- 37
- 1000
- 1000
- 1000
تأملی در عظمت خلقت و آیات آفرینش،9
سخنرانی آیت الله حسین انصاریان با موضوع " تأملی در عظمت خلقت و آیات آفرینش" جلسه نهم:حکمت پنهان خدا ، سال 1404
امروز میخواهم با شما از اساس و بنیاد همه باورهایمان سخن بگویم. از همان اصلی که اگر درست درک نشود، تمام زندگی ما سرگشته و مضطرب خواهد شد. از طرح و نقشه پروردگار، از همان تدبیر حکیمانهای که بر ذرهذره این جهان سایه افکنده است. آیا تا به حال به یک نقشه بزرگ نگاه کردهاید؟ نقشهای که تمام جادهها، کوهها، رودها و شهرها در جای دقیق خود قرار گرفتهاند. اگر شما تنها به یک نقطه کوچک از این نقشه نگاه کنید، شاید فقط یک پیچ جاده یا یک ساختمان را ببینید. اما اگر از بالا بنگرید، میفهمید که آن نقطه، بخشی از یک شبکه منسجم و هدفمند است. زندگی ما و این دنیای پهناور هم دقیقاً همینگونه است. هر اتفاقی که میافتد، هر شادی و غمی که میرسد، هر مشکلی که پیش میآید، حتی هر برگی که از درخت میافتد، همه و همه در داخل یک نقشه بزرگ الهی قرار دارد. نقشهای که خالق مهربان و علیم، از ازل آن را طراحی کرده است. گاهی اوقات ما در زندگی خود با حوادثی روبرو میشویم که درک آن برایمان سخت است. بیماری میآید، عزیزی را از دست میدهیم، آرزوهایمان بر باد میرود، در کار و زندگی با شکست مواجه میشویم. در این لحظات، انسان ضعیف ممکن است فریاد بزند: خدایا! چرا؟ چرا این اتفاق برای من افتاد؟ مگر من چه کرده بودم؟ و احساس کند که گویی جهان در آشفتگی و بینظمی مطلق به سر میبرد. اما ای مؤمنان! اینجاست که ایمان ما آزمایش میشود. ایمان واقعی این است که باور کنیم پشت این پرده ظاهری، دست قدرتی حکیم و دانا در کار است. پروردگاری که هم از کل نقشه آگاه است، هم از جایگاه هر جزء در آن. قرآن کریم با زیباترین بیان به ما میفرماید: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ. و شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر آنکه خدا بخواهد. این آیه، کلید فهم تمام ماجراست. خواست و مشیت الهی، اساس و زیربنای هر حرکتی در این عالم است. پس وقتی بلایی نازل میشود یا نعمتی گرفته میشود، این خواست خداست و در آن خیر و مصلحتی نهفته است که چه بسا اکنون آن را درنمییابیم. نگاه کنید به داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام در سوره کهف. حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم خدا بود، وقتی همراه آن بنده خاص خدا خضر شد، شاهد سه واقعه عجیب شد: شکسته شدن کشتی بیگناهان، کشتن یک نوجوان و تعمیر مجانی یک دیوار در شهری که به آنان غذا ندادند. موسی علیه السلام در برابر هرکدام اعتراض کرد، چون نقشه کلی را نمیدید. اما وقتی خضر علیه السلام دلیل کارها را توضیح داد، روشن شد که پشت هرکدام، حکمتی بزرگ نهفته بوده: نجات کشتی از دست ظالم، جلوگیری از گمراهی والدین مؤمن توسط آن نوجوان و حفظ گنج یتیمان. این داستان، درس بزرگی برای همه ماست. بسیاری از مصیبتهای ما، در حقیقت نعمتهای پنهان الهی هستند. بیماری که شاید باعث توبه و بازگشت به خدا شود، فقری که شاید باعث فروتنی و دوری از غرور شود، از دست دادن فرصتی که شاید خدا فرصت بهتر و پاکتری را برایمان ذخیره کرده باشد. اینجاست که باید تفاوت تقدیر و تدبیر را بفهمیم. تقدیر، همان قضا و قدر الهی است که بر اساس علم ازلی خدا نوشته شده است. اما تدبیر، یعنی ما در چهارچوب همین تقدیر، با اختیار و اراده خودمان، با دعاها، با اعمال صالح، با توکل و تلاش، میتوانیم شرایط را به نفع خودمان تغییر دهیم و از خیرات بیشتری بهرهمند شویم. پس اینگونه نیست که ما مجبور و بیاختیار باشیم. بلکه ما در بستر همان نقشه کلان الهی، بازیگرانی مسئول و آزاد هستیم. دعای ما، توکل ما، صبر ما، همه و همه عواملی هستند که در همین نقشه حکیمانه تأثیر میگذارند و مسیرها را هموار میکنند. پس وقتی سختی به تو روی میآورد، اولین کلامت این باشد: حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ - خدا ما را کافی است و او بهترین کارساز است. و بعد با توکل و امید، قدم در راه بگذار. مطمئن باش که اگر برای خدا باشد و به خاطر او صبر کنی، آن سختی تبدیل به پلکانی میشود که تو را به قلههای نزدیکی به خدا میرساند. چهبسا گنجهایی که در دل رنجها پنهان شدهاند. بنابراین، ای مؤمنان، آرامش دلهایتان در گروی این باور است که هیچ چیز در این جهان، بیحکمت و بیمدیریت رخ نمیدهد. این ایمان، مانند لنگر کشتی است در دریای متلاطم زندگی. تو را از طوفان یأس و اضطراب نجات میدهد و به ساحل اطمینان و رضایت میرساند. ما باید سعی کنیم در هر اتفاقی، حتی اگر تلخ است، به دنبال حکمت خدا بگردیم و مطمئن باشیم که او از حال ما آگاهتر و به ما مهربانتر است.
امروز میخواهم با شما از اساس و بنیاد همه باورهایمان سخن بگویم. از همان اصلی که اگر درست درک نشود، تمام زندگی ما سرگشته و مضطرب خواهد شد. از طرح و نقشه پروردگار، از همان تدبیر حکیمانهای که بر ذرهذره این جهان سایه افکنده است. آیا تا به حال به یک نقشه بزرگ نگاه کردهاید؟ نقشهای که تمام جادهها، کوهها، رودها و شهرها در جای دقیق خود قرار گرفتهاند. اگر شما تنها به یک نقطه کوچک از این نقشه نگاه کنید، شاید فقط یک پیچ جاده یا یک ساختمان را ببینید. اما اگر از بالا بنگرید، میفهمید که آن نقطه، بخشی از یک شبکه منسجم و هدفمند است. زندگی ما و این دنیای پهناور هم دقیقاً همینگونه است. هر اتفاقی که میافتد، هر شادی و غمی که میرسد، هر مشکلی که پیش میآید، حتی هر برگی که از درخت میافتد، همه و همه در داخل یک نقشه بزرگ الهی قرار دارد. نقشهای که خالق مهربان و علیم، از ازل آن را طراحی کرده است. گاهی اوقات ما در زندگی خود با حوادثی روبرو میشویم که درک آن برایمان سخت است. بیماری میآید، عزیزی را از دست میدهیم، آرزوهایمان بر باد میرود، در کار و زندگی با شکست مواجه میشویم. در این لحظات، انسان ضعیف ممکن است فریاد بزند: خدایا! چرا؟ چرا این اتفاق برای من افتاد؟ مگر من چه کرده بودم؟ و احساس کند که گویی جهان در آشفتگی و بینظمی مطلق به سر میبرد. اما ای مؤمنان! اینجاست که ایمان ما آزمایش میشود. ایمان واقعی این است که باور کنیم پشت این پرده ظاهری، دست قدرتی حکیم و دانا در کار است. پروردگاری که هم از کل نقشه آگاه است، هم از جایگاه هر جزء در آن. قرآن کریم با زیباترین بیان به ما میفرماید: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ. و شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر آنکه خدا بخواهد. این آیه، کلید فهم تمام ماجراست. خواست و مشیت الهی، اساس و زیربنای هر حرکتی در این عالم است. پس وقتی بلایی نازل میشود یا نعمتی گرفته میشود، این خواست خداست و در آن خیر و مصلحتی نهفته است که چه بسا اکنون آن را درنمییابیم. نگاه کنید به داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام در سوره کهف. حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم خدا بود، وقتی همراه آن بنده خاص خدا خضر شد، شاهد سه واقعه عجیب شد: شکسته شدن کشتی بیگناهان، کشتن یک نوجوان و تعمیر مجانی یک دیوار در شهری که به آنان غذا ندادند. موسی علیه السلام در برابر هرکدام اعتراض کرد، چون نقشه کلی را نمیدید. اما وقتی خضر علیه السلام دلیل کارها را توضیح داد، روشن شد که پشت هرکدام، حکمتی بزرگ نهفته بوده: نجات کشتی از دست ظالم، جلوگیری از گمراهی والدین مؤمن توسط آن نوجوان و حفظ گنج یتیمان. این داستان، درس بزرگی برای همه ماست. بسیاری از مصیبتهای ما، در حقیقت نعمتهای پنهان الهی هستند. بیماری که شاید باعث توبه و بازگشت به خدا شود، فقری که شاید باعث فروتنی و دوری از غرور شود، از دست دادن فرصتی که شاید خدا فرصت بهتر و پاکتری را برایمان ذخیره کرده باشد. اینجاست که باید تفاوت تقدیر و تدبیر را بفهمیم. تقدیر، همان قضا و قدر الهی است که بر اساس علم ازلی خدا نوشته شده است. اما تدبیر، یعنی ما در چهارچوب همین تقدیر، با اختیار و اراده خودمان، با دعاها، با اعمال صالح، با توکل و تلاش، میتوانیم شرایط را به نفع خودمان تغییر دهیم و از خیرات بیشتری بهرهمند شویم. پس اینگونه نیست که ما مجبور و بیاختیار باشیم. بلکه ما در بستر همان نقشه کلان الهی، بازیگرانی مسئول و آزاد هستیم. دعای ما، توکل ما، صبر ما، همه و همه عواملی هستند که در همین نقشه حکیمانه تأثیر میگذارند و مسیرها را هموار میکنند. پس وقتی سختی به تو روی میآورد، اولین کلامت این باشد: حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ - خدا ما را کافی است و او بهترین کارساز است. و بعد با توکل و امید، قدم در راه بگذار. مطمئن باش که اگر برای خدا باشد و به خاطر او صبر کنی، آن سختی تبدیل به پلکانی میشود که تو را به قلههای نزدیکی به خدا میرساند. چهبسا گنجهایی که در دل رنجها پنهان شدهاند. بنابراین، ای مؤمنان، آرامش دلهایتان در گروی این باور است که هیچ چیز در این جهان، بیحکمت و بیمدیریت رخ نمیدهد. این ایمان، مانند لنگر کشتی است در دریای متلاطم زندگی. تو را از طوفان یأس و اضطراب نجات میدهد و به ساحل اطمینان و رضایت میرساند. ما باید سعی کنیم در هر اتفاقی، حتی اگر تلخ است، به دنبال حکمت خدا بگردیم و مطمئن باشیم که او از حال ما آگاهتر و به ما مهربانتر است.


تاکنون نظری ثبت نشده است