display result search
منو
تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش سوم

تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش سوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 140 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 27 تا 29 سوره رعد _ بخش سوم
- هدایت و ضلالت
- حکمت در هدایت و ضلالت
- راه خیر و راه شر
- امداد الهی
- امداد مؤمن و کافر

بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾

چون یکی از مسائل مهمهٴ این سوره مسئلهٴ نبوت و وحی هست و بعد از اثبات ضرورت وحی و رسالت شبهات منکرین وحی و رسالت تا حدودی اشاره شد و جواب داده شد بهانهٴ منکرین وحی را هم در چند جای این سوره بیان می‌فرماید منکرین وحی می‌گفتند قرآن کریم معجزه نیست از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معجزه طلب می‌کردند می‌گفتند چرا معجزه‌ای نمی‌آوری که این در سه مقام خلاصه شد مقام اول این بود که بالالتزام معجزه بودن قرآن را انکار می‌کردند می‌گفنتد چرا معجزه نمی‌آوری یا بر تو معجزه نازل نمی‌شود؟ یعنی آنچه که آوردی اعجاز نیست مقام ثانی بالصراحه اعجاز قرآن را نفی می‌کردند می‌گفتند این افترا است این شعر است این شعر است و مانند آن و خلاصه ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما اگر بخواهیم مثل این می‌توانیم بیاوریم مقام سوم این بود که اگر هم معجزه برتو نازل بشود ما نمی‌پذیریم باید بر خود ما نازل بشود ما دریافت کنیم آن‌طوری که تو مدعی دریافت هستی این اموری بود که مربوط به صدر آیه بود چون این آیه به دو قسمت تقسیم شد ذیل آیه هم که تقریباً مقام ثانی بحث بود.
سؤال ...
جواب: اینها می‌گفتند اگر تو پیامبری مانند انبیاء پیشین باید معجزه بیاوری ﴿فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الآوَّلُونَ﴾ همان‌طوری که انبیاء پیشین مانند عصا یا ضرب عصا در دریا و مانند آن که از موسی کلیم(علیه السلام) رسیده است شما هم معجزات این‌چنین بیاورید ﴿فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الآوَّلُونَ﴾ مقام ثانی بحث ذیل آیه بود که می‌فرماید: معجزه علت تامّه ایمان آوردن نیست نشانه‌اش آنکه بسیاری از معجزات بر انبیاء قبلی نازل شده است ولی عده‌ای از امتها پذیرفتند و عدهٴ زیادی هم نپذیرفتند ﴿و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون﴾ اگر انسان به هوی سر سپرد هرگز آیات الهی برای او کافی نیست بسیاری از معجزات است که برای انبیاء و اممشان نازل می‌شود ولی آنها که ﴿استحبوا الحیاة الدنیا علی الآخره﴾ آنها نمی‌پذیرند و شواهدی هم در این زمینه گذشت منتها در این ذیل که فرمود ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ در این ذیل هم که مقام ثانی این آیه بود چند امر محل بحث است امر اول اینکه در بعضی از آیات خدای سبحان اضلال و هدایت را به خدای سبحان نسبت می‌دهد می‌فرماید هر که را خدا بخواهد هدایت می‌کند هرکه را بخواهد گمراه می‌کند این طایفهٴ اولی که بالقول الاطلاق هدایت و اضلال را به خدا نسبت می‌دهد طایفهٴ ثانیه از آیات طایفه ایست که همین اسناد را به خدای سبحان می‌دهد ولی در ذیل این اسناد می‌فرماید خدا حکیم است یعنی این‌طور نیست که به گزاف و بی حساب کسی را هدایت کند یا کسی را گمراه کند امر سوم دربارهٴ آیاتی که مشخص می‌کند موضع حکمت را که کجا خدا گمراه می‌کند و کجا خدا هدایت می‌کند این امور سه گانه بعد از فراغ از یک اصل کلی است و آن اینکه هدایت دو قسم است یک قسم هدایت ابتدایی که آن فراگیر است تمام انسانها را در تمام شرایط و در تمام حالات خدا هدایت می‌کند یعنی ارائهٴ طریق یعنی دعوت به دین هیچ انسانی نیست که از این هدایت مستثنیٰ باشد و خدای سبحان به هدایت ابتدایی و تشریعی او را هدایت نکرده باشد فرمود ﴿وَ مٰا ارسلناک إلاّ کافه للناس﴾ برای همهٴ مردم من تو را اعزام کردم و انبیاء را برای هدایت همهٴ مردم فرستادند هر جایی که شعاع رسالت هست آنجا دعوت ابتدایی رفته هیچ فردی نیست که خدای سبحان او را به هدایت بدوی هدایت نکرده باشد ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا﴾ ﴿وَ هدیناه النجدین﴾ تمام افراد را خدای سبحان به هدایت بدوی که دعوت الی الحق است یعنی ارائهٴ طریق هدایت کرده است و هدایت ابتدایی فراگیر است و عام هم کلی است و هم دایی یعنی این قضیه‌ای که خدای سبحان هادی است هم موجبهٴ کلیه است که از نظر افراد عمومیت دارد هم موجبه کلیه است که از نظر ازمان عمومیت دارد امر کلی دایمی است که خدای سبحان دایماً بشر را هدایت می‌کند یعنی دعوت می‌کند ﴿الی دار السلام﴾ این‌طور نیست که خدای سبحان بعضی را دعوت کند یعضی را دعوت نکند یا در یک زمانی دعوت بکند در یک زمانی دعوت نکند و این همان معنای دایمی بودن تکلیف است که هر انسانی در هر زمانی مکلف است به احکام دین تکلیف بدون هدایت اله ممکن نیست بدون ارائهٴ طریق میسّر نیست پس بعد از فراغ از این اضل که هدایت ابتدایی خدای سبحان هم کلی است و هم دایمی یعنی همهٴ افراد را در همهٴ شرایط و ازمنه دعوت به دین داشتن می‌کند این کلی است و بعد از فراغ از اصل دیگری که هدایت ابتدایی مقابل ندارد یعنی اضلال ابتدایی در مقابل هدایت ابتدایی وجود ندارد که خدای سبحان بدواً کسی را گمراه کند این جزء صفات سلبیهٴ خدای سبحان است که خدای سبحان هرگز بدواً کسی را گمراه کند یعنی دعوت به فساد بکند این‌چنین نیست بیراهه نشان بدهد این‌چنین نیست پس بعد از فراغ از این دو اصل یکی اینکه هدایت ابتدایی همگانی است کلی است و دایمی و اصل دوم اینکه هدایت ابتدایی مقابل ندارد یعنی خدا بالقول المطلق هادی است مضل نیست در هدایت ابتدایی بعد از فراغ از این دو اصل آن‌گاه به امور سه گانه‌ای که مربوط به مقام ثانی بحث است می‌رسیم اینکه فرمود بعضی را هدایت می‌کند بعضی را گمراه می‌کند این مال اضلال کیفری است و هدایت پاداشی یعنی افراد را که هدایت کرده است به معنای ارائهٴ طریق و هدایت ابتدایی تمام شد مردم از این به بعد دو قسمتند یک عده راه خیر را طی می‌کنند و یک عده راه فساد و شر را آنها که راه خیر را طی می‌کنند خدای سبحان آنها را هدایت پاداشی می‌دهد یعنی ایصال به مطلوب می‌کند توفیق می‌دهد وسایل خیر را فراهم می‌کند اینها که عمداً به سوی اختیار خود راه تباهی را طی کرده‌اند خدای سبحان اینها را گمراه می‌کند گمراه می‌کند یعنی آن توفیق را آن نورانیت را به اینها نمی‌دهد اینها را به حال خودشان رها می‌کند انسانی که به حال خود رها شد در این سیر طولانی و پر خطر خوب می‌افتد چون نمی‌داند چگونه قدم بردارد وسایل و علل خیر را باید از خدای سبحان دریافت کند این است که از رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسیده که «الهی وَ إلاه آبائی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» یک لحظه‌ای ما را به حال خودمان وانگذار اگر آن یک لحظه‌ای فیض الهی به آدم نرسد انسان رها خواهد شد در این راه پر خطر که عقبه کئود است.
سؤال ...
جواب: نه فیض خدای سبحان همواره نازل می‌شود در آن آیات قبلی که مربوط به سورهٴ اسراء بود آن هم گذشت که فرمود ما همه وسایل را در اختیار قرار می‌دهیم منتها آن شخصی که بیراهه رفته است با اینکه ما مهلت توبه و انابه به او داده‌ایم از این مهلت هم استفاده نکرد دیگر نسبت به اینها آن فیض خاص را روا نمی‌داریم فیض عام بله در فیض عام در سورهٴ اسراء که بحثش قبلاً گذشت فرمود: ﴿کلا نمد هولاء و هولاء﴾ هم کفار را ما مدد می‌فرستیم کمک می‌کنیم هم مومنین را منتها مؤمنین از این امدادهای الهی بهرهٴ خوب می‌برند کفار از این تمکنات و امدادهای الهی بهرهٴ سوء می‌برند همهٴ این فیضها که می‌آید مشترک است این‌طور نیست که آفتاب بر مؤمن بتابد بر کافر نتابد این‌طور نیست که زمین برای مؤمن حاصل‌خیز باشد برای کافر نباشد همهٴ این نعم را علی السواء به مؤمن و کافر می‌دهید منتها او بهرهٴ خوب می‌برد و ابن بهرهٴ بد یا بهرهٴ خوب نمی‌برد پس بعد از فراغ از آن دو اصل در مقام ثانی بحث اموری که اشاره شد یکی پس از دیگری مطرح می‌شود امر اول این بود که اضلال و هدایت را قرآن کریم به خدای سبحان استناد می‌دهد بالقول المطلق که خدا گمراه می‌کند خدا هدایت می‌کند بدون اینکه این دو وصف را مضیّل کند بفرماید خدا حکیم است خدا عزیز است خدا خبیر است نه بالقول المطلق می‌فرماید ﴿یضل من یشاء و یهدی من یشاء﴾ این البته در آیات فراوانی است در سورهٴ انعام آیهٴ 39 این‌چنین آمده می‌فرماید ﴿و الذین کذبوا بایاتنا صم و بکم فی الظلمات من یشاء الله یضلله و من یشاء یجعله علی صراط مستقیم﴾ هر که را خدا بخواهد گمراه می‌کند و هر که را خدا بخواهد هدایت می‌کند به صراط مستقیم بدون اینکه بفرماید ﴿و هو الحکیم﴾ تا اینکه این ﴿وهو العزیز الحکیم﴾ بیان کننده این نکته باشد که مشیت خدا روی حکمت است نه گزاف بالقول المطلق فرمود هر که را خدا بخواهد گمراه می‌کند و هر که را خدا بخواهد هدایت می‌کند یعنی اضلال کیفری و هدایت پاداشی چون آن هدایت مطلق که ﴿للعالمین نذیراً﴾ ﴿هدی للعالمین﴾ ﴿هدی للناس﴾ آن هدایت‌ها که مقابل ندارد و فراگیر بود ﴿هدی للناس﴾ یا ﴿للعالمین نذیراً﴾ این هدایت که مقابل دارد و مقابل او اضلال است می‌شود هدایت پاداشی یعنی ایصال به مطلوب فرمود خدا هر که را بخواهد گمراه می‌کند و هر که را بخواهد هدایت می‌کند آیاتی که جزء این طایفه است در قرآن کریم کم نیست که بدون ذیل می‌فرماید هرکه را خدا بخواهد هدایت می‌کند هر که را خدا بخواهد گمراه می‌کند چون ممکن است در خلال آیات امر دوم و سوم از این نمونه هم بیان بشود اما از طایفهٴ ثانیه آیاتی که دلالت می‌کنند به اینکه گرچه اضلال و هدایت به مشیت خداست اما خدا حکیمانه اضلال و هدایت می‌کند نه گزاف و قتره آنرا در سورهٴ ابراهیم آیهٴ 4 این‌چنین فرمود ﴿و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم﴾ آن‌گاه فرمود ﴿فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء﴾ خدای سبحان هرکه را بخواهد گمراه می‌کند و هر که را بخواهد هدایت می‌کند ولی این با آیه سورهٴ انعام فرق دارد این یک ذیلی دارد که این مشیئت را مشیئت حکیمانه می‌داند می‌فرماید ﴿وهو العزیز الحکیم﴾ یعنی این‌طور نیست که حسابی در هدایت و اضلالش نباشد بی‌حساب کسی را گمراه کند بی‌حساب کسی را هدایت کند کارش حکیمانه است یک‌, و اگر جایی خدای سبحان حکمت دانست و آن مورد را اضلال یا هدایت کرد احدی جلوی او را نمی‌گیرد دو, چون او عزیز است عزیز یعنی تسلیم نشدنی نفوذ ناپذیر این زمین‌های سفت و سخت را می‌گویند ارض عزاز زمینی که کلنگ در آن فرو نمی‌رود نیش کلنگ فرو نمی‌رود نفوذ پذیر نیست این زمین سخت را می‌گویند ارض عزاز می‌گویند یک زمین عزیزی است یعنی نفوذ ناپذیر است انسان نفوذ ناپذیر را می‌گویند عزیز لازمهٴ صلابت و نفوذ ناپذیری غلبه است لذا عزیز غالب است نه عزت به معنای غلبه باشد عزت همان صلابت و نفوذ ناپذیری است و هر صلب و نفوذ ناپذیری هم غالب است لذا مؤمن غالب است مؤمن نفوذ پذیر نیست ﴿و لله العزه و لرسوله و للمومنین﴾ پس خدای سبحان حکیم است که کارها را روی حکمت می‌کند و نفوذ ناپذیر است این‌طور نیست که اگر جایی حکمت تشخیص داد برای هدایت یا اضلال کسی بتواند یا عاملی بتواند بر او حاکم باشد و در مشیئت او نفوذ پیدا کند ﴿و هو العزیز الحکیم﴾ این مضمون هم در موارد دیگر هست محصول این طایفه از آیات آن است که هدایت خدا و اضلال خدا که هر دو پاداشی یا کیفری است روی حکمت و حساب است گزاف و قتره نیست که یک کسی را هدایت کند یا یک کسی را اضلال کند این طایفهٴ ثانی, طایفه ثالثه و آیاتی است که موارد خاصش را نشان می‌دهد که چه کسی را هدایت می‌کند چه کسی را گمراه می‌کند معلوم می‌شود حکمت خدای سبحان در توضیح هدایت و اضلال چگونه است در این طایفهٴ ثالثه از آیات اولاً فرمود خدای سبحان هرگز کسی را بدون اتمام حجت گمراه نمی‌کند در سورهٴ توبه آیه 115 این‌چنین است فرمود ﴿و ما کان الله لیضل قوماً بعد اذ هداهم﴾ این سنت خدا نیست که کسی را هدایت کند به معنای ارائهٴ طریق بعد راه را ببندد بعد به او توفیق ندهد این‌چنین نیست این ﴿ماکان﴾ کان منفی نشانه سنت خداست فرمود سنت خدا این نیست که کسی را راهنمایی بکند بعد راهش را ببندد به او توفیق ندهد توفیق را از او سلب کند ﴿و ما کان الله لیضل قوما بعد اذ هداهم حتی یبین لهم مایتقون﴾ کاملا بین الرشد کند مسئله را و خلافش را بین ﴿الغی﴾ بکند اگر از آن به بعد کسی با روشن شدن غیّ از رشد ﴿قد تبین الرشد من الغی﴾ بیراهه رفت آن‌گاه است که خدا اضلال می‌کند و گمراه می‌کند و موردش هم خدا می‌داند این‌طور نیست که یک جا اشتباه کند یک جا نداند و مانند آن ﴿ان الله بکل شیء علیم﴾ پس هرگز کسی را بدون هدایت نمی‌گذارد و بعد از هدایت هم هرگز کسی را گمراه نمی‌کند مگر اینکه تمام مسائل را برای او بین الرشد کند آن‌گاه او با روشن شدن همهٴ احکام بیراهه برود به سوء اختیار از آن به بعد خدا توفیق را می‌گیرد
سؤال ...
جواب: بله اضلال به این معنی که خدای سبحان یک امر وجودی به یک کسی بدهد بنام ضلالت این طور نیست که این را گمراه کرده باشد آن فیض خاصی که به مؤمنین می‌دهد آن رحمت خاصه را به کفار و منافقین نمی‌دهد لذا در سورهٴ فاطر است ظاهراً یا سبأ که می‌فرماید ﴿مایفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک لها﴾ هر کسی را که خدا در رحمت را به روی او باز کرد کسی نمی‌تواند ببندد ﴿و ما یمسک فلا مرسل له﴾ نسبت به هر کسی که امساک کرد و فیض خاص را نداد و رحمت خاصه را نداد کسی نمی‌تواند در را باز کند آن فیض عام مال همه است این رحمت خاصه مخصوص مؤمنین است که فرمود ﴿و الله یختص برحمته من یشاء﴾ این رحمت خاصه را به کفار و منافق نمی‌دهد داشتن دوست خوب هم‌ بحث خوب, استاد خوب, شاگرد خوب, همسایهٴ خوب و امکانات خوب همه اینها که نعم الهی و معنوی است اینها را به هر کسی نمی‌دهد اما این نعم ظاهریه را چرا به همه می‌دهد از این نعم ظاهری مؤمن بهرهٴ خوب می‌برد کافر بهرهٴ سوء می‌برد این رحمت خاصه را یک کسی می‌بینید عمری تلاش می‌کند تا یک رفیق خوب پیدا کند نسیبش نمی‌شود برای اینکه این به سوء اختیار خود این لیاقت را از دست داد این رحمت خاصه را خدا به مؤمنین می‌دهد
سؤال ...
جواب: بله دیگر و اینها عدم و ملکه‌اند دیگر اضلال در مقابل هدایت است و تقابلش عدم و ملکه است دیگر تقابل وجودی که نیست اینها مثل بیاض و سواد نیستند که اینها مثل عمیٰ و بصرند
سؤال ...
جواب: چرا دیگر چون عدم محض که نیست خدا این را می‌دهد خدا این را نمی‌دهد ﴿یضل﴾ یعنی لا یعطی لا یهدی, لذا همین مضمون ﴿یضل الله الکافرین﴾ یا ﴿و یضل الله الظالمین﴾ در آیات دیگر به لسان سلب تعبیر شده فرمود ﴿و الله لایهدی القوم الفاسقین﴾ ﴿لایهدی القوم الکافرین﴾ ﴿لایهدی القوم الظالمین﴾ این ﴿لایهدی﴾ عدم و ملکه است این‌طور نیست که هدایت ابتدایی نمی‌کند هدایت ابتدایی شامل همه شده ﴿هدی للناس﴾ اگر می‌فرماید ﴿و یضل الله الظالمین﴾ همین را به صورت سلب بیان می‌کند ﴿و الله لایهدی القوم الظالمین﴾ چون این اضلال کیفری همان امساک رحمت خاصه است والا چیزی بنام اضلال که نازل نمی‌شود ضلالت اصولا امر عدمی است بیراهه رفتن که امر وجودی نیست یعنی کمال را از دست دادن فیض را از دست دادن راه را عوضی رفتن خدای سبحان آن رحمت خاصه را به مؤمنین می‌دهد این رحمت خاصه را به کفار نمی‌دهد ﴿و الله یختص برحمته من یشاء﴾ نه آن رحمتی که ﴿و رحمتی وسعت کل شیء﴾ آن رحمت عامه است که شامل همه می‌شود این رحمت خاصه است که ﴿و الله یختص برحمته من یشاء﴾ این ﴿من یشاء﴾ را هم تبیین کرده که آن ﴿من یشاء﴾ چه کسی است تا روشن بشود که مشیت او بر اساس حکمت است
سؤال ...
جواب: آن ایذاء است تا صبر این را تحمل کند نه همسایه‌ای که او را به فساد بکشاند خیلی فرق است بین این دو مطلب یک وقت رفیق بد همسایه بد او را به شب نشینی‌های تباه کننده می‌کشاند یک وقت است یک همسایه بدی در کنار مؤمنی می‌نشیند او را آزار می‌کند او این ایذا را تحمل می‌کند «طلبا لما عند الله»
سؤال ...
جواب: چرا دیگر بی توفیقی است دیگر این که در همه ادعیه می‌خوانیم خدایا من از جار سوء به تو پناه می‌برم از سلطان سوء به تو پناه می‌برم از قرین سوء به تو پناه می‌برم این ها برای این است که اینها بی توفیقی است دیگر
سؤال ...
جواب: آن برای ایذا است برای اینکه صبر کند نه اینکه این را گمراه کند والا در این همه ادعیه که خدای من پناه می‌برم به تو از جار سوء سلطان سوء قرین سوء امثال ذلک برای این است دیگر یا من از تو رفیق خوب و استاد خوب و دوست خوب می‌طلبم برای همین است دیگر ﴿و اجعلنا للمتقین اماما﴾ و امثال ذلک
سؤال ...
جواب: آن درجات دارد البته بنابراین اگر خدای سبحان فرمود هدایت و اضلال بدست خداست فرمود خدای حکیم زمام هدایت و اضلال را به عهده دارد و مواردش را هم یکی پس از دیگری بیان می‌کند که هرگز کسی را قبل از قیام حجت بالغه گمراه نخواهد کرد در سورهٴ ابراهیم آیهٴ 27 این‌چنین آمده ﴿یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة و یضل الله الظالمین و یفعل الله مایشاء﴾ فرمود آنها که ایمان آوردند مقداری با تلاش و کوشش خود جلو آمدند ما دیگر نمی‌گذاریم آنها بلغزند آنها را از لغزشها حفظ می‌کنیم خودشان خواستند تصمیمی بگیرند حفظ می‌کنیم دیگران خواستند اینها را بلغزانند حفظ می‌کنیم این «و کم من عثار وقیته» خواهد شد که می‌گوییم خدایا خیلی از لغزشها بود که تو مارا حفظ کردی و اگر کسی عمداً بیراهه رفت با استفاده نکردن از مهلت توبه و انابه ما این را گمراه می‌کنیم به اضلال کیفری آن‌گاه در ذیل آیه فرمود خدا هر کاری را که بخواهد می‌کند نشان داد که اگر ما به یک کسی هدایت می‌دهیم برای اینکه او با تلاش و کوشش خود چندین قدم آمد و اگر کسی را توفیق نمی‌دهیم برای اینکه او با سوء اختیار خودش چندین قدم بیراهه رفت ما همهٴ امکانات را در اختیارش گذاشتیم او بهره برداری نکرد ﴿یثبت الله﴾ چه گروهی را؟
﴿یثبت الله الذین آمنوا﴾ اینها را هم در دنیا ثابت قدم می‌کند هم در آخرت یک منطق ثابتی به اینها می‌دهد ﴿بالقول الثابت﴾ تا آخرین لحظه این قول را حفظ می‌کنند در مسح وضوء مستحب است انسان بگوید «اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل فیه الأقدام» این حالات را انسان همیشه داشته باشد این تثبیت، تثبیت پاداشی است که مخصوص مؤمنین است ﴿یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت﴾ هم در دنیا هم در آخرت اما ﴿و یضل الله الظالمین﴾ یعنی اگر در موارد دیگر فرمود ﴿یضل من یشاء﴾ و فرمود هر که را کسی خدا بخواهد حکیمانه اضلال می‌کند اینجا فرمود: ظالمین را خدا می‌خواهد اضلال کند و تفصیل هم قاطع شرکت است گرچه لقب مفهوم ندارد وصف مفهوم ندارد اما تفصیل قاطع شرکت است فرمود آنها را تثبیت می‌کند اینها را اضلال می‌کند ﴿و یضل الله الظالمین و یفعل الله ما یشاء﴾ در سورهٴ نحل آیهٴ 9 این‌چنین آمده می‌فرماید ﴿و علی الله قصد السبیل و منها جائر ولو شاء لهداکم اجمعین﴾ آنچه که بر خدای سبحان است که خدای سبحان از عنایت و لطف جزء برنامه های رسمی خود اعلام کرده است ﴿کتب علی نفسه الرحمة﴾ این است که راه مستقیم را نشان دهد ﴿و علی الله قصد السبیل﴾ یعنی السبیل القاصد راه میانه، راه معتدل این بر خداست چون سبیل دو قسم است یک قسم قاصد است راه قصد است صراط مستقیم است که پایانش بهشت است یک قسمت سبیل جایر است راه منحرف است بیراهه است راه نیست لذا گوناگون است فرمود: سبیل دو قسم است یک سبیل قصد است یعنی سبیل قاصد است راه مستقیم است که این ﴿و علی الله﴾ است بر خداست که این را بیان کند قسم دوم سبیل جایر است راه منحرف است این دیگر به خدا مربوط نیست چون این فساد به خدا انتساب ندارد ﴿کل ذلک کان سیئه عند ربک مکروها﴾ لذا سبیل قصد را صراط مستقیم را به خدا نسبت داد اما سبیل جور را به خدا ارتباط نداد فرمود ﴿و علی الله قصد السبیل﴾ یعنی و علی الله بیان سبیل قصد که اضافهٴ صفت به موصوف است قصد سبیل مثل عدل زید است یعنی زید عادل قصد سبیل یعنی سبیل قاصد قاصد یعنی سبیل مستقیم پس ﴿و علی الله﴾ این است که راه مقتصد و میانه را بیان کند در برابر راه میانه بیراهه راه رفتن است ﴿و منها﴾ یعنی و من السبیل جائر بعضی از راه‌ها بیراهه است این دیگر به خدا مرتبط نیست خوب این هدایت ابتدایی است ﴿و لو شاء لهداکم اجمعین﴾ اگر خدا می‌خواست به اجبار همهٴ شما را در راه وادار می‌کرد ولی خوب آن کمال در این نیست که انسان را به اجبار وادار راه کنند اگر خدا می‌خواست می‌توانست همهٴ شما را هدایت کند یعنی به هدایت اجباری و الا هدایت بدوی که ﴿هدی للناس﴾ فرمود همه‌گان را هدایت کرده است فتحصل که هدایت ابتدایی از آن خداست و خدای سبحان این را به عهده گرفته اما بیراهه رفتن که اضلال ابتدایی باشد این هیچ ارتباطی به خدای سبحان ندارد چون جزء صفات سلبیه است
سؤال ...
جواب: اینها به خواست خدا در ایمان مستقر و مستودع باید بحث بشود در همین سورهٴ نحل آیهٴ دیگری است که مسئلهٴ هدایت و اضلال را بیان می‌کند که در سورهٴ نحل است ولی به امر اول برمی‌گردد در همین سورهٴ نحل آیهٴ 93 این است ﴿ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء ولتسئلن عما کنتم تعملون﴾ خدا هر کسی را بخواهد گمراه می‌کند و هر کسی را بخواهد هدایت می‌کند این به امر اول برمی‌گردد یعنی تذییلی در او نیست که این کار روی حکمت است یا چه گروهی را هدایت می‌کند چه گروهی را اضلال لکن در سورهٴ فاطر هم از آیات امر اول هست ملاحظه می‌فرمایید سورهٴ فاطر آیهٴ 8 این هم از طایفه آیاتی است که به أمر اوّل برمی‌گردد فرمود ﴿افمن زین له سوء عمله فرآه حسنا فان الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء﴾ هر کسی را خطبه بخواهد هدایت می‌کند و هر کسی را خدا بخواهد گمراه می‌کند ﴿فلا تذهب نفسک علیهم حسرات﴾ , تو این‌قدر متحسّر نباش افسوس اینها را نخور برای اینکه تو تا آنجا که ممکن بود زحمت کشیدی اینها بیراهه رفتند ﴿فلا تذهب نفسک علیهم حسرات ان الله علیم بما یصنعون﴾ خدا می‌داند اینها چه می‌کنند برای محاسبه هم اینها را فرامی‌خواند
سؤال ...
جواب: چون حکیمٌ ندارد جزء از پاداش اینها خبر می‌دهد
سؤال ...
جواب: چون حکمت ندارد ﴿علیم بما یصنعون﴾ نه حکیمانه کار خودش را توضیح می‌کند فرمود اینها هر چه بکنند تو غصه نخور ما در روز قیامت پاداش و کیفر اینها را می‌دهیم می‌دانیم چه کار می‌کنند از ما فوت نمی‌شود اما ما حکیمانه یک کسی را اضلال می‌کنیم یا حکیمانه یک کسی را هدایت می‌کنیم این آن لسان نیست البته کارشان را ما با خبریم
سؤال ...
جواب: بی‌تناسب نیست تناسب را می‌فهماند اما مضیّل به اصل کلی نیست.
سؤال ...
جواب: آنها را خدای سبحان هدایت ابتدایی کرده تا اندازه‌ای که شعاع وحی رفته، رفته و به اندازه‌ای هم که آن ﴿فالهمها فجورها و تقولها﴾ با هدایت درونی خدای سبحان اینها را هدایت کرده است
سؤال ...
جواب: در همین سورهٴ فاطر؟ نه این در برابر عمل اینهاست شما هر کاری که بکنید در روز قیامت مسئولید البته بله عمل نقش دارد اما این لسان که من هدایتم روی حکمت است یا اضلالم روی حکمت است از این کلمه استفاده می‌شود
سؤال ...
جواب: بله از باب تناسب حکم و موضوع بی‌دلالت نیست یعنی اشعار دارد اما این‌طور نیست که به عنوان یک اصل کلی بشود از آن استفاده کرد که این کارها توضیح این بر اساس حکمت است آن این است که ﴿افمن زین له سوء عمله فرآه حسنا فان الله یضل من یشاء و یهدی من یشاء﴾
سؤال ...
جواب: خوب بله بالأخره این رحمت خاصه‌ای که به دیگران می‌رسد به او نمی‌رسد حساب شده است
سؤال ...
جواب: البته این شخص قابلیت دریافت فیض را از دست داده است.
سؤال ...
جواب: یعنی خودش به سوء اختیار خود به جایی رسید که خدا دیگر آن رحمت خاصه را به او نمی‌دهد ﴿و الله یختص برحمته من یشاء﴾ خیلی‌ها هستند که گرفتار دوست بدند در قیامت می‌گویند ﴿یا ویلتیٰ لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا﴾
سؤال ...
جواب: بله سوء اختیار که بدست خودش است اما امساک فیض آن لطف خاص را به این ندادن و به دیگری دادن مربوط به خدای سبحان است خدای سبحان وقتی می‌بیند این وحی و عقل را هر دو را پشت سر گذاشت رحمت خاصه را به این نمی‌دهد در رحمت را به روی او باز نمی‌کند به روی دیگری باز می‌کند ﴿ما یفتح الله للناس من رحمةً فلا ممسک لها و ما یمسک فلا مرسل﴾ این یک اصل کلی است در همهٴ موارد شامل بحث ما هم می‌شود در سورهٴ فاطر ملاحظه بفرمایید آیهٴ 2 این است و آن مضیل است به یک ذیلی که حکمت را علت می‌آورد می‌فرماید ﴿مایفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسک﴾ دری را که خدای سبحان طبق رحمت به روی کسی باز می‌کند کسی نمی‌تواند این در را ببندد ﴿و ما یمسک﴾ دری را که ببندد نه اینکه چیز دیگری بدهد اضلال دادنی نیست که خدای سبحان کسی را گمراه بکند همین که رحمت خاصه را به کسی ندهد بی توفیق می‌شود ﴿و ما یمسک﴾ اگر آن در رحمت را به روی کسی باز نکند ﴿فلا مرسل له من بعده﴾ غیر از خدای سبحان کسی نیست که این در رحمت را باز کند و آنجا هم که خدا در رحمت را باز می‌کند روی حکمت است و آنجا که در رحمت را باز نمی‌کند روی حکمت است چون ﴿و هو العزیز الحکیم﴾ بنابر این اضلال این‌چنین است انسانی می‌بینید دو نفر می‌آیند در حوزه درس می‌خوانند یک کسی در یک مدت کوتاهی از برکات و خیرات فراوانی برخوردار است استاد خوب, شاگرد خوب, هم بحث خوب, قرین خوب, هم حجرهٴ خوی تمام علل و عوامل رشد علمی برای او فراهم می‌شود دیگری که نیامده برای درس خواندن یا آمده برای اهداف دیگر می‌بینید چند سال معطّل است بالأخره چیزی هم نشده بلند می‌شود می‌رود این‌طور نیست که خدای سبحان گزاف و قتره حکمت را به کسی بدهد و در رحمت را به روی کسی باز نکند اگر فرمود ﴿و الله یختص برحمته من یشاء﴾ فرمود من می‌دانم که این شخص چه کاره است این‌چنین نیست که حسابی «معاذ الله» در کارش نباشد همهٴ کارها که ﴿و کل شیء عنده﴾ به مقدار است این رحمت خاصه هم این‌چنین است اگر فرمود برای یک عده در رحمت را باز می‌کند برای یک عده در رحمت را باز نمی‌کند فرمود ﴿و هو العزیز الحکیم﴾ در همین آیهٴ محل بحث‌مان هم فرمود اگر یک کسی انابه کرد برگشت ما هم در رحمت را برمی‌گردانیم این‌طور نیست که برای همیشه در رحمت را برای به رویش ببندیم هر لحظه‌ای که او برگردد در رحمت ما باز می‌شود
سؤال ...
جواب: چرا؟ نه اینطور نشد که او را مجیور کرده باشند برای گناه راه توبه بسته باشد یعنی مجبور شده برای گناه این‌چنین نیست منتها برایش سخت است دیگری بخواهد اگر یک لغزش کرده توبه کند خیلی سریع الانابه است اما این یکی ﴿کالحجارة أو اشد قسوة﴾ است خیلی سخت دل است اما آن یکی نه خیلی رقیق القلب است در یک حادثهٴ کوچکی می‌بینید فوراً متعظ می‌شود با دیدن یک بیماری یا یک جنازه‌ای فورا متعظ می‌شود گفتند جنازه‌ها را ببینید بیمارها را ببینید مرضا را زیارت بکنید قبور را هم سری بزنید که اینها علل اتعاذ است یک کسی می‌رود قبرستان یک فاتحه‌ای می‌خواند برمی‌گردد عوض می‌شود دیگری از کنار قبرستان رد می‌شود و عوض نمی‌شود
سؤال ...
جواب: نه درک اجمالی که برای هدایت ابتدایی که اصل انابه را تأمین بکند را که دارد اما سخت است برایش چرا سخت؟ برای اینکه پشت سر هم یکی پس از دیگری این گناهان آمده آمده، آمده حالا برایش دشوار شده بخواهد از زیر بار گناه بیاید سخت است برایش این است که در رحمت را خدای سبحان به روی کسی نبست مگر اینکه عمداً انسان به سوی اختیار خود ببندد
سؤال ...
جواب: این آن روز بحث شد مرضی که خدای سبحان اضافه می‌کند این‌طور نیست که خدا مرض بدهد همین قرآن کریم را فرمود عامل شفای مؤمنین است و همین قرآن کریم عامل مرض کفار است ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الا خسارا﴾ این قرآن را به عنوان غذای روح خدای سبحان للمؤمنین فرستاده مؤمن از او استفاده می‌کند فربه می‌شود کافر در برابر این عکس العمل نشان می‌دهد تیره تر می‌شود لذا ماه مبارک رمضان که ماه عبادت است بدترین ماه برای کفار و فساق همین ماه مبارک رمضان است برای اینکه شقاوت‌شان در این ماه بیشتر می‌شود معصیت‌شان در این ماه بیشتر می‌شود روز جمعه که روز رحمت است برای کفار و منافقین بدترین روز در طی هفته همین روز جمعه است این‌طور نیست که خدای سبحان کسی را مرض بدهد آن روز به عرض رسید خدای سبحان این میوه‌های شاداب را می‌دهد اگر کسی جذب کرد این گلابی را خورد فربه می‌شود اگر زخم معده داشت در برابر این گلابی حساسیّت نشان داد دادش در می‌آید این گلابی برای کسی که زخم معده دارد مرضش افزوده می‌کند یا آن آب زلال برای کسی که تازه از اتاق عمل او را آوردند دردش را افزوده می‌کند پزشک معالج می‌گوید برای این مریض آب چشمه بد است هرچه زلال و گوارا هم باشد نه آب چشمه و آب زلال بد باشد او مریض است نمی‌تواند جذب بکند در برابرش عکس العمل نشان می‌دهد همین قرآن مرض کفار را اضافه می‌کند نه اینکه چیز دیگر مثل نور آفتاب برای کسی که چشمش درد می‌کند بد است در سورهٴ غافر این مطلب آمده منتها در باب اضلال در سورهٴ غافر که همان سورهٴ مؤمنون است آیهٴ 34 این‌چنین آمده فرمود: ﴿کذلک یضل الله من هو مسرف به مرتاب﴾ موضوع را قبلا حفظ کرد فرمود کسی که اهل اصراف و تجاوز است در کارها و اهل ریب و شک است در عقاید خدا یک چنین آدمی را گمراه می‌کند یعنی فیض آن رحمت خاصه را به یک چنین آدمی نمی‌دهد کسی که مصرف باشد کسی که اهل ارتیاب و شک و تردید باشد خدا او را هدایت نمی‌کند گمراهش می‌کند این گمراه می‌کند یعنی هدایت نمی‌کند در حقیقت قضیه معدوله است نه قضیهٴ سالبه مثل زید جاهل که قضیه سالبه نیست گرچه به صورت ظاهر حرف سلب در این قضیه ذکر نشده این یک قضیه معدوله است جاهل یعنی لیس بعالم اگر ما گفتیم الجدار لیس بعالم می‌شود قضیهٴ سالبه اما اگر گفتیم زید لیس بعالم زید غیر عالم می‌شود قضیهٴ معدوله گرچه حرف سلب در این قضیه نیست اما قضیه، قضیهٴ موجبهٴ معدولهٴ المحمول است زید جاهل زید امی زید فاسق زید فقیر اینها قضایای موجبه که نیست اینا قضایای موجبه معدولهٴ المحمول است موجبة محصله نیست اگر گفتند فلان شخص ضال است قضیة موجبة معدولة المحمول است اگر گفته شد خدا اضلال می‌کند موجبة معدولة المحمول است یعنی هدایت نمی‌کند به دلیل اینکه همین مضمون را یک‌جا می‌فرماید ﴿و یضلّ الله الظالمین﴾ جای دیگر می‌فرماید ﴿لایهدی القوم الظالمین﴾ در همین سورهٴ غافر آیه 74 این مضمون است فرمود ﴿کذلک یضل الله الکافرین﴾ این‌چنین نیست که هرکسی را گمراه بکند کافر را به عنوان موضوع محفوظ گرفته فرمود کافرین را گمراه می‌کند آنجا فرمود مصرف مرتاب را گمراه می‌کند در آیات قبل فرمود ظالمین را گمراه می‌کند در سورهٴ شوریٰ آیهٴ دربارهٴ هدایت دارد 13 سورهٴ شوریٰ این است می‌فرماید: ﴿کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه الله یجتبی الیه من یشاء﴾ یعنی هر کس را خدا بخواهد به طرف خود برچین می‌کند مجتبی نظیر مصطفی همان برچین شده است جبایه از گوشه و کنار انتخاب کردن و چیز خوب را جمع آوری کردن است درهم گرفتن را نمی‌گویند جبایه آن حساب شده را گرفتن می‌گویند جابی کسی است که بالأخره حساب شده مال را جمع ‌بکند جبایه چنین گرفتنی است مجتبی یک چنین برچین شده ایست اگر در افراد یک انسانهای شناخته شده‌ای را آدم برچین بکند می‌گویند این مجتبی است ﴿ملة ابیکم ابراهیم﴾ این مجتبی است در اینجا فرمود ﴿الله یجتبی الیه من یشاء﴾ خوب هر کسی را؟ یا حساب شده است؟ فرمود حساب شده است ﴿و یهدی الیه من ینیب﴾ کسی که اهل انابه باشد خدای سبحان به عنوان هدایت پاداشی او را هدایت می‌کند نه هر کسی را نظیر همین آیه محل بحث سورهٴ رعد که فرمود ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ در قسمت سلب قضیه فرمود اگر اضلال است مال کافرین است مال ظالمین است مال فاسقین است و مانند آن در قسمت اثبات قضیه فرمود اگر هدایت است مال منیبین است ﴿و یهدی الیه من اناب﴾ یا فرمود ﴿و من یومن بالله یهد قلبه﴾ اگر کسی به هدایت بدوی ایمان آورد خدا بعداً به عنوان پاداش قلبش را هدایت می‌کند یا در سورهٴ مائده آیهٴ 16 این‌چنین فرمود ﴿یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام﴾ مگر نه این است که خدا بالقول المطلق همه را به ﴿دار السلام﴾ دعوت کرده است ﴿و الله یدعوا الی دار السلام﴾ خدای سبحان انسان را به عالمی فرا می‌خواند که سلم محض است اما در اینجا فرمود من افراد خاص را به ﴿دار السلام﴾ دعوت می‌کنم ﴿یهدی﴾ به این قرآن کریم آیهٴ قبلش این است که ﴿یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین﴾ آن‌گاه فرمود ﴿یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام﴾ از این طرف فرمود این قرآن ﴿هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان﴾ این قرآن هدایت مردمی است برای همهٴ بشر در همهٴ اعصار پس قرآن ﴿هدی للناس﴾ است این هدایت ابتدایی ولی هدایت پاداشی را در این آیه فرمود، فرمود: ﴿یهدی﴾ خدا بوسیلهٴ این قرآن گروه مخصوص را نه همه را ﴿یهدی﴾ به این قرآن ﴿یهدی من اتبع رضوانه سبل السلام﴾ با اینکه خدا ﴿یدعو الی دار السلام﴾ همه را دعوت کرده با اینکه خدای سبحان قرآن را ﴿هدی للناس﴾ معرفی کرده اما فرمود این هدایت پاداشی و هدایت خاصه مال کسی است که تابع رضوان الهی باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن