display result search
منو
تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش ششم

تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش ششم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 146 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 49 سوره هود - بخش ششم
- براهین و شواهد بر جهانی بودن طوفان حضرت نوح (ع) و موفقیت آن
- داستان بعضی از پیامبران (ع) در قرآن
- بت پرستی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا فاصبر ان العاقبة للمتقین﴾

پایان بخش جریان نوح (سلام الله علیه) این است که سیدنا الاستاد رضوان الله تعالی علیه از بعضی از متخصصان زمین شناسی و رسوبی زمین شناسی و مانند آن نقل کردند البته این سخن مال نیم قرن قبل است و برابر با بعضی از آراء است ممکن است الان تحولاتی در زمین شناسی پیدا شده باشد یا همان وقت دیگران رای دیگری ارائه می‌کردند و آن عبارت از این است که زمین رسوبی عبارت از زمینی است که در اثر آب گرفتگی شنهای فراوانی در آن پیدا شده باشد مثل سرزمینهای ابطح و اینها و این شنها می‌گویند اول همین این سنگهای تیزی بود که در اثر مرور آبها بر اینها در طی هزارها سال این تندی و تیزی آنها ساییده شده به این صورت گرد در آمده و نرم شده شده شن این شنها قبلا سنگهای تیزی بودند که با گذشت سالهای متمادی و عبور و مرور آب به این صورت در آمده و اینکه در این زمینها معمولا رملی است نشان می‌دهد که بخشی از این زمین زیر آب بود و اینکه این طبقات متراکم است نشان می‌دهد که این آب گرفتگی در یک عصر نبود یک وقت آب محیط بر این بود و این خصوصیتهای رملی را پیدا کرد بعد آبها فروکش کرد خاک پیدا شد بعد از گذشت چندین قرن دوباره آب گرفتگی پیدا شد روی این خاکها شنهایی پیدا شده نظیر شنهای اولی اینکه طبقاتی در زمین هست یک طبقه‌اش رمل است یک طبقه‌اش خاک است یک طبقه‌اش رمل است یک طبقه‌اش خاک برای آن است که در یک عصر آب گرفتگی نبود آب گرفتگیها در طول عصرهای مختلف در شرایط دیگر بوده پس معنای رسوبی بودن زمین مشخص شد هم طبقات داشتن زمین مشخص شد گاهی هم در اثر گسترش دریاها آن بخشهای ساحلی که خاکی و ترابی است آن هم تبدیل می‌شود به رملی و .. در اعصار گذشته احیانا تاریخ تایید می‌کند این مطلب را که بعضی از سالها پشت سر هم سرمای شدیدی بود لذا قطبها کاملا چه در بخشهای دیگری چه غیر دریایی یخهای فراوانی داشت بعد هم یک گرمای شدیدی پدید آمد در سالهای بعد این گرمای شدید باعث تبخیر آبهای دریا شد و پیدایش ابر و بعد بارندگی‌ها و نزولات جوی فراوانی شد و از طرفی این گرمای شدید باعث شد که آن یخها هم آب بشود پس از طرفی یخها آب شد و از طرفی هم نزولات جوی زیاد شد این باعث گسترش دریا‌ها شد دریاها وسیعتر شد و بسیاری از مناطق را آب گرفته و اینها که زیر آب رفتند کم کم همان حالت رملی و شنی و اینها پیدا شده است این اوائل دریا کاملا همینطور است دیگر شن است دیگر اینها نشان می‌دهد علی ای حال در پایان عرض می‌کنیم که محصول این تجربه‌ها تا چه اندازه می‌تواند به آیه کمک کند خب اینها حد اکثر ثابت می‌کند که این زمین چه در مشرق عالم چه در مغرب عالم چه در شمال چه در جنوب عالم یک مدتی زیر آب بود چون این معنای رسوبی بودند و طبقات رسوبی اختصاصی به شرق یا غرب یا شمال یا جنوب ندارد در غالب روی زمین این خصیصه راه داشت اما این ثابت نمی‌کند که طوفان جهانی بود البته اگر کسی بخواهد منکر این باشد که طوفان جهانی است در برابرش این شواهد دلالت می‌کند که نه یک مقداری از این زمینها زیر آ ب رفت اگر کسی بخواهد منکر جهانی بودن طوفان باشد این شواهد ممکن است که جلوی کارش را بگیرد لکن اگر آن طوفان جهانی بود اینقدر این آبهای روی زمین ما نده بود که این زمینها را بصورت شن دربیاورد مگر آن طوفان چند روز طول کشید اگر یک زمینی را یک چند روزی آب بگیرد موقتا این قدرت را دارد که به صورت شن و رمل و اینها در بیاورد پس این طبقات رسوبی نشان آن نیست که طوفان عامل این بود نشان آن است که یک وقتی این زمینها زیر آ ب بود بله این را ثابت می‌کند
سوال: جواب: از جای دیگر می‌آورد نه اینکه آن جا را شن می‌کند این در بحثهای قبلی هم ایشان داشتند و اشاره هم شد که به همراه خودشان می‌آورند نه اینکه اگر یک زمینی چند روزی آب باشد یک باغی را انسان چند روزی آب ببندد مثل یک هفته دو هفته یا یک ماه آب ببندد آن تبدیل به شن بشود اینجور نیست
سوال: جواب: از جای دیگر ممکن است بیاورد نه اینکه زمین را تبدیل بکند به شن یک وقت است که خاک تبدیل به شن می‌شود این مال برنامه‌های دراز مدت آب گرفتگی است یک وقت است که نه آب یک هفته یا یک ماه یا کمتر یا بیشتر در یک جایی ماند این زمین را بصورت رسوبی درنمی‌آورد
سوال: جواب: آنکه ظاهرش ﴿یا ارض ابلعی مائک و یا سماء اقعلی﴾ آنجایی که مانده است دریا شد دیگر اینطور نیست که روی زمین بصورت رسوبات تشکیل شده آنهایی که مانده دیگر دریا است بنابراین است که ﴿یا ارض ابلعی مائک﴾ مفهوم داشتهباشد یعنی آبهای خودت را بلع بکن فروکش بکن آن آبهایی که از بالا آمده مانده و مانده شده دریا غرض ن است که اثبات می‌خواهد این مطلب که آن آب اینقدر مانده است که باعث رسوب شدن باعث تبدیل خاک به شن شدن و مانند آن باشد
مطلبی را هم ایشان مرقوم فرمودند که روزنامه کیهان در همان وقتها نوشته است که در کوه آرارات که در شمال شرقی ترکیه است 1400 قدمی که هر قدمی اگر نیم متر باشد تقریبا 700 متر این کوهی به ارتفاعش 1400 قدم است آنجاها تخته چوبهایی پیدا شده است که اینها فکر می‌کردند این تتمه و بقیه کشتی نوح است این را بردند در سانفراسیسکو ببینند آزمایش بکند که می‌خورد این چوب مال چند قرن قبل باشد یا نه؟ از نظر آثار باستان شناسی می‌تواند تایید بکند یا نه اینها هم مویدات مسئله است
درباره جبل جودی این هم چند نظر هست یکی اینکه همین کوه آرارات است یکی اینکه نزدیک موصل است و مانند در قاموس نقل کرده‌اند جودیّ که یا مشدد است این جبل آرارات است که در ترکیه است یا بعضی‌ها گفته‌اند که نزدیک موصل است و اینها هیچ کدام از اینها ثابت نمی‌کند بطور جزم که طوفان عالمی بود از آن طرف هم دلیلی بر نفی هم نیست آن دوتا آیه‌ای که کلمه ارض دارد ﴿رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا﴾ مشابه این چند جا کلمه ارض داشت که آنها همه شان ارض مقطعی و موردی بود نظیر آنچه که در جریان حضرت موسی و هارون آمده ﴿لتکون لکم الکبریاء فی الارض﴾ و مانند آن البته این آیه‌ای که ایشان استدلال می‌فرماید که ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین﴾ در کشتی از هر حیوانی از جنس هر حیوانی یک مذکر یک مونث ببر که نسل اینها قطع نشود این مثلا شاید یک ظهور بیشتری دارد در اینکه طوفان عالمی بوده مثلا منتها عالمی بودن آن وقت با عالمی بودن الان خیل فرق می‌کند آنوقت‌ها که قسمت مهم زمین آب داشت و جمعیت هم بسیار کم بود پذیرش این که