display result search
منو
تفسیر آیه 28 تا 31 سوره هود

تفسیر آیه 28 تا 31 سوره هود

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 154 دریافت شده
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 28 تا 31 سوره هود
- حس و تجربه نظام فکری قوم نوح و ثروت و مال نظام ارزشی آنها را تشکیل می داد
- مشکل ما و بشر عمدتا روی موضوع توحید است
- فقراء بندگان خاص خدا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ﴿قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِن رَبِّی و آتَانِی رَحْمَةً مِنْ عِندِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ ٭ وَ یَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُم عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إلاّ عَلَیٰ اللَّهِ وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ٭ وَ یَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ٭ وَلاَ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَ لاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ﴾
حضرت نوح(سلام الله علیه) آن‌طوری که از قرآن کریم بر می‌آید اولین پیامبری است که صاحب کتاب جهانی شده بود از نظر مکان نه از نظر زمان آنکه از نظر مکان و زمان جهانی است آن دین خاتم است حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) و اولین گروهی که تن به شرک رسمی دادند قوم نوح بودند منشأ همه این انحطاطها آن معرفت شناسی حسی و تجربی اینها بود اینها می‌گفتند چیزی را باور می‌کنیم که ببینیم محسوسمان باشد و چیزی ارزش دارد که از مسائل مالی برخوردار باشد پس نظام فکری آنها را حس و تجربه تشکیل می‌داد و نظام ارزشی آنها را ثروت و مال همین. تمام إشکالات و شبهاتی که منکران نبوت و نوح(سلام الله علیه) داشتند در همین دو مدار دور می‌زد یکی اینکه شما بشرید و ما فضلی برای شما نمی‌بینیم فرشته نیستید و مانند آن یکی هم اینکه سرمایه‌ای نداری ثروتی نداری اطراف تو هم یک عده فقرا جمع شدند اراذل جمع شدند همین وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) برای درمان آن معرفت‌شناسی‌شان از یکسو و شفابخشی این نظام أرزشی‌شان از سوی دیگر چند جمله بیان کردند که قرآن کریم آنها را یکی پس از دیگری بازگو می‌کند و این مشکل در اقوام و ملل دیگر هم بود و قرآن کریم آنها را هم نقل و نقد کرد در جریان نوح (سلام الله علیه) حضرت چند بار با گفتن کلمه ﴿یا قوم﴾ ضمن ارائه آن مطلب عقلی نحوه گفتارش هم گفتار عاطفی است که هم عقل آنها را و هم عاطفه آنها را همراه کند فرمود ﴿یا قوم أرأیتم﴾ یعنی اخبرونی ﴿ان کنت علی بیّنةٍ من ربی و آتانی رحمةً من عنده﴾ من بینه وحی و نبوت دارم تنها جنبه بشری بودن من نیست ﴿فعمّیت علیکم﴾ منتها بر شما تعمیه شده است این ﴿فعمّیت علیکم﴾ نه تنها از خفیت بهتر است بلکه از ﴿فعمّیت علیهم الأنباء﴾ که در آن آیه دیگر هست هم برتر است چون باب تفعیل است تشدید و تکثیر و مبالغه را هم به همراه دارد خیلی این امر بر شما پوشیده شده است واز چند لایه شما نابینایید ﴿فعمّیت علیکم﴾ خوب پس بینه دارند و رحمت هست و من نبی هستم منتها شما چون کور هستید نمی‌بینید و ما کوران را اجبار نمی‌کنیم اوّل اینها را بینا می‌کنیم بعد اینها را هم راهی راه حق می‌کنیم. حالا اگر کسی نخواست بینا بشود دیگر علیه خودش قیام کرده است چند کار را اینجا اثبات کرد یکی بینه داشتن و دیگری رحمت بودن که بازگشت این دو به یک حقیقت است و بحثش گذشت چند امر را نفی کرده است پنج، شش امر را نفی کرده است برخی را به صورت نفی صریح برخی را هم به صورت استفهام انکاری آنکه به صورت استفهام انکاری است ﴿أنلزمکموها و أنتم لها کارهون﴾ ما شما را اجبار کنیم نظیر تفتیش عقاید که الا و لابد باید شما این دین را بپذیرید این که روا نیست این ﴿أنلزمکموها و أنتم لها کارهون﴾ همان بیان ﴿لا اکراه فی الدین﴾ یعنی ما اهل اکراه و اجبار نیستیم بعد فرمود و یا قوم این بار دوم است که مطلب عقلی را با مطلب عاطفی آمیخت تا آنها جذب بشوند ﴿لا اسئلکم علیه مالاً﴾ من در تمام این تلاش و کوشش، مالی از شما طلب نکردم این حرف را تا آخرین لحظه داشتند یعنی نُه قرن و نیم کسی تلاش و کوشش بکند و نگوید به من چه؟ ما خسته شدیم و چیزی از مردم طلب نکند این ﴿لا اسئلکم علیه مالا﴾ را تا آخر این نُه قرن و نیم داشتند ﴿و یا قوم لا أسئلکم علیه مالاً﴾ در بعضی از تعبیرات دارد که ﴿لا اسئلکم علیه أجرا﴾ اینجا دارد ﴿لا اسئلکم علیه مالاً﴾ این مال همان أجر است به دلیل اینکه فرمود ﴿ان أجْری إلاّ علی الله﴾ مشکل همه ما آن مشکل توحید است یعنی واقعا اگر ما موحد باشیم هم خودمان راحت‌تر زندگی می‌کنیم هم راحت‌تر تبلیغ می‌کنیم هم راحت‌تر آثار اهل‌بیت را منتشر می‌کنیم الان در آستانه دههٴ عاشورا هستیم که این دهه عاشورا برای ما از بهترین ذخائر الهی است و بهترین فرصت نشر معارف است این تنها ذکر مصیبت و عزاداری و اینها نیست ذکر مصیبت هست، عزاداری هست، تقرب به ذات أقدس اله از راه تعزیت سالار شهیدان و اهل بیت(علیهم السلام) هست. اما واقع جریان کربلا یک مدرسهٴ تفسیر و حکمت و فقه و برهان و أخلاق است بالاخره در عین حال که حماسه و شهامت و شجاعت و مبارزه و سلحشوری و تسلیم نشدن و ستم ستیزی را هم به همراه دارد خوب کسی نهصد و پنجاه سال تلاش و کوشش بکند و چیزی از مردم نخواهد این دیگر الگو است برای همه ما. این‌چنین نبود که خدای سبحان نوح(سلام الله علیه) را در زحمت قرار دهد و او را تأمین نکند او که ما را آفرید روزی ما را هم به عهده گرفته است منتها ما باید او را باور داشته باشیم و به او تعهد بسپاریم آنکه خدایی‌اش را نسبت به ما إعلام کرده است ما اگر بندگی آن حضرت را بپذیریم هرگز ما را به دیگری واگذار نمی‌کند خوب ﴿إن أجری إلاّ علی الله﴾ درباره وحی و نبوت خودش مرتب برهان اقامه می‌کرد در حمایت از محرومان هم کاملاً از اینها دفاع کرد چون امام یک امت، پیغمبر یک امت، رسول یک امت، حافظ آبرو و ارزش آن امت هم خواهد بود از چند جهت وجود مبارک نوح از این پیروانش حمایت کرد دفاع کرد فرمود اینکه شما گفتید ما اینها را ترک کنیم خدای سبحان هم که دارد ﴿و لا تطرد الذین یدعون رّبهم بالغداة و العشیّ﴾ من چرا اینها را طرد کنم ﴿ما أنا بطارد الذین آمنوا﴾ شما چه‌کار دارید اینها فقیرند یا غنی هستند ملاک ارزش هم آن اعتقاد و ایمان و مسائل اخلاقی است نه مسائل مالی ﴿ما أنا بطارد الذین آمنوا﴾ این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علّیت است اگر کسی بگوید ما علما را طرد نمی‌کنیم یعنی چون دانشمند هستند محترم‌اند بگوید ما صلحا را، صدیقین را شهدا را طرد نمی‌کنیم این تعلیق حکم به وصف است اما اگر بگوید من فلان گروه را طرد نمی‌کنم این باید برهان اقامه کند که چرا فلان گروه را طرد نمی‌کنید باید دلیل بیاورد که چون یا عالم هستند، یا متدین هستند یا مؤمن هستند و مانند آن اینجا هم تعلیق حکم بر وصف است ﴿ما أنا بطارد الذین آمنوا﴾ یعنی چون مؤمن هستند دلیل ندارد من اینها را طرد کنم آنها از ایمان سخن نیاوردند از پیروی زودباورانه سخن به میان آوردند که ﴿ما نرٰاک اتّبعک إلاّ الذین هم أرٰاذلنا بادی الرّأی﴾ نوح سلام الله علیه فرمود ﴿و ما أنا بطارد الذین آمنوا إنّهم ملاقوا ربهم﴾ این غیر از آن ایمان است که حد وسط آن دلیل عدم طرد است مقاماتی هم برای اینها ذکر کرد که اینها جزء ملاقیان پروردگارند. بعد فرمود ﴿و لکنّی أراکم قوماً تجهلون﴾ شما در همه این امور جاهلید گرچه این در ذیل طرد مؤمنان ذکر شده است لکن شما هم در مسئله معرفت شناسی جاهلید زیرا معیار شناخت شما حس و تجربه است یک هم در مسئله انسان شناسی جاهلید زیرا انسان را در همان آن ﴿یأکل الطّعام و یمشی فی الأسواق﴾ و جنبه عادی بودن و مادی بودن و زمینی بودن خلاصه می‌کنید این دو آن جنبه ﴿نفخت فیه من روحی﴾ و آن خصوصیات را درک نمی‌کنید و از نظر نظام ارزشی هم جاهلید برای اینکه خیال می‌کنید هر کس اهل تکاثر است و سرمایه‌دار است. شریف است و اگر أهل کوثر بود و اهل ایمان بود شریف نیست این همان دانه‌گذاری است که دامن‌گیر سنادید و سرمایه‌داران عصر پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) دامن‌گیر آنها شد سوره مبارکه عبس و تولی هم از همین زمینه خبر می‌دهد ﴿ عَبَسَ وَتَوَلَّیٰ ٭ أَن جَاءَهُ الآعْمَیٰ ٭ وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکّیٰ ٭ أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَیٰ﴾ آن سرمایه داری که پیش پیغمبر نشسته بود و یک فقیری، یک نابینایی، یک مستمندی آمده و آن شخص خودش را جمع کرد و متکبرانه فاصله گرفت روی همین نظام باطل ارزشی است که خیال می‌کرد کسی که فقیر است رذل است کسی که ندارد پست است این از زمان نوح تا زمان حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) دامن گیر این مترفین و مسرفین متکاثران بود فرمود ﴿أراکم قوماً تجهلون﴾ پس در معرفت شناسی بر اساس حس و تجربه حرکت می‌کنید جاهلید در انسان شناسی همان جنبه بشریت را می‌بینید دیگر ﴿نفخت فیه من روحی﴾ و بینات الهی و رحمت‌های الهی را نمی‌بینید این دو در نظام ارزشی هم چشمتان به ماده است و مال است ببینید چه کسی مال دارتر است چه کسی متکاثرتر است او را صاحب ارزش می‌دانید کسی که ندارد این را رذل می‌پندارید پس ﴿أراکم قوماً تجهلون﴾ چه در معرفت شناسی چه در انسان شناسی چه در نظام ارزشی این ﴿عبس و تولّی﴾ هم همان است و آن هم که به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گفتند که چرا گنج نداری در همین سوره مبارکه هود قبلاً خوانده شد آیهٴ 12 همین سورهٴ هود قبلا بحث شد که ﴿فلعلّک تارک ٌبعض ما یوحیٰ إلیک و ضائق به صدرک أن یقولوا لولا أنزل علیه کنز أو جاء معه ملک﴾ اینها می‌گویند چرا پیامبر نیامده چرا فرشته نیامده و چرا سرمایه ندارید، همین مرحوم آقا سید نور الدین(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف القرآن و العقل که سه جلدش چاپ شد و مرحوم آقای اراکی(رضوان الله تعالی علیه) یک تغریز خوبی نوشتند چون مرحوم آقای اراکی(رضوان الله تعالی علیه) این بزرگوار را درک کردند این بزرگوار مرحوم آقای سید نور الدین این تفسیرش به نام القرآن و العقل که بیش از سه جلد چاپ نشد اینها همه را در جبهه نوشته و هیچ کتابی همراهشان نبود مگر معالم که برای پسرشان در جبهه جنگ تدریس می‌کردند آن در جنگ جهانی که ایشان در نجف بودند و تا موصل می‌رفتند در جبهه در خاکریز اول و دوم و اینها حضور داشتند و پسرشان هم همراهشان بود و در میدان جنگ هم برای پسرش همین معالم را تدریس می‌کردند و در آنجا هم در آن کتابشان هم می‌نویسند که مثلاً این رأس در موصل نوشتم من این کتاب را در فلان جبهه نوشتم آیهٴ این آیه در فلان جا تمام شده بعد می‌گویند غیر از یک ماه و نیم که من برای بچه‌ام تدریس می‌ کردم کتابی پیش من نیست مرحوم آقای اراکی(رضوان الله تعالی علیه) از حافظه شدید ایشان زیاد تعریف می‌کردند در آن تغریزشان هست این القرآن و العقل را که نوشتند چون روایات در دسترس ایشان نبود و چون سایر کتابهای تفسیری نبود فقط از این منظر قرآن را تفسیر می‌کردند که معارف قرآن مطالب قرآن مخالف با عقل نیست هرگز مطلبی در قرآن نیست که مطابق با عقل نباشد یعنی عقل انکار بکند البته چیزهایی هست که عقل می‌فهمد که نمی‌فهمد و چون می‌فهمد که نمی‌فهمد حق إظهار نظر ندارد لکن آنجاهایی را که عقل می‌فهمد و در دسترسی عقل هست هرگز یک چنین مطلبی که مخالف عقل باشد در قرآن کریم نیست ایشان در سورهٴ مبارکهٴ انعام است ظاهراً. در رد سخنان کسانی که می‌گویند باید فرشته بیاید از طرف خدا چون فرشته با خدا رابطه دارد ایشان این فرمایش لطیف را دارند که بله فرشته آمد دیگر غیر از فرشته که کس دیگر نیست این پیامبر ظاهرش پیامبر است باطنش فرشته است روح او فرشته است آخه روح که دست و پا ندارد جسم نیست، ماده ندارد ﴿یاکل الطّعام و یمشی فی الأسواق﴾ نیست غذا نمی‌خورد نمی‌خوابد. یک چنین موجودی می‌شود فرشته مگر حقیقت فرشته غیر از این است که یک موجودی است که اهل خورد و خواب نیست ماده نیست دیدنی نیست روح بشر روی بشر است فرشته نیست اما همه آثار فرشته را دارد شما می‌خواهید یک موجود مجرد باشد این روح است اهل خورد و خوراک نباشد هست اهل عصیان نباشد این روح نبوی این‌چنین است ماده نداشته باشد مادی نباشد این‌چنین است اهل عصیان نباشد اهل طغیان نباشد این روح نبوی این‌چنین است. اینکه فرقی با فرشته ندارد این ظاهره بشر و باطنه ملک این از لطایف فرمایش مرحوم آقای سید نوری(رضوان الله تعالی علیه) است که در این کتاب شریف القرآن و العقل در تفسیر اوائل سورهٴ مبارکهٴ انعام ظاهراً. سؤال ... جواب: آن را ذات اقدس اله به پیامبر فرمود ﴿و لا تطرد الّذین یدعون ربّهم بالغداة و العشیّ﴾ آن را خدای سبحان به پیامبر فرمود ﴿و لا تطرد الذین یدعون ربّهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء و ما من حسابک علیهم من شیء﴾ نه حساب تو بر اینها است نه حساب آنها بر تو است ﴿إنّهم ملاقوا ربهم﴾ آن وقت به استناد همان معارف، انبیا می‌گویند که حساب هر کسی با خدا است در قیامت. چه کسی پست است چه کسی شریف است زود در قیامت می‌شود معلوم کرد و مشکل شما این است که از نظر معاد شناسی هم جاهلید هم در معرفت شناسی هم در انسان شناسی هم در نظم ارزشی هم درباره آینده نگری انسان در این عناصر چهارگانه اساسی شما جاهلید. گرچه آیه درباره ﴿إنّهم ملاقوا ربهم﴾ است بعد فرمود ﴿أراکم قوماً تجهلون﴾ و سیدنا الاستاد(رضوان الله تعالی علیه) مایلند بگوید که شما چون به مسئله معاد جاهلید یک چنین حرفی می‌زنید ولی اطلاق آیه می‌تواند همه این عناصر چهارگانه را در بر داشته باشد یعنی شما که می‌گویید ما نری ما نری یعنی نمی‌بینیم مگر همه چیز را با چشم می‌شود دید؟ اینکه می‌گویید به اینکه ﴿ما أنْتَ إلاّ بشر﴾ مگر آن ﴿نفخت فیه من روحی﴾ من هم بشر است آن جنبه وحی یابی من هم بشر است اینکه گفتید اراذل دور تو جمع شده‌اند مگر هر کسی فقیر باشد رذل است اینها چون ملاقی حق هستند و در قیامت هم این لقاء الله روشن تر می‌شود و شما به مسئله معاد جهل دارید مشکل‌تان این است پس ﴿أراکم قوماً تجهلون﴾ در معرفت شناسی ﴿تجهلون﴾ در انسان شناسی ﴿تجهلون﴾ در نظام ارزشی ﴿تجهلون﴾ در مسئله معاد شناسی ﴿و لٰکنّی أراکم قوماً تجهلون﴾ بار سوم کلمه ﴿یا قوم﴾ را تکرار می‌کند که هم مطلب معقول است هم مطلب عاطفی است ﴿و یا قوم من ینصرنی من الله إن طردتهم أفلا تذکّرون﴾ من اگر بخواهم مؤمنان را چون اینها فقیر هستند اینها را طرد کنم تا شما مثلا با ما مصاحبه کنید یا بیایید یا بپذیرید چه حجتی دارم در برابر خدا خدای سبحان خدای مظلومان است گرچه خداوند رب العالمین است و خدای جهان و جهانیان است اما آن لطف خاصش را نسبت به مومنان دارد نسبت به طاغیان ندارد اینکه گفته می‌شود «الله مولیٰنا و لا مولی لکم» که شعار رسمی مسلمانها در بعضی از جبهه‌های جنگ بود آنها می‌گفتند «لنا عزّی و لا عزّی لکم» حضرت دستور داد شما هم بگویید «الله مولیٰنا و لا مولی لکم» آن مولای اختصاصی کافران نار است «مولاهم النار» اینها تحت ولایت آتش سوخت و سوز دارند برای اینکه ﴿الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النور﴾ اما ﴿و الذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت﴾ آن رب العالمین این شیطان را بر اینها مسلط کرده است که ﴿إنا أرسلنا الشیاطین علی الکافرین تؤزّهم أزّاً﴾ ﴿إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون﴾ کذا و کذا لا یؤمنون، خوب آن رب العالمین شیطان و امثال شیطان را اغراء می‌کند نظیر کلب معلم در اینجا فرمود به اینکه خوب من چه حجتی دارم اگر اینها را طرد بکنم پس چه کسی ما را از دست خدا نجات می‌دهد. خدا، خدای این محرومان است در یکی از مسافرتها وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود به اینکه «هلتنصرون إلاّ بضعفائکم» شما این محرومان و فقرا را دریابید شما در کنار سفره اینها نشسته اید نمی‌دانید خدا به برکت اینها به شما روزی می‌دهد «هل تنصرون إلاّ بضعفائکم» اینها مومنانی هستند که مشکلات فقر را برای رضای خدا تحمل می‌کنند حرفی هم نمی‌زنند از اینها بهتر چه کسی است و اگر شما أحیاناً مورد لطف خدایید به برکت همین فقرای محروم است دین خدا را یاری می‌کنند جبهه هم می‌روند تظاهرات هم می‌روند برای هم می‌دهند فقر هم تحمل می‌کنند فریاد هم برنمی‌آورند «هل تنصرون إلاّ بضعفائکم» وجود مبارک نوح گفت خوب اینها بندگان خاص خدا هستند حتی من که پیغمبرم اگر نظام ارزشی را رعایت نکنم این فقرا و محرومان را طرد بکنم خدا از من انتقام می‌گیرد آن وقت چه کسی می‌تواند من را از دست خدا نجات بدهد ﴿من ینصرنی من الله﴾ او اگر بخواهد انتقام بگیرد چه کسی می‌تواند من را از دست او نجات بدهد أحدی این همان است که مشابه این در جریان حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که ﴿و لو تقوّل علینا بعض الأقاویل ٭ لأخذنا منه بالیمین ٭ ثمّ لقطعنا منه الوتین ٭ فما منکم من أحدٍ عنه حاجزین﴾ منتها آن مرحله شدیدش است فرمود ﴿و یا قوم من ینصرنی من الله ان طردتهم افلا تذکرون﴾ وجود مبارک حضرت امام سجاد(سلام الله علیه) در این دعای نورانی صحیفهٴ سجادیه در دعای سی و پنجم که به عنوان رضای به قضا و قدر الهی است« اذا نظر الی اصحاب الدنیا» وقتی متکاثران و سرمایه داران و مسرفین و مترفین را می‌دیدند این دعا را می‌خواندند «الحمد لله رضیً بحکم الله شهدت أنّ الله قسم معایش عباده بالعدل» تا به اینجا می‌رسد همه دعاهای ان حضرت نورانی است اینها معارف است که به صورت دعا درآمده ببینید این نظام ارزشی را وجود مبارک حضرت سجادبه صورت دعا به ما تفهیم کرده جمله‌هایی که در این دعا هست این است که عرض می‌کند خدایا «و اعصمْنی من ان أظُنَّ بذی عدم خساسة أو أظنّ بصاحب ثروةٍ فضلاً فإنّ الشریف من شرّفته طاعتک و العزیز من أعزّته عبادتک» عرض می‌کند خدایا مرا حفظ بکن از این که دید من این‌چنین باشد که اگر کسی ندارد خسیس و رذل و پست است و اگر کسی دارد شریف است. مرا حفظ بکن که در درک نظام ارزشی بیراه نروم و نگویم آن کسی که دارد عزیز است آنکه ندارد ذلیل است. آنکه دارد شریف است آنکه ندارد رذل است «و اعصمنی من» اصلا دعا کردن و دعا گفتن را اینها به ما یاد می‌دهند. ما شد یک وقتی در نماز غیر نماز از خدا بخواهیم خدایا آن توفیق را بده که ما هیچ مغالطه ای نکنیم نه در خود، در هیچ علمی مغالطه نکنیم اشتباه نکیم اینها اصلا در دعاهای ما رسمیت ندارد ما فقط برای طلب روزی دنیا و مغفرت مرده‌ها دعا می‌کنیم «و اعصمنی من ان أظنّ بذی عدم خساسة أو أظن بصاحب ثروة فضلاً فان الشریف من شرّفته طاعتک» این مثل اینکه دارد کتاب علمی می‌نویسد خوب انسان با خدا که سخن می‌گوید استدلال می‌کند این دارد یک کتاب علمی تدوین می‌کند منتها بر اساس «ما منّا إلاّ مقتول أو مسموم» یا مانند آن اینها راهی نداشتند و تشکیل حوزه علمیه وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) وقتی برخی از اصحاب را می‌دیدند می‌فرمودند «اشکو الی الله عزّ و جلّ وحدتی و تقلقلی» من از تنهایی به خدا شکایت می‌کنم خوب وجود مبارک امام صادق امام باقر(سلام الله علیهما) یک فرصتی پیدا کردند اما امام سجاد(سلام الله علیه) که چنین فرصتی نداشت این مثل اینکه یک حوزه علمیه است یک استاد رسمی است دارد نظام ارزشی اسلام را تدوین می‌کند مدعا این است که ذی عدم خساست ندارد صاحب ثروت فضل ندارد چرا؟ دلیلش چیست؟ «فان الشریف من شرّفته طاعتک» اگر کسی اهل طاعت است شریف است «و العزیز من أعزّته عبادتک» کسی که تو را می‌پرستد عزیز است پس نظام ارزشی روی طاعت و عبادت خدایی است که رب العالمین است نه مالی است که دست هر کسی است این را می‌گویند دعا کردن اگر این باشد انسان گرفتار ﴿عبس و تولّی﴾ در صدر اسلام نمی‌شود گرفتار ﴿و ما نرٰاک اتّبعک إلاّ الذین هم اراذلنا بادی الرّأی﴾ عصر حضرت نوح هم نخواهد شد وجود مبارک نوح از اینها از چند جهت دفاع کرده و حمایت کرده فرمود ﴿و یا قوم من ینصرنی من الله ان طردتهم افلا تذکرون﴾ خوب پس تا کنون دو امر از امور چندگانه ای که باید نفی می‌کرد نفی فرمود آنهایی که اثبات کرد که من بینة دارم، رحمت دارم، نبوت دارم، اما آنچه فرمود شما کورید و نمی‌بینید شما جاهلید و نمی‌فهمید آن اموری که نفی کرده تا حال دو امر گذشت یعنی ﴿لا اکراه فی الدین﴾ این یکی ﴿انلزمکموها و أنتم لها کارهون﴾ و یکی اینکه لا شرف مع الثروة و لا عزة مع التکبر و التمنی و ما الی ذلک بلکه عزت و شرف در اطاعت و عبادت است این دو امر از امور چندگانه ای بوده که نفی کرده یکی به صورت استفهمام انکاری است که فرمود ﴿أنلزمکموها و أنتم لها کارهون﴾ یکی راهم صریح فرمود ﴿و ما أنا بطارد الذین آمنوا﴾ اما امور دیگری را که نفی کرده و در آن امور دیگر سخن از یاقوم یا قوم نیست تا حال مثل اینکه سه امر را نفی کرده یکی ﴿لا اسئلکم علیه مالاً﴾ است یکی ﴿لااکراه﴾ است یکی ﴿ما أنا بطارد المؤمنین﴾ است آنکه ﴿لا أسئلکم علیه مالاً﴾ صریحاً گفت لااسئل که نفی کرده این آیات بعدی عطف بر او است آن قبلی این است که ﴿لا اسئلکم علیه مالاً﴾ ﴿و لا أقول لکم عندی خزائن الله و لا أعلم الغیب و لا أقول انّی ملک وَ لا أقول للذین تزدری أعینکم لن یؤتیهم الله خیراً﴾ من هیچ کدام از این شش، هفت‌تا کار را نمی‌کنم نه شما را اجبار می‌کنم چون ﴿لا إکراه فی الدین﴾ نه از شما چیزی طلب می‌کنم چون مامورم از طرف خدا که رایگان تبلیغ کنم نه این فقرا و محرومان را طرد می‌کنم و دیدم نسبت به آنها نظیر دید شما نیست این سه امر و ادعایی هم ندارم که مخازن زمین به دست ما است که هر کس ایمان بیاورد فردا سفره چربی داشته باشد ما چنین ادعایی نکردیم بناهم بر این نیست که با پول تبلیغ بکنیم با مال تبلیغ بکنیم نه ادعا داریم نه این کار را می‌کنیم ﴿و لا أقول عندی خزائن الله﴾ و شما از ما طلب دارید که مثل ذات اقدس اله معاذ الله ذاتاً عالم غیب باشیم و لو وحی نیاید هرگز یک چنین چیزی ما نداریم ﴿و لا أعلم الغیب﴾ البته ذات اقدس اله علوم فراوانی از علوم غیبیه را به أنبیا داده است هر لحظه که به اینها خبر داد اینها عالمند در باره غالب این بزرگواران دارد که ﴿تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک﴾ این اخبار غیبی است که ما به تو می‌فهمانیم در جریان همین حضرت نوح در آیات بعد دارد که .. سؤال ... جواب: علوم هم همین‌طور است از علوم و اشیای عینی و خارجی دیگر اینها مجرای فیض هستند، واسطه‌اند، شفیع هستند وسیله هستند ولی آنها توقع داشتند که ذاتا این حرفها را داشته باشند ولو از طرف خدا نیاید اینها می‌فرمایند که هرگزچنین نیست ما هر چه داریم از طرف ذات اقدس اله است و خدای سبحان چیزهای فراوانی را به ما ارجاع داده و ما می‌دانیم چه اینکه از آن به بعد وجود مبارک نوح مامور شده است و موظف شده است یا مجاز شده است که نفرین کند خدای سبحان هم به او وحی فرستاده است در رتبه سابق در همین صفحه دو سه آیه بعد است که انشاء الله بعداز تعطیلات عاشورا باید بخوانیم این است ﴿و اُوْحِی الی نوح﴾ آیهٴ 36 همین سورهٴ ﴿و أوحی الی نوح أنّه لن یؤمن من قومک إلاّ من قد آمن فلا تبتئس بما کانوا یفعلون ٭ واصغ الفلک بأعیننا و وحینا ولا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنّهم مغرقون﴾ اینها صریح در علم غیب است دیگر، اخبار غیب است، فرمود از این به بعد هیچ کس به تو ایمان نمی‌آورد. علم غیب است دیگر وجود مبارک حضرت نوح فهمید دیگر کسی به او ایمان نمی‌آورد یک بعد فرمود کشتی بساز ما می‌خواهیم اینها را غرق بکنیم وجود مبارک نوح یقین پیدا کرد موفق می‌شود به ساختن کشتی موفق می‌شود طوفانی خواهد آمد یقین پیدا کرد طوفانی خواهد آمد و یقین پیدا کرد خودشان و مومنان سالم می‌مانند و یقین پیدا کرد کافران همه غرق می‌شوند اینها همه علوم غیبی است دیگر بدون کمترین تردید با جمله اسمیه و با تاکید ﴿إنّهم مغرقون﴾ دیگر فکر نمی‌کرد آخه اینجا که دریا نیست در خشکی حالا برفرض باران بیاید باران که دریا نمی‌کند که فرمود ما این خشکی را جای بارش باران می‌کنیم جای جوشش چشمه‌ها و اینها می‌کنیم این منطقه را ما دریا می‌کنیم این می‌شود معجزه این می‌شود علم غیب همه اینها علوم غیبی است دیگر منتها اینها توقع داشتند معاذالله بدون تعلیم الهی بدون اینکه ذات اقدس اله وحی بدهد وجود مبارک نوح(سلام الله علیه) از خودش بداند فرمود ما یک چنین علمی نداریم که. آنکه عالم غیب است خدا است ولی قدم به قدم لحظه به لحظه آثار غیبی را به ما داده است و می‌دهد مکرر در مکرر قرآن دارد که ﴿تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک﴾ و مانند آن فرمود آن‌طوری که شما از ما علم غیب می‌خواهید ما نداریم دلتان می‌خواهد مخازن سموات آن دست خداست ﴿عنده مفاتح الغیب﴾ است و ﴿له مقالید السّمٰوات و الأرض﴾ است ﴿تبارک الّذی بیده الملک﴾ است بله او خدا است ما اگر ذات اقدس اله عنایت کرد واسطه در علم غیب هستیم واسطه در رزق هستیم واسطه در پیدایش گنجیم بله اینها هست تا آن نخواهد که نمی‌شود ﴿و لا أقول لکم عندی خزائن الله﴾ که حالا اگر کسی مومن شده فوراً وضع مالی اش خوب بشود و لا أعلم الغیب من که غیب دان نیستم ذاتا، آنکه عالم الغیب و الشهاده است خدا است البته او اگر به من بگوید که دیگر بس است. کشتی بساز. من دریا می‌کنم همه آنها را غرق می‌کنم این پنج شش امر غیبی را به من بگوید من جزم پیدا می‌کنم همین کار را هم کرده دیگر وجود مبارک حضرت نوح که معاذ الله با شاید و اما و لیت و لعل شروع به کشتی سازی نکرده که او ﴿علی بیّنةٍ من ربه﴾ بود مثل روز روشن بود که در کشتی سازی موفق می‌شود طوفان هم می‌شود و این منطقه خشک دریا می‌شود و این مومنان سوار کشتی می‌شوند و نجات پیدا می‌کنند بقیه به طور قطع غرق می‌شوند بدون کمترین تردید فرمود ﴿و لا أقول لکم عندی خزائن الله و لا أعلم الغیب و لا أقول إنّی ملک﴾ شما می‌گویید ﴿ما نرٰاک إلاّ بشراً مثلنا﴾ شما مشکل معرفت شناسی تان حل نشده شما فقط این را بدانید پیامبر کسی است که بتواند با ذات اقدس اله رابطه برقرار کند وحی الهی را تلقی کند و به شما هم برساند نه لازم است فرشته باشد و نه من ادعای فرشته بودن را دارم. باز دوباره برگشتند به آن نظام ارزشی ﴿و لا أقول للذین تزدری أعینکم﴾ شما که معرفت عقلی ندارید معرفت قلبی ندارید معرفت حسی دارید به چشمتان این فقرا رذل می‌آیند به اینها تحقیر می‌کنید من هرگز درباره اینها نمی‌گویم ﴿لن یؤتیهم الله خیراً﴾ خدا به اینها که خیر نداد چنین حرفی هرگز نمی‌زنم ﴿الله أعلم بما فی أنفسهم﴾ خدا می‌داند در نهان اینها چیست در دلهای اینها چه گوهری است اگر من این مومنان را بی جهت تحقیر بکنم ﴿إنّی إذاً لمن الظالمین﴾ خوب هم از مسئله نبوت خوب دفاع کرد هم در انسان شناسی خوب دفاع کرد هم در معرفت شناسی خوب دفاع کرد هم در نظام ارزشی خوب دفاع کرد که چه می‌ارزد چه نمی‌ارزد چه کسانی می‌ارزند چه کسانی نمی‌ارزند. چند بار از این فقرا حمایت کرد آنها گفتند که أراذل دنبال تو افتاده‌اند فرمود ﴿ما أنا بطارد الذین آمنوا إنّهم ملاقوا ربّهم ولکنّی أراکم قوماً تجهلون﴾ گفتند اینها بادی الرای هستند فرمود نه ﴿لا أقول للذین تزدری أعینکم لن یؤتیهم الله خیراً الله أعلم بما فی أنفسهم﴾ این چه حرفی است شما می‌زنید من ﴿إنّی إذاً لمن الظالمین﴾ خوب این دفاع همه جانبه وجود مبارک نوح است هم از شخصیت حقوقی خود دفاع کرده یعنی نبوت و رسالت هم از نظام ارزشی دفاع کرد هم از مؤمنان همراه او دفاع کرد و هم در برابر قومش ایستاد آنها را تجهیل کرد تعمیه کرد گفت کورید و نادان وگرنه من بینه دارم آنها بعدها دیگر آن حرف آخر را زدند گفتند که ﴿یا نوح قد جادلتنا فأکثرت جدالنا فأتنا﴾ بالاخره ما را خسته کردی اگر راست می‌گویی معجزه ای بیاور وجود مبارک حضرت نوح هم دعا کرد و آن جریان طوفان پیش آمد. بقیه به خواست خدا برای بعد از دهه عاشورا ولی تبلیغ فراموشتان نشود انشاء الله عظمت سالار شهیدان عظمت این ایام و سید الشهدا و سایر ائمه(علیهم السلام) را اگر خواستید معرفی بکنید از حد قرآن کریم پایین نیاورید برای اینکه اینها عدل قرآنند. منتها قرآن یک ترجمه ای دار یک تفسیر ظاهری دارد یک تفسیر دقیق دارد یک تفسیر ادق دارد یک باطنی دارد باطنی، باطنی دارد و مانند آن همانطوری که برای قرآن شما معارفی و مدارجی و معارجی قائل هستید برای جریان اهل بیت(علیهم السلام) مخصوصاً سید الشهدا(سلام الله علیه) این‌طور باشد کار به اشک، اشک ریزان بسنده نکنید آن کار بسیار کار خوبی است ولی از این فرصت طلائی و زرین حد اکثر استفاده را بکنید اهل بیت را خوب معرفی بکنید خودشان، خودشان را معرفی کردند که «فأنزلو هم بأحسن منازل القرآن» فرمود وجود مبارک حضرت امیر فرمود خواستید اهل بیت را معنا کنید و معرفی کنید اینها را به آن عالی ترین درجه قرآن کریم معرفی کنید اینها همتای آن هستند اینها با افراد دیگر که سنجیده نمی‌شوند که همان‌طوری که برای قرآن حرمت قائلید قرآن را معنا می‌کنید و با خدای سبحان مرتبط می‌دانید این ذوات مقدس هم این‌چنین هستند «فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن» و اینها سرمایه مملکت هستند هم قرآن و هم عترت طاهرین اینکه می‌بینید شما در بسیاری از این کشورها در تونس در الجزائر در بخشی از افغانستان بخشی از عراق انقلاب به آن مراحل قریب به ثمر بخشی رسیده است بعد اُفت کرد برای آن است که سید الشهدا(سلام الله علیه) در آن کشور‌ها حضور و ظهور نداشت کشوری که ابی عبد الله حضور دارد و شهادت حضور دارد و کربلا حضور دارد مردمش مردم حماسه هستند یعنی برایشان برهانی است که انسان که شهید می‌شود تازه زنده می‌شود چیزی کم ندارد کم نمی‌آورد از چیزی محروم نمی‌شود این با تلقین حل نمی‌شود این با اعتقاد صحیح و راسخ هل میشود و شما در شبهای عملیات لابد دیدید شنیدید عده‌ای از آنها که در جبهه حضور داشتید دیدید در خاکریز مقدم اول مرثیه یا حسین، یا حسین بود در خاکریز سوم و چهارم سرود ایران، ایران بود الان هم همین‌طور است اول جریان دین است و اسلام است و شهادت است و کربلا است و قرآن است و عترت بعد آب و خاک اگر آن محفوظ باشد آب و خاک هم محفوظ است اما اگر خدای ناکرده آن محفوظ نباشد نه آب و خاک محفوظ است نه مطالب دیگر امید واریم که (جعلکم مبارکین این ما کنتم) «و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:26

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی