- 50
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 102 تا 111 سوره مؤمنون
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 102 تا 111 سوره مؤمنون"
در روز قیامت همه صحنه حق است و پرونده را خود انسان به همراه میآورد
به ما آموختند بگویید خدایا! «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿102﴾ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿103﴾ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ ﴿104﴾ أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿105﴾ قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْماً ضَالِّینَ ﴿106﴾ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ﴿107﴾ قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ ﴿108﴾ إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ﴿109﴾ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ ﴿110﴾ إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿111﴾
بعد از بیان عناصر اصول دین یعنی توحید و وحی و نبوّت ثمرهٴ تلخ الحاد و انکار را از یک طرف و میوهٴ شیرین اقرار و اعتراف را از طرف دیگر ذکر میکنند. میفرماید ما در صحنهٴ قیامت تنها سخن از گفتگو و محاجّه نیست که سخنی بگوییم آنها پاسخ بدهند سخن از محاکمهٴ دنیایی و شبیه محاکم دنیا نیست متن عمل را حاضر میکنند ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ (این یک). ترازویی از سنخ همان وزن و میزان حاضر میکنند (این دو) وزن را حق تشکیل میدهد آنها حق را مشاهده میکنند چون روز، روز حق است ﴿یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ﴾ آن روز، روز حق است که اصلاً باطل در آنجا راه ندارد شک در آنجا راه ندارد روز، روز حق است اگر روز، روز حق است میزان، میزان قِسط است وزن، حق است دیگر جا برای انکار نمیماند و انسان هم اعمال خود را پرونده خود را به همراه میآورد این طور نیست که پرونده را دیگران از جای دیگر بیاورند تا این شخص بگوید شما در پرونده دستکاری کردید این طور نیست برای اینکه درست است که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً﴾ اما چه کسی پرونده را میآورد فرشتهها پرونده را میآورند تا ـ معاذ الله ـ این شخص بگوید فرشتهها کم و زیاد کردند یا خود شخص میآورد؟ فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ خب اگر پرونده همراه خود آدم است هیچ کسی در این پرونده دخل و تصرّف ندارد آن وقت آن روز میشود روز حق. درست است که همهٴ فرشتهها به اذن خدا اعمال ما را میدانند آن کرام کاتبین میداند اما وقتی پرونده با خود آدم است تمام سطور پرونده را انسان به همراه خود میآورد ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً﴾ آن وقت جا برای شک و تردید و اعتراض نیست که همه صحنه حق است ترازو حق است وزن حق است پرونده را خود انسان به همراه میآورد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ آن وقت آن روز میشود حق، چاره جز اعتراف نیست.
مطلب بعدی آن است که این گفتگوهای بعدی در قبال آن صحنه یک وضع مضاعفی است که اینها حتی توهّمِ عذرخواهی هم نکنند اینکه اینها اعتراف میکنند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ این اعتراف و این اقرار در دنیا وسیلهٴ خوبی است نعمت خوبی است توسّل به اقرار هم از بهترین توسّلات است در ادعیه هم به ما آموختند بگویید خدایا! «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی» گاهی «توسّلت الیک بربوبیّتک» من خداییِ تو را وسیله قرار میدهم ولایت اهل بیت را وسیله قرار میدهم عظمت قرآن را وسیله قرار میدهم اینکه «توسّلت الیک بربوبیّتک» از قویترین وسیله شروع میکند تا به وسایل بعدی بعد میفرماید: «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی» خب من اقرار میکنم شما فرمودید: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ من هم یکی از بهترین وسایل من این است که من اقرار میکنم بعداً خب این در دنیا حسنه است قابل بخشش است خدا میپذیرد این اقرار است این اعتراف است «وَ کَفیٰ بالندْم التوبة» اما وقتی بین انسان و عمل این اراده قفل شد آن اقرار ظهور همین مَلکات کاذبهٴ دنیاست ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ﴾ اما ﴿فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ این چه اقراری است امروز در محکمه آدم دارد میکند وقتی حین محکمه شد که اقرار فایدهای ندارد که بنابراین اقرارهایی که در این گونه از آیات مطرح است یک اقرار ثمربخش نیست فرمود در صحنهٴ قیامت جا برای انکار و شکّ و شبهه و اعتراض نیست برای اینکه خود روز، روز حق است همان طوری که فرمود: ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ این نفی جنس است اصلاً آن روز، روز ظلم نیست چون روز عدل است روز، روز باطل نیست روز حق است گذشته از این همهٴ مجاری پرونده را خود شخص میآورد اصلاً کسی کار ندارد با او چه کسی به درون انسان میزند جاسازی میکند بله بیرون باشد ممکن است دستکاری بشود اما در درون که باشد ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُور﴾ خب این کتاب را از کجا خارج میکنند از کتابخانه میآورند از بایگانی پروندهها میآورند یا به خود انسان میگویند آن پروندهها را از درون خودت در بیاور ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴾، ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾، ﴿تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ﴾ همه پروندهها را خودش دارد به همراه خودش میآورد بنابراین این صحنه جا برای انکار نیست خدای سبحان میفرماید این گروه که همه مجاری حق برایشان روشن شد اینها سالیان متمادی یاوه گفتند و بیهوده خوردند و بیهوده رفتند چنین افرادی که ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾ اینها سه چهار خطر را باید ادراک کنند: (یک) ﴿خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ﴾ سرمایه را باختند (دو) در جهنم مخلّدند (سه) ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ﴾ آتش مثل این تیغهای شمشیر به طرف صورتهایشان حمله میکند خب این اگر تیغههای تند شمشیر به صورت بخورد این صورت را برش برش میدهد و میسوزاند صورت را آتش چنین کاری میکند با صورت تبهکاران ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ گروهی هستند که صورتهای اینها برشته شده داغ شده بریده بریده شده که راهی برای درمانش نیست هم کالحاند هم این نار ﴿لا تُبقی ولا تزر﴾ است آنگاه در صحنه قیامت این احتجاج است ذات اقدس الهی به اینها میفرماید شما چند کار کردید هم خودتان بیراهه رفتید (یک) هم عدّهای را به بیراهه کشاندید (دو) هم آنها که در راه بودند مسخره کردید (سه) این اشتغال دائم شما به مسخره کردن طوری بود که شما را از یاد من هم برد اصلاً به فکر من نبودید (چهار) ﴿أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ﴾ شما که خودتان تکذیب میکردید. در بخشهای دیگر فرمود: ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ اینها هم نائیاند هم ناهی، نائی یعنی دور اینکه میگویند حجّ تمتّع برای نائی است حجّ قِران و اِفراد برای کسانی که نزدیک باشند همین است یعنی کسانی که از مکّه دورند منطقههای دورتر زندگی میکنند حجّ تمتّع باید انجام بدهند نائی یعنی دور «نَآء» یعنی «بَعُدَ» ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ یعنی هم دورند هم دور نگه میدارند دیگران را از معروف نهی میکنند که اینها هم نائیاند هم ناهی این گروه همان بودند خب. بعد عدّهای هم که مردان الهی بودند و راه حق را طی میکردند اینها آنها را مسخره میکردند که فرمود عدّهای بودند آنها میگفتند: ﴿رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً﴾ شما اینها را ابزار دست قرار دادید اصلاً سِخریّ یعنی مسخره کردن، سُخریّ یعنی مسخَّر کردن گرچه برخیها هر دو را به یک معنا دانستند لکن آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» هست سُخری است یعنی آیه 32 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این است ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ ما برای اینکه نظام جامعه به کمال خود برسد همه را یکسان خلق نکردیم خب اگر همه عالِم بودند یا همه مهندس بودند یا همه طبیب بودند یا همه کشاورز بودند که زندگی فلج میشد باید شئون گوناگون داشته باشند این مطلب اول. حالا اگر کسی بگوید چرا زید در فلان حدّ قرار گرفت عمرو در فلان حد بسیار خب، اگر ما به عکس بکنیم باز هم این سؤال است عمرو در حدّ زید باشد زید در حدّ عمرو. میماند
مطلب سوم و آن این است که خصوصیات افراد یا مربوط به اصول خانوادگی است یا مربوط به اوضاع اجتماعی است یا مربوط به قَهر و مِهر سرمایهداران و امثال ذلک است و مانند آن، امور جزئی قابل تغییر و تبدیل است ولی آن دو اصل کلّی تغییرناپذیر است و حق است یعنی حتماً باید افراد مختلف باشند و دوم اینکه حالا اگر کسی بگوید چرا زید این سِمت را دارد عمرو آن سِمت را میگوییم بسیار خب، اگر عکس بشود هم باز همین سؤال است. سوم خصوصیت اینها به امور داخلی برمیگردد فرمود ما این کار را کردیم افراد را در شئون گوناگون آفریدیم استعدادها فرق میکند گرایشها فرق میکند همهٴ علوم لازم است همه یک رشته را نمیپذیرند این ذات اقدس الهی با نظم خلق کرده رشتههای مختلف لازم است (یک) استعدادهای افراد هم متفاوت است (دو) این استعدادهای متفاوت برای آن رشتههای گوناگون است (سه) این میشود نظم الهی اما حالا چرا زید این نظم را دارد استعداد را دارد عمرو آنها را اینها امور خانوادگی، تربیت محیط و مانند آن است. فرمود ما این کار را کردیم برای اینکه ﴿لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ برخی بعضی را مسخَّر کنند آن گروه این گروه را در رشته خودشان مسخّر میکنند این گروه آن گروه را در رشته خودشان تسخیر میکنند و نظام میگردد مسخّر کردن، تسخیر متقابل نعمت و رحمت است اما تسخیر یکجانبه یک عدّه مستکبر یک عدّه مستضعف یک عدّه کارفرما یک عدّه کارگر برای همیشه آنها اینها را مسخّر بکنند این تسخیر متقابل نیست تسخیری محمود و ممدوح است که متقابل باشد اما این سِخری است یعنی این گروه مؤمنین را برای مسخره کردن ابزار دست قرار دادن اتّخاذ کردند به قدری این کار برای آنها حرفه شده است که حتی ﴿أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ﴾ شما در محفلهایتان اینها را به بازی میگرفتید مسخره میکردید میخندید آن قدر این مسخره کردنِ آنها برای شما شغلِ شاغل شد که اصلاً خدا را فراموش کردید اینها گفتگویی است که در صحنهٴ قیامت با همین تبهکارانی که ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ در میان میآید اما آنچه میگویند آنها در پاسخ عرض میکنند که ﴿رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا﴾ نه شَقا و شقاوت بر ما پیروز شد شقاوتِ ما بر ما پیروز شد ما قبول داریم که این شقاوت برای خود ما بود ما کسب کردیم نه اینکه شقاوتی هست و این شقاوت بر ما غالب شد که بشود جبر نه خیر، در اثر سوء اختیار ما، ما خودمان به طرف شقاوت رفتیم و شقی شدیم این شقوت و شقاوت در هنگام تصمیمگیری بر ما غالب شد ما به طرف تباهی رفتیم. ﴿رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا﴾ (یک) ﴿وَکُنَّا قَوْماً ضَالِّینَ﴾ ما هم گُمکرده بودیم گُمشده بودیم این را میپذیریم که گُمشده بودیم و راه را گُم کردیم (این دو) الآن خواستهٴ ما این است که ما را برگردانی به دنیا تا عمل صالح انجام بدهیم اگر دوباره مثل وضع فعلی بود معلوم میشود ما ظالمیم (این سه) ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا﴾ از این نار ما را خارج کنی ﴿فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ﴾ پس اقرار دارند که اگر این خلاف را بکنند ظالماند اقرار دارند که ضالّین و گمراه بودند اقرار دارند که این شقاوت اینها بر اینها مسلّط شده است نه شقاوت مطلق اینها اهل شقاوت بودند در تصمیمگیری آن جبههٴ شقاوتشان بر اینها غالب شد. آنگاه ذات اقدس الهی در جواب این گروه میفرماید: ﴿اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ این طوایف ششگانهای که برخیها مخصوصاً زمخشری نقل کردند و بخش قابل توجّهی از اینها در بحث دیروز گذشت که اینها درخواست تأخیر میکنند درخواست ترخیص میکنند درخواست تخفیف میکنند در همهٴ این موارد ششگانه پاسخ منفی میشنوند این آخرین پاسخ است آنکه مرحوم شیخ طوسی در تبیان نقل میکند از برخیها میگویند این آخرین مرحله است که خدا فرمود خاموش باشید دیگر حرف نزنید دیگر از آن به بعد کسی حرف نزند ﴿اخْسَئُوا فِیهَا﴾ این «إخْسأ» را به کلب میگویند که این تَبعید با توهین است یک وقت کسی را میرانند دور میکنند یک وقت با اهانت دور میکنند این کلمهٴ «إخسأ» در عربی به کلب گفته میشود لأمرین: یکی برای دور داشتن او یکی هم برای تحقیر او این «اخسأ» این بار را دارد.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در جریان آن اسرائیلیهای تبهکار آیهٴ 65 به این صورت آمده بود که این مضمون آنجا هم گذشت آیهٴ 65 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ﴾ آن خاسیء سورهٴ مبارکهٴ «علق» با همین ﴿اخْسَئُوا﴾ سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» از یک خانواده است خب ﴿قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ دیگر با من حرف نزنید خب درست است خدای سبحان با کسی سخن نمیگوید در قیامت مگر تشریفاً و تکریماً ولی عدّهای میگویند: ﴿رَبَّنَا﴾ حالا یا اثر دارد یا اثر ندارد میگویند: ﴿رَبَّنَا﴾ درخواست میکنند این گروه حقّ ﴿رَبَّنَا﴾ گفتن هم ندارند. در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود خدا با یک عدّه حرف نمیزند یک عدّه را هم نگاه نمیکند آیهٴ 77 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ﴾ بهرهای در قیامت ندارند ﴿وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ﴾ این ﴿لاَ یُکَلِّمُهُمُ﴾ کلام تشریفی است که خدا با آنها سخن نمیگوید البته با عدّهای از اهل قیامت که مؤمناند سخن میگوید و آنها را نگاه نمیکند با اینکه خدا «بکلّ شیء بصیر» است چطور میشود آنها را نگاه نکند این نظر، نظر تشریفی است با تکریم و با اجلال خدا به اینها نمینگرد و با اینها هم حرف نمیزند از اینکه فرمود: ﴿اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ این گفتند آخرین تَشری بود که ذات اقدس الهی به اینها زده اینها دیگر از این به بعد ساکت شدند. استدلال حقتعالی این است که شما تکذیب میکردید (یک) خودتان اقرار دارید به شقاوت (دو) اقرار دارید به ضلالت (سه) اقرار دارید که اگر برگردید دوباره این کار را انجام بدهید این کار ظلم است (چهار) و عدّهای از بندگان صالح مرا هم مرتّب مسخره میکردید ﴿إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً﴾ ذات اقدس الهی ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿أَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است اما در مسئلهٴ انتقام «أشدّ المعاقبین» در روایات، در دعای افتتاح آمده ولی در آیهای از آیات قرآن بگوید که او مثلاً «اشدّ الباطشین» است «أشدّ المنتقمین» است اینها نیامده از آن طرف ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است در رحمت آمده اگر در جایی از جاهای جهان امکان رحمت میبینید خدا ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾ است در طرف فضایل اثباتی کلمهٴ خیر و افعل تفضیل به کار رفته ولی در طرف عذاب و انتقام و بَطش اینها به کار نرفته فقط فرمود: ﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ﴾ در دعای افتتاح البته آمده که «أشدّ المعاقبین فی موضع النّکال والنقمة» و مانند آن. خب پس این اعترافها برای آنها از سنخ اعتراف دنیا نیست نظیر اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که اینها دروغ میگویند اما سنخ دروغ آنها از سنخ ظهور ملکات دنیای اینهاست در صحنهٴ قیامت همین مشرکینی که اهل بتپرستی بودند اینها میگویند که ما بتپرست نبودیم خدای سبحان میفرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 22 به بعد این است که ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ٭ ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ سوگند هم یاد میکنند آنگاه ذات اقدس الهی به رسولش میفرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ اینها با اینکه متن عمل را به همراه آوردند پروندهٴ شرکآلود را به همراه آوردند و خودشان میدانند که در دنیا مشرک بودند الآن دارند دروغ میگویند این یک دروغ عمدی نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر الآن همین بحث میکردیم این ظهور ملکات دنیاست در دنیا اینها چه کار میکردند؟ هر وقت گیر میافتادند دروغ میگفتند الآن همان ملکات در قیامت ظهور میکند میبینید آدم بددهنِ فحّاش در خواب هم که حرف میزند فحش میدهد اینکه در خواب فحش میدهد اینکه فعل اختیاری نیست که معصیت باشد که این ظهور ملکات بیداری اوست حالا اگر در عالم خواب کسی حرف میزند و دارد فحش میدهد اینچنین نیست که سیّئهای به حال او بنویسند که اینکه فعل اختیاری نیست این ظهور ملکات بیداری اوست در آخرت هم بشرح ایضاً این مبسوطاً در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که ظهور ملکات دنیاست وگرنه آنجا صدق و کذب راه ندارد برای اینکه متن عمل را مشاهده میکنند نه تنها اینها دروغ نمیگویند اصلاً دروغ گفتن ممکن نیست جِدّ کسی به کذبِ مُخبری و خبری مُتمشّی نمیشود در دنیا هم همین طور است در دنیا الآن در این مسجد اینجا که دیگر الآن در این فصل بخاری روشن نیست ما بخواهیم یکی از ماها به دیگری خبر دروغ بدهیم بگوییم که در مسجد اعظم فلان روز بخاری روشن بود این جِدّ ما متمشّی نمیشود برای اینکه او خودش میداند که بخاری نیست یعنی چه؟! در صحنهٴ آخرت وقتی کلّ اعمال و عقاید و اخلاق برای همگان حاضر شده است خود عمل ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ این شرک را میبیند پرونده را خودش آورده ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾، ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴾ همه میبینند که این چه چیزی آورده این چگونه میتواند دروغ بگوید که شرکی نبود جِدّ متمشّی نمیشود منتها ظهور ملکات دنیاست در دنیا کار او هر وقت گیر میکرد دروغ میگفت الآن همین طور است مثل آدم نائم این آدم نائمی که در بیداری به فحّاشی اُنس گرفته در خواب هم که حرف میزند بد و بیراه میگوید این حرف بد و بیراه او روی جدّ که نیست معصیت نیست در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» هم مشابه همین مطلب است آیهٴ هجده سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» هم همین است ﴿یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ﴾ در قیامت برای او سوگند یاد میکنند همان طور که در دنیا برای شما سوگند میخورند این سوگند دنیا مَلکه کاذبه است که ظهورش در آخرت روشن میشود وگرنه در آخرت جِدّ کسی متمشّی نمیشود که دروغ بگوید بله اگر کسی حالا از این سالن یا از این شبستان مسجد بیرون رفت نسبت به دیگری که در صحنه نبود این ممکن است کذب خبری داشته باشد البته کذب مُخبری همچنان اشکالش باقی است این میتواند به او بگوید که در فلان روز در مسجد اعظم مثلاً بخاری روشن بود این میتواند چنین دروغی بگوید اما در حضور یکدیگر دروغ ممکن نیست در آنجا هم کذب خبری ممکن است ولی کذب مخبری هم نیست اصلاً چگونه کذب مخبری شکل میگیرد بحثی است که در اصول از مرحوم آقا شیخ عبدالکریم(رضوان الله علیه) دیگران هم داشتند منتها ایشان به صورت تَجَزُّم نه جزم یک تجزّم جعلی را ایشان تصویر کردند ولی بالأخره کذب خبری آنجا ممکن است لکن در صحنهٴ حضور و شهود طرفین نه کذب خبری ممکن است نه کذب مخبری.
پرسش:...
پاسخ: همان ظهور ملکات نفس است مثل آدم نائم دیگر آدم نائم که فحش میدهد چه کار میکند ظهور ملکات است دیگر.
﴿یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَی شَیءٍ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ ٭ اسْتَحْوَذَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» داشت که ﴿لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ﴾ اصلاً ترفند آنها این است خب پس در اینجا با این محاجّه فرمود شما از چند جهت استحقاق این کیفر تلخ را دارید لذا جا برای عذرخواهی شما هم نیست و باید این عذاب را تحمل بکنید ﴿قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا ...٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ﴾ اما آن مؤمنون که جزء ﴿مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستند ﴿إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾ آنهایی که ﴿مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستند به فوز میرسند و شما که جزء ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستید به ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ گرفتار میشوید حالا چند روایت از روایات نورانی این کتاب شریف کنزالدقائق بخوانیم تشبیه چون ایشان شاگرد مرحوم فیض بود بعد از مرحوم فیض بود غالب مطالب صافی مرحوم فیض در این تفسیر هست اگر جایی یک مطلب علمی دارد قبلاً مرحوم فیض گفته عین آن عبارت مرحوم فیض در این کنزالدقائق آمده لکن خصوصیّت این کتاب این است که روایات فراوانی را جمع کرده از نورالثقلین خیلی بیشتر است از صافی که خیلی بیشتر است روایات فراوانی جمع کرده ما چند روایت را تبرّکا بخوانیم این را حتماً یعنی حتماً تقریباً هجده نوزده صفحه است این را مطالعه بفرمایید برای اینکه این روایات برای همه ما آموزنده است با سرشت و سرنوشت ما کار دارد ما روزانه به این طرف داریم میرویم چه بخواهیم چه نخواهیم اگر نرفتیم ما را میبرند بالأخره. برای جریان علمیِ او نیست برای اینکه علمی او بالأخره در بحثهای دیگر بود و در آیات دیگر است اما برای جنبهٴ عملی اوست که این هر روز بالأخره با ما جدّی حرف میزند اینها ـ معاذ الله ـ افسانه نیست تشبیه نیست هر روز آن قبرِ انسان سه بار میگوید «أنا بیت الوحشة، أنا بیت الغربة» خب گفتند شیخ بهایی در قبرستان این صدا را شنیده عدّهای میشنوند بالأخره اینها نه بیراهه میروند نه راه کسی را میبندند یک سر و گردن هم از دیگران بلندترند و میدانند اینجا جای رفاه نیست آن کسی که اینجا را ساخته قسم خورده که اینجا جای سختی است حالا اگر کسی جایی را بسازد او حکیم باشد عالِم باشد عاقل باشد معصوم باشد همهٴ این کارها دست او باشد و او که اینجا را ساخته قسم خورده که اینجا جای بدی است و آن خداست فرمود این ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ این «لام»، «لام» قسم است دیگر فرمود قسم یاد میکنم که انسان در فشار و در منگنه است بالأخره همین، کسی خیال بکند که اینجا جای راحتی است یا فلان سِمت را پیدا کند راحت میشود خیر هر روز امتحان الهی است دیگر تا ما زندهایم در کلاس آزمونیم اگر این جریان کنکور برای دانشگاهها دائمی بود همیشه در استرس بودند دیگر ما هم همیشه همین طوریم منتها کسانی که غافلاند آینده را فراموش میکنند به دنبال یک رفاه نسبیاند بنابراین اینجا جای آسایش نیست اینجا جای امتحان است هر لحظه هم جای آزمون است چیزی را به عنوان پاداش به ما نمیدهند اگر یک وقت یک جا گفتند صلّ علیٰ این امتحان است اگر جایی برای کسی صلوات فرستادند این امتحان است همهاش آزمون است آنکه اصل است این است که سه بار قبر هر کسی به انسان میگوید: «أنا بیت الوحدة، أنا بیت الغربة، أنا بیت التربة» این صدا را باید بشنویم حالا کجا ما را دفن میکنند که روشن نیست ما لااقل صدای قبر دیگران را بشنویم اینکه نمیگوید من برای زیدم که هر جا که قبر کسی است او همیشه این سه حرف را دارد حالا اگر قبر ما بود، بود قبر دیگری بود، بود بالأخره این صدا را باید بشنویم دیگر این «أنا بیت الوحدة، أنا بیت الغربة، أنا بیت التربة» چند روایت نورانی است که ایشان در این قسمتها نقل کردند یعنی جلد نهم صفحهٴ 212 تا صفحهٴ 230 این هجده صفحه همین روایات نورانی را دارد تفسیر کنزالدقائق مشهدی است.
خب در روایت دارد که ﴿إِنَّهَا کَلِمَةٌ﴾ که خب بعضی از روایات را در بحث دیروز خواندیم. از وجود مبارک امام سجاد هست که قبر «إمّا روضةٌ مِن ریاض الجَنّة أو حُفرة مِن حُفَرِ النیران». در همانجا از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد که «البرزخ القبر» ما دیگر چهار عالم داشته باشیم دنیا قبر برزخ قیامت نیست دنیا برزخ قیامت، قبر در روایات ما در آیات ما همان برزخ است برزخ همان قبر است اینکه فرمود: ﴿أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾ خدا اِماته کرده حیات را گرفته و او را به قبر برده یعنی وارد برزخ کرده بحثهای فقهی ما جداست که فلان قبرستان است فلان جا باید برویم قبر را باید به این صورت این خاک را باید به این صورت تنظیم بکنیم اینها دستورات فقهی ماست وگرنه قبر، عالَم قبر همین عالم برزخ است.
پرسش: جناب استاد ببخشید عالَم زر محسوب نمیشود جزء عوالم؟
پاسخ: آن برای قبل است، قبل از این دنیاست ما از این به بعد سه عالم را در پیش داریم عوالم فراوانی را پشتسر گذاشتیم البته.
خب فرمود: ﴿وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ فرمود این «هو القبر» است این روایت دیگری است البته و همین آیه را حضرت قرائت فرمود. اما مطلب دیگر که جزء بشارتهاست اینها غالب اینها را از مرحوم کلینی نقل کرده غالب این روایات را بعد راوی از حضرت سؤال میکند که از وجود مبارک امام صادق سؤال میکند که برزخ چه موقع است؟ فرمود: «القبر مُنذ حین موته إلی یوم القیامة» در همین روایت که مرحوم کلینی نقل کرده راوی به امام صادق(سلام الله علیه) عرض میکند که من شنیدم که شما گفتید همهٴ شیعیان ما در بهشتاند فرمود بله، این کسی به شما گزارش داد درست است من گفتم که همهٴ شیعیان ما در بهشتاند «کُلُّهم وَالله فی الجنّة» سائل عرض میکند که «إنّ الذُنُبَ کثیرةٌ» خیلیها گناهان بد دارند گناهان بزرگ دارند شما چگونه میفرمایید همهٴ اینها در بهشتاند فرمود: «أمّا فی القیامة فَکُلُّکم فی الجنّة» همه شیعیان در بهشتاند البته «بشفاعة النبیّ المطاع أو وصیّ النبیّ(علیهم الصلاة و علیهم السلام) و لکنّنی أتخوّف علیکم فی البرزخ» تا پاک نشوید در قیامت وارد بهشت میشوید البته، آن جهنمِ محض که ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ﴾ جای شیعه نیست اما خطر در برزخ است برزخ «حُفرة مِن حُفَر النیران» حالا چند سال طول میکشد این را خدا میداند یک لحظهاش قابل تحمل نیست. «أمّا فی القیامة فَکُلُّکم فی الجنّة. قلت و ما البرزخ؟ فقال القبر مُنذ حین موته إلی یوم القیامه و لکنّنی أتخوّف علیکم فی البرزخ» حالا چون دارند اذان میگویند ما این روایات را به خود شما آقایان ارجاع میدهیم ولی این روایت را تبرّکاً بخوانیم که نور چشم همهٴ ماست و آن روایت که در صفحهٴ 221 آمده از مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) است این است که به یونس میفرماید: «إذا کان ذلک» هنگام احتضار که شد «أطافُ محمّدٌ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علیٌّ(علیه السلام) و فاطمة(علیها السلام)» در بعضی از نصوص همان طوری که مرحوم کلینی نقل کرد فرمود این قسمت را برای همه نقل نکنید برای اینکه آنها که متوجه نیستند که آن عالم چه حکمی دارد که بعد ممکن است سؤال بکنند اشکال بکنند که خب اینها که میآیند فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) میآید و این حضرت را میبینند این نامحرم است چطور میبینند فرمود این را برای افرادی که آگاه نیست نقل نکنید خیال میکنند آن صحنه هم مثل صحنهٴ دنیاست این مرحوم کلینی در بعضی از روایاتش هست حضرت میآید «والحسن والحسین» الآن تمام فخر ما این است که یک گوشهای از تربت را ببینیم چه رسد به حالا خود حضرت بیاید این است که مرحوم کلینی در آن بخش که جلد پنج کافی است که فرمود هیچ یعنی هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مرگ نیست خب اینها میآیند به بالین آدم دیگر چطور میشود این ما که تمام شرفمان این است که آن قبر را زیارت بکنیم گوشهای از تربیت را ببینم خود حضرت میآید بالای سر آدم خب یعنی چه؟ «و الحسن و الحسین و الملائکة المقرّبون(علیهم السلام) فإذا قَبَضه الله عزّ و جلّ سَیَّرت الکرّ فی القالبٍ کقالبه فی الدنیا» انشاءالله او را وارد بهشت برزخی بکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
در روز قیامت همه صحنه حق است و پرونده را خود انسان به همراه میآورد
به ما آموختند بگویید خدایا! «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿102﴾ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ﴿103﴾ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ ﴿104﴾ أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ ﴿105﴾ قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْماً ضَالِّینَ ﴿106﴾ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ ﴿107﴾ قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ ﴿108﴾ إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ﴿109﴾ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ ﴿110﴾ إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿111﴾
بعد از بیان عناصر اصول دین یعنی توحید و وحی و نبوّت ثمرهٴ تلخ الحاد و انکار را از یک طرف و میوهٴ شیرین اقرار و اعتراف را از طرف دیگر ذکر میکنند. میفرماید ما در صحنهٴ قیامت تنها سخن از گفتگو و محاجّه نیست که سخنی بگوییم آنها پاسخ بدهند سخن از محاکمهٴ دنیایی و شبیه محاکم دنیا نیست متن عمل را حاضر میکنند ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ (این یک). ترازویی از سنخ همان وزن و میزان حاضر میکنند (این دو) وزن را حق تشکیل میدهد آنها حق را مشاهده میکنند چون روز، روز حق است ﴿یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ﴾ آن روز، روز حق است که اصلاً باطل در آنجا راه ندارد شک در آنجا راه ندارد روز، روز حق است اگر روز، روز حق است میزان، میزان قِسط است وزن، حق است دیگر جا برای انکار نمیماند و انسان هم اعمال خود را پرونده خود را به همراه میآورد این طور نیست که پرونده را دیگران از جای دیگر بیاورند تا این شخص بگوید شما در پرونده دستکاری کردید این طور نیست برای اینکه درست است که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً﴾ اما چه کسی پرونده را میآورد فرشتهها پرونده را میآورند تا ـ معاذ الله ـ این شخص بگوید فرشتهها کم و زیاد کردند یا خود شخص میآورد؟ فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ خب اگر پرونده همراه خود آدم است هیچ کسی در این پرونده دخل و تصرّف ندارد آن وقت آن روز میشود روز حق. درست است که همهٴ فرشتهها به اذن خدا اعمال ما را میدانند آن کرام کاتبین میداند اما وقتی پرونده با خود آدم است تمام سطور پرونده را انسان به همراه خود میآورد ﴿اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً﴾ آن وقت جا برای شک و تردید و اعتراض نیست که همه صحنه حق است ترازو حق است وزن حق است پرونده را خود انسان به همراه میآورد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ آن وقت آن روز میشود حق، چاره جز اعتراف نیست.
مطلب بعدی آن است که این گفتگوهای بعدی در قبال آن صحنه یک وضع مضاعفی است که اینها حتی توهّمِ عذرخواهی هم نکنند اینکه اینها اعتراف میکنند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ این اعتراف و این اقرار در دنیا وسیلهٴ خوبی است نعمت خوبی است توسّل به اقرار هم از بهترین توسّلات است در ادعیه هم به ما آموختند بگویید خدایا! «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی» گاهی «توسّلت الیک بربوبیّتک» من خداییِ تو را وسیله قرار میدهم ولایت اهل بیت را وسیله قرار میدهم عظمت قرآن را وسیله قرار میدهم اینکه «توسّلت الیک بربوبیّتک» از قویترین وسیله شروع میکند تا به وسایل بعدی بعد میفرماید: «وجعلتُ الاقرار بذنبه إلیک وسیلتی» خب من اقرار میکنم شما فرمودید: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ من هم یکی از بهترین وسایل من این است که من اقرار میکنم بعداً خب این در دنیا حسنه است قابل بخشش است خدا میپذیرد این اقرار است این اعتراف است «وَ کَفیٰ بالندْم التوبة» اما وقتی بین انسان و عمل این اراده قفل شد آن اقرار ظهور همین مَلکات کاذبهٴ دنیاست ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ﴾ اما ﴿فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ این چه اقراری است امروز در محکمه آدم دارد میکند وقتی حین محکمه شد که اقرار فایدهای ندارد که بنابراین اقرارهایی که در این گونه از آیات مطرح است یک اقرار ثمربخش نیست فرمود در صحنهٴ قیامت جا برای انکار و شکّ و شبهه و اعتراض نیست برای اینکه خود روز، روز حق است همان طوری که فرمود: ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ این نفی جنس است اصلاً آن روز، روز ظلم نیست چون روز عدل است روز، روز باطل نیست روز حق است گذشته از این همهٴ مجاری پرونده را خود شخص میآورد اصلاً کسی کار ندارد با او چه کسی به درون انسان میزند جاسازی میکند بله بیرون باشد ممکن است دستکاری بشود اما در درون که باشد ﴿وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُور﴾ خب این کتاب را از کجا خارج میکنند از کتابخانه میآورند از بایگانی پروندهها میآورند یا به خود انسان میگویند آن پروندهها را از درون خودت در بیاور ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴾، ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾، ﴿تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ﴾ همه پروندهها را خودش دارد به همراه خودش میآورد بنابراین این صحنه جا برای انکار نیست خدای سبحان میفرماید این گروه که همه مجاری حق برایشان روشن شد اینها سالیان متمادی یاوه گفتند و بیهوده خوردند و بیهوده رفتند چنین افرادی که ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾ اینها سه چهار خطر را باید ادراک کنند: (یک) ﴿خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ﴾ سرمایه را باختند (دو) در جهنم مخلّدند (سه) ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ﴾ آتش مثل این تیغهای شمشیر به طرف صورتهایشان حمله میکند خب این اگر تیغههای تند شمشیر به صورت بخورد این صورت را برش برش میدهد و میسوزاند صورت را آتش چنین کاری میکند با صورت تبهکاران ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ گروهی هستند که صورتهای اینها برشته شده داغ شده بریده بریده شده که راهی برای درمانش نیست هم کالحاند هم این نار ﴿لا تُبقی ولا تزر﴾ است آنگاه در صحنه قیامت این احتجاج است ذات اقدس الهی به اینها میفرماید شما چند کار کردید هم خودتان بیراهه رفتید (یک) هم عدّهای را به بیراهه کشاندید (دو) هم آنها که در راه بودند مسخره کردید (سه) این اشتغال دائم شما به مسخره کردن طوری بود که شما را از یاد من هم برد اصلاً به فکر من نبودید (چهار) ﴿أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ﴾ شما که خودتان تکذیب میکردید. در بخشهای دیگر فرمود: ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ﴾ اینها هم نائیاند هم ناهی، نائی یعنی دور اینکه میگویند حجّ تمتّع برای نائی است حجّ قِران و اِفراد برای کسانی که نزدیک باشند همین است یعنی کسانی که از مکّه دورند منطقههای دورتر زندگی میکنند حجّ تمتّع باید انجام بدهند نائی یعنی دور «نَآء» یعنی «بَعُدَ» ﴿وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ یعنی هم دورند هم دور نگه میدارند دیگران را از معروف نهی میکنند که اینها هم نائیاند هم ناهی این گروه همان بودند خب. بعد عدّهای هم که مردان الهی بودند و راه حق را طی میکردند اینها آنها را مسخره میکردند که فرمود عدّهای بودند آنها میگفتند: ﴿رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً﴾ شما اینها را ابزار دست قرار دادید اصلاً سِخریّ یعنی مسخره کردن، سُخریّ یعنی مسخَّر کردن گرچه برخیها هر دو را به یک معنا دانستند لکن آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» هست سُخری است یعنی آیه 32 سورهٴ مبارکهٴ «زخرف» این است ﴿أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ ما برای اینکه نظام جامعه به کمال خود برسد همه را یکسان خلق نکردیم خب اگر همه عالِم بودند یا همه مهندس بودند یا همه طبیب بودند یا همه کشاورز بودند که زندگی فلج میشد باید شئون گوناگون داشته باشند این مطلب اول. حالا اگر کسی بگوید چرا زید در فلان حدّ قرار گرفت عمرو در فلان حد بسیار خب، اگر ما به عکس بکنیم باز هم این سؤال است عمرو در حدّ زید باشد زید در حدّ عمرو. میماند
مطلب سوم و آن این است که خصوصیات افراد یا مربوط به اصول خانوادگی است یا مربوط به اوضاع اجتماعی است یا مربوط به قَهر و مِهر سرمایهداران و امثال ذلک است و مانند آن، امور جزئی قابل تغییر و تبدیل است ولی آن دو اصل کلّی تغییرناپذیر است و حق است یعنی حتماً باید افراد مختلف باشند و دوم اینکه حالا اگر کسی بگوید چرا زید این سِمت را دارد عمرو آن سِمت را میگوییم بسیار خب، اگر عکس بشود هم باز همین سؤال است. سوم خصوصیت اینها به امور داخلی برمیگردد فرمود ما این کار را کردیم افراد را در شئون گوناگون آفریدیم استعدادها فرق میکند گرایشها فرق میکند همهٴ علوم لازم است همه یک رشته را نمیپذیرند این ذات اقدس الهی با نظم خلق کرده رشتههای مختلف لازم است (یک) استعدادهای افراد هم متفاوت است (دو) این استعدادهای متفاوت برای آن رشتههای گوناگون است (سه) این میشود نظم الهی اما حالا چرا زید این نظم را دارد استعداد را دارد عمرو آنها را اینها امور خانوادگی، تربیت محیط و مانند آن است. فرمود ما این کار را کردیم برای اینکه ﴿لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً﴾ برخی بعضی را مسخَّر کنند آن گروه این گروه را در رشته خودشان مسخّر میکنند این گروه آن گروه را در رشته خودشان تسخیر میکنند و نظام میگردد مسخّر کردن، تسخیر متقابل نعمت و رحمت است اما تسخیر یکجانبه یک عدّه مستکبر یک عدّه مستضعف یک عدّه کارفرما یک عدّه کارگر برای همیشه آنها اینها را مسخّر بکنند این تسخیر متقابل نیست تسخیری محمود و ممدوح است که متقابل باشد اما این سِخری است یعنی این گروه مؤمنین را برای مسخره کردن ابزار دست قرار دادن اتّخاذ کردند به قدری این کار برای آنها حرفه شده است که حتی ﴿أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ﴾ شما در محفلهایتان اینها را به بازی میگرفتید مسخره میکردید میخندید آن قدر این مسخره کردنِ آنها برای شما شغلِ شاغل شد که اصلاً خدا را فراموش کردید اینها گفتگویی است که در صحنهٴ قیامت با همین تبهکارانی که ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ در میان میآید اما آنچه میگویند آنها در پاسخ عرض میکنند که ﴿رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا﴾ نه شَقا و شقاوت بر ما پیروز شد شقاوتِ ما بر ما پیروز شد ما قبول داریم که این شقاوت برای خود ما بود ما کسب کردیم نه اینکه شقاوتی هست و این شقاوت بر ما غالب شد که بشود جبر نه خیر، در اثر سوء اختیار ما، ما خودمان به طرف شقاوت رفتیم و شقی شدیم این شقوت و شقاوت در هنگام تصمیمگیری بر ما غالب شد ما به طرف تباهی رفتیم. ﴿رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا﴾ (یک) ﴿وَکُنَّا قَوْماً ضَالِّینَ﴾ ما هم گُمکرده بودیم گُمشده بودیم این را میپذیریم که گُمشده بودیم و راه را گُم کردیم (این دو) الآن خواستهٴ ما این است که ما را برگردانی به دنیا تا عمل صالح انجام بدهیم اگر دوباره مثل وضع فعلی بود معلوم میشود ما ظالمیم (این سه) ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا﴾ از این نار ما را خارج کنی ﴿فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ﴾ پس اقرار دارند که اگر این خلاف را بکنند ظالماند اقرار دارند که ضالّین و گمراه بودند اقرار دارند که این شقاوت اینها بر اینها مسلّط شده است نه شقاوت مطلق اینها اهل شقاوت بودند در تصمیمگیری آن جبههٴ شقاوتشان بر اینها غالب شد. آنگاه ذات اقدس الهی در جواب این گروه میفرماید: ﴿اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ این طوایف ششگانهای که برخیها مخصوصاً زمخشری نقل کردند و بخش قابل توجّهی از اینها در بحث دیروز گذشت که اینها درخواست تأخیر میکنند درخواست ترخیص میکنند درخواست تخفیف میکنند در همهٴ این موارد ششگانه پاسخ منفی میشنوند این آخرین پاسخ است آنکه مرحوم شیخ طوسی در تبیان نقل میکند از برخیها میگویند این آخرین مرحله است که خدا فرمود خاموش باشید دیگر حرف نزنید دیگر از آن به بعد کسی حرف نزند ﴿اخْسَئُوا فِیهَا﴾ این «إخْسأ» را به کلب میگویند که این تَبعید با توهین است یک وقت کسی را میرانند دور میکنند یک وقت با اهانت دور میکنند این کلمهٴ «إخسأ» در عربی به کلب گفته میشود لأمرین: یکی برای دور داشتن او یکی هم برای تحقیر او این «اخسأ» این بار را دارد.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» در جریان آن اسرائیلیهای تبهکار آیهٴ 65 به این صورت آمده بود که این مضمون آنجا هم گذشت آیهٴ 65 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ﴾ آن خاسیء سورهٴ مبارکهٴ «علق» با همین ﴿اخْسَئُوا﴾ سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» از یک خانواده است خب ﴿قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ دیگر با من حرف نزنید خب درست است خدای سبحان با کسی سخن نمیگوید در قیامت مگر تشریفاً و تکریماً ولی عدّهای میگویند: ﴿رَبَّنَا﴾ حالا یا اثر دارد یا اثر ندارد میگویند: ﴿رَبَّنَا﴾ درخواست میکنند این گروه حقّ ﴿رَبَّنَا﴾ گفتن هم ندارند. در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» فرمود خدا با یک عدّه حرف نمیزند یک عدّه را هم نگاه نمیکند آیهٴ 77 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» این بود فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ﴾ بهرهای در قیامت ندارند ﴿وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ﴾ این ﴿لاَ یُکَلِّمُهُمُ﴾ کلام تشریفی است که خدا با آنها سخن نمیگوید البته با عدّهای از اهل قیامت که مؤمناند سخن میگوید و آنها را نگاه نمیکند با اینکه خدا «بکلّ شیء بصیر» است چطور میشود آنها را نگاه نکند این نظر، نظر تشریفی است با تکریم و با اجلال خدا به اینها نمینگرد و با اینها هم حرف نمیزند از اینکه فرمود: ﴿اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ﴾ این گفتند آخرین تَشری بود که ذات اقدس الهی به اینها زده اینها دیگر از این به بعد ساکت شدند. استدلال حقتعالی این است که شما تکذیب میکردید (یک) خودتان اقرار دارید به شقاوت (دو) اقرار دارید به ضلالت (سه) اقرار دارید که اگر برگردید دوباره این کار را انجام بدهید این کار ظلم است (چهار) و عدّهای از بندگان صالح مرا هم مرتّب مسخره میکردید ﴿إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ ٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً﴾ ذات اقدس الهی ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿أَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الْفَاصِلِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است اما در مسئلهٴ انتقام «أشدّ المعاقبین» در روایات، در دعای افتتاح آمده ولی در آیهای از آیات قرآن بگوید که او مثلاً «اشدّ الباطشین» است «أشدّ المنتقمین» است اینها نیامده از آن طرف ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است در رحمت آمده اگر در جایی از جاهای جهان امکان رحمت میبینید خدا ﴿خَیْرُ الرَّاحِمِینَ﴾ است ﴿أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾ است در طرف فضایل اثباتی کلمهٴ خیر و افعل تفضیل به کار رفته ولی در طرف عذاب و انتقام و بَطش اینها به کار نرفته فقط فرمود: ﴿إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ﴾ در دعای افتتاح البته آمده که «أشدّ المعاقبین فی موضع النّکال والنقمة» و مانند آن. خب پس این اعترافها برای آنها از سنخ اعتراف دنیا نیست نظیر اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که اینها دروغ میگویند اما سنخ دروغ آنها از سنخ ظهور ملکات دنیای اینهاست در صحنهٴ قیامت همین مشرکینی که اهل بتپرستی بودند اینها میگویند که ما بتپرست نبودیم خدای سبحان میفرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» آیهٴ 22 به بعد این است که ﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ٭ ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ سوگند هم یاد میکنند آنگاه ذات اقدس الهی به رسولش میفرماید: ﴿انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ﴾ اینها با اینکه متن عمل را به همراه آوردند پروندهٴ شرکآلود را به همراه آوردند و خودشان میدانند که در دنیا مشرک بودند الآن دارند دروغ میگویند این یک دروغ عمدی نیست.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر الآن همین بحث میکردیم این ظهور ملکات دنیاست در دنیا اینها چه کار میکردند؟ هر وقت گیر میافتادند دروغ میگفتند الآن همان ملکات در قیامت ظهور میکند میبینید آدم بددهنِ فحّاش در خواب هم که حرف میزند فحش میدهد اینکه در خواب فحش میدهد اینکه فعل اختیاری نیست که معصیت باشد که این ظهور ملکات بیداری اوست حالا اگر در عالم خواب کسی حرف میزند و دارد فحش میدهد اینچنین نیست که سیّئهای به حال او بنویسند که اینکه فعل اختیاری نیست این ظهور ملکات بیداری اوست در آخرت هم بشرح ایضاً این مبسوطاً در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که ظهور ملکات دنیاست وگرنه آنجا صدق و کذب راه ندارد برای اینکه متن عمل را مشاهده میکنند نه تنها اینها دروغ نمیگویند اصلاً دروغ گفتن ممکن نیست جِدّ کسی به کذبِ مُخبری و خبری مُتمشّی نمیشود در دنیا هم همین طور است در دنیا الآن در این مسجد اینجا که دیگر الآن در این فصل بخاری روشن نیست ما بخواهیم یکی از ماها به دیگری خبر دروغ بدهیم بگوییم که در مسجد اعظم فلان روز بخاری روشن بود این جِدّ ما متمشّی نمیشود برای اینکه او خودش میداند که بخاری نیست یعنی چه؟! در صحنهٴ آخرت وقتی کلّ اعمال و عقاید و اخلاق برای همگان حاضر شده است خود عمل ﴿مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ این شرک را میبیند پرونده را خودش آورده ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾، ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ﴾ همه میبینند که این چه چیزی آورده این چگونه میتواند دروغ بگوید که شرکی نبود جِدّ متمشّی نمیشود منتها ظهور ملکات دنیاست در دنیا کار او هر وقت گیر میکرد دروغ میگفت الآن همین طور است مثل آدم نائم این آدم نائمی که در بیداری به فحّاشی اُنس گرفته در خواب هم که حرف میزند بد و بیراه میگوید این حرف بد و بیراه او روی جدّ که نیست معصیت نیست در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» هم مشابه همین مطلب است آیهٴ هجده سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» هم همین است ﴿یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ﴾ در قیامت برای او سوگند یاد میکنند همان طور که در دنیا برای شما سوگند میخورند این سوگند دنیا مَلکه کاذبه است که ظهورش در آخرت روشن میشود وگرنه در آخرت جِدّ کسی متمشّی نمیشود که دروغ بگوید بله اگر کسی حالا از این سالن یا از این شبستان مسجد بیرون رفت نسبت به دیگری که در صحنه نبود این ممکن است کذب خبری داشته باشد البته کذب مُخبری همچنان اشکالش باقی است این میتواند به او بگوید که در فلان روز در مسجد اعظم مثلاً بخاری روشن بود این میتواند چنین دروغی بگوید اما در حضور یکدیگر دروغ ممکن نیست در آنجا هم کذب خبری ممکن است ولی کذب مخبری هم نیست اصلاً چگونه کذب مخبری شکل میگیرد بحثی است که در اصول از مرحوم آقا شیخ عبدالکریم(رضوان الله علیه) دیگران هم داشتند منتها ایشان به صورت تَجَزُّم نه جزم یک تجزّم جعلی را ایشان تصویر کردند ولی بالأخره کذب خبری آنجا ممکن است لکن در صحنهٴ حضور و شهود طرفین نه کذب خبری ممکن است نه کذب مخبری.
پرسش:...
پاسخ: همان ظهور ملکات نفس است مثل آدم نائم دیگر آدم نائم که فحش میدهد چه کار میکند ظهور ملکات است دیگر.
﴿یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَی شَیءٍ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ ٭ اسْتَحْوَذَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» داشت که ﴿لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ﴾ اصلاً ترفند آنها این است خب پس در اینجا با این محاجّه فرمود شما از چند جهت استحقاق این کیفر تلخ را دارید لذا جا برای عذرخواهی شما هم نیست و باید این عذاب را تحمل بکنید ﴿قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا ...٭ اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ﴾ اما آن مؤمنون که جزء ﴿مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستند ﴿إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾ آنهایی که ﴿مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستند به فوز میرسند و شما که جزء ﴿خَفَّتْ مَوَازِینُهُ﴾ هستید به ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ﴾ گرفتار میشوید حالا چند روایت از روایات نورانی این کتاب شریف کنزالدقائق بخوانیم تشبیه چون ایشان شاگرد مرحوم فیض بود بعد از مرحوم فیض بود غالب مطالب صافی مرحوم فیض در این تفسیر هست اگر جایی یک مطلب علمی دارد قبلاً مرحوم فیض گفته عین آن عبارت مرحوم فیض در این کنزالدقائق آمده لکن خصوصیّت این کتاب این است که روایات فراوانی را جمع کرده از نورالثقلین خیلی بیشتر است از صافی که خیلی بیشتر است روایات فراوانی جمع کرده ما چند روایت را تبرّکا بخوانیم این را حتماً یعنی حتماً تقریباً هجده نوزده صفحه است این را مطالعه بفرمایید برای اینکه این روایات برای همه ما آموزنده است با سرشت و سرنوشت ما کار دارد ما روزانه به این طرف داریم میرویم چه بخواهیم چه نخواهیم اگر نرفتیم ما را میبرند بالأخره. برای جریان علمیِ او نیست برای اینکه علمی او بالأخره در بحثهای دیگر بود و در آیات دیگر است اما برای جنبهٴ عملی اوست که این هر روز بالأخره با ما جدّی حرف میزند اینها ـ معاذ الله ـ افسانه نیست تشبیه نیست هر روز آن قبرِ انسان سه بار میگوید «أنا بیت الوحشة، أنا بیت الغربة» خب گفتند شیخ بهایی در قبرستان این صدا را شنیده عدّهای میشنوند بالأخره اینها نه بیراهه میروند نه راه کسی را میبندند یک سر و گردن هم از دیگران بلندترند و میدانند اینجا جای رفاه نیست آن کسی که اینجا را ساخته قسم خورده که اینجا جای سختی است حالا اگر کسی جایی را بسازد او حکیم باشد عالِم باشد عاقل باشد معصوم باشد همهٴ این کارها دست او باشد و او که اینجا را ساخته قسم خورده که اینجا جای بدی است و آن خداست فرمود این ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ این «لام»، «لام» قسم است دیگر فرمود قسم یاد میکنم که انسان در فشار و در منگنه است بالأخره همین، کسی خیال بکند که اینجا جای راحتی است یا فلان سِمت را پیدا کند راحت میشود خیر هر روز امتحان الهی است دیگر تا ما زندهایم در کلاس آزمونیم اگر این جریان کنکور برای دانشگاهها دائمی بود همیشه در استرس بودند دیگر ما هم همیشه همین طوریم منتها کسانی که غافلاند آینده را فراموش میکنند به دنبال یک رفاه نسبیاند بنابراین اینجا جای آسایش نیست اینجا جای امتحان است هر لحظه هم جای آزمون است چیزی را به عنوان پاداش به ما نمیدهند اگر یک وقت یک جا گفتند صلّ علیٰ این امتحان است اگر جایی برای کسی صلوات فرستادند این امتحان است همهاش آزمون است آنکه اصل است این است که سه بار قبر هر کسی به انسان میگوید: «أنا بیت الوحدة، أنا بیت الغربة، أنا بیت التربة» این صدا را باید بشنویم حالا کجا ما را دفن میکنند که روشن نیست ما لااقل صدای قبر دیگران را بشنویم اینکه نمیگوید من برای زیدم که هر جا که قبر کسی است او همیشه این سه حرف را دارد حالا اگر قبر ما بود، بود قبر دیگری بود، بود بالأخره این صدا را باید بشنویم دیگر این «أنا بیت الوحدة، أنا بیت الغربة، أنا بیت التربة» چند روایت نورانی است که ایشان در این قسمتها نقل کردند یعنی جلد نهم صفحهٴ 212 تا صفحهٴ 230 این هجده صفحه همین روایات نورانی را دارد تفسیر کنزالدقائق مشهدی است.
خب در روایت دارد که ﴿إِنَّهَا کَلِمَةٌ﴾ که خب بعضی از روایات را در بحث دیروز خواندیم. از وجود مبارک امام سجاد هست که قبر «إمّا روضةٌ مِن ریاض الجَنّة أو حُفرة مِن حُفَرِ النیران». در همانجا از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد که «البرزخ القبر» ما دیگر چهار عالم داشته باشیم دنیا قبر برزخ قیامت نیست دنیا برزخ قیامت، قبر در روایات ما در آیات ما همان برزخ است برزخ همان قبر است اینکه فرمود: ﴿أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾ خدا اِماته کرده حیات را گرفته و او را به قبر برده یعنی وارد برزخ کرده بحثهای فقهی ما جداست که فلان قبرستان است فلان جا باید برویم قبر را باید به این صورت این خاک را باید به این صورت تنظیم بکنیم اینها دستورات فقهی ماست وگرنه قبر، عالَم قبر همین عالم برزخ است.
پرسش: جناب استاد ببخشید عالَم زر محسوب نمیشود جزء عوالم؟
پاسخ: آن برای قبل است، قبل از این دنیاست ما از این به بعد سه عالم را در پیش داریم عوالم فراوانی را پشتسر گذاشتیم البته.
خب فرمود: ﴿وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾ فرمود این «هو القبر» است این روایت دیگری است البته و همین آیه را حضرت قرائت فرمود. اما مطلب دیگر که جزء بشارتهاست اینها غالب اینها را از مرحوم کلینی نقل کرده غالب این روایات را بعد راوی از حضرت سؤال میکند که از وجود مبارک امام صادق سؤال میکند که برزخ چه موقع است؟ فرمود: «القبر مُنذ حین موته إلی یوم القیامة» در همین روایت که مرحوم کلینی نقل کرده راوی به امام صادق(سلام الله علیه) عرض میکند که من شنیدم که شما گفتید همهٴ شیعیان ما در بهشتاند فرمود بله، این کسی به شما گزارش داد درست است من گفتم که همهٴ شیعیان ما در بهشتاند «کُلُّهم وَالله فی الجنّة» سائل عرض میکند که «إنّ الذُنُبَ کثیرةٌ» خیلیها گناهان بد دارند گناهان بزرگ دارند شما چگونه میفرمایید همهٴ اینها در بهشتاند فرمود: «أمّا فی القیامة فَکُلُّکم فی الجنّة» همه شیعیان در بهشتاند البته «بشفاعة النبیّ المطاع أو وصیّ النبیّ(علیهم الصلاة و علیهم السلام) و لکنّنی أتخوّف علیکم فی البرزخ» تا پاک نشوید در قیامت وارد بهشت میشوید البته، آن جهنمِ محض که ﴿تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ﴾ جای شیعه نیست اما خطر در برزخ است برزخ «حُفرة مِن حُفَر النیران» حالا چند سال طول میکشد این را خدا میداند یک لحظهاش قابل تحمل نیست. «أمّا فی القیامة فَکُلُّکم فی الجنّة. قلت و ما البرزخ؟ فقال القبر مُنذ حین موته إلی یوم القیامه و لکنّنی أتخوّف علیکم فی البرزخ» حالا چون دارند اذان میگویند ما این روایات را به خود شما آقایان ارجاع میدهیم ولی این روایت را تبرّکاً بخوانیم که نور چشم همهٴ ماست و آن روایت که در صفحهٴ 221 آمده از مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) است این است که به یونس میفرماید: «إذا کان ذلک» هنگام احتضار که شد «أطافُ محمّدٌ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علیٌّ(علیه السلام) و فاطمة(علیها السلام)» در بعضی از نصوص همان طوری که مرحوم کلینی نقل کرد فرمود این قسمت را برای همه نقل نکنید برای اینکه آنها که متوجه نیستند که آن عالم چه حکمی دارد که بعد ممکن است سؤال بکنند اشکال بکنند که خب اینها که میآیند فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) میآید و این حضرت را میبینند این نامحرم است چطور میبینند فرمود این را برای افرادی که آگاه نیست نقل نکنید خیال میکنند آن صحنه هم مثل صحنهٴ دنیاست این مرحوم کلینی در بعضی از روایاتش هست حضرت میآید «والحسن والحسین» الآن تمام فخر ما این است که یک گوشهای از تربت را ببینیم چه رسد به حالا خود حضرت بیاید این است که مرحوم کلینی در آن بخش که جلد پنج کافی است که فرمود هیچ یعنی هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مرگ نیست خب اینها میآیند به بالین آدم دیگر چطور میشود این ما که تمام شرفمان این است که آن قبر را زیارت بکنیم گوشهای از تربیت را ببینم خود حضرت میآید بالای سر آدم خب یعنی چه؟ «و الحسن و الحسین و الملائکة المقرّبون(علیهم السلام) فإذا قَبَضه الله عزّ و جلّ سَیَّرت الکرّ فی القالبٍ کقالبه فی الدنیا» انشاءالله او را وارد بهشت برزخی بکنند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است