- 103
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 81 و 82 سوره انبیاء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 81 و 82 سوره انبیاء _ بخش دوم"
هدف از تبیین قصص انبیا در قرآن
طرح دوباره جریان تسخیر باد
تبیین هویت فیزیکی و ایمانی شیاطین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ ﴿81﴾ وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ ﴿82﴾
هدف از تبیین قصص انبیا در قرآن
چون سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» در مکّه نازل شد و مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین است یعنی وحی و نبوّت و معاد و در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 25 جریان رسالت عامّه مطرح شد که فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ أَنَا﴾ در شرح این متنِ جامع نام سیزده پیامبر(علیهم السلام) را مطرح فرمودند قصص برخی از اینها را به طور اجمال ذکر فرمودند نوبت به وجود مبارک سلیمان رسید که فرمود همان طوری که ما برای داود(علیه السلام) جبال را و طیر را مسخّر کردیم برای سلیمان(علیه السلام) باد را و جِن را هم مسخّر کردیم. قصّههایی که در قرآن از انبیا(علیهم السلام) مطرح میشود نکات فراوانی را به همراه دارد گاهی برای توجّه خود پیامبر است به وظیفهٴ رسالتش مثل اینکه فرمود: ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ مقاومت انبیا را ذکر میکند بعد به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید همانند آنها باش ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ﴾ کذا و کذا و در همین راستا هم میفرماید: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ مانند انبیای دیگر صابر باش مانند ذوالنون نباش که مقداری صبرش مثلاً کمتر از مقدار لازم بود و مانند آن، این یک گوشه از هدف از قصّههای انبیاست. بخشی از قصّهها هم مربوط به امّت است که امّتها را هشدار بدهد که اگر تابع انبیای الهی نبودند گرفتار عذاب الهی میشوند و اگر پیرو رهنمودهای وحی الهی بودند از نعمتهای ظاهر و باطن برخوردارند و هر دو نمونه را هم در قرآن کریم میبینیم و به امّتها میفرمود: ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ﴾ کذا، عاقبة کذا، عاقبة کذا. که محور اصلی این گونه از قصص هشدار به امّت است. گاهی هدف از قصّهٴ انبیا بیان معجزات است که هم برای پیامبر نافع است هم برای امّت درست است پیامبران عالِم به غیباند اما به تعلیم الهی، درست است معجزات دارند اما به تأجیز الهی وقتی خداوند معجزات برخی از انبیا را ذکر میکند بهرهای که خود انبیای بعدی از این نقل میبرند بیش از بهرهای است که امّتها از این نقل میبرند وقتی که قدرت خدا را برای انبیای قبلی مطرح کردند و نشان دادند همان قدرت برای پیامبر بعدی هم هست بنابراین نقل معجزات انبیای گذشته هم به حال خود انبیای بعدی نافع است هم به حال اُمم پس تاکنون اهداف قصص انبیا به این سه رقم رسیده است گاهی مستقیماً به خود انبیا متوجّه است که ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ یا ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ که بهرهٴ مستقیمِ از این قصّه را پیامبر بعدی میبرد، گاهی مستقیماً متوجّه امّت است که اگر شما مطیع وحی بودید بهرههای دنیا و آخرت نصیب شما میشود و اگر مخالفت کردید عذاب دنیا و آخرت دامنگیرتان میشود ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ﴾ کذا و کذا، گاهی هم که فصل سوم را تشکیل میدهند به حال هر دو نافع است یعنی هم برای خود انبیا هم برای امّتهای آنها، وقتی برای پیامبران قبلی معجزاتی آمده و قدرت خدا ظهور پیدا کرده و در دسترس انبیا قرار گرفته برای حفظ دین و طرد مخالف همان قدرت الآن هم هست. در جریان سلیمان قصّهای که مربوط به صبر آن حضرت و بردباری آن حضرت و تحمّل مصیبت آن حضرت در این بخشها نیست یا امّت او اگر بخواهند مثلاً عذاب ببینند در اینجا نیست ولی این مقدار هست که در بخشهای دیگر قصّهٴ بالقیس را که نقل میکند معلوم میشود که اگر کسی بخواهد در برابر وحی و نبوّت مقاومت کند از پا در میآید بهتر آن است که در برابر وحی الهی مقاومت نکند این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» همین طور است مصارعه با صاد یعنی کُشتیگیری اگر کسی بخواهد با حق کُشتی بگیرد قطعاً پشتش به خاک میافتد «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» یعنی حق او را به زمین میزند این یک اصل کلی است اگر این اصل کلی بود سابق و لاحق فرق نمیکند در اینجا وقتی معجزاتی برای وجود مبارک سلیمان نقل میشود وجود مبارک پیامبر مطمئنتر میشود، مؤمنان به آن حضرت مطمئنتر میشوند و مانند آن.
طرح دوباره جریان تسخیر باد
در بحث دیروز جریان تسخیر باد مطرح شد که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» یعنی محلّ بحث فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ در سورهٴ «ص» و مانند آن دارد که ﴿رُخَاءً﴾ یعنی باد چه در حالی که نسیم است چه در حال توفندگی در هر دو حال در اختیار اوست اگر یک وقت حضرتش میخواست این باد به صورت نسیم باشد نَرم باشد که نرم بود و اگر بخواهد تُند باشد که تند بود در هر دو حال تندی و کُندی باد در اختیار وجود مبارک سلیمان بود. پنج شش مطلب بود که مربوط به عاصف بودن ریح و جریانش به امر و بردنش به سرزمین شام و اینها بود که در بحث دیروز گذشت.
تبیین هویت فیزیکی و ایمانی شیاطین
اما آنچه در بحث امروز مطرح است این است که فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ ما هم باد را برای او مسخَّر کردیم هم برخی از شیاطین را این شیاطین آن طوری که فخررازی از برخیها نقل میکنند کفّار از جنّاند جن مثل اِنس دو گروه دارند یک عدّه مؤمناند یک عدّه کافر، کفّارشان شیاطیناند چه اینکه کفّار انسان هم شیطنت را از شیاطینالجن یاد میگیرند که میشود ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ بعضیها شیطنت برای آنها حال است برخیها ـ معاذ الله ـ مَلَکه است برخیها به منزلهٴ فصل مقوّم است که به هیچ وجه برنمیگردند بالصراحه هم به پیامبرانشان میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ نه «سواء علینا أم وعظت أم لم تَعِظ»، ﴿أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ اصلاً تو در ردیف اینها هم نبودی برای ما فرق نمیکرد. خب، این بالاتر از مَلکه به جایی رسیده است که این شیطنت برای او به منزلهٴ فصل مقوّم است که در این قیامت شاید به صورت یک دیو در بیاید. خب، پس شیاطینی که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» مطرح است یعنی همین آیه این نشان میدهد که جزء کفّار از جن بودند جن هم جمعش جِنّه است نه أجنّه، أجنّه همان طوری که بارها گذشت جمع جَنین است نه جمع جن، ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾ شما أجنّه بودید یعنی جَنین بودید وگرنه جِن به أجنّه جمع بسته نمیشود. خب، جن موجودی است مادّی مثل انسان که دارای روح است مثل انسان منتها انسان روحش تجرّد عقلی دارد شیاطین و جنها به آن تجرّد عقلی غالباً بار نمییابند در حدّ تجرّد وهمیاند اینها بدنهای لطیف دارند در حرکت خیلی سریعاند مؤمن دارند، کافر دارند، مؤمن کسی را آزار نمیکند، کفّار درصدد اذیّتاند مثل انسان.
عدم دلالت جمله ﴿ومن الشیاطین﴾ بر افاده حصر
فرمود ما اینها را مسخّر کردیم برای حضرت سلیمان(سلام الله علیه) اما این تعبیر، تعبیر حصر نیست اینکه فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ معنایش این نیست که ما غیر شیطان را مسخّر نکردیم همان طوری که در جریان ریح فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ درصدد حصر نبود لذا معارض آیهای نبود که فرمود باد در حال رُخاء و رخوت و نَرمی و نسیمی تابع ارادهٴ سلیمان(سلام الله علیه) است چرا، چون این تعبیر ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ تعبیر مفید حصر نیست چون تعبیر مفید حصر نیست فیالجمله را ثابت میکند نه بالجمله را اینها میشوند مُثبتان وقتی مثبتان شدند معارض نیستند اگر آیهای دارد که ریح در حالی که رخاء است یا آیهای که دارد ریح در حالی که عاصف است اینها معارض هم نیستند چون هیچ کدام درصدد حصر نیستند و مُثبتاناند و معارض هم نیستند. در جریان ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ هم بشرح ایضاً اگر این مفید حصر بود قطعاً آن آیهای که دارد که برخی از جنها را ما مسخّر سلیمان(سلام الله علیه) کردیم الاّ ولابد باید تقیید بشود یا تخصیص بیاید به آن جنّ کافر چرا، برای اینکه ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مفید حصر است دلالت میکند آنهایی که مسخّر تحت ارادهٴ سلیمان(سلام الله علیه) بودند فقط از سنخ کفّار بودند پس آن ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ که مطلق است یا عام باید حمل بشود بر این خاص یا مقیّد بشود به این قید ولی اگر ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مفید حصر نبود چه اینکه مفید حصر نیست اگر دلیلی آیهای دیگر داشتیم ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ اطلاقمان محفوظ است چه مؤمن چه کافر و اگر روایتی در ذیل آن آیه بود و تأیید کرد که برخی از جنهای مؤمن هم تحت تسخیر سلیمان(سلام الله علیه) بودند منافی قرآن نیست چه اینکه در جریان ریح همین طور بود. خب، اینکه فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ معنایش این نیست که فقط از سنخ کفّار جن برخیها در تحت تسخیر سلیمان(سلام الله علیه) بودند همهٴ کفّار نه، اگر این «مِن»، «مِن» تبعیضیه باشد یعنی بعضی از کفّار اگر بیانیه باشد که خب یعنی از همین قصّه
اعمال خارق العاده شیاطین تحت اختیار سلیمان
﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ﴾ وجود مبارک سلیمان مُلکی داشت که ﴿لَا یَنْبَغِی لِأَِحَدٍ﴾ حالا ـ انشاءالله ـ به آن آیه که رسیدیم که ﴿وَهَبْ لِی مُلْکاً لَا یَنْبَغِی لِأَِحَدٍ﴾ دوتا مطلب مطرح است که چرا چنین درخواستی وجود مبارک سلیمان کرد و آیا انبیای بعدی مخصوصاً وجود مبارک رسول خدا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که فوق قدرتهای آنها را از ذات اقدس الهی دریافت کردند اینها نمیتوانستند باد را تسخیر کنند یا جن را تسخیر کنند این دو سؤال هست که چرا سلیمان(سلام الله علیه) این درخواست را کرد و اگر انبیای دیگر به این مقام برسند آیا مخالف آن درخواست هست یا نه، این به خواست خدا وقتی به قصّهٴ حضرت سلیمان رسیدیم که در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» مطرح است مطرح میشود. خب، کاری که وجود مبارک سلیمان کرد سابقه و لاحقه نداشت شیاطین تسخیر شده بودند در اختیار حضرت بودند تا چندین کارِ دریایی و صحرایی بیسابقه را انجام بدهند رفتن در عمق دریا آن روزها غوّاصی به این صورت رایج نبود رفتن به عمق دریا، بیرون آوردند گوهرها کارِ اینهاست ساختن کاسههایی که به اندازهٴ حوض است کارِ اینهاست، ساختن دیگهای ثابت کار اینهاست چون اردویی را شام و نهار دادن کار آسانی نیست کاسههای آنها هم باید در حدّ حوض باشد که هر کسی بیاید سهم خودش را بگیرد دیگهای آنها هم باید لرزان نباشد مثل یک کوه یک جا ثابت باشد این کار، کار یک جن است. بعضی از آثار و جریان اهرامهایی که در قسمتهای آثار باستانی خاورمیانه است اگر ما دلیل قطعی نداشتیم که فلان گروه تحت امر فلان سلطان این را ساختند احتمالاً جزء ساختههای همین جن باشد آن منارههایی که طولش در حدود مثلاً شصت متر است با دوتا تکّه سنگ سی متری که از این ستونها به مراتب بلندتر است یک تکّه سنگ سی متری را کسی بخواهد جابهجا کند این کار آدمهای عادی نیست این منارههایی که گاهی بخشاش در شام هست و بعلبک هست یا در مصر و امثال ذلک هست اینها با اینکه آنجا منطقهٴ کوهستانی نیست سنگی هم در کار نیست مخصوصاً در آن قسمتهای مصر آوردن این سنگها از راههای دور کار آسانی نیست بالأخره اگر صنعت در آن وقتها بود و قدرتها بود و تاریخ ثابت کرد که نِعمالمطلوب اگر نبود احیاناً جزء آثاری است که از اینها به یاد مانده است البته از زمان سلیمان به بعد که جزء مُلک سلیمان باشد فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ پس بنابراین این مفید حصر نیست.
بیان موهبت دیگر الهی بر حضرت سلیمان
آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» آمده آیهٴ دوازده سورهٴ «سبأ» این است ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ قِطْر یعنی مِس، ما چشمهٴ مس را برای او روان کردیم سیلگونه راه افتاد اَساله، اِساله کردن یعنی سیلگونه راهاندازی کردن آهن را در دست داود(سلام الله علیه) مثل موم نَرم کردیم مِس را برای سلیمان(سلام الله علیه) مثل آب روان کردیم که او بخواهد از این مسِ روان هر چه بسازد در اختیار او باشد بالأخره باید اینها را آب کرد به صورت دیگ در آورد وگرنه آن مِس معمولی که دیگ نمیشود یک کورهٴ آهنگری میخواهد باید ذوب بشود بعد به این صورت در بیاید فرمود ما این کار را کردیم ﴿وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ خب،
عدم تعارض بین تعبیر جن و شیاطین
﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ نفرمود «ومن الشیاطین» پس اگر ما دلیلی داشتیم که آنهایی که مسخّر تحت امر سلیمان(سلام الله علیه) هستند فقط از سنخ کفّار باشند قهراً آن ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مقیّد یا مخصِّص عموم یا اطلاق ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ خواهد بود اگر دلیلی نداشتیم کما هو الحق و از ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ هم حصر استفاده نشد کما هو الحق میشوند مُثبتان و هیچ کدام مقیّد دیگری یا معارض دیگری نیست برخی از مؤمنان جن در اختیار حضرت بودند تا آن کارهای صحیح را انجام بدهند کارهای سنگین را نه، کارهای علمی را انجام بدهند خب آن کسی که میگوید: ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ این جز کسی است که ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ خب اینکه جزء کفّار نیست آنکه ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ این عرض کرد که ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ آن یکی هم که گفت ﴿قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ﴾ آن ﴿قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ﴾ خب این کسی که چنین قدرتی را دارد فاصلهٴ تقریباً از شمال تا جنوب آن منطقهٴ خاورمیانه بالأخره یمن حالا یا یمنِ شمالی یا یمنِ جنوبی اخیراً یمن شمالی و جنوبی شد ولی آن روزها که دیگر به نفوذ استکبار آنجاها نرسیده بود که ارباً اربا کند این کشورها را که یکی شمالی کند یکی جنوبی کند این بانو در یمن حکومت میکرد این تخت را از یمن تا شام یا فلسطین بیاورد به طرفةالعین کارِ کسی است که ﴿عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ این دیگر نمیتواند جزء کفّار جن باشد که، بنابراین اگر شواهدی هست که مسخّرهای تحت امر وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) اعم از مؤمن و کافر بودند این ﴿مِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ با ﴿مِنَ الْجِنِّ﴾ میشود مُثبتان هیچ کدام معارض دیگری نیستند ﴿وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ درست است که این کارها معجزه است ولی معجزه و آیت باید به اذن الهی باشد چون او که مدبّر کل است و مدیر کل است ذات اقدس الهی است اینها مظاهر ارادهٴ الهیاند مجاری قدرت پروردگارند. خب،
قلمرو عمل شیاطین تحت امر حضرت سلیمان
پس ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ﴾ یک، که جواهر را از قَعر دریا بیرون میآورند ﴿وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ غیر از کارهای دریایی، کارهای خشکی و صحرایی هم میکنند چون در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» این قسمتها مفصّل بیان شده غالب مفسّران مسئلهٴ قصّهٴ سلمیان(سلام الله علیه) را به سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» ارجاع دادند در سورهٴ «سبأ» آیهٴ دوازده و سیزده این است ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ بعد اینها را هم هشدار داد که ﴿وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ اگر کسی بخواهد منحرف بشود ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ یعنی «فلمّا انحرف حَرَّف الله» ﴿مَن یَزِغْ﴾ یعنی «مَن یَنحَرِف» کسی بخواهد بیراهه برود جا خالی کند ﴿نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ آیهٴ سیزده این است که ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر کاری را که وجود مبارک سلیمان میخواست اینها برای او میکردند معماری، مهندسی، کارگری ﴿مِن مَّحَارِیبَ﴾ این محرابها نظیر قلعهها، دژدها ﴿وَتَمَاثِیلَ﴾ این مسجّمهها ﴿وَجِفَانٍ﴾ یعنی کاسهها، اما کاسههایی که ﴿کَالْجَوَابِ﴾ است جَواب آن جَوابی، اصلش جَوابی بود ﴿کَالْجَوَابِ﴾ آن کسره علامت حذف یاء است جوابِی جمع جابیه است جابیه حوضِ بزرگ، کاسهای همانند حوض میساختند ﴿وَقُدُورٍ﴾ قِدْر یعنی دیگر، راسی یعنی راسخ شده که جبال رواسی از همین باب است راسیات یعنی دیگهای ثابت خب، این کارهای سنگین را برای اینکه ادارهٴ اردوی اِنس و جن و طیر کار آسانی نیست تغذیه اینها، اسکان اینها، پذیرایی اینها، نوبتگیری اینها احتیاج به کاسهای دارد مثل حوض، دیگِ ثابت دارد و بزرگ این باید چشمهٴ مِس برای او روان باشد تا او بتواند از این چشمهٴ مِس دیگهای اینچنینی بسازد که اردوی خودش را حفظ بکند. خب، فرمود: ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾
منشأ پیدایش هنر معماری و مجسمهسازی
بعد مسئلهٴ مرگ سلیمان(سلام الله علیه) را در آن سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» مطرح میکند برخی از مفسّران بر این باورند که سرّ پیشرفت هنر معماری و مجسّمهسازی و صورتسازی و صورتگری در بین مسیحیها برای آن است که بخشی از معجزات انبیایی که مربوط به حضرت داود، حضرت سلیمان و حضرت عیسی(سلام الله علیهم) است به همین امور برمیگردد اگر در جریان بارداری مریم(سلام الله علیها) است سخن از تمثّل مطرح است که ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ و اگر جریان سلیمان قبل از عیسی(سلام الله علیهما) مطرح است که سخن از مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی جنها برای سلیمان(سلام الله علیه) است شما میبینید در و دیوار کلیسا پر از نقّاشی است آنجا مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی یک امر رایجی است در معبد آنها همین تسخیر هست بهشت را ترسیم کردند، جهنم را ترسیم کردند، اگر کسی به کلیسای سنپطرزبوگ در رم سری بزند میبیند این کلیسا تقریباً برخیها گفتند نود، برخیها هم گفتند صد سال طول کشید تا این کلسیا را ساختند ما از دور وقتی عکس بانویی را به نام مریم(سلام الله علیها) با آن بچه در آغوش میدیدیم خیال میکردیم که این صورتی است بعد معلوم شد که از این معرّقکاریهای ما خیلی ظریفتر و دقیقتر است این کاشیهای معرّق ما بالأخره چند سانتی است آنها سنگریزههایی را هنرمندانه ترسیم کردند به مراتب از این کاشهای معرّق ما ریزتر، اگر نود سال طول کشید تا این را هنرمندان ایتالیا بسازند بر اساس همان کارهای تماثیل و هنرمندی و صورتگری و صورتسازی است اگر کسی تَه این کلیسای سنپطرزبوگ بایستد خب دقّت کند میبیند این کلسیا به صورت صلیب ساخته شده کسانی که وارد میشوند از نزدیک این کلیسا را میبینند متوجّه نمیشوند وقتی به تَه سالن بروند و آنجا از دور کاملاً این کلیسا را نگاه کنند میبینند به شکل صلیب ساخته شده به هر تقدیر بهشت آنها، جهنم آنها، اتاقهایی که مربوط به صورتگری و صورتسازی بهشت و جهنم است پر از نقشه است سرّ پیشرفت نقشه و تَندیس و مجسّمه و تمثال در مسیحیّت برخی از مفسّران معتقدند برای آنکه معجزات انبیای آنها از همین قبیل بود کارهایی که انبیایشان کردند همین قبیل بود.
شرط جواز استفاده از صنایع و ابزار حرام
منتها باید متوجّه بود که کسی اینها را تقدیس نکند این مجسّمهها را، این بتها را و امثال ذلک را اگر بتپرستی در کار نبود ساخت اینها هم تحریم نمیشد و اگر عصری بگذرد که این صنعت دیگر از آن حیثیت اصلیاش بیفتد دیگر آن حرمت را از دست میدهد بیان ذلک این است که همان طوری که تحوّل در طبیعت راه دارد در صنعت هم راه دارد در طبیعت اگر شرابی سِرکه بشود هم نجاستش برطرف میشود هم حرمتش این تحوّل است در طبیعت حالا اگر یک وقت شطرنج از ابزار قمار افتاد، افتاد یعنی افتاد این تحوّل در صنعت است اگر شراب سرکه بشود نه حرام است نه نجس، اگر ابزار شطرنج بالکل یعنی بالکل نه اینکه عند بعضی، عند بعضی طور دیگر باشد مثل اینکه وقتی شراب سرکه میشود یعنی واقعاً سرکه میشود «للنّاس جمیعا» این طور نیست که برای بعضیها سرکه باشد برای بعضیها شراب باشد که اگر شراب سرکه شد واقعاً لجمیع الناس این هم پاک است هم حلال، اگر ابزار شطرنج از حیثیت قمار در بیاید لجمیع الناس آن طوری که شراب سرکه میشود نه اینکه بعضیها این کار را بکنند بعضی آن کار را بکنند یا هنوز با آن قمار میکنند اگر هنوز با آن قمار میکنند آلت مشترک است که حکمش جداگانه است اگر بالکل یعنی بالکل از ابزار قمار در آمد مثل آن است که شراب سرکه شد خب بازی با او حلال است دیگر این را همهٴ فقها فتوا میدهد این جِرمش که اینچنین نبود مجسّمهسازی و بتسازی سیدناالاستاد مرحوم امام(رضوان الله علیه) هم در بحث خرید و فروش مجسّمات در مکاسب ملاحظه فرمودید حالا اگر یک وقت احدی به این مجسّمه اعتنا نمیکند او را پا میزند و میاندازد دور کسی این را نمیپرستد اصلاً بت را نمیپرستد تا به این احترام بکند آن وقت این تندیس این مجسّمه حالا ساختش یک مطلب دیگر است خرید و فروشش چرا حرام باشد مستحضرید که ساخت مجسّمه یک اشکال دارد، اغتنایش، خرید و فروشش یک مطلب دیگر است. اگر در عصری اصلاً مجسّمه مطرح نبود خرید و فروشش به عنوان بت و امثال ذلک نبود دلیلی بر حرمتش نیست اما اگر نه، واقعاً هنوز آن شائبه هست هنوز آن رسوبات هست هنوز آن خطر هست یا احتمال خطر هست که این احتمال در اثر سنگینی مُحتمِل به ضعف احتمال کمک بکند و آن را تقویت بکند خب جایز نیست. در جریان سلیمان(سلام الله علیه) همان طوری که قلعهسازی بود، همان طوری که کاسهٴ بزرگ سازی بود همان طوری که دیگهای ثابت ساز بود تمثال هم بود این تمثال در جریان سلیمان(سلام الله علیه) و مُلک سلیمان مطرح بود و آن ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ در جریان حضرت عیسی مطرح بود لذا باعث پیشرفت صنعت مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی در مسیحیّت شد.
رد دیدگاه فخررازی مبنی بر کافر بودن جن و شیطان
اما نکتهٴ دوم که جناب فخررازی میگوید که این جن از سنخ شیطان بودند و کفّار بودند این است که خدا فرمود: ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ چون اگر اینها مؤمن بودند دیگر مراقبت نمیخواست مؤمنین کار خودشان را انجام میدهند این استنباط ناصواب است برای اینکه مؤمن که معصوم نیست خدای سبحان در بسیاری از موارد به مؤمنین میفرماید اگر کاری انجام بدهید ما بر شما رقیبیم هر حرفی میزنید یک عدّه رقیبِ عتیدند مراقباند مواظب شما هستند خود من ﴿وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً﴾ ، ﴿وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ اینها اختصاصی به کفّار ندارد اختصاصی به منافق ندارد شامل حال مؤمن و غیر مؤمن میشود این قرینهٴ دومشان ناتمام است اما قرینهٴ اوّلشان تام است که ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ یعنی کفّار ولی نه ایشان ادّعای حصر کردند نه از آیه حصر استفاده میشود ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ غیر از مسئلهٴ غوّاصی کارهای دیگری میکنند که این کارها در همین سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» به این صورت مشخص شد که فرمود: ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ برای وجود مبارک داود آن سختترین جِرم را که آهن بود نَرم کرد برای وجود مبارک سلیمان هم سختترین را و هم آسانترین را، نَرمترین را آن سختترین مِس است دیگر مثلاً در حدّ همین آهن است که فرمود: ﴿وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ نَرمترین همین هواست که فرمود: ﴿سَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾ پس چه آن نَرم چه این سخت هر دو در اختیار وجود مبارک سلیمان قرار گرفت به اذن الله.
برخی معانی و مفاهیم <عاصف>
و برخیها در معنای عاصف چنین گفتند، گفتند برخی این جو و گندم اینها وقتی که به خرمن رفتند آن مغز یک طرف میرود کاه یک طرف آن کاه را میگویند عَصف ﴿فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ یعنی جریان ابرهه که آمدند آن طیرِ ابابیل اینها را ﴿کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ قرار داد عَصْف یعنی همین کاه، کاهِ نیمخُرده قدرتی ندارد ارزشی هم ندارد این کاه را میگویند عَصْف چرا باد را در حال تند گفتند عَصْف، برای اینکه آن باد این کاه را فوراً جابهجا میکند این عَصْف که وصفِ کاه است به این باد داده شد که آن باد این کاه را فوراً اِثاره میکند پروازش میدهد ﴿فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ عَصْف یعنی طِبْن و کاه و چون باد این کاه را فوراً جابهجا میکند نام عَصْف گرفته و شده عاصف این تعبیر برخی از مفسّران است.
حفظ و هدایت موجودات طبق اراده الهی
خب، بخش دیگری که در این آیه است فرمود: ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ این ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ نشانهٴ آن است که ما تفویض نکردیم به اینها قدرت دادیم اینها به اذن ما کار میکنند اما حفظ اینها در اختیار ماست اما مراقبیم اینها تخلّف نکنند و هم تمام کارهای آنها تحت اراده و حفظ ماست چه مسئلهٴ جن، چه مسئلهٴ انس، چه مسئلهٴ طیر، طیر را هم او نگه میدارد طیر را که در بالاست و جِسم سنگین است و جاذبهٴ زمین باید او را به زمین بکِشاند فرمود این به قدرت ما در فضا دارد حرکت میکند ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلاّ الرَّحْمنُ﴾ این پرندهها را ما حافظیم، آن جنها را ما حافظیم، آن انسهایی را که در تحت تدبیر او هستند ما حافظیم آنکه میگوید ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ را ما حافظیم ما به او این قدرت را دادیم خب در بین این هفده پیامبری که در سورهٴ «انبیاء» قصّهشان آمده همهشان از این سنخ نیست در جریان داود و سلیمان ملاحظه فرمودید مبارزات داود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و امثال «بقره» است که ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ اما اینجا جای مبارزه نیست جای دعوت به صبر نیست جای اینکه امّت او نافرمانی کردند و گرفتار عذاب شدند ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ﴾ از این قبیل نیست فقط بیان معجزات است خب قدرت الهی اگر بتواند دریا و اهلش، صحرا و اهلش، جن و انس همه را مهار بکند چنین خدایی اگر به پیامبری گفت من حافظ توام، من ناصر توام اطمینان پیدا میکند دیگر، پس اینکه فرمود به یاد انبیا باش حدّاقل فواید قصص انبیا در این سه فصل خلاصه میشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
هدف از تبیین قصص انبیا در قرآن
طرح دوباره جریان تسخیر باد
تبیین هویت فیزیکی و ایمانی شیاطین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَ کُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ ﴿81﴾ وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ ﴿82﴾
هدف از تبیین قصص انبیا در قرآن
چون سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» در مکّه نازل شد و مطالب محوری سوَر مکّی اصول دین است یعنی وحی و نبوّت و معاد و در همین سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» آیهٴ 25 جریان رسالت عامّه مطرح شد که فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ أَنَا﴾ در شرح این متنِ جامع نام سیزده پیامبر(علیهم السلام) را مطرح فرمودند قصص برخی از اینها را به طور اجمال ذکر فرمودند نوبت به وجود مبارک سلیمان رسید که فرمود همان طوری که ما برای داود(علیه السلام) جبال را و طیر را مسخّر کردیم برای سلیمان(علیه السلام) باد را و جِن را هم مسخّر کردیم. قصّههایی که در قرآن از انبیا(علیهم السلام) مطرح میشود نکات فراوانی را به همراه دارد گاهی برای توجّه خود پیامبر است به وظیفهٴ رسالتش مثل اینکه فرمود: ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ مقاومت انبیا را ذکر میکند بعد به پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید همانند آنها باش ﴿وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ﴾ کذا و کذا و در همین راستا هم میفرماید: ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ مانند انبیای دیگر صابر باش مانند ذوالنون نباش که مقداری صبرش مثلاً کمتر از مقدار لازم بود و مانند آن، این یک گوشه از هدف از قصّههای انبیاست. بخشی از قصّهها هم مربوط به امّت است که امّتها را هشدار بدهد که اگر تابع انبیای الهی نبودند گرفتار عذاب الهی میشوند و اگر پیرو رهنمودهای وحی الهی بودند از نعمتهای ظاهر و باطن برخوردارند و هر دو نمونه را هم در قرآن کریم میبینیم و به امّتها میفرمود: ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ﴾ کذا، عاقبة کذا، عاقبة کذا. که محور اصلی این گونه از قصص هشدار به امّت است. گاهی هدف از قصّهٴ انبیا بیان معجزات است که هم برای پیامبر نافع است هم برای امّت درست است پیامبران عالِم به غیباند اما به تعلیم الهی، درست است معجزات دارند اما به تأجیز الهی وقتی خداوند معجزات برخی از انبیا را ذکر میکند بهرهای که خود انبیای بعدی از این نقل میبرند بیش از بهرهای است که امّتها از این نقل میبرند وقتی که قدرت خدا را برای انبیای قبلی مطرح کردند و نشان دادند همان قدرت برای پیامبر بعدی هم هست بنابراین نقل معجزات انبیای گذشته هم به حال خود انبیای بعدی نافع است هم به حال اُمم پس تاکنون اهداف قصص انبیا به این سه رقم رسیده است گاهی مستقیماً به خود انبیا متوجّه است که ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ﴾ یا ﴿وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ که بهرهٴ مستقیمِ از این قصّه را پیامبر بعدی میبرد، گاهی مستقیماً متوجّه امّت است که اگر شما مطیع وحی بودید بهرههای دنیا و آخرت نصیب شما میشود و اگر مخالفت کردید عذاب دنیا و آخرت دامنگیرتان میشود ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ﴾ کذا و کذا، گاهی هم که فصل سوم را تشکیل میدهند به حال هر دو نافع است یعنی هم برای خود انبیا هم برای امّتهای آنها، وقتی برای پیامبران قبلی معجزاتی آمده و قدرت خدا ظهور پیدا کرده و در دسترس انبیا قرار گرفته برای حفظ دین و طرد مخالف همان قدرت الآن هم هست. در جریان سلیمان قصّهای که مربوط به صبر آن حضرت و بردباری آن حضرت و تحمّل مصیبت آن حضرت در این بخشها نیست یا امّت او اگر بخواهند مثلاً عذاب ببینند در اینجا نیست ولی این مقدار هست که در بخشهای دیگر قصّهٴ بالقیس را که نقل میکند معلوم میشود که اگر کسی بخواهد در برابر وحی و نبوّت مقاومت کند از پا در میآید بهتر آن است که در برابر وحی الهی مقاومت نکند این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که فرمود: «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» همین طور است مصارعه با صاد یعنی کُشتیگیری اگر کسی بخواهد با حق کُشتی بگیرد قطعاً پشتش به خاک میافتد «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» یعنی حق او را به زمین میزند این یک اصل کلی است اگر این اصل کلی بود سابق و لاحق فرق نمیکند در اینجا وقتی معجزاتی برای وجود مبارک سلیمان نقل میشود وجود مبارک پیامبر مطمئنتر میشود، مؤمنان به آن حضرت مطمئنتر میشوند و مانند آن.
طرح دوباره جریان تسخیر باد
در بحث دیروز جریان تسخیر باد مطرح شد که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» یعنی محلّ بحث فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ در سورهٴ «ص» و مانند آن دارد که ﴿رُخَاءً﴾ یعنی باد چه در حالی که نسیم است چه در حال توفندگی در هر دو حال در اختیار اوست اگر یک وقت حضرتش میخواست این باد به صورت نسیم باشد نَرم باشد که نرم بود و اگر بخواهد تُند باشد که تند بود در هر دو حال تندی و کُندی باد در اختیار وجود مبارک سلیمان بود. پنج شش مطلب بود که مربوط به عاصف بودن ریح و جریانش به امر و بردنش به سرزمین شام و اینها بود که در بحث دیروز گذشت.
تبیین هویت فیزیکی و ایمانی شیاطین
اما آنچه در بحث امروز مطرح است این است که فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ ما هم باد را برای او مسخَّر کردیم هم برخی از شیاطین را این شیاطین آن طوری که فخررازی از برخیها نقل میکنند کفّار از جنّاند جن مثل اِنس دو گروه دارند یک عدّه مؤمناند یک عدّه کافر، کفّارشان شیاطیناند چه اینکه کفّار انسان هم شیطنت را از شیاطینالجن یاد میگیرند که میشود ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ بعضیها شیطنت برای آنها حال است برخیها ـ معاذ الله ـ مَلَکه است برخیها به منزلهٴ فصل مقوّم است که به هیچ وجه برنمیگردند بالصراحه هم به پیامبرانشان میگویند ﴿سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ نه «سواء علینا أم وعظت أم لم تَعِظ»، ﴿أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ﴾ اصلاً تو در ردیف اینها هم نبودی برای ما فرق نمیکرد. خب، این بالاتر از مَلکه به جایی رسیده است که این شیطنت برای او به منزلهٴ فصل مقوّم است که در این قیامت شاید به صورت یک دیو در بیاید. خب، پس شیاطینی که در سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» مطرح است یعنی همین آیه این نشان میدهد که جزء کفّار از جن بودند جن هم جمعش جِنّه است نه أجنّه، أجنّه همان طوری که بارها گذشت جمع جَنین است نه جمع جن، ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ﴾ شما أجنّه بودید یعنی جَنین بودید وگرنه جِن به أجنّه جمع بسته نمیشود. خب، جن موجودی است مادّی مثل انسان که دارای روح است مثل انسان منتها انسان روحش تجرّد عقلی دارد شیاطین و جنها به آن تجرّد عقلی غالباً بار نمییابند در حدّ تجرّد وهمیاند اینها بدنهای لطیف دارند در حرکت خیلی سریعاند مؤمن دارند، کافر دارند، مؤمن کسی را آزار نمیکند، کفّار درصدد اذیّتاند مثل انسان.
عدم دلالت جمله ﴿ومن الشیاطین﴾ بر افاده حصر
فرمود ما اینها را مسخّر کردیم برای حضرت سلیمان(سلام الله علیه) اما این تعبیر، تعبیر حصر نیست اینکه فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ معنایش این نیست که ما غیر شیطان را مسخّر نکردیم همان طوری که در جریان ریح فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ درصدد حصر نبود لذا معارض آیهای نبود که فرمود باد در حال رُخاء و رخوت و نَرمی و نسیمی تابع ارادهٴ سلیمان(سلام الله علیه) است چرا، چون این تعبیر ﴿وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً﴾ تعبیر مفید حصر نیست چون تعبیر مفید حصر نیست فیالجمله را ثابت میکند نه بالجمله را اینها میشوند مُثبتان وقتی مثبتان شدند معارض نیستند اگر آیهای دارد که ریح در حالی که رخاء است یا آیهای که دارد ریح در حالی که عاصف است اینها معارض هم نیستند چون هیچ کدام درصدد حصر نیستند و مُثبتاناند و معارض هم نیستند. در جریان ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ هم بشرح ایضاً اگر این مفید حصر بود قطعاً آن آیهای که دارد که برخی از جنها را ما مسخّر سلیمان(سلام الله علیه) کردیم الاّ ولابد باید تقیید بشود یا تخصیص بیاید به آن جنّ کافر چرا، برای اینکه ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مفید حصر است دلالت میکند آنهایی که مسخّر تحت ارادهٴ سلیمان(سلام الله علیه) بودند فقط از سنخ کفّار بودند پس آن ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ که مطلق است یا عام باید حمل بشود بر این خاص یا مقیّد بشود به این قید ولی اگر ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مفید حصر نبود چه اینکه مفید حصر نیست اگر دلیلی آیهای دیگر داشتیم ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ اطلاقمان محفوظ است چه مؤمن چه کافر و اگر روایتی در ذیل آن آیه بود و تأیید کرد که برخی از جنهای مؤمن هم تحت تسخیر سلیمان(سلام الله علیه) بودند منافی قرآن نیست چه اینکه در جریان ریح همین طور بود. خب، اینکه فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ معنایش این نیست که فقط از سنخ کفّار جن برخیها در تحت تسخیر سلیمان(سلام الله علیه) بودند همهٴ کفّار نه، اگر این «مِن»، «مِن» تبعیضیه باشد یعنی بعضی از کفّار اگر بیانیه باشد که خب یعنی از همین قصّه
اعمال خارق العاده شیاطین تحت اختیار سلیمان
﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ﴾ وجود مبارک سلیمان مُلکی داشت که ﴿لَا یَنْبَغِی لِأَِحَدٍ﴾ حالا ـ انشاءالله ـ به آن آیه که رسیدیم که ﴿وَهَبْ لِی مُلْکاً لَا یَنْبَغِی لِأَِحَدٍ﴾ دوتا مطلب مطرح است که چرا چنین درخواستی وجود مبارک سلیمان کرد و آیا انبیای بعدی مخصوصاً وجود مبارک رسول خدا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) که فوق قدرتهای آنها را از ذات اقدس الهی دریافت کردند اینها نمیتوانستند باد را تسخیر کنند یا جن را تسخیر کنند این دو سؤال هست که چرا سلیمان(سلام الله علیه) این درخواست را کرد و اگر انبیای دیگر به این مقام برسند آیا مخالف آن درخواست هست یا نه، این به خواست خدا وقتی به قصّهٴ حضرت سلیمان رسیدیم که در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» مطرح است مطرح میشود. خب، کاری که وجود مبارک سلیمان کرد سابقه و لاحقه نداشت شیاطین تسخیر شده بودند در اختیار حضرت بودند تا چندین کارِ دریایی و صحرایی بیسابقه را انجام بدهند رفتن در عمق دریا آن روزها غوّاصی به این صورت رایج نبود رفتن به عمق دریا، بیرون آوردند گوهرها کارِ اینهاست ساختن کاسههایی که به اندازهٴ حوض است کارِ اینهاست، ساختن دیگهای ثابت کار اینهاست چون اردویی را شام و نهار دادن کار آسانی نیست کاسههای آنها هم باید در حدّ حوض باشد که هر کسی بیاید سهم خودش را بگیرد دیگهای آنها هم باید لرزان نباشد مثل یک کوه یک جا ثابت باشد این کار، کار یک جن است. بعضی از آثار و جریان اهرامهایی که در قسمتهای آثار باستانی خاورمیانه است اگر ما دلیل قطعی نداشتیم که فلان گروه تحت امر فلان سلطان این را ساختند احتمالاً جزء ساختههای همین جن باشد آن منارههایی که طولش در حدود مثلاً شصت متر است با دوتا تکّه سنگ سی متری که از این ستونها به مراتب بلندتر است یک تکّه سنگ سی متری را کسی بخواهد جابهجا کند این کار آدمهای عادی نیست این منارههایی که گاهی بخشاش در شام هست و بعلبک هست یا در مصر و امثال ذلک هست اینها با اینکه آنجا منطقهٴ کوهستانی نیست سنگی هم در کار نیست مخصوصاً در آن قسمتهای مصر آوردن این سنگها از راههای دور کار آسانی نیست بالأخره اگر صنعت در آن وقتها بود و قدرتها بود و تاریخ ثابت کرد که نِعمالمطلوب اگر نبود احیاناً جزء آثاری است که از اینها به یاد مانده است البته از زمان سلیمان به بعد که جزء مُلک سلیمان باشد فرمود: ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ پس بنابراین این مفید حصر نیست.
بیان موهبت دیگر الهی بر حضرت سلیمان
آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» آمده آیهٴ دوازده سورهٴ «سبأ» این است ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ قِطْر یعنی مِس، ما چشمهٴ مس را برای او روان کردیم سیلگونه راه افتاد اَساله، اِساله کردن یعنی سیلگونه راهاندازی کردن آهن را در دست داود(سلام الله علیه) مثل موم نَرم کردیم مِس را برای سلیمان(سلام الله علیه) مثل آب روان کردیم که او بخواهد از این مسِ روان هر چه بسازد در اختیار او باشد بالأخره باید اینها را آب کرد به صورت دیگ در آورد وگرنه آن مِس معمولی که دیگ نمیشود یک کورهٴ آهنگری میخواهد باید ذوب بشود بعد به این صورت در بیاید فرمود ما این کار را کردیم ﴿وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ خب،
عدم تعارض بین تعبیر جن و شیاطین
﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ نفرمود «ومن الشیاطین» پس اگر ما دلیلی داشتیم که آنهایی که مسخّر تحت امر سلیمان(سلام الله علیه) هستند فقط از سنخ کفّار باشند قهراً آن ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ مقیّد یا مخصِّص عموم یا اطلاق ﴿وَمِنَ الْجِنِّ﴾ خواهد بود اگر دلیلی نداشتیم کما هو الحق و از ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ هم حصر استفاده نشد کما هو الحق میشوند مُثبتان و هیچ کدام مقیّد دیگری یا معارض دیگری نیست برخی از مؤمنان جن در اختیار حضرت بودند تا آن کارهای صحیح را انجام بدهند کارهای سنگین را نه، کارهای علمی را انجام بدهند خب آن کسی که میگوید: ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ این جز کسی است که ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ خب اینکه جزء کفّار نیست آنکه ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ این عرض کرد که ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ آن یکی هم که گفت ﴿قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ﴾ آن ﴿قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ﴾ خب این کسی که چنین قدرتی را دارد فاصلهٴ تقریباً از شمال تا جنوب آن منطقهٴ خاورمیانه بالأخره یمن حالا یا یمنِ شمالی یا یمنِ جنوبی اخیراً یمن شمالی و جنوبی شد ولی آن روزها که دیگر به نفوذ استکبار آنجاها نرسیده بود که ارباً اربا کند این کشورها را که یکی شمالی کند یکی جنوبی کند این بانو در یمن حکومت میکرد این تخت را از یمن تا شام یا فلسطین بیاورد به طرفةالعین کارِ کسی است که ﴿عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ﴾ این دیگر نمیتواند جزء کفّار جن باشد که، بنابراین اگر شواهدی هست که مسخّرهای تحت امر وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) اعم از مؤمن و کافر بودند این ﴿مِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ با ﴿مِنَ الْجِنِّ﴾ میشود مُثبتان هیچ کدام معارض دیگری نیستند ﴿وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ درست است که این کارها معجزه است ولی معجزه و آیت باید به اذن الهی باشد چون او که مدبّر کل است و مدیر کل است ذات اقدس الهی است اینها مظاهر ارادهٴ الهیاند مجاری قدرت پروردگارند. خب،
قلمرو عمل شیاطین تحت امر حضرت سلیمان
پس ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ﴾ یک، که جواهر را از قَعر دریا بیرون میآورند ﴿وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ غیر از کارهای دریایی، کارهای خشکی و صحرایی هم میکنند چون در سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» این قسمتها مفصّل بیان شده غالب مفسّران مسئلهٴ قصّهٴ سلمیان(سلام الله علیه) را به سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» ارجاع دادند در سورهٴ «سبأ» آیهٴ دوازده و سیزده این است ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ بعد اینها را هم هشدار داد که ﴿وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ اگر کسی بخواهد منحرف بشود ﴿فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ یعنی «فلمّا انحرف حَرَّف الله» ﴿مَن یَزِغْ﴾ یعنی «مَن یَنحَرِف» کسی بخواهد بیراهه برود جا خالی کند ﴿نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ﴾ آیهٴ سیزده این است که ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر کاری را که وجود مبارک سلیمان میخواست اینها برای او میکردند معماری، مهندسی، کارگری ﴿مِن مَّحَارِیبَ﴾ این محرابها نظیر قلعهها، دژدها ﴿وَتَمَاثِیلَ﴾ این مسجّمهها ﴿وَجِفَانٍ﴾ یعنی کاسهها، اما کاسههایی که ﴿کَالْجَوَابِ﴾ است جَواب آن جَوابی، اصلش جَوابی بود ﴿کَالْجَوَابِ﴾ آن کسره علامت حذف یاء است جوابِی جمع جابیه است جابیه حوضِ بزرگ، کاسهای همانند حوض میساختند ﴿وَقُدُورٍ﴾ قِدْر یعنی دیگر، راسی یعنی راسخ شده که جبال رواسی از همین باب است راسیات یعنی دیگهای ثابت خب، این کارهای سنگین را برای اینکه ادارهٴ اردوی اِنس و جن و طیر کار آسانی نیست تغذیه اینها، اسکان اینها، پذیرایی اینها، نوبتگیری اینها احتیاج به کاسهای دارد مثل حوض، دیگِ ثابت دارد و بزرگ این باید چشمهٴ مِس برای او روان باشد تا او بتواند از این چشمهٴ مِس دیگهای اینچنینی بسازد که اردوی خودش را حفظ بکند. خب، فرمود: ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾
منشأ پیدایش هنر معماری و مجسمهسازی
بعد مسئلهٴ مرگ سلیمان(سلام الله علیه) را در آن سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» مطرح میکند برخی از مفسّران بر این باورند که سرّ پیشرفت هنر معماری و مجسّمهسازی و صورتسازی و صورتگری در بین مسیحیها برای آن است که بخشی از معجزات انبیایی که مربوط به حضرت داود، حضرت سلیمان و حضرت عیسی(سلام الله علیهم) است به همین امور برمیگردد اگر در جریان بارداری مریم(سلام الله علیها) است سخن از تمثّل مطرح است که ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ و اگر جریان سلیمان قبل از عیسی(سلام الله علیهما) مطرح است که سخن از مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی جنها برای سلیمان(سلام الله علیه) است شما میبینید در و دیوار کلیسا پر از نقّاشی است آنجا مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی یک امر رایجی است در معبد آنها همین تسخیر هست بهشت را ترسیم کردند، جهنم را ترسیم کردند، اگر کسی به کلیسای سنپطرزبوگ در رم سری بزند میبیند این کلیسا تقریباً برخیها گفتند نود، برخیها هم گفتند صد سال طول کشید تا این کلسیا را ساختند ما از دور وقتی عکس بانویی را به نام مریم(سلام الله علیها) با آن بچه در آغوش میدیدیم خیال میکردیم که این صورتی است بعد معلوم شد که از این معرّقکاریهای ما خیلی ظریفتر و دقیقتر است این کاشیهای معرّق ما بالأخره چند سانتی است آنها سنگریزههایی را هنرمندانه ترسیم کردند به مراتب از این کاشهای معرّق ما ریزتر، اگر نود سال طول کشید تا این را هنرمندان ایتالیا بسازند بر اساس همان کارهای تماثیل و هنرمندی و صورتگری و صورتسازی است اگر کسی تَه این کلیسای سنپطرزبوگ بایستد خب دقّت کند میبیند این کلسیا به صورت صلیب ساخته شده کسانی که وارد میشوند از نزدیک این کلیسا را میبینند متوجّه نمیشوند وقتی به تَه سالن بروند و آنجا از دور کاملاً این کلیسا را نگاه کنند میبینند به شکل صلیب ساخته شده به هر تقدیر بهشت آنها، جهنم آنها، اتاقهایی که مربوط به صورتگری و صورتسازی بهشت و جهنم است پر از نقشه است سرّ پیشرفت نقشه و تَندیس و مجسّمه و تمثال در مسیحیّت برخی از مفسّران معتقدند برای آنکه معجزات انبیای آنها از همین قبیل بود کارهایی که انبیایشان کردند همین قبیل بود.
شرط جواز استفاده از صنایع و ابزار حرام
منتها باید متوجّه بود که کسی اینها را تقدیس نکند این مجسّمهها را، این بتها را و امثال ذلک را اگر بتپرستی در کار نبود ساخت اینها هم تحریم نمیشد و اگر عصری بگذرد که این صنعت دیگر از آن حیثیت اصلیاش بیفتد دیگر آن حرمت را از دست میدهد بیان ذلک این است که همان طوری که تحوّل در طبیعت راه دارد در صنعت هم راه دارد در طبیعت اگر شرابی سِرکه بشود هم نجاستش برطرف میشود هم حرمتش این تحوّل است در طبیعت حالا اگر یک وقت شطرنج از ابزار قمار افتاد، افتاد یعنی افتاد این تحوّل در صنعت است اگر شراب سرکه بشود نه حرام است نه نجس، اگر ابزار شطرنج بالکل یعنی بالکل نه اینکه عند بعضی، عند بعضی طور دیگر باشد مثل اینکه وقتی شراب سرکه میشود یعنی واقعاً سرکه میشود «للنّاس جمیعا» این طور نیست که برای بعضیها سرکه باشد برای بعضیها شراب باشد که اگر شراب سرکه شد واقعاً لجمیع الناس این هم پاک است هم حلال، اگر ابزار شطرنج از حیثیت قمار در بیاید لجمیع الناس آن طوری که شراب سرکه میشود نه اینکه بعضیها این کار را بکنند بعضی آن کار را بکنند یا هنوز با آن قمار میکنند اگر هنوز با آن قمار میکنند آلت مشترک است که حکمش جداگانه است اگر بالکل یعنی بالکل از ابزار قمار در آمد مثل آن است که شراب سرکه شد خب بازی با او حلال است دیگر این را همهٴ فقها فتوا میدهد این جِرمش که اینچنین نبود مجسّمهسازی و بتسازی سیدناالاستاد مرحوم امام(رضوان الله علیه) هم در بحث خرید و فروش مجسّمات در مکاسب ملاحظه فرمودید حالا اگر یک وقت احدی به این مجسّمه اعتنا نمیکند او را پا میزند و میاندازد دور کسی این را نمیپرستد اصلاً بت را نمیپرستد تا به این احترام بکند آن وقت این تندیس این مجسّمه حالا ساختش یک مطلب دیگر است خرید و فروشش چرا حرام باشد مستحضرید که ساخت مجسّمه یک اشکال دارد، اغتنایش، خرید و فروشش یک مطلب دیگر است. اگر در عصری اصلاً مجسّمه مطرح نبود خرید و فروشش به عنوان بت و امثال ذلک نبود دلیلی بر حرمتش نیست اما اگر نه، واقعاً هنوز آن شائبه هست هنوز آن رسوبات هست هنوز آن خطر هست یا احتمال خطر هست که این احتمال در اثر سنگینی مُحتمِل به ضعف احتمال کمک بکند و آن را تقویت بکند خب جایز نیست. در جریان سلیمان(سلام الله علیه) همان طوری که قلعهسازی بود، همان طوری که کاسهٴ بزرگ سازی بود همان طوری که دیگهای ثابت ساز بود تمثال هم بود این تمثال در جریان سلیمان(سلام الله علیه) و مُلک سلیمان مطرح بود و آن ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ در جریان حضرت عیسی مطرح بود لذا باعث پیشرفت صنعت مجسّمهسازی و صورتگری و صورتسازی در مسیحیّت شد.
رد دیدگاه فخررازی مبنی بر کافر بودن جن و شیطان
اما نکتهٴ دوم که جناب فخررازی میگوید که این جن از سنخ شیطان بودند و کفّار بودند این است که خدا فرمود: ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ چون اگر اینها مؤمن بودند دیگر مراقبت نمیخواست مؤمنین کار خودشان را انجام میدهند این استنباط ناصواب است برای اینکه مؤمن که معصوم نیست خدای سبحان در بسیاری از موارد به مؤمنین میفرماید اگر کاری انجام بدهید ما بر شما رقیبیم هر حرفی میزنید یک عدّه رقیبِ عتیدند مراقباند مواظب شما هستند خود من ﴿وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً﴾ ، ﴿وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ﴾ اینها اختصاصی به کفّار ندارد اختصاصی به منافق ندارد شامل حال مؤمن و غیر مؤمن میشود این قرینهٴ دومشان ناتمام است اما قرینهٴ اوّلشان تام است که ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ﴾ یعنی کفّار ولی نه ایشان ادّعای حصر کردند نه از آیه حصر استفاده میشود ﴿وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ﴾ غیر از مسئلهٴ غوّاصی کارهای دیگری میکنند که این کارها در همین سورهٴ مبارکهٴ «سبأ» به این صورت مشخص شد که فرمود: ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ برای وجود مبارک داود آن سختترین جِرم را که آهن بود نَرم کرد برای وجود مبارک سلیمان هم سختترین را و هم آسانترین را، نَرمترین را آن سختترین مِس است دیگر مثلاً در حدّ همین آهن است که فرمود: ﴿وَأَسَلَنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ نَرمترین همین هواست که فرمود: ﴿سَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾ پس چه آن نَرم چه این سخت هر دو در اختیار وجود مبارک سلیمان قرار گرفت به اذن الله.
برخی معانی و مفاهیم <عاصف>
و برخیها در معنای عاصف چنین گفتند، گفتند برخی این جو و گندم اینها وقتی که به خرمن رفتند آن مغز یک طرف میرود کاه یک طرف آن کاه را میگویند عَصف ﴿فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ یعنی جریان ابرهه که آمدند آن طیرِ ابابیل اینها را ﴿کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ قرار داد عَصْف یعنی همین کاه، کاهِ نیمخُرده قدرتی ندارد ارزشی هم ندارد این کاه را میگویند عَصْف چرا باد را در حال تند گفتند عَصْف، برای اینکه آن باد این کاه را فوراً جابهجا میکند این عَصْف که وصفِ کاه است به این باد داده شد که آن باد این کاه را فوراً اِثاره میکند پروازش میدهد ﴿فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ عَصْف یعنی طِبْن و کاه و چون باد این کاه را فوراً جابهجا میکند نام عَصْف گرفته و شده عاصف این تعبیر برخی از مفسّران است.
حفظ و هدایت موجودات طبق اراده الهی
خب، بخش دیگری که در این آیه است فرمود: ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ این ﴿وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ﴾ نشانهٴ آن است که ما تفویض نکردیم به اینها قدرت دادیم اینها به اذن ما کار میکنند اما حفظ اینها در اختیار ماست اما مراقبیم اینها تخلّف نکنند و هم تمام کارهای آنها تحت اراده و حفظ ماست چه مسئلهٴ جن، چه مسئلهٴ انس، چه مسئلهٴ طیر، طیر را هم او نگه میدارد طیر را که در بالاست و جِسم سنگین است و جاذبهٴ زمین باید او را به زمین بکِشاند فرمود این به قدرت ما در فضا دارد حرکت میکند ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلاّ الرَّحْمنُ﴾ این پرندهها را ما حافظیم، آن جنها را ما حافظیم، آن انسهایی را که در تحت تدبیر او هستند ما حافظیم آنکه میگوید ﴿أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ را ما حافظیم ما به او این قدرت را دادیم خب در بین این هفده پیامبری که در سورهٴ «انبیاء» قصّهشان آمده همهشان از این سنخ نیست در جریان داود و سلیمان ملاحظه فرمودید مبارزات داود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و امثال «بقره» است که ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾ اما اینجا جای مبارزه نیست جای دعوت به صبر نیست جای اینکه امّت او نافرمانی کردند و گرفتار عذاب شدند ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ﴾ از این قبیل نیست فقط بیان معجزات است خب قدرت الهی اگر بتواند دریا و اهلش، صحرا و اهلش، جن و انس همه را مهار بکند چنین خدایی اگر به پیامبری گفت من حافظ توام، من ناصر توام اطمینان پیدا میکند دیگر، پس اینکه فرمود به یاد انبیا باش حدّاقل فواید قصص انبیا در این سه فصل خلاصه میشود.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است