display result search
منو
تفسیر آیات 58 تا 60 سوره حج

تفسیر آیات 58 تا 60 سوره حج

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 8 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 58 تا 60 سوره حج"

ظهور مالکیت مطلق الهی در صحنه قیامت
پاداش و رزق خاص مهاجرین مبارز در آخرت
ذکر منسجم برخی اسمای الهی در آیات 58 تا 65 سوره حج

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ﴿58﴾ لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ ﴿59﴾ ذلکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ﴿60﴾

ظهور مالکیت مطلق الهی در صحنه قیامت
بعد از اینکه در آیهٴ 56 فرمود: ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ یعنی در صحنهٴ قیامت مالکیّت مطلقِ خدای سبحان ظهور می‌کند نه جا برای تملیکِ آزمونی است (یک)، نه جایی برای مهلت دادن به ظالمان است که ستم بکنند و غاصبانه مَلِک و مالک بشوند (دو)، پس آنچه در صحنهٴ قیامت اتفاق می‌افتد مِلک حقیقی است ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾ چه اینکه دربارهٴ قیامت هم به عنوان نفی جنس فرمود: ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ یعنی الیوم دیگر ظلمی نیست. آن که قادر است به نام خدای سبحان که منزّه از ظلم است دیگران هم که عاجزند ﴿کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِینَ﴾ قدرت ظلم ندارند پس به عنوان نفی جنس، ظلم از کلّ صحنهٴ قیامت نفی شده است ﴿لاَ ظُلْمَ الْیَوْمَ﴾ هر مِلک و مُلکی که در قیامت حاصل بشود حق است ﴿الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ﴾

پاداش و رزق خاص مهاجرین مبارز در آخرت
اما دربارهٴ خصوص افراد مهاجر و شهید که گروه خاصّی از اهل ایمان‌اند فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا﴾ اول فرمود مُلکی که در صحنهٴ قیامت است حق است بعد فرمود مؤمنینی که دارای اعمال صالح‌اند در جنّات نعیم‌اند آن‌گاه خواصّ از مؤمنان را که مهاجران و شهدا باشند جداگانه نام می‌برد فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و همچنین در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» جریان شهدا را به نحو ویژه ذکر کرد فرمود: ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن یُقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾ در سورهٴ «بقره» ﴿لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً﴾ در سورهٴ «آل‌عمران» فرمود شهدا زنده‌اند از رزقِ خاص برخوردارند دربارهٴ مهاجران چنین تعبیری نیامده دربارهٴ خصوص شهدا آمده. در این آیه مهاجر را و شهید را کنار هم ذکر می‌کند می‌فرماید آنها که مهاجر فی سبیل‌الله‌اند خواه شربتِ شهادت بنوشند خواه به طور مرگِ طبیعی بمیرند اینها از رزقِ حَسن برخوردارند ذکر جریان مهاجر و شهید بعد از ذکر مؤمنانی که دارای عمل صالح‌اند معلوم می‌شود که اینها یک حیاتِ خاص دارند یک رزقِ مخصوص دارند یک مسکن ویژه، کسی که مهاجر در راه خدا باشد خواه شربت شهادت بنوشد یا شهید نشود دارای رزقِ حَسن است (یک)، مسکن طیّب و طاهر دارد (دو) و خداوند هم از او راضی است (سه)، فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ این گروه ﴿ثُمَّ قُتِلُوا﴾ نظیر کسانی که در صدر اسلام از مکه به مدینه مهاجرت کردند بعد در جبهه‌های جنگ شرکت کردند شربت شهادت نوشیدند یا نه، مهاجرت کردند و در جنگ شرکت کردند ولی شهید نشدند یا قبل از جنگ مُردند ﴿أَوْ مَاتُوا﴾ یک رزقِ خاص است ﴿لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ نظیر آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» آمده است ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ٭ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ مشابه آنچه دربارهٴ شهدا آمده است دربارهٴ مهاجرین هم هست برای اینکه آنجا به عنوان رزقِ خاص یاد کرد اینجا هم به عنوان رزقِ حَسن آ‌نجا فرمود: ﴿فَرِحِینَ﴾ اینجا فرمود داخل در مسکنی می‌شوند که به رضا می‌رسند رضا و فَرَح و سرور اینها نزدیک هم‌اند، بنابراین «لا تحسبن الذین المهاجرین أمواتا» بلکه اینها هم احیای‌اند و «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

ذکر منسجم برخی اسمای الهی در آیات 58 تا 65 سوره حج
مطلب دیگری که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) هم به آن اشاره فرمودند این است که این هشت آیه در قرآن کریم بی‌نظیر است زیرا در پایان این هشت آیه هر کدام از اینها دو اسم از اسمای حسنای خدا ذکر شده که جمعاً می‌شود شانزده اسم در اثنای اینها و همچنین در آیهٴ نهم دو اسم دیگر با دو اسم قبلی ضمیمه شده چهار اسم که چهار اسم با این شانزده اسم می‌شود بیست اسم، بیست اسم از اسمای حسنای خدای سبحان در این هشت آیهٴ منسجم و در آن آیه‌ای که همانند اینها منسجمِ با اینها نیست ولی مضمونش مطابق با اینهاست در بردارد. بیست اسم از اسمای حسنای الهی در این نُه آیه است این هشت آیه را که خیلی منسجم‌اند و ایشان فرمودند در قرآن بی‌نظیر است ملاحظه بفرمایید این آیات از 58 شروع می‌شود تا 65 در آیهٴ 58 دارد که ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ در اینجا بنا بر اینکه «هو» هم از اسمای حق تعالی باشد ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است با «هو» دوتا، 59 دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ﴾ 60 دارد که ﴿لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾ 61 دارد ﴿وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ﴾ 62 دارد که ﴿وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ﴾ 63 دارد که ﴿إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ﴾ 64 دارد که ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ 65 دارد که ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ﴾ این هشت آیه هر کدام به دو اسم از اسمای حسنا مختوم‌اند که جمعاً می‌شود شانزده اسم. در آیهٴ نهم دارد که ﴿وَهُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ﴾ که «مُمیت» و «مُحیی» هم از اسمای حسنای الهی هستند این می‌شود هجده اسم در این اثنا هم آمده است که خدای سبحان ﴿هُوَ الْحَقُّ﴾ و ﴿لَّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ﴾ هم هست جمعاً می‌شود بیست اسم، اما آنچه منسجم است و مشابه ندارد همان هشت آیه‌ای است که پایان هر کدام از آنها دو اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است.

نعمات غیر قابل وصف مهاجرین فی سبیل الله در بهشت
به هر تقدیر عظمت هجرت در همین بس که فرمود کسی که مهاجر فی سبیل الله باشد خواه شهید بشود خواه شهید نشود از چند خصیصه برخوردار است یکی اینکه ﴿لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ دیگر اینکه ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ﴾ مسکنِ خوب به اینها عطا می‌کند مسکنی که باعث رضای اینها باشد اینها راضی باشند. در سورهٴ «حاقه» فرمود گروهی از مردان الهی وقتی وارد بهشت شدند آیهٴ 21 سورهٴ «حاقه» این است که ﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ﴾ در یک زندگی که رضایتمندانه او به سر می‌برد وارد می‌شوند خب مسکنی که مرضیّ آنها باشد دارند، رزقِ حَسن هم که دارند و آنچه را که راه بخواهند برایشان حاصل است. در بحثهای قبل هم داشتیم که در بهشت تنها مسئلهٴ فرح و رضا مطرح نیست تنها مسئلهٴ «ما یَشْتَهُونَ» مطرح نیست بلکه ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ هم مطرح است (یک)، ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ هم مطرح است (دو)، یعنی در بهشت یک سلسله چیزهایی است که اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند تا آرزو کنند و در دعاها از خدا بخواهند. دعای هر کسی به اندازهٴ معرفت اوست هر کسی خدا را و بهشت را و اسمای حسنای الهی را به هر اندازه بشناسد در دعاها به همان اندازه خواسته دارد اما ذات اقدس الهی در این بخشهای قرآن فرمود در بهشت چیزهایی هست که عقلِ کسی نمی‌رسد تا از ما بخواهد ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ﴾ این هم نکره در سیاق نفی است هیچ کسی نمی‌داند آنجا چه خبر است ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ در بخشهای دیگر فرمود: ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ یعنی هر چه بخواهند هست این یک، چیزهایی هم هست که اینها نمی‌خواهند از ما برای اینکه درکش را ندارند چند بار این مثال ذکر می‌شد که هیچ گاه یک دامدار یا یک کشاورز یا پیشه‌ور عادی این در دعاها در خواسته‌ها هرگز از خدا آرزو نمی‌کند ای کاش من نسخهٴ خطّی تهذیب شیخ طوسی را می‌داشتم او اصلاً شیخ طوسی نمی‌شناسد تهذیب نمی‌داند چیست تا از خدا بخواهد که خدایا توفیقی بده من نسخهٴ خطّی تهذیب شیخ طوسی را فراهم بکند این در تمام مدّت عمر مکه هم برود، مدینه هم برود، دعا هم بکند این دعا را نمی‌خواهد در شب قدر برای اینکه اصلاً این چیزها را نمی‌فهمد خیلی از چیزهاست که در ادراک ما نیست تا از خدا بخواهیم، بنابراین فرمود: ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ (یک)، ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ (دو)، این دوتا آیه می‌فهماند که نعمتهای الهی بخشی از آن فوق ادراک همهٴ ماهاست بنابراین آنچه در سورهٴ «حاقه» آمده است ﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ﴾ آنچه هم که اینها مطرح است که ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ﴾ این دونِ آن ﴿فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾ است، دون ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ است آن ﴿وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ﴾ یعنی فوق ارادهٴ اینها، چیزهایی هست که اینها اصلاً نمی‌خواهند، نمی‌خواهند نه یعنی می‌فهمند و نمی‌خواهند خب اگر بفهمند یقیناً می‌خواهند، بنابراین این آیه آن مرحلهٴ عالی را نمی‌رساند اما حالا آن مرحلهٴ عالیه برای چه کسی است آن را خود ذات اقدس الهی می‌داند.

یکسان نبودن درجات اخروی مهاجرین
خب، فرمود رزقِ حسن برای اینهاست، پس هجرت آن عظمت را خواهد داشت که تقریباً معادل شهادت است البته برخیها توفیق جمع بین هجرت و شهادت را دارند (یک)، برخیها توفیق شهادتِ دون الهجرة را دارند (دو)، برخیها توفیق هجرت دون الشهادت را دارند (سه)، درجات این سه گروه یکسان نیست چه اینکه در آیهٴ 56 هم که فرمود: ﴿فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ﴾ همهٴ مؤمنانی که دارای عملِ صالح‌اند که یکسان نیستند هم ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ در قرآن کریم آمده است هم ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ که بالاتر از ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است در قرآن کریم آمده است یکی در «انفال» است یکی در «آل‌عمران» اگر جامع اینها در آیهٴ 58 آمده منافات ندارد که برخیها بر بعضیها افضل باشند اینجا هم اگر شهید و مهاجر کنار هم ذکر شدند معنایش این نیست که اینها همسان هم‌اند اینها از رزقِ حَسن برخوردارند منتها رزق حسن مراتبی دارد مسکنی که مورد رضا باشد آن هم مراتبی دارد.

پرسش:...
پاسخ: نه، جامعش یکسان است مثل همان آیهٴ 56 دیگر، در 56 فرمود: ﴿فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ به عنوان جمع ذکر کرد اینها ﴿فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ﴾ در حالی که مراتب فراوانی دارند غُرف مبنیه است کسی که در غرفهٴ بالاست می‌تواند سَری به غرفهٴ پایینی بزند حال آنها را بپرسد ولی کسی که در غرفهٴ پایین است نمی‌تواند برود بالا حال آنها را بپرسد به همان دلیل که در دنیا کسی نماز شب می‌خواند کسی نمی‌خواند آن که نماز شب می‌خواند در غرفهٴ بالاست سری هم به پایین می‌زند اما کسی که اهل تهجّد نبود فقط در غرفهٴ پایین است ﴿غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ﴾ این‌چنین نیست که بالایی بتواند سری به پایینی بزند پایینی هم بتواند سری به بالایی بزند این طور نیست درجاتشان محفوظ است، اگر این‌چنین است حالا هم که مسئلهٴ مهاجر و شهید کنار هم ذکر کردند معنایش این است که جامع مشترکی دارند نه یعنی در تمام مراتب اینها یکسان‌اند

بیان نکات ادبی برخی افعال ذات باری تعالی
خب ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾. مسئلهٴ رزق از افعال خداست (این یک)، وقتی فعل خدا شد داخل در منطقهٴ سوم است (دو)، منطقهٴ اول و منطقهٴ دوم منطقهٴ ممنوعه بود یعنی مقام ذات اقدس الهی منطقهٴ ممنوعه بود که احدی راه ندارد، منطقهٴ صفات ذات که عین ذات است اکتناهش هم منطقهٴ ممنوعه است کسی راه ندارد می‌ماند فعل‌الله، خَلق‌الله، رزق‌الله همهٴ اینها افعال خداست فعل خدا هم وجودِ ممکن است گاهی خلق می‌کند گاهی نمی‌کند، گاهی رزق می‌دهد گاهی نمی‌دهد، گاهی قبض می‌کند گاهی بسط می‌دهد اینها فعل خدا هستند فعل خدا که شد می‌شود ممکن، وقتی ممکن شد خدای سبحان هم به دیگران هم اجازه می‌دهد این کارها به دست آنها هم انجام بگیرد مثل اینکه به عیسای مسیح فرمود: ﴿وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ عدّه‌ای خالق‌اند، عدّه‌ای رازق‌اند، عدّه‌ای فاصل‌اند، اما ﴿خَیرُ الرَّازِقین﴾ اوست، ﴿خَیرُ الْفاصِلین﴾ اوست، «خیر الخالقین» اوست، ﴿أحْسَنُ ‌الْخَالِقین﴾ اوست برای اینکه خدای سبحان بالذات این صفات را دارد این فعل برای اوست بالاصاله دارد دیگران به افاضهٴ الهی دارند به توجّه الهی دارند بالعرض دارند، بالتبع دارند، بالمجاز دارند با نقض همراه است با کمبود همراه است و مانند آن، لذا خدا خیرالرازقین است برای اینکه کسی خیال نکند که دیگران هم رازق‌اند واقعاً و خدا هم رازق است واقعاً، در جمع‌بندی نهایی به صورت توحید حصر می‌کند ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ که معرفه بودن خبر با ذکر ضمیر فصل به نام «هو» این مفید حصر است مسئلهٴ خلق هم همین طور است ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ مسئلهٴ رزق هم این‌چنین است مسئلهٴ فصل هم این‌چنین است او ﴿خَیرُ الْفَاصِلین﴾ است بعد هم می‌فرماید: ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ﴾ افعالی که به غیر خدا اسناد می‌دهند در آیات توحیدی جمع‌بندی می‌کنند می‌فرمایند بالاصاله همهٴ اینها برای خداست ما آیه‌ای نداریم که فعلی از افعال خدا را خدای سبحان به غیر خود اسناد بدهد بعد جمع‌بندی نکند اگر فرمود: ﴿خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ یا ﴿أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ در بخشهایی دارد که ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً﴾ دیگران هر چه دارند بالأخره یا مظهرند یا افاضهٴ الهی است یا تعبیرات دیگر بالأخره دادهٴ خداست. اینجا فرمود: ﴿لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ این برای رزقشان. رزق هم مستحضرید که تنها خوردن و پوشیدن و نوشیدن و امثال ذلک نیست علم است، فهم است، حشر با انبیا و اولیا هست اینجا هست که حضرت شعیب(سلام الله علیه) از نبوّت خود به عنوان رزق حسن یاد می‌کند فرمود: ﴿رَزَقَنی مِنهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ حشر با اولیا هم این‌چنین است این طور نیست که تنها بهشت در همان ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾ باشد. خب این ﴿خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ است ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً﴾ که این «مُدْخَل» اسم مکان است نه مصدر میمی ﴿مُّدْخَلاً﴾ که ﴿یَرْضَوْنَهُ﴾ اینها راضی‌اند هر چه بخواهند در این خانه هست در این غُرف مبنیه هست

بیان محدوده عفو یا انتقام گرفتن مسلمین از مخالفین
بعد فرمود: ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ﴾ اینجا که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ﴾ ضمن اینکه پاداش آنها را ذکر می‌کند تذکّر هم می‌دهد که اگر به شما جفایی شده است دوتا راه دارد یکی انتقام یکی عفو، شما در حوزهٴ داخلتان یعنی مسلمانها در حوزهٴ داخل با دشمنی بجنگید نه با دشمن با اختلاف بجنگید نه با مُختلِف، با مخالفت مبارزه کنید نه با مخالف، نسبتهای برون‌مرزی بیگانه که حمله کرد آن بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ» سنگ را از همان‌ جایی که آمد برگردانید این طور نیست که ستم‌پذیر باشید آن آیاتی که می‌فرماید در حوزهٴ داخلی امّت اسلامی با مخالفت مبارزه کنید نه با مخالف، با اختلاف مبارزه کنید نه با مختلِف. فرمود: ﴿یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾، ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ یعنی فرمود سیّئه را دفع کن نه سیّء را، بدی را کینه را اختلاف را حل کن این کار آسانی هم نیست البته، اما نسبت به برون‌مرزی بیگانه حمله کرده است «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ» ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ﴾ برای همین است دیگر اینجا که نفرمود با آنها مدارا کن فرمود: ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ﴾ اما در داخلهٴ حوزهٴ اسلامی فرمود: ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ﴾ نه «السیّء» ﴿ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾ آن سیّئه را برای اینکه ممکن است در آیندهٴ نزدیک ولیّ حَمیم شما بشود. خب چون این‌چنین است فرمود در داخلهٴ خودتان اگر کسی به شما ظلم کرده است مظهر خدای علیمِ حلیم بشوید چرا؟ ﴿ذلکَ﴾ برهان مسئله این است ﴿وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ﴾ اول حِلم است و بردباری اگر نه، دیدید حلم و بردباری و گذشت اثر ندارد خواستید انتقام بگیرید انتقامتان مجاز است و اگر دگربار آن شخص ظالمانه اقدام کرد خدای سبحان او را سرِ جایش می‌نشاند

بررسی مفاهیم عقاب و انتقام براساس صنعت مشاکله
﴿ذلکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ﴾ مستحضرید که صنعت مشاکله و ازدواج از صنایع ادبی است مثل اینکه می‌گویند ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ خب جزای سیّئه حَسنه است سیّئه نیست یعنی اگر کسی بدی را بخواهد کیفر بدهد انتقام بگیرد انتقامِ بدی، عدل است و عدل حَسنه است انتقامِ کسی که کار زشت کرد این انتقام زیباست انتقام که زشت نیست اما اینکه گفته شد ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ این بر اساس مشاکله است البته معنای لطیف‌تری هم برای این آیه ذکر کردند. خب، در آنجا که فرمود: ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ﴾ این دومی حَسنه است چون عدل است و سیّئه نیست لکن بر اساس مشاکله گفته شده در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» که بحثش گذشت در بخش پایانی سورهٴ «نحل» آیهٴ 126 این‌چنین است فرمود: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾ اگر خواستید عِقاب بکنید همان طوری که دشمنِ شما، شما را عِقاب کرد شما هم به همان اندازه عِقاب بکنید نه بیشتر خب دشمن که عِقاب نکرد دشمن ظلم کرد آن کسی که اول ستم می‌کند ظلم است آن که به عقب و دنبال او انتقام می‌گیرد عقوبت می‌کند این عدل است دومی را می‌گویند عِقاب که عَقبِ اوّلی است ولی اوّلی را که عِقاب نمی‌گویند که. در سورهٴ «نحل» فرمود: ﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ﴾ یعنی اگر خواستید عِقاب بکنید ﴿فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ﴾ به همان اندازه که آن شخص شما را عِقاب کرده و شما معاقَب شدید خب شما که معاقب نبودید شما مظلوم بودید تعبیر از ظلمِ ابتدایی به عِقاب بر اساس صنعت مشاکله و ازدواج است مثل ﴿جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا﴾ در بخشهای دیگر از قرآ‌ن هم آمده است که ﴿فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ﴾ خب این هم بر اساس صنعت مشاکله است اوّلی اعتدا کرده، تعدّی کرده، عداوت کرده، تجاوز کرده، دومی که عدل است تجاوز نیست. فرمود: ﴿مَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا﴾ این دومی که اعتدا نیست دومی عدل است اما بر اساس صنعت مشاکله دربارهٴ دومی اعتدا یاد شده است خب گاهی دربارهٴ دومی اعتدا یاد می‌شود گاهی دربارهٴ دومی عِقاب یاد می‌شود که مورد عِقاب آن شخص است نه آن ظلمِ ابتدایی عِقاب است نه این کیفرِ ثانوی اعتدا، هم آن ظلم اوّلی ظلم است عِقاب نیست هم کیفرِ دومی عدل است اعتدا نیست لکن بر اساس صنعت مشاکله این طور تعبیر می‌شود.
عِقاب بکنید خب کسی معاقب نشد این ظلم کرده سیلی زده به صورت دیگری این را که نمی‌گویند عقاب که، ولی صنعت مشاکله ایجاب می‌کند که تعبیر به عِقاب بشود چه در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» چه در این آیه محلّ بحث فرمود: ﴿مَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ﴾ این صنعت، صنعت مشاکله است خب.

شکوفایی علوم ادبی براساس شواهد قرآنی و روائی
مستحضرید که بسیاری از اینها را خود قرآن کریم ارائه کرده شما می‌بینید برکت مغنی و جامی و سیوطی به همان آیات و روایاتی است که استشهاد کردند وگرنه عربِ قبل از اسلام قانون مدوّنی نداشت نحو و صرف و معانی و بیان و بدیعِ مدوّنی نداشت این قرآن آمده علوم ادبی را به همراه خود آورده مبادا کسی به این فکر باشد که یک شعر جاهلی پیدا کند تا قرآن را با آن حل کند نعم، اگر عربی بود، نژادی بود، تمدّنی بود، یک قانون ادبی مدوّنی بود مقبول بود باید ما برابر آن بگوییم قرآن را باید معنا کرد اما همهٴ لطایف مغنی را می‌بینید آیات تهیه کرده، همهٴ لطایف جامی را می‌بینید آیات معیّن کرده اگر شما شواهد قرآنی و روایی را از جامی و مغنی و سیوطی بردارید ادبیاتی نمی‌ماند بنابراین این بزرگانی که گفتند «معنی قرآن ز قرآن پُرس و بَس» همین است ما ضمن اینکه باید به ادبیات رایج احترام بگذاریم باید اینها را در پلّه‌های اوّلی بدانیم وقتی خود سیاق و سِباق آیات این هنر ادبی را به ما یاد می‌دهد ما نباید غفلت کنیم ادبیات را قرآن و نهج‌البلاغه شکوفا کرده است

فضایل صبر در برابر انتقام و محدوده آن
خب، ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ ٭ ذلکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ﴾ بعد به او ستم شده ﴿ثُمَّ بُغِیَ عَلیه﴾ دوباره ستم شده ﴿لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ﴾ شما در روایاتی که ذیل این آیات است حتماً ملاحظه فرمودید در تفسیر کنزالدقائق آمده وجود مبارک ابی‌ابراهیم امام کاظم(سلام الله علیه) از پدر بزرگوارش امام صادق(سلام الله علیهما) نقل می‌کند که پدرم امام باقر(سلام الله علیه) را مکرّر می‌خواندند می‌فرمودند این دربارهٴ حضرت امیر(سلام الله علیه) است خب این معنایش تطبیقِ مصداقی است نه تفسیرِ مفهومی، اگر تفسیرِ مفهومی باشد مفید حصر است دیگر شامل شهدای کربلا و سایر شهدا نمی‌شود، اما وقتی تطبیقِ مصداقی باشد بله، خب یکی از مصادیق بارز این آیه وجود مبارک حضرت امیر است که مظلوم شد یکی از مصادیقش هم شهدای جنگ بدر و احد و حنین‌اند یکی از مصادیقش هم شهدای کربلا هستند و مانند آن ﴿ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾ اگر شما بخواهید مظهر خدای سبحان بشوید درست است که اگر انتقام گرفتید منصورید لکن اگر عفو کردید اگر غفران کردید بیش از آن منصور بودن از فیض الهی بهره می‌برید در همان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» آنجا دارد که اگر کسی عِقاب کرده است پاداش خوبی دارد اما ﴿وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ﴾ صبر نصیب هر کس نیست صبر از بهترین فضایل است که پاسخِ درخواستِ روزانهٴ ماست ما در شبانه‌روز می‌گوییم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ از تو کمک می‌خواهیم خدا هم آدرس داد فرمود کمک می‌خواهید ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ هر مشکلی پیدا کردید «خالصاً لوجه الله» دو رکعت نماز بخوان چیزی بخواه جواب می‌گیری و صبر و استقامت و بردباری را از دست نده جواب می‌گیری ﴿وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ﴾ بنابراین درست است که ما روزانه و شبانه از خدای سبحان کمک می‌خواهیم اما خدا هم کمک را آدرس داد که کمکِ من کجاست صبر از بهترین فضایل و مهم‌ترین ذخیره‌های انسان است حالا صبرِ حوزوی یک طور است، صبرِ دانشگاهی یک طور است، صبرِ کسبه یک طور است و مانند آن خب.

پرسش:...
پاسخ: برای اینکه زمینه فراهم بکند برای دعوت به عفو، چون در پایان می‌خواهد بفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ﴾ چون شما می‌خواهید عِقاب بکنید می‌توانید، ولی بدانید این مطلبی که ما می‌گوییم حدّ میانی است نه حدّ نهایی، حدّ نهایی‌اش عفو است البته در حوزهٴ داخل نه حوزهٴ خارج الآن حوزهٴ خارج وظیفهٴ همهٴ مسلمانهای به پا خاسته آن است که در برابر استکبار و صهیونیست بایستند اینجا دیگر جای عفو نیست ببینید این یک طرف دستش روی ماشهٴ بشرکُشی است یک طرفش هم دهنش باز است از حقوق بشر دفاع می‌کند خب این را باید خفه کرد دیگر این را که نمی‌شود گفت عفو کنید که اینجا جای ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ﴾ است خب تو دستت روی ماشه است و مرتب داری آدم می‌کشی از آن طرف هم دهنت باز است از حقوق بشر دفاع می‌کنی اینکه نمی‌شود آن برای داخل است آن بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ» این دشمن اگر حمله کرد بله فقط همین است چاره نیست ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ﴾ است اما در داخلهٴ حوزهٴ اسلامی برای اینکه مسلمانها یک قدرت واحده پیدا کنند فوراً انتقام نگیرند جا برای عفو و گذشت هست.

خشنودی و رضای الهی پاداش بهشتیان
خب در جریان رضوان الهی خدای سبحان از کسی راضی است و کسی را به عیشِ راضیه می‌رساند و کسی را ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ﴾ می‌رساند که این هم از خدا راضی باشد یعنی به قضا و قَدَر الهی راضی باشد چون راضی به قضای الهی است مرضیّ خداست و چون مرضیّ خداست ذات اقدس الهی این همه نِعم را دربارهٴ او روا می‌دارد، اگر ﴿رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ شد یا ﴿رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾ شد آن‌گاه ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ﴾ دربارهٴ مهاجرین این طور است، دربارهٴ شهدا این طور است حالا جمع بین هجرت و شهادت می‌شود یا نشود به هر تقدیر کسی وارد مسکنِ مرضی می‌شود که راضیتاً از دنیا برود این‌چنین نیست که کسی نسبت به قضا و قدر الهی بی‌مِهری بکند بعد هم ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ﴾ بشود این طور نیست ذات اقدس الهی گاهی وعده می‌دهد گاهی قسم می‌خورد این «لام»، «لام» قسم است دیگر یعنی من قسم یاد می‌کنم که او را جایی ببریم که خوشش بیاید خب این برای همهٴ افراد نیست شما ملاحظه فرمودید در آیهٴ 56 آنجا فرمود: ﴿فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ﴾ اما حالا قسم یاد بکند تمام وعده‌های الهی حق است اما برای تثبیت مسئله، تسجیل مسئله سوگند یاد بکند که نیست اما دربارهٴ مهاجرین این کار را کرده، دربارهٴ شهدا این کار را کرده هم «لام» در ﴿لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً﴾ بعد تعلیل به ﴿وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ﴾ هم «لام» ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً﴾ دیگر «واو» ذکر نکرده که چیز جداگانه‌ای باشد تا عطف بشود که عطف باعث تفهیم مغایرت بین معطوف و معطوف‌علیه است از آن سنخ نیست بدون «واو» عطف فرمود: ﴿لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ﴾ اگر کسی مظهر علیم و حلیم شد راضی است به همهٴ صحنه‌ها این گذشته از رزقِ حَسن از مُدخَل که رضای او باشد بهره‌مند است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که ﴿رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ ورود و خروج بعضیها این طور است اینها برخیها وارد دنیا که می‌شوند ﴿أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ است از دنیا که خارج می‌شوند ﴿أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ است اینها انبیای الهی‌اند، اولیای الهی‌اند افراد اوحدی این طورند که سالماً به دنیا می‌آیند سالماً هم می‌روند اما برخیها نه، حالا وارد حوزه می‌خواهد بشود وارد دانشگاه بشود وارد کاری می‌خواهد بشود بعد بازنشست بشود برخیها هستند که ﴿أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ با یک اخلاص و نیّت پاکی وارد کاری شده بعد با امانت هم از آن کار خارج شده زمان بازنشستگی‌اش هم طیّب و طاهر بود این ﴿أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ﴾ است ﴿أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ﴾ است ورودی و خروجی حوزه این طور است ورودی و خروجی دانشگاه این طور است بعضی ـ معاذ الله ـ سیّء الطرفین‌اند بعضی حَسَن الورودند و سیّء الخروج‌اند بعضی سیّءالورود و حسن‌الخروج‌اند با نیّت بد آمده بعد با نیّت خوب توبه کرده رفته أو بالعکس، اما این طور نیست که کسی در کلّ حیات حَسن‌المیلاد و حسن‌الوفات باشد که ـ ان‌شاءالله ـ امیدواریم این نصیب همه بشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:21

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن