- 1102
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 15 تا 16 سوره هود – بخش سوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 15 تا 16 سوره هود – بخش سوم
- ناپایدار بودن حیات دنیا و زینت های آن
- عدم دلبستگی به دنیا
- دنیا محل صعود
- سرگرم کنندگی و غفلت دنیایی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوفّ إلیهم أعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون ٭ اولئک الذین لیس لهم فی الاٰخرة الاّ النار و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون﴾
چون اساس دین برای تعلیم کتاب و حکمت است از یک سو و تزکیه نفوس است از سوی دیگر تا بالاخره مدینهٴ فاضله حاصل بشود از سوی سوّم و مهمترین رهزن زرق و برق دنیا است و عاملی که این زرق و برق را حقّ نشان میدهد نفس اماره است از درون و ابلیس است از بیرون و کتاب آسمانی ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ است باید هم درد را بیان کند هم دارو را بیان کند هم علل و عوامل درد را بیان کند هم علل و عوامل درمان را تا بشود ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ .
مطلب دوّم آن است که ما در یک عالمی زندگی میکنیم که این عالم، عالم آزمون است جای کسب و کار است برای تهیهٴ توشهٴ آخرت کسب و کار هم در این نشئه بدون زحمت نیست یعنی انسان اگر بخواهد کار بکند بالأخره نیازمند به غذا است نیازمند به سایر غرایز است برای رفع این نیازها یک پاداشهایی میخواهد آن پاداش همان لذایذی است که به انسان میدهند انسان مثل فرشته نیست که بدون نکاح نسلش بماند حتماً باید با نکاح نسل را حفظ بکند و مثل فرشته نیست که بدون غذا بماند حتماً باید با غذا زندگی کند غذای انسان نظیر غذای حیوان آمادهٴ در طبیعت نیست یعنی هر علفی را بخورد اینچنین نیست هر گیاهی خوراکی نیست هر گوشتی خوراکی نیست بالأخره باید این مواد فراهم بشود پخته بشود این گوشتها پخته بشود نیازی به ابزار صناعی و مانند آن دارد تا غذای انسان تأمین بشود پس تحصیل غذا نظیر غذای حیوانات آماده در سفرهٴ طیبعت نیست باید برود کسب بکند بعد از کسب مواد غذایی پختن آن و ساختن آن هم کار آسانی نیست خام خوری مال حیوان است انسان مقدورش نیست خام خور باشد پس باید مطبخ و آبدارخانه هم راه اندازی کند همهٴ اینها زحمت دارد برای حفظ نسل هم باید نکاح داشته باشد آن هم زحمت دارد هزینهٴ طرف را تحمّل کند و مانند آن ذات اقدس اله برای اینکه انسان این زحمات را تحمّل بکند یک سلسله پاداشهایی را هم به انسان داده است این پاداشها هم پاداشهای طبیعی است لذّتهایی که انسان میبرد پاداش او است یعنی آنچه که انسان بعد از خوردن به هنگام خوردن لذّت میبرد این اجر رنج او است آن لذّتی هم که در حال نکاح برای حفظ نسل میبرد آن لذّت رنج او است این هم مطلب دوّم این انسان خام خیال میکند که میخورد برای اینکه لذّت ببرد یا همسر انتخاب میکند برای اینکه لذّت ببرد غافل از اینکه این یک مزدی است که به لبهٴ دهن او میمالند تا او کارش را انجام بدهد اگر این خوردن لذیذ نباشد نمیخورد و میمیرد نکاح اگر برای او لذیذ نباشد تن به این کار نمیدهد و نسل منغرض میشود این خیال میکند نکاح برای او لذّت است یا خوردن برای او لذّت است درحالی که این مزد باربری او است یک باربری که چمدان و جامدان و ساک و گونی را جایی به جایی برده به او چیزی میدهند و اگر ندهند نمیبرد این باربر میداند که این کار را میکند برای آن مزد در حقیقت اگر آن مزد نباشد این بار را نمیبرد در جریان تغذیه و تنمیه و همچنین حفظ نسل و تولید اینها یک بارهای سنگینی است که لذّتهایی را میطلبد آن لذّتها به منزله مزد کارگری این انسان است ولی این انسان خام خیال میکند اینها هدف است لذا پرخوری میکند و تقریباً قسمت مهمّ بیماریها مال همین دستگاه گوارش است حال البتّه العان که جنگی پیش آمد و تصادفها و رانندگی و اینها هم اضافه شد مطلب دیگری است وگرنه به طور معمول اکثر بیماری های انسان را دستگاه گوارش است یعنی پرخوری و بدخوری.
خوب مطلب دیگر این است که اگر انسان بخواهد در قوس صعود ترقّی بکند چاره جز دنیا نیست و دنیا هم بدون تغذیهٴ رنج آور حاصل نخواهد بود و بدون نکاح رنج آور حاصل نخواهد بود خود این نظام جزء نظام احسن است یعنی دنیا باشد انسان با تلاش و کوشش آزمون بشود دیگر از این زیباتر ممکن نیست همه چیزش هست منتها ذات اقدس اله انسان را طرزی آفرید که در این نشئه به طور محدود زندگی میکند و در نشئهٴ بعد ﴿عطاء غیر مجذوذ﴾ به طور نامحدود زندگی میکند در این نشئهٴ محدود باید توشهٴ آن نشئهٴ نامحدود را فراهم بکند و علم را هم واجب کرده است بر انسان این «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلم و مسلمة» از غرر بیانات پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است این کلمهٴ «مسلمة» هم در نههج الفصاحه هست حضرت فرمود بر هر مرد مسلمان و زن مسلمان بالأخره عالم شدن و خردمند شدن واجب است یعنی طرز زندگی را حداقل باید یاد بگیرد دنیا را بشناسد خودش را بشناسد جهان را بشناسد رابطهٴ خود با جهان را بشناشد رابطهٴ خود با هم نوع را بشناسد رابطهٴ جهان با جهان را بشناسد اینها چیزهایی است که تحصیل آن واجب است بقیّهٴ علوم ممکن است که جزء نوافل باشد ولی «إنّما العلم ثلاثة آیة محکمه أوْ فریضهٴ عادلة أو صنّة قائمة» اینها جزء فرایض به نماز است نه جزء نوافل من کی هستم از کجا آمدهام کجا میروم وظیفهام چیست؟ با خودم چگونه رفتار کنم با هم نوعم چگونه رفتار کنم با جهان چگونه رفتار بکنم به جهان چه بدهم از جهان چه بگیرم اینها جزء فرائض علوم است حالا آن تحقیقات نهایی لازم نیست ولی خطوط کلیاش را آدم باید بداند برای اینکه با حیات آدم با سرشت آدم با سرنوشت آدم ارتباط مستقیم دارد بعد فرمود این یک چیز جاذبه داری هم هست این چیز اگر جاذبه نمیداشت که شما تلاش و کوشش نمیکردید چون جاذبه دارد ممکن است که به دام این جاذبه بیفتید ما به شما عقل دادیم فطرت دادیم از درون مکرّر در مکرّر انبیا میفرستیم ائمه را جانشین آنها قرار میدهیم ﴿ولقد وصّلنا لهم القول﴾ از یک سو ﴿قد ارسلنا رسلنا تترا﴾ این ﴿تترا﴾ یعنی متواترا مثل تقوا که اصلش وتر است متواتراً ما متواتراً انبیا فرستادیم که به شما بگویند هشدار بدهند انبیای متواتر ائمهٴ متواتر رسل متواتر صحف متواتر ﴿ثمّ أرسلنا رسلنا تترا﴾ و نگذاشتیم موعظهٴ ما قطع بشود ﴿ولقد وصّلنا لهم القول﴾ پشت سر هم نصیحت و موعظه و حکمت و ارشاد از درون شما هم که فطرت و عقل شما منادی خوبی است که مبادا خدای ناکرده این وسیله را هدف تلقّی کنید این مسافرخانه را خانهٴ خودتان و وطن تلقّی بکنید و همین جا سر پل بمانید لذا تعبیرات قرآن کریم در این زمینه است که دنیا برای هیچ کس میوه نمیشود چون بالأخره عمرش کوتاه باشد سرمای زودرس در پیش است کسی حالا از متاع دنیا لذّتی ببرد به جایی برسد به آرزوهایش برسد اینطور نیست یک چند روزی سر سبز است بعد یک خزان در پی است یک سرمای زود رسی در پی است که فوراً این شکوفههایش میریزد دوباره گرما میرسد شکوفه میکند تا این شکوفه میخواهد به ثمر برسد سرمای زودرس میرسد دوباره میریزد... دنیا درختی نیست که برای هر کسی میوه بدهد همیشه در حدّ شکوفه است بعد میریزد این یک بخش
فرمود این شما را سرگرم نکند بخش بعدی این است که اگر کسی سرگرم شد آن هدف اصلی را آن ندا و صدای درون و بیرون انبیا و فطرت را پشت سر گذاشت ﴿أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه﴾ شد و به همین لذّتها بسنده کرد و در این لذّتها فرو رفت و از دستور الهی باز ماند چون این خوراک او نیست بالأخره این خوراک او نیست اگر غذای او بود خوب او را فربه میکرد چون غذای او نیست بیماری میآورد بیماری که به تعبیر حضرت امیر سلام الله علیه به دنبال دنیا خوری است همان بیماری وبا است از قبیل بیماری سرطان و اینها نیست آن کلمهٴ «اوبا» کلمه «موبئ» کلمه «وبا» اینها در نهج البلاغه کم نیست فرمود دنیا بالأخره یک مرتع وباخیز است اگر برخی از علفها مسموم باشند یا اینها را مسموم بکنند برای ... این گوسفندهایی را که این علف را چریدند مبتلا به بیماری وبا میشوند وبا هم میدانید مثل سرطان و اینها یک بیماری نیست که بالأخره محترمانه انسان بمیرد این طور نیست یک بیماری آبرو بری است بالأخره این پرستار بیچاره از هر طرف لگن و تاس را باید آماده داشته باشد یا از بالا یا از پایین دفع بکند دیگر آبرویی برای این بیمار نمیماند کسی که به بیماری وبا مبتلا شد دیگر آبرویی برای او نمیماند این کلمهٴ اوبا «موبئ» وبی در نهج البلاغه کم نیست فرمود اگر کسی خدای نا کرده آمده به دنبال همین شکوفهٴ نارس خواست میوه بشود میوهاش در آخرت است شما اینجا این شکوفهها را ببین لذّت ببر در سایهٴ این شکوفه بشین چهارتا کار مثبت بکن آنچه را که شما میخواهی به صورت شجرهٴ طوبا ﴿اُکُلهٰا و ائم﴾ در بهشت به شما میدهند امّا این شکوفه را بخواهید بخورید بالاخره این که میوه نیست این مادهٴ غذایی شما نیست این میشود موبی اوبا وبی و پایانش هم وبا است این که میبینید افراد دنیا زده سر انجام مسلوب الحیثیّه میمیرند همین است امّا اینکه در بحث دیروز اشاره شد به اینکه هر کسی یک کاری انجام بدهد و لو پشت درهای بسته این یک لوازمی دارد ملزوماتی ملازماتی دارد مقارناتی دارد و این کار به امضای کوچک پشت درهای بسته به صورت یک اردو درمیآید و نمیشود آن را پنهان کرد برای آن است که ذات اقدس اله در بخشی از .. فرمود آنهایی که در قلبشان مشکلات کینه و حقد و کینه توزی و امثال ذلک است خیال کردند ما اینها را بیرون نمیآوریم حالا اطلاق آیه شامل دنیا و آخرت میشود ﴿أم حسب الذین فی قلوبهم مرض أن لن یخرج الله أضغانهم﴾ هیچ کس ممکن نیست که پشت درهای بسته چهار تا خلاف بکند و گرفتار نشود منتها گاهی هر دو را ما میفهمیم گاهی یکی را میفهمیم دیگری را نمیفهمیم گاهی میبینیم بعضیها به یک وضع بدی افتادند امّا نمیفهمیم که چه کار کردند پشت درهای بسته کی فلان کار را کردند کی چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند این را نمیفهمیم گاهی میفهمیم کشف میشود که چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند امّا کی آبرویشان رفته کی آبرویشان میرود آن را نمیبینیم این را ذات اقدس اله به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ما حسابمان منظم است تو انتظار نداشته باش تا زندهای همهٴ امور را تو ببینی آخر تو چند روزی بیشتر نیستی بعد میمیری اینها همینطور میآیند دارند میروند ﴿و إن ما نرینّک بعض الّذی نعدهم او نتوفّینّک فإنّما علیک البلاغ و علینا الحساب﴾ بعضی از مواردی که زنده هستی میبینی بعضی حوادث را نیستی ببینی تو وظیفه ات تبلیغ روشن است انجام بده حسابرسی به عهدهٴ ما است پس اینچنین نیست که اگر کسی پشت درهای بسته چهار تا کار منفی کرده است این سالم در رفته باشد این طور نیست در دودمان او هست در افکار او هست به حوادث تلخی او را تعقیب کرده است و آبرویهای او رفته منتها ما خبر نداریم ... برای ما ما که از درون و بیرون مردم بیخبریم نمیدانیم بر آنها چه گذشت که ولی اصل کلی هست که اگر کسی خیال بکند پشت درهای بسته میتواند یک کاری را انجام بدهد و از چشم نظام دور باشد این طور نیست فرمود این کار وقتی انجام گرفت میشود موجود یک وقتی موجود شد میافتد در خط تولید این دو چون ما معطّل که در نظام علّی و معلولی نداریم یعنی یک موجودی در عالم بشود معطل هیچ کاری نکند این طور نیست سه اگر موجود است لوازمی دارد ملزوماتی دارد ملازماتی دارد مقارناتی دارد چهار همین امضای کوچولوی پشت درهای بسته بعد از یک هفته میشود اردو آن وقت این اردو را نمیشود نگه داشت لذا هر حرفی ما بزنیم هر کاری ما بکنیم کسانی هستند که ﴿رسلنا لدیهم یکتبون﴾ ﴿و ما یمکرون﴾ مکرها و حیله های اینها را یادداشت میکنند خوب حالا یا ما نتیجهاش را الان میبینیم یا دو روز دیگر میبینیم یا بعد از مرگ ما حوادث تلخی به انتظار او است به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به اینکه اینچنین نیست که ما اینها را رها بکنیم ﴿و إن ما نرینک بعض الذی نعدهم أو نتوفّینّک فإنّما علیک البلاغ و علینا الحساب﴾ گاهی قبل از توفی تو گاهی بعد از توفی تو این حوادث پیش میآید آنها به زمین میافتند پس بنابراین چیزی فراموش نخواهد شد و دنیا هم یک همچنین حالتی را دارد یعنی شکوفه است و هرگز به ثمر نمیرسد در سورهٴ مبارکهٴ طه به این نکته اشاره فرمود که این همیشه شکوفه است آیهٴ 131 سورهٴ مبارکهٴ طه این است ﴿ولاتمدّنّ عینیک الی ما متّعنا به أزواجاً منهم زهرة الحیاة الدنیا﴾ گاهی میفرماید متاع دنیا قلیل است گاهی میفرماید متاع دنیا اندک است متاعّ که تنوینش تنوین تحقیر و تقلیل است گاهی میفرماید به اینکه چشمهایت را باز نکن چشمهایت را ندوز به آن سمت اعراض نکن و تیز بین نباش به آنچه را که ما یک عدّهای را متمتع کردیم بهرهمند کردیم از زهرهٴ حیات دنیا زهره و زهر مثل تمرة و تمر آن «تاء»اش علامت وحدت است زهر مثل تمر به معنی شکوفه است ازهارالربیع یعنی شکوفه های بهار این کتاب زهر الربیع مرحوم جزایری یعنی شکوفه بهار زهر و زهره مثل تمر و تمره است فرمود این شکوفه است برای حیای اینها اینچنین نیست که ثمری باشد که نفرمود آنچه را که ما به اینها دادیم ثمرة الحیاة الدنیا یا فاکهة الحیاة الدنیا میوه نیست این شکوفه است برای اینکه اصلاً در جایی سرد این درخت هست ما میدانیم این درخت را کجا غرس کردیم خوب یک باغبان ماهری اگر بداند که اینجا یک منطقهٴ ییلاقی سرد سیر است و پاییز زود رس دارد خوب میداند که اینجا این درختها میوه نمیدهند فقط برای زیبایی غرس کرده است شما میبینید در بعضی از بخشها که منطقههای ییلاقی است آنجا درخت به ثمر نمینشیند درختهای زینتی هست امّا درختهای میوهای به بار نمینشیند برای اینکه تا شکوفه بکند سرمای زودرس هست فرمود دنیا وضعش این است این شکوفه است هرگز میوه نخواهد شد و چون شکوفه است و میوه نمیشود اگر کسی خدای ناکرده به سرگرم شدن این به علیه دین و نظام و مردم قیام کرد خودش را به عذاب الیم گرفتار کرد به جای اینکه به ﴿إنّ الدّار الاٰخرة لهی الحیوان﴾ به عالم حیاة برسد به ﴿دار البوار﴾ میرسد که در آیهٴ 28 سورهٴ مبارکهٴ ابراهیم به آن اشاره فرمود ﴿ألم تر الی الذین بدّلوا نعمت الله کفراً و أحلّوا قومهم دار البوار﴾
و امّا آنهایی که بخواهند در طرف مقابل زندگی کنند در طرف مقابل زندگی کردن روا نیست دنیا اصلاً به همان دو قسمت بالأخره انسان تا لذّت نبرد به فکر تغذیه نیست تا لذّت نبرد به فکر حفظ نسل نیست اینها یک حلالی دارد یک حرامی دارد یک مشروعی دارد یک نامشروعی دارد اگر کسی زاهدانه رفتار کرد نه زهد معقول مقهود این گرفتار تفریط میشود همان طوری که افراط بد است تفریط هم بد است یک زندگی معقول مقبولی که بین الافراط و التفریط باشد این مورد پذیرش قرآن کریم است آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف دارد تعدیل این فکر است فرمود به اینکه معاصی خدا محرّم است فواحش محرّم است و مانند آن امّا زینت حیاة دنیا که محرّم نیست ﴿قل من حرّم زینة الله الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق﴾ اصلاً ذات اقدس اله این عالم را مزیّن کرده است که انسان از آن بهره برداری کند منتها باید علمش را داشته باشد به این علم عمل بکند به هنر به زیبایی هم ذات اقدس اله بها داده در جریان اوائل سورهٴ مبارکهٴ نحل اگر برسیم انشاء الله آنجا هست که شما از این دامداریها بهره های فراوانی ببرید از پشمشان از پوستشان استفادهٴ چادرسازی، خیمهسازی خیمه بافی از یک سو فرش بافی، لباس بافی، لباس دوزی از سوی دیگر از لبنیاتشان برای تغذیه استفاده میکنید ﴿و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ روا بود، بامگاه و شامگاه لذّت هم میبرید در این رمه سراها وقتی میبینید که گوسفندهای زیادی مادرشان بچهها را رها میکنند بچّهها در یک طرف مادرها در یک طرف به چرا میروند شامگاه که مادرها برمیگردند تمام این بچّهها مادرهایشان را میشناسند تمام مادرها بچههایشان را میشناسند اینها به به کنان به طرف آنها میروند اگر اشتباهی یک بچّهای به سراغ مادر دیگری برود آن را نمیپذیرد یا مادری بچّهٴ دیگری را بپذیرد او هم قبول نمیکند فرمود بامداد این چنین است شامگاه این چنین است وقتی میخواهید شما مادرها را از بچّهها جدا کنید یک جور لذّت دارد به هم مرتبط بشوند یک جور لذّت دارد ﴿لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ خوب پس مسئلهٴ هنر و زیبایی از یک طرف مسئلهٴ تغذیهٴ لبنیاتی از یک طرف مسئلهٴ ﴿لکم فیها دفءٌ و منافع﴾ از یک طرف دیگر اینها را ذات اقدس اله برای انسان خلق کرده ﴿من حرّم زینة الله التی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرزق﴾ اینها که محرّم نیست اینها میشود تفریط در کار در آیهٴ بعد فرمود ﴿قل إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن﴾ مال مردم خوردن ربا خوردن رشوه گرفتن تجاوز کردن تطفیف کردن کم فروشی، گران فروشی... اینها محرم هستند وگرنه ﴿زینة الحیاة الدنیا﴾ که محرّم نیست اسراف البتّه محرّم است انسان سعی کند جزء مترفین باشد بیراهه میرود امّا در حدّ اعتدال فرمود اینها را ما برای شما اصلاً خلق کردیم هم برای مسکنتان هم برای پوشاکتان هم برای خوراکتان هم برای هنرتان ﴿و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ خوب
سؤال... جواب: بله اصلاً تفریط مقطع چیز ندارد تفریط یعنی از هستهٴ مرکزی گذشتن یک وقتی است که انسان در حدّ رقیق ترین و نازلترین مرحله زندگی میکند تا آن مشکلاتی که در جامعه هست باید حل بشود نظیر کار حضرت امیر این عین عدل است حضرت امیر از آن هستهٴ مرکزی اعتدال متعارف خیلی پایین تر بودند امّا این خیلی پایین تر بودن عین عدل بود برای اینکه به حضرت عرض کردند... شما با این وضع با این خوراک با این پوشاک فرمود بله من هم میتوانم و میدانم و دارم برای اینکه این همه سهم بیت المال است به دیگران میرسد خوب به من هم به همان اندازه میرسد دیگر امّا ذات اقدس اله بر ائمهٴ مسلمین فرض کرده است که حدّ نازل به سر ببرند تا آن نیازمندی که دستش کوتاه است مشکل پیدا نکند این برای او میشود عدل نه اینکه او تفریط کرده وجود مبارک پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) به عثمان بن مضعون گفت این چه وضعی است در آوردی بالأخره حی شبها نماز شب تا صبح روزها هم روزه گرفتی بالأخره عیال حقِّ دارد زن و بچه حقِّ دارد باید به اینها هم برسی این یک معتدل بودن همان صراط مستقیم است زهد در حدّ اعتدال خوب است بالاترش ناروا است پایین ترش ناروا است امّا کار حضرت امیر عین عدل بود برای اینکه فرمود خدای سبحان بر ائمهٴ عدل، ائمهٴ امم این مقدار را لازم کرده است خوب آن روزها به عرضتان رسید وجود مبارک حضرت امیر تقریباً سلطان خاور میانه بود الان تقریباً چهل پنجاه کشور شده چهل پنجاه دولت اسلامی شده ولی آن روز همهاش یکی بود دیگر یعنی از غرب فرانسه تا این آسیای میانه همه اذان میگفتند یعنی امپراطوری روم در اختیار حکومت مرکزی اسلام قرار گرفت امپراطوری ایران هم که فتح شده بود در خاورمیانه غیر از جریان حجاز و یمن و اینها دو تا امپراطوری بود یکی شاهنشاهی ایران بود بود یکی خاقان قیصرهای روم چیزی در دسترسی نبود و آن طرف آبهای اقیانوس کبیر یعنی آمریکا هم که کشف نشده بود اگر میگفتند دنیا دنیا یعنی همین خاورمیانه وجود مبارک حضرت امیر سلطان این خاورمیانه بود آن وقت ظاهراً رو کردند به عسل فرمودند خیلی خوش رنگی ولی من نمیدانم مزهات چیست این عین عدل است اینکه در بحثهای عقلی شاید شنیده باشید که این «خیر الامور اوسطها» مال بخشهایی است آنهایی که میخواهند بیایند در راه میگویند کج راهه نروید نه طرف یمین نه طرف یسار «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» حالا که آمدید در راه راست «خیر الامور اکثرها و اوفرها و اشدها و اعلاها» اینجا دیگر «خیر الامور اوسطها» نیست «خیر الامور اوسطها» مال اینکه آدم بیفتد در صراط مستقیم اگر افتاد در صراط مستقیم برابر آنچه در دعای کمیل هست خواسته است «أقربهم منزلة منک وأخصّهم زلفةً لدیک» جا دارد خوب افراد عادی اگر کل مالشان را یک بار به همهٴ مستمندان بدهند و همه را به مستمندان بدهند میگویند این اسراف است و تفریط است و افراط است و امثال ذلک وجود مبارک امام مجتبی کریم اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) چند بار این کار را کرده چند بار که تقسیم کسی نصف مال را به خود اختصاص داد نصف مال را به مستمندان چند بار تمام مال را داد اگر کسی در هستهٴ مرکزی صراط مستقیم باشد از آن به بعد «خیر الامور اکثرها و اوسعها و اشدها» امّا حالا تشخیصش با کیست؟ چه کسی به اینجا رسیده است آن فقط امام معصوم میطلبد و امثال امام معصوم که شاگردان او هستند
سوال... جواب: منظور آن است که هر کسی برابر کار خودش اینها است که مملکت را میسازد دولت را میسازد ملّت را میسازد وگرنه با نیروی انتظامی و با دستگاه قضایی و اینها ده درصد یا 15 درصد حل میشود انسان تا فرهنگ عمومیاش بین خود و خدا حل نکند کشور اصلاح نمیشود این گاهی من فکر میکنم اینهایی که میگویند ارواحنا التراب مقدمه الفداء از بهترین ادبها است واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء وجود مبارک حضرت که میآید حالا با چه قدرتی هست ما نمیدانیم آن قبل از اینکه جهان را پر از عدل و داد بکند پر از فهم و فرهنگ میکند روایاتش را بنگرید اینجور نیست که با شمشیر مردم را آدم بکند «یملاً الله قلوب أمة محمّد(ص) غنیً» ملّتی بفهم را اداره کردنش آسان است تمام مشکلات به همان جهت است که هر کسی «کل یجر النار الی قرس» اگر ملّت بفهم باشد این واقعاً منتظر وجود مبارک ولی عصر است ما که منتظر عدل و داد هستیم همان به «یملاً الله به الأرض قسطا و عدلاً» را میخوانیم امّا «یملا الله قلوب أمة محمّد(ص) غنی» را قبلاً بخوانیم.
