- 1268
- 1000
- 1000
- 1000
تلاش معاویه برای وادار کردن سپاه امیرالمؤمنین(ع) به ارتکاب دو اشتباه، جلسه اول
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «تلاش معاویه برای وادار کردن سپاه امیرالمؤمنین(ع) به ارتکاب دو اشتباه»، جلسه اول، سال 1401
قبل از اینکه وارد اصل بحث بشوم که یک تحلیل تاریخی است، بایستی چند مقدّمه را به محضر شما عرض کنم که بحث یک ادبیات مشترکی پیدا کند.
حضرت حق در کتاب شریف به ما یاد داده است و فرموده است «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا»، ما رسولانمان و مؤمنان را دائماً یاری میکنیم؛ چون ممکن بود که در ذهن ما اینگونه باشد که منظور بهشت و قیامت است، تصریح هم دارد که «فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»، یعنی هم در دنیا و هم در آخرت.
ممکن است در بدو امر این به ذهن ما برسد که «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» یعنی ما دائماً پیروزیِ ظاهری خواهیم داشت، یا اگر نداشته باشیم هم این وعدهی نصرت دروغ است. در حالی که قرآن کریم از شکستهای ظاهریِ پی در پیِ انبیاء و اولیای خدا زیاد فرموده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ»، چاله میکندند و مؤمنان را در آن چاله آتش میزدند.
اگر ادبیات کسی مشترک نباشد باید بگوید پس این نصرت نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احد شکست خوردند، پایان صفّین علی رغم پیروزی نظامی، منجر به حکمیت و شکست و افتراق در بین یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شد. «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی»، حضرت هارون علیه السلام به برادرش. اینها مکرر است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا شکستِ صد در صدی نظامی خوردند.
اگر قرار بود ظاهر را نگاه کنیم، آنوقت باید نسبت به این آیه دو برخورد داشته باشیم، یا باید بگوییم نستجیربالله ادّعای دروغ است. چون حوادث قبل از آیه فراوان است و آیات فراوانی شکستها را بیان کرده است.
کسانی هم پیدا شدهاند و بیادبی کردهاند و گفتهاند معلوم است کسانی که شکست خوردهاند مؤمن نبودند. مثلاً «ولی الله دهلوی» در «ازالة الخفاء» میگوید که علی خلیفهی مرضیِ خدا نیست (نعوذبالله) چون در جاهایی مانند غارات و حکمیت و… منصور نبود و مخذول بود. دیگر توجّه نکردهاند که وقتی در اینجا خواستهاند با این آیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند، انبیاء و سلسلهی جلیلهی هدایت را تخریب کردهاند.
ای دهلوی! ادبیات تو با آیه یکی نیست! منظور «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا» قاعدتاً اگر از جانب یک حکیمِ عاقلِ عادی هم صادر شده باشد. یک نویسنده که ششصد صفحه کتاب نوشته است، اصلاً اگر وحی هم نباشد، دیگر اینقدر حواسپرت نیست که دهها مورد شکستِ ظاهری را فرموش کند و بعد بفرماید «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا». بلکه مجموعه را میدیده است.
درواقع این نگاه یزید و بنی امیه است که پیروزِ ظاهریِ تکبُعدیِ میدان، همان منصورِ عزیز است. وقتی اسراء را به شام بردند، وقتی یزید ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها را دید که با آن لباسهایی بودند که دون شأن حضرت بود و زنجیرها و اینکه ناموس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی پا ایستاده بود و آن وضع که نگفتنی بود، شروع کرد به خواندن این آیات سوره مبارکه آل عمران که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»، این عزّت است و آن ذلّت است، این نصرت است و آن خذلان است.
ایمان این بزرگواران که قطعی بود، پس باید نصرت هم میرسید…
حال در موضوع کربلا بعنوان مثال، امروز که ما نگاه میکنیم دیگر قصه لو رفته است. امروز کسی یزید را پیروزِ میدان نمیداند، نهایت امر این است که کسی سعی کند یزید را با نفس مصنوعی جزو مسلمین نگه دارد، وگرنه سیرهی یزید بعنوان الگوی اسلامی تدریس نمیشود، ولی یکی از کارکردهای فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که از سال پنجاه به بعد، یک انقلاب درست کرده است. یعنی هزار و سیصد و چند سال بعد، روی اینکه قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومتمحور است یا نهیازمنکرمحور است یا برای شهادت است یا برای تعظیم شعائر است، دهها نظریه و بحث و کتابهای فراوانی دارد، اگر بخواهیم فقط به این موضوع بپردازیم بیش از بیست جلسه کار دارد. حداقل از سال چهل و نه به این طرف، ابعاد مختلف این موضوع بحثِ زندهی جدّی داشته است، آقای شریعتی یک نگاه داشته است، مرحوم شهید مطهری یک نگاه داشتهاند، آقای صالحی نجفآبادی یک نگاه داشتهاند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه یک نگاه داشتهاند، رهبری یک نگاه داشتهاند، شهید صدر یک نگاه داشتهاند. آدمهای مختلف و متفکّران مختلف آمدهاند و اثرگذار هم بوده است و فقط تئوریک نبوده است، برای این موضوع یک انقلاب هم رخ داده است.
لذا اگر امروز بخواهند یکی از مبانی انقلاب را بزنند، فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
لذا اگر نگاه کنید، جریانهایی که با انقلاب خیلی خوب نیستند، یا کسانی که نگاه سکولار دارند، یکی از نقاطی که ما را با آن میزنند، فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است. اگر ده روز مانده به محرّم یک رصدی کنید، کانالهای تلگرامی سکولارها هر سال نظریهی فرار حسینی را بازنشر میکنند.
اینها لطف خداست که اینها به ما بگویند نقطهی قوّت شما کجاست و ما باید کجا را بزنیم. مدام هم تکرار میکنند. هر چقدر هم جواب میدهند، آنها هم حرفهای گذشتهی نخنما را دوباره تکرار میکنند.
نمونهی دیگر آن در موضوع قیام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که ما امروز برای آن عزادار هستیم، یک طرف یک زنِ بینظیرِ کنشگرِ عدالتخواهِ منجیِ بشریت است، طرف مقابل هم اصلاً قدرتِ دفاع از فعل خود را ندارد و سعی میکند که در مرحلهی اول انکار کند.
یکی از ویژگیهای مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این است که شیعیان مکتب اهل بیت علیهم السلام نه بدر را انکار میکنند، نه احد را، نه جمل را، نه صفّین را، نه نهروان را، همهی اینها حتّی در روز شکست، روز شکوه و عظمت انسانیت است، روز افتخار است، ما هم حرف برای گفتن داریم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل پیروز شدند، بعنوان پیروز چگونه عمل کردند، در صفّین چه کردند، با خوارج چه کردند. هیچ کدام را انکار نمیکنیم، و ما از بیان هیچ کدام هم ناراحت نمیشویم.
همین که عزیزانی از یادمان تاریخ رخداد گذشته ناراحت میشوند، یعنی قابل دفاع نیست.
«عبید خلیفی» یک سکولار تونسی است که الآن هم در تونس زندگی میکند، شیعه هم نیست، میگوید: من هرچه در جمل بحث و مطالعه کردم، دو چیز دیدم. یک طرف «علیٌ الحَلِیم»، علیِ صبور و بردبار که میشود ایشان را بعنوان یک نسخهی اسلامی به همهی دنیا عرضه کنیم و رفتار او در جدیدترین حرفهای روز دنیا حرف دارد. طرف مقابل هم بانویی بود که من هرچه در این هزار و چهارصد سال جستجو کردم دیدم تلاش شده است که توبهی او را اثبات کنند. یعنی فعل اصلی قابل دفاع نیست!
باید دید آن چیزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواستند به آن برسند، رسیدهاند یا نه.
اگر عرصه و میدان فقط سرزمین کربلا بود، واضح است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن شکست خورده بودند. اما مسائلی که خدای متعال در این عالم ایجاد میکند معمولاً یک بُعدی نیست، توابعِ یک و دو و سه و چند متغیره نیستند، پیچیده هستند، ابعاد دارند، برای دورانهای دیگر بکار میروند، یکعرصهای نیستند، وگرنه شما باید در مورد «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا» بگویید یا خدا معاذالله فراموش کرده است که در جاهای دیگر شکست خوردهاند، یا باید بگویید معاذالله خلاف گفته است، یا باید منکر نبوّت انبیاء و ایمان مؤمنینی بشوید که شکست ظاهری خوردهاند.
برای مؤمنان هر سه راه معلوم و مشخص است، شک نیست که پیغمبر نبی خدا هستند، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ شکستهای متعدد خوردهاند، پیروزیهای فراوانی هم داشتهاند.
ما زندگی میکنیم تا در این اتفاقی که خدا کارگردان آن هست، ما از این اتفاقات به آنچه ایمان داریم و ایمان به غیب داریم، به یک شیوهی زندگی تبدیل کنیم و در این میان حرکت کنیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک جریان مخوفی درگیر شدند و از حقیقت آنها هم پردهبرداری کردند. اما زمانی که بنا بر این بود که حبّ و بغضی تنظیم بشود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با اکثریتِ مردم زمان خودشان دشمنی نکردند.
قبل از اینکه وارد اصل بحث بشوم که یک تحلیل تاریخی است، بایستی چند مقدّمه را به محضر شما عرض کنم که بحث یک ادبیات مشترکی پیدا کند.
حضرت حق در کتاب شریف به ما یاد داده است و فرموده است «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا»، ما رسولانمان و مؤمنان را دائماً یاری میکنیم؛ چون ممکن بود که در ذهن ما اینگونه باشد که منظور بهشت و قیامت است، تصریح هم دارد که «فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»، یعنی هم در دنیا و هم در آخرت.
ممکن است در بدو امر این به ذهن ما برسد که «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» یعنی ما دائماً پیروزیِ ظاهری خواهیم داشت، یا اگر نداشته باشیم هم این وعدهی نصرت دروغ است. در حالی که قرآن کریم از شکستهای ظاهریِ پی در پیِ انبیاء و اولیای خدا زیاد فرموده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ»، چاله میکندند و مؤمنان را در آن چاله آتش میزدند.
اگر ادبیات کسی مشترک نباشد باید بگوید پس این نصرت نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احد شکست خوردند، پایان صفّین علی رغم پیروزی نظامی، منجر به حکمیت و شکست و افتراق در بین یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شد. «ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی»، حضرت هارون علیه السلام به برادرش. اینها مکرر است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا شکستِ صد در صدی نظامی خوردند.
اگر قرار بود ظاهر را نگاه کنیم، آنوقت باید نسبت به این آیه دو برخورد داشته باشیم، یا باید بگوییم نستجیربالله ادّعای دروغ است. چون حوادث قبل از آیه فراوان است و آیات فراوانی شکستها را بیان کرده است.
کسانی هم پیدا شدهاند و بیادبی کردهاند و گفتهاند معلوم است کسانی که شکست خوردهاند مؤمن نبودند. مثلاً «ولی الله دهلوی» در «ازالة الخفاء» میگوید که علی خلیفهی مرضیِ خدا نیست (نعوذبالله) چون در جاهایی مانند غارات و حکمیت و… منصور نبود و مخذول بود. دیگر توجّه نکردهاند که وقتی در اینجا خواستهاند با این آیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تخریب کنند، انبیاء و سلسلهی جلیلهی هدایت را تخریب کردهاند.
ای دهلوی! ادبیات تو با آیه یکی نیست! منظور «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا» قاعدتاً اگر از جانب یک حکیمِ عاقلِ عادی هم صادر شده باشد. یک نویسنده که ششصد صفحه کتاب نوشته است، اصلاً اگر وحی هم نباشد، دیگر اینقدر حواسپرت نیست که دهها مورد شکستِ ظاهری را فرموش کند و بعد بفرماید «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا». بلکه مجموعه را میدیده است.
درواقع این نگاه یزید و بنی امیه است که پیروزِ ظاهریِ تکبُعدیِ میدان، همان منصورِ عزیز است. وقتی اسراء را به شام بردند، وقتی یزید ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها را دید که با آن لباسهایی بودند که دون شأن حضرت بود و زنجیرها و اینکه ناموس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روی پا ایستاده بود و آن وضع که نگفتنی بود، شروع کرد به خواندن این آیات سوره مبارکه آل عمران که «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»، این عزّت است و آن ذلّت است، این نصرت است و آن خذلان است.
ایمان این بزرگواران که قطعی بود، پس باید نصرت هم میرسید…
حال در موضوع کربلا بعنوان مثال، امروز که ما نگاه میکنیم دیگر قصه لو رفته است. امروز کسی یزید را پیروزِ میدان نمیداند، نهایت امر این است که کسی سعی کند یزید را با نفس مصنوعی جزو مسلمین نگه دارد، وگرنه سیرهی یزید بعنوان الگوی اسلامی تدریس نمیشود، ولی یکی از کارکردهای فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که از سال پنجاه به بعد، یک انقلاب درست کرده است. یعنی هزار و سیصد و چند سال بعد، روی اینکه قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومتمحور است یا نهیازمنکرمحور است یا برای شهادت است یا برای تعظیم شعائر است، دهها نظریه و بحث و کتابهای فراوانی دارد، اگر بخواهیم فقط به این موضوع بپردازیم بیش از بیست جلسه کار دارد. حداقل از سال چهل و نه به این طرف، ابعاد مختلف این موضوع بحثِ زندهی جدّی داشته است، آقای شریعتی یک نگاه داشته است، مرحوم شهید مطهری یک نگاه داشتهاند، آقای صالحی نجفآبادی یک نگاه داشتهاند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه یک نگاه داشتهاند، رهبری یک نگاه داشتهاند، شهید صدر یک نگاه داشتهاند. آدمهای مختلف و متفکّران مختلف آمدهاند و اثرگذار هم بوده است و فقط تئوریک نبوده است، برای این موضوع یک انقلاب هم رخ داده است.
لذا اگر امروز بخواهند یکی از مبانی انقلاب را بزنند، فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
لذا اگر نگاه کنید، جریانهایی که با انقلاب خیلی خوب نیستند، یا کسانی که نگاه سکولار دارند، یکی از نقاطی که ما را با آن میزنند، فلسفهی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است. اگر ده روز مانده به محرّم یک رصدی کنید، کانالهای تلگرامی سکولارها هر سال نظریهی فرار حسینی را بازنشر میکنند.
اینها لطف خداست که اینها به ما بگویند نقطهی قوّت شما کجاست و ما باید کجا را بزنیم. مدام هم تکرار میکنند. هر چقدر هم جواب میدهند، آنها هم حرفهای گذشتهی نخنما را دوباره تکرار میکنند.
نمونهی دیگر آن در موضوع قیام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که ما امروز برای آن عزادار هستیم، یک طرف یک زنِ بینظیرِ کنشگرِ عدالتخواهِ منجیِ بشریت است، طرف مقابل هم اصلاً قدرتِ دفاع از فعل خود را ندارد و سعی میکند که در مرحلهی اول انکار کند.
یکی از ویژگیهای مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این است که شیعیان مکتب اهل بیت علیهم السلام نه بدر را انکار میکنند، نه احد را، نه جمل را، نه صفّین را، نه نهروان را، همهی اینها حتّی در روز شکست، روز شکوه و عظمت انسانیت است، روز افتخار است، ما هم حرف برای گفتن داریم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جمل پیروز شدند، بعنوان پیروز چگونه عمل کردند، در صفّین چه کردند، با خوارج چه کردند. هیچ کدام را انکار نمیکنیم، و ما از بیان هیچ کدام هم ناراحت نمیشویم.
همین که عزیزانی از یادمان تاریخ رخداد گذشته ناراحت میشوند، یعنی قابل دفاع نیست.
«عبید خلیفی» یک سکولار تونسی است که الآن هم در تونس زندگی میکند، شیعه هم نیست، میگوید: من هرچه در جمل بحث و مطالعه کردم، دو چیز دیدم. یک طرف «علیٌ الحَلِیم»، علیِ صبور و بردبار که میشود ایشان را بعنوان یک نسخهی اسلامی به همهی دنیا عرضه کنیم و رفتار او در جدیدترین حرفهای روز دنیا حرف دارد. طرف مقابل هم بانویی بود که من هرچه در این هزار و چهارصد سال جستجو کردم دیدم تلاش شده است که توبهی او را اثبات کنند. یعنی فعل اصلی قابل دفاع نیست!
باید دید آن چیزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواستند به آن برسند، رسیدهاند یا نه.
اگر عرصه و میدان فقط سرزمین کربلا بود، واضح است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن شکست خورده بودند. اما مسائلی که خدای متعال در این عالم ایجاد میکند معمولاً یک بُعدی نیست، توابعِ یک و دو و سه و چند متغیره نیستند، پیچیده هستند، ابعاد دارند، برای دورانهای دیگر بکار میروند، یکعرصهای نیستند، وگرنه شما باید در مورد «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا» بگویید یا خدا معاذالله فراموش کرده است که در جاهای دیگر شکست خوردهاند، یا باید بگویید معاذالله خلاف گفته است، یا باید منکر نبوّت انبیاء و ایمان مؤمنینی بشوید که شکست ظاهری خوردهاند.
برای مؤمنان هر سه راه معلوم و مشخص است، شک نیست که پیغمبر نبی خدا هستند، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ شکستهای متعدد خوردهاند، پیروزیهای فراوانی هم داشتهاند.
ما زندگی میکنیم تا در این اتفاقی که خدا کارگردان آن هست، ما از این اتفاقات به آنچه ایمان داریم و ایمان به غیب داریم، به یک شیوهی زندگی تبدیل کنیم و در این میان حرکت کنیم.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک جریان مخوفی درگیر شدند و از حقیقت آنها هم پردهبرداری کردند. اما زمانی که بنا بر این بود که حبّ و بغضی تنظیم بشود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با اکثریتِ مردم زمان خودشان دشمنی نکردند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان