- 18
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 37 تا 39 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 37 تا 39 سوره آلعمران"
عوامل مؤثر در رویش نیک حضرت مریم از طرف خداوند
مشاهده رزق غیبی در زمان طفولیت
دلیل عدم سؤال زکریا(علیه السلام) از روزی غیبی در مشاهدات اولیه
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴿37﴾ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء ِ﴿38﴾ فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً وَنَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ﴿39﴾
عوامل مؤثر در رویش نیک حضرت مریم از طرف خداوند
در اینکه ذات اقدس الهی، مریم(علیها السّلام) را با نبات حسن و رویش نیک اِنبات کرد و رویانید تردیدی نیست؛ اما راه این رویش نیک چیست؟ یکی داشتن استاد و مربی خوب است، چون زکریا که فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ دوم بهرهبرداری از غذاهای طیّب و طاهر که غذاهای ظاهری او هم طیّب و طاهر باشد و تربیت و تهذیب و تزکیه هم از یک نبیّ معصوم باشد. لذا برای بیان کیفیّت انبات حسن هم مبدأ فاعلی را ذکر فرمود که فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ که یک مبدأ فاعلی قریب است، چون داشتن استاد و معلم خوب یک راه خوبی است و هم غذا یک وقت انسان یک استاد خوب دارد؛ اما درس خوب نمیگیرد درس درس خوبی نیست. یک وقت درس خوب دارد؛ اما استاد استاد خوبی نیست. یک وقت انسان ترقی میکند که هم استاد خوب داشته باشد و هم درسش درس خوب باشد، یک وقت انسان یک استاد خیلی نیرومند قوی دارد؛ اما سعی میکند کتابهای ادبی نظیر اقانی و امثال ذلک نزد او بخواند آن استاد قوی است ادبیاتش بسیار خوب است؛ اما این از آن استاد بهره کتاب اقانی میبرد. یک وقت است نه از استادی که قدرت ادبی خوبی دارد خدمت او نهجالبلاغه میخواند، اینجا هم مربی خوبی دارد هم درس خوبی دارد. یک وقت هم عرض شد که مرحوم حاج شیخ عباسقمی(رضوان الله علیه) که خیلی موفق بود در شرح حال خودشان در همان الکنی و الالقاب میفرماید من در جوانی ذوق ادبی فراوانی داشتم و مقامات حمیدی و مقامات حریری و اینها را میخواندم بعد دفعتاً بیدار شدم که این کتاب گرچه از نظر نکات ادبی قوی است؛ اما محتوای ضعیفی دارد چه خوب که من هم این ذوق ادبی را در نهجالبلاغه به کار ببرم که هم ادبیّات قوی دارد هم معارف بلند لذا مسیرم را در همان جوانی برگرداندم. در این کریمه به هر دو نکته اشاره میکند که هم استاد خوب و هم غذای خوب که انسان از استاد خوب سعی کند بهره خوب ببرد، هم ماده درسی خوبی انتخاب کند و هم او را نزد استاد شایسته بخواند، لذا هم ماده غذا را ذکر میکند و هم مربی را ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ در ذیل این آیهٴ سورهٴ «عَبَس» که ﴿فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ﴾ مکرر ملاحظه فرمودید که آن طعام را هم بر طعام ظاهر حمل کردند هم بر علم که امام صادق(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی میفرماید: «﴿فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ﴾ قال قلت ما طعامُهُ قال عِلْمُه الذی یأخُذُهُ عَمَّنْ یأخُذُه» بنابراین این دو عامل باعث رویش حسن این مریم(علیها السّلام) شد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره ذات اقدس الهی هیچ کسی را ـ اگر مستعد باشد ـ بدون راهنما رها نمیکند.
مشاهده رزق غیبی در زمان طفولیت
﴿قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ از اینکه بدون فاصله واو یا فاء این جمله را ذکر کرد، فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ شاید نشانهٴ آن باشد که در همان دوران خردسالگی و طفولیّت این رزق غیبی را مشاهده میکرد، نه اینکه چندین سال گذشت و این دختر وقتی رشد کرد و قابل تکلّم شد آنگاه این سؤال و جواب برقرار شد یا این رزق غیبی پیدا شد. شاید بتوان گفت از همان اوایل اینچنین بود.
دلیل عدم سؤال زکریا(علیه السلام) از روزی غیبی در مشاهدات اولیه
اما چطور شد که برای بار اول و بار دوّم این سؤالها را نکرد چون ظاهر آیه این است که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ بعداً سؤال کرد که ﴿یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ برای اوّلین بار که یک روزی غیبی را یافت، سؤال نکرد چه کسی به تو داد. این از آن باب است که این روزیها را که مشاهده میکرد احتمال میداد مردم خیّری که برای انجام عبادت به معبد میآیند آنها آورده باشند تا اینکه دید همه راهها بسته است و همواره ایشان روزیِ جدید دارد بعد سؤال کرد یا علل دیگری در کار بود. به هر حال اگر انسان راه را ببندد مع ذلک رزق را نزد این کودک ببیند برای اولین بار هم که شد باید سؤال بکند که چه کسی آورد ولی ظاهر آیه این است که بعد از اینکه چندین بار این رزق غیبی را دید سؤال کرد از کجا آمد ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ آنگاه ﴿قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ این نشانهٴ آن است که شاید صبر میکرد ببیند بر اینکه راهی برای کشف این روزی است یا نه این راهها را بسته است و مکرر هم آزمود، دید که با راههای بسته روزی نزد مریم است، اینجا زمینه سؤال فراهم میشود که سؤال بکند و جواب بشنود وگرنه این سؤال هست که چرا دومین بار این سؤال نکرد.
پرسش:...
پاسخ: ما در تعبیرات فارسی اگر بگوییم چه برداشتی از آن میشود، هر وقتی که وارد میشد روزی جدید میدید گفت، نه میگفت. اگر میگفت بود از آن استفاده میشد که هر وقت میدید میگفت؛ اما اگر ما در تعبیرات فارسی اینچنین بگوییم هر وقت وارد میشد یافته بود، گفت این پیداست که بعد از استمرار گفت. شاید سرّش این باشد که بار اول بار دوم بار دهم بار صدم هر وقت که وارد میشد مییافت، تحقیق کرد خودش حراست کرد خودش حفاظت کرد راهها را بست افرادی گماشت که چه کسی میآورد چه کسی میبرد از سؤال کرد، دید تمام راهها بسته است.
پرسش:...
پاسخ: معبد بود دیگر، در محراب راه نداشتند یعنی در آن مقصورهای که برای این مریم(علیها السّلام) فراهم شده بود آنجا راه نداشتند؛ اما معبد بود دیگر میآمدند مرتب عبادت میکردند میرفتند. سرانجام دید که تمام راهها بسته است، آمد از خودش سؤال کرد ﴿یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ و تمام شد و قانع شد و راضی شد ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ البته این ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ دو تا احتمال در آن است هم کلام مریم(علیها السّلام) باشد؛ هم کلام الله هر دو باشد حق است.
دلیل و زمینهٴ دعای زکریا(علیه السلام)
آنوقت این یک زمینه پیدا میشود برای دعا، دعای زکریا شأن نزولش این است. در سورهٴ «مریم» اصل دعای زکریا(سلام الله علیه) مطرح است آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این است که ﴿کهیعص ٭ ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ٭ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ٭ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ من وارثی ندارم ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ و امثال ذلک این اصل دعاست که مبسوطاً در آن سوره بازگو شد اما چطور شد در دوران پیری این دعا را کرده است، شأن نزول این دعا چیست چه باعث شده که آن دعا را بکند این در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که محل بحث است شأن نزول این دعاست فرمود: ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ این شأن نزول دعاست، پس اصل دعا و کیفیت دعا و امثال ذلک در سورهٴ «مریم» آمده و اما در همین سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است آیهٴ 38 این شأن نزول دعا آمده ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ انسان هر کمالی را که ببیند رغبت میکند او یک فرزند صالحی را دید و از خدای سبحان فرزند صالح طلب کرد سخن از مؤنث و مذکر نیست سخن از ذریّهٴ طیبه است.
مساوی بودن زن و مرد در رسیدن به کمال
اینکه احیاناً به ما گفتند اگر خواستید خدا به شما فرزندی بدهد پسر باشد دعا کنید، این نه برای آن است که پسر بهتر از دختر است، لذا وقتی خدای سبحان به ائمه(علیهم السّلام) فرزند میداد، چه اینکه درباره امام سجاد(سلاماللهعلیه) رسیده است اصلاً سؤال نمیکرد که این فرزند پسر است یا دختر ولی هر پدری بالأخره پسر میخواهد چون مشکل او را دختر حل نمیکند [بلکه] پسر حل میکند این نه برای آن است که پسر بهتر از دختر است، بلکه برای آن است که پسر بهتر کار پدر را انجام میدهد تا دختر برای پدر پسر بهتر است البته؛ اما نه «الرّجل خیر من الانثی» او به کمالاتی میرسد که زن نمیرسد لذا این دعاهایی هم که آمده این دلیل فضیلت مرد نیست. یک وقت است انسان مشکل خودش میخواهد حل کند غالباً مشکل انسان را پسر او بهتر حل میکند تا دختر او؛ اما یک وقت بحث در این است که پسر بهتر است یا دختر هیچی، هیچ کدام بحث دربارهٴ اینکه فرزند فی نفسه پسر باشد یا دختر کدام بهتر است هیچ کدام ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکم﴾ اگر بحث در این شد که کدام فرزند، بهتر برای پدر مشکلات او را حل میکند خب روشن است پسر، این است که گفتند اگر خواستید فرزندتان پسر باشد دعایش این است، این دلیل فضیلت مرد بر زن نیست.
پرسش...
پاسخ: ولیالله شده؛ اما رسول الله نشده و ولایت، پشتوانهٴ رسالت است ارزش رسالت به آن جنبهٴ ولایت او است. رسالت یک کار اجرایی است البته، این برای مردهاست، مثل اینکه فقاهت برای زن است؛ اما مرجعیّت برای مردها را احتیاط کردند نه مرجعیّت مطلقه را حتی برای زنها، زن ممکن است در حد مرحوم صاحب جواهر کتابی بنویسد که شاگردان او بشوند مرجع تقلید؛ اما خودش مرجعیّت را قبول نکند یا نشود مرجع تقلید، مرجعیّت یک کار اجرایی است، لذا بعضیها ذکورت را شرط کردن آن هم مرجعیّت برای مردها را نه مرجعیّت مطلقه؛ اما فقاهت یک کار علمی است، لذا ذکورت در او شرط نیست. اعلمیت یک کار علمی است، ذکورت در او شرط نیست. یکی از شرایط اعلم این است که مرد باشد نه ممکن است زنی باشد و اعلم؛ اما مرجعیّت یک کار اجرایی است البته درگیری دارد با مردم باید با مردم باشد سؤالات آنها را بشنود و به مشکلات آنها بپردازد، این کار اجرایی است البته.
دعای زکریا(علیه السلام) در درخواست ذرّیه لدنی از جانب خدا
این ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ دعای شأن نزولش این است ﴿قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ همانطوری که ما علم لدنّی داریم فرزند لدنّی هم داریم، چیزی که از نزد خدا بیاید مقرّب الی الله و عند الله باشد میشود لدن، هر چه از آنجا بیاید «لدی الله» است و «لدنّی» البته هر چه در عالم است «من الله» است اما یک وقت وسایط فراوان است یک وقت وسایط کمتر است. اگر واسطهها زیاد بود این را نمیگویند لدنّی، گرچه «من عند الله» است؛ اما اگر واسطه کم بود میگویند «لدی الله» فرزند لدنّی، علم لدنّی، مال لدنّی، رزق لدنّی اینطور است زکریا عرض کرد: ﴿هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ سخن از پسر نیست، سخن از ذریّه است فرزند را میگویند ذریّه چه بلافصل چه مع الفصل، نگفت خدایا! به من پسر بده. شاید به قرینه مشاهده این دختر از خدا دختری مثل مریم خواست؛ اما البته آیات سورهٴ «مریم»یک مقدار بازتر ذکر میکند ولی در این دعا آمده به من ذریّه طیبه بده، فرزند صالح بده هر چه شد ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾.
معنای سمیع الدعا در آیهٴ شریفه
این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ هم، نظیر ﴿فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ﴾ است که گذشت که این سمع اعتباری است نه سمع حقیقی یعنی گوش به حرف ما بده نه بشنو. خب، خدا همه چیز را میشنود ﴿یَسْمَعُ تَحاوَرکُما﴾ آنجا که زن و شوهر مجادله میکنند، مظاهره میکنند به جان هم میافتند بد میگویند آن را هم خدا میشنود ﴿یَسْمَعُ تَحاوَرکُما﴾ همانطوری که ذات اقدس الهی حرف موسی و هارون(علیهما السّلام) را میشنود، حرف فرعون پلید را هم میشنود ﴿أسْمَعُ وَأرَیٰ﴾ .
وجود مرد و زن در معنای آیه
پرسش...
پاسخ: خواه پسر باشد خواه دختر، ذریّه چه از نسل مرد چه از نسل زن ولی ذریّه یعنی فرزند چه دختر چه پسر این یکی، چه بلافصل چه مع الفصل این دو تا، چه از زن چه از مرد این سه تا دربارهٴ ذراری حضرت ابراهیم وقتی قرآن کریم ذریّه ابراهیم(سلام الله علیه) را میشمارد، میفرماید: ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِ﴾ کذا و کذا و کذا و کذا ﴿وَعِیسیٰ﴾ .
پرسش...
پاسخ: ذریّه دیگر، ذریّه یعنی فرزند چه پسر چه دختر و چه از نسل پسر چه از نسل دختر، چون احتجاجهای قبلی گذشت که ائمه(علیهم السّلام) میفرمودند ما فرزند پیامبریم و اصرار هم داشتند که به اینها بگویند یابنرسولالله و در آن احتجاجهایی که عبّاسیان با علویان داشتند مخصوصاً هارون با حضرت کاظم(سلام الله علیه) داشتند میگفتند شما از کجا فرزند پیامبرید، با اینکه فرزند علی هستید آنها به همین آیات استدلال میکردند که قرآن کریم وقتی ذریّه حضرت ابراهیم را میشمارد، میفرماید: ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِ﴾ کذا و کذا و کذا و کذا ﴿وَعِیسیٰ﴾ معلوم میشود که عیسی که فرزند مریم است از راه مادر، ذریّه ابراهیم(سلام الله علیهم اجمعین) به شمار میآید، اینجا هم ذریّه طلب کردهاند.
پرسش...
پاسخ: نه؛ ذریّه مرد را هم میگیرد؛ منتها فرمود ما برای کارهای اجرایی مردها را انتخاب کردهایم و اما برای کارهای معنوی چه زن چه مرد از حیات طیّب برخوردارند.
پرسش...
پاسخ: آن چیز دیگر است بله، یعنی این نباید به دام او بیفتد، اینها در بحث ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ﴾ مبسوطاً چند روز گذشته در سورهٴ مبارکهٴ «بقره».
معنای حقیقی سمع، اعتنای به بندگان
﴿قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ به منزلهٴ ذکر دلیل است چرا ببخش، برای اینکه تو بزرگواری هستی که گوش به دعا میدهی ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی «انّک مجیب الدعوات» تو سمیعی نه یعنی میشنوی یعنی گوش میدهی به خواستهها، بعضیها گوش نمیدهند؛ اما تو گوش میدهی. این «سمع الله لمن حمده» جمله خبریه نیست که انسان بعد از رکوع میگویند، جمله انشائیه است و دعاست یعنی ما که در رکوع گفتیم «سبحان ربّی العظیم و بحمده» خدایا! تو را که حمد کردیم بشنو یعنی گوش به حمد ما بده آنها که واقعاً اهل مناجاتاند در نماز یعنی وقتی «سبحان ربّی العظیم و بحمده» را در حال رکوع گفتند، چون «الـمُصَلّی یُناجی رَبَّه» میفهمند که خدا شنید، گوش داد، آنگاه وقتی که برخاستند به آنها که پشت سرشان نماز میخوانند خبر میدهند که این حمد ما را خدا شنید این «سمع الله لمن حمده» جمله خبریه است برای این گروه و هر کسی بالأخره امام جماعت است یا امام جماعت مصطلح است که پشت سر او چند نفر نماز میخوانند یا اگر تنها نماز میخواند «المؤمنُ وَحْدَهُ جَماعَةٌ» که در روایت آمده است. در باب اذان و اقامه این روایت را ملاحظه فرمودید که اگر کسی اذان و اقامه هر دو را گفت و نماز خواند دو صف از فرشتهها پشت سر او اقتدا میکنند. اگر بدون اذان ـ اذان صلات نه اذان اعلامی ـ فقط اقامه گفت و نماز را شروع کرد یک صف از ملائکه به او اقتدا میکنند، لذا «المؤمنُ وَحْدَهُ جَماعَةٌ» هیچ مؤمنی نیست که نمازش، نماز جماعت نباشد. خب، اگر این اهل مناجات بود وقتی در رکوع گفت: «سبحان ربّی العظیم و بحمده» چون دارد مناجات میکند، منادات نیست مناجات است، میفهمد خدا حمدش را شنید. وقتی سر از رکوع برداشت میگوید: «سمع الله لمن حمده» خبر میدهد به مأمومین یعنی این حمدی که ما کردیم خدا شنید، شنید نه یعنی متوجه شد آن هر چیزی را میشنود او فحش هم میشنود نیایش هم میشنود، نه شنید یعنی گوش به حمد ما داد اعتنا کرد و اگر اهل مناجات نباشد این جملهٴ «سمع الله لمن حمده» جمله انشائیه است دارد دعا میکند یعنی خدایا! این حمدی که ما کردیم بشنو؛ منتها چون فعل ماضی اصرح در انشاء است به فعل ماضی اکتفا شده است نه به فعل مضارع و نه به امر این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ به منزلهٴ این است که «إنّک مُجیبُ الدَعَوات» تو میشنوی یعنی گوش به دعا میدهی یعنی به خواستهها گوش میدهی نه میشنوی، آن میشنوی را که برای همهٴ حرفها و برای همهٴ کلمات است ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی تو به دعاها گوش میدهی.
استجابت دعای زکریا(علیه السلام) با ندای ملائکه
﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ خدایا! تو گوش به دعا میدهی یعنی دعا را مستجاب میکنی با این آیهٴ بعد تبیین میشود که خدا دعاهای او را مستجاب کرد. چه وقت مستجاب کرد، چطور مستجاب کرد در حال نماز دعای او مستجاب شد ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾؛ زکریا(سلام الله علیه) که در محراب عبادت ایستاده بود نه یعنی قائم بود در حال ایستادن ایستادگی داشت در نماز حالا ولو در حال رکوع باشد ولو در حال سجود باشد، این «قَائِمٌ فِی الْمَحْرَابِ» است منظور از قیام در اینگونه از موارد قیام، ایستادگی است نه ایستادن ﴿إنْ تَقُومُوا لله﴾ نوعاً ایستادگی است ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ ایستادگی است ﴿قُومُوا لِلّهِ قَانِتِینَ﴾ ایستادگی است، در حال نماز حالا ممکن است واقعاً چون اینها ایستادگی دارند و قیام آنها هم قیام است، رکوع و سجود و جلوس آنها هم قیام است، ممکن است در همین قیام ظاهری این ندا آمده باشد، در حالی که در نماز در محراب عبادت ایستاده بود فرشتهها ندا دادند ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ﴾ در حالی که ﴿وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ این نه به عنوان اینکه «قضیةٌ فی واقعه» اتفاق افتاده است که در نماز بود ملائکه این کار را کردند نه، این را جزء فضایل حال صلات میشمارند، این ظرف خصوصیّتی دارد یعنی در حال نماز انسان این توفیق را دارد که با فرشتهها سخن بگوید و حرف فرشتهها را بشنود.
اوصاف پنجگانه ذریه طیبه زکریا(علیه السلام)
﴿وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ ندایی که فرشتهها دادند این بود که ﴿أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾ تو از خدای سبحان ذریّه طیبه خواستی خدای سبحان هم به تو این ذریّه طیبه را داد؛ منتها طیب این ذریه و طیب بودنش در این اوصاف پنجگانه است ﴿أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾ یعنی نامی که آشنا نیست و مایع حیات است، این نام سابقه ندارد که در سورهٴ «مریم» و سایر سور فرمود که: ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیّاً﴾ این یک، ﴿مُصَدِّقاً﴾ این یحیی، مصدّق است ﴿بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ﴾ کلمهای که از ناحیه خداست و انسان کاملی که از ناحیه خداست به نام عیسی(سلام الله علیه) دیگران اگر تکذیب میکند او تصدیق میکند او کلمهای که از خدای سبحان به مریم داده میشود او را تصدیق دارد این دو ﴿وَسَیِّداً﴾ در جامعه خود از سیادت و آقایی برخوردار است این سه و ﴿وَحَصُوراً﴾ این آنقدر قدرت محاصره دارد ضبط نفس دارد که بر همه انبیا و غرایز نفسانی خود موفق است و آنها را محاصره میکند این چهار ﴿وَنَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ پنج و شش که جزء صالحین هم هست و دارای مقام نبّوت است. خب، آن طیّبه خواست به طور اجمال و ذات اقدس الهی به طور تفصیل دعاهای او را شرح کرد و اجابت کرد و اعطا کرد و منشأ همهٴ این برکات، همان بانو به نام مریم(علیها السّلام) بود که شأن نزول دعا این است.
نقل روایات در تشبیه ذرّیه حضرت فاطمه(علیها السلام) به حضرت مریم(علیها السلام)
روایاتی چه در تفسیر عیّاشی از طریق خود ما و چه در تفسیر زمخشری و بیضاوی و امثال ذلک از طریق اهل سنت آمده است که کاری که برای مریم(علیها السّلام) شد. برای حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) هم شده است این روایات کم نیست فریقین هم نقل کردهاند، زمخشری هم در کشاف با جلال و شکوه نقل کردهاند، حالا تبرکاً بعضی از این روایات را بخوانیم. مقداری از این روایات در تفسیر شریف نورالثقلین ذیل همین آیهٴ محل بحث آمده است. یکی از آنها روایتی است که ایشان از امالی مرحوم شیخ طوسی نقل میکند که حضرت امیر(سلام الله علیه) جریان تزویج خود با فاطمه زهرا(صلوات الله علیهما) را بازگو کرد و در آن حدیث آمده است که «ثمّ أتانی فأخَذَ بِیدی فَقال قُمْ بسم الله و قُل عَلی بَرَکةِ اللهِ و ماشاءَ اللهِ لاقوَّةِ الّا بالله توکّلتُ عَلی اللهِ»؛ حضرت امیر میفرماید رسول خدا دست مرا گرفت و به من فرمود این جملهها را بگو «ثمّ جاءنی حَتی أقْعَدَنی عِندها» مرا آورد تا کنار حضرت زهرا(علیها السّلام) نشاند «ثم قال الّلهم إنَّهُما أحبُّ خَلْقَکَ إلیّ فأحِبَّهُما»؛ اینها محبوبترین بندگان تو هستند به سوی من و تو اینها را دوست داشته باش «و بارکْ فی ذریّتهِما واجْعَلْ عَلیهما مِنکَ حافظاً و إنی اُعِیذُهما بِکَ و ذرّیّتُهما مِن الشیطانِ الرّجیم» همان دعایی که مادر مریم، دربارهٴ مریم و ذریّهاش کرد آن دعا را حضرت، دربارهٴ این دو نور و ذریّه آنها کرد.
بررسی روایاتی در رسیدن غذای بهشتی برای حضرت زهرا
اما آنچه مربوط به جریان غذای بهشتی است، این روایت به طرق گوناگون نقل شده است و آن مضمون مشترکش این است که از امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است «إنّ فاطمةَ(علیها السلام) ضَمِنَتْ لِعَلیّ(علیه السّلام) عَمَلَ البیتِ وَ العَجین و الخُبُز و قَمَّ البیت» یعنی این کارهای خانه را «قَمْ» یعنی جارو کردن، این کارهای خانه را به عهده گرفت «و ضَمِنَ لَها علیٌّ(علیه السّلام) ما کانَ خَلْفَ البابِ نَقْلُ الحَطَبِ و أنْ یَجیءَ بالطعامِ» و مانند آن «فقال لَها یوماً یا فاطمة هل عندک شیءٌ»؛ روزی به حضرت زهرا فرمود آیا غذایی دارید «قالت لا والذی عَظَّمَ حَقَّکَ ما کان عِندنا مُنذُ ثَلاث»؛ تا سه روز است که چیزی نداریم که نقری که به «قری» یعنی پذیرایی و مهماننوازی «قری الضیف» این است، گرچه در این نسخه نورالثقلین متن عبارتش صحیح نیست؛ اما در آن منابع اصلی ضبط صحیح آن آمده که در پاورقی اشاره شد. آنگاه حضرت امیر به زهرا(علیها السّلام) فرمود: «أفلا أخبَرْتَنی»؛ چرا تا کنون خبر ندادی که چیزی در منزل نیست «قالت کان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلم) نَهانی أنْ أسألَکَ شَیئاً»؛ چون پدرم فرمود از تو چیزی نخواهم «فقال لا تَسْألی ابن عَمَّک شیئاً إن جاءَکَ بشیءٍ عَفْواً و إلاّ فَلا تَسألیه»؛ اگر چیزی آورد که بپذیر و اگر نیاورد سؤال نکن «قال فَخَرج(علیه السلام) فلقی رجلاً فأسْتَقرَضَ منه دیناراً»؛ دیناری از او قرض گرفت «ثمّ أقبَلَ بِه و قد أمْسی» دیگر حالا اواخر روز بود و برگشت در بعضی از نقلها هم دارد که روز بسیار گرم بود «فلقی المقدادَ بن الاسود فقال للمقدادِ ما أخْرَجَک فی هذه الساعةِ» از این «فی هذه الساعة» پیداست که نیم روز گرمی بود که توقع نمیرفت که در این حالت گرما کسی در بیرون باشد. مقداد به حضرت امیر عرض کرد «الجُوع»؛ گرسنگی من را وادار کرد که بیایم بیرون «والذی عَظَّمَ حقَّک یا أمیرالمؤمنین»؛ قسم به کسی که حق تو را بزرگ داشت، گرسنگی من را بیرون آورد. سائل، در همین وسطهای روایتی که امام باقر(سلام الله علیه) دارد بیان میکند در این وسطها از حضرت باقر(سلام الله علیه) سؤال کرد که این جریان در زمان حیات پیغمبر بود، رسولالله زنده بود و اصحاب این گرسنگی را تحمل میکردند یا نه «قال قلت لابی جعفر و رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) حیٌّ قال(علیه السّلام) و رسولُ اللهِ حَیٌّ»؛ بله این در زمان حیات پیغمبر بود خب این در پرانتز یعنی این سؤال و آن سائل در این زمینه بود، بعد مقداد سؤالش را ادامه داد عرض کرد که من برای گرسنگی آمدم حضرت امیر هم فرمود: «فهُوَ أخْرَجَنی»؛ همین جوع بود که من را از منزل بیرون آورد ولی «و قد اسْتَقْرَضْتُ دیناراً و ساُؤثِرُک بِه»؛ دیناری را قرض کردم و ایثار میکنم این یک دینار قرضی را به تو میدهم «فَدَفَعه الیه»؛ این دینار قرضی را به مقداد داد «فأقْبِل»؛ به طرف منزل آمد «فَوَجَدَ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) جالساً و فاطمة(علیها السّلام) تُصَلّی و بینهما شیءٌ مُغَطّی»؛ چیزی هم که رویش پوشیده است آنجاست «فلمّا فَرَغَتْ»؛ وقتی نمازش تمام شد «أحْضَرَ»؛ وجود مبارک پیامبر آن شیء را یا «اُحْضِرَ ذلک الشیءُ فهذا جَفْنَة مِن خُبزٍ و لحمٍ» ظرفی است گوشت و نان «قال یا فاطمةُ»؛ حضرت رسول به فاطمه(سلام الله علیهما) فرمود: «أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ ﴿هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)» به حضرت امیر فرمود: «ألا اُحَدِّثُکَ بِمِثْلِکَ و مَثَلِها» رسول خدا به حضرت امیر(سلام الله علیهما) فرمود میخواهید من جریان تو و جریان فاطمه(علیهم السّلام) را بازگو کنم. حضرت امیر عرض کرد «بلی قال»؛ مثل شما و مثل فاطمه(سلام الله علیهما) «مثلُ زکریا إذ دَخَل علی مریم المحرابَ ﴿وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾» از این تعبیرات معلوم میشود که ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ کلام مریم است یعنی طبق این روایت، معلوم میشود که این ذیل آیه کلام مریم است آنگاه امام باقر(سلام الله علیه) فرمود: «فاکلوا منها شَهْراً»؛ یک ماه از این غذا استفاده میکردند «و هی الجَفْنُةُ التی یأکل منها القائم(علیه السلام)» که اسم مبارک آن حضرت(سلام الله علیها) است «و هی عنده» این نزد ما هست حضرت هم که بیاید از این میخورد نه یک بار از این میخورد «و هی الجفنة التی یأکل منها» حضرت که ظهور کرد از این میخورد این بیان سنّت آن حضرت است نه این که یک بار از آن استفاده میکند از آن تغذیه میکند خلاصه یعنی آنطور غذا میخورد که هر وقت بخواهد حاضر است و این نزد ما هست یعنی ما هم هر وقت بخواهیم از آن استفاده میکنیم بعد این میشود یک مقام نه یک ظرف و همان ایثار به این صورت ظهور کرده است، همان ایثار حضرت امیر به این صورت ظهور کرده است.
تفاوت غذای بهشتی اهل بیت با غذاهای عادی
فرمود آن حضرت از آن میخورد نه اینکه همیشه سفرهشان چرب است فرمود ما همیشه از این میخوریم و حضرت هم که ظهور کرد از این میخورد، با اینکه در سنت حضرت حجت(سلام الله علیه) است که غذای او چیست و لباس او چیست همه در سیره آن حضرت آمده دیگر؛ لباسش خشن است غذای او همان نان جوین سبوس نگرفته است از اینهاست؛ اما حضرت فرمود نزد ما هست از اینها حضرت مهدی هم که ظهور کرد(سلامالله علیه) از این میخورد، معلوم میشود این چیز دیگر است دیگر، آن وقت یک ماه حضرت امیر، حالا آن سائل آدم متفطّنی هم بود خب یک ماه اینها داشتند از این گوشتهای خوب و نان خوب استفاده میکردند صحابه بنام نظیر مقدادها در گرسنگی غرق بودند، چون این سائل سؤال کرد که آیا این قضیه در زمان حیات پیغمبر بود فرمود بلی در زمان حیات پیغمبر بود خب چطور در این قضیه نیامده یک مقدار به مقداد دادند خب، مقداد هم که آن روز گرسنه بود اینها یک ماه داشتند اینطور پذیرایی میشدند آن وقت به دیگران ندهند اصلاً، این که نمیشود که. آنوقت چندین شاهد در اینجا هست که این یک غذای ظاهری نیست که انسان شکم چرانی کند خلاصه، دارد فرمود حضرت که ظهور کرد از این میخورد با اینکه در روایات دیگر مشخص است که غذای حضرت چیست، لباس حضرت چیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
عوامل مؤثر در رویش نیک حضرت مریم از طرف خداوند
مشاهده رزق غیبی در زمان طفولیت
دلیل عدم سؤال زکریا(علیه السلام) از روزی غیبی در مشاهدات اولیه
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴿37﴾ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء ِ﴿38﴾ فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً وَنَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ﴿39﴾
عوامل مؤثر در رویش نیک حضرت مریم از طرف خداوند
در اینکه ذات اقدس الهی، مریم(علیها السّلام) را با نبات حسن و رویش نیک اِنبات کرد و رویانید تردیدی نیست؛ اما راه این رویش نیک چیست؟ یکی داشتن استاد و مربی خوب است، چون زکریا که فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ دوم بهرهبرداری از غذاهای طیّب و طاهر که غذاهای ظاهری او هم طیّب و طاهر باشد و تربیت و تهذیب و تزکیه هم از یک نبیّ معصوم باشد. لذا برای بیان کیفیّت انبات حسن هم مبدأ فاعلی را ذکر فرمود که فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ که یک مبدأ فاعلی قریب است، چون داشتن استاد و معلم خوب یک راه خوبی است و هم غذا یک وقت انسان یک استاد خوب دارد؛ اما درس خوب نمیگیرد درس درس خوبی نیست. یک وقت درس خوب دارد؛ اما استاد استاد خوبی نیست. یک وقت انسان ترقی میکند که هم استاد خوب داشته باشد و هم درسش درس خوب باشد، یک وقت انسان یک استاد خیلی نیرومند قوی دارد؛ اما سعی میکند کتابهای ادبی نظیر اقانی و امثال ذلک نزد او بخواند آن استاد قوی است ادبیاتش بسیار خوب است؛ اما این از آن استاد بهره کتاب اقانی میبرد. یک وقت است نه از استادی که قدرت ادبی خوبی دارد خدمت او نهجالبلاغه میخواند، اینجا هم مربی خوبی دارد هم درس خوبی دارد. یک وقت هم عرض شد که مرحوم حاج شیخ عباسقمی(رضوان الله علیه) که خیلی موفق بود در شرح حال خودشان در همان الکنی و الالقاب میفرماید من در جوانی ذوق ادبی فراوانی داشتم و مقامات حمیدی و مقامات حریری و اینها را میخواندم بعد دفعتاً بیدار شدم که این کتاب گرچه از نظر نکات ادبی قوی است؛ اما محتوای ضعیفی دارد چه خوب که من هم این ذوق ادبی را در نهجالبلاغه به کار ببرم که هم ادبیّات قوی دارد هم معارف بلند لذا مسیرم را در همان جوانی برگرداندم. در این کریمه به هر دو نکته اشاره میکند که هم استاد خوب و هم غذای خوب که انسان از استاد خوب سعی کند بهره خوب ببرد، هم ماده درسی خوبی انتخاب کند و هم او را نزد استاد شایسته بخواند، لذا هم ماده غذا را ذکر میکند و هم مربی را ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ در ذیل این آیهٴ سورهٴ «عَبَس» که ﴿فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ﴾ مکرر ملاحظه فرمودید که آن طعام را هم بر طعام ظاهر حمل کردند هم بر علم که امام صادق(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی میفرماید: «﴿فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ﴾ قال قلت ما طعامُهُ قال عِلْمُه الذی یأخُذُهُ عَمَّنْ یأخُذُه» بنابراین این دو عامل باعث رویش حسن این مریم(علیها السّلام) شد.
پرسش:...
پاسخ: بالأخره ذات اقدس الهی هیچ کسی را ـ اگر مستعد باشد ـ بدون راهنما رها نمیکند.
مشاهده رزق غیبی در زمان طفولیت
﴿قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ از اینکه بدون فاصله واو یا فاء این جمله را ذکر کرد، فرمود: ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ شاید نشانهٴ آن باشد که در همان دوران خردسالگی و طفولیّت این رزق غیبی را مشاهده میکرد، نه اینکه چندین سال گذشت و این دختر وقتی رشد کرد و قابل تکلّم شد آنگاه این سؤال و جواب برقرار شد یا این رزق غیبی پیدا شد. شاید بتوان گفت از همان اوایل اینچنین بود.
دلیل عدم سؤال زکریا(علیه السلام) از روزی غیبی در مشاهدات اولیه
اما چطور شد که برای بار اول و بار دوّم این سؤالها را نکرد چون ظاهر آیه این است که ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ بعداً سؤال کرد که ﴿یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ برای اوّلین بار که یک روزی غیبی را یافت، سؤال نکرد چه کسی به تو داد. این از آن باب است که این روزیها را که مشاهده میکرد احتمال میداد مردم خیّری که برای انجام عبادت به معبد میآیند آنها آورده باشند تا اینکه دید همه راهها بسته است و همواره ایشان روزیِ جدید دارد بعد سؤال کرد یا علل دیگری در کار بود. به هر حال اگر انسان راه را ببندد مع ذلک رزق را نزد این کودک ببیند برای اولین بار هم که شد باید سؤال بکند که چه کسی آورد ولی ظاهر آیه این است که بعد از اینکه چندین بار این رزق غیبی را دید سؤال کرد از کجا آمد ﴿کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً﴾ آنگاه ﴿قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا﴾ این نشانهٴ آن است که شاید صبر میکرد ببیند بر اینکه راهی برای کشف این روزی است یا نه این راهها را بسته است و مکرر هم آزمود، دید که با راههای بسته روزی نزد مریم است، اینجا زمینه سؤال فراهم میشود که سؤال بکند و جواب بشنود وگرنه این سؤال هست که چرا دومین بار این سؤال نکرد.
پرسش:...
پاسخ: ما در تعبیرات فارسی اگر بگوییم چه برداشتی از آن میشود، هر وقتی که وارد میشد روزی جدید میدید گفت، نه میگفت. اگر میگفت بود از آن استفاده میشد که هر وقت میدید میگفت؛ اما اگر ما در تعبیرات فارسی اینچنین بگوییم هر وقت وارد میشد یافته بود، گفت این پیداست که بعد از استمرار گفت. شاید سرّش این باشد که بار اول بار دوم بار دهم بار صدم هر وقت که وارد میشد مییافت، تحقیق کرد خودش حراست کرد خودش حفاظت کرد راهها را بست افرادی گماشت که چه کسی میآورد چه کسی میبرد از سؤال کرد، دید تمام راهها بسته است.
پرسش:...
پاسخ: معبد بود دیگر، در محراب راه نداشتند یعنی در آن مقصورهای که برای این مریم(علیها السّلام) فراهم شده بود آنجا راه نداشتند؛ اما معبد بود دیگر میآمدند مرتب عبادت میکردند میرفتند. سرانجام دید که تمام راهها بسته است، آمد از خودش سؤال کرد ﴿یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ﴾ و تمام شد و قانع شد و راضی شد ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ البته این ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ دو تا احتمال در آن است هم کلام مریم(علیها السّلام) باشد؛ هم کلام الله هر دو باشد حق است.
دلیل و زمینهٴ دعای زکریا(علیه السلام)
آنوقت این یک زمینه پیدا میشود برای دعا، دعای زکریا شأن نزولش این است. در سورهٴ «مریم» اصل دعای زکریا(سلام الله علیه) مطرح است آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مریم» این است که ﴿کهیعص ٭ ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ٭ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ٭ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ من وارثی ندارم ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ و امثال ذلک این اصل دعاست که مبسوطاً در آن سوره بازگو شد اما چطور شد در دوران پیری این دعا را کرده است، شأن نزول این دعا چیست چه باعث شده که آن دعا را بکند این در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» که محل بحث است شأن نزول این دعاست فرمود: ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ این شأن نزول دعاست، پس اصل دعا و کیفیت دعا و امثال ذلک در سورهٴ «مریم» آمده و اما در همین سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است آیهٴ 38 این شأن نزول دعا آمده ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ انسان هر کمالی را که ببیند رغبت میکند او یک فرزند صالحی را دید و از خدای سبحان فرزند صالح طلب کرد سخن از مؤنث و مذکر نیست سخن از ذریّهٴ طیبه است.
مساوی بودن زن و مرد در رسیدن به کمال
اینکه احیاناً به ما گفتند اگر خواستید خدا به شما فرزندی بدهد پسر باشد دعا کنید، این نه برای آن است که پسر بهتر از دختر است، لذا وقتی خدای سبحان به ائمه(علیهم السّلام) فرزند میداد، چه اینکه درباره امام سجاد(سلاماللهعلیه) رسیده است اصلاً سؤال نمیکرد که این فرزند پسر است یا دختر ولی هر پدری بالأخره پسر میخواهد چون مشکل او را دختر حل نمیکند [بلکه] پسر حل میکند این نه برای آن است که پسر بهتر از دختر است، بلکه برای آن است که پسر بهتر کار پدر را انجام میدهد تا دختر برای پدر پسر بهتر است البته؛ اما نه «الرّجل خیر من الانثی» او به کمالاتی میرسد که زن نمیرسد لذا این دعاهایی هم که آمده این دلیل فضیلت مرد نیست. یک وقت است انسان مشکل خودش میخواهد حل کند غالباً مشکل انسان را پسر او بهتر حل میکند تا دختر او؛ اما یک وقت بحث در این است که پسر بهتر است یا دختر هیچی، هیچ کدام بحث دربارهٴ اینکه فرزند فی نفسه پسر باشد یا دختر کدام بهتر است هیچ کدام ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکم﴾ اگر بحث در این شد که کدام فرزند، بهتر برای پدر مشکلات او را حل میکند خب روشن است پسر، این است که گفتند اگر خواستید فرزندتان پسر باشد دعایش این است، این دلیل فضیلت مرد بر زن نیست.
پرسش...
پاسخ: ولیالله شده؛ اما رسول الله نشده و ولایت، پشتوانهٴ رسالت است ارزش رسالت به آن جنبهٴ ولایت او است. رسالت یک کار اجرایی است البته، این برای مردهاست، مثل اینکه فقاهت برای زن است؛ اما مرجعیّت برای مردها را احتیاط کردند نه مرجعیّت مطلقه را حتی برای زنها، زن ممکن است در حد مرحوم صاحب جواهر کتابی بنویسد که شاگردان او بشوند مرجع تقلید؛ اما خودش مرجعیّت را قبول نکند یا نشود مرجع تقلید، مرجعیّت یک کار اجرایی است، لذا بعضیها ذکورت را شرط کردن آن هم مرجعیّت برای مردها را نه مرجعیّت مطلقه؛ اما فقاهت یک کار علمی است، لذا ذکورت در او شرط نیست. اعلمیت یک کار علمی است، ذکورت در او شرط نیست. یکی از شرایط اعلم این است که مرد باشد نه ممکن است زنی باشد و اعلم؛ اما مرجعیّت یک کار اجرایی است البته درگیری دارد با مردم باید با مردم باشد سؤالات آنها را بشنود و به مشکلات آنها بپردازد، این کار اجرایی است البته.
دعای زکریا(علیه السلام) در درخواست ذرّیه لدنی از جانب خدا
این ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ﴾ دعای شأن نزولش این است ﴿قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ همانطوری که ما علم لدنّی داریم فرزند لدنّی هم داریم، چیزی که از نزد خدا بیاید مقرّب الی الله و عند الله باشد میشود لدن، هر چه از آنجا بیاید «لدی الله» است و «لدنّی» البته هر چه در عالم است «من الله» است اما یک وقت وسایط فراوان است یک وقت وسایط کمتر است. اگر واسطهها زیاد بود این را نمیگویند لدنّی، گرچه «من عند الله» است؛ اما اگر واسطه کم بود میگویند «لدی الله» فرزند لدنّی، علم لدنّی، مال لدنّی، رزق لدنّی اینطور است زکریا عرض کرد: ﴿هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ سخن از پسر نیست، سخن از ذریّه است فرزند را میگویند ذریّه چه بلافصل چه مع الفصل، نگفت خدایا! به من پسر بده. شاید به قرینه مشاهده این دختر از خدا دختری مثل مریم خواست؛ اما البته آیات سورهٴ «مریم»یک مقدار بازتر ذکر میکند ولی در این دعا آمده به من ذریّه طیبه بده، فرزند صالح بده هر چه شد ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾.
معنای سمیع الدعا در آیهٴ شریفه
این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ هم، نظیر ﴿فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ﴾ است که گذشت که این سمع اعتباری است نه سمع حقیقی یعنی گوش به حرف ما بده نه بشنو. خب، خدا همه چیز را میشنود ﴿یَسْمَعُ تَحاوَرکُما﴾ آنجا که زن و شوهر مجادله میکنند، مظاهره میکنند به جان هم میافتند بد میگویند آن را هم خدا میشنود ﴿یَسْمَعُ تَحاوَرکُما﴾ همانطوری که ذات اقدس الهی حرف موسی و هارون(علیهما السّلام) را میشنود، حرف فرعون پلید را هم میشنود ﴿أسْمَعُ وَأرَیٰ﴾ .
وجود مرد و زن در معنای آیه
پرسش...
پاسخ: خواه پسر باشد خواه دختر، ذریّه چه از نسل مرد چه از نسل زن ولی ذریّه یعنی فرزند چه دختر چه پسر این یکی، چه بلافصل چه مع الفصل این دو تا، چه از زن چه از مرد این سه تا دربارهٴ ذراری حضرت ابراهیم وقتی قرآن کریم ذریّه ابراهیم(سلام الله علیه) را میشمارد، میفرماید: ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِ﴾ کذا و کذا و کذا و کذا ﴿وَعِیسیٰ﴾ .
پرسش...
پاسخ: ذریّه دیگر، ذریّه یعنی فرزند چه پسر چه دختر و چه از نسل پسر چه از نسل دختر، چون احتجاجهای قبلی گذشت که ائمه(علیهم السّلام) میفرمودند ما فرزند پیامبریم و اصرار هم داشتند که به اینها بگویند یابنرسولالله و در آن احتجاجهایی که عبّاسیان با علویان داشتند مخصوصاً هارون با حضرت کاظم(سلام الله علیه) داشتند میگفتند شما از کجا فرزند پیامبرید، با اینکه فرزند علی هستید آنها به همین آیات استدلال میکردند که قرآن کریم وقتی ذریّه حضرت ابراهیم را میشمارد، میفرماید: ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِ﴾ کذا و کذا و کذا و کذا ﴿وَعِیسیٰ﴾ معلوم میشود که عیسی که فرزند مریم است از راه مادر، ذریّه ابراهیم(سلام الله علیهم اجمعین) به شمار میآید، اینجا هم ذریّه طلب کردهاند.
پرسش...
پاسخ: نه؛ ذریّه مرد را هم میگیرد؛ منتها فرمود ما برای کارهای اجرایی مردها را انتخاب کردهایم و اما برای کارهای معنوی چه زن چه مرد از حیات طیّب برخوردارند.
پرسش...
پاسخ: آن چیز دیگر است بله، یعنی این نباید به دام او بیفتد، اینها در بحث ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ﴾ مبسوطاً چند روز گذشته در سورهٴ مبارکهٴ «بقره».
معنای حقیقی سمع، اعتنای به بندگان
﴿قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ به منزلهٴ ذکر دلیل است چرا ببخش، برای اینکه تو بزرگواری هستی که گوش به دعا میدهی ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی «انّک مجیب الدعوات» تو سمیعی نه یعنی میشنوی یعنی گوش میدهی به خواستهها، بعضیها گوش نمیدهند؛ اما تو گوش میدهی. این «سمع الله لمن حمده» جمله خبریه نیست که انسان بعد از رکوع میگویند، جمله انشائیه است و دعاست یعنی ما که در رکوع گفتیم «سبحان ربّی العظیم و بحمده» خدایا! تو را که حمد کردیم بشنو یعنی گوش به حمد ما بده آنها که واقعاً اهل مناجاتاند در نماز یعنی وقتی «سبحان ربّی العظیم و بحمده» را در حال رکوع گفتند، چون «الـمُصَلّی یُناجی رَبَّه» میفهمند که خدا شنید، گوش داد، آنگاه وقتی که برخاستند به آنها که پشت سرشان نماز میخوانند خبر میدهند که این حمد ما را خدا شنید این «سمع الله لمن حمده» جمله خبریه است برای این گروه و هر کسی بالأخره امام جماعت است یا امام جماعت مصطلح است که پشت سر او چند نفر نماز میخوانند یا اگر تنها نماز میخواند «المؤمنُ وَحْدَهُ جَماعَةٌ» که در روایت آمده است. در باب اذان و اقامه این روایت را ملاحظه فرمودید که اگر کسی اذان و اقامه هر دو را گفت و نماز خواند دو صف از فرشتهها پشت سر او اقتدا میکنند. اگر بدون اذان ـ اذان صلات نه اذان اعلامی ـ فقط اقامه گفت و نماز را شروع کرد یک صف از ملائکه به او اقتدا میکنند، لذا «المؤمنُ وَحْدَهُ جَماعَةٌ» هیچ مؤمنی نیست که نمازش، نماز جماعت نباشد. خب، اگر این اهل مناجات بود وقتی در رکوع گفت: «سبحان ربّی العظیم و بحمده» چون دارد مناجات میکند، منادات نیست مناجات است، میفهمد خدا حمدش را شنید. وقتی سر از رکوع برداشت میگوید: «سمع الله لمن حمده» خبر میدهد به مأمومین یعنی این حمدی که ما کردیم خدا شنید، شنید نه یعنی متوجه شد آن هر چیزی را میشنود او فحش هم میشنود نیایش هم میشنود، نه شنید یعنی گوش به حمد ما داد اعتنا کرد و اگر اهل مناجات نباشد این جملهٴ «سمع الله لمن حمده» جمله انشائیه است دارد دعا میکند یعنی خدایا! این حمدی که ما کردیم بشنو؛ منتها چون فعل ماضی اصرح در انشاء است به فعل ماضی اکتفا شده است نه به فعل مضارع و نه به امر این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ به منزلهٴ این است که «إنّک مُجیبُ الدَعَوات» تو میشنوی یعنی گوش به دعا میدهی یعنی به خواستهها گوش میدهی نه میشنوی، آن میشنوی را که برای همهٴ حرفها و برای همهٴ کلمات است ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی تو به دعاها گوش میدهی.
استجابت دعای زکریا(علیه السلام) با ندای ملائکه
﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ خدایا! تو گوش به دعا میدهی یعنی دعا را مستجاب میکنی با این آیهٴ بعد تبیین میشود که خدا دعاهای او را مستجاب کرد. چه وقت مستجاب کرد، چطور مستجاب کرد در حال نماز دعای او مستجاب شد ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾؛ زکریا(سلام الله علیه) که در محراب عبادت ایستاده بود نه یعنی قائم بود در حال ایستادن ایستادگی داشت در نماز حالا ولو در حال رکوع باشد ولو در حال سجود باشد، این «قَائِمٌ فِی الْمَحْرَابِ» است منظور از قیام در اینگونه از موارد قیام، ایستادگی است نه ایستادن ﴿إنْ تَقُومُوا لله﴾ نوعاً ایستادگی است ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ ایستادگی است ﴿قُومُوا لِلّهِ قَانِتِینَ﴾ ایستادگی است، در حال نماز حالا ممکن است واقعاً چون اینها ایستادگی دارند و قیام آنها هم قیام است، رکوع و سجود و جلوس آنها هم قیام است، ممکن است در همین قیام ظاهری این ندا آمده باشد، در حالی که در نماز در محراب عبادت ایستاده بود فرشتهها ندا دادند ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ﴾ در حالی که ﴿وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ این نه به عنوان اینکه «قضیةٌ فی واقعه» اتفاق افتاده است که در نماز بود ملائکه این کار را کردند نه، این را جزء فضایل حال صلات میشمارند، این ظرف خصوصیّتی دارد یعنی در حال نماز انسان این توفیق را دارد که با فرشتهها سخن بگوید و حرف فرشتهها را بشنود.
اوصاف پنجگانه ذریه طیبه زکریا(علیه السلام)
﴿وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ﴾ ندایی که فرشتهها دادند این بود که ﴿أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾ تو از خدای سبحان ذریّه طیبه خواستی خدای سبحان هم به تو این ذریّه طیبه را داد؛ منتها طیب این ذریه و طیب بودنش در این اوصاف پنجگانه است ﴿أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾ یعنی نامی که آشنا نیست و مایع حیات است، این نام سابقه ندارد که در سورهٴ «مریم» و سایر سور فرمود که: ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیّاً﴾ این یک، ﴿مُصَدِّقاً﴾ این یحیی، مصدّق است ﴿بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ﴾ کلمهای که از ناحیه خداست و انسان کاملی که از ناحیه خداست به نام عیسی(سلام الله علیه) دیگران اگر تکذیب میکند او تصدیق میکند او کلمهای که از خدای سبحان به مریم داده میشود او را تصدیق دارد این دو ﴿وَسَیِّداً﴾ در جامعه خود از سیادت و آقایی برخوردار است این سه و ﴿وَحَصُوراً﴾ این آنقدر قدرت محاصره دارد ضبط نفس دارد که بر همه انبیا و غرایز نفسانی خود موفق است و آنها را محاصره میکند این چهار ﴿وَنَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ پنج و شش که جزء صالحین هم هست و دارای مقام نبّوت است. خب، آن طیّبه خواست به طور اجمال و ذات اقدس الهی به طور تفصیل دعاهای او را شرح کرد و اجابت کرد و اعطا کرد و منشأ همهٴ این برکات، همان بانو به نام مریم(علیها السّلام) بود که شأن نزول دعا این است.
نقل روایات در تشبیه ذرّیه حضرت فاطمه(علیها السلام) به حضرت مریم(علیها السلام)
روایاتی چه در تفسیر عیّاشی از طریق خود ما و چه در تفسیر زمخشری و بیضاوی و امثال ذلک از طریق اهل سنت آمده است که کاری که برای مریم(علیها السّلام) شد. برای حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) هم شده است این روایات کم نیست فریقین هم نقل کردهاند، زمخشری هم در کشاف با جلال و شکوه نقل کردهاند، حالا تبرکاً بعضی از این روایات را بخوانیم. مقداری از این روایات در تفسیر شریف نورالثقلین ذیل همین آیهٴ محل بحث آمده است. یکی از آنها روایتی است که ایشان از امالی مرحوم شیخ طوسی نقل میکند که حضرت امیر(سلام الله علیه) جریان تزویج خود با فاطمه زهرا(صلوات الله علیهما) را بازگو کرد و در آن حدیث آمده است که «ثمّ أتانی فأخَذَ بِیدی فَقال قُمْ بسم الله و قُل عَلی بَرَکةِ اللهِ و ماشاءَ اللهِ لاقوَّةِ الّا بالله توکّلتُ عَلی اللهِ»؛ حضرت امیر میفرماید رسول خدا دست مرا گرفت و به من فرمود این جملهها را بگو «ثمّ جاءنی حَتی أقْعَدَنی عِندها» مرا آورد تا کنار حضرت زهرا(علیها السّلام) نشاند «ثم قال الّلهم إنَّهُما أحبُّ خَلْقَکَ إلیّ فأحِبَّهُما»؛ اینها محبوبترین بندگان تو هستند به سوی من و تو اینها را دوست داشته باش «و بارکْ فی ذریّتهِما واجْعَلْ عَلیهما مِنکَ حافظاً و إنی اُعِیذُهما بِکَ و ذرّیّتُهما مِن الشیطانِ الرّجیم» همان دعایی که مادر مریم، دربارهٴ مریم و ذریّهاش کرد آن دعا را حضرت، دربارهٴ این دو نور و ذریّه آنها کرد.
بررسی روایاتی در رسیدن غذای بهشتی برای حضرت زهرا
اما آنچه مربوط به جریان غذای بهشتی است، این روایت به طرق گوناگون نقل شده است و آن مضمون مشترکش این است که از امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است «إنّ فاطمةَ(علیها السلام) ضَمِنَتْ لِعَلیّ(علیه السّلام) عَمَلَ البیتِ وَ العَجین و الخُبُز و قَمَّ البیت» یعنی این کارهای خانه را «قَمْ» یعنی جارو کردن، این کارهای خانه را به عهده گرفت «و ضَمِنَ لَها علیٌّ(علیه السّلام) ما کانَ خَلْفَ البابِ نَقْلُ الحَطَبِ و أنْ یَجیءَ بالطعامِ» و مانند آن «فقال لَها یوماً یا فاطمة هل عندک شیءٌ»؛ روزی به حضرت زهرا فرمود آیا غذایی دارید «قالت لا والذی عَظَّمَ حَقَّکَ ما کان عِندنا مُنذُ ثَلاث»؛ تا سه روز است که چیزی نداریم که نقری که به «قری» یعنی پذیرایی و مهماننوازی «قری الضیف» این است، گرچه در این نسخه نورالثقلین متن عبارتش صحیح نیست؛ اما در آن منابع اصلی ضبط صحیح آن آمده که در پاورقی اشاره شد. آنگاه حضرت امیر به زهرا(علیها السّلام) فرمود: «أفلا أخبَرْتَنی»؛ چرا تا کنون خبر ندادی که چیزی در منزل نیست «قالت کان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلم) نَهانی أنْ أسألَکَ شَیئاً»؛ چون پدرم فرمود از تو چیزی نخواهم «فقال لا تَسْألی ابن عَمَّک شیئاً إن جاءَکَ بشیءٍ عَفْواً و إلاّ فَلا تَسألیه»؛ اگر چیزی آورد که بپذیر و اگر نیاورد سؤال نکن «قال فَخَرج(علیه السلام) فلقی رجلاً فأسْتَقرَضَ منه دیناراً»؛ دیناری از او قرض گرفت «ثمّ أقبَلَ بِه و قد أمْسی» دیگر حالا اواخر روز بود و برگشت در بعضی از نقلها هم دارد که روز بسیار گرم بود «فلقی المقدادَ بن الاسود فقال للمقدادِ ما أخْرَجَک فی هذه الساعةِ» از این «فی هذه الساعة» پیداست که نیم روز گرمی بود که توقع نمیرفت که در این حالت گرما کسی در بیرون باشد. مقداد به حضرت امیر عرض کرد «الجُوع»؛ گرسنگی من را وادار کرد که بیایم بیرون «والذی عَظَّمَ حقَّک یا أمیرالمؤمنین»؛ قسم به کسی که حق تو را بزرگ داشت، گرسنگی من را بیرون آورد. سائل، در همین وسطهای روایتی که امام باقر(سلام الله علیه) دارد بیان میکند در این وسطها از حضرت باقر(سلام الله علیه) سؤال کرد که این جریان در زمان حیات پیغمبر بود، رسولالله زنده بود و اصحاب این گرسنگی را تحمل میکردند یا نه «قال قلت لابی جعفر و رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) حیٌّ قال(علیه السّلام) و رسولُ اللهِ حَیٌّ»؛ بله این در زمان حیات پیغمبر بود خب این در پرانتز یعنی این سؤال و آن سائل در این زمینه بود، بعد مقداد سؤالش را ادامه داد عرض کرد که من برای گرسنگی آمدم حضرت امیر هم فرمود: «فهُوَ أخْرَجَنی»؛ همین جوع بود که من را از منزل بیرون آورد ولی «و قد اسْتَقْرَضْتُ دیناراً و ساُؤثِرُک بِه»؛ دیناری را قرض کردم و ایثار میکنم این یک دینار قرضی را به تو میدهم «فَدَفَعه الیه»؛ این دینار قرضی را به مقداد داد «فأقْبِل»؛ به طرف منزل آمد «فَوَجَدَ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) جالساً و فاطمة(علیها السّلام) تُصَلّی و بینهما شیءٌ مُغَطّی»؛ چیزی هم که رویش پوشیده است آنجاست «فلمّا فَرَغَتْ»؛ وقتی نمازش تمام شد «أحْضَرَ»؛ وجود مبارک پیامبر آن شیء را یا «اُحْضِرَ ذلک الشیءُ فهذا جَفْنَة مِن خُبزٍ و لحمٍ» ظرفی است گوشت و نان «قال یا فاطمةُ»؛ حضرت رسول به فاطمه(سلام الله علیهما) فرمود: «أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ ﴿هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)» به حضرت امیر فرمود: «ألا اُحَدِّثُکَ بِمِثْلِکَ و مَثَلِها» رسول خدا به حضرت امیر(سلام الله علیهما) فرمود میخواهید من جریان تو و جریان فاطمه(علیهم السّلام) را بازگو کنم. حضرت امیر عرض کرد «بلی قال»؛ مثل شما و مثل فاطمه(سلام الله علیهما) «مثلُ زکریا إذ دَخَل علی مریم المحرابَ ﴿وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾» از این تعبیرات معلوم میشود که ﴿إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ﴾ کلام مریم است یعنی طبق این روایت، معلوم میشود که این ذیل آیه کلام مریم است آنگاه امام باقر(سلام الله علیه) فرمود: «فاکلوا منها شَهْراً»؛ یک ماه از این غذا استفاده میکردند «و هی الجَفْنُةُ التی یأکل منها القائم(علیه السلام)» که اسم مبارک آن حضرت(سلام الله علیها) است «و هی عنده» این نزد ما هست حضرت هم که بیاید از این میخورد نه یک بار از این میخورد «و هی الجفنة التی یأکل منها» حضرت که ظهور کرد از این میخورد این بیان سنّت آن حضرت است نه این که یک بار از آن استفاده میکند از آن تغذیه میکند خلاصه یعنی آنطور غذا میخورد که هر وقت بخواهد حاضر است و این نزد ما هست یعنی ما هم هر وقت بخواهیم از آن استفاده میکنیم بعد این میشود یک مقام نه یک ظرف و همان ایثار به این صورت ظهور کرده است، همان ایثار حضرت امیر به این صورت ظهور کرده است.
تفاوت غذای بهشتی اهل بیت با غذاهای عادی
فرمود آن حضرت از آن میخورد نه اینکه همیشه سفرهشان چرب است فرمود ما همیشه از این میخوریم و حضرت هم که ظهور کرد از این میخورد، با اینکه در سنت حضرت حجت(سلام الله علیه) است که غذای او چیست و لباس او چیست همه در سیره آن حضرت آمده دیگر؛ لباسش خشن است غذای او همان نان جوین سبوس نگرفته است از اینهاست؛ اما حضرت فرمود نزد ما هست از اینها حضرت مهدی هم که ظهور کرد(سلامالله علیه) از این میخورد، معلوم میشود این چیز دیگر است دیگر، آن وقت یک ماه حضرت امیر، حالا آن سائل آدم متفطّنی هم بود خب یک ماه اینها داشتند از این گوشتهای خوب و نان خوب استفاده میکردند صحابه بنام نظیر مقدادها در گرسنگی غرق بودند، چون این سائل سؤال کرد که آیا این قضیه در زمان حیات پیغمبر بود فرمود بلی در زمان حیات پیغمبر بود خب چطور در این قضیه نیامده یک مقدار به مقداد دادند خب، مقداد هم که آن روز گرسنه بود اینها یک ماه داشتند اینطور پذیرایی میشدند آن وقت به دیگران ندهند اصلاً، این که نمیشود که. آنوقت چندین شاهد در اینجا هست که این یک غذای ظاهری نیست که انسان شکم چرانی کند خلاصه، دارد فرمود حضرت که ظهور کرد از این میخورد با اینکه در روایات دیگر مشخص است که غذای حضرت چیست، لباس حضرت چیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است