- 1391
- 1000
- 1000
- 1000
پیام خطبه های امام حسین (ع)، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام دکترناصر رفیعی با موضوع "پیام خطبه های امام حسین(ع)"، جلسه دوم، سال 1399
امام حسین (ع) در سفرشان از مکه به سوی کربلا در مکان های مختلفی خطبه خوانده اند و ما اگر این خطبه ها را دنبال کنیم به آن هدف والای امام حسین (ع) می رسیم. یزید نامه ای به ابن عباس نوشت و از او خواست تا امام حسین (ع) را در مکه نگه دارد. ایشان پسرعموی پیامبر (ص) بودند و می خواستند امام حسین (ع) را از رفتن به عراق منصرف کنند و در پاسخ گفتند: «تمام تلاشم را خواهم کرد.» و نصیحت هایی هم در جواب نامه برای یزید نوشتند. ایشان به محضر امام حسین (ع) رفتند و از ایشان خواهش کردند که از مکه خارج نشوند ولی امام حسین (ع) فرمودند: من می دانم تو خیر خواهی اما من باید به این ماموریت بروم. روز هفتم ذی الحجه امام حسین (ع) در مکه سخنرانی کردند و راهی شدند و در این سخنرانی پنج نکته را مطرح کردند:
نکته اول: حضرت فرمودند: «ای مردم بدانید که مرگ در نزد من مانند زینتی است که بر گردن زنان جوان زیباست و همانگونه که یعقوب به دنبال یوسف بود من به دنبال مرگ هستم.»
نکته دوم: «ای مردم مکه! من می روم اما می بینم که گرگ های بیابان بدن من را قطعه قطعه می کنند.» ایشان نسبت به مرگ خود و شهادت شان علم داشتند ولی می خواستند به وظیفه شان عمل کنند.
نکته سوم: ای مردم مکه من می روم و هر کسی خواست با من بیاید. اما بدانید رضایت ما همان رضایت خداوند است. رضایت خداوند در عمل به بایدها و ترک نبایدهاست.
امام حسین (ع) در سفرشان از مکه به سوی کربلا در مکان های مختلفی خطبه خوانده اند و ما اگر این خطبه ها را دنبال کنیم به آن هدف والای امام حسین (ع) می رسیم. یزید نامه ای به ابن عباس نوشت و از او خواست تا امام حسین (ع) را در مکه نگه دارد. ایشان پسرعموی پیامبر (ص) بودند و می خواستند امام حسین (ع) را از رفتن به عراق منصرف کنند و در پاسخ گفتند: «تمام تلاشم را خواهم کرد.» و نصیحت هایی هم در جواب نامه برای یزید نوشتند. ایشان به محضر امام حسین (ع) رفتند و از ایشان خواهش کردند که از مکه خارج نشوند ولی امام حسین (ع) فرمودند: من می دانم تو خیر خواهی اما من باید به این ماموریت بروم. روز هفتم ذی الحجه امام حسین (ع) در مکه سخنرانی کردند و راهی شدند و در این سخنرانی پنج نکته را مطرح کردند:
نکته اول: حضرت فرمودند: «ای مردم بدانید که مرگ در نزد من مانند زینتی است که بر گردن زنان جوان زیباست و همانگونه که یعقوب به دنبال یوسف بود من به دنبال مرگ هستم.»
نکته دوم: «ای مردم مکه! من می روم اما می بینم که گرگ های بیابان بدن من را قطعه قطعه می کنند.» ایشان نسبت به مرگ خود و شهادت شان علم داشتند ولی می خواستند به وظیفه شان عمل کنند.
نکته سوم: ای مردم مکه من می روم و هر کسی خواست با من بیاید. اما بدانید رضایت ما همان رضایت خداوند است. رضایت خداوند در عمل به بایدها و ترک نبایدهاست.
کاربر مهمان