- 1112
- 1000
- 1000
- 1000
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، جلسه بیست و دوم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه بیست و دوم، سال 1398
بعد از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام آغاز حکومتشان بود، حضرت شروع به اصلاحاتی کردند و یکی مصادره اموال نزدیکان حاکم قبلی بود.
نگاه امیرالمؤمنین به این اتفاقی که افتاد و یک تجمع عظیمی رخ داد و مسئول قبلی کشته شد، حضرت نگاهش چه بود. یک مقدمه لازم است که داشته باشیم اینکه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که مسئولینی آمدند، به مرور از منویات رسول خدا فاصلهها گرفته شد. به ویژه در سالهای پایانی اگر اشرافیگری بود به این افتخار هم میکرد و اگر یک نفر میآمد اشکالاتی را منتقل کند آسیبی که میرساندند این بود که لباس او را مسخره کنند. لباس فاخر و گران آبرو بود و ساده زیستی بیآبرویی بود.
به صورت رسمی میگفتند: این قسمت از چراگاهها برای حیوانات خاندان بنی امیه است و بقیه هرکاری دوست دارند بکنند. اگر میخواستند جایی را بردارند همینطور، یک فضای تقدس الهی برای خودشان در نظر گرفته بودند که گویی خلیفة الله هستیم و در سایه خدا به سر میبریم و حضرت حق از ما حفاظت میکند. لذا خیلی هم به خودشان زحمت نمیدادند که اگر یک شخصیت بسیار برجستهای مثل عبدالله بن مسعود از اولین مسلمانان بود و جایگاه مرجعیت داشت و مردم از او فتوا میخواستند. کسی بود که امام فقها بود، جزء ائمه محسوب میشد. اگر میآمد اعتراض کند اینطور نبود که در کوچه بغلی یک بلایی سرش بیاورند، رسماً خودشان مستقیم وارد میشدند و جلوی چشم بقیه او را طوری میزدند که از دنیا میرفت.
یعنی ما برتر هستیم، خداوند این جایگاه را برای ما قائل شده است. اینکه از هیچ کاری برای منکوب کردن مخالف و منتقد کم کاری نکنیم، فضا به سمتی رفت که امیرالمؤمنین خیلی خودش را خرج کرد و اینجا اگر امیرالمؤمنین مثل بقیه مردم بود کسی که بخاطر فشار حاکمیت در بیرون مدینه زندگی میکند، باید مثل خیلیهای دیگر که سالها از قبل حکومت خورده بودند مثل عمرعاص، ولی چون عزل شده بودند گفتند: کنار مینشینیم تا کار تمام شود و شما ببینید. میخواستند انتقام بگیرند در حالی که خودشان شریک بودند. امیرالمؤمنین که خودش با اینها شریک نبود و جایگاه حقانیت حکومت بعد از پیغمبر را از آن خود میدانست که مطابق دستور رسول خدا بود. هیچ دریافت خاصی از حکومت نداشت. اینجا ننشست کنار با اینکه به حضرت ظلم کردند و کنارش گذاشتند. شاید اگر کسی دیگر بود میگفت: الآن ایام فاطمیه است. شما حضرت زهرا سلام الله علیها را کشتند کاری نکردید، حالا من مینشینم و کاری نمی کنم ولی حضرت این کار را نکرد. وارد میدان شدند برای اینکه دیدند حالا که خشم عمومی قلیان کرد، از بصره و کوفه و مصر آدمهایی آمدند و محاصره کردند، خوبان امت و اصحاب برجسته پیامبر در خانه نشسته بودند و حاضر به دفاع کردند نبودند. این اشرافیت و خوردن اموال عمومی، بیت المال، این موارد هست ما چه دفاعی کنیم؟ بین معترضان و مهاجمان هم بسیاری از برجستگان اصحاب حضور داشتند. میدیدند در فضای افکار عمومی ما اگر همراهی با انقلاب نکنیم، برویم دفاع کنیم ضد انقلاب محسوب میشویم. طرفدار اشرافیت میشویم لذا عقبنشینی میکردند.
بعد از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام آغاز حکومتشان بود، حضرت شروع به اصلاحاتی کردند و یکی مصادره اموال نزدیکان حاکم قبلی بود.
نگاه امیرالمؤمنین به این اتفاقی که افتاد و یک تجمع عظیمی رخ داد و مسئول قبلی کشته شد، حضرت نگاهش چه بود. یک مقدمه لازم است که داشته باشیم اینکه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که مسئولینی آمدند، به مرور از منویات رسول خدا فاصلهها گرفته شد. به ویژه در سالهای پایانی اگر اشرافیگری بود به این افتخار هم میکرد و اگر یک نفر میآمد اشکالاتی را منتقل کند آسیبی که میرساندند این بود که لباس او را مسخره کنند. لباس فاخر و گران آبرو بود و ساده زیستی بیآبرویی بود.
به صورت رسمی میگفتند: این قسمت از چراگاهها برای حیوانات خاندان بنی امیه است و بقیه هرکاری دوست دارند بکنند. اگر میخواستند جایی را بردارند همینطور، یک فضای تقدس الهی برای خودشان در نظر گرفته بودند که گویی خلیفة الله هستیم و در سایه خدا به سر میبریم و حضرت حق از ما حفاظت میکند. لذا خیلی هم به خودشان زحمت نمیدادند که اگر یک شخصیت بسیار برجستهای مثل عبدالله بن مسعود از اولین مسلمانان بود و جایگاه مرجعیت داشت و مردم از او فتوا میخواستند. کسی بود که امام فقها بود، جزء ائمه محسوب میشد. اگر میآمد اعتراض کند اینطور نبود که در کوچه بغلی یک بلایی سرش بیاورند، رسماً خودشان مستقیم وارد میشدند و جلوی چشم بقیه او را طوری میزدند که از دنیا میرفت.
یعنی ما برتر هستیم، خداوند این جایگاه را برای ما قائل شده است. اینکه از هیچ کاری برای منکوب کردن مخالف و منتقد کم کاری نکنیم، فضا به سمتی رفت که امیرالمؤمنین خیلی خودش را خرج کرد و اینجا اگر امیرالمؤمنین مثل بقیه مردم بود کسی که بخاطر فشار حاکمیت در بیرون مدینه زندگی میکند، باید مثل خیلیهای دیگر که سالها از قبل حکومت خورده بودند مثل عمرعاص، ولی چون عزل شده بودند گفتند: کنار مینشینیم تا کار تمام شود و شما ببینید. میخواستند انتقام بگیرند در حالی که خودشان شریک بودند. امیرالمؤمنین که خودش با اینها شریک نبود و جایگاه حقانیت حکومت بعد از پیغمبر را از آن خود میدانست که مطابق دستور رسول خدا بود. هیچ دریافت خاصی از حکومت نداشت. اینجا ننشست کنار با اینکه به حضرت ظلم کردند و کنارش گذاشتند. شاید اگر کسی دیگر بود میگفت: الآن ایام فاطمیه است. شما حضرت زهرا سلام الله علیها را کشتند کاری نکردید، حالا من مینشینم و کاری نمی کنم ولی حضرت این کار را نکرد. وارد میدان شدند برای اینکه دیدند حالا که خشم عمومی قلیان کرد، از بصره و کوفه و مصر آدمهایی آمدند و محاصره کردند، خوبان امت و اصحاب برجسته پیامبر در خانه نشسته بودند و حاضر به دفاع کردند نبودند. این اشرافیت و خوردن اموال عمومی، بیت المال، این موارد هست ما چه دفاعی کنیم؟ بین معترضان و مهاجمان هم بسیاری از برجستگان اصحاب حضور داشتند. میدیدند در فضای افکار عمومی ما اگر همراهی با انقلاب نکنیم، برویم دفاع کنیم ضد انقلاب محسوب میشویم. طرفدار اشرافیت میشویم لذا عقبنشینی میکردند.
تاکنون نظری ثبت نشده است