display result search
منو
تفسیر آیات 142 تا 144 سوره آل‌عمران _ بخش اول

تفسیر آیات 142 تا 144 سوره آل‌عمران _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 1 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 142 تا 144 سوره آل‌عمران _ بخش اول"

نشانه‌های شکست نخوردن مؤمن در صورت شهادت
پیروی از راه شهید وسیله‌ای برای پیروزی اسلام
مصونیت دین از آسیبها همراه بازگشت مکر به مکاران

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ ﴿142﴾ وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿143﴾ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ ﴿144﴾

خلاصه مباحث گذشته
امتحان همانطوری که برای شکوفایی استعداد در مسائل دنیایی سهم مؤثری دارد، برای تعیین هدف هم نقش مؤثری دارد. هدف یا جهنم است که هدف کافران است که ﴿وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا﴾ یا بهشت است که هدف بالاصاله همان بهشت است که برای مؤمنین است که ﴿أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ﴾ و این با امتحان حل می‌شود. مهم‌ترین مسائل امتحانی هم جریان جنگ و دفاع علیه کفر است که جهاد و صبر را به همراه دارد، لذا این دو اصل را به عنوان انگیزه امتحان ذکر کرد، فرمود: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ﴾ این یک اصل می‌شود جهاد ﴿وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ﴾ که این یعلم منصوب است به این واوی که در کنارش «أَنْ» مقدر است نظیر «لا تأکل السمک و تشرب اللبن» که این می‌شود اصل دوم که مهم‌ترین عامل، همان جهاد است و صبر. صبر معلوم است که در موقع امتحان ظهور می‌کند؛ انسان تا به یک حادثه دردناکی امتحان نشود که صبرش مشخص نیست. صبر یعنی مقاومت نه صبر یعنی سکوت. سکوت که تحمل ظلم است، صبر یعنی مقاومت و این بدون امتحان ممکن نیست، جهاد هم که خب روشن است. پس این دو چیز باید در امتحان مشخص بشود تا روشن بشود که بهشت برای مجاهدان است و صابران، اگر جهاد عمومی نیست صبر، عمومی است. لذا مسئله صبر در همه مسائل هست که صبر از دین به منزله رأس دین است ، چون صبر عند المصیبة است، صبر عن المعصیه است، صبر در طاعت است که سه قسم صبر است که معروف و مصطلح است. انسان، در هر لحظه‌ای امتحان می‌شود، اگر گناهی در دسترس او قرار گرفت به صبر عن المعصیه امتحان می‌شود و اگر یک حادثه ناگواری رخ داد به صبر عند المصیبة مبتلا می‌شود، امتحان می‌شود و در برابر اطاعتهایی هم که برنامه‌های هر روز اوست صبر علی الطاعه مورد آزمون اوست. صبر بالأخره هست و انسان صابر به بهشت می‌رود. خب، آن گاه فرمود که شما در این امتحان باید مجاهداً صابراً پیروز از عهده برآیید و قبل از امتحان، علاقه به شهادت داشتید ولی در ظرف امتحان، خود را کنار کشیدید ﴿وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ﴾ شما بعد از جریان بدر که فضایل شهادت و شهدا بازگو شد، اشتیاق پیدا کردید [و] گفتید: ﴿یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظیمًا﴾ قبل از اینکه مرگ را ملاقات کنید تمنی موت داشتید؛ اما وقتی صحنه پیکار رسید به عنوان یک تماشاچی این مرگ را نگاه می‌کردید، نه به عنوان یک متمنی.

تفاوت شهادت با شکست خوردن
مطلب مهمی که مطرح است این است که در جنگ اگر کسی کشته شود، نشانه شکست نیست و علامت پیروزی دشمن نیست، برای اینکه یکی از بهترین خواسته‌های ما در این ادعیه، مسئله شهادت است یا عنوان شهادت مطرح است که «نسأل الله منازل الشهداء» یا همان دعای اول صحیفه سجادیه است که امام سجاد عرض می‌کند خدایا! آن توفیق را به ما بده که من در نظم شهدای در راه تو به شمشیر دشمنان تو قرار بگیرم که مبادا کسی خیال کند اینجا فقط درجه شهادت را حضرت مسئلت کرد یا شهادت به معنای شهادت در اعمال است و امثال‌ذلک. این دعای اول صحیفه سجادیه این است که خدایا! ما را در نظم شهدای به سیوف اعدایت قرار بده. خب یا عنوان شهادت نیست ولی مصداق شهادت است، نظیر این دعایی که در ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود «و قتلاً فی سبیلک فوفِّق لنا» پس مسئله شهادت و دعای قتل در سبیل خدا، از دستورات رسمی ماست و شهادت به معنی شکست این جناح و پیروزی جناح کفر نیست وگرنه کسی در دعاها، پیروزی کافر را طلب نمی‌کند یا شکست مسلمین را نمی‌خواهد. معلوم می‌شود اگر دعای همه مستجاب شد و همه این سربازها کشته شدند، دین آسیب ندید، شهادت و قتل فی سبیل‌الله به معنای شکست دین نیست یا پیروزی کافران نیست وگرنه ما در این دعاها که پیروزی آنها را نخواستیم یا شکست مسلمین را طلب نکردیم، ما پیروزی اسلام را طلب کردیم. پیروزی دوگونه است: یک وقت است با خون است؛ یک وقت با علل و عوامل دیگر. اگر کسی با خون خود دین را پیروز کند به دو مطلب رسیده است: هم دین را تأیید کرد و پیروز کرد؛ هم خود به آن منازل رفیع راه یافت. پس معلوم می‌شود که شهادت شاهدان که جزء مهم‌ترین خواسته‌های دعای ماست، معنایش شکست مسلمین یا پیروزی کافران نیست و اگر ﴿وَ قَتْلِهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ یا ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ که آمده، به این معنا نیست که انبیا که در آن صحنه‌های پیکار شهید شدند، دشمنانشان پیروز شدند اینطور نیست، این به عنوان یک مطلب مهم تا کسی خیال نکند که در جنگ احد مسلمین که چند تا شهید دادند پس شکست خوردند. فرمود: ﴿وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾؛ موت را نگاه کردید یعنی آن صحنه موتی که مورد تمنی شما بود؛ اما دست از دور بر او داشتید.

نشانه‌های شکست خوردن مؤمن در صورت شهادت
نشانه اینکه مرگ در راه خدا شکست نیست و دشمن اگر سالم برگشت باز پیروز نشد و برنده نشد در سورهٴ «توبه» فرمود: ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ نصیب ما می‌شود ؛ آیهٴ 51 به بعد سورهٴ «توبه» است ﴿قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ آن‌که به مقام رضا رسیده است این آیه را به همین وضع نگه می‌دارد، بدون اینکه در اطلاقش تصرف بکند یا چیزی را محذوف بپندارد ﴿لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا﴾ اگر «علینا»ست باز «لنا»ست [و] اگر «لنا»ست هم باز «لنا»ست ﴿لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا﴾.
پرسش:...
پاسخ: تلاش وسیله است هدف، پیروزی دین است خواه به شهادت او خواه به حیات او، این شخص نرفته که زنده برگردد [بلکه] رفته که دین را پیروز کند، حالا یا «کلا الحسنیین» نصیبش می‌شود یا ﴿إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ اینها که مرتب می‌آمدند حضور رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌گفتند دعا کنید ما شهید بشویم یعنی با خون ما دین یاری بشود، این «و اجعلنی ممن تَنتَصِرُ به لدینک و لا تَستَبدِل بی غیری» هم همین را می‌خواهد بگوید.
پاسخ: بسیار خب عمده پیروزی دین است بالأخره پیروزی دین یک وسیله‌ای طلب می‌کند چه بهتر که انسان هر دو را تأمین کرده باشد هم فوز شهادت هم نصرت دین.

پرسش:...
پاسخ: آنها اصلاً یک لحظه هم پیروز نمی‌شوند در یک مقطع، این‌چنین نیست که گاهی حق پیروز بشود گاهی باطل وگرنه نظمی در عالم نیست، گاهی ممکن است باطل چند نفر را بکشد؛ اما ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا﴾ اگر گاهی حق پیروز بشود گاهی باطل، پس نظامی در جامعه حکومت نمی‌کند، می‌شود هرج و مرج ﴿فَهُمْ فی أَمْرٍ مَریجٍ﴾ اما اگر حق همیشه پیروز است ﴿وَ تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾ امتحان می‌شود این می‌شود حق، حاکم وگرنه ﴿إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقًا﴾ چگونه می‌شود ما بگوییم گاهی کف، پیروز است گاهی آب، این¬طور نیست.

پرسش:...
پاسخ: بله این؛ اما نه اینکه دین آسیب ببیند یک خلائی است، دیگری هم ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾ کسی درس می‌خواهد بهتر از او می‌شود یا مثل خود او، این طور نیست که حالا فاجعه‌ای در جهان پیدا بشود. البته یک مقدار آدم آسیب می‌بیند باید تلاش کند آن خلاء‌ را پر کند، این‌چنین نیست که حالا به تعبیر شیخ اشراق وقف نامه‌ای درآمده باشد که علم را وقف کسی کرده باشند که این آقا بشود موقوفٌ علیه و حالی‌ که رفت رفت، نه علم و دانش وقف کسی است نه معارف حضور و شهود موقوفه برای کسی است، اگر هم ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها﴾ شد ﴿ نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾ یا بهتر از او می‌آید یا مثل خود او، این آیه تشویق می‌کند طالبان را که خوب درس بخوانند و آن خلأ را پر کنند؛ منتها اینکه «لایسدّها شیء» شد یعنی هر که آمد جای خود را می‌گیرد البته، به آن معنا هم می‌شود گفت «لایسدّها شیء» چون زید درس خواند جای خودش را پر کرده نه جای آن عمرو رفته را؛ اما آن اصل کلی می‌گوید ما آن خلاء نوعی را به وسیله مثل یا بهتر از مثل حفظ می‌کنیم: ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها﴾ نباید انسان دست روی دست بگذارد بگوید این همه علما رفتند فعلاً خلائی است، نه بهتر از آنها هم می‌آیند یا لااقل مثل آنها می‌آیند.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ شهادت، هدف نیست [بلکه] پیروزی هدف است. انسان، می‌خواهد پیروز بشود حالا می‌خواهد با دوتا حسن یا با یک حسن، معلوم می‌شود شهادت پیروزی دشمنان یا شکست اسلام نیست وگرنه به ما نمی‌گفتند «و قتلاً فی سبیلک» را بخوانید و بخواهید، این کسی که در جبهه اسلام شهید می‌شود به این معنا نیست که حالا کافر پیروز شد یا به این معنا نیست که مسلمین شکست خوردند، اگر قتل فی سبیل‌الله مستلزم یکی از این دو محذور بود هرگز در دعاهای ما ظهور نمی‌کرد، معلوم می‌شود قتل فی سبیل¬الله نه شکست اسلام و مسلمین است، نه پیروزی کفر و منافقین.

پیروی از راه شهید وسیله‌ای برای پیروزی اسلام
این یک وسیله خوبی است برای پیروزی اسلام همین که فرمود: ﴿وَلَن یتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ﴾ همین است، چون شهید بالأخره عده‌ای را به دنبال خود راه می‌اندازد ﴿وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ﴾ فر مود اگر کسی شهید شد یک عده به راه می‌افتند این شهدا خوشحال¬اند که راهشان ادامه دارد، شهید یستبشر است یعنی خوشحال می‌شود، بشارت طلب می‌کند که یک عده دارند می‌آیند هنوز، این ﴿لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ﴾ عدم ملکه است یعنی «من شأنهم ان یلحقوا بالشهداء و لم یلحقوا بعده» اگر قافله‌ای در حرکت است آنها که پیشگام بودند به مقصد رسیده‌اند و آنها که قدری متوسط بودند در راه‌اند، به این سالکان بین راه می‌گویند هنوز نرسیدند. این هنوز نرسیدند برای سالک بین راه است وگرنه آن که در شهرش، در خانه‌اش خوابیده اتومبیلش را پارک کرده که نمی‌گویند او هنوز نرسید که، هنوز نرسید برای سالک است. شهید از این سالکان در راه لذت می‌برد یعنی ادامه ‌دهنده‌های راه او ﴿وَ یَسْتَبْشِرُونَ﴾ این شهدا ﴿بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا﴾ نه به آن «الذین لم یتحرکوا» به آن «الَّذینَ»ی که حرکت کردند یک مقدار راه را طی کردند؛ منتها هنوز نرسیدند، این عدم ملکه است، معلوم می‌شود آن که شربت شهادت نوشید یک عده را راه انداخت. پس این‌چنین نیست که اگر کسی کشته شد زمینه شکست اسلام یا پیروزی کفر را در برداشته باشد وگرنه در دعاهای رسمی ما نمی‌آمد و همین سرپلی است برای کشته شدن آن رهبر مسلمین که مسئله و آیهٴ بعدی است.

لزوم ادامه دادن راه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از رحلت آن حضرت
چون آنچه شایع شد این بود که رسول خدا‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جبهه شهید شد، این جنگ روانی را دشمنها همان جا به پا کردند، گفتند حضرت شهید شد. بعضیها هم گفتند بسیار خب، حالا شهید شد، شهید شد دیگر، خود خدا فرمود: ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ حالا اگر امروز شهید نشود در آینده نزدیک یا دور می‌میرد بالأخره، دیگر او که نیامد برای همیشه بماند که، حالا بر فرض شهید شد، این همه انبیا شهید شدند ما که برای او نمی‌جنگیم که «ان کان محمد قد قتل فان رب محمد لم یقتل» آن کسی که این فریاد را برآورد گفت دست به شمشیر بزنید، دست از شمشیر نگیرید او گفت: «ان کان محمد قد قتل فان رب محمد لم یقتل» لذا در آیهٴ بعد فرمود بسیار خب، حالا یک روز که حضرت باید رحلت کند بالأخره ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ اولاً او پیامبری است همانند پیامبرانی که قبل از او آمدند خب، اگر پیامبر می‌ماند دیگر نوبت به این نمی‌رسید خب، انبیای قبل بودند دیگر، نوح بود ابراهیم بود موسی بود عیسی بود دیگر احتیاجی به او نبود آن انبیای اولواالعزم اگر بودند که خب همین برنامه را اجرا می‌کردند. پس وجود گرامی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک انسان کاملی است، چون انسانهای کامل گذشته ﴿اِلاّ رَسُولٌ﴾ که ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾ حالا آن رسل قبلی یا بالموت بود یا بالقتل بود، این‌هم یا بالموت است یا بالقتل، بالأخره رفتنی است. خودش هم عبدی از عباد حق است، شما که برای او نمی‌جنگید ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ گرچه موت، جامع است همه اقسام زهوق روح را شامل می‌شود؛ اما چون تفصیل قاطع شرکت است وقتی قتل، در قبال موت قرار گرفت، منظور از این موت همان مرگ حتفِ انف است و بدون سبب عمدی، منظور از این قتل، آن سبب عمدی است. فرمود حالا اگر وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جریان طبیعی رحلت کند یا در میدان جنگ شربت شهادت بنوشد، شما باید دست از دین بردارید؟ ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ اگر این بود پس این همه امتها که بعد از موت پیامبرشان، یا قتل پیامبرشان دین را حفظ کردند، چگونه حفظ کردند این همه امتهای ابراهیمی بعد از ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ ، ﴿وَ قَتْلِهِمُ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ دین را حفظ کردند و به شما رساندند، پس این‌چنین نیست که مرگ ولی مسلمین یا شهادت ولّی مسلمین شکستی باشد، نه مرگ آحاد مسلمین شکست اسلام و مسلمین است، نه مرگ ولّی مسلمین شکست اسلام و مسلمین، اینها یک جریان عادی است حالا اگر در آن جنگ شهید نشدند به موت عادی بالأخره می‌میرند.

لزوم پرهیز از ارتداد از ولایت و اسلام
پرسش:...
پاسخ: نه؛ او را فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ اما به مسلمین فرمود بالأخره شما این مقداری که آمده مسلّم است که حق است باید از آن دفاع کنید، حالا چرا برمی‌گردید؟ ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ بعد این انقلاب علی عقبیه، کنایه از ارتداد است که این «ارتد الناس بعد النبی» همان ارتداد عن الولایة است. در جریان جنگ احد، ارتداد از اصل اسلام بود که عده‌ای از منافقین گفتند: «لو کان نبیاً لما قتل» این براساس نفاقشان ظهور کرد و مرتد شدند. البته عده‌ای شکست خوردند یا فرار کردند آن فرار، جزء گناهان کبیره است فرار از زحف؛ اما اینکه گفتند: «لو کان نبیاً لما قتل» این ارتداد است و کفر. فرمود که در آیات فراوانی ما جریان انبیا را آوردیم، مگر نبوت معنایش این است که آب زندگانی خورده پیامبر، همه رحلت می‌کنند و اگر شما بعد از رحلت او یا شهادت او دست از دین بردارید، به عقب برگشتید، مثل کسی که دارد با پاشنه‌های پایش برمی‌گردد، چون نمی‌بیند بالأخره سقوط می‌کند. آن کسی که جلو می‌رود، بالأخره می‌بیند آن کسی که ﴿یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ با پاشنه‌های پا دارد برمی‌گردد، چون نمی‌داند کجا می‌رود، فقط می‌رود چون نمی‌بیند بالأخره سقوط می‌کند. فرمود ارتداد و ارتجاع این‌چنین است که انقلاب روی پاشنه پاست با پاشنه پا دارد برمی‌گردد نه با اقدام و انامل و این ضررش دامن‌گیر خودش می‌شود. پس مبادا ارتداد را بپذیرید، چون به خود ستم کرده‌اید. خب، اینها وقتی مسئله شهادت و قتل فی سبیل‌الله را درست فهمیدند، همان حرف سورهٴ «توبه» حالا ظهور می‌کند که آیهٴ 51 این است که ﴿قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا﴾ در این‌گونه از موارد یک فرد عادی می‌گوید «کتب الله علینا» اما مؤمنان راستین می‌گویند: ﴿إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا﴾ برای ما این‌چنین نوشته است. این‌چنین نیست که علیه ما باشد، ذات اقدس الهی هر چه برای ما نوشت به ما می‌رسد ﴿لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ مولا که برای مولّیٰ علیه‌اش بد نمی‌نویسد، تکیه‌گاه امید متوکلان که برای متوکلانش بد نمی‌نویسد.

پرسش:...
پاسخ: شکست نیست اصلاً، این ﴿تِلْکَ اْلأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ﴾ است، مثل اینکه این علف هرز جلوی این درخت را گرفته و چند روزی نگذاشت این درخت شکوفایی‌اش باز بشود؛ اما باغبان می‌آید این علف هرز را وجین می‌کند ﴿وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ اْلأَرْضِ نَباتًا﴾ این علف هرز را ﴿فَجَعَلْناهُمْ أَحادیثَ﴾ قرار می‌دهد و این درخت رشد می‌کند، آن ‌چند لحظه‌ای را که علف هرز جلوی رشد این درخت را گرفت معنایش این نیست که هرز، پیروز شد هرز، هرگز پیروز نیست او اصلاً هدف ندارد پیروز بشود او رهزن است؛ منتها این درخت ﴿وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ اْلأَرْضِ نَباتًا﴾ باید مقاوم باشد.

رسیدن به یکی از دو فضیلت برای مجاهدین در راه خدا
خب ﴿لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ٭ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾ ؛ فرمود شما درباره ما انتظار یکی از این دو فضیلت را دارید یا شهادت که آن ‌هم پیروزی است یا فتح که آن ‌هم پیروزی است، هر دو حسناست؛ ما چه زنده برگردیم حسناست چه شهید بشویم حسناست، شما چه زنده برگردید سوئاست، چه کشته بشوید سوئاست. شما «احدی السوئین» را دارید «احدی السیئتین» را دارید، ما «احدی الحسنتین» را داریم این منفصلاً به عنوان مانعة الخلو است که جمع را شاید. ما اگر شهید شدیم پیروز کردیم دین را، حسنه عندالله را هم داریم. سالم برگشتیم، دین را پیروز کردیم، حسنه عندالله هم داریم. شما کشته شدید، سیئه دنیا را دارید و عذاب آخرت را هم دارید. به دست ما کشته شدید، هر دو سیئه دامن‌گیرتان شده است، در دنیا سیئه در آخرت هم سیئه، اگر کشته نشدید به طور عادی مُردید، فقط یک سیئه دارید که در قیامت ظهور می‌کند ﴿هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ﴾ که به نحو منفصله مانعة الخلو است که جمع را شاید، اگر شهید بشویم یک حسنه است اگر هم زنده برگردیم دو تا حسنه است، دین را یاری کردیم و حسنه ظاهری هم که نصیب ما شد و اما ﴿وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ﴾ که یک سیئه است حالا اگر عذاب اخروی باشد که یک سیئه است، اگر به دست ما خدا شما را عذاب کرد ﴿أَوْ بِأَیْدینا﴾ این دو سیئه هست: هم سیئه دنیاست که کشته شدید؛ هم سیئه آخرت ﴿فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ﴾ براساس این دید، هرگز کشته شدن به قتل فی سبیل¬الله شکست نیست.

مراد از ﴿یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ و رجوع به قهقرا در آیه شریفه
پس استدلال قرآن کریم این است که شما به خودتان اجازه ارتداد ندهید، این انقلاب علی عقبین، کنایه از ارتداد است، چه اینکه در همین سورهٴ «آل عمران» آیهٴ 149 این است که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ اگر به دنبال کافر آمدید آنها از پشت سر می‌آیند شما را از پشت سر می‌برند، این یک تشبیه معقول به محسوس است؛ این شخصی که می‌خواهد مرتد بشود رویش به مسلمین است؛ اما قلبش به کافران است و مثل کسی که رویش به سمت قبله باشد و به پشت قبله دارد حرکت بکند، این ﴿یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ است، چون نمی‌بیند سقوط می‌کند فرمود: ﴿إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ﴾ این ﴿یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ یعنی «تصیروا کفارا» چون آنها به کمتر از ارتداد شما قانع نیستند، برای اینکه اینها تلاش و کوشش¬شان این است که «یردوکم کفارا من بعد ایمانکم» پس انقلاب علی عقبین کنایه از کفر و ارتداد است، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم مشابه این گذشت. آیهٴ 143 سورهٴ «بقره» این بود که در جریان تغییر قبله فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ ما این کار را کردیم، معلوم می‌شود که تابع پیامبر کیست، منقلب ﴿عَلی عَقِبَیْهِ﴾ کیست. این منقلب ﴿عَلی عَقِبَیْهِ﴾ در قبال تابع پیغمبر است، تابع پیغمبر یعنی مسلم، غیر تابع پیغمبر یعنی مرتد ﴿إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ﴾ ﴿لِنَعْلَمَ﴾ یعنی نُمیّز «نمیّز التابع» را از متخلف «نمیّز» مؤمن را از مرتد ﴿إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ پس انقلاب در عقبیه و رجوع قهقرایی، کنایه از کفر و ارتداد است، نه فرار از زحف و میدان جنگ که یک معصیت کبیره باشد، آن را نمی‌خواهد بگوید.

خاموش نشدن نور الهی
وقتی که این شایعه منتشر شد که وجود مبارک حضرت را شهید کردند، عده‌ای گفتند: «لو کان نبیاً لما قتل» در این مقطع، این کریمه نازل شد که وجود مبارک رسول خدا(سلام الله علیه) جز رسالت، سمتی ندارد، گرچه خدا او را از خطر بداندیشان حفظ می‌کند ولی او بالأخره مردنی است ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ ، ﴿قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾ این ﴿أَ فَإِنْ ماتَ﴾ با همزه انکار و استنکاری مُصدّر شد ﴿أَ فَإِنْ ماتَ﴾ به جریان طبیعی ﴿أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ این برای آن است که هم مشکل مسئله احد حل بشود و هم زمینه سقیفه هم برچیده شود. در مسئله ﴿قُتِلَ﴾ ناظر به جریان احد است، در جریان ﴿ماتَ﴾ بالقول المطلق، ناظر به هر صحنه‌ای است که حضرت در آن صحنه حضور نداشته باشد ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ بعد فرمود: ﴿وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا﴾، ﴿فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا﴾ که جای توهم نیست عمده، دین خداست یعنی دین خدا را شما نمی‌توانید از بین ببرید، حالا شما با ارتدادتان مگر می‌توانید دین را از بین ببرید؟ آن که فرمود: ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ﴾ یا ﴿یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ﴾ یک اصل کلی است یعنی با هیچ عاملی نمی‌شود نور خدا را خاموش کرد، حالا اسلحه سرد و گرم دشمنان باشد یا ارتداد و ارتجاع کافران و مرتدین و منافقین داخلی باشد. اگر کسی با ارتدادش خیال کند جلوی نور خدا را می‌گیرد، مثل همان کسی است که خیال می‌کند با فوت دهانش جلوی نور آفتاب را می‌گیرد که در جای خودش بایستد، مدام فوت کند با دهان که بخواهد نور آفتاب را خاموش کند ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ﴾ نور اللهی که نور السماوات و الارض است، این را با دهان می‌خواهد خاموش کند. یکی از نورهای یا نّیر‌های ضعیف آفریده در جهان خلقت شمس است یا قمر است یا ستاره‌های دیگر، همانطوری که دسترسی به او نیست با فوت دهان نمی‌شود آفتاب را خاموش کرد با تبلیغ سوء هم نمی‌شود نور خدا را خاموش کرد، با ارتجاع و ارتداد هم نمی‌شود ﴿فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ﴾ نه یعنی به خدا آسیب نمی‌رساند، آن اصلاً محلّ بحث نیست. مگر ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ﴾ یعنی نصرت خدا؟ او که فوق بحث است، اینجاها معلوم است «ان تنصروا دین الله ینصرکم» دیگر، مگر در ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ﴾ یا ﴿وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ﴾ هیچ کس توهم می‌کند که خدا را یاری کند. مسئله یاری کردن خدا یعنی یاری دین خدا، مسئله ضرر رساندن به خدا یعنی ضرر به دین خدا وگرنه او اصلاً جای توهم نیست که حالا کسی کفر بورزد به خدا، او را ذات اقدس الهی به موسای کلیم فرمود اعلان جهانی بده، این در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» از زبان موسی کلیم اعلام عمومی کرد؛ موسای کلیم مأمور شد که این را به عنوان یک پیام جهانی اعلام بکند اذان؛ اعلان عمومی که ﴿إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا﴾ حالا اگر همه مردم روی زمین کافر بشوند، اینطور نیست که ذات اقدس الهی آسیب ببیند که، نه تنها غنی از شماست ﴿غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ﴾ است، نه تنها به شما نیاز ندارد به عالمین نیاز ندارد، نه تنها ﴿إِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ﴾ بلکه ﴿غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ﴾ این مسئله توحید است. پس درباره ذات اقدس الهی نه نصرت خدا معنا دارد کسی به ذهنش می‌آید که من خدا را یاری کردم، نه آسیب خدا در ذهن کسی می‌آید که حالا من به خدا آسیب برسانم، اصلاً فرض ندارد.

مصونیت دین از آسیبها همراه بازگشت مکر به مکاران
پرسش:...
پاسخ: نه دین ضرر نمی‌کند «و ما یضرون الا بانفسهم» فرمود که هر کسی هر کاری که کرده است به خودش آسیب رسانده، این سرسبز است، این سر جایش هست؛ منتها جلوی دید عده‌ای را گرفتند که نگذاشتند این ببیند، این‌چنین نیست که حالا ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ﴾ این دیگر قابل استثنا باشد که فلان گروه در فلان مقطع ولو یک لحظه هم که شد این دین را خاموش کردند، این همواره می‌تابد. حالا البته جلوی استفاده عده‌ای را گرفتند که نگذاشتند عده‌ای از این نور بهره ببرند، به آن مردم آسیب رساندند که آنها را مبتلا کردند، گمراه کردند «ضَلُّوا وَأَضَلُّوا» اما نسبت به دین این‌چنین نیست که «ضروا» و «اضروا» باشد، به دین آسیب برسد. البته جلوی پیشرفت دین که یک عده دیندار بشوند گرفته شد، به دیگران ضرر رساندند که نیامدند دین را بپذیرند؛ اما چیزی از ارکان دین کم بشود، دین را آسیب برسانند که دین نتواند بماند یا به رشدش ادامه بدهد، این¬طور نیست.

پرسش:...
پاسخ: این‌هم همان موید آن است که ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّی إِلاّ بِأَهْلِهِ﴾ یعنی هر نقشه‌ای که ماکران بکشند دامن‌گیر خودشان خواهد شد از آنها تعدی نمی‌کند، هر کسی که دارد نقشه می‌کشد اول در حریم دل خود شیطنت را راه داد، خود شد شیطان ممثل، کار شیطان را دارد انجام می‌دهد ﴿رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ شد ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ شد بعد ضررش بالعرض به دیگران هم می‌رسد، اینطور است دیگر. حالا اگر کسی خواست دسیسه کند کسی را از بین ببرد، همین که دسیسه کرد شد شیطان، خود را برای ابد محروم کرد، بازده کارش این بود که یک نفر را کشت یعنی حیات ظاهری را از او گرفت او یا شهید است و «قتیل فی سبیل الله» است، اگر مسئله، مسئله دینی است یا مظلوم است اگر مسئله، مسئله مالی و دنیایی است ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانًا﴾ این شخصی که به فکر دسیسه است اول صحنه دل خود را تیره کرد و تمام شد، این ﴿خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ﴾ شد آن گاه یک ضرر جزئی هم به دیگری رساند، لذا فرمود: ﴿وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّی إِلاّ بِأَهْلِهِ﴾ که «احاطت بهم خطیئتهم».

بینش الهی جنگجویان صدر اسلام در جهاد در راه خدا
خب براساس این اصل کلی، بینشی به جنگجویان صدر اسلام داد، فرمود از این به بعد حواستان جمع باشد، شما برای پیامبر نمی‌جنگید و اگر شایعه‌ای منتشر شد چه حق چه باطل شما باید جبهه را حفظ بکنید، برای اینکه او بالأخره یک روز رفتنی است، مثل همه انبیا ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ خب خود این رهبران الهی چرا این همه از خدا شهادت طلب می‌کردند. اگر شهادت آنها زمینه شکست اسلام و مسلمین بود که شهادت، طلب نمی‌کردند اینها کاری که وسیله شکست است که در دعا نمی‌خواهند که می‌گویند خدایا! این دین پیروز می‌شود چه بهتر که با خون ما پیروز بشود که ما هم به فیض شهادت برسیم، هم سبب نصرت دین باشیم پس هرگز شهادت و قتل فی سبیل¬الله مایه شکست اسلام و مسلمین نیست وگرنه جزء بهترین دعاها نبود، آن‌ که مالک اشتر(رضوان الله علیه) را بدرقه می‌کند با همان جمله که در آن نامه رسمی حضرت آمده، فرمود برای خودم و تو طلب شهادت می‌کنم از ذات اقدس الهی، آرزو دارم که شهادت را روزی من و تو بکند ، معلوم می‌شود این‌چنین نیست که اگر کسی شهید شد یا ولّی مسلمین رهبران الهی شربت شهادت نوشیدند دین آسیب ببیند، این یک اصل کلی را قرآن بیان کرده که ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ﴾ بعد هم فرمود: ﴿وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا﴾ این انقلاب ﴿عَلی عَقِبَیْهِ﴾ کنایه از همین مسئله ارتداد است که چه در همین آیهٴ سورهٴ «آل عمران» آمده، چه در آیات سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آمده یا در بخشهای دیگر مطرح شده است.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:02

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن