- 915
- 1000
- 1000
- 1000
شخصیّت ناشناخته امیرالمؤمنین علیه السلام
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «شخصیّت ناشناخته امیرالمؤمنین علیه السلام»، سال 1394
گفتن از امیر المؤمنین صلوات الله علیه خیلی مشکل است. علّت این مشکل فقط ضعف حقیری مثل من نیست. موضوع، موضوع سختی است و آن شخصیّت ناشناخته است. بزرگترین ادبا وقتی راجع به امیر المؤمنین میخواهند حرف بزنند از همان ابتدا کار دست آنها بالا است. «غَایَةُ المَدح فِی عُلاکَ ابتِداءُ» انتهای آن چیزی که من بخواهم تو را وصف کنم اوّل کار تو نیست، چه چیزی راجع به تو بگویم.
این که نتوانستند امیر المؤمنین را وصف کنند گاهی او را به الوهیّت یا معاذ الله یا ربوبیّت وصف کردند به خاطر عظمت او بود که نمیتوانستند بین او و خدا ختم میزی بگذارند، نمیتوانستند او را بشناسند، شکی در بندگی امیر المؤمنین در محضر حضرت حق نیست. امّا شناخت این بزرگوار خیلی سخت بود و از قدیم الایّام برای خود من سؤال است که امیر المؤمنین چگونه نشان میداد که بعضی به غلط به او خدا میگفتند. حالا اینکه آنها اشتباه کردند، حرف بیهوده زدند و از شرور و انفس آنها به خدا پناه میبریم، امّا بالاخره آنها چه چیزی میدیدند که در تطبیق چنین اشتباهی میکردند؟ یکی، دو مورد هم نبود که از این حرفها میزدند. فقط شیعه هم نبودند، فقط محبیّن هم نبودند بله یک جریان اهل غلوّ هدایت شدهی توسّط نواصب بود که آنها دنبال بیحرمتی اهل بیت بودند. منظور من آنها نیستند، یک جریانی از غلّات بودند که میآمدند اهل بیت را تخریب میکردند. حتّی معاذ الله به امیر المؤمنین صلوات الله علیه نسبت سرقت و نفاق و اینها را میدادند مثل خالد قصری. همین آدمها یک سری نیرو و نفوذی داشتند مثل همین خالد قصری که یک غلامی به نام مغیرة بن سعید داشت. نقل است که حضرت صادق فرموده است: «فَإِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَ فِی کُتُبِ أَصْحَابِ أَبِی أَحَادِیثَ» همین آدم معروفی است که ضرب المثل جعل حدیث میکرد. او غلام خالد قصری است در زمان امام باقر ادّعای الوهیّت امیر المؤمنین را داشت.
گفتن از امیر المؤمنین صلوات الله علیه خیلی مشکل است. علّت این مشکل فقط ضعف حقیری مثل من نیست. موضوع، موضوع سختی است و آن شخصیّت ناشناخته است. بزرگترین ادبا وقتی راجع به امیر المؤمنین میخواهند حرف بزنند از همان ابتدا کار دست آنها بالا است. «غَایَةُ المَدح فِی عُلاکَ ابتِداءُ» انتهای آن چیزی که من بخواهم تو را وصف کنم اوّل کار تو نیست، چه چیزی راجع به تو بگویم.
این که نتوانستند امیر المؤمنین را وصف کنند گاهی او را به الوهیّت یا معاذ الله یا ربوبیّت وصف کردند به خاطر عظمت او بود که نمیتوانستند بین او و خدا ختم میزی بگذارند، نمیتوانستند او را بشناسند، شکی در بندگی امیر المؤمنین در محضر حضرت حق نیست. امّا شناخت این بزرگوار خیلی سخت بود و از قدیم الایّام برای خود من سؤال است که امیر المؤمنین چگونه نشان میداد که بعضی به غلط به او خدا میگفتند. حالا اینکه آنها اشتباه کردند، حرف بیهوده زدند و از شرور و انفس آنها به خدا پناه میبریم، امّا بالاخره آنها چه چیزی میدیدند که در تطبیق چنین اشتباهی میکردند؟ یکی، دو مورد هم نبود که از این حرفها میزدند. فقط شیعه هم نبودند، فقط محبیّن هم نبودند بله یک جریان اهل غلوّ هدایت شدهی توسّط نواصب بود که آنها دنبال بیحرمتی اهل بیت بودند. منظور من آنها نیستند، یک جریانی از غلّات بودند که میآمدند اهل بیت را تخریب میکردند. حتّی معاذ الله به امیر المؤمنین صلوات الله علیه نسبت سرقت و نفاق و اینها را میدادند مثل خالد قصری. همین آدمها یک سری نیرو و نفوذی داشتند مثل همین خالد قصری که یک غلامی به نام مغیرة بن سعید داشت. نقل است که حضرت صادق فرموده است: «فَإِنَّ الْمُغِیرَةَ بْنَ سَعِیدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَ فِی کُتُبِ أَصْحَابِ أَبِی أَحَادِیثَ» همین آدم معروفی است که ضرب المثل جعل حدیث میکرد. او غلام خالد قصری است در زمان امام باقر ادّعای الوهیّت امیر المؤمنین را داشت.
تاکنون نظری ثبت نشده است