- 528
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 27تا 29سوره رعد _ بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 27تا 29سوره رعد _ بخش اول
- بهانهگیری منکران وحی و پاسخ خداوند
- ضلالت و گمراهی
- هر که به درگاه خداوند تضرع و انابه کند هدایت میشود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿َیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ﴾
یکی از مباحث مهم این سوره مسئلهٴ نبوت بود که چند بار در زمینهٴ نبوت هم مستقیم هم به عنوان جواب شبهه خدای سبحان آیه مطرح میکند یکی از شبهات منکرین وحی و رسالت این است که میگویند چرا معجزه نمیآوری اینکه میگویند چرا معجزه نمیآوری نه برای آن است که حضرت معجزه نیاورده بود یا اگر معجزه بیاورد اینها میپذیرند این تمرد و سرکشی باعث میشود که اینها نسبت به وحی دهن کجی کنند هم این معجزهٴ فعلی را آیت و معجزه ندانند و هم هر معجزه و آیت دیگری هم که بیاید آن را رد کنند و بگویند ما تا خودمان بر خودمان نازل نشود نمیپذیریم یعنی همانطوری که تو مییابی ما هم بیابیم اگر برای تو فرشته میآید برای ما هم بیاید برای تو کتاب نازل شده برای ما هم کتاب نازل بشود اگر تو وحی میشنوی ما هم وحی بشنویم خدا تو را بفرستد که ما را هدایت کنی نمیپذیریم مستقیماً خود ما را دعوت کند تا به این جا رسیدند که تو از طرف خدا بیایی ما را به بهشت دعوت کنی نمیپذیریم خدا مستقیماً ما را دعوت کند یعنی مستقیماً برای ما نامه بدهد برای تو فرستاد برای ما هم بفرستد فرشته بر تو نازل شد بر ما هم نازل بشود وحی بر تو نازل شد بر ما هم نازل بشود این تمرد درونی تا به اینجا منتهی میشود آنگاه خدای سبحان میفرماید که ما هر معجزه و آیت برای اینها بیاوریم باز اینها ایمان نمیآورند زیرا اینها عادت کردند به سر سپردن بر برابر طبیعت و دنیا اینها بهانه است بنابراین این آیهٴ کریمه در دو مقام خلاصه میشود مقام اول بهانهگیری منکرین وحی است مقام دوم پاسخی که خدای سبحان میدهد مقام اول این است که ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفار میگویند چرا پیامبر معجزه نیاورد چرا یک اعجاز و آیتی بر پیامبر نازل نشد مقام دوم جواب است ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که مقداری هم دربارهٴ مقام اول دیروز بحث شد و هم درباره مقام دوم اما بحث مبسوطی که مربوط به هریک از این دو مقام است حالا ملاحظه میفرمایید که قرآن کریم سخنان منکرین وحی را به تعبیرات گوناگون ذکر میکند گاهی به صراحت میگویند آنچه تو آوردی معجزه نیست ما هم میتوانیم مثل این حرف بزنیم گاهی بالکنایه اعجاز قرآن را نفی میکنند میگویند چرا معجزه نمیآوری یعنی اینکه آوردی معجره نیست گاهی میگویند ما نمیپذیریم مگر اینکه همانطوری که وحی بر تو نازل شده تو کتاب میآوری بر ما هم نازل بشود ما هم کتاب بیاوریم این سه مقطع سه مرحله بری منکران است یا یک نفر این مراحل را دارد یا تقسم بندی شده بعضیها حرفشان آن بود بعضیها حرفشان دومی و بعضی حرفشان سومی در مرتبهٴ اول میگویند چرا معجزه و آیت نمیآوری یعنی آنچه که تو آوردی این معجزه نیست آن همین آیهٴ محل بحث است ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ چرا معجزهای بر تو نازل نشده آیهٴ هفت همین سوره هم که قبلاً بحث شد همین مفاد را دارد آیهٴ هفت همین سورهٴ رعد ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفار میگویند چرا معجزه بر او نازل نمیشود این مضمون در آیاتِ فراوان هست یعنی این مرحلهٴ اول، در بسیاری از سور این بحث هست که آنها میگویند چرا معجزهای بر تو نازل نمیشود در سورهٴ بقره آیهٴ 118 اینچنین آمده ﴿و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا الله او تاتینا آیةٌ﴾ این ﴿لولا یکلمنا الله﴾ نظیر همان مفاد مسئلهٴ سوم است که با ما خدا سخن بگوید که این خواهد آمد ﴿تاتینا آیةٌ﴾ اش مربوط به این مسأله است یک معجزهای بیاید که ما به رسالت تو اعتراف بکنیم این سخن نوع متمردان است در برابر انبیا نه تنها یک گروه یا در یک عصر در همین آیهٴ 118 سورهٴ بقره میفرماید ﴿کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم﴾ متمردان پیشین هم مثل اینها اعتراض میکردند میگفتند یک معجزهای بیاور سرّش این است که ﴿تشابهت قلوبهم﴾ طرز تفکرشان هم یکی است دلهای همه هم یکی است اگر پیشینیان ﴿و کالحجارة أو اشد قسوةً﴾ بود دلهای اینها هم همین است هم طرز تفکرشان یکسان است هم دلهای همه سنگین است ﴿تشابهت قلوبهم﴾ برای اینکه ﴿قد بینا الایات﴾ ما معجزات را به خوبی تبیین کردیم یکی دو تا معجزه نفرستادیم منتها ﴿لقوم یوقنون﴾ این در سورهٴ بقره، باز در سورهٴ انعام جامعترین سوره است از این نظر که شبهات منکرین وحی را بیش از هر سورهای مطرح میکند به تعبیر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) اولا این است که این سوره را سورهٴ احتجاج بنامیم یعینی تقریباً چهل بار خدا در این سوره به رسولالله دستور احتجاج میدهد قل قل چهل بار کلمهٴ قل تقریباً تکرار شده و اینگونه از نامگذاریها تقریبا اعلام بالغلبه است آن هم نه در زمانِ معصوم آن سورههایی که در زیان معصوم و زمان معصوم در خود روایات آمده مثل «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» و امثال ذلک پیداست که نام خود سوره است اما این سوره ها که به نام سورهٴ فیل سورهٴ نساء سورهٴ عنکبوت سورهٴ انعام و امثال ذلک اینها اعلام بالغلبه است در زمان بعد از معصوم الان تفسیرهایی که مربوط به مرحوم سید رضی یا قبل از سید رضی یعنی ده قرن قبل هست اینچنین بالایش نوشته «فی تفسیر سورة التی یُذْکر فیها الانعام» سورهای که جریان انعام در آن سوره مطرح است «فی تفسیر سورة التی یذکر فیها البقره» سورهای که جریان بقره مطرح است نه نام سوره بقره و فیل و انعام باشد کم کم به عنوان تخفیف و علم بالغلبه شده سورهٴ انعام که ایشان میفرمودند اگر ما این سوره را سورهٴ احتجاج بنامیم اولاست که تقریباً چهل برهان در این سوره هست همهٴ شبهات راجع به وحی و نبوت قسمت مهمش را اینجا مطرح کردند در همین سورهٴ انعام آیهٴ چهار این است که ﴿و ما تأتیهم من آیهٴ من آیات ربهم الا کانوا عنها معرضین﴾ هر معجزهای بیاوری اینها رو برمیگردانند آیهٴ هفت به بعدش این است که ﴿ولو نزلنا علیک کتابا فی قرطاس فلمسوه بأیدیهم لقال الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین﴾ اگر یک کتابی در یک کاغذی این کتابها که بر قلب تو نازل میشود تو میگویی وحی بر من اینچنین نازل شده آنها میگویند ـ معاذ الله ـ تو افترا بستی کتاب بیاور اگر هم یک کتابی با کاغذ حساب شده که اینها بتوانند دست به آن بزنند لمس کنند یک چنین چیزی هم ما بفرستیم باز هم اینها میگویند این سحر است آنگاه پیشنهاد میدهند که چرا ملک نازل نشده ﴿و قالوا لولا انزل علیه ملک﴾ باز میفرماید اگر ما ملک هم نازل بکنیم اینها ایمان نمیآورند لکن ملک اگر نازل بشود دیگر خدای سبحان مهلت نخواهد داد.1
سؤال ...
جواب: این به عنوان آخرین حجت است دیگر به عنوان آخرین حجت ذکر میکند در همین سورهٴ انعام آیهٴ 24 به بعد میفرماید ﴿و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم أکنةً ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا﴾ ذیل آیه این است که ﴿و ان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها﴾ هر معجزهای هم که بیاوریم ایمان نمیآورند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک﴾ به عنوان جدال و به عنوان درگیری پیش تو میآیند نه به عنوان بحث در همین سورهٴ انعام دارد آنها که میآیند به درس تو به بحث تو به آنها سلام بکن ﴿وَ اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ این ادب مجلس درس رسولِ خدا این بود فرمود آن صحابه آن افراد که میآیند به عنوان درس و بحث ﴿و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ آنها که جزء اوساط از شرکت کنندگان درساند سلام را از تو تحویل میگیرند آنها که جزء اوحدی از شرکت کنندگاناند سلام را از ما دریافت میکنند سلام ما را به آنها برسان این ادب مجلس درس حضرت است که در همین سورهٴ انعام آمده ﴿و اذا جاءک الذین یومنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ اما گروهی دیگر که برای مناظره و برای درگیری میآیند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک﴾ برای جدال میآیند نه برای بحث نه برای اینکه برهان گوش بدهند یا اشکال مطرح کنند فقط برای اینکه نپذیرند برای مجادله میآیند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ کفارشان میگویند این که تو آوردی معجزه نیست این اسطوره و افسانهٴ پیشینیان است همانطوری که در بعضی از امم سخن از رستم و اسفندیار هست تو هم جریان نوح و ابراهیم را مطرح کردی برای ما ـ معاذ الله ـ افسانه است ﴿ان هذا إلاّ أساطیر الاولین﴾ این قرآن را معجزه ندانستن و اسطوره پنداشتن و به دنبال معجزه دیگر گشتن است در همین سورهٴ انعام آیات 108 به بعد ملاحظه میفرمایید فرمود ﴿و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدوا بغیر علم﴾ هرگز به مقدسات کسی فحش نگویید ولو بت بتِپرست باشد زیرا آنها هم برمیگردند به معبود شما بد میگویند و این کار کارِ صحیحی نیست سبّ نکنید فحش ندهید سبّ غیر از لعن است دشنام ندهید به معبودهای کسانیکه غیر خدا را عبادت میکنند ﴿و لا تسبّوا الذین﴾ یعنی معبود هایی که ﴿یدعون﴾ این بت پرستها ﴿من دون الله﴾ چرا چون شما اگر معبودهای آنها را سب کردید آنها هم معبود شما را سب میکنند ﴿فیسبّوا الله عدوا بغیر علم﴾ فرمود کارتان سب و بدگویی نباشد راه برهان را طی کنید و این هم فرمود اختصاصی به بت پرستها ندارد هر گروهی طرز تفکر آنها پیش آنها محترم است ﴿کذلک زینا لکل أمة عملهم﴾ اینطور نیست که مخصوص بت پرستها باشد که بتپرستها بتشان را دوست دارند که اگر به بت آنها بد گفتید آنها هم به معبودتان اهانت میکنند اینچنین نیست نظام بر آن است که هر امتی معبود خود را و طرز تفکر خود را دوست دارد شما با برهان مسئله را حل کنید ﴿کذلک زینا لکل امة عملهم﴾ البته بازگشت همه در روز حساب به خداست
سؤال ...
جواب: این همانطوری که اوایل امر زینت را ﴿زین للناس حب الشهوات﴾ هست بعد میفرماید ﴿زین لهم الشیطان سوء اعمالهم﴾ همهٴ اینها را به عنوان مجاری کار و مع الواسطه به خدای سبحان نسبت میدهند اینها ماموران قهر خدای سبحان اند
سؤال ...
جواب: بله دیگر خلاصه انسان از راه برهان باید با دیگری سخن بگوید بدگویی خب آنها هم برمیگردند بد میگویند دیگر بدگویی آسان است.
سؤال ...
جواب: چون در بحثهای شیطان تقریباً پارسال آنجا گذشت که شیطان نظیر کلب معلَّم است اینطور نیست که در نظام بتواند مستقل کاری انجام بدهد این مثل سگ تربیت شدهٴ دستگاه الاهی است هرکس را بخواهد بگیرد به اذن خدا میگیرد اینطور نیست که شیطان در برابر کار خدا دستگاه مستقل داشته باشد لذا فرمود ماییم که شیطان را بر کفار مسلط میکنیم چندین بار عقل فرستادیم نقل فرستادیم وحی و کتاب فرستادیم صبر کردیم آنها همه را پشت سر گذاشتند ﴿ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ این سگ تربیت شده را به موقع اقرا میکنند تا به جا بگیرد و بر هر کسی هم این شیطان اقرا نمیشود شیطان برای متوسطین در حد وسوسه تلاش میکند این هم یک نعمتی است وسوسه است که انسان در جهاد اکبر پیروز میشود و الا وسوسه نباشد که جهاد اکبری نیست برای آنها که همهٴ رحمتهای الاهی را پشت سر گذاشتند از آن به بعد است که در تحت ولایت شیطاناند ﴿انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون﴾ از آن به بعد شیطان را خدا بر اینها مسلط میکند.
سؤال ...
جواب: بله اغوا را در حد وسوسه نسبت داد لذا در سورهٴ ابراهیم میفرماید که قیامت کبرا که شد شیطان میگوید ﴿فلا تلومونی و لوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخیّ﴾ من هیچ سلطنتی بر شما نداشتم ﴿الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم﴾ من فقط یک نامهٴ دعوت نوشتم دیگر بله دعوت کردن مجاز است وسوسه کردن مجاز است و وسوسه رحمت است اگر وسوسه نباشد و انسان نجنگد با هوس مبارزه نکند که دیگر سخن از جهاد اکبر نیست سخن از تهذیب نفس نیست حالا منظور اینها که آیت و معجزه طلب میکردند [را] ملاحظه بفرمایید
سؤال ...
جواب: سب غیر از لعن است
سؤال ...
جواب: یک وقت است که انسان معبود را طرز تفکر را مثلاً اگر یک کسی حرفی علیه مارکسیست دارد باید برهان اقامه کند اگر بخواهد بد بگوید به رهبر یک مارکسیست او هم ـ معاذ الله ـ بر میگردد بد میگوید بدگویی فرمود کار خوبی نیست آنها شروع کردند شما جواب بدهید یک مسئله است اما شما بخواهید ابتدائاً به معبودهای آنها بد بگویید آنها هم برمیگردند بد میگویند دیگر.
سؤال ...
جواب: این در فقه مشخص شده که سب یعنی دشنام لعن یعنی؟
سؤال ...
جواب: حالا آن بحث وسوسه مبسوطاً گذشت گمراه نمیکند برای اینکه وسوسه یک دعوتی است از یک طرف خاطرات الهامی هست دعوت انبیا هست دعوت عقل هم هست از آن طرف یک وسوسهای است شیطان، اگر وسوسه نباشد که مسئلهٴ تهذیب و نفس جهاد اکبر معنا ندارد که
سؤال ...
جواب: خوب انسان باید مواظب خودش باشد دیگر
سؤال ...
جواب: آن از بحث فعلی فعلاً دور است
سؤال ...
جواب: نه جهنم هم آیت الاهی است رحمت است آن رحمت وسیع.
سؤال ...
جواب: نه آن به آن معنای وسیع جهنم هم جزء رحمت است لذا نعمتهای خدا را که در سورهٴ الرحمن میشمارد همانطوری که نعمتهای بهشت را میشمارد و اقرار میگیرد میفرماید ﴿فبای آلاء ربکما تکذبان﴾ سخن از جهنم و سخن از ﴿یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتظران فبأی آلاء ربکما تکذبان﴾ در آن دید کلی چیزی در جهان نیست که رحمت نباشد آن رحمت است که به بیان امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه فرمود «و أنت الذی تسعیٰ رحمته امام غضبه» رحمت خدایی که «وسعت کل شیء» آن رحمت نقشه کشیده یک جا را جهنم کرد یک جا را بهشت کرد و امثال ذلک جهنم در کل نظام رحمت است اگر جهنم نباشد خیلیها «خوفا من النار» عبادت میکنند و سعادتمند شدن خیلیها به برکت خلقت جهنم است
سؤال ...
جواب: آنها از بحث فعلی ما امروز بیرون است ملاحظه بفرمایید ﴿و اقسموا بالله جهد ایمانهم﴾ اینها با سوگند های فراوانی قسم یاد کردند که ﴿لئن جاءتهم آیة لیؤمننّ بها﴾ اگر یک معجزهای بیاید ایمان میآورند گویا این قرآن را معجزه نمیدانند گذشته از آن معجزاتی که از نزدیک نظیر جذع آن استن حنانه و مانند آن که منبر برای حضرت درست کردند آن ستون ناله کرد همهٴ اینگونه از معجزات را دیده بودند مثل اینها اصلاً معجزه را نمیدانستند و قسمت مهم قرآن کریم که تحدی کرده این را اصلاً معجزه نمیدانند ﴿لَیُؤمننّ بها قل انما الایات عند الله﴾ از پبامبر معجزه میخواهید پیامبر مأمور خداست اعجاز پیش خداست هر وقت خدا دستور داد به اذن خدا معجزه میآورد اما شما بهانه میگیرید نه اعجاز طلب کنید فرمود ﴿و ما یشعرکم انه اذا جاءت لا یؤمنون﴾ مؤمنین بدانید که این کفار بهانه میگیرند برای اینکه ما چندین معجزه آوردیم قبول نکردند و اگر اعجاز بیاوریم اینچنین نیست که اینها بپذیرند که اینها نمیپذیرند نشانهاش این است که آیهٴ بعدش یک آیهٴ بعدش ﴿و لو اننا نزلنا الیهم الملائکة و کلمهم الموتیٰ و حشرنا علیهم کل شیء قبلا ما کانوا لیؤمنوا﴾ هر پیشنهادی هم که اینها میدهند اگر این پیشنهادها را ما عملی کنیم باز ایمان نمیآورند میگویند ملائکه نازل بشود اگر هم فرشتگان نازل بشوند آنها ببینند ایمان نمیآوردند میگویند مردههای ما را زنده کنید اگر مردههایشان را احیا کنیم با اینها گفتگو کنند باز ایمان نمیآورند و اگر بسیاری از مردهها مقابل اینها محشور بشوند باز ایمان نمیآورند پیداست که دل به طبیعت سپرده شده و مرده است دنبال بهانه میگردند ﴿ما کانوا لیومنوا الا ان یشاء الله ولکن اکثرهم یجهلون ٭ و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا﴾ در همین سورهٴ انعام آن مرحلهٴ سوم هم مطرح است یعنی گفتند ما هرگز ایمان نمیآوریم مگر اینکه برخودِ ما نازل بشود آیه 124 همین سورهٴ انعام، فرمود ﴿و اذا جائتهم آیة﴾ اگر هم یک معجزهای بیاید ﴿قالوا لن نؤمن حتی نؤتیٰ مثل ما اُوتی رسل الله﴾ اینطور نیست که شما یک معجزهای بیاورید ما اطاعت کنیم همانطوری که بر شما نازل میشود بر ما هم نازل بشود اگر وحی بر تو نازل میشود بر ما نازل بشود تا ما بپذیریم صِرف اینکه تو معجزه بیاوری ما تسلیم بشویم اینچنین نیست ﴿لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله﴾ در آن آیات همین سورهٴ انعام که خوانده شد که ﴿و اقسموا بالله جهد ایمانهم﴾ که اگر یک آیهای بیاید ﴿لیؤمنن بها﴾ ملاحظه فرمودید حرفشان این بود که اگر یک معجزهای بیاورید ما حتماً میپذیریم الان میگویند تو معجزه بیاوری ما نمیپذیریم مگر اینکه بر خود ما نازل بشود یعنی رسیدند به مرحلهٴ سوم اول قرآن را معجزه نمیدانستند میگفتند اسطوره است میگفتند یک معجزهٴ دیگر بیاور در آیات سورهٴ انعام هم آمد که ما اگر هر معجزهای هم بیاوریم اینها تسلیم نمیشوند آنها گفتند یک معجزهای بیاوری ما تسلیم میشویم قرآن کریم فرمود سوابق فراوانی دارند تسلسم نمیشوند در این آیه 124 سورهٴ انعام گفتند که اگر معجزه بیاوری برای ما حجت نیست مگر اینکه خودِ ما معجزه را دریافت کنیم یعنی همانطوری که بر تو نازل میشود بر ما هم نازل بشود
سؤال ...
جواب: نه اینکه رسولِ خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اخبار غیب میفرمود سخن از خدا و قیامت و بهشت و جهنم و احکام و اینها از حضرت سؤال میکردند اینها را که میگوید میفرمود که فرشته بر ما نازل میشود فرشته بر من نازل شده این دستورات را داده ما اطاعت کنیم آنها میگویند که نه ما به گفته تو ایمان نمیآوریم فرشته بر خود ما نازل بشود ما اطاعت کنیم این معنا هم در سورهٴ انبیا آمده هم اجمالش در سورهٴ مدثر آمده در سورهٴ مدثر اینچنین است آیهٴ 52 سورهٴ مدثر میفرماید ﴿بل یرید کل امرء منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ اینها تک تکشان میخواهند یک کتاب برایشان نازل بشود ما این کتاب عمومی را فرستادیم ﴿وَ ما ارسلناک کافّةً للناس﴾ و گفتیم ﴿هذا بیان للناس﴾ این قرآن دعوت عمومی است اینها میگویند ما به دعوت عمومی شرکت نمیکنیم باید برای تکتک ما دعوتنامهٴ خصوصی بیاید یعنی همانطوریکه تو دریافت میکنی ما هم دریافت بکنیم برتو نازل میشود بر ما هم نازل بشود ﴿بل یرید کل امرءٍ منهم ان یؤتی صحفا منشرة﴾ کتابهای باز و منشور اگر بر پیامبر نازل بشود آنها نمیپذیرند باید بر تک تک اینها نامه نازل بشود بر تک تک اینها وحی نازل بشود تا بپذیرند.
سؤال ...
جواب: بله آن مؤمنین میپذیرفتند آن متمردین زمان موسیٰ و عیسیٰ و ابراهیم(علیهم السلام) مثلِ متمردین زمان خاتم(علیه السلام) که ﴿تشابهت قلوبهم﴾ طرز تفکرشان این است که یا آنچه را که انبیا آوردند معجزه نمیدانستند یا میگفتند اگر معجزه است ما هم بر خودمان نازل شود تا بپذیریم ما طبق دعوت تو نمیآییم ﴿بل یرید کل امریءٍ منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ بازترش در همین سورهٴ انعام است که گفتند ﴿لن نومن حتی نوتیٰ مثل ما أوتی رسل الله﴾ برتو نازل شده بر ما هم نازل بشود تا ما بپذیریم و وحی را از نزدیک درک کنیم و به او ایمان بیاوریم و در بعضی از آیات هست که آنچه را که تو به عنوان قرآن عرضه میکنی و آیت الاهی میشماری اسطوره است ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم مثل این میتوانیم بیاوریم اینکه معجزه نیست یک معجزهٴ دیگر بیاور ما هم اگر بخواهیم مثل این میتوانیم بیاوریم که این مربوط به مقطع دوم از این امور سهگانه بود چون یک قسمت بالالتزام میگفتند قرآن معجزه نیست یک مقدار بالصراحه میگفتند قرآن معجزه نیست و آن این آیه است که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ یک سلسله قصص و اسطوره ها را جمع کردی برای ما میخوانی ما هم میتوانیم مثل این بخوانیم قسمت سوم این است که میگویند ما تا خودمان وحی را نیابیم ایمان نمیآوریم این هم در سورهٴ انعام آمده که ﴿لن نومن حتی مثل ما توتی رسل الله﴾ هم در سورهٴ مدثر آمده که ﴿بل یرید کل امرءٍ منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ .
سؤال ...
جواب: بله آن معجزات پیشنهادی است که میگفتند یا این کوهها را کنارتر ببر اینجا را دشتِ وسیع بکن یا این سرزمین خشک و سوزان را به صورت چشمهزار دربیاور یا اینکه ﴿او یکون لک بیت من زخرف﴾ باشد یا فرشته تو را تأیید کند یا لک ذهب و فضه باشد یا مالدار فراوان باشی یا درختها و باغهای فراوان داشته باشی یا این کوههای مکه را کنار ببری یا این دشت مکه را پر آب بکنی اینگونه از معجزات را پیشنهاد میدادند.
سؤال ...
جواب: نه اصل اعجاز را میپذیرفتند جریان موسیٰ و عیسیٰ را میپذیرفتند میگفتند تو هم بیا عصای اژدها کن تو هم ﴿فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا﴾ کن
سؤال ...
جواب: بله این مربوط به آن مرحلهٴ سوم است انسان وقتی که به جایی رسید که ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ هر آیهای هم که خدای سبحان به وسیلهٴ انبیا به آنها ارائه بدهد ایمان نمیآورند.
سؤال ...
جواب: بله دیگر
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: آن هم مرحلهٴ سوم است منتها آنجا گفتند که ﴿الملائکة أوْ نری ربنا﴾ این را درسورهٴ فرقان فرمود که خدای سبحان که دیدنی نیست نه دنیا نه آخرت اما ملائکه را یک روزی میبینید ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا﴾ یک روزی میرسد که ملائکه را ببینید در این مقطع سوم آنها حرفشان این بود که بر خودِ ما نازل بشود حالا ملاحظه میفرمایید که قرآن کریم همهٴ سخنان اینها را در آن امر اول که بهانهگیری اینها بود در سه مرحله ذکر میکند بعد میفرماید اینها به دنبال بهانهاند هدایت و ضلالت با معجزه نیست معجزه زمینه را فراهم میکند آن انسان است که باید در برابر معجزه بیندیشد و تمکین کند و سرکشی نکند نشانهاش آن است که بسیاری از آیات و معجزات را به دلخواهِ اینها به پیشنهادِ اینها ما فرستادیم آنها در برابرش ایستادند جریان ناقهٴ صالح اینطور است گفتند یک چنین ناقهای با این خصوصیاتی بیاور ما ایمان میآوریم آورد نه تنها ایمان نیاوردند ﴿فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسوّیٰها ٭ و لا یخاف عقبٰها﴾ پس این هم شده اینطور نیست که انسان اگر به طرف فساد برود خودش را بتواند کنترل بکند رفت رفت این است که حضرت داد میکشد ﴿فاین تذهبون﴾ کجا میروید؟ انسان به جایی میرسد که هر معجزهای را با اینکه آیهٴ بیّنه حق است ببیند ایمان نمیآورد فرمود ﴿ولئن أتیت الذین اوتوا الکتاب بکل آیةٍ ماتبعوا قبلتک﴾ که اینها مقام ثانی بحث است که معجزه زمینه فراهم میکند نه عاملِ تحقق ایمان باشد انسان باید در برابر او یک عقل و انصافی داشته باشد و بنشیند و سرکشی نکند فرمود تو هر معجزهای بیاوری اینطور نیست که اینها که دلباختگان به دنیا تمکین بکنند که ﴿ولئن أتیت الذین اوتوا الکتاب بکل آیة ماتبعوا قبلتک﴾ مگر اینچنین نیست که جریان ناقهٴ صالح را برای اینها نمیخوانی؟ اینها پیشنهاد دادند که یک چنین ناقهای با این خصوصیت بیاید خب آمد دیگر ایمان آوردند یا ﴿فنادوا صاحبهم فتعاطی فعقر﴾ صاحب ایشان را کسی را اقراء کردند و گفتند تو این را پی کن و این هم پی کرد این شده معجزه پیشنهادیِ اینها، اگر دل در اثر تیرگی و تاریکی به جایی رسید که ﴿سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون﴾ این دل هر معجزهای را ببیند ایمان نمیآورد وارد مقام ثانی بحث میشویم یعنی بعد از اینکه حجت را خدای سبحان تمام کرده فرمود این جریان را ببین چندین معجزه را که تو آوردی نپذیرفتند چندین معجزه که انبیای پیشین آوردند نپذیرفتند حالا وارد مقام ثانی بحث میشویم که هدایت و ضلالت تنها به استناد اعجاز نیست اعجاز یک زمینه ساز است منتها یک تأمل و اندیشیدن و در خود فرو رفتن و خدا را شناختن و امثال ذلک لازم دارد در سورهٴ انفال آیهٴ سی به بعد میفرماید زمینهٴ بحثِ مقام ثانی را فراهم میکند که بیارتباط با مقام اول بحث نیست آیهٴ سی به بعد سورهٴ انفال میفرماید ﴿و اذ یمکر بک الذین کفروا﴾ کفار در نقشهاند که صدای تو را خفه کنند اگر یک وقتی پیشنهاد معجزه میدهند بهانه است تلاششان این است که صدای تو را خفه کنند ﴿و اذ یمکر بک الذین کفروا﴾ مکر و دسیسهٴ کفار دربارهٴ تو این است که ﴿لیثبتوک﴾ یا حبست کنند همانجا بازداشتت کنند ﴿او یقتلوک﴾ شهیدت کنند ﴿او یخرجوک﴾ تبعیدت کنند تمام اینها را به عنوان مکر و دسیسه طرح میکنند دارند نقشه میکشند که یکی از این کارها را بکنند یا بازداشت یا اعدام یا تبعید این نقشهها را میکشند ﴿و یمکرون﴾ ولی ﴿و یمکر الله و الله خیر الماکرین ٭ و اذا تتلی علیهم آیاتنا﴾ آیات الاهی بر اینها خوانده بشود ﴿قالوا قد سمعنا﴾ میگوئید بله ما اینها را شنیذیم اما ﴿لونشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم میتوانیم مثل این حرف بزنیم اینها که آیات نشد که اینها که معجزات نشد که با اینکه رسول الله فرمود ما منازعهای نداریم میگوییم من یکنفر هستم درس نخواندهام این حرفها را زدم شما همهٴ درس خواندههایتان جمع بشوید یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید آنها متمردانه میگفتند بله ما هم بخواهیم مثل این میتوانیم بیاوریم اما خب بیاورید دیگر از آن طرف در یکی از این امور سه گانه مکر و دسیسه داشتند یا بازداشت یا اعدام یا تبعید حرفشان این بود که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ این اسطورههاست ولی در همین سورهٴ انفال آیهٴ 22 به بعد ملاحظه میفرمایید که خدا راز درونی اینها را روشن کرد فرمود ﴿ان شر الدواب عند الله﴾ بدترین جنبندهها پیش خدا ﴿الصم البکم الذین لا یعقلون﴾ اینها صماند اصماند کرند حرف حق در گوششان فرو نمیرود چون حرف در گوششان فرو نرفت از زبان ایشان هم حق بیرون نمیآید چون اصمند ابکماند چون صماند و بکماند چون کودکی که گنگ است کر است چون حرف زدن را از گوش یاد میگیرد فرمود آنها که گوش ندارند که خوب زبان هم ندارند از چه راه انسان از زبان او حق بجوشد چون حق در گوشش وارد میشود اگر کسی گوشِ بدهکارِ به حق نداشت زبان حقگو هم ندارد لذا ممکن نیست کسی ابکم باشد مگر اینکه اصم است فرمود صماند و بکماند و عاقل هم نیستند ﴿الصم البکم الذین لایعقلون ٭ و لو علم الله فیهم خیرا لأسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون﴾ اگر خیری صلاحی در اینها بود خدا حق را به گوش اینها میرساند اگر هم برساند نمیپذیرند اگر هم همهٴ آیات و معجزات را به آنها ارائه بدهد نمیپذیرند برای اینکه آنکه میپذیرد قلب است قلب هم که به طرف طبیعت است اگر شما کاسهای را به طرف زمین دهنش را به طرف زمین قرار بدهید هرچه باران که بیاید یک قطره که در کاسه نمیرود که قلبی که به طرف عالم طبیعت متوجه شد هرچه موعظه از بالا بیاید که چیزی در قلب نمینشیند که آنکه قلب است باید بگیرد که نمیگیرد و غیر قلب هم که کار انجام نمیدهد شما اگر یک درختی را کنار یک نهری تمام این شاخههایش را خم کنید در نهر این که سبز نمیشود که باید به پای این درخت شما آب بریزید و الا سرش را بکنید در نهر که این سبز نمیشود که اگر قلب نپذیرفت هر چه شما در چشم و گوشش، فرو نمیرود که بخواند گوش بدهد این باید در قلب بنشیند قلب هم که منکوس است اگر عدهای در قیامت سر به زیر محشور میشوند ﴿ولو تری اذ المجرمون ناکسوا رؤسهم﴾ مثل حیوانات سر به زیرند سرفراز نیستند برای اینکه سر به طرف طبیعت است تمام همّش این است که از طبیعت و از گل در بیاورد از زمین دربیاورد زمین را زینت بدهد و با دست خالی برود کار دیگری ندارد یک چنین آدمی ممکن نیست حق در جانش اثر کند ﴿ولو اسمعهم لتولوا و هم معرضون﴾ اگر سخن به اینجا رسید آنگاه مقام ثانی بحثِ آیهٴ سورهٴ رعد روشن میشود که فرمود آنها معجزه طلب میکنند حالا روشن شد که قرآن را یا بالالتزام معجزه نمیدانند مثل خیلی از سور یا بالصراحه معجزه نمیدانند مثل آیهٴ سورهٴ انفال که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ یا در مرحلهٴ سوم متمردانه میگویند که ﴿لن نومن حتی نؤتیٰ مثل ما أوتی رسل الله﴾ اگر این مراحل سه گانه گذشت آن وقت وارد و مقام ثانی بحث که شدیم معلوم میشود که خدا میفرماید ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که توضیح مقام ثانی به خواست خدا در جلسه بعد.
«و الحمد لله رب العالمین»
- بهانهگیری منکران وحی و پاسخ خداوند
- ضلالت و گمراهی
- هر که به درگاه خداوند تضرع و انابه کند هدایت میشود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿َیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ﴾
یکی از مباحث مهم این سوره مسئلهٴ نبوت بود که چند بار در زمینهٴ نبوت هم مستقیم هم به عنوان جواب شبهه خدای سبحان آیه مطرح میکند یکی از شبهات منکرین وحی و رسالت این است که میگویند چرا معجزه نمیآوری اینکه میگویند چرا معجزه نمیآوری نه برای آن است که حضرت معجزه نیاورده بود یا اگر معجزه بیاورد اینها میپذیرند این تمرد و سرکشی باعث میشود که اینها نسبت به وحی دهن کجی کنند هم این معجزهٴ فعلی را آیت و معجزه ندانند و هم هر معجزه و آیت دیگری هم که بیاید آن را رد کنند و بگویند ما تا خودمان بر خودمان نازل نشود نمیپذیریم یعنی همانطوری که تو مییابی ما هم بیابیم اگر برای تو فرشته میآید برای ما هم بیاید برای تو کتاب نازل شده برای ما هم کتاب نازل بشود اگر تو وحی میشنوی ما هم وحی بشنویم خدا تو را بفرستد که ما را هدایت کنی نمیپذیریم مستقیماً خود ما را دعوت کند تا به این جا رسیدند که تو از طرف خدا بیایی ما را به بهشت دعوت کنی نمیپذیریم خدا مستقیماً ما را دعوت کند یعنی مستقیماً برای ما نامه بدهد برای تو فرستاد برای ما هم بفرستد فرشته بر تو نازل شد بر ما هم نازل بشود وحی بر تو نازل شد بر ما هم نازل بشود این تمرد درونی تا به اینجا منتهی میشود آنگاه خدای سبحان میفرماید که ما هر معجزه و آیت برای اینها بیاوریم باز اینها ایمان نمیآورند زیرا اینها عادت کردند به سر سپردن بر برابر طبیعت و دنیا اینها بهانه است بنابراین این آیهٴ کریمه در دو مقام خلاصه میشود مقام اول بهانهگیری منکرین وحی است مقام دوم پاسخی که خدای سبحان میدهد مقام اول این است که ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفار میگویند چرا پیامبر معجزه نیاورد چرا یک اعجاز و آیتی بر پیامبر نازل نشد مقام دوم جواب است ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که مقداری هم دربارهٴ مقام اول دیروز بحث شد و هم درباره مقام دوم اما بحث مبسوطی که مربوط به هریک از این دو مقام است حالا ملاحظه میفرمایید که قرآن کریم سخنان منکرین وحی را به تعبیرات گوناگون ذکر میکند گاهی به صراحت میگویند آنچه تو آوردی معجزه نیست ما هم میتوانیم مثل این حرف بزنیم گاهی بالکنایه اعجاز قرآن را نفی میکنند میگویند چرا معجزه نمیآوری یعنی اینکه آوردی معجره نیست گاهی میگویند ما نمیپذیریم مگر اینکه همانطوری که وحی بر تو نازل شده تو کتاب میآوری بر ما هم نازل بشود ما هم کتاب بیاوریم این سه مقطع سه مرحله بری منکران است یا یک نفر این مراحل را دارد یا تقسم بندی شده بعضیها حرفشان آن بود بعضیها حرفشان دومی و بعضی حرفشان سومی در مرتبهٴ اول میگویند چرا معجزه و آیت نمیآوری یعنی آنچه که تو آوردی این معجزه نیست آن همین آیهٴ محل بحث است ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ چرا معجزهای بر تو نازل نشده آیهٴ هفت همین سوره هم که قبلاً بحث شد همین مفاد را دارد آیهٴ هفت همین سورهٴ رعد ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفار میگویند چرا معجزه بر او نازل نمیشود این مضمون در آیاتِ فراوان هست یعنی این مرحلهٴ اول، در بسیاری از سور این بحث هست که آنها میگویند چرا معجزهای بر تو نازل نمیشود در سورهٴ بقره آیهٴ 118 اینچنین آمده ﴿و قال الذین لایعلمون لولا یکلمنا الله او تاتینا آیةٌ﴾ این ﴿لولا یکلمنا الله﴾ نظیر همان مفاد مسئلهٴ سوم است که با ما خدا سخن بگوید که این خواهد آمد ﴿تاتینا آیةٌ﴾ اش مربوط به این مسأله است یک معجزهای بیاید که ما به رسالت تو اعتراف بکنیم این سخن نوع متمردان است در برابر انبیا نه تنها یک گروه یا در یک عصر در همین آیهٴ 118 سورهٴ بقره میفرماید ﴿کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم﴾ متمردان پیشین هم مثل اینها اعتراض میکردند میگفتند یک معجزهای بیاور سرّش این است که ﴿تشابهت قلوبهم﴾ طرز تفکرشان هم یکی است دلهای همه هم یکی است اگر پیشینیان ﴿و کالحجارة أو اشد قسوةً﴾ بود دلهای اینها هم همین است هم طرز تفکرشان یکسان است هم دلهای همه سنگین است ﴿تشابهت قلوبهم﴾ برای اینکه ﴿قد بینا الایات﴾ ما معجزات را به خوبی تبیین کردیم یکی دو تا معجزه نفرستادیم منتها ﴿لقوم یوقنون﴾ این در سورهٴ بقره، باز در سورهٴ انعام جامعترین سوره است از این نظر که شبهات منکرین وحی را بیش از هر سورهای مطرح میکند به تعبیر سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) اولا این است که این سوره را سورهٴ احتجاج بنامیم یعینی تقریباً چهل بار خدا در این سوره به رسولالله دستور احتجاج میدهد قل قل چهل بار کلمهٴ قل تقریباً تکرار شده و اینگونه از نامگذاریها تقریبا اعلام بالغلبه است آن هم نه در زمانِ معصوم آن سورههایی که در زیان معصوم و زمان معصوم در خود روایات آمده مثل «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» و امثال ذلک پیداست که نام خود سوره است اما این سوره ها که به نام سورهٴ فیل سورهٴ نساء سورهٴ عنکبوت سورهٴ انعام و امثال ذلک اینها اعلام بالغلبه است در زمان بعد از معصوم الان تفسیرهایی که مربوط به مرحوم سید رضی یا قبل از سید رضی یعنی ده قرن قبل هست اینچنین بالایش نوشته «فی تفسیر سورة التی یُذْکر فیها الانعام» سورهای که جریان انعام در آن سوره مطرح است «فی تفسیر سورة التی یذکر فیها البقره» سورهای که جریان بقره مطرح است نه نام سوره بقره و فیل و انعام باشد کم کم به عنوان تخفیف و علم بالغلبه شده سورهٴ انعام که ایشان میفرمودند اگر ما این سوره را سورهٴ احتجاج بنامیم اولاست که تقریباً چهل برهان در این سوره هست همهٴ شبهات راجع به وحی و نبوت قسمت مهمش را اینجا مطرح کردند در همین سورهٴ انعام آیهٴ چهار این است که ﴿و ما تأتیهم من آیهٴ من آیات ربهم الا کانوا عنها معرضین﴾ هر معجزهای بیاوری اینها رو برمیگردانند آیهٴ هفت به بعدش این است که ﴿ولو نزلنا علیک کتابا فی قرطاس فلمسوه بأیدیهم لقال الذین کفروا ان هذا الا سحر مبین﴾ اگر یک کتابی در یک کاغذی این کتابها که بر قلب تو نازل میشود تو میگویی وحی بر من اینچنین نازل شده آنها میگویند ـ معاذ الله ـ تو افترا بستی کتاب بیاور اگر هم یک کتابی با کاغذ حساب شده که اینها بتوانند دست به آن بزنند لمس کنند یک چنین چیزی هم ما بفرستیم باز هم اینها میگویند این سحر است آنگاه پیشنهاد میدهند که چرا ملک نازل نشده ﴿و قالوا لولا انزل علیه ملک﴾ باز میفرماید اگر ما ملک هم نازل بکنیم اینها ایمان نمیآورند لکن ملک اگر نازل بشود دیگر خدای سبحان مهلت نخواهد داد.1
سؤال ...
جواب: این به عنوان آخرین حجت است دیگر به عنوان آخرین حجت ذکر میکند در همین سورهٴ انعام آیهٴ 24 به بعد میفرماید ﴿و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم أکنةً ان یفقهوه و فی آذانهم وقرا﴾ ذیل آیه این است که ﴿و ان یروا کل آیة لا یؤمنوا بها﴾ هر معجزهای هم که بیاوریم ایمان نمیآورند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک﴾ به عنوان جدال و به عنوان درگیری پیش تو میآیند نه به عنوان بحث در همین سورهٴ انعام دارد آنها که میآیند به درس تو به بحث تو به آنها سلام بکن ﴿وَ اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ این ادب مجلس درس رسولِ خدا این بود فرمود آن صحابه آن افراد که میآیند به عنوان درس و بحث ﴿و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ آنها که جزء اوساط از شرکت کنندگان درساند سلام را از تو تحویل میگیرند آنها که جزء اوحدی از شرکت کنندگاناند سلام را از ما دریافت میکنند سلام ما را به آنها برسان این ادب مجلس درس حضرت است که در همین سورهٴ انعام آمده ﴿و اذا جاءک الذین یومنون بآیاتنا فقل سلام علیکم﴾ اما گروهی دیگر که برای مناظره و برای درگیری میآیند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک﴾ برای جدال میآیند نه برای بحث نه برای اینکه برهان گوش بدهند یا اشکال مطرح کنند فقط برای اینکه نپذیرند برای مجادله میآیند ﴿حتی اذا جاءوک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ کفارشان میگویند این که تو آوردی معجزه نیست این اسطوره و افسانهٴ پیشینیان است همانطوری که در بعضی از امم سخن از رستم و اسفندیار هست تو هم جریان نوح و ابراهیم را مطرح کردی برای ما ـ معاذ الله ـ افسانه است ﴿ان هذا إلاّ أساطیر الاولین﴾ این قرآن را معجزه ندانستن و اسطوره پنداشتن و به دنبال معجزه دیگر گشتن است در همین سورهٴ انعام آیات 108 به بعد ملاحظه میفرمایید فرمود ﴿و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدوا بغیر علم﴾ هرگز به مقدسات کسی فحش نگویید ولو بت بتِپرست باشد زیرا آنها هم برمیگردند به معبود شما بد میگویند و این کار کارِ صحیحی نیست سبّ نکنید فحش ندهید سبّ غیر از لعن است دشنام ندهید به معبودهای کسانیکه غیر خدا را عبادت میکنند ﴿و لا تسبّوا الذین﴾ یعنی معبود هایی که ﴿یدعون﴾ این بت پرستها ﴿من دون الله﴾ چرا چون شما اگر معبودهای آنها را سب کردید آنها هم معبود شما را سب میکنند ﴿فیسبّوا الله عدوا بغیر علم﴾ فرمود کارتان سب و بدگویی نباشد راه برهان را طی کنید و این هم فرمود اختصاصی به بت پرستها ندارد هر گروهی طرز تفکر آنها پیش آنها محترم است ﴿کذلک زینا لکل أمة عملهم﴾ اینطور نیست که مخصوص بت پرستها باشد که بتپرستها بتشان را دوست دارند که اگر به بت آنها بد گفتید آنها هم به معبودتان اهانت میکنند اینچنین نیست نظام بر آن است که هر امتی معبود خود را و طرز تفکر خود را دوست دارد شما با برهان مسئله را حل کنید ﴿کذلک زینا لکل امة عملهم﴾ البته بازگشت همه در روز حساب به خداست
سؤال ...
جواب: این همانطوری که اوایل امر زینت را ﴿زین للناس حب الشهوات﴾ هست بعد میفرماید ﴿زین لهم الشیطان سوء اعمالهم﴾ همهٴ اینها را به عنوان مجاری کار و مع الواسطه به خدای سبحان نسبت میدهند اینها ماموران قهر خدای سبحان اند
سؤال ...
جواب: بله دیگر خلاصه انسان از راه برهان باید با دیگری سخن بگوید بدگویی خب آنها هم برمیگردند بد میگویند دیگر بدگویی آسان است.
سؤال ...
جواب: چون در بحثهای شیطان تقریباً پارسال آنجا گذشت که شیطان نظیر کلب معلَّم است اینطور نیست که در نظام بتواند مستقل کاری انجام بدهد این مثل سگ تربیت شدهٴ دستگاه الاهی است هرکس را بخواهد بگیرد به اذن خدا میگیرد اینطور نیست که شیطان در برابر کار خدا دستگاه مستقل داشته باشد لذا فرمود ماییم که شیطان را بر کفار مسلط میکنیم چندین بار عقل فرستادیم نقل فرستادیم وحی و کتاب فرستادیم صبر کردیم آنها همه را پشت سر گذاشتند ﴿ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾ این سگ تربیت شده را به موقع اقرا میکنند تا به جا بگیرد و بر هر کسی هم این شیطان اقرا نمیشود شیطان برای متوسطین در حد وسوسه تلاش میکند این هم یک نعمتی است وسوسه است که انسان در جهاد اکبر پیروز میشود و الا وسوسه نباشد که جهاد اکبری نیست برای آنها که همهٴ رحمتهای الاهی را پشت سر گذاشتند از آن به بعد است که در تحت ولایت شیطاناند ﴿انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون﴾ از آن به بعد شیطان را خدا بر اینها مسلط میکند.
سؤال ...
جواب: بله اغوا را در حد وسوسه نسبت داد لذا در سورهٴ ابراهیم میفرماید که قیامت کبرا که شد شیطان میگوید ﴿فلا تلومونی و لوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخیّ﴾ من هیچ سلطنتی بر شما نداشتم ﴿الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم﴾ من فقط یک نامهٴ دعوت نوشتم دیگر بله دعوت کردن مجاز است وسوسه کردن مجاز است و وسوسه رحمت است اگر وسوسه نباشد و انسان نجنگد با هوس مبارزه نکند که دیگر سخن از جهاد اکبر نیست سخن از تهذیب نفس نیست حالا منظور اینها که آیت و معجزه طلب میکردند [را] ملاحظه بفرمایید
سؤال ...
جواب: سب غیر از لعن است
سؤال ...
جواب: یک وقت است که انسان معبود را طرز تفکر را مثلاً اگر یک کسی حرفی علیه مارکسیست دارد باید برهان اقامه کند اگر بخواهد بد بگوید به رهبر یک مارکسیست او هم ـ معاذ الله ـ بر میگردد بد میگوید بدگویی فرمود کار خوبی نیست آنها شروع کردند شما جواب بدهید یک مسئله است اما شما بخواهید ابتدائاً به معبودهای آنها بد بگویید آنها هم برمیگردند بد میگویند دیگر.
سؤال ...
جواب: این در فقه مشخص شده که سب یعنی دشنام لعن یعنی؟
سؤال ...
جواب: حالا آن بحث وسوسه مبسوطاً گذشت گمراه نمیکند برای اینکه وسوسه یک دعوتی است از یک طرف خاطرات الهامی هست دعوت انبیا هست دعوت عقل هم هست از آن طرف یک وسوسهای است شیطان، اگر وسوسه نباشد که مسئلهٴ تهذیب و نفس جهاد اکبر معنا ندارد که
سؤال ...
جواب: خوب انسان باید مواظب خودش باشد دیگر
سؤال ...
جواب: آن از بحث فعلی فعلاً دور است
سؤال ...
جواب: نه جهنم هم آیت الاهی است رحمت است آن رحمت وسیع.
سؤال ...
جواب: نه آن به آن معنای وسیع جهنم هم جزء رحمت است لذا نعمتهای خدا را که در سورهٴ الرحمن میشمارد همانطوری که نعمتهای بهشت را میشمارد و اقرار میگیرد میفرماید ﴿فبای آلاء ربکما تکذبان﴾ سخن از جهنم و سخن از ﴿یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتظران فبأی آلاء ربکما تکذبان﴾ در آن دید کلی چیزی در جهان نیست که رحمت نباشد آن رحمت است که به بیان امام سجاد(سلام الله علیه) در صحیفه فرمود «و أنت الذی تسعیٰ رحمته امام غضبه» رحمت خدایی که «وسعت کل شیء» آن رحمت نقشه کشیده یک جا را جهنم کرد یک جا را بهشت کرد و امثال ذلک جهنم در کل نظام رحمت است اگر جهنم نباشد خیلیها «خوفا من النار» عبادت میکنند و سعادتمند شدن خیلیها به برکت خلقت جهنم است
سؤال ...
جواب: آنها از بحث فعلی ما امروز بیرون است ملاحظه بفرمایید ﴿و اقسموا بالله جهد ایمانهم﴾ اینها با سوگند های فراوانی قسم یاد کردند که ﴿لئن جاءتهم آیة لیؤمننّ بها﴾ اگر یک معجزهای بیاید ایمان میآورند گویا این قرآن را معجزه نمیدانند گذشته از آن معجزاتی که از نزدیک نظیر جذع آن استن حنانه و مانند آن که منبر برای حضرت درست کردند آن ستون ناله کرد همهٴ اینگونه از معجزات را دیده بودند مثل اینها اصلاً معجزه را نمیدانستند و قسمت مهم قرآن کریم که تحدی کرده این را اصلاً معجزه نمیدانند ﴿لَیُؤمننّ بها قل انما الایات عند الله﴾ از پبامبر معجزه میخواهید پیامبر مأمور خداست اعجاز پیش خداست هر وقت خدا دستور داد به اذن خدا معجزه میآورد اما شما بهانه میگیرید نه اعجاز طلب کنید فرمود ﴿و ما یشعرکم انه اذا جاءت لا یؤمنون﴾ مؤمنین بدانید که این کفار بهانه میگیرند برای اینکه ما چندین معجزه آوردیم قبول نکردند و اگر اعجاز بیاوریم اینچنین نیست که اینها بپذیرند که اینها نمیپذیرند نشانهاش این است که آیهٴ بعدش یک آیهٴ بعدش ﴿و لو اننا نزلنا الیهم الملائکة و کلمهم الموتیٰ و حشرنا علیهم کل شیء قبلا ما کانوا لیؤمنوا﴾ هر پیشنهادی هم که اینها میدهند اگر این پیشنهادها را ما عملی کنیم باز ایمان نمیآورند میگویند ملائکه نازل بشود اگر هم فرشتگان نازل بشوند آنها ببینند ایمان نمیآوردند میگویند مردههای ما را زنده کنید اگر مردههایشان را احیا کنیم با اینها گفتگو کنند باز ایمان نمیآورند و اگر بسیاری از مردهها مقابل اینها محشور بشوند باز ایمان نمیآورند پیداست که دل به طبیعت سپرده شده و مرده است دنبال بهانه میگردند ﴿ما کانوا لیومنوا الا ان یشاء الله ولکن اکثرهم یجهلون ٭ و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا﴾ در همین سورهٴ انعام آن مرحلهٴ سوم هم مطرح است یعنی گفتند ما هرگز ایمان نمیآوریم مگر اینکه برخودِ ما نازل بشود آیه 124 همین سورهٴ انعام، فرمود ﴿و اذا جائتهم آیة﴾ اگر هم یک معجزهای بیاید ﴿قالوا لن نؤمن حتی نؤتیٰ مثل ما اُوتی رسل الله﴾ اینطور نیست که شما یک معجزهای بیاورید ما اطاعت کنیم همانطوری که بر شما نازل میشود بر ما هم نازل بشود اگر وحی بر تو نازل میشود بر ما نازل بشود تا ما بپذیریم صِرف اینکه تو معجزه بیاوری ما تسلیم بشویم اینچنین نیست ﴿لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله﴾ در آن آیات همین سورهٴ انعام که خوانده شد که ﴿و اقسموا بالله جهد ایمانهم﴾ که اگر یک آیهای بیاید ﴿لیؤمنن بها﴾ ملاحظه فرمودید حرفشان این بود که اگر یک معجزهای بیاورید ما حتماً میپذیریم الان میگویند تو معجزه بیاوری ما نمیپذیریم مگر اینکه بر خود ما نازل بشود یعنی رسیدند به مرحلهٴ سوم اول قرآن را معجزه نمیدانستند میگفتند اسطوره است میگفتند یک معجزهٴ دیگر بیاور در آیات سورهٴ انعام هم آمد که ما اگر هر معجزهای هم بیاوریم اینها تسلیم نمیشوند آنها گفتند یک معجزهای بیاوری ما تسلیم میشویم قرآن کریم فرمود سوابق فراوانی دارند تسلسم نمیشوند در این آیه 124 سورهٴ انعام گفتند که اگر معجزه بیاوری برای ما حجت نیست مگر اینکه خودِ ما معجزه را دریافت کنیم یعنی همانطوری که بر تو نازل میشود بر ما هم نازل بشود
سؤال ...
جواب: نه اینکه رسولِ خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اخبار غیب میفرمود سخن از خدا و قیامت و بهشت و جهنم و احکام و اینها از حضرت سؤال میکردند اینها را که میگوید میفرمود که فرشته بر ما نازل میشود فرشته بر من نازل شده این دستورات را داده ما اطاعت کنیم آنها میگویند که نه ما به گفته تو ایمان نمیآوریم فرشته بر خود ما نازل بشود ما اطاعت کنیم این معنا هم در سورهٴ انبیا آمده هم اجمالش در سورهٴ مدثر آمده در سورهٴ مدثر اینچنین است آیهٴ 52 سورهٴ مدثر میفرماید ﴿بل یرید کل امرء منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ اینها تک تکشان میخواهند یک کتاب برایشان نازل بشود ما این کتاب عمومی را فرستادیم ﴿وَ ما ارسلناک کافّةً للناس﴾ و گفتیم ﴿هذا بیان للناس﴾ این قرآن دعوت عمومی است اینها میگویند ما به دعوت عمومی شرکت نمیکنیم باید برای تکتک ما دعوتنامهٴ خصوصی بیاید یعنی همانطوریکه تو دریافت میکنی ما هم دریافت بکنیم برتو نازل میشود بر ما هم نازل بشود ﴿بل یرید کل امرءٍ منهم ان یؤتی صحفا منشرة﴾ کتابهای باز و منشور اگر بر پیامبر نازل بشود آنها نمیپذیرند باید بر تک تک اینها نامه نازل بشود بر تک تک اینها وحی نازل بشود تا بپذیرند.
سؤال ...
جواب: بله آن مؤمنین میپذیرفتند آن متمردین زمان موسیٰ و عیسیٰ و ابراهیم(علیهم السلام) مثلِ متمردین زمان خاتم(علیه السلام) که ﴿تشابهت قلوبهم﴾ طرز تفکرشان این است که یا آنچه را که انبیا آوردند معجزه نمیدانستند یا میگفتند اگر معجزه است ما هم بر خودمان نازل شود تا بپذیریم ما طبق دعوت تو نمیآییم ﴿بل یرید کل امریءٍ منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ بازترش در همین سورهٴ انعام است که گفتند ﴿لن نومن حتی نوتیٰ مثل ما أوتی رسل الله﴾ برتو نازل شده بر ما هم نازل بشود تا ما بپذیریم و وحی را از نزدیک درک کنیم و به او ایمان بیاوریم و در بعضی از آیات هست که آنچه را که تو به عنوان قرآن عرضه میکنی و آیت الاهی میشماری اسطوره است ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم مثل این میتوانیم بیاوریم اینکه معجزه نیست یک معجزهٴ دیگر بیاور ما هم اگر بخواهیم مثل این میتوانیم بیاوریم که این مربوط به مقطع دوم از این امور سهگانه بود چون یک قسمت بالالتزام میگفتند قرآن معجزه نیست یک مقدار بالصراحه میگفتند قرآن معجزه نیست و آن این آیه است که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ یک سلسله قصص و اسطوره ها را جمع کردی برای ما میخوانی ما هم میتوانیم مثل این بخوانیم قسمت سوم این است که میگویند ما تا خودمان وحی را نیابیم ایمان نمیآوریم این هم در سورهٴ انعام آمده که ﴿لن نومن حتی مثل ما توتی رسل الله﴾ هم در سورهٴ مدثر آمده که ﴿بل یرید کل امرءٍ منهم ان یوتی صحفا منشره﴾ .
سؤال ...
جواب: بله آن معجزات پیشنهادی است که میگفتند یا این کوهها را کنارتر ببر اینجا را دشتِ وسیع بکن یا این سرزمین خشک و سوزان را به صورت چشمهزار دربیاور یا اینکه ﴿او یکون لک بیت من زخرف﴾ باشد یا فرشته تو را تأیید کند یا لک ذهب و فضه باشد یا مالدار فراوان باشی یا درختها و باغهای فراوان داشته باشی یا این کوههای مکه را کنار ببری یا این دشت مکه را پر آب بکنی اینگونه از معجزات را پیشنهاد میدادند.
سؤال ...
جواب: نه اصل اعجاز را میپذیرفتند جریان موسیٰ و عیسیٰ را میپذیرفتند میگفتند تو هم بیا عصای اژدها کن تو هم ﴿فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا﴾ کن
سؤال ...
جواب: بله این مربوط به آن مرحلهٴ سوم است انسان وقتی که به جایی رسید که ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ هر آیهای هم که خدای سبحان به وسیلهٴ انبیا به آنها ارائه بدهد ایمان نمیآورند.
سؤال ...
جواب: بله دیگر
سؤال ...
جواب: بله؟
سؤال ...
جواب: آن هم مرحلهٴ سوم است منتها آنجا گفتند که ﴿الملائکة أوْ نری ربنا﴾ این را درسورهٴ فرقان فرمود که خدای سبحان که دیدنی نیست نه دنیا نه آخرت اما ملائکه را یک روزی میبینید ﴿یوم یرون الملائکة لا بشریٰ یومئذ للمجرمین و یقولون حجرا محجورا﴾ یک روزی میرسد که ملائکه را ببینید در این مقطع سوم آنها حرفشان این بود که بر خودِ ما نازل بشود حالا ملاحظه میفرمایید که قرآن کریم همهٴ سخنان اینها را در آن امر اول که بهانهگیری اینها بود در سه مرحله ذکر میکند بعد میفرماید اینها به دنبال بهانهاند هدایت و ضلالت با معجزه نیست معجزه زمینه را فراهم میکند آن انسان است که باید در برابر معجزه بیندیشد و تمکین کند و سرکشی نکند نشانهاش آن است که بسیاری از آیات و معجزات را به دلخواهِ اینها به پیشنهادِ اینها ما فرستادیم آنها در برابرش ایستادند جریان ناقهٴ صالح اینطور است گفتند یک چنین ناقهای با این خصوصیاتی بیاور ما ایمان میآوریم آورد نه تنها ایمان نیاوردند ﴿فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسوّیٰها ٭ و لا یخاف عقبٰها﴾ پس این هم شده اینطور نیست که انسان اگر به طرف فساد برود خودش را بتواند کنترل بکند رفت رفت این است که حضرت داد میکشد ﴿فاین تذهبون﴾ کجا میروید؟ انسان به جایی میرسد که هر معجزهای را با اینکه آیهٴ بیّنه حق است ببیند ایمان نمیآورد فرمود ﴿ولئن أتیت الذین اوتوا الکتاب بکل آیةٍ ماتبعوا قبلتک﴾ که اینها مقام ثانی بحث است که معجزه زمینه فراهم میکند نه عاملِ تحقق ایمان باشد انسان باید در برابر او یک عقل و انصافی داشته باشد و بنشیند و سرکشی نکند فرمود تو هر معجزهای بیاوری اینطور نیست که اینها که دلباختگان به دنیا تمکین بکنند که ﴿ولئن أتیت الذین اوتوا الکتاب بکل آیة ماتبعوا قبلتک﴾ مگر اینچنین نیست که جریان ناقهٴ صالح را برای اینها نمیخوانی؟ اینها پیشنهاد دادند که یک چنین ناقهای با این خصوصیت بیاید خب آمد دیگر ایمان آوردند یا ﴿فنادوا صاحبهم فتعاطی فعقر﴾ صاحب ایشان را کسی را اقراء کردند و گفتند تو این را پی کن و این هم پی کرد این شده معجزه پیشنهادیِ اینها، اگر دل در اثر تیرگی و تاریکی به جایی رسید که ﴿سواء علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون﴾ این دل هر معجزهای را ببیند ایمان نمیآورد وارد مقام ثانی بحث میشویم یعنی بعد از اینکه حجت را خدای سبحان تمام کرده فرمود این جریان را ببین چندین معجزه را که تو آوردی نپذیرفتند چندین معجزه که انبیای پیشین آوردند نپذیرفتند حالا وارد مقام ثانی بحث میشویم که هدایت و ضلالت تنها به استناد اعجاز نیست اعجاز یک زمینه ساز است منتها یک تأمل و اندیشیدن و در خود فرو رفتن و خدا را شناختن و امثال ذلک لازم دارد در سورهٴ انفال آیهٴ سی به بعد میفرماید زمینهٴ بحثِ مقام ثانی را فراهم میکند که بیارتباط با مقام اول بحث نیست آیهٴ سی به بعد سورهٴ انفال میفرماید ﴿و اذ یمکر بک الذین کفروا﴾ کفار در نقشهاند که صدای تو را خفه کنند اگر یک وقتی پیشنهاد معجزه میدهند بهانه است تلاششان این است که صدای تو را خفه کنند ﴿و اذ یمکر بک الذین کفروا﴾ مکر و دسیسهٴ کفار دربارهٴ تو این است که ﴿لیثبتوک﴾ یا حبست کنند همانجا بازداشتت کنند ﴿او یقتلوک﴾ شهیدت کنند ﴿او یخرجوک﴾ تبعیدت کنند تمام اینها را به عنوان مکر و دسیسه طرح میکنند دارند نقشه میکشند که یکی از این کارها را بکنند یا بازداشت یا اعدام یا تبعید این نقشهها را میکشند ﴿و یمکرون﴾ ولی ﴿و یمکر الله و الله خیر الماکرین ٭ و اذا تتلی علیهم آیاتنا﴾ آیات الاهی بر اینها خوانده بشود ﴿قالوا قد سمعنا﴾ میگوئید بله ما اینها را شنیذیم اما ﴿لونشاء لقلنا مثل هذا﴾ ما هم میتوانیم مثل این حرف بزنیم اینها که آیات نشد که اینها که معجزات نشد که با اینکه رسول الله فرمود ما منازعهای نداریم میگوییم من یکنفر هستم درس نخواندهام این حرفها را زدم شما همهٴ درس خواندههایتان جمع بشوید یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید آنها متمردانه میگفتند بله ما هم بخواهیم مثل این میتوانیم بیاوریم اما خب بیاورید دیگر از آن طرف در یکی از این امور سه گانه مکر و دسیسه داشتند یا بازداشت یا اعدام یا تبعید حرفشان این بود که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ این اسطورههاست ولی در همین سورهٴ انفال آیهٴ 22 به بعد ملاحظه میفرمایید که خدا راز درونی اینها را روشن کرد فرمود ﴿ان شر الدواب عند الله﴾ بدترین جنبندهها پیش خدا ﴿الصم البکم الذین لا یعقلون﴾ اینها صماند اصماند کرند حرف حق در گوششان فرو نمیرود چون حرف در گوششان فرو نرفت از زبان ایشان هم حق بیرون نمیآید چون اصمند ابکماند چون صماند و بکماند چون کودکی که گنگ است کر است چون حرف زدن را از گوش یاد میگیرد فرمود آنها که گوش ندارند که خوب زبان هم ندارند از چه راه انسان از زبان او حق بجوشد چون حق در گوشش وارد میشود اگر کسی گوشِ بدهکارِ به حق نداشت زبان حقگو هم ندارد لذا ممکن نیست کسی ابکم باشد مگر اینکه اصم است فرمود صماند و بکماند و عاقل هم نیستند ﴿الصم البکم الذین لایعقلون ٭ و لو علم الله فیهم خیرا لأسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون﴾ اگر خیری صلاحی در اینها بود خدا حق را به گوش اینها میرساند اگر هم برساند نمیپذیرند اگر هم همهٴ آیات و معجزات را به آنها ارائه بدهد نمیپذیرند برای اینکه آنکه میپذیرد قلب است قلب هم که به طرف طبیعت است اگر شما کاسهای را به طرف زمین دهنش را به طرف زمین قرار بدهید هرچه باران که بیاید یک قطره که در کاسه نمیرود که قلبی که به طرف عالم طبیعت متوجه شد هرچه موعظه از بالا بیاید که چیزی در قلب نمینشیند که آنکه قلب است باید بگیرد که نمیگیرد و غیر قلب هم که کار انجام نمیدهد شما اگر یک درختی را کنار یک نهری تمام این شاخههایش را خم کنید در نهر این که سبز نمیشود که باید به پای این درخت شما آب بریزید و الا سرش را بکنید در نهر که این سبز نمیشود که اگر قلب نپذیرفت هر چه شما در چشم و گوشش، فرو نمیرود که بخواند گوش بدهد این باید در قلب بنشیند قلب هم که منکوس است اگر عدهای در قیامت سر به زیر محشور میشوند ﴿ولو تری اذ المجرمون ناکسوا رؤسهم﴾ مثل حیوانات سر به زیرند سرفراز نیستند برای اینکه سر به طرف طبیعت است تمام همّش این است که از طبیعت و از گل در بیاورد از زمین دربیاورد زمین را زینت بدهد و با دست خالی برود کار دیگری ندارد یک چنین آدمی ممکن نیست حق در جانش اثر کند ﴿ولو اسمعهم لتولوا و هم معرضون﴾ اگر سخن به اینجا رسید آنگاه مقام ثانی بحثِ آیهٴ سورهٴ رعد روشن میشود که فرمود آنها معجزه طلب میکنند حالا روشن شد که قرآن را یا بالالتزام معجزه نمیدانند مثل خیلی از سور یا بالصراحه معجزه نمیدانند مثل آیهٴ سورهٴ انفال که ﴿لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین﴾ یا در مرحلهٴ سوم متمردانه میگویند که ﴿لن نومن حتی نؤتیٰ مثل ما أوتی رسل الله﴾ اگر این مراحل سه گانه گذشت آن وقت وارد و مقام ثانی بحث که شدیم معلوم میشود که خدا میفرماید ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ که توضیح مقام ثانی به خواست خدا در جلسه بعد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است