چقدر را مگر حضرت میکشد مگر با کشتن جامعه اصلاح میشود حالا بر فرض در الان اگر حضرت سلام الله علیه ظهور بکند شش میلیارد یا هفت میلیارد مردم در روی زمین هستند یک میلیارد را بکشد یا سه میلیارد را بکشد تازه ترور و آدم کشی از آن به بعد شروع میشود مگر با کشتن میشود جامعه را کشتن در حدّ، آن حدّ ضرورت است آن چهار درصد پنج درصد حد اکثر ده درصد آن با آن حلّ میشود امّا اکثری مردم با فهم و فرهنگ حل میشود وآن وجود نورانی حالا خدا چه میکند چهطور خدای سبحان به او عنایت میکند که «وضع یده علی رئوسهم» آنگاه «فاعطاهم الله» «کذا و کذا و کذا» عقول مردم و فهم مردم و ادب مردم و فرهنگ مردم زیاد میشود آن وقت ادارهٴ یک ملّت بفهم آسان است واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء این چه میکند معلوم نیست
سؤال... جواب: بله نداریم یعنی ما اینها همه را میدانیم الان مثلاً شما به این چیزهای دادگستری که مراجعه بفرمایید همین کمبود اخلاق است دیگر
سؤال... جواب: اخلاق اضافه میکند سؤال... جواب: بله خوب خیلیها نقص اخلاقی شان مربوط به نقص علمی شان است اینها که نمیدانند که دنیا چیست آخرت چیست کجا آمدهاند کجا دارند میروند خودشان را باید با چه اصلاح کنند اینها خیلیهایشان یا گیاهی زندگی میکنند یا حیوانی که در بحث دیروز گذشت آن روز هم عرض شد که شما الان مثلاً پنج میلیون یا شش میلیون پرونده در کل دادگستری ایران متأسفانه میگذرد اینها را ملاحظه بفرمایید به استثنای پروندههای خیلی اندک اکثر این پروندهها مربوط به الفبای دین است اختلاف مؤجر و مستأجر است کمفروشی است گرانفروشی است بد قولی است تهمت است تجاوز است اینها چیزهایی است که همهٴ ما میدانیم بد است همهٴ ما میدانیم حرام است اگر مردم به همین رسالهٴ عملیهٴ بزرگان ما عمل بکنند مشکل حلّ است یعنی هر کسی مواظب حرفش باشد ما مشکل علمی نداریم الان شما میبینید آن پروندهای که مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر است البتّه یک کار علمی است آخر دریا که دشت حساب نیست که بیاید این منافع و معادنش را تقسیم بکنند که این یک ذوذنقه و کثیر الاضلاع مختلف الاضلاع مبرد عمیق سطیح فراوان دارد خوب نفت را از کدام قسمتش استخراج بکنند هزینهاش چگونه است اگر یک دشت صافی باشد بله امّا بعضی جا بلند است بعضی جا پایین است بعضی تپههای ماهوری دارد در دریا آنجا که سرازیر است مثل کاسهای که یک طرفش بالا است یک طرفش پایین است نفتها آنجا بیشتر میرود آیا باید عادلانه تقسیم بشود مواسات و مساوی تقسیم بشود یا نه هر جا هر چه گرفت مال خودش است این یک مسئلهٴ غامض علمی حقوقی پیچیده است یا در ایستگاه میری که الان نیست و قبلاً بود و حالا منحل شد آنجا چگونه است کرهٴ مریخ رفتن آنجا چگونه است اینها یک مسائل علمی عمیقی است که پرونده های خاص خودش را دارد امّا اکثری پرونده های ما مربوط به همین امور جزئی است دیگر یعنی اگر مسجدهای ما حسینیه های ما ماه مبارک رمضانها محرمها طوری باشد که بالأخره مردم حرف ما را به عنوان حرف انبیا باور بکنند ما نمیخواهیم به مردم چیز بفهمانیم میخواهیم به مردم باور بدهیم باور بدهیم هم آنها راحتند هم ما راحتیم هم نظام ما راحت است عمده باور است لذا ذات اقدس اله
سؤال... جواب: الهی امین، حالا دیگر معجزه ذات مقدّسش است دیگر واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء بالأخره مردم عاقل میشوند آن عقلی که «عبد به الرحمن و اکتسب الجنان» در اکثری مردم حاصل بشود آن وقت ادارهٴ مردم عاقل سهل است، ادارهٴ مردم عاقل سهل است در آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف فرمود زینت حیات دنیا العان نیست درست است ما گفتیم به دنبال حرام نروید امّا خودتان را هم به زحمت نیندازید و فشار هم بر خودتان تحمیل نکنید شما بر فرض بر خودتان فشار تحمیل کردید این بچّهها تحمّل نمیکنند به فکر همهشان هم باشید اسراف بد است حرام بد است و مانند آن امّا تعدیل را حفظ بکنید بگذارید این بچّهها هم مشکلی نداشته باشند خدا غریق رحمت کند شهید مطهری را من خودم از ایشان نشنیدم یکی از دوستان مشترک ما میگفت به اینکه یک کسی بالأخره در اثر زهد فراوان بچّههای او در زحمت بودند این بچّه از منزل فرار کرده این مال 50 سال قبل است بعد از 20 سال آن را در یکی از این بین راهها که العان نام نمیبرم در یکی از این قهوهخانهها دیدند لنگی دوشش است دارد ماشین شویی ماشینها میکند بعد از 20 سال گفتند تو فلان کس نیستی پسر فلان کس نیستی گفت بله گفتند چرا به این روز در آمدی گفت زهد پدر این هم افراط کردن چیز بدی است به ما هم وجود مبارک حضرت امیر فرمود مثل من نمیتوانید باشید اگر این زندگی معقولی داشته باشیم خودتان حالا هر طور خواستید زندگی بکنید زندگی بکنید امّا زن و بچّه را در حدّ حلال سخت نگیرید این روایات باب وسائل برای تأمین زندگی ما است اینها واقع آداب زندگی را به ما آموختند شما باب اطعمه و اشربهٴ همین وسائل را ملاحظه بفرمایید باب میوه خریدن را ملاحظه بفرمایید فرمود این بچّهها... شما را نگاه میکنند شما را مظهر رازقیّت خدا میدانند وقتی خانه میروید با دست خالی نروید وقتی میوه میخرید سعی نکنید میوه پوسیده و ارزان بخرید اگر یک کسی به این فکر باشد میوهٴ پوسیده و ارزان بخرد ملائکه میگویند «لا یبارک الله لک» اگر یک میوهای حالا آن اسرافی هم نه میوهٴ سالم تهیه کند برای بچّهها فرشتهها میگویند «بارک الله لک» اینها از آن طرف به ما گفتند دنیا زدگی چیز بدی است اسراف چیز بدی است از این طرف میگویند بچّهها را هم فشار نیاورید اینها در باب اطعمه و اشربه به عنوان روایات به ما فرمودند آنها در حقیقت تفسیر همین آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف است که آیهٴ 32 این است ﴿من حرّم زینة الله الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق قل هی للّذین آمنوا فی الحیاة الدنیا﴾ اما ﴿خالصة یوم القیامه﴾ در دنیا همه بهره میبرند در آخرت فقط مؤمنان ﴿کذلک نفصّل الایٰات لقوم یعلمون ٭ قل إنّما حرّم ربّی الفواحش﴾ آنها را که حرام نکرده... معصیت را حرام کرده غصب را حرام کرده مال مردم را حرام کرده همین مال وجوهات داده نشده را حرام کرده اگر مالی طیب و طاهر باشد یا متعلّق به وجوهات نباشد اینها را که تحریم نکرده ﴿إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی وأن تشرکوا بالله ما لم ینزّل به سلطاناً و أن تقولوا علی الله ما لا تعلمون﴾ که بعضی از آنها گناه کبیره است بعضی صغیره بعضی شرک است اعتقادی است برخی اخلاقی بنابراین دنیا یک حسابی دارد معیاری دارد و هرگز وسیلهٴ غرور نیست این انسان بی فرهنگ است که مغرور میشود حالا بخشی از بیانات نورانی حضرت امیر را آوردیم که بخوانیم مثل اینکه وقت گذشته انشا ء الله فردا میخوانیم.
و الحمد لله رب العالمین
- ناپایدار بودن حیات دنیا و زینت های آن
- عدم دلبستگی به دنیا
- دنیا محل صعود
- سرگرم کنندگی و غفلت دنیایی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿من کان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوفّ إلیهم أعمالهم فیها و هم فیها لا یبخسون ٭ اولئک الذین لیس لهم فی الاٰخرة الاّ النار و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون﴾
چون اساس دین برای تعلیم کتاب و حکمت است از یک سو و تزکیه نفوس است از سوی دیگر تا بالاخره مدینهٴ فاضله حاصل بشود از سوی سوّم و مهمترین رهزن زرق و برق دنیا است و عاملی که این زرق و برق را حقّ نشان میدهد نفس اماره است از درون و ابلیس است از بیرون و کتاب آسمانی ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ است باید هم درد را بیان کند هم دارو را بیان کند هم علل و عوامل درد را بیان کند هم علل و عوامل درمان را تا بشود ﴿شفاء لما فی الصدور﴾ .
مطلب دوّم آن است که ما در یک عالمی زندگی میکنیم که این عالم، عالم آزمون است جای کسب و کار است برای تهیهٴ توشهٴ آخرت کسب و کار هم در این نشئه بدون زحمت نیست یعنی انسان اگر بخواهد کار بکند بالأخره نیازمند به غذا است نیازمند به سایر غرایز است برای رفع این نیازها یک پاداشهایی میخواهد آن پاداش همان لذایذی است که به انسان میدهند انسان مثل فرشته نیست که بدون نکاح نسلش بماند حتماً باید با نکاح نسل را حفظ بکند و مثل فرشته نیست که بدون غذا بماند حتماً باید با غذا زندگی کند غذای انسان نظیر غذای حیوان آمادهٴ در طبیعت نیست یعنی هر علفی را بخورد اینچنین نیست هر گیاهی خوراکی نیست هر گوشتی خوراکی نیست بالأخره باید این مواد فراهم بشود پخته بشود این گوشتها پخته بشود نیازی به ابزار صناعی و مانند آن دارد تا غذای انسان تأمین بشود پس تحصیل غذا نظیر غذای حیوانات آماده در سفرهٴ طیبعت نیست باید برود کسب بکند بعد از کسب مواد غذایی پختن آن و ساختن آن هم کار آسانی نیست خام خوری مال حیوان است انسان مقدورش نیست خام خور باشد پس باید مطبخ و آبدارخانه هم راه اندازی کند همهٴ اینها زحمت دارد برای حفظ نسل هم باید نکاح داشته باشد آن هم زحمت دارد هزینهٴ طرف را تحمّل کند و مانند آن ذات اقدس اله برای اینکه انسان این زحمات را تحمّل بکند یک سلسله پاداشهایی را هم به انسان داده است این پاداشها هم پاداشهای طبیعی است لذّتهایی که انسان میبرد پاداش او است یعنی آنچه که انسان بعد از خوردن به هنگام خوردن لذّت میبرد این اجر رنج او است آن لذّتی هم که در حال نکاح برای حفظ نسل میبرد آن لذّت رنج او است این هم مطلب دوّم این انسان خام خیال میکند که میخورد برای اینکه لذّت ببرد یا همسر انتخاب میکند برای اینکه لذّت ببرد غافل از اینکه این یک مزدی است که به لبهٴ دهن او میمالند تا او کارش را انجام بدهد اگر این خوردن لذیذ نباشد نمیخورد و میمیرد نکاح اگر برای او لذیذ نباشد تن به این کار نمیدهد و نسل منغرض میشود این خیال میکند نکاح برای او لذّت است یا خوردن برای او لذّت است درحالی که این مزد باربری او است یک باربری که چمدان و جامدان و ساک و گونی را جایی به جایی برده به او چیزی میدهند و اگر ندهند نمیبرد این باربر میداند که این کار را میکند برای آن مزد در حقیقت اگر آن مزد نباشد این بار را نمیبرد در جریان تغذیه و تنمیه و همچنین حفظ نسل و تولید اینها یک بارهای سنگینی است که لذّتهایی را میطلبد آن لذّتها به منزله مزد کارگری این انسان است ولی این انسان خام خیال میکند اینها هدف است لذا پرخوری میکند و تقریباً قسمت مهمّ بیماریها مال همین دستگاه گوارش است حال البتّه العان که جنگی پیش آمد و تصادفها و رانندگی و اینها هم اضافه شد مطلب دیگری است وگرنه به طور معمول اکثر بیماری های انسان را دستگاه گوارش است یعنی پرخوری و بدخوری.
خوب مطلب دیگر این است که اگر انسان بخواهد در قوس صعود ترقّی بکند چاره جز دنیا نیست و دنیا هم بدون تغذیهٴ رنج آور حاصل نخواهد بود و بدون نکاح رنج آور حاصل نخواهد بود خود این نظام جزء نظام احسن است یعنی دنیا باشد انسان با تلاش و کوشش آزمون بشود دیگر از این زیباتر ممکن نیست همه چیزش هست منتها ذات اقدس اله انسان را طرزی آفرید که در این نشئه به طور محدود زندگی میکند و در نشئهٴ بعد ﴿عطاء غیر مجذوذ﴾ به طور نامحدود زندگی میکند در این نشئهٴ محدود باید توشهٴ آن نشئهٴ نامحدود را فراهم بکند و علم را هم واجب کرده است بر انسان این «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلم و مسلمة» از غرر بیانات پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است این کلمهٴ «مسلمة» هم در نههج الفصاحه هست حضرت فرمود بر هر مرد مسلمان و زن مسلمان بالأخره عالم شدن و خردمند شدن واجب است یعنی طرز زندگی را حداقل باید یاد بگیرد دنیا را بشناسد خودش را بشناسد جهان را بشناسد رابطهٴ خود با جهان را بشناشد رابطهٴ خود با هم نوع را بشناسد رابطهٴ جهان با جهان را بشناسد اینها چیزهایی است که تحصیل آن واجب است بقیّهٴ علوم ممکن است که جزء نوافل باشد ولی «إنّما العلم ثلاثة آیة محکمه أوْ فریضهٴ عادلة أو صنّة قائمة» اینها جزء فرایض به نماز است نه جزء نوافل من کی هستم از کجا آمدهام کجا میروم وظیفهام چیست؟ با خودم چگونه رفتار کنم با هم نوعم چگونه رفتار کنم با جهان چگونه رفتار بکنم به جهان چه بدهم از جهان چه بگیرم اینها جزء فرائض علوم است حالا آن تحقیقات نهایی لازم نیست ولی خطوط کلیاش را آدم باید بداند برای اینکه با حیات آدم با سرشت آدم با سرنوشت آدم ارتباط مستقیم دارد بعد فرمود این یک چیز جاذبه داری هم هست این چیز اگر جاذبه نمیداشت که شما تلاش و کوشش نمیکردید چون جاذبه دارد ممکن است که به دام این جاذبه بیفتید ما به شما عقل دادیم فطرت دادیم از درون مکرّر در مکرّر انبیا میفرستیم ائمه را جانشین آنها قرار میدهیم ﴿ولقد وصّلنا لهم القول﴾ از یک سو ﴿قد ارسلنا رسلنا تترا﴾ این ﴿تترا﴾ یعنی متواترا مثل تقوا که اصلش وتر است متواتراً ما متواتراً انبیا فرستادیم که به شما بگویند هشدار بدهند انبیای متواتر ائمهٴ متواتر رسل متواتر صحف متواتر ﴿ثمّ أرسلنا رسلنا تترا﴾ و نگذاشتیم موعظهٴ ما قطع بشود ﴿ولقد وصّلنا لهم القول﴾ پشت سر هم نصیحت و موعظه و حکمت و ارشاد از درون شما هم که فطرت و عقل شما منادی خوبی است که مبادا خدای ناکرده این وسیله را هدف تلقّی کنید این مسافرخانه را خانهٴ خودتان و وطن تلقّی بکنید و همین جا سر پل بمانید لذا تعبیرات قرآن کریم در این زمینه است که دنیا برای هیچ کس میوه نمیشود چون بالأخره عمرش کوتاه باشد سرمای زودرس در پیش است کسی حالا از متاع دنیا لذّتی ببرد به جایی برسد به آرزوهایش برسد اینطور نیست یک چند روزی سر سبز است بعد یک خزان در پی است یک سرمای زود رسی در پی است که فوراً این شکوفههایش میریزد دوباره گرما میرسد شکوفه میکند تا این شکوفه میخواهد به ثمر برسد سرمای زودرس میرسد دوباره میریزد... دنیا درختی نیست که برای هر کسی میوه بدهد همیشه در حدّ شکوفه است بعد میریزد این یک بخش
فرمود این شما را سرگرم نکند بخش بعدی این است که اگر کسی سرگرم شد آن هدف اصلی را آن ندا و صدای درون و بیرون انبیا و فطرت را پشت سر گذاشت ﴿أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه﴾ شد و به همین لذّتها بسنده کرد و در این لذّتها فرو رفت و از دستور الهی باز ماند چون این خوراک او نیست بالأخره این خوراک او نیست اگر غذای او بود خوب او را فربه میکرد چون غذای او نیست بیماری میآورد بیماری که به تعبیر حضرت امیر سلام الله علیه به دنبال دنیا خوری است همان بیماری وبا است از قبیل بیماری سرطان و اینها نیست آن کلمهٴ «اوبا» کلمه «موبئ» کلمه «وبا» اینها در نهج البلاغه کم نیست فرمود دنیا بالأخره یک مرتع وباخیز است اگر برخی از علفها مسموم باشند یا اینها را مسموم بکنند برای ... این گوسفندهایی را که این علف را چریدند مبتلا به بیماری وبا میشوند وبا هم میدانید مثل سرطان و اینها یک بیماری نیست که بالأخره محترمانه انسان بمیرد این طور نیست یک بیماری آبرو بری است بالأخره این پرستار بیچاره از هر طرف لگن و تاس را باید آماده داشته باشد یا از بالا یا از پایین دفع بکند دیگر آبرویی برای این بیمار نمیماند کسی که به بیماری وبا مبتلا شد دیگر آبرویی برای او نمیماند این کلمهٴ اوبا «موبئ» وبی در نهج البلاغه کم نیست فرمود اگر کسی خدای نا کرده آمده به دنبال همین شکوفهٴ نارس خواست میوه بشود میوهاش در آخرت است شما اینجا این شکوفهها را ببین لذّت ببر در سایهٴ این شکوفه بشین چهارتا کار مثبت بکن آنچه را که شما میخواهی به صورت شجرهٴ طوبا ﴿اُکُلهٰا و ائم﴾ در بهشت به شما میدهند امّا این شکوفه را بخواهید بخورید بالاخره این که میوه نیست این مادهٴ غذایی شما نیست این میشود موبی اوبا وبی و پایانش هم وبا است این که میبینید افراد دنیا زده سر انجام مسلوب الحیثیّه میمیرند همین است امّا اینکه در بحث دیروز اشاره شد به اینکه هر کسی یک کاری انجام بدهد و لو پشت درهای بسته این یک لوازمی دارد ملزوماتی ملازماتی دارد مقارناتی دارد و این کار به امضای کوچک پشت درهای بسته به صورت یک اردو درمیآید و نمیشود آن را پنهان کرد برای آن است که ذات اقدس اله در بخشی از .. فرمود آنهایی که در قلبشان مشکلات کینه و حقد و کینه توزی و امثال ذلک است خیال کردند ما اینها را بیرون نمیآوریم حالا اطلاق آیه شامل دنیا و آخرت میشود ﴿أم حسب الذین فی قلوبهم مرض أن لن یخرج الله أضغانهم﴾ هیچ کس ممکن نیست که پشت درهای بسته چهار تا خلاف بکند و گرفتار نشود منتها گاهی هر دو را ما میفهمیم گاهی یکی را میفهمیم دیگری را نمیفهمیم گاهی میبینیم بعضیها به یک وضع بدی افتادند امّا نمیفهمیم که چه کار کردند پشت درهای بسته کی فلان کار را کردند کی چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند این را نمیفهمیم گاهی میفهمیم کشف میشود که چون به خلوت میرسند آن کار دیگر میکنند امّا کی آبرویشان رفته کی آبرویشان میرود آن را نمیبینیم این را ذات اقدس اله به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ما حسابمان منظم است تو انتظار نداشته باش تا زندهای همهٴ امور را تو ببینی آخر تو چند روزی بیشتر نیستی بعد میمیری اینها همینطور میآیند دارند میروند ﴿و إن ما نرینّک بعض الّذی نعدهم او نتوفّینّک فإنّما علیک البلاغ و علینا الحساب﴾ بعضی از مواردی که زنده هستی میبینی بعضی حوادث را نیستی ببینی تو وظیفه ات تبلیغ روشن است انجام بده حسابرسی به عهدهٴ ما است پس اینچنین نیست که اگر کسی پشت درهای بسته چهار تا کار منفی کرده است این سالم در رفته باشد این طور نیست در دودمان او هست در افکار او هست به حوادث تلخی او را تعقیب کرده است و آبرویهای او رفته منتها ما خبر نداریم ... برای ما ما که از درون و بیرون مردم بیخبریم نمیدانیم بر آنها چه گذشت که ولی اصل کلی هست که اگر کسی خیال بکند پشت درهای بسته میتواند یک کاری را انجام بدهد و از چشم نظام دور باشد این طور نیست فرمود این کار وقتی انجام گرفت میشود موجود یک وقتی موجود شد میافتد در خط تولید این دو چون ما معطّل که در نظام علّی و معلولی نداریم یعنی یک موجودی در عالم بشود معطل هیچ کاری نکند این طور نیست سه اگر موجود است لوازمی دارد ملزوماتی دارد ملازماتی دارد مقارناتی دارد چهار همین امضای کوچولوی پشت درهای بسته بعد از یک هفته میشود اردو آن وقت این اردو را نمیشود نگه داشت لذا هر حرفی ما بزنیم هر کاری ما بکنیم کسانی هستند که ﴿رسلنا لدیهم یکتبون﴾ ﴿و ما یمکرون﴾ مکرها و حیله های اینها را یادداشت میکنند خوب حالا یا ما نتیجهاش را الان میبینیم یا دو روز دیگر میبینیم یا بعد از مرگ ما حوادث تلخی به انتظار او است به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به اینکه اینچنین نیست که ما اینها را رها بکنیم ﴿و إن ما نرینک بعض الذی نعدهم أو نتوفّینّک فإنّما علیک البلاغ و علینا الحساب﴾ گاهی قبل از توفی تو گاهی بعد از توفی تو این حوادث پیش میآید آنها به زمین میافتند پس بنابراین چیزی فراموش نخواهد شد و دنیا هم یک همچنین حالتی را دارد یعنی شکوفه است و هرگز به ثمر نمیرسد در سورهٴ مبارکهٴ طه به این نکته اشاره فرمود که این همیشه شکوفه است آیهٴ 131 سورهٴ مبارکهٴ طه این است ﴿ولاتمدّنّ عینیک الی ما متّعنا به أزواجاً منهم زهرة الحیاة الدنیا﴾ گاهی میفرماید متاع دنیا قلیل است گاهی میفرماید متاع دنیا اندک است متاعّ که تنوینش تنوین تحقیر و تقلیل است گاهی میفرماید به اینکه چشمهایت را باز نکن چشمهایت را ندوز به آن سمت اعراض نکن و تیز بین نباش به آنچه را که ما یک عدّهای را متمتع کردیم بهرهمند کردیم از زهرهٴ حیات دنیا زهره و زهر مثل تمرة و تمر آن «تاء»اش علامت وحدت است زهر مثل تمر به معنی شکوفه است ازهارالربیع یعنی شکوفه های بهار این کتاب زهر الربیع مرحوم جزایری یعنی شکوفه بهار زهر و زهره مثل تمر و تمره است فرمود این شکوفه است برای حیای اینها اینچنین نیست که ثمری باشد که نفرمود آنچه را که ما به اینها دادیم ثمرة الحیاة الدنیا یا فاکهة الحیاة الدنیا میوه نیست این شکوفه است برای اینکه اصلاً در جایی سرد این درخت هست ما میدانیم این درخت را کجا غرس کردیم خوب یک باغبان ماهری اگر بداند که اینجا یک منطقهٴ ییلاقی سرد سیر است و پاییز زود رس دارد خوب میداند که اینجا این درختها میوه نمیدهند فقط برای زیبایی غرس کرده است شما میبینید در بعضی از بخشها که منطقههای ییلاقی است آنجا درخت به ثمر نمینشیند درختهای زینتی هست امّا درختهای میوهای به بار نمینشیند برای اینکه تا شکوفه بکند سرمای زودرس هست فرمود دنیا وضعش این است این شکوفه است هرگز میوه نخواهد شد و چون شکوفه است و میوه نمیشود اگر کسی خدای ناکرده به سرگرم شدن این به علیه دین و نظام و مردم قیام کرد خودش را به عذاب الیم گرفتار کرد به جای اینکه به ﴿إنّ الدّار الاٰخرة لهی الحیوان﴾ به عالم حیاة برسد به ﴿دار البوار﴾ میرسد که در آیهٴ 28 سورهٴ مبارکهٴ ابراهیم به آن اشاره فرمود ﴿ألم تر الی الذین بدّلوا نعمت الله کفراً و أحلّوا قومهم دار البوار﴾
و امّا آنهایی که بخواهند در طرف مقابل زندگی کنند در طرف مقابل زندگی کردن روا نیست دنیا اصلاً به همان دو قسمت بالأخره انسان تا لذّت نبرد به فکر تغذیه نیست تا لذّت نبرد به فکر حفظ نسل نیست اینها یک حلالی دارد یک حرامی دارد یک مشروعی دارد یک نامشروعی دارد اگر کسی زاهدانه رفتار کرد نه زهد معقول مقهود این گرفتار تفریط میشود همان طوری که افراط بد است تفریط هم بد است یک زندگی معقول مقبولی که بین الافراط و التفریط باشد این مورد پذیرش قرآن کریم است آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف دارد تعدیل این فکر است فرمود به اینکه معاصی خدا محرّم است فواحش محرّم است و مانند آن امّا زینت حیاة دنیا که محرّم نیست ﴿قل من حرّم زینة الله الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق﴾ اصلاً ذات اقدس اله این عالم را مزیّن کرده است که انسان از آن بهره برداری کند منتها باید علمش را داشته باشد به این علم عمل بکند به هنر به زیبایی هم ذات اقدس اله بها داده در جریان اوائل سورهٴ مبارکهٴ نحل اگر برسیم انشاء الله آنجا هست که شما از این دامداریها بهره های فراوانی ببرید از پشمشان از پوستشان استفادهٴ چادرسازی، خیمهسازی خیمه بافی از یک سو فرش بافی، لباس بافی، لباس دوزی از سوی دیگر از لبنیاتشان برای تغذیه استفاده میکنید ﴿و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ روا بود، بامگاه و شامگاه لذّت هم میبرید در این رمه سراها وقتی میبینید که گوسفندهای زیادی مادرشان بچهها را رها میکنند بچّهها در یک طرف مادرها در یک طرف به چرا میروند شامگاه که مادرها برمیگردند تمام این بچّهها مادرهایشان را میشناسند تمام مادرها بچههایشان را میشناسند اینها به به کنان به طرف آنها میروند اگر اشتباهی یک بچّهای به سراغ مادر دیگری برود آن را نمیپذیرد یا مادری بچّهٴ دیگری را بپذیرد او هم قبول نمیکند فرمود بامداد این چنین است شامگاه این چنین است وقتی میخواهید شما مادرها را از بچّهها جدا کنید یک جور لذّت دارد به هم مرتبط بشوند یک جور لذّت دارد ﴿لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ خوب پس مسئلهٴ هنر و زیبایی از یک طرف مسئلهٴ تغذیهٴ لبنیاتی از یک طرف مسئلهٴ ﴿لکم فیها دفءٌ و منافع﴾ از یک طرف دیگر اینها را ذات اقدس اله برای انسان خلق کرده ﴿من حرّم زینة الله التی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرزق﴾ اینها که محرّم نیست اینها میشود تفریط در کار در آیهٴ بعد فرمود ﴿قل إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن﴾ مال مردم خوردن ربا خوردن رشوه گرفتن تجاوز کردن تطفیف کردن کم فروشی، گران فروشی... اینها محرم هستند وگرنه ﴿زینة الحیاة الدنیا﴾ که محرّم نیست اسراف البتّه محرّم است انسان سعی کند جزء مترفین باشد بیراهه میرود امّا در حدّ اعتدال فرمود اینها را ما برای شما اصلاً خلق کردیم هم برای مسکنتان هم برای پوشاکتان هم برای خوراکتان هم برای هنرتان ﴿و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون﴾ خوب
سؤال... جواب: بله اصلاً تفریط مقطع چیز ندارد تفریط یعنی از هستهٴ مرکزی گذشتن یک وقتی است که انسان در حدّ رقیق ترین و نازلترین مرحله زندگی میکند تا آن مشکلاتی که در جامعه هست باید حل بشود نظیر کار حضرت امیر این عین عدل است حضرت امیر از آن هستهٴ مرکزی اعتدال متعارف خیلی پایین تر بودند امّا این خیلی پایین تر بودن عین عدل بود برای اینکه به حضرت عرض کردند... شما با این وضع با این خوراک با این پوشاک فرمود بله من هم میتوانم و میدانم و دارم برای اینکه این همه سهم بیت المال است به دیگران میرسد خوب به من هم به همان اندازه میرسد دیگر امّا ذات اقدس اله بر ائمهٴ مسلمین فرض کرده است که حدّ نازل به سر ببرند تا آن نیازمندی که دستش کوتاه است مشکل پیدا نکند این برای او میشود عدل نه اینکه او تفریط کرده وجود مبارک پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) به عثمان بن مضعون گفت این چه وضعی است در آوردی بالأخره حی شبها نماز شب تا صبح روزها هم روزه گرفتی بالأخره عیال حقِّ دارد زن و بچه حقِّ دارد باید به اینها هم برسی این یک معتدل بودن همان صراط مستقیم است زهد در حدّ اعتدال خوب است بالاترش ناروا است پایین ترش ناروا است امّا کار حضرت امیر عین عدل بود برای اینکه فرمود خدای سبحان بر ائمهٴ عدل، ائمهٴ امم این مقدار را لازم کرده است خوب آن روزها به عرضتان رسید وجود مبارک حضرت امیر تقریباً سلطان خاور میانه بود الان تقریباً چهل پنجاه کشور شده چهل پنجاه دولت اسلامی شده ولی آن روز همهاش یکی بود دیگر یعنی از غرب فرانسه تا این آسیای میانه همه اذان میگفتند یعنی امپراطوری روم در اختیار حکومت مرکزی اسلام قرار گرفت امپراطوری ایران هم که فتح شده بود در خاورمیانه غیر از جریان حجاز و یمن و اینها دو تا امپراطوری بود یکی شاهنشاهی ایران بود بود یکی خاقان قیصرهای روم چیزی در دسترسی نبود و آن طرف آبهای اقیانوس کبیر یعنی آمریکا هم که کشف نشده بود اگر میگفتند دنیا دنیا یعنی همین خاورمیانه وجود مبارک حضرت امیر سلطان این خاورمیانه بود آن وقت ظاهراً رو کردند به عسل فرمودند خیلی خوش رنگی ولی من نمیدانم مزهات چیست این عین عدل است اینکه در بحثهای عقلی شاید شنیده باشید که این «خیر الامور اوسطها» مال بخشهایی است آنهایی که میخواهند بیایند در راه میگویند کج راهه نروید نه طرف یمین نه طرف یسار «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطی هی الجادّة» حالا که آمدید در راه راست «خیر الامور اکثرها و اوفرها و اشدها و اعلاها» اینجا دیگر «خیر الامور اوسطها» نیست «خیر الامور اوسطها» مال اینکه آدم بیفتد در صراط مستقیم اگر افتاد در صراط مستقیم برابر آنچه در دعای کمیل هست خواسته است «أقربهم منزلة منک وأخصّهم زلفةً لدیک» جا دارد خوب افراد عادی اگر کل مالشان را یک بار به همهٴ مستمندان بدهند و همه را به مستمندان بدهند میگویند این اسراف است و تفریط است و افراط است و امثال ذلک وجود مبارک امام مجتبی کریم اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) چند بار این کار را کرده چند بار که تقسیم کسی نصف مال را به خود اختصاص داد نصف مال را به مستمندان چند بار تمام مال را داد اگر کسی در هستهٴ مرکزی صراط مستقیم باشد از آن به بعد «خیر الامور اکثرها و اوسعها و اشدها» امّا حالا تشخیصش با کیست؟ چه کسی به اینجا رسیده است آن فقط امام معصوم میطلبد و امثال امام معصوم که شاگردان او هستند
سوال... جواب: منظور آن است که هر کسی برابر کار خودش اینها است که مملکت را میسازد دولت را میسازد ملّت را میسازد وگرنه با نیروی انتظامی و با دستگاه قضایی و اینها ده درصد یا 15 درصد حل میشود انسان تا فرهنگ عمومیاش بین خود و خدا حل نکند کشور اصلاح نمیشود این گاهی من فکر میکنم اینهایی که میگویند ارواحنا التراب مقدمه الفداء از بهترین ادبها است واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء وجود مبارک حضرت که میآید حالا با چه قدرتی هست ما نمیدانیم آن قبل از اینکه جهان را پر از عدل و داد بکند پر از فهم و فرهنگ میکند روایاتش را بنگرید اینجور نیست که با شمشیر مردم را آدم بکند «یملاً الله قلوب أمة محمّد(ص) غنیً» ملّتی بفهم را اداره کردنش آسان است تمام مشکلات به همان جهت است که هر کسی «کل یجر النار الی قرس» اگر ملّت بفهم باشد این واقعاً منتظر وجود مبارک ولی عصر است ما که منتظر عدل و داد هستیم همان به «یملاً الله به الأرض قسطا و عدلاً» را میخوانیم امّا «یملا الله قلوب أمة محمّد(ص) غنی» را قبلاً بخوانیم.
چقدر را مگر حضرت میکشد مگر با کشتن جامعه اصلاح میشود حالا بر فرض در الان اگر حضرت سلام الله علیه ظهور بکند شش میلیارد یا هفت میلیارد مردم در روی زمین هستند یک میلیارد را بکشد یا سه میلیارد را بکشد تازه ترور و آدم کشی از آن به بعد شروع میشود مگر با کشتن میشود جامعه را کشتن در حدّ، آن حدّ ضرورت است آن چهار درصد پنج درصد حد اکثر ده درصد آن با آن حلّ میشود امّا اکثری مردم با فهم و فرهنگ حل میشود وآن وجود نورانی حالا خدا چه میکند چهطور خدای سبحان به او عنایت میکند که «وضع یده علی رئوسهم» آنگاه «فاعطاهم الله» «کذا و کذا و کذا» عقول مردم و فهم مردم و ادب مردم و فرهنگ مردم زیاد میشود آن وقت ادارهٴ یک ملّت بفهم آسان است واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء این چه میکند معلوم نیست
سؤال... جواب: بله نداریم یعنی ما اینها همه را میدانیم الان مثلاً شما به این چیزهای دادگستری که مراجعه بفرمایید همین کمبود اخلاق است دیگر
سؤال... جواب: اخلاق اضافه میکند سؤال... جواب: بله خوب خیلیها نقص اخلاقی شان مربوط به نقص علمی شان است اینها که نمیدانند که دنیا چیست آخرت چیست کجا آمدهاند کجا دارند میروند خودشان را باید با چه اصلاح کنند اینها خیلیهایشان یا گیاهی زندگی میکنند یا حیوانی که در بحث دیروز گذشت آن روز هم عرض شد که شما الان مثلاً پنج میلیون یا شش میلیون پرونده در کل دادگستری ایران متأسفانه میگذرد اینها را ملاحظه بفرمایید به استثنای پروندههای خیلی اندک اکثر این پروندهها مربوط به الفبای دین است اختلاف مؤجر و مستأجر است کمفروشی است گرانفروشی است بد قولی است تهمت است تجاوز است اینها چیزهایی است که همهٴ ما میدانیم بد است همهٴ ما میدانیم حرام است اگر مردم به همین رسالهٴ عملیهٴ بزرگان ما عمل بکنند مشکل حلّ است یعنی هر کسی مواظب حرفش باشد ما مشکل علمی نداریم الان شما میبینید آن پروندهای که مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر است البتّه یک کار علمی است آخر دریا که دشت حساب نیست که بیاید این منافع و معادنش را تقسیم بکنند که این یک ذوذنقه و کثیر الاضلاع مختلف الاضلاع مبرد عمیق سطیح فراوان دارد خوب نفت را از کدام قسمتش استخراج بکنند هزینهاش چگونه است اگر یک دشت صافی باشد بله امّا بعضی جا بلند است بعضی جا پایین است بعضی تپههای ماهوری دارد در دریا آنجا که سرازیر است مثل کاسهای که یک طرفش بالا است یک طرفش پایین است نفتها آنجا بیشتر میرود آیا باید عادلانه تقسیم بشود مواسات و مساوی تقسیم بشود یا نه هر جا هر چه گرفت مال خودش است این یک مسئلهٴ غامض علمی حقوقی پیچیده است یا در ایستگاه میری که الان نیست و قبلاً بود و حالا منحل شد آنجا چگونه است کرهٴ مریخ رفتن آنجا چگونه است اینها یک مسائل علمی عمیقی است که پرونده های خاص خودش را دارد امّا اکثری پرونده های ما مربوط به همین امور جزئی است دیگر یعنی اگر مسجدهای ما حسینیه های ما ماه مبارک رمضانها محرمها طوری باشد که بالأخره مردم حرف ما را به عنوان حرف انبیا باور بکنند ما نمیخواهیم به مردم چیز بفهمانیم میخواهیم به مردم باور بدهیم باور بدهیم هم آنها راحتند هم ما راحتیم هم نظام ما راحت است عمده باور است لذا ذات اقدس اله
سؤال... جواب: الهی امین، حالا دیگر معجزه ذات مقدّسش است دیگر واقعاً ارواحنا لتراب مقدمه الفداء بالأخره مردم عاقل میشوند آن عقلی که «عبد به الرحمن و اکتسب الجنان» در اکثری مردم حاصل بشود آن وقت ادارهٴ مردم عاقل سهل است، ادارهٴ مردم عاقل سهل است در آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف فرمود زینت حیات دنیا العان نیست درست است ما گفتیم به دنبال حرام نروید امّا خودتان را هم به زحمت نیندازید و فشار هم بر خودتان تحمیل نکنید شما بر فرض بر خودتان فشار تحمیل کردید این بچّهها تحمّل نمیکنند به فکر همهشان هم باشید اسراف بد است حرام بد است و مانند آن امّا تعدیل را حفظ بکنید بگذارید این بچّهها هم مشکلی نداشته باشند خدا غریق رحمت کند شهید مطهری را من خودم از ایشان نشنیدم یکی از دوستان مشترک ما میگفت به اینکه یک کسی بالأخره در اثر زهد فراوان بچّههای او در زحمت بودند این بچّه از منزل فرار کرده این مال 50 سال قبل است بعد از 20 سال آن را در یکی از این بین راهها که العان نام نمیبرم در یکی از این قهوهخانهها دیدند لنگی دوشش است دارد ماشین شویی ماشینها میکند بعد از 20 سال گفتند تو فلان کس نیستی پسر فلان کس نیستی گفت بله گفتند چرا به این روز در آمدی گفت زهد پدر این هم افراط کردن چیز بدی است به ما هم وجود مبارک حضرت امیر فرمود مثل من نمیتوانید باشید اگر این زندگی معقولی داشته باشیم خودتان حالا هر طور خواستید زندگی بکنید زندگی بکنید امّا زن و بچّه را در حدّ حلال سخت نگیرید این روایات باب وسائل برای تأمین زندگی ما است اینها واقع آداب زندگی را به ما آموختند شما باب اطعمه و اشربهٴ همین وسائل را ملاحظه بفرمایید باب میوه خریدن را ملاحظه بفرمایید فرمود این بچّهها... شما را نگاه میکنند شما را مظهر رازقیّت خدا میدانند وقتی خانه میروید با دست خالی نروید وقتی میوه میخرید سعی نکنید میوه پوسیده و ارزان بخرید اگر یک کسی به این فکر باشد میوهٴ پوسیده و ارزان بخرد ملائکه میگویند «لا یبارک الله لک» اگر یک میوهای حالا آن اسرافی هم نه میوهٴ سالم تهیه کند برای بچّهها فرشتهها میگویند «بارک الله لک» اینها از آن طرف به ما گفتند دنیا زدگی چیز بدی است اسراف چیز بدی است از این طرف میگویند بچّهها را هم فشار نیاورید اینها در باب اطعمه و اشربه به عنوان روایات به ما فرمودند آنها در حقیقت تفسیر همین آیهٴ 32 و 33 سورهٴ مبارکهٴ اعراف است که آیهٴ 32 این است ﴿من حرّم زینة الله الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق قل هی للّذین آمنوا فی الحیاة الدنیا﴾ اما ﴿خالصة یوم القیامه﴾ در دنیا همه بهره میبرند در آخرت فقط مؤمنان ﴿کذلک نفصّل الایٰات لقوم یعلمون ٭ قل إنّما حرّم ربّی الفواحش﴾ آنها را که حرام نکرده... معصیت را حرام کرده غصب را حرام کرده مال مردم را حرام کرده همین مال وجوهات داده نشده را حرام کرده اگر مالی طیب و طاهر باشد یا متعلّق به وجوهات نباشد اینها را که تحریم نکرده ﴿إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی وأن تشرکوا بالله ما لم ینزّل به سلطاناً و أن تقولوا علی الله ما لا تعلمون﴾ که بعضی از آنها گناه کبیره است بعضی صغیره بعضی شرک است اعتقادی است برخی اخلاقی بنابراین دنیا یک حسابی دارد معیاری دارد و هرگز وسیلهٴ غرور نیست این انسان بی فرهنگ است که مغرور میشود حالا بخشی از بیانات نورانی حضرت امیر را آوردیم که بخوانیم مثل اینکه وقت گذشته انشا ء الله فردا میخوانیم.
و الحمد لله رب العالمین
کاربر مهمان