- 2138
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 60 تا 61 سوره بقره _ بخش اول
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 60 تا 61 سوره بقره _ بخش اول
- تنبلی و ناسپاسی بنیاسرائیل
- رفاه طلبی آنان
- عدم تواضع در برابر خدا و عدم ایمان به موسی و خداوند
-جهاد و مبارزه با مستکبرین هزینه دارد و با راحت طلبی حاصل نمیشود
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ٭ وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَ نَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ
وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِمَا عَصَوا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ٭
در شمارش نعمتهایی که خدای سبحان بر بنی اسرائیل نازل کرد مسأله استقسای موسای کلیم به میان آمد که اینها از موسای کلیم بود که طلب سقی و سیرابی کردند و موسای کلیم (سلاماللهعلیه) هم برای آنها از خدای سبحان طلب آب کرد و خدای سبحان هم دستور داد شما این عصا را به این سنگ بزنید سنگ منفجر خواهد شد و دوازده مجرای جوشش برای دوازده قبیله از این سنگ مشاهده خواهید کرد ازاین که سنگ میتواند تبدیل به آب شود این مسألهای ندارد چون هر یک از عناصر میتوانند به عنصر دیگر تبدیل شوند و از این که اینکار در درزا مدّت ممکن است بحثی هم از این جهت نیست و از اینکه در کوتاه مدت به عنوان معجزه میسر است این هم بحثی نیست، نظیر این که یک عصا میتواند در دراز مدت بصورت یک حیوان درآید در کوتاه مدت به عنوان معجزه خواتهد بود و در بلند مدت به عنوان یک امر طبیعی یعنی عصا بعد از یک مدتی میتواند به صورت خاک درآید این حاک در کنار توبه یک گیاهی درآید و آن گیاه و مانند آن مورد تغذیه حیوان قرار گیرد و بعد بصورت نطفه درآید و بعد بصورت فرزند متولد شود منتها جزو برنامههای بلند مدت است که یک چوب میتواند به صورت حیوان درآید این یک امر محالی نیست اگر دراز مدت شد این یک امر طبیعی است اگر کوتاه مدت شد خارق عادت است میشود معجزه محالات عقلی است که قابل تحقّق نیست چه در دراز مدت چه در کوتاه مدت بنابراین همهٔ آنچه که به عنوان نعم و معجزات و کرامات یاد شده است چون قول صادق و مصداق است و برهان عقلی هم برخلافش نیست قبولش لازم و واجب است از این که فرمود موسی برای قومش استقسا کرده است تا اجازه نداتشه باشد استقسا نمیکند انبیا اینچنینند و استقسا کردن موسی برای قوم هم یک امر معقولی بود زیرا اینها در آن بیابان نیاز به آب داشتند موسای کلیم را شفی قرار دادند و از موسای کلیم آب مسئلت کردند موسای کلیم هم آب خواست خدای سبحان هم این خواسته را برآورد، در آیهٔ 160 سورهٔ اعراف اینچنین بود که «وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاکَ الْحَجَرَ» وقتی قوم موسیٰ استقسا و طلب سقی کردند ما هم وحی فرستادیم که عصا را به سنگ بزن یعنی این یک امر معقولی بود امّا دربارهٔ آیهٔ بعد که میرسد که از موسای کلیم خواستههایی دارند دیگر نه موسای کلیم این عرضها را به خدای کریم میرساند و نه خود خدای سبحان به این خواستهها پاسخ میدهد بلکه اینها را وادار میکنند که شما به سراغ یک سرزمینی بروید که این نعم را داشته باشد آنگاه با خشونت و مذمت از اینها یاد میکند، این سرش چیست که تا کنون سخن از منّ و سلوی جوشش دوازده چشمه از سنگ بود، سخن از تظلیل غمام بود امّا الآن دفعتاً مورد خشم خدای سبحان قرار گرفتهاند وقتی گفتند: ما بر یک طعام صبر نمیکنیم تو از خدایت بخواه که از روئیدنیهای زمین مثل سبزی خیار، گندم، عدس، پیاز و سیر برای ما برویاند از این به بعد مورد قهر و بیمهری خدای سبحان قرار گرفتند سرّش چه شد؟ که فرمود: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا» فرمود: به یاد این صحنه باشید، این صحنه، صحنه نعمت است مانند سایر حوادث که خدای سبحان میفرماید: یاد این حوارث باشید در اینجا که خدای سبحان جواب سخت به اینها داد، این تعبیر «و إذ قلتم» یعنی متذکر این حالت باشید در تعبیرات دیگر نعمتهای خدیای سبحان را میشمارد میفرماید: به یاد این نعم باشید اینها میتوانند تفسیر آن مجمل باشند اصل مجمل این بود که «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» این به عنوان متن است و آن وقت آیات بعدی به عنوان شرح که آن نعمی که ما به شما دادیم عبارت از این بود که شما را از ستم فراعنه و آل فرعون نجات دادیم، ابر بر بالای سر شما مانند چتر مستقر کردیم، من و مسلوی برای شما نازل کردیم دوازده چشمه آب از سنگ جوشاندیم و مانند آن. امّا این صحنه، که ضبحه قهر است چگونه در ردیف آنها قرار گرفت و چرا خدای سبحان در اینجا با اینها قهر کرد و غضبآلود سخن میگوید میفرماید: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ» فرمود به یاد این صحنه باشید که گفتید ما بر یک طعام صبر نمیکنیم یعنی منّ و سلوی را که هر روز به ما میدهید ما صبر نمیکنیم گرچه دو نوع از طعام است ولی وقتی هر روز در کنار سفره من و سلویٰ باشد این به حساب یک نوع غذا تلقی میشود گفتند: یا موسی ما بر یک نوع طعام صبر نمیکنیم تو از خدایت برای ما بخواه که این زمین از روئیدنیهای خود برای ما برویاند و این خواسته اگر یک امر طبیعی بود ممحکن بود مورد لطف خدای سبحان قرار گیرد و همان طوری که من و سلوی نازل کرد اینها را هم از زمین برویاند. دیگر نمیشود گفت چون سرزمین تیه قابل کشت و زرع نبود چون بسیاری از این کارها روی خارق عادت و معجزه انجام میگرفت اینجا هم ممکن بود روی خارق عادت و اعجاز انجام گیرد ولی این لسان، لسان لجاجت است نه لسان مسئلت از اول گفتند: ما صبر نمیکنیم نظیر این که «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» در مسأله استقسا یک امر طبیعی و معقول بود گفتند: اگر ممکن است آبی مرحمت کنید خوب بشر زنده نیازمند به آب است آن را با لجاجت نگفتند به موسی عرض کردند که آبی برای ما فراهم کنید موسای کلیم هم به خدای سبحان عرض کرد و آب هم فراهم شد، امّا اینجا از همان اول شروع کردند به این که ما دیگر صبر نمیکنیم، «لن نصبر» نظیر «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» آنجا که گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» فرمود: «خأخذتکم الصّاعقه بظلمه» کسی با خدا اینچنین برخورد کند مشمول صاعقه و قهر خداوند میشود الآن هم با خدا از سر لجات وارد میشوند به موسای کلیم میگویند: ما دیگر صبر نمیکنیم یعنی تو ما را از مصر بیرون آوردی وعده دادی که همهٔ امکانات را در اختیار ما قرار دهی موسای کلیم گفت: من شما را وعده دادم که از بردگی آل فرعون نجاتتان دهم و الآن هم آزاد شدهاید من شما را وعده ندادم که از مسائل رفاهی برخوردار شوید آن طبق جریانعادی باید یک مقدار صبر کنید «استعینوا بالله و اصبروا» من خواستم شما را آزاد کنم و آزاد شدید الآن به فکر سبزی خوراکی و پیاز هستید؟ میگویند: ما صبر نمیکنیم. من به شما نگفتم: «استعینوا بالله و اصبروا» شما یک هدف والاتر دارید، شما به خدا استعانت کنید واز خدا مدد گیرید و صبر کنید، شما صبر کردید و بر سنگینترین دشمن پیروز شدید الآن میگویند ما برای اینکه پیاز نداریم صبر نمیکنیم؟ «لن نصبر علی طعام واحد» این «لن نصبر» در برابر همان فرمان قاطع موسای کلیم که فرمود: «و استعینوا بالله و اصبروا» موضع گرفتن است ما دیگر صبر نمیکنیم خوب مگر به شما نگفت صبر کنید مگر شما هدف مهم ندارید؟ مرگ بنا نبود شما همهٔ ستم را در منطقه قطع کنید؟ الآن فقط مصر فتح شده شهرهای دیگر هنوز آن خوی جاهلیّت فراعنه هست جای دیگر هم همین طور است نشانهاش این است که این ارض مقدّسه را که خدا برای شما مقرر کرد چندین هستند و شما حاضر نیستید آنها را بیرون کنید پس منطقه بالکل امن نشد آل فرعون به دریا رفتند همان طرز تفکر بتپرستی و ستم بر مظلومین هست شما صبر کنید الآن میگویند چون ما پیاز نداریم صبر نمیکنیم این لسان لسان بیت است اگر کسی با مشاهده آن همهٔ نعم در برابر خدای سبحان لجاجت بورزد البته مشمول خشم خدای سبحان خواهد شد، حالا ملاحظه فرمودید که چطور در برابر آن همهٔ نعم خدا با اینها با مهر رفتار کرد ابرها را مسلّط کرد که مانند چتر بر فراز اینها حرکت کند من و سلّوبی به عنوان غذای روزانه عادلانه بر اینها نازل بشود دوازده چشمه خروشان از دل سنگ بجوشد همهٔ امکانات را فراهم کرد ولی الآن کسی بگوید: ما دیگر صبر نمیکنیم چون سبزی خوراکی نداریم این گروه دیگر قابل رحم نیستند موسای کلیم فرمود: شما این همه نعم را دارید از دست میدهید بخاطر سبزی خوراکی و پیاز خوب بروید، شما دلتان میخواهد که هر روز من روی معجزه هر چه میخواهید برایتان فراهم شود، این نشر آخر شما هم باید صبر کنید وگرنه راهتان راه تکامل نخواهد بود خو ب البته خدا قادر است همین جا سبزی برویاند خیار و گندم برویاند تا به شما امکانات بدهد یا آب بیشتری برویاند تا شما بتوانید کشاورزی کنید همهٔ اینها ممکن است امّا شما میخواهید بدون هیچ رنج به بهترین مقام دست یابید خوب این شدنی نیست من به شما گفتهام «استعینوا بالله و اصبروا» شما الآن میگویید: «لن نصبر» یعنی ما حرف تو را قبول نداریم خوب اگر موسای کلیم رسول خداست و حرف او وحی است و فرمود: یک مدت صبر کنید «استعینوا بالله و اصبروا» حالا شما بر اساس نداشتن یک سلسله مسائل رفاهی میگویند «لن نصبر» آن هم با این که همهٔ امکانات فراهم است حالا میگویند ما خسته شدهایم از بس که مرغ خوردهایم میفرماید: «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما میخواهید این مرغ را از دست بدهید بخاطر پیاز معلوم میشود سر لجبازی دارید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» ما که امکانات به شما دادین اینچنین نبود که این توزیع ناعادلانه باشد این چنین نبود که برای شما غذای خوب فراهم نکرده باشیم شما این غذای خوب را هدر ندهید به یکدیگر هم تعدی نکنید و به فکر هم نباشید که سفرههایتان رنگین باشد به فکر تنوع نباشید از این به بعد معلوماست که بفکر بهانه هستید نظیر آنچه که مسرکین حجاز داشتند گفتند به این که شما باید دستور دهید این کوهها یک مقدار فاصله بگیرند ما اینجا کشاورزی کنیم خیال کردند حالا که پیغمبر هر روز باید دستور بدهد که دره بصورن زمین هموار درآید و کوه هم یک مقدار فاصله بگیرد اینها میآمدند و پیشنهاد میدادند اگر قرآن هم این کار را بکند زمین را تسطیح کند و کوهها را کنار ببرد اینها ایمان نمیآورند حالا معلوم میشود که در آن بخشها چرا خدای سبحان با اینها با لطف رفتار کرد، در این قسمت چرا با اینها با قهر رفتار میکند اگر کسی در برابر خدا و نماینده خدا بگوید: ما صبر نمیکنیم این مشمول قهر است اگر کسی از خداوند بخواهد که پروردگارا به نیاز ما پاسخ بده این مشمول مهر است مگر آنها که هرگز به این فکر بودند که بر آسمان در اختیار اینها باشد، هرجا اینها میروند ابر به دنبال اینها باشد به این فکر که نبودند ولی خداوند تأمین کرد «و ظللنا علیکم الغمام» غمام را هم غمام میگویند برای اینکه آسمان روشن را میپوشاند مغموم و مستور میکند حجاب رساتر خوبی است فرمود: این ابر را ما در اختیار شما قرار دادیم. هرجا شما حرکت کنید این ابر بالای سر شماست این ابری نیست که تابع باد باشد این ابری است که تابع اراده ماست آن ابرهایی که تابع ما بودند یک حساب دیگری دارد که وقتی باد بوزد ابر حرکت میکند امّا این ابرها را ما طوری قرار دادهایم که هر جا شما حرکت کنید میبینیند ابر بالای سر شماست این یک خواسته مشروعی بود ما هم به آن پاسخ مثبت دادیم آن منّ و سلوی را هم فرستادیم آب میخواستید خوب یک خواسته مشروعی بود و برایتان فراهم کردید و در این خواسته نگفتید: ما دیگر صبر نمیکنیم الان معلوم میهوشد که نشستید و یک تصمیم دیگر در برابر تصمیم موسای کلیم گرفتید، موسای کلیم گفت: «استعینوا بالله و اصبروا» شما مستقیم میگویید: «لن نصبر» که ما صبر نمیکنیم اگر به عنوان درخواست و نیایش بود باز ممکن بود اجابت شود امّا از همان اول همان طوری که آن هفتاد نفر به موسای کلیم گفتند که «یا موسیٰ» اصلاً سخن از یا رسول الله نیست یا سخن از ایّها النّبی نیست سخن از یا موسیٰ است «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» ما تا خدا را با چشم حسّی نبینیم به خدا ایمان نمیآوریم خوب این سر عناد است نه سرّ سؤال آن وقت «فأخذتکم الصّاعقه» در اینجا هم گفتهاند به این که «یا موسیٰ: لن نصبر» از اول آمدند گفتند: «لن نصبر» این که حرف نفی مؤکده است ما هرگز صبر نمیکنیم «علی طعام واحد فادع لنا ربّک» مثل این الله فقط ربّ موسیٰ است حرف جهنّمیها را میزنند جهنمی وقتی در جهنم دارد میسوزد از مالک یا خازن جهنم میخواهد که از خدایت بخواه یک مقدار عذاب ما را تخفیف بدهد دیگر نمیگویند: از خدای ما بخواه، میگویند: «یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» یا «یخفّف عنّا یوماً من العذاب» به مالک که سرپرست جهنم است میگویند: ای مالک از خدایت بخواه که مقداری تخفیف بدهد آنجا جهنّمیها حاضر نیستند که بگویند: از پروردگار ما بخواه، این بنی اسرائیل مثل این که حاضر نشدند در برابر خدای متعال خضوع کنند به موسای کلیم میگویند: از خدای خودت بخواه که برای ما سبزی برویاند مثل این که فقط غذای موسیٰ است. و خدای همه نیست، «فادع لنا ربّک یخرج لنا» خود را مطرح میکنند میگویند: برای ما بخواه که خدای برای ما این روزیها را از زمین برویاند، چه برویاند؟ «من بقلها» این سبزیهای خوراکی را برویاند: «وقتائها» و خیار برویاند «وفوبها» که فوم هم حنطه روایت شده است و هم گفته است توم است و سیر موسای کلیم فرمود: «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما میخواهید آنچه که خیر است از دست بدهید و چیزی که غیرخیر است بگیرید شما میخواهید من و سلوی را که خسته شدهاید از دست بدهید برای پیاز و سبزی و این را هم با لجاجت مطرح میکنید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» آنکه ادنیٰ و ادون است و احقر است آن را میگیرید آنکه طیب است و اعلیٰ است آن را رها میکنید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما که اکنون به لجبازی افتادهاید و میگویند ما صبر نمیکنیم مطمئن باشید خدای سبحان برای لجباز اینچنین نیست که زمین را در اختیارش قرار بدهد هر چه شما بخواهید بروید بسیار خوب میخواهید کشاورزی کند بروید یکی از این شهرهای مجاور آنجا زمین بگیرید و شروع به کار بکنید «اهبطوا مصراًّ» اگر نتوانستید بروید شما میگویید ما از آن غذای یک رنگ به نام منّ و سلوی خسته شدهایم میخواهیم گندم داشته باشیم و خیار و سبزیهای خوراکی، خوب بروید شهرهای مجاوز زمین بگیرید و کشاورزی کنید، آنگاه بدانید اگر رفتید از اوج عزّت به چاه و ذلّت میافتید «اهبطوا مصراً» تعبیر اهبطوا از بالا به پایین فرستادن است تعبیر لقال از پایین به بالا بردن است انبیا آمدند تا به مردم بگویند تعال: یعنی بالا بیا، رسول خدا فرمود: «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ» یعنی بالا بیایید اگر در یک سطح چند نفر باشند یکی به دیگری بخواهد تعارف کند نمیگوید: تعال میگوید «الیّ» پیش من بیا، نمیگوید: بالا بیا ولی اگر در یک مکانی یک قسمت مرتفع باشد و یک قسمت غیرمرتفع آنکه در مکان مرتفع است به آنکه در پایین است میگوید: تعال: بالا بیا حرف انبیا به امّتها این است: «تعالوا: بالا بیایید اینجا موسای کلیم فرمود: «اهبطوا» بروید پایین، نه یعنی شما روی کوه بودید حالا بروید در دشت نه غزیز بودید حالا بشوید ذلیل برای پیاز، «اهبطوا مصراً» با این که مصر، شهر است حالا بعضی احتمال دادهاند که حالا این مصر همان مصر معهود باشد منتها آن معهود غیرمنصرف است تنوین قبول نمیکند لذا در موارد زیادی که خدای کریم در قرآن از مصر یاد کرده است بدون تنوین یاد کرده است و میگفتهاند چون سه حرفی است و ساکن الوسط است نظیر هند احیاناً غیرمنصرفی که سه حرفی باشد و ساکن الوسط تنوین قبول میکند برای این که خیلی سخت نیست و میشود آن مصر معروف را که غیرمنصرف است با تنوین یاد کرد این یک احتمال احتمال دیگر این که این مصر غیر از آن مصر است به شهادت این که این تنوین قبول میکند و آن تنوین نمیکند و معرفه است علی ایّ حال فرمود: شما الآن در بیابانید ولی عزیزید بروید پایین شهر پائین است برای این که شما هر جا بروید همان فکر آل فرعون هست همان بتپرستی هست ما کجا را اصلاح کردیم ما الآن فقط ظما را از دریا بیرون میآوریم و از ذلّت آل فرعون نجات دادیم همین بقیه شهرها و روستاها که همان فکر آل فرعونی دارند اگر دستشان برسد که ظالمند و اگر دستشان نرسد که همین بتپرستی را دارند بروید پایین، این بروید پایین نه یعنی الآن در یک مکان مرتفعی هستید و شهر پایین است بروید پایین نه الآن عزیز هستید برای شکم میخواهید ذلیل شوید بروید پایین «اهبطوا مصراً» بروید آنجا این مسائل خوراکی و سبزی و گندم و این چیزها برای شما هست.
جواب سؤال: این ممکن هست ولی با سؤال اینها سازگار نیست اینها گفتهاند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» آن طعام واحد را نمیخواهیم ما بقل و قثاء میخواهیم اینها همان خوراکی ظاهری را میگفتند و ... منظور آن است که آنها مسائل خوراکی را مطرح میکردند خوب جواب باید مطابق سؤال باشد. لذا فرمود به این که «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً» بروید به یکی از این شهرها، بروید در پایین، نظیر آنچه که خدای سبحان دربارهٔ آدم و حوّا فرمود که: «اهبطوا» یا دربارهٔ شیطان که فرمود: «تهبط منها» هبوط کن یعنی از منزلت رفیعه تنزل کن اینجا موسای کلیم فرمود: شما برای این که مقداری سبزی و خیار و گندم و پیاز میطلبید میخواهید به آن ذلّت بتپرستی تن در بدهید خوب بروید پایین. «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» اینجا خبری است شما بخواهید روی معجزه ما خیار و سبزی برای شما فراهیم کنیم نیست وگرنه آنجا مبارزه خیلی آسان است یک خانه خوبی هم بالای سر شما هست مثل ابر منّ و سلوی که هم میآید سبزیها هم که میآید انواع گوناگون میوهها که پیشنهاد بدهید پس فردا آنها هم میآید خوب چه مبارزهای از این آسانتر شما هر روز بخواهید و یک میوه از ما طلب کنید که دارید مبارزه میکنید این نشد! خدای سبحان هم فرمود: «لو یشاء الله لدن تصر منهم» خدا اگر بخواهد ریشه ظالمین را خودش میکند احتیاجی به شما ندارد. «وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» میخواهد شما را بیازماید و کامل کند وگرنه چه حاجت که خدای سبحان از ما کمک بگیرد این را در سورهٔ مبارکه فتح یا سورهای که به نام مبارک رسول خدا (سلاماللهعلیه) است فرمود: «وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ» انتصار یعنی انتقام فرمود: خدا اگر میخواست که اگر کفّار انتقام میگرفت و نیاز به شما نداشت میخواهد شما را کامل کند «وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» تا شما بشوید مجاهد فی سبیل الله، شهید فی سبیل الله، فاتح نظام اسلامی، اگر مبارزه کار آسانی بود که آن همه فضیلت برای جهاد و مبارزه نبود فرمود: شما اگر به این امید بهانه میخواهید هر روز از ما میوه طلب کنید این آئین مبارزه نیست اگر به فکر شکم هستید باید از عزّت بنده خدا بودن به ذلت بنده دیگران بودن تن در بدهید و بروید پایین آنجا که رسول خدا مردم را به توحید دعوت میکند میفرماید: «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ» بیایید بالا اینجا که موسای کلیم میفرماید: شما که حاضر نیستید از عزت توحید برخوردار شوید بروید پایین. «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» عین آنچه که در جریان کنونی شما مشاهده میفرمایید: الآن سخن از هبوط از منزلت است شما را بالا آوردم و شدید عزیز و آقا میخواهید برای شکم گرفتار ذلت بردگی و بتپرستی شوید بروید پایین چون شهرها همه همین درد را داشتند موسای کلیم که فرصتی نداشت که حکومتی تشکیل بدهد و آنجاها اصلاح کنند این بنی اسرائیل که نگذاشتند اینها هر روز یک بهانه میگرفتند حضرت فرمود: خوب برویم آنجا ما آنجا را فتح میکنیم شما که این دو قدمی این معجزه را دیدید آن جبارین که آن سرزمین فلسطین و شام را غضب کردند که قویتر از فرعون نبودند خدای سبحان آل فرعون را به کام دریا فرستاد خوب در اینجا هم ناصر شماست خوب بروید آنجا حکومت تشکیل بدهید مردم را اصلاح کنید، شهرها را اصلاح کنید شما که در این بیابان سرگردان هستید.
جواب سؤال: اگر میخواستید نصیبتان شد تن به ذلت بدهید نه این که حالا موفق میشوید یا موفق شدند و مانند آن.
«قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» بعد آنگاه در ذیل میفرماید: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَ نَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِمَا عَصَوا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ» که انشاء الله در بحثهای آینده روشن خواهد شد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- تنبلی و ناسپاسی بنیاسرائیل
- رفاه طلبی آنان
- عدم تواضع در برابر خدا و عدم ایمان به موسی و خداوند
-جهاد و مبارزه با مستکبرین هزینه دارد و با راحت طلبی حاصل نمیشود
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ٭ وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَ نَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ
وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِمَا عَصَوا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ٭
در شمارش نعمتهایی که خدای سبحان بر بنی اسرائیل نازل کرد مسأله استقسای موسای کلیم به میان آمد که اینها از موسای کلیم بود که طلب سقی و سیرابی کردند و موسای کلیم (سلاماللهعلیه) هم برای آنها از خدای سبحان طلب آب کرد و خدای سبحان هم دستور داد شما این عصا را به این سنگ بزنید سنگ منفجر خواهد شد و دوازده مجرای جوشش برای دوازده قبیله از این سنگ مشاهده خواهید کرد ازاین که سنگ میتواند تبدیل به آب شود این مسألهای ندارد چون هر یک از عناصر میتوانند به عنصر دیگر تبدیل شوند و از این که اینکار در درزا مدّت ممکن است بحثی هم از این جهت نیست و از اینکه در کوتاه مدت به عنوان معجزه میسر است این هم بحثی نیست، نظیر این که یک عصا میتواند در دراز مدت بصورت یک حیوان درآید در کوتاه مدت به عنوان معجزه خواتهد بود و در بلند مدت به عنوان یک امر طبیعی یعنی عصا بعد از یک مدتی میتواند به صورت خاک درآید این حاک در کنار توبه یک گیاهی درآید و آن گیاه و مانند آن مورد تغذیه حیوان قرار گیرد و بعد بصورت نطفه درآید و بعد بصورت فرزند متولد شود منتها جزو برنامههای بلند مدت است که یک چوب میتواند به صورت حیوان درآید این یک امر محالی نیست اگر دراز مدت شد این یک امر طبیعی است اگر کوتاه مدت شد خارق عادت است میشود معجزه محالات عقلی است که قابل تحقّق نیست چه در دراز مدت چه در کوتاه مدت بنابراین همهٔ آنچه که به عنوان نعم و معجزات و کرامات یاد شده است چون قول صادق و مصداق است و برهان عقلی هم برخلافش نیست قبولش لازم و واجب است از این که فرمود موسی برای قومش استقسا کرده است تا اجازه نداتشه باشد استقسا نمیکند انبیا اینچنینند و استقسا کردن موسی برای قوم هم یک امر معقولی بود زیرا اینها در آن بیابان نیاز به آب داشتند موسای کلیم را شفی قرار دادند و از موسای کلیم آب مسئلت کردند موسای کلیم هم آب خواست خدای سبحان هم این خواسته را برآورد، در آیهٔ 160 سورهٔ اعراف اینچنین بود که «وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاکَ الْحَجَرَ» وقتی قوم موسیٰ استقسا و طلب سقی کردند ما هم وحی فرستادیم که عصا را به سنگ بزن یعنی این یک امر معقولی بود امّا دربارهٔ آیهٔ بعد که میرسد که از موسای کلیم خواستههایی دارند دیگر نه موسای کلیم این عرضها را به خدای کریم میرساند و نه خود خدای سبحان به این خواستهها پاسخ میدهد بلکه اینها را وادار میکنند که شما به سراغ یک سرزمینی بروید که این نعم را داشته باشد آنگاه با خشونت و مذمت از اینها یاد میکند، این سرش چیست که تا کنون سخن از منّ و سلوی جوشش دوازده چشمه از سنگ بود، سخن از تظلیل غمام بود امّا الآن دفعتاً مورد خشم خدای سبحان قرار گرفتهاند وقتی گفتند: ما بر یک طعام صبر نمیکنیم تو از خدایت بخواه که از روئیدنیهای زمین مثل سبزی خیار، گندم، عدس، پیاز و سیر برای ما برویاند از این به بعد مورد قهر و بیمهری خدای سبحان قرار گرفتند سرّش چه شد؟ که فرمود: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا» فرمود: به یاد این صحنه باشید، این صحنه، صحنه نعمت است مانند سایر حوادث که خدای سبحان میفرماید: یاد این حوارث باشید در اینجا که خدای سبحان جواب سخت به اینها داد، این تعبیر «و إذ قلتم» یعنی متذکر این حالت باشید در تعبیرات دیگر نعمتهای خدیای سبحان را میشمارد میفرماید: به یاد این نعم باشید اینها میتوانند تفسیر آن مجمل باشند اصل مجمل این بود که «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» این به عنوان متن است و آن وقت آیات بعدی به عنوان شرح که آن نعمی که ما به شما دادیم عبارت از این بود که شما را از ستم فراعنه و آل فرعون نجات دادیم، ابر بر بالای سر شما مانند چتر مستقر کردیم، من و مسلوی برای شما نازل کردیم دوازده چشمه آب از سنگ جوشاندیم و مانند آن. امّا این صحنه، که ضبحه قهر است چگونه در ردیف آنها قرار گرفت و چرا خدای سبحان در اینجا با اینها قهر کرد و غضبآلود سخن میگوید میفرماید: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ» فرمود به یاد این صحنه باشید که گفتید ما بر یک طعام صبر نمیکنیم یعنی منّ و سلوی را که هر روز به ما میدهید ما صبر نمیکنیم گرچه دو نوع از طعام است ولی وقتی هر روز در کنار سفره من و سلویٰ باشد این به حساب یک نوع غذا تلقی میشود گفتند: یا موسی ما بر یک نوع طعام صبر نمیکنیم تو از خدایت برای ما بخواه که این زمین از روئیدنیهای خود برای ما برویاند و این خواسته اگر یک امر طبیعی بود ممحکن بود مورد لطف خدای سبحان قرار گیرد و همان طوری که من و سلوی نازل کرد اینها را هم از زمین برویاند. دیگر نمیشود گفت چون سرزمین تیه قابل کشت و زرع نبود چون بسیاری از این کارها روی خارق عادت و معجزه انجام میگرفت اینجا هم ممکن بود روی خارق عادت و اعجاز انجام گیرد ولی این لسان، لسان لجاجت است نه لسان مسئلت از اول گفتند: ما صبر نمیکنیم نظیر این که «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» در مسأله استقسا یک امر طبیعی و معقول بود گفتند: اگر ممکن است آبی مرحمت کنید خوب بشر زنده نیازمند به آب است آن را با لجاجت نگفتند به موسی عرض کردند که آبی برای ما فراهم کنید موسای کلیم هم به خدای سبحان عرض کرد و آب هم فراهم شد، امّا اینجا از همان اول شروع کردند به این که ما دیگر صبر نمیکنیم، «لن نصبر» نظیر «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» آنجا که گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» فرمود: «خأخذتکم الصّاعقه بظلمه» کسی با خدا اینچنین برخورد کند مشمول صاعقه و قهر خداوند میشود الآن هم با خدا از سر لجات وارد میشوند به موسای کلیم میگویند: ما دیگر صبر نمیکنیم یعنی تو ما را از مصر بیرون آوردی وعده دادی که همهٔ امکانات را در اختیار ما قرار دهی موسای کلیم گفت: من شما را وعده دادم که از بردگی آل فرعون نجاتتان دهم و الآن هم آزاد شدهاید من شما را وعده ندادم که از مسائل رفاهی برخوردار شوید آن طبق جریانعادی باید یک مقدار صبر کنید «استعینوا بالله و اصبروا» من خواستم شما را آزاد کنم و آزاد شدید الآن به فکر سبزی خوراکی و پیاز هستید؟ میگویند: ما صبر نمیکنیم. من به شما نگفتم: «استعینوا بالله و اصبروا» شما یک هدف والاتر دارید، شما به خدا استعانت کنید واز خدا مدد گیرید و صبر کنید، شما صبر کردید و بر سنگینترین دشمن پیروز شدید الآن میگویند ما برای اینکه پیاز نداریم صبر نمیکنیم؟ «لن نصبر علی طعام واحد» این «لن نصبر» در برابر همان فرمان قاطع موسای کلیم که فرمود: «و استعینوا بالله و اصبروا» موضع گرفتن است ما دیگر صبر نمیکنیم خوب مگر به شما نگفت صبر کنید مگر شما هدف مهم ندارید؟ مرگ بنا نبود شما همهٔ ستم را در منطقه قطع کنید؟ الآن فقط مصر فتح شده شهرهای دیگر هنوز آن خوی جاهلیّت فراعنه هست جای دیگر هم همین طور است نشانهاش این است که این ارض مقدّسه را که خدا برای شما مقرر کرد چندین هستند و شما حاضر نیستید آنها را بیرون کنید پس منطقه بالکل امن نشد آل فرعون به دریا رفتند همان طرز تفکر بتپرستی و ستم بر مظلومین هست شما صبر کنید الآن میگویند چون ما پیاز نداریم صبر نمیکنیم این لسان لسان بیت است اگر کسی با مشاهده آن همهٔ نعم در برابر خدای سبحان لجاجت بورزد البته مشمول خشم خدای سبحان خواهد شد، حالا ملاحظه فرمودید که چطور در برابر آن همهٔ نعم خدا با اینها با مهر رفتار کرد ابرها را مسلّط کرد که مانند چتر بر فراز اینها حرکت کند من و سلّوبی به عنوان غذای روزانه عادلانه بر اینها نازل بشود دوازده چشمه خروشان از دل سنگ بجوشد همهٔ امکانات را فراهم کرد ولی الآن کسی بگوید: ما دیگر صبر نمیکنیم چون سبزی خوراکی نداریم این گروه دیگر قابل رحم نیستند موسای کلیم فرمود: شما این همه نعم را دارید از دست میدهید بخاطر سبزی خوراکی و پیاز خوب بروید، شما دلتان میخواهد که هر روز من روی معجزه هر چه میخواهید برایتان فراهم شود، این نشر آخر شما هم باید صبر کنید وگرنه راهتان راه تکامل نخواهد بود خو ب البته خدا قادر است همین جا سبزی برویاند خیار و گندم برویاند تا به شما امکانات بدهد یا آب بیشتری برویاند تا شما بتوانید کشاورزی کنید همهٔ اینها ممکن است امّا شما میخواهید بدون هیچ رنج به بهترین مقام دست یابید خوب این شدنی نیست من به شما گفتهام «استعینوا بالله و اصبروا» شما الآن میگویید: «لن نصبر» یعنی ما حرف تو را قبول نداریم خوب اگر موسای کلیم رسول خداست و حرف او وحی است و فرمود: یک مدت صبر کنید «استعینوا بالله و اصبروا» حالا شما بر اساس نداشتن یک سلسله مسائل رفاهی میگویند «لن نصبر» آن هم با این که همهٔ امکانات فراهم است حالا میگویند ما خسته شدهایم از بس که مرغ خوردهایم میفرماید: «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما میخواهید این مرغ را از دست بدهید بخاطر پیاز معلوم میشود سر لجبازی دارید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» ما که امکانات به شما دادین اینچنین نبود که این توزیع ناعادلانه باشد این چنین نبود که برای شما غذای خوب فراهم نکرده باشیم شما این غذای خوب را هدر ندهید به یکدیگر هم تعدی نکنید و به فکر هم نباشید که سفرههایتان رنگین باشد به فکر تنوع نباشید از این به بعد معلوماست که بفکر بهانه هستید نظیر آنچه که مسرکین حجاز داشتند گفتند به این که شما باید دستور دهید این کوهها یک مقدار فاصله بگیرند ما اینجا کشاورزی کنیم خیال کردند حالا که پیغمبر هر روز باید دستور بدهد که دره بصورن زمین هموار درآید و کوه هم یک مقدار فاصله بگیرد اینها میآمدند و پیشنهاد میدادند اگر قرآن هم این کار را بکند زمین را تسطیح کند و کوهها را کنار ببرد اینها ایمان نمیآورند حالا معلوم میشود که در آن بخشها چرا خدای سبحان با اینها با لطف رفتار کرد، در این قسمت چرا با اینها با قهر رفتار میکند اگر کسی در برابر خدا و نماینده خدا بگوید: ما صبر نمیکنیم این مشمول قهر است اگر کسی از خداوند بخواهد که پروردگارا به نیاز ما پاسخ بده این مشمول مهر است مگر آنها که هرگز به این فکر بودند که بر آسمان در اختیار اینها باشد، هرجا اینها میروند ابر به دنبال اینها باشد به این فکر که نبودند ولی خداوند تأمین کرد «و ظللنا علیکم الغمام» غمام را هم غمام میگویند برای اینکه آسمان روشن را میپوشاند مغموم و مستور میکند حجاب رساتر خوبی است فرمود: این ابر را ما در اختیار شما قرار دادیم. هرجا شما حرکت کنید این ابر بالای سر شماست این ابری نیست که تابع باد باشد این ابری است که تابع اراده ماست آن ابرهایی که تابع ما بودند یک حساب دیگری دارد که وقتی باد بوزد ابر حرکت میکند امّا این ابرها را ما طوری قرار دادهایم که هر جا شما حرکت کنید میبینیند ابر بالای سر شماست این یک خواسته مشروعی بود ما هم به آن پاسخ مثبت دادیم آن منّ و سلوی را هم فرستادیم آب میخواستید خوب یک خواسته مشروعی بود و برایتان فراهم کردید و در این خواسته نگفتید: ما دیگر صبر نمیکنیم الان معلوم میهوشد که نشستید و یک تصمیم دیگر در برابر تصمیم موسای کلیم گرفتید، موسای کلیم گفت: «استعینوا بالله و اصبروا» شما مستقیم میگویید: «لن نصبر» که ما صبر نمیکنیم اگر به عنوان درخواست و نیایش بود باز ممکن بود اجابت شود امّا از همان اول همان طوری که آن هفتاد نفر به موسای کلیم گفتند که «یا موسیٰ» اصلاً سخن از یا رسول الله نیست یا سخن از ایّها النّبی نیست سخن از یا موسیٰ است «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً» ما تا خدا را با چشم حسّی نبینیم به خدا ایمان نمیآوریم خوب این سر عناد است نه سرّ سؤال آن وقت «فأخذتکم الصّاعقه» در اینجا هم گفتهاند به این که «یا موسیٰ: لن نصبر» از اول آمدند گفتند: «لن نصبر» این که حرف نفی مؤکده است ما هرگز صبر نمیکنیم «علی طعام واحد فادع لنا ربّک» مثل این الله فقط ربّ موسیٰ است حرف جهنّمیها را میزنند جهنمی وقتی در جهنم دارد میسوزد از مالک یا خازن جهنم میخواهد که از خدایت بخواه یک مقدار عذاب ما را تخفیف بدهد دیگر نمیگویند: از خدای ما بخواه، میگویند: «یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» یا «یخفّف عنّا یوماً من العذاب» به مالک که سرپرست جهنم است میگویند: ای مالک از خدایت بخواه که مقداری تخفیف بدهد آنجا جهنّمیها حاضر نیستند که بگویند: از پروردگار ما بخواه، این بنی اسرائیل مثل این که حاضر نشدند در برابر خدای متعال خضوع کنند به موسای کلیم میگویند: از خدای خودت بخواه که برای ما سبزی برویاند مثل این که فقط غذای موسیٰ است. و خدای همه نیست، «فادع لنا ربّک یخرج لنا» خود را مطرح میکنند میگویند: برای ما بخواه که خدای برای ما این روزیها را از زمین برویاند، چه برویاند؟ «من بقلها» این سبزیهای خوراکی را برویاند: «وقتائها» و خیار برویاند «وفوبها» که فوم هم حنطه روایت شده است و هم گفته است توم است و سیر موسای کلیم فرمود: «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما میخواهید آنچه که خیر است از دست بدهید و چیزی که غیرخیر است بگیرید شما میخواهید من و سلوی را که خسته شدهاید از دست بدهید برای پیاز و سبزی و این را هم با لجاجت مطرح میکنید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» آنکه ادنیٰ و ادون است و احقر است آن را میگیرید آنکه طیب است و اعلیٰ است آن را رها میکنید «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ» شما که اکنون به لجبازی افتادهاید و میگویند ما صبر نمیکنیم مطمئن باشید خدای سبحان برای لجباز اینچنین نیست که زمین را در اختیارش قرار بدهد هر چه شما بخواهید بروید بسیار خوب میخواهید کشاورزی کند بروید یکی از این شهرهای مجاور آنجا زمین بگیرید و شروع به کار بکنید «اهبطوا مصراًّ» اگر نتوانستید بروید شما میگویید ما از آن غذای یک رنگ به نام منّ و سلوی خسته شدهایم میخواهیم گندم داشته باشیم و خیار و سبزیهای خوراکی، خوب بروید شهرهای مجاوز زمین بگیرید و کشاورزی کنید، آنگاه بدانید اگر رفتید از اوج عزّت به چاه و ذلّت میافتید «اهبطوا مصراً» تعبیر اهبطوا از بالا به پایین فرستادن است تعبیر لقال از پایین به بالا بردن است انبیا آمدند تا به مردم بگویند تعال: یعنی بالا بیا، رسول خدا فرمود: «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ» یعنی بالا بیایید اگر در یک سطح چند نفر باشند یکی به دیگری بخواهد تعارف کند نمیگوید: تعال میگوید «الیّ» پیش من بیا، نمیگوید: بالا بیا ولی اگر در یک مکانی یک قسمت مرتفع باشد و یک قسمت غیرمرتفع آنکه در مکان مرتفع است به آنکه در پایین است میگوید: تعال: بالا بیا حرف انبیا به امّتها این است: «تعالوا: بالا بیایید اینجا موسای کلیم فرمود: «اهبطوا» بروید پایین، نه یعنی شما روی کوه بودید حالا بروید در دشت نه غزیز بودید حالا بشوید ذلیل برای پیاز، «اهبطوا مصراً» با این که مصر، شهر است حالا بعضی احتمال دادهاند که حالا این مصر همان مصر معهود باشد منتها آن معهود غیرمنصرف است تنوین قبول نمیکند لذا در موارد زیادی که خدای کریم در قرآن از مصر یاد کرده است بدون تنوین یاد کرده است و میگفتهاند چون سه حرفی است و ساکن الوسط است نظیر هند احیاناً غیرمنصرفی که سه حرفی باشد و ساکن الوسط تنوین قبول میکند برای این که خیلی سخت نیست و میشود آن مصر معروف را که غیرمنصرف است با تنوین یاد کرد این یک احتمال احتمال دیگر این که این مصر غیر از آن مصر است به شهادت این که این تنوین قبول میکند و آن تنوین نمیکند و معرفه است علی ایّ حال فرمود: شما الآن در بیابانید ولی عزیزید بروید پایین شهر پائین است برای این که شما هر جا بروید همان فکر آل فرعون هست همان بتپرستی هست ما کجا را اصلاح کردیم ما الآن فقط ظما را از دریا بیرون میآوریم و از ذلّت آل فرعون نجات دادیم همین بقیه شهرها و روستاها که همان فکر آل فرعونی دارند اگر دستشان برسد که ظالمند و اگر دستشان نرسد که همین بتپرستی را دارند بروید پایین، این بروید پایین نه یعنی الآن در یک مکان مرتفعی هستید و شهر پایین است بروید پایین نه الآن عزیز هستید برای شکم میخواهید ذلیل شوید بروید پایین «اهبطوا مصراً» بروید آنجا این مسائل خوراکی و سبزی و گندم و این چیزها برای شما هست.
جواب سؤال: این ممکن هست ولی با سؤال اینها سازگار نیست اینها گفتهاند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ» آن طعام واحد را نمیخواهیم ما بقل و قثاء میخواهیم اینها همان خوراکی ظاهری را میگفتند و ... منظور آن است که آنها مسائل خوراکی را مطرح میکردند خوب جواب باید مطابق سؤال باشد. لذا فرمود به این که «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً» بروید به یکی از این شهرها، بروید در پایین، نظیر آنچه که خدای سبحان دربارهٔ آدم و حوّا فرمود که: «اهبطوا» یا دربارهٔ شیطان که فرمود: «تهبط منها» هبوط کن یعنی از منزلت رفیعه تنزل کن اینجا موسای کلیم فرمود: شما برای این که مقداری سبزی و خیار و گندم و پیاز میطلبید میخواهید به آن ذلّت بتپرستی تن در بدهید خوب بروید پایین. «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» اینجا خبری است شما بخواهید روی معجزه ما خیار و سبزی برای شما فراهیم کنیم نیست وگرنه آنجا مبارزه خیلی آسان است یک خانه خوبی هم بالای سر شما هست مثل ابر منّ و سلوی که هم میآید سبزیها هم که میآید انواع گوناگون میوهها که پیشنهاد بدهید پس فردا آنها هم میآید خوب چه مبارزهای از این آسانتر شما هر روز بخواهید و یک میوه از ما طلب کنید که دارید مبارزه میکنید این نشد! خدای سبحان هم فرمود: «لو یشاء الله لدن تصر منهم» خدا اگر بخواهد ریشه ظالمین را خودش میکند احتیاجی به شما ندارد. «وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» میخواهد شما را بیازماید و کامل کند وگرنه چه حاجت که خدای سبحان از ما کمک بگیرد این را در سورهٔ مبارکه فتح یا سورهای که به نام مبارک رسول خدا (سلاماللهعلیه) است فرمود: «وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ» انتصار یعنی انتقام فرمود: خدا اگر میخواست که اگر کفّار انتقام میگرفت و نیاز به شما نداشت میخواهد شما را کامل کند «وَلکِن لِیَبْلُوَا بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» تا شما بشوید مجاهد فی سبیل الله، شهید فی سبیل الله، فاتح نظام اسلامی، اگر مبارزه کار آسانی بود که آن همه فضیلت برای جهاد و مبارزه نبود فرمود: شما اگر به این امید بهانه میخواهید هر روز از ما میوه طلب کنید این آئین مبارزه نیست اگر به فکر شکم هستید باید از عزّت بنده خدا بودن به ذلت بنده دیگران بودن تن در بدهید و بروید پایین آنجا که رسول خدا مردم را به توحید دعوت میکند میفرماید: «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ» بیایید بالا اینجا که موسای کلیم میفرماید: شما که حاضر نیستید از عزت توحید برخوردار شوید بروید پایین. «اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» عین آنچه که در جریان کنونی شما مشاهده میفرمایید: الآن سخن از هبوط از منزلت است شما را بالا آوردم و شدید عزیز و آقا میخواهید برای شکم گرفتار ذلت بردگی و بتپرستی شوید بروید پایین چون شهرها همه همین درد را داشتند موسای کلیم که فرصتی نداشت که حکومتی تشکیل بدهد و آنجاها اصلاح کنند این بنی اسرائیل که نگذاشتند اینها هر روز یک بهانه میگرفتند حضرت فرمود: خوب برویم آنجا ما آنجا را فتح میکنیم شما که این دو قدمی این معجزه را دیدید آن جبارین که آن سرزمین فلسطین و شام را غضب کردند که قویتر از فرعون نبودند خدای سبحان آل فرعون را به کام دریا فرستاد خوب در اینجا هم ناصر شماست خوب بروید آنجا حکومت تشکیل بدهید مردم را اصلاح کنید، شهرها را اصلاح کنید شما که در این بیابان سرگردان هستید.
جواب سؤال: اگر میخواستید نصیبتان شد تن به ذلت بدهید نه این که حالا موفق میشوید یا موفق شدند و مانند آن.
«قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَ لْتُمْ» بعد آنگاه در ذیل میفرماید: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَ نَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِمَا عَصَوا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ» که انشاء الله در بحثهای آینده روشن خواهد شد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است