display result search
منو
تفسیر آیات 28 تا 32 سوره احزاب

تفسیر آیات 28 تا 32 سوره احزاب

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 137 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 28 تا 32 سوره احزاب"
- تبیین معنای حبط عمل منافقین حدوثاً و بقائاً؛
- بیان مسئولیت روحانیت در تبلیغ دین؛
- راهکار موفقیت روحانیت در تبلیغ دین؛
- اجتهاد بودن پایه‌گذاری سنن حسنه در جامعه.


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً (28) وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً (29) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً (30) وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً کَرِیماً (31) یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً (32)﴾

تبیین معنای حبط عمل منافقین حدوثاً و بقائاً
چند نکته‌ای که مربوط به مطالب قبل بود عبارت از این است که درباره منافق و مانند آن فرمود: ﴿فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ﴾[1] اگر کسی منافق بود حدوثاً و بقائاً معنای أحبط یعنی «أظهر بطلان عمله» نه اینکه «أبطل عمله الصالح» زیرا کسی که آغاز و انجامش به نفاق گذشت او اصلاً عمل صالح نداشت تا خدا باطل کند بلکه عمل باطل او را اظهار کرد (این اصل اول) و اگر کسی ضعیف‌الایمان بود که در کنار منافقین نام برده شد و به مقدار ایمانش, عمل صالح داشت بعد ـ معاذ الله ـ به سوء خاتمه مبتلا شد اینجا ﴿فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ﴾ یعنی «اظهر بطلان عمله».
پاداش منافقین تائب از حبط عمل با تفسیر علامه طباطبایی
اگر کسی اول منافق بود بعد به حُسن عاقبت منتهی شد جا دارد که در آیه 24 به عنوان غایت ذکر بفرماید که ﴿لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ اینکه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) پاداش برخی از منافقان تائب را ذکر می‌کند می‌فرماید این هدف است برای آن است که پایان این گروه به خیر و سعادت بود اگر کسی ـ معاذ الله ـ بدعاقبت باشد این لام, لام عاقبت است نه لام غایت, اگر کسی خوش‌عاقبت باشد کارش به توبه ختم بشود این لام, لام غایت است یعنی هدف است که فرمود خدا این کار را کرد تا پاداش خوب صادقین را به آنها بدهد (یک) و پاداش خوب منافقی که در اول، منافق بود بعد به حُسن عاقبت موفق شد و توبه کرد و مؤمن صالح شد را هم بدهد (دو) که فرمود: ﴿لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ﴾ که مقیّد به مشیئت کرد ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ این ﴿یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ باعث می‌شود که آن لام, لام غایت و هدف باشد حتی نسبت به منافق که حُسن عاقبت دارد ولی اگر ـ معاذ الله ـ کسی به سوء خاتمه مبتلا بود آن لام دیگر لام عاقبت است نه لام غایت نظیر آنچه درباره حضرت موسای کلیم(سلام الله علیه) آمده که آل‌فرعون او را گرفتند ﴿لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً﴾[2] آل‌فرعون آن جعبه را از آب نگرفتند وجود مبارک موسی را نگرفتند نپروراندند تا دشمنشان بشود ولی عاقبتِ این کار, دشمنی با آنها شد این ﴿لِیَکُونَ﴾ لام, لام غایت نیست لام عاقبت است. لذا سیدناالاستاد این جریان ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ را فرمود آن معصیتی که پایانش حُسن عاقبت باشد چون با مصلحت همراه است این لام, لام غایت است[3] نظیر جریان حُرّ(سلام الله علیه) که این بالأخره مفسده در اول بود مصلحت در آخر عمر بود در یک زمان نبود تا گفته شود لام نمی‌تواند لام غایت باشد.
سخت بودن فهم بعضی از موارد اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای ما اسوه شد ما بعضی از معانی اسوه را می‌فهمیم فرمود همان‌طوری که من نماز می‌خوانم شما نماز بخوانید «صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی»[4] این را ما می‌فهمیم حضرت خودش مناسک حج را انجام دادند فرمود: «خذوا عنّی مناسککم»[5] این را می‌فهمیم اما در بعضی از موارد، اینکه فرمود وجود مبارک حضرت اسوه است این یعنی چه؟ می‌بینید بعضی از مطالبی است که آن حضرت آورده و ما هنوز درست باور نکردیم فرمود: «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی»[6] این یعنی چه؟ آیا نکاح به معنای ازدواج و جمع شدن نر و ماده است اینکه در حیوانات هم بود و هست اینکه قبل از اسلام بود اینکه بعد از اسلام هم هست بعد از اسلام بین مسلمان‌ها هست بین یهودی‌ها هست بین مسیحیها هست بین مشرکین هست بین ملحدین است پس این پیامبر چه چیزی آورده؟ فرمود من یک حرف تازه آوردم اجتماع مذکر و مؤنث را من نیاوردم این قبل بود بعد هست در مسلمان‌ها هست در کفار هست در ملحدین هست من چیز جدیدی آوردم به عنوان نکاح «النّکاح سنّتی» خب یک جوان چه دختر چه پسر سنّ ازدواجش باشد و ازدواج نکند این از سنّت پیغمبر دارد اعراض می‌کند اول خود طلاّب جوان باید این کار را انجام بدهند دانشجویان عزیز باید این کار را انجام بدهند بعد جامعه روشن بشود که نداشتن, ننگ نیست ما باید باور کنیم.
بیان مسئولیت روحانیت در تبلیغ دین
اگر کسی واقعاً می‌خواهد در حوزه بماند مرجع بشود یا استاد حوزه بشود کرسی تدریس داشته باشد این تمام آن دقایق و مرجع ضمیر رسائل و کفایه و اینها را باید خوب بلد باشد و بتواند تدریس کند اما اکثری عزیزان ما این‌چنین نیستند مسئولیت اینها این است که در شهر و روستا به جای انبیا بنشینند فرمود پیامبران کارشان انذار مردم است ﴿مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ﴾[7] فرمود: ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[8] بعد فرمود اینها باید بیایند حوزه‌ها متفقّه بشوند مقداری علوم اسلامی را یاد بگیرند برگردند به شهر و روستایشان ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾[9] کاری که این طلاّب و روحانیون می‌کنند حالا یا امام جماعت‌اند یا امام جمعه‌اند یا سخنران‌اند یا نویسنده‌اند در شهر و روستا کتاب می‌نویسند اینها به جای انبیا نشستند.
تبیین اهمیت مسئولیت روحانیت با تفسیر ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾
برای اینکه وقتی تبهکاری را به جهنم می‌برند ملائکه از آنها سؤال می‌کنند ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾[10] این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ معنایش این نیست که مگر پیغمبر درِ خانه‌ات نیامده مگر امام در خانه‌ات نیامده مگر پیغمبران و ائمه(علیهم السلام) تک‌تک درِ خانه تک‌تک مردم می‌رفتند این عالمان دین این واعظان این مبلّغان این نور چشمان امام زمان کار انبیا را می‌کنند؛ فرشتگان به این جهنّمی‌ها می‌گویند مگر در فلان مسجد نبودی مگر پای سخنرانی فلان شخص ننشستی مگر این آقا از آیات قرآن نگفت مگر نگفت اهل بیت چنین گفتند؛ ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾. خب انسان به جایی می‌رسد که سخنرانی‌اش در مسجدها در منبرها در جماعت‌ها در نماز جمعه‌ها مورد احتجاج ملائکه قرار می‌گیرد این کم کار است! این ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ﴾ مگر معنایش آن است که مگر پیغمبر درِ خانه‌ات نیامده یا معنایش این است که مگر در مسجد نشنیدی, مگر فلان سخنران نگفت مگر فلان واعظ نگفت مگر فلان امام جماعت نگفت؟ این کم کار است انسان هم خودش را نجات بدهد هم جامعه را.
راهکار موفقیت روحانیت در تبلیغ دین
بنابراین رسالت اصلی ماها که بخواهیم بعد از مدتی به مسئولیتمان برگردیم این است که اول تا آخر قرآن را به خوبی بدانیم یعنی هر جای قرآن را باز کردیم یک ترجمه رقیق و تفسیر روشنی بدانیم که نمانیم حالا تفسیرهای عمیق و اینها مطلب دیگر است ولی هیچ جای آیات قرآن برای ما مجهول نباشد یعنی اول تا آخر قرآن هر جا را باز کردیم کاملاً ‌بدانیم اول تا آخر نهج‌البلاغه را بدانیم اما نه آن طوری که جناب ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید من فکر نمی‌کردم کمتر از ده سال طول بکشد[11] آن ابن‌ابی‌الحدید بود آن‌طور را از ما توقع ندارند اما همین معنای ظاهری یعنی هر خطبه‌ای را دیدیم بفهمیم, این وظیفه ماست.
اکرام نبودن زندگی سرمایه‌داری در نگاه اهل بیت(علیهم السلام)
این بحث دیروز را لابد مراجعه فرمودید حضرت فرمود اگر کسی متمکّن بود سرمایه‌دار بود و سرمایه‌دارانه زندگی کرد باید بفهمد خدا او را اهانت کرده او را تحقیر کرد[12] هم مسئولین ما باید جلوی تظاهر به ثروت را بگیرند هم ماها باید بدانیم که داشتن, کمال نیست این برهان علوی, برهان تام است خدا رحمت کند صدرالمتألهین را! می‌فرماید قول معصوم, حدّ وسط برهان قرار می‌گیرد[13] حالا برهان یا برهان عقلی است یا نقلی یعنی اگر ثابت شد که این حرف, حرف معصوم است مثل «کلّ متغیّرٍ حادث» می‌تواند حدّ وسط برهان قرار بگیرد یک وقت می‌گوییم «العالَم متغیّر و کلّ متغیّر حادث فالعالم حادث» این می‌شود برهان عقلی, یک وقت «هذا ما قاله المعصوم(علیه السلام) و کلّ ما قاله المعصوم فهو حقّ لا ریب فیه فهذا حقّ لا ریب فیه» قول معصوم بعد از احراز سند و متن می‌تواند حدّ وسط برهان قرار بگیرد خب حضرت فرمود این احترام نیست این شخص باید بداند مورد تحقیر خداست حالا ما تحقیر نکنیم ولی خودمان بپذیریم که متوسّط زندگی کردن ننگ نیست شما شرح حال مرحوم علامه مجلسی و مرحوم مولی صالح مازندرانی که این اصول کافی را یعنی جلد اول و دوم و هشتم کافی نه فروع کافی را, در دوازده جلد شرح کرد که شرح خوبی هم است ملاحظه بفرماید شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی تعلیقه‌های خوبی, پاورقی‌های خوبی هم بر این دوازده جلد دارد این می‌خواست داماد مرحوم مجلسی بشود پدر به دخترش گفت که این طلبه وضع مالی‌اش ضعیف است عرض کرد پدر، نداشتن, ننگ نیست اینها شده دین اینها شدند حافظ دین ما کار نداریم که جامعه چطور است ما باید مسیر جامعه را عوض کنیم این دانشجویان عزیز باید مسیر جامعه را عوض کنند.
بررسی اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در نکاح و فهم آن
فرمود من یک حرف تازه‌ای در ازدواج آوردم من نمی‌خواهم نر و ماده با هم جمع بشوند من یک چیز تازه‌ای آوردم به نام نکاح، این سنّت من است «النکاح سنّتی» آن‌گاه به مردها فرمود شما عاقلانه با همسرانتان به سر ببرید ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾[14] رفتارتان, گفتارتان, مضاجعه‌تان, مناکحه‌تان باید عقل‌پسند و نقل‌پسند باشد ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ کمک آنها باشید به خانم‌ها هم فرمود سکینت و آرامش منزل به عهده شماست[15] فرمود این حرف‌ها را من آوردم وگرنه اجتماع نر و ماده به نام ازدواجِ عادی در کفار هم هست در غیر کفار هم هست در حیوانات هم هست من آنها را نیاوردم «النکاح سنّتی» من یک چیز تازه آوردم و اگر کسی سنّ ازدواجش بگذرد و ازدواج نکند و دیر ازدواج بکند این اعراض از سنّت پیغمبر است قهراً به حرام می‌افتد وقتی به حرام افتاد دیگر مسئول است بنابراین مسئله نکاح با حفظ شرایطش از بهترین امور زندگی است حالا یک مقدار مسئولین باید کمک کنند یک مقدار مردم, مسئولینی که مردمی‌اند مردمی که مثل مسئول‌اند دیگر بیگانه نیستند بنابراین باید دست به دست هم بدهند قسمت مهم به عهده خود جوان‌هاست که ادراک صحیح این است فرمود این سنّت را من آوردم.
اجتهاد بودن پایه‌گذاری سُنن حسنه در جامعه
نگاه کنید در اسلام دو اجتهاد است: یک اجتهاد است که قوانین کلی را که خدا در قرآن و ائمه(علیهم السلام) در روایات فرمودند کسی بعد از تحصیلات کامل از این قوانین, فروعی را استخراج بکند فروعی را به این اصول برگرداند اصولی را بر این فروع منطبق کند این همان اجتهادی است که در حوزه‌ها رایج است یک قسمت دیگر اجتهاد در سنّت‌آوری است فرمود: «مَن سَنَّ سنّة حَسنة فله اجرُها و اجرُ من عمل بها الی یوم القیامة»[16] این «سنّ سنة حسنة» یعنی چه؟ یعنی ـ معاذ الله ـ بدعت بگذارید نه, معنایش این است که آن چیزهایی که من گفتم به مردم بگویید نه, معنایش آن است که ببینید جامعه چه چیزی کم دارد مطابق شرایط روز از آن اصولی که ما گفتیم استنباط کنید و آن جامعه را با آن سنّت بپرورانید. یک وقت است امام(رضوان الله علیه) می‌فرماید آخرین جمعه ماه مبارک رمضان راهپیمایی روز قدس است این سنّت حسنه است اصلِ کمک کردن به محرومان و مظلومان چیز خوبی است جمع شدن چیز خوبی است اما حالا واجب نیست که انسان در روز معیّن برود ولی همه قرار بگذارند که یک روز با هم یک ملّت محروم را کمک بکنند هفته وحدت این‌طور است هفته ولایت این‌طور است اینها سنّت‌های حسنه است «مَن سَنَّ سنّة حَسنة» یعنی ببیند نیاز جامعه چیست این نیاز را تحت آن اصول و قواعد کلیّه مندرج بیابد بعد شروع بکند با هم کاری را انجام بدهند اگر چهارشنبه سوری است می‌شود سنّت سیّئه و اگر تظاهرات روز قدس است می‌شود سنّت حسنه.
سرّ حسنه بودن سنّت پیامبر در نکاح و الگوپذیری از آن
فرمود من سنّتی آوردم به نام نکاح وگرنه ازدواج قبلاً هم بود الآن هم هست من که نمی‌خواهم نر و ماده کنار هم جمع بشوند من می‌خواهم کاری بشود که ﴿شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[17] محقق نشود این ﴿شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ که بحثش قبلاً گذشت چه بود شیطان چگونه شریک در ولد می‌شود خب کسی نامحرمی را ببیند شب در کنار بستر همسرش برود با همان شوق‌زدگی و ذوق‌زدگی هم‌بستر بشود این می‌شود «شارکهم فی الأولاد» برخی‌ها گفتند اگر عین نه ذمّه, اگر عین غیر مخمّس، مال حرام را مهریه زن قرار بدهد این می‌شود «شارکهم فی الأولاد» اینها را آمد جلویش را گرفته وجود مبارک حضرت امیر عده‌ای در محضرش نشسته بودند نامحرمی هم عبور کرد حضرت فرمود اگر نامحرمی از کنار شما عبور کرد آن‌که در منزل دارید مثل همین است به دنبال چه چیزی می‌گردید[18]. یک دوره نهج‌البلاغه باید در دست همه ما باشد حالا لازم نیست کسی مثل ابن‌میثم یا مثل ابن‌ابی‌الحدید بفهمد این ترجمه ظاهری‌اش که مقدور همه ماست ما هر وقت مبتلا شدیم یک آیه را یا یک جمله نهج‌البلاغه بگوییم سخنرانی کنیم اینکه نمی‌شود حداقل این است که یک دور نهج‌البلاغه را مطلع باشیم هر جا را باز کردند از ما خواستند بتوانیم ترجمه‌اش را بگوییم آیات همین‌طور است روایات هم همین‌طور است باید مأنوس باشیم فرمود آن‌که در منزل دارید هم همین است به دنبال چه چیزی می‌گردید. فرمود اینها را من آوردم «النکاح سنّتی» نه اجتماع مذکر و مؤنث خب آن وقت این باعث می‌شود فرزندان صالح پیدا می‌شود زندگی متعادل پیدا می‌شود.
علت نگاه مترحّمانه عقلا به زندگی متظاهران به ثروت
انسان عاقل وقتی یک متظاهر به ثروت را نگاه می‌کند مترحّمانه نگاه می‌کند نه معجبانه می‌گوید این بیچاره به دنبال چه چیزی است باطن بعضی از امور چیزی است که انسان نمی‌تواند بگوید یک وقت ما محضر حکیم فاضل تونی درس می‌خواندیم در حوزه تهران مرحوم حکیم فاضل تونی این جزء دانش‌آموختگان مرحوم جهانگیرخان قشقایی و حاج آخوند کاشی در حوزه علمیه اصفهان بود ما در محضرشان که درس می‌خواندیم ایشان فرمود برخی‌ها از علوم و معارف بهره می‌برند برخی‌ها بیگانه‌اند به یک سلسله امور متعفّن عادت کردند بعد این قصه را گفت, گفت من طلبه رسمی مدرسه صدر اصفهان بودم زمان مرحوم جهانگیرخان قشقایی این مدرسه کَنیفی داشت چاه فاضلابی داشت که هر سال مغنّی می‌آمد و آن کنیف را تطهیر می‌کرد گفت من چند سال طلبه آن مدرسه بودم یک سال دیدیم که آن کنیف پاک‌کن سابقه‌دار نیامده بعد متولّی گفت که چون او برای تطهیر این کنیف دستمزد بیشتری می‌خواست ما به او نگفتیم بعد از مدتی که توافق کردند با یک اجرت متعادلی بیاید کنیف را تطهیر کند آن چرخ و دولاب را آورد دولاب همان بود که با آن با این طناب از چاه آب و امثال آ‌ن می‌گرفتند این چرخ‌ها را می‌گفتند دولاب، این دولابش را آورده و کارگرهایی که زیرمجموعه او بودند آورده حالا می‌خواهد این کنیف فاضلاب را پاک کند گفت حالا ما مواظبیم که او دارد چه می‌گوید گفت اینها را جمع کرده به اینها گفته که آدم باید کار بکند نان در بیاورد فکر نکنید که اینها ـ یعنی ما طلبه‌ها ـ دارند چه می‌گویند, گفت اینها دارند عمرشان را تلف می‌کنند شما کارتان را انجام بدهید خب کسی که دلیلش این بود که من اینجا چهل سال سابقه دارم چون چهل سال سابقه دارم من برای تطهیر این کنیف اُولیٰ هستم بعد به این زیرمجموعه‌هایش گفته که مشغول کارتان باشید نان در بیاورد اینها چه می‌گویند وقتشان را تلف می‌کنند، گفت به ما طلبه‌ها اشاره کرد! خب یک کنیف پاک‌کن به کسانی که به علوم الهی سرگرم‌اند می‌گوید اینها دارند وقت تلف می‌کنند! واقع مطلب را شما بخواهید بشکافید بعضی‌ها کنیف پاکن‌کن‌اند یعنی به چیزی وابسته‌اند که باطنش همان است غیر از این نیست چرا اگر کسی خواب ببیند که ـ جسارت است ـ پای او به مدفوع افتاده مال به دستش می‌رسد این تعبیر آن است چون باطن آن همین است اگر خواب ببیند که دستش به مدفوع رسیده یا پایش به مدفوع رسیده مدفوع انسانی که بدبوتر از دیگری است مال به دستش می‌رسد باطن آن همین است.
قناعت، راهکار بهره‌وری از سنت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در نکاح
انسان بدون اینکه کسی را تحقیر بکند یک سر و گردن بلندتر و آزادانه زندگی می‌کند با یک زندگی قانع هم به موقع ازدواج می‌کند هم به موقع پدر می‌شود هم به موقع مادر می‌شود هم «فانّی اباهی بکم الامم»[19] درست می‌شود هم طوری که خواسته نظام است انجام می‌شود هم راحت زندگی می‌کند فرمود من نکاح را آوردم من که اجتماع نر و ماده نیاوردم «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی» بعد به ما فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[20] به او تأسّی کنید این می‌شود مسیر زندگی پس تنها مسئله نظامی و سیاسی و اینها نیست چون این را قبلاً فرموده بعد در جریان مسئله نکاح و همسرداری و اصول خانوادگی به دنبال آن مسئله ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ این را فرموده.
گستردگی اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و محدود بودن بهره‌وران آن
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک حضرت اسوه است لجمیع الناس همان‌طور که در طلیعه بحث اشاره شد همان‌طور که درباره قرآن فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ﴾[21] اما بهره‌وران از این قرآن متّقین‌اند ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾[22] اینجا هم حضرت اُسوه برای جمیع الناس است ولی بهره‌وران او کسی است که ﴿کَانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً﴾[23] اگر کسی اینها را در حدّ ضعیف داشت بهره ضعیفی می‌برد در حدّ متوسط داشت بهره متوسط می‌برد در حدّ عالی داشت بهره عالی می‌برد در تأسّی به آن حضرت وگرنه آن حضرت اسوه است لجمیع الناس و این اسوه بودن چون مطلق است در همه امور اسوه است چه در صوم و صلات چه در نکاح و امثال ذلک الاّ ما خرج بالدلیل.
اختصاصی بودن بعضی از سنن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
آن ما خرج بالدلیل را در آیه پنجاه همین سور‌ه که به خواست خدا بعد خواهد آمد فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ﴾ بعد چیزی که جزء مختصات حضرت است آن است که ﴿وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ﴾ افراد دیگر اگر بخواهند حلال باشد یا باید مِلک یمین باشد یا متعه باشد یا نکاح دائمی, حضرت گذشته از این عناوین سه‌گانه هبه هم داشت که دیگر نه ازدواج دائم بود نه ازدواج موقت نه مِلک یمین فرمود: ﴿خَالِصَةً لَّکَ﴾ اینجا دیگر جا برای اسوه نیست چون خرج بالدلیل نظیر وجوب تهجّد, نماز شب و مانند آن وگرنه مادامی که دلیل بر اختصاص چیزی وارد نشد وجود مبارک حضرت اسوه است برای هر کسی اما ساده‌زیستی آن عصر، مخصوص خود آنهاست وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) در عصری زندگی می‌کرد که وضع عامّه مردم روبه‌راه بود حضرت یک لباس خوبی, منزل خوبی داشت دیگران را هم می‌فرمود شما این‌گونه باشید. در کتاب وسائل این حدیث هست که وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) یک خانه متوسط بهداشتی و خوب و متناسبی را به یکی از اصحاب داد گفت از آن منزل پدری بلند شو بیا اینجا گفت آن خانه قدیمی پدری من است فرمود خب هر کسی باید در عصر و مصری که زندگی می‌کند با شرایط آن زندگی کند این روایت را با این تعبیر فرمود, فرمود: «ان کان أبوک أحمَق یَنبغی أن تکون مِثلَه»[24] حالا پدرت نمی‌فهمید چطور خانه بسازد تو هم باید همان‌طور زندگی کنی خب این تعبیر امام رضا(سلام الله علیه) نشان می‌دهد که در هر عصر و مصری برای هر نسلی یک زندگی معقول متوسط همان عصر کافی است نه اینکه حالا چون پیامبر آن‌طور در خانه گِلی زندگی می‌کرد انسان هم همان‌طور زندگی کند نه, مثل خود ائمه این ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ در حقیقت همه اهل‌بیت منظورند یعنی این چهارده نفر اسوه‌اند حالا وجود مبارک امام رضا هم اسوه است در عصر خودش, امام صادق اسوه است در عصر خودش اینها خصوصیاتی است که قابل تغییر و تبدیل است.
علت عدم استفاده رسول خدا از غنایم در گسترش زندگی
پرسش:... پاسخ: آخر چون بعد از غنایم مقداری خواستند بهتر از دیگران زندگی کنند به مناسبت اینکه مثلاً همسر پیامبر هستند فرمود نه, این‌طور نیست حالا غنایم آمده است برای همه است این‌طور نیست که من سهم زایدی ببرم مرحوم علامه در تذکره نقل می‌کند که حضرت وقتی پیشنهادی به او دادند که مقداری از این غنایم را به ما بدهید رفتند کنار شتر مقداری کُرک این شتر را روی انگشتشان گذاشتند گفتند فرمود: «ما لی من فیئکم هذه الوبرة الاّ الخمس»[25] وَبَر همین کُرک‌های شتر است این وَبره هم مثل تَمر و تمره این تاء, تاء وحدت است «ما لی من فیئکم هذه الوبرة الاّ الخمس» آنها توقع داشتند که حالا این همه غنایم آمده اینها زندگی بهتری داشته باشند فرمود نه, ما با دیگران فرق نمی‌کنیم مسئولین مقداری باید ساده‌تر زندگی کنند تا اینکه فقرا و محرومان نرنجند.
تبیین جنبه سیاسی تعدد همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
پرسش:... پاسخ: اصل تعدّد ازواج حضرت مستحضرید که به جهت مسائل سیاسی بود خدا غریق رحمت کند مرحوم علامه عسکری را! در جلسه‌ای می‌فرمود شما این اعراب خشن را حالا عرب که شهرنشین است حسابشان جداست این اعراب آن روز را شما نمی‌شناسید این بزرگوار می‌فرمود اینها در حرم حضرت اباالفضل ممکن است ـ معاذ الله ـ به نام خدا دروغ قسم بخورند ولی به اباالفضل دروغ قسم نمی‌خورند این‌قدر برای وجود مبارک حضرت اباالفضل احترام قائل‌اند با این وصف, اگر آن رئیس عشیره و قبیله دستور بدهد که این بقعه را باید خراب بکنید می‌کنند خب تعصّب جاهلی چیز دیگر است تعصّب جاهلیت عرب چیز دیگر است وجود مبارک حضرت برای رام کردن اینها از اقوام اینها از همه نحله‌ها از همه عشایر همسری گرفته که اینها بتوانند بر اساس این جهت آرام باشند وگرنه خودش در 25 سالگی با همسر 40 ساله ازدواج کرد بنابراین حضرت یک حساب دیگری داشت اصلِ ازدواجش برای این بود که آنها نشورند و آنها توطئه نکنند و آنها علیه اسلام آن تعصّب جاهلی را به کار نبرند.
بیان امتحان بودن فقر و غنا در زندگی انسان
پرسش: ... پاسخ: بالأخره این یک حقیقت شرعیه‌ای نیست که انسان بگوید برابر حقیقت شرعیه زندگی ساده این است ما و بین خدایمان می‌دانیم ولی باید بدانیم داشتن, شرف و کرامت نیست و اگر در سورهٴ مبارکهٴ فجر فرمود آنها خیال می‌کنند که این کرامت است و ما هم برابر خیال آنها تعبیر به اکرام می‌کنیم این‌چنین نیست، اینها مبتلا به ثروت‌اند ﴿أَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ٭ کَلَّا﴾[26] نه این اهانت است نه آن اکرام هر دو ابتلاست برخی به فقر مبتلایند بعضی به ثروت مبتلایند این مبتلا به ثروت است یعنی ممتحَن ما اگر رشد فکری ما و نظام ارزشی ما به این باشد که داشتن, کمال نیست آن وقت کسی که خانه خوبی دارد فرش خوبی دارد اتومبیل خوبی دارد ما او را حالا لازم نیست تحقیر کنیم ولی به چشمِ احترام نگاه نمی‌کنیم اگر جامعه ما اینها را با چشم احترام نگاه نکند او برای چه حالا با این اتومبیل پُز بدهد وقتی می‌بیند هر کس می‌آید با روی تُرُش کرده او را نگاه می‌کند او حسابش را جمع می‌کند یا چنین اتومبیلی را وارد نمی‌کند یا سوار نمی‌شود جامعه باید بداند این کَرَم نیست این دیگر بیانات روشن علی و اولاد علی(علیهم السلام) است قرآن که ریشه این حرف‌هاست فرمود: ﴿کَلَّا﴾ بعضی‌ها مبتلا به اتومبیل خوب‌اند بعضی‌ها مبتلا به پیاده‌روی‌اند این ابتلاست آزمون است.
ضرورت مدیریت عاقلانه جامعه در کلام علی(علیه السلام)
اگر ما فهمیدیم که این است ما تلاش و کوششمان را می‌کنیم که راحت زندگی کنیم یک رفاه نسبی, هر چه شد به همان اندازه قانعیم تلاشمان را می‌کنیم و خدا هم وعده داد به این شرط که آن کسی که بِیَده عُقدة النظام است او هم عاقلانه تدبیر بکند «هِیت» منطقه‌ای است که عده‌ای در آنجا زندگی می‌کردند و وجود مبارک حضرت امیر این کمیل را مسئول آن منطقه کرد در دستگاه اموی یک عدّه آمدند و غارت کردند و بساط او را به هم زدند وجود مبارک حضرت امیر نامه‌ای نوشته که این نامه در نهج‌البلاغه هست به کمیل گفت که من این مأموریت را دادم امکانات دادم مأمور نظامی دادم نیروی مسلّح دادم تو نتوانستی از آن منطقه دفاع بکنی[27] یعنی برخی‌ها فقط به درد دعای کمیل می‌خورند به درد سِمت و شغل نمی‌خورند با اینکه کمیل از اصحاب خاصّ حضرت بود حضرت دست او را گرفته از مسجد کوفه به بیرون برده آن مطالب عالیه را فرموده, مگر هر کسی می‌تواند شهرش یا روستایش یا کشورش را اداره کند مدیریت و درایت یک نعمت الهی است.
شرایط بهره‌مندی از شرافت زندگی همسران با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
غرض این است که هم آنها باید توجه داشته باشند هم ما, ما بدانیم پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) نکاح آورده نه اجتماع مذکر و مؤنث فرمود: «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی» آن وقت درباره زن‌ها فرمود اینجا که باشید بیتِ من اصول دین است توحید است, وحی و نبوت است و معاد. اگر اصول دین اینجاست و در سایه اصول دین, فروع هم تأمین است شما به اصول دین معتقد, به فروع دین عامل باشید پاداشتان دو برابر است فرمود اگر کسی اینجا بیاید اصول و فروعش تأمین است این عبارت را ملاحظه بفرمایید: ﴿وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ﴾ این توحید, ﴿وَرَسُولَهُ﴾ نبوت, ﴿وَالدَّارَ الْآخِرَةَ﴾ این معاد, این اصول سه‌گانه دین را داشته باشید عمل صالح را بکنید هم حسنه دنیا هم حسنه آخرت دارید ﴿فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾ صرف ارتباط با ما شرف نمی‌آورد اگر شرایط را رعایت کردید زمان و زمین و بیت این سه عنصر، شرف‌آور است اگر شرایط را رعایت کردید زمان، شرافت‌آور است می‌بینید اگر در اَشهر حُرُم اگر کسی جنایت کرده به احترام این زمان محترم دیه‌اش بیشتر است در حرم جنایت کرده به احترام آن زمین محترم جرمش بیشتر است در بیت نبوّت اگر کسی جنایت کرده به احترام آن بیت جُرمش دو برابر است.
علت دو برابر شدن کیفر همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
فرمود اینجا خانه عادی نیست یک سنگ و گِل نیست اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ معصیت کرده این ﴿یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ﴾ دو برابر دیگران برای اینکه هم آن گناه را کرده هم حرمت بیت را نگه نداشته چرا گناه در حرم بیشتر است چرا گناه در اشهر حُرم بیشتر است به همین مناسبت که زمان و زمین به برکت وحی, محترم می‌شود اینجا هم به برکت بیت نبوّت حرمت خاص دارد به همین مناسبت اگر کسی نماز در مسجدالحرام بخواند هیچ نمازی معادل آن نیست بعد از آن, نماز در مسجدالنبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است عبادت در مسجدالحرام معادل ندارد بعد عبادت در مسجدالنبی معادل ندارد اینجا هم فرمود اگر شما رعایت بیت را انجام دادید ﴿وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ﴾.
بطلان توهم سه برابر شدن کیفر همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
برخی‌ها خیال کردند که ﴿یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ﴾ یعنی سه برابر عذاب دارد چرا, برای اینکه یک کیفر که برای خود گناه است ﴿ضِعْفَیْنِ﴾ یعنی دو برابر آن, خیال کردند ضعفین به علاوه اصلِ کیفر که می‌شود سه کیفر،[28] در حالی که به قرینه ﴿مَرَّتَیْنِ﴾ این ﴿ضِعْفَیْنِ﴾ یعنی یک اصل و یک معادل آن که جمعاً می‌شود دو برابر نه اینکه دو برابر به علاوه اصلِ کیفر به قرینه این ﴿مَرَّتَیْنِ﴾ آن ﴿ضِعْفَیْنِ﴾ مشخص می‌شود بعد فرمود: ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾ هیچ گناهی نظیر گناه در اشهر حُرم نیست هیچ گناهی نظیر گناه در حرم نیست هیچ گناهی هم شبیه گناه اعضای بیت نبوّت نیست ﴿لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾ اگر باتقوا بودید پاداشتان دو برابر است اگر ـ معاذ الله ـ بی‌تقوایی کردید کیفرتان دو برابر است.
پیامدهای انحصار علوم دانشگاهی در معارف تجربی
در فضای علوم تجربی این را ملاحظه فرمودید اینها دو مشکل جدّی دارند یکی در معرفت‌شناسی گرفتار حس و تجربه‌اند یکی در کارآمدی و کارآیی همان حس و تجربه را به عمل می‌نشانند گرفتار تجربه‌اند پس اینها علماً در محدوده حس و تجربه, عملاً در محدوده حس و تجربه به سر می‌برند آن وقت مطالب تجریدی برای اینها نوبر است به زحمت می‌فهمند و به زحمت باور می‌کنند شما اگر بگویید کسی که به نامحرم نگاه می‌کند و طمع می‌کند قلبش مریض است این متوجه نمی‌شود. در این سال‌ها کم نشنیدید همایش‌های عمیق علمی که برای درمان بیماری‌های مشترک بین انسان و دام در این مملکت تشکیل شده اینها خیال می‌کنند انسان, حیوان ناطق است جانوری است حرف می‌زند بیماری‌های انسان با بیماری‌های دام یکی است درمان انسان با درمان دام یکی است اگر بخواهند انسان را معالجه کنند جواب را باید از آزمایشگاه موش بگیرند اینها خیال می‌کنند انسان, حیوانی است که حرف می‌زند اگر به اینها بگویید کسی که به نامحرم نگاه می‌کند و طمع می‌کند مریض است یا نمی‌فهمد یا انکار می‌کند اما وقتی انسان به عنوان حیّ متألّه نه حیوان ناطق, تفسیر شد گذشته از علوم حسی و تجربی یک علوم تجریدی را هم به همراه دارد و آن‌گاه معلوم می‌شود که مرض فرق می‌کند, طب فرق می‌کند, بهداشت فرق می‌کند, درمان فرق می‌کند فرمود همسران پیامبر! اگر رقیق حرف زدید یعنی به لحاظ معنا رقیق باشد و دل‌انگیز، مشکل دارید به لحاظ کیفیت ادای کلمات دل‌انگیز باشد مشکل دارید جمع بین هر دو باشد بیشتر مشکل‌ دارید اگر رقیقانه سخن گفتید ﴿فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ معلوم می‌شود این مرض است.
عواقب اعراض جوانان از سنّت نبوی ازدواج
اگر کسی جوان باشد از نکاح هم ـ معاذ الله ـ اعراض بکند این دو مشکل دارد یکی از سنّت پیامبر اعراض کرده یکی اینکه مبتلا می‌شود به این مرض خواه و ناخواه بالأخره این غریزه مثل گرسنگی است این نه از آن طرف بد است نه از این طرف خوب است حالا اگر کسی گرسنه بود و دنبال غذا بود این بد نیست این خاصیّت طبیعی اوست اگر کسی جوان بود و دنبال ازدواج بود این شرارت و معصیت نیست این یک امر طبیعی است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»


[1] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 19.
[2] . سورهٴ قصص، آیهٴ 8.
[3] . المیزان، ج 16، ص 291.
[4] . الانتصار فی انفرادات الامامیة، ص 151 و 152.
[5] . الانتصار فی مفردات الامامیة (سید مرتضی)، ص 254.
[6] . جامع الاخبار، ص 101.
[7] . سورهٴ بقره، آیهٴ 213.
[8] . سورهٴ مدثر، آیهٴ 2.
[9] . سورهٴ توبه، آیهٴ 122.
[10] . سورهٴ ملک، آیهٴ 8.
[11] . شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید)، ح20، ص349
[12] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 160؛ «أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ».
[13] . الحکمة المتعالیة(صدر المتاٴلهین)، ج9، ص167 و 168.
[14] . سورهٴ نساء، آیهٴ 19.
[15] . سورهٴ روم، آیهٴ 21.
[16] . الکافی، ج 5، ص 9 و 10.
[17] . سورهٴ اسراء، آیهٴ 64.
[18] . نهج‌البلاغه، حکمت 420.
[19] . الکافی، ج 5، ص 333.
[20] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 21.
[21] . سورهٴ بقره، آیهٴ 185.
[22] . سورهٴ بقره، آیهٴ 2.
[23] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 21.
[24] . الکافی، ج 6، ص 525.
[25] . إعلام الوری، ص 121.
[26] . سورهٴ فجر، آیات 15 ـ 17.
[27] . نهج‌البلاغه، نامه 61.
[28] . ر . ک: جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 1؛ ر . ک: مجمع البیان، ج 8، ص 555 و 556.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:28

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی