- 103
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 35 تا 41 سوره انبیاء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 35 تا 41 سوره انبیاء _ بخش دوم"
نسبی بودن بحث خیر و شر
تبیین روایی بحث شر و اضلال کیفری
تفاوت معنای <من الله> و <لا من عند الله>
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ﴿35﴾ وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَهذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کَافِرُونَ ﴿36﴾ خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُورِیکُمْ آیَاتِی فَلاَ تَسْتَعْجِلُونِ ﴿37﴾ وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿38﴾ لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ ﴿39﴾ بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ ﴿40﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ ﴿41﴾
نسبی بودن بحث خیر و شر
در جریان آزمون، گاهی خدای سبحان انسان را به چیزهای ملایم و گوارا امتحان میکند تا شکر را تجربه کنند و گاهی به امور ناملایم امتحان میکند تا صبر را تجربه کنند. خیر به وجود شیء و کمالات وجود برمیگردد [یعنی] هر چه که به هستیِ آن موجود یا به کمالات مناسب آن شیء هماهنگ است برای او خیر است [و] شرّ به عدمِ آن شیء یا زوالِ کمالات آن شیء برمیگردد. خیر و شرّ اینچنین است که امر نسبی است و خیر به وجود برمیگردد و شرّ به عدم، حالا یا به «لیس»ی تامّه یا به «لیس»ی ناقصه.
هیچ ممکن نیست یک شیءِ وجودی از آن جهت که وجودی هست شرّ باشد. در جریان خَمر و میسر که گفته شد شرّ محض است راجع به عمل انسان است نه راجع به این مایع؛ کاری که انسان با خمر انجام میدهد یعنی خمرفروشی میکند خمرنوشی میکند و مانند آن این رجسِ محض است. حالا منافات ندارد که این مایع برای بعضی از امور سودمند باشد؛ مثل سم، چون هیچ موجودی در عالم، بیخاصیّت نیست. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾ یعنی از نظر اطاعت و معصیت، عصیانِ صِرف است [و] هیچ فضیلتی در آن نیست اما معنایش این نیست که از نظر وجود تکوینی این خاصیّتی ندارد. همان سم هم که برای انسان زیانبار است، میبینید برای دفع بسیاری از آفات، همین سموم نافع است. بنابراین اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود این رجسِ محض است راجع به حوزهٴ عمل انسان است.
تبیین روایی بحث شر و اضلال کیفری
در جریان خیر و شرّ در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «نساء» اشاره شد که روایات هم چند طایفه است. در بعضی از نصوص دارد: «والخیر فی یدیک والشرّ لیس إلیک» [و] در بعضی از نصوص، روایاتی است که مرحوم کلینی و دیگران نقل کردند که خدای سبحان میفرماید طوبیٰ به حال کسی که من خیر را به دست او اجرا کردم بدا به حال کسی که شرّ را به دست او اجرا کردم ، در آنجا روشن شد که شرّی که خدای سبحان به دست کسی اجرا میکند شرّ کیفری است نه شرّ ابتدایی؛ نظیر اِضلالِ کیفری. خدای سبحان شرّ ابتدایی ندارد که بدئاً شرّی را دامنگیر کسی بکند مثل اینکه اضلال ابتدایی ندارد [که] خدا ابتدائاً کسی را گمراه کند. هدایت دو قِسم بود: هدایت ابتدایی و هدایت پاداشی ولی اضلال، الاّ ولابد اضلال کیفری است، ما اضلال ابتدایی نداریم که خدای سبحان ابتدائاً کسی را گمراه بکند؛ به صورت حصر فرمود: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾ . اگر کسی هدایت تشریعی را پشت سر گذاشت، عقل را پشت سر گذاشت، فطرت را پشت سر گذاشت، وحی و امامت و نبوّت را پشت سر گذاشت [و] بیراهه رفت، ما به او مهلت میدهیم تا برگردد و توبه کند. اگر فرصت مهلت تمام شد، از آن به بعد او را اضلال میکنیم: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾، این اضلال هم اضلال کیفری است.
این اضلال معنای وجودی هم نیست که خداوند چیزی به کسی بدهد به نام اضلال یا ضلالت، بلکه معنای عدمی است یعنی آن لطف و توفیقی که تا به حال نسبت به او روا میداشتیم الآن از او سلب میکنیم [و] او را به حال خودش رها میکنیم. اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکرّر عرض میکرد: «إللهم و لا تَکلنی إلی نفسی» همین طور است [یا اینکه] در ادعیه عرض میکنیم خدایا ما را به حال خودمان رها نکن: «لا تَکلنا إلی غیرک و لا تَمنعنا مِن خیرک» یا «لا تکلنا الی أنفسنا طرفة عین» از همین قبیل است. شارح این مطلب هم سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» هست که فرمود ما درِ رحمت را یا باز میکنیم یا میبندیم: ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ﴾؛ ما گاهی درِ رحمت را باز میکنیم گاهی میبندیم. آنجا که درِ رحمت را بستیم که چیز عدمی نمیدهیم، عدم قابل دادن نیست [بلکه] ما فیض را نمیرسانیم، وقتی فیض را نرساندیم این شخص را به حال خود رها میکنیم سقوط میکند. ما فیوضات فراوانی از درون و بیرون به این شخص رساندیم، این ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ ، حالا ما این را به حال خودش رها میکنیم، این میشود اضلال کیفری این میشود فرستادن شرّ که ما شرّ را به دست او اجرا میکنیم وگرنه شرّ امر عدمی است (اولاً) و از طرف ذات اقدس الهی شرّ ابتدایی نیست (ثانیاً)، آنجا که خدا شرّ را اجرا میکند یعنی به او خیر نمیرساند (ثالثاً).
تفاوت معنای <من الله> و <لا من عند الله>
گوشهای از این مباحث در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 78 و 79 گذشت. همین تعبیری که الآن داریم: ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾، در آیات دیگر آمده است که ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ﴾ ؛ این ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ﴾ به خیر برمیگردد ﴿وَالسَّیِّئَاتِ﴾ به شرّ برمیگردد. تعبیر ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ شبیه تعبیر ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ﴾ است. در آیهٴ 78 و 79 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» به این صورت آمده است: ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾؛ حسنات ﴿مِن عند الله﴾ است، سیّئات ﴿مِن عند الله﴾ است، خیر ﴿مِن عند الله﴾ است شرّ ﴿مِن عند الله﴾ است؛ اما تفاوت حسنات و سیّئات تفاوت خیر و شرّ، در <مِن الله> بودن است که حَسنات <مِن الله> است خیر <مِن الله> است شرّ <مِن الله> نیست سیّئه <مِن الله> نیست.
این تفاوت مبسوط در همان آیات سورهٴ «نساء» حل شد، فرمود: ﴿قُلْ کُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ (این یک)، ﴿فَمَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً﴾؛ اینها چرا خوب تشخیص نمیدهند که بین <مِن اللّه> و ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ فرق است. خب آخر این درس میخواهد، کسی این درسها را نخواند چطوری تشخیص بدهد؟! فرمود اینها چرا فرق نمیگذارند بین ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ و <مِنَ اللّه>. ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾، پس حسنات و خیرات هم <مِنَ اللّه> است هم ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾؛ اما ﴿وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِکَ﴾ ؛ سیّئات و شرور ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است اما <مِنَ اللّه> نیست. فرق بین ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ با <مِنَ اللّه> که حَسنات هم ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است هم <مِنَ اللّه> [و] سیّئات ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است اما <مِنَ اللّه> نیست، چند روز در همان تفسیر سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت.
بنابراین اگر این مباحث خوب روشن شد معلوم میشود که سیّئات همینجاها نشأت میگیرد، بالا که رفتیم دیگر سیّئهای نیست؛ شرور همینجاها نشأت میگیرد [و] از خود ماست، قدری بالاتر رفتیم دیگر شرّ نیست. اگر نصوصی دارد که ما شرور را به دست افراد اجرا میکنیم ، بعد از گذراندن آن امور وضعش روشن خواهد شد. خب این معنای حسنات و سیّئات از یک سو [و] خیر و شرّ از سوی دیگر.
حقیقت پرسشناپذیر قیامت
در جریان استهزا فرمود بعضیها مسخره میکنند [و] بر اساس استعجال سؤال میکنند که قیامت چه موقع قیام میکند. اگر واقعاً قصدشان سؤال است، در جواب به اینها بگو درباره چیزی که موقّت است جای سؤال است اما چیزی که وقت ندارد، <کِی> و <کجا> ندارد، تا <کِی> و <کجا> هست قیامت نیست [و] وقتی قیامت ظهور میکند که هم <کِی> رخت بربندد هم <کجا>، اینجا جا برای سؤال نیست. آن را در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» بیان کرد؛ آیهٴ 25 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» این است: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾؛ قیامت چه موقع قیام میکند، ﴿قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾ ؛ من از آن جهت که انسانیام نظیر شما و همچنین آسمان و زمین از آن جهت که یک موجود ممکناند، هیچ کدام از ما و اینها از وضع قیامت باخبر نیستیم، برای اینکه یک وقت قیامت میآید که نه آسمان میتواند این بار را ببرد نه زمین میتواند. این قدر مسئلهٴ ﴿زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ سنگین است که آسمانها نمیتوانند آن را تحمل بکنند زمین نمیتواند آن را تحمل بکند [بلکه] کلّ این آسمان و زمین در هم پیچیده میشود [فرمود:] ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ . خب شما از چه چیزی میخواهی سؤال بکنی؟! از آسمان یا آسمانی سؤال بکنی [یا] از زمین و زمینی سؤال بکنی؟! این حادثهٴ قیامت آن قدر توانفرساست که روی دوش آسمان و زمین جا نمیگیرد، آسمان را درهم میکوبد زمین را درهم میکوبد. فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛ هیچ کسی نمیتواند تحمل بکند، آن وقت شما سؤال میکنید که در چه تاریخی قیامت میکند؟! آن سؤال، این هم جواب که اصلاً صورت مسئله را شما باید عوض بکنید.
پاسخ:
تبیین حقیقت فرامادّی قیامت
دیگر زمانِ درهم پیچیدهشدن، معنایش این است که «یَلزم مِن وجوده العدم»؛ آن زمانی که زمان درهم پیچیده میشود که فرض ندارد. از اشراطالساعه میشود سؤال کرد؛ اما چه موقع، <کِی> برمیخیزد [یا] کجا <کجا> از بین میرود [سؤال صحیحی نیست]. ما یک سؤال داریم از مکان میگوییم <کجا> که این کلمه مرکّب از یک حرف استفهام است و جا؛ یا <کِی> که این هم مرکّب است از حرف استفهام و زمان، خب ما سؤال بکنیم زمانی که زمان برمیخیزد چه موقع است، این سؤال ما درست نیست؛ اما اگر از اشراطالساعه سؤال بکنیم، درست است [یعنی بپرسیم] شرایط و اشراط و علائم ظهور قیامت چه موقع است [که] گفتند ظهور حضرت از همین قبیل است رجعت از همین قبیل است و مانند آن.
آنها که بر اساس مسخره این حرف را میزنند جواب خاص دارد که در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و بعضی از سوَر مطرح است که الآن میخوانیم. پس سؤال دربارهٴ قیامت یا سؤال علمی است، جواب میدهند که ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ؛ اصلاً سؤال شما جا ندارد، شما از <چه کسی> میخواهی سؤال کنی، خود آن شخص که نیست، از کجا میخواهی سؤال کنی، جا و زمان و زمین برچیده میشود. ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛ آن قدر این بار سنگین است که هیچ موجود آسمانی و زمینی توان تحمّل آن را ندارد.
معنای سؤال استعجالی و مذمّت کفار
درباره آنهایی که مسخره کردند، [خداوند] به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید ما آن چنان کیفر را دامنگیر اینها میکنیم که از چند طرف محاط به عذاب میشوند (این یک مطلب)؛ مطلب دوم این است که همان طوری که خود تو آشنا هستی که قبل از تو انبیای فراوانی آمدند: ﴿مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ﴾ [آگاه باش که] قبل از تو هم همین استهزاها و مسخره کردن¬ها بود که شما باید در برابر این صبر بکنید؛ با دو نکته با وجود مبارک حضرت این مطلب را در میان گذاشت. فرمود: ﴿وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفُروا﴾ این گروه ﴿إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً﴾ و نحوهٴ استهزای¬شان هم همین بود که قبلاً بیان شد.
بعد خدا میفرماید: ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾. این مذمّت برای آن است که درست است انسان با عجله خلق شد اگر آن فطرت تأنّیپذیر را محترم بشمارد، ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ را رعایت کند و عقلِ فطری را گرامی بشمارد، بیجا سؤال نمیکند [بلکه] بجا سؤال میکند که «حُسن السؤال نصف العلم» . هم به ما دستور دادند سؤال کنید که اگر سؤال کردید چندین نفر اجر میبرند، خود سائل، خود مُجیب، خود مستمع (همه) اجر میبرند [البته] اگر سؤال عالمانه باشد و به موقع؛ اما فرمودند شما این گونه که سؤال میکنید سؤال استعجالی است عجلهای است شتابزده است سرعت نیست شتابزده است حرفِ عقلتان را گوش ندادید اگر انسان بدون فطرت و عقل خلق میشد جا برای مذمّت نبود برای اینکه ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾ و ﴿کَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً﴾ اما با فطرت و الهامِ فجور و تقوا خلق شد [لذا] اگر اینها را پشت سر بگذارد و شتابان کار بکند جا برای مذمّت است. فرمود: ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُورِیکُمْ آیَاتِی فَلاَ تَسْتَعْجِلُونِ﴾؛ نشانههای قدرت الهی را به شما نشان میدهیم [که] اگر در دنیا باشد که آیات الهی است [و اگر] در آخرت باشد ضمن اینکه آیات الهی است متن عذاب است.
آنگاه فرمود: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾.
منشأ سؤالات کفار و هماهنگی جواب قرآن با سؤالات
این ﴿مَتَی هذَا الْوَعْدُ﴾ در سورهٴ «انبیاء» با ﴿مَتَی هذَا الْوَعْدُ﴾ در سورهٴ «مُلک» خیلی فرق میکند، آنها عالمانه سؤال کردند که چه موقع قیامت قیام میکند، خب جواب عالمانه داده شد: اما این میگوید اگر راست میگویید وقتش چه موقع است؛ نظیر آنچه در سورهٴ «اعراف» و غیر «اعراف» گذشت که میگویند: ﴿فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾ ؛ خب اگر راست میگویید [که] عذابی هست بیاورید، خب این به صورت مسخره است [که] این سؤال استهزایی یک کیفر تلخ دارد پس سؤال دو قِسم است: یک سؤال عالمانه است نظیر [سؤال] سورهٴ «مُلک» که جواب عالمانه داده شد [و] یک سؤال مسخرهای است که جوابش با تهدید همراه است: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: خب، این ﴿إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾ در آنجا به قرینهٴ جوابی که داده شد معلوم میشود که [معنایش این است که] برای ما مشکوک است، در صدد استهزا نیست [یعنی] اگر واقعاً راست میگویید، چه موقع قیام میکند. در آنجا از قرینهٴ جواب میفهمیم که درصدد استهزا نیست اما اینجا از قرینهٴ جواب میفهمیم که درصدد استهزاست. آنجا اگر استهزا بود ذات اقدس الهی کیفر تلخ را ذکر میکرد [در حالی که] آنجا فرمود: ﴿قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾ . در بخشهای دیگری هم قرآن کریم میفرماید: ﴿یسألونک کأنک حفیٌّ عنها﴾ ؛ از تو سؤال میکنند که قیامت چه موقع قیام میکند مثل اینکه تو میدانی، خب تویی نمیمانی. بله آن مسئلهٴ ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ یک حساب دیگری است که حضرت فرمود: «انا والساعة کهاتین» [اما] اینها که بر اساس آن مقام و از آنجا سؤال نمیکنند، از همین حضرتی که میبینند به عنوان انسان سؤال میکنند. فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ؛ چیزی که وقتی بیاید همهٴ ما را از بین میبرد، دیگر ما از آن چه خبری داریم.
اینجا به صورت مسخره سؤال کردند، به دلیل اینکه اولاً استهزا را در آیهٴ قبل ذکر کردند، بعد هم به دلیل پاسخ تلخی که ذات اقدس الهی به اینها میدهد [که] فرمود اینهایی که الآن اینجا سؤال میکنند ای کاش میفهمیدند و از آن صحنه باخبر بودند: ﴿لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ﴾.
بیان لطیفی از تفسیر ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾
در بحثهای قبل داشتیم که کسانی که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ اینها گُر میگیرند مشتعل میشوند؛ اما بخشهایی از آیات قرآن کریم به چند جهت اینها اشاره میکند: یکی به صورت اینها، یکی به پشت اینها، گاهی به پهلوی اینها. اینهایی که <نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم> ، پشتشان مشتعل خواهد شد؛ اینهایی که ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّی﴾ هستند و چهره درهم میکشند در برابر قرآن و عترت، این چهره سوخته میشود.
[میفرماید] صورت را میسوزانند پهلو را میسوزانند و پشت را میسوزانند اما در دو قسمت از قرآن کریم که یکی سورهٴ «انفال» است فرمود اینها در هنگام مرگ گرفتار دو آسیباند؛ آیهٴ پنجاه سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این بود: ﴿وَلَوْ تَرَی إِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾. در ذیل آن آیه مکرّر، این بیان لطیف مرحوم آقا شاهآبادی(رضوان الله علیه) استاد حضرت امام(رضوان الله علیه) آمده که ایشان در آن جزوهٴ شذرات خود دارند که سرّ اینکه در حال مرگ، صورتهای تبهکاران را میزنند و پشت اینها را میزنند، ایشان توجیهشان این است که فرشتگان مأمور این عالَم میبینند این شخص سرمایه را که عمر بود هدر داد و چیزی کسب نکرد و جای دیگران را تنگ کرد [لذا] با فشار پشتش را میزنند [و] از دنیا به برزخ میفرستند [از آن سو] فرشتگان و مأموران برزخ میبینند این با دست خالی دارد میآید [لذا] به صورتش سیلی میزنند که در این مدّت [که در دنیا] بودی چه کردی . این سیلی زدن صورت مربوط به فرشتگان برزخی است [و] این مُشت زدن به پشت مربوط به فرشتگان دنیاست (این توجیه این بزرگوار است). شواهد دیگری هم بود؛ فرمود: ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾.
همین مضمون که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هست در سورهٴ مبارکهٴ 47 هم که به نام مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنجا هم به همین مضمون آمده؛
بیان عذابهای مختلف در سوره <توبه>
اما در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» ـ که باز بحثش گذشت ـ فرمود یک عدّه را از سه جهت داغ میکنند و آن سرمایهدارانی هستند که اکتناز کردند؛ نه سرمایه را در راه تولید گذاشتند نه قرضالحسنه دادند نه انفاق کردند [بلکه] فقط سودش را گرفتند؛ [فرمود] اینها را از سه جهت داغ میکنند؛ آیهٴ 34 و 35 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بود: ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾؛ این سکّهها، سکّههای نسوز است، این اسکناسها دیگر اسکناس نسوز است، این شخص همین سکّهها را میبیند و همین اسکناسها را میبیند که اینها در عین حال که مشتعلاند خاکستر نمیشوند، ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ﴾؛ جِبهههای اینها پیشانی اینها پیشانوی اینها را داغ میکنند. <کِیْ> یعنی داغ کردن؛ سابقاً هیچ راهی نداشتند درمانِ دیگر نبود، کِیْ میکردند داغ میکردند.
از بیانات نورانی حضرت امیر هم در ذیل این آیه خوانده شد که در نهجالبلاغه دارد من شما را بالأخره اگر [سخنانم] اثر ندارد کِیْ میکنم داغ میکنم: «فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ» . اگر حافظ دارد: «علاجِ کِیْ کنمت آخر الدواء الکی» ناظر به همین است؛ نه علاج، کِی کنم، «علاجِ کِی کنمت» چرا؟ چون «آخر الدواء الکی» یعنی اینکه داغت میکنم، نه اینکه درصدد استفهام باشد یا درصدد این باشد که تو علاجپذیر نیستی، بگوید علاج، کِی کنم. <کِیْ> یعنی داغ کردن. فرمود پیشانی اینها را داغ میکنند (یک)، ﴿وَجُنُوبُهُمْ﴾؛ پهلوی این سرمایهدارها را داغ میکنند و پشت اینها را داغ میکنند (سه): ﴿فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾، بعد میگویند: ﴿هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ .
اقتصاد اسلامی را، کسب درست را، ایجاد اشتغال را، این آیه و امثال این آیه حل میکنند. اگر مردم ـ خدای ناکرده ـ از خدا و قیامت نترسند همین وضع تورّم است که میبینید؛ اما اگر سرمایهدارها بدانند که بالأخره همین پول اینها را داغ میکند، خب [پول را] در کار و کسب حلال قرار می¬دهند و از ربا و از بهرههای زاید پرهیز میکنند [و] جوانها را مشتغل میکنند. این است که قرآن کریم یک عدّه را دیوانه میداند برای همین است؛ آدم تمام تلاش و کوشش را بکند که مثل کِرم ابریشم بشود، بِتَند، بتند، بتند [بعد] آن داخل خفه بشود: «کدودٌ کدود الغزّ یَنسج دائما»! فرمود یک عدّه مثل کِرم ابریشماند، میتَنند، میتنند، میتنند [بعد] آن داخل خفه میشوند. اگر این آیات نتوانست جامعه را اصلاح کند، بسیار سخت است ما بتوانیم اقتصاد اسلامی داشته باشیم. این سرمایهتان را بگذارید در کار، حالا سود کمتری بردید، مهم نیست، شما که باید همه را [در این دنیا] بگذارید، خب کاری بکنید که همه را به همراه ببرید. این خیلی فکر راقی است که دین به ما داد، فرمود کاری بکن که هر چه داری همراه ببری، مبادا کاری بکنی که هر چه داری بگذاری و افسوس بخوری. آدم میتواند همهٴ آنچه دارد به همراه ببرد، اگر در راه خیر صرف بکند.
خب چرا این کار را میکنند؟ برای این کسی که رفته به سراغ سرمایهداری که اهل اکتناز است پیشنهاد کار داد یا پیشنهاد قرضالحسنه داد یا پیشنهاد کمک داد، او [یعنی آن سرمایه¬دار] اول صورت در هم میکِشد ابرو تُرُش میکند چهره دِژَم میکند (این اولین کار) بعد کم کم نیمرخ فاصله میگیرد به او پهلو میکند، بعد پشت میکند و میرود. این سه جا که نسبت به عدّهای از فقرا یا جوانهای بی¬کار بیاعتنایی کردند را داغ میکنند؛ هم پیشانی را که در هم پیچیده شد دِژم کرد و هم پهلو را که نیمرخ بیاعتنایی کرد و هم پشت را.
این با آیه محلّ بحث منافات ندارد [زیرا آیه محل بحث] حصر نکرده که فقط همین صورت و پشت را [عذاب می¬کنند] و پهلو را عذاب نمیکنند. اگر بعضی از جاها مُثنّاست بعضی از جاها مثلّث است، از سنخ مثبتیناند قابل جمعاند؛ در یک جا دارد سه جا را در یک جا دارد دو جا را، این دو جا که به صورت حصر نیست. خب فرمود این ﴿لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ﴾؛ اینها نه میتوانند عذاب را از صورتهای¬شان بگیرند نه میتوانند از پشتهای¬شان بگیرند ولو اینکه وقتی از دو طرف نتوانستند پهلو هم همین است. ﴿وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ﴾ که بحثش گذشت. ﴿بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ﴾؛ نه ناصر دارند نه انظار، ـ فرمود: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ﴾ <انظار> یعنی مهلت دادن ـ نه کسی به آنها مهلت میدهد نه کسی به یاری آنها میشتابد.
پاسخ قرآن به استهزاء کنندگان
بعد جواب دوم را این گونه فرمود که رسول من! نگران نباش، عدّهای از انبیا قبل از تو بودند عدّهای از کفار و منافقین هم آنها را مسخره کردند: ﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِکَ﴾؛ ما آنها را به خاک سیاه نشاندیم اینها را هم مینشانیم: ﴿فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ﴾ لذا در بخش پایانی سورهٴ «حجر» ـ که بحثش گذشت ـ فرمود: ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾؛ آنهایی که تو را مسخره کردند، ما کافی بودیم [و] بساط آنها را جمع کردیم؛ در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 95 این بود: ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾. در اینجا وعده میدهد که عدّهای انبیای قبل را مسخره کردند، ما آنها را به خاک مذلّت نشاندیم، آنهایی که تو را مسخره میکنند [را هم] به خاک مذلّت مینشانیم، برای اینکه ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾. حالا فرق نمیکند به صورت کاریکاتور دانمارکی باشد یا به صورت قرآنسوزی آن سفیه باشد یا به صورت دیگر.
«أعاذنا الله مِن شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا»
«و الحمد لله ربّ العالمین»
نسبی بودن بحث خیر و شر
تبیین روایی بحث شر و اضلال کیفری
تفاوت معنای <من الله> و <لا من عند الله>
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ﴿35﴾ وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً أَهذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کَافِرُونَ ﴿36﴾ خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُورِیکُمْ آیَاتِی فَلاَ تَسْتَعْجِلُونِ ﴿37﴾ وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿38﴾ لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ ﴿39﴾ بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ ﴿40﴾ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ ﴿41﴾
نسبی بودن بحث خیر و شر
در جریان آزمون، گاهی خدای سبحان انسان را به چیزهای ملایم و گوارا امتحان میکند تا شکر را تجربه کنند و گاهی به امور ناملایم امتحان میکند تا صبر را تجربه کنند. خیر به وجود شیء و کمالات وجود برمیگردد [یعنی] هر چه که به هستیِ آن موجود یا به کمالات مناسب آن شیء هماهنگ است برای او خیر است [و] شرّ به عدمِ آن شیء یا زوالِ کمالات آن شیء برمیگردد. خیر و شرّ اینچنین است که امر نسبی است و خیر به وجود برمیگردد و شرّ به عدم، حالا یا به «لیس»ی تامّه یا به «لیس»ی ناقصه.
هیچ ممکن نیست یک شیءِ وجودی از آن جهت که وجودی هست شرّ باشد. در جریان خَمر و میسر که گفته شد شرّ محض است راجع به عمل انسان است نه راجع به این مایع؛ کاری که انسان با خمر انجام میدهد یعنی خمرفروشی میکند خمرنوشی میکند و مانند آن این رجسِ محض است. حالا منافات ندارد که این مایع برای بعضی از امور سودمند باشد؛ مثل سم، چون هیچ موجودی در عالم، بیخاصیّت نیست. اینکه فرمود: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾ یعنی از نظر اطاعت و معصیت، عصیانِ صِرف است [و] هیچ فضیلتی در آن نیست اما معنایش این نیست که از نظر وجود تکوینی این خاصیّتی ندارد. همان سم هم که برای انسان زیانبار است، میبینید برای دفع بسیاری از آفات، همین سموم نافع است. بنابراین اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود این رجسِ محض است راجع به حوزهٴ عمل انسان است.
تبیین روایی بحث شر و اضلال کیفری
در جریان خیر و شرّ در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «نساء» اشاره شد که روایات هم چند طایفه است. در بعضی از نصوص دارد: «والخیر فی یدیک والشرّ لیس إلیک» [و] در بعضی از نصوص، روایاتی است که مرحوم کلینی و دیگران نقل کردند که خدای سبحان میفرماید طوبیٰ به حال کسی که من خیر را به دست او اجرا کردم بدا به حال کسی که شرّ را به دست او اجرا کردم ، در آنجا روشن شد که شرّی که خدای سبحان به دست کسی اجرا میکند شرّ کیفری است نه شرّ ابتدایی؛ نظیر اِضلالِ کیفری. خدای سبحان شرّ ابتدایی ندارد که بدئاً شرّی را دامنگیر کسی بکند مثل اینکه اضلال ابتدایی ندارد [که] خدا ابتدائاً کسی را گمراه کند. هدایت دو قِسم بود: هدایت ابتدایی و هدایت پاداشی ولی اضلال، الاّ ولابد اضلال کیفری است، ما اضلال ابتدایی نداریم که خدای سبحان ابتدائاً کسی را گمراه بکند؛ به صورت حصر فرمود: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾ . اگر کسی هدایت تشریعی را پشت سر گذاشت، عقل را پشت سر گذاشت، فطرت را پشت سر گذاشت، وحی و امامت و نبوّت را پشت سر گذاشت [و] بیراهه رفت، ما به او مهلت میدهیم تا برگردد و توبه کند. اگر فرصت مهلت تمام شد، از آن به بعد او را اضلال میکنیم: ﴿وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ﴾، این اضلال هم اضلال کیفری است.
این اضلال معنای وجودی هم نیست که خداوند چیزی به کسی بدهد به نام اضلال یا ضلالت، بلکه معنای عدمی است یعنی آن لطف و توفیقی که تا به حال نسبت به او روا میداشتیم الآن از او سلب میکنیم [و] او را به حال خودش رها میکنیم. اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مکرّر عرض میکرد: «إللهم و لا تَکلنی إلی نفسی» همین طور است [یا اینکه] در ادعیه عرض میکنیم خدایا ما را به حال خودمان رها نکن: «لا تَکلنا إلی غیرک و لا تَمنعنا مِن خیرک» یا «لا تکلنا الی أنفسنا طرفة عین» از همین قبیل است. شارح این مطلب هم سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» هست که فرمود ما درِ رحمت را یا باز میکنیم یا میبندیم: ﴿مَّا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ﴾؛ ما گاهی درِ رحمت را باز میکنیم گاهی میبندیم. آنجا که درِ رحمت را بستیم که چیز عدمی نمیدهیم، عدم قابل دادن نیست [بلکه] ما فیض را نمیرسانیم، وقتی فیض را نرساندیم این شخص را به حال خود رها میکنیم سقوط میکند. ما فیوضات فراوانی از درون و بیرون به این شخص رساندیم، این ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ ، حالا ما این را به حال خودش رها میکنیم، این میشود اضلال کیفری این میشود فرستادن شرّ که ما شرّ را به دست او اجرا میکنیم وگرنه شرّ امر عدمی است (اولاً) و از طرف ذات اقدس الهی شرّ ابتدایی نیست (ثانیاً)، آنجا که خدا شرّ را اجرا میکند یعنی به او خیر نمیرساند (ثالثاً).
تفاوت معنای <من الله> و <لا من عند الله>
گوشهای از این مباحث در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیهٴ 78 و 79 گذشت. همین تعبیری که الآن داریم: ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾، در آیات دیگر آمده است که ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ﴾ ؛ این ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ﴾ به خیر برمیگردد ﴿وَالسَّیِّئَاتِ﴾ به شرّ برمیگردد. تعبیر ﴿نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ شبیه تعبیر ﴿بَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ﴾ است. در آیهٴ 78 و 79 سورهٴ مبارکهٴ «نساء» به این صورت آمده است: ﴿أَیْنََما تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾؛ حسنات ﴿مِن عند الله﴾ است، سیّئات ﴿مِن عند الله﴾ است، خیر ﴿مِن عند الله﴾ است شرّ ﴿مِن عند الله﴾ است؛ اما تفاوت حسنات و سیّئات تفاوت خیر و شرّ، در <مِن الله> بودن است که حَسنات <مِن الله> است خیر <مِن الله> است شرّ <مِن الله> نیست سیّئه <مِن الله> نیست.
این تفاوت مبسوط در همان آیات سورهٴ «نساء» حل شد، فرمود: ﴿قُلْ کُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ (این یک)، ﴿فَمَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً﴾؛ اینها چرا خوب تشخیص نمیدهند که بین <مِن اللّه> و ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ فرق است. خب آخر این درس میخواهد، کسی این درسها را نخواند چطوری تشخیص بدهد؟! فرمود اینها چرا فرق نمیگذارند بین ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ و <مِنَ اللّه>. ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾، پس حسنات و خیرات هم <مِنَ اللّه> است هم ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾؛ اما ﴿وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِکَ﴾ ؛ سیّئات و شرور ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است اما <مِنَ اللّه> نیست. فرق بین ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ با <مِنَ اللّه> که حَسنات هم ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است هم <مِنَ اللّه> [و] سیّئات ﴿مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ است اما <مِنَ اللّه> نیست، چند روز در همان تفسیر سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت.
بنابراین اگر این مباحث خوب روشن شد معلوم میشود که سیّئات همینجاها نشأت میگیرد، بالا که رفتیم دیگر سیّئهای نیست؛ شرور همینجاها نشأت میگیرد [و] از خود ماست، قدری بالاتر رفتیم دیگر شرّ نیست. اگر نصوصی دارد که ما شرور را به دست افراد اجرا میکنیم ، بعد از گذراندن آن امور وضعش روشن خواهد شد. خب این معنای حسنات و سیّئات از یک سو [و] خیر و شرّ از سوی دیگر.
حقیقت پرسشناپذیر قیامت
در جریان استهزا فرمود بعضیها مسخره میکنند [و] بر اساس استعجال سؤال میکنند که قیامت چه موقع قیام میکند. اگر واقعاً قصدشان سؤال است، در جواب به اینها بگو درباره چیزی که موقّت است جای سؤال است اما چیزی که وقت ندارد، <کِی> و <کجا> ندارد، تا <کِی> و <کجا> هست قیامت نیست [و] وقتی قیامت ظهور میکند که هم <کِی> رخت بربندد هم <کجا>، اینجا جا برای سؤال نیست. آن را در سورهٴ مبارکهٴ «ملک» بیان کرد؛ آیهٴ 25 سورهٴ مبارکهٴ «ملک» این است: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾؛ قیامت چه موقع قیام میکند، ﴿قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾ ؛ من از آن جهت که انسانیام نظیر شما و همچنین آسمان و زمین از آن جهت که یک موجود ممکناند، هیچ کدام از ما و اینها از وضع قیامت باخبر نیستیم، برای اینکه یک وقت قیامت میآید که نه آسمان میتواند این بار را ببرد نه زمین میتواند. این قدر مسئلهٴ ﴿زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ﴾ سنگین است که آسمانها نمیتوانند آن را تحمل بکنند زمین نمیتواند آن را تحمل بکند [بلکه] کلّ این آسمان و زمین در هم پیچیده میشود [فرمود:] ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ . خب شما از چه چیزی میخواهی سؤال بکنی؟! از آسمان یا آسمانی سؤال بکنی [یا] از زمین و زمینی سؤال بکنی؟! این حادثهٴ قیامت آن قدر توانفرساست که روی دوش آسمان و زمین جا نمیگیرد، آسمان را درهم میکوبد زمین را درهم میکوبد. فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛ هیچ کسی نمیتواند تحمل بکند، آن وقت شما سؤال میکنید که در چه تاریخی قیامت میکند؟! آن سؤال، این هم جواب که اصلاً صورت مسئله را شما باید عوض بکنید.
پاسخ:
تبیین حقیقت فرامادّی قیامت
دیگر زمانِ درهم پیچیدهشدن، معنایش این است که «یَلزم مِن وجوده العدم»؛ آن زمانی که زمان درهم پیچیده میشود که فرض ندارد. از اشراطالساعه میشود سؤال کرد؛ اما چه موقع، <کِی> برمیخیزد [یا] کجا <کجا> از بین میرود [سؤال صحیحی نیست]. ما یک سؤال داریم از مکان میگوییم <کجا> که این کلمه مرکّب از یک حرف استفهام است و جا؛ یا <کِی> که این هم مرکّب است از حرف استفهام و زمان، خب ما سؤال بکنیم زمانی که زمان برمیخیزد چه موقع است، این سؤال ما درست نیست؛ اما اگر از اشراطالساعه سؤال بکنیم، درست است [یعنی بپرسیم] شرایط و اشراط و علائم ظهور قیامت چه موقع است [که] گفتند ظهور حضرت از همین قبیل است رجعت از همین قبیل است و مانند آن.
آنها که بر اساس مسخره این حرف را میزنند جواب خاص دارد که در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» و بعضی از سوَر مطرح است که الآن میخوانیم. پس سؤال دربارهٴ قیامت یا سؤال علمی است، جواب میدهند که ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ؛ اصلاً سؤال شما جا ندارد، شما از <چه کسی> میخواهی سؤال کنی، خود آن شخص که نیست، از کجا میخواهی سؤال کنی، جا و زمان و زمین برچیده میشود. ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛ آن قدر این بار سنگین است که هیچ موجود آسمانی و زمینی توان تحمّل آن را ندارد.
معنای سؤال استعجالی و مذمّت کفار
درباره آنهایی که مسخره کردند، [خداوند] به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید ما آن چنان کیفر را دامنگیر اینها میکنیم که از چند طرف محاط به عذاب میشوند (این یک مطلب)؛ مطلب دوم این است که همان طوری که خود تو آشنا هستی که قبل از تو انبیای فراوانی آمدند: ﴿مَا کُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ﴾ [آگاه باش که] قبل از تو هم همین استهزاها و مسخره کردن¬ها بود که شما باید در برابر این صبر بکنید؛ با دو نکته با وجود مبارک حضرت این مطلب را در میان گذاشت. فرمود: ﴿وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفُروا﴾ این گروه ﴿إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً﴾ و نحوهٴ استهزای¬شان هم همین بود که قبلاً بیان شد.
بعد خدا میفرماید: ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾. این مذمّت برای آن است که درست است انسان با عجله خلق شد اگر آن فطرت تأنّیپذیر را محترم بشمارد، ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ را رعایت کند و عقلِ فطری را گرامی بشمارد، بیجا سؤال نمیکند [بلکه] بجا سؤال میکند که «حُسن السؤال نصف العلم» . هم به ما دستور دادند سؤال کنید که اگر سؤال کردید چندین نفر اجر میبرند، خود سائل، خود مُجیب، خود مستمع (همه) اجر میبرند [البته] اگر سؤال عالمانه باشد و به موقع؛ اما فرمودند شما این گونه که سؤال میکنید سؤال استعجالی است عجلهای است شتابزده است سرعت نیست شتابزده است حرفِ عقلتان را گوش ندادید اگر انسان بدون فطرت و عقل خلق میشد جا برای مذمّت نبود برای اینکه ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ﴾ و ﴿کَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً﴾ اما با فطرت و الهامِ فجور و تقوا خلق شد [لذا] اگر اینها را پشت سر بگذارد و شتابان کار بکند جا برای مذمّت است. فرمود: ﴿خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُورِیکُمْ آیَاتِی فَلاَ تَسْتَعْجِلُونِ﴾؛ نشانههای قدرت الهی را به شما نشان میدهیم [که] اگر در دنیا باشد که آیات الهی است [و اگر] در آخرت باشد ضمن اینکه آیات الهی است متن عذاب است.
آنگاه فرمود: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾.
منشأ سؤالات کفار و هماهنگی جواب قرآن با سؤالات
این ﴿مَتَی هذَا الْوَعْدُ﴾ در سورهٴ «انبیاء» با ﴿مَتَی هذَا الْوَعْدُ﴾ در سورهٴ «مُلک» خیلی فرق میکند، آنها عالمانه سؤال کردند که چه موقع قیامت قیام میکند، خب جواب عالمانه داده شد: اما این میگوید اگر راست میگویید وقتش چه موقع است؛ نظیر آنچه در سورهٴ «اعراف» و غیر «اعراف» گذشت که میگویند: ﴿فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ﴾ ؛ خب اگر راست میگویید [که] عذابی هست بیاورید، خب این به صورت مسخره است [که] این سؤال استهزایی یک کیفر تلخ دارد پس سؤال دو قِسم است: یک سؤال عالمانه است نظیر [سؤال] سورهٴ «مُلک» که جواب عالمانه داده شد [و] یک سؤال مسخرهای است که جوابش با تهدید همراه است: ﴿وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: خب، این ﴿إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾ در آنجا به قرینهٴ جوابی که داده شد معلوم میشود که [معنایش این است که] برای ما مشکوک است، در صدد استهزا نیست [یعنی] اگر واقعاً راست میگویید، چه موقع قیام میکند. در آنجا از قرینهٴ جواب میفهمیم که درصدد استهزا نیست اما اینجا از قرینهٴ جواب میفهمیم که درصدد استهزاست. آنجا اگر استهزا بود ذات اقدس الهی کیفر تلخ را ذکر میکرد [در حالی که] آنجا فرمود: ﴿قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ﴾ . در بخشهای دیگری هم قرآن کریم میفرماید: ﴿یسألونک کأنک حفیٌّ عنها﴾ ؛ از تو سؤال میکنند که قیامت چه موقع قیام میکند مثل اینکه تو میدانی، خب تویی نمیمانی. بله آن مسئلهٴ ﴿دَنَا فَتَدَلَّی﴾ یک حساب دیگری است که حضرت فرمود: «انا والساعة کهاتین» [اما] اینها که بر اساس آن مقام و از آنجا سؤال نمیکنند، از همین حضرتی که میبینند به عنوان انسان سؤال میکنند. فرمود: ﴿ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ ؛ چیزی که وقتی بیاید همهٴ ما را از بین میبرد، دیگر ما از آن چه خبری داریم.
اینجا به صورت مسخره سؤال کردند، به دلیل اینکه اولاً استهزا را در آیهٴ قبل ذکر کردند، بعد هم به دلیل پاسخ تلخی که ذات اقدس الهی به اینها میدهد [که] فرمود اینهایی که الآن اینجا سؤال میکنند ای کاش میفهمیدند و از آن صحنه باخبر بودند: ﴿لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ﴾.
بیان لطیفی از تفسیر ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾
در بحثهای قبل داشتیم که کسانی که ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ﴾ اینها گُر میگیرند مشتعل میشوند؛ اما بخشهایی از آیات قرآن کریم به چند جهت اینها اشاره میکند: یکی به صورت اینها، یکی به پشت اینها، گاهی به پهلوی اینها. اینهایی که <نبذوا کتاب الله وراء ظهورهم> ، پشتشان مشتعل خواهد شد؛ اینهایی که ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّی﴾ هستند و چهره درهم میکشند در برابر قرآن و عترت، این چهره سوخته میشود.
[میفرماید] صورت را میسوزانند پهلو را میسوزانند و پشت را میسوزانند اما در دو قسمت از قرآن کریم که یکی سورهٴ «انفال» است فرمود اینها در هنگام مرگ گرفتار دو آسیباند؛ آیهٴ پنجاه سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این بود: ﴿وَلَوْ تَرَی إِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾. در ذیل آن آیه مکرّر، این بیان لطیف مرحوم آقا شاهآبادی(رضوان الله علیه) استاد حضرت امام(رضوان الله علیه) آمده که ایشان در آن جزوهٴ شذرات خود دارند که سرّ اینکه در حال مرگ، صورتهای تبهکاران را میزنند و پشت اینها را میزنند، ایشان توجیهشان این است که فرشتگان مأمور این عالَم میبینند این شخص سرمایه را که عمر بود هدر داد و چیزی کسب نکرد و جای دیگران را تنگ کرد [لذا] با فشار پشتش را میزنند [و] از دنیا به برزخ میفرستند [از آن سو] فرشتگان و مأموران برزخ میبینند این با دست خالی دارد میآید [لذا] به صورتش سیلی میزنند که در این مدّت [که در دنیا] بودی چه کردی . این سیلی زدن صورت مربوط به فرشتگان برزخی است [و] این مُشت زدن به پشت مربوط به فرشتگان دنیاست (این توجیه این بزرگوار است). شواهد دیگری هم بود؛ فرمود: ﴿یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾.
همین مضمون که در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» هست در سورهٴ مبارکهٴ 47 هم که به نام مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنجا هم به همین مضمون آمده؛
بیان عذابهای مختلف در سوره <توبه>
اما در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» ـ که باز بحثش گذشت ـ فرمود یک عدّه را از سه جهت داغ میکنند و آن سرمایهدارانی هستند که اکتناز کردند؛ نه سرمایه را در راه تولید گذاشتند نه قرضالحسنه دادند نه انفاق کردند [بلکه] فقط سودش را گرفتند؛ [فرمود] اینها را از سه جهت داغ میکنند؛ آیهٴ 34 و 35 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بود: ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾؛ این سکّهها، سکّههای نسوز است، این اسکناسها دیگر اسکناس نسوز است، این شخص همین سکّهها را میبیند و همین اسکناسها را میبیند که اینها در عین حال که مشتعلاند خاکستر نمیشوند، ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ﴾؛ جِبهههای اینها پیشانی اینها پیشانوی اینها را داغ میکنند. <کِیْ> یعنی داغ کردن؛ سابقاً هیچ راهی نداشتند درمانِ دیگر نبود، کِیْ میکردند داغ میکردند.
از بیانات نورانی حضرت امیر هم در ذیل این آیه خوانده شد که در نهجالبلاغه دارد من شما را بالأخره اگر [سخنانم] اثر ندارد کِیْ میکنم داغ میکنم: «فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْکَیُّ» . اگر حافظ دارد: «علاجِ کِیْ کنمت آخر الدواء الکی» ناظر به همین است؛ نه علاج، کِی کنم، «علاجِ کِی کنمت» چرا؟ چون «آخر الدواء الکی» یعنی اینکه داغت میکنم، نه اینکه درصدد استفهام باشد یا درصدد این باشد که تو علاجپذیر نیستی، بگوید علاج، کِی کنم. <کِیْ> یعنی داغ کردن. فرمود پیشانی اینها را داغ میکنند (یک)، ﴿وَجُنُوبُهُمْ﴾؛ پهلوی این سرمایهدارها را داغ میکنند و پشت اینها را داغ میکنند (سه): ﴿فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ﴾، بعد میگویند: ﴿هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ﴾ .
اقتصاد اسلامی را، کسب درست را، ایجاد اشتغال را، این آیه و امثال این آیه حل میکنند. اگر مردم ـ خدای ناکرده ـ از خدا و قیامت نترسند همین وضع تورّم است که میبینید؛ اما اگر سرمایهدارها بدانند که بالأخره همین پول اینها را داغ میکند، خب [پول را] در کار و کسب حلال قرار می¬دهند و از ربا و از بهرههای زاید پرهیز میکنند [و] جوانها را مشتغل میکنند. این است که قرآن کریم یک عدّه را دیوانه میداند برای همین است؛ آدم تمام تلاش و کوشش را بکند که مثل کِرم ابریشم بشود، بِتَند، بتند، بتند [بعد] آن داخل خفه بشود: «کدودٌ کدود الغزّ یَنسج دائما»! فرمود یک عدّه مثل کِرم ابریشماند، میتَنند، میتنند، میتنند [بعد] آن داخل خفه میشوند. اگر این آیات نتوانست جامعه را اصلاح کند، بسیار سخت است ما بتوانیم اقتصاد اسلامی داشته باشیم. این سرمایهتان را بگذارید در کار، حالا سود کمتری بردید، مهم نیست، شما که باید همه را [در این دنیا] بگذارید، خب کاری بکنید که همه را به همراه ببرید. این خیلی فکر راقی است که دین به ما داد، فرمود کاری بکن که هر چه داری همراه ببری، مبادا کاری بکنی که هر چه داری بگذاری و افسوس بخوری. آدم میتواند همهٴ آنچه دارد به همراه ببرد، اگر در راه خیر صرف بکند.
خب چرا این کار را میکنند؟ برای این کسی که رفته به سراغ سرمایهداری که اهل اکتناز است پیشنهاد کار داد یا پیشنهاد قرضالحسنه داد یا پیشنهاد کمک داد، او [یعنی آن سرمایه¬دار] اول صورت در هم میکِشد ابرو تُرُش میکند چهره دِژَم میکند (این اولین کار) بعد کم کم نیمرخ فاصله میگیرد به او پهلو میکند، بعد پشت میکند و میرود. این سه جا که نسبت به عدّهای از فقرا یا جوانهای بی¬کار بیاعتنایی کردند را داغ میکنند؛ هم پیشانی را که در هم پیچیده شد دِژم کرد و هم پهلو را که نیمرخ بیاعتنایی کرد و هم پشت را.
این با آیه محلّ بحث منافات ندارد [زیرا آیه محل بحث] حصر نکرده که فقط همین صورت و پشت را [عذاب می¬کنند] و پهلو را عذاب نمیکنند. اگر بعضی از جاها مُثنّاست بعضی از جاها مثلّث است، از سنخ مثبتیناند قابل جمعاند؛ در یک جا دارد سه جا را در یک جا دارد دو جا را، این دو جا که به صورت حصر نیست. خب فرمود این ﴿لاَ یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلاَ عَن ظُهُورِهِمْ﴾؛ اینها نه میتوانند عذاب را از صورتهای¬شان بگیرند نه میتوانند از پشتهای¬شان بگیرند ولو اینکه وقتی از دو طرف نتوانستند پهلو هم همین است. ﴿وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ﴾ که بحثش گذشت. ﴿بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ﴾؛ نه ناصر دارند نه انظار، ـ فرمود: ﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَی مَیْسَرَةٍ﴾ <انظار> یعنی مهلت دادن ـ نه کسی به آنها مهلت میدهد نه کسی به یاری آنها میشتابد.
پاسخ قرآن به استهزاء کنندگان
بعد جواب دوم را این گونه فرمود که رسول من! نگران نباش، عدّهای از انبیا قبل از تو بودند عدّهای از کفار و منافقین هم آنها را مسخره کردند: ﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبْلِکَ﴾؛ ما آنها را به خاک سیاه نشاندیم اینها را هم مینشانیم: ﴿فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ﴾ لذا در بخش پایانی سورهٴ «حجر» ـ که بحثش گذشت ـ فرمود: ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾؛ آنهایی که تو را مسخره کردند، ما کافی بودیم [و] بساط آنها را جمع کردیم؛ در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 95 این بود: ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾. در اینجا وعده میدهد که عدّهای انبیای قبل را مسخره کردند، ما آنها را به خاک مذلّت نشاندیم، آنهایی که تو را مسخره میکنند [را هم] به خاک مذلّت مینشانیم، برای اینکه ﴿إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ﴾. حالا فرق نمیکند به صورت کاریکاتور دانمارکی باشد یا به صورت قرآنسوزی آن سفیه باشد یا به صورت دیگر.
«أعاذنا الله مِن شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا»
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است