- 867
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 35 تا 37 سوره هود
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 35 تا 37 سوره هود
- دعوت حضرت نوح (ع) و دعوای او کلام خدا است و افتراء نیست
- اتمام حجت حصرت نوح (ع)
- تدارک برای هلاکت قوم نوح
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ ٭ وَ أُوحِیَ إِلَیٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إلاّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ٭ وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ٭ وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلأ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُم کَمَا تَسْخَرُونَ ٭ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾
دعوت حضرت نوح(سلام الله علیه) در طی این نه قرن و نیم با کمال صبر و متانت به پایان پذیرفت آنها حرفی نداشتند جز تهمت به افترا وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فرمود: اگر این افترا است و حرف من است به خدا اسناد دادم شما خوب هم همین حرف را بزنید و به خدا اسناد بدهید تحدّی کردند در حقیقت در این که این ﴿أم یقولون افتراه﴾ حرف قوم نوح است نسبت به نوح(سلام الله علیه) یا حرف مشرکین است نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بین اهل تفسیر دو نظر است ظاهر سیاق این است که تتمه قصه نوح(سلام الله علیه) باشد نه جمله معترضه و اما از آن جهت که همین مطلب قبلاً بازگو شد از یک سو هم لحن عبارت عوض شد در تعبیر قصه نوح(سلام الله علیه) به صورت قالو و قال آمده است یعنی قوم نوح گفتند و نوح فرمود قالوا قال قالوا قال اما اینجا سبک عوض شد ﴿ام یقولون افتراه قل إن افتریته﴾ بصورت ﴿یقولون﴾ است و به صورت امر به پاسخ است این نشان میدهد که تغییر سیاق برای آن است که متکلم و مخاطب فرق کرده به هر تقدیر چه جمله معترضه باشد چه تتمّه قصه حضرت نوح باشد مفادش این است که دعوت حضرت نوح و دعوای حضرت نوح نظیر دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و دعوای او کلام الهی است و هیچکدام فریه نیست ﴿أم یقولون افتراه﴾ از مقاتل و امثال مقاتل نقل شده است که این جمله معترضه است و مخصوص خطاب به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ﴿قل إن افتریته فعلیّ إجرامی﴾ تقدیم علی بر اجرام هم برای افاده حصر است یعنی اگر فریهای باشد تنها جرمش دامن گیر خود مفتری میشود دامنگیر شما نخواهد شد ﴿فعلیّ تجرامی﴾ البته شما از جرم من برئ هستید من هم از جرم شما بریءام تنها کسی که گرفتار جرم افتراء است خود مفتری است ﴿فعلیّ إجرامی﴾ نفرمود اجرام آن بر من است فرمود بر من است اجرا خود من ﴿و انا بریء مما تجرمون﴾ من از آنچه که جرم شما است برئ هستم شما هم از آنچه که جرم من است برئ هستید خوب در این فضا وجود مبارک حضرت نوح(سلام الله علیه) از ذات اقدس اله استنصار کرده است کمک خواسته است در سورهٴ نوح آمده که به حضرت باری تعالی عرض کرد خدایا ﴿إنّی دعوت قومی لیلاً و نهاراً ٭ فلم یزدهم دعائی إلاّ فراراً﴾ و هر وقت من آنها را دعوت کردم ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و أصرّوا و استکبروا استکباراً﴾ اصلاً حاضر نشدند حرفهای من را گوش بدهند در سورهٴ مبارکهٴ قمر استنصار حضرت نوح(سلام الله علیه) مطرح شد آیهٴ 10 سورهٴ قمر این است ﴿فدعا ربّه انی مغلوب فانتصر﴾ عرض کرد دیگر حالا کاری از من ساخته نیست آنها هم که ایمان بیاور نیستند اینها هم ﴿لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ نسل بعد را هم اینها آلوده میکنند خودشان ایمان نمیآورند نسل بعد را هم آلوده میکنند کاری هم از من ساخته نیست ﴿إنی مغلوب فانتصر﴾ آنچه را که قبلاً هم وجود مبارک نوح به مردم فرمود ﴿هو ربکم﴾ اینکه ناظر به توحید ربوبی است یعنی تنها کسی که کار از او ساخته است خداست پس اگر او توفیق به شما ندهد و شما را به حال خودتان در اثر سوء اعمالتان رها کند نصیحت من هم بر شما اثر نمیکند در چنین فضایی از ذات اقدس اله نصرت طلب کرده است آنگاه خدای سبحان برای بخش پایانی قصه نوح این قسمت را نازل کرد فرمود ﴿و أوحی الی نوحٍ انه لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ به نوح(سلام الله علیه) اینچنین وحی فرستاده شد که دیگر کسی غیر از همین چند خانوار کسی به تو ایمان نمیآورند این بود که وجود مبارک نوح در برابر آنچه که در سورهٴ نوح است عرض کرد خدایا ﴿إن تذرهم ... لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ اینها بندگان خدا را گمراه میکنند و فرزندانشان را گمراه میکنند و نسل آینده را هم گمراه میکنند برای اینکه ﴿إن تذرهم ... لا یلدوا الاّ فاجراً کفّاراً﴾ این را از همین آنچه را که در سورهٴ نوح و مانند آن آمده این مسبوق است به آنچه که در سورهٴ هود آمده که خدای سبحان از راه وحی به حضرت نوح فرمود: دیگر کسی ایمان نمیآورد وگرنه اینطور ایشان به ضرس قاطع بگوید آیهٴ 26 به بعد سورهٴ نوح ﴿وقال نوح ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً ٭ إنّک إنْ تذرهم یُضلّوا عبادک و لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ این بصورت ضرس قاطع از آینده این قوم و نسل بعد خبر بدهد این مسبوق به وحی الهی است اول خدای سبحان به او فهماند و از راه وحی آگاهش کرد که دیگر کسی به تو ایمان نمیآورد آنگاه ایشان عرض کرد خدایا اینها خودشان ایمان نمیآورند نسل بعدش هم کافر میشود پس اینها را از روی زمین بردار خوب ﴿و أوحی الی نوحٍ أنّه لن یؤمن﴾ با حرف تأکید ﴿لن﴾ برای تأکید است نه تعبید چیزی که مغیاست و غایت دارد ابدی نیست ﴿فلن أبرح الأرض حتّیٰ یأذن لی أبی﴾ اینطور نیست که برای نفی أبدی باشد چون أبدیت با غایت داشتن سازگار نیست.
سؤال ...
جواب: آن با قرینه خارجیه است نه خود ﴿لن﴾ دلالت بکند مثل ﴿لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللّطیف الخبیر﴾ این نه حرف لا دلالت کند آن قرینه عقلی است که دلالت میکند وگرنه ﴿لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللّطیف الخبیر﴾ اینها قضایایی هستند که جهتشان ضرورت است یعنی اگر ما خواستیم به این قضیه جهت بدهیم از ما سؤال کردند که ﴿لا تدرکه الأبصار﴾ چه قضیهای است میگوییم ضروری است ﴿و هو یدرک الأبصار﴾ چه قضیهای است میگوییم ضروریه است نه حینیه نه ممکنه نه دائمه از این اینها، اینها را روی عقل میگوییم.
سؤال ...
جواب: بله دیگر از اشتباهات یقینی آنهاست این بارها عرض شد که از شافعی نپرسیدم این مسائل این دیگر چیزی که مغیاست این نمیتواند أبد باشد ﴿فلن أبرح الأرض حتّیٰ یأذن لی أبی﴾ آن کار را نمیکنند ﴿حتّیٰ یأذن لی﴾ این چیزی که أبد هست یعنی لا غایة له اگر چیزی مغیا بود محدود است و محدود دیگر أبد نخواهد بود خوب آن محقّقین از علمای ادب هم به این نکته توجه کردند این معروف بین اوساط از علمای ادب است وگرنه آن محقّقین از علم ادب هم توجه کردند خوب فرمود: ﴿و أوحی الی نوح أنّه لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ این کلمه ﴿قد﴾ نشان میدهد که افراد سه گونه بودند یک عده به کفرشان اصرار میورزیدند یک عدّه یقیناً مؤمن شدند ایمانشان یقینی است یک عده هم مردّد بودند فرمودند اینهایی که مرددند بعد ایمان نمیآورند هم آنهایی که به تحقیق ایمان آوردند نه با تردید آنها هستند که پایدار هستند و میمانند ﴿لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ نه اینکه تردد فی الایمان ﴿فلا تبتئس بما کانوا یفعلون﴾ این کارهایی که اینها میکنند تو را در بوس و حزن و اندوه قرار ندهد ما تصمیم نهایی را گرفتیم آن تصمیم نهایی چه است این است خوب پس چه کار باید کرد فرمود دعوت یا برای هدایت است یا برای إتمام حجّت دعوت برای هدایت باشد که ﴿ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن﴾ این کار را بکنید تا هدایت بشوند و حق برایشان روشن بشود گاهی انسان یقین دارد که طرف هدایت نمیشود اما برای اتمام حجّت است این همان آیهای است که دارد ﴿معذرةً الی ربّکم﴾ این ﴿معذرةً الی ربّکم﴾ یعنی اتمام حجت تا حالا ﴿لیهلک من هلک عن بیّنة و یحییٰ من حیّ عن بیّنة﴾ و مانند آن فرمود ما این کارها را کردیم تا اینکهاینها نگویند ﴿لولا أرسلت إلینا رسولاً فنتّبع آیاتک من قبل أن نذلّ و نخزیٰ﴾ این برای اتمام حجت است پس یا هدایت بر او مترتب است یا اتمام حجت اگر نه هدایت مترتب بود نه ﴿معذرةً الی ربکم﴾ بود اتمام حجت بود دیگر دعوت نبوده است اگر رسیدیم به جایی که ﴿و سواء علیهم أانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون﴾ دیگر إنذار لغو است برای اینکه انذار برای احدی الفائدتین است و هر دو در اینجا مفقود لذا ذات اقدس اله فرمود ﴿فلا تبتئس بما کانوا یفعلون﴾ از این به بعد برنامه هلاکت اینها است ﴿و اصنع الفلک بأعیننا﴾ دستور داد یک فلکی بساز این فلک چون یک فلک معجزه است و خارق عادت است با الف و لام ذکر شده نفرمود واصنع فلکا یک کشتی بساز یک کشتی مشخص معهود مرحوم آن را بساز جریان فلک هم یستوی فیه المفرد و الجمع اما خوب چون معهود بود بین متکلم و مخاطب با الف و لام ذکر شده است هر کشتی منظورنبود یک کشتی خاص است این کشتی سازی یک بخشش به آن مهندسی اوست یک بخشش به معماری و خانه هم همینطور دیگر یک نقشه کشی میخواهد یک معماری ممکن است کسی مهندس باشد و معمار نباشد ممکن است کسی معمار باشد و مهندس نباشد اما ممکن است کسی هم مهندس باشد هم معمار در این بخش هم اصول علمی را ذات اقدس اله یاد نوح(سلام الله علیه) میدهد و هم تأیید عملی او را بعهده میگیرد لذا فرمود هم به کمک ما هم به تعلیم ما ﴿و اصنع الفلک﴾ هم ﴿بأعیننا﴾ هم وحینا ما از راه وحی تأییدت میکنیم تعلیمت میکنیم که از کجا فراهم بکنی چگونه بساز و چون در مرآی ما و مشهد ما و در برابر دیدگان غیبی ما هستی مورد کمک هم هستی این کمک کردن اگر کار عادی باشد خیلی نظیر رسالت انبیا و اینها نباشد آنجا را ضمیر را مفرد میآورد نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ طه آیهٴ 39 آمده که وجود مبارک موسی(سلام الله علیه) فرمود: ﴿و ألقیت علیک محبّةً منی و لتصنع علی عینی﴾ در آنجایی که رفتی بعد از اینکه تو را گرفتند ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُفِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَ حَزَناً﴾ آنجا که بودی در معرض دید ما بودی بالأخره یعنی مراقبت ما اما نه ﴿بأعیننا﴾ بلکه ﴿لتصنع علی عینی﴾ نه ﴿اعیننا﴾ هم از آن طرف ضمیر متکلم مع الغیر نیست هم عین مفرد است برای اینکه پرورش این کودک مثل موسی(سلام الله علیه) در آنجا خیلی مراقبت جهانی لازم نیست حالا برخلاف جریان کشتی نوح که بعد بخواهد یک آیت جهانی بشود فرمود ﴿و جعلناها آیة للعالمین﴾ این را ما میخواهیم معجزه جهانی قرار بدهیم نه تاریخی لذا در اینجا ﴿اعیننا﴾ است یعنی تمام نیروهایی که در حفظ و مراقبت و محافظت این کشتی سهیم هستند من به همه آنها مأموریت دادم فرشتگان أرضی و فرشتگان سماوی که چیزی کم و کوتاه نباشد این دیگر یک کشتی نیست که با نیروهای بخاری یا بادی یا علل و عوامل طبیعی حرکت کند این با ﴿بسم الله﴾ حرکت میکند که ﴿بسم الله مجریٰها و مرسیٰها﴾ برخی از بزرگان اهل معرفت میگفتند به اینکه انسان که خلیفهٴ خدا شد به جایی میرسد که بسم الله الرحمن الرحیم او کار کن ذات اقدس اله را میکند خلیفهٴ خدا با بسم الله الرحمن الرحیم کاری میکند که خود خدا با کُنْ آن کار را انجام میدهد چون خلیفهٴ خدا به اذن خدا آن کار را انجام میدهد در حقیقت این بسم الله الرحمن الرحیم یک ظهوری از آن کُن فیکون خود خدای سبحان است خوب پس اگر کار مهم بود میفرماید ﴿لتصنع علی عینی﴾ اگر اهم بود میفرماید ﴿بأعیننا﴾ نظیر آنچه که همین تعبیر را درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود چه اینکه درباره خود نوح(سلام الله علیه) هم دارد در سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون راجع به حضرت نوح(سلام الله علیه) مشابه همین تعبیر سورهٴ هود را بیان فرمود، فرمود: به اینکه تو کشتی را به اعین ما بساز ﴿و اصنع الفلک باعیننا﴾ آیهٴ 27 سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون ﴿فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا﴾ چه اینکه درباره خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تأمین رسالت آن حضرت و تأیید و شدید او در آیهٴ 48 سورهٴ مبارکهٴ طور فرموده است ﴿و اصبر لحکم ربّک فإنّک بأعیننا﴾ پس اگر در حد اهم باشد هم با متکلم مع الغیر یاد میشود و هم جمع که اعین خواهد بود اما اگر اهم نبود مهم بود نظیر جریان پرورش حضرت موسی(سلام الله علیه) در بیت فرعون آنجا دارد ﴿ولتصنع علی عینی﴾
سؤال ...
جواب: چرا آنجا دارد ﴿و ألقیت علیک محبّةً منّی﴾ آن جمله اُولی است ﴿و القیت علیک محبّة منّی﴾ اما حالا پرورش روزانه تو ﴿علی عینی﴾ است نه ﴿اعیننا﴾ چون هنوز به رسالت وجود مبارک موسی نرسیده است در دوران کودکی اوست البته رسالت او چون از انبیای اولوالعزم است اگر نیاز میداشت آنجا هم ممکن بود بفرماید ﴿بأعیننا﴾
سؤال ...
جواب: بله دیگر چون گاهی ذات اقدس اله همه مدبّرات را میگمارد گاهی بعضی از مدبّرات را نسبت به خدای سبحان فرقی نمیکند اما نسبت ممکن به خدای سبحان فرق میکند از آن طرف تفاوتی نیست ولی از این طرف تفاوت است که خدای سبحان چقدر این شخص بخواهد از لطف خاص به فیض مخصوص الهی بهره بگیرد خوب اما اینکه گفت
سؤال ...
جواب: این در مسئله فعل است آن در مسئله توحیدی ضمیر متلکم وحده جایش دیگر در زمینههای توحیدی جای متکلم وحده است لا اله الا نحن و امثال ذلک جایش نیست اما در مسائل فعل و تدبیر چرا اگر جمع بیاورند عنایت خاص است
بعد فرمودند: ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ برخی میگفتند که مردم فیلیپین یا سایر مناطقی که یا جزیرهنشین هستند یا ساحل نشین هستند اینها سابقه کشتی سازی را داشتند اوّلاً باید ثابت کرد که جزیره نشینی از چه زمانی رواج شده ساحل نشینی ازچه زمانی رواج شده استفاده از دریا در حد سفر چه زمانی رواج شده ماهیگیری غیر از سفر دریا است ثانیاً از تعبیر به ﴿وحینا﴾ برمیآید که کشتی سازی یک چیز رایجی نبود که وجود مبارک نوح از دیگری یاد گرفته باشد فرمود ما از راه وحی به او تعلیم کردیم معلوم میشود که اول کسی که این کار را کرده است خود وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) است ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ بعد فرمود: ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ شما درباره کسانی که ظلم ورزیدند که ﴿انّ الشرک لظلم عظیم﴾ و نسبت به تو ظلم کردند نسبت به فقرا و محرومان ظلم کردند گفتند ﴿و ما نرٰاک اتّبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادی الرّأی﴾ هم نسبت به خدا ظلم کردند شرک ورزیدند هم نسبت به تو ظلم کردند و نبوت را انکار کردند هم نسبت به جامعهٴ مسلمانها ظلم کردند آنها را تحقیر کردند اینها دیگر باید عذاب بشوند اما درباره ظالمینی که محکوم به غرق و عذابند با ما سخن نگویید ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ این ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ اگر ناظر به این باشد که شما درباره اینها دیگر نفرین نکن برای اینکه حکم ما جاری است از بحثی که در پیش داریم بیرون است آنجا در نفرینهای وجود مبارک حضرت نوح این بود که ﴿رب لاتذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ آیه 26 و 27 سورهٴ مبارکهٴ این بود قال نوح ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً ٭ إنّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ اگر ناظر به این باشد که شما دیگر نفرین نکن لازم نیست حرف بزنی ما تصمیم را گرفتیم این از بحثی که در پیش داریم بیرون است اما اگر منظور این باشد که ما اینها را میخواهیم غرق بکنیم شما نسبت به اینها شفاعت نکن این چند نکته را باید بهمراه داشته باشد یکی اینکه این ﴿ولا تخاطبنی﴾ ناظر به اصل شفاعت وجود مبارک نوح نیست برای اینکه خود نوح درخواست کرده ﴿ربّ لاتذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ پس بالجمله نیست حالا میتواند فی الجمله باشد یا نه؟ فی الجمله بودنش این میتواند زمینهای باشد برای نهی آتی که دربارهٴ برای فرزندش عرض کرد خدایا تو وعده دادی که خانواده من و اعضای خانواده من مصون باشند و فرزند من هم اهل من است مشکل در کجا است این ﴿إبنی من أهلی و إنّ وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین﴾ مشکل چیست که من بفهمم آنجا آمده است که ﴿و لاتخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ و مانند آن این میتواند مقدمه آن بحث باشد و نسبت به برخی افراد هم که احتمال شفاعت مطرح است این ﴿ولا تخاطبنی﴾ ممکن است ناظر به آنها هم باشد برابر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ نور آمده از باب توافق تشریع و تکوین در جریان تشریع فرمود آنها که دامنشان آلوده است باید حدّ جاری بشود بر آنها حد جاری میشود ﴿ولا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ دربارهٴ آن گروه فرمود شما رأفت خدا و رأفت خودتان را درباره دین خدا پیاده نکنید اینها که آلوده هستند باید تنبیه بشوند.
سؤال ...
جواب: نه دیگر نه آنها که شایستگی ندارند خود وجود مبارک نوح از خدای سبحان برای آنها عذاب درخواست کرد فرزندش هم مشکلش این بود که شما خدایا این که صغرای قضیه این است که این بچه من است کبرای قضیه هم آن است که شما وعده دادید که اهل من نجات پیدا کنند مشکلش چیست که من بفهمم ﴿و أنت أحکم الحاکمین﴾ و عادلترین حکم حکم تو است مشکل چیست که من بفهمم و همین درخواست رمز و راز قضا و قدر این کار بود و عرض کرد ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ این صغری و تو هم که فرمودی اهل من نجات پیدا میکند ﴿و إنّ وعدک الحقّ و أنت أحکم الحاکمین﴾ مشکل قضیّه چیست که بعد فهمید عرض کرد که دیگر من به تو پناه میبرم از اینکه سؤالهای مثلاً جاهلانه بکنم حالا آن نسبت به مقام شامخ آن حضرت در سورهٴ مبارکهٴ نور آیهٴ 2 به این صورت آمده است که ﴿الزّانیة و الزّانی فاجلدوا کل واحدٍ منهما مائة جلدةٍ و لاٰ تأخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ این ناظر به تشریع است در اینجا ناظر به عذاب تکوینی است و وجود مبارک نوح میفرماید ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ که تشریع و تکوین روی یک نظم اداره میشود شما شفاعتتان باید محدود باشد نسبت به کسانی که شایسته شفاعت هستند همانطوری که اصل کلّی این شفاعت ﴿من ذا الّذی یشفع عنده الاّ بإذنه﴾ آنگاه ﴿لا یشفعون إلاّ لمن ارتضیٰ﴾ در اینگونه از موارد هم همینطور است شما میخواهید درباره ظالمینی که محکوم به غرقند شفاعت کنی این روا نیست پس چه در نظام تشریع چه در نظام تکوین نسبت به ناأهل نمیشود شفاعت کرد ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ حالا شروع کردند به کشتی سازی.
سؤال ...
جواب: الفلک نشان میدهد که بین متکلم و مخاطب معهود بود که چه کشتی را بساز نه اینکه آن کشتی ساخته را بساز که اگر هم قبلاً هم کشتی معهود بود میفرمود ﴿و اصنع الفلک﴾ خوب این هم شامل آن میشد دیگر اما از این که فرمود ﴿وحینا﴾ معلوم میشود که از راه وحی دارد تعلیم میدهد و بین متکلم و مخاطب معهود است نه بین دیگران ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ یک کشتی اوّلین بار است که دارد میسازد و از اینکه قوم او هم عبور میکردند و میدیدند او دارد یک چیزی میسازد و متوجه نمیشدند و مسخره میکردند هم شاید تأیید بکند حالا ممکن است مسخره کردن آنها هم ناظر به این باشد که فهمیدند کشتی است منتها کشتی یک وسیله نقلیه دریایی است نه خشکی از این جهت مسخره میکردند ﴿و یصنع الفلک﴾ که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) مستمراً مشغول کشتی سازی بود اما ﴿و کلما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه﴾ مسخره میکردند که این چیست که داری میسازی بعد که متوجه شدند که این کشتی است میگفتند خوب که اینجا که دریا نیست برخی از تفاسیر دارد که وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فرمود این یک خانه دریایی است یک خانهای است که در دریا میشود با آن زندگی کرد حضرت فرمود ﴿ان تسخروا منّا فإنّا نسخر منکم کما تسخرون﴾ ما هم شما را تحقیر میکنیم شما کار جاهلانه انجام میدهید و کار عاقلانه ما را تجهیل و تسفیه میکنید ما کار جاهلانه شما را تجهیل میکنیم کار سفیهانه شما را تسفیه میکنیم ﴿فإنّا نسخر منکم کما تسخرون﴾ بعد طولی نمیکشد که میفهمید به اینکه این برای چه ساخته شده و چه کسانی معذّب است و چه کسانی اهل سعادت ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ گاهی یک سلسله حوادث است که گذشته از عذاب ظاهری، عذاب باطنی و عذاب معنوی را هم به همراه دارد گاهی نه فقط یک رنج ظاهری است آنچه که در جریان طوفان نوح و امثال ذلک آمده غیر از این طوفانهایی است که اتفاق میافتد یک عدهای را از بین میبرد این خوب یک رنج بدنی است اما در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) گذشته از رنج بدنی عذابی بود که سند خزی و رسوایی اینها را همراه داشت در بخشی از آیات دارد که ﴿لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاٰخرة﴾ عذاب الهی با رسوایی همراه است این اختصاصی به قیامت ندارد که ﴿ربنا إنّک من تدخل النّار فقد أخزیته﴾ این جا هم در دنیا همینطور است ربنا من غرقته فقد اخزیته ربنا من احرقته فقد اخزیته آنجا که ﴿ربنا إنّک من تدخل النّار فقد أخزیته فما للظّالمین من أنصار﴾ عذاب الهی با خزی همراه است چون معلوم میشود که این شخص شایسته لطف خدا با اینکه او ارحم الراحمین است نیست و در خور تنبیه و تعقیب است یعنی عقوبت کردن پس بنابراین با رسوایی همراه است چه در دنیا چه در آخرت اما رنجهای طبیعی نه عذاب معنوی و خزی در آن نیست ﴿من یأتیه عذاب یخزیه﴾ بنابراین آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ آلعمران آمده است که ﴿ربنا إنّک من تدخل النار فقد أخزیته﴾ این مفهوم ندارد که این خزی مربوط به آخرت باشد نه ربنا من عذبته فقد اخزیته چه در دنیا چه در آخرت، در آخرت بر اساس ﴿ربنا إنّک من تدخل النار فقد أخزیته﴾ در دنیا ربنا من غرقته فقد اخزیته ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه﴾ بعد هم بعد از این عذاب رسوا کننده ﴿یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ ﴿مقیم﴾ یعنی دائم بر چه کسانی ﴿عذاب مقیم﴾ و دائم روا است آن را هم بعد میفهمیم در جریان قوم نوح دارد که ﴿اغرقوا فأدخلوا نارا﴾ که با «فا» تعبیر فرمود نه با «ثم» یعنی اینها با طوفان در همان بحبوحهٴ آب که مردند و غرق شدند مستقیماً وارد آتش شدند آن آتش برزخی در آب هم هست اینطور نیست که اگر کافری در دریا افتاد و عرق شد قبرش «حفرة من حفر النیران» نباشد آن آتش برزخی در دریا هم هست حالا تا دوباره این شخص در قیامت به حالت اولیاش برگردد از تعبیر ﴿اغرقوا فأدخلوا﴾ نه ثم أدخلوا برمیآید که آن آتش برزخی در آب هم هست اینجا هم فرمود به اینکه ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ که آن ﴿عذاب مقیم﴾ هم خزی خاص خودش را دارد که ﴿لهم خزی فى الدنیا﴾ و ﴿یوم یقوم الأشهاد﴾ .
اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
«و الحمد لله رب العالمین»
- دعوت حضرت نوح (ع) و دعوای او کلام خدا است و افتراء نیست
- اتمام حجت حصرت نوح (ع)
- تدارک برای هلاکت قوم نوح
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَ أَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ ٭ وَ أُوحِیَ إِلَیٰ نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إلاّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ٭ وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ٭ وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلأ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُم کَمَا تَسْخَرُونَ ٭ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُقِیمٌ﴾
دعوت حضرت نوح(سلام الله علیه) در طی این نه قرن و نیم با کمال صبر و متانت به پایان پذیرفت آنها حرفی نداشتند جز تهمت به افترا وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فرمود: اگر این افترا است و حرف من است به خدا اسناد دادم شما خوب هم همین حرف را بزنید و به خدا اسناد بدهید تحدّی کردند در حقیقت در این که این ﴿أم یقولون افتراه﴾ حرف قوم نوح است نسبت به نوح(سلام الله علیه) یا حرف مشرکین است نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بین اهل تفسیر دو نظر است ظاهر سیاق این است که تتمه قصه نوح(سلام الله علیه) باشد نه جمله معترضه و اما از آن جهت که همین مطلب قبلاً بازگو شد از یک سو هم لحن عبارت عوض شد در تعبیر قصه نوح(سلام الله علیه) به صورت قالو و قال آمده است یعنی قوم نوح گفتند و نوح فرمود قالوا قال قالوا قال اما اینجا سبک عوض شد ﴿ام یقولون افتراه قل إن افتریته﴾ بصورت ﴿یقولون﴾ است و به صورت امر به پاسخ است این نشان میدهد که تغییر سیاق برای آن است که متکلم و مخاطب فرق کرده به هر تقدیر چه جمله معترضه باشد چه تتمّه قصه حضرت نوح باشد مفادش این است که دعوت حضرت نوح و دعوای حضرت نوح نظیر دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) و دعوای او کلام الهی است و هیچکدام فریه نیست ﴿أم یقولون افتراه﴾ از مقاتل و امثال مقاتل نقل شده است که این جمله معترضه است و مخصوص خطاب به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ﴿قل إن افتریته فعلیّ إجرامی﴾ تقدیم علی بر اجرام هم برای افاده حصر است یعنی اگر فریهای باشد تنها جرمش دامن گیر خود مفتری میشود دامنگیر شما نخواهد شد ﴿فعلیّ تجرامی﴾ البته شما از جرم من برئ هستید من هم از جرم شما بریءام تنها کسی که گرفتار جرم افتراء است خود مفتری است ﴿فعلیّ إجرامی﴾ نفرمود اجرام آن بر من است فرمود بر من است اجرا خود من ﴿و انا بریء مما تجرمون﴾ من از آنچه که جرم شما است برئ هستم شما هم از آنچه که جرم من است برئ هستید خوب در این فضا وجود مبارک حضرت نوح(سلام الله علیه) از ذات اقدس اله استنصار کرده است کمک خواسته است در سورهٴ نوح آمده که به حضرت باری تعالی عرض کرد خدایا ﴿إنّی دعوت قومی لیلاً و نهاراً ٭ فلم یزدهم دعائی إلاّ فراراً﴾ و هر وقت من آنها را دعوت کردم ﴿جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و أصرّوا و استکبروا استکباراً﴾ اصلاً حاضر نشدند حرفهای من را گوش بدهند در سورهٴ مبارکهٴ قمر استنصار حضرت نوح(سلام الله علیه) مطرح شد آیهٴ 10 سورهٴ قمر این است ﴿فدعا ربّه انی مغلوب فانتصر﴾ عرض کرد دیگر حالا کاری از من ساخته نیست آنها هم که ایمان بیاور نیستند اینها هم ﴿لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ نسل بعد را هم اینها آلوده میکنند خودشان ایمان نمیآورند نسل بعد را هم آلوده میکنند کاری هم از من ساخته نیست ﴿إنی مغلوب فانتصر﴾ آنچه را که قبلاً هم وجود مبارک نوح به مردم فرمود ﴿هو ربکم﴾ اینکه ناظر به توحید ربوبی است یعنی تنها کسی که کار از او ساخته است خداست پس اگر او توفیق به شما ندهد و شما را به حال خودتان در اثر سوء اعمالتان رها کند نصیحت من هم بر شما اثر نمیکند در چنین فضایی از ذات اقدس اله نصرت طلب کرده است آنگاه خدای سبحان برای بخش پایانی قصه نوح این قسمت را نازل کرد فرمود ﴿و أوحی الی نوحٍ انه لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ به نوح(سلام الله علیه) اینچنین وحی فرستاده شد که دیگر کسی غیر از همین چند خانوار کسی به تو ایمان نمیآورند این بود که وجود مبارک نوح در برابر آنچه که در سورهٴ نوح است عرض کرد خدایا ﴿إن تذرهم ... لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ اینها بندگان خدا را گمراه میکنند و فرزندانشان را گمراه میکنند و نسل آینده را هم گمراه میکنند برای اینکه ﴿إن تذرهم ... لا یلدوا الاّ فاجراً کفّاراً﴾ این را از همین آنچه را که در سورهٴ نوح و مانند آن آمده این مسبوق است به آنچه که در سورهٴ هود آمده که خدای سبحان از راه وحی به حضرت نوح فرمود: دیگر کسی ایمان نمیآورد وگرنه اینطور ایشان به ضرس قاطع بگوید آیهٴ 26 به بعد سورهٴ نوح ﴿وقال نوح ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً ٭ إنّک إنْ تذرهم یُضلّوا عبادک و لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ این بصورت ضرس قاطع از آینده این قوم و نسل بعد خبر بدهد این مسبوق به وحی الهی است اول خدای سبحان به او فهماند و از راه وحی آگاهش کرد که دیگر کسی به تو ایمان نمیآورد آنگاه ایشان عرض کرد خدایا اینها خودشان ایمان نمیآورند نسل بعدش هم کافر میشود پس اینها را از روی زمین بردار خوب ﴿و أوحی الی نوحٍ أنّه لن یؤمن﴾ با حرف تأکید ﴿لن﴾ برای تأکید است نه تعبید چیزی که مغیاست و غایت دارد ابدی نیست ﴿فلن أبرح الأرض حتّیٰ یأذن لی أبی﴾ اینطور نیست که برای نفی أبدی باشد چون أبدیت با غایت داشتن سازگار نیست.
سؤال ...
جواب: آن با قرینه خارجیه است نه خود ﴿لن﴾ دلالت بکند مثل ﴿لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللّطیف الخبیر﴾ این نه حرف لا دلالت کند آن قرینه عقلی است که دلالت میکند وگرنه ﴿لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللّطیف الخبیر﴾ اینها قضایایی هستند که جهتشان ضرورت است یعنی اگر ما خواستیم به این قضیه جهت بدهیم از ما سؤال کردند که ﴿لا تدرکه الأبصار﴾ چه قضیهای است میگوییم ضروری است ﴿و هو یدرک الأبصار﴾ چه قضیهای است میگوییم ضروریه است نه حینیه نه ممکنه نه دائمه از این اینها، اینها را روی عقل میگوییم.
سؤال ...
جواب: بله دیگر از اشتباهات یقینی آنهاست این بارها عرض شد که از شافعی نپرسیدم این مسائل این دیگر چیزی که مغیاست این نمیتواند أبد باشد ﴿فلن أبرح الأرض حتّیٰ یأذن لی أبی﴾ آن کار را نمیکنند ﴿حتّیٰ یأذن لی﴾ این چیزی که أبد هست یعنی لا غایة له اگر چیزی مغیا بود محدود است و محدود دیگر أبد نخواهد بود خوب آن محقّقین از علمای ادب هم به این نکته توجه کردند این معروف بین اوساط از علمای ادب است وگرنه آن محقّقین از علم ادب هم توجه کردند خوب فرمود: ﴿و أوحی الی نوح أنّه لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ این کلمه ﴿قد﴾ نشان میدهد که افراد سه گونه بودند یک عده به کفرشان اصرار میورزیدند یک عدّه یقیناً مؤمن شدند ایمانشان یقینی است یک عده هم مردّد بودند فرمودند اینهایی که مرددند بعد ایمان نمیآورند هم آنهایی که به تحقیق ایمان آوردند نه با تردید آنها هستند که پایدار هستند و میمانند ﴿لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن﴾ نه اینکه تردد فی الایمان ﴿فلا تبتئس بما کانوا یفعلون﴾ این کارهایی که اینها میکنند تو را در بوس و حزن و اندوه قرار ندهد ما تصمیم نهایی را گرفتیم آن تصمیم نهایی چه است این است خوب پس چه کار باید کرد فرمود دعوت یا برای هدایت است یا برای إتمام حجّت دعوت برای هدایت باشد که ﴿ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن﴾ این کار را بکنید تا هدایت بشوند و حق برایشان روشن بشود گاهی انسان یقین دارد که طرف هدایت نمیشود اما برای اتمام حجّت است این همان آیهای است که دارد ﴿معذرةً الی ربّکم﴾ این ﴿معذرةً الی ربّکم﴾ یعنی اتمام حجت تا حالا ﴿لیهلک من هلک عن بیّنة و یحییٰ من حیّ عن بیّنة﴾ و مانند آن فرمود ما این کارها را کردیم تا اینکهاینها نگویند ﴿لولا أرسلت إلینا رسولاً فنتّبع آیاتک من قبل أن نذلّ و نخزیٰ﴾ این برای اتمام حجت است پس یا هدایت بر او مترتب است یا اتمام حجت اگر نه هدایت مترتب بود نه ﴿معذرةً الی ربکم﴾ بود اتمام حجت بود دیگر دعوت نبوده است اگر رسیدیم به جایی که ﴿و سواء علیهم أانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون﴾ دیگر إنذار لغو است برای اینکه انذار برای احدی الفائدتین است و هر دو در اینجا مفقود لذا ذات اقدس اله فرمود ﴿فلا تبتئس بما کانوا یفعلون﴾ از این به بعد برنامه هلاکت اینها است ﴿و اصنع الفلک بأعیننا﴾ دستور داد یک فلکی بساز این فلک چون یک فلک معجزه است و خارق عادت است با الف و لام ذکر شده نفرمود واصنع فلکا یک کشتی بساز یک کشتی مشخص معهود مرحوم آن را بساز جریان فلک هم یستوی فیه المفرد و الجمع اما خوب چون معهود بود بین متکلم و مخاطب با الف و لام ذکر شده است هر کشتی منظورنبود یک کشتی خاص است این کشتی سازی یک بخشش به آن مهندسی اوست یک بخشش به معماری و خانه هم همینطور دیگر یک نقشه کشی میخواهد یک معماری ممکن است کسی مهندس باشد و معمار نباشد ممکن است کسی معمار باشد و مهندس نباشد اما ممکن است کسی هم مهندس باشد هم معمار در این بخش هم اصول علمی را ذات اقدس اله یاد نوح(سلام الله علیه) میدهد و هم تأیید عملی او را بعهده میگیرد لذا فرمود هم به کمک ما هم به تعلیم ما ﴿و اصنع الفلک﴾ هم ﴿بأعیننا﴾ هم وحینا ما از راه وحی تأییدت میکنیم تعلیمت میکنیم که از کجا فراهم بکنی چگونه بساز و چون در مرآی ما و مشهد ما و در برابر دیدگان غیبی ما هستی مورد کمک هم هستی این کمک کردن اگر کار عادی باشد خیلی نظیر رسالت انبیا و اینها نباشد آنجا را ضمیر را مفرد میآورد نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ طه آیهٴ 39 آمده که وجود مبارک موسی(سلام الله علیه) فرمود: ﴿و ألقیت علیک محبّةً منی و لتصنع علی عینی﴾ در آنجایی که رفتی بعد از اینکه تو را گرفتند ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُفِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَ حَزَناً﴾ آنجا که بودی در معرض دید ما بودی بالأخره یعنی مراقبت ما اما نه ﴿بأعیننا﴾ بلکه ﴿لتصنع علی عینی﴾ نه ﴿اعیننا﴾ هم از آن طرف ضمیر متکلم مع الغیر نیست هم عین مفرد است برای اینکه پرورش این کودک مثل موسی(سلام الله علیه) در آنجا خیلی مراقبت جهانی لازم نیست حالا برخلاف جریان کشتی نوح که بعد بخواهد یک آیت جهانی بشود فرمود ﴿و جعلناها آیة للعالمین﴾ این را ما میخواهیم معجزه جهانی قرار بدهیم نه تاریخی لذا در اینجا ﴿اعیننا﴾ است یعنی تمام نیروهایی که در حفظ و مراقبت و محافظت این کشتی سهیم هستند من به همه آنها مأموریت دادم فرشتگان أرضی و فرشتگان سماوی که چیزی کم و کوتاه نباشد این دیگر یک کشتی نیست که با نیروهای بخاری یا بادی یا علل و عوامل طبیعی حرکت کند این با ﴿بسم الله﴾ حرکت میکند که ﴿بسم الله مجریٰها و مرسیٰها﴾ برخی از بزرگان اهل معرفت میگفتند به اینکه انسان که خلیفهٴ خدا شد به جایی میرسد که بسم الله الرحمن الرحیم او کار کن ذات اقدس اله را میکند خلیفهٴ خدا با بسم الله الرحمن الرحیم کاری میکند که خود خدا با کُنْ آن کار را انجام میدهد چون خلیفهٴ خدا به اذن خدا آن کار را انجام میدهد در حقیقت این بسم الله الرحمن الرحیم یک ظهوری از آن کُن فیکون خود خدای سبحان است خوب پس اگر کار مهم بود میفرماید ﴿لتصنع علی عینی﴾ اگر اهم بود میفرماید ﴿بأعیننا﴾ نظیر آنچه که همین تعبیر را درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود چه اینکه درباره خود نوح(سلام الله علیه) هم دارد در سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون راجع به حضرت نوح(سلام الله علیه) مشابه همین تعبیر سورهٴ هود را بیان فرمود، فرمود: به اینکه تو کشتی را به اعین ما بساز ﴿و اصنع الفلک باعیننا﴾ آیهٴ 27 سورهٴ مبارکهٴ مؤمنون ﴿فأوحینا إلیه أن اصنع الفلک بأعیننا﴾ چه اینکه درباره خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تأمین رسالت آن حضرت و تأیید و شدید او در آیهٴ 48 سورهٴ مبارکهٴ طور فرموده است ﴿و اصبر لحکم ربّک فإنّک بأعیننا﴾ پس اگر در حد اهم باشد هم با متکلم مع الغیر یاد میشود و هم جمع که اعین خواهد بود اما اگر اهم نبود مهم بود نظیر جریان پرورش حضرت موسی(سلام الله علیه) در بیت فرعون آنجا دارد ﴿ولتصنع علی عینی﴾
سؤال ...
جواب: چرا آنجا دارد ﴿و ألقیت علیک محبّةً منّی﴾ آن جمله اُولی است ﴿و القیت علیک محبّة منّی﴾ اما حالا پرورش روزانه تو ﴿علی عینی﴾ است نه ﴿اعیننا﴾ چون هنوز به رسالت وجود مبارک موسی نرسیده است در دوران کودکی اوست البته رسالت او چون از انبیای اولوالعزم است اگر نیاز میداشت آنجا هم ممکن بود بفرماید ﴿بأعیننا﴾
سؤال ...
جواب: بله دیگر چون گاهی ذات اقدس اله همه مدبّرات را میگمارد گاهی بعضی از مدبّرات را نسبت به خدای سبحان فرقی نمیکند اما نسبت ممکن به خدای سبحان فرق میکند از آن طرف تفاوتی نیست ولی از این طرف تفاوت است که خدای سبحان چقدر این شخص بخواهد از لطف خاص به فیض مخصوص الهی بهره بگیرد خوب اما اینکه گفت
سؤال ...
جواب: این در مسئله فعل است آن در مسئله توحیدی ضمیر متلکم وحده جایش دیگر در زمینههای توحیدی جای متکلم وحده است لا اله الا نحن و امثال ذلک جایش نیست اما در مسائل فعل و تدبیر چرا اگر جمع بیاورند عنایت خاص است
بعد فرمودند: ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ برخی میگفتند که مردم فیلیپین یا سایر مناطقی که یا جزیرهنشین هستند یا ساحل نشین هستند اینها سابقه کشتی سازی را داشتند اوّلاً باید ثابت کرد که جزیره نشینی از چه زمانی رواج شده ساحل نشینی ازچه زمانی رواج شده استفاده از دریا در حد سفر چه زمانی رواج شده ماهیگیری غیر از سفر دریا است ثانیاً از تعبیر به ﴿وحینا﴾ برمیآید که کشتی سازی یک چیز رایجی نبود که وجود مبارک نوح از دیگری یاد گرفته باشد فرمود ما از راه وحی به او تعلیم کردیم معلوم میشود که اول کسی که این کار را کرده است خود وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) است ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ بعد فرمود: ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ شما درباره کسانی که ظلم ورزیدند که ﴿انّ الشرک لظلم عظیم﴾ و نسبت به تو ظلم کردند نسبت به فقرا و محرومان ظلم کردند گفتند ﴿و ما نرٰاک اتّبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادی الرّأی﴾ هم نسبت به خدا ظلم کردند شرک ورزیدند هم نسبت به تو ظلم کردند و نبوت را انکار کردند هم نسبت به جامعهٴ مسلمانها ظلم کردند آنها را تحقیر کردند اینها دیگر باید عذاب بشوند اما درباره ظالمینی که محکوم به غرق و عذابند با ما سخن نگویید ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ این ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ اگر ناظر به این باشد که شما درباره اینها دیگر نفرین نکن برای اینکه حکم ما جاری است از بحثی که در پیش داریم بیرون است آنجا در نفرینهای وجود مبارک حضرت نوح این بود که ﴿رب لاتذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ آیه 26 و 27 سورهٴ مبارکهٴ این بود قال نوح ﴿ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً ٭ إنّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا إلاّ فاجراً کفّاراً﴾ اگر ناظر به این باشد که شما دیگر نفرین نکن لازم نیست حرف بزنی ما تصمیم را گرفتیم این از بحثی که در پیش داریم بیرون است اما اگر منظور این باشد که ما اینها را میخواهیم غرق بکنیم شما نسبت به اینها شفاعت نکن این چند نکته را باید بهمراه داشته باشد یکی اینکه این ﴿ولا تخاطبنی﴾ ناظر به اصل شفاعت وجود مبارک نوح نیست برای اینکه خود نوح درخواست کرده ﴿ربّ لاتذر علی الأرض من الکافرین دیّاراً﴾ پس بالجمله نیست حالا میتواند فی الجمله باشد یا نه؟ فی الجمله بودنش این میتواند زمینهای باشد برای نهی آتی که دربارهٴ برای فرزندش عرض کرد خدایا تو وعده دادی که خانواده من و اعضای خانواده من مصون باشند و فرزند من هم اهل من است مشکل در کجا است این ﴿إبنی من أهلی و إنّ وعدک الحق و أنت أحکم الحاکمین﴾ مشکل چیست که من بفهمم آنجا آمده است که ﴿و لاتخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ و مانند آن این میتواند مقدمه آن بحث باشد و نسبت به برخی افراد هم که احتمال شفاعت مطرح است این ﴿ولا تخاطبنی﴾ ممکن است ناظر به آنها هم باشد برابر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ نور آمده از باب توافق تشریع و تکوین در جریان تشریع فرمود آنها که دامنشان آلوده است باید حدّ جاری بشود بر آنها حد جاری میشود ﴿ولا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ دربارهٴ آن گروه فرمود شما رأفت خدا و رأفت خودتان را درباره دین خدا پیاده نکنید اینها که آلوده هستند باید تنبیه بشوند.
سؤال ...
جواب: نه دیگر نه آنها که شایستگی ندارند خود وجود مبارک نوح از خدای سبحان برای آنها عذاب درخواست کرد فرزندش هم مشکلش این بود که شما خدایا این که صغرای قضیه این است که این بچه من است کبرای قضیه هم آن است که شما وعده دادید که اهل من نجات پیدا کنند مشکلش چیست که من بفهمم ﴿و أنت أحکم الحاکمین﴾ و عادلترین حکم حکم تو است مشکل چیست که من بفهمم و همین درخواست رمز و راز قضا و قدر این کار بود و عرض کرد ﴿إنّ ابنی من أهلی﴾ این صغری و تو هم که فرمودی اهل من نجات پیدا میکند ﴿و إنّ وعدک الحقّ و أنت أحکم الحاکمین﴾ مشکل قضیّه چیست که بعد فهمید عرض کرد که دیگر من به تو پناه میبرم از اینکه سؤالهای مثلاً جاهلانه بکنم حالا آن نسبت به مقام شامخ آن حضرت در سورهٴ مبارکهٴ نور آیهٴ 2 به این صورت آمده است که ﴿الزّانیة و الزّانی فاجلدوا کل واحدٍ منهما مائة جلدةٍ و لاٰ تأخذکم بهما رأفة فی دین الله﴾ این ناظر به تشریع است در اینجا ناظر به عذاب تکوینی است و وجود مبارک نوح میفرماید ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا﴾ که تشریع و تکوین روی یک نظم اداره میشود شما شفاعتتان باید محدود باشد نسبت به کسانی که شایسته شفاعت هستند همانطوری که اصل کلّی این شفاعت ﴿من ذا الّذی یشفع عنده الاّ بإذنه﴾ آنگاه ﴿لا یشفعون إلاّ لمن ارتضیٰ﴾ در اینگونه از موارد هم همینطور است شما میخواهید درباره ظالمینی که محکوم به غرقند شفاعت کنی این روا نیست پس چه در نظام تشریع چه در نظام تکوین نسبت به ناأهل نمیشود شفاعت کرد ﴿و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ حالا شروع کردند به کشتی سازی.
سؤال ...
جواب: الفلک نشان میدهد که بین متکلم و مخاطب معهود بود که چه کشتی را بساز نه اینکه آن کشتی ساخته را بساز که اگر هم قبلاً هم کشتی معهود بود میفرمود ﴿و اصنع الفلک﴾ خوب این هم شامل آن میشد دیگر اما از این که فرمود ﴿وحینا﴾ معلوم میشود که از راه وحی دارد تعلیم میدهد و بین متکلم و مخاطب معهود است نه بین دیگران ﴿و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا﴾ یک کشتی اوّلین بار است که دارد میسازد و از اینکه قوم او هم عبور میکردند و میدیدند او دارد یک چیزی میسازد و متوجه نمیشدند و مسخره میکردند هم شاید تأیید بکند حالا ممکن است مسخره کردن آنها هم ناظر به این باشد که فهمیدند کشتی است منتها کشتی یک وسیله نقلیه دریایی است نه خشکی از این جهت مسخره میکردند ﴿و یصنع الفلک﴾ که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) مستمراً مشغول کشتی سازی بود اما ﴿و کلما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه﴾ مسخره میکردند که این چیست که داری میسازی بعد که متوجه شدند که این کشتی است میگفتند خوب که اینجا که دریا نیست برخی از تفاسیر دارد که وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) فرمود این یک خانه دریایی است یک خانهای است که در دریا میشود با آن زندگی کرد حضرت فرمود ﴿ان تسخروا منّا فإنّا نسخر منکم کما تسخرون﴾ ما هم شما را تحقیر میکنیم شما کار جاهلانه انجام میدهید و کار عاقلانه ما را تجهیل و تسفیه میکنید ما کار جاهلانه شما را تجهیل میکنیم کار سفیهانه شما را تسفیه میکنیم ﴿فإنّا نسخر منکم کما تسخرون﴾ بعد طولی نمیکشد که میفهمید به اینکه این برای چه ساخته شده و چه کسانی معذّب است و چه کسانی اهل سعادت ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ گاهی یک سلسله حوادث است که گذشته از عذاب ظاهری، عذاب باطنی و عذاب معنوی را هم به همراه دارد گاهی نه فقط یک رنج ظاهری است آنچه که در جریان طوفان نوح و امثال ذلک آمده غیر از این طوفانهایی است که اتفاق میافتد یک عدهای را از بین میبرد این خوب یک رنج بدنی است اما در جریان حضرت نوح(سلام الله علیه) گذشته از رنج بدنی عذابی بود که سند خزی و رسوایی اینها را همراه داشت در بخشی از آیات دارد که ﴿لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الاٰخرة﴾ عذاب الهی با رسوایی همراه است این اختصاصی به قیامت ندارد که ﴿ربنا إنّک من تدخل النّار فقد أخزیته﴾ این جا هم در دنیا همینطور است ربنا من غرقته فقد اخزیته ربنا من احرقته فقد اخزیته آنجا که ﴿ربنا إنّک من تدخل النّار فقد أخزیته فما للظّالمین من أنصار﴾ عذاب الهی با خزی همراه است چون معلوم میشود که این شخص شایسته لطف خدا با اینکه او ارحم الراحمین است نیست و در خور تنبیه و تعقیب است یعنی عقوبت کردن پس بنابراین با رسوایی همراه است چه در دنیا چه در آخرت اما رنجهای طبیعی نه عذاب معنوی و خزی در آن نیست ﴿من یأتیه عذاب یخزیه﴾ بنابراین آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ آلعمران آمده است که ﴿ربنا إنّک من تدخل النار فقد أخزیته﴾ این مفهوم ندارد که این خزی مربوط به آخرت باشد نه ربنا من عذبته فقد اخزیته چه در دنیا چه در آخرت، در آخرت بر اساس ﴿ربنا إنّک من تدخل النار فقد أخزیته﴾ در دنیا ربنا من غرقته فقد اخزیته ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه﴾ بعد هم بعد از این عذاب رسوا کننده ﴿یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ ﴿مقیم﴾ یعنی دائم بر چه کسانی ﴿عذاب مقیم﴾ و دائم روا است آن را هم بعد میفهمیم در جریان قوم نوح دارد که ﴿اغرقوا فأدخلوا نارا﴾ که با «فا» تعبیر فرمود نه با «ثم» یعنی اینها با طوفان در همان بحبوحهٴ آب که مردند و غرق شدند مستقیماً وارد آتش شدند آن آتش برزخی در آب هم هست اینطور نیست که اگر کافری در دریا افتاد و عرق شد قبرش «حفرة من حفر النیران» نباشد آن آتش برزخی در دریا هم هست حالا تا دوباره این شخص در قیامت به حالت اولیاش برگردد از تعبیر ﴿اغرقوا فأدخلوا﴾ نه ثم أدخلوا برمیآید که آن آتش برزخی در آب هم هست اینجا هم فرمود به اینکه ﴿فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم﴾ که آن ﴿عذاب مقیم﴾ هم خزی خاص خودش را دارد که ﴿لهم خزی فى الدنیا﴾ و ﴿یوم یقوم الأشهاد﴾ .
اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است