- 241
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 15
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه پانزدهم: نامهی 28 نهج البلاغه
بحث ما نامهی بیست و هشتم نهج البلاغه بود. بخش اوّل عرایض خود را ادامهی همان مباحث عرض میکنم. یکی از نقاطی که ضعف آن امروز در ما و برخی از مسئولین کاملاً روشن است، مسئلهی پاسخگویی به اباطیل مستکبرین است. امیر المؤمنین علیه السّلام در این نامهی بیست و هشتم در پاسخ به معاویه عباراتی را مرقوم کردند؛ نفرمودند چون معاویه آدم کم اهمّیّتی است، من هم جواب او را نمیدهم. چندین و چند بار نامههای معاویه را پاسخ دادند؛ یکی از طولانیترین آنها، نامهی بیست و هشتم است که راجع به سند و اینکه در کدام منابع آمده است، هفتهی گذشته عرض کردیم. او نوشت: بعد از اینکه خدا پیغمبر خود را برگزید و با اصحابش او را تأیید کرد، آنها خیلی به اسلام خدمت کردند –معاویه امیر المؤمنین علیه السّلام نوشته بود- و تو هم به آنها حسادت میکردی، بغض داشتی، بغی کردی. تا اینکه مجبور شدند تو را با طناب بکشند و به مسجد ببرند؛ با آن عبارتی که در اوج بیادبی هم نوشته است و امیر المؤمنین علیه السّلام هم جملهی او را تکرار کرده است که در تاریخ بماند. دوست ندارم جملهی او را تکرار بکنم؛ خلاصه با بیادبی میگوید: تو را با طناب به مسجد بردند. او میخواست کاری بکند که امیر المؤمنین علیه السّلام قاتل عثمان و حاسد نسبت به دو خلیفهی اوّل معرّفی بشود. یا امیر المؤمنین علیه السّلام انکار بکند، از آنها تجلیل بکند اصل این همه زحمات امیر المؤمنین علیه السّلام بر باد برود یا امیر المؤمنین صلوات الله علیه آنها نقد بکند و تمام سپاه حضرت از انسجام بیفتد. حضرت سکوت میکرد یا جواب نمیداد یا در مورد آنها خوب میگفت، اصل حقیقت را نابود کرده بود. اگر پاسخ میداد، سپاه خود را از دست داده بود. چون بارها عرض کردیم که همهی سپاه حضرت غیر شیعه هستند. اگر هم میشنویم شیعه هستند، بارها توضیح دادیم یعنی اینها مخالفان عثمان هستند، نه اینکه مثل ما شیعه باشند.
بحث ما نامهی بیست و هشتم نهج البلاغه بود. بخش اوّل عرایض خود را ادامهی همان مباحث عرض میکنم. یکی از نقاطی که ضعف آن امروز در ما و برخی از مسئولین کاملاً روشن است، مسئلهی پاسخگویی به اباطیل مستکبرین است. امیر المؤمنین علیه السّلام در این نامهی بیست و هشتم در پاسخ به معاویه عباراتی را مرقوم کردند؛ نفرمودند چون معاویه آدم کم اهمّیّتی است، من هم جواب او را نمیدهم. چندین و چند بار نامههای معاویه را پاسخ دادند؛ یکی از طولانیترین آنها، نامهی بیست و هشتم است که راجع به سند و اینکه در کدام منابع آمده است، هفتهی گذشته عرض کردیم. او نوشت: بعد از اینکه خدا پیغمبر خود را برگزید و با اصحابش او را تأیید کرد، آنها خیلی به اسلام خدمت کردند –معاویه امیر المؤمنین علیه السّلام نوشته بود- و تو هم به آنها حسادت میکردی، بغض داشتی، بغی کردی. تا اینکه مجبور شدند تو را با طناب بکشند و به مسجد ببرند؛ با آن عبارتی که در اوج بیادبی هم نوشته است و امیر المؤمنین علیه السّلام هم جملهی او را تکرار کرده است که در تاریخ بماند. دوست ندارم جملهی او را تکرار بکنم؛ خلاصه با بیادبی میگوید: تو را با طناب به مسجد بردند. او میخواست کاری بکند که امیر المؤمنین علیه السّلام قاتل عثمان و حاسد نسبت به دو خلیفهی اوّل معرّفی بشود. یا امیر المؤمنین علیه السّلام انکار بکند، از آنها تجلیل بکند اصل این همه زحمات امیر المؤمنین علیه السّلام بر باد برود یا امیر المؤمنین صلوات الله علیه آنها نقد بکند و تمام سپاه حضرت از انسجام بیفتد. حضرت سکوت میکرد یا جواب نمیداد یا در مورد آنها خوب میگفت، اصل حقیقت را نابود کرده بود. اگر پاسخ میداد، سپاه خود را از دست داده بود. چون بارها عرض کردیم که همهی سپاه حضرت غیر شیعه هستند. اگر هم میشنویم شیعه هستند، بارها توضیح دادیم یعنی اینها مخالفان عثمان هستند، نه اینکه مثل ما شیعه باشند.
تاکنون نظری ثبت نشده است