- 63
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 72 تا 75 سوره انفال _ بخش سوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 72 تا 75 سوره انفال _ بخش سوم":
کسی که بتواند از بلاد کفر مهاجرت کند به بلاد ایمان بر او لازم است
اینها که قدرت هجرت داشتند ولی مهاجرت نکردند در حقیقت به خودشان ستم کردند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ٭ وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾
برخی از احکام فقهی و حقوقی را یادآور میشوند و برخی از مسائل کلامی را و فایده رعایت این احکام را هم ذکر میکنند میفرمایند ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ که این آیه در صدد بیان حکم فقهی و حقوقی است که ولایت نصرت دارید ولایت تأمین دارید و ولایت ارث گرچه برخی از مفسران نظیر جناب فخر رازی و مانند آن نمیپذیرند که این ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ ناظر به ارث باشد ولی مقبول دیگران هست و روایات هم تأیید میکند که در صدر اسلام وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اساس ولای هجرت ارث را توزیع میکردند اگر کسی مهاجر بود ارث او را به مهاجر دیگر میدادند نه به ورثه او که مسلمان نبودند بعد از اینکه این حکم فقهی و حقوقی را بیان فرمود که اینها با یکدیگر ولا دارند یعنی مهاجرین با هم ولا دارند انصار با هم ولا دارند مهاجرین و انصار با هم ولا دارند حکم فقهی و حقوقی کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند آن را هم بیان فرمود: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ کسی که بتواند از بلاد کفر مهاجرت کند به بلاد ایمان بر او لازم است و اگر کسی توان هجرت داشته باشد و هجرت نکند چون بسیاری از احکام را در بلاد کفر یا یاد نمیگیرد یا اگر یادگرفت نمیتواند اجرا کند آن احکام فوت میشود لذا فرشتگان در هنگام مرگ او را توبیخ میکنند و اینها هم میگویند ما مستضعفیم پاسخشان هم این است که ﴿أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً﴾ آیه 97 سورهٴ مبارکهٴ نساء این است ﴿إِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ﴾ اینها که قدرت هجرت داشتند ولی مهاجرت نکردند در حقیقت به خودشان ستم کردند فرشتگان در هنگام مرگ اینها را عتاب میکنند ﴿قالُوا فیمَ کُنْتُمْ﴾ چرا مهاجرت نکردید که بتوانید احکامتان را یاد بگیرید و عمل کنید ﴿قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی اْلأَرْضِ﴾ ما در این سرزمینی که بودیم ضعف را بر ما تحمیل کردند ما را ضعیف تلقی کردند امکانات را از ما گرفتند ﴿قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها﴾ شما که میتوانستید مهاجرت کنید به سرزمین اسلامی آنجا اسلام را قبول بکنید اسلام را درک بکنید و اسلام را پیاده کنید چرا این کار را نکردید در این بلاد کفر نتوانستید اسلام را پیاده کنید ولی قدرت مهاجرت داشتید ﴿أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها﴾ چنین گروهی ﴿مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرًا﴾ آنها که بتوانند مهاجرت کنند و مهاجرت نکنند اهل عذابند ﴿إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً﴾ مردان سالمند زنان خردسالان اینها که قدرت مهاجرت ندارند مورد عفوند وگرنه کسی که قدرت مهاجرت دارد موظف است هجرت کند البته مکه بعد از فتح دیگر جزء بلاد کفر نبود جزء بلاد اسلام بود مهاجرت واجب نبود بعد از فتح مکه ولی اگر کسی از مکه به مدینه مهاجرت کند برای اینکه چیزی بیشتر و بهتری ببرد مطلب دیگر است وگرنه بعد از فتح مکه مهاجرت واجب نبود چون همه امکانات برای مسلمانهای مکه بود مگر کسی در قهر بقایای منافقین باشد ﴿ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ در نوبت روز قبل مشخص شد که رعایت عهد واجب است اگر مسلمانها در مسائل دینی گرفتار بیگانگان شدند و از حکومت اسلامی کمک طلب کردند گرچه آن مسلمانها مهاجرت نکردند از ولای ارث و مانند آن محرومند لکن ولای نصرت محفوظ است مگر اینکه آن گروهی که با این مؤمنین غیر مهاجر درگیرند با حکومت اسلامی و با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بسته باشند که در آن صورت نمیشود به کمک این مسلمانها شتافت و با آن گروه که با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بستهاند جنگید مشابه این احکام که حرمت میثاق و احترام تعهد لازم است در سورهٴ مبارکهٴ نساء گذشت در سوره نساء فرمود که شما باید عهد را کاملاً رعایت کنید نسبت به بیگانهها عهد شکنی نکنید ولو آنها مسلمان نباشند آیه 89 و 90 سورهٴ مبارکهٴ نساء این است ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتّی یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا﴾ اگر این دشمنان شما اعراض کردند ﴿فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ همانطور که آنها به کشتن مسلمانها مبادرت میکنند شما هم دفاع کنید آنها را از پا دربیاورید اگر چنانچه اینها مسلمانند اگر تابع حکومت مرکزیاند نباید درگیر بشوند با کسی که حکومت مرکزی با آنها پیمان عدم تعرض بست این یک مطلب اگر آنها آمدند و با اینکه پیمان عدم تعرض بستند بر این مسلمانها تهاجم کردند و شوریدند آنها چون نقض عهد کردند حکومت مرکزی میتواند از سنخ ﴿فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ به کمک این مظلومین بشتابد و ظالمین را سر جایشان بنشاند رعایت عهد در آیه 89 و 90 سورهٴ مبارکهٴ نساء به این صورت آمده است فرمود: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا ٭ إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ خب اینهایی که دشمن شما هستند و مهدور الدمند اگر به یک کشوری پناهنده شدند که با آن کشور شما پیمان عدم تعرض بستید پناهندگان سیاسی طرفین برای یکدیگر محترم است یعنی اگر کسی از آن کشور مسلمان شده آمده به کشور شما پناهنده سیاسی شد شما او را پناه میدهید و آن کشور منقول عنه حق تعرض ندارد شما هم که این تعهد را امضا کردید اگر کسی به کشور بیگانه مهاجرت کرده است که به آن کشور پناهنده شد و شما هم پیمان عدم تعرض بستید حق ندارید به این پناهنده سیای آسیب برسانید ﴿إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اگر دولت اسلامی با یک کشوری پیمان بست که پناهندگان سیاسی یکدیگر را مصون بدارد یک نفر از آن کشور اسلامی آمده پناهنده سیاسی شد و یک نفر هم از کشور اسلامی به آنها مراجعه کرده و پناهنده سیاسی آنها شد و هر دو هم به لحاظ قانون کشور خودشان مجرمند اگر یک مجرمی از کشور کفر به کشور اسلامی مراجعه کرد و مسلمان شد و در پناه دولت اسلامی بود خب دولت اسلامی وقتی او را پناه داد آن دولت حق تعرض ندارد و اگر کسی مسلمان بود و نسبت به حکومت اسلامی جفا کرد ظلم کرد و فرار کرد به یک کشوری پناهنده شد که حکومت اسلامی با آن کشور پیمان عدم تعرض بسته است مصونیت پناهندگان سیاسی را امضا کردهاند حق ندارد تعرض کند ﴿إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اینها مربوط به حکومت است و مسائل سیاسی اما درباره مسائل شخصی هم باز در همان سورهٴ مبارکهٴ نساء آیه92 به این صورت آمده که چند تا حکم فقهی و حقوقی را ذکر میکنند و باز جریان رعایت میثاق را آنجا مطرح میکنند میفرمایند ﴿وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً﴾ هیچ مومنی حق ندارد مؤمن دیگر را بکشد قتل خَطَئی حسابش جداست خواست تیری به شکار بزند حیوان شکاری به یک مسلمانی خورده است آن ... یا تصادف کرده خَطَأ است حق ندارد اگر خَطَأً یک چنین کاری کرده است هم باید کفاره بپردازد هم باید دیه ﴿وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ که این کفاره است ﴿وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ﴾ که دیه است باید دیه را به بازماندگان مقتول خَطَئی بپردازد ﴿إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا﴾ که آن بازماندگان صدقه بدهند عفو بکنند و دیه نخواهند یا تخفیف بدهند این یک مسئله مسئله دیگر آن است که ﴿فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ﴾ اگر یک مقتول خودش مؤمن است ولی از یک قبیلهای است که آنها کافرند بازماندگان آنها کافرند اینجا جای دیه نیست اینجا فقط جای کفاره است اگر تصادفی شده اینجا جای کفاره است جای دیه نیست اگر یک مومنی از یک قبیله مسلمان بود و خَطَأً تصادف شد خب باید هم کفاره بپردازد هم دیه و اگر این مؤمن از قبیله دشمن بود و خودش این مقتول مؤمن بود اینجا جای دیه نیست فقط جای کفاره است ﴿فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَکُمْ وَ هُوَ﴾ یعنی آن مقتول ﴿مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ که کفاره است دیگر دیه در کار نیست اما ﴿وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اگر این مؤمن جزء قومی است که شما پیمان بستید که کشتهها را باید خونبها بدهد در چنین شرایطی با اینکه آنها عدو هستند ﴿فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ طبق آن قراردادی که با آن قبیله یا آن کشور کفر یا دشمن بستید باید عمل بشود غرض آن است که رعایت عهد جزء دستورهای بین المللی اسلام است اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد مثل صوم و صلاة نیست حکومت اسلامی دولت اسلامی مسلمانها با هر کسی تعهد کردند باید به عهدشان وفا کنند خواه آن طرف تعهد مسلمان باشد یا نه لذا در این محل بحث سورهٴ مبارکهٴ انفال هم فرمود که ﴿إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ آن گاه درباره کفار این حکم حقوقی و فقهی را ذکر کرد تا اینکه مفهومش شامل حال مسلمین بشود نه ... فرمود: ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ که مفهومش آن است چون در مقام تهدید است مفهوم دارد یعنی شما با آنها هیچ رابطه ولایی ندارید آن گاه درباره این مجموع اظهار نظر میکند میفرماید ما درباره حوزه اسلامی دستور اتحاد و مواصله دادیم یک، در حوزه کفر دستور قطع رابطه دادیم دو، آنجایی که میثاق و تعهد بین دولت اسلامی و غیر مسلمانها بسته شد رعایت میثاق را لازم کردیم سه، اینها احکام فقهی و حقوقی ماست اگر اینها را رعایت نکنید ﴿إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ﴾ اگر بخواهید عهد را رعایت نکنید مواثیق بین المللی را رعایت نکنید یا بخواهید با کفار رابطه داشته باشید و ارتباط مسلمانها را قطع کنید مشابه این خلافها را مرتکب بشوید ﴿تَکُنْ فِتْنَةٌ﴾ که کان تامه است ﴿تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ﴾ این بحثهای فقهی و حقوقی آن هم نکته این بحثهای فقهی و حقوقی این تمام شد بعد در آیه 74 میفرماید که ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾ این دیگر تکرار نیست به تعبیر این بزرگان اهل تفسیر زیرا در آیه 72 احکام فقهی و حقوقی این مؤمنین مهاجر و انصار بازگو شد در آیه 74 احکام کلامی اینها ذکر شد لذا تکرار نیست آنجا سخن از ولایت ارث و نصرت و تأمین و اینها برقرار است در اینجا سخن د راین است که اینها مؤمن حقیقیاند مغفرت قیامت مال اینها رزق کریم الهی مال اینهاست که اینها بیان درجات و مقامات این بزرگواران است که یک بحث کلامی است این حکمت است که به دنبال آن احکام فقهی و حقوقی مترتب است کیفر نیست البته بنابراین آیه 74 دیگر تکرار آیه 72 نیست آنها مسائل فقهی و حقوقی را دارند این مسئله کلامی در آیه 74 به حسب ظاهر سه فضیلت برای اینها ذکر کرده است یکی اینکه اینها مؤمنین حقیقیاند این وصف برای اینها در دنیا و آخرت بار است دوم اینکه این ﴿لَهُمْ مَغْفِرَةٌ﴾ خبر مقدم شد و مغفرت هم نکره ذکر شد و تنوین او هم تنوین تفخیم و تعظیم است یعنی مغفرت کامله مال اینهاست رزق کریم هم گذشته از آن ﴿جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾ آن معنویات را میگویند رزق کریم شعیب (سلام الله علیه) وقتی از نبوت خود سخن میگوید و خبر میدهد میفرماید خداوند به من رزق کریم عطا کرده است پس آن معارف برتر را میگویند رزق کریم این بزرگوارها یعنی این مهاجرین و انصار در درجه اول از آن رسوبات جاهلیت بیرون آمدهاند خیلی مشکل است انسان عقیدهای که پدران او و نیاکان او با آن عقیده زندگی کردهاند و مردهاند و خود این شخص هم با آن عقیده رشد کرد دست از آن عقیده و عادات و رسوم بردارد و مسلمان بشود اینها وقتی از این رسوبات به در آمدند آن گاه به در آمدن از علاقه بدن به در آمدن از علاقه به مال به در آمدن از علاقه به وطن آسان است در نوبت دیروز اشاره شد که اینها سه نحو هجرت داشتند هم از خویشتن به در آمدند حاضر شدند جانشان را فدا کنند هم از مالشان هجرت کردند حاضر شدند مال را در راه خدا انفاق کند و هم از سرزمین و وطن مهاجرت کردند چه اینکه از مکه به مدینه یا حبشه رفتند اما آنچه در این نوبت مطرح است که مهمتر از آن سه کار است این است که اینها از آن عقیده باطل هجرت کردند و کوچ کردند بالأخره از جهل جاهلیت به تمدن الهی به مدینه فاضله منتقل شدند از جهل به عقل مهاجرت کردند این مهمترین مهاجرت است دیگران برای حفظ آن رسوبات جاهلی هم مال صرف کردند ﴿لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ هم جانشان را بذل کردند در ... بدر افتادند هم فاصله مکانی از سرزمین خودشان گرفتند لذا ذات اقدس الهی درباره اینها هم کرامتهای دنیایی قائل شد هم کرامتهای اخروی
مطلب دیگر آن است که گرچه به حسب ظاهر مهاجر را افضل از انصار ندانست لکن اوصافی که برای مهاجرین ذکر فرمود بیش از اوصافی است که برای انصار است اوصافی که برای مهاجرین ذکر فرمود مسئله هجرت است و جهاد گرچه انصار در جهاد شرکت کردند گرچه انصار مهاجرین را مأوا و اسکان دادند اما بالأخره اینها پیشگام نیستند کسی که در بحبوحه خطر دین را یاری بکند و اسوه دیگران بشود خب از دیگران افضل است گرچه کلمه افضل بودن و اعلی بودن و اکرم بودن و مانند آن درباره مهاجرین نسبت به انصار نیامده ولی غالباً در قرآن کریم هر جا سخن از مهاجر و انصار است مهاجر را قبل از انصار ذکر میکند که مهاجرین این چنیناند و انصار آنچنانند گرچه انصار در مکه حضور نداشتند شاید این گروه اگر در مکه حاضر بودند اینها هم جزء پیشگامان دین بودند ولی بالأخره در حد شاید است و مهاجرین اول این را به باید رساندند یعنی ثابت کردند که هر خطری را هم تحمل میکنند تحمل خطر در بحبوحه آن کار آسانی نیست قرآن کریم روی این اول بودن پیشگام بودن و اسوه و غدوه بودن خیلی تکیه میکند در سورهٴ مبارکهٴ حدید آیه 10 به این صورت ذکر میکند میفرماید ﴿وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ﴾ آنها که قبل از فتح مکه در جهاد شرکت کردند با کسانی که بعد از فتح مکه حضور پیدا کردند یکسان نیست بالأخره افضل الاعمال احمزها آن روز خیلی خطر داشت مثل اینکه انقلابیهای قبل از انقلاب افضلند از انقلابیهای بعد از انقلاب خب آن روز خیلی دشوار بود فرمود: ﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا﴾ گرچه ﴿وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی﴾ اما چون افضل الاعمال احمزها آنها که قبل از فتح مکه به جهاد مبادرت کردند افضلند ذات اقدس الهی مشابه این تعبیرها را درباره صنع خاص خودش ایراد کرده است در آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ حشر به این صورت بیان فرمود: ﴿هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ ِلأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ حشر یعنی کوچ کردن و کوچاندن فرمود شما کوخ نشین بودید این سرمایهداران یهود کاخ نشین بودند شما همیشه از آنها وام میگرفتید آنها جزء سرمایهدارها و رباخوارهای معروف مدینه بودند اقتصاد دست آنها بود کاری از شما برنمیآمد و هرگز فکر نمیکردید آنها با داشتن این قلعههای ستبر چگونه مجبور میشوند متواری بشوند هیچ فکر نمیکردید تنها کسی که این کوخ نشینان ذلیل را بر آن کاخ نشینان عزیز پیروز کرد خدا بود تنها کسی که آنها را وادار کرد متواری بشوند فرار کنند خدا بود نه دوست خیال میکرد نه دشمن فرمود: ﴿هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ ِلأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ بعدها که حکومت اسلامی مستقر شد و مسلمانها جمعیتشان زیاد شدند عده دیگری را هم کوچاندند و تبعید کردند و از آن سرزمین دور کردند و آن سرزمین را از این ناپاکان منافق منش تطهیر کردند اما آن کسی که ﴿لأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ این کار را کرده است خداست ﴿ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا﴾ شما که دوستان حکومت اسلامی بودید فکر نمیکردید که یهودیهای مقتدر سرمایهدار کاخ نشین قلعه و دژ دار مجبور بشوند فرار کنند ﴿وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ﴾ آنها هم فکر نمیکردند که مجبور بشوند فرار کنند نظیر همین کاری که در انقلاب اسلامی برای دودمان پهلوی و وابستگان آنها پیش آمد نه دوستان فکر میکردند که آنها فرار میکنند نه دشمنهای انقلاب فکر میکردند که دودمان پهلوی مجبور به فرار کردن میشود برای اینکه با داشتن آن ارتش مجهزی که از هر قدرت خارجی هم مدد میگرفتند با داشتن همه امکانات و ژاندارم منطقه بودن بالأخره مسلمانها پیروز شدند فرمود: ﴿ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا﴾ شما که دوستان حکومت اسلامی بودید فکر نمیکردید که آنها با داشتن این قدرت مجبور بشوند که فرار کنند خود آنها که دشمنان حکومت اسلامی بودند فکر میکردند این قلعههای مستحکم حافظ آنهاست ﴿وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾ این کار را ذات اقدس الهی به خودش اسناد داد فرمود ما برای اولین بار اینها را پوشاندیم بعدها که شما قدرت پیدا کردیم تتمه نعمت ما را مشاهده کردید بنابراین کسی که در حین خطر اسلام را یاری میکند غیر از آن است که در حین پیروزی به یاری اسلام حرکن کند چه در جریان سوره حدید فرمود: ﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ﴾ چه در آغاز سورهٴ مبارکهٴ حشر هم میفرماید این کار را اولین بار ذات اقدس الهی انجام داد لذا قرآن کریم روی آن مهاجرین صدر اسلام که دست اول و طبقه اولند و همچنین انصار خیلی تکیه میکند فرمود: ﴿أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾ و این راه هجرت و جهاد باز است کسانی که بعداً هم به اینها ملحق شدند جزء تابعیناند تابعین در هجرت و جهاد اجرشان محفوظ است اما نه همپای پیشینیان ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ﴾ حالا یا من بعد نزول هذه الآیه یا من بعد فتح مکه یا من بعد بدر بالأخره از آن مرحله اول اینها عقب افتادهاند ﴿وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ﴾ اما آن مقام اول را ندارند در سورهٴ مبارکهٴ توبه آیه 100 به بعد آنجا هم بین سابقون و اولون با پیروانشان فرق گذاشته در آیه 100 سوره توبه فرمود: ﴿وَ السّابِقُونَ اْلأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ اْلأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ﴾ اینها ﴿رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا اْلأَنْهارُ﴾ چون اینها تابع آنها هستند هرگز آن حکم را نخواهند داشت چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ حشر آیه 10 آنها که بعد از مهاجرین و انصار نامی آمدند آنها مقامشان محفوظ هست اما بالأخره در مرحله دوم آیه 10 سوره حشر این است که ﴿وَ الَّذینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾ یعنی بعد از این مهاجرین و انصار صدر اول اینها ﴿یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ ِلإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِاْلإیمانِ﴾ آنها پیشگام بودند ما به آنها اقتدا کردیم برای آنها هم طلب مغفرت میکند بنابراین کسانی که بعداً مهاجرت کردند بعداً جهاد کردند ملحقاند به کسانی که مهاجر و انصارند لکن درجات عالیه آنها را ندارند میماند ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ یک برداشت ناتمامی و ناصوابی را جناب فخر رازی دارد که باید حل بشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
کسی که بتواند از بلاد کفر مهاجرت کند به بلاد ایمان بر او لازم است
اینها که قدرت هجرت داشتند ولی مهاجرت نکردند در حقیقت به خودشان ستم کردند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ٭ وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ ٭ وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ﴾
برخی از احکام فقهی و حقوقی را یادآور میشوند و برخی از مسائل کلامی را و فایده رعایت این احکام را هم ذکر میکنند میفرمایند ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ که این آیه در صدد بیان حکم فقهی و حقوقی است که ولایت نصرت دارید ولایت تأمین دارید و ولایت ارث گرچه برخی از مفسران نظیر جناب فخر رازی و مانند آن نمیپذیرند که این ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ ناظر به ارث باشد ولی مقبول دیگران هست و روایات هم تأیید میکند که در صدر اسلام وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اساس ولای هجرت ارث را توزیع میکردند اگر کسی مهاجر بود ارث او را به مهاجر دیگر میدادند نه به ورثه او که مسلمان نبودند بعد از اینکه این حکم فقهی و حقوقی را بیان فرمود که اینها با یکدیگر ولا دارند یعنی مهاجرین با هم ولا دارند انصار با هم ولا دارند مهاجرین و انصار با هم ولا دارند حکم فقهی و حقوقی کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند آن را هم بیان فرمود: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ کسی که بتواند از بلاد کفر مهاجرت کند به بلاد ایمان بر او لازم است و اگر کسی توان هجرت داشته باشد و هجرت نکند چون بسیاری از احکام را در بلاد کفر یا یاد نمیگیرد یا اگر یادگرفت نمیتواند اجرا کند آن احکام فوت میشود لذا فرشتگان در هنگام مرگ او را توبیخ میکنند و اینها هم میگویند ما مستضعفیم پاسخشان هم این است که ﴿أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً﴾ آیه 97 سورهٴ مبارکهٴ نساء این است ﴿إِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ﴾ اینها که قدرت هجرت داشتند ولی مهاجرت نکردند در حقیقت به خودشان ستم کردند فرشتگان در هنگام مرگ اینها را عتاب میکنند ﴿قالُوا فیمَ کُنْتُمْ﴾ چرا مهاجرت نکردید که بتوانید احکامتان را یاد بگیرید و عمل کنید ﴿قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی اْلأَرْضِ﴾ ما در این سرزمینی که بودیم ضعف را بر ما تحمیل کردند ما را ضعیف تلقی کردند امکانات را از ما گرفتند ﴿قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها﴾ شما که میتوانستید مهاجرت کنید به سرزمین اسلامی آنجا اسلام را قبول بکنید اسلام را درک بکنید و اسلام را پیاده کنید چرا این کار را نکردید در این بلاد کفر نتوانستید اسلام را پیاده کنید ولی قدرت مهاجرت داشتید ﴿أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها﴾ چنین گروهی ﴿مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرًا﴾ آنها که بتوانند مهاجرت کنند و مهاجرت نکنند اهل عذابند ﴿إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً﴾ مردان سالمند زنان خردسالان اینها که قدرت مهاجرت ندارند مورد عفوند وگرنه کسی که قدرت مهاجرت دارد موظف است هجرت کند البته مکه بعد از فتح دیگر جزء بلاد کفر نبود جزء بلاد اسلام بود مهاجرت واجب نبود بعد از فتح مکه ولی اگر کسی از مکه به مدینه مهاجرت کند برای اینکه چیزی بیشتر و بهتری ببرد مطلب دیگر است وگرنه بعد از فتح مکه مهاجرت واجب نبود چون همه امکانات برای مسلمانهای مکه بود مگر کسی در قهر بقایای منافقین باشد ﴿ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ در نوبت روز قبل مشخص شد که رعایت عهد واجب است اگر مسلمانها در مسائل دینی گرفتار بیگانگان شدند و از حکومت اسلامی کمک طلب کردند گرچه آن مسلمانها مهاجرت نکردند از ولای ارث و مانند آن محرومند لکن ولای نصرت محفوظ است مگر اینکه آن گروهی که با این مؤمنین غیر مهاجر درگیرند با حکومت اسلامی و با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بسته باشند که در آن صورت نمیشود به کمک این مسلمانها شتافت و با آن گروه که با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بستهاند جنگید مشابه این احکام که حرمت میثاق و احترام تعهد لازم است در سورهٴ مبارکهٴ نساء گذشت در سوره نساء فرمود که شما باید عهد را کاملاً رعایت کنید نسبت به بیگانهها عهد شکنی نکنید ولو آنها مسلمان نباشند آیه 89 و 90 سورهٴ مبارکهٴ نساء این است ﴿وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتّی یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ بعد فرمود: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا﴾ اگر این دشمنان شما اعراض کردند ﴿فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ همانطور که آنها به کشتن مسلمانها مبادرت میکنند شما هم دفاع کنید آنها را از پا دربیاورید اگر چنانچه اینها مسلمانند اگر تابع حکومت مرکزیاند نباید درگیر بشوند با کسی که حکومت مرکزی با آنها پیمان عدم تعرض بست این یک مطلب اگر آنها آمدند و با اینکه پیمان عدم تعرض بستند بر این مسلمانها تهاجم کردند و شوریدند آنها چون نقض عهد کردند حکومت مرکزی میتواند از سنخ ﴿فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ به کمک این مظلومین بشتابد و ظالمین را سر جایشان بنشاند رعایت عهد در آیه 89 و 90 سورهٴ مبارکهٴ نساء به این صورت آمده است فرمود: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا ٭ إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ خب اینهایی که دشمن شما هستند و مهدور الدمند اگر به یک کشوری پناهنده شدند که با آن کشور شما پیمان عدم تعرض بستید پناهندگان سیاسی طرفین برای یکدیگر محترم است یعنی اگر کسی از آن کشور مسلمان شده آمده به کشور شما پناهنده سیاسی شد شما او را پناه میدهید و آن کشور منقول عنه حق تعرض ندارد شما هم که این تعهد را امضا کردید اگر کسی به کشور بیگانه مهاجرت کرده است که به آن کشور پناهنده شد و شما هم پیمان عدم تعرض بستید حق ندارید به این پناهنده سیای آسیب برسانید ﴿إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اگر دولت اسلامی با یک کشوری پیمان بست که پناهندگان سیاسی یکدیگر را مصون بدارد یک نفر از آن کشور اسلامی آمده پناهنده سیاسی شد و یک نفر هم از کشور اسلامی به آنها مراجعه کرده و پناهنده سیاسی آنها شد و هر دو هم به لحاظ قانون کشور خودشان مجرمند اگر یک مجرمی از کشور کفر به کشور اسلامی مراجعه کرد و مسلمان شد و در پناه دولت اسلامی بود خب دولت اسلامی وقتی او را پناه داد آن دولت حق تعرض ندارد و اگر کسی مسلمان بود و نسبت به حکومت اسلامی جفا کرد ظلم کرد و فرار کرد به یک کشوری پناهنده شد که حکومت اسلامی با آن کشور پیمان عدم تعرض بسته است مصونیت پناهندگان سیاسی را امضا کردهاند حق ندارد تعرض کند ﴿إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اینها مربوط به حکومت است و مسائل سیاسی اما درباره مسائل شخصی هم باز در همان سورهٴ مبارکهٴ نساء آیه92 به این صورت آمده که چند تا حکم فقهی و حقوقی را ذکر میکنند و باز جریان رعایت میثاق را آنجا مطرح میکنند میفرمایند ﴿وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً﴾ هیچ مومنی حق ندارد مؤمن دیگر را بکشد قتل خَطَئی حسابش جداست خواست تیری به شکار بزند حیوان شکاری به یک مسلمانی خورده است آن ... یا تصادف کرده خَطَأ است حق ندارد اگر خَطَأً یک چنین کاری کرده است هم باید کفاره بپردازد هم باید دیه ﴿وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ که این کفاره است ﴿وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ﴾ که دیه است باید دیه را به بازماندگان مقتول خَطَئی بپردازد ﴿إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا﴾ که آن بازماندگان صدقه بدهند عفو بکنند و دیه نخواهند یا تخفیف بدهند این یک مسئله مسئله دیگر آن است که ﴿فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ﴾ اگر یک مقتول خودش مؤمن است ولی از یک قبیلهای است که آنها کافرند بازماندگان آنها کافرند اینجا جای دیه نیست اینجا فقط جای کفاره است اگر تصادفی شده اینجا جای کفاره است جای دیه نیست اگر یک مومنی از یک قبیله مسلمان بود و خَطَأً تصادف شد خب باید هم کفاره بپردازد هم دیه و اگر این مؤمن از قبیله دشمن بود و خودش این مقتول مؤمن بود اینجا جای دیه نیست فقط جای کفاره است ﴿فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَکُمْ وَ هُوَ﴾ یعنی آن مقتول ﴿مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ که کفاره است دیگر دیه در کار نیست اما ﴿وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ اگر این مؤمن جزء قومی است که شما پیمان بستید که کشتهها را باید خونبها بدهد در چنین شرایطی با اینکه آنها عدو هستند ﴿فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ﴾ طبق آن قراردادی که با آن قبیله یا آن کشور کفر یا دشمن بستید باید عمل بشود غرض آن است که رعایت عهد جزء دستورهای بین المللی اسلام است اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد مثل صوم و صلاة نیست حکومت اسلامی دولت اسلامی مسلمانها با هر کسی تعهد کردند باید به عهدشان وفا کنند خواه آن طرف تعهد مسلمان باشد یا نه لذا در این محل بحث سورهٴ مبارکهٴ انفال هم فرمود که ﴿إِلاّ عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ﴾ آن گاه درباره کفار این حکم حقوقی و فقهی را ذکر کرد تا اینکه مفهومش شامل حال مسلمین بشود نه ... فرمود: ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ که مفهومش آن است چون در مقام تهدید است مفهوم دارد یعنی شما با آنها هیچ رابطه ولایی ندارید آن گاه درباره این مجموع اظهار نظر میکند میفرماید ما درباره حوزه اسلامی دستور اتحاد و مواصله دادیم یک، در حوزه کفر دستور قطع رابطه دادیم دو، آنجایی که میثاق و تعهد بین دولت اسلامی و غیر مسلمانها بسته شد رعایت میثاق را لازم کردیم سه، اینها احکام فقهی و حقوقی ماست اگر اینها را رعایت نکنید ﴿إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ﴾ اگر بخواهید عهد را رعایت نکنید مواثیق بین المللی را رعایت نکنید یا بخواهید با کفار رابطه داشته باشید و ارتباط مسلمانها را قطع کنید مشابه این خلافها را مرتکب بشوید ﴿تَکُنْ فِتْنَةٌ﴾ که کان تامه است ﴿تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ﴾ این بحثهای فقهی و حقوقی آن هم نکته این بحثهای فقهی و حقوقی این تمام شد بعد در آیه 74 میفرماید که ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾ این دیگر تکرار نیست به تعبیر این بزرگان اهل تفسیر زیرا در آیه 72 احکام فقهی و حقوقی این مؤمنین مهاجر و انصار بازگو شد در آیه 74 احکام کلامی اینها ذکر شد لذا تکرار نیست آنجا سخن از ولایت ارث و نصرت و تأمین و اینها برقرار است در اینجا سخن د راین است که اینها مؤمن حقیقیاند مغفرت قیامت مال اینها رزق کریم الهی مال اینهاست که اینها بیان درجات و مقامات این بزرگواران است که یک بحث کلامی است این حکمت است که به دنبال آن احکام فقهی و حقوقی مترتب است کیفر نیست البته بنابراین آیه 74 دیگر تکرار آیه 72 نیست آنها مسائل فقهی و حقوقی را دارند این مسئله کلامی در آیه 74 به حسب ظاهر سه فضیلت برای اینها ذکر کرده است یکی اینکه اینها مؤمنین حقیقیاند این وصف برای اینها در دنیا و آخرت بار است دوم اینکه این ﴿لَهُمْ مَغْفِرَةٌ﴾ خبر مقدم شد و مغفرت هم نکره ذکر شد و تنوین او هم تنوین تفخیم و تعظیم است یعنی مغفرت کامله مال اینهاست رزق کریم هم گذشته از آن ﴿جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾ آن معنویات را میگویند رزق کریم شعیب (سلام الله علیه) وقتی از نبوت خود سخن میگوید و خبر میدهد میفرماید خداوند به من رزق کریم عطا کرده است پس آن معارف برتر را میگویند رزق کریم این بزرگوارها یعنی این مهاجرین و انصار در درجه اول از آن رسوبات جاهلیت بیرون آمدهاند خیلی مشکل است انسان عقیدهای که پدران او و نیاکان او با آن عقیده زندگی کردهاند و مردهاند و خود این شخص هم با آن عقیده رشد کرد دست از آن عقیده و عادات و رسوم بردارد و مسلمان بشود اینها وقتی از این رسوبات به در آمدند آن گاه به در آمدن از علاقه بدن به در آمدن از علاقه به مال به در آمدن از علاقه به وطن آسان است در نوبت دیروز اشاره شد که اینها سه نحو هجرت داشتند هم از خویشتن به در آمدند حاضر شدند جانشان را فدا کنند هم از مالشان هجرت کردند حاضر شدند مال را در راه خدا انفاق کند و هم از سرزمین و وطن مهاجرت کردند چه اینکه از مکه به مدینه یا حبشه رفتند اما آنچه در این نوبت مطرح است که مهمتر از آن سه کار است این است که اینها از آن عقیده باطل هجرت کردند و کوچ کردند بالأخره از جهل جاهلیت به تمدن الهی به مدینه فاضله منتقل شدند از جهل به عقل مهاجرت کردند این مهمترین مهاجرت است دیگران برای حفظ آن رسوبات جاهلی هم مال صرف کردند ﴿لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ هم جانشان را بذل کردند در ... بدر افتادند هم فاصله مکانی از سرزمین خودشان گرفتند لذا ذات اقدس الهی درباره اینها هم کرامتهای دنیایی قائل شد هم کرامتهای اخروی
مطلب دیگر آن است که گرچه به حسب ظاهر مهاجر را افضل از انصار ندانست لکن اوصافی که برای مهاجرین ذکر فرمود بیش از اوصافی است که برای انصار است اوصافی که برای مهاجرین ذکر فرمود مسئله هجرت است و جهاد گرچه انصار در جهاد شرکت کردند گرچه انصار مهاجرین را مأوا و اسکان دادند اما بالأخره اینها پیشگام نیستند کسی که در بحبوحه خطر دین را یاری بکند و اسوه دیگران بشود خب از دیگران افضل است گرچه کلمه افضل بودن و اعلی بودن و اکرم بودن و مانند آن درباره مهاجرین نسبت به انصار نیامده ولی غالباً در قرآن کریم هر جا سخن از مهاجر و انصار است مهاجر را قبل از انصار ذکر میکند که مهاجرین این چنیناند و انصار آنچنانند گرچه انصار در مکه حضور نداشتند شاید این گروه اگر در مکه حاضر بودند اینها هم جزء پیشگامان دین بودند ولی بالأخره در حد شاید است و مهاجرین اول این را به باید رساندند یعنی ثابت کردند که هر خطری را هم تحمل میکنند تحمل خطر در بحبوحه آن کار آسانی نیست قرآن کریم روی این اول بودن پیشگام بودن و اسوه و غدوه بودن خیلی تکیه میکند در سورهٴ مبارکهٴ حدید آیه 10 به این صورت ذکر میکند میفرماید ﴿وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ﴾ آنها که قبل از فتح مکه در جهاد شرکت کردند با کسانی که بعد از فتح مکه حضور پیدا کردند یکسان نیست بالأخره افضل الاعمال احمزها آن روز خیلی خطر داشت مثل اینکه انقلابیهای قبل از انقلاب افضلند از انقلابیهای بعد از انقلاب خب آن روز خیلی دشوار بود فرمود: ﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا﴾ گرچه ﴿وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی﴾ اما چون افضل الاعمال احمزها آنها که قبل از فتح مکه به جهاد مبادرت کردند افضلند ذات اقدس الهی مشابه این تعبیرها را درباره صنع خاص خودش ایراد کرده است در آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ حشر به این صورت بیان فرمود: ﴿هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ ِلأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ حشر یعنی کوچ کردن و کوچاندن فرمود شما کوخ نشین بودید این سرمایهداران یهود کاخ نشین بودند شما همیشه از آنها وام میگرفتید آنها جزء سرمایهدارها و رباخوارهای معروف مدینه بودند اقتصاد دست آنها بود کاری از شما برنمیآمد و هرگز فکر نمیکردید آنها با داشتن این قلعههای ستبر چگونه مجبور میشوند متواری بشوند هیچ فکر نمیکردید تنها کسی که این کوخ نشینان ذلیل را بر آن کاخ نشینان عزیز پیروز کرد خدا بود تنها کسی که آنها را وادار کرد متواری بشوند فرار کنند خدا بود نه دوست خیال میکرد نه دشمن فرمود: ﴿هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ ِلأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ بعدها که حکومت اسلامی مستقر شد و مسلمانها جمعیتشان زیاد شدند عده دیگری را هم کوچاندند و تبعید کردند و از آن سرزمین دور کردند و آن سرزمین را از این ناپاکان منافق منش تطهیر کردند اما آن کسی که ﴿لأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ این کار را کرده است خداست ﴿ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا﴾ شما که دوستان حکومت اسلامی بودید فکر نمیکردید که یهودیهای مقتدر سرمایهدار کاخ نشین قلعه و دژ دار مجبور بشوند فرار کنند ﴿وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ﴾ آنها هم فکر نمیکردند که مجبور بشوند فرار کنند نظیر همین کاری که در انقلاب اسلامی برای دودمان پهلوی و وابستگان آنها پیش آمد نه دوستان فکر میکردند که آنها فرار میکنند نه دشمنهای انقلاب فکر میکردند که دودمان پهلوی مجبور به فرار کردن میشود برای اینکه با داشتن آن ارتش مجهزی که از هر قدرت خارجی هم مدد میگرفتند با داشتن همه امکانات و ژاندارم منطقه بودن بالأخره مسلمانها پیروز شدند فرمود: ﴿ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا﴾ شما که دوستان حکومت اسلامی بودید فکر نمیکردید که آنها با داشتن این قدرت مجبور بشوند که فرار کنند خود آنها که دشمنان حکومت اسلامی بودند فکر میکردند این قلعههای مستحکم حافظ آنهاست ﴿وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ﴾ این کار را ذات اقدس الهی به خودش اسناد داد فرمود ما برای اولین بار اینها را پوشاندیم بعدها که شما قدرت پیدا کردیم تتمه نعمت ما را مشاهده کردید بنابراین کسی که در حین خطر اسلام را یاری میکند غیر از آن است که در حین پیروزی به یاری اسلام حرکن کند چه در جریان سوره حدید فرمود: ﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ﴾ چه در آغاز سورهٴ مبارکهٴ حشر هم میفرماید این کار را اولین بار ذات اقدس الهی انجام داد لذا قرآن کریم روی آن مهاجرین صدر اسلام که دست اول و طبقه اولند و همچنین انصار خیلی تکیه میکند فرمود: ﴿أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ﴾ و این راه هجرت و جهاد باز است کسانی که بعداً هم به اینها ملحق شدند جزء تابعیناند تابعین در هجرت و جهاد اجرشان محفوظ است اما نه همپای پیشینیان ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ﴾ حالا یا من بعد نزول هذه الآیه یا من بعد فتح مکه یا من بعد بدر بالأخره از آن مرحله اول اینها عقب افتادهاند ﴿وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ﴾ اما آن مقام اول را ندارند در سورهٴ مبارکهٴ توبه آیه 100 به بعد آنجا هم بین سابقون و اولون با پیروانشان فرق گذاشته در آیه 100 سوره توبه فرمود: ﴿وَ السّابِقُونَ اْلأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ اْلأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ﴾ اینها ﴿رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا اْلأَنْهارُ﴾ چون اینها تابع آنها هستند هرگز آن حکم را نخواهند داشت چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ حشر آیه 10 آنها که بعد از مهاجرین و انصار نامی آمدند آنها مقامشان محفوظ هست اما بالأخره در مرحله دوم آیه 10 سوره حشر این است که ﴿وَ الَّذینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾ یعنی بعد از این مهاجرین و انصار صدر اول اینها ﴿یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ ِلإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِاْلإیمانِ﴾ آنها پیشگام بودند ما به آنها اقتدا کردیم برای آنها هم طلب مغفرت میکند بنابراین کسانی که بعداً مهاجرت کردند بعداً جهاد کردند ملحقاند به کسانی که مهاجر و انصارند لکن درجات عالیه آنها را ندارند میماند ﴿وَ أُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ﴾ یک برداشت ناتمامی و ناصوابی را جناب فخر رازی دارد که باید حل بشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است