- 2367
- 1000
- 1000
- 1000
خطر غفلت، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «خطر غفلت»، جلسه دوم، سال 1402
«غافل» دیوانه نیست، جاهل نیست، توجّه غافل طوری به جایی یا عرصهای یا شرایطی جلب شده است که مابقی عرصهها را نمیبیند، برای همین هم خطا میکند.
در مثالِ «غفلت» این موضوع را عرض کردیم که کار طبیعیها این است که تواناییِ زوم کردن دارند، اینکه جایی را واضحتر ضبط کنند، هرچه بیشتر زوم کند، جزئیات را در آن محدودهی مشخص بهتر میبیند، ولی همزمان دیگر بعضی از جاها را نمیبیند.
این موضوع جزو ساختِ این دوربینهاست و برای دوربین عیب محسوب نمیشود، اصلاً این دوربین را طوری قرار میدهند که جایی را بهتر ببیند. غافل آن کسی است که به جایی توجّه میکند و از توجّه به بقیهی جاها میماند.
مادرِ همهی بیچارگیهای ما هم در همین غفلت است، همهی تلاش جبههی حق هم این است که ما فراموش نکنیم.
عمدهی قضاوتهای ما در غفلت است، قضاوتهای ما چگونه است؟ اگر یک جا را ببینیم، یک قضاوتِ کلّی میکنیم! مثلاً اگر یک نفر یک سال بیمار بشود و بعد در غربتی از دنیا برود، فهم ما یکطور است، اما اگر دو میلیون نفر در تشییع پیکر یک نفر شرکت کنند، آن شخص در نظرِ ما طورِ دیگری است. یعنی ما در ساختار اینطور عادت کردهایم که یک جا را ببینیم و ده جای دیگر را نبینیم، از همین نقطه هم ضربه میخوریم، راحت حواسِ ما را پرت میکنند.
چون میدیدند در یک محدودهی خیلی محدودی، در یک دورهی زمانیِ خیلی محدودی، آن هم در بخشی از جوانب کار، او مثلاً به چند نفر پول داده است و آنها را جلب کرده است. هر کسی که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دشمن میشد به رقّه میرفت و از آنجا به سراغ معاویه میرفت. اینهایی که میدیدند چند نفر به جبههی معاویه پیوستهاند و معاویه هم چند نفر را خرید، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگفتند که از معاویه یاد بگیر!
اینها هم اینکه همهی شرایطِ آن روزگار را نمیدیدند، هم پنج سال بعد و ده سال بعد و هم قیامتِ او را ندیدند، اینها در غفلتِ محض بودند، به آن کسی که خودِ او «هوَ الذّکر» است، بلکه خودِ او ذکرالله است، خودِ او اسم الله است، هر کسی که میخواهد به خدا توجّه پیدا کند باید به درِ این خانه بیاید، این روایت است که «إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَیْنَا فَقُولُوا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سَلامٌ عَلَى آلِ یس»، اصلاً اگر بقیه بخواهند متوجّه بشوند باید به درِ خانهی اینها بیایند!
آن کسی که خودش «هوَالذکر» بود، یادِ محض بود، غفلتِ او صفر بود، به او میگفتند از معاویه یاد بگیر!
در حالی که اگر عرصهی همان روزگار را هم نگاه میکردند نباید این حرف را میزدند.
«غافل» دیوانه نیست، جاهل نیست، توجّه غافل طوری به جایی یا عرصهای یا شرایطی جلب شده است که مابقی عرصهها را نمیبیند، برای همین هم خطا میکند.
در مثالِ «غفلت» این موضوع را عرض کردیم که کار طبیعیها این است که تواناییِ زوم کردن دارند، اینکه جایی را واضحتر ضبط کنند، هرچه بیشتر زوم کند، جزئیات را در آن محدودهی مشخص بهتر میبیند، ولی همزمان دیگر بعضی از جاها را نمیبیند.
این موضوع جزو ساختِ این دوربینهاست و برای دوربین عیب محسوب نمیشود، اصلاً این دوربین را طوری قرار میدهند که جایی را بهتر ببیند. غافل آن کسی است که به جایی توجّه میکند و از توجّه به بقیهی جاها میماند.
مادرِ همهی بیچارگیهای ما هم در همین غفلت است، همهی تلاش جبههی حق هم این است که ما فراموش نکنیم.
عمدهی قضاوتهای ما در غفلت است، قضاوتهای ما چگونه است؟ اگر یک جا را ببینیم، یک قضاوتِ کلّی میکنیم! مثلاً اگر یک نفر یک سال بیمار بشود و بعد در غربتی از دنیا برود، فهم ما یکطور است، اما اگر دو میلیون نفر در تشییع پیکر یک نفر شرکت کنند، آن شخص در نظرِ ما طورِ دیگری است. یعنی ما در ساختار اینطور عادت کردهایم که یک جا را ببینیم و ده جای دیگر را نبینیم، از همین نقطه هم ضربه میخوریم، راحت حواسِ ما را پرت میکنند.
چون میدیدند در یک محدودهی خیلی محدودی، در یک دورهی زمانیِ خیلی محدودی، آن هم در بخشی از جوانب کار، او مثلاً به چند نفر پول داده است و آنها را جلب کرده است. هر کسی که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دشمن میشد به رقّه میرفت و از آنجا به سراغ معاویه میرفت. اینهایی که میدیدند چند نفر به جبههی معاویه پیوستهاند و معاویه هم چند نفر را خرید، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میگفتند که از معاویه یاد بگیر!
اینها هم اینکه همهی شرایطِ آن روزگار را نمیدیدند، هم پنج سال بعد و ده سال بعد و هم قیامتِ او را ندیدند، اینها در غفلتِ محض بودند، به آن کسی که خودِ او «هوَ الذّکر» است، بلکه خودِ او ذکرالله است، خودِ او اسم الله است، هر کسی که میخواهد به خدا توجّه پیدا کند باید به درِ این خانه بیاید، این روایت است که «إِذَا أَرَدْتُمُ التَّوَجُّهَ بِنَا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَیْنَا فَقُولُوا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سَلامٌ عَلَى آلِ یس»، اصلاً اگر بقیه بخواهند متوجّه بشوند باید به درِ خانهی اینها بیایند!
آن کسی که خودش «هوَالذکر» بود، یادِ محض بود، غفلتِ او صفر بود، به او میگفتند از معاویه یاد بگیر!
در حالی که اگر عرصهی همان روزگار را هم نگاه میکردند نباید این حرف را میزدند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان