display result search
منو
تفسیر آیات 149 و 150 سوره آل‌عمران

تفسیر آیات 149 و 150 سوره آل‌عمران

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 2 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 149 و 150 سوره آل‌عمران"

پرده برداری خداوند از نیرنگ‌های کفار
عذاب جاودان در انتظار مرتدین از راه خدا و رسول
اختصاص شفاعت، قدرت و عزت به پروردگار

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ ﴿149﴾ بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ ﴿150﴾

خلاصه مباحث گذشته:
در جریان اُحد مطالب فراوانی بود که بخشی از آنها با آیات قبلی بیان شد.
بخش دیگر مربوط به وسوسه و اغوا و اضلالی است که دیگران از این صحنه، سوء استفاده کردند و اگر چند صباحی مسلمین در اُحد آسیب دیدند، بیگانگان سوء استفاده کردند و گفتند برگردید به همان دین قبلی‌تان. شبهاتی که در این زمینه مطرح بود یک مقدار مربوط به شهادت گروهی از مجاهدان جنگ بدر بود. یک مقدار راجع به شایعه شهادت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، یک مقدار درباره این بود که آنهایی که نیامدند، زنده ماندند و آنهایی که در جبهه شرکت کردند شهید شدند.

پرده‌برداری خداوند از نیرنگهای کفار
این بحثهایی که مربوط به مسائل اعتقادی و امثال ذلک بود گذشت. اما نیرنگهایی که بیگانه‌ها داشتند و خواستند از این فرصت سوء استفاده کنند، آن نیرنگ را هم ذات اقدس الهی پرده‌برداری کرد، فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ﴾؛ شما اگر گوش به حرف کافران بدهید، آنها گرچه به عنوان خیرخواهی و دلسوزی با شما سخن می‌گویند ولی هدفشان ارتداد شماست که شما را به عقب برگردانند؛ به همان جاهلیت و کفر برگردانند ﴿یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ﴾ آنها اگر موفق بشوند شما برمی‌گردید، در حالی که سرمایه را از دست دادید: ﴿فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾ در حالی که سرمایه را باختید و بدانید که از غیر خدا اطاعت نکنید وگرنه سرمایه را از دست می‌دهید ﴿بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ﴾ آنچه باید از او اطاعت کنید و تحت ولایت او باشید و به او مؤمن باشید او خدای سبحان است و لا غیر و اگر احیاناً کمک مقطعی از بیگانگان به شما می‌رسد، همان کمکها را به نحو احسن ذات اقدس الهی به شما می‌رساند، چون او ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ است این دو.
پس اینها گرچه در لباس دلسوزی و خیرخواهی تبلیغی دارند؛ اما دارند شما را مسموم می‌کنند که کافراً برگردید و اگر احیاناً نصرتی به شما نشان داده‌اند یا کمکی به شما می‌کنند، همان کمکها را به نحو احسن، ذات اقدس الهی دارد این دو. مجموعهٴ این دو آیه چند مطلب را در بر دارد: یکی دسیسه تبلیغی کافران است؛ یکی خطر ارتجاع و ارتداد است؛ یکی توحید وِلای حق سبحانه و تعالی است که او ولیّ مطلق است، دیگری هم توحید در نصرت و کمک است و مطالبی هم که ممکن است در ضمن این دو آیه روشن بشود.

دسیسه کفار برای انحراف پیروان انبیاء
اما آن مطلب اول که خیلی مهم است این است که معمولاً کافرانِ هر عصری در اثر تبلیغ سوء فکر می‌کردند که پیروان پیامبر را منحرف کنند و این اختصاصی به امّت مرحومه ندارد، در زمان موسای کلیم(سلام الله علیه) این‌‌چنین بود و مانند آن، اینها جزء مسائل نبوت عامه است، نظیر همان آیه‌ای که در بحثهای قبل اشاره شد ﴿وَکَأَیِّنَ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ﴾ این مبارزهٴ علیه ظلم و کفر جزء اهداف نبوت عامه است، سخن از یک پیغمبر یا دو پیغمبر نیست، چقدر انبیای فراوانی که شهید شدند و همراهان آنها هم ربّیّون کثیر بودند. موسای کلیم(سلام الله علیه) هم به قومش فرمود که مبادا شما به عقب برگردید، آیه 21 سورهٴ «مائده» این است که وجود مبارک موسی به پیروانش فرمود: ﴿یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾؛ مبادا به همان کفر قبل از وحی برگردید وگرنه سرمایه را از دست می‌دهید، چون این ﴿فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾ برای اینکه همیشه سامریها هستند که جلوی ایمان مؤمنان و پیروان الهی را بگیرند، فرمود مبادا شما به عقب برگردید. معلوم می‌شود این مسئله اختصاصی به امّت مرحومه ندارد، بلکه دشمنان ادیان الهی در هر عصری سعی اغوای آنها را دارند، این یک مطلب.

در ذیل همین مطلب آیات فراوانی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود که بحثش قبلاً گذشت، چه اینکه در همین سورهٴ «آل‌عمران» آیاتی هم در همین زمینه قبلاً گذشت. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 109 این است که ﴿وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً﴾؛ خیلی از اهل کتاب علاقه‌مندند که شما را بعد از مؤمن [شدن]، کافر کنند ﴿حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ﴾؛ این بر‌اساس جهالت آنها نیست [بلکه] بر‌اساس حسادت است. حق، برای آنها روشن شده است، از تمدّن و سعادت شما رنج می‌برند، می‌خواهند برگردید که مثل آنها بشوید ﴿فَتَکُونُونَ سَوَاءً﴾ ؛ مثل آنها که شدید یکسانید. آنها که نتوانستند ترقّی کنند، سعی می‌کنند شما تنزّل کنید که با هم یکسان باشید، شما کوشش می‌کنید که آنها را مثل خود کنید مترقّی کنید، آنها می‌کوشند شما را مثل خود کنند متنزّل کنند. اگر از نظر تبلیغ، توانستند اثر کنند که به هدف شومشان می‌رسند، اگر نتوانستند دست به سلاح می‌برند با جنگ، شما را مرتد کنند. آیه 217 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾؛ همواره دشمنان دین، در قتال شما هستند تا با جنگ و مبارزه، شما را کافر کنند، پس اگر از راه تبلیغات فرهنگی موفق شدند که دست به سلاح نمی‌برند، اگر نشد، همواره به جنگ شما برمی‌خیزند تا شما را از این فرهنگ الهی تهی کنند: ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ﴾ که این هم خطر بیگانگان است نسبت به اصل ادیان آسمانی، اگر احیاناً می‌خواهند به سرزمین مسلمین تجاوز کنند بعد از آن است که آنها را از فرهنگ الهی تهی کردند، چون مادامی که ملّتی به خدا معتقد است هرگز زیر بار ستم نمی‌رود و ظلم را هم با سکوت خود امضا نمی‌کند.

عذاب جاودان در انتظار مرتدین از راه خدا و رسول
فرمود: ﴿وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾؛ اگر توانستند، ولی بدانید که ﴿وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الْدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ ؛ کسی ـ معاذ الله ـ بعد از ایمان، مرتد بشود دنیا و آخرت هر دو را از دست داده است و برای همیشه در عذاب الهی می‌سوزد. در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» که بحثش قبلاً گذشت آیه‌ای است که علاقه‌مندی دشمنان دین را در زمینه ارتداد مسلمین بازگو می‌کند، می‌فرماید اینها می‌کوشند که شما را به حالت کفر برگردانند؛ آیه صد سورهٴ «آل‌عمران» این بود ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ﴾؛ اگر شما گوش به تبلیغات سوء آنها بدهید آنها می‌خواهند ایمان را از شما بگیرند و شما را کافر کنند. خب، این خطر همیشه بود و برای همهٴ پیروان ادیان سلف هم بود.

در زمینهٴ اُحد یک وضع مناسبی پیش آمد که بیگانه‌ها سوء استفاده کنند: از اینکه رسول خدا آسیب دید، از اینکه مسلمین به حَسب ظاهر کُشته‌های فراوانی دادند، از اینکه کافران احساس غرور کردند، از اینکه نزدیک بود دوباره کافران برگردند هَجمه را آغاز کنند، از این موقعیت بیگانه سوء استفاده کرد، در این مقطع، آیه نازل شد که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ﴾ این مطلب مهمّی بود که در بخشهای قبل هم مشابه این را داشتیم.

در قسمتهای قبل فرمود اگر کسی مرتد بشود، مُخلّد است. در اینجا فرمود: ﴿فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾ همان سخنی که موسای کلیم(سلام الله علیه) به پیروانش فرمود: ﴿لاَ تَرْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾ همان بیان را ذات اقدس الهی به زبان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به امت مرحومه می‌فرماید ﴿فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ﴾، آن‌گاه می‌فرماید اگر بنا شد از کسی اطاعت کنید باید از مولای حقیقی‌تان اطاعت کنید که خدا مولای شماست: ﴿بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ﴾ که بعضیها این‌‌چنین قرائت کردند «بل اللهَ مولاکم» یعنی «بل أطیعوا الله» که «الله» مولای شماست. ولی همین قرائت، هم آن معنا را تفهیم می‌کند ﴿بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ﴾ آنها اولیای شما نباشند «لا تتخذوا الذین کفروا اولیاء» تنها مولای شما خداست و او را به وِلا بپذیرید: ﴿بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ﴾.

نصرت اصلی خداوند بر افراد
مطلب بعدی آن است که شما هر چشم‌داشتی که از غیرخدا دارید، از خدا داشته باشید به طریق بهتر ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾. این ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ گفتند یک زبانِ نرمی است برای مراحل ابتدایی موحّدان. معنای ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ این است که در جهان هستی عده‌ٴ زیادی یاری می‌کنند و حقّ نصرت دارند، قدرت بر نصرت دارند؛ اما خدا از همه بهتر یاری می‌کند این یک زبان نرمی است با مبتلاهای به کثرت، این‌‌چنین سخن می‌گوید. این حد از نشر توحیدی در قرآن فراوان هست؛ اما این‌‌چنین نیست که این کثرت‌بینی را قرآن رها کرده باشد. یک وقت است قرآن یک سفرهٴ وسیعی پهن می‌کند، عدهٴ زیادی به عنوان میزبان و مهماندار از مهمانان پذیرایی می‌کنند هر کسی دمِ در ایستاده است، مهمانان را راهنمایی می‌کند، از او پذیرایی می‌کند، بدرقه می‌کند این مهمان، خیال می‌کند این که دمِ در ایستاده است این صاحبخانه است و میزبان، بعد وقتی همه در کنار این سفره جمع شدند آن میزبان اصلی، خودش را نشان می‌دهد، می‌فرماید همه اینها را من تأمین کردم، همه اینها را من مأموریت دادم، به همه اینها من دستور دادم، همه اینها هم در کنار سفره من ارتزاق می‌کنند، اگر خیری به شما رسید از هیچ‌کدام از اینها نبود، اینها هم مثل شما مهمان‌اند؛ منتها اینها جلوتر آمدند، سیر شدند حالا مهمانداری می‌کنند. این تعبیر را هم قرآن کریم در کنار آن سفرهٴ کثرت دارد که مبادا کسی خیال بکند که در عالم، ناصرین زیادند؛ منتها خدا بهترین آنهاست.

اختصاص شفاعت، قدرت و عزت به پروردگار
در بحث شفاعت، در بحث قوّت، در بحث عزّت در این سه مقطع، آیاتش مفصّل بحث شد یعنی در بحث عزّت، ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ﴾ این سفره‌ای است پهن کرده که همه انبیا و مؤمنین در کنار این سفره نشستند، بعد می‌بینیم دفعتاً همه این سفره‌ها را جمع می‌کند، می‌فرماید: ﴿فان الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ یعنی انبیا و مؤمنین اگر عزیزند، مظهر عزّت من‌ هستند وگرنه اینها هیچ‌کاره‌اند.

می‌رسد به مسئله شفاعت، درباره شفاعت فرمود عدهٴ زیادی حقّ شفاعت دارند شافعین، تعبیر کرده است ﴿فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ﴾ از عده‌ای هم به عنوان شافعینِ راستین یاد شده است. بعد در بخشهای دیگر فرمود ﴿مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ﴾ ؛ هیچ ‌کس حقّ شفاعت ندارد تا خدا اذن بدهد. اول، سفرهٴ کثرت پهن می‌کند، بعد می‌فرماید اینها همه مظاهر من‌ هستند؛ از هیچ ‌کسی کاری ساخته نیست ﴿لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً﴾ سفرهٴ قوّت هم این‌‌چنین است؛ یک عده را به عنوان اقویا ﴿زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾ ﴿یا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ ﴿أَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ این سفره‌های کثرت است که افراد فراوانی را در کنار سفرهٴ قوّت می‌نشاند، می‌فرماید با قوّت بگیرید، به یحیی با قوّت بگیرید، به دیگران دستور می‌دهد با قوّت بگیرید و اینها. بعد در بخشهای دیگر همه این سفره‌ها را جمع می‌کند، می‌فرماید همه قوّت برای من است ﴿الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت. این سه نمونه آیات فراوانی داشت، طوایف فراوانی در این سه نمونه بود که گذشت، مسئله عزّت بود، مسئله شفاعت بود، مسئله قدرت.

اختصاص داشتن رزق و فتح و مکر به خداوند
الآن هم مسئله نصرت و امثال ذلک مطرح است. شما در این‌‌گونه از مواردی که خدا می‌فرماید: ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است همه این موارد را که بررسی می‌کنید، می‌بینید اینها سفره‌های کثرت است. فرمود: ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَیْهَا﴾ ﴿وَتَرَکُوکَ قَائِماً﴾ در حالی که ﴿وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ این ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ معلوم می‌شود رازق، در عالم فراوان است؛ منتها خدا بهترین آنهاست یا ﴿هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾، ﴿فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ﴾ خیلیها راحم‌اند؛ منتها خدا ارحم است. او ﴿خَیْرُ الْحَاکِمِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾ است، ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است همه این سفره‌ها را به نحو کثرت پهن می‌کند، بعد آن سفرهٴ توحید را باز می‌کند و این سفرهٴ کثرت را جمع می‌کند، می‌فرماید همه اینها گرچه کارگر هستند؛ اما اینها آینه‌دار جمال و جلال حق‌اند، هیچ‌کدام از اینها از خود چیزی ندارند، اگر رزقی از کسی به دست شما رسیده است، این آینهٴ رزقِ حق را به سَمت شما نگه ‌داشت که شما رزقِ حق را دیده‌اید وگرنه رازق حقیقی خداست: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ این خبر، معرفه بودن، این ضمیر فصل داشتن با آن تأکید، نشانهٴ حصر است یعنی هیچ رازقی جز ذات اقدس الهی نیست. این منافات ندارد با ذیل سورهٴ «جمعه» که فرمود او ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است، دیگران رازق هستند، ولی قدری شما جلوتر که بروید می‌بینید اینها از خود ندارند اینها مجاری رزق‌اند، نه اینکه واقعاً دیگران رازق باشند، خدا هم رازق باشد؛ منتها ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ باشد.

در مسئله فتح و گشایش این‌‌چنین است او ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾ است، بعد معنایش این است که خیلیها اهل فتح و گشایش‌اند، ولی خدا ﴿خَیْرُ الْفَاتِحِینَ﴾ است این سفرهٴ کثرت را که پهن کرد، دوباره این را جمع می‌کند با گسترش سفرهٴ وحدت. می‌فرماید کلید فتح ﴿عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ﴾ ؛ کلید به دست اوست. خب، اگر ﴿عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ﴾ است که کسی حقّ فتح ندارد، پس تنها فاتح اوست. فتح بالقول المطلق در اختیار خداست.

مسئله مکر هم این‌‌چنین است، اینکه فرمود: ﴿وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ یعنی خیلیها نقشه می‌کشند. مکر عبارت از آن نقشه‌ای که حائل باشد بین این متحرّک و آن هدف؛ آن عامل حیلوله که نگذارد این شخص یا این شیء به آن مقصد برسد این را می‌گویند مکر. فرمود خیلیها در جهان مکر می‌کنند؛ اما ﴿وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ بهترین طرّاح و بهترین نقشه‌کش خداست. خب، این معنایش آن است که دیگران نقشه می‌کشند ولی نقشه خدا، بهترین نقشه‌هاست، لکن در پایان سورهٴ مبارکهٴ «رعد» یعنی آیه 42 این‌‌چنین می‌فرماید ﴿وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ﴾؛ اما ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ نمی‌گوید دیگران هم ماکرند، خدا هم ماکر است؛ منتها ﴿خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ است، دیگران یا مظهر هدایت‌اند در صورتی که مکر، حق باشد «الحرب خدعه» باشد، در جنگهای حق یا مکرِ باطل است جزء مأموران شیطان‌اند که مظهر مُضلّ است؛ اما آنکه کارگردان نهایی است و ربوبیت مطلقهٴ جهان به دست اوست، او یک نفر است ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾.
تبیین جمع بین دو آیه ﴿خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ و ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ و آیات مشابه

پرسش: ...
پاسخ: اگر واقعاً دیگران ماکرند، پس ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ نیست دیگر. کاملاً منافات دارد دیگر، اگر دیگران ماکرند باید بگوییم خدا ﴿خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ است؛ اما دیگر نمی‌شود گفت که ﴿فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً﴾ مثل مسئله عزّت، اگر واقعاً پیامبر، عزیز است [و] واقعاً مؤمنین عزیزند؛ منتها خدا عزّتش بیشتر است، دیگر نمی‌شود گفت ﴿انّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ که. بر‌اساس توحید ربوبی عزّت اولاً و بالذات برای ذات اقدس الهی است که «لا شریک له فی العزة» دیگران مهمانان عزّت حق‌اند، مظهر عزیزند؛ از خود هیچ ندارند. قوّت این‌‌چنین است، رزق این‌‌چنین است، این طور نیست که خدا که ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است معنایش این باشد که دیگران واقعاً رازق‌اند، خدا هم واقعاً رازق است؛ منتها خدا رازقیّتش بهتر و بیشتر از دیگران است. این با آن حصر ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ سازگار نیست.

پرسش:...
پاسخ: فرق نمی‌کند، چه باشد چه اسباب عادی، چه اسباب غیرعادی، بالأخره مسبّب همه اسباب اوست دیگر.
پرسش:...
پاسخ: یعنی یقیناً این‌‌چنین باید باشد، یقیناً باید این‌‌چنین باشد، این طور نیست که آن سفرهٴ کثرت برای همیشه پهن باشد که خدا ﴿خَیْرُ الْمَاکِرِینَ﴾ است یعنی یک عده واقعاً ماکرند کاری به حق ندارند، خدا هم واقعاً ماکر است جدای از آنها؛ منتها مکر خدا بهتر از مکر دیگران است. این می‌شود «ارباب متفرّق» که.
پرسش:...
پاسخ: همین دیگر، این ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ بودن یک سفرهٴ کثرت است، آن آیاتی که قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» خوانده شد که ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾ سفرهٴ وحدت است، این طور نیست که ﴿خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ معنایش این باشد که واقعاً یک عده ناصرند حقیقتاً به حمل شایع، اسناد نصرت به ما سوی الله، اسناد «الی ما هو له» باشد حقیقتاً، خدا هم ناصر است؛ منتها خدا بهتر، این می‌شود «اربابٌ متفرّقون» که، نه با برهان عقلی سازگار است، نه با آیاتی که نصر را منحصر می‌کند به ذات اقدس الهی که در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» قبلاً خوانده شد.

تبیین معنای: آسمانها و زمین جزء جنود الهی
پرسش:...
پاسخ: چه آنجا که اسباب عادی هست، چه آنجا که اسباب غیرعادی هست جز آن است که مسبّب‌‌الاسباب ذات اقدس الهی است. آیا می‌شود گفت در آنجا که اسباب عادی هست آنجا دیگران ناصرند و آنجا که اسباب عادی نیست خدا ناصر است.
پرسش:...
پاسخ: این افعل تفضیل برای قدمهای اوّلیه است، مثل ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ بودن، نه معنایش این است که واقعاً یک عده ناصرند، خدا هم ناصر است؛ منتها نصر خدا بیشتر، برای اینکه فرمود: ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ همه آن ناصران، جزء سپاه و ستاد حق‌اند آن وقت کسی از خود چیزی ندارد تا ما بگوییم دیگران واقعاً ناصرند، خدا هم ناصر است؛ منتها نصر خدا قوی‌تر است، این طور نیست. اگر دیگران سربازان الهی‌اند، پس از خود چه چیزی دارند؟ ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾ ، ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ لذا اوایل با انسان با دیدی سخن می‌گوید که او بتواند درک کند، می‌فرماید اگر شما از جای دیگر نصرت سراغ دارید، خدا همان معنا را بهتر می‌رساند، اگر شما از دیگران مکر، سراغ دارید خدا همان معنا را بهتر دارد، وقتی انسان جلوتر آمد آن پرده را برمی‌دارد، می‌گوید دیگران هم هرچه دارند از ماست ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾ که در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» بحثش قبلاً گذشت که مربوط به وعده‌های نصرت الهی بود که فرمود شما اگر صبر کنید فرشتگانی بر شما نازل می‌شود؛ آیه 125 و 126 همین سورهٴ «آل‌عمران» بود ﴿بَلَی إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُم مِن فَوْرِهِمْ هذَا﴾؛ دشمنانتان از سر برسند، عجله کنند و شتابان بیایند ﴿یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ ٭ وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَی لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾. در همین حصر است که سفرهٴ وحدت را که پهن کرد، طوری با خودِ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن می‌گوید که همه بفهمند این خلیفةالله، این معلّم ملائکه، این کسی که مدبّرات امر در پیشگاه او خاضع و ساجدند از او هم کاری ساخته نیست: همان چهار جمله‌ای که فرمود: ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ٭ لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ﴾ فرمود: ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ﴾ که چهار جمله فرمود در وسط این چهار جمله این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ﴾ را آورد. فرمود: ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ﴾ این دو، سومی این است که ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾، چهارمی آن است که ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ این چهار. بین این دوتای اول و دوتای آخر، این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ﴾ را ذکر کرده. آنجا که سفرهٴ وحدت پهن می‌شود، هیچ کسی در آنجا سهمی ندارد ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ آن وقت، وقتی سفرهٴ کثرت پهن می‌شود، می‌بینیم کسانی که مقرّب دستگاه الهی‌اند عزیزند، مجرای رزق‌اند، نظیر ﴿أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ که در آن آیه قبلاً تلاوت شد و خوانده شد. خدا فرمود رسول من عده‌ای را توانگر می‌کند، بی‌نیاز می‌کند، این اِغنا را و غنی کردن را خدا به پیامبرش نسبت داده است. اینها سفرهٴ کثرت است، بعد از اینکه فرمود اینها هرچه دارند مأموران الهی‌اند، از من دارند [و] مظهر من‌ هستند، آن‌گاه می‌فرماید از پیامبر خیلی کار ساخته است، حقّ شفاعت دارد، عزیز است، تقرّب به او شما را عزیز می‌کند، او شما را بی‌نیاز می‌کند. خب، خیلی حرف است فرمود: ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ لذا آن عالم شیعی در کنار سفره گفت خدایا! تو را و پیغمبر تو را شکر، که آن شخص سنّی تعجّب کرد گفت این شرک است. فرمود نه، این شرک نیست، چون خدا فرمود که خدا و پیغمبر، مردم را توانگر می‌کنند. اگر آن دیدِ توحیدی محفوظ بود از اینها هرچه در نظام تکوین بگویید ساخته است، برای اینکه آنها که کارگردانان این نظام‌اند از اینها دستور می‌گیرند؛ این همه فرشتگانی که مدبّرات امرند از معلّمینشان دستور می‌گیرند دیگر، از «مسجودٌ له» خود دستور می‌گیرند. اینکه ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ نه اینکه قضیه‌ای باشد فی واقعة، یک روزی اتفاق افتاده است که فرشته‌ها روزی برای انسان کامل سجده کردند، آنجا که سخن از لیل و نهار نیست، الیوم هم ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ الیوم هم کلّ فرشتگان، در پیشگاه خلیفةالله المطلق ساجد و خاضع‌اند «فسبحنا فسبحت الملائکه و قدسنا فقدست الملائکة بتقدیسنا» الآن هم به اذن آنها کار می‌کنند، الآن هم از آنها دستور می‌گیرند.

ملائکه شاگردان انسان کامل
خب، این مدبّرات امر که یکی مظهر رزق است شده میکائیل(سلام الله علیه) یکی مظهر احیاست شده اسرافیل(سلام الله علیه) یکی مظهر اماته است شده عزرائیل(سلام الله علیه) یکی مظهر تعلیم است شده جبرئیل(سلام الله علیه) همه اینها شاگردان آن انسان کامل‌اند. وقتی دید، دیدِ توحیدی شد حالا آن‌گاه توسّل مزه می‌کند که انسان می‌فهمد که دارد چه می‌کند، مثل اینکه کسی که سردش است یا هوا تاریک است می‌آید جلوی آفتاب، با اطمینانی خود را در برابر آفتاب قرار می‌دهد هم گرم می‌شود هم نور می‌گیرد؛ اما ﴿لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلاَ لِلْقَمَرِ﴾ همان آیه‌ای که قرائتش سجده واجب دارد او برایش حل است، می‌گوید این شمس و قمری که الآن دارند نور می‌دهند ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ است، روزی هم بساط اینها جمع می‌شود، روزی هم اینها نبودند. آن‌گاه با یک دلگرمی در برابر آفتاب می‌رود [و] از آن نور می‌گیرد، با یک دلگرمی از آن حرارت می‌گیرد، با یک دلگرمی می‌رود حرم به اینها متوسّل می‌شود و از اینها چیز می‌خواهد، با یک اطمینانی و می‌خواهد و می‌گیرد و به هیچ‌جا آسیبی هم نمی‌رسد.

پرسش:...
پاسخ: بله، می‌شود بدهد، بعد از اینکه فهمیدیم ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ﴾ چطور ما در را باز می‌کنیم از آفتاب نور می‌خواهیم، با اینکه یقین داریم این نبود یک روز هم ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ یک روز هم ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ﴾ بعد از اینکه فهمیدیم آفتاب، در عالم هیچ کاره است «إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»، ﴿جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً﴾ از خود هیچ ندارد، روزی هم که دستور برسد ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾ از آن به بعد شمس را مخلوقی از مخلوقات ذات اقدس الهی می‌دانیم و همه انرژیها و نیروها را از آن می‌گیریم، این توسّل به شمس است دیگر. آنها که میلیاردها برابر بالاتر از شمس و قمرند، اگر مسئله توحید حل بشود، آن وقت توسّل مزه می‌کند، تبرّک مزه دارد یعنی انسان مؤمناً می‌فهمد بدون هراس و بدون دلهره به حرم مشرّف می‌شود و هرچه بخواهد از اینها می‌گیرد و می‌دهند چون می‌فهمد که از چه کسی دارد می‌گیرد.

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) واسطه پیروزی مؤمنین
لذا مسئلهٴ نصر را ذات اقدس الهی با اینها درمیان گذاشت، اینهایی که حالا دلهره دارند با اینها درمیان می‌گذارد، می‌فرماید: ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ اما با آنها که نمی‌گوید ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ که، آنهایی را که پاکباخته‌اند همان آیه 126 سورهٴ «آل‌عمران» را با آنها می‌گوید ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ به این که با وسوسه چهارتا منافق ممکن است «فی قلبه مرض» باشد به او نمی‌گوید که مَلَک نازل می‌شود که، او به این حرفها دلگرم نمی‌شود که؛ اما کسانی که اهل راهند به آنها می‌گوید ﴿یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةِ مُسَوِّمِینَ﴾ به آنها می‌گوید ﴿وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَی لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾ به آنها، در حضور آنها به رسول خدا می‌گوید تو هیچ نقشی در عالَم نداری، چون دید، دید توحید است. بعد وقتی که اینها را خوب سرسبز کرد و اشراب کرد، می‌فرماید این مظهر من است؛ هرچه بخواهید از او، او به شما می‌دهد. انسان وقتی بداند که شفاعت یعنی چه؟ توسّل یعنی چه؟ این خطّی که از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است او را تشخیص می‌دهد و طی می‌کند، می‌داند که ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ﴾ اما تو مظهر کسی هستی که همه چیز از اوست، تو مجلای کسی هستی که همه عزّت از آنِ اوست، تو مظهر کسی هستی که همه قدرت از آنِ اوست، لذا حضرت امیر(سلام الله علیه) می‌فرماید در مسئلهٴ جنگ وقتی نائره جنگ خیلی مشتعل می‌شد و وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جبهه حضور داشتند ما هم که نزدیک پیغمبر می‌شدیم، احساس آرامش می‌کردیم آن علی. اینکه فرمود: «وَاللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی لَمَا وَلَّیْتُ عَنْهَا» و برای من فرقی ندارد «وقعتُ علی الموت أو وقعَ الموتُ علیَّ» او فرمود: «کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّه» این را مرحوم کلینی نقل کرد، دیگران هم نقل کردند. فرمود وقتی جنگ خیلی داغ می‌شد، ما خودمان را به پیغمبر نزدیک می‌کردیم، احساس آرامش می‌کردیم، مثل اینکه رفتیم سنگر. خب، این توسّل به پیغمبر است دیگر، برای اینکه در امان باشد از این وسیله استفاده می‌کند.

هدف از تعبیر ﴿لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ برای حضرت ابراهیم
پرسش:...
پاسخ: بله، چون انسان کامل هم مراتبی دارد، آن «أوّل ما صدر» همان اهل‌بیت‌اند بعد دیگران دیگر، چون تعبیری که قرآن کریم درباره خلیل حق(سلام الله و صلواته علیه) دارد این است که ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ اینها از آن نازک‌کاریهای تفسیر المیزان است که وقتی می‌خواهد مقام اهل‌بیت را از خود قرآن به دست بیاورد، می‌فرماید ابراهیم، در آخرت به صالحین می‌رسد، صالحین چه کسانی‌اند که این در آخرت به آنها می‌رسد؟

معلوم می‌شود که یک عده صالحین، نه ﴿عَمِلَ الصَّالِحَاتِ﴾ در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید ﴿عَمِلَ الصَّالِحَاتِ﴾ کم نیستند؛ اما صالحین کم‌اند «صالح» یعنی گوهر ذاتش به صلاح و فلاح رسیده، هیچ نقصی در او نیست و ابراهیم خلیل باید به آنها ملحق بشود و انبیا خواستند ﴿وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ﴾ اینها یک حساب دیگر است، خب.

پرسش:..
پاسخ: خود آن هم درجاتی دارد، بالله چون اسمای حُسنای الهی فراوان‌اند کسی «عبدالله» هست، یکی «عبده» است ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ﴾ یکی «عبدالکریم» است، یکی «عبدالقابض» است، یکی «عبدالباسط» است، یکی عبدالکذا، یکی عبدالکذا، یکی «عبدالله» است و یکی «عبده» است. این وجود مبارک رسول خدا «عبده» است، اینها البته درجات فراوانی دارد که بعضها فوق بعض خب، پس این مسئله که فرمود: ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ این اوایل راه است.

پرسش:...
پاسخ: بله؛ اما همین صالحینی که جمع آورده، معلوم می‌شود زیادند. خود ائمه(علیهم السلام) که در دعاها دارند، چون این دعا را دارند به آن مقام می‌رسند؛ اما خدا دیگر درباره پیغمبر نفرمود ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ که، به پیغمبر صریحاً اجازه داد که صریحاً پرده بردارد، فرمود: ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ این یک صغرا و کبرا به شکل منطقی است شکل اول، انّ ولیی، الله است، چرا؟ چون او ﴿یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ است خب به تو چه؟ من، مِن الصالحین‌ام، او ﴿یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ پس او ولیّ من است، این یک صغرا و کبراست که دو مقدمه آمده، مقدمهٴ سوم مطوی است، فرمود بگو ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ﴾، چرا؟ ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ خب به تو چه؟ چون من جزء صالحینم، الیوم جزء صالحینم، نه «فی الآخرة» «من الصالحین» هستم، او متولّی صالحین است، من از صالحینم و هرکس جزء صالحین باشد تحت وِلای مطلق حق است و خدا ولیّ اوست، خدا الیوم ولیّ من است، این را به او یاد داد که بگوید، ولی به دیگران که نگفت بگو که ولیّ من اللهی است که ﴿یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾. بله ممکن است بگوید خدا ولیّ صابرین است یا محبّ محسنین است خب، آنها درجات نازل‌تری دارد.

حرکت صاحبان نفس مطمئنه بسوی پروردگار و درجات آنها
اینکه فرمود: ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ معلوم می‌شود هنوز یک مقدار راه مانده، تازه کسانی که به مقام نفس مطمئنه رسیدند مثل خود خلیل‌الرحمن(سلام الله علیه) که ﴿لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی﴾ در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید صاحبان نفوس مطمئنه هنوز خیلی از راه را باید طی کنند به دلیل اینکه فرمود: ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ یعنی اگر کسی به مقام نفس مطمئنّه رسید یک قید، دارای مقام رضای مطلق بود دو قید، مرضیّ حق‌تعالی بود ذاتاً و صفتاً و فعلاً، سه قید با این سه رکن و سه شرط بقیه راه را به او اجازه می‌دهند که برود، کسی که به مقصد رسیده است که نمی‌گویند برگرد که، می‌گویند بیارام. معلوم می‌شود در راه است صاحب نفوس مطمئنه، این‌‌چنین نیست که ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ شد دیگر آخرین خط باشد یا کسی به مقام ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) رسید این آخرین درجه باشد و صاحبان نفوس مطمئنه‌ای که دارای رضای مطلق‌اند و مرضیّ حق‌اند هم به قضای الهی راضی‌اند و هم کارشان و گوهر ذاتشان مورد رضای حق است، به آنها می‌گویند حالا که شما گفتید ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ حالا بقیه راه را هم بیا. همه به طرف خدا می‌روند، هیچ کسی بین راه نمی‌ماند؛ اما مقصد هر کسی به اندازه همّت اوست. این ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ دو قوس همتای هم است، مگر ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ معنایش این نیست که همه از نزد خدا هستند، خب با حفظ ترتیب، این‌‌چنین نیست که همه صادر اول باشند که «اول ما خلق الله نوری» بعد وقتی مسائل ارواح انبیا و اولیا تمام شد، نسبت به عوالم بعدی که رسید اشخاص هم خلق می‌شود.
پس همه از خدایند با حفظ درجات، همه به سوی خدایند با حفظ درجات، مثل اینکه ما می‌گوییم همه این رودخانه‌ها و همه این آبها به دریا می‌رود، درست هم گفتیم؛ اما این طور نیست که همه به عمق دریا برسند که، همه این آبها می‌روند به دریا، آن آبهای جزئی، رودهای جزئی همان ساحل می‌مانند، آن نهرهای بزرگ مقداری این دریا را می‌شکافند چند کیلومتر جلوتر می‌روند. حالا اگر یک سیل خروشانی آمد چطور؟ آن هم در ساحل می‌ماند یا چند کیلومتر جلوتر می‌رود یا به عمق دریا می‌رسد به وسط دریا؟ همه به دریا می‌روند؛ اما هرکس به اندازه فشارش، همه به طرف حق می‌روند؛ اما بعضیها ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ که شد همان جا می‌ایستند، دارالقرارشان اینجاست، بعضیها ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾ هم می‌رسند، قدری جلوتر، بعضیها که صاحب نفوس مطمئنه هستند به آنها می‌گویند که قدری باز بالاتر بیایید ﴿ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ .

خب، پس اینکه ذات اقدس الهی به رسولش(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ﴿قُلْ﴾ بگو، ﴿إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ﴾ یعنی الیوم من از صالحینم، آن‌گاه درباره خلیل حق می‌فرماید: ﴿وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ با داشتن همه آن مراحل، این‌‌چنین نیست که همه به مقام علی‌بن‌ابی‌طالب برسند که، این طور که نیست که، یا همه به مقام انسان کاملی که رسول اکرم است برسند که، این طور نیست.

خب، پس اینکه فرمود: ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ این لسانی است که با کسانی که احیاناً تطمیع و تهدید دیگران در آنها اثر می‌کند گفته می‌شود، می‌فرماید شما چرا متزلزلید؟ اگر به طمع نصرت دیگران، متزلزل از جنگ شدید، خدا همان کمکی که از دیگران ساخته است دارد، با علاوه ﴿وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ﴾ اما به کسانی که به کمک غیبی سر بردند و ایستاده‌اند به آنها فرمود: ﴿وَمَا وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:48

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن