- 305
- 1000
- 1000
- 1000
آداب مکتب حضرت سیدالشهداء علیه السلام، جلسه سوم
سخنرانی آیت الله سید حسن عاملی با موضوع «آداب مکتب حضرت سیدالشهداء علیه السلام»، جلسه سوم: عزاداری تربیتی و سیاسی و بصیرتی، سال 1403
صحبت در آداب عزاداری است، عزادری خروجی تربیتی و سیاسی و بصیرتی خوبی داشته باشد و تفاوت ما با کسانی که امام حسین را ندارند تفاوت خودش را نشان بدهد.
اولین ادب این است که یک عزادار وقتی ازش پرسیدند چرا عزاداری می کنی جواب خوب و معقول و منطقی داشته باشد عزاداری در وهله اول بیعت با امام حسین و بیعت با مرام و فکر امام حسین است یک کسی عبای امیر المومنین را بوسید گفت ولایتی نیست عبای من را تبرک کنی ولایت این است که من فکر و مرامی دارم و اندیشه ای دارم و حساسیتی دارم خانه ها را عامل باشی این می شود معنی ولایت در وهله اول عبارت است از این که بیعت با حضرت کردن و عزاداری شرکت کردن یعنی لبیک به هل من ناصر حضرت اباعبدالله الحسین در کربلا در هفت جا حضرت هل من ناصر داشته است این هل من ناصرهاهل من ناصرهای شخصی نیست چون امام حسین می دانست که شخصش بالاخره شهید می شود از بین می رود اما شخصیت حضرت هست که می ماند و لذا هفت جا هم بیایی بگویی که لبیک یا داعی الله ارزش دارد و من آرزویم این است که زمانی ما مجلس لبیک داشته باشیم مجلس لبیک است که کارساز می شود و انسان مقید می شود که با حضرت نفاق نداشته باشد.
در تمام ادوار هل من ناصر امام حسین هست و هر کس بشنود و جواب ندهد علی من خریه به جهنم می افتد درست همان حرفی که حضرت به اون مرد بدبخت زد که حضرت مواظب بود که با حضرت مواجه نشود در آمدن به کربلا و اما یکهو دید که امام حسین وارد شد با 40 بچه وارد شد و دعوت کرد که به حضرت ملحق شود گفت که اسب خوبی دارم کسی را دنبال کردم حتما گرفتم و کسی من رادنبال کرد اصلا نتوانست بگیرد شمشیر برنده استثنایی دارم همه اینها را در اختیارت می گذارم اما معذورم از این که من به تو ملحق شوم حضرت یک جمله استثنایی فرمودند گفتند بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فی شىء من مالک،
کسی که حاضر نشود جونش را به من بدهد پولش را نمی خواهم برای اینکه احسان بدهی خیلی خوب است اما حاضری جانت را عطا کنی به مرام حضرت بعد بهش گفت سریع از اینجا برو برای اینکه من دو روز دیگر لحظات دیگر من ندای هل من ناصر من بلند می شود اگر به هل من ناصر من جواب ندهی کسی بشنود جواب ندهد علی من خریه می رود جهنم یعنی معمولی نمی رود جهنم به رو می رود جهنم در روایات ماهست که چه کسانی به رو می روند جهنم اونهایی هستند که خسارتشان خیلی بزرگ است، عالم دین است ریا کرده قاری قرآن است ریا کرده شهید شده در راه خدا ولی قاتلت لیقال جریء علی من خریه بگویند عجب جرات و شجاعتی دارد یا قاری بوده که لیقال انه قارءٌ عجب قرائت خوبی دارد این خسارتش خیلی بالاست و لذا هل من ناصر حضرت هفت بار گفته در هفت مورد مشخص شده که حضرت ندای هل من ناصر دارد در این خصوص ما به هل من ناصر حضرت می خواهیم لبیک بگوییم عزاداری یعنی همین ولذا حضرت زیارت مسافقه دارد زیارت مسافقه هیچ امامی زیارت مسافقه ندارد مسافقه یعنی دستت را بگذاری روی دست حضرت همچنان که در حج دستت را روی دست خدا می گذاری روایت است که حجر الاسود دست خداست این استعلامی که می کنند مستحب است این دستی که در محرم خورد به دست امام حسین این دیگرنباید به نامحرم بخورد نباید مرتکب ربا بشود و این نباید رشوه دستش بگیرد این نباید خودش را آرایش کند و خودش را تفرج جاهلی بکند مجلس عزاداری امام حسین بشود میدان تفرج جاهلی باید مدرسه ادب باشد آموزش ادب باشد اخلاق باشد امام حسین وقتی که کربلا آمد شاسا بودند اینها همه هر دو صیغه جمع است یعنی اونقدر پریشان بودند و سر و صورتشان تمام خاکی بود و لذا مستحب است وقتی که کسی کربلا می رود خیلی به خودش نرسداز جهت اینکه مثلا حلواهای الوان بخورد و غذاهای الوان بخورد. حضرت در مدینه به یک عراقی گفت که می روید اهل کوفه بود می روید به زیارت قبر جدم گفت بله آقا می رویم حضرت فرمود وَ لاَ تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تزورون نروید بهتر است، گفت آقا جان این چه جمله ای است فرمودید کمرم شکست برای چی می گویید گفت برای اینکه جدم که رفت کربلا پریشان و مغموم بود مهموم بود و بی کس بود و سر و صورتش تمام پریشان بود اما شنیدم شما می روید اونجا غذاهای الوان و حلواها می خورید یعنی هماهنگ با جدم نیستید این هماهنگی ظاهری کنایه از هماهنگی روحی است یعنی شما باید با امام حسین در این کاروان، اصلا اومدید عزاداری برای چی می خواهم به کاروان امام حسین ملحق شوم. خیلی خوشم اومد از جوانی گفتم چرا می روی عزاداری گفت می روم امام حسین را دعوت کنم به شهر خودم واقعا همینطور است اما نه مثل اهل کوفه که دعوت کردند اما امام را تنها گذاشتند
صحبت در آداب عزاداری است، عزادری خروجی تربیتی و سیاسی و بصیرتی خوبی داشته باشد و تفاوت ما با کسانی که امام حسین را ندارند تفاوت خودش را نشان بدهد.
اولین ادب این است که یک عزادار وقتی ازش پرسیدند چرا عزاداری می کنی جواب خوب و معقول و منطقی داشته باشد عزاداری در وهله اول بیعت با امام حسین و بیعت با مرام و فکر امام حسین است یک کسی عبای امیر المومنین را بوسید گفت ولایتی نیست عبای من را تبرک کنی ولایت این است که من فکر و مرامی دارم و اندیشه ای دارم و حساسیتی دارم خانه ها را عامل باشی این می شود معنی ولایت در وهله اول عبارت است از این که بیعت با حضرت کردن و عزاداری شرکت کردن یعنی لبیک به هل من ناصر حضرت اباعبدالله الحسین در کربلا در هفت جا حضرت هل من ناصر داشته است این هل من ناصرهاهل من ناصرهای شخصی نیست چون امام حسین می دانست که شخصش بالاخره شهید می شود از بین می رود اما شخصیت حضرت هست که می ماند و لذا هفت جا هم بیایی بگویی که لبیک یا داعی الله ارزش دارد و من آرزویم این است که زمانی ما مجلس لبیک داشته باشیم مجلس لبیک است که کارساز می شود و انسان مقید می شود که با حضرت نفاق نداشته باشد.
در تمام ادوار هل من ناصر امام حسین هست و هر کس بشنود و جواب ندهد علی من خریه به جهنم می افتد درست همان حرفی که حضرت به اون مرد بدبخت زد که حضرت مواظب بود که با حضرت مواجه نشود در آمدن به کربلا و اما یکهو دید که امام حسین وارد شد با 40 بچه وارد شد و دعوت کرد که به حضرت ملحق شود گفت که اسب خوبی دارم کسی را دنبال کردم حتما گرفتم و کسی من رادنبال کرد اصلا نتوانست بگیرد شمشیر برنده استثنایی دارم همه اینها را در اختیارت می گذارم اما معذورم از این که من به تو ملحق شوم حضرت یک جمله استثنایی فرمودند گفتند بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فی شىء من مالک،
کسی که حاضر نشود جونش را به من بدهد پولش را نمی خواهم برای اینکه احسان بدهی خیلی خوب است اما حاضری جانت را عطا کنی به مرام حضرت بعد بهش گفت سریع از اینجا برو برای اینکه من دو روز دیگر لحظات دیگر من ندای هل من ناصر من بلند می شود اگر به هل من ناصر من جواب ندهی کسی بشنود جواب ندهد علی من خریه می رود جهنم یعنی معمولی نمی رود جهنم به رو می رود جهنم در روایات ماهست که چه کسانی به رو می روند جهنم اونهایی هستند که خسارتشان خیلی بزرگ است، عالم دین است ریا کرده قاری قرآن است ریا کرده شهید شده در راه خدا ولی قاتلت لیقال جریء علی من خریه بگویند عجب جرات و شجاعتی دارد یا قاری بوده که لیقال انه قارءٌ عجب قرائت خوبی دارد این خسارتش خیلی بالاست و لذا هل من ناصر حضرت هفت بار گفته در هفت مورد مشخص شده که حضرت ندای هل من ناصر دارد در این خصوص ما به هل من ناصر حضرت می خواهیم لبیک بگوییم عزاداری یعنی همین ولذا حضرت زیارت مسافقه دارد زیارت مسافقه هیچ امامی زیارت مسافقه ندارد مسافقه یعنی دستت را بگذاری روی دست حضرت همچنان که در حج دستت را روی دست خدا می گذاری روایت است که حجر الاسود دست خداست این استعلامی که می کنند مستحب است این دستی که در محرم خورد به دست امام حسین این دیگرنباید به نامحرم بخورد نباید مرتکب ربا بشود و این نباید رشوه دستش بگیرد این نباید خودش را آرایش کند و خودش را تفرج جاهلی بکند مجلس عزاداری امام حسین بشود میدان تفرج جاهلی باید مدرسه ادب باشد آموزش ادب باشد اخلاق باشد امام حسین وقتی که کربلا آمد شاسا بودند اینها همه هر دو صیغه جمع است یعنی اونقدر پریشان بودند و سر و صورتشان تمام خاکی بود و لذا مستحب است وقتی که کسی کربلا می رود خیلی به خودش نرسداز جهت اینکه مثلا حلواهای الوان بخورد و غذاهای الوان بخورد. حضرت در مدینه به یک عراقی گفت که می روید اهل کوفه بود می روید به زیارت قبر جدم گفت بله آقا می رویم حضرت فرمود وَ لاَ تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تزورون نروید بهتر است، گفت آقا جان این چه جمله ای است فرمودید کمرم شکست برای چی می گویید گفت برای اینکه جدم که رفت کربلا پریشان و مغموم بود مهموم بود و بی کس بود و سر و صورتش تمام پریشان بود اما شنیدم شما می روید اونجا غذاهای الوان و حلواها می خورید یعنی هماهنگ با جدم نیستید این هماهنگی ظاهری کنایه از هماهنگی روحی است یعنی شما باید با امام حسین در این کاروان، اصلا اومدید عزاداری برای چی می خواهم به کاروان امام حسین ملحق شوم. خیلی خوشم اومد از جوانی گفتم چرا می روی عزاداری گفت می روم امام حسین را دعوت کنم به شهر خودم واقعا همینطور است اما نه مثل اهل کوفه که دعوت کردند اما امام را تنها گذاشتند
تاکنون نظری ثبت نشده است