- 577
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه شصت و ششم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه شصت و ششم، سال 1403
چه کسی اهل بیت هست؟
عالم بسیار بسیار بسیار تراز اول و مهم از ارکان حنفیها و کسی که امروز وهابیت هم به او علاقهی بسیار دارند، اسم او «ابوجعفر طحاوی» است، که یک رسالهی اعتقادی دارد که «العقیدة التحاویّه» نام دارد، که بزرگان وهابیت و پدرجدهای وهابیت یا اهل حدیث افراطی مانند طیف دوستانِ ابن تیمیه و… عمدتاً این «عقیدهی طحاویه» را شرح کردهاند و این کتاب بعنوان کتاب درسی بین وهابیت منتشر میشود.
البته «ابوجعفر طحاوی» ربطی به وهابیت ندارد، چون وهابیت بعد از سال 1200 بوجود آمدهاند و ایشان سال 321 از دنیا رفته است، یعنی حدود هزار و صد و سی سال قبل. به آن معنا به اهل حدیث هم مربوط نیست، هم حدود چهارصد سال قبل از ابن تیمیه است، هم به اهل حدیث متقدّم مانند احمد حنبل کار ندارد، برای اینکه این جزو پیروان برجستهی ابوحنیفه است. اهل این موضوع میدانند که ابوحنیفه با اهل حدیث مانند احمد حنبل و طیف فکریشان دعوای جدّی دارند. اما خلاصه خواستهاند از او استفاده کنند، او آدم بسیار مهمّی است.
او چند کتاب مهم دارد، یکی از آنها «شرحُ مُشکِلِ الآثار» است، «مُشکِلِ الآثار» تفاوتی با «غریبُ الحَدیث» دارد، «غریبُ الحدیث» یعنی روایاتی که لفظ مشکل دارد، نمیفهمند لفظ آن یعنی چه، معنای یک لغت را نمیدانند. «غریبُ الحدیث» شاخهای از علم حدیث است. اگر شنیده باشید «النهایة فی غَریبُ الحَدیث» برای «ابن اثیر»، کتابی است که خیلی به آن ارجاع میدهند. «غریب» به این معنا که لغتِ آن سخت است، نمیدانیم این یک لغت یعنی چه.
اما گاهی روایت مشکل است، نه یک لغتِ آن. عبارتی در روایتی سخت است، یعنی یا سطح موضوع سخت است و یا تعارض دارد. این شاخهی دیگری از علم حدیث است که «مشکل الحدیث» نام دارد. از قدما کتب زیادی در این زمینه دارند، مثل «ابن قُتیبه».
در بین شیعیان یک کتاب خواندنی در «مشکل الحدیث» داریم که سرآمد کتب «مشکل الحدیث» شیعه است و آن «مصابیح الأنوار» مرحوم مجتهد بزرگ سیّد عبدالله شُبَّر است که این کتاب به درد طلاب میخورد. آنجا روایاتی که مشکل است و فهم آن دردسر دارد را بحث کرده است.
مانند «عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل»، که آیا اصلاً روایت هست یا نه، اگر هست چه معنایی دارد؟ یا «لَوْ عَلِمَ ابوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ» یعنی چه که اگر ابوذر میفهمید در قلب سلمان چه میگذرد او را میکشت؟ اصلاً فاعل این «لَقَتَلَهُ» ابوذر است یا آن علم است؟ یا آن علم ابوذر را میکشت و نمیتوانست تحمّل کند؟ مرحوم شبَّر یک کتاب دو مجلّدی دارد که چاپ شده است و از کتابهای خواندنیِ اهل مطالعه است که به زبان عربی نوشته شده است.
این کتاب «شرحُ مُشکِلِ الآثار» است، کتاب خیلی مهمّی است. کلاً «مشکل الحدیث» نوشتن برای فقیهِ خبره است و کار هر کسی نیست. مجلد دوم «شرحُ مُشکِلِ الآثار» یک بابی دارد که بحث همین شبهای ماست.
اگر کسی انصاف داشته باشد، چون اینجا طحاوی به ضرر عقیدهی خودش اعتراف کرده است، میبیند در این موضوع راهی جز آن مسیری که مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رفتهاند ندارد. این آقا از پدرجدهای مذهب حنفیّه است، و از جهتی او را مقوّم اصلی و ستون فقرات مذهب ابوحنیفه میدانند. توضیح این امر طولانی است که ایشان مشکلات حدیثی این مکتب را حل کرده است، «جامع مسانید ابوحنیفه» را قبل از خوارزمی و دیگران… ایشان سعی کرده است که ابوحنیفه را از آن اتهامِ مخالفت با حدیث پیغمبر نجات دهد. آدم خیلی مهمّی است. انگار بگویند علامه حلّی یا شیخ مفید در مکتب امامیّه. باید گفت که بخاطر «ابوجعفر طحاوی» مکتب حنفیه سرپا مانده است.
چه کسی اهل بیت هست؟
عالم بسیار بسیار بسیار تراز اول و مهم از ارکان حنفیها و کسی که امروز وهابیت هم به او علاقهی بسیار دارند، اسم او «ابوجعفر طحاوی» است، که یک رسالهی اعتقادی دارد که «العقیدة التحاویّه» نام دارد، که بزرگان وهابیت و پدرجدهای وهابیت یا اهل حدیث افراطی مانند طیف دوستانِ ابن تیمیه و… عمدتاً این «عقیدهی طحاویه» را شرح کردهاند و این کتاب بعنوان کتاب درسی بین وهابیت منتشر میشود.
البته «ابوجعفر طحاوی» ربطی به وهابیت ندارد، چون وهابیت بعد از سال 1200 بوجود آمدهاند و ایشان سال 321 از دنیا رفته است، یعنی حدود هزار و صد و سی سال قبل. به آن معنا به اهل حدیث هم مربوط نیست، هم حدود چهارصد سال قبل از ابن تیمیه است، هم به اهل حدیث متقدّم مانند احمد حنبل کار ندارد، برای اینکه این جزو پیروان برجستهی ابوحنیفه است. اهل این موضوع میدانند که ابوحنیفه با اهل حدیث مانند احمد حنبل و طیف فکریشان دعوای جدّی دارند. اما خلاصه خواستهاند از او استفاده کنند، او آدم بسیار مهمّی است.
او چند کتاب مهم دارد، یکی از آنها «شرحُ مُشکِلِ الآثار» است، «مُشکِلِ الآثار» تفاوتی با «غریبُ الحَدیث» دارد، «غریبُ الحدیث» یعنی روایاتی که لفظ مشکل دارد، نمیفهمند لفظ آن یعنی چه، معنای یک لغت را نمیدانند. «غریبُ الحدیث» شاخهای از علم حدیث است. اگر شنیده باشید «النهایة فی غَریبُ الحَدیث» برای «ابن اثیر»، کتابی است که خیلی به آن ارجاع میدهند. «غریب» به این معنا که لغتِ آن سخت است، نمیدانیم این یک لغت یعنی چه.
اما گاهی روایت مشکل است، نه یک لغتِ آن. عبارتی در روایتی سخت است، یعنی یا سطح موضوع سخت است و یا تعارض دارد. این شاخهی دیگری از علم حدیث است که «مشکل الحدیث» نام دارد. از قدما کتب زیادی در این زمینه دارند، مثل «ابن قُتیبه».
در بین شیعیان یک کتاب خواندنی در «مشکل الحدیث» داریم که سرآمد کتب «مشکل الحدیث» شیعه است و آن «مصابیح الأنوار» مرحوم مجتهد بزرگ سیّد عبدالله شُبَّر است که این کتاب به درد طلاب میخورد. آنجا روایاتی که مشکل است و فهم آن دردسر دارد را بحث کرده است.
مانند «عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل»، که آیا اصلاً روایت هست یا نه، اگر هست چه معنایی دارد؟ یا «لَوْ عَلِمَ ابوذر مَا فِی قَلْبِ سَلْمَان لَقَتَلَهُ» یعنی چه که اگر ابوذر میفهمید در قلب سلمان چه میگذرد او را میکشت؟ اصلاً فاعل این «لَقَتَلَهُ» ابوذر است یا آن علم است؟ یا آن علم ابوذر را میکشت و نمیتوانست تحمّل کند؟ مرحوم شبَّر یک کتاب دو مجلّدی دارد که چاپ شده است و از کتابهای خواندنیِ اهل مطالعه است که به زبان عربی نوشته شده است.
این کتاب «شرحُ مُشکِلِ الآثار» است، کتاب خیلی مهمّی است. کلاً «مشکل الحدیث» نوشتن برای فقیهِ خبره است و کار هر کسی نیست. مجلد دوم «شرحُ مُشکِلِ الآثار» یک بابی دارد که بحث همین شبهای ماست.
اگر کسی انصاف داشته باشد، چون اینجا طحاوی به ضرر عقیدهی خودش اعتراف کرده است، میبیند در این موضوع راهی جز آن مسیری که مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رفتهاند ندارد. این آقا از پدرجدهای مذهب حنفیّه است، و از جهتی او را مقوّم اصلی و ستون فقرات مذهب ابوحنیفه میدانند. توضیح این امر طولانی است که ایشان مشکلات حدیثی این مکتب را حل کرده است، «جامع مسانید ابوحنیفه» را قبل از خوارزمی و دیگران… ایشان سعی کرده است که ابوحنیفه را از آن اتهامِ مخالفت با حدیث پیغمبر نجات دهد. آدم خیلی مهمّی است. انگار بگویند علامه حلّی یا شیخ مفید در مکتب امامیّه. باید گفت که بخاطر «ابوجعفر طحاوی» مکتب حنفیه سرپا مانده است.
تاکنون نظری ثبت نشده است