- 301
- 1000
- 1000
- 1000
کدام حسین؛ کدام کربلا، فصل سوم، جلسه سی ام
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «کدام حسین؛ کدام کربلا»، فصل سوم، جلسه سی ام، سال 1402
«کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟» یعنی چه؟ مگر ما بیش از یک امام حسین علیه السلام داریم؟ نخیر! بیش از یک امام حسین علیه السلام نداریم ولی هر کدام از ما و مردم دنیا روایتی از کربلا و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، که بسته به اینکه چقدر این روایت مطابق با آن حقیقتِ واقعه است، معرفتهای ذهنی ما نسبت به یکدیگر تفاوت دارد.
بر حسب اینکه بعضی از عزیزان سؤال میکردند که تو هدایت باطنی را چه میکند؟ هم در فصل قبل و هم جلسهی گذشته به این موضوع پرداختیم که ما که منکر هدایت باطنی نیستیم، ما که منکر شگفتیهای عجیب عاشورا و کربلا نیستیم، ما که منکر عظمت اشک نیستیم که اصلاً نمیدانیم چرا اینقدر اجر دارد، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم هر کدام از ما روایتی از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داریم، روایتِ ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، از یک جهت باید واکاوی بشود که از کجا بدست آمده است، اولاً باید اعتبارسنجی شود، ثانیاً بدانیم اینطور نیست که سلایق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما روی نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و بالعکس اثر نگذارد. کاری به این موضوع ندارم که آن سلیقهی سیاسی اجتماعی چیست یا از نظر من خوب است یا خوب نیست، اما مستقیم روی نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اثر میگذارد، آنها هم از نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اثر میگیرند.
موضوع خیلی مهم است، این موضوع آنقدر مهم بوده است که بنده حدود شصت جلسه به این موضوع اختصاص بدهم و فکر نکنم موضوع تمام شده است، اتفاقاً جامعه ما بشدّت مبتلا به گرفتاریهایی در این موضوع است که اگر با یکدیگر درست گفتگو کنیم، صد جای دیگر میتوانیم از روی این الگو درست زندگی کنیم.
این موضوع را هم میدانیم که تصویر ذهنی ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قابل قیاس با حقیقتِ حضرت نیست، ملاک این است که مطابق باشد، وگرنه واضح و مشخص است که نمیتواند عینِ او باشد، اصلاً من چه کسی هستم که بخواهم حقیقتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بفهمم، اما بالاخره همان کورسویی که چیزی از حضرت میدانم که وقتی نام حضرت میآید اشک من جاری میشود یا وقتی گرفتار میشوم به او پناه میبرم یا به او تأسّی میکنم یا به او توجّه میکنم، بالاخره یک تصویر کوچکی در ذهن من هست. این تصویر کوچک خیلی مهم است. باید بدانیم که اولاً این تصویر ذهنی ما از کجا میآید، تصویر ذهنی ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، ورودیهای دینی ما کجاست؟ یک سری کتب درسی دوره دبیرستان است، مدرسه است، یا دانشگاه است؛ اندکی رسانه است، بخش جدّی این موضوع برای دینداران، از منبر و روضه است. آن کسانی هم که از پدر و مادرشان اخذ کردهاند، آنها هم از منبر و روضهای استفاده میکنند که پدر و مادرشان استفاده کردهاند. لذا روضه و شعر و مداحی و منبر را نباید ساده گرفت، چون اینها روی نگاه ما اثر میگذارند و نگاه ما را نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میسازند، پس خیلی حساس هستند.
«کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟» یعنی چه؟ مگر ما بیش از یک امام حسین علیه السلام داریم؟ نخیر! بیش از یک امام حسین علیه السلام نداریم ولی هر کدام از ما و مردم دنیا روایتی از کربلا و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، که بسته به اینکه چقدر این روایت مطابق با آن حقیقتِ واقعه است، معرفتهای ذهنی ما نسبت به یکدیگر تفاوت دارد.
بر حسب اینکه بعضی از عزیزان سؤال میکردند که تو هدایت باطنی را چه میکند؟ هم در فصل قبل و هم جلسهی گذشته به این موضوع پرداختیم که ما که منکر هدایت باطنی نیستیم، ما که منکر شگفتیهای عجیب عاشورا و کربلا نیستیم، ما که منکر عظمت اشک نیستیم که اصلاً نمیدانیم چرا اینقدر اجر دارد، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم هر کدام از ما روایتی از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داریم، روایتِ ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، از یک جهت باید واکاوی بشود که از کجا بدست آمده است، اولاً باید اعتبارسنجی شود، ثانیاً بدانیم اینطور نیست که سلایق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما روی نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و بالعکس اثر نگذارد. کاری به این موضوع ندارم که آن سلیقهی سیاسی اجتماعی چیست یا از نظر من خوب است یا خوب نیست، اما مستقیم روی نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اثر میگذارد، آنها هم از نگاه ما به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اثر میگیرند.
موضوع خیلی مهم است، این موضوع آنقدر مهم بوده است که بنده حدود شصت جلسه به این موضوع اختصاص بدهم و فکر نکنم موضوع تمام شده است، اتفاقاً جامعه ما بشدّت مبتلا به گرفتاریهایی در این موضوع است که اگر با یکدیگر درست گفتگو کنیم، صد جای دیگر میتوانیم از روی این الگو درست زندگی کنیم.
این موضوع را هم میدانیم که تصویر ذهنی ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قابل قیاس با حقیقتِ حضرت نیست، ملاک این است که مطابق باشد، وگرنه واضح و مشخص است که نمیتواند عینِ او باشد، اصلاً من چه کسی هستم که بخواهم حقیقتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بفهمم، اما بالاخره همان کورسویی که چیزی از حضرت میدانم که وقتی نام حضرت میآید اشک من جاری میشود یا وقتی گرفتار میشوم به او پناه میبرم یا به او تأسّی میکنم یا به او توجّه میکنم، بالاخره یک تصویر کوچکی در ذهن من هست. این تصویر کوچک خیلی مهم است. باید بدانیم که اولاً این تصویر ذهنی ما از کجا میآید، تصویر ذهنی ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، ورودیهای دینی ما کجاست؟ یک سری کتب درسی دوره دبیرستان است، مدرسه است، یا دانشگاه است؛ اندکی رسانه است، بخش جدّی این موضوع برای دینداران، از منبر و روضه است. آن کسانی هم که از پدر و مادرشان اخذ کردهاند، آنها هم از منبر و روضهای استفاده میکنند که پدر و مادرشان استفاده کردهاند. لذا روضه و شعر و مداحی و منبر را نباید ساده گرفت، چون اینها روی نگاه ما اثر میگذارند و نگاه ما را نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میسازند، پس خیلی حساس هستند.
تاکنون نظری ثبت نشده است