- 1188
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 26 تا 27 سوره بقره – بخش پنجم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 26 تا 27 سوره بقره – بخش پنجم
- تعریف خاسر و مصادیق خاسرین
- نمونه های فساد و اصلاح در قرآن مانند توطئه علیه نظام اسلامی؛ سحر
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
إِنَّ اللّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ
وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللّهُ بِهذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ ٭
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ
أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ٭
بعد از آن که فرمود خدای سبحان فقط فاسقان را اضلال میکند آن هم اضلال کیفری و نه اضلال ابتدایی فاسقین را معرّفی کرد فرمود: فاسقین کسانیند که نقض عهد میکنند و آنچه را که خدای سبحان امر به وصل کرده است قطع میکنند و فساد فی الأرض میکنند آن وقت در پایان آیه میفرماید اینها خاسرند خاسر کسی است که سرمایه را باخته باشد. در حقیقت یک مدّعایی دارد و دو دلیل مدّعا آنست که خدای سبحان جز فاسقین احدی را گمراه نمیکند. دلیل اولش اینست که اینها فاسقند خارج از طریق مستویند. دلیل دومش اینست که اینها سرمایه را باختهاند و کسی که سرمایه را باخته باشد چگونه استفاده میکند گر چه خدای سبحان «نور السّموات و الأرض» است ولی کسی که سرمایه را باخت از نور السّموات چه استفادهای میکند خاسر کسی است که سرمایه را از کف داده باشد. در توصیف فاسقین که سه امر را ذکر کرد یکی نقض عهد است که مبسوطاً بیان شد. دوم قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» بود که آن هم بحثش گذشت سوم افساد فی الأرض است.
خدای سبحان حق را باعث صلاح ارض میداند و دین را باعث صلاح ارض میداند عقیدة حق و خُلق حق عمل صالح باعث صلاح زمین است و هر که در مقابل عقیده حق و خلق صحیح و عمل صالح بود باعث فساد فی الأرض است لذا در موارد گوناگون گاهی کفر را باعث فساد فی الأرض میداند گاهی اخلاق طالحه را باعث فساد فی الارض میداند گاهی اعمال ناصواب را باعث فساد فی الارض میداند. گاهی به مردم میفرماید: ما به وسیلة دین زمین را اصلاح کردیم شما زمین اصلاح شده را فاسد نکنید «وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» منتها فاسق کسی است که هم از نظر اعتقاد باعث فساد زمینة زندگی مردم است هم از نظر اوصاف بد و هم از نظر اعمال ناصواب در موارد گوناگون خدای سبحان فساد را توضیح داد و هر آیهای گوشهای از گوشههای فساد را بیان میکند نه در صدد حصر باشد قهراً بین آیات تعارضی هم نخواهد بود اگر یک جا دربارة کفر میفرماید: کفر باعث فساد فی الأرض است در مورد دیگر مثلاًً سرقت را فساد فی الأرض میداند در مورد ثالث کشتن را و قتل را باعث فساد فی الأرض میداند. در مورد رابع کم دادن و کم فروشی را باعث فساد میداند و مانند آن اینها هیچ کدام معارض هم نیستند چون هر کدام گوشهای از گوشههای فساد را بیان میکنند.
چه این که در طرف اثبات گاهی عقیده حق را باعث صلاح فی الأرض میداند گاهی صفت صالح را باعث صلاح فی الارض میداند گاهی عمل صالح را باعث صلاح فی الأرض میداند. اینها هیچ کدام معارض هم نیستند چون همه لسانشان اثبات است و هر کدام به نوبة خود گوشهای از گوشههای صلاح یا فساد را بیان میکند چون اینها مفسد فی الأرضند از هدایت خدای سبحان محرومند و گرفتار اضلال کیفریند. امّا موارد گوناگون فساد را که خدای سبحان میشمرد ملاحظه میفرمایید که اینها به عنوان بیان مصداق است نه تفسیر مفهوم مثلاً سحر را که باعث انحراف فکری یک عدّه است و باعث تحکیم حکومت طاغوت است آن را باعث فساد میداند.
آیة ٨١ سورة یونس اینست که: «فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» آنچه را که شما آوردید سحر است و آنچه من آوردم معجزه است معجزه باعث صلاح فی الأرض است سحر باعث فساد فی الأرض است و خدای سبحان سحر را باطل میکند زیرا خدای سبحان عمل مفسد را به مقصد نمیرساند «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» چون معمولاً سحر در کارهای شرّ و ناصواب به کار برده میشود این به عنوان بیان مصداق است نه حصر. یا در جریان سرقت وقتی که مأموران و کارمندان یوسف صدّیق «سلام الله علیه» به قافله اعلام کردند که گفتند؛ «أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» در آیة ٧٣ سورة یوسف آنها گفتند که؛ «قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الْأَرْضِ وَمَا کُنَّا سَارِقِینَ» ما برای فساد در زمین به اینجا نیامدیم معلوم میشود گرفتن مال اختلاس مال از بیت المال و مانند آن فساد فی الأرض است اینها گفتند ما برای افساد فی الأرض نیامدیم. یعنی آن کاری که شما اعلام کردید سرقت و اختلاس فی الأرض است و ما مفسد فی الأرض نیستیم. این هم یک نمونه برای فساد فی الأرض است.
در سورة مبارکة شعراء آیة ١٨٣ اینست که میفرماید: «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» این حرف را شعیب پیغمبر به قومش گفت در چند جای قرآن این تعبیر آمده است فرمود: «وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ٭ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» این از جامعترین آیاتی است که هر گونه کمکاری و بَخس را باعث فساد میداند و نهی میکند. گاهی به انسان میگوید در خرید و فروش کم ندهید و گاهی میگوید در صلح و اجاره کم ندهید اینها لسانش عام و مطلق نیست. امّا این کریمه لسانش مطلق و عام است میفرماید: «لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» هیچ چیز مردم را کم نگذارید اختصاصی به خرید و فروش ندارد اختصاصی به کاسب و پیشهور ندارد. هر کسی هر تعهّدی در هر نهادی سپرده است اگر در آن تعهّد نقض را روا بدارد بخس کرده است یعنی کمکاری کرده است. و این منهیّ است. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» این از آن جامعترین آیات است. فرمود: اگر شما یک مسؤولیتی را به عهده گرفتید عدّهای پای سخن شما نشستند چیزی بگویید که به حال آنها سودمند باشد. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» در هر زمینه هر تعهّدی را که قبول کردید بخس و نقض را در آنجا روا ندارید. و همین زمینة عثو میشود چون عثو هم به معنی فساد است قهراً «مفسدین» حال تأکیدی است. «و لا تعثوا فی الأرض المفسدین» یعنی «لا تفسدوا فی الأرض مفسدین» این هم زمینه است برای آن که هر گونه کمکاری فساد است. هر گونه کم دادن فساد است. چه این که تشکیل جلسات سرّی علیه یک نظام اسلامی و قصد کشتن و کودتا و توطئه و ترور و امثال ذلک هم جزو مصادیق بارز فساد فی الأرض است.
آیة ٤٨ سورة نمل اینست که در جریان قوم ثمود خدای سبحان میفرماید ما صالح پیغمبر «سلام الله علیه» را برای هدایت قوم ثمود ارسال کردیم در بین آن قوم نُه گروه مفسد بودند؛ «وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ» این گونه از افرادی که توطئهگر بودند «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» این نُه گروهی که مفسد فی الأرض بودند همپیمان شدند سوگند یاد کردند که ما بیتوته میکنیم شبیخون میزنیم و صالح پیغمبر را میکشیم بعد به بازماندگانش میگوییم که ما از قاتلین او و قتل او اطلاعی نداشتیم. «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ» تبییت یعنی شبیخون زدن «وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ» که اینها را خدای سبحان جزو مفسدین فی الأرض میشمارد اینها هم از بیان مصادیق افساد فی الأرض است.
چنان که جریان قوم فرعون را هم از مصادیق بارز فساد فی الأرض میشمارد آیة ٤ سورة قصص اینست؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» که اینها از مصادیق بارز فساد فی الأرض است. گاهی فساد فی الأرض در کنار قطع رحم ذکر میشود چنان که در سورة ٤٧ که به نام حضرت محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» است آیة ٢٢ فرمود: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ» این نظیر همین آیة مورد بحث سورة بقره است که افساد فی الأرض با قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» کنار هم ذکر شده است. اینها مواردی است که به عنوان فساد فی الأرض مطرح است گاهی اعتقاد ناصواب را خدای سبحان فساد میداند و این البته از همة فسادها بالاتر است. ملاحظه فرمودید به این که موارد گوناگون را خدای سبحان فساد میداند امّا وقتی نسبت به کفر و مسایل انحراف اعتقادی میرسد تعبیرش عوض میشود.
در سورة انفال آیة ٧٣ اینست که؛ «وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» در آیة قبل فرمود که آنها که اهل ایمانند و اهل هجرت و جهادند اولیای یکدیگرند آنها که اهل ایمانند ولی هجرت نکردند و اهل جهاد نیستند با شما ولایتی ندارند و آنها که اصلاً ایمان نیاوردند یعنی کافرند اینها با یکدیگر پیمان ولایی دارند. شما اگر ایمان نیاورید و هجرت نکنید و جهاد نکنید و جلوی کفر را نگیرید فساد کبیر میشود این فساد کبیر از عقیده شروع شده است. چون اگر عمل بد است در اثر بدی اخلاق عمل بد صادر میشود و اگر اخلاق بد است در اثر اعتقاد بد است اعتقاد بد زمینة خلق بد را هم فراهم میکند و خلق بد زمینة عمل بد را فراهم میکند پس اساس کار همان اعتقاد است. لذا خدای سبحان دربارة کفر فرمود این فساد کبیر میشود و اگر شما جلوی کفر را نگیرید «تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» اگر این کار را نکنید اینچنین میشود، فساد کبیر.و چیزی را که خدای سبحان به بزرگی بشمارد معلوم میشود که از یک اهمیّتی برخوردار است.
در آیة قبل یعنی آیة ٧٢ سورة إنفال فرمود: مردم چند دستهاند؛ گروهی اهل ایمان و هجرت و جهادند گروهی اهل ایمانند ولی هجرت و جهاد ندارند و گروهی اهل کفرند امّا گروه اول؛ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» آنها که ایمان آوردند و از مکّه به مدینه هجرت کردند و آنها که در مدینه بودند ایمان آوردند و ایواء کردند ـ ایواء یعنی جا دادن مأوا دادن ـ و یاری کردند. مهاجرین را مأوا دادند و با مهاجرین هماهنگ شدند و دین را یاری کردند. این گروه کسانیند که «أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» پیمان ولایی بین اینها بسته شد که مؤمن ولیّ مؤمن است این گروه اول.
گروه دوم کسانیند که ایمان آوردهاند و هجرت نکردهاند؛ «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِن وَلاَیَتِهِم مِن شَیْءٍ» با آنها پیمان ولایی ندارید نه آنها ولیّ شمایند و نه شما ولیّ آنهایید. مهمترین آیهای که زمینة هجرت را فراهم کرده است گفتند همین آیة کریمه است که؛ «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» مهاجرین به این فکر بودند که اموال ما در مکّه مصادره میشود به ما اجازه نمیدهند که اموالمان را منتقل کنیم به مدینه یا اموالمان را مکّه بفروشیم و تبدیل به نقد کنیم و به مدینه ببریم. هیچ کدام از این دو کار را به ما اجازه نمیدهند. وقتی به ما با فشار اجازه میدهند که با دست خالی از مکّه به مدینه بیاییم اگر یک مرکز درآمدی در مکّه داریم همة این مراکز درآمد باید بگذاریم با دست خالی بیاییم در مدینه در مسجد مدینه در سفّة مدینه بنشینیم این کار دشوار است. آیه نازل شد به این که «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» فرمود هر جنبندهای که روی زمین زندگی میکند و اهل پسانداز و ذخیره نیست خدا رزق او را تأمین میکند. این آیه که نازل شد مهاجرین حرکت کردند.
در این کریمه خدای سبحان فرمود به این که حیوانات و جنبندهها و پرندهها دو قسمتند؛ بعضی از حیوانات اهل ذخیره و پساندازند مثل موش و مور و مثل حیوانات دیگری که تابستانها به فکر زمستان آینده هستند، و یک قسمت قابل توجّه از حیوانات جنبندهها و پرندهها اهل پسانداز و ذخیره نیستند مثل کبوترها و گنجشکها. در این کریمه فرمود: آن حیوانی که اهل پسانداز است مثل موش و مور و امثال ذلک رازق همة اینها خداست آن حیوانی که اهل پسانداز نیست روزی خود را حمل نمیکند جابجا نمیکند باز رازق او خداست. مگر این کبوترها جابجا میشوند روزی را به همراه میبرند؟ این گنجشکها که جابجا میشوند روزیِ خود را به همراه خود حمل میکنند؟ اگر یک گنجشکی از مکّه به مدینه میآید پَر میکشد رازق او در حرمین خداست شما هم اینچنینید «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» رازق هر دو صنف خداست در حیوانات رازق هر دو صنف در انسانها هم خداست. منتها آن انسانی که اهل ذخیره و پسانداز است به این خیال که آیندهنگر است خود را در زحمت میاندازد و آن که اهل ذخیره و پسانداز نیست و یک انسان روشنبین و متوکّل است خود را در زحمت نمیاندازد. منتهی این دید تا پیدا بشود سخت است بقیّه را انسان راحت است. این آیه مهاجرین را اعزام کرد فرمود: اگر چنان چه شما به این فکرید که در مکه مراکز درآمد ما آماده است اینها نه اجازه میدهند خود این اموال را از مکه به مدینه منتقل کنیم نه حاضرند که این را بفروشیم نقد کنیم و به مدینه منتقل کنیم بدانید خدایی که در مکه رازق شما بود در مدینه هم او رازق شماست.
اینها با دست خالی حرکت کردند آمدند اینست که خدای سبحان دربارة مهاجرین به عظمت یاد میکند سبق زمانی مهم نیست در یک محیطی که این فکر هنوز جا نیافتاده است یک عدّه خوب بفهمند و از این فکر حمایت کنند مهم است. این که میبینید در بسیاری از نصوص دربارة این که علی بن ابی طالب «سلام الله علیه» اولین کسی بود که اسلام آورد نه به خاطر سبق زمانی اوست سبق زمانی که فخر نمیآورد. خُب، حالا او جلوتر از دیگران اسلام آورد دیگران بعد این مهم نیست این که رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» روی این که علی بن ابی طالب «سلام الله علیه» اولین مسلمان است در امت اسلامی خیلی تکیه میکند به حضرت صدّیقة کبریٰ «سلام الله علیها» میگوید من شوهری برای تو انتخاب کردم که «اولّهم اسلاماً» من همسری برای تو انتخاب کردم که از همة مردم زودتر به من ایمان آورد. این نه برای آنست که تاریخ اسلام او چند روز زودتر بود یک فکر تازه یک فکر نو یک حق در جامعة جاهلیّت ظهور کند و أحدی نتواند تشخیص بدهد و پا روی سنّتهای باطل بگذارد و این حق را بپذیرد جز علی این فضیلت است و إلاّ سبق زمانی چه فضیلتی دارد.
جواب سؤال: آن هم سبق ذاتی است برای این که قبل از خلقت زمین و آسمان اینها موحّد بودند آن سخنی که مرحوم شیخ مفید در امالی نقل کرد از امیر المؤمنین «سلام الله علیه» میفرماید: «صدّقته و ٰادم بین الرّوح و الجسد» هنوز آدم به مرحلة کمال انسانی نرسیده بود که من به پیغمبر ایمان آوردم و اینها قبل از خلقت آسمانها و زمین ارواح طاهره و مطهّرشان بود و مؤمن بودند آن سبق دیگر سبق زمانی نیست برای این که قبل از خلقت زمان اینها موحّد بودند ولی در نشئة طبیعت این هنر است. یک فکر تازهای که همه علیه او به مبارزه برخاستهاند یا بیطرفها دارند میاندیشند فکر بکنند ببینند این حق است یا نه یک انسانی حقانیّت این را درک بکند و زودتر از همه با عزم راسخ ایمان بیاورد. از این جهت در نوع احتجاجها در نوع خطبهها و خطابهها، در نوع مدحها و ثناها روی این جمله تکیه شد که علی ابن ابی طالب «سلام الله علیه» اول مسلمین است. از همه زودتر او ایمان آورده است.
خدای سبحان هم دربارة مهاجرین بعد از ایمان آوردن حضرت امیر و صحابة خاص خیلی تکیه میکند میفرماید اینها در آن جوّی که فهمیدن این معنا خیلی سخت بود اینها زودتر از دیگران فهمیدند. اینها فهمیدند که این نظام را خدا آفرید یک و ربّ و مدبّر این نظام همان خالق و آفریدگار این نظام است دو. و همة سراسر گیتی ستاد و سپاه حق است سه. و قدرت خدا نسبت به همه علی السّواء است چهار. خدایی که در مکّه انسان را با داشتن مغازه و کارهای کشاورزی و دامداری تأمین میکند میتواند در مدینه انسان را با دست خالی تأمین کند پنج. حرکت کردند و هجرت کردند این عقیده مهم است. تا انسان بفهمد و باور کند سخت است. خدای سبحان فرمود: اینچنین نیست که مورها و موشها در زمستان تأمین بشوند و کبوترها از گرسنگی بمیرند این طور نیست. هر کسی اهل پسانداز است رازقش خداست هر کسی اهل پسانداز نیست رازقش خداست. منتها آن که اهل پسانداز نیست با یک شرح صدری زندگی میکند کمی سادهتر زندگی میکند به فکر چیز دیگر هست. آن که اهل پس انداز است در زحمت زندگی میکند و خدای سبحان هرگز ممکن نیست آبروی مؤمن را بریزد ممکن است وضع زندگیش کمی ساده بشود. ولی آبروی مؤمن را ممکن نیست خدای سبحان بریزد.
این در جوامع روایی ما هست. اینست که مهم است. اگر انسان بفهمد و به او سر بسپرد و از همة این بندهای درون و بیرون نجات پیدا کند خدای سبحان روی ایمان و جهاد و هجرت گروه اول خیلی تکیه کرد. فرمود: شما ولیّ یکدیگرید گروه دوم کسانیند که اهل ایمانند ولی اهل هجرت نیستند اینها ولیّ شما نیستند تا که هجرت کنند. «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِن وَلاَیَتِهِم مِن شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ». اگر همین گروهی که ایمان آوردند و هجرت نکردند در فشار و زحمتند و از شما کمک خواستند شما کمک کنید مگر این که علیه گروهی بخواهند کمک کنید که شما با آن گروه پیمان صلح بستهاید پیمان محترم است. «اِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» این گروه دوم است گروه سوم کسانیند که نه تنها جهاد و هجرت ندارند بلکه ایمان هم ندارند. «وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» این سه گروه آنگاه فرمود: «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» اگر شما اهل ایمان و هجرت و جهاد و فداکاری نباشید فتنه در زمین به پا میشود و فساد کبیر خواهد بود ملاحظه فرمودید آن تعبیر فرعون را به فساد کبیر یاد نکرد با این که ذبح اولاد بود آن سرقت مسلّحانه یا غیر مسلّحانه را فساد کبیر تعبیر نکرد آن کودتا وترور و «لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ» را فساد کبیر نفرمود: امّا کفر را فساد کبیر مینامد چون همة معاصی از کفر است چه این که همة خیرات از ایمان است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» چنان که ما الآن مشاهده میکنیم.
جواب سؤال: نه چون سبق زمانی داشت ارزش پیدا کرد که مثلاً از نظر فکر با دیگران یکسان بود منتها دیگران فرصت نکردند بیایند ایمان بیاورند حضرت زودتر آمد ایمان آورد!! این نیست دیگران هنوز تشخیص نداده بودند او تشخیص داد. دیگران شک داشتند او تحقیق کرد دیگران هنوز باور نکرده بودند او باور کرد. این روی سبق زمانی نیست مثلاً انسان وقتی حرم مشرّف میشود یکی صبح مشرّف میشود یکی ظهر یکی شب. این سبق زمانی است. این سبق زمانی گر چه فضیلت دارد امّا آن قدر فضیلت ندارد که همة اهل بیت روی او تکیه کنند. آنجا سبق ذاتی و سبق وجودی است یعنی او در یک مرحلهای که دیگران هنوز شک داشتند حق را دید.
جواب سؤال دیگر: بسیار خُب، آن هم در آن مرتبه در اثر «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» بود لیاقتی بود که خدای سبحان به اینها اعطا کرد چون خیلی از نعمتها را خدای سبحان به خیلی از افراد میدهد بعد معلوم میشود که قدر نعمت را نمیدانند. حالا لازم نیست نعمت نبوّت و رسالت باشد همین نعمت علم را خداوند به خیلیها میدهد بعد معلوم میشود لایق نیستند آن نعمت استجابت دعا و مانند آن را به آن بلعم باعورا داد معلوم شد لایق نبود. در قرآن فرمود که شما این جریان را ببینید اگر ما به بعضیها نمیدهیم برای این که لایق نیستند هدر میدهند. «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا» از این پوست درآمد «فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ» خیلیها دلشان میخواهد عالم بشوند امّا خدای سبحان بعضیها را نشان میدهد فرمود: ببینید ما به آن شخص علم دادیم چه کرد. هر کس توان آن را ندارد که از این نعمت خوب بهرهبرداری کند. هر روز خدای سبحان چند نمونه به ما نشان میدهد امّا کسی که در تمام حالات موحّد است اینها الگوی عالمیند.
مرحوم کلینی نقل میکند که ابراهیم خلیل الله «سلام الله علیه» روزی صورت مبارکش را در آینه با یک جرم شفّاف دیگر یا آب مشاهده میکند دید که تار مویی در سر یا صورتش سفید شد گفت: «الحمد لله الّذی بلّغنی هذا المبلّغ و لم أعصه طرفة عین» خدا را شکر که سنّم به جایی رسید که مویم دارد سفید میشود و یک چشم به هم زدن معصیت نکردم. از این طرف ما یک چشم به هم زدن موحّد نبودهایم! منظور آنست که خدای سبحان بعد از بیان اوصاف این سه گروه به مسلمین هشدار داد فرمود: شما اگر جلوی کفر را نگیرید فساد کبیر خواهد بود اگر اهل ایمان و هجرت و جهاد نباشید فتنه فی الأرض خواهد شد و فساد کبیر همین است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» آنگاه دوباره به آن گروه اول میپردازد که میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً» اینها مؤمنین راستینند «لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» ما به اینها رزق کریم میدهیم. آن «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» یک گوشة نازله از کرامت است.
شعیب پیغمبر وقتی از نبوّتش سخن میگوید میگوید: «و رزقنی رزقاً حسناً» نبوّت یک رزق خوبی است. حالا رزق کریم چه خواهد بود؟ چون کرامت به تعبیر سیّدنا الأستاد «رضوان الله علیه» یک کلمهای است که فقط عربی مبین میتواند آن را تبیین کند و در فارسی شاید معادل بسیط نداشته باشد. یک کلمهای در فارسی باشد که ترجمة کرامت باشد. کریم غیر از کبیر است. کریم غیر از عظیم است. نمیشود گفت کریم یعنی بزرگوار نمیشود گفت کریم یعنی بزرگ. کرامت آن وصف خاصّی است که در فرشتهها هست که خدا فرشتهها را به کرامت میستاید. «بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» یا در سورة «یس» آن شهید سورة «یس» را به عنوان کریم میستاید. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» این شهیدی که جریانش در سورة مبارکة «یس» آمده است پیامش از آن جنّت برزخی اینست که ای کاش قوم من میدانستند خدا با من چه کرد و مرا جزو مکرمین کرد. مکرمین غیر از اعاظماند مکرمین غیر از اکابرند در فارسی اگر کلمهای باشد که کرامت را با بساطت معنا کند ظاهراً این است باید چند کلمه رادرکنار هم جمعکرد بعد به زحمت معنای کرامت را بدست آورد خدای سبحان میفرماید ما به اینها رزق کریم میدهیم مابه مؤمن مجاهد مهاجر فی سبیل الله رزق کریم میدهیم، ... اینها را خدای سبحان از رزق کریم برخوردار کرد چه این که آن گروه گرفتار فساد کبیر بودند. قهراً هر کسی فسادش بیشتر باشد محرومیّتش از هدایت الهی و ابتلایش به اضلال کیفری هم کمتر است لذا در آیة محل بحث فرمود: فاسقینی که گرفتار اضلال کیفریند کسانیند که نقض عهد میکنند بعد از استحکام آن عهد و «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» را قطع میکنند و باعث فساد فی الأرضند. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» این دلیل دیگر است بر ابتلای اینها به اضلال کیفری خاسر یعنی کسی که سرمایهاش را باخت. اگر کسی سرمایهاش را ببازد، چگونه از نور السّموات و الأرض استفاده میکند؟ هم خدای سبحان دربارة اینها میفرماید: به این که «سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» هم خودشان اعتراف میکنند «سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ» یکسان میشود انسان اگر آن سرمایه فطرت را که تشخیص داد ببازد راهی برای استفاده از هدایت ندارد. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ». اینها در آَیات دیگر بیان شد که «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ» هم خودشان را هم خاندانشان را در قیامت به باد دادهاند. چون در سورة تحریم فرمود: «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً» اگر کسی زعیم یک خانواده بود بیراهه رفت خودش و اهلش را به هلاکت رسانید «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». چون انسان موظّف است خود و اهلش را از آتش حفظ بکند اگر کسی بیراهه رفت خودش و اهلش را گرفتار خسران میکند. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».بنابراین اینها مبتلا به اضلال کیفریاند و از هدایت الهی محرومند.
ظاهراً این بحث به پایان میرسد و امروز آخرین روزی است که در جمع شما عزیزان مشرّفیم. (جلسات مشهد مقدّس). امیدواریم که خدای سبحان به همه توفیق بدهد که بتوانیم بیش از پیش در محضر قرآن و عترت طاهره باشیم و هیچ گاه از قرآن فاصله نگیریم و قرآن هم هیچ گاه از ما فاصله نگیرد و همان طوری که به ما گفتهاند «نوّر بیوتکم بتلاوة القرآن» هم این خانهها را با خواندن قرآن نور بدهیم و هم بیت المعمور را که در حقیقت قلب شریف انسانی است او را هم با تلاوت قرآن نورانی کنیم. یک بیت المعموری در جهان خارج وجود دارد یک بیت المعمور هم در درون انسان که قلب انسان میشود بیت المعمور در حقیقت. و از بیت المعمور هم احیاناً بالاتر میرود. اینست که ما اصرارمان بر این باشد که از قرآن فاصله نگیریم با این عهد الله در ارتباط باشیم هم خواندنش هم آشنایی با معانیش و هم عمل کردنش که مهمتر از همه است و هم نشرش.
«غفّر الله لنا و لکم و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
- تعریف خاسر و مصادیق خاسرین
- نمونه های فساد و اصلاح در قرآن مانند توطئه علیه نظام اسلامی؛ سحر
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
إِنَّ اللّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ
وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللّهُ بِهذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ ٭
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ
أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ٭
بعد از آن که فرمود خدای سبحان فقط فاسقان را اضلال میکند آن هم اضلال کیفری و نه اضلال ابتدایی فاسقین را معرّفی کرد فرمود: فاسقین کسانیند که نقض عهد میکنند و آنچه را که خدای سبحان امر به وصل کرده است قطع میکنند و فساد فی الأرض میکنند آن وقت در پایان آیه میفرماید اینها خاسرند خاسر کسی است که سرمایه را باخته باشد. در حقیقت یک مدّعایی دارد و دو دلیل مدّعا آنست که خدای سبحان جز فاسقین احدی را گمراه نمیکند. دلیل اولش اینست که اینها فاسقند خارج از طریق مستویند. دلیل دومش اینست که اینها سرمایه را باختهاند و کسی که سرمایه را باخته باشد چگونه استفاده میکند گر چه خدای سبحان «نور السّموات و الأرض» است ولی کسی که سرمایه را باخت از نور السّموات چه استفادهای میکند خاسر کسی است که سرمایه را از کف داده باشد. در توصیف فاسقین که سه امر را ذکر کرد یکی نقض عهد است که مبسوطاً بیان شد. دوم قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» بود که آن هم بحثش گذشت سوم افساد فی الأرض است.
خدای سبحان حق را باعث صلاح ارض میداند و دین را باعث صلاح ارض میداند عقیدة حق و خُلق حق عمل صالح باعث صلاح زمین است و هر که در مقابل عقیده حق و خلق صحیح و عمل صالح بود باعث فساد فی الأرض است لذا در موارد گوناگون گاهی کفر را باعث فساد فی الأرض میداند گاهی اخلاق طالحه را باعث فساد فی الارض میداند گاهی اعمال ناصواب را باعث فساد فی الارض میداند. گاهی به مردم میفرماید: ما به وسیلة دین زمین را اصلاح کردیم شما زمین اصلاح شده را فاسد نکنید «وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» منتها فاسق کسی است که هم از نظر اعتقاد باعث فساد زمینة زندگی مردم است هم از نظر اوصاف بد و هم از نظر اعمال ناصواب در موارد گوناگون خدای سبحان فساد را توضیح داد و هر آیهای گوشهای از گوشههای فساد را بیان میکند نه در صدد حصر باشد قهراً بین آیات تعارضی هم نخواهد بود اگر یک جا دربارة کفر میفرماید: کفر باعث فساد فی الأرض است در مورد دیگر مثلاًً سرقت را فساد فی الأرض میداند در مورد ثالث کشتن را و قتل را باعث فساد فی الأرض میداند. در مورد رابع کم دادن و کم فروشی را باعث فساد میداند و مانند آن اینها هیچ کدام معارض هم نیستند چون هر کدام گوشهای از گوشههای فساد را بیان میکنند.
چه این که در طرف اثبات گاهی عقیده حق را باعث صلاح فی الأرض میداند گاهی صفت صالح را باعث صلاح فی الارض میداند گاهی عمل صالح را باعث صلاح فی الأرض میداند. اینها هیچ کدام معارض هم نیستند چون همه لسانشان اثبات است و هر کدام به نوبة خود گوشهای از گوشههای صلاح یا فساد را بیان میکند چون اینها مفسد فی الأرضند از هدایت خدای سبحان محرومند و گرفتار اضلال کیفریند. امّا موارد گوناگون فساد را که خدای سبحان میشمرد ملاحظه میفرمایید که اینها به عنوان بیان مصداق است نه تفسیر مفهوم مثلاً سحر را که باعث انحراف فکری یک عدّه است و باعث تحکیم حکومت طاغوت است آن را باعث فساد میداند.
آیة ٨١ سورة یونس اینست که: «فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» آنچه را که شما آوردید سحر است و آنچه من آوردم معجزه است معجزه باعث صلاح فی الأرض است سحر باعث فساد فی الأرض است و خدای سبحان سحر را باطل میکند زیرا خدای سبحان عمل مفسد را به مقصد نمیرساند «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ» چون معمولاً سحر در کارهای شرّ و ناصواب به کار برده میشود این به عنوان بیان مصداق است نه حصر. یا در جریان سرقت وقتی که مأموران و کارمندان یوسف صدّیق «سلام الله علیه» به قافله اعلام کردند که گفتند؛ «أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» در آیة ٧٣ سورة یوسف آنها گفتند که؛ «قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الْأَرْضِ وَمَا کُنَّا سَارِقِینَ» ما برای فساد در زمین به اینجا نیامدیم معلوم میشود گرفتن مال اختلاس مال از بیت المال و مانند آن فساد فی الأرض است اینها گفتند ما برای افساد فی الأرض نیامدیم. یعنی آن کاری که شما اعلام کردید سرقت و اختلاس فی الأرض است و ما مفسد فی الأرض نیستیم. این هم یک نمونه برای فساد فی الأرض است.
در سورة مبارکة شعراء آیة ١٨٣ اینست که میفرماید: «وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» این حرف را شعیب پیغمبر به قومش گفت در چند جای قرآن این تعبیر آمده است فرمود: «وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ٭ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» این از جامعترین آیاتی است که هر گونه کمکاری و بَخس را باعث فساد میداند و نهی میکند. گاهی به انسان میگوید در خرید و فروش کم ندهید و گاهی میگوید در صلح و اجاره کم ندهید اینها لسانش عام و مطلق نیست. امّا این کریمه لسانش مطلق و عام است میفرماید: «لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» هیچ چیز مردم را کم نگذارید اختصاصی به خرید و فروش ندارد اختصاصی به کاسب و پیشهور ندارد. هر کسی هر تعهّدی در هر نهادی سپرده است اگر در آن تعهّد نقض را روا بدارد بخس کرده است یعنی کمکاری کرده است. و این منهیّ است. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» این از آن جامعترین آیات است. فرمود: اگر شما یک مسؤولیتی را به عهده گرفتید عدّهای پای سخن شما نشستند چیزی بگویید که به حال آنها سودمند باشد. «وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ» در هر زمینه هر تعهّدی را که قبول کردید بخس و نقض را در آنجا روا ندارید. و همین زمینة عثو میشود چون عثو هم به معنی فساد است قهراً «مفسدین» حال تأکیدی است. «و لا تعثوا فی الأرض المفسدین» یعنی «لا تفسدوا فی الأرض مفسدین» این هم زمینه است برای آن که هر گونه کمکاری فساد است. هر گونه کم دادن فساد است. چه این که تشکیل جلسات سرّی علیه یک نظام اسلامی و قصد کشتن و کودتا و توطئه و ترور و امثال ذلک هم جزو مصادیق بارز فساد فی الأرض است.
آیة ٤٨ سورة نمل اینست که در جریان قوم ثمود خدای سبحان میفرماید ما صالح پیغمبر «سلام الله علیه» را برای هدایت قوم ثمود ارسال کردیم در بین آن قوم نُه گروه مفسد بودند؛ «وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ» این گونه از افرادی که توطئهگر بودند «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» این نُه گروهی که مفسد فی الأرض بودند همپیمان شدند سوگند یاد کردند که ما بیتوته میکنیم شبیخون میزنیم و صالح پیغمبر را میکشیم بعد به بازماندگانش میگوییم که ما از قاتلین او و قتل او اطلاعی نداشتیم. «قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ» تبییت یعنی شبیخون زدن «وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ» که اینها را خدای سبحان جزو مفسدین فی الأرض میشمارد اینها هم از بیان مصادیق افساد فی الأرض است.
چنان که جریان قوم فرعون را هم از مصادیق بارز فساد فی الأرض میشمارد آیة ٤ سورة قصص اینست؛ «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» که اینها از مصادیق بارز فساد فی الأرض است. گاهی فساد فی الأرض در کنار قطع رحم ذکر میشود چنان که در سورة ٤٧ که به نام حضرت محمّد «صلّی الله علیه و آله و سلّم» است آیة ٢٢ فرمود: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ» این نظیر همین آیة مورد بحث سورة بقره است که افساد فی الأرض با قطع «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» کنار هم ذکر شده است. اینها مواردی است که به عنوان فساد فی الأرض مطرح است گاهی اعتقاد ناصواب را خدای سبحان فساد میداند و این البته از همة فسادها بالاتر است. ملاحظه فرمودید به این که موارد گوناگون را خدای سبحان فساد میداند امّا وقتی نسبت به کفر و مسایل انحراف اعتقادی میرسد تعبیرش عوض میشود.
در سورة انفال آیة ٧٣ اینست که؛ «وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» در آیة قبل فرمود که آنها که اهل ایمانند و اهل هجرت و جهادند اولیای یکدیگرند آنها که اهل ایمانند ولی هجرت نکردند و اهل جهاد نیستند با شما ولایتی ندارند و آنها که اصلاً ایمان نیاوردند یعنی کافرند اینها با یکدیگر پیمان ولایی دارند. شما اگر ایمان نیاورید و هجرت نکنید و جهاد نکنید و جلوی کفر را نگیرید فساد کبیر میشود این فساد کبیر از عقیده شروع شده است. چون اگر عمل بد است در اثر بدی اخلاق عمل بد صادر میشود و اگر اخلاق بد است در اثر اعتقاد بد است اعتقاد بد زمینة خلق بد را هم فراهم میکند و خلق بد زمینة عمل بد را فراهم میکند پس اساس کار همان اعتقاد است. لذا خدای سبحان دربارة کفر فرمود این فساد کبیر میشود و اگر شما جلوی کفر را نگیرید «تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» اگر این کار را نکنید اینچنین میشود، فساد کبیر.و چیزی را که خدای سبحان به بزرگی بشمارد معلوم میشود که از یک اهمیّتی برخوردار است.
در آیة قبل یعنی آیة ٧٢ سورة إنفال فرمود: مردم چند دستهاند؛ گروهی اهل ایمان و هجرت و جهادند گروهی اهل ایمانند ولی هجرت و جهاد ندارند و گروهی اهل کفرند امّا گروه اول؛ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» آنها که ایمان آوردند و از مکّه به مدینه هجرت کردند و آنها که در مدینه بودند ایمان آوردند و ایواء کردند ـ ایواء یعنی جا دادن مأوا دادن ـ و یاری کردند. مهاجرین را مأوا دادند و با مهاجرین هماهنگ شدند و دین را یاری کردند. این گروه کسانیند که «أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» پیمان ولایی بین اینها بسته شد که مؤمن ولیّ مؤمن است این گروه اول.
گروه دوم کسانیند که ایمان آوردهاند و هجرت نکردهاند؛ «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِن وَلاَیَتِهِم مِن شَیْءٍ» با آنها پیمان ولایی ندارید نه آنها ولیّ شمایند و نه شما ولیّ آنهایید. مهمترین آیهای که زمینة هجرت را فراهم کرده است گفتند همین آیة کریمه است که؛ «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» مهاجرین به این فکر بودند که اموال ما در مکّه مصادره میشود به ما اجازه نمیدهند که اموالمان را منتقل کنیم به مدینه یا اموالمان را مکّه بفروشیم و تبدیل به نقد کنیم و به مدینه ببریم. هیچ کدام از این دو کار را به ما اجازه نمیدهند. وقتی به ما با فشار اجازه میدهند که با دست خالی از مکّه به مدینه بیاییم اگر یک مرکز درآمدی در مکّه داریم همة این مراکز درآمد باید بگذاریم با دست خالی بیاییم در مدینه در مسجد مدینه در سفّة مدینه بنشینیم این کار دشوار است. آیه نازل شد به این که «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» فرمود هر جنبندهای که روی زمین زندگی میکند و اهل پسانداز و ذخیره نیست خدا رزق او را تأمین میکند. این آیه که نازل شد مهاجرین حرکت کردند.
در این کریمه خدای سبحان فرمود به این که حیوانات و جنبندهها و پرندهها دو قسمتند؛ بعضی از حیوانات اهل ذخیره و پساندازند مثل موش و مور و مثل حیوانات دیگری که تابستانها به فکر زمستان آینده هستند، و یک قسمت قابل توجّه از حیوانات جنبندهها و پرندهها اهل پسانداز و ذخیره نیستند مثل کبوترها و گنجشکها. در این کریمه فرمود: آن حیوانی که اهل پسانداز است مثل موش و مور و امثال ذلک رازق همة اینها خداست آن حیوانی که اهل پسانداز نیست روزی خود را حمل نمیکند جابجا نمیکند باز رازق او خداست. مگر این کبوترها جابجا میشوند روزی را به همراه میبرند؟ این گنجشکها که جابجا میشوند روزیِ خود را به همراه خود حمل میکنند؟ اگر یک گنجشکی از مکّه به مدینه میآید پَر میکشد رازق او در حرمین خداست شما هم اینچنینید «وَکَأَیِّن مِن دَابَةٍ لَّا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ» رازق هر دو صنف خداست در حیوانات رازق هر دو صنف در انسانها هم خداست. منتها آن انسانی که اهل ذخیره و پسانداز است به این خیال که آیندهنگر است خود را در زحمت میاندازد و آن که اهل ذخیره و پسانداز نیست و یک انسان روشنبین و متوکّل است خود را در زحمت نمیاندازد. منتهی این دید تا پیدا بشود سخت است بقیّه را انسان راحت است. این آیه مهاجرین را اعزام کرد فرمود: اگر چنان چه شما به این فکرید که در مکه مراکز درآمد ما آماده است اینها نه اجازه میدهند خود این اموال را از مکه به مدینه منتقل کنیم نه حاضرند که این را بفروشیم نقد کنیم و به مدینه منتقل کنیم بدانید خدایی که در مکه رازق شما بود در مدینه هم او رازق شماست.
اینها با دست خالی حرکت کردند آمدند اینست که خدای سبحان دربارة مهاجرین به عظمت یاد میکند سبق زمانی مهم نیست در یک محیطی که این فکر هنوز جا نیافتاده است یک عدّه خوب بفهمند و از این فکر حمایت کنند مهم است. این که میبینید در بسیاری از نصوص دربارة این که علی بن ابی طالب «سلام الله علیه» اولین کسی بود که اسلام آورد نه به خاطر سبق زمانی اوست سبق زمانی که فخر نمیآورد. خُب، حالا او جلوتر از دیگران اسلام آورد دیگران بعد این مهم نیست این که رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» روی این که علی بن ابی طالب «سلام الله علیه» اولین مسلمان است در امت اسلامی خیلی تکیه میکند به حضرت صدّیقة کبریٰ «سلام الله علیها» میگوید من شوهری برای تو انتخاب کردم که «اولّهم اسلاماً» من همسری برای تو انتخاب کردم که از همة مردم زودتر به من ایمان آورد. این نه برای آنست که تاریخ اسلام او چند روز زودتر بود یک فکر تازه یک فکر نو یک حق در جامعة جاهلیّت ظهور کند و أحدی نتواند تشخیص بدهد و پا روی سنّتهای باطل بگذارد و این حق را بپذیرد جز علی این فضیلت است و إلاّ سبق زمانی چه فضیلتی دارد.
جواب سؤال: آن هم سبق ذاتی است برای این که قبل از خلقت زمین و آسمان اینها موحّد بودند آن سخنی که مرحوم شیخ مفید در امالی نقل کرد از امیر المؤمنین «سلام الله علیه» میفرماید: «صدّقته و ٰادم بین الرّوح و الجسد» هنوز آدم به مرحلة کمال انسانی نرسیده بود که من به پیغمبر ایمان آوردم و اینها قبل از خلقت آسمانها و زمین ارواح طاهره و مطهّرشان بود و مؤمن بودند آن سبق دیگر سبق زمانی نیست برای این که قبل از خلقت زمان اینها موحّد بودند ولی در نشئة طبیعت این هنر است. یک فکر تازهای که همه علیه او به مبارزه برخاستهاند یا بیطرفها دارند میاندیشند فکر بکنند ببینند این حق است یا نه یک انسانی حقانیّت این را درک بکند و زودتر از همه با عزم راسخ ایمان بیاورد. از این جهت در نوع احتجاجها در نوع خطبهها و خطابهها، در نوع مدحها و ثناها روی این جمله تکیه شد که علی ابن ابی طالب «سلام الله علیه» اول مسلمین است. از همه زودتر او ایمان آورده است.
خدای سبحان هم دربارة مهاجرین بعد از ایمان آوردن حضرت امیر و صحابة خاص خیلی تکیه میکند میفرماید اینها در آن جوّی که فهمیدن این معنا خیلی سخت بود اینها زودتر از دیگران فهمیدند. اینها فهمیدند که این نظام را خدا آفرید یک و ربّ و مدبّر این نظام همان خالق و آفریدگار این نظام است دو. و همة سراسر گیتی ستاد و سپاه حق است سه. و قدرت خدا نسبت به همه علی السّواء است چهار. خدایی که در مکّه انسان را با داشتن مغازه و کارهای کشاورزی و دامداری تأمین میکند میتواند در مدینه انسان را با دست خالی تأمین کند پنج. حرکت کردند و هجرت کردند این عقیده مهم است. تا انسان بفهمد و باور کند سخت است. خدای سبحان فرمود: اینچنین نیست که مورها و موشها در زمستان تأمین بشوند و کبوترها از گرسنگی بمیرند این طور نیست. هر کسی اهل پسانداز است رازقش خداست هر کسی اهل پسانداز نیست رازقش خداست. منتها آن که اهل پسانداز نیست با یک شرح صدری زندگی میکند کمی سادهتر زندگی میکند به فکر چیز دیگر هست. آن که اهل پس انداز است در زحمت زندگی میکند و خدای سبحان هرگز ممکن نیست آبروی مؤمن را بریزد ممکن است وضع زندگیش کمی ساده بشود. ولی آبروی مؤمن را ممکن نیست خدای سبحان بریزد.
این در جوامع روایی ما هست. اینست که مهم است. اگر انسان بفهمد و به او سر بسپرد و از همة این بندهای درون و بیرون نجات پیدا کند خدای سبحان روی ایمان و جهاد و هجرت گروه اول خیلی تکیه کرد. فرمود: شما ولیّ یکدیگرید گروه دوم کسانیند که اهل ایمانند ولی اهل هجرت نیستند اینها ولیّ شما نیستند تا که هجرت کنند. «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِن وَلاَیَتِهِم مِن شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ». اگر همین گروهی که ایمان آوردند و هجرت نکردند در فشار و زحمتند و از شما کمک خواستند شما کمک کنید مگر این که علیه گروهی بخواهند کمک کنید که شما با آن گروه پیمان صلح بستهاید پیمان محترم است. «اِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِیثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» این گروه دوم است گروه سوم کسانیند که نه تنها جهاد و هجرت ندارند بلکه ایمان هم ندارند. «وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» این سه گروه آنگاه فرمود: «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» اگر شما اهل ایمان و هجرت و جهاد و فداکاری نباشید فتنه در زمین به پا میشود و فساد کبیر خواهد بود ملاحظه فرمودید آن تعبیر فرعون را به فساد کبیر یاد نکرد با این که ذبح اولاد بود آن سرقت مسلّحانه یا غیر مسلّحانه را فساد کبیر تعبیر نکرد آن کودتا وترور و «لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ» را فساد کبیر نفرمود: امّا کفر را فساد کبیر مینامد چون همة معاصی از کفر است چه این که همة خیرات از ایمان است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» چنان که ما الآن مشاهده میکنیم.
جواب سؤال: نه چون سبق زمانی داشت ارزش پیدا کرد که مثلاً از نظر فکر با دیگران یکسان بود منتها دیگران فرصت نکردند بیایند ایمان بیاورند حضرت زودتر آمد ایمان آورد!! این نیست دیگران هنوز تشخیص نداده بودند او تشخیص داد. دیگران شک داشتند او تحقیق کرد دیگران هنوز باور نکرده بودند او باور کرد. این روی سبق زمانی نیست مثلاً انسان وقتی حرم مشرّف میشود یکی صبح مشرّف میشود یکی ظهر یکی شب. این سبق زمانی است. این سبق زمانی گر چه فضیلت دارد امّا آن قدر فضیلت ندارد که همة اهل بیت روی او تکیه کنند. آنجا سبق ذاتی و سبق وجودی است یعنی او در یک مرحلهای که دیگران هنوز شک داشتند حق را دید.
جواب سؤال دیگر: بسیار خُب، آن هم در آن مرتبه در اثر «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» بود لیاقتی بود که خدای سبحان به اینها اعطا کرد چون خیلی از نعمتها را خدای سبحان به خیلی از افراد میدهد بعد معلوم میشود که قدر نعمت را نمیدانند. حالا لازم نیست نعمت نبوّت و رسالت باشد همین نعمت علم را خداوند به خیلیها میدهد بعد معلوم میشود لایق نیستند آن نعمت استجابت دعا و مانند آن را به آن بلعم باعورا داد معلوم شد لایق نبود. در قرآن فرمود که شما این جریان را ببینید اگر ما به بعضیها نمیدهیم برای این که لایق نیستند هدر میدهند. «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا» از این پوست درآمد «فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ» خیلیها دلشان میخواهد عالم بشوند امّا خدای سبحان بعضیها را نشان میدهد فرمود: ببینید ما به آن شخص علم دادیم چه کرد. هر کس توان آن را ندارد که از این نعمت خوب بهرهبرداری کند. هر روز خدای سبحان چند نمونه به ما نشان میدهد امّا کسی که در تمام حالات موحّد است اینها الگوی عالمیند.
مرحوم کلینی نقل میکند که ابراهیم خلیل الله «سلام الله علیه» روزی صورت مبارکش را در آینه با یک جرم شفّاف دیگر یا آب مشاهده میکند دید که تار مویی در سر یا صورتش سفید شد گفت: «الحمد لله الّذی بلّغنی هذا المبلّغ و لم أعصه طرفة عین» خدا را شکر که سنّم به جایی رسید که مویم دارد سفید میشود و یک چشم به هم زدن معصیت نکردم. از این طرف ما یک چشم به هم زدن موحّد نبودهایم! منظور آنست که خدای سبحان بعد از بیان اوصاف این سه گروه به مسلمین هشدار داد فرمود: شما اگر جلوی کفر را نگیرید فساد کبیر خواهد بود اگر اهل ایمان و هجرت و جهاد نباشید فتنه فی الأرض خواهد شد و فساد کبیر همین است. «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» آنگاه دوباره به آن گروه اول میپردازد که میفرماید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً» اینها مؤمنین راستینند «لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» ما به اینها رزق کریم میدهیم. آن «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» یک گوشة نازله از کرامت است.
شعیب پیغمبر وقتی از نبوّتش سخن میگوید میگوید: «و رزقنی رزقاً حسناً» نبوّت یک رزق خوبی است. حالا رزق کریم چه خواهد بود؟ چون کرامت به تعبیر سیّدنا الأستاد «رضوان الله علیه» یک کلمهای است که فقط عربی مبین میتواند آن را تبیین کند و در فارسی شاید معادل بسیط نداشته باشد. یک کلمهای در فارسی باشد که ترجمة کرامت باشد. کریم غیر از کبیر است. کریم غیر از عظیم است. نمیشود گفت کریم یعنی بزرگوار نمیشود گفت کریم یعنی بزرگ. کرامت آن وصف خاصّی است که در فرشتهها هست که خدا فرشتهها را به کرامت میستاید. «بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» یا در سورة «یس» آن شهید سورة «یس» را به عنوان کریم میستاید. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» این شهیدی که جریانش در سورة مبارکة «یس» آمده است پیامش از آن جنّت برزخی اینست که ای کاش قوم من میدانستند خدا با من چه کرد و مرا جزو مکرمین کرد. مکرمین غیر از اعاظماند مکرمین غیر از اکابرند در فارسی اگر کلمهای باشد که کرامت را با بساطت معنا کند ظاهراً این است باید چند کلمه رادرکنار هم جمعکرد بعد به زحمت معنای کرامت را بدست آورد خدای سبحان میفرماید ما به اینها رزق کریم میدهیم مابه مؤمن مجاهد مهاجر فی سبیل الله رزق کریم میدهیم، ... اینها را خدای سبحان از رزق کریم برخوردار کرد چه این که آن گروه گرفتار فساد کبیر بودند. قهراً هر کسی فسادش بیشتر باشد محرومیّتش از هدایت الهی و ابتلایش به اضلال کیفری هم کمتر است لذا در آیة محل بحث فرمود: فاسقینی که گرفتار اضلال کیفریند کسانیند که نقض عهد میکنند بعد از استحکام آن عهد و «مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» را قطع میکنند و باعث فساد فی الأرضند. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» این دلیل دیگر است بر ابتلای اینها به اضلال کیفری خاسر یعنی کسی که سرمایهاش را باخت. اگر کسی سرمایهاش را ببازد، چگونه از نور السّموات و الأرض استفاده میکند؟ هم خدای سبحان دربارة اینها میفرماید: به این که «سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» هم خودشان اعتراف میکنند «سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ» یکسان میشود انسان اگر آن سرمایه فطرت را که تشخیص داد ببازد راهی برای استفاده از هدایت ندارد. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ». اینها در آَیات دیگر بیان شد که «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ» هم خودشان را هم خاندانشان را در قیامت به باد دادهاند. چون در سورة تحریم فرمود: «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً» اگر کسی زعیم یک خانواده بود بیراهه رفت خودش و اهلش را به هلاکت رسانید «خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». چون انسان موظّف است خود و اهلش را از آتش حفظ بکند اگر کسی بیراهه رفت خودش و اهلش را گرفتار خسران میکند. «أُوْلئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».بنابراین اینها مبتلا به اضلال کیفریاند و از هدایت الهی محرومند.
ظاهراً این بحث به پایان میرسد و امروز آخرین روزی است که در جمع شما عزیزان مشرّفیم. (جلسات مشهد مقدّس). امیدواریم که خدای سبحان به همه توفیق بدهد که بتوانیم بیش از پیش در محضر قرآن و عترت طاهره باشیم و هیچ گاه از قرآن فاصله نگیریم و قرآن هم هیچ گاه از ما فاصله نگیرد و همان طوری که به ما گفتهاند «نوّر بیوتکم بتلاوة القرآن» هم این خانهها را با خواندن قرآن نور بدهیم و هم بیت المعمور را که در حقیقت قلب شریف انسانی است او را هم با تلاوت قرآن نورانی کنیم. یک بیت المعموری در جهان خارج وجود دارد یک بیت المعمور هم در درون انسان که قلب انسان میشود بیت المعمور در حقیقت. و از بیت المعمور هم احیاناً بالاتر میرود. اینست که ما اصرارمان بر این باشد که از قرآن فاصله نگیریم با این عهد الله در ارتباط باشیم هم خواندنش هم آشنایی با معانیش و هم عمل کردنش که مهمتر از همه است و هم نشرش.
«غفّر الله لنا و لکم و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
تاکنون نظری ثبت نشده است