- 246
- 1000
- 1000
- 1000
آموزه های تربیتی عاشورا، جلسه دوم
سخنرانی حجت الاسلام محمدجواد نظافت با موضوع «آموزه های تربیتی عاشورا»، جلسه دوم: انس با اصحاب ابی عبدالله علیه السلام، سال 1403
اصحاب ابی عبدالله علیه السلام امام حسین فرمودند من اصحابی از اینها نیکوکارتر و با وفاتر نمی شناسم شأن خیلی بالایی دارند؛ ظاهراً یک نفری این را شنیده بود خیلی تعجب کرده بود که اگر ما هم بودیم این کار را می کردیم کاری ندارد، این خواب دید شب خوابید خواب دید که روز عاشورا است و در سپاه امام حسین است و موقع نماز شده و آقا می خواهند نماز بخوانند به این فرد گفتند بایست جلو یک وقتی دیدند تیر می آید تا تیر نزدیک شد جا خالی داد و تیر خورد به امام حسین علیه السلام، شرمنده شد و این دفعه محکم پایش را در زمین فشار داد و تیر آمد باز هم جا خالی داد، چندبار بیدار شد و یادش اومد که حرف بیجایی زده اینها خیلی گل کاشتند شأن بالایی دارند و اینها انتخاب کردند شهادت را چون یکی پس از دیگری شهید می شدند، می دیدند به چشم خودشان می دانستند شهادت را انتخاب کردند اینها شهادت رفیق شان اینها را متزلزل نمی کرد بلکه مصمم تر می شد دقیقا مثل همین شهدای خودمان که در مکتب حسینی تربیت شدند و این خانواده هایی که نگران فرزندانشان هستند، من توصیه می کنم این روضه امام حسین را فراموش نکنید حتی تو خانه خودشان این انس بچه ها با اصحاب ابی عبدالله و بعد شهدای خودمان این یک نسخه نجات بخش و شفا بخش است بسیار موثر هست روضه بسیار اثر دارد. این که فرمودند کسی گریه کند و یا بگریاند یا خودش را به تباکی بزند وجبت له الجنه این حاکی از این است که حفظ می شوند آدم ها بعد بهشتی می شوند نمی شود آدم ها حفظ نشوند و بعد بهشتی شوند این روضه را دست کم نگیرید هشت تا شهید مادرشان در کربلا بوده حضرت رباب مادر علی اصغر حضرت زینب عرض کردیم هفته قبل مادر قاسم ابن الحسن مادر عبدالله بن حسن و مادر عبدالله بن مسلم و مادر عبدالله بن وهب کلبی که من می خواهم در مورد همین وهب و مادرش بگویم چون این یک مسیحی تازه مسلمان بوده جنس اصحاب ابی عبدالله جور جور است همه رقم دارد آقا چون ما هم طوائف گوناگون هستیم یعنی شما اون ظهیر را ببینید اون از نظر فکری با امام حسین زاویه داشته چطوری یک بارکی می آید شهید می شود این که در روایت داریم نسبت به بدترین افراد نا امید نباشید چون ممکن است هدایت شود طرف ظهیر را ببینید غلام سیاه پوست را ببینید حالا این وهب مسیحی تازه مسلمان شده با مادرش و خانمش کربلا هست در داستان وهب داریم که مادرش به او گفت که برو میدان، و رفت میدان و جنگید بعد اومد به مادرش گفت راضی شدی مادرش گفت نه راضی نشدم تا کشته شوی...
اصحاب ابی عبدالله علیه السلام امام حسین فرمودند من اصحابی از اینها نیکوکارتر و با وفاتر نمی شناسم شأن خیلی بالایی دارند؛ ظاهراً یک نفری این را شنیده بود خیلی تعجب کرده بود که اگر ما هم بودیم این کار را می کردیم کاری ندارد، این خواب دید شب خوابید خواب دید که روز عاشورا است و در سپاه امام حسین است و موقع نماز شده و آقا می خواهند نماز بخوانند به این فرد گفتند بایست جلو یک وقتی دیدند تیر می آید تا تیر نزدیک شد جا خالی داد و تیر خورد به امام حسین علیه السلام، شرمنده شد و این دفعه محکم پایش را در زمین فشار داد و تیر آمد باز هم جا خالی داد، چندبار بیدار شد و یادش اومد که حرف بیجایی زده اینها خیلی گل کاشتند شأن بالایی دارند و اینها انتخاب کردند شهادت را چون یکی پس از دیگری شهید می شدند، می دیدند به چشم خودشان می دانستند شهادت را انتخاب کردند اینها شهادت رفیق شان اینها را متزلزل نمی کرد بلکه مصمم تر می شد دقیقا مثل همین شهدای خودمان که در مکتب حسینی تربیت شدند و این خانواده هایی که نگران فرزندانشان هستند، من توصیه می کنم این روضه امام حسین را فراموش نکنید حتی تو خانه خودشان این انس بچه ها با اصحاب ابی عبدالله و بعد شهدای خودمان این یک نسخه نجات بخش و شفا بخش است بسیار موثر هست روضه بسیار اثر دارد. این که فرمودند کسی گریه کند و یا بگریاند یا خودش را به تباکی بزند وجبت له الجنه این حاکی از این است که حفظ می شوند آدم ها بعد بهشتی می شوند نمی شود آدم ها حفظ نشوند و بعد بهشتی شوند این روضه را دست کم نگیرید هشت تا شهید مادرشان در کربلا بوده حضرت رباب مادر علی اصغر حضرت زینب عرض کردیم هفته قبل مادر قاسم ابن الحسن مادر عبدالله بن حسن و مادر عبدالله بن مسلم و مادر عبدالله بن وهب کلبی که من می خواهم در مورد همین وهب و مادرش بگویم چون این یک مسیحی تازه مسلمان بوده جنس اصحاب ابی عبدالله جور جور است همه رقم دارد آقا چون ما هم طوائف گوناگون هستیم یعنی شما اون ظهیر را ببینید اون از نظر فکری با امام حسین زاویه داشته چطوری یک بارکی می آید شهید می شود این که در روایت داریم نسبت به بدترین افراد نا امید نباشید چون ممکن است هدایت شود طرف ظهیر را ببینید غلام سیاه پوست را ببینید حالا این وهب مسیحی تازه مسلمان شده با مادرش و خانمش کربلا هست در داستان وهب داریم که مادرش به او گفت که برو میدان، و رفت میدان و جنگید بعد اومد به مادرش گفت راضی شدی مادرش گفت نه راضی نشدم تا کشته شوی...
تاکنون نظری ثبت نشده است