- 762
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 26 تا 29 سوره رعد
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 26 تا 29 سوره رعد
- ضلالت و گمراهی
- هدایت و رشد
- اراده الهی و انسانی در هدایت
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿اللَّهُ یُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إلاّ مَتَاعٌ ٭ وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾
همانطوری که ملاحظه فرمودید قرآن کریم معارف و علوم را که طرح که میکند به همان برهان فطری اکتفا نمیکند بلکه اوّلاً مطلب را با براهین عقلی حلّ میکند در مرحلهٴ دوّم برای اینکه دست همگان به آن معارف برسد آن معارف برهانی شده را در قالب مَثَل تبیین میکند تا آنها که اهل برهانند با این تمثیل مطلب را تأیید کنند و آنها که اهل برهان نیستند با این تمثیل مطلب را درک کنند بعد از اینکه آن مطلب را با تمثیل تأیید فرمود راه اعتقاد و ایمان به آن مطالب و معارف را هم بیان میکند و خطر بیایمانی را هم گوشزد میکند و منشأ بیایمانی را هم تحلیل میکند و راه علاجش را بیان میکند که در نتیجه قرآن میشود نور و هدایت نتها یک کتاب علمی نیست یک مسئله را با برهان حلّ کند و بس در این معارف ملاحظه فرمودید اصول کلّی دین را با برهان اثبات فرمود شبهات منکران را نقل فرمود و آنچه که درخور این سوره بود حلّ کرد بعد همهٴ آن معارف را به صورت یک مَثَل تبیین کرد که همگان بهتر بفهمند آنگاه عامل ایمان آوردن یک عدّه یا عدم ایمان عدهٴ دیگر را که حُبّ دنیا است آن را هم ذکر فرمود و خطر مسئلهٴ حب دنیا را هم گوشزد کرد دوباره رفتند به سراغ مسئلهٴ نبوّت در پایان آیهٴ محل بحث فرمود اینها ﴿و فرحوا بالحیوٰة الدنیا﴾ که منشاء بیایمانی دنیا زدگی است و ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الاخرة الاّ متاع﴾ دنیا را در برابر آخرت شما بخواهید بسنجید جز یک مطاع کم چیز دیگر به حساب نمیآید در تفاسیر اهل سنّت هست شاید در جوامع روایی ما هم اگر عین این لفظ نباشد این مضمون باشد که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید اگر کسی انگشتش را در دریا بگذارد چقدر از دریا استفاده میکند یک نمی به دست او میرسد این نم در برابر دریا همانند دنیا در برابر آخرت است لذا فرمود ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الاخرة﴾ یعنی دنیا در جنب آخرت جز یک متاع زود گذر چیز دیگری نیست پس اصلش به عنوان آزمایش است و ثانیاً این دنیا هم کم است هم گذرا لذا فرمود ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الآخرة﴾ یعنی دنیا در جنب آخرت جز متاع و تمتع و بهرهبرداری زود گذر چیز دیگر نیست آنگاه به مسئلهٴ اصلی میپردازند و آن شبههٴ منکران وحی و رسالت است ﴿و یقول الذین کفروا لولا أنزل علیه آیهٴ من ربه﴾ در این سوره چند جا سخن از رسالت است و چند جا سخن از شبهات منکرین وحی و رسالت است و چند جا سخن از پیشنهاد اعجاز است بعضی از قسمتها قبلاً گذشت بحث شد در همین سورهٴ رعد آیهٴ هفتم که بحثش گذشت مبسوطاً ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیهٴ من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد﴾ باز بعداً هم در همین سورهٴ رعد خواهد آمد که آیهٴ 38 همین سورهٴ رعد ﴿و ما کان لرسول ان یأتی بآیهٴ الا باذن الله و لکل اجل کتاب﴾ باز در پایان همین سورهٴ رعد آمده که ﴿و یقول الذین کفروا لست مرسلاً﴾ سخن آنها این است که تو پیامبر نیستی منکرین گاهی میگفتند انسان نمیتواند حامل وحی و رسالت باشد فرشته است که میتواند رسول باشد این در سورهٴ انعام و دیگر سُور مطرح است گاهی پیشنهاد معجزه میدادند میگفتند فلان معجزه را برای ما حاضر کن و مانند آن دربارهٴ این طرح اعجاز گاهی به خود پیامبر میگفتند برای ما آیتی بیاور گاهی میگفتند اگر او پیامبر هست چرا خدا او را با معجزه تأیید نمیکند گاهی میگفتند ﴿فلیأتنا بآیةٍ کما ارسل الاولون﴾ یعنی این شخص که داعیهٴ نبوّت دارد یک معجزهای همانند معجزات انبیای پیشین برای ما بیاورد که فعل را به پیامبر نسبت میدادند میگفنتد ﴿فلیأتنا﴾ یعنی این پیامبر ﴿بآیة کما ارسل الاولون﴾ همانطوری که انبیای پیشین با معجزات آمدند نظیر عصای موسیٰ و مانند آن این پیامبر هم مانند آنها معجزات بیاورد گاهی فعل را به خدای سبحان نسبت میدادند میگفتند اگر این شخص پیامبر است چرا از طرف خدای سبحان برای او آیت یا آیاتی نازل نمیشود ﴿لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ نمیگفتند تو بیاور میگفتند چرا بر تو نازل نمیشود یک سلسله جوابهای مشترک دارد این پیشنهادها و یک سلسله جوابهای خاص آنجا که به خود پیامبر پیشنهاد میدهند که تو معجزه بیاور خدا یا مستقیماً به پیامبر میفرماید یا به پیامبر میفرماید تو در جواب آنها بگو که من آن قدرت را از پیش خود ندارم که هر لحظه شما یک پیشنهاد بدهید من در عالم اثر کنم پیشنهاد دادید من این کوهها را کنار ببرم پیشنهاد دارید من این دشت را پر از چشمه کنم پیشنهاد دارید مرده ها را زنده کنم هر روز یک پیشنهاد میدهید من هم به خواستهٴ شما در نظام اثر کنم من عبدی از عباد خدای سبحان هستم که به اذن او کار میکنم این یک جواب این جواب را گاهی خدا به پیامبر میفرماید تو به اینها بگو گاهی مستقیماً خدای سبحان به پیامبر میفرماید که ﴿إنّما انت منذر لکل قوم هاد﴾ تو کارت انذار است تو کارت این نیست که هر روز آنها پیشنهاد جدید بدهند تو هم در نظام اثر بگذاری گاهی میفرماید به اینکه اینها بهانه میگیرند اگر معجزه میخواهند این کتاب الله معجزه است ما که تعدّی کردیم گفتیم این کتاب الله معجزه است یک انسان درس نخوانده کتابی اینچنین آورد شما همه درس خواندههای عالم را جمع کنید یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید این که معجزه است مگر معجزه آن نیست که توانفرسا باشد در حدّ طبیعت و عادت این کتاب را یک اُمّی آورد شما همهٴ دانشمندان جنّ و انس را به مظاهره و کمک فرا بخوانید و یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعضٍ ظهیرا﴾ این تحدّی هم اکنون هم هست نه تنها تحدّی به اصل قرآن کرد ﴿فلیاتوا بحدیث مثله﴾ و نه تنها تحدّی به ده سوره کرد ﴿فأتوا بعشر سور مثله مفتریات﴾ بلکه در مرحلهٴ سوّم به نازلترین تحدّی اکتفا کرد فرمود ﴿فاتوا بسورة من مثله﴾ اگر کتابی مثل قرآن اگر ده سوره مثل سور قرآن مقدورتان نیست لااقل یک سوره مانند سور قرآن بیاورید و همهٴ جن و انس را هم جمع کنید این میشود معجزه اینها چون قرآن کریم را سبک شمردند به حساب معجزه نیاوردند گفتند یک معجزهٴ دیگری بر ایمان بیاور مثل اینکه عصا را اژدها بکن و مانند آن با اینکه اینگونه از معجزات هم فراوان بود آنطوری که در نهج البلاغه در خطبهٴ قاصعه ملاحظه میفرمایید که مفصلترین خطبهٴ نهج است آنجا حضرت امیر(سلام الله علیه) میفرماید اینها پیشنهاد دادند این درخت را از جا بکن به حضور خودت بیاور ما ایمان میآوریم حضرت میفرماید که به دستور رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این درخت از جا با ریشه کنده شد آمد شاخههای آنها روی دو دوش ما قرار گرفت و اینها ایمان نیاوردند اینها گفنتد به اینکه این درخت را دو نیم بکن یک نیم از درخت اینجا بماند نیم دیگر به جای اوّل برگردد ما ایمان میآوریم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این کار را کرد باز اینها ایمان نیاوردند بار سوم پیشنهاد دادند که این نیم دوم به نیم اوّل ملحق بشود کما کان بجای اوّلیاش برگردد حضرت میفرماید من شاهد بودم که پیامبر این کار را هم کرد آنها ایمان نیاوردند این سه تا معجزه را در خطبهٴ قاصعه نهج البلاغه حضرت امیر میفرماید من شاهد بودم اینها معجزات اینچنینی فراوان میدیدند منتها منشأ ایمان نیاوردن را این آیه مطرح میکند این آیه میفرماید معجزه اتمام حجّت است نه عامل ایمان معجزه ﴿لیهلک من هلک عن بینةٍ و یحییٰ من حیّ عن بینةٍ﴾ است معجزه که باعث نمیشود کسی ایمان بیاورد معجزه زمینه را فراهم میکند ایمان آوردن یک نور درونی است که انسان باید از آن نور درونی مدد بگیرد چگونه میشود انسان ایمان بیاورد و چونه میشود انسان ایمان نمیآورد هدایت و ضلالت به دست کیست؟ چگونه میشود که معجزه در بعضی اثر میگذارد در بعضی اثر نمیگذارد در این کریمه فرمود ﴿ویقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفّار میگویند چرا یک معجزهای بر پیامبر نازل نشده نظیر آنچه که بر انبیا پیشین نازل میشد ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ آن مسئله را قبلاً جواب دادند که در همین سورهٴ رعد گذشت فرمود اینها میگویند در آیهٴ 7 همین سوره گذشت که ﴿و یقول الذین لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ جواب این است که ﴿انما انت منذر و لکل قوم هاد﴾ تو که برای این مبعوث نشدی هر روز این نظام را عوض کنی تو برای بیم دادن و تبشیر و انذار مبعوث شدی جابجا کردن این نظام باذن الله است و به قدرت حقّ چه اینکه باز در همین سورهٴ رعد آیهٴ که مروبوط به اعجاز است در آیهٴ 38 همین سوره فرمود ﴿و ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذن الله﴾ اگر پیامبر معجزهای میآورد به اذن الله است نه اینکه هر پیشنهادی هرروز شما طرح کردید او انجام بدهد ﴿لکل اجل کتاب﴾ هر چیزی برای خود یک نظم و قراری دارد اما در این کریمه میفرماید معجزه که انسان را مؤمن نمیکند معجزه حجّت خدا را تمام میکند ﴿معذرةً الی ربکم﴾ است ایمان و هدایت و ضلالت عامل دیگری دارد فرمود ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ در بحثهای قبل در باب هدایت آنجا گذشت که هدایت دو قسم است یک هدایت تشریعی و ابتدایی و یک هدایت تأییدی و ادامهای هدایت تشریعی برای همهٴ بشر خدای سبحان مقرّر فرمود فرمود ما رسول را به عنوان رحمت للعالمین فرستادیم ﴿وَ ما ارسلناک إلاّ کافة للناس﴾ تمام بشر را با این امور و معارف آشنا کردیم ﴿انا هدیناه السبیل﴾ انسان هر انسانی باشد در هر شرایطی باشد خدای سبحان او را به هدایت تشریعی هدایت میکند یعنی راه نشان میدهد ﴿انا هدیناه السبیل﴾ همه را هدایت کرده است یعنی راهنمایی کرده است فرمود ﴿وَ هدیناه النجدین﴾ ﴿انا هدیناه السبیل﴾ کار خدای سبحان راهنمایی و ارائهٴ طریق است که تمام انسانها را با این راهنمایی و ارائهٴ طریق هدایت میکند راه مستقیم را بیان میکند عقل و وحی را به کمک او اعزام میکند خطر انحراف را هم بیان میکند همهٴ این قسمتها را به طور وضوه تشریح میکند که هیچ کس نگوید امر بر ما پوشیده است این هدایت همگانی است که حجّت خدا بر همه تمام است و احدی عند الله معذور نیست اگر انسان این دو راه را خدای سبحان برای او تعیین کرد فرمود ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا﴾ او آزاد است ﴿وَ هدیناه النجدین﴾ نجد خیر و نجد شر راه سعادت و راه شقاوت همه و همه را بیان کردیم اگر انسان به سوء اختیار خودش راه حقّ را پشت سر گذاشت و راه باطل را در پیش گرفت خدای سبحان به او مهلت میدهد بلکه توبه کند و برگردد اگر این راه باطل را ادامه داد و از مرز توبه و انابه گذشت دیگر خدای سبحان آن توفیق بازگشت را نسیبش نمیکند دیگر موعظه و هدایت در او اثر نمیکند آن نعمت توفیق را از او میگیرد ولی اگر انسانی به حسن اختیار خودش راه حقّ و خیر را طی کرد یعنی به این هدایت تشریعی احترام گذاشت خدای سبحان او را به عنوان ایصال به مطلوب در بین راه کمک میکند وسایل هدایت او را بیش از پیش فراهم میکند حقّ را که روشن است بر او روشنتر میکند موانع را از جلوی راه او برمیدارد کوششها و کششها را در او اضافه میکند علاقهٴ او را به خودش بیشتر میکند و این را به مقصد میرساند این میشود هدایت پاداشی نتیجه اینکه یک هدایت است هدایت تشریعی و ابتدایی آن برای همهٴ انسانها است خدا هیچ انسانی را از هدایت ابتدایی محروم نکرد و در برابر این هدایت ابتدایی ضلالت نیست خدا احدی را بدواً گمراه نمیکند هدایت ابتدایی مقابل ندارد که در مقابل هدایت ابتدایی ضلالت ابتدایی باشد یعنی بدواً خدای سبحان کسی را گمراه کند اینچنین نیست زیرا او حقّ میگوید ﴿فالحق و الحق اقول هو یقول الحق و یهدی السبیل﴾ خدایی که اینچنین است ﴿و کفیٰ بربک هادیا و نصیرا﴾ ممکن نیست بدواً کسی را گمراه کند پس هدایت ابتدایی همگانی است و احدی از این هدایت ابتدایی مستثنیٰ نیست که خدا او را هدایت نکرده باشد و این هدایت ابتدایی مقابل ندارد که ضلالت ابتدایی مقابل این هدایت باشد که خدای سبحان بدواً کسی را گمراه بکند این چنین نیست و امّا کسی که راه را انتخاب کرد حالا یا راه بد یا راه خوب ﴿و هدیناه النجدین﴾ اگر راه را انتخاب کرد در بین راه هم هدایت پاداشی هست هم اضلال کیفری یعنی خدای سبحان انسان مهتدی و اهل طریق را پاداشی میدهد به نام هدایت تکوینی و ایصال به مطلوب و انسان بیراهرو را کیفری میچشاند به نام اضلال کیفری نه اضلال بدوی بیان ذلک اگر کسی به سوء اختیار خودش عقل را از درون خاموش کرد وحی را از بیرون ندید «ان لله علی الناس حجتین» این دو حجّت را کنار گذاشت به سوء اختیار خودش راه فساد را طی کرد اوائل خدای سبحان مهلت میدهد که توبه و انابه نسیب او بشود علل و عوامل بازگشت را هم برای او فراهم میکند اگر از توبه و انابه هم گذشت اگر به عوامل بازگشت هم پشت پا زد از آن به بعد است که خدا دلش را مهر میکند و دیگر چیزی در این دل اثر نمیکند از آن به بعد است که ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ دیگر حرف در دل اینها اثر نمیکند نه میشود آن عقائد باطل و شبهات را از دل اینها بیرون آورد نه میشود علوم و معارف را در دل اینها وارد کرد زیرا اگر دل ختم شد و مهر شد نه آن شبهات باطل بیرون میآید نه آن معارف حقّ درون میرود این مال بین راه است به نام اضلال کیفری خدای سبحان آدمی که عقل درون و وحی بیرون هر دو را نادیده گرفت و تلاشهای عقل و وحی را کنار زد و به سوء اختیار زمامش را به دست شهوت و غضب داد و خدای سبحان مهلت توبه و انابه به او داد او از این مهلت هم استفاده نکرد و متنبّه نشد از آن به بعد خدا میفرماید ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾ یعنی فلما انحرفوا وقتی زیغ و انحراف در دلشان جا کرد خدا توفیق را از دل اینها گرفت اینها را به حال خود رها کرد ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾ چون ﴿فی قلوبهم مرض﴾ بود ﴿فزادهم الله مرضا﴾ بیماری جهل و دیگر بیماریها در دلها بود خدای سبحان قرآن را نازل کرد ﴿و شفاء لما فی الصدور﴾ این قرآن ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ جهل شک اشکال انتقاد به معارف الاهی همه و همه امراض قلب است وحی آسمانی شفا بخش همهٴ این اشکالات است در مسائل عملی آن تکبّر آن حسادت آن حمیّت آن تعصّب و دیگر فسادهای اخلاقی این امراض ﴿لما فی الصدور﴾ است تهذیب و تذکیه ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ است هم روی مسائل علمی قرآن ﴿شفاء لما فی الصدرو﴾ هم روی مسائل تهذیب و تذکیه قرآن ﴿شفاءٌ لما فی الصدور﴾ هم جهل را درمان میکند بالعلم هم کفر را درمان میکند بالایمان هم فسق را معالجه میکند بالعدل همهٴ این بیماریهای قلبی را او درمان میکند اگر کسی با داشتن همهٴ این علل درمان بر بیماریش ادامه داد آنگاه هست که ﴿فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا﴾
سؤال ...
جواب: آنرا هم بیان میفرماید که من که را میخواهم و کی را نمیخواهم او را در همین آیه بیان میفرمایند
سؤال ...
جواب: بله این بیماری که میدهد این هم قبلاً بحث شد خدای سبحان نه مرض میدهد نه مرض را میافزاید بلکه بهترین و شیرینترین و سالمترین غذاها را به این مریضها میدهد آنها در برابر این عکسالعمل نشان میدهند مرضشان بیشتر میشود بیان ذلک این است اگر یک کسی به ضعف دستگاه گوارش و زخم معده و مانند آن مبتلا باشد شما اگر بخواهید بر بیماری او بیافزایید وقتی بهترین گلابی و شیرینترین سیب را به او بدهید هرچه درشتتر و پر آب تر و شیرینتر باشد مرضش بیشتر میشود این نقص این گلابی نیست این سوء هاضمه دارد و زخم معده دارد چیزی به نام مرض از بالا نمیآید آیات الاهی را عرضه میکنند این شخصی که در برابر آیات الاهی عکس العمل حاد نشان میدهد بیماریش بیشتر میشود خدای سبحان لیلهٌ قدر را که ﴿خیر من الف شهر﴾ است مقرّر کرده میفرماید در این شب برگردید و عبادت کنید همان انسان تیره در این شب سفرهٴ گناه پهن میکند این لیلة قدر برای او باعث اضافة مرض شد و الا خدای سبحان که طاعون و اینها نفرستاد که همین شخص کافر بیماریش در شب قدر بدتر شد آن شخص فاسق بیماری او در شب و روز جمعه بیشتر میشود همان شخص کافر و فاسق اهانتی که به کتاب الله میکند مرض او افزوده میشود یک انسانی که تازه از اتاق عمل آمده رو تخت آسایشگاه که پزشک جرّاح گفته بود به او آب نرسانید عطش او عطش کاذب است اگر شما یک قدح آب چشمه و آب زلال به او دادید آب بد است یا او چون مریض است در برابر این آب نمیتواند جذب کند و فربه بشود عکس العمل نشان میدهد و بیماریش افزورده میشود همین قرآن عامل مرض است فرمود ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین إلاّ خسارا﴾ همین قرآن مرض را اضافه میکند نه اینکه یک چیز دیگری مثل اینکه شما بهترین میوههارا به افراد سالم میدهید آنها جذب میکنند فربه میشوند نمو پیدا میکنند همین میوه های
....نه اینکه این گلابی بد باشد نه اینکه خدای سبحان زخم معده بفرستد خدای سبحان سیب و گلابی میفرستاد همین قرآن است که انسان را نور میدهد و همین قرآن است که انسان را گمراه میکند مثل اینکه همان گلابی است که انسان را تقویت میکند و همان گلابی است که انسان را تضعیف میکند این مربوط به ضعف و مرض خود شخص است هیچ شبی در ایّام سال برای انسان گناهکار بدتر از شب قدر نیست زیرا گناه در شب قدر با گناه شبهای دیگر که یکسان نیست این تقصیر شب قدر نیست تقصیر این شخصی است که فی قلبه مرض است دو جور مرض نیست انسان اگر در برابر این نور خود را تطبیق داد و استفاده کرد پیش میرود و اگر نتوانست در برابر این نور خود را تطبیق بدهد همین نور چشمش را میزند تقصیر نور نیست مربوط به ضعف باصرهٴ اوست لذا دو چیز را ذکر نفرمود
سؤال ...
جواب: بله دیگر فرمود ﴿فلما زاغوا﴾ زیغ یعنی انحراف یعنی فلما انحرفوا ازاغ الله قلوبهم یعنی دیگر آن هدایت و نور را به اینها نمیدهد اینها را به حال خودشان رها میکند
سؤال ...
جواب: در آنجا طوری که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) یک ضلع این حدیث را نقل میکند و از امام(علیه السلام) توضیح میخواهد میفرماید خدای سبحان میداند این بچّه که در رحم مادر هست خدای سبحان میداند که این در آینده با حسن اختیار خودش به عقل و وحی اعتنا میگذارد و سعید میشود یا خدای سبحان میداند که آن شخص که در بطن مادر هست وقتی به دنیا آمده به سوء اختیار خودش عقل و شرع را پشت پا میزند و شقی میشود نه اینکه به شقی گفتند شقی باش راه هدایتت بسته است به سعید گفتند سعید باش راه شقاوتت بسته است ان الله سبحانه تعالی یعلم که این شخص بعد از اینکه به دنیا آمد با اختیارش سعید میشود یا این شخص با اختیار خود شقی میشود حالا در همین آیه ملاحظه میفرمایید در این آیه فرمود معجزه باعث هدایت نیست که اگر معجزه آمد یقیناً اینها هدایت بشود زمینه هست حجّت خداست ولی هدایت و اضلال به دست خداست خدا هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخوهد گمراه میکند و همین مطلب را هم در این آیه بیان فرمود هم در آیهٴ سورهٴ بقره که ارادهٴ خداگزاف نیست که هر که را بخواهد بیحساب هدایت کند و هر که را بخواهد بیحساب گمراه کند خب کی را میخواهد؟ فرمود ﴿یضل من یشاء و یهدی من یشاء﴾ آیا معین کرد که آنها کیانند یا معیّن نکرد همینطور فرمود هر که را بخواهد هدایت میکند؟ و هر که را بخواهد گمراه میکند یا معیّن فرمود که چه کسانی را میخواهد هدایت کند و چه کسانی را میخواهد گمراه کند در سورهٴ بقره راجع به ضلالت فرمود در این آیهٴ سورهٴ رعد راجع به هدایت فرمود در این آیهٴ محل بحث فرمود ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ پس ﴿یهدی الیه من أناب﴾ مطلق نیست که تبیین نشده باشد هر که را خدا بخواهد بیحساب هدایت میکند یا نه ﴿یهدی الیه﴾ گروه خاص را؟ در اینجا فرمود ﴿یهدی الیه﴾ گروه خاص را چه کسانی را ﴿یهدی الیه من اناب﴾ کسی که انابه کرد انابه هم قبلاً به عرضتان رسید که یا اجوف واوی است یا یایی یا از باب ناب ینوب است یا از باب ناب ینیب اگر از ناب ینوب باشد کسی که چندین نوبت به خدا برمیگردد پشت سر هم نوبت میگیرد دَرِ رحمت خدا را دق الباب میکند این انسان را میگویند منیب این حالت را میگویند انابه پشت سر هم نوبت میگیرد یا نه اجوف یایی است ناب ینیب یعنی انقطع ینقطع انابه یعنی انقطاع الی الله ﴿منیبین﴾ یعنی منقطعین الی الله این همان مناجات شعبانیه را تبیین میکند که «هب لی کمال الانقطاع الیک» منیب میشود منقطع الی الله اگر کسی منیب شد و منقطع الی الله شد خدا آن هدایت پاداشی را نسیبش میکند حالا دستش را میگیرد به مقصد میرساند کارها برای او سهلاند هیچ کاری را به عنوان اینکه برایم سخت است روبرو نمیشود موانع را خدای سبحان یکی پس از دیگری از پیش راهش برمیدارد و علل پذیرش را یکی پس از دیگری برای او روشنتر میکند تا دستش را گرفته به مقصد برساند این هدایت پاداشی است که مال منیبین است و نوبت گیرندهها پس اگر فرمود ﴿یهدی الیه من أناب﴾ در جای دیگر فرمود هرکه را خدا بخواهد هدایت میکند آن هر که را با این خصوصیّات ذکر کرده یعنی هرکه را که نوبت گرفتند مثل اینکه کسی بگوید هر که را ما بخواهیم این کتاب را به او میدهیم بعد بگوید هر که قبلاً نوبت گرفت ما این کتاب را به او میدهیم معلوم میشود کتاب دادن روی حساب و نظم است نه بیحساب دربارهٴ ضلالت هم همینطور است دربارهٴ ضلالت اگر فرمود ﴿یضل من یشاء﴾ این را در سورهٴ بقره تبیین فرمود در سورهٴ بقره آیهٴ 26 اینچنین آمده اوایل سورهٴ بقره.
سؤال ...
جواب: بله همین آیهٴ است فرمود ﴿و اما الذین کفروا فیقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا﴾ فرمود ﴿یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا﴾ خدا با این تمثیل و تبیین عدّهای را گمراه میکند عدّهای را هدایت میکند خب آیا این هدایت و اضلال خدای سبحان حساب شده است یا گزاف است فرمود نه حساب شده است ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ یعنی در هدایت ابتدایی ما همگان را هدایت کردیم راهنمایی کردیم ﴿انا هدیناه السبیل﴾ ﴿و هدیناه النجدین﴾ و مانند آن اگر کسی فسق ورزید فَسَقَ یعنی انحرف عن الطریق اگر کسی به سوء اختیارش فسق ورزید و راه توبه و انابه را هم بست «نبذ کتاب الله وراء ظهره» عقل را هم با شهوت خاموش کرد این شخص میشود فاسق اگر فاسق شد خدای سبحان او را گمراه میکند این اضلال کیفری است نه اضلال ابتدایی که بدواً خدای سبحان کسی را گمراه کرده باشد اینچنین نیست.
سؤال ...
جواب: بله، بچهها با فطرت توحید آفریده میشوند و قبل از سنّ بلوغ تکلیفی ندارند محیط خانواده اینها را به یهودیّت یا مسیحیّت میکشاند ولی طلیعهٴ عقل طلیعهٴ تحقیق است انسان نه باید مقلّد پدر و مادر باشد نه مقلّد دیگران اگر کسی دینش را از مردم گرفت مردم دیگر این را از دین بیرون میبرند این هم در نهج البلاغه آمده هم در بیانات امام صادق(سلام الله علیه) که شما دینتان را روی عقل و وحی بگیرید نه تقلید این و آن این شخص قبل از بلوغ تکلیفی ندارد بعد البلوغ طلیعهٴ تحقیق اوست باید ببیند که دین آباء و اجداد دین تحقیقی است یا دین غیر تحقیقی در این کریمه فرمود جز فاسقین خدا کسی را گمراه نمیکند پس موضوع اضلال خدا فاسقین است مثل اینکه شما بگویید این گلابی جز برای افرادی که زخم معده دارند برای کسی ضرر ندارد که فقط برای آنها ضرر دارد ما هم گفتیم خودتان را معالجه کنید ما همیشه به شما سیب و گلابی میدهیم و راه معالجه را هم میگوییم کار خدای سبحان جز فرستادن نور چیز دیگر نیست اینطور نیست که از یک راه دیگری خدای سبحان آدم را گمراه بکند نه همین نور کسی که در برابر این، این را میتواند هضم بکند این را غذای روحی قرار بدهد که ﴿فلینظر الانسان الی طعامه﴾ را امام ششم(سلام الله علیه) تطبیق فرمود، فرمود «فلینظر الانسان الی علمه الذی یاخذه عمّن یاخذه» که منظور غذای فکر است اگر این طعام الاهی نازل شده است کسی توانست با این طعام فربه شود که نمو میکند اگر نه باید خودش را معالجه کند ما غذای دیگری غیر از این نداریم به پیامبر گفتند او اعتنا ﴿ائتِ بقرآن غیر هذا او بدله﴾ یا کتاب دیگر بیاور یا اگر همین است این را عوض بکن کم و زیاد بکن فرمود این که حرف من نیست من کم و زیاد بکنم که ﴿قل ما یکون لی ان ابدله﴾ من که حق عوض کردن ندارم که من چیزی عوض بکنم غیر از این هم که برنامهای دیگر نیست غذاهایی که خدای سبحان نازل میکند آیات و حکم همین سیب و گلابی است غذای هر روز آدم است اگر کسی زخم معده داشت چاره جز این نیست که خودش را معالجه کند مثل اینکه سیب و گلابی بدهید و آب چشمه هم بدهیدیک کسی تازه از اتاق عمل آمده میگویند یک قطره آب به او بدهید ضرردارد و کسی که زخم معده دارد این سیب و گلابی برای او ضرر دارد شما جز آب زلال و جز میوهٴ شیرین چیز دیگر ندادید همین قرآن است که مرض را اضافه میکند همین قرآنی که ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین﴾ همین قرآن است ﴿ولا یزید الظالمین الا خسارا﴾ موضوع ظالمین است در آیهٴ سورهٴ بقره موضوع فاسقین است موضوع باید قبلاً باشد تا حکم پیاده بشود ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾
سؤال ...
جواب: بله الا ای حال ممکن است که این اُمْ همان مادر باشد مادر طبیعی این اُمْ هم ممکن است که به معنای مرکز ... باشد امّا اُمْ ممکن است به معنای دنیا باشد اُمْ ممکن است به معنای مرکز مهمّ باشد اما بطن الام را نمیگویند تعبیر به بطن اُمْ نمیکنند هر یک از اینها باشد راهش همان است که به عرض رسید بیانی که امام(سلام الله علیه) در توجیه یک قسمت از این حدیث شریف دارد این است که خدای سبحان میداند این شخص با حسن اختیار خودش چه میکند آن شخص با سوء اختیار خودش چه میکند بنابراین اگر در این کریمه فرمود خدا هر که را بخواهد هدایت میکند هر که را بخواهد گمراه میکند آن هر که را با خصوصیاتش بیان کرده است اینطور نیست که بفرماید هر که را بخواهد هدایت میکند بدون بیان اوصاف او هر که را بخواهد گمراه میکند بدون بیان اوصاف او نه فرمود هر که را بخواهد هدایت میکند که را میخواهد ﴿یهدی الیه من اناب﴾ هر که را بخواهد گمراه میکند چه کسی را میخواهد ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ .
سؤال ...
جواب: نه منظور این است که این اضلال اضلال کیفری است یعنی دیگر خدای سبحان توفیق را از او گرفته.
سؤال ...
جواب: یعنی لیاقت ندارد دیگر قابلیّت را چون از دست داد فیض از ناحیهٴ خدای سبحان است ولی وقتی که این شده شورهزار شده انسانی که فی قلبه مرض دیگر لیاقت هدایت را ندارد خدای سبحان هم که میوههای خوب میفرستد آبهای زلال میفرستد اگر خدا او را گمراه میکند یعنی این تکلیف را بر او تحمیل کرده است او هر روز مرضش افزوده میشود چون تا زنده است مکلّف است و تازنده است در برابر قرآن میایستد مثل اینکه تا زنده است آب زلال میخورد و مرضش افزوده میشود تا زنده است آن سیب و گلابی را میخورد و مرضش افزوده میشود تا ﴿لیهلک من هلک عن بینه﴾
سؤال ...
جواب: البته زمینهٴ لیاقت را از دست داده.
سؤال ...
جواب: همین دیگر خدای سبحان که کسی را گمراه میکند ابتداءً کسی را گمراه نمیکند موضوع اضلال فسق اینهاست یا موضوع ازدیاد مرض مرض خود آنها است در این کریمه فرمود ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ پس موضوع قبل از حکم محفوظ است آنهایی که ﴿فسقوا﴾ به سوء اختیار خودشان از نعمت هدایتِ به معنای ایصال به مطلوب محروماند همینها را هم خدا هدایت میکند هر روز هم انبیا هم عقل هر روز اینها را خدا هدایت میکند همهٴ کفّار و منافقین و فاسقین را هر روز و هر لحظه خدا دارد هدایت میکند اما هدایت تشریعی هر روز دارد هدایت میکند اما آن هدایتی که دستش را بگیرد به مقصد برساند به معنای ایصال به مطلوب موانع را از جلوی سرش بردارد آن را نسیب این نمیکند بسیاری از موارد است که انسان میخواهد یک کاری بکند که اگر آنجا برود برای او خطر دارد خدای سبحان یک کسی را راهنمایی میکند با آن شخص فلان مسئله را در میان بگذار ده دقیقه ایشان را معطل بکن که آن حادثه به سرش نیاید هزارها این گونه از خیرات هر روز خدا دارد میکند.
سؤال ...
جواب: نه او اگر ظلم به ناس کرده باشد توفیق توبهٴ اینچنینی پیدا نمیکند مگر اینکه با آن توبه حق الناس را هم مثل حق الله ترمیم کرده باشد اگر ترمیم کرده باشد مثل یک بیمار سختی است که خدای سبحان معالجه کرده چون در رحمت باز است دیگر توبه برای این است که انسان همهٴ این حقوق را استیفا بکند دیگر اگر این کار را کرد شفا پیدا میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- ضلالت و گمراهی
- هدایت و رشد
- اراده الهی و انسانی در هدایت
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿اللَّهُ یُبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إلاّ مَتَاعٌ ٭ وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ٭ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَیٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾
همانطوری که ملاحظه فرمودید قرآن کریم معارف و علوم را که طرح که میکند به همان برهان فطری اکتفا نمیکند بلکه اوّلاً مطلب را با براهین عقلی حلّ میکند در مرحلهٴ دوّم برای اینکه دست همگان به آن معارف برسد آن معارف برهانی شده را در قالب مَثَل تبیین میکند تا آنها که اهل برهانند با این تمثیل مطلب را تأیید کنند و آنها که اهل برهان نیستند با این تمثیل مطلب را درک کنند بعد از اینکه آن مطلب را با تمثیل تأیید فرمود راه اعتقاد و ایمان به آن مطالب و معارف را هم بیان میکند و خطر بیایمانی را هم گوشزد میکند و منشأ بیایمانی را هم تحلیل میکند و راه علاجش را بیان میکند که در نتیجه قرآن میشود نور و هدایت نتها یک کتاب علمی نیست یک مسئله را با برهان حلّ کند و بس در این معارف ملاحظه فرمودید اصول کلّی دین را با برهان اثبات فرمود شبهات منکران را نقل فرمود و آنچه که درخور این سوره بود حلّ کرد بعد همهٴ آن معارف را به صورت یک مَثَل تبیین کرد که همگان بهتر بفهمند آنگاه عامل ایمان آوردن یک عدّه یا عدم ایمان عدهٴ دیگر را که حُبّ دنیا است آن را هم ذکر فرمود و خطر مسئلهٴ حب دنیا را هم گوشزد کرد دوباره رفتند به سراغ مسئلهٴ نبوّت در پایان آیهٴ محل بحث فرمود اینها ﴿و فرحوا بالحیوٰة الدنیا﴾ که منشاء بیایمانی دنیا زدگی است و ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الاخرة الاّ متاع﴾ دنیا را در برابر آخرت شما بخواهید بسنجید جز یک مطاع کم چیز دیگر به حساب نمیآید در تفاسیر اهل سنّت هست شاید در جوامع روایی ما هم اگر عین این لفظ نباشد این مضمون باشد که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید اگر کسی انگشتش را در دریا بگذارد چقدر از دریا استفاده میکند یک نمی به دست او میرسد این نم در برابر دریا همانند دنیا در برابر آخرت است لذا فرمود ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الاخرة﴾ یعنی دنیا در جنب آخرت جز یک متاع زود گذر چیز دیگری نیست پس اصلش به عنوان آزمایش است و ثانیاً این دنیا هم کم است هم گذرا لذا فرمود ﴿و ما الحیوٰة الدنیا فی الآخرة﴾ یعنی دنیا در جنب آخرت جز متاع و تمتع و بهرهبرداری زود گذر چیز دیگر نیست آنگاه به مسئلهٴ اصلی میپردازند و آن شبههٴ منکران وحی و رسالت است ﴿و یقول الذین کفروا لولا أنزل علیه آیهٴ من ربه﴾ در این سوره چند جا سخن از رسالت است و چند جا سخن از شبهات منکرین وحی و رسالت است و چند جا سخن از پیشنهاد اعجاز است بعضی از قسمتها قبلاً گذشت بحث شد در همین سورهٴ رعد آیهٴ هفتم که بحثش گذشت مبسوطاً ﴿و یقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیهٴ من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد﴾ باز بعداً هم در همین سورهٴ رعد خواهد آمد که آیهٴ 38 همین سورهٴ رعد ﴿و ما کان لرسول ان یأتی بآیهٴ الا باذن الله و لکل اجل کتاب﴾ باز در پایان همین سورهٴ رعد آمده که ﴿و یقول الذین کفروا لست مرسلاً﴾ سخن آنها این است که تو پیامبر نیستی منکرین گاهی میگفتند انسان نمیتواند حامل وحی و رسالت باشد فرشته است که میتواند رسول باشد این در سورهٴ انعام و دیگر سُور مطرح است گاهی پیشنهاد معجزه میدادند میگفتند فلان معجزه را برای ما حاضر کن و مانند آن دربارهٴ این طرح اعجاز گاهی به خود پیامبر میگفتند برای ما آیتی بیاور گاهی میگفتند اگر او پیامبر هست چرا خدا او را با معجزه تأیید نمیکند گاهی میگفتند ﴿فلیأتنا بآیةٍ کما ارسل الاولون﴾ یعنی این شخص که داعیهٴ نبوّت دارد یک معجزهای همانند معجزات انبیای پیشین برای ما بیاورد که فعل را به پیامبر نسبت میدادند میگفنتد ﴿فلیأتنا﴾ یعنی این پیامبر ﴿بآیة کما ارسل الاولون﴾ همانطوری که انبیای پیشین با معجزات آمدند نظیر عصای موسیٰ و مانند آن این پیامبر هم مانند آنها معجزات بیاورد گاهی فعل را به خدای سبحان نسبت میدادند میگفتند اگر این شخص پیامبر است چرا از طرف خدای سبحان برای او آیت یا آیاتی نازل نمیشود ﴿لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ نمیگفتند تو بیاور میگفتند چرا بر تو نازل نمیشود یک سلسله جوابهای مشترک دارد این پیشنهادها و یک سلسله جوابهای خاص آنجا که به خود پیامبر پیشنهاد میدهند که تو معجزه بیاور خدا یا مستقیماً به پیامبر میفرماید یا به پیامبر میفرماید تو در جواب آنها بگو که من آن قدرت را از پیش خود ندارم که هر لحظه شما یک پیشنهاد بدهید من در عالم اثر کنم پیشنهاد دادید من این کوهها را کنار ببرم پیشنهاد دارید من این دشت را پر از چشمه کنم پیشنهاد دارید مرده ها را زنده کنم هر روز یک پیشنهاد میدهید من هم به خواستهٴ شما در نظام اثر کنم من عبدی از عباد خدای سبحان هستم که به اذن او کار میکنم این یک جواب این جواب را گاهی خدا به پیامبر میفرماید تو به اینها بگو گاهی مستقیماً خدای سبحان به پیامبر میفرماید که ﴿إنّما انت منذر لکل قوم هاد﴾ تو کارت انذار است تو کارت این نیست که هر روز آنها پیشنهاد جدید بدهند تو هم در نظام اثر بگذاری گاهی میفرماید به اینکه اینها بهانه میگیرند اگر معجزه میخواهند این کتاب الله معجزه است ما که تعدّی کردیم گفتیم این کتاب الله معجزه است یک انسان درس نخوانده کتابی اینچنین آورد شما همه درس خواندههای عالم را جمع کنید یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید این که معجزه است مگر معجزه آن نیست که توانفرسا باشد در حدّ طبیعت و عادت این کتاب را یک اُمّی آورد شما همهٴ دانشمندان جنّ و انس را به مظاهره و کمک فرا بخوانید و یک سورهٴ کوچک مثل این بیاورید ﴿لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعضٍ ظهیرا﴾ این تحدّی هم اکنون هم هست نه تنها تحدّی به اصل قرآن کرد ﴿فلیاتوا بحدیث مثله﴾ و نه تنها تحدّی به ده سوره کرد ﴿فأتوا بعشر سور مثله مفتریات﴾ بلکه در مرحلهٴ سوّم به نازلترین تحدّی اکتفا کرد فرمود ﴿فاتوا بسورة من مثله﴾ اگر کتابی مثل قرآن اگر ده سوره مثل سور قرآن مقدورتان نیست لااقل یک سوره مانند سور قرآن بیاورید و همهٴ جن و انس را هم جمع کنید این میشود معجزه اینها چون قرآن کریم را سبک شمردند به حساب معجزه نیاوردند گفتند یک معجزهٴ دیگری بر ایمان بیاور مثل اینکه عصا را اژدها بکن و مانند آن با اینکه اینگونه از معجزات هم فراوان بود آنطوری که در نهج البلاغه در خطبهٴ قاصعه ملاحظه میفرمایید که مفصلترین خطبهٴ نهج است آنجا حضرت امیر(سلام الله علیه) میفرماید اینها پیشنهاد دادند این درخت را از جا بکن به حضور خودت بیاور ما ایمان میآوریم حضرت میفرماید که به دستور رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این درخت از جا با ریشه کنده شد آمد شاخههای آنها روی دو دوش ما قرار گرفت و اینها ایمان نیاوردند اینها گفنتد به اینکه این درخت را دو نیم بکن یک نیم از درخت اینجا بماند نیم دیگر به جای اوّل برگردد ما ایمان میآوریم رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این کار را کرد باز اینها ایمان نیاوردند بار سوم پیشنهاد دادند که این نیم دوم به نیم اوّل ملحق بشود کما کان بجای اوّلیاش برگردد حضرت میفرماید من شاهد بودم که پیامبر این کار را هم کرد آنها ایمان نیاوردند این سه تا معجزه را در خطبهٴ قاصعه نهج البلاغه حضرت امیر میفرماید من شاهد بودم اینها معجزات اینچنینی فراوان میدیدند منتها منشأ ایمان نیاوردن را این آیه مطرح میکند این آیه میفرماید معجزه اتمام حجّت است نه عامل ایمان معجزه ﴿لیهلک من هلک عن بینةٍ و یحییٰ من حیّ عن بینةٍ﴾ است معجزه که باعث نمیشود کسی ایمان بیاورد معجزه زمینه را فراهم میکند ایمان آوردن یک نور درونی است که انسان باید از آن نور درونی مدد بگیرد چگونه میشود انسان ایمان بیاورد و چونه میشود انسان ایمان نمیآورد هدایت و ضلالت به دست کیست؟ چگونه میشود که معجزه در بعضی اثر میگذارد در بعضی اثر نمیگذارد در این کریمه فرمود ﴿ویقول الذین کفروا لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ کفّار میگویند چرا یک معجزهای بر پیامبر نازل نشده نظیر آنچه که بر انبیا پیشین نازل میشد ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ آن مسئله را قبلاً جواب دادند که در همین سورهٴ رعد گذشت فرمود اینها میگویند در آیهٴ 7 همین سوره گذشت که ﴿و یقول الذین لولا انزل علیه آیة من ربه﴾ جواب این است که ﴿انما انت منذر و لکل قوم هاد﴾ تو که برای این مبعوث نشدی هر روز این نظام را عوض کنی تو برای بیم دادن و تبشیر و انذار مبعوث شدی جابجا کردن این نظام باذن الله است و به قدرت حقّ چه اینکه باز در همین سورهٴ رعد آیهٴ که مروبوط به اعجاز است در آیهٴ 38 همین سوره فرمود ﴿و ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذن الله﴾ اگر پیامبر معجزهای میآورد به اذن الله است نه اینکه هر پیشنهادی هرروز شما طرح کردید او انجام بدهد ﴿لکل اجل کتاب﴾ هر چیزی برای خود یک نظم و قراری دارد اما در این کریمه میفرماید معجزه که انسان را مؤمن نمیکند معجزه حجّت خدا را تمام میکند ﴿معذرةً الی ربکم﴾ است ایمان و هدایت و ضلالت عامل دیگری دارد فرمود ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ در بحثهای قبل در باب هدایت آنجا گذشت که هدایت دو قسم است یک هدایت تشریعی و ابتدایی و یک هدایت تأییدی و ادامهای هدایت تشریعی برای همهٴ بشر خدای سبحان مقرّر فرمود فرمود ما رسول را به عنوان رحمت للعالمین فرستادیم ﴿وَ ما ارسلناک إلاّ کافة للناس﴾ تمام بشر را با این امور و معارف آشنا کردیم ﴿انا هدیناه السبیل﴾ انسان هر انسانی باشد در هر شرایطی باشد خدای سبحان او را به هدایت تشریعی هدایت میکند یعنی راه نشان میدهد ﴿انا هدیناه السبیل﴾ همه را هدایت کرده است یعنی راهنمایی کرده است فرمود ﴿وَ هدیناه النجدین﴾ ﴿انا هدیناه السبیل﴾ کار خدای سبحان راهنمایی و ارائهٴ طریق است که تمام انسانها را با این راهنمایی و ارائهٴ طریق هدایت میکند راه مستقیم را بیان میکند عقل و وحی را به کمک او اعزام میکند خطر انحراف را هم بیان میکند همهٴ این قسمتها را به طور وضوه تشریح میکند که هیچ کس نگوید امر بر ما پوشیده است این هدایت همگانی است که حجّت خدا بر همه تمام است و احدی عند الله معذور نیست اگر انسان این دو راه را خدای سبحان برای او تعیین کرد فرمود ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا﴾ او آزاد است ﴿وَ هدیناه النجدین﴾ نجد خیر و نجد شر راه سعادت و راه شقاوت همه و همه را بیان کردیم اگر انسان به سوء اختیار خودش راه حقّ را پشت سر گذاشت و راه باطل را در پیش گرفت خدای سبحان به او مهلت میدهد بلکه توبه کند و برگردد اگر این راه باطل را ادامه داد و از مرز توبه و انابه گذشت دیگر خدای سبحان آن توفیق بازگشت را نسیبش نمیکند دیگر موعظه و هدایت در او اثر نمیکند آن نعمت توفیق را از او میگیرد ولی اگر انسانی به حسن اختیار خودش راه حقّ و خیر را طی کرد یعنی به این هدایت تشریعی احترام گذاشت خدای سبحان او را به عنوان ایصال به مطلوب در بین راه کمک میکند وسایل هدایت او را بیش از پیش فراهم میکند حقّ را که روشن است بر او روشنتر میکند موانع را از جلوی راه او برمیدارد کوششها و کششها را در او اضافه میکند علاقهٴ او را به خودش بیشتر میکند و این را به مقصد میرساند این میشود هدایت پاداشی نتیجه اینکه یک هدایت است هدایت تشریعی و ابتدایی آن برای همهٴ انسانها است خدا هیچ انسانی را از هدایت ابتدایی محروم نکرد و در برابر این هدایت ابتدایی ضلالت نیست خدا احدی را بدواً گمراه نمیکند هدایت ابتدایی مقابل ندارد که در مقابل هدایت ابتدایی ضلالت ابتدایی باشد یعنی بدواً خدای سبحان کسی را گمراه کند اینچنین نیست زیرا او حقّ میگوید ﴿فالحق و الحق اقول هو یقول الحق و یهدی السبیل﴾ خدایی که اینچنین است ﴿و کفیٰ بربک هادیا و نصیرا﴾ ممکن نیست بدواً کسی را گمراه کند پس هدایت ابتدایی همگانی است و احدی از این هدایت ابتدایی مستثنیٰ نیست که خدا او را هدایت نکرده باشد و این هدایت ابتدایی مقابل ندارد که ضلالت ابتدایی مقابل این هدایت باشد که خدای سبحان بدواً کسی را گمراه بکند این چنین نیست و امّا کسی که راه را انتخاب کرد حالا یا راه بد یا راه خوب ﴿و هدیناه النجدین﴾ اگر راه را انتخاب کرد در بین راه هم هدایت پاداشی هست هم اضلال کیفری یعنی خدای سبحان انسان مهتدی و اهل طریق را پاداشی میدهد به نام هدایت تکوینی و ایصال به مطلوب و انسان بیراهرو را کیفری میچشاند به نام اضلال کیفری نه اضلال بدوی بیان ذلک اگر کسی به سوء اختیار خودش عقل را از درون خاموش کرد وحی را از بیرون ندید «ان لله علی الناس حجتین» این دو حجّت را کنار گذاشت به سوء اختیار خودش راه فساد را طی کرد اوائل خدای سبحان مهلت میدهد که توبه و انابه نسیب او بشود علل و عوامل بازگشت را هم برای او فراهم میکند اگر از توبه و انابه هم گذشت اگر به عوامل بازگشت هم پشت پا زد از آن به بعد است که خدا دلش را مهر میکند و دیگر چیزی در این دل اثر نمیکند از آن به بعد است که ﴿ختم الله علی قلوبهم﴾ دیگر حرف در دل اینها اثر نمیکند نه میشود آن عقائد باطل و شبهات را از دل اینها بیرون آورد نه میشود علوم و معارف را در دل اینها وارد کرد زیرا اگر دل ختم شد و مهر شد نه آن شبهات باطل بیرون میآید نه آن معارف حقّ درون میرود این مال بین راه است به نام اضلال کیفری خدای سبحان آدمی که عقل درون و وحی بیرون هر دو را نادیده گرفت و تلاشهای عقل و وحی را کنار زد و به سوء اختیار زمامش را به دست شهوت و غضب داد و خدای سبحان مهلت توبه و انابه به او داد او از این مهلت هم استفاده نکرد و متنبّه نشد از آن به بعد خدا میفرماید ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾ یعنی فلما انحرفوا وقتی زیغ و انحراف در دلشان جا کرد خدا توفیق را از دل اینها گرفت اینها را به حال خود رها کرد ﴿فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم﴾ چون ﴿فی قلوبهم مرض﴾ بود ﴿فزادهم الله مرضا﴾ بیماری جهل و دیگر بیماریها در دلها بود خدای سبحان قرآن را نازل کرد ﴿و شفاء لما فی الصدور﴾ این قرآن ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ جهل شک اشکال انتقاد به معارف الاهی همه و همه امراض قلب است وحی آسمانی شفا بخش همهٴ این اشکالات است در مسائل عملی آن تکبّر آن حسادت آن حمیّت آن تعصّب و دیگر فسادهای اخلاقی این امراض ﴿لما فی الصدور﴾ است تهذیب و تذکیه ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ است هم روی مسائل علمی قرآن ﴿شفاء لما فی الصدرو﴾ هم روی مسائل تهذیب و تذکیه قرآن ﴿شفاءٌ لما فی الصدور﴾ هم جهل را درمان میکند بالعلم هم کفر را درمان میکند بالایمان هم فسق را معالجه میکند بالعدل همهٴ این بیماریهای قلبی را او درمان میکند اگر کسی با داشتن همهٴ این علل درمان بر بیماریش ادامه داد آنگاه هست که ﴿فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا﴾
سؤال ...
جواب: آنرا هم بیان میفرماید که من که را میخواهم و کی را نمیخواهم او را در همین آیه بیان میفرمایند
سؤال ...
جواب: بله این بیماری که میدهد این هم قبلاً بحث شد خدای سبحان نه مرض میدهد نه مرض را میافزاید بلکه بهترین و شیرینترین و سالمترین غذاها را به این مریضها میدهد آنها در برابر این عکسالعمل نشان میدهند مرضشان بیشتر میشود بیان ذلک این است اگر یک کسی به ضعف دستگاه گوارش و زخم معده و مانند آن مبتلا باشد شما اگر بخواهید بر بیماری او بیافزایید وقتی بهترین گلابی و شیرینترین سیب را به او بدهید هرچه درشتتر و پر آب تر و شیرینتر باشد مرضش بیشتر میشود این نقص این گلابی نیست این سوء هاضمه دارد و زخم معده دارد چیزی به نام مرض از بالا نمیآید آیات الاهی را عرضه میکنند این شخصی که در برابر آیات الاهی عکس العمل حاد نشان میدهد بیماریش بیشتر میشود خدای سبحان لیلهٌ قدر را که ﴿خیر من الف شهر﴾ است مقرّر کرده میفرماید در این شب برگردید و عبادت کنید همان انسان تیره در این شب سفرهٴ گناه پهن میکند این لیلة قدر برای او باعث اضافة مرض شد و الا خدای سبحان که طاعون و اینها نفرستاد که همین شخص کافر بیماریش در شب قدر بدتر شد آن شخص فاسق بیماری او در شب و روز جمعه بیشتر میشود همان شخص کافر و فاسق اهانتی که به کتاب الله میکند مرض او افزوده میشود یک انسانی که تازه از اتاق عمل آمده رو تخت آسایشگاه که پزشک جرّاح گفته بود به او آب نرسانید عطش او عطش کاذب است اگر شما یک قدح آب چشمه و آب زلال به او دادید آب بد است یا او چون مریض است در برابر این آب نمیتواند جذب کند و فربه بشود عکس العمل نشان میدهد و بیماریش افزورده میشود همین قرآن عامل مرض است فرمود ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا یزید الظالمین إلاّ خسارا﴾ همین قرآن مرض را اضافه میکند نه اینکه یک چیز دیگری مثل اینکه شما بهترین میوههارا به افراد سالم میدهید آنها جذب میکنند فربه میشوند نمو پیدا میکنند همین میوه های
....نه اینکه این گلابی بد باشد نه اینکه خدای سبحان زخم معده بفرستد خدای سبحان سیب و گلابی میفرستاد همین قرآن است که انسان را نور میدهد و همین قرآن است که انسان را گمراه میکند مثل اینکه همان گلابی است که انسان را تقویت میکند و همان گلابی است که انسان را تضعیف میکند این مربوط به ضعف و مرض خود شخص است هیچ شبی در ایّام سال برای انسان گناهکار بدتر از شب قدر نیست زیرا گناه در شب قدر با گناه شبهای دیگر که یکسان نیست این تقصیر شب قدر نیست تقصیر این شخصی است که فی قلبه مرض است دو جور مرض نیست انسان اگر در برابر این نور خود را تطبیق داد و استفاده کرد پیش میرود و اگر نتوانست در برابر این نور خود را تطبیق بدهد همین نور چشمش را میزند تقصیر نور نیست مربوط به ضعف باصرهٴ اوست لذا دو چیز را ذکر نفرمود
سؤال ...
جواب: بله دیگر فرمود ﴿فلما زاغوا﴾ زیغ یعنی انحراف یعنی فلما انحرفوا ازاغ الله قلوبهم یعنی دیگر آن هدایت و نور را به اینها نمیدهد اینها را به حال خودشان رها میکند
سؤال ...
جواب: در آنجا طوری که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) یک ضلع این حدیث را نقل میکند و از امام(علیه السلام) توضیح میخواهد میفرماید خدای سبحان میداند این بچّه که در رحم مادر هست خدای سبحان میداند که این در آینده با حسن اختیار خودش به عقل و وحی اعتنا میگذارد و سعید میشود یا خدای سبحان میداند که آن شخص که در بطن مادر هست وقتی به دنیا آمده به سوء اختیار خودش عقل و شرع را پشت پا میزند و شقی میشود نه اینکه به شقی گفتند شقی باش راه هدایتت بسته است به سعید گفتند سعید باش راه شقاوتت بسته است ان الله سبحانه تعالی یعلم که این شخص بعد از اینکه به دنیا آمد با اختیارش سعید میشود یا این شخص با اختیار خود شقی میشود حالا در همین آیه ملاحظه میفرمایید در این آیه فرمود معجزه باعث هدایت نیست که اگر معجزه آمد یقیناً اینها هدایت بشود زمینه هست حجّت خداست ولی هدایت و اضلال به دست خداست خدا هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخوهد گمراه میکند و همین مطلب را هم در این آیه بیان فرمود هم در آیهٴ سورهٴ بقره که ارادهٴ خداگزاف نیست که هر که را بخواهد بیحساب هدایت کند و هر که را بخواهد بیحساب گمراه کند خب کی را میخواهد؟ فرمود ﴿یضل من یشاء و یهدی من یشاء﴾ آیا معین کرد که آنها کیانند یا معیّن نکرد همینطور فرمود هر که را بخواهد هدایت میکند؟ و هر که را بخواهد گمراه میکند یا معیّن فرمود که چه کسانی را میخواهد هدایت کند و چه کسانی را میخواهد گمراه کند در سورهٴ بقره راجع به ضلالت فرمود در این آیهٴ سورهٴ رعد راجع به هدایت فرمود در این آیهٴ محل بحث فرمود ﴿قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من اناب﴾ پس ﴿یهدی الیه من أناب﴾ مطلق نیست که تبیین نشده باشد هر که را خدا بخواهد بیحساب هدایت میکند یا نه ﴿یهدی الیه﴾ گروه خاص را؟ در اینجا فرمود ﴿یهدی الیه﴾ گروه خاص را چه کسانی را ﴿یهدی الیه من اناب﴾ کسی که انابه کرد انابه هم قبلاً به عرضتان رسید که یا اجوف واوی است یا یایی یا از باب ناب ینوب است یا از باب ناب ینیب اگر از ناب ینوب باشد کسی که چندین نوبت به خدا برمیگردد پشت سر هم نوبت میگیرد دَرِ رحمت خدا را دق الباب میکند این انسان را میگویند منیب این حالت را میگویند انابه پشت سر هم نوبت میگیرد یا نه اجوف یایی است ناب ینیب یعنی انقطع ینقطع انابه یعنی انقطاع الی الله ﴿منیبین﴾ یعنی منقطعین الی الله این همان مناجات شعبانیه را تبیین میکند که «هب لی کمال الانقطاع الیک» منیب میشود منقطع الی الله اگر کسی منیب شد و منقطع الی الله شد خدا آن هدایت پاداشی را نسیبش میکند حالا دستش را میگیرد به مقصد میرساند کارها برای او سهلاند هیچ کاری را به عنوان اینکه برایم سخت است روبرو نمیشود موانع را خدای سبحان یکی پس از دیگری از پیش راهش برمیدارد و علل پذیرش را یکی پس از دیگری برای او روشنتر میکند تا دستش را گرفته به مقصد برساند این هدایت پاداشی است که مال منیبین است و نوبت گیرندهها پس اگر فرمود ﴿یهدی الیه من أناب﴾ در جای دیگر فرمود هرکه را خدا بخواهد هدایت میکند آن هر که را با این خصوصیّات ذکر کرده یعنی هرکه را که نوبت گرفتند مثل اینکه کسی بگوید هر که را ما بخواهیم این کتاب را به او میدهیم بعد بگوید هر که قبلاً نوبت گرفت ما این کتاب را به او میدهیم معلوم میشود کتاب دادن روی حساب و نظم است نه بیحساب دربارهٴ ضلالت هم همینطور است دربارهٴ ضلالت اگر فرمود ﴿یضل من یشاء﴾ این را در سورهٴ بقره تبیین فرمود در سورهٴ بقره آیهٴ 26 اینچنین آمده اوایل سورهٴ بقره.
سؤال ...
جواب: بله همین آیهٴ است فرمود ﴿و اما الذین کفروا فیقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا﴾ فرمود ﴿یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا﴾ خدا با این تمثیل و تبیین عدّهای را گمراه میکند عدّهای را هدایت میکند خب آیا این هدایت و اضلال خدای سبحان حساب شده است یا گزاف است فرمود نه حساب شده است ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ یعنی در هدایت ابتدایی ما همگان را هدایت کردیم راهنمایی کردیم ﴿انا هدیناه السبیل﴾ ﴿و هدیناه النجدین﴾ و مانند آن اگر کسی فسق ورزید فَسَقَ یعنی انحرف عن الطریق اگر کسی به سوء اختیارش فسق ورزید و راه توبه و انابه را هم بست «نبذ کتاب الله وراء ظهره» عقل را هم با شهوت خاموش کرد این شخص میشود فاسق اگر فاسق شد خدای سبحان او را گمراه میکند این اضلال کیفری است نه اضلال ابتدایی که بدواً خدای سبحان کسی را گمراه کرده باشد اینچنین نیست.
سؤال ...
جواب: بله، بچهها با فطرت توحید آفریده میشوند و قبل از سنّ بلوغ تکلیفی ندارند محیط خانواده اینها را به یهودیّت یا مسیحیّت میکشاند ولی طلیعهٴ عقل طلیعهٴ تحقیق است انسان نه باید مقلّد پدر و مادر باشد نه مقلّد دیگران اگر کسی دینش را از مردم گرفت مردم دیگر این را از دین بیرون میبرند این هم در نهج البلاغه آمده هم در بیانات امام صادق(سلام الله علیه) که شما دینتان را روی عقل و وحی بگیرید نه تقلید این و آن این شخص قبل از بلوغ تکلیفی ندارد بعد البلوغ طلیعهٴ تحقیق اوست باید ببیند که دین آباء و اجداد دین تحقیقی است یا دین غیر تحقیقی در این کریمه فرمود جز فاسقین خدا کسی را گمراه نمیکند پس موضوع اضلال خدا فاسقین است مثل اینکه شما بگویید این گلابی جز برای افرادی که زخم معده دارند برای کسی ضرر ندارد که فقط برای آنها ضرر دارد ما هم گفتیم خودتان را معالجه کنید ما همیشه به شما سیب و گلابی میدهیم و راه معالجه را هم میگوییم کار خدای سبحان جز فرستادن نور چیز دیگر نیست اینطور نیست که از یک راه دیگری خدای سبحان آدم را گمراه بکند نه همین نور کسی که در برابر این، این را میتواند هضم بکند این را غذای روحی قرار بدهد که ﴿فلینظر الانسان الی طعامه﴾ را امام ششم(سلام الله علیه) تطبیق فرمود، فرمود «فلینظر الانسان الی علمه الذی یاخذه عمّن یاخذه» که منظور غذای فکر است اگر این طعام الاهی نازل شده است کسی توانست با این طعام فربه شود که نمو میکند اگر نه باید خودش را معالجه کند ما غذای دیگری غیر از این نداریم به پیامبر گفتند او اعتنا ﴿ائتِ بقرآن غیر هذا او بدله﴾ یا کتاب دیگر بیاور یا اگر همین است این را عوض بکن کم و زیاد بکن فرمود این که حرف من نیست من کم و زیاد بکنم که ﴿قل ما یکون لی ان ابدله﴾ من که حق عوض کردن ندارم که من چیزی عوض بکنم غیر از این هم که برنامهای دیگر نیست غذاهایی که خدای سبحان نازل میکند آیات و حکم همین سیب و گلابی است غذای هر روز آدم است اگر کسی زخم معده داشت چاره جز این نیست که خودش را معالجه کند مثل اینکه سیب و گلابی بدهید و آب چشمه هم بدهیدیک کسی تازه از اتاق عمل آمده میگویند یک قطره آب به او بدهید ضرردارد و کسی که زخم معده دارد این سیب و گلابی برای او ضرر دارد شما جز آب زلال و جز میوهٴ شیرین چیز دیگر ندادید همین قرآن است که مرض را اضافه میکند همین قرآنی که ﴿و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین﴾ همین قرآن است ﴿ولا یزید الظالمین الا خسارا﴾ موضوع ظالمین است در آیهٴ سورهٴ بقره موضوع فاسقین است موضوع باید قبلاً باشد تا حکم پیاده بشود ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾
سؤال ...
جواب: بله الا ای حال ممکن است که این اُمْ همان مادر باشد مادر طبیعی این اُمْ هم ممکن است که به معنای مرکز ... باشد امّا اُمْ ممکن است به معنای دنیا باشد اُمْ ممکن است به معنای مرکز مهمّ باشد اما بطن الام را نمیگویند تعبیر به بطن اُمْ نمیکنند هر یک از اینها باشد راهش همان است که به عرض رسید بیانی که امام(سلام الله علیه) در توجیه یک قسمت از این حدیث شریف دارد این است که خدای سبحان میداند این شخص با حسن اختیار خودش چه میکند آن شخص با سوء اختیار خودش چه میکند بنابراین اگر در این کریمه فرمود خدا هر که را بخواهد هدایت میکند هر که را بخواهد گمراه میکند آن هر که را با خصوصیاتش بیان کرده است اینطور نیست که بفرماید هر که را بخواهد هدایت میکند بدون بیان اوصاف او هر که را بخواهد گمراه میکند بدون بیان اوصاف او نه فرمود هر که را بخواهد هدایت میکند که را میخواهد ﴿یهدی الیه من اناب﴾ هر که را بخواهد گمراه میکند چه کسی را میخواهد ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ .
سؤال ...
جواب: نه منظور این است که این اضلال اضلال کیفری است یعنی دیگر خدای سبحان توفیق را از او گرفته.
سؤال ...
جواب: یعنی لیاقت ندارد دیگر قابلیّت را چون از دست داد فیض از ناحیهٴ خدای سبحان است ولی وقتی که این شده شورهزار شده انسانی که فی قلبه مرض دیگر لیاقت هدایت را ندارد خدای سبحان هم که میوههای خوب میفرستد آبهای زلال میفرستد اگر خدا او را گمراه میکند یعنی این تکلیف را بر او تحمیل کرده است او هر روز مرضش افزوده میشود چون تا زنده است مکلّف است و تازنده است در برابر قرآن میایستد مثل اینکه تا زنده است آب زلال میخورد و مرضش افزوده میشود تا زنده است آن سیب و گلابی را میخورد و مرضش افزوده میشود تا ﴿لیهلک من هلک عن بینه﴾
سؤال ...
جواب: البته زمینهٴ لیاقت را از دست داده.
سؤال ...
جواب: همین دیگر خدای سبحان که کسی را گمراه میکند ابتداءً کسی را گمراه نمیکند موضوع اضلال فسق اینهاست یا موضوع ازدیاد مرض مرض خود آنها است در این کریمه فرمود ﴿و ما یضل به الا الفاسقین﴾ پس موضوع قبل از حکم محفوظ است آنهایی که ﴿فسقوا﴾ به سوء اختیار خودشان از نعمت هدایتِ به معنای ایصال به مطلوب محروماند همینها را هم خدا هدایت میکند هر روز هم انبیا هم عقل هر روز اینها را خدا هدایت میکند همهٴ کفّار و منافقین و فاسقین را هر روز و هر لحظه خدا دارد هدایت میکند اما هدایت تشریعی هر روز دارد هدایت میکند اما آن هدایتی که دستش را بگیرد به مقصد برساند به معنای ایصال به مطلوب موانع را از جلوی سرش بردارد آن را نسیب این نمیکند بسیاری از موارد است که انسان میخواهد یک کاری بکند که اگر آنجا برود برای او خطر دارد خدای سبحان یک کسی را راهنمایی میکند با آن شخص فلان مسئله را در میان بگذار ده دقیقه ایشان را معطل بکن که آن حادثه به سرش نیاید هزارها این گونه از خیرات هر روز خدا دارد میکند.
سؤال ...
جواب: نه او اگر ظلم به ناس کرده باشد توفیق توبهٴ اینچنینی پیدا نمیکند مگر اینکه با آن توبه حق الناس را هم مثل حق الله ترمیم کرده باشد اگر ترمیم کرده باشد مثل یک بیمار سختی است که خدای سبحان معالجه کرده چون در رحمت باز است دیگر توبه برای این است که انسان همهٴ این حقوق را استیفا بکند دیگر اگر این کار را کرد شفا پیدا میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است