سخنرانی از آیت الله محمد تقی مصباح یزدی با موضوع «اسلامیت انقلاب و وظایف روحانیت»، سال 1398
رهنمودهای رهبر انقلاب همواره ارزنده و کارساز بوده و ما حداقل به عنوان شکر نعمت و انجام وظیفه، باید در حد توان در جهت اهداف و رهنمودهای ایشان تلاش کنیم. در واقع، هر کسی که به مصالح بشریت میاندیشد و طالب سعادت خودش و دیگران است، باید این بیانیه را مورد توجه قرار داده و از آن استفاده کند.
بر این اساس، روحانیت نیز وظیفهای بر عهده دارد که با توجه به جایگاه روحانیت این وظیفه مربوط به اسلامیت انقلاب است. بنیانگذار این انقلاب، از همان ابتدا بر اسلامیبودن انقلاب تأکید داشت، از نظر امام(ره)، اسلام، هدف اصلی و بقیه اهداف، ثانوی و فرعی بودند.
اصلاً چرا این انقلاب اتفاق افتاد و چرا ما باید آن را حفظ کرده و توسعه بدهیم؟ حقیقت این است که با وجود پیشرفتهای فکری، روحی و معنوی جامعه ما، به خصوص بعد از پیروزی انقلاب که روزبهروز تکامل چشمگیری داشته، اما هنوز جوابِ ساده، روشن، قانعکننده و دلپذیری برای این سؤال ارایه نشده است. همه انقلابهایی که در دنیا رقم خورده، برای رهایی از سختیها، ظلمها و فقر و فلاکت بوده است، اما هدف انقلاب اسلامی هم صرفاً همین مسائل مادی بود؟
سوئیس به عنوان کشوری امن که مردم آن در رفاه هستند و در دهههای اخیر هیچ جنگی در آن رخ نداده و در هیچ جنگ جهانی هم شرکت نکرده، شناخته میشود؛ شاید برخی بگویند چه اشکالی دارد که ما هم برای کشورمان برنامهای مانند آنها داشته باشیم تا هم امنیت، هم پیشرفت و هم رفاه داشته باشیم.
پاسخ به چنین پرسشی مستلزم بررسی فلسفه وجود انسان در این دنیا است؛ اصلا ما برای چه آفریده شدهایم؟ آیا برای خوردن و خوابیدن و زندگی راحت آفریده شدیم و در نهایت با مرگ، همهچیز تمام میشود؟ این زندگی در بهترین حالت مانند کندوی زنبور عسل است که تعدادی زنبور بدون جنگ و دعوا در آن زندگی می کنند، شیرینترین مواد غذایی را از معطرترین گیاهان تهیه میکنند و همه از آن غذا استفاده میکنند؛ آیا، نهایت هنر ما این است که شرایطی را فراهم کنیم که جامعهای مثل کندوی زنبور عسل تشکیل دهیم؟!
هر چند در حال حاضر شرایط جهانی به گونهای است که سوئیس بعد از جنگهای داخلی و مشکلات دیگر کمابیش در امنیت است، اما تضمینی برای بقای چنین امنیتی در همهجا نیست؛ مخصوصاً برای کشوری که در منطقه غرب آسیا و در بین کشورهای اسلامی واقع شده، و با سوابق کشور ما ـکه مهمترین آن حرکت بینظیری بود که به دست امام راحل(ره) اتفاق افتادـ هرگز دشمنان ما را رها نخواهند کرد؛ اما به فرض که بتوان چنین شرایطی را ایجاد کرد؛ اما این کار به چه قیمتی انجام میشود؟
در طول تاریخ بشریت، هرگز عوامل فساد تا این حد گسترش پیدا نکرده بود و هرگز یک کشور اسلامی این اندازه دشمن قسمخورده نداشته است. با این شرایط آیا میتوانیم به راحتی به دنبال ایجاد رفاه باشیم و سوئیسی بزرگتر و وسیعتر درست کنیم؟ آیا دشمنان اجازه چنین کاری را خواهند داد؟ مسأله مهمتر این است که حتی اگر چنین شرایطی ایجاد شد، آیا ما واقعاً برای این هدف خلق شدیم که مانند سایر حیوانات؛ البته با ظاهری متمدنتر، فقط به فکر رفاه و آسایش بیشتر خود باشیم؟ آیا آمدن 124 هزار پیامبر و این همه آیات قرآن کریم و بیانات اهل بیت علیهالسلام با چنین تفکری تعارض ندارد؟
اگر بعد از مرگ همهچیز تمام شود و حسابرسی در کار نباشد، زندگی این دنیا با این همه ظلم و جنایت و کشتار بیرحمانه که در آن انجام میشود، عبث خواهد بود.
البته این جلسه امتحان طولانی به نظر میرسد، اما حقیقت این است که عمر انسان در مقابل آخرت که بینهایت است، بسیار ناچیز به شمار میرود؛ حتی ناچیزتر از نسبت یک چشم به هم زدن به کل عمر انسان. در طول این مدت نیز تمام امکانات مادی و روحی و پستها و مقامهای اجتماعی، هیچیک خودشان اصالتی ندارند و همه آنها مقدمه و ابزاری برای آخرت است. لذا انسان مانند حیوان نیست که در عمر محدود خود فقط به دنبال شکم و شهوت و رفاه باشد. البته خداوند کسانی که از این مسأله غافل باشند، را حتی از حیوانات و چارپایان نیز پستتر میداند.
پیامبران آمدند تا مردم را از این غفلت برهانند. بهترین پیامبران، حضرت محمد صلواتالله علیه بود که کاملترین برنامه را برای سعادت بشر ارائه کرد؛ اما خداوند تضمیمن نکرد که بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همه در مسیر حق باقی بمانند؛ همچنانکه برخی روایات به این مسأله اشاره دارند که بعد از وفات آن حضرت بهجز سه نفر، بقیه اصحاب از مسیر حق خارج شدند. حال اگر خداوند در این دوران به دست بزرگترین مصلح عصر، انقلابی را به وجود آورد که در طول تاریخ بشریت به سختی میتوان نظیری با این برکت و وسعت برای آن پیدا کرد، آیا تضمینی وجود دارد که در ادامه این مسیر، همه برقرار و ثابت بمانند؟ مخصوصاً با توجه به اینکه امروز نه بنیانگذار آن حضور دارد، نه یاران اولیه و شاگردان و دستپروردههای او، جز اندکی که بیش از 80 سال سن دارند. با این وجود چه ضمانتی برای بقای این انقلاب وجود دارد؟
حال که چنین ضمانتی وجود ندارد، اولین وظیفه ما این است که آنچه دیگران با تلاش و زحمت و فدا کردن خونشان برای ما به یادگار گذاشتند، را حفظ کنیم و نگذاریم ارزشهای انقلاب کمرنگ شود؛ وظیفه دوم ما هم حفظ این میراث و سپردن آن «به صورت سالم» به نسل بعد است. چرا که امروز دستهای مرموزی در کار است که میخواهند اهداف انقلاب، برنامههای اصلی، و راهبردها و راهکارهای آن را تحریف کنند؛ نباید اجازه چنین تحریفی را داد.
چه بسیار افرادی که برای این انقلاب زحمتها کشیدند، هزینهها کردند و خونها دادند؛ ما هم در این گام دوم باید با تلاش و فداکاری بر این دستاوردها بیافزاییم. مخصوصاً با عنایت به این بشارت رهبر انقلاب که نسل کنونی از گذشتگان بهتر هستند، امکاناتشان بیشتر، انگیزهشان قویتر و استعدادهای فروانتری دارند و شرایط اجتماعی نیز مهیاتر شده است.
صدور بیانیه گام دوم از یک سو هشداری است برای اینکه دستاوردهای گذشته از بین نرود؛ از سوی دیگر رهنمودی است برای اینکه آن که به دست آوردید، دشمنان از دستتان نربایند؛ علاوه بر اینکه رهنمودی است برای پیشبرد و تکامل بخشیدن به این انقلاب.
باید توجه داشت که گام اول، گام سادهتری بود؛ انسان در هر مسیری که گام میگذارد، قدم اول آن ساده است؛ اما هرچه جلو میرود، کار مشکلتر میشود و این سنت الهی در تکامل و رشد تدریجی جوامع بشری است. لذا اگر میبینید فساد زیادتر میشود، به این دلیل است که تکامل انسان در سایه انتخاب و اختیار او است و هرچه شرایط سختتر باشد، انتخاب هم مشکلتر میشود و البته نتیجه آن که رشد و تکامل است، هم بیشتر خواهد بود.
هرچند شرایط کنونی با ناهنجاریها، مشکلات و فسادهایی همراه است، اما همه اینها موجب میشود که انتخاب انتخابگران ارزشمندتر شود و کسانی که راه صحیح را انتخاب میکنند، به قدری ارزش پیدا میکنند که دهها برابر این فسادها هم در مقابل آن قابل ذکر نخواهد بود.
وظیفه روحانیت، همان وظیفه انبیاء است؛ کسی از عطار و نانوا و پزشک توقع ندارد که مردم را هدایت کنند؛ اما این وظیفه بر عهده انبیاء، و در مرتبه پایینتر بر عهده روحانیت است.
ما که گام در مسیر طلبگی گذاشتیم؛ یعنی خودمان را برای بر عهده گرفتن وظیفه انبیاء و ائمه عرضه کردهایم و در شرایطی که دسترسی به پیامبر اکرم و اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین وجود ندارد، این تکلیف را بر دوش گرفتهایم. البته باید افتخار کنیم که با عنایت و دعای امام زمان عجلاللهفرجه این لیاقت را پیدا کردیم که خدمتگزار دستگاه ولایت باشیم؛ اما باید بدانیم که وظیفه سنگینی بر عهده داریم.
راهی که ائمه علیهمالسلام رهبر آن بودند، امروز پرچم آن به دست رهبر معظم انقلاب است و ما هم میخواهیم خدمتگزار این دستگاه باشیم؛ اگر این چنین است ابتدا خودمان باید این امر را باور کنیم و در زندگیمان آن را پیاده کنیم؛ مبادا رفتار ما به گونهای باشد که گویا اصالت را برای دنیا قائل هستیم، یا خدای ناکرده دین را ابزاری برای رسیدن به دنیا قرار دهیم.
بعد از شناخت و باور این امر و تلاش برای خودسازی، باید سعی کنیم این باور را با زبان و روشی که قابل فهم و قابل پذیرش باشد، به دیگران هم منتقل کنیم و آنها را آگاه کنیم.
باید بدانیم که با چه بیانی میشود با مخاطب سخن گفت؛ همانطور که سخن گفتن ما در خانه با کودکان به زبان کودکانه و با بزرگترها با بیانی متفاوت از آن است، در جامعه هم نباید از این نکته غافل شویم؛ زیرا برخی افراد در فهم مسائل دینی مثل اطفال هستند؛ نباید آنها را رها کرد، بلکه باید با شیوهای مناسب به آنها هم رسیدگی کرد تا رشد کرده و بالغ شوند.
شناخت مخاطب و سخن گفتن با هر مخاطب متناسب با میزان درک و فهم وی، هنری است که ما باید در کنار اساتید و با استفاده از تجارب گذشتگان و نیز با بهره بردن از نورانیت الهی که خدای متعال به برکت توسل به اهلبیت علیهمالسلام به دلهای ما افاضه میکند، آن را به دست بیاوریم.
امروز با استفاده از امکانات و شرایطی که به برکت انقلاب اسلامی فراهم شده است، باید به گونهای تلاش کنیم که در وهله اول خودمان به سعادت ابدی برسیم و در وهله بعد دیگران را نیز در این مسیر با خود همراه کنیم.
رهنمودهای رهبر انقلاب همواره ارزنده و کارساز بوده و ما حداقل به عنوان شکر نعمت و انجام وظیفه، باید در حد توان در جهت اهداف و رهنمودهای ایشان تلاش کنیم. در واقع، هر کسی که به مصالح بشریت میاندیشد و طالب سعادت خودش و دیگران است، باید این بیانیه را مورد توجه قرار داده و از آن استفاده کند.
بر این اساس، روحانیت نیز وظیفهای بر عهده دارد که با توجه به جایگاه روحانیت این وظیفه مربوط به اسلامیت انقلاب است. بنیانگذار این انقلاب، از همان ابتدا بر اسلامیبودن انقلاب تأکید داشت، از نظر امام(ره)، اسلام، هدف اصلی و بقیه اهداف، ثانوی و فرعی بودند.
اصلاً چرا این انقلاب اتفاق افتاد و چرا ما باید آن را حفظ کرده و توسعه بدهیم؟ حقیقت این است که با وجود پیشرفتهای فکری، روحی و معنوی جامعه ما، به خصوص بعد از پیروزی انقلاب که روزبهروز تکامل چشمگیری داشته، اما هنوز جوابِ ساده، روشن، قانعکننده و دلپذیری برای این سؤال ارایه نشده است. همه انقلابهایی که در دنیا رقم خورده، برای رهایی از سختیها، ظلمها و فقر و فلاکت بوده است، اما هدف انقلاب اسلامی هم صرفاً همین مسائل مادی بود؟
سوئیس به عنوان کشوری امن که مردم آن در رفاه هستند و در دهههای اخیر هیچ جنگی در آن رخ نداده و در هیچ جنگ جهانی هم شرکت نکرده، شناخته میشود؛ شاید برخی بگویند چه اشکالی دارد که ما هم برای کشورمان برنامهای مانند آنها داشته باشیم تا هم امنیت، هم پیشرفت و هم رفاه داشته باشیم.
پاسخ به چنین پرسشی مستلزم بررسی فلسفه وجود انسان در این دنیا است؛ اصلا ما برای چه آفریده شدهایم؟ آیا برای خوردن و خوابیدن و زندگی راحت آفریده شدیم و در نهایت با مرگ، همهچیز تمام میشود؟ این زندگی در بهترین حالت مانند کندوی زنبور عسل است که تعدادی زنبور بدون جنگ و دعوا در آن زندگی می کنند، شیرینترین مواد غذایی را از معطرترین گیاهان تهیه میکنند و همه از آن غذا استفاده میکنند؛ آیا، نهایت هنر ما این است که شرایطی را فراهم کنیم که جامعهای مثل کندوی زنبور عسل تشکیل دهیم؟!
هر چند در حال حاضر شرایط جهانی به گونهای است که سوئیس بعد از جنگهای داخلی و مشکلات دیگر کمابیش در امنیت است، اما تضمینی برای بقای چنین امنیتی در همهجا نیست؛ مخصوصاً برای کشوری که در منطقه غرب آسیا و در بین کشورهای اسلامی واقع شده، و با سوابق کشور ما ـکه مهمترین آن حرکت بینظیری بود که به دست امام راحل(ره) اتفاق افتادـ هرگز دشمنان ما را رها نخواهند کرد؛ اما به فرض که بتوان چنین شرایطی را ایجاد کرد؛ اما این کار به چه قیمتی انجام میشود؟
در طول تاریخ بشریت، هرگز عوامل فساد تا این حد گسترش پیدا نکرده بود و هرگز یک کشور اسلامی این اندازه دشمن قسمخورده نداشته است. با این شرایط آیا میتوانیم به راحتی به دنبال ایجاد رفاه باشیم و سوئیسی بزرگتر و وسیعتر درست کنیم؟ آیا دشمنان اجازه چنین کاری را خواهند داد؟ مسأله مهمتر این است که حتی اگر چنین شرایطی ایجاد شد، آیا ما واقعاً برای این هدف خلق شدیم که مانند سایر حیوانات؛ البته با ظاهری متمدنتر، فقط به فکر رفاه و آسایش بیشتر خود باشیم؟ آیا آمدن 124 هزار پیامبر و این همه آیات قرآن کریم و بیانات اهل بیت علیهالسلام با چنین تفکری تعارض ندارد؟
اگر بعد از مرگ همهچیز تمام شود و حسابرسی در کار نباشد، زندگی این دنیا با این همه ظلم و جنایت و کشتار بیرحمانه که در آن انجام میشود، عبث خواهد بود.
البته این جلسه امتحان طولانی به نظر میرسد، اما حقیقت این است که عمر انسان در مقابل آخرت که بینهایت است، بسیار ناچیز به شمار میرود؛ حتی ناچیزتر از نسبت یک چشم به هم زدن به کل عمر انسان. در طول این مدت نیز تمام امکانات مادی و روحی و پستها و مقامهای اجتماعی، هیچیک خودشان اصالتی ندارند و همه آنها مقدمه و ابزاری برای آخرت است. لذا انسان مانند حیوان نیست که در عمر محدود خود فقط به دنبال شکم و شهوت و رفاه باشد. البته خداوند کسانی که از این مسأله غافل باشند، را حتی از حیوانات و چارپایان نیز پستتر میداند.
پیامبران آمدند تا مردم را از این غفلت برهانند. بهترین پیامبران، حضرت محمد صلواتالله علیه بود که کاملترین برنامه را برای سعادت بشر ارائه کرد؛ اما خداوند تضمیمن نکرد که بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همه در مسیر حق باقی بمانند؛ همچنانکه برخی روایات به این مسأله اشاره دارند که بعد از وفات آن حضرت بهجز سه نفر، بقیه اصحاب از مسیر حق خارج شدند. حال اگر خداوند در این دوران به دست بزرگترین مصلح عصر، انقلابی را به وجود آورد که در طول تاریخ بشریت به سختی میتوان نظیری با این برکت و وسعت برای آن پیدا کرد، آیا تضمینی وجود دارد که در ادامه این مسیر، همه برقرار و ثابت بمانند؟ مخصوصاً با توجه به اینکه امروز نه بنیانگذار آن حضور دارد، نه یاران اولیه و شاگردان و دستپروردههای او، جز اندکی که بیش از 80 سال سن دارند. با این وجود چه ضمانتی برای بقای این انقلاب وجود دارد؟
حال که چنین ضمانتی وجود ندارد، اولین وظیفه ما این است که آنچه دیگران با تلاش و زحمت و فدا کردن خونشان برای ما به یادگار گذاشتند، را حفظ کنیم و نگذاریم ارزشهای انقلاب کمرنگ شود؛ وظیفه دوم ما هم حفظ این میراث و سپردن آن «به صورت سالم» به نسل بعد است. چرا که امروز دستهای مرموزی در کار است که میخواهند اهداف انقلاب، برنامههای اصلی، و راهبردها و راهکارهای آن را تحریف کنند؛ نباید اجازه چنین تحریفی را داد.
چه بسیار افرادی که برای این انقلاب زحمتها کشیدند، هزینهها کردند و خونها دادند؛ ما هم در این گام دوم باید با تلاش و فداکاری بر این دستاوردها بیافزاییم. مخصوصاً با عنایت به این بشارت رهبر انقلاب که نسل کنونی از گذشتگان بهتر هستند، امکاناتشان بیشتر، انگیزهشان قویتر و استعدادهای فروانتری دارند و شرایط اجتماعی نیز مهیاتر شده است.
صدور بیانیه گام دوم از یک سو هشداری است برای اینکه دستاوردهای گذشته از بین نرود؛ از سوی دیگر رهنمودی است برای اینکه آن که به دست آوردید، دشمنان از دستتان نربایند؛ علاوه بر اینکه رهنمودی است برای پیشبرد و تکامل بخشیدن به این انقلاب.
باید توجه داشت که گام اول، گام سادهتری بود؛ انسان در هر مسیری که گام میگذارد، قدم اول آن ساده است؛ اما هرچه جلو میرود، کار مشکلتر میشود و این سنت الهی در تکامل و رشد تدریجی جوامع بشری است. لذا اگر میبینید فساد زیادتر میشود، به این دلیل است که تکامل انسان در سایه انتخاب و اختیار او است و هرچه شرایط سختتر باشد، انتخاب هم مشکلتر میشود و البته نتیجه آن که رشد و تکامل است، هم بیشتر خواهد بود.
هرچند شرایط کنونی با ناهنجاریها، مشکلات و فسادهایی همراه است، اما همه اینها موجب میشود که انتخاب انتخابگران ارزشمندتر شود و کسانی که راه صحیح را انتخاب میکنند، به قدری ارزش پیدا میکنند که دهها برابر این فسادها هم در مقابل آن قابل ذکر نخواهد بود.
وظیفه روحانیت، همان وظیفه انبیاء است؛ کسی از عطار و نانوا و پزشک توقع ندارد که مردم را هدایت کنند؛ اما این وظیفه بر عهده انبیاء، و در مرتبه پایینتر بر عهده روحانیت است.
ما که گام در مسیر طلبگی گذاشتیم؛ یعنی خودمان را برای بر عهده گرفتن وظیفه انبیاء و ائمه عرضه کردهایم و در شرایطی که دسترسی به پیامبر اکرم و اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین وجود ندارد، این تکلیف را بر دوش گرفتهایم. البته باید افتخار کنیم که با عنایت و دعای امام زمان عجلاللهفرجه این لیاقت را پیدا کردیم که خدمتگزار دستگاه ولایت باشیم؛ اما باید بدانیم که وظیفه سنگینی بر عهده داریم.
راهی که ائمه علیهمالسلام رهبر آن بودند، امروز پرچم آن به دست رهبر معظم انقلاب است و ما هم میخواهیم خدمتگزار این دستگاه باشیم؛ اگر این چنین است ابتدا خودمان باید این امر را باور کنیم و در زندگیمان آن را پیاده کنیم؛ مبادا رفتار ما به گونهای باشد که گویا اصالت را برای دنیا قائل هستیم، یا خدای ناکرده دین را ابزاری برای رسیدن به دنیا قرار دهیم.
بعد از شناخت و باور این امر و تلاش برای خودسازی، باید سعی کنیم این باور را با زبان و روشی که قابل فهم و قابل پذیرش باشد، به دیگران هم منتقل کنیم و آنها را آگاه کنیم.
باید بدانیم که با چه بیانی میشود با مخاطب سخن گفت؛ همانطور که سخن گفتن ما در خانه با کودکان به زبان کودکانه و با بزرگترها با بیانی متفاوت از آن است، در جامعه هم نباید از این نکته غافل شویم؛ زیرا برخی افراد در فهم مسائل دینی مثل اطفال هستند؛ نباید آنها را رها کرد، بلکه باید با شیوهای مناسب به آنها هم رسیدگی کرد تا رشد کرده و بالغ شوند.
شناخت مخاطب و سخن گفتن با هر مخاطب متناسب با میزان درک و فهم وی، هنری است که ما باید در کنار اساتید و با استفاده از تجارب گذشتگان و نیز با بهره بردن از نورانیت الهی که خدای متعال به برکت توسل به اهلبیت علیهمالسلام به دلهای ما افاضه میکند، آن را به دست بیاوریم.
امروز با استفاده از امکانات و شرایطی که به برکت انقلاب اسلامی فراهم شده است، باید به گونهای تلاش کنیم که در وهله اول خودمان به سعادت ابدی برسیم و در وهله بعد دیگران را نیز در این مسیر با خود همراه کنیم.
تاکنون نظری ثبت نشده است