- 215
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 18
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه هجدهم: غدیر و جریان نفاق
یکی از حکمتهای امیر المؤمنین صلوات الله علیه این بود که فرمودند اگر همهی عالم را به منافق بدهند که من را دوست بدارد نمیتواند دوست بدارد و اگر با این شمشیر خود به صورت مؤمن بزنم که من را دوست نداشته باشد از من بیزار نخواهد شد. چون مؤمن قوام و وجود خود را از من میبیند، حیات خود را از من میبیند و منافق همهی دار و ندار خود را به واسطهی من نابود میبیند. بعد فرمود پیغمبر اکرم سلام الله علیه فرمودند که هیچ مؤمنی نمیتواند از تو بیزار باشد و جز مؤمن تو را دوست دارد و هیچ منافقی هم نمیتواند تو را دوست بداند و جز منافق از تو بیزار نیست.
حرف راجع به جریان نفاق زیاد است. یکی که نمیخواهم بیشتر از اندازهی چند کلمهی این حکمت راجع به آن حرف بزنم و ابا دارم که مطالب دیگری را ذیل جملات حضرت ذکر کنم این مسئله است که ما وقتی به عید غدیر نزدیک میشویم ممکن است برداشت ما این باشد که رسول خدا در امر رسالت خود ناموفّق بودند. یعنی نگذاشتند که حضرت به اهداف خود برسد و نگذاشتند که اسلام به اهداف خود برسد. معمولاً این در ذهنها است و این جفا در حقّ رسول الله است. بله، قطعاً حضرت به همهی اهداف خود نرسیدند. امّا اگر شرایط بیان شود معلوم میشود که اوضاع چه بوده است.
در ذهن ما است که پیغمبر اکرم تشریف آوردند و حکومت مدینه را تشکیل دادند و در اوج اقتدار و قدرت، همه سر و پا گوش و دست به سینه هستند که بعداً همه چیز به هم خورد. در حالی که اگر ما حساب کنیم یک نفر را در ارتش صدّام لعنت الله علیه ببرند، اگر کسی آنجا دارد خدمت میکند، آن رزمندهای که در زندانهای صدّام کار میکرده است جزء اهداف او این بود که شکنجههای اسرا را کم کند. همین که یک کتاب به دست اسرای ما میرسانده جزء اهداف او بوده است، بعضی از آنها بودهاند یا همینکه یک جایی یک نکتهای به سپاه اسلام میرساند جزء اهداف او بوده است. چرا؟ چون برای او طبیعی است که این لشکر صدّام است.
یکی از حکمتهای امیر المؤمنین صلوات الله علیه این بود که فرمودند اگر همهی عالم را به منافق بدهند که من را دوست بدارد نمیتواند دوست بدارد و اگر با این شمشیر خود به صورت مؤمن بزنم که من را دوست نداشته باشد از من بیزار نخواهد شد. چون مؤمن قوام و وجود خود را از من میبیند، حیات خود را از من میبیند و منافق همهی دار و ندار خود را به واسطهی من نابود میبیند. بعد فرمود پیغمبر اکرم سلام الله علیه فرمودند که هیچ مؤمنی نمیتواند از تو بیزار باشد و جز مؤمن تو را دوست دارد و هیچ منافقی هم نمیتواند تو را دوست بداند و جز منافق از تو بیزار نیست.
حرف راجع به جریان نفاق زیاد است. یکی که نمیخواهم بیشتر از اندازهی چند کلمهی این حکمت راجع به آن حرف بزنم و ابا دارم که مطالب دیگری را ذیل جملات حضرت ذکر کنم این مسئله است که ما وقتی به عید غدیر نزدیک میشویم ممکن است برداشت ما این باشد که رسول خدا در امر رسالت خود ناموفّق بودند. یعنی نگذاشتند که حضرت به اهداف خود برسد و نگذاشتند که اسلام به اهداف خود برسد. معمولاً این در ذهنها است و این جفا در حقّ رسول الله است. بله، قطعاً حضرت به همهی اهداف خود نرسیدند. امّا اگر شرایط بیان شود معلوم میشود که اوضاع چه بوده است.
در ذهن ما است که پیغمبر اکرم تشریف آوردند و حکومت مدینه را تشکیل دادند و در اوج اقتدار و قدرت، همه سر و پا گوش و دست به سینه هستند که بعداً همه چیز به هم خورد. در حالی که اگر ما حساب کنیم یک نفر را در ارتش صدّام لعنت الله علیه ببرند، اگر کسی آنجا دارد خدمت میکند، آن رزمندهای که در زندانهای صدّام کار میکرده است جزء اهداف او این بود که شکنجههای اسرا را کم کند. همین که یک کتاب به دست اسرای ما میرسانده جزء اهداف او بوده است، بعضی از آنها بودهاند یا همینکه یک جایی یک نکتهای به سپاه اسلام میرساند جزء اهداف او بوده است. چرا؟ چون برای او طبیعی است که این لشکر صدّام است.


تاکنون نظری ثبت نشده است