- 1513
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 34 سوره بقره - بخش چهارم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 34 سوره بقره - بخش چهارم
- امر سجده به انسان تشریعی است یا تکوینی
- توجیه معصیت شیطان با هر فرض امر تکوینی یا تشریعی بودن
- کفر درونی شیطان
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
در مسألهٴ سجود این امر مطرح است که همهٴ موجودات در پیشگاه خدای سبحان ساجدند. چیزی نیست که در برابر خدا ساجد نباشد امّا این امری که خدای سبحان به فرشتگان و ابلیس کرد این امر، امر تکوینی است یا امر تشریعی است؟
امر را خدای سبحان در قرآن کریم به دو قسمت تقسیم فرمود: یک امر تکوینی که همان ملکوت عالم است و عصیان ناپذیر است و یک امر تشریعی است که در جهان اختیار نافذ است، هم قابل اطاعت است هم قابل عصیان.
امر تکوینی که قابل عصیان نیست و اجتنابناپذیر است همان است که فرمود: *«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»*﴿1﴾ چه در سورهٴ مبارکهٴ یس و چه در دیگر سُور، فرمود: امر خدای سبحان آنست که اگر چیزی را اراده کند فرمان هستی صادر میکند آن شیء هم هست میشود. *«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»*. پس امر خدای سبحان همان ایجاد است و امتثال مأمور همان وجود پیدا کردن. در امر تکوینی خدای سبحان جا برای عصیان نیست.
امر تشریعی
امر تشریعی همانست که به وسیلهٴ انبیا(علیهم السّلام) به انسانها ابلاغ شد نظیر *«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی»*﴿2﴾ امر تشریعی مانند نهی تشریعی عصیانپذیر است. لذا عدهای اطاعت میکنند و عدهای معصیت میکنند فرمود در برابر امر تشریعی *«فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ»*﴿3﴾، مردم دو قسم شدند عدهای اهل هدایتند، عدّهای به گمراهی تن در دادند. پس امر دو قسم است، یک امر تکوینی که عصیان نانذیر است و یک امر تشریعی که هم اطاعت پذیر است و هم معصیتپذیر.
این امری که خدای سبحان به فرشتگان فرمود که سجده کنید و شیطان را هم مورد عتاب قرار داد فرمود: چرا امر را اطاعت نکردی. این کدام امر است؟ به شیطان فرمود: *«ما مَنَعَکَ أَن لاتَسْجُدَ إذ أمرتک»*﴿4﴾ فرشتگان هم این امر را اطاعت کردند. این امر تکوینی است یا امر تشریعی؟
مأمور بودن فرشتگان و شیطان بر سجده به امر واحد
بعد از فراغ از این که این یک امر بود نه این که به فرشتگان یک امر جدا و به شیطان یک امر مستقل دیگر کرده باشد. این چنین نبود. یک امر بود به شهادت استثنا که همهٴ فرشتگان در برابر این امر اطاعت کردند و شیطان در برابر این امر اطاعت نکرد پس یک امر بود نه بیش از یک امر. حالا که یک امر بود این امر تکوینی بود یا تشریعی؟ اگر دو امر باشد دربارهٴ هر کدام از این دو امر مسأله مطرح است اگر یک امر باشد دربارهٴ همین یک امر مطرح است قهراً چون یک امر است نمیشود تفصیل داد و گفت نسبت به فرشتگان تکوین است، نسبت به جن تشریع أو بالعکس قابل تفصیل نیست قهراً این سؤال مطرح است که این امری که متوجّه فرشتگان و شیطان شد این امر تکوینی است یا تشریعی؟
محذور تکوینی و تشریعی بودن امر به سجده
اگر امر، امر تکوینی باشد باید همه اطاعت بکنند و راه معصیت باز نباشد در حالی که شیطان معصیت کرد و اگر امر تشریعی باشد راه اختیار باز است ممکن است یک عدهای اطاعت کنند و یک عده معصیت ولی فرشتگان با امر تشریعی مأمور نیستند چون برای فرشته تکلیف نیست امر و نهی تکلیفی نیست برای آنها بهشت و جهنّم نیست برای آنها عصیان راه ندارد که بعضی اطاعت کنند بهشت بروند بعضی معصیت کنند جهنّم بروند و مانند آن. اگر از یک گروهی جز اطاعت کار دیگر از آنها ساخته نباشد، جبلّی آنها اطاعت خدای سبحان باشد تکلیف و امر تشریعی دربارهٴ آنها روا نیست چه این که خدای سبحان مسألهٴ کتاب و دین و وحی و رسالت را جز برای انس و جن، برای موجود دیگری ترسیم نفرمود. نفرمود فرشتگان تکلیفی دارند، پیامبری برای فرشتگان هست، آنها دینی دارند امر و نهیی دارند اگر اطاعت کردند بهشت میروند اطاعت نکردند جهنّم میروند و مانند آن.
بنابراین فرشتگان با امر تشریعی مأمور نخواهند بود و این امر میشود امر تکوینی. اگر امر تکوینی شد جا برای عصیان نیست معصیت شیطان را چگونه باید توجیه کرد؟ بنابراین بحث از اینجا شروع میشود که بیش از یک امر نبود اولاً و امر هم، دو قسم است یا تشریعی است یا تکوینی ثانیاً و این امر اگر امر تکوینی بود که با فرشتگان سازگار است ولی با معصیت شیطان سازگار نیست ثالثاً و اگر امر تشریعی بود با معصیت سازگار است ولی به فرشتگان امر تشریعی متوجّه نمیشود رابعاً و امر هم که بیش از این دو قسم نیست. اگر راهی داشت برای حلّ این شبهه، خب آن راه را انسان انتخاب میکند میگوید مثلاً امر تشریعی است و اشکالش را برطرف میکند یا میگوید امر تکوینی است و شبهه را برطرف میکنیم.
تمثیل در امر به سجده، راه حل مشکل
ـ تمثیل برای عمومی شدن فهم قرآن
اگر ما راهی نداشتیم برای حل شبهه تکوین و حل اشکال تشریع، یک راه دیگری را هم میشود طی کرد و آن راه اینست که خدای سبحان فرمود: ما در این قرآن برای هر مطلب مَثَل زدیم تا به وسیلهٴ مَثَل مطلب را تودهٴ مردم بفهمند در سورهٴ روم، آیهٴ ٥٨ اینچنین فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿5﴾. از هر مَثَلی که برای تفهیم مطالب قرآن مؤثّر بود ما استفاده کردیم مشابه همین تعبیر را در سورهٴ زمر بیان کرد فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿6﴾. این تعبیر هم در سورهٴ روم هست، هم در سورهٴ زمر. ذیل این دو آیه با هم اختلاف دارند وگرنه صدر این دو آیه شبیه هم هستند. چه این که در موارد دیگر فرمود ما بسیاری از موارد از امثال استفاده کردیم تا مطلب را در دسترس فهم تودهٴ مردم قرار دهیم نظیر آنچه در پایان سورهٴ احزاب جریان عرض امانت را مطرح کرده است.
آیهٴ ٧٢ سورهٴ احزاب اینست که *«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»*﴿7﴾ که این ظاهراً در حد یک تمثیل است نه در حدّ عرض خارجی. نه این که ما واقعاً این امانت تکلیف را یا امانت ولایت را یا امانت دین را به کوه و آسمان و زمین عرضه کردیم و آنها نتوانستند تحمّل کنند بلکه برای بیان این مطلب که حقیقت دین و امامت و ولایت و قرآن را سماوات و أرض و جبال نمیتوانند حمل کنند تنها انسان است که میتواند حمل کند این به صورت یک عرضه بیان شد به عنوان یک مَثَل بیان شد نه این که واقعاً عرضه کرده باشد فرمود اگر ما عرضه میکردیم اینها توان حمل این امانت را نداشتند مشابه آنچه که در سورهٴ حشر فرمود.
*«لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»*﴿8﴾؛ فرمود ما اگر این قرآن را بر کوه نازل بکنیم او توان حمل این را ندارد و این را به عنوان مَثَل ماذکر کردیم تا اینها دربارهٴ عظمت قرآن بیندیشند. پس تمثیل یک راهی برای تفهیم است و در سورهٴ روم و زمر فرمود ما از هر مثلی برای تفهیم استفاده کردیم. دربارهٴ عرض امانت و مسألهٴ اهمیّت قرآن هم در سورهٴ احزاب و در سورهٴ حشر فرمود به این که ما مَثَل ذکر کردیم یا عرضه کردیم.
عناصر تمثیل امر به سجده حقیقیاند نه سمبلیک و نمادین
بنابراین احتمال این که این در حدّ مَثَل باشد، این احتمال رواست. یعنی خدای سبحان میخواهد این مطلب را بفرماید انسان یک موجود خارجی و واقعی است. فرشتگان یک موجودات خارجی و واقعی هستند. شیطان یک موجود خارجی و واقعی است. هیچ کدامشان سمبلیک و مَثَل نیستند. نظیر کلیله و دمنه و امثال ذلک نیست که یک فرضی را به صورت یک قصهای دربیاورد.
این موجودات خارجی یعنی فرشتگان و انسان و شیطان که همه موجودات خارجیند در بین اینها انسان از دیگر موجودات شریفتر و کریمتر است، فرشتگان در خدمت انسانند تا راهگشا باشند و او را در راه مدد کنند، شیطان رهزن انسان است نمیگذارد این راه را او طی کند. این حقیقت خارجی را خدای سبحان به صورت مَثَل بیان کرد. فرمود ما به همه گفتیم سجده کنید فرشتگان سجده کردند در برابر آدم خضوع کردند و شیطان خضوع نکرد نه این که اصل قصّه مَثل باشد، نظیر کلیله و دمنه. کلیله و دمنه یک معنای ذهنی محض را به صورت یک قصّه تنظیم میکند. در خارج افرادی و اشخاصی وجود داشته باشند که این مَثل با آنها تطبیق بشود نبود و پیاده شده باشد نبود. یک مفهوم ذهنی است که آن مفهوم ذهنی را با یک داستان ترسیم میکنند. ولی در جریان قرآن کریم اینچنین نیست. قرآن کریم که کتاب حق و نور است آنجا که جای مَثَل است اشاره میکند اصل وجود انسان یک موجود خارجی و حقیقی است اصل وجود فرشتگان یک وجود خارجی و حقیقی است اصل وجود شیطان یک وجود خارجی و حقیقی است. معاونت و احسان فرشتگان نسبت به انسان حقیقی است، عداوت شیطان نسبت به انسان حقیقی است.
انسان در صراط مستقیمی است که یک طرف آن عبادات و اطاعات شروع میشود و طرف دیگرش لقاء الله، وجود حقیقی است وجود حقیقی است. فرشتگان هر کدام مأمورند که در بخشی از این راهها انسان را یاری کنند، این امر حقیقتی است. شیطان در بخشی از این راه رهزنی میکند نه در همهٴ بخشها چون دستش به مخلَصین نمیرسد این هم یک موجود حقیقی است یک امر حقیقی است. این حقیقت چند جانبه را خدای سبحان به صورت یک مَثَل بیان کرد فرمود به این که ما به همه گفتیم سجده کنید فرشتگان سجده کردند و شیطان سجده نکرد.
سؤال ...
جواب:
ظهور کفر مستتر شیطان به هنگام امتحان
این شیطنت را خدای سبحان فرمود در نهان او تعبیه شده بود که *«کان من الکافرین»* نفرمود أبی و استکبر و کفر. که از این لحظه به بعد او کافر شده باشد این یک کفر مرموزی داشت منتها روز امتحان پیش نیامد تا این که آن کفر مرموزش ظاهر بشود.
او در برابر انسان خاضع نیست او کمین میکند تا سالک را به کمین و دام خود بیندازد اگر سالکی نباشد کمین زدنی نیست. این صراط مستقیم که در جهان، حقیقت است، از عبادات شروع میشود به لقاءالله ختم میشود، یک سالکی دارد به نام انسان. انسان که میخواهد در این صراط مستقیم سیر کند، شیطان در بخشی از این راه کمین میزند. گفت: *«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»*﴿9﴾ فرشتگان تا آخرین لحظه مُعین و معاوِن انسان هستند که این راه را طی کند برای او پیام میآورند *«کرام برره»*﴿10﴾اند، نامه دارند، نامهٴ الهی را به او میرسانند حفظهٴ الهی هستند. *«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ»*﴿11﴾ همهٴ این کارهایی که مربوط به انسان است فرشتگان به عهده دارند و شیطان در همهٴ آن محدودهای که مربوط به شیطنت اوست به فکر کمین کردن است. گرچه در جمع فرشتگان بود امّا در نهانش آن شیطنت مرموز بود در روز امتحان ظهور پیدا کرد.
بنابراین اصل قصّه تشکیل میشود از عناصری که اینها موجودات حقیقی هستند امّا مسألهٴ امر، مسألهٴ تمثیل است نه امر تکوینی است تا آن اشکال طرح بشود که امر تکوینی قابل عصیان نیست نه امر تشریعی است تا این شبهه مطرح بشود که فرشتگان امر تشریعی ندارند و قرآن هم کلید فهم بسیاری از مسائل را به ما داد فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿12﴾ در جریان عرض امانت هم در آنچه که در سورهٴ احزاب آمده است، مَثَل ذکر کرد. در جریان سورهٴ حشر هم تصریح به تمثیل کرده است. این احتمال به عنوان یک وجه تفسیری قابل عرضه است اگر اشکالات آن امر تکوینی و آن امر تشریعی برطرف شد انسان با یکی از آن دو امرها، مسأله را حل میکند اگر آن اشکالها قابل حل نبود مسألهٴ تمثیل میتواند به عنوان وجهی از وجوه تفسیر این اشکال را حل کند.
سؤال ...
جواب: نه، اصل جریان که حقیقی است اینها وجودات حقیقی هستند. امّا در بسیاری از موارد برای تبیین، این مَثَل را ذکر میکند. یعنی این در هر جا یک قصّه است چند قصّه نیست. در هر جا همان قصّه را برای رعایت یکی از نکات آن قصّه ذکر میکند از این جهت تکرار در قرآن نیست یک مطلب را که قرآن کریم در چند مورد ذکر میکند هر مورد برای بیان گوشهای از گوشههای آن مطلب است و اصل عناصر این قصّه یک عناصر حقیقی هستند امّا آن پیوندی که برای این قصّه است به صورت امر، این تمثیل است.
سؤال ...
جواب: چون اصل کلّی را در سورهٴ روم و در سورهٴ زمر فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿13﴾. بعد در جریان عرض امانت در سورهٴ احزاب هم نمونهٴ مَثَل هست در عظمت قرآن در سورهٴ حشر تصریح به تمثیل شده است، آن وقت احتمال این که این جریان هم جریان مَثَل باشد یک وجه تفسیری قابل عرضه است. چون امر تکوینی، محذوری دارد و امر تشریعی مشکلی دارد که حلّ آن محذور و این مشکل کار آسانی نیست. اگر چنان چه نتوانستیم آن شبهات و اشکالها را حلّ کنیم چه این که حلّ آنها آسان نیست مسألهٴ احتمال تمثیل با آن خطوط کلّی که قرآن ارائه داد میتواند وجهی از وجوه تفسیر این آیه باشد.
سؤال ...
جواب:
امر به خروج شیطان، تکوینی است
آن *«فأخرج»*﴿14﴾ نشانهٴ امر تکوین است والاّ اگر امر تشریعی باشد او معصیت میکند میگوید جا به این خوبی چرا پایین بروم؟ آن امر تکوین است و اگر امر تکوین است معلوم میشود نظام اینچنین است در نظام خدای سبحان فرشتگانی آفرید، مقامی آفرید، انسانی آفرید و شیطانی. این شیطان در جمع فرشتگان در یک مقام جاسازی کرد و چون انسان خلق نشده بود سالکی در کار نبود وقتی سالک در کارآمد این کمین میزند، رهزن است خدای سبحان میفرماید این مقام جای رهزنی نیست پایین برو چون اینجا جای عداوت نیست میخواهید با هم درگیر شوید بروید پایین. نفرمود چرا تکبّر کردی، فرمود: *«مَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا»*﴿15﴾ یعنی اینجا جای دعوا نیست. میخواهید دعوا بکنید بروید پایین *«قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ»*﴿16﴾ همهٴ شما بروید پایین آنجا هر چه خواستید بکنید آمدند پایین به جان هم افتادند یعنی در زمین جای درگیری است لذا در آن مقام جا برای منازعه نیست آن *«فأخرج»*﴿17﴾ هم امر تکوینی است.
سؤال ...
جواب:
حضور فرشتگان در جمع فرشتگان عالم مثال
آن در بحثهای قبل به عرض رسید که فرشتگان درجاتی دارند آن فرشتگانی که حَمَله عرشند، در جمع آنها شیطان نبود آنهایی که بعد از حَمَله عرشند باز هم در جمع آنها شیطان نبود، آنها که در نشئهٴ مثالاند در جمع آنها شیطان حضور داشت و چون امر خدای سبحان به همهٴ اینهاست لذا شامل ملائکه عالی و وسطى و دانی شد و شیطان که در جمع ملائکه عالم مثال و وهم بود مشمول آن امر شد، لذا عتاب آمد که چرا امر را اطاعت نکردی؟ وگرنه شیطان در حدّ ملائکه حامل عرش نیست، در حدّ جبرئیل نیست در حدّ اسرافیل و سایر ملائکه مکرّم نیست.
سؤال ...
جواب: تکوین اگر باشد عصیان پذیر نیست و حال این که شیطان عصیان کرد.
علی أیّ حال در برابر امر تکوینی نمیشود این چنین فرض کرد که خدای سبحان بفرماید *«ما منعک أن لا تسجد إذ أمرتک»*﴿18﴾ *«أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»*﴿19﴾ این تعبیر «فاء» هم نشانهٴ آن ترتب ذاتی است و گرنه فاصلهای در کار نیست امر تکوینی همان ایجاد است .
سؤال ...
جواب:
تبیین دیگری بر حقیقی بودن عناصر تمثیل مورد بحث
نه، اینها عناصر اولیهٴ این تمثیل هستند. این عناصر یک وجود حقیقی است ، یعنی انسان، خلافت انسان مقام تعلیم انسان، فرشتگان مقام اِنبای فرشتگان، شیطان و عداوت شیطان، فرشتگان و معاونت فرشتگان نسبت به انسان، صراط مستقیم و طی طریق اینها عناصر حقیقی و خارجی است.
مقام، مقام حقیقی است. معاونت فرشتگان نسبت به سالکان این راه حقیقی است، عداوت شیطان نسبت به سالک این راه حقیقی است، این معنا را که یکی معاون است یکی دشمن به صورت امر تبیین شد، نه این که آن عناصر جریان عناصر سمبلیک باشند، عناصر، عناصر حقیقی است وگرنه میشد معاذالله مثل کلیله و دمنه، این که نیست اصل عناصر حقیقت است منتها برای بیان این مطلب که فرشتگان معاون انسانند و شیطان عدو انسان است ، فرشتگان تا ممکن است می کوشند انسان این راه را طی کند و شیطان تا ممکن است میکشد کمین بزند و راهزنی کند این مطالب را به صورت مثل بیان کرد.
سؤال ...
جواب:
تمثیل در محل بحث نظیر تمثیل در آیهٴ سورهٴ حشر و آیهٴ عرض امانت
همین مثل است نه امر، نظیر این که ما عرض کردیم، عرض امانت، عرض امانت در حدّ مَثَل است به تعبیر مرحوم آقا سیّد عبدالحسین شرفالدّین)رضوان الله علیه((20) و بسیاری از بزرگان. اینچنین نیست که ما واقعاً عرضه کردیم کوهها و زمین و آسمانها گفتند که ما نمیتوانیم. آنچه که در سورهٴ احزاب آمده است تقریباً مشابه آیهٴ ٢١ سورهٴ حشر است. *«لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»*﴿21﴾.
سؤال ...
جواب: یعنی یک امر تکوینی یک امر تشریعی؟ بسیار خب این بیان حکایت است.
سؤال ...
جواب:
تأکید دوباره بر واحد بودن امر
اشکالش اینست که دو امر نیست یک امر است آن یک امر مشترک است. چون نفرمود ما همه را امر کردیم *«وإذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلاّ ابلیس کان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه»*﴿22﴾ این پیداست یک امر است این یک امر اگر تکوینی باشد محذورش آنست که چرا شیطان تمرّد کرد، تشریعی باشد، فرشتگان با امر تشریعی مکلّف نیستند. دو امر هم که نبود.
سؤال ...
جواب: یعنی در حقیقت دو امر صادر شد و حال آن که، آخر ظاهرش این با ظاهر آیات نمیسازد ظاهر آیات اینست که ما امر کردیم همه سجده کردند شیطان سجده نکرد.
سؤال ...
جواب: آخر این اعتبار است آن حقیقت است اعتبار و حقیقت که عِدل هم نیستند امر تشریعی امر اعتباری است، در محیط اعتبار هست. امر تکوینی تخلّفناپذیر است.
سؤال ...
جواب:
شیطان مشمول امر به سجده
او تغلیباً هست نه این که مأمور نباشد اگر مأمور نباشد که مورد عتاب نیست واقعاً امر به اینها تعلق گرفته، اگر واقعاً امر به او تعلّق نگرفته باشد که خدا عتاب نمیکند نمیفرماید *«ما مَنَعَکَ أَن لا تَسْجُدَ إذ أمرتک»*﴿23﴾.
سوال ...
جواب: آخر این با لسان آیاتی که میفرماید ما یک امر داریم آنها اطاعت نکردند سازگار نیست.
سوال ...
جواب: نه، اگر تمثیل گرفتیم امر در کار نیست بیان ترسیم واقعیّت است، میخواهد به انسان هشدار بدهد که فرشتگان معاون تو هستند در همهٴ خیرات و شیطان رهزن تو است در همهٴ خیرات.
سؤال ...
جواب: امر نیست اگر مثل باشد، امر نیست. نظیر آیهٴ سورهٴ احزاب عَرض نیست نظیر آیهٴ سورهٴ حشر انزال بر کوه نیست این در حدّ تمثیل است. یعنی این حقایق را به قالب مَثَل بیان کرده است.
سؤال ...
جواب: مطابق است دیگر، معاونتی است، عداوتی است، راهی است، انسانی است، امر سجده یعنی در برابر این خضوع کنید، خادم این باشید، فرشتگان خادم او هستند شیطان خادم او نیست.
سؤال ...
جواب: در ممثَّل خضوع است و عداوت، در مثال اطاعت است و تمرّد. خدای سبحان میخواهد بفرماید، به این که انسان که سالک این صراط مستقیم است از عبادات شروع میکند تا به لقاءالله راه یابد معاونین این راه فرشتگان هستند، رهزن این راه شیطان است. شیطان در برابر انسان خاضع نیست و در برابر انسان فخر فروش است، نمیگذارد او حرکت کند این جریان را به صورت یک مَثَل بیان کرده است.
سؤال ...
جواب: چرا، نه، این یک آیهٴ دیگر است لذا فرمود: *«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا»* اصلاً لسان عوض شد این یک قصّهٴ دیگر است آن قصّه وقتی به پایان رسید یک قصّهٴ دیگر شروع کرد *«و إذ قال ربّک للملائکة»*﴿24﴾ دیگر با «إذ» ذکر کرد یعنی «و اذکر إذ قال» این یک قصّه دیگر و یک جریان دیگر است. چه این که جریان ورود آدم به بهشت هم یک قصّهٴ ثالثه است.
سؤال ...
جواب: بسیار خب، اگر یک امر است باید برای همه تکوین باشد یا برای همه تشریع.
سؤال ...
جواب: آخر، تشریع در برابر تکوین عِدل او نیست مثل این که انسان یک امر میکند به یک سنخ هر کسی مکلف است کار خودش را انجام دهد، این چنین نیست یک امر است مقدمهٴ اولىٰ این بود که این یک امر است، این یک امر هم یا باید تکوین باشد یا تشریع، امر تکوینی عصیان ناپذیر است، امر تشریعی متوجه کسی است که مکلّف باشد، راه عصیان و اطاعت به رویش باز باشد، بهشت و جهنّم در فرا روی او باشد و مانند آن و خدای سبحان وقتی که فرشتگان را معرفی میکند میفرماید اصلاً اهل معصیت نیستند، مثلاً امری که در سورهٴ تحریم آمده است که فرشتگان *«لا یعصون الله ما أمرهم وَ یفعلون ما یؤمرون»*﴿25﴾ قدر متیقّن ان امر ، امر تکوینی است چون مربوط به قیامت است، در قیامت وقتی به فرشتگان مسؤول جهنّم امر میشود اینها اطاعت میکنند، همان آیهٔای که قبلاً خوانده شد.
سؤال ...
جواب سؤال دیگر: آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم این بود که *«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*(26) این امر مخصوصاً تکوینی را شامل میشود.
سؤال ...
جواب: شیطان میتواند امر تشریعی داشته باشد چون جن است، جن امر تشریعی دارد تکلیف دارد جهنم دارد و امثال ذلک. امّا این امر تشریعی نمیتواند متوجّه فرشتگان باشد.شیطان میتواند به امر تشریعی مأمور بشود، چون جن است، جن مثل انسان، مکلّف است. امّا فرشتگان نمیتوانند به امر تشریعی مکلّف باشند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
(1) سورهٔ یس، آیهٔ 82.
(2) سورهٔ نحل، آیهٔ 90.
(3) سورهٔ اعراف، آیهٔ 30.
(4) سورهٔ اعراف، آیهٔ 12.
(5) سورهٔ روم، آیهٔ 58.
(6) سورهٔ زمر ، آیهٔ 27
(7) سورهٔ احزاب، آیهٔ 72.
(8) سورهٔ حشر، آیهٔ 21.
(9) سورهٔ اعراف، آیهٔ 16.
(10) سورهٔ عبس، آیهٔ 16.
(11) سورهٔ رعد، آیهٔ 11.
(12) سورهٔ روم، آیهٔ 58.
(13) سورهٔ زمر، آیهٔ 27.
(14) سورهٔ ص، آیهٔ 77.
(15) سورهٔ اعراف، آیهٔ 13.
(16) سورهٔ بقره، آیهٔ 36.
(17) سورهٔ ص، آیهٔ 77.
(18) سورهٔ اعراف، آیهٔ 26.
(19) سورهٔ یس ، آیهٔ 82.
(20) فلسفه المیثاق والولایه.
(21) سورهٔ حشر، آیهٔ 21.
(22) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(23) سورهٔ اعراف، آیهٔ 12.
(24) سورهٔ بقره، آیهٔ 30.
(25) سورهٔ تحریم ، آیهٔ6.
(26) سورهٴ تحریم، آیهٴ 6.
- امر سجده به انسان تشریعی است یا تکوینی
- توجیه معصیت شیطان با هر فرض امر تکوینی یا تشریعی بودن
- کفر درونی شیطان
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ
در مسألهٴ سجود این امر مطرح است که همهٴ موجودات در پیشگاه خدای سبحان ساجدند. چیزی نیست که در برابر خدا ساجد نباشد امّا این امری که خدای سبحان به فرشتگان و ابلیس کرد این امر، امر تکوینی است یا امر تشریعی است؟
امر را خدای سبحان در قرآن کریم به دو قسمت تقسیم فرمود: یک امر تکوینی که همان ملکوت عالم است و عصیان ناپذیر است و یک امر تشریعی است که در جهان اختیار نافذ است، هم قابل اطاعت است هم قابل عصیان.
امر تکوینی که قابل عصیان نیست و اجتنابناپذیر است همان است که فرمود: *«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»*﴿1﴾ چه در سورهٴ مبارکهٴ یس و چه در دیگر سُور، فرمود: امر خدای سبحان آنست که اگر چیزی را اراده کند فرمان هستی صادر میکند آن شیء هم هست میشود. *«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»*. پس امر خدای سبحان همان ایجاد است و امتثال مأمور همان وجود پیدا کردن. در امر تکوینی خدای سبحان جا برای عصیان نیست.
امر تشریعی
امر تشریعی همانست که به وسیلهٴ انبیا(علیهم السّلام) به انسانها ابلاغ شد نظیر *«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی»*﴿2﴾ امر تشریعی مانند نهی تشریعی عصیانپذیر است. لذا عدهای اطاعت میکنند و عدهای معصیت میکنند فرمود در برابر امر تشریعی *«فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ»*﴿3﴾، مردم دو قسم شدند عدهای اهل هدایتند، عدّهای به گمراهی تن در دادند. پس امر دو قسم است، یک امر تکوینی که عصیان نانذیر است و یک امر تشریعی که هم اطاعت پذیر است و هم معصیتپذیر.
این امری که خدای سبحان به فرشتگان فرمود که سجده کنید و شیطان را هم مورد عتاب قرار داد فرمود: چرا امر را اطاعت نکردی. این کدام امر است؟ به شیطان فرمود: *«ما مَنَعَکَ أَن لاتَسْجُدَ إذ أمرتک»*﴿4﴾ فرشتگان هم این امر را اطاعت کردند. این امر تکوینی است یا امر تشریعی؟
مأمور بودن فرشتگان و شیطان بر سجده به امر واحد
بعد از فراغ از این که این یک امر بود نه این که به فرشتگان یک امر جدا و به شیطان یک امر مستقل دیگر کرده باشد. این چنین نبود. یک امر بود به شهادت استثنا که همهٴ فرشتگان در برابر این امر اطاعت کردند و شیطان در برابر این امر اطاعت نکرد پس یک امر بود نه بیش از یک امر. حالا که یک امر بود این امر تکوینی بود یا تشریعی؟ اگر دو امر باشد دربارهٴ هر کدام از این دو امر مسأله مطرح است اگر یک امر باشد دربارهٴ همین یک امر مطرح است قهراً چون یک امر است نمیشود تفصیل داد و گفت نسبت به فرشتگان تکوین است، نسبت به جن تشریع أو بالعکس قابل تفصیل نیست قهراً این سؤال مطرح است که این امری که متوجّه فرشتگان و شیطان شد این امر تکوینی است یا تشریعی؟
محذور تکوینی و تشریعی بودن امر به سجده
اگر امر، امر تکوینی باشد باید همه اطاعت بکنند و راه معصیت باز نباشد در حالی که شیطان معصیت کرد و اگر امر تشریعی باشد راه اختیار باز است ممکن است یک عدهای اطاعت کنند و یک عده معصیت ولی فرشتگان با امر تشریعی مأمور نیستند چون برای فرشته تکلیف نیست امر و نهی تکلیفی نیست برای آنها بهشت و جهنّم نیست برای آنها عصیان راه ندارد که بعضی اطاعت کنند بهشت بروند بعضی معصیت کنند جهنّم بروند و مانند آن. اگر از یک گروهی جز اطاعت کار دیگر از آنها ساخته نباشد، جبلّی آنها اطاعت خدای سبحان باشد تکلیف و امر تشریعی دربارهٴ آنها روا نیست چه این که خدای سبحان مسألهٴ کتاب و دین و وحی و رسالت را جز برای انس و جن، برای موجود دیگری ترسیم نفرمود. نفرمود فرشتگان تکلیفی دارند، پیامبری برای فرشتگان هست، آنها دینی دارند امر و نهیی دارند اگر اطاعت کردند بهشت میروند اطاعت نکردند جهنّم میروند و مانند آن.
بنابراین فرشتگان با امر تشریعی مأمور نخواهند بود و این امر میشود امر تکوینی. اگر امر تکوینی شد جا برای عصیان نیست معصیت شیطان را چگونه باید توجیه کرد؟ بنابراین بحث از اینجا شروع میشود که بیش از یک امر نبود اولاً و امر هم، دو قسم است یا تشریعی است یا تکوینی ثانیاً و این امر اگر امر تکوینی بود که با فرشتگان سازگار است ولی با معصیت شیطان سازگار نیست ثالثاً و اگر امر تشریعی بود با معصیت سازگار است ولی به فرشتگان امر تشریعی متوجّه نمیشود رابعاً و امر هم که بیش از این دو قسم نیست. اگر راهی داشت برای حلّ این شبهه، خب آن راه را انسان انتخاب میکند میگوید مثلاً امر تشریعی است و اشکالش را برطرف میکند یا میگوید امر تکوینی است و شبهه را برطرف میکنیم.
تمثیل در امر به سجده، راه حل مشکل
ـ تمثیل برای عمومی شدن فهم قرآن
اگر ما راهی نداشتیم برای حل شبهه تکوین و حل اشکال تشریع، یک راه دیگری را هم میشود طی کرد و آن راه اینست که خدای سبحان فرمود: ما در این قرآن برای هر مطلب مَثَل زدیم تا به وسیلهٴ مَثَل مطلب را تودهٴ مردم بفهمند در سورهٴ روم، آیهٴ ٥٨ اینچنین فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿5﴾. از هر مَثَلی که برای تفهیم مطالب قرآن مؤثّر بود ما استفاده کردیم مشابه همین تعبیر را در سورهٴ زمر بیان کرد فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿6﴾. این تعبیر هم در سورهٴ روم هست، هم در سورهٴ زمر. ذیل این دو آیه با هم اختلاف دارند وگرنه صدر این دو آیه شبیه هم هستند. چه این که در موارد دیگر فرمود ما بسیاری از موارد از امثال استفاده کردیم تا مطلب را در دسترس فهم تودهٴ مردم قرار دهیم نظیر آنچه در پایان سورهٴ احزاب جریان عرض امانت را مطرح کرده است.
آیهٴ ٧٢ سورهٴ احزاب اینست که *«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»*﴿7﴾ که این ظاهراً در حد یک تمثیل است نه در حدّ عرض خارجی. نه این که ما واقعاً این امانت تکلیف را یا امانت ولایت را یا امانت دین را به کوه و آسمان و زمین عرضه کردیم و آنها نتوانستند تحمّل کنند بلکه برای بیان این مطلب که حقیقت دین و امامت و ولایت و قرآن را سماوات و أرض و جبال نمیتوانند حمل کنند تنها انسان است که میتواند حمل کند این به صورت یک عرضه بیان شد به عنوان یک مَثَل بیان شد نه این که واقعاً عرضه کرده باشد فرمود اگر ما عرضه میکردیم اینها توان حمل این امانت را نداشتند مشابه آنچه که در سورهٴ حشر فرمود.
*«لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»*﴿8﴾؛ فرمود ما اگر این قرآن را بر کوه نازل بکنیم او توان حمل این را ندارد و این را به عنوان مَثَل ماذکر کردیم تا اینها دربارهٴ عظمت قرآن بیندیشند. پس تمثیل یک راهی برای تفهیم است و در سورهٴ روم و زمر فرمود ما از هر مثلی برای تفهیم استفاده کردیم. دربارهٴ عرض امانت و مسألهٴ اهمیّت قرآن هم در سورهٴ احزاب و در سورهٴ حشر فرمود به این که ما مَثَل ذکر کردیم یا عرضه کردیم.
عناصر تمثیل امر به سجده حقیقیاند نه سمبلیک و نمادین
بنابراین احتمال این که این در حدّ مَثَل باشد، این احتمال رواست. یعنی خدای سبحان میخواهد این مطلب را بفرماید انسان یک موجود خارجی و واقعی است. فرشتگان یک موجودات خارجی و واقعی هستند. شیطان یک موجود خارجی و واقعی است. هیچ کدامشان سمبلیک و مَثَل نیستند. نظیر کلیله و دمنه و امثال ذلک نیست که یک فرضی را به صورت یک قصهای دربیاورد.
این موجودات خارجی یعنی فرشتگان و انسان و شیطان که همه موجودات خارجیند در بین اینها انسان از دیگر موجودات شریفتر و کریمتر است، فرشتگان در خدمت انسانند تا راهگشا باشند و او را در راه مدد کنند، شیطان رهزن انسان است نمیگذارد این راه را او طی کند. این حقیقت خارجی را خدای سبحان به صورت مَثَل بیان کرد. فرمود ما به همه گفتیم سجده کنید فرشتگان سجده کردند در برابر آدم خضوع کردند و شیطان خضوع نکرد نه این که اصل قصّه مَثل باشد، نظیر کلیله و دمنه. کلیله و دمنه یک معنای ذهنی محض را به صورت یک قصّه تنظیم میکند. در خارج افرادی و اشخاصی وجود داشته باشند که این مَثل با آنها تطبیق بشود نبود و پیاده شده باشد نبود. یک مفهوم ذهنی است که آن مفهوم ذهنی را با یک داستان ترسیم میکنند. ولی در جریان قرآن کریم اینچنین نیست. قرآن کریم که کتاب حق و نور است آنجا که جای مَثَل است اشاره میکند اصل وجود انسان یک موجود خارجی و حقیقی است اصل وجود فرشتگان یک وجود خارجی و حقیقی است اصل وجود شیطان یک وجود خارجی و حقیقی است. معاونت و احسان فرشتگان نسبت به انسان حقیقی است، عداوت شیطان نسبت به انسان حقیقی است.
انسان در صراط مستقیمی است که یک طرف آن عبادات و اطاعات شروع میشود و طرف دیگرش لقاء الله، وجود حقیقی است وجود حقیقی است. فرشتگان هر کدام مأمورند که در بخشی از این راهها انسان را یاری کنند، این امر حقیقتی است. شیطان در بخشی از این راه رهزنی میکند نه در همهٴ بخشها چون دستش به مخلَصین نمیرسد این هم یک موجود حقیقی است یک امر حقیقی است. این حقیقت چند جانبه را خدای سبحان به صورت یک مَثَل بیان کرد فرمود به این که ما به همه گفتیم سجده کنید فرشتگان سجده کردند و شیطان سجده نکرد.
سؤال ...
جواب:
ظهور کفر مستتر شیطان به هنگام امتحان
این شیطنت را خدای سبحان فرمود در نهان او تعبیه شده بود که *«کان من الکافرین»* نفرمود أبی و استکبر و کفر. که از این لحظه به بعد او کافر شده باشد این یک کفر مرموزی داشت منتها روز امتحان پیش نیامد تا این که آن کفر مرموزش ظاهر بشود.
او در برابر انسان خاضع نیست او کمین میکند تا سالک را به کمین و دام خود بیندازد اگر سالکی نباشد کمین زدنی نیست. این صراط مستقیم که در جهان، حقیقت است، از عبادات شروع میشود به لقاءالله ختم میشود، یک سالکی دارد به نام انسان. انسان که میخواهد در این صراط مستقیم سیر کند، شیطان در بخشی از این راه کمین میزند. گفت: *«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»*﴿9﴾ فرشتگان تا آخرین لحظه مُعین و معاوِن انسان هستند که این راه را طی کند برای او پیام میآورند *«کرام برره»*﴿10﴾اند، نامه دارند، نامهٴ الهی را به او میرسانند حفظهٴ الهی هستند. *«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ»*﴿11﴾ همهٴ این کارهایی که مربوط به انسان است فرشتگان به عهده دارند و شیطان در همهٴ آن محدودهای که مربوط به شیطنت اوست به فکر کمین کردن است. گرچه در جمع فرشتگان بود امّا در نهانش آن شیطنت مرموز بود در روز امتحان ظهور پیدا کرد.
بنابراین اصل قصّه تشکیل میشود از عناصری که اینها موجودات حقیقی هستند امّا مسألهٴ امر، مسألهٴ تمثیل است نه امر تکوینی است تا آن اشکال طرح بشود که امر تکوینی قابل عصیان نیست نه امر تشریعی است تا این شبهه مطرح بشود که فرشتگان امر تشریعی ندارند و قرآن هم کلید فهم بسیاری از مسائل را به ما داد فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿12﴾ در جریان عرض امانت هم در آنچه که در سورهٴ احزاب آمده است، مَثَل ذکر کرد. در جریان سورهٴ حشر هم تصریح به تمثیل کرده است. این احتمال به عنوان یک وجه تفسیری قابل عرضه است اگر اشکالات آن امر تکوینی و آن امر تشریعی برطرف شد انسان با یکی از آن دو امرها، مسأله را حل میکند اگر آن اشکالها قابل حل نبود مسألهٴ تمثیل میتواند به عنوان وجهی از وجوه تفسیر این اشکال را حل کند.
سؤال ...
جواب: نه، اصل جریان که حقیقی است اینها وجودات حقیقی هستند. امّا در بسیاری از موارد برای تبیین، این مَثَل را ذکر میکند. یعنی این در هر جا یک قصّه است چند قصّه نیست. در هر جا همان قصّه را برای رعایت یکی از نکات آن قصّه ذکر میکند از این جهت تکرار در قرآن نیست یک مطلب را که قرآن کریم در چند مورد ذکر میکند هر مورد برای بیان گوشهای از گوشههای آن مطلب است و اصل عناصر این قصّه یک عناصر حقیقی هستند امّا آن پیوندی که برای این قصّه است به صورت امر، این تمثیل است.
سؤال ...
جواب: چون اصل کلّی را در سورهٴ روم و در سورهٴ زمر فرمود: *«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»*﴿13﴾. بعد در جریان عرض امانت در سورهٴ احزاب هم نمونهٴ مَثَل هست در عظمت قرآن در سورهٴ حشر تصریح به تمثیل شده است، آن وقت احتمال این که این جریان هم جریان مَثَل باشد یک وجه تفسیری قابل عرضه است. چون امر تکوینی، محذوری دارد و امر تشریعی مشکلی دارد که حلّ آن محذور و این مشکل کار آسانی نیست. اگر چنان چه نتوانستیم آن شبهات و اشکالها را حلّ کنیم چه این که حلّ آنها آسان نیست مسألهٴ احتمال تمثیل با آن خطوط کلّی که قرآن ارائه داد میتواند وجهی از وجوه تفسیر این آیه باشد.
سؤال ...
جواب:
امر به خروج شیطان، تکوینی است
آن *«فأخرج»*﴿14﴾ نشانهٴ امر تکوین است والاّ اگر امر تشریعی باشد او معصیت میکند میگوید جا به این خوبی چرا پایین بروم؟ آن امر تکوین است و اگر امر تکوین است معلوم میشود نظام اینچنین است در نظام خدای سبحان فرشتگانی آفرید، مقامی آفرید، انسانی آفرید و شیطانی. این شیطان در جمع فرشتگان در یک مقام جاسازی کرد و چون انسان خلق نشده بود سالکی در کار نبود وقتی سالک در کارآمد این کمین میزند، رهزن است خدای سبحان میفرماید این مقام جای رهزنی نیست پایین برو چون اینجا جای عداوت نیست میخواهید با هم درگیر شوید بروید پایین. نفرمود چرا تکبّر کردی، فرمود: *«مَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا»*﴿15﴾ یعنی اینجا جای دعوا نیست. میخواهید دعوا بکنید بروید پایین *«قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ»*﴿16﴾ همهٴ شما بروید پایین آنجا هر چه خواستید بکنید آمدند پایین به جان هم افتادند یعنی در زمین جای درگیری است لذا در آن مقام جا برای منازعه نیست آن *«فأخرج»*﴿17﴾ هم امر تکوینی است.
سؤال ...
جواب:
حضور فرشتگان در جمع فرشتگان عالم مثال
آن در بحثهای قبل به عرض رسید که فرشتگان درجاتی دارند آن فرشتگانی که حَمَله عرشند، در جمع آنها شیطان نبود آنهایی که بعد از حَمَله عرشند باز هم در جمع آنها شیطان نبود، آنها که در نشئهٴ مثالاند در جمع آنها شیطان حضور داشت و چون امر خدای سبحان به همهٴ اینهاست لذا شامل ملائکه عالی و وسطى و دانی شد و شیطان که در جمع ملائکه عالم مثال و وهم بود مشمول آن امر شد، لذا عتاب آمد که چرا امر را اطاعت نکردی؟ وگرنه شیطان در حدّ ملائکه حامل عرش نیست، در حدّ جبرئیل نیست در حدّ اسرافیل و سایر ملائکه مکرّم نیست.
سؤال ...
جواب: تکوین اگر باشد عصیان پذیر نیست و حال این که شیطان عصیان کرد.
علی أیّ حال در برابر امر تکوینی نمیشود این چنین فرض کرد که خدای سبحان بفرماید *«ما منعک أن لا تسجد إذ أمرتک»*﴿18﴾ *«أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»*﴿19﴾ این تعبیر «فاء» هم نشانهٴ آن ترتب ذاتی است و گرنه فاصلهای در کار نیست امر تکوینی همان ایجاد است .
سؤال ...
جواب:
تبیین دیگری بر حقیقی بودن عناصر تمثیل مورد بحث
نه، اینها عناصر اولیهٴ این تمثیل هستند. این عناصر یک وجود حقیقی است ، یعنی انسان، خلافت انسان مقام تعلیم انسان، فرشتگان مقام اِنبای فرشتگان، شیطان و عداوت شیطان، فرشتگان و معاونت فرشتگان نسبت به انسان، صراط مستقیم و طی طریق اینها عناصر حقیقی و خارجی است.
مقام، مقام حقیقی است. معاونت فرشتگان نسبت به سالکان این راه حقیقی است، عداوت شیطان نسبت به سالک این راه حقیقی است، این معنا را که یکی معاون است یکی دشمن به صورت امر تبیین شد، نه این که آن عناصر جریان عناصر سمبلیک باشند، عناصر، عناصر حقیقی است وگرنه میشد معاذالله مثل کلیله و دمنه، این که نیست اصل عناصر حقیقت است منتها برای بیان این مطلب که فرشتگان معاون انسانند و شیطان عدو انسان است ، فرشتگان تا ممکن است می کوشند انسان این راه را طی کند و شیطان تا ممکن است میکشد کمین بزند و راهزنی کند این مطالب را به صورت مثل بیان کرد.
سؤال ...
جواب:
تمثیل در محل بحث نظیر تمثیل در آیهٴ سورهٴ حشر و آیهٴ عرض امانت
همین مثل است نه امر، نظیر این که ما عرض کردیم، عرض امانت، عرض امانت در حدّ مَثَل است به تعبیر مرحوم آقا سیّد عبدالحسین شرفالدّین)رضوان الله علیه((20) و بسیاری از بزرگان. اینچنین نیست که ما واقعاً عرضه کردیم کوهها و زمین و آسمانها گفتند که ما نمیتوانیم. آنچه که در سورهٴ احزاب آمده است تقریباً مشابه آیهٴ ٢١ سورهٴ حشر است. *«لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»*﴿21﴾.
سؤال ...
جواب: یعنی یک امر تکوینی یک امر تشریعی؟ بسیار خب این بیان حکایت است.
سؤال ...
جواب:
تأکید دوباره بر واحد بودن امر
اشکالش اینست که دو امر نیست یک امر است آن یک امر مشترک است. چون نفرمود ما همه را امر کردیم *«وإذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا إلاّ ابلیس کان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه»*﴿22﴾ این پیداست یک امر است این یک امر اگر تکوینی باشد محذورش آنست که چرا شیطان تمرّد کرد، تشریعی باشد، فرشتگان با امر تشریعی مکلّف نیستند. دو امر هم که نبود.
سؤال ...
جواب: یعنی در حقیقت دو امر صادر شد و حال آن که، آخر ظاهرش این با ظاهر آیات نمیسازد ظاهر آیات اینست که ما امر کردیم همه سجده کردند شیطان سجده نکرد.
سؤال ...
جواب: آخر این اعتبار است آن حقیقت است اعتبار و حقیقت که عِدل هم نیستند امر تشریعی امر اعتباری است، در محیط اعتبار هست. امر تکوینی تخلّفناپذیر است.
سؤال ...
جواب:
شیطان مشمول امر به سجده
او تغلیباً هست نه این که مأمور نباشد اگر مأمور نباشد که مورد عتاب نیست واقعاً امر به اینها تعلق گرفته، اگر واقعاً امر به او تعلّق نگرفته باشد که خدا عتاب نمیکند نمیفرماید *«ما مَنَعَکَ أَن لا تَسْجُدَ إذ أمرتک»*﴿23﴾.
سوال ...
جواب: آخر این با لسان آیاتی که میفرماید ما یک امر داریم آنها اطاعت نکردند سازگار نیست.
سوال ...
جواب: نه، اگر تمثیل گرفتیم امر در کار نیست بیان ترسیم واقعیّت است، میخواهد به انسان هشدار بدهد که فرشتگان معاون تو هستند در همهٴ خیرات و شیطان رهزن تو است در همهٴ خیرات.
سؤال ...
جواب: امر نیست اگر مثل باشد، امر نیست. نظیر آیهٴ سورهٴ احزاب عَرض نیست نظیر آیهٴ سورهٴ حشر انزال بر کوه نیست این در حدّ تمثیل است. یعنی این حقایق را به قالب مَثَل بیان کرده است.
سؤال ...
جواب: مطابق است دیگر، معاونتی است، عداوتی است، راهی است، انسانی است، امر سجده یعنی در برابر این خضوع کنید، خادم این باشید، فرشتگان خادم او هستند شیطان خادم او نیست.
سؤال ...
جواب: در ممثَّل خضوع است و عداوت، در مثال اطاعت است و تمرّد. خدای سبحان میخواهد بفرماید، به این که انسان که سالک این صراط مستقیم است از عبادات شروع میکند تا به لقاءالله راه یابد معاونین این راه فرشتگان هستند، رهزن این راه شیطان است. شیطان در برابر انسان خاضع نیست و در برابر انسان فخر فروش است، نمیگذارد او حرکت کند این جریان را به صورت یک مَثَل بیان کرده است.
سؤال ...
جواب: چرا، نه، این یک آیهٴ دیگر است لذا فرمود: *«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوْا»* اصلاً لسان عوض شد این یک قصّهٴ دیگر است آن قصّه وقتی به پایان رسید یک قصّهٴ دیگر شروع کرد *«و إذ قال ربّک للملائکة»*﴿24﴾ دیگر با «إذ» ذکر کرد یعنی «و اذکر إذ قال» این یک قصّه دیگر و یک جریان دیگر است. چه این که جریان ورود آدم به بهشت هم یک قصّهٴ ثالثه است.
سؤال ...
جواب: بسیار خب، اگر یک امر است باید برای همه تکوین باشد یا برای همه تشریع.
سؤال ...
جواب: آخر، تشریع در برابر تکوین عِدل او نیست مثل این که انسان یک امر میکند به یک سنخ هر کسی مکلف است کار خودش را انجام دهد، این چنین نیست یک امر است مقدمهٴ اولىٰ این بود که این یک امر است، این یک امر هم یا باید تکوین باشد یا تشریع، امر تکوینی عصیان ناپذیر است، امر تشریعی متوجه کسی است که مکلّف باشد، راه عصیان و اطاعت به رویش باز باشد، بهشت و جهنّم در فرا روی او باشد و مانند آن و خدای سبحان وقتی که فرشتگان را معرفی میکند میفرماید اصلاً اهل معصیت نیستند، مثلاً امری که در سورهٴ تحریم آمده است که فرشتگان *«لا یعصون الله ما أمرهم وَ یفعلون ما یؤمرون»*﴿25﴾ قدر متیقّن ان امر ، امر تکوینی است چون مربوط به قیامت است، در قیامت وقتی به فرشتگان مسؤول جهنّم امر میشود اینها اطاعت میکنند، همان آیهٔای که قبلاً خوانده شد.
سؤال ...
جواب سؤال دیگر: آیهٴ ٦ سورهٴ تحریم این بود که *«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»*(26) این امر مخصوصاً تکوینی را شامل میشود.
سؤال ...
جواب: شیطان میتواند امر تشریعی داشته باشد چون جن است، جن امر تشریعی دارد تکلیف دارد جهنم دارد و امثال ذلک. امّا این امر تشریعی نمیتواند متوجّه فرشتگان باشد.شیطان میتواند به امر تشریعی مأمور بشود، چون جن است، جن مثل انسان، مکلّف است. امّا فرشتگان نمیتوانند به امر تشریعی مکلّف باشند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
(1) سورهٔ یس، آیهٔ 82.
(2) سورهٔ نحل، آیهٔ 90.
(3) سورهٔ اعراف، آیهٔ 30.
(4) سورهٔ اعراف، آیهٔ 12.
(5) سورهٔ روم، آیهٔ 58.
(6) سورهٔ زمر ، آیهٔ 27
(7) سورهٔ احزاب، آیهٔ 72.
(8) سورهٔ حشر، آیهٔ 21.
(9) سورهٔ اعراف، آیهٔ 16.
(10) سورهٔ عبس، آیهٔ 16.
(11) سورهٔ رعد، آیهٔ 11.
(12) سورهٔ روم، آیهٔ 58.
(13) سورهٔ زمر، آیهٔ 27.
(14) سورهٔ ص، آیهٔ 77.
(15) سورهٔ اعراف، آیهٔ 13.
(16) سورهٔ بقره، آیهٔ 36.
(17) سورهٔ ص، آیهٔ 77.
(18) سورهٔ اعراف، آیهٔ 26.
(19) سورهٔ یس ، آیهٔ 82.
(20) فلسفه المیثاق والولایه.
(21) سورهٔ حشر، آیهٔ 21.
(22) سورهٔ کهف، آیهٔ 50.
(23) سورهٔ اعراف، آیهٔ 12.
(24) سورهٔ بقره، آیهٔ 30.
(25) سورهٔ تحریم ، آیهٔ6.
(26) سورهٴ تحریم، آیهٴ 6.
تاکنون نظری ثبت نشده است