طوفان عالمی بود خیلی سخت نیست اگر جمعیت آن وقت بسیار کم بود و اگر قیمت مهم زمین را آب داشت پذیرش این که طوفان عالمی بود خیلی بعد نیست این آیه هم ظهورش نسبت به آیه ارض و اینها بیشتر است این بعد هم ایشان می‌فرماید به اینکه تاکنون برهان قطعی بر خلاف عالمیت پیدا نشده یعنی اگر کسی بگوید ما از قرآن چنین می‌فهمیم که استظهار می‌کنیم که طوفان نوح (سلام الله علیه) جهان بود دلیل قطعی بر خلاف آن نیست البته اگر دلیل علمی کار کارشناسی زمین شناسی دریا شناسی کوه شناسی و مانند آن قیام بکند دلالت بکند بر اینکه هرگز کل زمین را آب نگرفته است آنوقت آن دلیل لبی دلیل عقلی مخصص یا مقید اطلاقات یا عموماتی است که در این آیات هست و همانطوری که آیه را می‌شود یا دلیل نقلی تخصیص داد دلیل لفظی و با دلیل لبی هم کاملا می‌شود تخصیص داد ایشان می‌فرماید تا الان دلیل قطعی بر خلاف اقامه نشده البته اگر دلیل قطعی بر خلاف اقامه شود خب انسان دست از اطلاق یا عموم برمی‌دارد نظیر بحثهای دیگری که در فقه یا اصول هست اصالت الاطلاق اصالت العموم حجت است مگر اینکه دلیل معتبر بر خلافش اقامه شود آن دلیل معتبر یا لبی است یا لفظی
سوال: جواب: خب آخه بحثهای عملی فراوان است گاهی می‌گویند تعارض علم و دین معاذ الله یعنی علم یک چیزی می‌گوید دین چیز دیگری می‌گوید و اگر چنانچه ظاهر آیه این باشد که طوفان جهانی بود و از آن طرف هم شواهد علمی خلافش را ثابت بکند این همان تعارض علم و دین است وقتی که ثابت بشود که علم در مقابل دین نیست علم در مقابل نقل است کار کارشناسی ادله عقلی مثل ادله نقلی می‌تواند مخصص یا مقید باشد یا قرینه باشد انسان می‌گوید هیچ تعارضی بین علم و دین نیست این دلیل نقلی ظاهرش اطلاق یا عموم است بوسیله آن دلیل نقلی دیگر یا عقلی دیگر عمومش را تخصیص می‌زنیم یا اطلاقش را تقیید می‌کنیم
سوال: جواب: اثبات این هم آسان نیست که گونه‌های حیوانی آن وقت بیشتر بوده
سوال: جواب: خب حالا کشتی هم وسیع بود چون آخه این چوبهایی که از این کشتی به دست آوردند خیلی وسعت ش را نشان می‌دهد کشتی که در حدود ششصد هفتصد متر طولش باشد خب ارتفاع هم دارد عرض هم دارد هشتاد تا آدم بودند بقیه اینها
سوال: جواب: بله اینها اگر چنانچه طوفان را جهانی بدانیم معنایش این است که وجود مبارک حضرت نوح که از انبیای الوالعزم است رسالتش جهانی بود منتها رسالت جهانی به این نیست که خود آن پیامبر همه جا حضور داشته باشد نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ یس است که ﴿عززنا بثالث عززناها بثالث﴾ و مانند آن اینها نمایندگانی داشتند انبیایی و جانشینانی داشتند مثل اینکه خود پیغمبر صلی الله علی و آله وسلم با اینکه رسول بود فقط در خصوص مکه و مدینه حضور داشتند وگرنه بخشهای دیگر را با نماینده‌هایشان هدایت می‌کردند حضرت امیر (سلام الله علیه) فرستادند یمن و خیلی از صحابه و افراد دیگر را به مناطق دیگر فرستادند همانطوری که در سورهٴ مبارکهٴ یس در جریان انطاکیه مطرح است که پیامبر عصر نماینده فرستاد این هم همینطور است و وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) یک پیامبر دیگری بنام لوط از پیروان آن حضرت بود که قرآن به این صورت آمده فآمن له لوط که لوط تابع حضرت ابراهیم بود و به نمایندگی از حضرت ابراهیم آن منطقه را هدایت می‌کرد اگر چنانچه طوفان عالمی باشد معنایش آن است که وجود مبارک نوح پیامبر همه مردم آن عصر بود و البته بعضی از روایات همین را تایید می‌کند که معنای اولوالعزمی این است الولوالعزمی این است که اینها همگانی هستند نه همیشگی آن که همگانی است و همیشگی پیامبر خاتم صلی الله علی و آله وسلم است ولی دیگر انبیای الوالعزم همگانی بودند همیشگی نبودند شریعت آنها و منهاج آنها با آمدن اسلام خاص منقطع شده است آنگاه خود حضرت نوح (سلام الله علیه) یک منطقه‌ای را هدایت می‌کردند بقیه مناطق یا بوسیله اصحاب و صحابه و نماینده هایشان هدایت می‌کردند
سوال: جواب: آنها هم همینطور دیگه بعضی‌ها هم اکثری ایمان نیاوردند ﴿ما آمن معه الا قلیل﴾ پیروان حضرت نوح بسیار کم بودند یعنی کسانی که ایمان بیاورند به حضرت نوح
مسئله بت پرستی که مطلب دیگر است و سیدنا الاستاد نقل می‌کنند که او را حتما ملاحظه بفرمایید بحث بعدی است که وجود مبارک نوح در عصری قیام کرده بود که مسئله بت پرستی رواج فراوانی داشت و اینکه به تعبیر سیدنا الاستاد ذات اقدس إله برای نوح این همه تجلیل قایل است می‌فرماید ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ تا روز قیامت درود بر حضرت نوح برای آن است که این نه قرن و نیم با این وثنیت وبت پرتسی مبارزه کرده است این وثنیت و بت پرستی دامن گیر بشر که شد رها نمی‌کند بشر یا ملحد است که در حقیقت بت درون را می‌پرستد ﴿افرایت من اتخذ الهه هواه﴾ این لطیفترین بت همان بت درون است چه اینکه خطرناکترین بت هم همان بت درون است مارکسیستها کمونیستها اینها بت پرستند منتها بر اساس ﴿افرایت من اتخذ الهه هواه﴾ آن بت را می‌پرستند دیگران گرفتار بت محسوس خارجی هستند این بت پرستی چه از درون چه از بیرون یک درد .. که به این آسانی‌ها از بین نمی‌رود این بتهای فراوانی که اسامی شان در سورهٴ مبارکهٴ نوح آمده است که فرمود اینها این چند بت را می‌پرستیدند ﴿و قالوا لا تزرن آلهکتکم و لا تزرن ودا و لا سواء و لا یغوث و .. نصری﴾ سورهٴ مبارکهٴ نوح آیه بیست سوم اینها همه بتهای بجا مانده از عصر نوح (سلام الله علیه) بودند تا عصر حجار ود سواء یغوث یعوق نصر این عمر بن عبد ود همینطور بود یک عده در ایران زمین می‌گفتند مهر داد مهر داد آنها هم به همین وضع بود ود داد می‌گفتند عبد ود عبد ود بجای اینکه بگویند عبدالله می‌گفتند عبد ود آن عمرو بن عبد ود همین است این ود از زمان نوح (سلام الله علیه) این سابقه منحوسش را حفظ کرد تا زمان حجاز ﴿لا تذرن ودا و لا سواء و لا یغوث و یحوق و نصرا﴾ اینها بتهای رسمی مردم عصر نوح (سلام الله علیه) بودند وجود مبارک نوح با همه اینها و با اقوام و مللی که اینها را می‌پرستیدند مبارزه کرده است در طول نه قرن و نیم و کمتر هم توفیق به دست آورد اما اصل مبارزه با بت پرستی در طی نه قرن و نیم این سنت رسمی آن وجود مبارک بود لذا ذات اقدس إله در کمال تجلیل فقط در قرآن درباره نوح (سلام الله علیه) فرمود سلام علی نوح فی العالمین هرجا مبارزه با بت پرستی هست این در حقیقت محصول تعلیم و تربیت نوح (سلام الله علیه) این یک بحثی است که ان شاء الله اگر خدا توفیق داد فردا باید مطرح شود منظور آن است که وجود مبارک نوح اگر برابر اینکه اولوالعزم است و انبیای اولوالعزم رسالتشان جهانی است محذوری ندارد زیرا جمعیت آن روز زیاد نبود اولا و مباشرتی در هدایت هم لازم نبود ثانیا نوح (سلام الله علیه) بوسیله اصحاب خاص گروه مخصوصی را اعزام می‌کردند برای هدایت این مردم یا از آنها گروهی را دعوت می‌کرد برای اتمام حجت تا ﴿لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة﴾ باشد
سوال: جواب: آنها نشدند اگر می‌شدند وجود مبارک نوح آنها را به چون این کشتی ﴿و هی تجری بهم فی موج کالجبال﴾ خود نوح بسم الله مجریها و مرسیها همه جا می‌رفت و آنها را سوار می‌کرد آنها لازم نبود که بیاید وجود مبارک نوح بسم الله و مجریها و مرسیها با این کشتی می‌رفت و آنها را سوار می‌کرد
سوال: جواب: بله حالا همه قسمتها را که یکجا شاید آب نگرفته اینجا را آب گرفته تا رفتند به جاهایی که نزدیکتر بودند منتها منطقه هم منطقه کوهستانی بود بعضی هم به دامنه کوه می‌رفتند وجود مبارک نوح سوارشان می‌کرد اگر چنانچه ا ین طوفان جهانی بود و اگر چنانچه آنها مومن بودند راه برای نجات بود می‌گفتند وجود مبارک نوح از چهل سال قبل این جریان را پیش بینی می‌کرده است به تعلیم الهی لذا تمام این ارحام عیقم شدند دیگر بچه‌ای بدنیا نیامد در آن تا کسی بگوید در این مدت این بچه‌ها که گناهی نداشتند چرا باید عذاب ببنیند ارحامشان هم عقیم شد وقتی عرض کرد ﴿رب لا تذر فی الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم لایلدوا الا فاجرا کفارا﴾ در بعضی از تواریخ یا روایات آ مده است که این عقیم شدند عقم آنها باعث شد که دیگر مدتها بچه‌ای به دنیا نمی‌آمد و وجود مبارک نوح اگر مومنینی در اطراف عالم بودند آنها را دعوت می‌کرد به هدایت و احضار می‌کرد در طی این سالها وقتی کشتی شروع کردند به ساختن کشتی تا مدتها طول کشید
سوال: جواب: بله حالا مردم را سوار کرد مردم آن منطقه را سوار کرد نه مردم جمیع عالم را حالا اگر حرف در این است که کسی در شرق عالم یا در غرب عالم مومن بود آن را باید چگونه پاسخ داد آن راه حلش همین است که اشاره شده است اما
سوال: جواب: حالا آن شاید همین نوعهایی که امهات اینها بود جمع کرد وقتی بخواهد جمع بکند آنهایی که بر حیوانات مسلطند بخواهند حیوانات را بیاورند حیوانات هم احضار می‌شوند وجود مبارک سلیمان (سلام الله علیه) بر آن هد هد مسلط بود و بر همه حیوانات آنها را صف آرایی می‌کرد و یک روز فرمود ﴿ما لی لا اری الهدهد﴾ و مانند آن خب شاید آنها خودشان را به این منطقه رساندند اگر دلیل باشد محذوری نیست اگر دلیل باشد اینها که الان همین این پرنده ها از شما زمین تا جنوب این زمین را سیر می‌کنند برای تالابها و تغذیه و دانه چند هزار کیلومتر را اینها می‌آیند و همه اینها هم به تبعیت ولی عصرشان می‌آیند این است که ﴿والطیر محشورة له ..له ابواب﴾ هست ﴿انا سخرنا الجبال ..﴾ است معلوم می‌شود که اینها در تحت رهبری آن ولی عصرشان این کار را می‌کردند حالا الان هم ﴿ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها﴾ در هوای ابر و غیر ابر چهار پنج هزار کیلومتر را این حیوانات و این مرغهای هوایی به طمع این دانه‌هایی که در این تالابها هست پا می‌شوند می‌آیند اگر چنانچه برابر یک وحی الهی ﴿والطیر محشورة کل له ابواب﴾ هست که در جریان سلیمان است که از فرزندان همین خاندان است یا فرمود ﴿انا سخرنا الجبال فی العشی و الاشراق﴾ همین است اگر ظاهر آیه این باشد که طوفان عالمی بود و ظاهر من کل زوجین اثنین این باشد آن استبعادها با این بیانها کاملا حل است آنطور نیست که این مخالف آن باشد عمده آن است که آیا آیه ظهور دارد یا ندارد اما یک مطلبی درباره کیفیت تشکیل الکل و اینها است که این را باید حضورا سوال بکنند چون یک مقدار ریز نوشته شده خوانا نیست درباره این مطلب که چرا بعضی از انبیا (علیهم السلام) داستانشان آمده بعضی از آنها نیامده در قرآن کریم داستان انبیایی که در آسیا زندگی می‌کردند آمده و آن طرف نیامده چند بار ذکر شد برای اینکه قرآن کریم داستانهایی را ذکر می‌کند که به مردمش بفرماید ﴿فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین﴾ و مانند آن خیلی از جاها می‌فرماید به اینکه این نشانه‌اش سر راهتان است شما وقتی که از مکه به شام می‌روید ﴿انهما لبامام مبین﴾ امام آن بزرگراه را می‌گویند فرمود این سر راهتان است شما که از مکه برای تجارت می‌روید شام و از شام برمی‌گردید این دوتا شهری که در اثر کفر ورزی مورد عذاب ما قرار گرفتند و ما اینها را از بین بردیم اینها به امام مبین اینها سر راهتان است بر راهتان است اگر شما متوسم باشیم یعنی وسم شناس باشید یعنی سیما شناس باشد یعنی میراث فرهنگی سیما نه یعنی صورت سیما یعنی علامت موسوم یعنی علامت دار اگر شما متوسم باشید علامت شناس باشید میراث فرهنگی را بشناسید می‌بینید که اینها یک قوم متمدنی بودند که به این روز درآمدند و آدمهای عادی نبودند ﴿ان فی ذلک لآیات للمتوسمین﴾ خب بنای قرآن بر این است که وقتی داستان را نقل می‌کند شاهدش را هم نشان می‌دهد راه تجربه را هم بیان می‌کند ﴿فسیروا فی الارض کذا و کذا انهما لبامام مبین﴾ کذا و کذا و مانند آن حالا آن طرف اقیانوس اطلس یا این طرف اقیانوس آرام اگر پیامبری قصه‌اش در قرآن کریم می‌آمد راهی برای تحقیق نبود قرآن چه می‌فرمود می‌فرمود که بروید تحقیق کنید آنها گفتند که حالا معلوم نیست که آنجا جایی باشد یا نه بعد دسترسی به آن طرف نیست ما از این دریاچه نمی‌توانیم عبور کنیم چه رسد به اقیانوس این است که فرمود ما بسیاری از انبیا قصه‌هایشان را نگفتیم البته برای خود پیغمبر صلی الله علی و آله وسلم برای اهل بیت (علیهم السلام) این حقایق بازگو شده که اینها شواهدی در روایات هست که از زبان آن انبیا مطالبی را نقل می‌کنند این است که همین انبیای خاورمیانه‌ای را ذکر فرمودند اما این مسئله
سوال: جواب: الان که شما بروید بررسی کنید دیگر الان آدم می‌تواند برود بررسی کنید کلی‌اش را فرموده که ﴿لقد بعثنا فی کل قریة نذیر‌اند اعبد الله و اجتنب الطاغوت﴾ خصوصیات کلی‌اش را هم فرمود ﴿منهم من قصصنا علیکم و منهم من لم نقصص علیک﴾ فرمود بروید بررسی کنید و اینها الان هم هرچه در غرب یا شرق مانده بقیه آثار ممدوح انبیا و اولیا است منتها این بشر مادی آمده آن جنبه‌های الهی را رها کرده نسیا منسیا کرده فقط آن جنبه‌های بشری و عادی را گرفته اما این مطلب که دیگر شاید چند بار گفته شد و نیازی به تکرار نباشد که گفته شد به اینکه اسلام معنای جامعش هم مدیریت دارد همانطوری که علم دارد عقیده و اخلاق و حقوق دارد و علوم دیگر را هم دارد آنچه را که در اداره یک کشور با کارشناسی حل می‌شود جزء علوم تجربی این بخش ضعیفی از اسلام است قسمت مهمش عقاید است بعد اخلاق است بعد فقه است بعد حقوق آن فقیه جامع الشرایط این خطوط کلی را آشنا است آن کسی که مدیریت را بلد است باید زیر مجموعه عقاید حرفهای خود را بر اساس عقاید بر اخلاق بر فقه بر حقوق عرضه کند تا این ارزیابی شود شما ببینید در جریان ربا خب قرآن کریم ربا خوری را جنون می‌داند یک عده‌ای این را مهد تمدن می‌دانند که ما چگونه پول مردم را جمع بکنیم بانکهای ربوی برای این دانشکده بلکه دانشگاهها یعنی دانشگاه راه اندازی می‌کنند که چگونه رابطه داشته باشیم چه سوری کارمزدمان چقدر باشد در چه کشوری سود بیشتر باشد در چه کشوری سود کمتر باشد چجور بکنیم که مردم جلب شوند چجور بکنیم که مال مردم را به خودمان اختصاص بدهیم و مانند آن اینچنین نیست کسی چند کلاس درس بخواند بعد برود بانک دار که این یک رشته خاصی است و این را هم عقل و خرد و تمدن می‌دانند درحالیکه قرآن کریم این را جنون می‌داند می‌گوید ربا خوار دیوانه است ربا خوری جنون است دو روز دیگر صبر بکنید معلوم می‌شو جنونشان روشن می‌شود یا نه ﴿الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس﴾ اینها نمی‌دانند که عالم چی است با چی دارد می‌گردد کی دارد عالم را می‌گرداند یک فرهنگ است که ربا را فرهنگ و تمدن و خرد ورزی اقتصادی می‌داند یک فرهنگ است که جنون می‌داند فاصله خیلی است آن مدیریت جامعه باید زیر مجموعه افکار کسی باشد که به عقاید اسلام به اخلاق اسلام به فقه اسلام به حقوق اسلام احاطه کامل دارد و آن فقیهی که جامع الشرایط است اما مطلب دیگر که فرق بین استصحاب و علوم تجربی هست یکی با ابزار و ماده کار می‌کند یکی با عقل کار می‌کند این چه فرقی دارد هیچ کدامشان نقلی نیست در آن نوبتهای قبل اشاره شد که علومی که بشر دارد یا تجربی است بالاتر از تجربی ریاضی است بالاتر از ریاضی حکمت و کلام است بالاتر از اینها عرفان نظری است تا برسد تحت سلطان علوم که وحی انبیا (علیهم السلام) است همه اینها با تلاش و کوشش بشر حاصل می‌شود یا تجربی است یا تجریدی همه اینها با تدبر بشر حاصل می‌شود خب همانطوری که تجریدی‌اش را بشر به او عرضه کرده است در بازار علم تجربی‌اش هم بشرح ایضا خب اگر یک کسی آمده «لا تنقض الیقین بالشک» را بررسی کرده کتاب استصحاب را نوشته با اندیشه‌های بشری ﴿او لو یروا ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما﴾ را اگر نظریه پردازی بکنند که این کرات اول با هم بودند بعد از هم جدا شدند می‌شود کیهان شناسی اسلامی بخشهای دیگر هم همینطور است از این جهت فرقی نمی‌کنند
در جریان نیاز بدن به نمک که ماده شیمیایی است فعلا اینطور است حالا ممکن است که یک ما ده‌ای از گیاهان ماده گیاهی کشف شود اختراع شود که همین کار نمک را انجام بدهد ولی فعلا بشر تمام تغذیه‌اش با همین گیاه است درمانش هم اولی است که از راه گیاه باشد منتها همانطوری که تغذیه‌اش متخصصانه باید شکل بگیرد درمان گیاهی‌اش هم بشرح ایضا مگر انسان هر علفی را می‌خورد هر گیاهی را می‌خورد یا حساب شده می‌خورد اگر چنانچه گیاهان مواد غذایی انسان را تشکیل می‌دهند روی اصول تخصصی و کار شناسی همین گیاهان درمان بیماری‌های بشر را می‌توانند تشکیل بدهند روی اصول گیاه شناسی و کار شناسی و نمک که یک ما ده غیر گیاهی است به حسب ظاهر یک ماده شیمیایی است ممکن است علم بشر به جایی برسد که از مواد گیاهی همین این نیاز هم تامین بشود بعد از اینکه تامین شد دیگر کل بشر کل این دستگاه با گیاه دارد اداره می‌شود فرمود این غذاها را ما آفریدیم ﴿متاعا لکم و لانعامکم﴾ حالا این جور است البته اما غرض آن است که گرچه بعضی از ظواهر تایید می‌کند جهانی بودن را لکن اطمینان به جهانی شدن کار آسانی نیست ولی دلیلی هم برخلاف جهانی بودن نیست اگر جمعیت خیلی کم بود اگر قسمت مهم زمین را آب داشت آنوقت تصور جهانی بودن طوفان سهل است عمده مسئله مبتلا به بشریت است که امروز به سبک دیگر دیروز به سبک دیگر بود و آن وثنیت و بت پرستی است که اینجا سیدنا الاستاد رضوان الله تعالی علیه یک بحث مبسوطی دارند که ابتکار نوح (سلام الله علیه) در مبارزه با بت است در بحثهای قبلی هم از صدر الدین قونوی نقل شده است که بالاخره این بت پرستی یک مشکلی است که درغالب انسانها هست مگر انسانها عادل تام که تالی تلو معصومند و هرگز به دنبال هوس حرکت نمی‌کنند وگرنه کسی که بالاخره دستش به گناه دراز می‌شود این در حقیقت بت پرست است تحلیل این بزرگوار هم این بود که اگر یک کاری را خلافی را انسان سهوا یا نسیانا یا روی اجبار و اکراه و اضطرار انجام بدهد که معصیت نیست اگر کاری را در اثر جهل به موضوع انجام داد که گناه نیست اگر در اثر جهل قصوری به حکم شرعی انجام داد که باز گناه نیست همه اینها بر اساس حدیث رفع برداشته می‌شود فقط یک صورت گناه است این است که عالما عامدا موضوع را می‌داند حکم را می‌داند سهو و نسیان در کار نیست اضطرار و الجاع و اکراهی هم در کار نیست و جهلی هم در کار نیست هیچی در کار نیست چنین معصیتی عند التحلیل به بت پرستی برمی‌گردد زیرا معنای معصیت این است که بله خدایا من قبول دارم می‌دانم شما این حرف را زدی ولی من نظرم این است که من انجام بدهم معنای هر گناه این است این است که در روایات آمده است «لایزنی ازانی و هو مومن لایغتاب مغتاب و هو مومن» همین است دیگر یعنی من قبول دارم که شما گفتی ولی نظر من این است همان حرف شیطان است شیطان هم که بیش از این نگفت شیطان گفت بله من قبول دارم که شما امر کردی من باید برای آدم سجده کنم ولی به نظر من نباید بکنم
سوال: جواب: بله یعنی در سایر موارد یعنی اینچنین نیست که سایر موارد من قبول دارم که تو خالق هستی قبول داری که شخصی که گناه می‌کند که جمیع معاصی را که مرتکب نمی‌شود که در همین مقطع ما باید طوری باشیم که بگوییم «ان صلاتی و نسکی و محیایی و مماتی لله رب العالمین» حالا اگر کسی در بخشهای دیگر موحد است بله نمازش را می‌خواند روزه‌اش را می‌گیرد به ربوبیت خدای سبحان معتقد است در آن بخشها مشکلی ندارد اما اینجا که دارد غلبت شقوتی من قبول دارم نه اینکه راسا تو را انکار کنم اما در خصوص اینجا نه من نظر من این است که من انجام بدهم این همان روایتی است که «لا یزنی الزانی وهو مومن» یعنی در این بخش چون توحید باید فراگیر باشد دیگر در این بخش حرف شیطان را می‌زند می‌گوید انا خیر منه شیطان نه اینکه اصل خالقیت خدا را انکار کرده باشد که او خدا را خالق می‌داند بعد می‌گوید این صفت را هم تو به من دادی رب بما ربوبیت تو را قبول دراد ربوبیتش را به خودش اضافه می‌کند رب بما اغویتنی بعد می‌گوید به اینکه من را مهلت بده همه این قسمتها را قبول دارد اما درباره سجده می‌گوید بله شما فرمودی من سجده کنم ولی بنظر من نه ..
جرمش این بود که در آینه عکس تو ندید
به تعبیر شیخنا الاستاد مرحوم آقای الهی قمشه‌ای ورنه بر بوالبشری ترک سجود
این همه نیست مشکل شیطان این رودررویی است که می‌گوید بله نظر شما این است نظر من این است این خطر همه ما را تهدید می‌کند وگرنه یک گناه عادی اینجور که نمی‌شود انسان ملعون ازل و ابد بشود که مگر گناه در عالم کم است مگر گناه کار در ع الم کم است اما اینجور رو دررو قرار بگیرند بگویند بله شما اینجور فرمودید ولی انا خیر منه این خطر در کمون هست این اگر خدای ناکرده خودش را نشان بدهد می‌شود شیاطین الانس این را حالا بررسی بفرمایید در المیزان تا روشن شود ان شاء الله
و الحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:33

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی