display result search
منو
تفسیر آیات 62 تا 69 سوره انبیاء

تفسیر آیات 62 تا 69 سوره انبیاء

  • 1 تعداد قطعات
  • 30 دقیقه مدت قطعه
  • 22 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 62 تا 69 سوره انبیاء"

چگونگی استدلال حضرت ابراهیم سلام‌الله‌علیه در برابر بت‌پرستان
عکس‌العمل بت‌پرستان در برابر استدلال
حاکمیّت شهود و غضب و حکم به سوزاندن خلیل الرحمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمَ ﴿62﴾ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذَا فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ ﴿63﴾ فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿64﴾ ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمَتَ مَا هؤُلاَءِ یَنطِقُونَ ﴿65﴾ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئاً وَلاَ یَضُرُّکُمْ ﴿66﴾ أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿67﴾ قَالُوا حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ ﴿68﴾ قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ ﴿69﴾

خلاصه‌ای از مباحث گذشته
بعد از ماجرای وجود مبارک حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) که بتها را شکست و بت‌پرستها از آن مراسم برگشتند به بتکده سری زدند دیدند بتها قطعه قطعه شد و بتِ بزرگ سالم است، گفتند چه کسی این کار را کرده [عده¬ای] گفتند ما فتا و جوانی را شنیدیم ـ نه شاب، فتایی را شنیدیم ـ که از این بتها به بدی نام می‌برد: ﴿یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ﴾؛ این فتا به نام ابراهیم بود و از بتها به بدی نام می‌برد؛ نه اینکه این فتا می‌گفت که من این بتها را می‌شکنم (این‌چنین نبود) بلکه چون وجود مبارک حضرت ابراهیم این بتها را شایستهٴ ربوبیّت و الوهیّت نمی‌دانست و از اینها به عنوان جمادی که «لا یضر ولا ینفع» یاد می‌کرد اینها حدس زدند گفتند: ﴿فَتی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ﴾ ؛ حدس می‌زنیم که این، این کار را کرده باشد [لذا] گفتند پس او را بیاورید تا ما از او سؤال بکنیم و او محاکمه بشود. این ﴿یَذْکُرُهُمْ﴾ معنایش این نیست که این تهدید کرده بود در حضور همه یا به خواص گفته بود [و] آن خواص به عده¬ای گفته بودند [بلکه] این ﴿یَذْکُرُهُمْ﴾ یعنی این بتها را به بدی نام می‌برد؛ ﴿قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ﴾ .

بیان نکته‌ای ادبی در جمله ﴿ أَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمَ﴾
اینکه چطور ﴿أَنتَ﴾ مقدم بر ﴿فَعَلْتَ﴾ شد: ﴿قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمَ﴾، اینجا نکتهٴ ادبی دارد و آن نکتهٴ ادبی این است که اصلِ فعل، مفروغ‌‌عنه است، کاری شده، باید از فاعل جستجو کرد که فاعل را معرفی کرد که چه کسی است لذا [چون] فاعل مهم بود، اسم آن فاعل را که ﴿أَنتَ﴾ بود مقدّم داشتند وگرنه اصلِ فعل، مسلّم است و مفروغ‌عنه است و طرفین هم قبول دارند؛ فرمود: ﴿أَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمَ﴾.
چگونگی استدلال حضرت ابراهیم ع در برابر بت‌پرستان
وجود مبارک حضرت ابراهیم در مناظره و در جدال احسن فرمود: ﴿بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ﴾؛ شما که می‌گویید این بتها همه‌کاره‌اند، مقرِّب الی ‌الله‌اند، شفیع الی ‌الله‌اند، نافع و ضارّند، [این بت] این کار را کرد. خب اگر کسی قدرت ندارد که کاری انجام بدهد، این که شایستهٴ الوهیّت نیست، چون شما این شئون فراوان را از بتهای¬تان متوقّعید [پس] همین این کار را کرد: ﴿بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ﴾. بنابراین از سنخ جدال احسن است و مشروط هم نیست و خبرِ جدّی هم نیست تا کسی بگوید کذب است و امثال ذلک و نیازی داشته باشد که آنچه مرحوم سیّد مرتضی در تنزیه‌الأنبیاء ذکر کرده یا وجوه فراوانی که مفسّران شیعه و سنّی نظیر مرحوم امین‌الاسلام در مجمع یا جناب فخررازی در تفسیر کبیرشان ذکر کردند بازگو بشود.

عکس‌العمل بت‌پرستان در برابر استدلال
﴿فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ﴾؛ ضمیر جمع ﴿کَبِیرُهُمْ﴾ به همین بتهای شکسته برمی¬گردد، چون این ضمیر جمع مذکّر سالم اوّلی به همان بتها برگشت، ضمیر جمع مذکّر سالم دومی هم به همان بتها برمی‌گردد: ﴿فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ﴾. این مردمی که بت‌پرست بودند بار اول آسیب دیدند [لذا] ﴿فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ﴾؛ اینها به فطرتشان مراجعه کردند دیدند که حق با وجود مبارک ابراهیم خلیل است؛ نه [اینکه] به یکدیگر گفتند شما ظالمی تا این بگوید تو مقصّر بودی او بگوید تو مقصّر بودی، بلکه هر کدام به خودشان گفتند: ﴿فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا﴾؛ این جمیع برای جمیع است نه بعض برای بعض یعنی کلّ واحد اینها به خودش گفته است که تو ظالمی یعنی «فأعترفوا بظلمهم»، از قبیل ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ﴾ است نه اینکه هر کدام به دیگری گفتند (این‌چنین نیست). ﴿فَقَالُوا﴾ یعنی کلّ واحد از این بت‌پرستها به خودش گفته است که تو ستمکاری نه وجود مبارک ابراهیم؛ ﴿فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ﴾. ﴿ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُؤُوسِهِمْ﴾؛ چون دو بار اینها به درون خودشان مراجعه کردند سرافکنده شدند. تعبیر به فعل مجهول برای آن است که اینها ناکِس نیستند اینها منکوس‌اند؛ کسی اینها را سرافکنده کرد. در قیامت هم یک عدّه سرافکنده محشور می‌شوند: ﴿إِذِ الُمُجْرِمُونَ نَاکِسُوا رُؤُوسِهِمْ﴾؛ اینها سر به زیرند حالا بر اساس خجالت و شرم سرافکنده‌اند یا بر اساس آنچه مرحوم امین‌الاسلام نقل کرد و از اهل سنّت زمخشری نقل کرد در ذیل آیهٴ ﴿فَتَأْتُونَ أَفْوَاجاً﴾ که یک عدّه به صورت حیوان در می‌آیند . خب آنها که به صورت حیوان در آمدند منکوس‌الرأس‌اند، این منکوس‌الرأس بودن آیا در اثر آن است که اینها خجالت کشیدند سر به زیرند سرافکنده‌اند یا نظیر حیوان‌اند که مستوی‌القامه نیستند منکوس‌الرأس‌اند؟ اگر به صورت حیوان در آمدند که خب واقعاً منکوس‌الرأس‌اند. اینها ﴿نُکِسُوا عَلَی رُؤُوسِهِمْ﴾ سرافکنده شدند؛ آن بیان نورانی حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) اینها را سرافکنده کرد: ﴿ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُؤُوسِهِمْ﴾.
بعد این حرف را زدند: ﴿لَقَدْ عَلِمَتَ مَا هؤُلاَءِ یَنطِقُونَ﴾؛ غالب مفسّران تا آنجا که ما دیدیم، این خطاب را متوجّه حضرت ابراهیم کردند یعنی آنها به حضرت ابراهیم گفتند شما که از ما می‌خواهید ما از این بتها سؤال بکنیم، بتها که حرف نمی‌زنند اما آنچه در بحث دیروز گذشت تحلیل دیگری بود؛ معروف بین اهل تفسیر چه شیعه چه سنّی همین است [یعنی] معمولاً این خطاب را به وجود مبارک حضرت ابراهیم نسبت دادند.

نتیجه‌گیری حضرت ابراهیم ع از مناظره
بعد خودشان محکومیّت خودشان را به حضرت ابراهیم اعلام کردند که شما که می‌گویید ﴿فَسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ﴾، تو که می‌دانی اینها حرف نمی‌زنند. وجود مبارک حضرت ابراهیم فرمود من که می‌دانم، حالا که شما اعتراف دارید [پس] ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ﴾؛ چرا این کار را می‌کنید؛ چیزی که نه حرف می‌زند نه غذا می‌خورد نه نافع است نه ضارّ است چرا این را می‌پرستید: ﴿قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَالاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئاً وَلاَ یَضُرُّکُمْ﴾.
اینها در حدّی نبودند که بر اساس محبّت عبادت کنند و چون اینها به قیامت معتقد نبودند سخن از بهشت و جهنم برای اینها مطرح نبود لذا یا «خوفاً مِن الفقر و المرض» عبادت می‌کردند یا «شوقاً إلی السلامة و الثروة» عبادت می‌کردند؛ اینها خوف و شوقشان در مدار دنیا و امور دنیاست نه سخن از بهشت و امثال بهشت باشد. بالأخره انسان در بخش انگیزه یا در مدار شهوت حرکت می‌کند یا در مدار غضب یا اگر یک انسانِ بَرین و کامل است در مدار عقلِ عملی که «ما عُبِدَ به الرحمان واکتسب به الجنان» حرکت می‌کند. اگر انسان در مدار عقلِ عملی حرکت کرد می‌گوید من «حُبّاً لَه» عبادت می‌کنم «وَجدْتُک أهلاً للعبادة» عبادت احرار است و مانند آن [و] اگر در زیرمجموعهٴ عقل عملی، در شهوت و غضب حرکت می‌کند یا خوفاً عبادت می‌کند یا شوقاً، دیگر از این سه جهت که بیشتر نیست، چه اینکه در بخشهای اندیشه و فکر هم یا در مدار خیال است یا در مدار وهم است یا در مدار عقل.
وجود مبارک حضرت ابراهیم فرمود شما اصلاً عاقل نیستید اگر عاقل بودید این خوف و طمعتان را آن عقل رهبری می‌کرد [آن گاه] از کسی می‌هراسیدید که واقعاً ضارّ باشد و به کسی امیدوار بودید که واقعاً نافع باشد. این دو اسم از اسمای حسنای ذات اقدس الهی است در دعای نورانی «جوشن کبیر» که «یا ضارُّ یا نافعُ» ؛ او نافع است او ضارّ است؛ چیزی در عالم به انسان نفع نمی‌رساند مگر به اذن خدا [و] ضرری به انسان نمی‌رسد مگر به مشیئت الهی. بنابراین انسان اگر هم در مدار خوف و رجا حرکت می‌کند باید به جایی تکیه کند که منشأ نفع باشد و از جایی بهراسد که منشأ ضرر باشد. حضرت فرمود: ﴿أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئاً وَلاَ یَضُرُّکُمْ﴾؛ پس چون این‌چنین است، ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾.
فرمود عاقل نیستید، برای اینکه در بخش عقلِ نظر باید از کسی اطاعت کرد که منشأ هستی باشد و منشأ اثر و در بخش عقل عمل باید به جایی گرایش داشت که این کارها از او ساخته باشد و شما نه عقل نظرتان درست است نه عقل عمل؛ ﴿أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ مگر عاقل نیستید.
حاکمیّت شهود و غضب و حکم به سوزاندن خلیل الرحمان
اگر این شهوت و غضب میدان‌دار بود و در جهاد اکبر اینها پیروز بودند و این عقل را طبق بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «کَم مِن عقلٍ أسیرٍ تحت هویً أمیر» به بند کشیدند [یعنی] این عقلی که اهل عزم و اراده و نیّت و «عُبِد بِه الرحمن» بود را به بند کشیدند، فرمانروا می‌شود شهوت و غضب، وقتی فرمانروا شده شهوت و غضب، با اینکه بت‌پرستی برای آنها بیّن‌الغی شد دستور دادند حضرت ابراهیم را بسوزانند.

تبیین معنای <دسّاها> در آیه ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾
خب چه کسی اینجا فرمان صادر می‌کند؟ آن غضب است که فرمان صادر می‌کند.
این ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ معنایش این نیست که انسان فطرت را از بین می‌برد، فطرت از بین رفتنی نیست: ﴿لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾ ؛ منتها این شهوت و غضب هماهنگ شدند دست و پای عقلِ عمل را بستند او را زنجیر کردند زنده به گور کردند و هنوز او نمرده است روی قبر او نشستند و فرمانروایی می‌کنند، الآن کار به دست شهوت و غضب است. این می‌شود دسیسه نه «قد خاب مَن قتلها أو أماتها»؛ آن نفسِ مُلهمه، مُردنی نیست، آن فطرت الهی است از بین نمی‌رود. اینها دسیسه کردند، مَدسوس کردند، اغراض را غرایز را کنار زدند و این عقل را در بین غرایز و اغراض دفن کردند [بعد] اغراض و غرایز را روی آن ریختند آن گاه روی قبر آن نشستند (روی قبر عقل نشستند). این عقل دفن شده است مدسوس است نه مقتول، مُرده نیست بلکه دسیسه شده است دفن شده است و مانند آن.
حالا در این زمینه با اینکه هر کدام اعتراف کردند که ما ستم کردیم با اینکه سرافکنده شدند اما فرمان رسمی این است که حضرت ابراهیم را بسوزانید. وجود مبارک حضرت ابراهیم هم قربانی توحید شد نه قربانی مبدأ، [زیرا] اصلِ مبدأ را اینها قبول داشتند خالقیّت مبدأ را قبول داشتند رب الارباب بودن مبدأ را قبول داشتند اله الآلهه بودن الله را قبول داشتند؛ وجود مبارک حضرت ابراهیم در حقیقت قربانی توحید شد نه قربانی اصلِ اثبات مبدأ.

حضرت ابراهیم خلیل منادی توحید در خاورمیانه
حالا چه کسی گفته، بالأخره باید از یک منبع رسمی این دستور صادر بشود که دیگران بپذیرند و اجرا کنند. گفتند نمرود این را دستور داده است؛ برخی از مفسّرین شیعه و سنّی گفتند برخی از عَجَمها این حرف را زدند عرب نبودند اهل ایران بودند این حرف را زدند .
اینها همه تأیید می‌کند که اصل تفکّر فلسفی [و] تفکّر الهی به وسیلهٴ انبیا در خاورمیانه رشد کرده و اگر نبودند وجود مبارک انبیا مخصوصاً حضرت ابراهیم نه افلاطون و ارسطویی در یونان پدید می‌آمد نه سقراط و بقراطی در آن منطقه و نه فارابی و بوعلی در این منطقه. تنها کسی که فکرِ توحید را در خاورمیانه احیا کرده است وجود مبارک حضرت ابراهیم بود بعد انبیای بعدی وگرنه اینها تاریخشان مربوط به 25 قرن یا 26 قرن یا حدّاکثر 30 قرن پیش است [در حالی که] وجود مبارک حضرت ابراهیم مربوط به 40 قرن پیش است. خود یونان هم مَهد بت‌پرستی بود ـ دو نفر از آقایان تلاش و کوشش کردند تا حدودی بعضی از مدارک را پیدا کردند ـ آنها تمدّنشان را از این بابلیها گرفتند، بابلیها هم به برکت افکار وجود مبارک حضرت ابراهیم و اینها موحّد شدند. اگر نبودند انبیا نه سقراط و بقراط و افلاطونی در یونان پدید می‌آمد نه حکمای.

علت حکم نمرود به سوزاندن پیامبر الهی
﴿قَالُوا حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾؛ این کار یک کار رسمی در مملکت است [لذا] باید از نمرود گرفته شده باشد و اگر دیگران هم این حرف را زدند، به نمرود پیشنهاد دادند و نمرود این حرف را پذیرفته است. ﴿قَالُوا حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ﴾؛ شما اگر در صدد حفظ دین و مکتبتان هستید، صِرف تشکیل محکمه و محکوم کردن حضرت ابراهیم و اینها کافی نیست باید این بساط را برچینید؛ ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ﴾. آنها این کار را کردند ما هم دستور دادیم؛ اینها این کار را کردند یعنی اقدام کردند، در درازمدّت مدّتی تلاش و کوشش کردند همه را جمع کردند که همه حاضر بشوند و آتش عظیمی افروخته بشود [لذا] مدّتی طول کشید. این را جناب زمخشری در کشّاف نقل کرده است که بالأخره به قدری مسئله بت‌پرستی برای آنها محترم بود که اگر کسی بیمار می‌شد نذر می‌کرد که اگر این بیماری¬اش برطرف بشود یک مقدار هیزم تهیه کند به آن جمع بدهد . در جاهلیّت هم همین طور بود؛ در جاهلیّت وقتی که می‌خواستند ـ مخصوصاً در جنگ بدر ـ از مکه خارج بشوند و به جنگ با مسلمانها بپردازند، غیر از خضوعِ در برابر بتهای عمومی، آن اشرافشان بتهای خصوصی در منزل داشتند، می‌رفتند نزد بتها از بتها کمک می‌خواستند طلب نصرت می‌کردند بعد می‌آمدند. وقتی جهل به جای عقل بنشیند همین کارها را می‌کند.

فرمایش امین الاسلام در تمثیلی بودن فرمان الهی
آنها گفتند: ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ ما گفتیم: ﴿یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً﴾ و حرفِ ما پیروز شد، چرا؟ برای اینکه سراسر عالم ستاد الهی‌اند: ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾ ، ﴿وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ﴾ . آتش یکی از سربازان خداست آب یکی از سربازان خداست؛ گاهی به آتش دستور می‌دهد بگیر گاهی به آب دستور می‌دهد بگیر؛ فرعون را با آب از بین بُرد عدّه‌ای را هم با آتش از بین برد. اگر دستور بدهد که موجودی اطاعت کند او یقیناً مطیع است منتها جناب امین‌الاسلام می‌فرماید اینها تمثیل است .

دلالت آیات قرآن بر ذی‌شعور بودن اشیاء
در بحثهای سابق داشتیم که این فرمایش ناتمام است [و] اشیاء واقعاً می‌فهمند. طبق پنج طایفه از آیات قرآن کریم اشیاء واقعاً درک می‌کنند؛ آیات سجده دلیل است، آیات اسلام دلیل است، آیات تسبیح دلیل است، آیات تحمید دلیل است، آیات اتیان دلیل است؛ این پنج طایفه از آیات‌اند که دلالت می‌کنند بر اینکه اینها شاهدند، اینها ناظرند، اینها درک می‌کنند، اینها مطیع‌اند، حالا ما زبان اینها را نمی‌فهمیم. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که همه تسبیح می‌کنند (یک)، تسبیحشان آمیخته با تحمید است (دو): ﴿إِن مِن شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾ . آنها که صدای تسبیح را می‌شنیدند صدای تحمید را می‌شنیدند هم شاهدِ خوبی دارند. بنابراین این گفتن، حقیقت است، این شنیدن، حقیقت است، این دستور، حقیقت است، آنها هم امتثال می‌کنند.
مسجد در قیامت شهادت می‌دهد برای آنکه در دنیا می‌فهمد، اگر مسجد نفهمد که کدام همسایه آمده کدام همسایه نیامده چگونه در قیامت شهادت می‌دهد؟! قیامت ظرف اَدای شهادت است نه ظرف تحمّل، شاهد اگر در متن حادثه حضور نداشته باشد و درک نکند و نبیند و نشنود چگونه در محکمهٴ الهی شهادت می‌دهد؟! مسجد واقعاً می‌فهمد چه کسی آمده چه کسی نیامده، حسینیه واقعاً می‌فهمد از همسایه‌ها چه کسی آمد و چه کسی نیامد. زمین و زمان می‌فهمند در و دیوار عالم چشم باز کردند دارند ما را می‌بینند و انسانِ موحّد خجالت می‌کِشد [و] همان طوری که نزد دیگری گناه نمی‌کند نزد در و دیوار هم گناه نمی‌کند برای اینکه این دارد می‌بیند و پس‌فردا شهادت می‌دهد؛ کجا می‌خواهد خودش را پنهان کند؟! اینکه ذات اقدس الهی در پایان بخشی از آیات سورهٴ مبارکهٴ «علق» که این جزء عتایق سوَر ماست و از بخشهای اوّلیه قرآن است ما را به حیا دعوت کرده که ﴿أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی﴾ همین است. آن موحّدان می‌گویند که کجا هست که خدا نباشد؟! خب خدا را می‌بینند. به هر تقدیر این گفتن، حقیقت است، این شنیدن، حقیقت است و این امتثال، حقیقت است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 30:04

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن