display result search
منو
تفسیر آیات 94 تا 102 سوره انبیاء

تفسیر آیات 94 تا 102 سوره انبیاء

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 14 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 94 تا 102 سوره انبیاء"

قطعی بودن جریان معاد و حسابرسی اعمال
بیان احتمالاتی مبنی بر عدم رجعت مستحقین عذاب الهی
بیان نکات ادبی درباره کلمه "یأجوج و مأجوج"


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿94﴾ وَحَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاها أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ ﴿95﴾ حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ ﴿96﴾ وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿97﴾ إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿98﴾ لَوْ کَانَ هؤُلآءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَکُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿99﴾ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَهُمْ فِیهَا لاَ یَسْمَعُونَ ﴿100﴾ إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ ﴿101﴾ لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ ﴿102﴾

پرسش:...
پاسخ: نه خیر، آن غیر از این است آن مضمونش این است که اگر مردم یک‌دست کافر نشوند ما به کفّار آن‌قدر وسایل مالی می‌دهیم که سقف منزلشان یا دیوار منزلشان و مانند آن به جای چوب و به جای آهن، نقره به کار ببرند یعنی تیره نقره به کار ببرند صُحف فِزّه می‌دادیم، سقف نقره‌ای می‌دادیم، نردبان طلایی می‌دادیم ولی خائفیم مردم به طمع دنیا یک‌دست کافر بشوند ﴿وَلَوْلاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ﴾ کذا و کذا.

قطعی بودن جریان معاد و حسابرسی اعمال
خب، در این سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» بعد از مرحلهٴ توحید و نبوّت، جریان معاد را ذکر می‌کند می‌فرماید رجوع مردم به مبدأ قطعی است چه اینکه صدور مردم هم از مبدأ قطعی است مردم مبدیی دارند «هو الله» معادی دارند «و هو الرجوع إلی الله» این قطعی است و هر کس مهمان عمل خودش است اگر کسی حُسن فاعلی و فعلی را ضمیمه کرد که خدای سبحان اجر او را ضایع نمی‌کند و فرشتگان هم اعمال او را ضبط می‌کنند و اگر کسی حُسن فاعلی و فعلی را ضمیمه نکرد یا از هر دو جهت سیّء بود یا از جهت عمل سیّء بود این گرفتار عذاب می‌شود منتها طولانی شدن عذاب او یا کوتاه مدّت بودن عذاب او مربوط به مقدار سیّئات اوست.

بیان احتمالاتی مبنی بر عدم رجعت مستحقین عذاب الهی
بعد فرمود: ﴿وَحَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاها أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ امّتی که در اثر کفر و دادن مهلت و برنگشتن آنها و توبه نکردن استحقاق عذاب الهی پیدا کردند و ذات اقدس الهی آنها را به هلاکت محکوم کرد دیگر برنمی‌گردند یعنی برنمی‌گردند به دنیا که نظیر ﴿رَبِّ ارْجِعُونِ ٭ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً﴾ این یک احتمال بود، یا اینها هرگز اهل اِنابه و توبه و رجوع إلی الله نبودند این هم یک احتمال بود، یا اینکه ﴿أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ یعنی اینها خیال نکنند که رجوع إلی الله ندارند که معاد ـ معاذ الله ـ حق نباشد بلکه معاد حق است بالضروره . مطلب چهارم دوتا روایتی است که در تفسیر علی‌بن‌ابراهیم دربارهٴ رجعت آمده که این مربوط به رجعت است . در رجعت طبق این دوتا روایت آنها که ایمانِ محض دارند برمی‌گردند یک، آنها که کفرِ محض دارند و به هلاکت دنیا مبتلا نشدند برمی‌گردند دو، آنها که کفر داشتند و به عذاب الهی مبتلا شدند و به هلاکت رسیدند آنها «لا یرجعون فی الرجعة» سه، اینکه فرمود: ﴿حَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاها أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ یعنی امّتی که کفر ورزید و مستحقّ عذاب الهی شد و خدای سبحان آن قریه و اهلش را هلاک کرد و ویران کرد اینها در رجعت برنمی‌گردند خب اینها در رجعت برای چه برگردند اگر برای عذاب برگردند که خب این احسانی است نسبت به اینها که اینها در برزخ برنمی‌گردند که دوباره معذّب بشوند اینها که در رجعت برگردند که نه در ردیف انبیای‌اند نه در ردیف مؤمنین خالص، اگر برگردند باید عذاب ببیند شاید این احسانی باشد نسبت به اینها که خدا دو بار اینها را عذاب نمی‌کند یک بار در دنیا قبل از مرگ اینها را هلاک کرده دوباره در رجعت برگردند و معذّب بشوند این‌چنین نیست ولی یکی از محتملات همین است که آنها در رجعت بخواهند برگردند و ایمان بیاورند شدنی نیست، گذشته را جبران بکنند شدنی نیست، یا اینها رسیدند به جایی که صریحاً به انبیایشان می‌گویند: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ یا ذات اقدس الهی به پیامبر چه پیامبر اسلام چه انبیای دیگر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) می‌فرماید: ﴿سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ﴾ وگرنه صِرف اینکه اینها در رجعت برنمی‌گردند عذابی برای اینها نیست مگر با این توجیهات یاد شده.

پرسش:...
پاسخ: آ‌نها هم همین طور دیگر آنها برای هلاکت می‌آیند برای عذاب می‌آیند وقتی که آنها می‌آیند برای عذاب جدید هم در دنیا هم در آخرت تا اینکه خسران دنیا و آخرت دامنگیر آنها بشود.
خب، فرمود: ﴿حَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاها أَنَّهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ﴾ یکی از محتملاتی که طبق دوتا روایت تفسیر علی‌ابن‌ابراهیم بود.

بیان نکات ادبی درباره کلمه "یأجوج و مأجوج"
اما ظاهر ﴿حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ﴾ معنایش این است که اینها ﴿لاَ یَرْجِعُونَ﴾ تا این وقت ﴿حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» آنجا مشخص شد که دربارهٴ یأجوج و مأجوج دوتا احتمال بود یکی اینکه این مهموز‌الفاء است از أجّه است لذا در مفردات راغب این را در أجّه معنا کردند اینها شبیه أجیج و نارند آتش از آن جهت که مضطرب است پراکنده است شعله‌های جَوّال و گوناگون دارند اینها هم مثل آ‌نها آتشِ این‌چنینی دارند لذا از أجّه است أجّة النار، أجیج النار و مانند آن است یأجوج و مأجوج، اما آنها که با الف قرائت کردند یاجوج و ماجوج اینها را از یَجَجَ می‌دانند در باب یَجّ ذکر می‌کنند نه در باب أجّ به هر تقدیر اینها در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» گذشت. ﴿وَهُم مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ﴾ این گروه از هر برجستگی فوراً خودشان را به صحنهٴ قیامت می‌رسانند.

تبیین عظمت وشدت تأثیر صحنه قیامت بر عالم
در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» گذشت صحنهٴ قیامت که می‌خواهد قیام بکند کلّ این زمین می‌لرزد برابر ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظِیمٌ﴾ که در اول سورهٴ مبارکهٴ «حج» است وقتی این زمین و زمان یعنی کلّ نظام لرزید این جهان‌لرزه است نه تنها زمین‌لرزه ﴿إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظِیمٌ﴾ برای اینکه کلّ زمین که ﴿وَالْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ باید عوض بشود، ﴿وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ﴾ که در آستانهٴ عوض شدن است مَطْوی است یعنی طومار است این را می‌پیچند باز باشد که می‌شود منشور الآن مَطوی است مثل طومار، سِجِل یعنی طومار مثل طومار این را می‌پیچند تا دوباره با وضع دگرگون‌شده برگردند آن‌گاه در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» گذشت که ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی «تُبدّل السماوات غیر السماوات» آسمان عوض می‌شود، زمین عوض می‌شود صحنهٴ نویی پیدا می‌شود، اما همین آسمان باید باشد همین زمین باید باشد چون اینها باید شهادت بدهند، اینها باید شکایت بکنند یک نحوه تغییر و تبدیلی است که اصل هویّت محفوظ است وگرنه مسجد که شکایت می‌کند یا شفاعت می‌‌دهد، زمینی که انسان اطاعت کرده شهادت می‌دهد یا معصیت کرده شکایت می‌کند و شهادت می‌دهد باید حقیقت زمین باشد و این حقیقت تبدیل بشود به یک حقیقت دیگری آن‌که حقیقت دیگر بود که در دنیا نبود تا او مردم را ببیند این هم که در دنیا بود که در قیامت محشور نمی‌شود لذا در حشر.

پرسش:...
پاسخ: بله، اما نه تعدّد همین تبدیل می‌شود به صورت دیگری چون تبدیل هست نه اعدام و ایجاد یک وقت می‌گوییم الف تبدیل می‌شود به باء خب البته غیّریتی بین الف و باء هست ارض و سماء دنیا با ارض و سماء آخرت مغایرتی دارند اما اصلِ هویّت باید محفوظ باشد برای اینکه شده تبدیل، اگر الف از بین برود و باء به وجود بیاید که نمی‌گویند تبدیل شد در تبدیل یک اصل مشترکی لازم است مغایرتی باید باشد بله زمینِ دنیا با زمینِ آخرت، آسمان دنیا با آسمان آخرت کاملاً غیر هم‌اند برای اینکه یک مؤمن در صحنهٴ قیامت کاملاً فضایش روشن است ﴿نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیِهمْ﴾ هست، ﴿نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیِهمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ﴾ هست فضا را خیلی روشن می‌بیند این کافر و تبهکاری که در کنار او ایستاده است در ظلمات است این مثل دنیا نیست که اگر روز هست برای همه روز باشد اگر شب است برای همه شب باشد آنجا هر کسی نورِ خودش را خودش دارد این یکی که در کنار او ایستاده است در ظلمت و تاریکی است چنین مغایرتی هست ذات اقدس الهی با تک تک اینها بخواهد سخن بگوید طرزی سخن می‌گوید که کسی که در کنار او ایستاده است اصلاً نمی‌شنود این هست اینها در روایات مسئلهٴ قیامت هست این زمینِ دنیا با زمینِ آخرت تغایری دارند، آسمان دنیا با آسمان آخرت تغایری دارند ولی تبدیل است بالأخره اگر تبدیل هست باید یک اصل مشترکی باشد ﴿یَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَالسَّماوَاتُ﴾ یعنی «تبدّل السماوات غیر السماوات» حالا آ‌نجا روایتی از وجود مبارک حضرت امام سجاد رسیده است از ائمهٴ دیگر که زمین تبدیل می‌شود به کُرهٴ خُبزِ نَقی یک کُرهٴ نان می‌شود که مردم تا اینکه به حسابشان رسیدگی بشود از این کُرهٴ نان استفاده می‌کنند آن روایاتی بود که آنجا گذشت.

کیفیت معاد انسان در جریان تبدیل کائنات
از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مسائل همین مسئلهٴ معاد است این‌چنین نیست که ضروریِ دین باشد آن‌که ضروریِ دین است که دیگر انسان با همین بدن با همین پوست با همین جریان دوباره برمی‌گردد اما چطور می‌شود، چه موقع می‌شود، چه موقع از زمین برمی‌گردد، آیا قبل از تبدیل زمین برمی‌گردد یا حین تبدیل برمی‌گردد یا بعد از تبدیل برمی‌گردد اگر بعد از تبدیل این ذرّات برگشت پس تبدیل‌شده است نه عین او، دهها یعنی دهها مسئلهٴ عمیق که تصوّرش نظری است فضلاً از تصدیقش بنابراین چون اینها بحث نشده رویش دیگر شما می‌بینید خب اینکه اهل حوزه‌اید آنچه در حوزه مطرح نیست همین مسائل است دیگر، ولی اصلِ اینکه انسان با همین بدن با همین قیافه که «لو رأیته» در روایات ما دارد «لو رأیته لقلتُ إنّه بَهمان» هر کسی را می‌بینیم می‌گوییم این آقا همان خودش است اما حالا چطور می‌شود، چه موقع می‌شود، قبل از تبدیل است، حین تبدیل است، بعد از تبدیل است، حالا که این زمین و آسمان بخواهد عوض بشود مردم کجا هستند، با هم عوض می‌شوند، بی‌هم عوض می‌شوند اینها پیچیدگیهای تصوّری مسئلهٴ معاد است چه رسد به تصدیق.

دلیل وحشت و کوری برخی در طلیعه قیامت
ولی به هر تقدیر فرمود این صحنه که عوض بشود اینها برمی‌گردند حالا که اینها برمی‌گردند طوری است آن صحنه که یعنی از طلیعهٴ قیامت که عدّه‌ای از ترس ﴿شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ﴾ می‌بینید وقتی که یا رعد و برق سنگین آمده زلزله‌ای آمده بعضیها متحیّر می‌شوند چشمشان باز می‌ماند حالا می‌خواهند این مُژه و پلک را کنار هم بگذارند چشم را ببندند نمی‌توانند این را می‌گویند حالت ﴿شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ﴾ وحشت این است وقتی هم که وارد جهنّم شدند از بس آنجا هراسناک است که نه تنها چیزهای دیگر را نمی‌شوند دَم خودشان، نَفس خودشان را هم نمی‌شوند خب انسان نزدیک‌ترین چیز به او همان نَفَس اوست از بس در حالت اضطراب و عذاب‌اند که صدای نفس خودشان را نمی‌شوند چه رسد به چیزهای دیگر، اما صدای شعله را می‌شوند، صدای عذاب را می‌شوند. در سورهٴ مبارکهٴ «طه» داشتیم که عدّه‌ای کور محشور می‌شوند ﴿وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً﴾ آن‌گاه ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً﴾ آنجا خدای سبحان در جواب اعتراض این معترضان کور محشور شده می‌فرمایند نه، ما تو را کور نکردیم تو هر طور بودی همان طور محشورت کردیم ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ ما تو را کور محشور نکردیم به دلیل اینکه جهنم را می‌بینی، اهل جهنم را می‌بینی، شعله‌ها را می‌بینی، آن عذاب‌کننده را می‌بینی همه را می‌بینی منتها بهشت را نمی‌بینی، مؤمنین را نمی‌بینی، انبیا را نمی‌بینی، اولیا را نمی‌بینی در دنیا هم همین طور بودی دیگر در دنیا مراکز فساد را می‌دیدی مسجد و حسینیه را نمی‌دیدی الآن هم همین طوری ما هیچ کاری نکردیم ﴿کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی﴾ هر طور بودی اینجا هم هستی. دربارهٴ ﴿لا یسمعونها وهم فیها خالدون﴾ هم همین طور است

درک عارف بر عظمت دو نعمت حال تنفس
تو خودت را نشناختی این نَفَسی که برمی‌آید اینکه جناب سعدی گفت محصول حرفِ جناب سنایی است اینکه سعدی فرمود: «هر نَفَسی که فرو می‌رود مُمِدّ حیات است چون برمی‌گردد مُفرّح ذات پس هر نَفسی دو نعمت موجودی بر هر نعمتی شکر واجب» این از آن سنایی گرفته، سنایی چون قبل از مولوی است او حساب دیگری است آنها را نمی‌شود به حساب سعدی و حافظ آورد او می‌گوید
عارفان هر دَمی دو عید کنند٭٭٭ انگبوتن مَگس قَتید کنند
دیگران به فکر تار انداختن و صید مگس‌اند عارف در هر دو حال دوتا عید دارد یک عید اینکه نفس فرو می‌رود یک نعمت است، یکی اینکه برمی‌گردد نعمت دیگر است دیگران مشغول صید مگس‌اند این مشغول شمارش نعمت الهی است تقریباً دویست سال فاصله شده بین حکیم سنایی و سعدی تازه سعدی این حرف را زده که«هر نفسی که فرو می‌رود» خب بعدها حکیم سبزواری فرمود:
دَم چو فرو رفت هاست٭٭٭ هوست چو بیرون رَوَد
یعنی از او هر همه هر نفسی های و هوست اینکه می‌گوید نَفس می‌کِشد و فرو می‌برد و می‌آورد در هر دو حال می‌گوید خدا، خدا، خدا، خدا. اینکه فرمود: «أنفاسکم فیه تسبیح» بی‌جهت نیست ما ماهی داریم به نام ماه مبارک رمضان که مقابل ندارد ایّامی هم داریم به نام ایّام محرّم که آن هم مقابل ندارد و اگر قرآن و عترت معادل هم‌اند چه اینکه معادل هم‌اند در ماه مبارک رمضان این دَمِ ما تسبیح است «انفاسکم فیه تسبیح» همین کسی که در ماه مبارک رمضان دَم او «سبحان الله» است همین اگر در مجلس سیّدالشهداء آهی بکِشد «نَفس المهموم لظلمنا تسبیح» این دارد تسبیح می‌کند این کجا آن کجا، این تسبیح کجا آن تسبیح کجا هر دو نعمت است «نَفس المهموم لظلمنا تسبیح و هَمّه لنا عبادة» فرق بین ماه مبارک رمضان و محرّم نیست آنجا دَم تسبیح می‌شود اینجا دَم تسبیح می‌شود، اینجا آه تسبیح می‌شود آنجا نفس تسبیح می‌شود این می‌شود «عارفان هر دَمی دو عید کنند» این شخص قدر دَمِ خودش را ندانست اینکه می‌توانست برای سیّدالشهداء آه بکشد این را نکرد این برای چیز دیگر آه کشید الآن آه خودش را نمی‌شنود فرمود ما شما را کور نکردیم این در سورهٴ مبارکهٴ «طه» ما شما را کَر نکردیم در سورهٴ «انبیاء» ما شما را کَر نکردیم تو حرف خودت را نشنیدی صدای خودت را نشنیدی این «مَن عرف نفسه فقد عرف ربّه» را گذاشتی کنار تو اصلاً نمی‌دانی این نَفَس چیست، این حرف تو چیست این دَم چه می‌گوید اگر خوب گوش می‌دادی می‌گفت خدا، خدا، خدا، خدا. مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) حَشَره الله مع الأنبیاء در کتاب قیّم توحید در این توحید مرحوم صدوق آنجا دارد که وجود مبارک امام صادق ظاهراً یکی از اصحاب آن حضرت بیمار شدند و حضرت تشریف بردند برای عیادت کسی یک نفر یا بیشتر خدمت حضرت بودند در آن مراسم عیادت آن بیمار آه می‌کشید می‌گفت آه، اینکه در خدمت حضرت بود به آن مریض گفته بود آه نگو بگو «یا الله» حضرت فرمود «آه اسمٌ مِن أسمائه سبحانه و تعالی» او دارد می‌گوید خدا، این دَم یک انسان مؤمنِ بیمار که می‌گوید آه، یعنی مشکل من را خدا حل می‌کند این دم اوست چه بداند چه نداند این را مرحوم صدوق در کتاب قیّم توحید از وجود مبارک امام صادق فرمود: «آه اسمٌ مِن أسمائه سبحانه و تعالی» بنابراین «أنفساکم فیه تسبیح» معنا پیدا می‌کند، «نَفس المهموم لظلمنا» تسبیح پیدا می‌کند در اینجا هم فرمود این نفس خودش را نمی‌شنود برای اینکه در دنیا هم نفس خودش را نشنید پس ما نه کسی را کَر کردیم نه کسی را کور، کسی را کور نکردیم در سورهٴ مبارکهٴ «طه» فرمود تو همان طوری که بودی اینجا محشور شدی، کسی را کَر نکردیم در اینجا می‌فرماید هر طور که بودی ما تو را محشور کردیم این دَم خودش را نمی‌شنود برای اینکه در دنیا هم نمی‌دانست که این نعمت دارد می‌آید و هر نفسی هم که می‌کِشد یک قدم به مرگ نزدیک می‌شود «نَفس المرء خطاء إلی الموت» یا «إلی القبر» و مانند آن. خب،

اعتراف بی‌حاصل کفار دوزخی به ظلم و گناه
پس در اینجا که فرمود: ﴿فَإِذا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا﴾ یعنی از بس صحنه هراسناک است اینها نمی‌توانند این مُژه و پلک و اینها را روی هم بگذارند بعد تازه بیدار می‌شوند می‌گویند ﴿یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا﴾ یعنی این با ما بود ما غافل بودیم بعد می‌گویند سخن از غفلت نیست خیلیها آمدند ما را بیدار کردند انبیا آمدند، اولیا آمدند، شاگردانشان آمدند و تبهکاران را که می‌خواهند وارد جهنم بکنند فرشته‌هایی که مسئول آن قسمت‌اند دَم درِ جهنم می‌گویند ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ مگر پیامبران نیامدند، انبیا نیامدند، ائمه نیامدند، علما نیامدند، مبلّغین نیامدند اینکه به جهنّمیان می‌گویند ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ منظور خصوص پیغمبر و امام که نیست همان ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾ هم همین است دیگر یعنی مگر شما روحانی نداشتید، شما واعظ نداشتید، شما امام جماعت نداشتید، امام جمعه نداشتید، مگر به شما نگفتند این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ همین است چون برای هر کس که پیغمبر نمی‌آید، برای هر کسی که امام نمی‌آید همین روحانیون و علما و وُعّاظ که احکام را به مردم می‌گویند همین است دیگر حجّت خدا بر مردم تمام می‌شود دیگر این طور نیست که حالا ماها منتظر باشیم برای هر کدام ما یک امام یا پیغمبری بیاید که همان برابر سورهٴ مبارکهٴ «توبه» کسی عمل بکند همین است دیگر ﴿وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾ اینجا هم فرمود ما ظلم کردیم ﴿بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ﴾ بیان خدای سبحان این است که اینها می‌گویند ما ظلم کردیم غفلت نبود ما را بیدار کردیم ما عالماً عامداً ﴿نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ کردیم این طور نبود که ما غفلت کردیم خدا با غافلان کاری ندارد الآن کسانی که در روستاهای دوردست مناطق الحادنشین و کفرنشین به سر می‌برند که اینها اهل جهنم نیستند برای اینکه کفّار مستضعف‌اند حجّت خدا به اینها نرسید اینها خب غافل‌اند اینها را که خدا به جهنم نمی‌برد که البته بهشت هم جای اینها نیست اینها «مُرْجِعٌ لأمر الله» اند حالا رحمت خدا چه کاری بکند با اینها راه دیگر است اما ﴿لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ﴾ اینهایی که حجّت الهی به آنها بالغ نشد که اینها را خدا جهنم نمی‌برد که آنهایی که غافل‌اند معذورند اما اینها اضراب می‌کنند که نه، سخن از غفلت نیست ﴿بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ﴾

دلایل به جهنم بردن بت و بت‌پرستی
آن‌گاه ذات اقدس الهی به آنها می‌فرماید: ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ شما عابد و معبود کلاهما فی النار شما این بتها را تقدیس می‌کردید این بتها را گرامی می‌داشتید می‌پرستیدید اینها را همراه شما می‌بریم جهنم که اینها بشوند وقود النار.

اول: به خاطر تعذیب شدید کفار در جهنم
﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ اینها عذاب نمی‌بینند ولی برای تعذیبِ شدید شما ما اینها را می‌بریم برای اینکه شما به اینها دل بسته بودید که اینها بشوند شفیع شما، مقرِّب شما إلی الله اینها مشکل خودشان را نمی‌توانند حل کنند چگونه شفیع شما بشوند.

پرسش:...
پاسخ: بله، تعذیب مضاعفی است برای کفار، وگرنه سنگ عذاب نمی‌بیند که آن سنگی که در جهنم است آن هم در حال تسبیح است این طور نیست که حالا سنگ را اگر بسوزانند تسبیح او کم بشود خود آتش دارد تسبیح می‌کند هیچ موجودی نیست ﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾ برای آتش، برای هیزم، برای سنگ که عذابی نیست فرق نمی‌کند در هر حال تسبیح‌گوی حقّ‌اند.

پرسش:...
پاسخ: آنجا فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾ که آیه بعد است.
خب، پس بنابراین اینها فرمود: ﴿فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ این یک، و این شدّت عذاب است برای کفار دو، نسبت به خود سنگها و چوبها که ﴿أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ﴾ اینها فرق نمی‌کند چوب در هر حال سبّوح و قدّوسش را می‌گوید این طور نیست که حالا اگر چوب را بسوزانند یا ریز ریز بکنند سبّوح و قدّوس را نگوید که، این در همهٴ حال اهل تسبیح و تقدیس است در همهٴ حالات، پس بنابراین برای خود سنگ و چوب عذاب نیست این سبّوح و قدّوسش را می‌گوید برای اینها عذاب است برای اینکه معبودهای اینها الآن همراه اینها دارند می‌سوزند اینها متوسّل شده بودند به بتها برای شفاعت یک، برای تقریب منزلت دو، ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی﴾ ولی نشد، ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾ نشد، این یک تعذیب مضاعفی است برای آنها

دوم: درک بت‌پرستان بر دروغین بودن بتها
چه اینکه در همین‌جا می‌فرماید: ﴿لَوْ کَانَ هؤُلآءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا﴾ حالا یا خود اینها می‌گویند که معبودهای ما اِله نبودند دروغ است برای اینکه اگر اینها اله بودند ما به شفاعت اینها دل بسته بودیم ما به تقریب اینها دل بسته بودیم الآن اینها مثل ما دارند می‌سوزند یا فرشتگان صحنهٴ تعذیب به این کفّار می‌گویند که دیدید اینها سِمتی نداشتند اگر اینها اله بودند که نمی‌سوختند. خب، فرمود: ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ﴾ وارد می‌شوید و معذّب می‌شوید ﴿لَوْ کَانَ هؤُلآءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا﴾ این قیاس استثنایی است لکنّ التالی باطل فالمقدّم مثله حالا یا خود آنها می‌فهمند نظیر ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ آنها می‌گویند اگر این بتها سِمتی می‌داشتند مثل ما نمی‌سوختند یا نه، فرشتگان آن عالَم، مسئولان دوزخ و تعذیب می‌گویند اگر این بتها سِمتی می‌داشتند به جهنم نمی‌افتادند ﴿لَوْ کَانَ هؤُلآءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَکُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ هم اینها در جهنم ماندنی‌اند هم آلههٴ آنها در جهنم ماندنی‌اند

تبیین مفاهیم و مصادیق "زفیر" و "شهیق"
ولی ﴿لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَهُمْ فِیهَا لاَ یَسْمَعُونَ﴾ انسان که نَفَس فرو می‌برد این را می‌گویند زَفیر، وقتی برمی‌آورد می‌گویند شَهیق آن شاهِق این کوه و جَبلِ مرتفع را می‌گویند این جبلِ شاهق است سر برآورده است نَفس که بالا می‌آید انسان می‌شود حالت شهیق دارد وقتی فرو می‌رود حالت زفیر دارد زفیر و شهیق این است جهنم زفیری دارد شهیقی دارد اینها نَفَسشان را اولاً فرو می‌برند، نفسشان را فرو می‌برند از شدّت هراس به قدری این نفس فرو رفته است و فرو می‌رود که خودشان هم احساس نمی‌کنند ﴿لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ﴾ بر اساس شدّت هراس ﴿وَهُمْ فِیهَا لاَ یَسْمَعُونَ﴾ زَفیرهم، زفیرِ خودشان را هم نمی‌شوند نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «نور» هست که به خواست خدا بعداً خواهد آمد در سورهٴ «نور» آیهٴ 40 و 41 تشبیهی فرمود جریان کفّار را فرمود کفار ﴿کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَابٌ﴾ دریای عمیقی باشد بالای دریا موج باشد ﴿فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ﴾ امواجِ متراکم باشد که مِن فوق آن موج، سحاب باشد هم امواجش متراکم است هم بالای موج ابر است خب ابر هست امواج متراکم هست دریا عمیق است اینها در دریا افتادند در چنین فضایی ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ این شخص در دریای این‌چنینی اگر دستش را بیرون بیاورد نه تنها دستش را نمی‌بیند بلکه ﴿لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ نفرمود «لم یرأها» فرمود: ﴿لَمْ یَکَدْ یَراهَا﴾ «کادَ» یعنی «قَرُب» ﴿لَمْ یَکَدْ﴾ یعنی «لم یَقرُب» نزدیک دیدن هم نیست خب، این کسی که در دنیا گرفتار تاریکی است که خودش را در حقیقت نمی‌بیند در قیامت در جهنم نفس خودش هم نمی‌شنود برای اینکه این نفسی که می‌توانست «انفاسکم فیه تسبیح» این را هدر داده این نفسی که می‌توانست «نفس المهموم لظلمنا تسبیح» این را هدر داده لذا این نمی‌شنود. خب، پس این خطرها در حقیقت محصول کار خود انسان است نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «طه» گذشت البته آنچه در سورهٴ «طه» گذشت از این شفاف‌تر بود که فرمود ما هیچ کاری نکردیم هر طوری که در دنیا بودی همان طور تو را محشور کردیم در دنیا چیزهای خوب را نمی‌دیدی الآن هم چیزهای خوب را نمی‌بینی وگرنه داریم می‌گوییم جهنم را می‌بینی، همین کورها، همین کورها می‌گویند ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾ همین کور و کَر می‌گویند جهنم را دیدیم، صدای جهنم را شنیدیم و اینها اما این همه رحمتهای الهی که می‌گذرد هیچ کدام را نمی‌بینند نمی‌شنوند.

دفع شبهه شمول جهنمی بودن هر عابد و معبودی
خب، ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ چون عدّه‌ای سؤال کردند اعتراض کردند در همان صدر اول در روایات هم هست که خب اگر عابد و معبود کلاهما فی النار بعضیها انبیای الهی را، قدّیسین بشر را، بعضیها ملائکه را پرستیدند و اینکه قرآن دارد عابد و معبود هر دو ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دوُنِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾ این مشکلش چیست؟ مستحضرید که مرحوم میرزا در قوانین به بخشی از اینها جواب داده که «ما» برای ذوی‌العقول نیست برای غیر ذوی‌العقول است این یک جواب است که در آنجا گفتند شما ﴿إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ﴾ این ﴿مَا تَعْبُدُونَ﴾ «مَن تعبدون» را شامل نمی‌شود این یک جواب بود.

ممدوح بودن کری و کوری مؤمنان در دنیا و آخرت
اما اینجا فرمود نه خیر، ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ آنها که انبیای الهی‌اند، فرشتگان رحمت‌اند و مانند آن ﴿أُولئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾ آنها خیلی از جهنم فاصله دارند اینها نه تنها از جهنم فاصله دارند ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾ اینها اصلاً آن صدا و خروش جهنم که به فاصلهٴ پنجاه فرسخی می‌آید بوی بدِ جهنم یا صدای شَهیق و زَفیر آتش پنجاه فرسخ می‌آید خب، یا کمتر و بیشتر ﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا﴾ اصلاً صدای ضعیف جهنم هم نمی‌شنوند اینها هم همین طورند، اینها هم کَر و کورند مؤمن در دنیا کَر و کور نیست آن‌که ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ این کور نیست در قیامت هم همین طور است دیگر این اهل اینکه غیبت گوش بدهد و امثال ذلک نیست ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ نیست این نگاهش به نامحرم نیست جهنم هم نمی‌بیند این هم کور است در حقیقت منتها کورِ ممدوح و محمود این حرفِ بد را نمی‌شنود ﴿مَرُّوا کِرَاماً﴾ صدای جهنم را هم نمی‌بیند منتها یک کورِ محمود ممدوحی داریم که نعمت است که خوب است که انسان ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ این چشم که اصلاً نامحرم نبیند یعنی نمی‌بیند در حقیقت دیگر این بهترین نعمت است به هیچ وجه عذاب جهنم را نمی‌بیند.

شعور و عکس‌العمل جهنم در برابر اهل دوزخ
با اینکه ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾ نه اذا رأوها، جهنمِ قیامت چیز می‌فهمد، رؤیت را خدا به جهنم و نارِ جهنم اسناد داد نه «إذا رأوها» بلکه ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾ مثل این ببرها، مثل گرگها، مثل شیرها از دور دارند حمله می‌کنند این آیه فرمود جهنم وقتی از فاصلهٴ پانصد فرسخی این جهنّمیها را می‌بیند حمله می‌کند خب این معلوم می‌شود می‌فهمد دیگر چه کسی جهنم است چه کسی جهنم نیست ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً﴾ عصبانی می‌شود، غضبناک می‌شود، غیض می‌کند، از شدّت غیض گویا می‌خواهد تکّه تکّه بشود می‌گویند در بین این حیوانات درنده پلنگ از همه عصبانی‌تر است این حالت تَنمُّر، تنمّر برای پلنگی است اینکه گفت «پلنگان رها کرده خوی پلنگی» همین است درست است که شیر درنده‌تر از پلنگ است ولی عصبانی‌تر از شیر همین پلنگ است می‌گویند گاهی از شدّت عصبانیّت تکّه تکّه می‌شود حالا یا افسانه است یا به واقعیّت رسیده از شدّت غضب. این خدای سبحان وقتی می‌خواهد جهنم را معرفی کند این را شبیه پلنگ می‌داند می‌گوید ﴿تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ﴾ گویا از شدّت عصبانیّت می‌خواهد تکّه تکّه بشود این کار جهنم است خب می‌بیند که فلان جهنّمی دارد می‌آید می‌خواهد از دور حمله کند خب آتش است، می‌فهمد و سرکشی می‌کند از فاصلهٴ پانصد فرسخی هم نعره می‌زند و عصبانی می‌شود ﴿إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیراً﴾، ﴿تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ﴾ مثل اینکه تکّه تکّه می‌خواهد بشود مثل پلنگ، اما این همه خروش و فریادی که جهنم دارد ذرّه‌ای از صدای جهنم به گوش بهشتیان نمی‌رسد همین این یک صَمَم ممدوح است، یک عَمی ممدوح است همان طوری که در دنیا نداشتند خب، منتها آن چون مذموم بود فرمود یک عدّه کور محشور می‌شوند اینها هم در حقیقت کورند منتها کورِ ممدوح، صمم ممدوح و محمود.

نعمات و مواهب بهشتی در اختیار بهشتیان
﴿لاَ یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ هر چه بخواهند در او غرق‌اند در برابر آن خلودی که دیگران داشتند چیزهایی هم می‌دهند که فوق آرزو و تمنّی اینهاست نمونه‌هایش هم قبلاً بحثی که گذشت که فرمود بهشتیان در بهشت هر چه بخواهند هست هر چه اراده کنند هر چه مشیئت کنند ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ﴾ یک، ﴿وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ دو، این دو آیه و مانند آن می‌گوید مؤمن هر چه بخواهد در بهشت برای او هست یک مطلب مهم هم دارد که ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ یک، ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ دو، این دو طایفه آیه یک پیام جدید دارد مؤمن هر چه بخواهد در آن هست، هر چه مورد اشتهای او باشد به او خواهند داد اما اشتهای هر کسی، اُمنیه هر کسی، آرزوی هر کسی، امید هر کسی به اندازهٴ معرفت اوست خیلیها نمی‌دانند در بهشت چه چیزی هست تا آن را بخواهند الآن مثلاً شما هیچ شنیدید که یک کشاورز یا یک دامدار یا کاسبِ گذر در تمام مدّت عمر هشتاد نود ساله‌اش آرزو بکند ای کاش من نسخهٴ خطّی تهذیب مرحوم شیخ طوسی را می‌داشتم این اصلاً چنین آرزویی ندارد این تهذیب نشنید، نسخهٴ خطّی نشنید اما وقتی به سراغ علما می‌روید می‌گوید ای کاش ما مثلاً آ‌ن نسخه خطّی تهذیب مرحوم شیخ طوسی را می‌داشتم آرزوی هر کسی به اندازهٴ معرفت اوست فرمود چیزهایی در بهشت است که شما اصلاً نمی‌فهمید تا از ما بخواهید ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ با اینکه فرمود: ﴿لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ﴾ در ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ هم همین است خب ما وقتی که یک عالَم دیگری است نمونه‌اش را نه دیدیم، نشنیدیم ما به اندازهٴ درکمان آرزو می‌کنیم بله، هر چه می‌فهمیم خوب است از خدا می‌خواهیم به ما می‌دهند اما وقتی نمی‌فهمیم چه چیزی بخواهیم این مثل همان کاسب گذر یا دامدار است که در تمام مدّت عمر هرگز آرزو نکرده ای کاش من نسخهٴ مثلاً خطّی تهذیب مرحوم شیخ طوسی را می‌داشتم یا مغنی مرحوم مفید را می‌داشتم این اصلاً آرزو نمی‌کند که چنین چیزی را که ما هم همین طوریم در این کریمه فرمود: ﴿وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ﴾ بخشهای منفی را دارد این مراحل، مراحل میانی فضایل بهشتیان است که فرمود اینها غرق در نعمت‌اند.

عدم تأثیر فزع عظیم رستاخیز بر اهل بهشت
﴿لاَ یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ﴾ فزع اکبر را در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» مشخص کرده که آن روز روزی است که همه در ناله‌اند در آیهٴ 87 سورهٴ مبارکهٴ «نمل» این است ﴿وَیَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ﴾ خب کلّ عالَم را دارند می‌تَکانند دیگر جا برای آرامش نیست اما ﴿إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ﴾ کنارش هست این ﴿إِلَّا مَن شاءَ اللَّهُ﴾ همین مؤمنین ﴿إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِنَّا الْحُسْنَی﴾ هستند اینها آرام‌اند دیگران بالأخره کم و بیش اضطراب دارند حالا تا چه اندازه مضطرب بشوند مطلب دیگر است ولی بالأخره یک عدّه هستند آرامِ محض‌اند یک عدّه هستند که یأجوج و مأجوج‌اند و بینهما هم مراتب.
«أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا»
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:38

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن