- 667
- 1000
- 1000
- 1000
دین داری فردی، لازمه نقش آفرینی اجتماعی، جلسه سوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «دین داری فردی، لازمه نقش آفرینی اجتماعی»، جلسه سوم، سال 1402
بینِ یک افراط و تفریطی بسر میبریم، بخاطرِ ابتلای جامعه باید بیشتر راجع به تفریط صحبت کرد، ولی با توجّه به این مکان و مخاطبین آن، ما به افراط میپردازیم.
تفریط این است که دین را به ابعاد فردیِ داخلِ منزلِ یک دیندار محدود کرد، بیتوجّه به بقیهی جاها. این موضوع آسیبهای زیادی دارد، مبتلا به هم هستم، بخشی از بدنهی دیندارِ جامعه هم به جهاتی به این باور هستند، جهاتِ آن یا روی بعضی از روایاتی است که به نوعی استنباط شده است، یا عملکردِ مسئولان، یا چیزهای دیگری که میتوان آنها را آسیبشناسی کرد، در اینجا عدّهای تفریطی شدهاند و دین را فقط در ابعادِ فردیِ داخلِ منزل و عبادات فردی و امثال اینها خلاصه کردهاند.
اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم حرف زیاد است و اتفاقاً در بیشتر جاها باید به این موضوع پرداخت، چون مبتلابه است و ابتلای آن هم جدّی است.
از آن طرف یک افراط هم داریم، آن هم این است که دین هنوز برای فرد پخته نشده است، آنقدر نگاه سیاسی اجتماعی دین را پُررنگ میکند که این شخص دیگر بدونِ محتواست و خیلی از اوقات کنشهای او برخلافِ اسلام است، دین را فقط سیاسی اجتماعی میبیند، این هم آسیبهای فراوانی دارد، که ما به این بخش دوم میپردازیم.
اگر بخواهیم عنوان مطرح کنیم، که البته در این ایامِ ناراحتکننده و از جهاتی بشارتدهندهی ماجرای غزّه، امروز میخواهم قدری از زاویهی این رخداد به این بحث بپردازم.
دینداری ملاکهایی دارد، خطرِ بسیاربزرگ این است که هر کسی با اجتهادِ فردیِ خودش، که عملاً اجتهاد هم نیست، چون اجتهاد فردی برای مجتهد است، نه برای عوام؛ تشخیصِ یک درمان و تجویزِ دارو برای پزشکِ متخصص است نه برای عوام.
از آن چیزی استخراج میشود که نه دینداریِ سیاسی اجتماعی است و نه دینداری است.
یکی از پُررنگترین نقاطِ ضعفِ افراطِ در این زمینه این است که افرادی که میخواهند کنشِ اجتماعی داشته باشند، اولیاتِ دینداری برای شخص خودشان، در سرِ جای خود محکم نیست.
آن امامی که سال 57 پیروز شد و سال 42 قیام کرد، بیست سال و سی سال قبل از آن، کتاب چهل حدیث و کتاب کشف الاسرار و کتاب مصباح الخلافة و…. دارد. وقتی مطرح شده است، نیامده است روی دین حرف بزند، اول یک فردِ دیندارِ مشخص با نوآوریهاست، بلکه مجتهدِ مسلّم است، بعد آن قوّه را در موضوعات اجتماعی هم خرج کرده است.
اگر عمّار «عمّار» است، اول عمّار است، بعد نمادِ بصیرت میشود، اول نمادِ بصیرت نیست که بعد دیندار بشود، عمّار که نمادِ بصیرت است، رئیسِ قرّاء کوفه است، و در صفین هم صاحبِ لواء گردانِ قرّاء در لشگرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. اگر عمّار زنده بود شاید اصلاً حکمیت به این شکل رخ نمیداد.
یک عمّاری هست، بعد این عمّار میآید و در عرصههای سیاسی اجتماعی هم حرفی برای بیان دارد.
الآن وقتی ما میخواهیم یک جوان را در عرصههای سیاسی اجتماعی بیاوریم، اگر خیلی هنر کنند میگویند مبانیِ امامین انقلاب را یاد بگیر!
آن دو بزرگواری که کشور اداره میکنند که نمیتوانند از صفر تا صدِ مباحثِ دین را مطرح کنند، شما باید بروید و از متفکرین دینداری، مانند شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه، مانند مرحوم آقای مصباح رضوان الله تعالی علیه، و امثال این بزرگواران… اگر بنده بخواهم فقط یک اسم را بگویم، مرحوم آقای مصباح رضوان الله تعالی علیه را میگویم که الحمدلله تأیید گرفته است، قبلاً نمیشد از ایشان براحتی نام برد.
بینِ یک افراط و تفریطی بسر میبریم، بخاطرِ ابتلای جامعه باید بیشتر راجع به تفریط صحبت کرد، ولی با توجّه به این مکان و مخاطبین آن، ما به افراط میپردازیم.
تفریط این است که دین را به ابعاد فردیِ داخلِ منزلِ یک دیندار محدود کرد، بیتوجّه به بقیهی جاها. این موضوع آسیبهای زیادی دارد، مبتلا به هم هستم، بخشی از بدنهی دیندارِ جامعه هم به جهاتی به این باور هستند، جهاتِ آن یا روی بعضی از روایاتی است که به نوعی استنباط شده است، یا عملکردِ مسئولان، یا چیزهای دیگری که میتوان آنها را آسیبشناسی کرد، در اینجا عدّهای تفریطی شدهاند و دین را فقط در ابعادِ فردیِ داخلِ منزل و عبادات فردی و امثال اینها خلاصه کردهاند.
اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم حرف زیاد است و اتفاقاً در بیشتر جاها باید به این موضوع پرداخت، چون مبتلابه است و ابتلای آن هم جدّی است.
از آن طرف یک افراط هم داریم، آن هم این است که دین هنوز برای فرد پخته نشده است، آنقدر نگاه سیاسی اجتماعی دین را پُررنگ میکند که این شخص دیگر بدونِ محتواست و خیلی از اوقات کنشهای او برخلافِ اسلام است، دین را فقط سیاسی اجتماعی میبیند، این هم آسیبهای فراوانی دارد، که ما به این بخش دوم میپردازیم.
اگر بخواهیم عنوان مطرح کنیم، که البته در این ایامِ ناراحتکننده و از جهاتی بشارتدهندهی ماجرای غزّه، امروز میخواهم قدری از زاویهی این رخداد به این بحث بپردازم.
دینداری ملاکهایی دارد، خطرِ بسیاربزرگ این است که هر کسی با اجتهادِ فردیِ خودش، که عملاً اجتهاد هم نیست، چون اجتهاد فردی برای مجتهد است، نه برای عوام؛ تشخیصِ یک درمان و تجویزِ دارو برای پزشکِ متخصص است نه برای عوام.
از آن چیزی استخراج میشود که نه دینداریِ سیاسی اجتماعی است و نه دینداری است.
یکی از پُررنگترین نقاطِ ضعفِ افراطِ در این زمینه این است که افرادی که میخواهند کنشِ اجتماعی داشته باشند، اولیاتِ دینداری برای شخص خودشان، در سرِ جای خود محکم نیست.
آن امامی که سال 57 پیروز شد و سال 42 قیام کرد، بیست سال و سی سال قبل از آن، کتاب چهل حدیث و کتاب کشف الاسرار و کتاب مصباح الخلافة و…. دارد. وقتی مطرح شده است، نیامده است روی دین حرف بزند، اول یک فردِ دیندارِ مشخص با نوآوریهاست، بلکه مجتهدِ مسلّم است، بعد آن قوّه را در موضوعات اجتماعی هم خرج کرده است.
اگر عمّار «عمّار» است، اول عمّار است، بعد نمادِ بصیرت میشود، اول نمادِ بصیرت نیست که بعد دیندار بشود، عمّار که نمادِ بصیرت است، رئیسِ قرّاء کوفه است، و در صفین هم صاحبِ لواء گردانِ قرّاء در لشگرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. اگر عمّار زنده بود شاید اصلاً حکمیت به این شکل رخ نمیداد.
یک عمّاری هست، بعد این عمّار میآید و در عرصههای سیاسی اجتماعی هم حرفی برای بیان دارد.
الآن وقتی ما میخواهیم یک جوان را در عرصههای سیاسی اجتماعی بیاوریم، اگر خیلی هنر کنند میگویند مبانیِ امامین انقلاب را یاد بگیر!
آن دو بزرگواری که کشور اداره میکنند که نمیتوانند از صفر تا صدِ مباحثِ دین را مطرح کنند، شما باید بروید و از متفکرین دینداری، مانند شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه، مانند مرحوم آقای مصباح رضوان الله تعالی علیه، و امثال این بزرگواران… اگر بنده بخواهم فقط یک اسم را بگویم، مرحوم آقای مصباح رضوان الله تعالی علیه را میگویم که الحمدلله تأیید گرفته است، قبلاً نمیشد از ایشان براحتی نام برد.
تاکنون نظری ثبت نشده است