- 8084
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 2 سوره حجرات
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره ججرات - آیه 2
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنتَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
ترجمه
اى کسانى که ایمان آورده اید! (در گفتگو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفتوگو مى کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا (به خاطر این بىادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید.
در آیه قبل، از پیشى گرفتن بر رسول خدا و دستورات الهى در عمل نهى شد و در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن. در آیه 63 سوره نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید.
حفظ عمل، مهمتر از خود عمل است. اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ریا و خودنمایى شروع مى شود، گاهى در وسط کار به خاطر عُجب و غرور از بین مى رود و گاهى در پایان کار به خاطر بعضى از اعمال حبط مىشود. به همین جهت قرآن مى فرماید: هر کسى عمل خود را تا قیامت بیاورد و از آفات بیمه کند، ده برابر پاداش داده مىشود: «مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها» و نمى فرماید: هر کس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زیرا میان انجام عمل در دنیا و تحویل آن در قیامت، فاصلهى زیادى است.
چنانکه در روایتى رسول خدا فرمود: براى هر ذکرى، درختى در بهشت کاشته مى شود، شخصى گفت: پس ما در بهشت درختان زیادى داریم! حضرت فرمود: بله، ولى گاهى گناه و اعمالى از شما سر مىزند که آن درختان را مىسوزاند. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
قرآن، حبط اعمال را، یک جا براى کفر و شرک آورده و یک جا براى بىادبى در محضر پیامبر اکرم، پس کیفر بىاحترامى به پیامبر، هموزن کیفر کفر و شرک است.
یکى از یاران پیامبر که در حضور پیامبر بلند سخن گفته بود، هنگامى که شنید صداى بلند او سبب از بین رفتن و نابودى کارهاى خوب او مى شود، بسیار ناراحت شد. پیامبر فرمود: صداى بلند تو براى خطابه و سخنرانى بود و حساب تو از دیگران جداست.
در جمله «ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»، این نکته نهفته است که برخى اعمال آثار وضعى دارد و آن آثار وابسته به دانستن یا ندانستن ما نیست.
اگر انسان مایعى سمّى بخورد مسموم مىشود، گرچه گمان کند آب است. اگر به سیم برق دست بزنیم، دچار برق گرفتگى مىشویم، گرچه گمان کنیم برق ندارد. برخى گناهان، سبب پیدایش قحطى، زلزله، کوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مىشود، گرچه خود انسان از عامل پیدایش این آثار خبرى نداشته باشد.
گرچه بلند کردن صدا در مقابل پیامبر بىادبى به پیامبر است که به خاطر مقام والاى آن حضرت، سبب حبط اعمال مى شود، ولى قرآن به ما سفارش کرده که نسبت به همه مردم ادب را رعایت کنیم و آرام سخن بگوییم. چنانکه لقمان به فرزندش مى گوید: «واغضُض من صَوتک» صداى خود را فرو گیر و آرام سخن بگو. سپس صداهاى بلند را به صداى الاغ تشبیه کرده است: «انّ اَنکَر الاصوات لَصوتُ الحَمیر»
مسئله صداى بلند و آلودگى صوتى، امروزه یکى از مشکلات جامعه بشرى است که گاهى به اسم عروسى، گاهى به اسم عزا، گاهى در مسجد و گاهى در کوچه و خیابان و زمین ورزش، آرامش را از مردم سلب مى کند.
نمونه هاى بىادبى به پیامبر
الف: پیامبر اسلام در آستانه رحلت، تقاضاى قلم و کاغذى کرد و فرمود: مى خواهم چیزى بگویم و بنویسید که بعد از آن هرگز گمراه نشوید! در میان حاضران خلیفه دوّم گفت: بیمارى پیامبر شدید شده و سخنانش بىارزش است، شما قرآن دارید و نیازى به نوشتن نیست. سر و صدا به موافقت و مخالفت بلند شد. حضرت فرمود: برخیزید و بروید.
مرحوم علامه سید شرف الدین، صاحب کتاب المراجعات، مى فرماید: گرچه قلم و کاغذ نیاوردند و چیزى نوشته نشد، ولى مىتوان خط نانوشته را خواند. زیرا با بررسى روایات خواهیم دید که پیامبر این مطلب را بارها بیان فرموده است که من از میان شما مىروم و دو چیز گرانبها را به جا مىگذارم که اگر به آن دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نشوید و آن دو، قرآن و اهل بیت من هستند. «انّى تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتى اهل بیتى»
پس در اینجا نیز مراد آن حضرت تمسّک به قرآن و اهلبیت بوده است.
ب: هنگامى که امام حسن مجتبى شهید شد و خواستند او را در کنار قبر جدّش رسول خد دفن کنند، عایشه جلوگیرى کرد و این امر باعث بلند شدن سر و صداى مردم شد. امام حسین با تلاوت آیه «لاتَرفَعوا اَصواتکم...» مردم را امر به سکوت کرد و فرمود: احترام پیامبراکرم پس از مرگ حضرت نیز همچون زمان حیات او لازم است.
مقدّسات در اسلام
در تمام دنیا با وجود عقائد مختلف، به بزرگان خود احترام خاصّ مى گزارند. شهرها، خیابانها، دانشگاهها، فرودگاهها، مدارس و مؤسسات را به نام آنان نامگذارى مىکنند. در اسلام نیز برخى افراد و حتّى برخى گیاهان و جمادات قداست دارند.
در اسلام ریشهى قداست و کرامت هر چیزى، وابستگى آن به ذات مقدّس خداوند است و هر چه این وابستگى بیشتر باشد، قداست هم بیشتر است و ما باید احترام ویژهى آن را حفظ کنیم. امّا مقدّسات:
1. خداوند سرچشمه قدس است و مشرکان که دیگران را با خدا یکسان مىپندارند، در قیامت به انحراف خود اقرار خواهند کرد و به معبودهاى خیالى خود خواهند گفت: رمز بدبختى ما این است که شما را با پروردگار جهانیان یکسان مى پنداشتیم.«اذ نُسوّیکم بِربّ العالَمین»
در قرآن از تسبیح و تنزیه خداوند زیاد سخن به میان آمده است، یعنى ما باید براى خدا آن احترام وقداستى را بپذیریم که هیچگونه عیب و نقصى براى او تصوّر نشود. نه تنها ذات او، بلکه نام او نیز باید منزّه باشد. «سَبّح اسم ربّک الاعلى»
2. کتاب خدا نیز احترام و قداست ویژهاى دارد. وقتى خداوند قرآن را عظیم مىداند، پس ما باید آن را تعظیم کنیم، وقتى قرآن را کریم مىداند، ما باید آن را تکریم کنیم، و چون قرآن را مجید مىداند، ما باید آن را تمجید کنیم.
3. رهبران الهى، تمام انبیا و جانشینان بر حقّ آن بزرگواران به خصوص حضرت محمّد و اهل بیت او، داراى مقام مخصوصى هستند که در این سوره پاره اى از آداب برخورد با آن حضرت بیان شده است: بر آنان پیشى نگیریم، بلندتر از آنان صحبت نکنیم و در آیات دیگر، فرمان صلوات بر پیامبر داده شده است.
البتّه باید به این نکته توجّه کنیم که پس از رحلت پیامبر نیز، زیارت آن حضرت و زیارت و احترام جانشینان و ذریّه آن بزرگوار و تمام کسانى که به گونه اى به آن حضرت نسبت دارند، به خصوص علماى ربّانى و فقهاى عادل و مراجع تقلید که به فرموده روایات، جانشینان پیامبرند، بر ما لازم است. چنانکه در حدیث مىخوانیم: کسى که سخن فقیه عادل را رد کند، مثل کسى است که سخن اهل بیت پیامبر را رد کرده و کسى که سخن آنان را رد کند، مثل کسى است که سخن خدا را رد کرده باشد.
نه تنها شخص پیامبران، بلکه آنچه مربوط به آنان است، قداست و کرامت دارد. در قرآن مىخوانیم: صندوقى که موسىعلیه السلام در زمان نوزادیش در آن نهاده و به دریا انداخته شده بود و پس از آن یادگارهاى موسى و آلموسى در آن نگهدارى مىشد، به قدرى مقدّس بود که فرشتگان آن را حمل مىکردند و باعث پیروزى بر دشمنان مى شد.
4. در اسلام، والدین از کرامت و قداست خاصّى برخوردارند. در قرآن پنج مرتبه بعد از سفارش به یکتاپرستى، احسان به پدر و مادر مطرح شده و تشکّر از آنان، در کنار تشکّر از خداوند آمده است.
احترام والدین تا آنجا است که نگاه همراه با محبّت به والدین عبادت است و به ما سفارش شده صداى خود را بلندتر از صداى آنها قرار ندهید، سفرى که سبب اذیّت آنان مىشود، حرام است و باید در آن سفر نماز را کامل خواند.
5. در اسلام، بعضى زمانها مثل شب قدر، بعضى مکانها مثل مسجد، بعضى سنگها مثل حجرالاسود، بعضى آبها مثل زَمزم، بعضى خاکها مثل تربت امام حسین، بعضى لباسها مثل لباس احرام، مقدّس شمرده شده است و باید براى آنها احترام خاصّى قائل شد.
در قرآن مىخوانیم: حضرت موسى به احترام وادى مقدّس، هنگام ورود به آنجا کفش خود را بیرون آورد. «فَاخلَع نَعلَیک انّک بِالوادِ المقدّس طُوى»
مسجدالحرام مکان مقدّسى است که مشرک، حقّ ورود به آنجا را ندارد. «انّما المشرکون نجس فلایَقربوا المسجد الحرام»
محلّ عبادت و مساجد مقدّس است و هنگامى که به مسجد مىروید، زیبا و پاکیزه بروید. «خُذوا زینَتکم عند کلّ مسجد» و فرد جُنُب و ناپاک، حقّ توقّف در مسجد را ندارد. «و لاجُنباً الاّ عابرى سبیل»
مسجد به قدرى عزیز است که افرادى مثل حضرت ابراهیم، اسماعیل، زکریّا و مریم مسئول تطهیر آن بوده اند. «طَهّرا بَیتى» حتّى مادر مریم که خیال مى کرد فرزندش پسر است، نذر کرد او را خادم مسجدالاقصى قرار دهد. «انّى نَذَرتُ لَک ما فى بَطنى مُحرّراً»
6. انسان با ایمان نیز داراى قداست و کرامت است، تا آنجا که آبروى مؤمن از کعبه بیشتر است و آزار و غیبت او حرام و دفاع از حقّ او واجب و حتّى بعد از مرگ نیز نبش قبر او حرام است.
پیام ها
1- براى آموزش ادب به دیگران، ما نیز باید آنان را مؤدّبانه صدا بزنیم. (در این آیه خداوند مؤمنان را با جمله «یا ایّها الّذین آمنوا» صدا زده است.)
2- سفارش به احترام بزرگان، از زبان دیگران زیبا است. (در این آیه پیامبر نمىفرماید: بلندتر از من سخن نگویید، این خداوند است که سفارش مى کند بلندتر از پیامبر صحبت نکنید.) «لا تَرفعوا اصواتکم»
3- مقام و موقعیّت افراد، در عمل آنان اثر دارد. (جسارت مؤمن نسبت به پیامبر، کیفر سنگینى دارد.) «یا ایّها الّذین آمنوا لا ترفعوا... ان تَحبط اعمالکم»
4- گاهى انسان ندانسته تیشه به ریشه خود مىزند. «تَحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنتَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
ترجمه
اى کسانى که ایمان آورده اید! (در گفتگو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفتوگو مى کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا (به خاطر این بىادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید.
در آیه قبل، از پیشى گرفتن بر رسول خدا و دستورات الهى در عمل نهى شد و در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن. در آیه 63 سوره نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید.
حفظ عمل، مهمتر از خود عمل است. اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ریا و خودنمایى شروع مى شود، گاهى در وسط کار به خاطر عُجب و غرور از بین مى رود و گاهى در پایان کار به خاطر بعضى از اعمال حبط مىشود. به همین جهت قرآن مى فرماید: هر کسى عمل خود را تا قیامت بیاورد و از آفات بیمه کند، ده برابر پاداش داده مىشود: «مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها» و نمى فرماید: هر کس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زیرا میان انجام عمل در دنیا و تحویل آن در قیامت، فاصلهى زیادى است.
چنانکه در روایتى رسول خدا فرمود: براى هر ذکرى، درختى در بهشت کاشته مى شود، شخصى گفت: پس ما در بهشت درختان زیادى داریم! حضرت فرمود: بله، ولى گاهى گناه و اعمالى از شما سر مىزند که آن درختان را مىسوزاند. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
قرآن، حبط اعمال را، یک جا براى کفر و شرک آورده و یک جا براى بىادبى در محضر پیامبر اکرم، پس کیفر بىاحترامى به پیامبر، هموزن کیفر کفر و شرک است.
یکى از یاران پیامبر که در حضور پیامبر بلند سخن گفته بود، هنگامى که شنید صداى بلند او سبب از بین رفتن و نابودى کارهاى خوب او مى شود، بسیار ناراحت شد. پیامبر فرمود: صداى بلند تو براى خطابه و سخنرانى بود و حساب تو از دیگران جداست.
در جمله «ان تحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»، این نکته نهفته است که برخى اعمال آثار وضعى دارد و آن آثار وابسته به دانستن یا ندانستن ما نیست.
اگر انسان مایعى سمّى بخورد مسموم مىشود، گرچه گمان کند آب است. اگر به سیم برق دست بزنیم، دچار برق گرفتگى مىشویم، گرچه گمان کنیم برق ندارد. برخى گناهان، سبب پیدایش قحطى، زلزله، کوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مىشود، گرچه خود انسان از عامل پیدایش این آثار خبرى نداشته باشد.
گرچه بلند کردن صدا در مقابل پیامبر بىادبى به پیامبر است که به خاطر مقام والاى آن حضرت، سبب حبط اعمال مى شود، ولى قرآن به ما سفارش کرده که نسبت به همه مردم ادب را رعایت کنیم و آرام سخن بگوییم. چنانکه لقمان به فرزندش مى گوید: «واغضُض من صَوتک» صداى خود را فرو گیر و آرام سخن بگو. سپس صداهاى بلند را به صداى الاغ تشبیه کرده است: «انّ اَنکَر الاصوات لَصوتُ الحَمیر»
مسئله صداى بلند و آلودگى صوتى، امروزه یکى از مشکلات جامعه بشرى است که گاهى به اسم عروسى، گاهى به اسم عزا، گاهى در مسجد و گاهى در کوچه و خیابان و زمین ورزش، آرامش را از مردم سلب مى کند.
نمونه هاى بىادبى به پیامبر
الف: پیامبر اسلام در آستانه رحلت، تقاضاى قلم و کاغذى کرد و فرمود: مى خواهم چیزى بگویم و بنویسید که بعد از آن هرگز گمراه نشوید! در میان حاضران خلیفه دوّم گفت: بیمارى پیامبر شدید شده و سخنانش بىارزش است، شما قرآن دارید و نیازى به نوشتن نیست. سر و صدا به موافقت و مخالفت بلند شد. حضرت فرمود: برخیزید و بروید.
مرحوم علامه سید شرف الدین، صاحب کتاب المراجعات، مى فرماید: گرچه قلم و کاغذ نیاوردند و چیزى نوشته نشد، ولى مىتوان خط نانوشته را خواند. زیرا با بررسى روایات خواهیم دید که پیامبر این مطلب را بارها بیان فرموده است که من از میان شما مىروم و دو چیز گرانبها را به جا مىگذارم که اگر به آن دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نشوید و آن دو، قرآن و اهل بیت من هستند. «انّى تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتى اهل بیتى»
پس در اینجا نیز مراد آن حضرت تمسّک به قرآن و اهلبیت بوده است.
ب: هنگامى که امام حسن مجتبى شهید شد و خواستند او را در کنار قبر جدّش رسول خد دفن کنند، عایشه جلوگیرى کرد و این امر باعث بلند شدن سر و صداى مردم شد. امام حسین با تلاوت آیه «لاتَرفَعوا اَصواتکم...» مردم را امر به سکوت کرد و فرمود: احترام پیامبراکرم پس از مرگ حضرت نیز همچون زمان حیات او لازم است.
مقدّسات در اسلام
در تمام دنیا با وجود عقائد مختلف، به بزرگان خود احترام خاصّ مى گزارند. شهرها، خیابانها، دانشگاهها، فرودگاهها، مدارس و مؤسسات را به نام آنان نامگذارى مىکنند. در اسلام نیز برخى افراد و حتّى برخى گیاهان و جمادات قداست دارند.
در اسلام ریشهى قداست و کرامت هر چیزى، وابستگى آن به ذات مقدّس خداوند است و هر چه این وابستگى بیشتر باشد، قداست هم بیشتر است و ما باید احترام ویژهى آن را حفظ کنیم. امّا مقدّسات:
1. خداوند سرچشمه قدس است و مشرکان که دیگران را با خدا یکسان مىپندارند، در قیامت به انحراف خود اقرار خواهند کرد و به معبودهاى خیالى خود خواهند گفت: رمز بدبختى ما این است که شما را با پروردگار جهانیان یکسان مى پنداشتیم.«اذ نُسوّیکم بِربّ العالَمین»
در قرآن از تسبیح و تنزیه خداوند زیاد سخن به میان آمده است، یعنى ما باید براى خدا آن احترام وقداستى را بپذیریم که هیچگونه عیب و نقصى براى او تصوّر نشود. نه تنها ذات او، بلکه نام او نیز باید منزّه باشد. «سَبّح اسم ربّک الاعلى»
2. کتاب خدا نیز احترام و قداست ویژهاى دارد. وقتى خداوند قرآن را عظیم مىداند، پس ما باید آن را تعظیم کنیم، وقتى قرآن را کریم مىداند، ما باید آن را تکریم کنیم، و چون قرآن را مجید مىداند، ما باید آن را تمجید کنیم.
3. رهبران الهى، تمام انبیا و جانشینان بر حقّ آن بزرگواران به خصوص حضرت محمّد و اهل بیت او، داراى مقام مخصوصى هستند که در این سوره پاره اى از آداب برخورد با آن حضرت بیان شده است: بر آنان پیشى نگیریم، بلندتر از آنان صحبت نکنیم و در آیات دیگر، فرمان صلوات بر پیامبر داده شده است.
البتّه باید به این نکته توجّه کنیم که پس از رحلت پیامبر نیز، زیارت آن حضرت و زیارت و احترام جانشینان و ذریّه آن بزرگوار و تمام کسانى که به گونه اى به آن حضرت نسبت دارند، به خصوص علماى ربّانى و فقهاى عادل و مراجع تقلید که به فرموده روایات، جانشینان پیامبرند، بر ما لازم است. چنانکه در حدیث مىخوانیم: کسى که سخن فقیه عادل را رد کند، مثل کسى است که سخن اهل بیت پیامبر را رد کرده و کسى که سخن آنان را رد کند، مثل کسى است که سخن خدا را رد کرده باشد.
نه تنها شخص پیامبران، بلکه آنچه مربوط به آنان است، قداست و کرامت دارد. در قرآن مىخوانیم: صندوقى که موسىعلیه السلام در زمان نوزادیش در آن نهاده و به دریا انداخته شده بود و پس از آن یادگارهاى موسى و آلموسى در آن نگهدارى مىشد، به قدرى مقدّس بود که فرشتگان آن را حمل مىکردند و باعث پیروزى بر دشمنان مى شد.
4. در اسلام، والدین از کرامت و قداست خاصّى برخوردارند. در قرآن پنج مرتبه بعد از سفارش به یکتاپرستى، احسان به پدر و مادر مطرح شده و تشکّر از آنان، در کنار تشکّر از خداوند آمده است.
احترام والدین تا آنجا است که نگاه همراه با محبّت به والدین عبادت است و به ما سفارش شده صداى خود را بلندتر از صداى آنها قرار ندهید، سفرى که سبب اذیّت آنان مىشود، حرام است و باید در آن سفر نماز را کامل خواند.
5. در اسلام، بعضى زمانها مثل شب قدر، بعضى مکانها مثل مسجد، بعضى سنگها مثل حجرالاسود، بعضى آبها مثل زَمزم، بعضى خاکها مثل تربت امام حسین، بعضى لباسها مثل لباس احرام، مقدّس شمرده شده است و باید براى آنها احترام خاصّى قائل شد.
در قرآن مىخوانیم: حضرت موسى به احترام وادى مقدّس، هنگام ورود به آنجا کفش خود را بیرون آورد. «فَاخلَع نَعلَیک انّک بِالوادِ المقدّس طُوى»
مسجدالحرام مکان مقدّسى است که مشرک، حقّ ورود به آنجا را ندارد. «انّما المشرکون نجس فلایَقربوا المسجد الحرام»
محلّ عبادت و مساجد مقدّس است و هنگامى که به مسجد مىروید، زیبا و پاکیزه بروید. «خُذوا زینَتکم عند کلّ مسجد» و فرد جُنُب و ناپاک، حقّ توقّف در مسجد را ندارد. «و لاجُنباً الاّ عابرى سبیل»
مسجد به قدرى عزیز است که افرادى مثل حضرت ابراهیم، اسماعیل، زکریّا و مریم مسئول تطهیر آن بوده اند. «طَهّرا بَیتى» حتّى مادر مریم که خیال مى کرد فرزندش پسر است، نذر کرد او را خادم مسجدالاقصى قرار دهد. «انّى نَذَرتُ لَک ما فى بَطنى مُحرّراً»
6. انسان با ایمان نیز داراى قداست و کرامت است، تا آنجا که آبروى مؤمن از کعبه بیشتر است و آزار و غیبت او حرام و دفاع از حقّ او واجب و حتّى بعد از مرگ نیز نبش قبر او حرام است.
پیام ها
1- براى آموزش ادب به دیگران، ما نیز باید آنان را مؤدّبانه صدا بزنیم. (در این آیه خداوند مؤمنان را با جمله «یا ایّها الّذین آمنوا» صدا زده است.)
2- سفارش به احترام بزرگان، از زبان دیگران زیبا است. (در این آیه پیامبر نمىفرماید: بلندتر از من سخن نگویید، این خداوند است که سفارش مى کند بلندتر از پیامبر صحبت نکنید.) «لا تَرفعوا اصواتکم»
3- مقام و موقعیّت افراد، در عمل آنان اثر دارد. (جسارت مؤمن نسبت به پیامبر، کیفر سنگینى دارد.) «یا ایّها الّذین آمنوا لا ترفعوا... ان تَحبط اعمالکم»
4- گاهى انسان ندانسته تیشه به ریشه خود مىزند. «تَحبط اعمالکم و انتم لاتشعرون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است