاسه را با مشک مهر کردهاند ﴿یُسْقَوْنَ مِن رَحِیقٍ مَخْتُومٍ﴾( )، که ﴿خِتَامُهُ مِسْکٌ﴾( )، آنگاه میفرماید ﴿وَفِى ذلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾( )، اگر میخواهید مسابقه بدهید اگر دنبال نفیس میگردید انسان که مسابقه میدهد دنبال نفیس میگردد نفس نفس نفسزنان تلاش میکند اگر میخواهید نفس نفس زنان تلاش بکنید یک چیز نفیسی گیرتان بیاید به دنبال اینها بگردید ﴿وَفِى ذلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾( )، اگر میخواهید تنافس داشته باشید مسابقه بدهید برنده بشوید به دنبال این چیزها بروید ﴿وَفِى ذلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾( )، تازه این با همهٴ جلال و شکوهش مال ابرار است نه ما مقرّبین مقرّبین فوق این را هم دارند چرا برای اینکه ﴿وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ﴾( )، این قدح سر به مهری که مهرش مشک است از تسنیم در او مقداری ممزوج کردند تازه خالص نیست تسنیم مگر چه چیزی است که مزاج او از تسنیم است یک مقداری از تسنیم در او ممزوج کردند تسنیم مگر چه چیزی است تسنیم ﴿عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ﴾( )، چشمه‌ای است که خالصش را مقرّب مینوشد پس چشمهها هم درجاتی دارد نهرها هم درجاتی آنگاه اگر مقرّب به این حدّ میرسد که تازه آن که سر به مهر شده است مقداری از چشمهٴ تسنیم در او ممزوج است اگر مقرّب به اینجا رسید که کل سرگذشتهای ابرار را اینها میدانند شرابی که خدای سبحان به اینها خواهد داد یک شراب دیگری خواهد بود آن شراب چه چیزی است گوشهای از خصوصیّتهای آن شراب را در همان سورهٴ ﴿هَل أتی﴾ قرآن بیان کرد فرمود (آیهٴ 21) سورهٴ ﴿هَل أتی﴾ فرمود ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، اینجا دیگر سخن از نهر نیست اینجا دیگر سخن از کأس نیست اینجا دیگر سخن از رحیق نیست اینجا دیگر سخن از چشمه نیست اینجا سخن از ساقی است و شراب طهور این از چشمه می-جوشد در کاسه میریزند در قدح میریزند چه چیزی است این ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا یکی را به نهر تعارف میکنند میگویند برو بخور یکی را میگویند فرشتگان شما را سیراب میکنند یکی را میگویند ساقی او خدای او است و نه غیر او این چشمه نیست که از جایی بجوشد کأس و قدح نیست ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، در ذیل این کریمه امین الله طبرسی (رحمه الله) در کتاب شریف مجمع از امام صادق (سلام الله علیه) حدیثی را به این مضمون نقل میکند که این شراب (یطهرهم اما سوی الله) اینها را از هر چه غیر خدا است پاک می-کند دیگر به فکر احدی نیستند نه تنها احدی را و به چیزی دل نمیبندد چیزی در خاطر اینها خطور نمیکند ﴿شَرَاباً طَهُوراً﴾( )، (یطهرهم اما سوی الله) آن مقام مال مقرّبین خواهد بود آن نه برای آن است که مقامات نازل‌تر را ندارد مقامات نازله همه زیر پوشش او است چون خودش ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾( )، است این فرض ندارد که عند المقتدر باشد موجودی باشد عند المقتدری و مقامات مادون را نداشته باشد اما به یادش نیست چیزی در خاطر او خطور نمیکند این حدیث شریف را در مجمع ملاحظه میفرمایید تا بلکه آن ﴿مَثَلُ الْجَنَّةِ﴾ وضعش روشن بشود .
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی